#جاده_یکطرفه
#خواننده : #مرتضی_پاشایی
#شاعر : #مهرزاد_امیرخانی
#آهنگساز : #مرتضی_پاشایی

#چیستایثربی
@chista_yasrebi

كتاب "معلم پيانو" را از انتشارات كوله پشتى
@ketabekoolehposhti
و كتاب "پستچى" را از انتشارات قطره
@ghatehpub
ميتوانيد تهيه كنيد

@chista_yasrebi

#قلک_چشات
#خواننده : #سیمین_غانم
#شاعر : #سعید_دبیر
#آهنگساز : #فریبرز_لاچینی
#آلبوم : #قلک_چشات

#چیستایثربی

تقدیم به مادرم که این ترانه را با صدای سحر آمیزش میخواند.ما هیچکدام استعدادهای او را به ارث نبردیم....و تقدیم به دوستان خوبی که از صفحه کوچ میکنند تا فصلی دیگر....شاید.....


عمر
#کوتاه است

@chista_yasrebi

چشمانت
همیشه دوشنبه بود.
و هفته ی من؛ دوشنبه نداشت...

چشمانت را از کدام روز دیگر بخواهم
که حسودی نکند؟...

چشمانت همیشه دوشنبه است

و تقویم من/ دوشنبه ها تعطیل عمومی است...

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

Tes yeux
Toujours étaient comme le lundi
Et ma semaine;
Elle n'avait jamais le lundi...

Comment puis-je demander tes yeux à un autre jour?
Même sans jalouser...

Tes yeux...
Sont toujours le lundi

Et dans mon calandrier;
Tous les lundis sont les vacances...

#چیستا_یثربی
#شعر_نو
#شعر_معاصر_ایران
#شعر_شپید
#دو_شنبه
ا
#ترجمه
#فرانسه
#مهسا_آقاجری


#چیستایثربی

@chista_yasrebi

@chista_yasrebi

#بهرام_رادان
#هدیه_تهرانی
#نازلی
#احمد_شاملو

درباره علت وجودی پدید آمدن این شعر ؛ یک پست کامل ؛ در پیج رسمی اینستاگرامم دارم. خواندن آن دردناک ولی ضروری ست ؛ به گمانم به خاطر آنچه
#احمد_شاملو را به سرودن این شعر جاودانه و سیاسی واداشته است.شعری سیاسی اما سرشار از زندگی....شعری برای همه ی نسلها.....



بودن به از نبود شدن
خاصه در بهار

#چیستایثربی
#کانال_رسمی

#امروز
#نمابشگاه_کتاب_تهران
#نشر_کوله_پشتی

جان میگیرم از نفس شما.....
زنده ام به شما
#چیستایثربی
#معلم_پیانو/کوله پشتی و

#پستچی/قطره
#آخرین_پری_کوچک_دریایی/قطره
#زنی_که تابستان گذشته رسید/قطره
#من_آناکارنینا_نیستم/قطره
و به زودی معرفی باقی آثار امسال در نمایشگاه
@chista_yasrebi

#باید_کاری_کنی
#مرتضی_پاشایی
جاودان_یاد
امروز
#امروز
#چیستایثربی

@chista_yasrebi


#پستچی
بر اساس داستان
#پستچی
#چیستایثربی
#شعر:
#امیر_علی_رادی
#صدا:
#امی
امیر_حسام_رهنورد

رمان پستچی.امروز.نمایشگاه کتاب.نشر
#قطره
سالن3
غرفه4
راهروی8

خواب بودم؛ خواب میدیدم که علی را خواب میبینم....که علی با موهای رنگ آفتابش ؛ چراغ تمام حجله های جهان را روشن میکند ؛ لبخند میزند و قدم به قدم به سراغ حجله ی بعدی میرود و دوباره حجله ای را روشن میکند و لبخند میزند...خواب میدیدم که روی هیچ حجله ای ؛ اسم او نیست ؛ خواب میدیدم که همه ی این حجله ها ؛ حجله های عروسند؛ خواب میدیدم که در تمام حجله های تاریک شهدا ؛ عروسی سیاه پوش ؛ سربه زیر و خموش ؛ به انتظار نشسته است....

از متن
#رمان_پستچی
نوشته
#چیستایثربی
@chista_yasrebi

@chista_yasrebi/گروه ادب دوستان/با تشکر از کادر آمورشی و دبیر انشای نمونه مدرسه/خانم رجبی/و مدیر محترم مدرسه علامه جعفری/و خانمهای جوان قصه نویس و اهل دل

@chista_yasrebi/شعر ی از چیستایثربی/