چیستایثربی کانال رسمی
6.43K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.13K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
غیر از اینها اینجا خبری نیست
#سارا_نایینی

#چیستایثربی
@chista_yasrebi
@chista_yasrebi

#کلیپ
#من_یاران
#خواننده:
#دکتر_محمد_اصفهانی
#ترانه :
#ارمغان_تاریکی


#کلیپ_کار_دوست_شاعرم
#سبا_ادیب

بعضی وقتا اونی که میخوای ؛ پیشت نیست ؛ ولی انگار پیشته.....

این شب قدر هم گذشت....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi/من از فردا میترسم..ولی وقتی رسید ، که دیگه فردا نیست ؛ امروزه.../اونوقت نمیترسم/چیستایثربی
Forwarded from Love
@maryppopins

فکر میکردم عشق وجود نداره....اما حالا میبینم زندگی بدون عشق وجود نداره......
@chista_yasrebi مطمینی میخوای بقیه شم بشنوی؟__ دروغ نگو! هر چی میخوای بگو! او_یکزن/ساعتی دیگر/اینستاگرام چیستایثربی
#او_یکزن
#قسمت_هفتادم
#چیستایثربی

چرا نمیاد؟چرا شهرام نمیاد؟ چند تا دیگه قرص بخورم؟ مگه نمیدونه نباید استرس بگیرم؟ چرا گوشیشو خاموش کرده؟ چرا چیستا جواب نمیده؟ شام سرد شد.هی راه میرم ،هی راه میرم...
نمیاد.من از این خونه وسط برف میترسم ؛ از شب میترسم ؛ هر چی چراغ بوده روشن کردم ؛ حتی چراغ ایوونو ! نمیاد! به کی زنگ بزنم؟ خدایا!درد....حالم الان بد میشه! نگفت انقدر دیر میاد! کجاست؟اتفاقی نیفتاده باشه! بالاخره اومد! پس چرا کلید میندازه؟میدونه در بزنه باز میکنم....
این کیه کلید داره! علیرضا وارد شد.طوریکه انگار به خانه ی خودش وارد میشود. آنقدر ترسیدم که یادم رفت شالم را بردارم. گفت:لازم نیست محرمیم ؛ هووهستیم ؛ نه؟ و زد زیرخنده؛ گفتم: از خونه م برو بیرون! گفت:خونه ی تو ؟ اینجا خونه ی من و شهرامه ! گفتم : من زنشم ؛ میدونی؟...

گفت؛ منم بودم ؛ میدونی؟.....
خیلیای دیگه هم شاید بودن..نمیدونی!.. چون تو شناسنامه نبوده.خب حالا چرا گارد گرفتی؟امشب نمیتونه بیاد. گفتم : چی؟ و مجبور شدم بنشینم.گفت:حال مادرش بده.مونده خونه ی ما ؛ پیش داداشم ؛ که عقد تون کرد.حاجی سپندان کوچک ! بعد از فوت آقای خدا بیامرزم ؛ داداشم همه کاره ی این دهه...گفتم ؛ خب ؛ تو اینجا چیکار میکنی؟ گفت: شب میتونی تنها بمونی؛ بمون...گفتم :گمشو بیرون! میخوای شب بمونی اینجا ؟! گفت: نکنه تو میخوای بیای خونه ی ما؟ گفتم: داداشت ما رو عقد کرد ؛ پس همه چیز رو میدونه! گفت: فقط اون میدونه؛ چون فقط اون درباره ی عمل من میدونه! به کل خانواده بگیم تو کی هستی؟ کنیز شهرام؟ مادرش؛ هر چند وقت یه بار دچار حمله ی عصبی میشه.شهرامو میبینه آروم میشه. گفتم: چرا زنگ نزد ؟ گفت : لابد حواسش نبوده ! گفتم: داری دروغ میگی! میتونست یه زنگ بزنه؛ خبربده؛ خندید؛ گفت:؛ فکر کردی چقدر براش مهمی؟ این پسر ؛ مادرشو نگه داشت ؛ نه مادرش ؛ اونو!...الان مادرشو ول نمیکنه بیاد سراغ تو. توی ده ؛ من یه چادر میندازم رو سرم ؛ هیچکس منو نبینه. بعضیا فکر میکنن دختر حاجیه؛ سلام میدن؛ اما تو خونه ؛ مشکل داریم ، فقط داداش میدونه من عمل کردم. زن و بچه ش و خواهرا منو زن شهرام میدونن ؛ گفتم : دروغ میگی میخوای من نیام اونجا...امکان نداره خونواده تون ندونن! پدرت شاید ؛ ولی ایشونو که خدا رحمت کنه.....بقیه میدونن.منو ببر اونجا ! بگو پرستارم؛ هر چی! گفت: داره حسودیم میشه؛ خیلی دوسش داری ؛ نه؟ حتی یه شب نمیتونی ازش دور باشی! تو هیچی از ما نمیدونی ؛ حتی ازشهرام ! یه دختر بیخانواده بودی که خودتو قالبش کردی! گفتم:به تو چه؟جریان عقد ما رو اصلا تو از کجا میدونی؟ قرار بود مخفی باشه.گفت: چیزی تو دنیا درباره شهرام هست که من ندونم؟ یه رازی رو بهت میگم...اونی که دستای مادر شهرامو باز کرد ؛ من بودم.بچه اون حرومزاده باید میمرد! من دستاش و در اتاقو باز کردم
من اون روز اونجا بودم ؛ آذر ده ساله.....
اون هیولا رو دیدم و رنجی رو که مادرش کشید ؛ از اون مرد ؛ نباید بچه ای به دنیا میاورد....این منم که تصمیم میگیرم ؛ نه حاجی سپندان بزرگ و کوچک !


#او_یک_زن
#قسمت_هفتادم
#چیستایثربی

#داستان_بلند
#ادبیات
#داستان
#رمان

#پاورقی_اینستاگرامی
برگرفته از پیج رسمی
#اینستاگرام_چیستا_یثربی

دوستان؛#اشتراک گذاری این داستان به هر شکل فقط و فقط با ذکر
#نام_نویسنده آن مجاز است.


#کانال_رسمی_چیستایثربی

@chista_yasrebi

#کانال_داستان_او_یکزن
برای کسانی که میخواهند همه ی قسمتها را پشت هم داشته باشند.
@chista_2
وقتی می میریم ؛ شوخی ندارد ؛ واقعا میمیریم ؛ چرا وقتی زنده هستیم ؛ شوخی میگیریم ؛ و زندگی نمیکنیم ؟....

ما سالهای بسیار طولانی را مرده خواهیم بود و سالهای کمی زنده هستیم....چرا همین سالهای کم را ؛ شوخی میگیریم ؟...

#زندگی_کنیم !
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#تاسف برای کشته شدن سه
#محیط_بان_ایرانی
در ماه اخیر

در حین
#ماموریت




پرویز هرمزی 54 ساله،محمد دهقانی 35 ساله،دو محیط بانی هستند که ظهر پنجشنبه سوم تیرماه در حین
#گشت_زنی در منطقه تنگه گچ و سیاتک ( منطقه حفاظت شده ) در حین تعقیب و گریز شکارچیان متخلف به ضرب #گلوله_آتشین آنها از پای درآمدند،شکارچیان ناجوانمردی که #قلب و #سر این دو محیط بان شریف را نشانه می روند تا آنها را قربانی امیال پست و غیر انسانی خود سازند.

خبر شهادت دو محیط بان در حالی در لابه لای سطور رسانه ها جای می گرفت که ناگهان خبر آمد محیط بان دیگری نیز با نام منوچهر شجاعی در منطقه ای از استان فارس قربانی #شکارچیان_غیر_قانونی شده است...

@chista_yasrebi

#چیستایثربی
@chista_yasrebiسه محیط بان ایرانی که در حال انجام وظیفه و حفظ محیط زیست ؛ توسط شکارچیان بیرحم از پای درآمدند
@chista_yasrebi

تو بی دفاع تری ؛
یا آن بچه آهو که از او دفاع میکنی؟

گمانم تو بی دفاعتری....
او مادرش را دارد ؛
و دویدن در جنگل بلد است ؛

تو فقط دستهای خالی ات را داری....
با قاصدکی بر شانه ؛

برای کشتن نیامدی ؛
برای دوست داشتن آمدی...

آهو در دشت گم میشود ؛
گلوله ای ؛ چون گل سرخ ؛

به قلب تو شلیک مشود؛

ببین ! تمام آهوان دشت ؛ عزادارند !......



در سوگ
#محیط_بانان بی دفاع
که توسط شکارچیان ؛ به آنها شلیک شد و همگی کشته شدند...

#یادشان_طبیعت


#چیستایثربی
@chista_yasrebi
Forwarded from Love
گاهی ؛ وقتی جلوی کسی بلند میشوی ؛ نشانه ی احترام است ؛ گاهی ؛ نشانه ی اعتراض...

کاش همه یاد بگیریم معنای بلند شدن و ایستادن در برابر دیگری ؛ همیشه احترام نیست ؛ همیشه هم اعتراض نیست!...کاش زبان بدن را دریابیم ؛ که گاهی از زبان کلامی ؛ رساتر است.__چیستایثربی

#چیستایثربی
@maryppopins