چیستایثربی کانال رسمی
6.41K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.13K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
جمالزاده در سال ۱۹۶۵ نامزد
#جایزه_نوبل_ادبیات گردید.


وی تا به امروز در کنار زین العابدین رهنما، حسین قدس نخعی و ابوالقاسم اعتصام‌زاده به عنوان تنها فارسی زبانان نامزد جایزه نوبل ادبیات شناخته می شوند.

داستان‌های وی انتقادی (از وضع زمانه)، ساده، طنزآمیز و آکنده از ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات عامیانه است.

وی در سال ۱۳۷۶ در ۱۰۵ سالگی در یک آسایشگاه سالمندان در ژنو، سوئیس درگذشت.
درود بر قلمش و روان نورانی اش

#چیستایثربی
کانال رسمی
@chista_yasrebi
نمونه ای از نثر #جمالزاده



اما خانوم پروین فردوس. گفتم که معلم جغرافیا بود از بس درس جغرافیا داده چنان به نظر می رسید که متصل در عالم خیال بر سمند تیز گام و تکاور گیتی پیمای وهم خیال سوار است و رکاب کش در اطراف و اکناف هفت اقلیم و چهار ربع مسکون چهار نعله در تک و تاز و سیر و سیاحت است.
کتاب
 
#مرغ_همسایه 

#سید_محمد_علی_جمال_زاده 


#چیستایثربی
کانال رسمی
@chista_yasrebi
قصه ی من ناموس شماست


#خواب_گل_سرخ
#چیستایثربی ..


.تا چند دقیقه دیگر در پیج پرایوت شده


از قصه مراقبت کنید. من سخت بیمار شدم
ممنونم.
فقط بخاطر قولم ، قصه را در پیج رسمی ایستاگرامم میگذارم. حفاظتش را به شما میسپارم

#چیستایثربی
کانال رسمی
@chista_yasrebi
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi official)
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_هشتاد_و_دوم
#چیستایثربی


مرگ آگاهی !
من واقعا داشتم می مردم...
هیچوقت راجع بهش اینطور جدی فکر نکرده بودم !

او مسلح بود و برای آن پول ، می توانست آدم بکشد.
هیچوقت فکر نمی کردم پول انقدر مهم باشد !

خون از گیج گاهش روان بود و من قدرت نفس کشیدن نداشتم.

مینا ترسیده ، گفت : مرده ؟
گفتم : نمی دونم ! فکر نکنم !

نمی تونم نفس بکشم...

کمکم کرد بلند شوم.
با کفش اسکیت وارد خانه شدم و روی مبلی افتادم.

گفت : فشارت افتاده. برات آب قند درست می کنم.
کار دیگه بلد نیستم. الان ، نمی تونم به اورژانس زنگ بزنم.
اونو می بینن !

دارویی چیزی نداری بخوری ؟
گفتم : چرا تو کیفمه.

گفت : ببین تا به هوش نیومده باید از این خونه بریم.
اون روانی اگه نمرده باشه ، دو تامونو می کشه !

گفتم : چرا محسن منو تنها گذاشت ؟
چرا حدس نزد که ؟...

گفت : محسن تنهات گذاشت ؟
مگه با تو بود ؟
به من گفتن رفته کمک فرید !

گفتم : مگه فرید کجاست ؟

گفت : خیلی چیزا راجع به اینا ، فهمیده بود ، هم به کمک بچه ها و نت ، هم مدام تعقیبشون کرده بود با اسکیت ! بالاخره
گرفتنش !

من خبر ندارم. مریم بزور نگهم داشته بود.
تلفنی از دوستم شنیدم که بد جور ، فریدو زدن.

مریم گفت : نگران نباش محسن رفته بیارتش. دیگه باهاش کاری ندارن.

من نمی دونستم تو اینجایی !
فکر کردم ، محسن آوردتش اینجا.

مریم گفت بیام اینجا ، اومدم و صدای دادای حامد و جیغ تو رو شنیدم.
حس کردم داره می کشتت...
دیگه نفهمیدم چی شد !
مجسمه رو از روی میز برداشتم.

ببین ! من برای فرید ، نگرانم !
به محسن زنگ می زنم ، در دسترس نیست.

گفتم : منم دارم زنگ می زنم ، در دسترس نیست !

مینا گفت : شاید خواستن محسنو بکشونن اونجا ، همون بلای فریدو سرش بیارن !
باید کمکشون کنیم.

گفتم : به کلانتری می گیم.

گفت : نه ! دیره ، خیلی. اونا بجنبن ، جون فرید درخطره ، ما در خونه رو از بیرون قفل می کنیم.

من یه قفل جدید دارم. همیشه همراهمه ، در خونه رو روی این حامد قفل می کنیم.
تا بخواد بیاد بیرون ، وقت داریم بریم کمک فرید و محسن.


بچه های کارناوالم کمک می کنن.

گفتم : من که نمی دونم کجان !

گفت : من می دونم.
مریم یه بار ، یه انباری وحشتناکی رو بهم نشون داد.
بوی خون می داد ! زود درشو بست ، ولی حس کردم جاییکه ، حامد کارای خلافشو می کنه.

گفتم : چرا وارد بازی اینا شدی ؟
چرا بهم نگفتی ؟

گفت : پول لازم داشتم...
می خواستم با فرید از ایران بریم.
ببخشید ، ولی نمی شد بهت بگم.

فکر نمی کردم جریان انقدر خطرناک باشه...
فقط گفتن جای اون چکو باید پیدا کنم. همین !
منو می بخشی ؟

گفتم : وقت این حرفا نیست...
آدرس انبارو بده.

هر چه در آشپزخانه پیدا کردم که می توانست وسیله دفاع شخصی باشد ، در جیب هایم جا دادم.

گفتم : من با اسکیت می رم.
گفت : من سرعت تو رو ندارم.

گفتم : تو برو خونه تون ، این کار خودمه.

آدرس انبار ؟

تو تنهایی ، شاید چیزایی یادم بیاد.
میاد...

گوشی ام زنگ زد...


#خواب_گل_سرخ
#قسمت_هشتاد_و_دوم
#چیستا_یثربی

#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی

هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.

#کانال_قصه_چیستایثربی
@chistaa_2
کانال رسمی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi

https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
Forwarded from چیستا_دو (Chista Yasrebi official)
یاد آوری
قسمت هشتادو سه83
#خواب_گل_سرخ
برای فالورهای عزیز خودم
در پیج رسمی اینستاگرام
#چیستا_یثربی
انتشار یافت!
.
#اکنون!

کسی حق کپی برداری و
#اشتراک ندارد. تا چاپ سریع کتاب
#چیستایثربی

@chista_yasrebi
شعر
#چیستا_یثربی
طراحی
آمنه

کانال رسمی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
تا اخر امشب اسامی #سه برگزیده ی رای گیری بهترین ترانه
#اردلان_سرفراز از بین شش ترانه اش"، در کانال و استوری اعلام خواهد شد.

کانال رسمی
#چیستایثربی

@chista_yasrebi
Audio
بزودی #ملاقات_بهاری من بافالورهای عزیز
و راز گشایی از برخی مسایل پشت پرده سال 96 که حتما متوجه هستید باعث آزار من شده .

محل دیدار اعلام میشود

#چیستایثربی
@chista_yasrebi
عید قلم ،کلمه و خواندن مبارک
عید مبعث دینی که به این کلمات در آن ،سوگند یاد شده است.

مبعث:یعنی مجالی برای دینی اندیشه ورز

اگر بگذارند...


شعر
بخشی از شعر بلند
دکتر
#شفیعی_کدکنی
دکلمه :
#چیستا_یثربی


#چیستایثربی
کانال رسمی

@chista_yasrebi
خب...پول و حمایت باشه،معلومه فیلمساز میتونه فیلم بسازه وهنرپیشه خوبم بیاره!طفلی بیضایی
توی بایکوت چه میکردی آقای فرهادی عزیز؟
امیدارم از "فروشنده خیلی بهترشه
ما ارتباطات بلد نبودیم!
@chista_yasrebi
#خوبتر از آنی که واقعی باشی
#لارن_هیل
این اجرا توسط افراد مختلف خوانده شده

#چیستایثربی
@chista_yasrebi