Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی
قصه ی عشق ؛ آخرش خوشه...
دوستان لطف کردند عروسک را از شکل کودکی من ساختند. پیجشان را گم کردم!!
اصلا اسم این عروسک
#چیستا است
@chista_yasrebi
دوستان لطف کردند عروسک را از شکل کودکی من ساختند. پیجشان را گم کردم!!
اصلا اسم این عروسک
#چیستا است
@chista_yasrebi
تمام جهان،نشانه است
اگر موفقی،روزهای سخت خواهد رسید.
اگر غمگینی،روزهای بهتری خواهد آمد
اگر بایدبمیری،رفتنت معجزه ای خواهد بود،فقط برای خودت.
به سطح قضایا نگاه نکن.صدایی از درون،همیشه هست
#چیستایثربی
اگر موفقی،روزهای سخت خواهد رسید.
اگر غمگینی،روزهای بهتری خواهد آمد
اگر بایدبمیری،رفتنت معجزه ای خواهد بود،فقط برای خودت.
به سطح قضایا نگاه نکن.صدایی از درون،همیشه هست
#چیستایثربی
Forwarded from بازارتئاتر➕
شب نمایش خوبی بود.
حقش، شرکت در جشنواره بود، حتی بخش بین الملل.
#عمداهیچ فرمی،برای شرکت نمایش شب در
#فجر امسال پر نکردم!جای شب در کارخانه هیولاها نیست ونه جای من!
وقتی فهمیدم دبیرجشنواره کیست!
#چیستایثربی
📌اخبار سی و ششمین
👈 #جشنواره_تئاترفجر
را از طریق لینک زیر دنبال کنید🎭👇
https://t.me/bazaartheater_bot?start=Y29tMTk0MDA%3D
حقش، شرکت در جشنواره بود، حتی بخش بین الملل.
#عمداهیچ فرمی،برای شرکت نمایش شب در
#فجر امسال پر نکردم!جای شب در کارخانه هیولاها نیست ونه جای من!
وقتی فهمیدم دبیرجشنواره کیست!
#چیستایثربی
📌اخبار سی و ششمین
👈 #جشنواره_تئاترفجر
را از طریق لینک زیر دنبال کنید🎭👇
https://t.me/bazaartheater_bot?start=Y29tMTk0MDA%3D
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
Mohsen.fazeli:
دلنوشته ای از محسن فاضلی ، همکار منتقدم
تاتر بهانه بود
🌕🌷حال تاتر ما"خوب "است اما شما :باور نکن****
چند روزی است دوستان مدیریت مرکز هنرهای نمایشی لطف فرمودند وبرای ما کارت صادر کردند .دست گل شان درد نکند. متچکریم. اما من حالم زیاد خوش نیست .دوروز پیش رفتم تاتر شهر ودر محوطه گشتی کوتاه زدم راستش دلم گرفته بود .دنبال رفقا ودوستان دهه 70 هفتادی ها .می گشتم. اما بی خودی دور خودم می چرخیدم. انگاری تو بگو آب شده اند ورفتن زمین. غم انگیز است بیاد آن سال های سرد زمستانی وبرفی افتادم. چه شور وهیجانی داشت. بروبچه های دانشکده سینما تاتر وهنرهای زیبا وکلی عشق وصفا می کردیم. من در بولتن جشنواره تاتر بودم. مهرداد رایانی جوان بود. رحمت امینی دانشجو بود .مختاآباد کوچیکه بود. #چیستایثربی .برهانی مرند . سیامک صفری .سعید بهروزی .دشتستانی . پریوش نظریه . هوشنگ هیهاوند /محمد دشتگلی .بزرگا :اردشیر صالحپور و حسین فرخی . نصراله قادری . محبی/ محمد چرمشیر /اتیلا پسیانی/ رضا قیاضی . وخیلی های دیگر .همه درحال تمرین برای رسیدن به جشنواره پاتوق همگی هم همین تاتر شهر بود دیگه /نمایش ها "کارها زیاد نبودند بروبچه های شهرستانی هم تعداشان کم وزیاد می شد .گرچه همه شهرستانی بودیم. مثلا جنوبی ها یه خورده بیشتر. چه کیف وحالی می کردیم. "تاتر بهانه بود" نمایش بهانه بود " از دیدن همدیگه سیر نمی شدیم. لذت وافری می بردیم توی اون سوز وسرما .وبرفی که سر ایستادن نداشت. گرمای وجود بروبچه های تاتر مگر می گذاشت کسی احساس سرما بکند. * دلم برای سی آون سال ها بال/بال می زند "گفتی مدینه وکردی کبابم/*⛅️🌤🌸حالا دارم بیاد آن سالها می نویسم. کجایی برادر .توبگو همین حال کجایی .هجرت کرده ها .سفر کرده ها .ونسلی که هرگز عشق را ودوست داشتن را بازی نکرد ند"زندگی کرد"ند ما عاشقانه همدیگر را دربغل می گرفتیم "وبه آغوش می کشیدیم. از طبقه فرو دستان بودیم اما با عزت نفس وقانع به داشته هایمان. محجوب بودیم. هنوز از دور زدن ها ورکب زدن های امروزی خبری نبود"دل شکستن "معنی نداشت .کسی دل کسی را نمی شکست .ممیز های امروز معنا نداشت .زیر آب زد ن های امروزی معنا نداشت برای جایزه کسی تاتر کار نمی کرد. حسادت ها هنوز گل نکرد بود.آنچه درآن فصل عاشقانه گل می داد "گل یخ بود""☘️خبری از برهانی مرند نیست .خبری از کوروش نریمانی نیست .خبری ازسیامک نیست . مجید گیاهچی / نه انگاری همه را به سیبری فرستادند .خدای مگر بدون این بروبچه میشه جشنواره برگزار کرد؟ دلم گرفته است وخسته ام /خسته ام/ قیافه ها هیچکدام آ شنانیست .من به دنبال رویا هایمان می گردم. " با رویا هایمان چه کردید. * من دلم در این زمستان بی برف وباران در محوطه تاتر شهر بدنبال کیست . هان توبگو"سبزه قبای زیبای دلکم* اصلا سبزه قبا واهل هوایی ها را گم کرده ام. من هنوز دلم پر می زند برای دوران جوانی هایمان. نادر برهانی مرند په کوکا تو کجانی؟ سعید بهروز بی معرفت بی خداحافظی رفتی ولایت .نه گفتی محسن دلش سی تو تنگ میشه .دشتستانی تو کجانی؟* ستاره های تاتر کم سو شده اند وبرف دیگر نمی بارد .وتوسبزه قبا ی چشم سفید غزال مارا ندیدی هان دخترک *من دلم گرفته است * شما در راه که می آمدی .غزال مارورا ندیدی*گریه نکن خواهرم . :در خانه ات درختی خواهد رویید ودرخت ودرخت های درشهرتو / بسیار درختان درسرزمینت" وباد پیغام هر درختی رابه درخت دیگر خواهدرسانید. ودرخت هاازباد خواهند: :پرسید: در راه که می آمدی سحر را ندیدی🌷
#محسن_فاضلی
نویسنده ومنتقد
کانال رسمی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
دلنوشته ای از محسن فاضلی ، همکار منتقدم
تاتر بهانه بود
🌕🌷حال تاتر ما"خوب "است اما شما :باور نکن****
چند روزی است دوستان مدیریت مرکز هنرهای نمایشی لطف فرمودند وبرای ما کارت صادر کردند .دست گل شان درد نکند. متچکریم. اما من حالم زیاد خوش نیست .دوروز پیش رفتم تاتر شهر ودر محوطه گشتی کوتاه زدم راستش دلم گرفته بود .دنبال رفقا ودوستان دهه 70 هفتادی ها .می گشتم. اما بی خودی دور خودم می چرخیدم. انگاری تو بگو آب شده اند ورفتن زمین. غم انگیز است بیاد آن سال های سرد زمستانی وبرفی افتادم. چه شور وهیجانی داشت. بروبچه های دانشکده سینما تاتر وهنرهای زیبا وکلی عشق وصفا می کردیم. من در بولتن جشنواره تاتر بودم. مهرداد رایانی جوان بود. رحمت امینی دانشجو بود .مختاآباد کوچیکه بود. #چیستایثربی .برهانی مرند . سیامک صفری .سعید بهروزی .دشتستانی . پریوش نظریه . هوشنگ هیهاوند /محمد دشتگلی .بزرگا :اردشیر صالحپور و حسین فرخی . نصراله قادری . محبی/ محمد چرمشیر /اتیلا پسیانی/ رضا قیاضی . وخیلی های دیگر .همه درحال تمرین برای رسیدن به جشنواره پاتوق همگی هم همین تاتر شهر بود دیگه /نمایش ها "کارها زیاد نبودند بروبچه های شهرستانی هم تعداشان کم وزیاد می شد .گرچه همه شهرستانی بودیم. مثلا جنوبی ها یه خورده بیشتر. چه کیف وحالی می کردیم. "تاتر بهانه بود" نمایش بهانه بود " از دیدن همدیگه سیر نمی شدیم. لذت وافری می بردیم توی اون سوز وسرما .وبرفی که سر ایستادن نداشت. گرمای وجود بروبچه های تاتر مگر می گذاشت کسی احساس سرما بکند. * دلم برای سی آون سال ها بال/بال می زند "گفتی مدینه وکردی کبابم/*⛅️🌤🌸حالا دارم بیاد آن سالها می نویسم. کجایی برادر .توبگو همین حال کجایی .هجرت کرده ها .سفر کرده ها .ونسلی که هرگز عشق را ودوست داشتن را بازی نکرد ند"زندگی کرد"ند ما عاشقانه همدیگر را دربغل می گرفتیم "وبه آغوش می کشیدیم. از طبقه فرو دستان بودیم اما با عزت نفس وقانع به داشته هایمان. محجوب بودیم. هنوز از دور زدن ها ورکب زدن های امروزی خبری نبود"دل شکستن "معنی نداشت .کسی دل کسی را نمی شکست .ممیز های امروز معنا نداشت .زیر آب زد ن های امروزی معنا نداشت برای جایزه کسی تاتر کار نمی کرد. حسادت ها هنوز گل نکرد بود.آنچه درآن فصل عاشقانه گل می داد "گل یخ بود""☘️خبری از برهانی مرند نیست .خبری از کوروش نریمانی نیست .خبری ازسیامک نیست . مجید گیاهچی / نه انگاری همه را به سیبری فرستادند .خدای مگر بدون این بروبچه میشه جشنواره برگزار کرد؟ دلم گرفته است وخسته ام /خسته ام/ قیافه ها هیچکدام آ شنانیست .من به دنبال رویا هایمان می گردم. " با رویا هایمان چه کردید. * من دلم در این زمستان بی برف وباران در محوطه تاتر شهر بدنبال کیست . هان توبگو"سبزه قبای زیبای دلکم* اصلا سبزه قبا واهل هوایی ها را گم کرده ام. من هنوز دلم پر می زند برای دوران جوانی هایمان. نادر برهانی مرند په کوکا تو کجانی؟ سعید بهروز بی معرفت بی خداحافظی رفتی ولایت .نه گفتی محسن دلش سی تو تنگ میشه .دشتستانی تو کجانی؟* ستاره های تاتر کم سو شده اند وبرف دیگر نمی بارد .وتوسبزه قبا ی چشم سفید غزال مارا ندیدی هان دخترک *من دلم گرفته است * شما در راه که می آمدی .غزال مارورا ندیدی*گریه نکن خواهرم . :در خانه ات درختی خواهد رویید ودرخت ودرخت های درشهرتو / بسیار درختان درسرزمینت" وباد پیغام هر درختی رابه درخت دیگر خواهدرسانید. ودرخت هاازباد خواهند: :پرسید: در راه که می آمدی سحر را ندیدی🌷
#محسن_فاضلی
نویسنده ومنتقد
کانال رسمی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#خواب_دیشب
به خدا گفتم :
دلم گرفته از این چاه ،
از این ظلماتی که کوردلان ،
مرا در آن ، اسیر کرده اند...
و کسی نمیداند
و کسی خبر نخواهد شد..
و مردم خیال میکنند ،
من نیز ، زنده ام ...
در تاریکی ، چگونه میتوان دید ؟
چگونه میتوان نوشت ؟
چگونه میتوان زیست ؟
صحنه ی تاریک تاتر را
از من گرفتند ،
که این چاه را به من ،
هدیه کنند ؟!
چرا کسی چیزی نمیگوید؟
چرا همه میدانند و خاموشند ؟
من به آن مرد ؛
کتاب ، هدیه دادم ،
و از آن دیگری ، شرفم را نجات بخشیدم ،
این است بهای استقامت ؟
تو که میبینی ، تو که میدانی !
عمری در قعر چاه تاریک ،
هروله کردن ؟!
بیصدا؟
و خداوند گفت :
غمگین نباش !
من هستم ،
میبینم ،
و میشنوم ،
و زودا
که آنها هم #ببینند ،
و تو نیز ...
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
به خدا گفتم :
دلم گرفته از این چاه ،
از این ظلماتی که کوردلان ،
مرا در آن ، اسیر کرده اند...
و کسی نمیداند
و کسی خبر نخواهد شد..
و مردم خیال میکنند ،
من نیز ، زنده ام ...
در تاریکی ، چگونه میتوان دید ؟
چگونه میتوان نوشت ؟
چگونه میتوان زیست ؟
صحنه ی تاریک تاتر را
از من گرفتند ،
که این چاه را به من ،
هدیه کنند ؟!
چرا کسی چیزی نمیگوید؟
چرا همه میدانند و خاموشند ؟
من به آن مرد ؛
کتاب ، هدیه دادم ،
و از آن دیگری ، شرفم را نجات بخشیدم ،
این است بهای استقامت ؟
تو که میبینی ، تو که میدانی !
عمری در قعر چاه تاریک ،
هروله کردن ؟!
بیصدا؟
و خداوند گفت :
غمگین نباش !
من هستم ،
میبینم ،
و میشنوم ،
و زودا
که آنها هم #ببینند ،
و تو نیز ...
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
عملیات #والکوره
آلمانی: Operation Walküre
که با نام #عملیات_والکری هم شناخته میشود ، مهم ترین سوء قصدی بود که نسبت به جان #هیتلر رهبر آلمان نازی در ۲۰ ژوئیه سال ۱۹۴۴ میلادی صورت گرفت. این سوءقصد در مقر هیتلر به نام آشیانه گرگ و توسط تعدادی از افسران و ژنرالهای عالیرتبهٔ آلمان نازی صورت گرفت.
طراحان عملیات ویرایش
طراحان این سوء قصد افسران و ژنرالهای عالی رتبه ارتش آلمان چون آدمیرال ویلهلم کاناریس و گونتر فون کلوگه بودند
و مجری عملیات بمب گذاری کلاوس #فن_اشتوفنبرگ بود.
اجرای عملیات ویرایش
کلاوس فن اشتوفنبرگ که قصد ترور هیتلر را داشت، این امکان را مییابد که برای گزارش درباره ارتش ذخیره آلمان، در جلسه هیتلر با سران ارتش حضور یابد. این جلسه در راستنبورگ در پروس خاوری برگزار شده بود. در روز سوءقصد کلاوس فن اشتوفنبرگ کیفی حاوی بمب را در نزدیکی هیتلر و در زیر میزی میگذارد که در اطراف آن هیتلر و ژنرالهایش نقشههای جنگی را بررسی میکردند. او سپس به بهانه یک تماس تلفنی خارج شده و فوراً عازم برلین میشود تا پس از قتل هیتلر، ارتش ذخیره را به خیزش دعوت کند. اما پای یکی از افسران به کیف برخورد میکند و او کیف را برداشته و آن را در فاصله دورتری قرار میدهد. این کار باعث میشود که انفجار بمب نتواند آسیب مهمی به هیتلر برساند. این افسر خود نیز از طرح ترور باخبر بود اما نمیدانست که این طرح قرار بود همان روز اجرا شود.بعد از انفجار بمب در مقر هیلتر سرهنگ اشتفانبرگ به سرعت خود را به برلین رساند تا کودتا را به نتیجه برساند او طرح عملیات والکری که پیش تر به امضای خود هیتلر رسیده بود و هدف آن جلوگیری از کودتا توسط نیروی اس اس بر علیه هیتلر بود را به همراه چند تن از سیاست مداران برجسته ونظامیان عالی رتبه آغاز کرد.
او نیروی ذخیره ارتش آلمان را مامور دستگیری نیروهای اس اس کرد اما این طرح در آخرین لحظه شکست خورد زیرا فرمانده نیروهای ذخیره ارتش آلمان از زنده بودن هیتلر آگاه شد مطمئن گشت این کودتا در اصل بر ضد هیتلر بوده است.
شکست عملیات ویرایش
هنگام ظهر که انفجار رخ میدهد، میز کنفرانس مانند یک #حفاظ ، مانع از کشته شدن هیتلر شده و او فقط جراحتی سطحی میبیند، اما پردههای گوش او پاره شده و تا پایان عمر دچار لرزش دست و پا میشود.
عاملان سوءقصد که از سرنوشت هیتلر نا مطمئن بودند در به دست گرفتن قدرت تردید به خرج میدهند.
#اشتوفنبرگ در همان شب ۲۰ ژوئیه دستگیر شده و به جوخه #اعدام سپرده میشود.
آدمیرال ویلهلم کاناریس به اردوگاه مرگ فلوسنبورگ اعزام شده و در آن جا به دار آویخته میشود.
مارشال گونتر فون کلوگه پیش از دستگیری خودکشی کرد. در روز ۱۴ اکتبر سال ۱۹۴۴ میلادی، فیلد مارشال اروین رومل که از تحرکات توطئه آمیز در ارتش مطلع بود و نهایتاً ابراز حمایت از این حرکت کرده بود.
ناگزیر به خودکشی میگردد. با این حال با توجه به محبوبیت بسیار او در آلمان و در میان نظامیان، به دستور هیتلر برای رومل مراسم تشییع جنازه رسمی و ملی برپا میگردد.
#والکری
#فیلم_خوب
حق #تام_کروز قطعا اسکار بود ، که به او ندادند ! مثل دو سه بار کاندیداتوری گذشته.
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
آلمانی: Operation Walküre
که با نام #عملیات_والکری هم شناخته میشود ، مهم ترین سوء قصدی بود که نسبت به جان #هیتلر رهبر آلمان نازی در ۲۰ ژوئیه سال ۱۹۴۴ میلادی صورت گرفت. این سوءقصد در مقر هیتلر به نام آشیانه گرگ و توسط تعدادی از افسران و ژنرالهای عالیرتبهٔ آلمان نازی صورت گرفت.
طراحان عملیات ویرایش
طراحان این سوء قصد افسران و ژنرالهای عالی رتبه ارتش آلمان چون آدمیرال ویلهلم کاناریس و گونتر فون کلوگه بودند
و مجری عملیات بمب گذاری کلاوس #فن_اشتوفنبرگ بود.
اجرای عملیات ویرایش
کلاوس فن اشتوفنبرگ که قصد ترور هیتلر را داشت، این امکان را مییابد که برای گزارش درباره ارتش ذخیره آلمان، در جلسه هیتلر با سران ارتش حضور یابد. این جلسه در راستنبورگ در پروس خاوری برگزار شده بود. در روز سوءقصد کلاوس فن اشتوفنبرگ کیفی حاوی بمب را در نزدیکی هیتلر و در زیر میزی میگذارد که در اطراف آن هیتلر و ژنرالهایش نقشههای جنگی را بررسی میکردند. او سپس به بهانه یک تماس تلفنی خارج شده و فوراً عازم برلین میشود تا پس از قتل هیتلر، ارتش ذخیره را به خیزش دعوت کند. اما پای یکی از افسران به کیف برخورد میکند و او کیف را برداشته و آن را در فاصله دورتری قرار میدهد. این کار باعث میشود که انفجار بمب نتواند آسیب مهمی به هیتلر برساند. این افسر خود نیز از طرح ترور باخبر بود اما نمیدانست که این طرح قرار بود همان روز اجرا شود.بعد از انفجار بمب در مقر هیلتر سرهنگ اشتفانبرگ به سرعت خود را به برلین رساند تا کودتا را به نتیجه برساند او طرح عملیات والکری که پیش تر به امضای خود هیتلر رسیده بود و هدف آن جلوگیری از کودتا توسط نیروی اس اس بر علیه هیتلر بود را به همراه چند تن از سیاست مداران برجسته ونظامیان عالی رتبه آغاز کرد.
او نیروی ذخیره ارتش آلمان را مامور دستگیری نیروهای اس اس کرد اما این طرح در آخرین لحظه شکست خورد زیرا فرمانده نیروهای ذخیره ارتش آلمان از زنده بودن هیتلر آگاه شد مطمئن گشت این کودتا در اصل بر ضد هیتلر بوده است.
شکست عملیات ویرایش
هنگام ظهر که انفجار رخ میدهد، میز کنفرانس مانند یک #حفاظ ، مانع از کشته شدن هیتلر شده و او فقط جراحتی سطحی میبیند، اما پردههای گوش او پاره شده و تا پایان عمر دچار لرزش دست و پا میشود.
عاملان سوءقصد که از سرنوشت هیتلر نا مطمئن بودند در به دست گرفتن قدرت تردید به خرج میدهند.
#اشتوفنبرگ در همان شب ۲۰ ژوئیه دستگیر شده و به جوخه #اعدام سپرده میشود.
آدمیرال ویلهلم کاناریس به اردوگاه مرگ فلوسنبورگ اعزام شده و در آن جا به دار آویخته میشود.
مارشال گونتر فون کلوگه پیش از دستگیری خودکشی کرد. در روز ۱۴ اکتبر سال ۱۹۴۴ میلادی، فیلد مارشال اروین رومل که از تحرکات توطئه آمیز در ارتش مطلع بود و نهایتاً ابراز حمایت از این حرکت کرده بود.
ناگزیر به خودکشی میگردد. با این حال با توجه به محبوبیت بسیار او در آلمان و در میان نظامیان، به دستور هیتلر برای رومل مراسم تشییع جنازه رسمی و ملی برپا میگردد.
#والکری
#فیلم_خوب
حق #تام_کروز قطعا اسکار بود ، که به او ندادند ! مثل دو سه بار کاندیداتوری گذشته.
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
#خواب_دیشب
به خدا گفتم :
دلم گرفته از این چاه ،
از این ظلماتی که کوردلان ،
مرا در آن ، اسیر کرده اند...
و کسی نمیداند
و کسی خبر نخواهد شد..
و مردم خیال میکنند ،
من نیز ، زنده ام ...
در تاریکی ، چگونه میتوان دید ؟
چگونه میتوان نوشت ؟
چگونه میتوان زیست ؟
صحنه ی تاریک تاتر را
از من گرفتند ،
که این چاه را به من ،
هدیه کنند ؟!
چرا کسی چیزی نمیگوید؟
چرا همه میدانند و خاموشند ؟
من به آن مرد ؛
کتاب ، هدیه دادم ،
و از آن دیگری ، شرفم را نجات بخشیدم ،
این است بهای استقامت ؟
تو که میبینی ، تو که میدانی !
عمری در قعر چاه تاریک ،
هروله کردن ؟!
بیصدا؟
و خداوند گفت :
غمگین نباش !
من هستم ،
میبینم ،
و میشنوم ،
و زودا
که آنها هم #ببینند ،
و تو نیز ...
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
به خدا گفتم :
دلم گرفته از این چاه ،
از این ظلماتی که کوردلان ،
مرا در آن ، اسیر کرده اند...
و کسی نمیداند
و کسی خبر نخواهد شد..
و مردم خیال میکنند ،
من نیز ، زنده ام ...
در تاریکی ، چگونه میتوان دید ؟
چگونه میتوان نوشت ؟
چگونه میتوان زیست ؟
صحنه ی تاریک تاتر را
از من گرفتند ،
که این چاه را به من ،
هدیه کنند ؟!
چرا کسی چیزی نمیگوید؟
چرا همه میدانند و خاموشند ؟
من به آن مرد ؛
کتاب ، هدیه دادم ،
و از آن دیگری ، شرفم را نجات بخشیدم ،
این است بهای استقامت ؟
تو که میبینی ، تو که میدانی !
عمری در قعر چاه تاریک ،
هروله کردن ؟!
بیصدا؟
و خداوند گفت :
غمگین نباش !
من هستم ،
میبینم ،
و میشنوم ،
و زودا
که آنها هم #ببینند ،
و تو نیز ...
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
وظیفــه من بــه عنوان نویسنده ی ایرانی ، جذب توده مردم است....
و وقتی این مردم درک مناسبی پیدا کردند
می توانند بــه سراغ کارهای انتزاعی هم بروند.
#سیمین_دانشور
کانال رسمی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
و وقتی این مردم درک مناسبی پیدا کردند
می توانند بــه سراغ کارهای انتزاعی هم بروند.
#سیمین_دانشور
کانال رسمی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi