چیستایثربی کانال رسمی
6.39K subscribers
6.06K photos
1.3K videos
57 files
2.14K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
Forwarded from pic
ایدی ادمین داستان
#قصه
#رمان
#کتاب



من سه هفته زنش بودم


اثری اجتماعی از

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی


ادمین کانال قصه
@ccch999
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#من_سه_هفته_زنش_بودم
قسمت جدید
امشب
کانال خصوصی این قصه ی چاپ نشده
در تلگرام است و ثبت نام دارد

اثری در ژانر طنز تلخ اجتماعی

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

ادمین کانال این قصه
@ccch999
تلگرام
امکان نداشت اگر علی وارد آن دالان تاریک نمیشد ؛ من‌پایم را به آنجا میگذاشتم...

آدم از چیزهای ناشناخته میترسد.

نه برای اینکه ممکن است درد بکشد یا بمیرد ؛

شاید برای این که ممکن است همه ی چیزهایی را که میشناسد و دوست دارد از دست دهد.

#چیستایثربی
#چیستا_یثربی

فرازی از رمان اجتماعی
#من_سه_هفته_زنش_بودم


ادمین کانال قصه
جهت ثبت نام
@ccch999
امکان نداشت اگر علی وارد آن دالان تاریک نمیشد ؛ من‌پایم را به آنجا میگذاشتم...

آدم از چیزهای ناشناخته میترسد.

نه برای اینکه ممکن است درد بکشد یا بمیرد ؛

شاید برای این که ممکن است همه ی چیزهایی را که میشناسد و دوست دارد از دست دهد.

#چیستایثربی
#چیستا_یثربی

تصاویر
سکانسهایی از فیلم
#شکوه_علفزار
#ناتالی_وود
#وارن_بیتی

#موسیقی
#سودای_عاشقی
#علیرضا_قربانی

فرازی از رمان اجتماعی
#من_سه_هفته_زنش_بودم

ادمین کانال قصه
جهت ثبت نام
@ccch999

Go slowly dear!
May there be flowers on your way
that you destroy

آرام برو عزیزم
ممکن است گلهایی سر راهت باشند ؛ ویرانشان کنی
#چیستا

A novel
By

#chistayasrebi
#chista_yasrebi
https://www.instagram.com/reel/ChjG9j-qEv4/?igshid=MDJmNzVkMjY=
ادمین کانال قصه
من سه هفته زنش بودم
رمان اجتماعی
طتز تلخ
کمدی سیاه
اثر
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی


@ccch999

ادمین کانال قصه
Forwarded from Chista Yasrebi official
ادرس فیس بوک من
مهدیه عزیزم سلام
ممکن نبود اگردیشب،ساعتهاحرف نزده بودیم ؛ این نامه را برایت بنویسم.
بعد از پایان تماسمان، فکر کردم دیگر نه درد اضطراب بیخبری، توسط آن فرد؛ به جا مانده نه جای درد!
او از کودکی اش اینگونه بود!
هرگز زنگ نمیزد که کجاست و کِی میاید و مرا با چیزی آشنا کرد به نام #وحشت یا #panic
وقتی سالها منتظر مینشینی که عزیزترینت از خودش،خبری دهد،آخر یک شب به این نتیجه میرسی که خب صد سال سیاه نیاید!مگر عمر چیست؛جز یک چشم برهم زدن و دیگر هیچ؟!
برای او و مادر ؛هر کاری بلد بودم و در توانم بود، انجام دادم و اکنون دیگر نه در توانم است؛ نه هیچ!
وقت بدرود است.
خودت میدانی که دیگر قرص ضد پنیک هم نمیخورم.چون بی اثر است.آن آدمها مرا به جایی رساندند که نباید میرساندند ،حس لنگه کفشی کهنه در بیابان،که به هیچ دردی نمیخورد.
من عوض شده ام!
دیگر هیچ کس و هیچ چیز برایم مهم نیست.رنج، آستانه دارد،
از حدی بالاتر رود، دیگر آن راحس نمیکنی!حتی درد بدن وقتی سالها با آن باشی، یا میمیری یا دیگرحسش نمیکنی.
این دنیا هر چیزی را که دوست داشتم ازمن گرفت.مثل تاتر ؛ نگارشم ،شادیهای کوچک با دانشجویانم و...
شاید بدشانسی چند نسل ما بود که در این دوره سیاه باید رشد میکردیم.
وقتی تمام چراغها را خاموش کردند و تمام درها را به رویمان بستند!حالا فقط یک چیز مانده!
من همیشه سعی کردم خودم باشم؛ وحالا از آنچه بوده ام بیزارم.
چرا اعتماد کردم؟چرا امید بستم؟چرا خیلی زودتر، همه چیز را ترک نکردم ؟
من اینجا چه میکنم؟
در جایی که شان آدمها را آسانتر از یک لیوان میشکنند!
تو یادت است چقدر درباره ی خوبی های یک آدم برایت میگفتم و پریروز دیدی چگونه و با چه لحنی، در مطبوعات ما،هنرمندان را در برابر دولتی قرار داد که باید از ما‌، حمایت کند، نه تحقیر! وسعی کرد ما را از تلاش مقدس ناامید کند! تاهفت جدش نمیتواند!
چرا باورش کرده بودم؟
چون فقط جوانی اش؛یادم بود!
یادم رفته بود آدمها با پیرشدن؛ عوض میشوند.
حالا من هم دیگر آن دختر بیست و سه ساله خوشبین و امیدوار نیستم!
انقدر بیعدالتی وستم دیدم که از آنچه بودم و انجام دادم بیزارم. آرزویم رفتن ازاین دروغ آباد است.به هر شکلی!مگر نگفتی‌ او دعارا میشنود و استجابت میکند؟ظلمی که به من شد ؛ تاریخی بود!پس تاوان آن هم باید تاریخی باشد!
آماده ام برای هر چیز!
هر رخدادی که چون طوفان مرا از اینجا،جدا کند!
نه به خاطر خودم،
وقت زیادی برایم نمانده،
میترسم دست به کاری بزنم که چوبه ی دار، در قیاس با آن؛ درخت گیلاس جلوه کند.
آدم وقتی دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد،تازه بیدار میشود #چیستا_یثربی
https://www.instagram.com/p/Ch02_1WKtBN/?igshid=MDJmNzVkMjY=
گفتگویی کوتاه با #میلان_کوندرا

چرا از زندگی نامه پردازی نفرت دارید؟ چرا این همه انزجار دارید که از خودتان حرف بزنید.

کوندرا : به قول #فلوبر :
" هنرمند باید به بعد از خودش ، که ندیده، اعتقاد داشته باشد.

" گی دو موپاسان " نگذاشت تصویرش در مجموعه ای که به نویسنده گان معروف اختصاص داشت قرار داده شود و معتقد بود

"زند گی خصوصی یا چهره ی یک فرد مشهور متعلق به خودش است."

هرمان بروخ، روبرت موزیل، فرانس کافکا درباره ی خودشان گفته اند:

"هیچ کدام از ما سه نفر زندگی نامه ی درست و حسابی نداریم."

نه به این معنی که در زندگی شان اتفاق های چندانی نیفتاده بوده، بلکه به این معنی که قرار نبوده که زند گی فردی شان زیر ذره بین و در معرض عموم قرار بگیرد و تبدیل شود به زندگی نامه ....

فاکنر هم می خواهد به عنوان فرد، از صحنه ی تاریخ حذف شود و اثری از او باقی نماند جز کتاب هایی که از او به چاپ رسیده" (با تاکید روی کتاب و به چاپ رسیده، و نه نامه و یادداشت های روزانه).

"به قول معروف، رمان نویس ؛ خانه ی زند گی اش را خراب می کند تا خانه ی دیگری با آجر آن بنا کند، خانه‌ی رمانش را. "

به این معنی که زند گی نامه ی یک رمان نویس، هر آن چه را که او با رمان هایش ساخته است، ضایع
می کند."

کار زند گی نامه نویسان که از نظر هنری بی مایه است ، نه بر ارزش یک رمان می افزاید نه بر معنای آن.

لحظه ای که #کافکا بیشتر از شخصیت رمانش" ژوزف کا " ، توجه خواننده را جلب کند، مرگ ادبی کافکا فرا رسیده.

این رمان است که میماند ؛ نه چهره و‌ زندگی رمان نویس.

#کوندرا
نویسنده ی چک در غربت
مقیم#فرانسه
نویسنده
#بار_هستی
#شوخی
#جاودانگی و ....

کوندرا ؛ بشدت از مصاحبه بیزار است.از ۱۹۹۵ به هیچ خبر نگاری اجازه ی مصاحبه نداده....

درباره ی #زندگینامه کاملا راست میگوید.

نویسنده ی واقعی ؛ حاضر است زندگی شخصی خود را خراب کند که زندگی شخصیتهایش ، باقی بماند....

هر بار حرف از زندگی نامه میزنیم ؛ یادمان باشد که قبل از هر چیز ؛ با یک رمان؛ مواجه هستیم.

این کاری است که من سعی کردم انجام دهم....

شخصیتهای رمان ؛ شاید برگرفته از زندگی من باشند ؛ ولی خودِ من نیستند!

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

#رمان
#کتاب
#زندگینامه
https://www.instagram.com/p/Ch87UiKqSav446LscZfFBRbT51aQ4OEpFYJ1Tw0/?igshid=MDJmNzVkMjY=