چیستایثربی کانال رسمی
6.4K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.14K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
به بهانه مرگ عباس صفاری و ترجمه شعر دنیا کوچکتر از آن است او به کردی

عباس صفاری، شاعر، نویسنده، مترجم و گرافیست، که مدتی پیش به کرونا مبتلا شده بود و حتی خبر عبورش از این بیماری منعکس شد،هفتم بهمن غریبانه و بی هنگام در بیمارستانی در کالیفرنیا و گویا در خواب مصنوعی درگذشت. حدود 5 - 6 سال پیش یکی از شعرهایش با عنوان « دنیا کوچکتر از آن است» را برای چاپ درکتاب ترجمه گزیده شعرمعاصر ایران به کردی ترجمه کردم ولی هنوز کتاب برغم آماده بودن و بعد ازچند سال در دست ناشر مانده و منتشر نشده است.
شعر« دنیا کوچکتر از آن است» عباس صفاری، تناسب عجیبی از لحاظ درونمایه و مضمون با روزهای پایانی زندگی این شاعر و فضای مرگش دارد. ناپایداری دنیا، نیافتن و گمشدن در مه و غبار و برف و باد و... و ماندن یادی با ردپایی که هرکس بجا می گذارد ازجمله مسائل کلی انسانی است که صفاری دراین شعر زیبا طرح کرده است.
در اینجا برای گرامیداشت یاد این شاعر، که همه دارند از او به نیکی یاد می کنند ومتاسفانه من برغم علاقه وشناخت از دور موفق به دیدار از نزیدک با وی نشدم، ابتدا ترجمه این شعر و شناسنامه مختصر کاری این شاعر به کردی و بعد اصل شعر به فارسی رامی آورم :



عه‌بباس سسه‌فاری،له‌دایك‌بوون1951 و کۆچی دوایی ٢٠٢١ زاینی. شقارته‌ی فیس،دووربینی كۆنه‌و و شیعرانی‌تر،بزه له به‌فر، تاریك ڕووناكی هه‌بوون و وه‌ك جه‌وهه‌ر له ئاو،ناونیشانی چەند کتێبێکی ئه م شاعیره یه.

دۆنیا زۆرچكۆله‌تر له ئه‌وه‌یه

عه‌بباس سسه‌فاری
وه رگێڕ : مۆختار شۆکری پوور


دۆنیا زۆرچكۆله‌تر له ئه‌وه‌یه
كه ون‌بوویێك لێ بدووزیته‌وه
كه‌سێك لێره ون نابێت
مرۆڤه‌كان به‌و خوێن‌ساردی كه هاتوون
جانتاكه‌یان ئه‌به‌سن و
ون ئه‌بن
كه‌سێك له مژ
كه‌سێك له تۆزوو غۆبار
كه‌سێك له باران
كه‌سێك له باو
بێ‌ڕه‌حم‌ترینیشیان له به‌فر
ئه‌وه كه ئه‌مێنێته‌وه
جێ په‌ێیكه‌و
بیره‌وری‌یێك
كه‌ جاران‌جار
وه‌ك شه‌ماڵ لا ئه‌دات
په‌رده‌كانی ژووره‌كه‌ت .


دنیا کوچکتر از آن است

دنیا کوچکتر از آن است
که گم شده‌ای را در آن یافته باشی
هیچ کس اینجا گم نمی‌شود
آدم ها به همان خونسردی که آمده‌اند
چمدان شان را می‌بندند
و ناپدید می‌شوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی رحم ترین شان در برف
آنچه به جا می‌ماند
رد پائی است
و خاطره‌ای که هر از گاه پس می‌زند
مثل نسیم سحر
پرده‌های اتاقت را !
به بهانه مرگ عباس صفاری و ترجمه شعر دنیا کوچکتر از آن است او به کردی

عباس صفاری، شاعر، نویسنده، مترجم و گرافیست، که مدتی پیش به کرونا مبتلا شده بود و حتی خبر عبورش از این بیماری منعکس شد،هفتم بهمن غریبانه و بی هنگام در بیمارستانی در کالیفرنیا و گویا در خواب مصنوعی درگذشت. حدود 5 - 6 سال پیش یکی از شعرهایش با عنوان « دنیا کوچکتر از آن است» را برای چاپ درکتاب ترجمه گزیده شعرمعاصر ایران به کردی ترجمه کردم ولی هنوز کتاب برغم آماده بودن و بعد ازچند سال در دست ناشر مانده و منتشر نشده است.
شعر« دنیا کوچکتر از آن است» عباس صفاری، تناسب عجیبی از لحاظ درونمایه و مضمون با روزهای پایانی زندگی این شاعر و فضای مرگش دارد. ناپایداری دنیا، نیافتن و گمشدن در مه و غبار و برف و باد و... و ماندن یادی با ردپایی که هرکس بجا می گذارد ازجمله مسائل کلی انسانی است که صفاری دراین شعر زیبا طرح کرده است.
در اینجا برای گرامیداشت یاد این شاعر، که همه دارند از او به نیکی یاد می کنند ومتاسفانه من برغم علاقه وشناخت از دور موفق به دیدار از نزیدک با وی نشدم، ابتدا ترجمه این شعر و شناسنامه مختصر کاری این شاعر به کردی و بعد اصل شعر به فارسی رامی آورم :



عه‌بباس سسه‌فاری،له‌دایك‌بوون1951 و کۆچی دوایی ٢٠٢١ زاینی. شقارته‌ی فیس،دووربینی كۆنه‌و و شیعرانی‌تر،بزه له به‌فر، تاریك ڕووناكی هه‌بوون و وه‌ك جه‌وهه‌ر له ئاو،ناونیشانی چەند کتێبێکی ئه م شاعیره یه.

دۆنیا زۆرچكۆله‌تر له ئه‌وه‌یه

عه‌بباس سسه‌فاری
وه رگێڕ : مۆختار شۆکری پوور


دۆنیا زۆرچكۆله‌تر له ئه‌وه‌یه
كه ون‌بوویێك لێ بدووزیته‌وه
كه‌سێك لێره ون نابێت
مرۆڤه‌كان به‌و خوێن‌ساردی كه هاتوون
جانتاكه‌یان ئه‌به‌سن و
ون ئه‌بن
كه‌سێك له مژ
كه‌سێك له تۆزوو غۆبار
كه‌سێك له باران
كه‌سێك له باو
بێ‌ڕه‌حم‌ترینیشیان له به‌فر
ئه‌وه كه ئه‌مێنێته‌وه
جێ په‌ێیكه‌و
بیره‌وری‌یێك
كه‌ جاران‌جار
وه‌ك شه‌ماڵ لا ئه‌دات
په‌رده‌كانی ژووره‌كه‌ت .


دنیا کوچکتر از آن است

دنیا کوچکتر از آن است
که گم شده‌ای را در آن یافته باشی
هیچ کس اینجا گم نمی‌شود
آدم ها به همان خونسردی که آمده‌اند
چمدان شان را می‌بندند
و ناپدید می‌شوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی رحم ترین شان در برف
آنچه به جا می‌ماند
رد پائی است
و خاطره‌ای که هر از گاه پس می‌زند
مثل نسیم سحر
پرده‌های اتاقت را !
🤣🤣🤣

خب میرقصن
کار بدی که نمیکنن!

شب شده پر ستاره....
چشمک بزن دوباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌....

این بود ؟!

😂😂😂😂

ای خدا فدات

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا

#نویسنده
#فیلمنامه#نمایشنامه_نویس
#کارگردان_تئاتر
#فیلم_مستند

#تاتریها

#دختر_آتیش_پاره
#اندی
#کورس
#موزیک
#رقص
#کلیپ

چرا نه ؟!
چرا شاد نباشیم؟!
تو دو روز دنیا
چرا همه ش غصه بخوریم؟

این #کلیپ ، خیلی در یوتیوب پر بازدید بود.
پشت صحنه شم دارم..
.

واقعا خیلی بااین آهنگ ، تمرین کردن....

.

پرچم #ایران و #ایرانی بالاست.
اگه یه دونه از این #ویدئو ها به زودی نساختم؟
🤣🤣🤣
چرا نه....

وقتی مردم ؛ حس خوبی پیدا میکنن،
و پشتشم ؛ کلی تمرینه و تلاش ....

بسازم؟!
😁😁😂میسازم.....

#داوطلبان بیان #دایرکت....😎
#موزیک
#chistayasrebi

#chista_yasrebi
@chistayasrebiofficialpage
#dance
https://www.instagram.com/tv/CMIWGnuFp_4/?igshid=tqkn4dp4ndv7
قسمت پنجم رمان #نداشتن
در کانالش منتشر شد
اثری از
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی


ادمین کانال نداشتن
@ccch999
#داستان
#رمان
#دور_همخوانی
This Love
Jose Feliciano
Jose_Feliciano

This Love
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علامت بین‌المللی برای کمک خواستن. به فرم انگشتان نگاه کنید....این یعنی کمک خواستن
Forwarded from Chista777
تصور میکنم هر بار اول
#یادداشتهای_آیدا را اینجا بگذارم

بعد پیج اینستاگرام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
نقد:


کسی چه می‌داند، شاید یک روز به سرزمین ناشناخته‌ای رفتید، که گمان کنید تا حدود زیادی می‌شناسید و کمی بعد با خود فکر کنید اتفاقا خیلی هم خوب می‌شناسید، و در نهایت بگویید: اتفاقا اصلا این سرزمین ناشناخته نیست. شاید در همان سرزمین با آدم‌هایی رو به رو شوید که نمی‌شناسیدشان، و بعد گمان کنید شاید پیش‌تر آن‌ها را دیده‌اید، و کمی بعد مطمئن شوید عمیقا با آن‌ها آشنا هستید. شاید این هم نوعی دژاوو یا آشناپنداری باشد؛ همان که در لحظاتی خاص با خود می‌گویید: «ئه!...من این صحنه رو قبلا دیدم...» یا «این قبلا هم اتفاق افتاده بود... دقیقا همین حرف هم بِهِم زد...» اگر به مضامینی از این دست علاقه دارید،  و روایت‌هایی با سوژه‌های این چنینی مجذوب‌تان می‌کند، نمایش‌نامه‌ی کوتاهی از چیستا یثربی می‌تواند پیشنهاد خوبی برای‌تان باشد.

«بانو و مرد مرده، و دو نمایش‌نامه‌ی دیگر» همچنان که از نامش پیداست کتابی است شامل سه نمایش‌نامه از چیستا یثربی که در نشر قطره منتشر شده است. نخستین نمایش‌نامه‌ی کتاب «بانو و مرد مرده» روایتی عجیب از سرزمینی فراواقعی است، دومین اثر کاری است با عنوان «جنایت و مکافات»؛ واریاسیونی بر اثر مشهور فئودور داستایوسکی، با دو شخصیت محوری شناخته شده؛ راسکلنیکوف و سونیا، و آخرین اثر «عکس دسته جمعی با خانم بزرگ» نمایش‌نامه کوتاهی است با پنج شخصیت محوری با نام‌های اکرم، ساناز، ناصر، نادر و یعقوب. در این مجال اندک و برای معرفیِ این کتاب یثربی بهتر است درمیان این سه نمایش‌نامه به نخستین اثر نویسنده یعنی «بانو و مرد مرده» بپردازیم؛ نمایش‌نامه‌ای که چند بازیگر آمریکایی در دانشگاه آیووا نمایش‌نامه‌خوانی‌اش کردند و در میان 10 اثر از آثار تراز اول جهان به مقام اول نائل آمد.داستان این نمایش‌نامه با پنج شخصیت «زن»، «داوود»، «دختر»، «شهردار» و «نامزد شهردار» پیش می‌رود. قصه از جایی آغاز می‌شود که زن بعد از تصادفی در شهری دورافتاده و نامشخص به هتلی متروک می‌رسد. صاحب این هتل دختری است که به کمک برادر دیوانه‌اش، داوود آنجا را اداره می‌کند. چیستا یثربی فضا، مکان و حتا زمانِ داستان را به شکلی غیرعادی ترسیم کرده است. با این که خیلی از توصیفات و دیالوگ‌ها عادی و معمولی به نظر می‌رسند اما به مجرد پا گذاشتن زن به هتل گویی وارد دنیایی ناشناخته می‌شویم. این دنیا را شاید بتوان با تعابیری نظیر رئالیسم جادویی توصیف کرد اما نمی‌توان به همین واژه‌ی جادو یا فراواقعیت نیز بسنده کرد. همیشه آثاری در میان آثار فراواقعی همدلی مخاطب را برمی‌انگیزند که دنیایی باورپذیر خلق کرده باشند؛ دنیایی محسوس، واقعی، عینی و قابل تصور.  مهم‌ترین ویژگی دنیای تخیلی«بانو و مرد مرده» این است که باورپذیر است و برای همین خواننده با شخصیت‌های آن همذات‌پنداری می‌کند.

«زن» در بدو ورود با شخصیت شهردار آشنا می‌شود. به عبارت دیگر باید گفت در بدو ورود شهردار را در هتل می‌بیند چرا که گویا او را از پیش می‌شناخته است. زن هفت سال پیش همسرش را از دست داده است؛ همسرِ نویسنده‌ای که برای سخنرانی در شهری چمدانش را جمع می‌کند و با پژواش راه می‌افتد وُ دیگر هیچ گاه برنمی‌گردد. حالا زن فکر می‌کند شهرداری که می‌گویند 5 سال است اینجا شهردار شده همان شوهرش است. دلیلش هم دلیل قانع کننده‌ای است: نه تنها قیافه‌ی آقای شهردار با همسر او مو نمی‌زند، که حتی نوع نگاه کردن و رفتارش هم شبیه اوست. اما آقای شهردار که شیفته مراوده با زنان است و در عین حال می‌گوید نمی‌تواند عاشق هیچ زنی شود، اصلا زیر بار این نمی‌رود که قبلا ازدواج کرده است. او دارد خودش را آماده می‌کند تا در سال‌های آتی رئیس جمهور شود وُ فعلا هم سرش گرم کارِ خودش است تا رضایت مردم شهرش را جلب کند.

بانو و مرد مرده، نمایش‌نامه‌ای چند وجهی است. «بانو و مرد مرده» سرشار از دیالوگ‌ها و شخصیت‌های چند وجهی است. هر رویداد، هر جمله یا گاه بسیاری از توصیفات دو پهلو هستند. شخصیت زن، شهردار، برادرِ دیوانه (داوود) و از همه این‌ها مهم‌تر، شخصیت دختر، کاراکترهایی مرموز و چند لایه هستند. شاید مهم‌ترین ایده‌ی آثار فراواقعی همین باشد که متکثر المعنا هستند، اما #چیستایثربی در نمایش‌نامه‌ی «بانو و مرد مرده» به طرز شفافی راه را برای تاویل‌های مختلف باز کرده است. این نمایش‌نامه‌ی یثربی به طرزی آشکار از تاویل‌های سیاسی و همین طور اجتماعی استقبال می‌کند. سرزمین عجیبی که شخصیت‌ها در آن قرار دارند، زمانِ نامشخص و خود کاراکترهای نه چندان عادیِ نمایش‌نامه با تفاسیر مختلف جایگاهی ثابت و مشخص پیدا می‌کنند. آن‌ها هم وجهه‌ای سمبلیک دارند و هم رئال. آن‌ها در عین حال که صادر کننده گزاره‌های نمادین هستند، ناقل حرف‌های به شدت معمولی و عادی‌اند.

شاید باید گفت چیستا یثربی در «بانو و مرد مرده» جهانی آشنا و در عین حال نامانوس خلق کرده است؛ جهانی که در آن زیسته‌ایم اما به یاد نمی‌آوریم
سیدنی. باران.غرق شدن شهر
دوستان



کارگاه تحلیل فیلم و
رمان" نداشتن " دیگر ثبت نام نداریم
لطفا نپرسید
تایم آن گذشته است

فقط اعضای گروه واتساپ خانم یثربی میتوانند سوال کنند .
Forwarded from Chista777
روز جهانی تاتر فقط برای تاتریهای راستین مبارک

#چیستا_یثربی
@ccch777
روزهایی که تاتر شهر خانه اصلی من بود. ‌من هنوز به نور حق جویی و حق خواهی ، مومنم. نوری که فقط صحنه ی تاتر را روشن میکند.

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi


و هنوز این صحنه ؛ خانه ی من است
نامی که به افسانه ماهیان پیشنهاد دادم برای کتاب استاد سمندریان.
شب زنگ زد.
پیشنهاد اسم خواست
این نام را اول همه دادم
#این_صحنه_خانه_من_است

گفت: خیلی طولانیست
گفتم : مناسب مرتبت و زندگی استاد است

و نام کتاب ؛ همین شد
و این جمله ؛ جمله ی تاتری ها....


#کانال_رسمی_چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#نمایشنامه_نویس
#کارگردان_تاتر
#منتقد
@chista_yasrebi