#ترانه:
#سلما_یا_سلاما
#خواننده :
#دالیدا
#ترانه:
#ترانه_قدیمی_مصری
اجرای جدید عربی_فرانسوی با ترجمه مهسا آقاجری در بالا
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
#سلما_یا_سلاما
#خواننده :
#دالیدا
#ترانه:
#ترانه_قدیمی_مصری
اجرای جدید عربی_فرانسوی با ترجمه مهسا آقاجری در بالا
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی
برای من کافیست که بدانم من و تو ؛ در این لحظه وجود داریم ؛ حتی اگر پیش هم نباشیم...
#گابریل_گارسیا_مارکز
#صد_سال_تنهایی
#چیستایثربی از متن انگلیسی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
#گابریل_گارسیا_مارکز
#صد_سال_تنهایی
#چیستایثربی از متن انگلیسی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
روز رونمایی کتاب
#معلم_پیانو در پالادیوم_بوکلند
به یاد فرحناز که نبود و گلش بود
به یاد تک تک شما که عشق آوردید و در قلبم جاودان شدید
و یاد آنها که دیگر نیستند!
#چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
#معلم_پیانو در پالادیوم_بوکلند
به یاد فرحناز که نبود و گلش بود
به یاد تک تک شما که عشق آوردید و در قلبم جاودان شدید
و یاد آنها که دیگر نیستند!
#چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
گدشته؛ یعنی دیروز ؛ گذشته یعنی قرنها پیش ؛ گذشته یعنی یک لحظه پیش..هر چی هست مرده ؛ کمکی به من نمیکنه...پس حرفشو نزن! اگه کاری میتونی کنی ؛ امروز...فقط امروز..من منتظرتم ؛دیروز تمومه...
#چیستایثربی
#چیستایثربی
چیزی که شما منتظرش هستید ؛
یااصلا متعلق به سرنوشت شما نیست ؛
یا او هم منتظر شماست....
باید قدمی بردارید تابفهمید....
با نشستن و انتظار کشیدن مطلق ؛هیچ اتفاقی نمیافتد
#چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
یااصلا متعلق به سرنوشت شما نیست ؛
یا او هم منتظر شماست....
باید قدمی بردارید تابفهمید....
با نشستن و انتظار کشیدن مطلق ؛هیچ اتفاقی نمیافتد
#چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
#سنتوری
در یاد میماند
به هزار دلیل که درپیج دومم گفته ام
هم اکنون
اینستاگرام دوم چیستایثربی
آدرس بالای تصویر
@chista_yasrebi.2
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
در یاد میماند
به هزار دلیل که درپیج دومم گفته ام
هم اکنون
اینستاگرام دوم چیستایثربی
آدرس بالای تصویر
@chista_yasrebi.2
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
Forwarded from Vituber
Audio
Giti Pashaie - گیتی پاشایی - دختری داره گریه میکنه
✍ Iranian Music
گیتی پاشایی
دختری داره گریه میکنه
شعر ترانه : فرهاد شیبانی
آهنگ و تنظیم : اسفندیار منفرد زاده...
🆔 @vituberbot
✍ Iranian Music
گیتی پاشایی
دختری داره گریه میکنه
شعر ترانه : فرهاد شیبانی
آهنگ و تنظیم : اسفندیار منفرد زاده...
🆔 @vituberbot
#گیتی_پاشایی
جاودان یاد
مادر
#پولاد_کیمیایی
عاشق انتخابها و صدایش بوده و هستم
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
جاودان یاد
مادر
#پولاد_کیمیایی
عاشق انتخابها و صدایش بوده و هستم
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
باز هم
#نخبه_کشی
#ملاصدرا پس از کسب درجهٔ
#اجتهاد، به تدریس در مدرسهٔ خواجه پرداخت، اما از آنجایی که نظریاتش در برخی مسائل فقهی با بیشتر دانشمندان قشری اصفهان متفاوت بود، او را به
#بدعتگذاری در #دین متهم ساختند و خواهان اخراج او از مدرسه و در نهایت تبعید او از اصفهان شدند!
بدین سان ملاصدرا از اصفهان
#تبعید شد. او راه مورچه خورت را در پیش گرفت و از آنجا راهی کهک قم گشت. برخی از اتهامهایی که به وی میزدند در کتاب گفتگوی خرد آمده است ؛ و من هم تعدادی را در کانالم می آورم.
ملاصدرا در دوران تبعید به حوزههایی رفت ؛ اما به او
#اجازه_نمیدادند. جلوی او گرفته میشد و او را #مرتد اعلام میکردند.
#ملاصدرا
فیلسوف بزرگ قرن یازده قمری
#بنیانگذار_حکمت_متعالیه
و یکی از نوادر فلسفه ی جهان
ممنوع التدریس.ممنوع الکار.در تبعید
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
#نخبه_کشی
#ملاصدرا پس از کسب درجهٔ
#اجتهاد، به تدریس در مدرسهٔ خواجه پرداخت، اما از آنجایی که نظریاتش در برخی مسائل فقهی با بیشتر دانشمندان قشری اصفهان متفاوت بود، او را به
#بدعتگذاری در #دین متهم ساختند و خواهان اخراج او از مدرسه و در نهایت تبعید او از اصفهان شدند!
بدین سان ملاصدرا از اصفهان
#تبعید شد. او راه مورچه خورت را در پیش گرفت و از آنجا راهی کهک قم گشت. برخی از اتهامهایی که به وی میزدند در کتاب گفتگوی خرد آمده است ؛ و من هم تعدادی را در کانالم می آورم.
ملاصدرا در دوران تبعید به حوزههایی رفت ؛ اما به او
#اجازه_نمیدادند. جلوی او گرفته میشد و او را #مرتد اعلام میکردند.
#ملاصدرا
فیلسوف بزرگ قرن یازده قمری
#بنیانگذار_حکمت_متعالیه
و یکی از نوادر فلسفه ی جهان
ممنوع التدریس.ممنوع الکار.در تبعید
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
@chista_yasrebi_official
با گروهم در کلاس مجازی
#نوشتن_خلاق دوست دارم به دیدن این مکانها برویم.هر کس میتواند.
مسول ثبت نام
خانم یگانه
@yeganehadmin
@chista_yasrebi_official
با گروهم در کلاس مجازی
#نوشتن_خلاق دوست دارم به دیدن این مکانها برویم.هر کس میتواند.
مسول ثبت نام
خانم یگانه
@yeganehadmin
@chista_yasrebi_official
کمی صبر کنید ....
کمی بامن راه بیایید !
من هم مثل هر کسی ؛ مشکلاتی دارم ؛.و بعضیهایش در عین سادگی ؛ بغرنجند ....
کمی صبوری
کمی تامل
کمی دعا
کمی صدا ؛ یا کمی نگاه.....
تمام ابرهای گمشده ی جهان در دلم ؛ پناه گرفته اند...
هرگز نمیخواستم معشوق ابرها باشم !
#چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
کمی بامن راه بیایید !
من هم مثل هر کسی ؛ مشکلاتی دارم ؛.و بعضیهایش در عین سادگی ؛ بغرنجند ....
کمی صبوری
کمی تامل
کمی دعا
کمی صدا ؛ یا کمی نگاه.....
تمام ابرهای گمشده ی جهان در دلم ؛ پناه گرفته اند...
هرگز نمیخواستم معشوق ابرها باشم !
#چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
تمام ابرهای گمشده ی جهان؛
در دلم پناه گرفته اند...
تو دیگر نه !
هرگز نمیخواستم معشوق ابرها باشم ؛
تو همان کوه بمان...
#چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
در دلم پناه گرفته اند...
تو دیگر نه !
هرگز نمیخواستم معشوق ابرها باشم ؛
تو همان کوه بمان...
#چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_چهل_و_یکم
#چیستایثربی
گفتم : عاشق ؟
مگه بیکارم ؟!
عاشق کی اصلا ؟!
گفت : می دونی پشتت چی میگن ؟ ...
گفتم : برام مهم نیست.
کلید را ؛ در قفل چرخاندم.
داد زد :
پشتت میگن ؛ حتما گذشته ش خیلی وحشتناکه ؛ که عاشق این پسره ست ؛ ولی تن به ازدواج باهاش نمیده ! محسنو می گم !
گفتم : آره وحشتناکه ؛ لزومی نداره آدم گذشته شو برای دیگران تعریف کنه !
شما هم نکردی ؛ خداحافظ !
گفت : من می دونم !
از بالای پله ها ؛ به او نگاه کردم و گفتم :
شما هیچی نمی دونی ؛ آقا حامد ! برای شما خیلی احترام قائلم. اما شما همون چیزایی رو می دونی که دیگران هم می دونن !
کی مرده یا کی مریضه !
چیز بیشتری نمی دونی !
گفت : من می دونم و نمی گم ؛ این یه راز بین ماست.
وقتی من به تو می گم مراقب مریم باش ؛ برای اینه که تو از اون عاقل تری.
دفعه ی پیش که اون اتفاق برات افتاد ؛ عاقلانه رفتار کردی.
گفتم : درباره ی چی حرف می زنید ؟!
گفت : خودت می دونی !
آدم می تونه فراموش کنه ؛ آدم
می تونه داغ ترین عشق ها یا بدترین اتفاقات زندگیش رو ، موقت از یاد ببره ، ولی تا ابد نمیشه فراموش کرد !
یه روز یادت میاد ؛ و اون روز ؛ برات فاجعه ست.
می دونی تو !
گفتم : میشه با من حرف نزنید ؟!
میشه هیچ کس با من حرف نزنه ؟
در خانه را محکم بستم ؛ به اتاقم رفتم ؛ در اتاق را هم بستم.
می دانستم تا چند دقیقه ی دیگر ؛ آن خانه چقدر شلوغ می شود !.....
شادی مینا را در ذهنم تجسم می کردم و جیغهایش را...
و دلم می خواست فرار کنم.
حامد چه چیز را فهمیده بود !
اصلا ازکجا فهمیده بود ؟
من فقط یک حدس می زدم ؛ یک حدس !
و با خودم می گفتم خدا نکند آن حدس ؛ درست باشد.
بله ؛ در گذشته ی من راز وحشتناکی وجود داشت که دلم نمی خواست حتی خدا هم بداند !
اما خدا می دانست ؛ و حامد حالا داشت به من کنایه می پراند که می داند !
دلم می خواست از همان پنجره ؛ فرار کنم اما ؛ طبقه ی چهارم بودم !
دیدمشان... داشتند میامدند .
محسن سرحال بود و داشت برای بقیه ؛ با هیجان حرف می زد.
با خودم گفتم :
پسر ؛ تو با عشق و علاقه ت برنده شدی ؛ من با رنجهام.
مساوی هستیم ؛ اگه تو عاشق منی ؛ رنجای من به قدر عشق تو بزرگه !
اما حامد از کجا می دانست ؟!
حامد از کجا می دانست که من چه کشیده ام ؟
منظورم خودکشی برادر ؛ یا اتفاقات خانوادگی نبود ؛ منظور حامد را خیلی خوب فهمیدم ؛...
چیزی که همیشه دلم می خواست فراموش کنم ؛ حامد همه را زنده کرد !
زمین را نگاه کردم و گفتم :
خدایا به من قدرت بده ؛ بتونم حداقل محسن رو نگاه کنم !
من دیگه فکر نمی کنم بتونم حتی تو چشماش نگاه کنم !
من؛ همه چیز رو بهش نگفتم !
اون پسر ؛ عاشق منه ؛ ولی خیلی چیزا رو نمی دونه ؛ و من چی ؟!
من هم دوسش دارم ؟...
نمی دانستم !
اما بعد از مسابقه ؛ چیزی در قلبم تکان خورده بود ! انقدر زیاد ؛ که فرار کردم و به خانه گریختم...حتی یک لحظه ی دیگر نمیتوانستم کنار محسن بایستم ...
فقط یک چیز را می دانستم ؛ من رازی در سینه داشتم که به هیچ کس نمی شد گفت !
شاید ؛ همه رازی داشته باشند ؛ ولی راز من ؛ باید دفن می شد ؛ وگرنه زندگی ممکن نبود !
حامد از کجا فهمیده بود ؟
مگر اینکه... نه !
ممکن نبود !
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_چهل_و_یکم
#چیستا_یثربی
#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی
هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر
#نام_نویسنده است.
#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2
کانال رسمی
@chista_yasrebi_official
https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
#قسمت_چهل_و_یکم
#چیستایثربی
گفتم : عاشق ؟
مگه بیکارم ؟!
عاشق کی اصلا ؟!
گفت : می دونی پشتت چی میگن ؟ ...
گفتم : برام مهم نیست.
کلید را ؛ در قفل چرخاندم.
داد زد :
پشتت میگن ؛ حتما گذشته ش خیلی وحشتناکه ؛ که عاشق این پسره ست ؛ ولی تن به ازدواج باهاش نمیده ! محسنو می گم !
گفتم : آره وحشتناکه ؛ لزومی نداره آدم گذشته شو برای دیگران تعریف کنه !
شما هم نکردی ؛ خداحافظ !
گفت : من می دونم !
از بالای پله ها ؛ به او نگاه کردم و گفتم :
شما هیچی نمی دونی ؛ آقا حامد ! برای شما خیلی احترام قائلم. اما شما همون چیزایی رو می دونی که دیگران هم می دونن !
کی مرده یا کی مریضه !
چیز بیشتری نمی دونی !
گفت : من می دونم و نمی گم ؛ این یه راز بین ماست.
وقتی من به تو می گم مراقب مریم باش ؛ برای اینه که تو از اون عاقل تری.
دفعه ی پیش که اون اتفاق برات افتاد ؛ عاقلانه رفتار کردی.
گفتم : درباره ی چی حرف می زنید ؟!
گفت : خودت می دونی !
آدم می تونه فراموش کنه ؛ آدم
می تونه داغ ترین عشق ها یا بدترین اتفاقات زندگیش رو ، موقت از یاد ببره ، ولی تا ابد نمیشه فراموش کرد !
یه روز یادت میاد ؛ و اون روز ؛ برات فاجعه ست.
می دونی تو !
گفتم : میشه با من حرف نزنید ؟!
میشه هیچ کس با من حرف نزنه ؟
در خانه را محکم بستم ؛ به اتاقم رفتم ؛ در اتاق را هم بستم.
می دانستم تا چند دقیقه ی دیگر ؛ آن خانه چقدر شلوغ می شود !.....
شادی مینا را در ذهنم تجسم می کردم و جیغهایش را...
و دلم می خواست فرار کنم.
حامد چه چیز را فهمیده بود !
اصلا ازکجا فهمیده بود ؟
من فقط یک حدس می زدم ؛ یک حدس !
و با خودم می گفتم خدا نکند آن حدس ؛ درست باشد.
بله ؛ در گذشته ی من راز وحشتناکی وجود داشت که دلم نمی خواست حتی خدا هم بداند !
اما خدا می دانست ؛ و حامد حالا داشت به من کنایه می پراند که می داند !
دلم می خواست از همان پنجره ؛ فرار کنم اما ؛ طبقه ی چهارم بودم !
دیدمشان... داشتند میامدند .
محسن سرحال بود و داشت برای بقیه ؛ با هیجان حرف می زد.
با خودم گفتم :
پسر ؛ تو با عشق و علاقه ت برنده شدی ؛ من با رنجهام.
مساوی هستیم ؛ اگه تو عاشق منی ؛ رنجای من به قدر عشق تو بزرگه !
اما حامد از کجا می دانست ؟!
حامد از کجا می دانست که من چه کشیده ام ؟
منظورم خودکشی برادر ؛ یا اتفاقات خانوادگی نبود ؛ منظور حامد را خیلی خوب فهمیدم ؛...
چیزی که همیشه دلم می خواست فراموش کنم ؛ حامد همه را زنده کرد !
زمین را نگاه کردم و گفتم :
خدایا به من قدرت بده ؛ بتونم حداقل محسن رو نگاه کنم !
من دیگه فکر نمی کنم بتونم حتی تو چشماش نگاه کنم !
من؛ همه چیز رو بهش نگفتم !
اون پسر ؛ عاشق منه ؛ ولی خیلی چیزا رو نمی دونه ؛ و من چی ؟!
من هم دوسش دارم ؟...
نمی دانستم !
اما بعد از مسابقه ؛ چیزی در قلبم تکان خورده بود ! انقدر زیاد ؛ که فرار کردم و به خانه گریختم...حتی یک لحظه ی دیگر نمیتوانستم کنار محسن بایستم ...
فقط یک چیز را می دانستم ؛ من رازی در سینه داشتم که به هیچ کس نمی شد گفت !
شاید ؛ همه رازی داشته باشند ؛ ولی راز من ؛ باید دفن می شد ؛ وگرنه زندگی ممکن نبود !
حامد از کجا فهمیده بود ؟
مگر اینکه... نه !
ممکن نبود !
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_چهل_و_یکم
#چیستا_یثربی
#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی
هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر
#نام_نویسنده است.
#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2
کانال رسمی
@chista_yasrebi_official
https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
Telegram
چیستایثربی کانال رسمی
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.
@chistaa_2
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.
@chistaa_2
#عزیزم_سوزی
به یاد موسیقی نمایش
#اتاق_تاریک
#پری_زنگنه
در اجرای ما"شهره سلطانی "بازیگر خوبم ؛ این تصنیف را بازخوانی کرد
دلم آتش است....
#اتش....
در اتاق فرمان صحنه ی ترور
#میرزاده_عشقی
دلم خون است.....
عزیزم سوزی
شیرینم سوزی
دست به دستمالم نده
دلم میلرزه....
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
به یاد موسیقی نمایش
#اتاق_تاریک
#پری_زنگنه
در اجرای ما"شهره سلطانی "بازیگر خوبم ؛ این تصنیف را بازخوانی کرد
دلم آتش است....
#اتش....
در اتاق فرمان صحنه ی ترور
#میرزاده_عشقی
دلم خون است.....
عزیزم سوزی
شیرینم سوزی
دست به دستمالم نده
دلم میلرزه....
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
چیستایثربی کانال رسمی
@chista_yasrebi_official با گروهم در کلاس مجازی #نوشتن_خلاق دوست دارم به دیدن این مکانها برویم.هر کس میتواند. مسول ثبت نام خانم یگانه @yeganehadmin @chista_yasrebi_official
دوستان ؛ من این سفر را به عنوان رویاهایی که دوست دارم.مثال زدم.چون سن افراد ؛ مشاغل و شهرهایشان فرق دارد ؛ فعلا چنین سفرهایی ممکن نیست..و مجوز و هماهنگی میخواهد! که بماند فعلا...درسمان را ؛ یاد بگیریم...
فقط #مثال بود
#چیستایثربی
#کانال_اصلی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
فقط #مثال بود
#چیستایثربی
#کانال_اصلی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official