@chista_yasrebi
دوستان اصفهانی عزیز من اکنون اصفهان نیستم
اما بسیار دورم ؛ بسیار دورتر از اصفهان !
بسیار دورتر از خودم به خودم
....
#چیستایثربی
این عکس یادگاری مربوط به چند ماه گذشته است.....
دوستان اصفهانی عزیز من اکنون اصفهان نیستم
اما بسیار دورم ؛ بسیار دورتر از اصفهان !
بسیار دورتر از خودم به خودم
....
#چیستایثربی
این عکس یادگاری مربوط به چند ماه گذشته است.....
@chista_yasrebi شاعر در سفر هم ؛ لبخند زدن را از یاد برده است_شاملوی عزیز!.بیماران ؛ حتی وارد صفحه ی قفل من میشوند! مرا رها کنید.... چه میکشید از حسادت و نفرت گنگی که از کودکی نثارتان کرده اند...
@Chista_Yasrebi
#Titanic
#Director : #James_Cameron
#Writer : #James_Cameron
#Music : #James_Horner
#Starring :
#Leonardo_DiCaprio
#Kate_Winslet
#Release_date : 1997
#تایتانیک
#کارگردان : #جیمز_کامرون
#نویسنده : #جیمز_کامرون
#موسیقی : #جیمز_هورنر
#بازیگران :
#لئوناردو_دی_کاپریو
#کیت_وینسلت
هیچکدام کوتاهی زمان و زندگی را از یاد نمیبریم...
#تایتانیک؛ مثال خوبی است....عشق ؛ مرگ؛ حب و بغض ؛ مهربانی و تلاش برای بقا ؛ کینه و خصومت ؛ تا دم مرگ ؛ کمک به همنوع و گذشتن از جان خویش....همه ی اینها ؛ فقط در عرض چند ساعت...#زندگی ما هر لحظه؛ حس تایتانیک رادارد.
#قدم_بعدی ؟
آیاهستیم ؟
تلاش کنیم......
...
#کشتی_تایتانیک ؛ مثال خوبی برای این دنیاست....
#چیستایثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
#Titanic
#Director : #James_Cameron
#Writer : #James_Cameron
#Music : #James_Horner
#Starring :
#Leonardo_DiCaprio
#Kate_Winslet
#Release_date : 1997
#تایتانیک
#کارگردان : #جیمز_کامرون
#نویسنده : #جیمز_کامرون
#موسیقی : #جیمز_هورنر
#بازیگران :
#لئوناردو_دی_کاپریو
#کیت_وینسلت
هیچکدام کوتاهی زمان و زندگی را از یاد نمیبریم...
#تایتانیک؛ مثال خوبی است....عشق ؛ مرگ؛ حب و بغض ؛ مهربانی و تلاش برای بقا ؛ کینه و خصومت ؛ تا دم مرگ ؛ کمک به همنوع و گذشتن از جان خویش....همه ی اینها ؛ فقط در عرض چند ساعت...#زندگی ما هر لحظه؛ حس تایتانیک رادارد.
#قدم_بعدی ؟
آیاهستیم ؟
تلاش کنیم......
...
#کشتی_تایتانیک ؛ مثال خوبی برای این دنیاست....
#چیستایثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی
Forwarded from Chista Yasrebi official
@chista_yasrebi دختر تام کروز از
کتی هولمز..قبل و بعد از طلاق والدینش....به حالت چهره در دو وضعیت دقت کنید !
کتی هولمز..قبل و بعد از طلاق والدینش....به حالت چهره در دو وضعیت دقت کنید !
خدایا در این دنیا مرا به کاری بگمار
که هیچ فراموشی ؛ نتواند اهمیت آن را از یادم ببرد.....
و هیچ بادی نتواند ؛ ریشه ی آن را از جا بر کند....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
که هیچ فراموشی ؛ نتواند اهمیت آن را از یادم ببرد.....
و هیچ بادی نتواند ؛ ریشه ی آن را از جا بر کند....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
@chista_yasrebi میدونم پیچیده ست..ولی زندگی ؛ گاهی پیچیده ست....فقط باور کن عشق من به تو ساده و قلبیه...
#او_یکزن..امشب اخر وقت....قسمت نود_ اینستاگرام چیستایثربی و سپس کانال تلگرام
#او_یکزن..امشب اخر وقت....قسمت نود_ اینستاگرام چیستایثربی و سپس کانال تلگرام
@chista_yasrebi خانواده ی پر جمعیت و نظامی شاملو_حتما حدس میزنید شاملو کدامیکیست؟ پسر کوچک کنار مادرش_چیستایثربی
#ممنون از همراهی عزیزانم تا اینجا
#نسخه_مجازی #او_یکزن در قسمت صد به پایان میرسد.قطعا کانال آن پابرجا خواهد بود.....
اما خواندن رمان بدون حذفیات و به شکل پیوسته لذتی دارد که قطعا با #پاورقی_خوانی متفاوت است....انشالله در کتاب ؛ همراه هم خواهیم بود.ده شب دیگر فقط ؛ این قصه مهمان شماست....
#ده_شب_نفس_گیر
#چیستا_یثربی
@Chista_Yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
#نسخه_مجازی #او_یکزن در قسمت صد به پایان میرسد.قطعا کانال آن پابرجا خواهد بود.....
اما خواندن رمان بدون حذفیات و به شکل پیوسته لذتی دارد که قطعا با #پاورقی_خوانی متفاوت است....انشالله در کتاب ؛ همراه هم خواهیم بود.ده شب دیگر فقط ؛ این قصه مهمان شماست....
#ده_شب_نفس_گیر
#چیستا_یثربی
@Chista_Yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
Chista Yasrebi:
#او_یکزن
#قسمت_نود
#چیستایثربی
من و شهرام ؛ به اتاقکمان در کوه برگشتیم. از جهنم سرد گریخته بودیم ؛ روز بعد ؛ مثل جادو شده ها ؛ تا عصرخوابیدیم ؛ دنده های شهرام درد میکرد ؛ عصر ؛ صدای زنگ گوشی شهرام ؛ هردویمان راپراند.
چیستا بود؛ از پیش کشیش میامد؛ کشیش یوحنای خودمان ؛ که تقریبا همسن علیرضای خودمان بود.فقط با موی جو گندمی.....مردی که فکر میکردم پدرمن است!
دیگر آماده بودم که عجیبترین چیزها را بشنوم ولی؛علیرضا ؛ پسر شبنم؟! باور کردنش سخت بود! از موجودی به آن لطافت و زیبایی ؛ آذر ؛ یا علیرضا به دنیا آمده بود که این همه دروغ میگفت!یا شاید من فکر میکردم دروغ میگوید...
هر دو ؛ چند لحظه ساکت بودیم ؛ ناگهان شهرام خندید ؛ گفت : پس من و اون ؛ آخرش پسر خاله در اومدیم!
میدیدم چقدر ؛ با بچه های دیگه ی حاجی سپندان فرق داره! گفتم : چرا بچه رو از شبنم، دزدیدنش؟ چرا آوردن اینجا؟
گفت: چیستا خلاصه و تند تند ؛ مثل همیشه ؛ یه چیزایی گفت ؛یه چیزایی دستم اومد.اما گمونم داستانش مفصله.....
ظاهرا شبنم ؛ همبندی داشته به نام صدیقه پرورش. قبل از زایمان که هنوز ؛ توی بخش بوده.....پیش زندانیای دیگه......نه تو انفرادی!
صدیقه از دانشجویان
طرفدار امام بود ؛شوهرشم تو حوزه ی علمیه قم ؛ درس میخوند ؛ هر دوشون ؛ اعلامیه های امامو پخش میکردن ؛ یکی توی حوزه؛ اون یکی تو دانشگاه ! خیلی فعال بودن! تقریبا رییس گروهشون بودن ؛ وقتی اول صدیقه رو میگیرن ؛ دو ماهه از شوهرش حامله بوده ؛ زیر شکنجه ؛ نم پس نمیده ؛ دکتر زندان بشون میگه صدیقه حامله ست ؛ هر روز میزدنش ؛ اما نه توی شکمش!
بچه تو زندان ؛ همیشه گروگان خوبیه.... اونم برا یه مادر!
میذارن بچه به دنیا بیاد ؛ یه پسر !صدیقه اسمشو میذاره حسین!
چند ماه بعدش؛ شبنم ؛ آذرو به دنیا میاره.....آذرخش آوانسیان ! دختر توماس؛ چریک فدایی خلق... ؛ اینا هم سلول بودن. یکی دانشجوی گروه امام ؛ اون یکی مجاهد؛ اما باهم دوست میشن ؛ همه ی مبارزا ؛ اون موقع باهم دوست بودن!
شوهر شبنم ؛ توماس اعدام شده بود ؛ اما شوهر صدیقه رو ؛ هنوز پیدا نکرده بودن؛
بعد از زایمان ؛ خیلی شکنجه ش میدن؛ میگن به بچه ی اونم ؛ شبنم شیر میداده ؛ به حسین! تاصدیقه ؛ حکم اعدامش میاد! هیچوقت زیر شکنجه حرف نمیزده ؛ دیگه به دردشون نمیخورده!
میگن شب اعدام ؛ فقط حسین کوچیکشو میبوسه و بش میگه: هر چی میشی؛ هر کاری میکنی؛ فقط آدم خوبی باش و مادرتو ؛ از یاد نبر! و بعد صدای الله اکبر بوده که تو بند صدیقق و شبنم ؛ میپیچه.همه ی زنا باهم.....
شبنم به صدیقه قول میده ؛ اگه زنده بمونه؛ یه روز؛ همه چیز رو براش بگه!
صدای گلوله که میاد ؛ صدیقه برای همیشه میره ؛
فرداش بچه رو میبرن ؛ هر چی شبنم داد میزنه ؛ که اون بچه شیر خوره ست؛ گوش نمیدن!
دستور،از بالا اومده....بچه رو نگهدارین..... تا باباش پیدا شه!
و میشه!.....محمود مجیدی ؛ حزب اللهی طرفدار امام ؛ زود خودشو میرسونه ؛ زنشو که اعدام کردن ؛ میخواد دست کم بچه شو ؛ نجات بده ؛ معامله میکنن !
اون بیاد ؛ بچه رو میدن خانواده ی مجیدی!
اما رییس زندان به یه چیزی شک میکنه!
حرف هیولا : میگه بچه ها رو باید نگه داشت! تنها نقطه ضعف این چریکای الکی ؛ بچه هاشونه! باید جلوشون بچه رو تو هوای سرد گذاشت ! باید اونا رو ترسوند! باید حتی وقتی اعدام شدن ؛ بچه رو در ازای اطلاعات و مدارک ؛ با خانواده هاشون ؛ عوض کرد. نه مفتی..... رییس زندان ؛ نگران شبنم و بچه هاست ؛ اون ادم بدی نبود..... تنهایی تصمیمی ترسناک میگیره!
تصمیمی که به یه دستیار احتیاج داشته ؛یه دستیار باهوش و راز نگه دار ! رییس حسابداری زندان...تنها کسی که بش اطمینان داشته.!...یه پسر با شخصیت بیست و پنج ساله ی تحصیل کرده که تازه استخدام شده بود....نوید!...پسر یه خانواده ی فرهنگی...
و نوید باید کار خطرناکی انجام میداد..... دور از چشم همه...
.
تنهایی.....
#او_یک_زن
#قسمت_نود
#چیستایثربی
#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی
برگرفته از پیج رسمی
#ایینستاگرام_چیستا_یثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
#کانال_داستان_او_یکزن
@chista_2
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
#او_یکزن
#قسمت_نود
#چیستایثربی
من و شهرام ؛ به اتاقکمان در کوه برگشتیم. از جهنم سرد گریخته بودیم ؛ روز بعد ؛ مثل جادو شده ها ؛ تا عصرخوابیدیم ؛ دنده های شهرام درد میکرد ؛ عصر ؛ صدای زنگ گوشی شهرام ؛ هردویمان راپراند.
چیستا بود؛ از پیش کشیش میامد؛ کشیش یوحنای خودمان ؛ که تقریبا همسن علیرضای خودمان بود.فقط با موی جو گندمی.....مردی که فکر میکردم پدرمن است!
دیگر آماده بودم که عجیبترین چیزها را بشنوم ولی؛علیرضا ؛ پسر شبنم؟! باور کردنش سخت بود! از موجودی به آن لطافت و زیبایی ؛ آذر ؛ یا علیرضا به دنیا آمده بود که این همه دروغ میگفت!یا شاید من فکر میکردم دروغ میگوید...
هر دو ؛ چند لحظه ساکت بودیم ؛ ناگهان شهرام خندید ؛ گفت : پس من و اون ؛ آخرش پسر خاله در اومدیم!
میدیدم چقدر ؛ با بچه های دیگه ی حاجی سپندان فرق داره! گفتم : چرا بچه رو از شبنم، دزدیدنش؟ چرا آوردن اینجا؟
گفت: چیستا خلاصه و تند تند ؛ مثل همیشه ؛ یه چیزایی گفت ؛یه چیزایی دستم اومد.اما گمونم داستانش مفصله.....
ظاهرا شبنم ؛ همبندی داشته به نام صدیقه پرورش. قبل از زایمان که هنوز ؛ توی بخش بوده.....پیش زندانیای دیگه......نه تو انفرادی!
صدیقه از دانشجویان
طرفدار امام بود ؛شوهرشم تو حوزه ی علمیه قم ؛ درس میخوند ؛ هر دوشون ؛ اعلامیه های امامو پخش میکردن ؛ یکی توی حوزه؛ اون یکی تو دانشگاه ! خیلی فعال بودن! تقریبا رییس گروهشون بودن ؛ وقتی اول صدیقه رو میگیرن ؛ دو ماهه از شوهرش حامله بوده ؛ زیر شکنجه ؛ نم پس نمیده ؛ دکتر زندان بشون میگه صدیقه حامله ست ؛ هر روز میزدنش ؛ اما نه توی شکمش!
بچه تو زندان ؛ همیشه گروگان خوبیه.... اونم برا یه مادر!
میذارن بچه به دنیا بیاد ؛ یه پسر !صدیقه اسمشو میذاره حسین!
چند ماه بعدش؛ شبنم ؛ آذرو به دنیا میاره.....آذرخش آوانسیان ! دختر توماس؛ چریک فدایی خلق... ؛ اینا هم سلول بودن. یکی دانشجوی گروه امام ؛ اون یکی مجاهد؛ اما باهم دوست میشن ؛ همه ی مبارزا ؛ اون موقع باهم دوست بودن!
شوهر شبنم ؛ توماس اعدام شده بود ؛ اما شوهر صدیقه رو ؛ هنوز پیدا نکرده بودن؛
بعد از زایمان ؛ خیلی شکنجه ش میدن؛ میگن به بچه ی اونم ؛ شبنم شیر میداده ؛ به حسین! تاصدیقه ؛ حکم اعدامش میاد! هیچوقت زیر شکنجه حرف نمیزده ؛ دیگه به دردشون نمیخورده!
میگن شب اعدام ؛ فقط حسین کوچیکشو میبوسه و بش میگه: هر چی میشی؛ هر کاری میکنی؛ فقط آدم خوبی باش و مادرتو ؛ از یاد نبر! و بعد صدای الله اکبر بوده که تو بند صدیقق و شبنم ؛ میپیچه.همه ی زنا باهم.....
شبنم به صدیقه قول میده ؛ اگه زنده بمونه؛ یه روز؛ همه چیز رو براش بگه!
صدای گلوله که میاد ؛ صدیقه برای همیشه میره ؛
فرداش بچه رو میبرن ؛ هر چی شبنم داد میزنه ؛ که اون بچه شیر خوره ست؛ گوش نمیدن!
دستور،از بالا اومده....بچه رو نگهدارین..... تا باباش پیدا شه!
و میشه!.....محمود مجیدی ؛ حزب اللهی طرفدار امام ؛ زود خودشو میرسونه ؛ زنشو که اعدام کردن ؛ میخواد دست کم بچه شو ؛ نجات بده ؛ معامله میکنن !
اون بیاد ؛ بچه رو میدن خانواده ی مجیدی!
اما رییس زندان به یه چیزی شک میکنه!
حرف هیولا : میگه بچه ها رو باید نگه داشت! تنها نقطه ضعف این چریکای الکی ؛ بچه هاشونه! باید جلوشون بچه رو تو هوای سرد گذاشت ! باید اونا رو ترسوند! باید حتی وقتی اعدام شدن ؛ بچه رو در ازای اطلاعات و مدارک ؛ با خانواده هاشون ؛ عوض کرد. نه مفتی..... رییس زندان ؛ نگران شبنم و بچه هاست ؛ اون ادم بدی نبود..... تنهایی تصمیمی ترسناک میگیره!
تصمیمی که به یه دستیار احتیاج داشته ؛یه دستیار باهوش و راز نگه دار ! رییس حسابداری زندان...تنها کسی که بش اطمینان داشته.!...یه پسر با شخصیت بیست و پنج ساله ی تحصیل کرده که تازه استخدام شده بود....نوید!...پسر یه خانواده ی فرهنگی...
و نوید باید کار خطرناکی انجام میداد..... دور از چشم همه...
.
تنهایی.....
#او_یک_زن
#قسمت_نود
#چیستایثربی
#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی
برگرفته از پیج رسمی
#ایینستاگرام_چیستا_یثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
#کانال_داستان_او_یکزن
@chista_2
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
@chista_yasrebi رمان "پستچی "برای کتابخوانهاست...خواندن از کتاب کامل با نسخه ی دانلودی و مجازی آن تفاوت دارد.فرهنگ کتابخوانی ما را بالا میبرد.فروش: نشر قطره و انلاین و کتابفروشیهای معتبر/88973351
#Spente_Le_Stelle
#Singer : #Emma_Shapplin
#اما_چاپلین
تقدیم به هم وطنان مسیحی و سایر اقلیتهای دینی ؛ قومی و نژادی ایران.همه جای جهان که باشند.....
ما اول همه #ایرانی هستیم ؛ با
#تفاوتهایی.......
#چیستایثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
#Singer : #Emma_Shapplin
#اما_چاپلین
تقدیم به هم وطنان مسیحی و سایر اقلیتهای دینی ؛ قومی و نژادی ایران.همه جای جهان که باشند.....
ما اول همه #ایرانی هستیم ؛ با
#تفاوتهایی.......
#چیستایثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
@chista_yasrebi
چیستایثربی و دو تن از همکارانش ؛ بزرگترین گروه #تاتر_خلاق_جوانان_ایران را پایه ریزی میکنند.
خبر/سایت تاتر_ما
کسانی که تمایل به #اسپانسری دارند ؛ با ایدی شخصی تماس بگیرند.
#اطلاعات_بیشتر
در #همین_کانال
چیستایثربی و دو تن از همکارانش ؛ بزرگترین گروه #تاتر_خلاق_جوانان_ایران را پایه ریزی میکنند.
خبر/سایت تاتر_ما
کسانی که تمایل به #اسپانسری دارند ؛ با ایدی شخصی تماس بگیرند.
#اطلاعات_بیشتر
در #همین_کانال
به #ریزش کانالها یا #افزایش تعداد آنها #اعتماد_نکنید!
به گزارش سایت انتخاب در روزنامه ی
#شهروند
شماره تلفن 15 میلیون کاربر ایرانی در تلگرام #هک شد
هکرها توانستند شماره تلفن 15 میلیون کاربر ایرانی را در تلگرام به دست آورند. به گزارش رویترز، این حمله منجر شده تا تلفن های تماس فعالان، روزنامه نگاران و افراد دیگر در جایگاه های حساس در ایران به دست هکرها بیفتد. حالا این هکرها، شماره تلفن 15 میلیون کاربر ایرانی را در دست دارند.
کارشناسان می گویند آسیب پذیری تلگرام در زمان فرستادن پیامک فعال سازی پدیدار می شود. زمانیکه کاربران از تلفن همراه جدیدی وارد تلگرام می شوند، این کمپانی کد امنیتی را از طریق پیامک برای آن ها می فرستد. این پیامک که از طریق اپراتورهای تلفن همراه که ارسال می شود، توسط هکرها می تواند ردیابی شود. هکرها همچنین با استفاده از آسیب پذیری تلگرام می توانند چت های گذشته کاربران را نیز بخوانند.گفتنی است ایران 20 میلیون کاربر تلگرام دارد.
.
اکنون.پلیس در جستجوی هکرهاست....
#انتخاب
#شهروند
@chista_yasrebi
به گزارش سایت انتخاب در روزنامه ی
#شهروند
شماره تلفن 15 میلیون کاربر ایرانی در تلگرام #هک شد
هکرها توانستند شماره تلفن 15 میلیون کاربر ایرانی را در تلگرام به دست آورند. به گزارش رویترز، این حمله منجر شده تا تلفن های تماس فعالان، روزنامه نگاران و افراد دیگر در جایگاه های حساس در ایران به دست هکرها بیفتد. حالا این هکرها، شماره تلفن 15 میلیون کاربر ایرانی را در دست دارند.
کارشناسان می گویند آسیب پذیری تلگرام در زمان فرستادن پیامک فعال سازی پدیدار می شود. زمانیکه کاربران از تلفن همراه جدیدی وارد تلگرام می شوند، این کمپانی کد امنیتی را از طریق پیامک برای آن ها می فرستد. این پیامک که از طریق اپراتورهای تلفن همراه که ارسال می شود، توسط هکرها می تواند ردیابی شود. هکرها همچنین با استفاده از آسیب پذیری تلگرام می توانند چت های گذشته کاربران را نیز بخوانند.گفتنی است ایران 20 میلیون کاربر تلگرام دارد.
.
اکنون.پلیس در جستجوی هکرهاست....
#انتخاب
#شهروند
@chista_yasrebi
@chista_yasrebi با نزدیک شدن پایان رمان بلند #او_یکزن؛ جشن گپ و گفتگوی کتاب هم به شکل حضوری و هم در گروهی انلاین تشکیل خواهد شد و نویسنده با شما ارتباط مستقیم خواهد داشت.#چیستایثربی