چیستایثربی کانال رسمی
6.41K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.13K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_سی_و_ششم
#چیستایثربی

سوت داور ؛ هنوز در گوشم بود...
دیگر نه مردم را می دیدم ؛ نه چیزی می شنیدم...
حتی رقیبم را نمی دیدم !

می دانستم که فرید ؛ مینا ، مریم و عسل را سوار موتورش کرده و پا به پای ما می آیند و مرا تشویق می کنند ؛...
تنها مشوقان من !

اما چیزی نمی شنیدم.

سوت داور کافی بود تا فقط صدای آژیر آمبولانس را بشنوم ؛...
برای بردن پدرم آمده بودند !
که روی زمین پشت بام افتاده بود و کف از دهانش می رفت !

همسایه ها می گفتند : نترسین ! حتما فشارش افتاده ؛...
اما سکته ی مغزی بود !

تا پول بیمارستان جور شود ؛ نصف مغز ؛ مرده بود...

سوت داور ؛ صدای آژیر ماشین پلیس بود ؛...
وقتی جسد نیمه جان برادرم را می بردند ؛ و سوال هایی که می پرسیدند !...
" چی شده ؟ چطور ضربه دیده ؟ کی توی خونه بوده ؟! ".....


"مادرتون ؛ باید با ما بیان خانم"!

گفتم : ایشون بیمارن ؛ تازه موقع حادثه ؛ خونه نبودن ؛ من بودم ؛ من میام !

و می رفتم....

انگار می خواستم پرواز کنم و می گریختم از این خاطرات تلخ...

سوت داور ؛صدای باز شدن در مطب دکتر بود...
"خانم متاسفانه مادرتون"...

اتاق ، ناگهان تاریک شد !...

"اوضاع مادرتون اصلا خوب نیست ؛ باید سریع عملش کنید !"

پرواز می کردم که خاطرات مرا نگیرند ؛...
مرا اسیر خود نکنند !...

اما قوی بودند ؛ قوی تر از حریفم...
پابه پای من می آمدند و من از دست آنها
می گریختم ،...
اگر مرا می گرفتند ؛ رهایم
نمی کردند !

سوت داور ؛ صدای باد در حصیرها بود ؛...
وقتی رئیسم ؛ به سمت من آمد !

دیر وقت بود ؛ اضافه کاری اجباری !...
هیچکس به جز من و او ؛ در اداره نبود ؛...
روی میز پریدم... کاتر را ؛ نزدیک گلویم گرفتم ؛...

گفتم : نزدیک شی ؛ می زنم !
گفت : احمق ؛ بیا پایین ! همسایه ها می بیننت !...

زنم می فهمه !
گفتم : تو اول برو بیرون !...

و دویدن ! یکنفس !...
با پای برهنه در کوچه های دربند...

حتی کیفم را جا گذاشته بودم ؛ کفشم یک
لنگه اش درآمده بود ؛ آن لنگه را هم انداختم که سریع تر بدوم ؛...

مثل سرای مردگان بود زیر برف !
حتی یک ماشین رد نمی شد ، تا مرا سوار کند ؛...

حتی یک آدم دزد !

کسی احتیاجی به یک دختر دونده ی پابرهنه زیر برف ها نداشت !

و صدای موتور رئیسم را ؛ از دور
می شنیدم !

برو مانا ! برو ! زود باش! در یک خانه را بزن مانا !...

این ساعت ؟!... باز نمی کنند !
مگر کسی دری ؛ روی دختری فراری باز می کند ؟

از دست درازی رئیسم به حرمتم فرار کرده بودم ؛ آنها که نمی دانستند !

و رفتم و رفتم .... تا به میدان رسیدم ؛ و دیگر ؛ صدای آن موتور کذایی را نشنیدم !..

سوت داور ؛ بردن هر روز پدر ؛ به فیزیوتراپی بود ؛...


از طبقه ی چهارم ؛ تا شاید ؛ بخشی از وجودش برگردد ؛...
چیزی به اسم پدر !
اما برنگشت...

سر نمی خوردم ؛ باد مرا می برد ؛ درختان ؛ هوا ؛ خدا ...

فقط صدای جیغ مینا را شنیدم :

" ازش جلو افتادی دختر ! آفرین... شیر مانا !"

و عقب را نگاه نکردم ؛...
هیچکس را نگاه نکردم ؛ و پرواز
می کردم !
تا خاطرات ؛ به من نرسند !

و محسن ؛ از خاطرات عقب مانده بود...


#خواب_گل_سرخ
#قسمت_سی_و_ششم
#چیستا_یثربی

#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی

هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.

#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2

کانال رسمی
@chista_yasrebi

http://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
از فردا
قصه خوانی کتابهای نایاب خودم ؛ مثل
#قصه_های_جزیره ؛ آن شرلی باترجمه های خودم و قصه های خوب نویسندگان بزرگ جهان ادامه دارد
با صدای من ؛ نیایش و جمعی از دوستان

@chista_yasrebi
@chista_yasrebi
چیستایثربی؛ دانش اموخته ی روانشناسی تربیتی در مقطع دکترا از دانشگاه تورنتوست...
Forwarded from Love
با دستهای تو
خودم را دار میزنم....
هر بار که دستهایم را میگیری ؛
و بعد رها میکنی....


تو تاکنون روزی هزار بار مرده ای؟

#چیستایثربی

#کانال
#عشق
#love
@maryppopins
از مصاحبه این هفته
#همشهری_جوان با چیستایثربی
در مورد موسیقی که این روزها گوش میدهد

#چیستایثربی

@chista_yasrebi
از مصاحبه ی این شماره
#همشهری_جوان با چیستایثربی
در مورد
#حامد_همایون و موسیقی که گوش میدهد

#چیستایثربی
@chista_yasrebi
@Yeganehadmin


برای ثبت نام ؛ تماس با مسول.خانم یگانه
لطفا برای کسب اطلاعات بیشتر با آیدی مسول ثبت نام کلاسها ؛ خانم یگانه تماس بگیرید.بدیهی است که اولویت با کسانیست که زودتر ثبت نام کرده اند
@Yeganehadmin


برای ثبت نام ؛ تماس با مسول.خانم یگانه
درباره ی کلاسها
دوستان کلاسهای مجازی من دو نوع هست :


1.فقط #داستان نویسی
2.فقط #نمایشنامه نویسی


این دو ؛ با هم نیست و پوسترهایش هم جداگانه است!..



..برای اطلاعات بیشتر ؛ لطفا با ایدی خانم یگانه تماس بگیرید.چون مسول برگزاری کلاسها هستند.

@Yeganehadmin
@Yeganehadmin


برای ثبت نام ؛ تماس با مسول.خانم یگانه