چیستایثربی کانال رسمی
6.47K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.13K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
Audio
Hamed Homayoun - Hanozam Hamonam |2016| حامد همایون - هنوزم همونم

امیدوارم لذت برده باشین!
لایک و سابسکرایب فراموش نشه ...

🆔 @vituberbot
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
#حامد_همایون
#هنوزم_همونم
همراه با تصویر اجرای زنده در
#اینستاگرام_رسمی_چیستایثربی

دل نیمه جونم ؛ هنوزم غریبه ....



@chistaa_yasrebii
نگاهت مبارز میطلبد ؛
من مبارزت نیستم ؛
چون زمینت خواهم زد،
و نمیخواهم شکستن غرورت را ببینم

#چیستایثربی


#چیستایثربی_کانال_رسمی

@chistaa_yasrebii
بس است پرسه زدن در هیچ کجا !
حتی پرستوها ؛ مقصد دارند...

#چیستایثربی

#چیستایثربی_کانال_رسمی

@chistaa_yasrebii
تو دوست نبودی
پارچه ای سیاه و بیقواره بودی
که مدتی روی زشتیها انداختی تا نبینم.

اکنون هیچ زشتی نمانده است ،
جز همان پارچه ی شوم سیاه که تویی


#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی

@chistaa_yssrebii
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_پنجاه_و_سوم
#چیستایثربی


" هر کاری تو بکنی درسته مانا ! "

__ بله ؟
کسی با من حرف زد ؟!
یا دارم خواب می بینم ؟


_ خواب نمی بینی مانا.
حامد داره باهات حرف می زنه !
من نویسنده ی قصه ام ... سلام !

__ولی حامد که مثل من ، نمرده !
مگه می تونه ؟

__ تو هم نمردی مانا !
پس اون می تونه باهات حرف بزنه !

اما شما دو تا ، نمی تونین همو ببینین ! فقط صدای همو میشنوین !... شما تو یه جهان دیگه ایید ...

منم که نویسنده ام ، نمی تونم صدای ذهنی شما رو ، خوب بشنوم ،
چون گوشم خیلی درد می کنه...

من میرم ، ولی تو به حرفاش گوش بده !
من درست نمی شنوم چی میگه....

بعد ، خودم از کانال چیستا یثربی می خونم.

__ چیستا یثربی کیه ؟

صدای حامد را شنیدم...


__ مانا ولش کن ! من اینجام ...

آدما ، همه ، توی قصه ،زندگی می کنن.
من و تو هم فعلا ، قصه هامون به هم گره خورده !

الان صدامو می شنوی ؟ من حامدم .

تا دیروز ، اجازه نداشتم باهات حرف بزنم ، چون قرار نبود زنده بمونی !

___ مگه حالا زنده می مونم آقا حامد ؟
من جز صدای تو ، هیچی نمی شنوم !
هیچی هم ، نمی بینم !

حامد گفت : بله.ممکنه ! ....یعنی یه شرط داره که زنده بمونی !
برای همین ، مریم ، خودشو ، توی خونه ، حبس کرده !

گفتم : چی ؟!
چطوری زنده بمونم ؟ شرطش چیه آقا حامد؟!

__مطمینی می خوای زنده بمونی مانا ؟ تحت هر شرایطی؟...

__ معلومه خب ! من آماده نیستم برای رفتن... هنوز خیلی ها بهم احتیاج دارن.
مادرم چی میشه ؟!

خودم چی ؟!... هیچی رو تجربه نکردم ؛
همیشه فکر می کردم وقت هست !

محسن بیچاره چی ؟
من واقعا نمی خوام رنج بکشه ، چون دوسش دارم ...

اما دیگه صداشو نمی شنوم ! از کف خیابون به بعد ، دیگه صداشو نشنیدم ... دلم براش تنگ شده !

حامد گفت : نه .... اون صدات میکنه ؛ خیلی زیاد ! اما تو نمی تونی بشنوی !

من و تو ، یه جای دیگه اییم ، اونا یه جای دیگه ! صدامون به هم نمی رسه ...

گمونم خدا بهت یه فرصت دوباره داده. باید...

_ باید چی ؟

_ باید انتخاب کنی ! بین موندن و رفتن...

_ می خوام بمونم ! معلومه !

_ پس شرط داره.

سکوت کردم ، ناگهان گفتم : این یه معامله ست ؟!

حامد گفت : یه آزمونه.
گمانم خدا دوستت داره که این آزمونو ، پیش روت گذاشته !

تا حالا ندیدم از کسی ، این همه آزمون سخت بگیره !

گفتم : چیه ؟ شرطش چیه ؟

صدای حامد نبود ، دیگر صدای هیچکس نبود.
انگار در دوردست ، زنی جیغ
می کشید.

مریم بود ، خطاب به حامد فریاد می زد :

این منصفانه نیست آقا حامد !
تو قول دادی اگه من کنارت بمونم ، برگردی !

این وصیت نامه چیه ؟! چرا اونو نوشتی ؟

مگه نمی دونی اگه تو بری ، منم میام !
عسل چی میشه ؟ به ما فکر نکردی ؟

داد زدم : مریم چی میگه ؟ حامد ، آقا حامد کجایی ؟ منو تو تاریکی ، تنها نذار !....




یکی به منم بگه چی شده ؟!

تاریک بود...
سایه هایی از دور می دیدم.

انگار ، تمام جهان ، محسن بود که بالای سرم ایستاده بود و داد میزد : برگرد !

صدای مریم را می شنیدم.
با خشم ، با حامد حرف می زد.

می گفت :

من از اون کاغذ ، با گوشی عکس انداختم . به سرنوشت منم ، مربوط می شد.
پس نگو چرا !

شاید یادت رفته چی نوشتی ؟
برات بخونم این دو خطو ؟

گوش بده ببین چی نوشتی :

" تا وقتی تمام افراد این دو خانواده ، در کنار همند ، من هم کنارتانم ! و جزیی از شما هستم ،

ولی اگر یکی ، فقط یکی از شما ، از جهان ما ، کم شود ، من هم می روم.

حالا همه ی شما ، جزو این دو خانواده اید ، حتی محسن ! "

ببین !

حالا مانا رفته ؛ نمی خواسته ، ولی رفته !
تو هم می خوای ما رو تنها بذاری ؟



#خواب_گل_سرخ
#قسمت_پنجاه_و_سوم
#چیستا_یثربی

#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی

هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.

#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2

#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii

https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
#عشق از دیدگاه شما چیست ؟
برای عشق چه میکنید؟
#رابرت_پتینسون
بازیگر مجموعه ی
#گرگ_و_میش ؛ و بازیگر هالیوودی


"سعی میکنم آدم بهتری شوم...شما چه میکنید؟"


#چیستایثربی_کانال_رسمی

@chistaa_yasrebii
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_پنجاه_و_سوم
#چیستایثربی


" هر کاری تو بکنی درسته مانا ! "

__ بله ؟
کسی با من حرف زد ؟!
یا دارم خواب می بینم ؟


_ خواب نمی بینی مانا.
حامد داره باهات حرف می زنه !
من نویسنده ی قصه ام ... سلام !

__ولی حامد که مثل من ، نمرده !
مگه می تونه ؟

__ تو هم نمردی مانا !
پس اون می تونه باهات حرف بزنه !

اما شما دو تا ، نمی تونین همو ببینین ! فقط صدای همو میشنوین !... شما تو یه جهان دیگه ایید ...

منم که نویسنده ام ، نمی تونم صدای ذهنی شما رو ، خوب بشنوم ،
چون گوشم خیلی درد می کنه...

من میرم ، ولی تو به حرفاش گوش بده !
من درست نمی شنوم چی میگه....

بعد ، خودم از کانال چیستا یثربی می خونم.

__ چیستا یثربی کیه ؟

صدای حامد را شنیدم...


__ مانا ولش کن ! من اینجام ...

آدما ، همه ، توی قصه ،زندگی می کنن.
من و تو هم فعلا ، قصه هامون به هم گره خورده !

الان صدامو می شنوی ؟ من حامدم .

تا دیروز ، اجازه نداشتم باهات حرف بزنم ، چون قرار نبود زنده بمونی !

___ مگه حالا زنده می مونم آقا حامد ؟
من جز صدای تو ، هیچی نمی شنوم !
هیچی هم ، نمی بینم !

حامد گفت : بله.ممکنه ! ....یعنی یه شرط داره که زنده بمونی !
برای همین ، مریم ، خودشو ، توی خونه ، حبس کرده !

گفتم : چی ؟!
چطوری زنده بمونم ؟ شرطش چیه آقا حامد؟!

__مطمینی می خوای زنده بمونی مانا ؟ تحت هر شرایطی؟...

__ معلومه خب ! من آماده نیستم برای رفتن... هنوز خیلی ها بهم احتیاج دارن.
مادرم چی میشه ؟!

خودم چی ؟!... هیچی رو تجربه نکردم ؛
همیشه فکر می کردم وقت هست !

محسن بیچاره چی ؟
من واقعا نمی خوام رنج بکشه ، چون دوسش دارم ...

اما دیگه صداشو نمی شنوم ! از کف خیابون به بعد ، دیگه صداشو نشنیدم ... دلم براش تنگ شده !

حامد گفت : نه .... اون صدات میکنه ؛ خیلی زیاد ! اما تو نمی تونی بشنوی !

من و تو ، یه جای دیگه اییم ، اونا یه جای دیگه ! صدامون به هم نمی رسه ...

گمونم خدا بهت یه فرصت دوباره داده. باید...

_ باید چی ؟

_ باید انتخاب کنی ! بین موندن و رفتن...

_ می خوام بمونم ! معلومه !

_ پس شرط داره.

سکوت کردم ، ناگهان گفتم : این یه معامله ست ؟!

حامد گفت : یه آزمونه.
گمانم خدا دوستت داره که این آزمونو ، پیش روت گذاشته !

تا حالا ندیدم از کسی ، این همه آزمون سخت بگیره !

گفتم : چیه ؟ شرطش چیه ؟

صدای حامد نبود ، دیگر صدای هیچکس نبود.
انگار در دوردست ، زنی جیغ
می کشید.

مریم بود ، خطاب به حامد فریاد می زد :

این منصفانه نیست آقا حامد !
تو قول دادی اگه من کنارت بمونم ، برگردی !

این وصیت نامه چیه ؟! چرا اونو نوشتی ؟

مگه نمی دونی اگه تو بری ، منم میام !
عسل چی میشه ؟ به ما فکر نکردی ؟

داد زدم : مریم چی میگه ؟ حامد ، آقا حامد کجایی ؟ منو تو تاریکی ، تنها نذار !....




یکی به منم بگه چی شده ؟!

تاریک بود...
سایه هایی از دور می دیدم.

انگار ، تمام جهان ، محسن بود که بالای سرم ایستاده بود و داد میزد : برگرد !

صدای مریم را می شنیدم.
با خشم ، با حامد حرف می زد.

می گفت :

من از اون کاغذ ، با گوشی عکس انداختم . به سرنوشت منم ، مربوط می شد.
پس نگو چرا !

شاید یادت رفته چی نوشتی ؟
برات بخونم این دو خطو ؟

گوش بده ببین چی نوشتی :

" تا وقتی تمام افراد این دو خانواده ، در کنار همند ، من هم کنارتانم ! و جزیی از شما هستم ،

ولی اگر یکی ، فقط یکی از شما ، از جهان ما ، کم شود ، من هم می روم.

حالا همه ی شما ، جزو این دو خانواده اید ، حتی محسن ! "

ببین !

حالا مانا رفته ؛ نمی خواسته ، ولی رفته !
تو هم می خوای ما رو تنها بذاری ؟



#خواب_گل_سرخ
#قسمت_پنجاه_و_سوم
#چیستا_یثربی

#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی

هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.

#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2

#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii

https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
#روز_مرده

#شاعر:
#شیرکو_بی_کس

شاعر کرد

ترجمه :

#مختار_شکری_پور







من امروز هیچی ندارم که بنویسم ... هیچ
هیچی ندارم که بگویم و
هیچ کاری هم نیست که انجام دهم ... هیچ !

من امروز
همچون بطری آبی شکسته ام
که هرچه دربرداشت ریخت و
من نیز
هرچه داشتم گفتم !

من امروز
همچون درختی گیچ و منگ و تنبل ام
که مقابل گورستانی خاموش ایستاده ام
یا همچون ابری عقیم ام
که چهار زانو درآسمان نشسته است و
حوصله باریدن ندارد !

من امروز
همچون ساعتی خفته بر بالین دیواری ام
که مدام خمیازه می کشد
یا همچون بلمی شکسته دربندری متروک و پشت گوش انداخته شده ام !

من امروز
خالی وخلوتم ، خالی وخلوت
همچون سرریز شدن خاطره ای کهنه
از ذهن پیرمردی !
همچون گیتاری بی زه ام
همچون شعری بی خواننده
یا لانه ای بی جنب وجوش !

من امروز
حوصله ی دیدن هیچ کسی را ندارم :
نه دیدن خودم درآینه
نه دیدار یارانم
ونه حتی کتابی

من امروز
هیچ آرزویی هم نمی کنم
نه پیاده روی درجاده های آفتاب گرفته
نه بو کردن گیسوی مورد *1 باغچه ای و
نه بوسیدن زن ام و
نه تمام کردن این شعر و
نه هیچ ... !





1- گیاه"مورد" از جمله گیاهان نادری است که به شکل گونه خاصی در مناطق محدودی درایران و دنیا وجود دارد. درختچه های کوچکی که ارتفاع آنها در شرایط عادی بین 1تا 3 متر می رسد. از مشخصات آن می توا ن به برگهای همیشه سبز،پایا،برگهای متقابل،ساده، نوک تیز، بدون تار و دندانه، چرمی به رنگ سبز تیره، و بویی معطردارد.




شاعر کرد عراقی ؛ دوم ماه می 1940 درسلیمانیه کردستان عراق متولد شد و 4 آگوست سال 2013 درسوئد درگذشت .



#شعر_کرد
#ادبیات_جهان
#شیرکو_بی_کس
#مختار_شکری_پور


#چیستایثربی_کانال_رسمی

@chistaa_yasrebii
گاهی آدم خسته میشه...
_از چی ؟
_ازدکتر رفتن ...با خودش میگه، همون طب سنتی
هر چه باداباد...
واقعا خدا هیچکسو دچار نکنه

#چیستایثربی

#چیستایثربی_کانال_رسمی

@chistaa_yasrebii
سعادتمند ، کسی ست که از هر خطایی که از او سر بزند ، تجربه ی تازه به دست آورد

#سقراط

#چیستایثربی_کانال_رسمی

@chistaa_yasrebii
کدامیک؟

نمیدانم...مرا کجا آورده اید ؟



انسان همیشه یک روز ،در گنجه کهنه ی خاطرات را باز میکند ؛ و به آن جایی میرسد که به آن ؛ تعلق داشته است.همه چیز گم میشود به جز خاطرات
#خواب_گل_سرخ

#اینستاگرام
هر هفته، از این پس ؛ پست محبوبم از میان پیجهای فالورهایم در این کانال معرفی میشوند و مصاحبه ی کوتاهی درباره ی آن پست ؛ با صاحب پیج ؛ در کانال خواهیم داشت.

این امتیاز فقط برای اعضای ثابت پیج رسمی #اینستاگرام من است.

من هم پستهایی را میپسندم...
تصمیم دارم به شما معرفی کنم و باصاحب آن پبج ؛ مصاحبه ی کوتاهی داشته باشم....

بااحترام
#چیستایثربی

#چیستایثربی_کانال_رسمی

@chistaa_yasrebii
قسمت 54
#خواب_گل_سرخ
هم اکنون
#اینستاگرام_رسمی_چیستایثربی
برای هرچیز با ارزشی ؛ باید آماده ی قربانی بود


#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی


@chistaa_yasrebii