چیستایثربی کانال رسمی
6.61K subscribers
6.04K photos
1.27K videos
56 files
2.12K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
خدا هیچکسو تنهانکنه..خوب کردم اون پولو با اجازه آقا گذاشتتم تو جیبش..مگه نه آقا؟ راضی نبودی یه زن که مریدته این وقت شب با جیب خالی بره بیرون؟ میگم.... شما به من گفتی پولو از دخل امامزاه بذارم تو جیب اون.؟ آخه یه صدایی تو ذهنم گفت این کارو کنم.....من هیچوقت از این کارا نمیکنم.....میگم آقا...حواست بش هستا....خوش به حالش....
.
#چیستایثربی
#داستان_تک_قسمتی
#مجموعه
#نامه_های_خصوصی

روزی 1780 بار نگاهت میکنم
@chista_yasrebi
هر گونه کپی یا اشتراک قصه های این مجموعه ؛ بی ذکر نام.نویسنده و لینک تلگرام او ممنوع است.
#چیستایثربی
#اینستاگرام_رسمی
@yasrebi_chista

#نامه های_عاشقانه
@chista_yasrebi
کانال رسمی تلگرام نویسنده
@chista_yasrebi/به زودی/دوستان هر شب یک قصه از مجموعه نامه های عاشقانه داریم در تلگرام..دیشب اولین آن بود.پست بالاتر.بخوانید.ممنونم
صدها سوال در مورد
#شیداوصوفی شاید باقی ماند که مناسب طرح انها ؛ در فضای مجازی ؛ در این زمان فشرده نبود....گفتم که!....شاید اشتباه من بود.شاید با این همه لطف و احساس مثبتتان به داستان ؛ انتخاب کتابی به این حجم قطور با 37 شخصیت اصلی؛ مناسب اینستاگرام نبود....برای تلگرام ؛ شاید مناسبتر بود....به زودی پاسخ پرسشهایتان را در کتاب میخوانید!

انشالله........

به همایش داستانهای نامه گونه ی شبانه ی مابپیوندید.....بر اساس زندگی خود شما و ما.......توضیحات بیشتر در اینستاگرام رسمی من داده خواهد شد....اولین آن دیشب بود.

من روزی 1780 بار نگاهت میکنم

#داستان
#چیستایثربی
#سپاس
@chista_yasrebi
دوستان عزیزم سلام
داستان #شیدا_و_صوفی، پس از فراز و فرودهایی که داشت، بالاخره به پایان رسید. بسیاری از فالوورها و دوستانم که داستان را خوانده اند درخواست داشتند که کل قسمت‌ها در یک مجموعه منتشر شود. از آنجایی که قبلا همین تجربه مشابه را در داستان #پستچی با اپلیکیشن #طاقچه (taaghche.ir) داشتیم، و بسیاری از شما راضی بودید، داستان شیدا و صوفی را همراه با سرنوشت و حکم محکومیت قضایی بیشتر شخصیت‌های داستان، به صورت یک مجموعه کامل و رایگان در اپلیکیشن طاقچه منتشر کردیم.
اگر دستگاه اندروید دارید طاقچه رو از لینک زیر دانلود کنید:
http://cdn.taaghche.ir/taaghche.473.apk
اگر گوشیتون اپل هست هم از این لینک دانلود کنید:
https://itunes.apple.com/us/app/taaghche/id738455338?mt=8
لطفا اگر خواستید داستان شیدا و صوفی را به کسی پیشنهاد بدهید بگویید که تنها نسخه کامل و درست که مورد تایید من هست ؛ همین نسخه ای است ، که امروز روی طاقچه قرار داده ام.
اگر با هر مشکلی در دانلود طاقچه ؛ یا داستان برخوردید؛ با تلگرام طاقچه یا تلفنشون تماس بگیرید:

@taaghche_support


02188149813 /طاقچه


@chista_yasrebi
@chista_yasrebi/دانلود رایگان رمان اینستاگرامی #شیداوصوفی/هم اکنون در اپلیکیشن #طاقچه/چیستایثربی
#آخرین_موهیکان
#کارگردان
#مایکل_مان
#بازیگر_اصلی
#دانیل_دی_لوییس

#موزیک
#ترور_جونز
#رندی_الدمن

فیلمی حماسی و تاریخی درباره ی جنگ فرانسویان و سرخپوستها در قرن هجدهم.
#1992
#فیلمی که چند سکانس آن ؛ با بازی بی نظیر :
#دی_لوییس

هرگز از یاد نمیرود.....

اساسا چیزهای خیلی خوب و خیلی بد از یاد نمیروند....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
@chista_yasrebi/ما میدانیم چه هستیم؛ اما نمیدانیم چه خواهیم شد...شکسپیر/با تنی چند از هنرجویان شیراز/چیستایثربی
#داستان

#یواشتر!
#چیستایثربی
ازمجموعه#نامه ها

برگرفته از اینستاگرام
#چیستایثربی
@yasrebi_chista
.

کنار پنجره نشسته بود.من کنارش....دو زن در اتوبوس.تقریبا هم سن هم.ورقه ی آزمایش را درجیبم لمس کردم ؛ انگار میخواستم مطمین شوم بچه هنوز همانجاست.انگار بچه ، در جیبم بود!..دو ماه و نیم....و من نمیدانستم باردارم ! مدام به ورقه ی آزمایش در جیبم دست میزدم.بچه سر جایش بود.یعنی الان یک نفر درون من نفس میکشید.غذامیخواست؟ محبت میخواست؟ مادر لازم داشت ؟ منکه هیچکدام را بلد نبودم ! دوباره تهوع گرفتم.خدایا دو ماه و نیم ؛مهمان من آمده بود و من نمیدانستم!همه میگفتند :قرص معده بخور؛ خوب میشوی!رانیتیدین پشت رانیتیدین که میخوردمو باز تهوع! و نمیدانستم بچه رانیتیدین نمیخواهد ؛ غذای خوب میخواهد.آرامش مادر میخواهد.عشق میخواهد.آماده نبودم! ترسیده بودم! ناگهان زن بغلی ام گفت:هیس! حرف نزن! فکر کردم بلند حرف زده بودم؟ نه...چون دو باره ادامه داد :مگه نمیگم حرف نزن! با خودم گفتم :باز گیر یک دیوانه افتادم!گفت:مگه با تو نیستم ؟ حس کردم مهمان کوچکم در دلم مچاله شد.سنگ شد.ترسید! انگار نفس نمیکشید! به زن گفتم :من که حرف نمیزنم.زن گفت :تو رو نمیگم؛شوهرمو میگم! الان داره حرف میزنه.صداشو میشنوم.گفتم : گوشاتو بگیر نشنوی! گفت:فایده نداره.داد میزنه!میگه زن گرفتن تکلیف بود؛وگرنه نمیگرفتمت.کی با توی ایکبیری ازدواج میکرد؟ نه پدر حسابی داری؛ نه مادر..بچه دارم که نمیشی؛ دلم به اون خوش باشه.خب معلومه سرت زن میارم.خوبشم میارم...گفتم :از کجا میدونی اینا رو میگه؟ گفت:چون دارم میشنوم.کر که نیستم! با خودم گفتم:پارانویید نوع حاد.بیچاره! زن دوباره داد زد:بسه دیگه نگو! گفتم:هنوز داره میگه؟ گفت؛ آره..میگه؛ خیلی آدم حسابی بودی؛ مهریه ام میخواستی؟همین که یکی از کنار خیابون جمعت کرد؛ خدا رو شکر کن..من به خدا کنار خیابون جوراب میفروختم.برای خرج مادرم.مریضه.سرطان داره.بابامم پیره.دیگه نمیتونه بنایی کنه.من خانواده دارم.عاشقشونم.مگه آدم پول نداشته باشه؛ یعنی خانواده نداره ؟ مگه آدم بچه دار نشه؛ آدم نیست؟ زن نیست؛ دل نداره؟ دیگر دستم را در جیبم نکردم.ایستگاه بعد باید پیاده میشدم.دهانم تلخ بود.زن محکم روی شیشه کوبید:باشه.هر چی تو میگی.اگه رو تکلیف زن گرفتی؛ طلاقم بده برم.لااقل کلفتی مادر بیچاره مو کنم! پیاده شدم.میخواستم از وسط خیابان رد شوم.دیدم هنوز دارد روی شیشه میکوبد. صدایش را نمیشنیدم.چقدر شکل خودم بود.کلید انداختم.چطور به او بگویم بهتر است؟ چطور خوشحالتر میشود؟بگویم بزودی پدر میشوی! تازه از خواب بیدار شده بود.گفتم :سلام.آزمایشگاه بودم.گفت:زخم معده که نیست؟ گفتم :نه.بچه ست.بچه دار شدیم.پشتش را به من کرد تا صورتش را با حوله خشک کند.خیلی طول کشید تا برگردد..به قول انیشتین گاهی زمان به اندازه ابدیت طول میکشد.حوله را آویزان کردو گفت: زود بود.خیلی! باورم.نمیشه.سکوت کرد...ادامه داد:ولی به هر حال بچه هم ؛ مثل ازدواج ؛ تکلیفه...رفت.صدای در یخچال آمد.به آینه نگاه کردم.گفتم ؛ دارم صداتو میشنوم.انقدر بلند نگو ! گفت:دیوونه شدی؟ من حرف نمیزنم! گفتم..ولی واقعا دارم میشنوم. بسه دیگه نگو ! ورقه ی آزمایش را از جیبم درآوردم.به آن خیره شدم.بچه عشق میخواست.پدر و مادر میخواست...تکلیف نبود! کاش میتوانستم گوشهای بچه ام را بگیرم...

#یواشتر
#داستان_کوتاه
#تک_قسمتی
#داستان
#چیستایثربی
هر گونه برداشت و اشتراک گذاری این داستان ؛ منوط به ذکر نام.نویسنده و لینک اینستاگرام یا تلگرام اوست.

@chista_yasrebi
#خون_به_پا_میشود
#دانیل_دی_لوییس
#داماد_آرتور_میلر
یک تنه این فیلم را جلو برد و اسکار گرفت
#کارگردان :
#پل_توماس_آندرسون

این صحنه ای است که به زور او را به کلیسا آورده اند تا مقابل همه اعتراف کند که فرزندش را ترک کرده است
#من_فرزندم_را_رها_کردم

جمله ی معروف فیلم ؛ با بازیگری بی نظیر دی_لوییس....او تاکنون سه بار جایزه بهترین اسکار مرد را گرفته است.

@chista_yasrebi
@chista_yasrebi/کمپین حمایت از دانش آموزان مستعد نیازمند/برای آگاهی بیشتر با آنها تماس بگیرید
دلیل دوست داشتنی بودن بعضی ها هنوز نامعلوم است..یک مساله بی پاسخ است.شما از همان آدمها هستید.دوست داشتنی و عزیز...ارادتمند:ریحانه😍😍😍
@chista_yasrebi/عید....سورپرایزی جدید....و هدیه ای ناگهانی و به یاد ماندنی..فقط برای دوستان واقعی/چیستا