چیستایثربی کانال رسمی
6.62K subscribers
6.03K photos
1.27K videos
56 files
2.12K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
#دکتر_عبدالحسین_فرزاد

مترجم، پژوهشگر، منتقد و استاد دانشگاه ایرانی است.
تخصص اصلی وی ، نقد است اما آشنایی‌اش به زبان و ادبیات عرب ، باعث گسترش حوزه فعالیت وی به ترجمه، ادبیات و بخصوص شعر عرب گردیده است.


نظرات او در نقد شعر فارسی ؛ نمونه های نادری از کنکاش ادبی و اجتماعی در شعر معاصرند.


#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی

@chista_yasrebi_official
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
@chista_yasrebi_official

نظردکتر
#عبدالحسین_فرزاد درباره شعر
#چیستایثربی
#مطبوعات
#رسانه

هر انسانی در درجه اول؛انسان است،و بعد،زن یامرد.شعر
#یثربی به سمت این نگاه انسانیست.

#چیستایثربی_کانال_رسمی
@Chista_Yasrebi_official



هر آنگاه نام تو را می طلبم
هر آنگاه نام تو را می طلبم
و درباره ی تو می‌نویسم
قلم در دستم
به گلی سرخ بدل می‌شود...
هر آنگاه نام تو را می‌نویسم
کاغدهایم در زیر دستانم غافلگیرم می‌کنند
و آب دریا در آنها جاری می‌شود
و مرغان سپید نوروزی
بر فراز آن به پرواز در می آیند

#غاده_السمان
#شاعر_جهانی
اهل
#سوریه
ترجمه بهترین کتبش در ایران ؛
توسط
#دکتر_عبدالحسین_فرزاد


#چیستایثربی_کانال_رسمی


#چیستایثربی_کانال_رسمی


https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
قاصدک! هان، چه خبر آوردي؟
از کجا، وز که خبر آوردي؟
خوش خبر باشي، امّا، امّا
گرد بام و در من
بي ثمر مي گردي.
انتظار خبري نيست مرا
نه زياري نه ز ديّاري ، باري،
برو آنجا که بود چشمي و گوشي با کس،
برو آنجا که ترا منتظرند.
قاصدک!
در دل من همه کورند و کرند.
دست بردار از اين در وطن خويش غريب.
قاصدک تجربه هاي همه تلخ،
با دلم مي گويد
که دروغي تو، دروغ
که فريبي تو، فريب.
قاصدک! هان، ولي ...
راستي آيا رفتي با باد؟
با توام، آي کجا رفتي؟ آي...!
راستي آيا جايي خبري هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمي، جايي؟
در اجاقي- طمع شعله نمي بندم - اندک شرري هست هنوز؟
قاصدک!
ابرهاي همه عالم شب و روز
در دلم مي گريند ...



#مهدی_اخوان_ثالث

#چیستایثربی_کانال_رسمی

@chista_yasrebi_official



#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_official

https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
#دکتر_عبدالحسین_فرزاد

مترجم، پژوهشگر، منتقد و استاد دانشگاه ایرانی است.
تخصص اصلی وی ، نقد است اما آشنایی‌اش به زبان و ادبیات عرب ، باعث گسترش حوزه فعالیت وی به ترجمه، ادبیات و بخصوص شعر عرب گردیده است.


نظرات او در نقد شعر فارسی ؛ نمونه های نادری از کنکاش ادبی و اجتماعی در شعر معاصرند.


#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی

@chista_yasrebi_official
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
@chista_yasrebi_official

نظردکتر
#عبدالحسین_فرزاد درباره شعر
#چیستایثربی
#مطبوعات
#رسانه

هر انسانی در درجه اول؛انسان است،و بعد،زن یامرد.شعر
#یثربی به سمت این نگاه انسانیست.

#چیستایثربی_کانال_رسمی
- ﺍﺣﺪﻱ ﺍﺯ ﻣﺤﻀﺮ ﺍﻭ ﻧﺎ ﺍﻣﻴﺪ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ « ﺑﺮﺳﺎﻧﻴﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺣﺎﺟﺖ ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺣﺎﺟﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ .

#پیامبر اکرم ص
#چیستایثربی_کانال_رسمی

@chista_yasrebi_official
-حضرت رسول اکرم ص ؛ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﻧﮕﺮﻓﺖ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺣﺮﻳﻢ ﺣﻖ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﻮﺩ

تصویر
میدان شهرداری
#رشت
مجسمه میرزا کوچک خان

#چیستایثربی_کانال_رسمی

@chista_yasrebi_official
هم اکنون
سکانسی از فیلم عزیز و پر خاطره ی
#هامون

اثر
#داریوش_مهرجویی
در
#پیج_رسمی_اینستاگرام_چیستایثربی

@chista_yasrebi_official
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ساخت استیکر :بهار مریی
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_چهل_و_هشتم
#چیستایثربی

زن همسایه داشت سعی می کرد مریم را آرام کند.

عسل گریه می کرد ، درست نمی فهمید که چه اتفاقی افتاده است ، ولی خیلی درباره اش شنیده بود.

نمی دانستم بین اتاق ها برای چه می دوم ؟
چه می خواهم ؟

من هم باید آماده می بودم !
دلم می خواست فریاد بزنم خدایا کمک ! ....
یک کمک برای ما بفرست !

چگونه مریم را آرام کنم ؟
خودم را چگونه آرام کنم !

حامد ؛ در تمام این مدت ، قوت قلب ما بود ، دلگرمی این دو خانواده !

خدا را شکر می کردم که مسکن های قوی مادرم ، باعث شد که با جیغ مریم ، بیدار نشود...

خدا را شکر که جز من ، کسی چنین دردی را نمی دید !

می دانستم وقتی مریم ؛ حامد را بدون خداحافظی ، درآن حال ، تنها دراتاق یافته ، چه احساسی پیدا کرده !

او لحظات آخر ؛ کنار حامد نبود !

با شادی ، سیب خریده بود ، ناگهان دیده بود که حامد رفته است !

نکند فهمیده بودی آقا حامد ؟
نکند عمدا بیرونش فرستادی که آن لحظه نباشد ، قهرمان ؟

نمی دانستم چه می کنم ، بی فکر ، به سمت آپارتمان خودمان دویدم ، لای در اتاق مادر را باز کردم تا مطمئن شوم که بیدار نشده...

مانتو و شالم را برداشتم ، به سمت کوچه دویدم ، نمی دانستم برای چه !

شاید برای اینکه سراغ دکتر حامد بروم...

فقط یک تلفن کافی بود ؛ دکترگفته بود ، وقتی این اتفاق افتاد ، باید دستگاه هایی ، به او وصل شود.

ادامه یا ادامه ندادن این وضع ، به عهده ی خود حامد است...

حامد هم تصمیمش را نوشته ، وکیل ، ثبتش کرده ، و به مریم داده بود.
اجازه نداده بود حتی مریم ، آن را بخواند !

ما نمی دانستیم سرنوشت حامد چه می شد ، او قیم خودش بود و ادامه ، یا عدم ادامه ی
زندگی اش ، به انتخاب خودش بستگی داشت.

در کوچه می دویدم و نمی دانستم چرا می دوم و نمی دانستم از چه فرار می کنم !

یا کجا می گریزم ؟

داشتم می دویدم که ناگهان جهان ، مقابل چشمانم تار شد !

حس کردم زمین زیر پایم ناگهان خالی شد !
محکم زمین خوردم !
بی حرکت مطلق ...حسی شبیه فلجی !
دیگر نمی توانستم بلند شوم...

نمی دانم چقدر گذشت که صدایی آشنا گفت :
" بلند شو !
آدم با یه زمین خوردن که تموم نمیشه...
بلند میشه ! ... "

نگاه کردم ، محسن بود !

یعنی باید همیشه ، در بدترین لحظات می رسید ؟!
یعنی واقعا ، جواب دعای من بود ، از سمت خداوند ؟

همان لحظه که دعا می کردم کمکی برسد...
و باز محسن ؟!
باز هم او !

همان که به من ، تنفس مصنوعی داد...
همان که مرا ، از زیر لگدهای شوهر مریم بیرون کشید...

همان که هر وقت ، به او نیاز داشتیم ،
می رسید !

این موجود ، واقعی بود ؟!
یا در رویایم ، ساخته بودمش ؟

گفتم : حامد رفت !
گفت : کجا رفت ؟ همین جاست !

منتظرش بمونید ، برمی گرده !
منتظرش نمونید ، برنمی گرده !

نگاهش کردم...

گفت : تو منتظر من موندی ؛ برگشتم !

دوباره نگاه کردم...

دم غروبی ؛ انگار او آفتاب بود که چشمم را میزد...

گفت : چیه ؟
گفتم : می دونی چقدر.... بودنت ؛ خوبه ؟!...

سرخ شد...
گفت : بلند شو قهرمان !
کار داریم ! خیلی...

کنار هم ، به سمت خانه رفتیم ؛...
انگار ، تمام چراغ های خانه روشن شد...

پشت سرمان ،
تمام چراغ های جهان !

#خواب_گل_سرخ
#قسمت_چهل_و_هشتم
#چیستا_یثربی

#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی

هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.

#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2

#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_official

https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
خیلی خوب تو رو یادم نمیاد
یعنی اصلا یادم نمیاد.....


فقط....


#خواب_گل_سرخ
#چهار_قسمت_پایانی
تقدیم با
#درد


#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
چه پر شکوه است؛ زنی
که در هر چین دامنش؛

دنیایی از عشق و رنج و مادری را یدک میکشد...


#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
عاشق لباسهای سنتی ام....
@chistaa_yasrebii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM