چیستایثربی کانال رسمی
6.43K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.13K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
#پستچی_دو
برای تمام سالهای عطش و آتش
برای برنگشتن از جنگ دنیا....

دکتر گفت: نمینویسی ها!
گفتم :کاش نمیگفتید دکتر!میدانید عکسش را انجام میدهم

عاشق تمام عاشقانم
دلم داره آتیش میگیره....

#چیستایثربی
دوستان عزیزی که کلاسهای
#نوشتن_خلاق مرا شرکت کرده اند ؛ قرار مااز ابتدا این بود که بعد از ماه رمضان که فصل اتمام امتحانات دانشجویان نیز هست ؛ شروع شود.
بزودی خانم یگانه ؛ مدیر کلاسها لینک را برایتان میفرستد...


هنوز تا یکروز بعد از عید فطر ؛ فرصت ثبت نام دارید...

رویاها و ترسهایتان را بنویسید و بگذارید دیگران هم بخوانند...

#قصه_بنویسید



این کلاس دیگر توسط من ؛ تکرار نخواهد شد ...حجم عظیمی وقت ؛ برای خواندن و انتخاب نوشته های شما برای کانال رسمی من ؛ صرف خواهد شد ؛ و گواهی پایان دوره به ؛ شما داده میشود

مسول ثبت نام
@yeganehadmin
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_چهل_و_یکم
#چیستایثربی

گفتم : عاشق ؟
مگه بیکارم ؟!
عاشق کی اصلا ؟!

گفت : می دونی پشتت چی میگن ؟ ...
گفتم : برام مهم نیست.

کلید را ؛ در قفل چرخاندم.

داد زد :
پشتت میگن ؛ حتما گذشته ش خیلی وحشتناکه ؛ که عاشق این پسره ست ؛ ولی تن به ازدواج باهاش نمیده ! محسنو می گم !

گفتم : آره وحشتناکه ؛ لزومی نداره آدم گذشته شو برای دیگران تعریف کنه !
شما هم نکردی ؛ خداحافظ !

گفت : من می دونم !

از بالای پله ها ؛ به او نگاه کردم و گفتم :
شما هیچی نمی دونی ؛ آقا حامد ! برای شما خیلی احترام قائلم. اما شما همون چیزایی رو می دونی که دیگران هم می دونن !

کی مرده یا کی مریضه !
چیز بیشتری نمی دونی !

گفت : من می دونم و نمی گم ؛ این یه راز بین ماست.

وقتی من به تو می گم مراقب مریم باش ؛ برای اینه که تو از اون عاقل تری.

دفعه ی پیش که اون اتفاق برات افتاد ؛ عاقلانه رفتار کردی.

گفتم : درباره ی چی حرف می زنید ؟!
گفت : خودت می دونی !

آدم می تونه فراموش کنه ؛ آدم

می تونه داغ ترین عشق ها یا بدترین اتفاقات زندگیش رو ، موقت از یاد ببره ، ولی تا ابد نمیشه فراموش کرد !

یه روز یادت میاد ؛ و اون روز ؛ برات فاجعه ست.
می دونی تو !

گفتم : میشه با من حرف نزنید ؟!
میشه هیچ کس با من حرف نزنه ؟

در خانه را محکم بستم ؛ به اتاقم رفتم ؛ در اتاق را هم بستم.

می دانستم تا چند دقیقه ی دیگر ؛ آن خانه چقدر شلوغ می شود !.....

شادی مینا را در ذهنم تجسم می کردم و جیغهایش را...

و دلم می خواست فرار کنم.


حامد چه چیز را فهمیده بود !
اصلا ازکجا فهمیده بود ؟


من فقط یک حدس می زدم ؛ یک حدس !
و با خودم می گفتم خدا نکند آن حدس ؛ درست باشد.

بله ؛ در گذشته ی من راز وحشتناکی وجود داشت که دلم نمی خواست حتی خدا هم بداند !

اما خدا می دانست ؛ و حامد حالا داشت به من کنایه می پراند که می داند !

دلم می خواست از همان پنجره ؛ فرار کنم اما ؛ طبقه ی چهارم بودم !

دیدمشان... داشتند میامدند .

محسن سرحال بود و داشت برای بقیه ؛ با هیجان حرف می زد.

با خودم گفتم :
پسر ؛ تو با عشق و علاقه ت برنده شدی ؛ من با رنجهام.

مساوی هستیم ؛ اگه تو عاشق منی ؛ رنجای من به قدر عشق تو بزرگه !

اما حامد از کجا می دانست ؟!
حامد از کجا می دانست که من چه کشیده ام ؟

منظورم خودکشی برادر ؛ یا اتفاقات خانوادگی نبود ؛ منظور حامد را خیلی خوب فهمیدم ؛...


چیزی که همیشه دلم می خواست فراموش کنم ؛ حامد همه را زنده کرد !

زمین را نگاه کردم و گفتم :

خدایا به من قدرت بده ؛ بتونم حداقل محسن رو نگاه کنم !

من دیگه فکر نمی کنم بتونم حتی تو چشماش نگاه کنم !
من؛ همه چیز رو بهش نگفتم !

اون پسر ؛ عاشق منه ؛ ولی خیلی چیزا رو نمی دونه ؛ و من چی ؟!

من هم دوسش دارم ؟...
نمی دانستم !

اما بعد از مسابقه ؛ چیزی در قلبم تکان خورده بود ! انقدر زیاد ؛ که فرار کردم و به خانه گریختم...حتی یک لحظه ی دیگر نمیتوانستم کنار محسن بایستم ...

فقط یک چیز را می دانستم ؛ من رازی در سینه داشتم که به هیچ کس نمی شد گفت !

شاید ؛ همه رازی داشته باشند ؛ ولی راز من ؛ باید دفن می شد ؛ وگرنه زندگی ممکن نبود !

حامد از کجا فهمیده بود ؟
مگر اینکه... نه !
ممکن نبود !

#خواب_گل_سرخ
#قسمت_چهل_و_یکم
#چیستا_یثربی

#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی

هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر
#نام_نویسنده است.

#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2

کانال رسمی

@chista_yasrebi_official

https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
Forwarded from چیستا_وان
قصه کوتاه
فقط در این پیج
#چیستا_وان
@chista_1
همه باید زیبا باشند و شاد
جسمی و روحی
به قول اقای قمشه ای ؛ اخرش خودمان میمانیم با خودمان...

با خودمان ازدواج میکنیم....

این هم پستی که میدانم خیلیها دوست دارند....!!!!!!!!!!😂😂😂 به جای قصه یا پستهای جدی مثل محی الدین عربی و شیخ اشراق!


#کانال_رسمی_چیستایثربی

@chista_yasrebi_official
@chista_yasrebi_official

سر در گم نگه دار! درسته ....
یه "د" اضافه داره!
از سریال
بازی تاج و تخت
این جمله از نظر رواشناسی ؛ واقعا درسته

#کانال_رسمی_چیستایثربی

@chista_yasrebi_official
Forwarded from چیستا_وان
#بیاپایین
#نوشته
#چیستایثربی

خوانش
#چیستایثربی


کانال دوستانه
کانال داستانهای کوتاه
کانال خبرهای کوتاه
#چیستا_وان
@chista_1
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_چهل_و_یکم
#چیستایثربی

گفتم : عاشق ؟
مگه بیکارم ؟!
عاشق کی اصلا ؟!

گفت : می دونی پشتت چی میگن ؟ ...
گفتم : برام مهم نیست.

کلید را ؛ در قفل چرخاندم.

داد زد :
پشتت میگن ؛ حتما گذشته ش خیلی وحشتناکه ؛ که عاشق این پسره ست ؛ ولی تن به ازدواج باهاش نمیده ! محسنو می گم !

گفتم : آره وحشتناکه ؛ لزومی نداره آدم گذشته شو برای دیگران تعریف کنه !
شما هم نکردی ؛ خداحافظ !

گفت : من می دونم !

از بالای پله ها ؛ به او نگاه کردم و گفتم :
شما هیچی نمی دونی ؛ آقا حامد ! برای شما خیلی احترام قائلم. اما شما همون چیزایی رو می دونی که دیگران هم می دونن !

کی مرده یا کی مریضه !
چیز بیشتری نمی دونی !

گفت : من می دونم و نمی گم ؛ این یه راز بین ماست.

وقتی من به تو می گم مراقب مریم باش ؛ برای اینه که تو از اون عاقل تری.

دفعه ی پیش که اون اتفاق برات افتاد ؛ عاقلانه رفتار کردی.

گفتم : درباره ی چی حرف می زنید ؟!
گفت : خودت می دونی !

آدم می تونه فراموش کنه ؛ آدم

می تونه داغ ترین عشق ها یا بدترین اتفاقات زندگیش رو ، موقت از یاد ببره ، ولی تا ابد نمیشه فراموش کرد !

یه روز یادت میاد ؛ و اون روز ؛ برات فاجعه ست.
می دونی تو !

گفتم : میشه با من حرف نزنید ؟!
میشه هیچ کس با من حرف نزنه ؟

در خانه را محکم بستم ؛ به اتاقم رفتم ؛ در اتاق را هم بستم.

می دانستم تا چند دقیقه ی دیگر ؛ آن خانه چقدر شلوغ می شود !.....

شادی مینا را در ذهنم تجسم می کردم و جیغهایش را...

و دلم می خواست فرار کنم.


حامد چه چیز را فهمیده بود !
اصلا ازکجا فهمیده بود ؟


من فقط یک حدس می زدم ؛ یک حدس !
و با خودم می گفتم خدا نکند آن حدس ؛ درست باشد.

بله ؛ در گذشته ی من راز وحشتناکی وجود داشت که دلم نمی خواست حتی خدا هم بداند !

اما خدا می دانست ؛ و حامد حالا داشت به من کنایه می پراند که می داند !

دلم می خواست از همان پنجره ؛ فرار کنم اما ؛ طبقه ی چهارم بودم !

دیدمشان... داشتند میامدند .

محسن سرحال بود و داشت برای بقیه ؛ با هیجان حرف می زد.

با خودم گفتم :
پسر ؛ تو با عشق و علاقه ت برنده شدی ؛ من با رنجهام.

مساوی هستیم ؛ اگه تو عاشق منی ؛ رنجای من به قدر عشق تو بزرگه !

اما حامد از کجا می دانست ؟!
حامد از کجا می دانست که من چه کشیده ام ؟

منظورم خودکشی برادر ؛ یا اتفاقات خانوادگی نبود ؛ منظور حامد را خیلی خوب فهمیدم ؛...


چیزی که همیشه دلم می خواست فراموش کنم ؛ حامد همه را زنده کرد !

زمین را نگاه کردم و گفتم :

خدایا به من قدرت بده ؛ بتونم حداقل محسن رو نگاه کنم !

من دیگه فکر نمی کنم بتونم حتی تو چشماش نگاه کنم !
من؛ همه چیز رو بهش نگفتم !

اون پسر ؛ عاشق منه ؛ ولی خیلی چیزا رو نمی دونه ؛ و من چی ؟!

من هم دوسش دارم ؟...
نمی دانستم !

اما بعد از مسابقه ؛ چیزی در قلبم تکان خورده بود ! انقدر زیاد ؛ که فرار کردم و به خانه گریختم...حتی یک لحظه ی دیگر نمیتوانستم کنار محسن بایستم ...

فقط یک چیز را می دانستم ؛ من رازی در سینه داشتم که به هیچ کس نمی شد گفت !

شاید ؛ همه رازی داشته باشند ؛ ولی راز من ؛ باید دفن می شد ؛ وگرنه زندگی ممکن نبود !

حامد از کجا فهمیده بود ؟
مگر اینکه... نه !
ممکن نبود !

#خواب_گل_سرخ
#قسمت_چهل_و_یکم
#چیستا_یثربی

#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی

هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر
#نام_نویسنده است.

#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2

کانال رسمی

@chista_yasrebi_official

https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
دیگه به من نگو همه چیز درست میشه ؛ همه چیز درسته ! من اون طرف ؛ جای نادرست ایستاده بودم.ضد نور بود.
#چیستایثربی



#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
یادش بخیر.180 کا دوستان من، اینجا
بیخاصیتی بد دردیست.اکثرا هم مبتلا.....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
@chista_yasrebi_official

باز هم از سریال
#بازی_تاج_و_تخت
سریال.....

سکوت کنم بهتر است...


@chista_yasrebi_official
Forwarded from چیستا_وان
#بیاپایین
#نوشته
#چیستایثربی

خوانش
#چیستایثربی


کانال دوستانه
کانال داستانهای کوتاه
کانال خبرهای کوتاه
#چیستا_وان
@chista_1
Audio
Kenny Rogers - Lady (with lyrics)

Year 1980...

🆔 @vituberbot
#لیدی
#بانو

خواننده
#کنی_راجرز
بانو ؛ سالها گشتم تا پیدایت کنم ؛ و تاابد اگر طول بکشد ؛ منتظر نگاهت میمانم...


#کانال_رسمی_چیستایثربی

@chista_yasrebi_official