Forwarded from Love
@maryppopins کدام دختر مجردی ؛ انقدر احمق است که شوهر کند ؟ اسکارلت اوهارا ؛ برباد رفته ؛ مارگارت میچل
@chista_yasrebi تمام ساعتها را ویران کردم ؛ تا نرسد آن ساعت وداع!...ساعت دست تو یادم رفت!...چیستایثربی/برگرفته از پست آخر اینستاگرام چیستایثربی
@chista_yasrebi این اتاقو یادت میاد؟ اگه تو یادت نمیاد ؛ من یادم میاد! همه ی دنیا شبیه همین اتاقه؛از هر ورش بری به دیوار میرسی؛فقط یه در داره که کلیدش دست یه نفره؛یا من یا تو ؟ او_یکزن.ساعاتی دیگر
@chista_yasrebi بد دهن ترین و فحاش ترین هتاکان اینترنتی در جام فوتبال اروپا ؛ کشور ایران! معرفی شد.. در عرض چند ثانیه در فینال ؛سه هزار پیام ناسزا به اینستاگرام یک فوتبالیست فرانسوی از ایران ارسال شد
@chista_yasrebi من کی هستم؟ تو عشق منی و خدایی که دوستش دارم ؛ تو رو آفریده...بقیه ش دیگه اصلا مهم نیست...."از رمان او_یکزن"چیستایثربی
@chista_yasrebi بهترین شما کسی است که بهترین رفتار را نسبت به زنان و کودکان قوم خویش داشته باشد.رسول اکرم ص"کتاب چهل حدیث"نرگس محمدی؛ اول مادر است ؛ و بعد فعال اجتماعی..به مادر بودنش احترام بگذاریم
@chista_yasrebi مرور آثار جاودان عباس کیارستمی...بیست و سه تا بیست و شش تیرماه.سینما تک خانه هنرمندان.تهران
@chista_yasrebi این زن صدای ذهن مردم را میخواند...او فالگیر نیست!__شهره سلطانی در نمایی از فیلم من"زنی از کوچه پشتی"__هم اکنون قابل دانلود #متن از سایت طاقچه
www.taaghche.ir /چیستایثربی
www.taaghche.ir /چیستایثربی
@chista_yasrebi زنی از کوچه ی پشتی__برنده بهترین.فیلمنامه برای چیستایثربی و بهترین بازیگری زن برای شهره سلطانی__هم اکنون "جهت دانلود" #متن در سایت طاقچه
www.taaghche.ir
www.taaghche.ir
@chista_yasrebi من چیستا ؛ به همراه بانوان راضیه تجار و سپیده خلیلی در لبنان_منتخبی از نویسندگان پر کار ؛ جایزه گرفته و دعوت شده برای ملاقات با هنرمندان لبنانی و البته صدها تجربه که خواهم نوشت..
بیماری #آلزایمر چیست ؟
آلزایمر شایع ترین نوع دمانس (فردسودگی)، با شروعی تدریجی و پیشرفتی مداوم است که به تدریج حافظه و توانایی های ذهنی دیگر مانند تفکر، استدلال و قضاوت فرد را تحت تأثیر قرار می دهد و او در انجام وظایف روزانه زندگی با مشکل مواجه می شود.
عوامل خطرساز در بروز بیماری آلزایمر
عوامل خطرساز در بروز بیماری آلزایمر به طور دقیق مشخص نگردیده است اما در بررسی های صورت گرفته عوامل گوناگونی شناخته شده اند :
سن بالاتر از ۶۵ سال ، سابقه خانوادگی ، سکته مغزی، سابقه ضربه شدید به سر، بیماریهای عروق کرونر، کمبود فعالیتهای فکری، جنس مونث، کمبود ویتامین هایی چونA، E ، C ، B12B1و اسیدفولیک ، کمبود فعالیتهای بدنی و ورزش، سابقه افسردگی، استرس های روانی- اجتماعی مانند فوت همسر و بازنشستگی، افزایش کلسترول خون، مصرف دخانیات، سموم موجود در محیط زیست و … از این علل هستند.
اثرات بیماری آلزایمر:
معمولاً روند آسیب مغز در این بیماری از حافظه کوتاه مدت شروع می شود و سپس با درگیر شدن قسمتهای مختلف مغز، طیف وسیعی از علائم متفاوت ایجاد میشود که میتوان آنها را در سه گروه کلی طبقه بندی نمود.
●اختلالات شناختی
ضعف در حافظه و فراموش نمودن مطالب
اختلال در زبان ( بیان و یا درک کلمات)
اختلال در تفکر(بروز هذیان، آسیب در تفکر انتزاعی و ..)
ناتوانی در قضاوت و استدلال
اختلال در جهتیابی و وقوف به زمان و مکان
اختلال در تصمیمگیری و حل مسئله
اختلال در یادگیری مطالب جدید
کاهش توجه و تمرکز
اختلال خواندن، نوشتن و محاسبه
●اختلالات خلقی/ روانی:
آشفتگی و بیثباتی خلق و تحریک پذیری
ترس و اضطراب، افسردگی و یا دلمردگی
از دست دادن لذتها وعلائق گذشته،
ضعیف تدریجی عواطف
شکاکی، سوءظن، بدبینی و بیاعتمادی
بی خوابی و آشفتگی خواب
خندیدن و گریستن یکباره و بیدلیل
●اختلالات رفتاری :
رفتار آشفته و غیر قابل پیش بینی
بیقراری و پرسهزدن بیهدف و یا بیحرکت یکجا نشستن
سرگردانی و خارج شدن از منزل و گم شدن
پرخاشگری و رفتار تهاجمی، لجبازی و مخالفت ورزی
وابستگی شدید به مراقب ( او چون سایه شما میگردد)
غروب زدگی (افزایش بیقراری در هنگام غروب)
بروز رفتارهای وسواس گونه
تکرار یک رفتار یا بیان یک عبارت به صورت مکرر
برداشتن وسایل دیگران، اختلال در رفتارهای جنسی
تغییر تدریجی شخصیت بیمار
مخفی و انبار نمودن وسایل یا خوراکی ها
کاهش تعادل فیزیکی و مهارتهای حرکتی و هماهنگی میان آنها در راه رفتن، غذاخوردن، لباس پوشیدن ، استحمام
بروز رفتارهای بازداری نشده و ناپسند
درمان:
به موازات پیشرفت های علم پزشکی و تحقیقات جدید خصوصاً در سال های اخیر چشم اندازهای تازه ای از امید به وجود آمده است. اما در حال حاضر فرآیند درمان بیشتر به معنای جلوگیری از پیشرفت بیماری و کنترل علائم و اختلالات روانی و رفتاری ناشی از آن می باشد.
مراجعه به پزشک متخصص مغز و اعصاب (نورولوژیست) جهت دریافت درمان دارویی و روانپزشک (اعصاب و روان) جهت کنترل اختلالات رفتاری توصیه می گردد. به علاوه می توان در کنار درمان دارویی از درمانهای تکمیلی و روش های غیردارویی همچون روان درمانی، گفتاردرمانی، کاردرمانی، هنر درمانی (به ویژه موسیقی، نقاشی)، ماساژدرمانی، رایحه درمانی(عطر اسطوقدوس، پوست لیمو) هومیوپاتی(درمان با داروهای گیاهی) و یا اکسیژن درمانی استفاده نمود.
منبع :انجمن آلزایمر ایران
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
آلزایمر شایع ترین نوع دمانس (فردسودگی)، با شروعی تدریجی و پیشرفتی مداوم است که به تدریج حافظه و توانایی های ذهنی دیگر مانند تفکر، استدلال و قضاوت فرد را تحت تأثیر قرار می دهد و او در انجام وظایف روزانه زندگی با مشکل مواجه می شود.
عوامل خطرساز در بروز بیماری آلزایمر
عوامل خطرساز در بروز بیماری آلزایمر به طور دقیق مشخص نگردیده است اما در بررسی های صورت گرفته عوامل گوناگونی شناخته شده اند :
سن بالاتر از ۶۵ سال ، سابقه خانوادگی ، سکته مغزی، سابقه ضربه شدید به سر، بیماریهای عروق کرونر، کمبود فعالیتهای فکری، جنس مونث، کمبود ویتامین هایی چونA، E ، C ، B12B1و اسیدفولیک ، کمبود فعالیتهای بدنی و ورزش، سابقه افسردگی، استرس های روانی- اجتماعی مانند فوت همسر و بازنشستگی، افزایش کلسترول خون، مصرف دخانیات، سموم موجود در محیط زیست و … از این علل هستند.
اثرات بیماری آلزایمر:
معمولاً روند آسیب مغز در این بیماری از حافظه کوتاه مدت شروع می شود و سپس با درگیر شدن قسمتهای مختلف مغز، طیف وسیعی از علائم متفاوت ایجاد میشود که میتوان آنها را در سه گروه کلی طبقه بندی نمود.
●اختلالات شناختی
ضعف در حافظه و فراموش نمودن مطالب
اختلال در زبان ( بیان و یا درک کلمات)
اختلال در تفکر(بروز هذیان، آسیب در تفکر انتزاعی و ..)
ناتوانی در قضاوت و استدلال
اختلال در جهتیابی و وقوف به زمان و مکان
اختلال در تصمیمگیری و حل مسئله
اختلال در یادگیری مطالب جدید
کاهش توجه و تمرکز
اختلال خواندن، نوشتن و محاسبه
●اختلالات خلقی/ روانی:
آشفتگی و بیثباتی خلق و تحریک پذیری
ترس و اضطراب، افسردگی و یا دلمردگی
از دست دادن لذتها وعلائق گذشته،
ضعیف تدریجی عواطف
شکاکی، سوءظن، بدبینی و بیاعتمادی
بی خوابی و آشفتگی خواب
خندیدن و گریستن یکباره و بیدلیل
●اختلالات رفتاری :
رفتار آشفته و غیر قابل پیش بینی
بیقراری و پرسهزدن بیهدف و یا بیحرکت یکجا نشستن
سرگردانی و خارج شدن از منزل و گم شدن
پرخاشگری و رفتار تهاجمی، لجبازی و مخالفت ورزی
وابستگی شدید به مراقب ( او چون سایه شما میگردد)
غروب زدگی (افزایش بیقراری در هنگام غروب)
بروز رفتارهای وسواس گونه
تکرار یک رفتار یا بیان یک عبارت به صورت مکرر
برداشتن وسایل دیگران، اختلال در رفتارهای جنسی
تغییر تدریجی شخصیت بیمار
مخفی و انبار نمودن وسایل یا خوراکی ها
کاهش تعادل فیزیکی و مهارتهای حرکتی و هماهنگی میان آنها در راه رفتن، غذاخوردن، لباس پوشیدن ، استحمام
بروز رفتارهای بازداری نشده و ناپسند
درمان:
به موازات پیشرفت های علم پزشکی و تحقیقات جدید خصوصاً در سال های اخیر چشم اندازهای تازه ای از امید به وجود آمده است. اما در حال حاضر فرآیند درمان بیشتر به معنای جلوگیری از پیشرفت بیماری و کنترل علائم و اختلالات روانی و رفتاری ناشی از آن می باشد.
مراجعه به پزشک متخصص مغز و اعصاب (نورولوژیست) جهت دریافت درمان دارویی و روانپزشک (اعصاب و روان) جهت کنترل اختلالات رفتاری توصیه می گردد. به علاوه می توان در کنار درمان دارویی از درمانهای تکمیلی و روش های غیردارویی همچون روان درمانی، گفتاردرمانی، کاردرمانی، هنر درمانی (به ویژه موسیقی، نقاشی)، ماساژدرمانی، رایحه درمانی(عطر اسطوقدوس، پوست لیمو) هومیوپاتی(درمان با داروهای گیاهی) و یا اکسیژن درمانی استفاده نمود.
منبع :انجمن آلزایمر ایران
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#کوچه_ها ( #شبانه )
#خواننده : #فرهاد_مهراد
#شاعر : #احمد_شاملو
#آهنگساز : #اسفندیار_منفرد_زاده
#آلبوم : #وحدت
تقدیم به قسمت #هفتادونهم
#او_یکزن و
#شبنم و
دردهای ناتمام انسانی که مدام در تاریخ تکرار میشوند.....
هم اکنون در پیچ رسمی #اینستاگرام
#یثربی_چیستا
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#خواننده : #فرهاد_مهراد
#شاعر : #احمد_شاملو
#آهنگساز : #اسفندیار_منفرد_زاده
#آلبوم : #وحدت
تقدیم به قسمت #هفتادونهم
#او_یکزن و
#شبنم و
دردهای ناتمام انسانی که مدام در تاریخ تکرار میشوند.....
هم اکنون در پیچ رسمی #اینستاگرام
#یثربی_چیستا
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
Chista Yasrebi:
#او_یکزن
#قسمت_هفتاد_و_نهم
#چیستایثربی
دیگه نمیخوام بقیه شو بشنوم ! شهرام گفت: باشه؛ گفتم :میدونم تو به من دروغ نمیگی ! گفت: نه! به یه بهونه ای کشوندمت تو اون کلبه؛ ولی اون بهانه هم ؛ خیلی دروغ نبود ؛ به موقعش میفهمی ! نمیشد همه ماجرا رو یه جا ؛ بت بگم....
گفتم: بیا شهرام ؛ بیا عزیزم ؛ اگه دوستم داری ؛ منو از اینجا ببر !
از این کوه؛ اون کلبه ی شوم ؛ این مردم عجیب ! بریم یه جای دور! هر جا ؛ جز اینجا....
من به یه وجب جا ؛ راضی ام ؛ اگه تو کنارم باشی ؛ اگه عطر تو اونجا بپیچه! ببین ؛ من میترسم ؛ من از قصه های مخوف خانواده ی تو میترسم...به اندازه ی کافی رنج کشیدم ؛ میخوام یه مدت ؛ در آرامش باشم ؛ کنار تو !
سکوت کرده بود . گفتم : هر اتفاقی افتاده ؛ تموم شده! چه لزومی داره گذشته مونو ؛ مثل یه کوله پشتی با خودمون حمل کنیم ؟
گفت: هیچی تموم نشده! حتی اونایی که آلزایمر دارن؛ گذشته باهاشونه !
گفتم: من و تو که الزایمر نداریم ؛ بذار تو زمان حال زندگی کنیم !
گفت : من و تو ؛ آره ؛ ولی اون داره !
گفتم : کی؟! مادرت؟
گفت: شبنم!
گفتم: پس زنده ست؟ گفت: وقتی به چنین زنی چند کیلو مواد منفجره میدی و میگی ؛ برو فلان جا کار بذار ؛ تا صدها نفر سوت شن هوا ؛ اینم پولت! قاعدتا نباید نه بگه ! چون هم پوله خوبه ؛ هم شبنم کار بلده ؛ در واقع این تنها کاریه که خوب بلده ! همه روشای کثیفو ؛ سالها آموزش دیده ؛ گفتم: پس شبنم...کی بش مواد منفجره داد؟
گفت: چه فرقی میکنه؟ یه عده که میخواستن یه عده دیگر رو از بین ببرن ! مثل همیشه ! اما آدمشونو خوب انتخاب کردن !
شبنم ؛ عالی بود ؛ یه زن شیک ؛ با ظاهر آراسته ؛کفش پاشنه بلند و کیف چرمی سر شونه ش ؛ پر از مواد منفجره !
بش گفته بودن اگه موفق شه ؛ نصف دیگه پولشم میدن ؛ پول زیادی بود ؛ اما اگه نه ؛ میکشتنش ! چون حالا میشناختشون ! و براشون خطرناک بود !
گفتم : پس موفق شد که الان زنده ست؟ سالهای دخمه کارخودشو کرده بود؟ گفت: بله؛ کارخودشو کرده بود ؛ اما نه اون طور که تو حدس میزنی!
به راننده میگه ؛ مسیرتو عوض کن! فرودگاه! راننده تعجب میکنه! اما چیزی در وجود این زن بود که کسی جرات نمیکرد چیزی ازش بپرسه!
قبل فرودگاه کیف چرمیشو با مواد منفجره میندازه بیرون...فقط اسلحه شو میذاره جیبش...کارت مخصوص حمل اسلحه داشته ؛ براش جور کرده بودن.
از همونایی که بادیگارد آدمای مهم دارن... بلیت هواپیما میخره ؛ دو ساعت بعد ؛ میرسه ... ماشین میگیره ؛ پشت دیوارای سیمانی بلند ؛ کارتشو نشون میده ؛ کارتی که مجوز ورود اون ؛ به همه جاهای مخفی و مهمه ! حتی مجلس !
دو دقیقه بعد ؛ همه دیدن که دم غذاخوریه ؛ هیولا ؛ با دوستای زندانیش میخندیده ؛ وقتی از غذاخوری زندان بیرون میاد و شبنمو میبینه ؛ خشکش میزنه... میره جلو ؛ میگه : سلام عشقم! اما مردک ؛ رنگش پریده بود ؛
اینو بعدا شنیدیم ! میدونسته شبنم ؛ اون ساعت شب بیخود اونجا نیست! تو گوش شبنم میگه : اینجا چه غلطی میکنی؟ شبنم میگه : غلطی که تو یه عمر میکردی!
اسلحه شو در میاره ! هفت تا تیر پشت هم...
اولی واسه مهتاب؛ دوم قاضی نیکان ؛ سوم مادرش که دق کرد ؛ چهارم شهرام ؛ پنجم همه ی زنا و مردایی که هیولا کشت و شکنجه داد ؛ ششم خود شبنم و هفتم ؛ خود وجود نحس هیولا ؛ که به دنیا اومد....
هیولا با دهن باز میمیره....با ناباوری ! شبنمو میگیرن!
میگه: کارم تموم شد!...حالا بکشینم!
اما نمیکشنش! دستور میاد : قرنطینه تیمارستان...ظاهرا یه نفر حامیش بوده!
#او_یک_زن
#قسمت_هفتاد_و_نهم
#چیستایثربی
#داستان
#داستان_بلند
#رمان
#ادبیات
#پاورقی_اینستاگرامی
برگرفته از پیج رسمی
#اینستاگرام_چیستایثربی
اشتراک گذاری این داستان به هر شکل ؛ منوط به ذکر
#نام_نویسنده است.این اثر تحت قانون
#کپی_رایت است....
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
#کانال_داستان_او_یکزن
@chista_2
برای کسانی که میخواهند , همه ی قسمتها را پشت هم داشته باشند.
#او_یکزن
#قسمت_هفتاد_و_نهم
#چیستایثربی
دیگه نمیخوام بقیه شو بشنوم ! شهرام گفت: باشه؛ گفتم :میدونم تو به من دروغ نمیگی ! گفت: نه! به یه بهونه ای کشوندمت تو اون کلبه؛ ولی اون بهانه هم ؛ خیلی دروغ نبود ؛ به موقعش میفهمی ! نمیشد همه ماجرا رو یه جا ؛ بت بگم....
گفتم: بیا شهرام ؛ بیا عزیزم ؛ اگه دوستم داری ؛ منو از اینجا ببر !
از این کوه؛ اون کلبه ی شوم ؛ این مردم عجیب ! بریم یه جای دور! هر جا ؛ جز اینجا....
من به یه وجب جا ؛ راضی ام ؛ اگه تو کنارم باشی ؛ اگه عطر تو اونجا بپیچه! ببین ؛ من میترسم ؛ من از قصه های مخوف خانواده ی تو میترسم...به اندازه ی کافی رنج کشیدم ؛ میخوام یه مدت ؛ در آرامش باشم ؛ کنار تو !
سکوت کرده بود . گفتم : هر اتفاقی افتاده ؛ تموم شده! چه لزومی داره گذشته مونو ؛ مثل یه کوله پشتی با خودمون حمل کنیم ؟
گفت: هیچی تموم نشده! حتی اونایی که آلزایمر دارن؛ گذشته باهاشونه !
گفتم: من و تو که الزایمر نداریم ؛ بذار تو زمان حال زندگی کنیم !
گفت : من و تو ؛ آره ؛ ولی اون داره !
گفتم : کی؟! مادرت؟
گفت: شبنم!
گفتم: پس زنده ست؟ گفت: وقتی به چنین زنی چند کیلو مواد منفجره میدی و میگی ؛ برو فلان جا کار بذار ؛ تا صدها نفر سوت شن هوا ؛ اینم پولت! قاعدتا نباید نه بگه ! چون هم پوله خوبه ؛ هم شبنم کار بلده ؛ در واقع این تنها کاریه که خوب بلده ! همه روشای کثیفو ؛ سالها آموزش دیده ؛ گفتم: پس شبنم...کی بش مواد منفجره داد؟
گفت: چه فرقی میکنه؟ یه عده که میخواستن یه عده دیگر رو از بین ببرن ! مثل همیشه ! اما آدمشونو خوب انتخاب کردن !
شبنم ؛ عالی بود ؛ یه زن شیک ؛ با ظاهر آراسته ؛کفش پاشنه بلند و کیف چرمی سر شونه ش ؛ پر از مواد منفجره !
بش گفته بودن اگه موفق شه ؛ نصف دیگه پولشم میدن ؛ پول زیادی بود ؛ اما اگه نه ؛ میکشتنش ! چون حالا میشناختشون ! و براشون خطرناک بود !
گفتم : پس موفق شد که الان زنده ست؟ سالهای دخمه کارخودشو کرده بود؟ گفت: بله؛ کارخودشو کرده بود ؛ اما نه اون طور که تو حدس میزنی!
به راننده میگه ؛ مسیرتو عوض کن! فرودگاه! راننده تعجب میکنه! اما چیزی در وجود این زن بود که کسی جرات نمیکرد چیزی ازش بپرسه!
قبل فرودگاه کیف چرمیشو با مواد منفجره میندازه بیرون...فقط اسلحه شو میذاره جیبش...کارت مخصوص حمل اسلحه داشته ؛ براش جور کرده بودن.
از همونایی که بادیگارد آدمای مهم دارن... بلیت هواپیما میخره ؛ دو ساعت بعد ؛ میرسه ... ماشین میگیره ؛ پشت دیوارای سیمانی بلند ؛ کارتشو نشون میده ؛ کارتی که مجوز ورود اون ؛ به همه جاهای مخفی و مهمه ! حتی مجلس !
دو دقیقه بعد ؛ همه دیدن که دم غذاخوریه ؛ هیولا ؛ با دوستای زندانیش میخندیده ؛ وقتی از غذاخوری زندان بیرون میاد و شبنمو میبینه ؛ خشکش میزنه... میره جلو ؛ میگه : سلام عشقم! اما مردک ؛ رنگش پریده بود ؛
اینو بعدا شنیدیم ! میدونسته شبنم ؛ اون ساعت شب بیخود اونجا نیست! تو گوش شبنم میگه : اینجا چه غلطی میکنی؟ شبنم میگه : غلطی که تو یه عمر میکردی!
اسلحه شو در میاره ! هفت تا تیر پشت هم...
اولی واسه مهتاب؛ دوم قاضی نیکان ؛ سوم مادرش که دق کرد ؛ چهارم شهرام ؛ پنجم همه ی زنا و مردایی که هیولا کشت و شکنجه داد ؛ ششم خود شبنم و هفتم ؛ خود وجود نحس هیولا ؛ که به دنیا اومد....
هیولا با دهن باز میمیره....با ناباوری ! شبنمو میگیرن!
میگه: کارم تموم شد!...حالا بکشینم!
اما نمیکشنش! دستور میاد : قرنطینه تیمارستان...ظاهرا یه نفر حامیش بوده!
#او_یک_زن
#قسمت_هفتاد_و_نهم
#چیستایثربی
#داستان
#داستان_بلند
#رمان
#ادبیات
#پاورقی_اینستاگرامی
برگرفته از پیج رسمی
#اینستاگرام_چیستایثربی
اشتراک گذاری این داستان به هر شکل ؛ منوط به ذکر
#نام_نویسنده است.این اثر تحت قانون
#کپی_رایت است....
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
#کانال_داستان_او_یکزن
@chista_2
برای کسانی که میخواهند , همه ی قسمتها را پشت هم داشته باشند.
Forwarded from Love
@maryppopins شروع عشق بدون کلمه هم ممکن است.ادامه ی آن؛ بدون کلام ؛ ممکن نیست...باید یاد بگیریم سخنی بگوییم بر دل بنشیند.عاشق ؛ احوال معشوق نمیپرسد.انگار برایش شعر میگوید...نکند خوب نباشی جان دل....