یادداشت
#مهدیه_عطاردی
#عکاس و #گرافیست
درباره ی
#پستچی
نیست ممکن
که دل ما ز وفا برگردد
ما همانیم
اگر یار همان است که بود...
#صائب_تبریزی
خیلی وقته که دلم میخواد در مورد پستچی بنویسم. شاید از همون شنبه ای رفتم نمایشگاه کتاب و خریدمش و شب تو اتوبوس،کورمال کورمال نصفش رو خوندمو وقتی رسیدم خونه، با وجود خستگی فراوان بیدار موندم و تمومش کردم.... فردای همون روز کلی از این کتاب عکس گرفتم. ولی فرصت نشد که در موردش باهاتون حرف بزنم.
این داستان اولین بار بصورت پاورقی در صفحه اینستاگرام خانم یثربی منتشر شد. و بعد بصورت دیجیتال در اپلیکیشن طاقچه. و از سال پیش هم کتابش به چاپ رسید. من از زمان انتشارش در صفحه خانم یثربی بارها این داستان رو خوندم و هر بار برام جذاب بوده. نکته مهم اینه که نسخه چاپی کتاب تکمیل تره و گره خیلی از مسائلی که در داستان گنگ هست رو باز می کنه.
پستچی یه داستان عاشقانه با شخصیتهای واقعی است. داستان از زمان نوجوانی نویسنده شروع میشه. روایت سالهای جنگ و بعد از آن تا زمان حال، و شاید انتهای باز داستان، همه بر جذابیت داستان می افزاید. از اینها جذاب تر قصه عشق دختر نوجوان و جسوری به پستچی محل هست و پیچ و خم های فراوان داستان. باز هم جذاب تر عشق میان دو جوان است که با وجود تفاوتهای فراوان، پایدار می مانه. شاید جذاب تر، خود عشق خالص جاری در واژه واژه داستان باشه. کیمیایی که این روزها بسیار نایاب و دست نیافتی به نظر می رسه.
کارنامه #چیستا_یثربی آنقدر روشن و پر افتخار هست که نیاز به تعریف و تمجید من نداشته باشد، پس ناگفته پیداست که قلمشون می تونه معجزه وار بنویسه.
این کتاب حتی در خارج از ایران و توسط انتشارات آمازون منتشر شده و کاندیدی بهترین کتاب عاشقانه سال هم بوده.
از جذابیت خود قصه و قلم توانای نویسنده اش اگر بگذریم، پستچی یه آنی داره که من واقعا نمی تونم توصیفی براش پیداکنم. بارها خوندمش و باز هم خواهم خواند.
هر زمان دچار روزمرگی شدین و حس کردین عشقتون دچار رخوت شده، حتما پستچی رو بخونید. اگر عاشق نشدین با من.😊 ا
عکس
#مهدیه_عطاردی
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#کتاب
#پستچی
#نشرقطره
@chista_yasrebi_official
#مهدیه_عطاردی
#عکاس و #گرافیست
درباره ی
#پستچی
نیست ممکن
که دل ما ز وفا برگردد
ما همانیم
اگر یار همان است که بود...
#صائب_تبریزی
خیلی وقته که دلم میخواد در مورد پستچی بنویسم. شاید از همون شنبه ای رفتم نمایشگاه کتاب و خریدمش و شب تو اتوبوس،کورمال کورمال نصفش رو خوندمو وقتی رسیدم خونه، با وجود خستگی فراوان بیدار موندم و تمومش کردم.... فردای همون روز کلی از این کتاب عکس گرفتم. ولی فرصت نشد که در موردش باهاتون حرف بزنم.
این داستان اولین بار بصورت پاورقی در صفحه اینستاگرام خانم یثربی منتشر شد. و بعد بصورت دیجیتال در اپلیکیشن طاقچه. و از سال پیش هم کتابش به چاپ رسید. من از زمان انتشارش در صفحه خانم یثربی بارها این داستان رو خوندم و هر بار برام جذاب بوده. نکته مهم اینه که نسخه چاپی کتاب تکمیل تره و گره خیلی از مسائلی که در داستان گنگ هست رو باز می کنه.
پستچی یه داستان عاشقانه با شخصیتهای واقعی است. داستان از زمان نوجوانی نویسنده شروع میشه. روایت سالهای جنگ و بعد از آن تا زمان حال، و شاید انتهای باز داستان، همه بر جذابیت داستان می افزاید. از اینها جذاب تر قصه عشق دختر نوجوان و جسوری به پستچی محل هست و پیچ و خم های فراوان داستان. باز هم جذاب تر عشق میان دو جوان است که با وجود تفاوتهای فراوان، پایدار می مانه. شاید جذاب تر، خود عشق خالص جاری در واژه واژه داستان باشه. کیمیایی که این روزها بسیار نایاب و دست نیافتی به نظر می رسه.
کارنامه #چیستا_یثربی آنقدر روشن و پر افتخار هست که نیاز به تعریف و تمجید من نداشته باشد، پس ناگفته پیداست که قلمشون می تونه معجزه وار بنویسه.
این کتاب حتی در خارج از ایران و توسط انتشارات آمازون منتشر شده و کاندیدی بهترین کتاب عاشقانه سال هم بوده.
از جذابیت خود قصه و قلم توانای نویسنده اش اگر بگذریم، پستچی یه آنی داره که من واقعا نمی تونم توصیفی براش پیداکنم. بارها خوندمش و باز هم خواهم خواند.
هر زمان دچار روزمرگی شدین و حس کردین عشقتون دچار رخوت شده، حتما پستچی رو بخونید. اگر عاشق نشدین با من.😊 ا
عکس
#مهدیه_عطاردی
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#کتاب
#پستچی
#نشرقطره
@chista_yasrebi_official
شانس یا تلاش و استعداد؟
درباره آدمها
#قبل_و_بعد از تغییر زندگی
فرمت جدید پیج دوم اینستاگرام من
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
ادرس پیج دوم روی عکسهای پیج اول ؛ تگ شده است
@chista_yasrebi.2
درباره آدمها
#قبل_و_بعد از تغییر زندگی
فرمت جدید پیج دوم اینستاگرام من
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
ادرس پیج دوم روی عکسهای پیج اول ؛ تگ شده است
@chista_yasrebi.2
ورژن دیگری از
#سریال
غرور و تعصب
این بار با بازی
#کالین_فرث
هم اکنون در کانال دوستان صمیمی خودم
@chista_1
#سریال
غرور و تعصب
این بار با بازی
#کالین_فرث
هم اکنون در کانال دوستان صمیمی خودم
@chista_1
@chista_yasrebi_official
#شعر_عاشقانه
#چیستایثربی روی صحنه ؛ همراه با لیلی سلیمانی
عکس :علی غیاثی
طراحی :محمد رضا منزوی عزیز
#شعر_عاشقانه
#چیستایثربی روی صحنه ؛ همراه با لیلی سلیمانی
عکس :علی غیاثی
طراحی :محمد رضا منزوی عزیز
میروم عاشق مردی شوم
که تلفظ کلمه ی عشق را ؛
بهتر از کلمات عربی ؛
بلد باشد....
مردی ؛ در
جایی
که من هنوز نمیشناسم...
#چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
که تلفظ کلمه ی عشق را ؛
بهتر از کلمات عربی ؛
بلد باشد....
مردی ؛ در
جایی
که من هنوز نمیشناسم...
#چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
Forwarded from چیستا_وان
بزودی خواهد آمد
او که مثل هیچکس نیست
دلم ؛گواهی داده ...
میآید
و تمام عشقای پیش از او ؛ شهادت میدهند که دروغ بوده اند...
و مرا در نی لیوان
آب پرتقالش ؛ تمام میکند
#چیستایثربی
#چیستا_وان
@chista_1
او که مثل هیچکس نیست
دلم ؛گواهی داده ...
میآید
و تمام عشقای پیش از او ؛ شهادت میدهند که دروغ بوده اند...
و مرا در نی لیوان
آب پرتقالش ؛ تمام میکند
#چیستایثربی
#چیستا_وان
@chista_1
گفته شده که بسیاری از مردم ؛ هرگز از مرحله ی دوم ؛ یعنی
#عالم_صورت ؛ بالاتر نمیروند....
اینان کسانی هستند که تمام عمر خود را به ارضای خواهشهای نفسانی ؛ میگذرانند ؛ خوردن ؛ خوابیدن ؛ شهوت ؛ مال اندوزی و.... میگذرانند.
به هر حال عمر خود را به ؛ امور دنیایی گذرانده اند و حتی انجام برخی واجباتشان ؛ بر اثر عادت ؛ ترس و یا محافظه کاری بوده است.
تا قبل از ملاصدرا ؛ اکثر فلاسفه معتقد بودند ؛ که اینان ؛
#پس_از_مرگ به طور کلی
#نابود میشوند...اما ملاصدرا مراحل و شرایطی را برای بعد از مرگ این افراد بیان کرده است.
در پستهای بعد میخوانیم ...
#چیستا_یثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
#عالم_صورت ؛ بالاتر نمیروند....
اینان کسانی هستند که تمام عمر خود را به ارضای خواهشهای نفسانی ؛ میگذرانند ؛ خوردن ؛ خوابیدن ؛ شهوت ؛ مال اندوزی و.... میگذرانند.
به هر حال عمر خود را به ؛ امور دنیایی گذرانده اند و حتی انجام برخی واجباتشان ؛ بر اثر عادت ؛ ترس و یا محافظه کاری بوده است.
تا قبل از ملاصدرا ؛ اکثر فلاسفه معتقد بودند ؛ که اینان ؛
#پس_از_مرگ به طور کلی
#نابود میشوند...اما ملاصدرا مراحل و شرایطی را برای بعد از مرگ این افراد بیان کرده است.
در پستهای بعد میخوانیم ...
#چیستا_یثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_چهل_و_یکم
#چیستایثربی
گفتم : عاشق ؟
مگه بیکارم ؟!
عاشق کی اصلا ؟!
گفت : می دونی پشتت چی میگن ؟ ...
گفتم : برام مهم نیست.
کلید را ؛ در قفل چرخاندم.
داد زد :
پشتت میگن ؛ حتما گذشته ش خیلی وحشتناکه ؛ که عاشق این پسره ست ؛ ولی تن به ازدواج باهاش نمیده ! محسنو می گم !
گفتم : آره وحشتناکه ؛ لزومی نداره آدم گذشته شو برای دیگران تعریف کنه !
شما هم نکردی ؛ خداحافظ !
گفت : من می دونم !
از بالای پله ها ؛ به او نگاه کردم و گفتم :
شما هیچی نمی دونی ؛ آقا حامد ! برای شما خیلی احترام قائلم. اما شما همون چیزایی رو می دونی که دیگران هم می دونن !
کی مرده یا کی مریضه !
چیز بیشتری نمی دونی !
گفت : من می دونم و نمی گم ؛ این یه راز بین ماست.
وقتی من به تو می گم مراقب مریم باش ؛ برای اینه که تو از اون عاقل تری.
دفعه ی پیش که اون اتفاق برات افتاد ؛ عاقلانه رفتار کردی.
گفتم : درباره ی چی حرف می زنید ؟!
گفت : خودت می دونی !
آدم می تونه فراموش کنه ؛ آدم
می تونه داغ ترین عشق ها یا بدترین اتفاقات زندگیش رو ، موقت از یاد ببره ، ولی تا ابد نمیشه فراموش کرد !
یه روز یادت میاد ؛ و اون روز ؛ برات فاجعه ست.
می دونی تو !
گفتم : میشه با من حرف نزنید ؟!
میشه هیچ کس با من حرف نزنه ؟
در خانه را محکم بستم ؛ به اتاقم رفتم ؛ در اتاق را هم بستم.
می دانستم تا چند دقیقه ی دیگر ؛ آن خانه چقدر شلوغ می شود !.....
شادی مینا را در ذهنم تجسم می کردم و جیغهایش را...
و دلم می خواست فرار کنم.
حامد چه چیز را فهمیده بود !
اصلا ازکجا فهمیده بود ؟
من فقط یک حدس می زدم ؛ یک حدس !
و با خودم می گفتم خدا نکند آن حدس ؛ درست باشد.
بله ؛ در گذشته ی من راز وحشتناکی وجود داشت که دلم نمی خواست حتی خدا هم بداند !
اما خدا می دانست ؛ و حامد حالا داشت به من کنایه می پراند که می داند !
دلم می خواست از همان پنجره ؛ فرار کنم اما ؛ طبقه ی چهارم بودم !
دیدمشان... داشتند میامدند .
محسن سرحال بود و داشت برای بقیه ؛ با هیجان حرف می زد.
با خودم گفتم :
پسر ؛ تو با عشق و علاقه ت برنده شدی ؛ من با رنجهام.
مساوی هستیم ؛ اگه تو عاشق منی ؛ رنجای من به قدر عشق تو بزرگه !
اما حامد از کجا می دانست ؟!
حامد از کجا می دانست که من چه کشیده ام ؟
منظورم خودکشی برادر ؛ یا اتفاقات خانوادگی نبود ؛ منظور حامد را خیلی خوب فهمیدم ؛...
چیزی که همیشه دلم می خواست فراموش کنم ؛ حامد همه را زنده کرد !
زمین را نگاه کردم و گفتم :
خدایا به من قدرت بده ؛ بتونم حداقل محسن رو نگاه کنم !
من دیگه فکر نمی کنم بتونم حتی تو چشماش نگاه کنم !
من؛ همه چیز رو بهش نگفتم !
اون پسر ؛ عاشق منه ؛ ولی خیلی چیزا رو نمی دونه ؛ و من چی ؟!
من هم دوسش دارم ؟...
نمی دانستم !
اما بعد از مسابقه ؛ چیزی در قلبم تکان خورده بود ! انقدر زیاد ؛ که فرار کردم و به خانه گریختم...حتی یک لحظه ی دیگر نمیتوانستم کنار محسن بایستم ...
فقط یک چیز را می دانستم ؛ من رازی در سینه داشتم که به هیچ کس نمی شد گفت !
شاید ؛ همه رازی داشته باشند ؛ ولی راز من ؛ باید دفن می شد ؛ وگرنه زندگی ممکن نبود !
حامد از کجا فهمیده بود ؟
مگر اینکه... نه !
ممکن نبود !
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_چهل_و_یکم
#چیستا_یثربی
#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی
هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر
#نام_نویسنده است.
#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2
کانال رسمی
@chista_yasrebi_official
https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
#قسمت_چهل_و_یکم
#چیستایثربی
گفتم : عاشق ؟
مگه بیکارم ؟!
عاشق کی اصلا ؟!
گفت : می دونی پشتت چی میگن ؟ ...
گفتم : برام مهم نیست.
کلید را ؛ در قفل چرخاندم.
داد زد :
پشتت میگن ؛ حتما گذشته ش خیلی وحشتناکه ؛ که عاشق این پسره ست ؛ ولی تن به ازدواج باهاش نمیده ! محسنو می گم !
گفتم : آره وحشتناکه ؛ لزومی نداره آدم گذشته شو برای دیگران تعریف کنه !
شما هم نکردی ؛ خداحافظ !
گفت : من می دونم !
از بالای پله ها ؛ به او نگاه کردم و گفتم :
شما هیچی نمی دونی ؛ آقا حامد ! برای شما خیلی احترام قائلم. اما شما همون چیزایی رو می دونی که دیگران هم می دونن !
کی مرده یا کی مریضه !
چیز بیشتری نمی دونی !
گفت : من می دونم و نمی گم ؛ این یه راز بین ماست.
وقتی من به تو می گم مراقب مریم باش ؛ برای اینه که تو از اون عاقل تری.
دفعه ی پیش که اون اتفاق برات افتاد ؛ عاقلانه رفتار کردی.
گفتم : درباره ی چی حرف می زنید ؟!
گفت : خودت می دونی !
آدم می تونه فراموش کنه ؛ آدم
می تونه داغ ترین عشق ها یا بدترین اتفاقات زندگیش رو ، موقت از یاد ببره ، ولی تا ابد نمیشه فراموش کرد !
یه روز یادت میاد ؛ و اون روز ؛ برات فاجعه ست.
می دونی تو !
گفتم : میشه با من حرف نزنید ؟!
میشه هیچ کس با من حرف نزنه ؟
در خانه را محکم بستم ؛ به اتاقم رفتم ؛ در اتاق را هم بستم.
می دانستم تا چند دقیقه ی دیگر ؛ آن خانه چقدر شلوغ می شود !.....
شادی مینا را در ذهنم تجسم می کردم و جیغهایش را...
و دلم می خواست فرار کنم.
حامد چه چیز را فهمیده بود !
اصلا ازکجا فهمیده بود ؟
من فقط یک حدس می زدم ؛ یک حدس !
و با خودم می گفتم خدا نکند آن حدس ؛ درست باشد.
بله ؛ در گذشته ی من راز وحشتناکی وجود داشت که دلم نمی خواست حتی خدا هم بداند !
اما خدا می دانست ؛ و حامد حالا داشت به من کنایه می پراند که می داند !
دلم می خواست از همان پنجره ؛ فرار کنم اما ؛ طبقه ی چهارم بودم !
دیدمشان... داشتند میامدند .
محسن سرحال بود و داشت برای بقیه ؛ با هیجان حرف می زد.
با خودم گفتم :
پسر ؛ تو با عشق و علاقه ت برنده شدی ؛ من با رنجهام.
مساوی هستیم ؛ اگه تو عاشق منی ؛ رنجای من به قدر عشق تو بزرگه !
اما حامد از کجا می دانست ؟!
حامد از کجا می دانست که من چه کشیده ام ؟
منظورم خودکشی برادر ؛ یا اتفاقات خانوادگی نبود ؛ منظور حامد را خیلی خوب فهمیدم ؛...
چیزی که همیشه دلم می خواست فراموش کنم ؛ حامد همه را زنده کرد !
زمین را نگاه کردم و گفتم :
خدایا به من قدرت بده ؛ بتونم حداقل محسن رو نگاه کنم !
من دیگه فکر نمی کنم بتونم حتی تو چشماش نگاه کنم !
من؛ همه چیز رو بهش نگفتم !
اون پسر ؛ عاشق منه ؛ ولی خیلی چیزا رو نمی دونه ؛ و من چی ؟!
من هم دوسش دارم ؟...
نمی دانستم !
اما بعد از مسابقه ؛ چیزی در قلبم تکان خورده بود ! انقدر زیاد ؛ که فرار کردم و به خانه گریختم...حتی یک لحظه ی دیگر نمیتوانستم کنار محسن بایستم ...
فقط یک چیز را می دانستم ؛ من رازی در سینه داشتم که به هیچ کس نمی شد گفت !
شاید ؛ همه رازی داشته باشند ؛ ولی راز من ؛ باید دفن می شد ؛ وگرنه زندگی ممکن نبود !
حامد از کجا فهمیده بود ؟
مگر اینکه... نه !
ممکن نبود !
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_چهل_و_یکم
#چیستا_یثربی
#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی
هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر
#نام_نویسنده است.
#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2
کانال رسمی
@chista_yasrebi_official
https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
Telegram
چیستایثربی کانال رسمی
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.
@chistaa_2
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.
@chistaa_2
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_چهل_و_یکم
#فایل_صوتی
خوانش
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
@chista_2
کانال قصه های چیستایثربی
#قسمت_چهل_و_یکم
#فایل_صوتی
خوانش
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
@chista_2
کانال قصه های چیستایثربی
Audio
Simin Ghanem - Marde Man | سیمین غانم - مرد من
✍ شعر : ایرج جنتی عطائی
آهنگ : بابک بیات
تنظیم : بابک بیات
بگو ای مرد من ای از تبار هرچه عاشق
بگو ای در تو جاری خون روشن شقایق...
🆔 @vituberbot
✍ شعر : ایرج جنتی عطائی
آهنگ : بابک بیات
تنظیم : بابک بیات
بگو ای مرد من ای از تبار هرچه عاشق
بگو ای در تو جاری خون روشن شقایق...
🆔 @vituberbot
#دایره_مینا
خیلی افسرده بودم.... پدرم دلیلش را میدانست ؛
پرسید : میخوای بریم کتاب بخریم؟
گفتم : نه !
گفت : لباس ؟
گفتم : نه!
گفتم :منو یه بار دیگه ببر فیلم دایره ی مینا !
گفت :شش باردیدی که! ....فقط ده سالته! چرا انقدر.... .
گفتم : به دایی بگو ؛ منو امروز ببره دایره ی مینا ؛ حالم خوب میشه....
#دایره_مینا
انساندوستی هم ؛ در جامعه ی ظالم و بی قانون ؛ خشن میشود....
در جامعه ی ستمگر با
فرق شدید طبقاتی ؛ #عشق هم #ظالم میشود... .
.فیلمی با فیلمنامه ی درخشان
#دکتر_غلامحسین_ساعدی عزیز
و کارگردانی
#داریوش_مهرجویی و
بازیهای درخشان :
#عزت_الله_انتظامی
#علی_نصیریان
#سعید_کنگرانی
#فروزان
و.......
و.......هزار حرف ناگفته درباره
#ساعدی و ظلمی که بر او رفت...... من که یادم میماند.... .
قلمت زمین نمیماند دکتر! ...انگشتهای نویسنده را مگر میشکنند؟
#روحت_نور
حوالی انقلاب بود و کاش من هنوز ده ساله بودم ؛ کنار دایی پدری..که #دایی صدایش میکردیم... معلم فرهیخته ادبیات.... ؛ و... دیگر کسی مرا
#دایره_ی_مینا نمیبرد !
همه ی عمر داشتم در #دایره_مینا
میچرخیدم.... .
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#سکانس
#سینما
#فیلم
#سکانس
برگرفته از
#اینستاگرام_رسمی_چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
خیلی افسرده بودم.... پدرم دلیلش را میدانست ؛
پرسید : میخوای بریم کتاب بخریم؟
گفتم : نه !
گفت : لباس ؟
گفتم : نه!
گفتم :منو یه بار دیگه ببر فیلم دایره ی مینا !
گفت :شش باردیدی که! ....فقط ده سالته! چرا انقدر.... .
گفتم : به دایی بگو ؛ منو امروز ببره دایره ی مینا ؛ حالم خوب میشه....
#دایره_مینا
انساندوستی هم ؛ در جامعه ی ظالم و بی قانون ؛ خشن میشود....
در جامعه ی ستمگر با
فرق شدید طبقاتی ؛ #عشق هم #ظالم میشود... .
.فیلمی با فیلمنامه ی درخشان
#دکتر_غلامحسین_ساعدی عزیز
و کارگردانی
#داریوش_مهرجویی و
بازیهای درخشان :
#عزت_الله_انتظامی
#علی_نصیریان
#سعید_کنگرانی
#فروزان
و.......
و.......هزار حرف ناگفته درباره
#ساعدی و ظلمی که بر او رفت...... من که یادم میماند.... .
قلمت زمین نمیماند دکتر! ...انگشتهای نویسنده را مگر میشکنند؟
#روحت_نور
حوالی انقلاب بود و کاش من هنوز ده ساله بودم ؛ کنار دایی پدری..که #دایی صدایش میکردیم... معلم فرهیخته ادبیات.... ؛ و... دیگر کسی مرا
#دایره_ی_مینا نمیبرد !
همه ی عمر داشتم در #دایره_مینا
میچرخیدم.... .
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#سکانس
#سینما
#فیلم
#سکانس
برگرفته از
#اینستاگرام_رسمی_چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
Telegram
چیستایثربی کانال رسمی
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.
@chistaa_2
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.
@chistaa_2
دوستان عزیزی که کلاسهای
#نوشتن_خلاق مرا شرکت کرده اند ؛ قرار مااز ابتدا این بود که بعد از ماه رمضان که فصل اتمام امتحانات دانشجویان نیز هست ؛ شروع شود.
بزودی خانم یگانه ؛ مدیر کلاسها لینک را برایتان میفرستد...
هنوز تا یکروز بعد از عید فطر ؛ فرصت ثبت نام دارید...
رویاها و ترسهایتان را بنویسید و بگذارید دیگران هم بخوانند...
#قصه_بنویسید
این کلاس دیگر توسط من ؛ تکرار نخواهد شد ...حجم عظیمی وقت ؛ برای خواندن و انتخاب نوشته های شما برای کانال رسمی من ؛ صرف خواهد شد ؛ و گواهی پایان دوره به ؛ شما داده میشود
مسول ثبت نام
@yeganehadmin
#نوشتن_خلاق مرا شرکت کرده اند ؛ قرار مااز ابتدا این بود که بعد از ماه رمضان که فصل اتمام امتحانات دانشجویان نیز هست ؛ شروع شود.
بزودی خانم یگانه ؛ مدیر کلاسها لینک را برایتان میفرستد...
هنوز تا یکروز بعد از عید فطر ؛ فرصت ثبت نام دارید...
رویاها و ترسهایتان را بنویسید و بگذارید دیگران هم بخوانند...
#قصه_بنویسید
این کلاس دیگر توسط من ؛ تکرار نخواهد شد ...حجم عظیمی وقت ؛ برای خواندن و انتخاب نوشته های شما برای کانال رسمی من ؛ صرف خواهد شد ؛ و گواهی پایان دوره به ؛ شما داده میشود
مسول ثبت نام
@yeganehadmin
@chista_yasrebi_official
#کریستین_بوبن
#شاعر و
#نویسنده_فرانسوی
متولد 1951
عشق ؛ تنهایی ؛ کودکی ؛ و معنای زندگی ؛ مضامین بیشتر آثار او هستند...
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
#کریستین_بوبن
#شاعر و
#نویسنده_فرانسوی
متولد 1951
عشق ؛ تنهایی ؛ کودکی ؛ و معنای زندگی ؛ مضامین بیشتر آثار او هستند...
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
زندگی برای عاشق ؛ سخت است
تحمل میخواهد ؛
مگر هنر ؛ به یاری بشتابد ؛
امشب ؛
با دوستم ؛
و دوشیزه ی رقصنده ای که میخواست ما را شاد کند ....
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
تحمل میخواهد ؛
مگر هنر ؛ به یاری بشتابد ؛
امشب ؛
با دوستم ؛
و دوشیزه ی رقصنده ای که میخواست ما را شاد کند ....
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi_official
حلقه ی پیر مغانم ز ازل در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
حافظ
وداع با ماه مبارک که برای من امسال ؛ رنج فراوانی هدیه آورد.حالا وقت گشایش است یارا...منتظرم صدایم کنی جانا !
#چیستایثربی
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
حافظ
وداع با ماه مبارک که برای من امسال ؛ رنج فراوانی هدیه آورد.حالا وقت گشایش است یارا...منتظرم صدایم کنی جانا !
#چیستایثربی