چیستایثربی کانال رسمی
6.65K subscribers
6.03K photos
1.27K videos
56 files
2.12K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
 



 





حقیقت تاریخی دربارۀ دفاع روشنفکران فرانسوی از انقلاب ۱۳۵۷



فوکو و سارتر 

توسط:علیرضا مناف زاده

میشل فوکو انقلاب ایران را انقلابی معنوی می‌انگاشت که گویا اسلام برای آن پوششی بیش نبود. می‌گفت: ایرانیان خوب می‌دانند چگونه از اسلام بهره‌برداری کنند تا از خطر افتادن در دام تعصب دینی در امان بمانند. او چند ماه پس از انقلاب متوجه اشتباه خود شد. دربارۀ ژان پل سارتر گفته اند که او زیر تأثیر تبلیغات علی شریعتی هوادار رهبر انقلاب اسلامی ایران شده بود. سندی در دست نیست که علی شریعتی او را به هواداری از آیت‌الله خمینی ترغیب کرده باشد. سیمون دو بووار یک ماه پس از انقلاب نوشت: اگر این رژیم به خواست‌های زنان توجه نکند و به حقوق آنان احترام نگذارد، رژیمی استبدادی خواهد بود.

#کانال_رسمی_چیستایثربی


@chista_yasrebi
اولین شاعر جهان
حتما بسیار رنج برده است
آنگاه که تیر و کمانش را کنار گذاشت
و کوشید برای یارانش
آنچه را که هنگام غروب خورشید احساس کرده
توصیف کند

و کاملا محتمل است که این یاران
آنچه را که گفته است
به سخره گرفته باشند

#جبران_خلیل_جبران



#کانال_رسمی_چیستایثربی

@chista_yasrebi
فعلا شبتان پر امید
میدانم خیلی از اعضای این کانال ؛ مثل خود من دسترسی به تلگرام برایشان بسیار دشوار شده است‌.
چه وضعی گیر افتاده ایم ؛ حرف زدن از دور با فریاد ؛ پشت درهای بسته ....
اما روزی این در باز خواهد شد
من ایمان دارم.

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
داستان آرش کمانگیر مدت‌ها پیش از نگاشته شدن «شاهنامه»، در کتب دینی مثل کتاب «اوستا» روایت شده است

افراسیاب برای اینکه هم‌زمان، هم مردمان ایران را تحقیر کرده باشد، هم به‌جنگ پایان بدهد و هم اینکه بدون ریخته شدن خون سربازان خود به‌مناطق بیشتری از کشور ایران دسترسی داشته باشد، پیشنهاد کرد تا یک کماندار از سپاه ایرانیان، به‌بلندترین نقطه از کوه دماوند برود و از آنجا تیری را رها کند تا مرز مابین ایران و توران با همین تیر مشخص شود! آرش، این دلاور ایرانی که متولد مازندران بوده است، از چنین قضیه‌ای باخبر می‌شود و برای خنثی کردن توطئه‌ افراسیاب و برای دور کردن سپاهیان توران از ایران، تصمیم می‌گیرد تا جان خود را در کمانش بگذارد و قوی‌ترین تیری که در زندگی‌اش پرتاب کرده را در آسمان رها کند!
این‌گونه می‌شود که الهه‌ زمین «اسپندارمذ» کمان را به آرش می‌دهد و در لحظه‌ تحویل دادن کمان، به او این انتخاب را می‌دهد که یا یک تیر معمولی را تا فاصله‌ای بسیار کم پرتاب کند یا اینکه با پذیرفتن کمان اسپندارمذ، جان خود را در کمان بگذارد و مرز ایران را تا چندین و چند فرسنگ، گسترش بدهد. آرش راه دوم را انتخاب می‌کند و با فدا کردن جان خود،‌ ایران را نجات می‌دهد. گفته می‌شود که پس از مرگ آرش، او کامل ناپدید شده و هیچ اثری از او باقی نمی‌ماند. در افسانه‌ها چنین آمده که تیر پرتاب‌شده توسط آرش، چندین و چند روز در راه بوده و در نهایت، کنار رود جیحون یا «آمودریا» فرود آمده و به‌این شکل، مرز مابین ایران و توران را مشخص می‌کند.
نلسون ماندلا یکی از رهبران بزرگ و الهام‌بخش جهان بود. بسیاری از شما حتما نام او را شنیده‌اید. اولین رئیس‌جمهور سیاه‌پوست آفریقای جنوبی و کسی که به نظام آپارتاید پایان داد.
زندگینامه نلسون ماندلا و نکات جالب در مورد او

نوشته: فرانک مجیدی 



فرانک مجیدی: قرن بیستم، قرن قهرمان‌سازی و اسطوره‌سازی بود. همه نام انیشتین را می‌دانستند و دوستش داشتند! خیلی‌ها خودشان را می‌کشتند تا بلیط تماشای مشت‌های آهنین محمدعلی کلی را بدست آورند، ما هم یک مرد داشتیم، آقا تختی! مارادونا اسطوره‌ی یاغی ورزش‌دوستان بود و جیمز دین و مارلون براندو، محبوب قلب پسران شوریده بر پرده‌ی سینما! لورکا، شاعر شجاع ضد دیکتاتوری فرانکو، محبوب بود. اما کسانی هم بودند که تاریخ یک ملت را ورق می‌زدند. در آسیا نام ماهاتما گاندی، ذوالفقار علی بوتو، مجیب الرحمن، جواهر لعل نهرو، مائو و مصدق جریان‌ساز بودند و در آمریکای جنوبی، هدف شورش بی‌باکانه‌ی ارنستو چه‌گوارا و فیدل کاسترو، در قلب جوانانی جای داشت که یاغی‌ بودنشان و همدلی خود با اتفاقات آمریکای جنوبی را با کلاه‌های شبیه مال «چه» نشان می‌دادند. در میان قهرمانان، «نلسون ماندلا» داستانی با اشتراک‌ها و تفاوت‌هایی در مشی و سرنوشت با هم‌سلف‌های خود یافت.

نلسون ماندلا، در ۱۸ جولای سال ۱۹۱۸، در روستای کوچکی به‌نام اِموِزو به‌دنیا آمد. پدر ماندلا مانند تمام مردان آفریقایی، رسم چند همسری را حفظ کرده‌بود و چهار همسر داشت که مادران ۴ پسر و ۹ دخترش بودند. با اصرار همسایه‌ها به مادر نلسون، خانواده او را به مدرسه فرستاد. ماندلا در نه سالگی پدرش را از دست داد. به‌یاد دارد که پدرش در حال کشیدن چپق، در بستر بیماری بود که مرد. پدرش از رئیس روستا خواسته‌بود مراقب پسرش باشد و کمکش کند تا تحصیلاتش را پی بگیرد. نلسون با جدیت تحصیلاتش را ادامه داد و بعنوان جوانی درس‌خوان و ورزشکار در کالج شناخته می‌شد. رئیس قبیله، نلسون و پسر خودش، جاستیس، را به ژوهانسبورگ فرستاد. در آن‌زمان، ژوهانسبورگ شهری در دست سفیدپوستان بود که اجازه‌ی زندگی و خانه داشتن به سیاهان نمی‌داد. نلسون با همسر اولش، اِولین، در حاشیه‌ی شهر زندگی می‌کرد و شبانه، حقوق می‌خواند. تقریباً در همان موقع بود که ماندلا با یگانه مرد سیاه دارای شغل مستقل در ژوهانسبورگ آشنا شد. «والتر سیسولو» که بنگاه معاملات املاک داشت و فعال سیاسی بود.

در سال ۱۹۵۲ ماندلا به سازمان ANC پیوست تا علیه آپارتاید که رسماً از سال ۱۹۴۸ بر آفریقای‌جنوبی حاکم شد، بایستد. تقریباً همزمان با پیوستنش به این سازمان، با دوست صمیمی خود، «والتر تامبو»، دفتر وکالت «ماندلا و تامبو» را تأسیس کرد. دفتر آن‌ها همیشه شلوغ بود و با قیمت‌های ناچیز برای آفریقایی‌ها، آماده‌ی خدمت. ماندلا با حضور موفق خود در دادگاه، محبوبیت چشم‌گیری میان آفریقایی‌ها یافت. او، شیفته‌ی شیوه‌ی «مبارزه‌ی بدون خشونت» گاندی بود. با روی کار آمدن آپارتاید، هر آفریقایی باید دارای برگه‌ی شناسایی می‌شد تا یک «سیاه تأیید شده» باشد. ماندلا با ایده‌ی نافرمانی مدنیِ بدون خشونت، یکی از اولین اقدامات گاندی را سازمان‌دهی کرد: از بین بردن این برگه‌های شناسایی که طبعاً به دستگیری می‌انجامید، درست همان اتفاقی که برای گاندی و یارانش افتاد! ماندلا اغلب نقش سازمان‌دهنده‌ی اعتراضات مردمی را داشت. او و ۱۵۰ تن دیگر، در ۵ دسامبر ۱۹۵۶ دستگیر شدند، آن ‌هم به جرم خیانت به کشور. دادگاه آن‌ها، به دادگاه خیانت معروف شد. در این سال‌ها، ماندلا به ازدواج اول خود پایان داد و با وینی ازدواج کرد. وینی به یاد می‌آورد که در بهترین حالت، ماندلا هفته‌ای یک‌بار به خانه می‌آمد و در ساعات اولیه‌ی صبحگاه، برای شرکت در جلسات سیاسی آن‌ها را ترک می‌کرد. برخلاف تلاش‌های دولت آپارتاید، ماندلا و یارانش ۴ سال پس از آغاز دادگاه خیانت، تبرئه شدند.

در سال ۱۹۶۱، ماندلا از رهبران اصلی ANC شناخته می‌شد. او در فکر حرکات مسلحانه علیه ادارات حساس دولت آپارتاید بود، به‌شرط آن‌که هیچ‌کس آسیب نبیند. در حقیقت او به این مطلب رسید که با افزایش خشونت و سرکوب وحشیانه‌ی آپارتاید، راهپیمایی‌های بدون‌خشونت، کاری از پیش نمی‌برد، هرچند، ANC هم تخلفاتی از قوانین حقوق‌بشر در حرکات مسلحانه‌ی خود نشان می‌داد. فعالیت‌های ضد آپارتاید ماندلا سبب شد او تحت‌تعقیب قرار گیرد. پس از ۱۷ ماه زندگی مخفیانه، در ۵ آگوست ۱۹۶۲ ماندلا دستگیر شد و به پنج سال زندان محکوم شد. رهبران ANC هم در جولای ۱۹۶۳ دستگیر شدند. اتهامات ماندلا خرابکاری و حمایت از حمله‌ی خارجی به آفریقای جنوبی بود، که ماندلا اتهام دوم را نپذیرفت. او چنین از خود دفاع کرد: «در طول زندگیم، خود را وقف تلاش برای مردم آفریقایی کردم. من بر ضد سلطه‌ی سفید جنگیده‌ام، من بر ضد سلطه‌ی سیاه جنگیده‌ام. من ایده‌ی جامعه‌ی آزاد و دموکراتیکی که در آن همه‌ی افراد با یکدیگر در توازن و با فرصت‌های برابر زندگی کنند، گرامی داشته‌ام. این ایده‌ای است که امیدوارم بخاطرش زندگی کنم و به‌ آن دست یابم.
اما اگر لازم باشد، این ایده‌ای است که حاضرم بخاطرش بمیرم.»


#چیستا_یثربی
#چیستایثربی


#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
.

پیش ترها برای معرفی کشورم در خارج ، همیشه مشکل داشتم.

کشوری نفت خیز با تمدن باستانی در خاور میانه...

نه متوجه می‌شدند، و نه برایشان مهم بود!

بیشتر هم نسلان ؛ همکلاسی‌ها و اطرافیان من ؛ در خارج ، فقط نام #ایران را شنیده بودند.

نه شاه را میشناختند ، نه انقلاب برایشان مهم بود ؛
نه حاکمان پس از انقلاب...

آنها نه اهل سیاست بودند، نه تاریخ.

آخرش هم نمی‌فهمیدند دقیقا من از چه کشوری میایم !

و گاهی نام ایران را ؛ با عراق ؛ اشتباه می‌ گرفتند.

مهسا جان ؛ تو همه چیز را آسان کردی و رفتی !...

اکنون فقط کافی است بگویم:
کشورِ مهسا امینی...

حالا همه ی جهان ؛
#ایران را با نام تو می‌شناسند!

و آنچه در ایران می‌گذرد...
و‌ آنچه بر تو گذشت ؛

و چه آشنایی دردناکی !

ای دختر ایران ؛
نام و روحت
جاودان!

من از کشور#مهسا_امینی می آیم
و پشتم ؛ به نام پاک او ؛ گرم است.

نور می تابد بر نام تو دخترم
نور بر این خاک ؛ روزی...

#چیستایثربی
#چیستایثربی

#مهساامینی
#نامش_را_بگو

#sayhername
#mahsaamini
#mahsa_amini
=#Iran

#chistayasrebi
#chista_yasrebi
https://www.instagram.com/p/Cj-SitquY7A/?igshid=MDlmYmQ2NmI=
#کامو #نویسنده_فرانسوی میگوید :

نویسنده بنا بر تعریفی که از خودش دارد نمی‌تواند خود را در خدمت آن‌هایی بگذارد که تاریخ را می‌سازند؛ بلکه باید در خدمت آن‌هایی باشد که از تاریخ آسیب می‌بینند [و رنج می‌برند].

در غیر این صورت، او تنها، و از هنر بی‌نصیب می‌ماند و حتی ارتش‌های استبداد با میلیون‌ها سرباز خود نمی‌توانند وی را از این عزلت نجات دهند، حتی اگر او با آن‌ها همگام شود.
اما سکوت زندانی گمنامی که در آنسوی دنیا، آزار و تحقیر می‌بیند، کفایت می‌کند تا نویسنده را از تبعید خویشتن آزاد سازد.

هنگامی که در عین برخورداری از مزایای آزادی، آن سکوت را فراموش نکند و به کمک خود، آن را انعکاس دهد و دیگران را نیز به یاد آن بیاندازد.

برای ایفای چنین وظیفه‌ای هیچ‌کدام ما به قدر کافی بزرگ نیستیم؛ اما نویسنده هر اوضاع و احوالی که در زندگیش داشته باشد، چه گمنام باشد و چه برخوردار از شهرت زودگذر، چه اسیر زنجیرهای ظلم و استبداد و چه برخوردار از آزادی عاجل بیان، در هر حال می‌تواند قلب جامعه زنده‌ای را که حق را به او می‌دهد تسخیر کند.

فقط به شرط اینکه با تمام توان خود دو وظیفه را بعهده بگیرد که مایه عظمت حرفه اوست.

یکی خدمت به #حقیقت و دیگری خدمت به #آزادی.

از بیانیه جایزه ی نوبل #آلبر_کامو
کار نویسنده و #روزنامه_نگار ؛ خدمت به حقیقت و آزادی است.

#الهه_محمدی و #نیلوفر_حامدی که اکنون در زندانند ؛ از روزنامه نگاران حرفه ای روزنامه #شرق هستند که کار خود را زیر نظر #سردبیر به بهترین نحو انجام دادند. همان گونه که خبرگزاری #فارس و بقیه انجام دادند.

ماجرای کشته شدن و خاکسپاری #دختر_ایران ؛ #مهسا_امینی جزء وظایف حرفه ای روزنامه نگاران است. به چه جرمی؛ آنهارا سر سپرده و عامل دشمن خطاب میکنید؟ یادم است سال هفتادو پنج چون درباره بیمارستان اعصاب و روان #جانبازان جنگ ؛ حقیقت را نوشته بودم ؛ به من جایزه ی بهترین روزنامه نگار سال را دادید!....
چرا انقدر فرق کردید؟ چه بلایی سرِ اندیشه و ذهنتان آمده است؟
اصلا آن نسل مُرد.
من شما را نمی‌شناسم!بعد از آن سال؛ بارها اخراجم کردید و هر بار به حماقتتان خندیدم.... نمیدانم از جانِ حق و حقیقت ؛ چه میخواهید؟ چرا دروغ میخواهید! این دنیا و آن دنیا و هزار دنیا ارزش دروغ را ندارد
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#ژیناامینی
#ژینا_امینی

وقایع نگاری یک اتفاق رخ داده در #ایران

#روزنامه_نگاران_زندانی

#chistayasrebi
#chista_yasrebi
#journalists
#journalistsshouldnotbein#prison
https://www.instagram.com/p/CkUTCOrD7Kj/?igshid=MDlmYmQ2NmI=
⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️

سالها قفلِ دری بودم
که روی خودم بسته بود‌‌‌‌‌‌‌‌ !

قفلی که هرگز ؛
پشتِ در را ؛
ندیده بود...

من فقط ؛ یک قفل کوچک بودم
قفل دری که روی خودم ؛ بسته بود‌!

خودم را میشکنم...

تا هیچ دری دیگر در جهان
قفل نباشد !

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

#ایران

#شعر_کوتاه
#مینیمال
#جملات

#خفقان
#زندانی
#عصیان

#زن_زندگی_آزادی
#زن_زندگی_آگاهی

#chistayasrebi
#chista_yasrebi
#iran
https://www.instagram.com/p/CkfIHG8KdYY/?igshid=MDlmYmQ2NmI=
بر آن دخترک که نامش
#چیستا_یثربی بود ؛ فاتحه بخوانید یا لعنت بفرستید.

او مُرد....

امروز ؛ چیستای دیگری متولد شده است. بی حسرت گذشته.

گوش کنید:

دنبال هیچ نیستم
جز نجات جان و روح آدمی
و چه بهتر از #خود شروع کنم....

#انسان

#وطن
#ایران
#مادر
#زن#مرد#انسان_ماندن
#مادری
یا #عشق
.

.
.

.
.

فقط

#ایران مان را بسازیم
فردای فرزندانمان را بسازیم

ما #موقتی هستیم
جایزه ها و تقدیرهای آدمها ؛ دوستی هایشان ؛ کف زدن هایشان ؛ موقتی است.

ایران اما ؛ ماندنی است.
.
.
.
https://www.instagram.com/p/Ck4HfdyJ29_/?igshid=MDJmNzVkMjY=
این عکس ؛ زمستان هزار و سیصد و نودو سه انداخته شده.درست چند روز قبل از اینکه اکانت اینستاگرام من ساخته شود!میدانید که قبل از آن، هیچ فعالیت مجازی نداشتم. کاری برای کسی کردم. پولی را برایش زنده کردم؛ یک‌گوشی معمولی هوشمند به من هدیه داد و دخترم،بی اجازه؛ این اکانت را ساخت و طفلکی بدجور توبیخ شد!

نه اینستاگرام میخواستم ؛ نه فضای مجازی.حتی پسوردم را فقط دخترم میدانست.
اما به دلیل درونگرایی زیاد ، و کلا نوع شخصیتم که از جماعت، گریزپاست،اولین برخورد شما برایم جالب بود.

نمیدانستید صفحه فیک است یا واقعا مالِ من است! آهسته می آمدید و اسم آثارم را در ادبیات ؛ تاتر و فیلمنامه میاوردید ؛ تا من تایید کنم خودمم...
و پیج واقعی است!

و این اولین برخورد نزدیک من ؛ با مخاطبم بود‌.

شاید برخی از شما؛ یادشان باشد‌‌‌‌

شاید شور نوشتن رمان#پستچی یادتان باشد.

همیشه سعی کردم روی #عشق ؛ #آگاهی و #زندگی غنی تاکید کنم.
چیزهایی که به آن اعتقاد دارم.
شما کمک کردید این کار را اینجا هم بکنم!
این شال عکس، بعدها توسط یک‌نفر قیچی و ریز ریز شد. عبایی که تنم است، همان سال به کسی بخشیدم.از رنگش خوشش میامد؛
و من عاشق هم سلیقه ها در لباس هستم.همانجا در خیابان در آوردم و به او دادم.
عینکی که چشمم است ؛ روی صحنه تاتر شکست
و دیگر با جوش دادن هم درست نشد؛ روی صورتم کج میایستاد
و اصلا نمیدانم کجاست

اما شما هستید!
من هستم ؛
و هیچکس نمی تواند ما را از هم جدا کند.

چون من هم نوشتن را دوست دارم ؛ هم شما را.

این را همه میدانند!
من زنده نیستم که زندگی کنم،
زنده ام ؛ چون حتما دلیلی داشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌؛ دلیلی که نمیدانم!
وگرنه بعد از کوچ استادم ؛ دکتر#قیصر_امین_پور ؛ دیگر اصلا دلم نمیخواست زنده باشم‌ و هر کاری به عقلم رسید کردم که نباشم.

اما قسمت این بود که باشم؛
برایتان بنویسم،
گاهی مادر بیمارم را ببینم ؛
و اگر میتوانم برایش کار کوچکی کنم.
‌و از خیلی چیزها ؛ مثل واژگونه شدن ارزشها رنج بکشم.

هر جا که باشم ؛ هر جا که بروم ؛ یا برده شوم؛
ارزشهای من تغییر نمیکنند.

دنیا برای #الفت و تماشای زیبایی آفریده شده است ؛ و اگر زیبایی را نمیبینیم ؛ دلیل نمیشود که نیست!
دنبالش میگردیم...
ماجراجویی برای کشف خوبیها را دوست دارم.
نوشتن برای شما و غذا پختن با دستپخت افتضاحم را برای دلبر بانوی کوچک،دوست دارم؛

و شکر میکنم دخترم به حرفم گوش نداد و اکانتم را پاک نکرد.
و شکر میکنم امروز هم در جواب خواسته من،این کار را نکرد.

چون شما هستید!

و هیچ چیز به اندازه ی شما واقعی و اصیل نیست
#دوستتان_دارم

#چیستا_یثربی
https://www.instagram.com/p/ClPZIfxr9PT/?igshid=ZTA1ZTQyMGU=
چگونه پژمردی ؟
حدیث مرگ تو در اعتبار باور نیست

من ای شهامت اظهار!
خبر چگونه برم در حضور آینه ها
که گیسوانت را
چو ریشه های اقاقی به خاک بسپردی


این بخشی از شعری است که بهمن صالحی بعد از مرگ #فروغ_فرخزاد سرود


.حالا همه روز در گوشم طنین دارد

چگونه پژمردی ؟
حدیث مرگ تو در اعتبار باور نیست.......


خدا صبر دهد

اگر بدهد


#چیستا_یثربی


@‌chista_yasrebi

#کانال_رسمی_چیستایثربی
ادمین ورکشاپ انلاین چند روزه ی یک زندگی خاص
@ccch999