🔸بازار کاغذ در تسخیر سوداگران
🔺گفتوگو با محمد محمدی اردهالی
✅در دولت احمدینژاد قیمت دلار از هزار تومان به 3 هزار تومان رسید، در دولت آقای روحانی از 3 هزار تومان به قیمت تقریباً 30 هزار تومان رسید، اما برای کاغذ ارز 4 هزار تومانی تخصیص دادند. مقداری دلار 4200 تومانی به کارخانههای تولید کاغذ و دفتر دادند، اما به مجرد به اینکه سفارشها به کارخانهها رفت و کارخانهها جنسها را تا گمرک آوردند، گفتند باید 5 هزار تومان به قیمت هر دلار اضافه کنید تا اجازه ترخیص صادر شود. تقریباً ارز 9500 تومانی برای کاغذ اعمال شد. پس از سفارشهای اول و دوم که در بازه زمانی تقریباً هفت هشت ماهه انجام شد گفتند دیگر برای کارخانهها ارز 9500 تومانی هم نمیدهیم. یک مدتی معطل کردند و بعد گفتند به تجار کاغذ و کارخانهداران تولید کاغذ ارز نیمایی میدهیم؛ همان ارزی که به صادرکنندگان پسته، زعفران و محصولات پتروشیمی میدادند که حدود 12 تا 15 درصد زیر قیمت ارز آزاد بود؛ البته برای گرفتن چنین مجوزی برای صد تن کاغذ باید دستکم سه تا چهار ماه بین بانک مرکزی و وزارت بازرگانی و وزارت صنایع معطل میشدند. این شیوه بهطور ضمنی تا الآن ادامه دارد.
✅وقتی مسئله کرونا پیش آمد، قیمت جهانی کاغذ تنی 900 تا 950 دلار بود، با مشکل کرونا تقریباً در تمام دنیا مصرف کاغذ کم شد و کشورهای تولیدکنندۀ کاغذ، یعنی اندونزی، مالزی، هندوستان و چین، ناچار شدند قیمت را از 950 دلار به 650-750 دلار برسانند، به همین ترتیب که مسئله کرونا در کشورها مرتفع شد، دوباره قیمت کاغذ در کشورهای تولیدکننده بالا رفت. هماکنون کاغذ در هندوستان با قیمت 1200 دلار و در اندونزی 1350 دلار عرضه میشود و کاغذهای روزنامه و مجله الآن به حدود تنی 800 دلار رسیده است، این کاغذها کاهی هستند و قیمتشان ارزانتر است. با توجه به این شرایط قیمت کاغذ هم در ایران بسیار بالا رفته است. خوشبختانه امسال کاغذهایی توسط کارخانهها برای دفترسازی تهیه شده بود که با آنها توانستند با حداقل افزایش قیمت به دبستانها و دبیرستانها که تازه بازگشایی شدند کاغذ برسانند، اما برای سال آینده بهشدت تحت فشار هستند و قیمت کاغذ بالاتر میرود.
✅هماکنون وزارت ارشاد کاغذ را با نرخ ارز 4200 برای خودش وارد میکند. کاغذی که با دلار 4200 تومان میآورد یکهشتم قیمت تجار و بنکداران و کارخانهداران است. این کاغذ باید بین روزنامهها و مجلات و شرکتهای انتشاراتی توزیع شود. این کار را به صورتهای مختلف انجام میدهد. فرض کنید اینها افرادی در کنارشان دارند که وابسته به خودشان هستند و میتوانند کاغذ را بگیرند. برخی از این دفاتر که تعداد کمی هستند با این کاغذها کتابهایشان را چاپ میکنند، بخشی هم این کاغذها را در بازار آزاد میفروشند. کاغذ با ارز دولتی به یک سری شرکتهای خاص که اسم و رسم و حتی سابقه هم ندارند تقدیم میشود. کاغذ با قیمت دلار 4200 تومان تحویل میگیرند و در بازار آزاد چند برابر میفروشند و بازار آزاد هم خریدار این کاغذ هست.
✅ واقعیت این است که الآن کارخانهها تولیدی دفتر و پاکت و کاغذهای سایز شده A4 اکثراً سرمایههایشان بر مبنای سرمایههای گذشته است، قدرت ندارند دلار 25 تا 28 تومانی بخرند و به همین دلیل مجبور میشوند بهجای اینکه هزار تن کاغذ وارد کنند صد تن کاغذ وارد کنند. این صد تن 10 تا 15 درصد قیمتش بالاتر از هزار تن درمیآید. وقتی این کاغذ گران وارد ایران میشود، متأسفانه شرکتهای کشتیرانی هم سود میبرند.
✅کاش مسئولان امر به این موضوع توجه کنند. گمرکی که دولت جمهوری اسلامی ایران برای صد تن کاغذ که از کشوری مثل اندونزی، مالزی، هندوستان و چین وارد ایران میشود میگیرد چیزی حدود 24-25 میلیون تومان است، اما برای دموراژ و انبارداری یک پارتی حدود صد تنی حدود 250 میلیون تومان اضافه میگیرند، بنابراین تاجر کاغذ باید این پول را روی قیمت کالا بکشد. روشن نیست چطور نظام به این دفاتر کشتیرانی اجازه دریافت چنین پولهایی میدهد؛ اینها باید خودشان قیمتگذاری کنند و بگویند یک کانتینر خودش 400 دلار است شما چرا برای یک بار بین ۶۰۰۰ تا ۶۵۰۰ دلار کرایه میگیرید و در ادامه هم پول انبارداری و دموراژ میگیرید، چیزی حدود 400-500 دلار؟
منبع: چشمانداز ایران شماره 133
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3Hlm6aI
🔺گفتوگو با محمد محمدی اردهالی
✅در دولت احمدینژاد قیمت دلار از هزار تومان به 3 هزار تومان رسید، در دولت آقای روحانی از 3 هزار تومان به قیمت تقریباً 30 هزار تومان رسید، اما برای کاغذ ارز 4 هزار تومانی تخصیص دادند. مقداری دلار 4200 تومانی به کارخانههای تولید کاغذ و دفتر دادند، اما به مجرد به اینکه سفارشها به کارخانهها رفت و کارخانهها جنسها را تا گمرک آوردند، گفتند باید 5 هزار تومان به قیمت هر دلار اضافه کنید تا اجازه ترخیص صادر شود. تقریباً ارز 9500 تومانی برای کاغذ اعمال شد. پس از سفارشهای اول و دوم که در بازه زمانی تقریباً هفت هشت ماهه انجام شد گفتند دیگر برای کارخانهها ارز 9500 تومانی هم نمیدهیم. یک مدتی معطل کردند و بعد گفتند به تجار کاغذ و کارخانهداران تولید کاغذ ارز نیمایی میدهیم؛ همان ارزی که به صادرکنندگان پسته، زعفران و محصولات پتروشیمی میدادند که حدود 12 تا 15 درصد زیر قیمت ارز آزاد بود؛ البته برای گرفتن چنین مجوزی برای صد تن کاغذ باید دستکم سه تا چهار ماه بین بانک مرکزی و وزارت بازرگانی و وزارت صنایع معطل میشدند. این شیوه بهطور ضمنی تا الآن ادامه دارد.
✅وقتی مسئله کرونا پیش آمد، قیمت جهانی کاغذ تنی 900 تا 950 دلار بود، با مشکل کرونا تقریباً در تمام دنیا مصرف کاغذ کم شد و کشورهای تولیدکنندۀ کاغذ، یعنی اندونزی، مالزی، هندوستان و چین، ناچار شدند قیمت را از 950 دلار به 650-750 دلار برسانند، به همین ترتیب که مسئله کرونا در کشورها مرتفع شد، دوباره قیمت کاغذ در کشورهای تولیدکننده بالا رفت. هماکنون کاغذ در هندوستان با قیمت 1200 دلار و در اندونزی 1350 دلار عرضه میشود و کاغذهای روزنامه و مجله الآن به حدود تنی 800 دلار رسیده است، این کاغذها کاهی هستند و قیمتشان ارزانتر است. با توجه به این شرایط قیمت کاغذ هم در ایران بسیار بالا رفته است. خوشبختانه امسال کاغذهایی توسط کارخانهها برای دفترسازی تهیه شده بود که با آنها توانستند با حداقل افزایش قیمت به دبستانها و دبیرستانها که تازه بازگشایی شدند کاغذ برسانند، اما برای سال آینده بهشدت تحت فشار هستند و قیمت کاغذ بالاتر میرود.
✅هماکنون وزارت ارشاد کاغذ را با نرخ ارز 4200 برای خودش وارد میکند. کاغذی که با دلار 4200 تومان میآورد یکهشتم قیمت تجار و بنکداران و کارخانهداران است. این کاغذ باید بین روزنامهها و مجلات و شرکتهای انتشاراتی توزیع شود. این کار را به صورتهای مختلف انجام میدهد. فرض کنید اینها افرادی در کنارشان دارند که وابسته به خودشان هستند و میتوانند کاغذ را بگیرند. برخی از این دفاتر که تعداد کمی هستند با این کاغذها کتابهایشان را چاپ میکنند، بخشی هم این کاغذها را در بازار آزاد میفروشند. کاغذ با ارز دولتی به یک سری شرکتهای خاص که اسم و رسم و حتی سابقه هم ندارند تقدیم میشود. کاغذ با قیمت دلار 4200 تومان تحویل میگیرند و در بازار آزاد چند برابر میفروشند و بازار آزاد هم خریدار این کاغذ هست.
✅ واقعیت این است که الآن کارخانهها تولیدی دفتر و پاکت و کاغذهای سایز شده A4 اکثراً سرمایههایشان بر مبنای سرمایههای گذشته است، قدرت ندارند دلار 25 تا 28 تومانی بخرند و به همین دلیل مجبور میشوند بهجای اینکه هزار تن کاغذ وارد کنند صد تن کاغذ وارد کنند. این صد تن 10 تا 15 درصد قیمتش بالاتر از هزار تن درمیآید. وقتی این کاغذ گران وارد ایران میشود، متأسفانه شرکتهای کشتیرانی هم سود میبرند.
✅کاش مسئولان امر به این موضوع توجه کنند. گمرکی که دولت جمهوری اسلامی ایران برای صد تن کاغذ که از کشوری مثل اندونزی، مالزی، هندوستان و چین وارد ایران میشود میگیرد چیزی حدود 24-25 میلیون تومان است، اما برای دموراژ و انبارداری یک پارتی حدود صد تنی حدود 250 میلیون تومان اضافه میگیرند، بنابراین تاجر کاغذ باید این پول را روی قیمت کالا بکشد. روشن نیست چطور نظام به این دفاتر کشتیرانی اجازه دریافت چنین پولهایی میدهد؛ اینها باید خودشان قیمتگذاری کنند و بگویند یک کانتینر خودش 400 دلار است شما چرا برای یک بار بین ۶۰۰۰ تا ۶۵۰۰ دلار کرایه میگیرید و در ادامه هم پول انبارداری و دموراژ میگیرید، چیزی حدود 400-500 دلار؟
منبع: چشمانداز ایران شماره 133
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3Hlm6aI
Telegraph
بازار کاغذ در تسخیر سوداگران
افزایش قیمت کاغذ مشکلات عدیدهای را برای بخشهای مختلف به وجود آورده است. نشریات مکتوب از ترکشهای این بحران بینصیب نماندهاند. افزون بر قیمت سرسامآور، گاهی کاغذ نایاب میشود و ارباب جراید برای تهیه آن دچار دردسرهای فراوانی میشوند. در حال حاضر شمارگان…
🔸مهار فساد در پرتو شفافیت
✍🏻بدرالسادات مفیدی
✅مسئله فساد در همه نقاط عالم کم و بیش وجود دارد. همه کشورها از پیشرفتهترین تا عقبماندهترین بهگونهای با این مسئله درگیرند. به همین دلیل مؤسسات بسیاری برای روشن کردن ابعاد مسئله و نیز پیدا کردن راهحلهایی برای کاهش آن شکل گرفتهاند. یکی از اقدامات آنان تعیین شاخصهای مختلفی ازجمله اختلاس، رشوهگیری، زد و بند سیاستمداران و مقامات و مدیران دولتی، عدم مقابله کافی با مواد مخدر و ... برای اندازهگیری میزان فساد در کشورها در ابعاد متفاوت است و تلاش میشود با توجه به تعریف این شاخصها، کشورها را متوجه وضعیت خود در جهان کنونی کنند. فارغ از جنبههای خاصی که هریک از این مؤسسات در چارچوب نظری خود به کار میبرند، درمجموع اطلاعات آنها بسیار قابل استفاده است و بعضاً این اطلاعات در برخی از کشورهایی که در سطح مطلوبی به لحاظ دموکراسی قرار دارند به بهبود وضع منجر میشود، اما عموماً در کشورهایی که نقض حقوق بشر وجود دارد و مردم نیز در تصمیمگیریهای مربوط به سرنوشت خویش از کمترین سهمی برخوردارند تغییری دیده نمیشود و بلکه گاهی به ردههای پایینتر جدول افت میکنند.
✅بر اساس این شاخصها ایران معمولاً در بین ۲۵ درصد قسمت چهارم کشورهای دارای فساد تعریف میشود. چنانکه هماکنون طبق جدیدترین گزارش سازمان «شفافیت بینالمللی» کشور ما به لحاظ درجه فساد مالی در بین ۱۸۰ کشور جهان در رده ۱۵۰ قرار دارد. دلایل زیادی ازجمله حکمرانی ناکارآمد، سیطره اقتصاد رانتی، اتخاذ سیاستهای دستوری و نظام اداری فاسد و تحریمهای ناشی از سیاست خارجی انزواطلبانه را برای قرار گرفتن کشور ما در چنین وضعیتی از فساد برشمردهاند که همه آنها حکایت از تأثیر مستقیم امر سیاست در گرههای کور اقتصاد ایران دارد.
✅در این میان اما آنچه بیشتر در نزد عموم جامعه ایرانی بهعنوان مظهر فساد رخ مینماید، رشوهگیری برخی از کارمندان و کارکنان دولتی است و به این خاطر بیتوجه به فسادهای بزرگتر صرفاً روی فساد افراد متمرکز میشوند؛ فسادی که شاید بتوان گفت بیشتر از روی ناچاری انجام میگیرد. برای نمونه بسیاری از مردم در این سالها مواردی را شاهد بودهاند که هرگاه سر و کارشان به دستگاههای دولتی افتاده بهخصوص برای گرفتن انواع پروانهها و مجوزها جهت پیشبرد کارهایشان ناگزیر به پرداخت وجوهی تحت نام حق التسهیل میشوند (واژهای که زمانی توسط مرحوم آیتالله مشکینی بیان شد). به نظر میرسد اما این معضل که امروز در دستگاههای دولتی فراگیرتر شده و اربابرجوع را با کلافگی و نارضایتی گسترده مواجه کرده، خود معلول تصمیمگیریهای اشتباهی است که با منافع گروههایی در قدرت گره خورده است. رشوه گرفتن امر مذمومی است، اما این مدعا را نمیتوان نادیده گرفت که به سبب همین تصمیمهای مدیریتی است که مردم با گرانی و تورم افسارگسیختهای مواجه شدهاند؛ چنانکه حتی برخی از کارمندان و کارکنان دولتی را بهمنظور جبران کسری معیشت خود ناچار به انجام روشهای غیرمتعارف میکند. این ناچاری را گاهی در میان اقشار مختلفی از مردم در مشاغل و کسبوکارهای آزاد و غیردولتی میتوان دید. اعمال برخی سیاستها و تصمیمهای حکومتی در این شرایط سخت اقتصادی گاهی موجب میشود صاحبان این کسبوکارها در برابر مردم قرار بگیرند. بهعنوان مثال وقتی یک نانوایی ناچار میشود در شروع سال جدید ۵۷ درصد دستمزد کارگران خود را افزایش دهد و از سوی دیگر با افزایش قیمتهای برق و آب و سایر هزینههایش مواجه است و در عین حال اجازه نداشته باشد ریالی نان را گران کند مجبور است مشکل خود را به طریقی چون کاهش وزن چانه خمیر و فروش آرد در بازار آزاد حل کند که شاید بهنوعی فساد تعبیر شود.
✅در حال حاضر بسیاری از مردم ایران چنان در چرخه پردردسری از فساد اداری و مالی گرفتار شدهاند که شاید خروج از آن سالهای زیادی به طول انجامد. کاهش مستمر دستمزد حقوقبگیران در طول چند دهه گذشته که شتاب آن از ده سال پیش تاکنون شدت گرفته یکی از دلایل مهم این نوع فساد است و در عین حال معضلی است که هماکنون نظام تصمیمگیر در کشور با آن مواجه است.
منبع: چشمانداز ایران شماره 133
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3mMrsSH
✍🏻بدرالسادات مفیدی
✅مسئله فساد در همه نقاط عالم کم و بیش وجود دارد. همه کشورها از پیشرفتهترین تا عقبماندهترین بهگونهای با این مسئله درگیرند. به همین دلیل مؤسسات بسیاری برای روشن کردن ابعاد مسئله و نیز پیدا کردن راهحلهایی برای کاهش آن شکل گرفتهاند. یکی از اقدامات آنان تعیین شاخصهای مختلفی ازجمله اختلاس، رشوهگیری، زد و بند سیاستمداران و مقامات و مدیران دولتی، عدم مقابله کافی با مواد مخدر و ... برای اندازهگیری میزان فساد در کشورها در ابعاد متفاوت است و تلاش میشود با توجه به تعریف این شاخصها، کشورها را متوجه وضعیت خود در جهان کنونی کنند. فارغ از جنبههای خاصی که هریک از این مؤسسات در چارچوب نظری خود به کار میبرند، درمجموع اطلاعات آنها بسیار قابل استفاده است و بعضاً این اطلاعات در برخی از کشورهایی که در سطح مطلوبی به لحاظ دموکراسی قرار دارند به بهبود وضع منجر میشود، اما عموماً در کشورهایی که نقض حقوق بشر وجود دارد و مردم نیز در تصمیمگیریهای مربوط به سرنوشت خویش از کمترین سهمی برخوردارند تغییری دیده نمیشود و بلکه گاهی به ردههای پایینتر جدول افت میکنند.
✅بر اساس این شاخصها ایران معمولاً در بین ۲۵ درصد قسمت چهارم کشورهای دارای فساد تعریف میشود. چنانکه هماکنون طبق جدیدترین گزارش سازمان «شفافیت بینالمللی» کشور ما به لحاظ درجه فساد مالی در بین ۱۸۰ کشور جهان در رده ۱۵۰ قرار دارد. دلایل زیادی ازجمله حکمرانی ناکارآمد، سیطره اقتصاد رانتی، اتخاذ سیاستهای دستوری و نظام اداری فاسد و تحریمهای ناشی از سیاست خارجی انزواطلبانه را برای قرار گرفتن کشور ما در چنین وضعیتی از فساد برشمردهاند که همه آنها حکایت از تأثیر مستقیم امر سیاست در گرههای کور اقتصاد ایران دارد.
✅در این میان اما آنچه بیشتر در نزد عموم جامعه ایرانی بهعنوان مظهر فساد رخ مینماید، رشوهگیری برخی از کارمندان و کارکنان دولتی است و به این خاطر بیتوجه به فسادهای بزرگتر صرفاً روی فساد افراد متمرکز میشوند؛ فسادی که شاید بتوان گفت بیشتر از روی ناچاری انجام میگیرد. برای نمونه بسیاری از مردم در این سالها مواردی را شاهد بودهاند که هرگاه سر و کارشان به دستگاههای دولتی افتاده بهخصوص برای گرفتن انواع پروانهها و مجوزها جهت پیشبرد کارهایشان ناگزیر به پرداخت وجوهی تحت نام حق التسهیل میشوند (واژهای که زمانی توسط مرحوم آیتالله مشکینی بیان شد). به نظر میرسد اما این معضل که امروز در دستگاههای دولتی فراگیرتر شده و اربابرجوع را با کلافگی و نارضایتی گسترده مواجه کرده، خود معلول تصمیمگیریهای اشتباهی است که با منافع گروههایی در قدرت گره خورده است. رشوه گرفتن امر مذمومی است، اما این مدعا را نمیتوان نادیده گرفت که به سبب همین تصمیمهای مدیریتی است که مردم با گرانی و تورم افسارگسیختهای مواجه شدهاند؛ چنانکه حتی برخی از کارمندان و کارکنان دولتی را بهمنظور جبران کسری معیشت خود ناچار به انجام روشهای غیرمتعارف میکند. این ناچاری را گاهی در میان اقشار مختلفی از مردم در مشاغل و کسبوکارهای آزاد و غیردولتی میتوان دید. اعمال برخی سیاستها و تصمیمهای حکومتی در این شرایط سخت اقتصادی گاهی موجب میشود صاحبان این کسبوکارها در برابر مردم قرار بگیرند. بهعنوان مثال وقتی یک نانوایی ناچار میشود در شروع سال جدید ۵۷ درصد دستمزد کارگران خود را افزایش دهد و از سوی دیگر با افزایش قیمتهای برق و آب و سایر هزینههایش مواجه است و در عین حال اجازه نداشته باشد ریالی نان را گران کند مجبور است مشکل خود را به طریقی چون کاهش وزن چانه خمیر و فروش آرد در بازار آزاد حل کند که شاید بهنوعی فساد تعبیر شود.
✅در حال حاضر بسیاری از مردم ایران چنان در چرخه پردردسری از فساد اداری و مالی گرفتار شدهاند که شاید خروج از آن سالهای زیادی به طول انجامد. کاهش مستمر دستمزد حقوقبگیران در طول چند دهه گذشته که شتاب آن از ده سال پیش تاکنون شدت گرفته یکی از دلایل مهم این نوع فساد است و در عین حال معضلی است که هماکنون نظام تصمیمگیر در کشور با آن مواجه است.
منبع: چشمانداز ایران شماره 133
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3mMrsSH
Telegraph
مهار فساد در پرتو شفافیت
مسئله فساد در همه نقاط عالم کم و بیش وجود دارد. همه کشورها از پیشرفتهترین تا عقبماندهترین بهگونهای با این مسئله درگیرند. به همین دلیل مؤسسات بسیاری برای روشن کردن ابعاد مسئله و نیز پیدا کردن راهحلهایی برای کاهش آن شکل گرفتهاند. یکی از اقدامات آنان…
🔸روحانی، رئیسی و باقی دوستان
✍🏻احمد هاشمی
✅همانطور که پیشبینی میکردیم زمان چون برق سپری شد و دولت جدید ماند با مطالبات انباشته ملت هشتاد و چند میلیونی. همه میدانیم وضعیت خوب نیست؛ بیکاری و تنگدستی حالا دیگر از مرز تحمل گذشته و بهتبع آن موج بلند افسردگی و ناامیدی به ویرانی ساختار خانوادهها ایستاده است. نسلی که روی مرز میانسالی نشسته، نسل زاده شور انقلابی و موشکباران هنوز فرصت نکرده جوانی کند و حتی کورسوی امیدی هم ندارد که اوضاع بهسامان شود. پای صحبت دختر و پسر چهارده ساله که بنشینی به عبرت آنچه از سر بزرگترهایش گذشته هیچ هدفی جز «رفتن» ندارد و مرد و زن کهنسال تازه اگر مقرری ناچیز بازنشستگی داشته باشند بهسختی هزینه خوراک و درمان خود را فراهم میکنند و کاش فقط همین بود؛ غصه تماشای پسران و دختران بزرگسالِ خانه پیرشان میکند.
✅اینها و بیشتر از اینها را همه میدانیم و حاکمان نیز بر این امور واقفاند. لابد آمار اعتیاد و فحشا و زورگیری و سرقت را به دستشان میرسانند، اما فرقشان با مردم عادی این است که اینها امید دارند و فکر میکنند امریکا و اسرائیل در مسیر زوال هستند و آینده از آن ماست.
✅با شعار و وعده میشود درد را تسکین داد و امید واهی ساخت، اما یک روز و دو ماه و شش ماه. این چند ماه که بگذرد واقعیت بر خیال غلبه میکند. شعار مُسکّن است و راه علاج را باید یافت. شش ماه پیش مردم امید داشتند که برجام به ثمر برسد و حاکمیت یکدست گشایشی در زندگی مردم حاصل کند. خیلیها دلارهای خانگیشان را از ترس تکرار سقوط قیمتها پس از قطعنامه فروختند. تا زمانی که امید بهبود بود، قیمتها رشد چشمگیری نداشت، اما بنبست مذاکرات واقعیت را نمایان کرد.
✅نکته بامزه اینجاست که طرفداران دولت به جای اینکه به دنبال راهی برای بهبود شرایط باشند کمیته شناسایی مقصر تشکیل دادهاند. بامزهتر اینکه میگویند هشت سال روحانی چنان ویرانیهایی به جا گذاشته که حالا حالاها نباید امیدی به بهبود اوضاع داشت. گویی حسن روحانی نیرویی خارج از نظام بوده که آمده مملکت را ویران کند و برود! مگر نه این است که شورای نگهبان قانون اساسی صلاحیت او را از میان خیل ثبتنامکنندگان احراز کرده است؟
✅فرض کنیم همین فردا تحریم صادرات نفت لغو شد. لابد قیمت دلار دستکم بهصورت موقت کم میشود. بهتبع آن سیل واردات روانه کشور میشود و در کوتاهمدت تورم کاهش پیدا میکند. این دقیقاً همان اتفاقی است که در دوره احمدینژاد رخ داد و سود افزایش قیمت نفت به جیب کشور دوست و برادر، چین، رفت. پرسش این است که با وجود تجربه به باد رفتن آنهمه پول آیا باز هم احتمال تکرار همان روش هست؟ پاسخ صریح و روشن این است: بله. دقیقاً مسیر همان است، با این تفاوت که هماکنون بحرانها به سطح رسیده است و با این روش هم تغییر ملموسی در زندگی مردم حاصل نخواهد شد. از طرفی توافق احتمالی به معنای عادیسازی رابطه ایران با دنیا نخواهد بود. تنش همچنان ادامه خواهد داشت و بعید است بتوانیم با حداکثر ظرفیت و قیمت واقعی نفت صادر کنیم.
✅مسئله امروز ما تنها تأمین گندم و روغن مردم نیست که البته خود این هم مشکل کوچکی نیست، اقلیم ایران در خطر نابودی است. بحرانِ همین الآن ما نبود هوای سالم برای نفس کشیدن و آب برای نوشیدن است. در میانمدت مهاجرتهای گسترده ناشی از خشکسالی تبعات اجتماعی گستردهای خواهد داشت. روزگاری نهچندان دور به جای اینکه با حفرکنندگان چاههای غیرمجاز برخورد کنند به آنها مجوز دادند و حالا محیط زیست ایران چنین به خطر افتاده است. امروز هم اگر تدبیری اندیشیده نشود، ده سال بعد درگیر جنگ و ناامنی خواهیم بود.
✅هنگام آزادی نازنین زاغری تمام رسانهها پر شده بود از احتمال معاوضه او با 400 میلیون پوند بدهی دولت انگلیس به ایران. حتی بیان احتمال چنین عملی هم زشت است. ممکن است برخی افراد چنین راهکارهایی را پیشنهاد کنند، اما تعمیم این رفتار به حاکمیت بسیار خطرناک است. طلبی که ایران از انگلیس دارد، به هر حال وصولشدنی است، اما ضربهای که شایعه گروگانگیری به اقتصاد و اعتبار مملکت میزند جبرانناپذیر است. حسب سند چشمانداز بیستساله جمهوری اسلامی ایران لازم است سهم ایران از شمار گردشگران جهانی به 1.5 درصد در سال 1404 افزایش یابد، یعنی حدود 20 میلیون نفر گردشگر از بازار جهانی را سالانه به خود جذب کند. پیشزمینه همه این رؤیاها تضمین امنیت گردشگران است. آیا عقل سلیم باور میکند دولت از میلیاردها دلار درآمد بالقوه به خاطر 450 میلیون دلار بگذرد؟ اگر تدبیری به کار باشد، نمایندگان حکومت باید در سراسر دنیا بگردند و استدلالهایی در رد مبادله زندانی با پول ارائه کنند؛ این یعنی همان نگاه بلندمدت.
منبع: چشمانداز ایران شماره 133
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3O9tx7i
✍🏻احمد هاشمی
✅همانطور که پیشبینی میکردیم زمان چون برق سپری شد و دولت جدید ماند با مطالبات انباشته ملت هشتاد و چند میلیونی. همه میدانیم وضعیت خوب نیست؛ بیکاری و تنگدستی حالا دیگر از مرز تحمل گذشته و بهتبع آن موج بلند افسردگی و ناامیدی به ویرانی ساختار خانوادهها ایستاده است. نسلی که روی مرز میانسالی نشسته، نسل زاده شور انقلابی و موشکباران هنوز فرصت نکرده جوانی کند و حتی کورسوی امیدی هم ندارد که اوضاع بهسامان شود. پای صحبت دختر و پسر چهارده ساله که بنشینی به عبرت آنچه از سر بزرگترهایش گذشته هیچ هدفی جز «رفتن» ندارد و مرد و زن کهنسال تازه اگر مقرری ناچیز بازنشستگی داشته باشند بهسختی هزینه خوراک و درمان خود را فراهم میکنند و کاش فقط همین بود؛ غصه تماشای پسران و دختران بزرگسالِ خانه پیرشان میکند.
✅اینها و بیشتر از اینها را همه میدانیم و حاکمان نیز بر این امور واقفاند. لابد آمار اعتیاد و فحشا و زورگیری و سرقت را به دستشان میرسانند، اما فرقشان با مردم عادی این است که اینها امید دارند و فکر میکنند امریکا و اسرائیل در مسیر زوال هستند و آینده از آن ماست.
✅با شعار و وعده میشود درد را تسکین داد و امید واهی ساخت، اما یک روز و دو ماه و شش ماه. این چند ماه که بگذرد واقعیت بر خیال غلبه میکند. شعار مُسکّن است و راه علاج را باید یافت. شش ماه پیش مردم امید داشتند که برجام به ثمر برسد و حاکمیت یکدست گشایشی در زندگی مردم حاصل کند. خیلیها دلارهای خانگیشان را از ترس تکرار سقوط قیمتها پس از قطعنامه فروختند. تا زمانی که امید بهبود بود، قیمتها رشد چشمگیری نداشت، اما بنبست مذاکرات واقعیت را نمایان کرد.
✅نکته بامزه اینجاست که طرفداران دولت به جای اینکه به دنبال راهی برای بهبود شرایط باشند کمیته شناسایی مقصر تشکیل دادهاند. بامزهتر اینکه میگویند هشت سال روحانی چنان ویرانیهایی به جا گذاشته که حالا حالاها نباید امیدی به بهبود اوضاع داشت. گویی حسن روحانی نیرویی خارج از نظام بوده که آمده مملکت را ویران کند و برود! مگر نه این است که شورای نگهبان قانون اساسی صلاحیت او را از میان خیل ثبتنامکنندگان احراز کرده است؟
✅فرض کنیم همین فردا تحریم صادرات نفت لغو شد. لابد قیمت دلار دستکم بهصورت موقت کم میشود. بهتبع آن سیل واردات روانه کشور میشود و در کوتاهمدت تورم کاهش پیدا میکند. این دقیقاً همان اتفاقی است که در دوره احمدینژاد رخ داد و سود افزایش قیمت نفت به جیب کشور دوست و برادر، چین، رفت. پرسش این است که با وجود تجربه به باد رفتن آنهمه پول آیا باز هم احتمال تکرار همان روش هست؟ پاسخ صریح و روشن این است: بله. دقیقاً مسیر همان است، با این تفاوت که هماکنون بحرانها به سطح رسیده است و با این روش هم تغییر ملموسی در زندگی مردم حاصل نخواهد شد. از طرفی توافق احتمالی به معنای عادیسازی رابطه ایران با دنیا نخواهد بود. تنش همچنان ادامه خواهد داشت و بعید است بتوانیم با حداکثر ظرفیت و قیمت واقعی نفت صادر کنیم.
✅مسئله امروز ما تنها تأمین گندم و روغن مردم نیست که البته خود این هم مشکل کوچکی نیست، اقلیم ایران در خطر نابودی است. بحرانِ همین الآن ما نبود هوای سالم برای نفس کشیدن و آب برای نوشیدن است. در میانمدت مهاجرتهای گسترده ناشی از خشکسالی تبعات اجتماعی گستردهای خواهد داشت. روزگاری نهچندان دور به جای اینکه با حفرکنندگان چاههای غیرمجاز برخورد کنند به آنها مجوز دادند و حالا محیط زیست ایران چنین به خطر افتاده است. امروز هم اگر تدبیری اندیشیده نشود، ده سال بعد درگیر جنگ و ناامنی خواهیم بود.
✅هنگام آزادی نازنین زاغری تمام رسانهها پر شده بود از احتمال معاوضه او با 400 میلیون پوند بدهی دولت انگلیس به ایران. حتی بیان احتمال چنین عملی هم زشت است. ممکن است برخی افراد چنین راهکارهایی را پیشنهاد کنند، اما تعمیم این رفتار به حاکمیت بسیار خطرناک است. طلبی که ایران از انگلیس دارد، به هر حال وصولشدنی است، اما ضربهای که شایعه گروگانگیری به اقتصاد و اعتبار مملکت میزند جبرانناپذیر است. حسب سند چشمانداز بیستساله جمهوری اسلامی ایران لازم است سهم ایران از شمار گردشگران جهانی به 1.5 درصد در سال 1404 افزایش یابد، یعنی حدود 20 میلیون نفر گردشگر از بازار جهانی را سالانه به خود جذب کند. پیشزمینه همه این رؤیاها تضمین امنیت گردشگران است. آیا عقل سلیم باور میکند دولت از میلیاردها دلار درآمد بالقوه به خاطر 450 میلیون دلار بگذرد؟ اگر تدبیری به کار باشد، نمایندگان حکومت باید در سراسر دنیا بگردند و استدلالهایی در رد مبادله زندانی با پول ارائه کنند؛ این یعنی همان نگاه بلندمدت.
منبع: چشمانداز ایران شماره 133
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3O9tx7i
Telegraph
روحانی، رئیسی و باقی دوستان
در نقد نگاه کوتاهمدت به حکومتداری همانطور که پیشبینی میکردیم زمان چون برق سپری شد و دولت جدید ماند با مطالبات انباشته ملت هشتاد و چند میلیونی. همه میدانیم وضعیت خوب نیست؛ بیکاری و تنگدستی حالا دیگر از مرز تحمل گذشته و بهتبع آن موج بلند افسردگی و ناامیدی…
🔸حق شهروندی؛ از مستشارالدوله تا آیتالله منتظری
🔺گفتوگو با سید حسن امین
✅ما اگر به دوران پیش از اسلام و آن بخشهایی که در کتابهای تاریخ و شاهنامه مستند هستند برگردیم، میبینیم هرگاه یک پادشاهی به سلطنت میرسد در آغاز پادشاهی چیزی به نام «عهد» یا در حقیقت «قرارداد اجتماعی» دارد که حقوق حاکم و محکوم یا حق شاه و رعیت آن روزگار را ذکر میکند و این تداوم دارد تا زمانی که به دوران اسلامی میرسیم. در آن دوران هم میبینیم زمانی که حاکمی به جایی منصوب و مأمور میشود در آنجا هم فکر حقوق مردم بر اساس شرایط زمانی و مکانی آن روزگار ذکر میشود. وقتی به کتابهایی که پیشتر نوشته شده رجوع کنیم ازجمله سیاستنامه خواجه نظام.الملک طوسی که میخواست دستورالعملی برای حاکم و سلطان سلجوقی ذکر بکند، سوابق را در آنجا میآورد. پس سابقه این پاسداشت حقوق شهروندی به روزگاران گذشته برمیگردد. آنچه در حقیقت پشتوانه حقوق شهروندی در ایران و قرون اخیر است با حمله افغانها به اصفهان و سقوط سلطنت شیعی صفوی صورت میگیرد. اگر به جهت تاریخی بررسی کنید میبینید سقوط غیرمنتظره سلطنت 250 ساله صفوی موجب یک شوک فرهنگی در ایران میشود که تعدادی از علما فرار میکنند و عده زیادی از آنها کشته میشوند و نظام حقوقی شیعه برای مدتی منسوخ و تعطیل میشود و برای مدتی فقه اهل سنت حاکم میشود و پایتخت شیعیان که اصفهان هست به دست آنها میافتد.
✅از زمانی که شاه اسماعیل صفوی به ایران آمد نظام حقوقی ایران و ازجمله فقه سیاسی ایران منطبق با فقه شیعه امامیه شد. بهطوریکه محقق کرکی آمد و یک فرمان نیابت و وکالت برای شاهطهماسب اول نوشت. به این معنا که گفت من بهعنوان حاکم شرع و نایب امام غایب حاکم کامل هستم و شما که شاهطهماسب صفوی هستید به نیابت من حق دارید مدیریت و حکومت جامعه را برای مشروعیتبخشی در اختیار داشته باشید. بعد از آن در دوره قاجار همینگونه بود؛ یعنی کاشفالغطا آمد و یک چیزی برای فتحعلی شاه قاجار نوشت که شما از طریق من و به نیابت و وکالت من حکومت کنید. از این جهت موضوع را به فقه شیعه برگرداندم و الا از جهت مفاهیم حقوقی، فقه اهل سنت شاید در مسئله حقوق شهروندی با توجه به اصل مصالح مرسله که در فقهشان خیلی وسیع هست، گستردهتر و شاید عمیقتر از فقه سنتی ما شیعیان است. شروع بحث از مستشارالدوله صحیح است؛ چراکه ایشان تجربهای از کشورها و ملتهای اروپایی داشت و همینطور پس از شکست ایران در جنگهای اول و دوم با روسیه، موجب بیداری ایرانیان شد و به خواست عباس میرزا نایبالسلطنه دانشجو به کشورهای مختلف اروپایی اعزام شد که در مرحله اول بیشتر برای یادگیری فنون نظامی بود، ولی هنگامیکه آنها به آنجا رفتند تحت تأثیر نظامات حقوقی و شهروندی و اینکه اساس و مبنای پیشرفت آنها چه بوده قرار گرفتند.
✅ هم در مطالبهگریهای دوره ناصرالدین شاه قاجار و هم در جنبش مشروطه. ناصرالدین شاه هم با سفرهایی که به غرب داشته و آگاهی از زبان فرانسه و تواناییهای هنری خودش به توسعه و پیشرفت ایران بر اساس همان تفکرات پادشاه مستبد و مستبدزاده قاجار علاقهمند بوده، اما نکته مهم این بود که امثال مستشارالدوله حاکمیت قانون و همچنین حفظ فرهنگ بومی را در اخذ این تمدن جدید و موازین حکومتی دموکراتیک قبول کردند؛ یعنی شما این را در انقلاب مشروطه هم که پیامد همین حرکتهاست میبینید. دلیل عمده پیشرفت مشروطیت این بود که آخوند ملامحمدکاظم خراسانی هم به نفع مشروطه فتوا میداد، همینطور علامه نائینی صاحب تنبیه الأمه و تنزیه المله، شیخ اسماعیل محلاتی با کتاب اللئالی المربوطة فی وجوب المشروطة و امینالشریعه نویسنده کتاب اخلاق امینی، همه اینها به استناد مبانی کتاب و سنت و فقه و اخلاق اسلامی حقوق شهروندی را اثبات کردند.
✅مبانی فقهی و حقوق بومی در پشتیبانی از مشروطیت بسیار مؤثر بود، چنانکه به قول معروف ذهنیت ایرانیان رلیجس مایندد (ذهن مذهبیمحور) است؛ یعنی اکثر ایرانیان صبغه مذهبی دارند یا داشتند؛ بنابراین خطبای مشروطیت خیلی تأثیرگذار بودند. فرهنگ ما در آن زمان بیشتر شفاهی بود، چون بیش از 95 درصد مردم ما در هنگامیکه انقلاب مشروطیت صورت میگرفت قادر به خواندن و نوشتن نبودند. مردم میرفتند مجالس روضه و پای منبر خطبایی بودند مانند سید جمال واعظ اصفهانی، ملکالمتکلمین و خیلی بزرگان دیگر که اینها با زبان مردم آنها را به ترویج حاکمیت قانون و اساس مشروطیت و مطالبه مصلحتخانه و عدالتخانه راهنمایی میکردند که البته روزنامهنگاران هم بودند. یک نفر روزنامه میخرید و در قهوهخانه از روی روزنامه میخواند و همین موجب آگاهی مردم میشد.
منبع: چشمانداز ایران شماره 133
@cheshmandaz_iran
لینك بخش اول: https://bit.ly/3tO7TgP
لینك بخش دوم: https://bit.ly/3naovLO
🔺گفتوگو با سید حسن امین
✅ما اگر به دوران پیش از اسلام و آن بخشهایی که در کتابهای تاریخ و شاهنامه مستند هستند برگردیم، میبینیم هرگاه یک پادشاهی به سلطنت میرسد در آغاز پادشاهی چیزی به نام «عهد» یا در حقیقت «قرارداد اجتماعی» دارد که حقوق حاکم و محکوم یا حق شاه و رعیت آن روزگار را ذکر میکند و این تداوم دارد تا زمانی که به دوران اسلامی میرسیم. در آن دوران هم میبینیم زمانی که حاکمی به جایی منصوب و مأمور میشود در آنجا هم فکر حقوق مردم بر اساس شرایط زمانی و مکانی آن روزگار ذکر میشود. وقتی به کتابهایی که پیشتر نوشته شده رجوع کنیم ازجمله سیاستنامه خواجه نظام.الملک طوسی که میخواست دستورالعملی برای حاکم و سلطان سلجوقی ذکر بکند، سوابق را در آنجا میآورد. پس سابقه این پاسداشت حقوق شهروندی به روزگاران گذشته برمیگردد. آنچه در حقیقت پشتوانه حقوق شهروندی در ایران و قرون اخیر است با حمله افغانها به اصفهان و سقوط سلطنت شیعی صفوی صورت میگیرد. اگر به جهت تاریخی بررسی کنید میبینید سقوط غیرمنتظره سلطنت 250 ساله صفوی موجب یک شوک فرهنگی در ایران میشود که تعدادی از علما فرار میکنند و عده زیادی از آنها کشته میشوند و نظام حقوقی شیعه برای مدتی منسوخ و تعطیل میشود و برای مدتی فقه اهل سنت حاکم میشود و پایتخت شیعیان که اصفهان هست به دست آنها میافتد.
✅از زمانی که شاه اسماعیل صفوی به ایران آمد نظام حقوقی ایران و ازجمله فقه سیاسی ایران منطبق با فقه شیعه امامیه شد. بهطوریکه محقق کرکی آمد و یک فرمان نیابت و وکالت برای شاهطهماسب اول نوشت. به این معنا که گفت من بهعنوان حاکم شرع و نایب امام غایب حاکم کامل هستم و شما که شاهطهماسب صفوی هستید به نیابت من حق دارید مدیریت و حکومت جامعه را برای مشروعیتبخشی در اختیار داشته باشید. بعد از آن در دوره قاجار همینگونه بود؛ یعنی کاشفالغطا آمد و یک چیزی برای فتحعلی شاه قاجار نوشت که شما از طریق من و به نیابت و وکالت من حکومت کنید. از این جهت موضوع را به فقه شیعه برگرداندم و الا از جهت مفاهیم حقوقی، فقه اهل سنت شاید در مسئله حقوق شهروندی با توجه به اصل مصالح مرسله که در فقهشان خیلی وسیع هست، گستردهتر و شاید عمیقتر از فقه سنتی ما شیعیان است. شروع بحث از مستشارالدوله صحیح است؛ چراکه ایشان تجربهای از کشورها و ملتهای اروپایی داشت و همینطور پس از شکست ایران در جنگهای اول و دوم با روسیه، موجب بیداری ایرانیان شد و به خواست عباس میرزا نایبالسلطنه دانشجو به کشورهای مختلف اروپایی اعزام شد که در مرحله اول بیشتر برای یادگیری فنون نظامی بود، ولی هنگامیکه آنها به آنجا رفتند تحت تأثیر نظامات حقوقی و شهروندی و اینکه اساس و مبنای پیشرفت آنها چه بوده قرار گرفتند.
✅ هم در مطالبهگریهای دوره ناصرالدین شاه قاجار و هم در جنبش مشروطه. ناصرالدین شاه هم با سفرهایی که به غرب داشته و آگاهی از زبان فرانسه و تواناییهای هنری خودش به توسعه و پیشرفت ایران بر اساس همان تفکرات پادشاه مستبد و مستبدزاده قاجار علاقهمند بوده، اما نکته مهم این بود که امثال مستشارالدوله حاکمیت قانون و همچنین حفظ فرهنگ بومی را در اخذ این تمدن جدید و موازین حکومتی دموکراتیک قبول کردند؛ یعنی شما این را در انقلاب مشروطه هم که پیامد همین حرکتهاست میبینید. دلیل عمده پیشرفت مشروطیت این بود که آخوند ملامحمدکاظم خراسانی هم به نفع مشروطه فتوا میداد، همینطور علامه نائینی صاحب تنبیه الأمه و تنزیه المله، شیخ اسماعیل محلاتی با کتاب اللئالی المربوطة فی وجوب المشروطة و امینالشریعه نویسنده کتاب اخلاق امینی، همه اینها به استناد مبانی کتاب و سنت و فقه و اخلاق اسلامی حقوق شهروندی را اثبات کردند.
✅مبانی فقهی و حقوق بومی در پشتیبانی از مشروطیت بسیار مؤثر بود، چنانکه به قول معروف ذهنیت ایرانیان رلیجس مایندد (ذهن مذهبیمحور) است؛ یعنی اکثر ایرانیان صبغه مذهبی دارند یا داشتند؛ بنابراین خطبای مشروطیت خیلی تأثیرگذار بودند. فرهنگ ما در آن زمان بیشتر شفاهی بود، چون بیش از 95 درصد مردم ما در هنگامیکه انقلاب مشروطیت صورت میگرفت قادر به خواندن و نوشتن نبودند. مردم میرفتند مجالس روضه و پای منبر خطبایی بودند مانند سید جمال واعظ اصفهانی، ملکالمتکلمین و خیلی بزرگان دیگر که اینها با زبان مردم آنها را به ترویج حاکمیت قانون و اساس مشروطیت و مطالبه مصلحتخانه و عدالتخانه راهنمایی میکردند که البته روزنامهنگاران هم بودند. یک نفر روزنامه میخرید و در قهوهخانه از روی روزنامه میخواند و همین موجب آگاهی مردم میشد.
منبع: چشمانداز ایران شماره 133
@cheshmandaz_iran
لینك بخش اول: https://bit.ly/3tO7TgP
لینك بخش دوم: https://bit.ly/3naovLO
Telegraph
حق شهروندی؛ از مستشارالدوله تا آیتالله منتظری
#بخش_اول چشمانداز ایران: جامعه ما یک جامعه مرکب است؛ یک ملت کثیرالاقوام با دیدگاههای مذهبی و زبانهای مختلف دارد و به هر حال تنها راه برای توسعه این است که قانون حاکم باشد. دکتر جواد طباطبایی که خودشان لائیک هستند معتقد است روشنفکری ایران از مشروطیت آغاز…
🔸نگرش امنیتی و خلأهای آن
✍🏻لطفالله میثمی
✅برای بررسی سازمان اطلاعاتی پیش از انقلاب میتوان از دو کتاب کمک گرفت: نخست خاطرات ارتشبد حسین فردوست؛ و دیگری کتاب شیوههای ساواک که شرکت صمدیه اول انقلاب آن را چاپ منتشر کرد؛ البته منبع دیگر اطلاعاتی نیز بخش منتشرشده اسناد سفارت امریکاست که دانشجویان خط امام منتشر کردهاند. آنچه مسلم است رژیم شاهنشاهی دستگاههای اطلاعاتی متعددی داشته است که بهطور ضربدری یکدیگر را کنترل میکردند. پس از کودتای انگلیسی-امریکایی 28 مرداد سال 32 علیه دولت ملی و منتخب مصدق، دستگاه اطلاعاتی بیشتر در فرمانداری نظامی و فرمانداری نظامی هم در ساختمان اطلاعات شهربانی مستقر بود.
✅سرچشمه و مادر دستگاه اطلاعاتی و ساواک، رکن 2 ارتش و ضداطلاعات ارتش بود. ژاندارمری هم برای خودش یک دستگاه اطلاعاتی به نام ضد اطلاعات ژاندارمری داشت که سرهنگ افشاعی، رئیسدفتر تیمسار فردوست، مدتی ریاست آن را بر عهده داشت. تمام دستگاههای اطلاعاتی مملکت در یک سرای نظامی زیر نظر ارتشبد حسین فردوست متمرکز بود. حسین فردوست در سالهای پیش از پیروزی انقلاب، مسئول دفتر ویژه اطلاعاتی بود که تمام اطلاعات مملکت از چند جا به دفتر ویژه سرازیر میشد و ایشان اطلاعات را با اطلاعاتی که از طرف انگلیس و امریکا به دربار میدادند مطابقت میداد و خلاصه میکرد و برای شاه میفرستاد؛ البته شاه برای اینکه با کودتایی در ارتش مواجه نشود همه رکن 2 و ضد اطلاعات لشکرها را مستقیماً به دفتر خودش وصل کرده بود که مبادا علیهش کودتایی شبیه کودتای قاسم در عراق و جمال عبدالناصر در مصر رخ دهد.
✅از سال 1350 تا سال 1354 کلیه مبارزان در زندان مجتمع واحدی داشتند که با هم غذا میخوردند، در امور زندان تصمیم میگرفتند. در سال 1351 در زندان شیراز برخی زندانیان مذهبی حساسیتهایی نسبت به کمونیسم داشتند، اما وقتی از مرحوم آیتاللهالعظمی بهاءالدین محلاتی استفتا میکنند ایشان میگویند که به هیچ وجه سفرهها را جدا نکنید و اصل بر وحدت است. این موضوع در خاطرات جلد دو (آنها که رفتند) بهطور مفصل آمده است؛ اما در فاجعه سال 54 قضایا فرق کرد و فضا کاملاً عوض شد. مرحوم لاجوردی که شکنجههای زیادی را تحمل کرده بود و قهرمان مقاومت بود نهتنها مارکسیستها را نجس میدانست، اگر مذهبیها هم به دیوارهای زندان دست تر میزدند میگفت این مسئله دارد، چون مارکسیستها هم دست میگذارند و نجس است.
✅توافقنامهای مانند برجام و تعامل سازنده با دنیا باید در همان سال 67 اتفاق میافتاد. این خود جای بحث زیادی دارد. فرماندهان جنگ هم اکثریتشان در اواخر جنگ به لحاظ عقلانی و منطقی جنگ را قبول نداشتند، فقط میگفتند ما بنا به فتوای امام ادامه میدهیم. اینها همه از پذیرش قطعنامه ناراحت بودند و آن را «زهرنامه» میدانستند و با چشمانی گریان آن را پذیرفتند. آنها در صدد ریشهیابی بودند که علل پذیرش قطعنامه چه بوده است و مدیریت جنگ چرا کار را به اینجا کشاند. در بین نیروهای فعال در جنگ، اپوزیسیونی منطقی به وجود آمده بود که بزرگترین ضربه عملیات مرصاد یا فروغ جاویدان پیشگیری از شکل گرفتن این نیروها بود.
✅ رجوی هم در یک سخنرانی گفت که خط ما این بود که عناصر کیفی انقلاب را بزنیم تا انقلاب دچار کمکیفیتی شود، وقتی دچار کمکیفیتی شد با مردم درگیر میشوند و مردم هم با آنها درگیر میشوند درنتیجه مبارزه تودهای خواهد شد. به نظر میرسد دستگاه اطلاعاتی ما تا حد زیادی در حذف نیروها هماهنگ با آنها انجاموظیفه کرد. یکی از اصلاحطلبان میگفت وقتی در سال 72 حجتالاسلام حسینیان دادستان دادگاه ویژه روحانیت، نشریه راه مجاهد را توقیف کرد گمان میکردم به خاطر این مقاله بوده. او میگفت این مقاله بعدها راهنمای عمل بسیاری از اصلاحطلبانی شد که در مجلس ششم وارد مجلس شدند. هماهنگی خطمشی اطلاعاتی نهادهای جمهوری اسلامی با مجاهدین را باید در این خبر دید. آقای حسین طائب در قم گفته است: «ما روی این زمینه کار کردیم؛ نقطهضعف موسوی در خارج اعدامهای گسترده ضد انقلاب در زمان نخستوزیریاش بوده است. اگر بخواهد آن دوره را نفی کند، امام را نفی کرده و باعث ریزش ارادتمندان امام در داخل کشور که متأسفانه هنوز موسوی را قبول دارند و انحراف او را باور نکردهاند میشود و اگر هم بخواهد تأیید یا سکوت کند، اپوزیسیون خارج کشور را از دست میدهد، کافی است شما یک سایتی، کانالی راه بیندازید و تأمینش کنید که هر روز از آن اعدامهای اول انقلاب و سال 67 بنویسد و از موسوی و سران فتنه بخواهد اظهارنظر کند، خوب ما این کار را کردیم، گرفت و بین خودشان الآن معضل شده است، برنامههای دیگری هم داریم که مصداق مکر الهی این انقلاب است.»
منبع: چشمانداز ایران شماره 125
@cheshmandaz_iran
لینک بخش اول: https://bit.ly/3qnmw72
لینک بخش دوم: https://bit.ly/3b5SAWG
✍🏻لطفالله میثمی
✅برای بررسی سازمان اطلاعاتی پیش از انقلاب میتوان از دو کتاب کمک گرفت: نخست خاطرات ارتشبد حسین فردوست؛ و دیگری کتاب شیوههای ساواک که شرکت صمدیه اول انقلاب آن را چاپ منتشر کرد؛ البته منبع دیگر اطلاعاتی نیز بخش منتشرشده اسناد سفارت امریکاست که دانشجویان خط امام منتشر کردهاند. آنچه مسلم است رژیم شاهنشاهی دستگاههای اطلاعاتی متعددی داشته است که بهطور ضربدری یکدیگر را کنترل میکردند. پس از کودتای انگلیسی-امریکایی 28 مرداد سال 32 علیه دولت ملی و منتخب مصدق، دستگاه اطلاعاتی بیشتر در فرمانداری نظامی و فرمانداری نظامی هم در ساختمان اطلاعات شهربانی مستقر بود.
✅سرچشمه و مادر دستگاه اطلاعاتی و ساواک، رکن 2 ارتش و ضداطلاعات ارتش بود. ژاندارمری هم برای خودش یک دستگاه اطلاعاتی به نام ضد اطلاعات ژاندارمری داشت که سرهنگ افشاعی، رئیسدفتر تیمسار فردوست، مدتی ریاست آن را بر عهده داشت. تمام دستگاههای اطلاعاتی مملکت در یک سرای نظامی زیر نظر ارتشبد حسین فردوست متمرکز بود. حسین فردوست در سالهای پیش از پیروزی انقلاب، مسئول دفتر ویژه اطلاعاتی بود که تمام اطلاعات مملکت از چند جا به دفتر ویژه سرازیر میشد و ایشان اطلاعات را با اطلاعاتی که از طرف انگلیس و امریکا به دربار میدادند مطابقت میداد و خلاصه میکرد و برای شاه میفرستاد؛ البته شاه برای اینکه با کودتایی در ارتش مواجه نشود همه رکن 2 و ضد اطلاعات لشکرها را مستقیماً به دفتر خودش وصل کرده بود که مبادا علیهش کودتایی شبیه کودتای قاسم در عراق و جمال عبدالناصر در مصر رخ دهد.
✅از سال 1350 تا سال 1354 کلیه مبارزان در زندان مجتمع واحدی داشتند که با هم غذا میخوردند، در امور زندان تصمیم میگرفتند. در سال 1351 در زندان شیراز برخی زندانیان مذهبی حساسیتهایی نسبت به کمونیسم داشتند، اما وقتی از مرحوم آیتاللهالعظمی بهاءالدین محلاتی استفتا میکنند ایشان میگویند که به هیچ وجه سفرهها را جدا نکنید و اصل بر وحدت است. این موضوع در خاطرات جلد دو (آنها که رفتند) بهطور مفصل آمده است؛ اما در فاجعه سال 54 قضایا فرق کرد و فضا کاملاً عوض شد. مرحوم لاجوردی که شکنجههای زیادی را تحمل کرده بود و قهرمان مقاومت بود نهتنها مارکسیستها را نجس میدانست، اگر مذهبیها هم به دیوارهای زندان دست تر میزدند میگفت این مسئله دارد، چون مارکسیستها هم دست میگذارند و نجس است.
✅توافقنامهای مانند برجام و تعامل سازنده با دنیا باید در همان سال 67 اتفاق میافتاد. این خود جای بحث زیادی دارد. فرماندهان جنگ هم اکثریتشان در اواخر جنگ به لحاظ عقلانی و منطقی جنگ را قبول نداشتند، فقط میگفتند ما بنا به فتوای امام ادامه میدهیم. اینها همه از پذیرش قطعنامه ناراحت بودند و آن را «زهرنامه» میدانستند و با چشمانی گریان آن را پذیرفتند. آنها در صدد ریشهیابی بودند که علل پذیرش قطعنامه چه بوده است و مدیریت جنگ چرا کار را به اینجا کشاند. در بین نیروهای فعال در جنگ، اپوزیسیونی منطقی به وجود آمده بود که بزرگترین ضربه عملیات مرصاد یا فروغ جاویدان پیشگیری از شکل گرفتن این نیروها بود.
✅ رجوی هم در یک سخنرانی گفت که خط ما این بود که عناصر کیفی انقلاب را بزنیم تا انقلاب دچار کمکیفیتی شود، وقتی دچار کمکیفیتی شد با مردم درگیر میشوند و مردم هم با آنها درگیر میشوند درنتیجه مبارزه تودهای خواهد شد. به نظر میرسد دستگاه اطلاعاتی ما تا حد زیادی در حذف نیروها هماهنگ با آنها انجاموظیفه کرد. یکی از اصلاحطلبان میگفت وقتی در سال 72 حجتالاسلام حسینیان دادستان دادگاه ویژه روحانیت، نشریه راه مجاهد را توقیف کرد گمان میکردم به خاطر این مقاله بوده. او میگفت این مقاله بعدها راهنمای عمل بسیاری از اصلاحطلبانی شد که در مجلس ششم وارد مجلس شدند. هماهنگی خطمشی اطلاعاتی نهادهای جمهوری اسلامی با مجاهدین را باید در این خبر دید. آقای حسین طائب در قم گفته است: «ما روی این زمینه کار کردیم؛ نقطهضعف موسوی در خارج اعدامهای گسترده ضد انقلاب در زمان نخستوزیریاش بوده است. اگر بخواهد آن دوره را نفی کند، امام را نفی کرده و باعث ریزش ارادتمندان امام در داخل کشور که متأسفانه هنوز موسوی را قبول دارند و انحراف او را باور نکردهاند میشود و اگر هم بخواهد تأیید یا سکوت کند، اپوزیسیون خارج کشور را از دست میدهد، کافی است شما یک سایتی، کانالی راه بیندازید و تأمینش کنید که هر روز از آن اعدامهای اول انقلاب و سال 67 بنویسد و از موسوی و سران فتنه بخواهد اظهارنظر کند، خوب ما این کار را کردیم، گرفت و بین خودشان الآن معضل شده است، برنامههای دیگری هم داریم که مصداق مکر الهی این انقلاب است.»
منبع: چشمانداز ایران شماره 125
@cheshmandaz_iran
لینک بخش اول: https://bit.ly/3qnmw72
لینک بخش دوم: https://bit.ly/3b5SAWG
Telegraph
نگرش امنیتی و خلأهای آن
در ایران پیش و پس از انقلاب #بخش_اول پرسش این است آیا انقلاب توحیدی، اسلامی، مردمی و باشکوه ایران سازمان اطلاعاتی-امنیتی مناسب خود را یافته است یا نه؟ و پرسش دیگر اینکه در آستانه چهلودوسالگی جمهوری اسلامی ایران، سیر این سازمان در نظام جمهوری اسلامی ایران…
🔸نگاهی به سیر آرا و افکار شادروان داود فیرحی
🔺گفتوگو با دکتر محمدجواد غلامرضاکاشی و دکتر ابوالفضل دلاوری
✅دلاوری: مرحوم فیرحی در گفتارها و نوشتارهای اخیر خود خوانشی از سیره پیامبر بهویژه در جریان تأسیس حکومت مدینه ارائه میدهد که طبق آن، تنها حکومت مشروع را حکومت مبتنی بر قرارداد معرفی میکند. ایشان در یکی از سخنرانیهایشان بهصراحت اعلام کرد هر حکومتی به دلیل تصرف در حقوق و اموال مردم فینفسه نامشروع است مگر اینکه دلیلی برای مشروعیت خود داشته باشد و قرارداد (تعهد متقابل) موجهترین دلیل برای مشروعیت حکومت است و تداوم این مشروعیت نیز به تداوم تعهدات حکومت وابسته است و مرجع تشخیص این امر هم خود مردم هستند (سخنرانی در مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در آبان 1397).
✅دلاوری: دكتر فیرحی در آثار اخیر خود فقه را دیگر نه بهعنوان مظروفی خاص، بلکه به معنای ظرفی منعطف برای سامان بهینه حوزههای عمومی و خصوصی زندگی اجتماعی جوامع مسلمان تلقی میکند. در همینجاست که موضوع قرارداد اجتماعی بهعنوان بنیاد زندگی اجتماعی مورد تأکید ایشان قرار میگیرد. ایشان در یکی از گفتارهایشان دولایه زندگی خصوصی و عمومی را از یکدیگر تفکیک و متمایز میسازد و از دو نوع قرارداد، یکی خصوصی و دیگری عمومی سخن به میان میآورد. قرارداد خصوصی میتواند مبتنی بر قرارداد دینی میان دیندارانی باشد که آزادانه دینی را انتخاب کردهاند، البته فیرحی چندان به بسط این بحث نمیپردازد، اما بر اساس منطق همین بحث اجمالیشان میتوان اعتقاد به نوعی کثرتگرایی را در حوزه خصوصی در افکار ایشان پیدا کرد که اتفاقاً با موضوع تکثر در مرجعیت دینی در فقه شیعه نیز منطبق است. ایشان لایه دوم قرارداد اجتماعی را همان قرارداد سیاسی میداند که به قلمرو و حوزه عمومی زندگی آدمیان مربوط است و ازجمله دربرگیرنده همه قراردادهای مرتبط با حوزههای خصوصی هم میشود. این تعبیر از قرارداد اجتماعی چیزی نیست جز همان چیزی که در فلسفه سیاسی کلاسیک بهعنوان دولت مبتنی بر قرارداد اجتماعی و در جامعهشناسی سیاسی با عنوان دولت مدنی کثرتگرا و در حقوق عمومی با عنوان دولت حقوقی و قانونمدار از آن بحث میشود.
✅غلامرضا كاشی: دکتر فیرحی پروژه خود را ادامه پروژه علامه نائینی میدید و سالها کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله را درس میداد. بعد تلاش میکرد از طریق فلسفه غرب پشتوانههایی برای آن درست کند. علامه نائینی و آخوند خراسانی تلاش میکردند از استعداد دانش فقه استفاده کنند برای اینکه مجوزی صادر کنند برای تأسیس دولت مدرن، اما ما بعد از صد سال با دو مسئله تازه مواجهیم. لازم است باید سؤال دوران خود را عرضه کنیم یا دستکم سؤال دوران علامه را بازآفرینی کنیم. این کاری بود که دکتر فیرحی عزیز از آن غفلت کرد.
عالمان دین قبل از آنکه بخواهند دین و شریعت را دستمایه مشروعیتبخشی به دولت کنند، باید از خود بپرسند این ساختار در بنیاد خود مشروعیتپذیر است؟ فرض بر این است که دین نظام حقیقت برین است. قدرت دین را باید به نهادی آویخت که بتواند مشروع باشد. فرماسیون مدرن دولت چقدر میتواند مشروعیت پیدا کند. اگر پاسخ درخوری برای این پرسش پیدا نکند، تلاش برای پیوند فقه و سیاست تنها به وهن دانش فقه میانجامد. دانشی که از نظر آقای فیرحی یک دانش قدسی است. این یک نکته که سؤال دوران مشروطه نیست اما سؤال امروز است و لازم است به آن فکر کنیم و آنوقت باید در مورد اصل شکلگیری دولت دینی بحث کنیم چون اصل تئوری دولت دینی این است که این ساختار میتواند مشروع شود.
✅كاشی: نکته دیگری که به نظرم آقای فیرحی باید به آن میپرداخت تجربه چهل و چند ساله جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی بیش از چهل سال است با تکیه بر شریعت اعمال حکم میکند. دکتر فیرحی قصد دارد در همین ساختار اصلاح کند و راه و رسم این اصلاح را تولید فهمی از شریعت میداند که با دموکراسی همساز باشد. من همه آثار آقای فیرحی را دقیق نخواندهام ولی چون با خود ایشان زیاد حرف زدم و بحث کردم، هیچ نقد رادیکالی یعنی ارزیابی عمیقی از این تجربه چهار دهه در آثار ایشان ندیدم جز اینکه این فقهی که داریم ریشه در یک تاریخ اقتدارگرا دارد و سرشت این فقه هم اینگونه شده است. آیا تکیه بر فقهی که بهاندازه تاریخ اسلام قدمت دارد و در تجربه چهل و اندی سال گذشته برای همه ما زیرپوستی شده است، نباید عمیقاً بازکاوی شود؟ مگر میتوان تا این اندازه از شریعت سرشتزدایی کرد؟
منبع: چشمانداز ایران شماره 133
@cheshmandaz_iran
لینك بخش اول: https://bit.ly/3QWDwhV
لینك بخش دوم: https://bit.ly/3NpmhTv
🔺گفتوگو با دکتر محمدجواد غلامرضاکاشی و دکتر ابوالفضل دلاوری
✅دلاوری: مرحوم فیرحی در گفتارها و نوشتارهای اخیر خود خوانشی از سیره پیامبر بهویژه در جریان تأسیس حکومت مدینه ارائه میدهد که طبق آن، تنها حکومت مشروع را حکومت مبتنی بر قرارداد معرفی میکند. ایشان در یکی از سخنرانیهایشان بهصراحت اعلام کرد هر حکومتی به دلیل تصرف در حقوق و اموال مردم فینفسه نامشروع است مگر اینکه دلیلی برای مشروعیت خود داشته باشد و قرارداد (تعهد متقابل) موجهترین دلیل برای مشروعیت حکومت است و تداوم این مشروعیت نیز به تداوم تعهدات حکومت وابسته است و مرجع تشخیص این امر هم خود مردم هستند (سخنرانی در مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در آبان 1397).
✅دلاوری: دكتر فیرحی در آثار اخیر خود فقه را دیگر نه بهعنوان مظروفی خاص، بلکه به معنای ظرفی منعطف برای سامان بهینه حوزههای عمومی و خصوصی زندگی اجتماعی جوامع مسلمان تلقی میکند. در همینجاست که موضوع قرارداد اجتماعی بهعنوان بنیاد زندگی اجتماعی مورد تأکید ایشان قرار میگیرد. ایشان در یکی از گفتارهایشان دولایه زندگی خصوصی و عمومی را از یکدیگر تفکیک و متمایز میسازد و از دو نوع قرارداد، یکی خصوصی و دیگری عمومی سخن به میان میآورد. قرارداد خصوصی میتواند مبتنی بر قرارداد دینی میان دیندارانی باشد که آزادانه دینی را انتخاب کردهاند، البته فیرحی چندان به بسط این بحث نمیپردازد، اما بر اساس منطق همین بحث اجمالیشان میتوان اعتقاد به نوعی کثرتگرایی را در حوزه خصوصی در افکار ایشان پیدا کرد که اتفاقاً با موضوع تکثر در مرجعیت دینی در فقه شیعه نیز منطبق است. ایشان لایه دوم قرارداد اجتماعی را همان قرارداد سیاسی میداند که به قلمرو و حوزه عمومی زندگی آدمیان مربوط است و ازجمله دربرگیرنده همه قراردادهای مرتبط با حوزههای خصوصی هم میشود. این تعبیر از قرارداد اجتماعی چیزی نیست جز همان چیزی که در فلسفه سیاسی کلاسیک بهعنوان دولت مبتنی بر قرارداد اجتماعی و در جامعهشناسی سیاسی با عنوان دولت مدنی کثرتگرا و در حقوق عمومی با عنوان دولت حقوقی و قانونمدار از آن بحث میشود.
✅غلامرضا كاشی: دکتر فیرحی پروژه خود را ادامه پروژه علامه نائینی میدید و سالها کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله را درس میداد. بعد تلاش میکرد از طریق فلسفه غرب پشتوانههایی برای آن درست کند. علامه نائینی و آخوند خراسانی تلاش میکردند از استعداد دانش فقه استفاده کنند برای اینکه مجوزی صادر کنند برای تأسیس دولت مدرن، اما ما بعد از صد سال با دو مسئله تازه مواجهیم. لازم است باید سؤال دوران خود را عرضه کنیم یا دستکم سؤال دوران علامه را بازآفرینی کنیم. این کاری بود که دکتر فیرحی عزیز از آن غفلت کرد.
عالمان دین قبل از آنکه بخواهند دین و شریعت را دستمایه مشروعیتبخشی به دولت کنند، باید از خود بپرسند این ساختار در بنیاد خود مشروعیتپذیر است؟ فرض بر این است که دین نظام حقیقت برین است. قدرت دین را باید به نهادی آویخت که بتواند مشروع باشد. فرماسیون مدرن دولت چقدر میتواند مشروعیت پیدا کند. اگر پاسخ درخوری برای این پرسش پیدا نکند، تلاش برای پیوند فقه و سیاست تنها به وهن دانش فقه میانجامد. دانشی که از نظر آقای فیرحی یک دانش قدسی است. این یک نکته که سؤال دوران مشروطه نیست اما سؤال امروز است و لازم است به آن فکر کنیم و آنوقت باید در مورد اصل شکلگیری دولت دینی بحث کنیم چون اصل تئوری دولت دینی این است که این ساختار میتواند مشروع شود.
✅كاشی: نکته دیگری که به نظرم آقای فیرحی باید به آن میپرداخت تجربه چهل و چند ساله جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی بیش از چهل سال است با تکیه بر شریعت اعمال حکم میکند. دکتر فیرحی قصد دارد در همین ساختار اصلاح کند و راه و رسم این اصلاح را تولید فهمی از شریعت میداند که با دموکراسی همساز باشد. من همه آثار آقای فیرحی را دقیق نخواندهام ولی چون با خود ایشان زیاد حرف زدم و بحث کردم، هیچ نقد رادیکالی یعنی ارزیابی عمیقی از این تجربه چهار دهه در آثار ایشان ندیدم جز اینکه این فقهی که داریم ریشه در یک تاریخ اقتدارگرا دارد و سرشت این فقه هم اینگونه شده است. آیا تکیه بر فقهی که بهاندازه تاریخ اسلام قدمت دارد و در تجربه چهل و اندی سال گذشته برای همه ما زیرپوستی شده است، نباید عمیقاً بازکاوی شود؟ مگر میتوان تا این اندازه از شریعت سرشتزدایی کرد؟
منبع: چشمانداز ایران شماره 133
@cheshmandaz_iran
لینك بخش اول: https://bit.ly/3QWDwhV
لینك بخش دوم: https://bit.ly/3NpmhTv
Telegraph
نگاهی به سیر آرا و افکار شادروان داود فیرحی
#بخش_اول محبوبیت دکتر فیرحی در محیطهای علمی صرفاً به خاطر دانشش نبود. خصیصه بارز او سعهصدرش بود. فیرحی سر کلاس به همه امکان میداد که نظرشان را بیان کنند و با تکیه بر خصلت گفتوگویی اندیشه، مروج مدارا بر مدار دین بود. برای شناخت سیر تفکر دکتر داود فیرحی…
🔸آثار ایرانی و جهانی جنگ اوکراین
✍🏻محمد احمدی
✅حمله روسیه به اوکراین که در ابتدا مناقشهای محدود با هدف کسب یک پیروزی سریع تصور میشد اکنون به بحران بزرگی تبدیل شده که ابعادی جهانی با پایانی نامشخص دارد. درسهایی که از این بحران میتوان فراگرفت، هم برای متجاوزان، هم برای قربانیان، هم برای حامیان این دو و هم برای ناظران جهانی بسیار متنوع است.
از ایلان پاپه، مورخ یهودی و منتقد صهیونیسم، شروع میکنیم که با مقایسه اوضاع اوکراین و فلسطین به درسهایی اشاره میکند که رفتار غرب به مردم جهان میآموزد. او که سابقاً در دانشگاه حیفا علوم سیاسی تدریس میکرد، اکنون استاد دانشگاه اکستر در انگلیس است. بحث ایلان پاپه از تصاویری آغاز میشود که در فضای مجازی در مقیاس وسیع با این تصور اشتباه پخش شده که مربوط به جنگ اوکراین است. مثلاً در یکی از آنها ساختمانی را میبینیم که به دنبال بمباران هوایی نیمهویران شده و کودکانی ساکن آن در میان خرابهها دیده میشوند، اما با کمی دقت و تحقیق میتوان دریافت این تصویری از غزه پس از جنگ ماه مه ۲۰۲۱ و بمباران ساختمانهای مسکونی آن توسط اسرائیل است.
✅ایلان پاپه میگوید علت کاربرد تصاویر غزه به جای اوکراین، تعداد زیاد ساختمانهای ویرانشده در غزه است که مناظر جنگ و رنج مردم را بهخوبی نمایش میدهد، اما ریشه این اشتباه در معیارهای دوگانه غرب است. شکی نیست که در اوکراین واقع در قلب اروپا نیز مناظری از کودکان رنجدیده، سیل آوارگان، ساختمانهای ویران و فاجعه انسانی در جریان است، اما کسانی که همین مناظر دردناک و فاجعهبار را در فلسطین دیدهاند یا تجربه کردهاند، دورویی حاکمان و رسانههای غربی را حس میکنند. این دورویی ابعاد دیگری نیز دارد. در اوایل جنگ اوکراین، وزیر خارجه این کشور به سفیر اسرائیل در کییف پایتخت اوکراین اعتراض کرد که «شما مثل غزه با ما رفتار میکنید!». خشم او از این بابت بود که اسرائیل حمله روسیه را محکوم نکرده و تنها به خروج یهودیان از اوکراین توجه دارد. درحالیکه حمله اسرائیل به غزه در سال ۲۰۲۱ مورد حمایت کامل رئیسجمهور اوکراین، ولادیمیر زلنسکی، قرار گرفته بود. به راه انداختن هر جنگی یک جنایت است و نمیتوان به بهانه یک جنگ، دیگری را نادیده گرفت. ایلان پاپه به چهار درسی اشاره میکند که میتوانیم از نوع برخورد غرب با اوکراین، در مقایسه با سایر جنگها فرابگیریم.
✅ درس اول غرب برای جهانیان این است که از آوارگان اروپایی استقبال میشود، اما سایر آوارگان آنقدرها اهمیتی ندارند. اتحادیه اروپا در اقدامی بیسابقه تصمیم گرفت مرزهایش را بهطور کامل بر روی آوارگان اوکراینی باز کند، درحالیکه بیشتر دروازههای اروپا به روی آوارگانی که از کشورهای عربی یا آفریقایی میآیند بسته است. این آشکارا اولویتی بر اساس نژاد، رنگ پوست، قومیت و مذهب است. بعضی از سران اروپایی حتی از این نژادپرستی علناً دفاع کردهاند.
✅درس دوم غرب برای جهان این است که میتوان به کشورهایی مثل عراق حمله کرد، اما به اوکراین نه. ایلان پاپه اشاره میکند قواعد بازی جهانی قدرتها در ابتدای قرن با حمله امریکا و متحدانش به افغانستان و عراق تغییر کرد، اما رسانههای غربی حمله روسیه به اوکراین را در چارچوب این قواعد نمیبینند. اگر غرب میتواند به خود اجازه دهد که قوانین بینالمللی را بشکند و کشورهای دیگر را تصرف کند، چرا برای متجاوزان دیگر معیاری دوگانه دارد؟ آیا تقسیم جنگها به تجاوز خوب و تجاوز بد معنایی دارد؟
✅درس سوم غرب برای دنیا این است که حمله به ساختمانهای مسکونی فقط در اروپا جنایت جنگی تلقی میشود. نکته عجیب این است که نظام اوکراین هم با نئونازیها رابطه خوبی دارد و هم بهشدت هوادار اسرائیل است. یکی از اولین اقدامات زلنسکی پس از رسیدن به ریاستجمهوری، بیرون کشیدن اوکراین از کمیته سازمان ملل برای حقوق مردم فلسطین بود، یعنی تنها مرجع بینالمللی که فاجعه آوارگی فلسطینیها از وطن خود را به رسمیت میشناسد. زلنسکی نهتنها با آوارگان فلسطین همدردی نمیکند، بلکه آنها را قربانی هیچ اقدامی به حساب نمیآورد. او در مصاحبهای پس از بمباران نوار غزه توسط اسرائیل در جنگ ماه مه ۲۰۲۱ گفت تنها تراژدی ماجرای غزه این بود که اسرائیلیها رنج بردند.
✅وجدان هر کس از فاجعه جنگ آزرده میشود، اما دورویی باعث مضاعف شدن این آزردگی میشود. اگر معیارهای دوگانه حاکم نبود، از بسیاری از این فاجعهها جلوگیری میشد. تراژدی بزرگ دوران ما این است که بسیاری از ملتها سالها تحت فشار جنگ و بهرهکشی باقی میمانند بدون آنکه متجاوزان محکوم یا تحریم شوند. آنگاه متجاوزان جدید تشویق به راهاندازی جنگهای جدید میشوند.
منبع: چشمانداز ایران شماره 133
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3RdI9o9
✍🏻محمد احمدی
✅حمله روسیه به اوکراین که در ابتدا مناقشهای محدود با هدف کسب یک پیروزی سریع تصور میشد اکنون به بحران بزرگی تبدیل شده که ابعادی جهانی با پایانی نامشخص دارد. درسهایی که از این بحران میتوان فراگرفت، هم برای متجاوزان، هم برای قربانیان، هم برای حامیان این دو و هم برای ناظران جهانی بسیار متنوع است.
از ایلان پاپه، مورخ یهودی و منتقد صهیونیسم، شروع میکنیم که با مقایسه اوضاع اوکراین و فلسطین به درسهایی اشاره میکند که رفتار غرب به مردم جهان میآموزد. او که سابقاً در دانشگاه حیفا علوم سیاسی تدریس میکرد، اکنون استاد دانشگاه اکستر در انگلیس است. بحث ایلان پاپه از تصاویری آغاز میشود که در فضای مجازی در مقیاس وسیع با این تصور اشتباه پخش شده که مربوط به جنگ اوکراین است. مثلاً در یکی از آنها ساختمانی را میبینیم که به دنبال بمباران هوایی نیمهویران شده و کودکانی ساکن آن در میان خرابهها دیده میشوند، اما با کمی دقت و تحقیق میتوان دریافت این تصویری از غزه پس از جنگ ماه مه ۲۰۲۱ و بمباران ساختمانهای مسکونی آن توسط اسرائیل است.
✅ایلان پاپه میگوید علت کاربرد تصاویر غزه به جای اوکراین، تعداد زیاد ساختمانهای ویرانشده در غزه است که مناظر جنگ و رنج مردم را بهخوبی نمایش میدهد، اما ریشه این اشتباه در معیارهای دوگانه غرب است. شکی نیست که در اوکراین واقع در قلب اروپا نیز مناظری از کودکان رنجدیده، سیل آوارگان، ساختمانهای ویران و فاجعه انسانی در جریان است، اما کسانی که همین مناظر دردناک و فاجعهبار را در فلسطین دیدهاند یا تجربه کردهاند، دورویی حاکمان و رسانههای غربی را حس میکنند. این دورویی ابعاد دیگری نیز دارد. در اوایل جنگ اوکراین، وزیر خارجه این کشور به سفیر اسرائیل در کییف پایتخت اوکراین اعتراض کرد که «شما مثل غزه با ما رفتار میکنید!». خشم او از این بابت بود که اسرائیل حمله روسیه را محکوم نکرده و تنها به خروج یهودیان از اوکراین توجه دارد. درحالیکه حمله اسرائیل به غزه در سال ۲۰۲۱ مورد حمایت کامل رئیسجمهور اوکراین، ولادیمیر زلنسکی، قرار گرفته بود. به راه انداختن هر جنگی یک جنایت است و نمیتوان به بهانه یک جنگ، دیگری را نادیده گرفت. ایلان پاپه به چهار درسی اشاره میکند که میتوانیم از نوع برخورد غرب با اوکراین، در مقایسه با سایر جنگها فرابگیریم.
✅ درس اول غرب برای جهانیان این است که از آوارگان اروپایی استقبال میشود، اما سایر آوارگان آنقدرها اهمیتی ندارند. اتحادیه اروپا در اقدامی بیسابقه تصمیم گرفت مرزهایش را بهطور کامل بر روی آوارگان اوکراینی باز کند، درحالیکه بیشتر دروازههای اروپا به روی آوارگانی که از کشورهای عربی یا آفریقایی میآیند بسته است. این آشکارا اولویتی بر اساس نژاد، رنگ پوست، قومیت و مذهب است. بعضی از سران اروپایی حتی از این نژادپرستی علناً دفاع کردهاند.
✅درس دوم غرب برای جهان این است که میتوان به کشورهایی مثل عراق حمله کرد، اما به اوکراین نه. ایلان پاپه اشاره میکند قواعد بازی جهانی قدرتها در ابتدای قرن با حمله امریکا و متحدانش به افغانستان و عراق تغییر کرد، اما رسانههای غربی حمله روسیه به اوکراین را در چارچوب این قواعد نمیبینند. اگر غرب میتواند به خود اجازه دهد که قوانین بینالمللی را بشکند و کشورهای دیگر را تصرف کند، چرا برای متجاوزان دیگر معیاری دوگانه دارد؟ آیا تقسیم جنگها به تجاوز خوب و تجاوز بد معنایی دارد؟
✅درس سوم غرب برای دنیا این است که حمله به ساختمانهای مسکونی فقط در اروپا جنایت جنگی تلقی میشود. نکته عجیب این است که نظام اوکراین هم با نئونازیها رابطه خوبی دارد و هم بهشدت هوادار اسرائیل است. یکی از اولین اقدامات زلنسکی پس از رسیدن به ریاستجمهوری، بیرون کشیدن اوکراین از کمیته سازمان ملل برای حقوق مردم فلسطین بود، یعنی تنها مرجع بینالمللی که فاجعه آوارگی فلسطینیها از وطن خود را به رسمیت میشناسد. زلنسکی نهتنها با آوارگان فلسطین همدردی نمیکند، بلکه آنها را قربانی هیچ اقدامی به حساب نمیآورد. او در مصاحبهای پس از بمباران نوار غزه توسط اسرائیل در جنگ ماه مه ۲۰۲۱ گفت تنها تراژدی ماجرای غزه این بود که اسرائیلیها رنج بردند.
✅وجدان هر کس از فاجعه جنگ آزرده میشود، اما دورویی باعث مضاعف شدن این آزردگی میشود. اگر معیارهای دوگانه حاکم نبود، از بسیاری از این فاجعهها جلوگیری میشد. تراژدی بزرگ دوران ما این است که بسیاری از ملتها سالها تحت فشار جنگ و بهرهکشی باقی میمانند بدون آنکه متجاوزان محکوم یا تحریم شوند. آنگاه متجاوزان جدید تشویق به راهاندازی جنگهای جدید میشوند.
منبع: چشمانداز ایران شماره 133
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3RdI9o9
Telegraph
آثار ایرانی و جهانی جنگ اوکراین
آقای محمد احمدی در مقاله «آثار ایرانی و جنگ اوکراین» سعی کردهاند ضمن برشماری این آثار به دو مقوله دیگر مانند «سود و زیان اسرائیل در بحران اوکراین» و «چگونه نئونازیها به خدمت صهیونیسم درآمدند» اشاره کنند. دقت در مطالعه این مقاله توصیه میشود. درسهای اوکراین…
🔸آرامش فعال؛ دستاورد فاجعه كوي
🔺گفتوگو با مصطفي تاجزاده
#هجدهم_تیر
✅اولين كسي كه جریان كوی را به من اطلاع داد، دكتر داود سليماني [معاون دانشجويي دانشگاه تهران] بود كه گفت وضع اصلاً خوب نيست. دليل اين هم كه به من اطلاع دادند اين بود كه با وزارت كشور تماس گرفته بودند و از آنجا كه منزل من در ساختمان مسكوني وزارت كشور بود به من وصل كرده بودند. بهظاهر شخص ديگري را نتوانسته بودند پيدا كنند. البته وقتي به من گفته شد، هنوز هيچ حادثه عجيب و غريبي رخ نداده بود، يعني تظاهرات دانشجوها بود كه آن هم اولينبار نبود. پس حادثه عجيبي اتفاق نيفتاده بود كه لازم باشد به وزير بگويم. بنابراين بهطور طبيعي به آقاي رضايي بابادي (معاون سياسي ـ امنيتي استانداري تهران) اطلاع دادم؛ زيرا طبق قوانين وزارت كشور، شوراي تأمين هر استان و هر شهرستان، مسئول امنيت حوادثي است كه در آن حوزه اتفاق ميافتد، پس طبيعتاً بايد استانداري پاسخگو ميبود.
✅طبق قانون، مسئوليت امنيت با وزارت كشور است؛ يعني وزيركشور مسئول اين كار است و دستور ميدهد و البته در قبال هر تصميمي كه ميگيرد، پاسخگو است. در استان هم، استاندار مسئول است. آن شب هم كه اين حادثه اتفاق افتاد و چنين مشكلاتي پيش آمد، چون نماينده وزارت كشور بود، فرض بر اين بوده كه با مسئوليت ايشان، كارها را انجام ميدهند ـ مانند روندي كه در 21 سال قبل بود ـ و بعدها اگر مشكلي پيش آمد، ميگفتند وزارت كشور دستور داده و طبيعتاً وزارت كشور هم پاسخگو ميبود. آن شب وقتي نيروي انتظامي، صورتجلسه مكتوب آورده بود ـ با توجه به مجموعه حوادثي كه اتفاق ميافتاد ـ دوستان احساس كردند كه يك مسئله غيرطبيعي است كه تاكنون سابقه نداشته است و با توجه به اينكه آقاي تعالي از نيروهاي قديمي وزارت كشور بود، ميدانست كه نيازي به صورتجلسه نيست.
✅در ماجراي 11 اسفند 1376 كه به تظاهرات دانشجويان در مقابل سر در دانشگاه تهران تعرض شده بود، تعدادي از اين افراد، شناسايي شده بودند كه ما به دادگستري و نهادهاي ديگري معرفي كرديم كه اگر ميخواستند پيگيري كنند، بايد آنها را محاكمه ميكردند. وظيفه ما شناسايي نبود ولي اين كار را كرديم و وزارت كشور رسماً در اين زمينه نامه داد كه متأسفانه پيگيري نشد. در ماجراي كوي هم شوراي عالي امنيت ملي، يكسري اسامي در اختيار داشت كه اين افراد در صحنه حضور داشتند. علتش هم اين بود كه تيمي دستگير شد ـ و آقاي اميرفرشاد ابراهيمي هم جزو آن بود ـ يكي دو روز بعد از داستان كوي بود كه اين افراد در يك سرقت دستگير شدند. چندنفر از آنها از اعضاي گروه فشار بودند و در آن زمان اعتراف كردند كه در كوي دانشگاه حضور داشتند و اولين تير را هم آنها شليك كردند، هرچند كه گفتند تفنگهايمان مشقي بوده، كه فيلم يكي از اين افراد در دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي در رياستجمهوري وجود دارد و شناسايي شده البته ما انتظار داشتيم كه دادگاهي تشكيل شود و تكليف آنها را مشخص كند.
✅سرپرست فرماندهي نيروي انتظامي تهران، صبح روز حادثه، در شوراي تأمين استان مطرح كرده بود كه ما از قبل ميدانستيم كه قرار است بلوا و شلوغكاري شود. در همان جلسه به ايشان اعتراض شد كه اگر ميدانستيد، چرا به هيچ مرجع قانوني مثل وزارت كشور، وزارت اطلاعات، شوراي عالي امنيت ملي و يا دبيرخانه شوراي امنيت كشور اطلاع نداديد؟
منبع: ویژهنامه 18 تیر، تابستان 1384
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3ySWH5q
🔺گفتوگو با مصطفي تاجزاده
#هجدهم_تیر
✅اولين كسي كه جریان كوی را به من اطلاع داد، دكتر داود سليماني [معاون دانشجويي دانشگاه تهران] بود كه گفت وضع اصلاً خوب نيست. دليل اين هم كه به من اطلاع دادند اين بود كه با وزارت كشور تماس گرفته بودند و از آنجا كه منزل من در ساختمان مسكوني وزارت كشور بود به من وصل كرده بودند. بهظاهر شخص ديگري را نتوانسته بودند پيدا كنند. البته وقتي به من گفته شد، هنوز هيچ حادثه عجيب و غريبي رخ نداده بود، يعني تظاهرات دانشجوها بود كه آن هم اولينبار نبود. پس حادثه عجيبي اتفاق نيفتاده بود كه لازم باشد به وزير بگويم. بنابراين بهطور طبيعي به آقاي رضايي بابادي (معاون سياسي ـ امنيتي استانداري تهران) اطلاع دادم؛ زيرا طبق قوانين وزارت كشور، شوراي تأمين هر استان و هر شهرستان، مسئول امنيت حوادثي است كه در آن حوزه اتفاق ميافتد، پس طبيعتاً بايد استانداري پاسخگو ميبود.
✅طبق قانون، مسئوليت امنيت با وزارت كشور است؛ يعني وزيركشور مسئول اين كار است و دستور ميدهد و البته در قبال هر تصميمي كه ميگيرد، پاسخگو است. در استان هم، استاندار مسئول است. آن شب هم كه اين حادثه اتفاق افتاد و چنين مشكلاتي پيش آمد، چون نماينده وزارت كشور بود، فرض بر اين بوده كه با مسئوليت ايشان، كارها را انجام ميدهند ـ مانند روندي كه در 21 سال قبل بود ـ و بعدها اگر مشكلي پيش آمد، ميگفتند وزارت كشور دستور داده و طبيعتاً وزارت كشور هم پاسخگو ميبود. آن شب وقتي نيروي انتظامي، صورتجلسه مكتوب آورده بود ـ با توجه به مجموعه حوادثي كه اتفاق ميافتاد ـ دوستان احساس كردند كه يك مسئله غيرطبيعي است كه تاكنون سابقه نداشته است و با توجه به اينكه آقاي تعالي از نيروهاي قديمي وزارت كشور بود، ميدانست كه نيازي به صورتجلسه نيست.
✅در ماجراي 11 اسفند 1376 كه به تظاهرات دانشجويان در مقابل سر در دانشگاه تهران تعرض شده بود، تعدادي از اين افراد، شناسايي شده بودند كه ما به دادگستري و نهادهاي ديگري معرفي كرديم كه اگر ميخواستند پيگيري كنند، بايد آنها را محاكمه ميكردند. وظيفه ما شناسايي نبود ولي اين كار را كرديم و وزارت كشور رسماً در اين زمينه نامه داد كه متأسفانه پيگيري نشد. در ماجراي كوي هم شوراي عالي امنيت ملي، يكسري اسامي در اختيار داشت كه اين افراد در صحنه حضور داشتند. علتش هم اين بود كه تيمي دستگير شد ـ و آقاي اميرفرشاد ابراهيمي هم جزو آن بود ـ يكي دو روز بعد از داستان كوي بود كه اين افراد در يك سرقت دستگير شدند. چندنفر از آنها از اعضاي گروه فشار بودند و در آن زمان اعتراف كردند كه در كوي دانشگاه حضور داشتند و اولين تير را هم آنها شليك كردند، هرچند كه گفتند تفنگهايمان مشقي بوده، كه فيلم يكي از اين افراد در دبيرخانه شوراي عالي امنيت ملي در رياستجمهوري وجود دارد و شناسايي شده البته ما انتظار داشتيم كه دادگاهي تشكيل شود و تكليف آنها را مشخص كند.
✅سرپرست فرماندهي نيروي انتظامي تهران، صبح روز حادثه، در شوراي تأمين استان مطرح كرده بود كه ما از قبل ميدانستيم كه قرار است بلوا و شلوغكاري شود. در همان جلسه به ايشان اعتراض شد كه اگر ميدانستيد، چرا به هيچ مرجع قانوني مثل وزارت كشور، وزارت اطلاعات، شوراي عالي امنيت ملي و يا دبيرخانه شوراي امنيت كشور اطلاع نداديد؟
منبع: ویژهنامه 18 تیر، تابستان 1384
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3ySWH5q
Telegraph
آرامش فعال؛ دستاورد فاجعه كوي
معاون سياسي وقت وزارت كشور در زمان وقوع حادثه 18 تير اشاره: مصطفي تاجزاده از چهرههاي محوري در حادثه كوي، در زمان وقوع فاجعه سمت معاونت سياسي وزارت كشور را برعهده داشت. منصب دولتي وي از يكسو و اقبال عمومي دانشجويان به وجهه اصلاحطلبانه وي از سوي ديگر، در…
⚫️ مراسم تشییع پیکر زندهیاد سهیل اعرابی
یکشنبه، ۲۶ تیرماه، ساعت ۹صبح، قطعه ۲۵۷ بهشت زهرا
یادش گرامی 🌹
@cheshmandaz_iran
یکشنبه، ۲۶ تیرماه، ساعت ۹صبح، قطعه ۲۵۷ بهشت زهرا
یادش گرامی 🌹
@cheshmandaz_iran
چشمانداز ایران
⚫️ مراسم تشییع پیکر زندهیاد سهیل اعرابی یکشنبه، ۲۶ تیرماه، ساعت ۹صبح، قطعه ۲۵۷ بهشت زهرا یادش گرامی 🌹 @cheshmandaz_iran
به دلیل لزوم انجام برخی امور اداری مراسم خاکسپاری به تعویق افتاد. زمان دقیق متعاقباً اعلام خواهد شد.
چشمانداز ایران
به دلیل لزوم انجام برخی امور اداری مراسم خاکسپاری به تعویق افتاد. زمان دقیق متعاقباً اعلام خواهد شد.
به اطلاع عزیزان میرساند ساعت خاکسپاری به ساعت ۲ بعد از ظهر همین امروز یکشنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۱ تغییر یافت.
🔸بررسی چالشهای امنیتی و سیاسی پاکستان و افغانستان
🔺گفتوگو با محمدرضا کربلایی
✅با توجه به عملیاتهای تروریستی متعددی که در روزهای اخیر در افغانستان انجام شده میتوان ادعا کرد طالبان در برقراری امنیت شکست خورده و افغانستان دچار بحران امنیتی شده است. من یک دلیل عمده این بحران امنیتی را سرریز شدن بحران سیاسی-امنیتی پاکستان به کشور همسایه خودش میدانم. به همین دلیل معتقدم اگر بخواهیم بحران امنیتی افغانستان را ریشهیابی کنیم، مجبور هستیم ابتدا تحلیلی از بحران سیاسی پاکستان که با برکناری عمران خان از پست نخستوزیری با رأی عدم اعتماد مجلس پاکستان به اوج رسید ارائه کنیم و سپس به وضعیت فعلی افغانستان بپردازیم. برخلاف انتظار همگان گرمی روابط ارتش پاکستان و نخستوزیر عمران خان خیلی زود به سردی گرایید. دلایل متعددی برای این تیره شدن روابط وجود دارد که به آنها خواهیم پرداخت.
✅پس از انتخابات سال ۲۰۱۸ (برابر با مرداد ۱۳۹۷) که عمران خان توانست شهباز شریف را شکست بدهد و پیروز انتخابات شود در پاکستان این بحث مطرح بود که عمران خان که سابقه و روزمه سیاسی مهمی نداشته و تنها یک ورزشکار و یک کریکتباز معروف بوده فقط با برخورداری از پشتیبانی ارتش توانسته به قدرت برسد و احزاب قدیمی ازجمله حزب مردم و حزب مسلملیگ شاخه نواز را شکست بدهد. گفته میشد ارتش روی عمران خان سرمایهگذاری کرده است.
✅به نظر میرسید ارتش که در آن زمان با نواز شریف نخستوزیر قبلی به مشکل خورده بود قصد دارد بهواسطه آنکه عمران خان فاقد سابقه و تجربه است بدون مزاحمت سیاسیون شناختهشده اهداف خود را پیش ببرد. یکی از اصلیترین توقعات ارتش از عمران خان این بود که با بهرهگیری از پشتوانه آرایی که به دست آورده اهداف سیاست خارجی کشورش را محقق سازد. افغانستان و بازگشت طالبان به قدرت در رأس این اهداف قرار داشت. ارتش که در ساختار قدرت پاکستان در رأس هرم قدرت قرار دارد طی دو سالی که مذاکرات افغانستان و امریکا انجام میشد، با همه قدرت از مذاکرات حمایت کرد تا راه را برای به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان هموار کرده باشند. پس از آنکه در سال گذشته طالبان به قدرت بازگشت عمران خان و وزیر خارجه او برای تثبیت حکومت طالبان تلاش بسیار کردند و در همه محافل سیاسی بینالمللی خواستار به رسمیت شناخته شدن طالبان شدند.
✅سه هفته پس از تسلط طالبان بر کابل سپهبد فیض حمید، رئیس آی.اس.آی به افغانستان رفت تا در تقسیم پستهای دولت جدید مانع از درگیری جناحهای داخلی طالبان شود و همچنین چینش مهرههای طالبان در حکومت تازه افغانستان به همانگونه باشد که مورد نظر آی.اس.آی است. اقدامات فیض حمید باعث شد که ملابرادر، مذاکرهکننده اصلی طالبان با امریکا که ذهنیت خوبی نسبت به نیات پاکستان ندارد نتواند در رأس امارت طالبان قرار بگیرد و پست نخستوزیری را به ملاآخوند سپردند که فرد ناشناخته و خنثایی است. در عمل بیشترین قدرت به جناح حقانی رسید. پاکستان امید بسیاری داشت که با به قدرت رساندن طالبان مشکلاتی که طی دهههای قبل بین پاکستان و افغانستان وجود داشته است برطرف شود. یک مشکل عمده بین پاکستان و افغانستان خط مرزی دو کشور است که به خط دیورانت معروف است، اما طی کمتر از یک سالی که از بازگشت طالبان میگذرد تاکنون طالبان حاضر نشدهاند که این خط را به رسمیت بشناسند و همان رویههای ظاهر شاه و داوود خان و حکومت کمونیستها و مجاهدین را دنبال کردهاند.
✅ارتش پاکستان پس از عملیات نظامی موسوم به ضرب غضب در بهار سال 1393 در مناطق قبایلی و وزیرستان شمالی در نزدیکی مرز افغانستان و پاکستان و عملیات موسوم به رد الفساد در سال 1395 در برخورد با گروههای تروریستی سراسر کشور پاکستان، از یک سال و نیم قبل شروع به حصار کشی با دیوار و سیمخاردار در مرز مشترک کرده است. ارتش هدف از این اقدام را تأمین امنیت مرزهای غربی و جلوگیری از ورود تروریستها بهخصوص نیروهای طالبان پاکستان که در افغانستان دارای پایگاه هستند به داخل پاکستان اعلام کرده است، ولی ناگفته پیداست که هدف اصلی از کشیدن این حصار تثبیت خطوط مرزی است که تنها پاکستان آن را به رسمیت میشناسد و افغانها زیر بار این خط مرزی نرفته و آن را قبول ندارند. به این ترتیب برخلاف انتظار پاکستانیها این مشکل عمده پاکستان با افغانستان، با روی کار آمدن طالبان به قوت خود باقی ماند و دولت عمران خان نتوانست توفیقی به دست بیاورد.
منبع: چشمانداز ایران شماره 133
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3PlFojl
🔺گفتوگو با محمدرضا کربلایی
✅با توجه به عملیاتهای تروریستی متعددی که در روزهای اخیر در افغانستان انجام شده میتوان ادعا کرد طالبان در برقراری امنیت شکست خورده و افغانستان دچار بحران امنیتی شده است. من یک دلیل عمده این بحران امنیتی را سرریز شدن بحران سیاسی-امنیتی پاکستان به کشور همسایه خودش میدانم. به همین دلیل معتقدم اگر بخواهیم بحران امنیتی افغانستان را ریشهیابی کنیم، مجبور هستیم ابتدا تحلیلی از بحران سیاسی پاکستان که با برکناری عمران خان از پست نخستوزیری با رأی عدم اعتماد مجلس پاکستان به اوج رسید ارائه کنیم و سپس به وضعیت فعلی افغانستان بپردازیم. برخلاف انتظار همگان گرمی روابط ارتش پاکستان و نخستوزیر عمران خان خیلی زود به سردی گرایید. دلایل متعددی برای این تیره شدن روابط وجود دارد که به آنها خواهیم پرداخت.
✅پس از انتخابات سال ۲۰۱۸ (برابر با مرداد ۱۳۹۷) که عمران خان توانست شهباز شریف را شکست بدهد و پیروز انتخابات شود در پاکستان این بحث مطرح بود که عمران خان که سابقه و روزمه سیاسی مهمی نداشته و تنها یک ورزشکار و یک کریکتباز معروف بوده فقط با برخورداری از پشتیبانی ارتش توانسته به قدرت برسد و احزاب قدیمی ازجمله حزب مردم و حزب مسلملیگ شاخه نواز را شکست بدهد. گفته میشد ارتش روی عمران خان سرمایهگذاری کرده است.
✅به نظر میرسید ارتش که در آن زمان با نواز شریف نخستوزیر قبلی به مشکل خورده بود قصد دارد بهواسطه آنکه عمران خان فاقد سابقه و تجربه است بدون مزاحمت سیاسیون شناختهشده اهداف خود را پیش ببرد. یکی از اصلیترین توقعات ارتش از عمران خان این بود که با بهرهگیری از پشتوانه آرایی که به دست آورده اهداف سیاست خارجی کشورش را محقق سازد. افغانستان و بازگشت طالبان به قدرت در رأس این اهداف قرار داشت. ارتش که در ساختار قدرت پاکستان در رأس هرم قدرت قرار دارد طی دو سالی که مذاکرات افغانستان و امریکا انجام میشد، با همه قدرت از مذاکرات حمایت کرد تا راه را برای به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان هموار کرده باشند. پس از آنکه در سال گذشته طالبان به قدرت بازگشت عمران خان و وزیر خارجه او برای تثبیت حکومت طالبان تلاش بسیار کردند و در همه محافل سیاسی بینالمللی خواستار به رسمیت شناخته شدن طالبان شدند.
✅سه هفته پس از تسلط طالبان بر کابل سپهبد فیض حمید، رئیس آی.اس.آی به افغانستان رفت تا در تقسیم پستهای دولت جدید مانع از درگیری جناحهای داخلی طالبان شود و همچنین چینش مهرههای طالبان در حکومت تازه افغانستان به همانگونه باشد که مورد نظر آی.اس.آی است. اقدامات فیض حمید باعث شد که ملابرادر، مذاکرهکننده اصلی طالبان با امریکا که ذهنیت خوبی نسبت به نیات پاکستان ندارد نتواند در رأس امارت طالبان قرار بگیرد و پست نخستوزیری را به ملاآخوند سپردند که فرد ناشناخته و خنثایی است. در عمل بیشترین قدرت به جناح حقانی رسید. پاکستان امید بسیاری داشت که با به قدرت رساندن طالبان مشکلاتی که طی دهههای قبل بین پاکستان و افغانستان وجود داشته است برطرف شود. یک مشکل عمده بین پاکستان و افغانستان خط مرزی دو کشور است که به خط دیورانت معروف است، اما طی کمتر از یک سالی که از بازگشت طالبان میگذرد تاکنون طالبان حاضر نشدهاند که این خط را به رسمیت بشناسند و همان رویههای ظاهر شاه و داوود خان و حکومت کمونیستها و مجاهدین را دنبال کردهاند.
✅ارتش پاکستان پس از عملیات نظامی موسوم به ضرب غضب در بهار سال 1393 در مناطق قبایلی و وزیرستان شمالی در نزدیکی مرز افغانستان و پاکستان و عملیات موسوم به رد الفساد در سال 1395 در برخورد با گروههای تروریستی سراسر کشور پاکستان، از یک سال و نیم قبل شروع به حصار کشی با دیوار و سیمخاردار در مرز مشترک کرده است. ارتش هدف از این اقدام را تأمین امنیت مرزهای غربی و جلوگیری از ورود تروریستها بهخصوص نیروهای طالبان پاکستان که در افغانستان دارای پایگاه هستند به داخل پاکستان اعلام کرده است، ولی ناگفته پیداست که هدف اصلی از کشیدن این حصار تثبیت خطوط مرزی است که تنها پاکستان آن را به رسمیت میشناسد و افغانها زیر بار این خط مرزی نرفته و آن را قبول ندارند. به این ترتیب برخلاف انتظار پاکستانیها این مشکل عمده پاکستان با افغانستان، با روی کار آمدن طالبان به قوت خود باقی ماند و دولت عمران خان نتوانست توفیقی به دست بیاورد.
منبع: چشمانداز ایران شماره 133
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3PlFojl
Telegraph
بررسی چالشهای امنیتی و سیاسی پاکستان و افغانستان
چشمانداز ایران: این روزها در افغانستان شاهد اتفاقات وحشتناک و خونباری هستیم. به نظر میرسد طالبان در افغانستان به دنبال این موضوع هستند که اگر آنها را به رسمیت نشناسند، اوضاع به همین منوال پیش برود. پیش از آنکه مسئله پاکستان و سقوط عمران خان پیش آید، فرماندهان…
⚫️ به اطلاع دوستان و آشنایان میرسانیم مراسم یادبود مرحوم سهیل اعرابی
روز پنجشنبه ۱۴۰۱/۰۴/۳۱
ساعت ۱۷ الی ۱۸/۳۰
در کانون توحید تهران برگزار میشود
@cheshmandaz_iran
روز پنجشنبه ۱۴۰۱/۰۴/۳۱
ساعت ۱۷ الی ۱۸/۳۰
در کانون توحید تهران برگزار میشود
@cheshmandaz_iran
🔸اسلام؛ کدام اسلام؟
✍🏻محمدتقی فاضل میبدی
✅قرائتهای مختلفی که از اسلام وجود دارد در بسیاری از مقاطع تاریخی به منازعات و مخاصمات و گاه به مقاتله و خونریزی کشیده است. این به معنای این نیست که در ادیان دیگر چنین درگیرهایی بر سر عقیده وجود نداشته است، اما در این روزگار با وجود نحلههای تکفیری و قتلهایی که به نام اسلام در کشورهای اسلامی یا جاهای دیگر صورت میگیرد و فتاوایی که از سوی برخی بهاصطلاح مفتیان اسلام برای تکفیر و قتل و انفجار و انتحار داده میشود جهان اسلام شاهد فجایع بیشتری بهعنوان دفاع از دین در این روزگار است. گروههایی از قبیل داعش، جیش العدل، جبهة النصرة، القاعدة، بوکوحرام و طالبان با همه اختلاف.هایی که ممکن است با هم داشته باشند در دو چیز با هم مشترکاند: نخست اینکه پرچم تمامی آنها نام خدا و پیامبر اسلام (ص) با خود دارد؛ و دوم اینکه همه آنها قتل و کشتار غیرمسلمان و غیرمذهب خود را در حد امکان واجب میدانند و جهاد در قرآن را به «جنگ مقدس» تفسیر میکنند.
✅در روزهای نخست پس از رحلت پیامبر(ص) مسلمانان با نگاهها و دیدگاههای مختلف و متفاوت مواجه شدند. نخستین اختلاف بر سر مسئله خلافت و جانشینی پیامبر بود که میان مهاجرین و انصار اختلاف و دعوا درگرفت. انصار گفتند: «منا امیر و منکم امیر»؛ یعنی از ما امیری و از شما امیری. برخی از سران مهاجرین با ادعای اینکه رسول خدا وصیتی برای جانشینی نداشته و با آوردن روایتی «الائمة من قریش» از پیامبر(ص) اکتفا کرده و بر انصار در سقیفه بنیساعده، محل تعیین جانشینی پیروز شدند و این به تعبیر دکتر جعفر شهیدی: «نخستین شکافی بود که در اجتماع مسلمانان پدید شد که هرگز به هم نیامد» و سعد بن عباده که رقیب سرسخت و بالقوه و از انصار بود به نحو مرموزی کشته شد و جسد او را در راه شامات یافتند. این نخستین ترور سیاسی بود که در اسلام صورت میگرفت. امارت یا خلافت پس از پیامبر بیشتر مرجعیت دنیوی داشت تا دینی؛ یعنی اختلاف مهاجرین و انصار بر سر جانشینی به معنای پیشوایی در دین و شریعت نبود، بلکه دعوا بر سر قدرت دنیوی بود و این دعوای بر سر خلافت یا حکومت یا سلطنت اسلامی که از امویان آغاز شد هیچگاه پایان نیافت و این نزاع گاه به درگیریهای خونینی در همان قرن نخست –روزگار حکومت امویان- و نیز بعدها-روزگار حکومت عباسیان و بعدها ادامه پیدا کرد.
✅این جنگهای پس از مرگ پیامبر که در درون بلاد اسلام رخ میداد جنگ میان مسلمان و غیرمسلمان نبود، بلکه مسلمان در برابر مسلمان شمشیر میکشید یا افراد قبیله بر سر دین به روی هم شمشیر میکشیدند، بلکه بالاتر و بدتر گاهی افراد یک خانواده همدیگر را میکشتند. از باب مثال، دو برادر از یک پدر و مادر یکی در سپاه علی (ع) بود و دیگری در اردوگاه معاویه. در کنار این دعواها و جنگهای سیاسی مکاتب کلامی و فقهی گوناگون و گاه متضادی پدید آمد که گاه در حد تکفیر و اعدام همدیگر پیش میرفتند. غالب انشعاباتی که در فرقه مسلمین صورت میگرفت بر سر مسئله امامت یا خلافت بود و در پی آن مکاتب کلامی و فقهی نیز ساخته میشد. علاوه بر دو فرقهای که یکی سنی (طرفداران سقیفه) و دیگری شیعی (مخالفان سقیفه و پیروان علی (ع)) نام گرفت، بعدها در میان این دو مذهب فرقههای گوناگونی پیدا شده که در ادبیات به «جنگ هفتادودو ملت» مشهور شد. اختلافهای سیاسی و کلامی و فقهی هرکدام به مکتب یا مذهبی تبدیل میشد که خود را نماینده رسمی و واقعی اسلام میدانست و احیاناً توجیهکننده کارهای خلیفه میشد. بجز معدودی از فقیهان که مغضوب دستگاه خلافت بودند حاکمان با تخاصمی که نسبت به رقبای خود داشتند، خود را خلیفه برحق رسولالله میدانستند. فرقههای کلامی هرکدام خود را برحق و تنها ناجی مسلمانان میپنداشتند و هر فقیهی مدعی بود که تنها فقه او مجزی و نجاتبخش است. اشعریان در برابر معتزلیان ایستادند و این دو گروه معروف کلامی در تقابل با هم مدعی فهم انحصاری دین بودند.
✅برخی برآناند اسلام که از سرزمینهای حجاز و قبایل عرب عبور کرد و با فرهنگهای غیرعرب درآمیخت و از سویی با پرسشهای گوناگون یا در مسائل کلامی و یا در مسائل فقهی مواجه شد، درنتیجه پاسخهای مختلف و در پی آن نحلههای مختلفی رویید یا عربها در بلاد ایران و روم برای اداره جامعه با نهادها و دیوان و سازمانهایی مواجه شدند که در جزیرهالعرب سابقه نداشت، اما میدانیم اختلافات فکری و سیاسی پیش از حمله عرب و فتوحات آنها آغاز شد.
منبع: چشمانداز ایران شماره 133
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3POzpDs
✍🏻محمدتقی فاضل میبدی
✅قرائتهای مختلفی که از اسلام وجود دارد در بسیاری از مقاطع تاریخی به منازعات و مخاصمات و گاه به مقاتله و خونریزی کشیده است. این به معنای این نیست که در ادیان دیگر چنین درگیرهایی بر سر عقیده وجود نداشته است، اما در این روزگار با وجود نحلههای تکفیری و قتلهایی که به نام اسلام در کشورهای اسلامی یا جاهای دیگر صورت میگیرد و فتاوایی که از سوی برخی بهاصطلاح مفتیان اسلام برای تکفیر و قتل و انفجار و انتحار داده میشود جهان اسلام شاهد فجایع بیشتری بهعنوان دفاع از دین در این روزگار است. گروههایی از قبیل داعش، جیش العدل، جبهة النصرة، القاعدة، بوکوحرام و طالبان با همه اختلاف.هایی که ممکن است با هم داشته باشند در دو چیز با هم مشترکاند: نخست اینکه پرچم تمامی آنها نام خدا و پیامبر اسلام (ص) با خود دارد؛ و دوم اینکه همه آنها قتل و کشتار غیرمسلمان و غیرمذهب خود را در حد امکان واجب میدانند و جهاد در قرآن را به «جنگ مقدس» تفسیر میکنند.
✅در روزهای نخست پس از رحلت پیامبر(ص) مسلمانان با نگاهها و دیدگاههای مختلف و متفاوت مواجه شدند. نخستین اختلاف بر سر مسئله خلافت و جانشینی پیامبر بود که میان مهاجرین و انصار اختلاف و دعوا درگرفت. انصار گفتند: «منا امیر و منکم امیر»؛ یعنی از ما امیری و از شما امیری. برخی از سران مهاجرین با ادعای اینکه رسول خدا وصیتی برای جانشینی نداشته و با آوردن روایتی «الائمة من قریش» از پیامبر(ص) اکتفا کرده و بر انصار در سقیفه بنیساعده، محل تعیین جانشینی پیروز شدند و این به تعبیر دکتر جعفر شهیدی: «نخستین شکافی بود که در اجتماع مسلمانان پدید شد که هرگز به هم نیامد» و سعد بن عباده که رقیب سرسخت و بالقوه و از انصار بود به نحو مرموزی کشته شد و جسد او را در راه شامات یافتند. این نخستین ترور سیاسی بود که در اسلام صورت میگرفت. امارت یا خلافت پس از پیامبر بیشتر مرجعیت دنیوی داشت تا دینی؛ یعنی اختلاف مهاجرین و انصار بر سر جانشینی به معنای پیشوایی در دین و شریعت نبود، بلکه دعوا بر سر قدرت دنیوی بود و این دعوای بر سر خلافت یا حکومت یا سلطنت اسلامی که از امویان آغاز شد هیچگاه پایان نیافت و این نزاع گاه به درگیریهای خونینی در همان قرن نخست –روزگار حکومت امویان- و نیز بعدها-روزگار حکومت عباسیان و بعدها ادامه پیدا کرد.
✅این جنگهای پس از مرگ پیامبر که در درون بلاد اسلام رخ میداد جنگ میان مسلمان و غیرمسلمان نبود، بلکه مسلمان در برابر مسلمان شمشیر میکشید یا افراد قبیله بر سر دین به روی هم شمشیر میکشیدند، بلکه بالاتر و بدتر گاهی افراد یک خانواده همدیگر را میکشتند. از باب مثال، دو برادر از یک پدر و مادر یکی در سپاه علی (ع) بود و دیگری در اردوگاه معاویه. در کنار این دعواها و جنگهای سیاسی مکاتب کلامی و فقهی گوناگون و گاه متضادی پدید آمد که گاه در حد تکفیر و اعدام همدیگر پیش میرفتند. غالب انشعاباتی که در فرقه مسلمین صورت میگرفت بر سر مسئله امامت یا خلافت بود و در پی آن مکاتب کلامی و فقهی نیز ساخته میشد. علاوه بر دو فرقهای که یکی سنی (طرفداران سقیفه) و دیگری شیعی (مخالفان سقیفه و پیروان علی (ع)) نام گرفت، بعدها در میان این دو مذهب فرقههای گوناگونی پیدا شده که در ادبیات به «جنگ هفتادودو ملت» مشهور شد. اختلافهای سیاسی و کلامی و فقهی هرکدام به مکتب یا مذهبی تبدیل میشد که خود را نماینده رسمی و واقعی اسلام میدانست و احیاناً توجیهکننده کارهای خلیفه میشد. بجز معدودی از فقیهان که مغضوب دستگاه خلافت بودند حاکمان با تخاصمی که نسبت به رقبای خود داشتند، خود را خلیفه برحق رسولالله میدانستند. فرقههای کلامی هرکدام خود را برحق و تنها ناجی مسلمانان میپنداشتند و هر فقیهی مدعی بود که تنها فقه او مجزی و نجاتبخش است. اشعریان در برابر معتزلیان ایستادند و این دو گروه معروف کلامی در تقابل با هم مدعی فهم انحصاری دین بودند.
✅برخی برآناند اسلام که از سرزمینهای حجاز و قبایل عرب عبور کرد و با فرهنگهای غیرعرب درآمیخت و از سویی با پرسشهای گوناگون یا در مسائل کلامی و یا در مسائل فقهی مواجه شد، درنتیجه پاسخهای مختلف و در پی آن نحلههای مختلفی رویید یا عربها در بلاد ایران و روم برای اداره جامعه با نهادها و دیوان و سازمانهایی مواجه شدند که در جزیرهالعرب سابقه نداشت، اما میدانیم اختلافات فکری و سیاسی پیش از حمله عرب و فتوحات آنها آغاز شد.
منبع: چشمانداز ایران شماره 133
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3POzpDs
Telegraph
اسلام؛ کدام اسلام؟
همزمان با روی کار آمدن دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا، استیو بنن، مشاور تبلیغاتی وی، در دیدار با پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیکهای جهان، از او خواست افراطگرایی اسلامی را محکوم کند. پاپ در پاسخ به او گفت چیزی به نام افراطگرایی اسلامی نداریم، بلکه افراطیگریهایی…
🔸منافع ملی و چند راهکار ساده
✍🏻لطفالله میثمی
✅به لحاظ راهبردی روندی که در منطقه خاورمیانه در حال شکل گرفتن است، ایران و منافع ملی ایرانیان را تهدید میکند. امریکا و اسرائیل در حال رهبری ائتلافی از کشورهای عربی هستند. باید کاری کرد این ائتلاف شکل نگیرد، هرچند کشورهای عربی حاضر نیستند هژمونی اسرائیل را به راحتی در منطقه بپذیرند؛ چراکه وجه دیگر این پذیرش این است که مردم منطقه آن را برنمیتابند و واکنش نشان میدهند. برای نمونه در جنگ 33 روزهای که بین اسرائیل و حزبالله لبنان در سال ۲۰۰۶ درگرفت، پیش از آن ائتلافی بین امریکا، اسرائیل و امارات شکل گرفته بود و هدف آن ائتلاف این بود که کار حزبالله لبنان را تمام کند تا چیزی به نام آن وجود نداشته باشد، اما در جریان مقاومت و تهاجم با روش جنگ غیرمتقارن رزمندگان حزبالله بر اساس آنچه مطبوعات غرب نوشتهاند، مردم کشورهای عربی که هر روز و شب از طریق تلویزیون این رویاروییها را میدیدند نسبت به سران کشورهای خود به خشم آمده و دیگ ناسیونالیسم عرب به جوش آمد. این جوشش ناسیونالیسم عربی داشت به انزوای سران عربستان و امارات میانجامید و ادامه جنگ به ضرر آنها تمام میشد. اینجا بود که سران کشورهای عرب به امریکا فشار آوردند و امریکا نیز به نوبه خود بر اسرائیل فشار آورد تا جنگ تمام شود. اکنون نیز اگر چنین ائتلافی بین امریکا، اسرائیل و کشورهای عرب با هژمونی اسرائیل شکل بگیرد، طبیعی است که مردم این کشورها بیکار نخواهند نشست و واکنش نشان میدهند.
✅در رأس آن چیزهایی که این روابط را مخدوش کرده حملهای است که گروه خودسر و افراطی به سفارت عربستان در تهران و به کنسولگری آن کشور در مشهد انجام دادند که به هیچوجه منطقی نبود. در واکنش به آن بود که کشورهای عربی منطقه به رهبری عربستان سفرای خود را از ایران فراخواندند و رابطه ایران و عربستان تیره و تار شد. آنچه قابل تقدیر است این بود که تمامی مسئولان اعم از رئیسجمهور و معاون اولش، رئیس مجلس و وزیر امور خارجه همگی این تهاجم را محکوم کردند، اما کسانی که این حادثه را به وجود آوردند تنبیه نشدند و برعکس جایگاههایی نیز پیدا کردند. با توجه به جایگاهی که مقام رهبری در قانون اساسی داشته و اینکه عملاً سیاست خارجی با رهنمودهای ایشان انجام میگیرد، به نظر میرسد اگر ایشان هم این رخداد و مشابه آن را بهشدت محکوم کنند، راهکاری ساده و بدون هزینه، ولی بسیار اثرگذار و پرثمر خواهد بود که سبب بهبود روابط ایران و عربستان میشود و گامی علیه ائتلافی است که در بالا از آن یاد شد.
✅مرحوم امام در ابتدای انقلاب با نظم مستقر در جهان و شورای امنیت مخالفت کردند و آن را حق توحش نامیدند و گفتند معنی ندارد چند قدرت و ابرقدرت سرنوشت جهان را رقم بزنند، اما بعد از هشت سال دفاع مقدس، ایشان قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفتند و گفتند این امر تاکتیکی نبود و استراتژیک است و نشان دادند به زمان بیشتری برای مقابله با چنین نظمی نیاز است. سزاوار بود بعد از این پذیرش، مسئولان مملکت این راهکار را ادامه میدادند و به جای جنگ راه تعامل سازنده با جهان را در پیش میگرفتند، نه اینکه سالها بعد به فکر برجام بیفتند.
✅ضمن تأیید این مطلب که سلطه، توسعهطلبی، استثمارگرایی و امپریالیسم امریکا جهان را بیثبات کرده و موجب جنگها و کودتاهای بسیاری شده، ازجمله کودتا علیه دولت قانونی دکتر مصدق و تهاجم بیثمر و ویرانگر به کشورهای افغانستان، عراق، لیبی و سوریه، با وجود این باید این ویژگی سلطه و هژمونیطلبی امریکا را از مردم آن تفکیک کرد؛ بنابراین وقتیکه مرگ بر امریکا را یکی از ارکان جمهوری اسلامی مینامیم، باید توجه کنیم امریکا، هم وجه سلطه و توسعهطلبی دارد و هم استاد دانشگاه، دانشجو، پزشک و پرستار و کارگر و کشاورز. وقتی در نماز جمعه چنین شعارهایی سر داده میشود در همان شب تلویزیونهای امریکا این شعارها را بزرگنمایی کرده و ملت امریکا را علیه ایران بسیج میکنند. اگرچه چند بار مسئولان ما توضیح دادهاند که منظور از امریکا مردم امریکا نیست، اما این توضیحات نمیتواند این شعار و تأثیر آن بر مردم امریکا را کمرنگ کند.
منبع: سرمقاله چشمانداز ایران شماره 134
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3cRhf5G
✍🏻لطفالله میثمی
✅به لحاظ راهبردی روندی که در منطقه خاورمیانه در حال شکل گرفتن است، ایران و منافع ملی ایرانیان را تهدید میکند. امریکا و اسرائیل در حال رهبری ائتلافی از کشورهای عربی هستند. باید کاری کرد این ائتلاف شکل نگیرد، هرچند کشورهای عربی حاضر نیستند هژمونی اسرائیل را به راحتی در منطقه بپذیرند؛ چراکه وجه دیگر این پذیرش این است که مردم منطقه آن را برنمیتابند و واکنش نشان میدهند. برای نمونه در جنگ 33 روزهای که بین اسرائیل و حزبالله لبنان در سال ۲۰۰۶ درگرفت، پیش از آن ائتلافی بین امریکا، اسرائیل و امارات شکل گرفته بود و هدف آن ائتلاف این بود که کار حزبالله لبنان را تمام کند تا چیزی به نام آن وجود نداشته باشد، اما در جریان مقاومت و تهاجم با روش جنگ غیرمتقارن رزمندگان حزبالله بر اساس آنچه مطبوعات غرب نوشتهاند، مردم کشورهای عربی که هر روز و شب از طریق تلویزیون این رویاروییها را میدیدند نسبت به سران کشورهای خود به خشم آمده و دیگ ناسیونالیسم عرب به جوش آمد. این جوشش ناسیونالیسم عربی داشت به انزوای سران عربستان و امارات میانجامید و ادامه جنگ به ضرر آنها تمام میشد. اینجا بود که سران کشورهای عرب به امریکا فشار آوردند و امریکا نیز به نوبه خود بر اسرائیل فشار آورد تا جنگ تمام شود. اکنون نیز اگر چنین ائتلافی بین امریکا، اسرائیل و کشورهای عرب با هژمونی اسرائیل شکل بگیرد، طبیعی است که مردم این کشورها بیکار نخواهند نشست و واکنش نشان میدهند.
✅در رأس آن چیزهایی که این روابط را مخدوش کرده حملهای است که گروه خودسر و افراطی به سفارت عربستان در تهران و به کنسولگری آن کشور در مشهد انجام دادند که به هیچوجه منطقی نبود. در واکنش به آن بود که کشورهای عربی منطقه به رهبری عربستان سفرای خود را از ایران فراخواندند و رابطه ایران و عربستان تیره و تار شد. آنچه قابل تقدیر است این بود که تمامی مسئولان اعم از رئیسجمهور و معاون اولش، رئیس مجلس و وزیر امور خارجه همگی این تهاجم را محکوم کردند، اما کسانی که این حادثه را به وجود آوردند تنبیه نشدند و برعکس جایگاههایی نیز پیدا کردند. با توجه به جایگاهی که مقام رهبری در قانون اساسی داشته و اینکه عملاً سیاست خارجی با رهنمودهای ایشان انجام میگیرد، به نظر میرسد اگر ایشان هم این رخداد و مشابه آن را بهشدت محکوم کنند، راهکاری ساده و بدون هزینه، ولی بسیار اثرگذار و پرثمر خواهد بود که سبب بهبود روابط ایران و عربستان میشود و گامی علیه ائتلافی است که در بالا از آن یاد شد.
✅مرحوم امام در ابتدای انقلاب با نظم مستقر در جهان و شورای امنیت مخالفت کردند و آن را حق توحش نامیدند و گفتند معنی ندارد چند قدرت و ابرقدرت سرنوشت جهان را رقم بزنند، اما بعد از هشت سال دفاع مقدس، ایشان قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفتند و گفتند این امر تاکتیکی نبود و استراتژیک است و نشان دادند به زمان بیشتری برای مقابله با چنین نظمی نیاز است. سزاوار بود بعد از این پذیرش، مسئولان مملکت این راهکار را ادامه میدادند و به جای جنگ راه تعامل سازنده با جهان را در پیش میگرفتند، نه اینکه سالها بعد به فکر برجام بیفتند.
✅ضمن تأیید این مطلب که سلطه، توسعهطلبی، استثمارگرایی و امپریالیسم امریکا جهان را بیثبات کرده و موجب جنگها و کودتاهای بسیاری شده، ازجمله کودتا علیه دولت قانونی دکتر مصدق و تهاجم بیثمر و ویرانگر به کشورهای افغانستان، عراق، لیبی و سوریه، با وجود این باید این ویژگی سلطه و هژمونیطلبی امریکا را از مردم آن تفکیک کرد؛ بنابراین وقتیکه مرگ بر امریکا را یکی از ارکان جمهوری اسلامی مینامیم، باید توجه کنیم امریکا، هم وجه سلطه و توسعهطلبی دارد و هم استاد دانشگاه، دانشجو، پزشک و پرستار و کارگر و کشاورز. وقتی در نماز جمعه چنین شعارهایی سر داده میشود در همان شب تلویزیونهای امریکا این شعارها را بزرگنمایی کرده و ملت امریکا را علیه ایران بسیج میکنند. اگرچه چند بار مسئولان ما توضیح دادهاند که منظور از امریکا مردم امریکا نیست، اما این توضیحات نمیتواند این شعار و تأثیر آن بر مردم امریکا را کمرنگ کند.
منبع: سرمقاله چشمانداز ایران شماره 134
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3cRhf5G
Telegraph
منافع ملی و چند راهکار ساده
به لحاظ راهبردی روندی که در منطقه خاورمیانه در حال شکل گرفتن است، ایران و منافع ملی ایرانیان را تهدید میکند. امریکا و اسرائیل در حال رهبری ائتلافی از کشورهای عربی هستند. باید کاری کرد این ائتلاف شکل نگیرد، هرچند کشورهای عربی حاضر نیستند هژمونی اسرائیل را…
🔸راهبردهای امام حسین (ع) در روز عاشورا
✍لطفالله میثمی
✅در پی مرگ معاویهبنابیسفیان، مأموران دارالاماره او در مدینه، امام حسین (ع) را به آنجا احضار کردند. امام با سوارکاران بنیهاشم، به دارالاماره رفت. آنها بدعتی در اسلام گذاشتند که به زور، از امام حسین (ع) برای یزید بیعت بگیرند. معمولاً مردم داوطلبانه بیعت میکنند، نه اینکه زورمدارانه بیعت را «بگیرند». امام حسین (ع) آگاهانه، خطمشی «عدمبیعت با یزید» را اعلام کرد و ازآنجاکه با سوارکاران خود آمده بود، نتوانستند او را دستگیر یا ترور کنند. امام، بر سر مرقد پیامبر اکرم (ص)، حاضرشده و پس از ادای احترام و نیایش با خداوند، شبانه، راه مکه را در پیش میگیرد.
✅خطمشی عدم بیعت با یزید، از زمینههای فراوان مردمی به شرح زیر برخوردار بود: نخست اینکه صلح امام حسن (ع) با معاویه، مدت 20 سال بود که بهصورت یک قانوناساسی، مورد احترام همگان قرار داشت. این صلحنامه 10 سال در زمان حیات امام حسن (ع) و 10 سال نیز در زمان حیات امام حسین (ع) اعتبار داشت و بدان عمل میشد.
دوم، اینکه معاویه برای اعمال و تثبیت جانشینی فرزندش یزید، همه رجالی را که با این جانشینی مخالف بودند، به شکلهای مختلف، از سر راه برداشت.
در کوفه، قیامی رخ داد که تمام ویژگیهای یک قیام مردمی و توحیدی را داشت و ازآنجاکه کوفه، بهلحاظ ژئوپلیتیک، دژ بلاد اسلامی بود، اگر امام حسین (ع) به آنجا میرفت و دعوت آنها را لبیک میگفت، بدون اینکه جنگی رخ دهد، بر تمامی بلاد اسلامی مسلط میشد. دقت و تحقیق در قیام کوفه، زمینههای مردمی خطمشی و قیام امام حسین (ع) را نشان میدهد.
چهارم، اینکه عملکرد یزید و ویژگیهای او و بیعتگرفتن بهزور از رجال، نشان میداد که زمینههای مردمی ندارد و تنها با اعمال زور است که میتواند حکومت خود را تثبیت کند.
✅رشد و گسترش کاروان حسینی، بهلحاظ کیفی و رجالی که در آن کاروان شرکت داشتند، به حدی بود که عقل را از سر یزید و ابنزیاد و شمر، ربوده بود و لشکریان زیادی را برای سرکوب قیام کوفه، تجهیز کردند. درنهایت، با نیرویی فوقالعاده طاقتفرسا که چندین برابر ظرفیت تحمل قیامگران کوفه بود، آن قیام را سرکوب کردند. آنها تا آنجا که توانستند، با کمک زر و زور و تزویر، بخشی از رجال و مردم را خریدند که مطلب مستقلی را میطلبد.
✅راهبرد اصلی امام حسین (ع) با الهام از قرآن و سنت قطعیه پیامبر اکرم (مباهله)، این است که در هر گروهی –به هر میزانی از بستهبودن و فرقهمندی که باشند و حتی اگر همبستگی خونی و نژادی داشته باشند- گروه بالندهای وجود دارد که به اعتبار این جریان و گروه بالنده، میتوان در دل آن گروه، پایگاهسازی یا طبقهسازی درونی کرد. این روشی است که با جدیدترین دستاوردهای نظامی و سیاسی روز همخوانی دارد.
منبع: چشمانداز ایران شماره ۹۴
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3vHHZfy
✍لطفالله میثمی
✅در پی مرگ معاویهبنابیسفیان، مأموران دارالاماره او در مدینه، امام حسین (ع) را به آنجا احضار کردند. امام با سوارکاران بنیهاشم، به دارالاماره رفت. آنها بدعتی در اسلام گذاشتند که به زور، از امام حسین (ع) برای یزید بیعت بگیرند. معمولاً مردم داوطلبانه بیعت میکنند، نه اینکه زورمدارانه بیعت را «بگیرند». امام حسین (ع) آگاهانه، خطمشی «عدمبیعت با یزید» را اعلام کرد و ازآنجاکه با سوارکاران خود آمده بود، نتوانستند او را دستگیر یا ترور کنند. امام، بر سر مرقد پیامبر اکرم (ص)، حاضرشده و پس از ادای احترام و نیایش با خداوند، شبانه، راه مکه را در پیش میگیرد.
✅خطمشی عدم بیعت با یزید، از زمینههای فراوان مردمی به شرح زیر برخوردار بود: نخست اینکه صلح امام حسن (ع) با معاویه، مدت 20 سال بود که بهصورت یک قانوناساسی، مورد احترام همگان قرار داشت. این صلحنامه 10 سال در زمان حیات امام حسن (ع) و 10 سال نیز در زمان حیات امام حسین (ع) اعتبار داشت و بدان عمل میشد.
دوم، اینکه معاویه برای اعمال و تثبیت جانشینی فرزندش یزید، همه رجالی را که با این جانشینی مخالف بودند، به شکلهای مختلف، از سر راه برداشت.
در کوفه، قیامی رخ داد که تمام ویژگیهای یک قیام مردمی و توحیدی را داشت و ازآنجاکه کوفه، بهلحاظ ژئوپلیتیک، دژ بلاد اسلامی بود، اگر امام حسین (ع) به آنجا میرفت و دعوت آنها را لبیک میگفت، بدون اینکه جنگی رخ دهد، بر تمامی بلاد اسلامی مسلط میشد. دقت و تحقیق در قیام کوفه، زمینههای مردمی خطمشی و قیام امام حسین (ع) را نشان میدهد.
چهارم، اینکه عملکرد یزید و ویژگیهای او و بیعتگرفتن بهزور از رجال، نشان میداد که زمینههای مردمی ندارد و تنها با اعمال زور است که میتواند حکومت خود را تثبیت کند.
✅رشد و گسترش کاروان حسینی، بهلحاظ کیفی و رجالی که در آن کاروان شرکت داشتند، به حدی بود که عقل را از سر یزید و ابنزیاد و شمر، ربوده بود و لشکریان زیادی را برای سرکوب قیام کوفه، تجهیز کردند. درنهایت، با نیرویی فوقالعاده طاقتفرسا که چندین برابر ظرفیت تحمل قیامگران کوفه بود، آن قیام را سرکوب کردند. آنها تا آنجا که توانستند، با کمک زر و زور و تزویر، بخشی از رجال و مردم را خریدند که مطلب مستقلی را میطلبد.
✅راهبرد اصلی امام حسین (ع) با الهام از قرآن و سنت قطعیه پیامبر اکرم (مباهله)، این است که در هر گروهی –به هر میزانی از بستهبودن و فرقهمندی که باشند و حتی اگر همبستگی خونی و نژادی داشته باشند- گروه بالندهای وجود دارد که به اعتبار این جریان و گروه بالنده، میتوان در دل آن گروه، پایگاهسازی یا طبقهسازی درونی کرد. این روشی است که با جدیدترین دستاوردهای نظامی و سیاسی روز همخوانی دارد.
منبع: چشمانداز ایران شماره ۹۴
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3vHHZfy
Telegraph
راهبردهای امام حسین (ع) در روز عاشورا
با تأمل و شورا علیه من اقدام کنید در پی مرگ معاویهبنابیسفیان، مأموران دارالاماره او در مدینه، امام حسین (ع) را به آنجا احضار کردند. امام با سوارکاران بنیهاشم، به دارالاماره رفت. آنها بدعتی در اسلام گذاشتند که به زور، از امام حسین (ع) برای یزید بیعت بگیرند.…
🔸انتظاری از آیتالله خامنهای
✍🏻مهدی غنی
✅سال 1361 در ساختمان ریاستجمهوری در خیابان فلسطین جنوبی با تعیین وقت قبلی با آقایان لطفالله میثمی و محسن شریفزاده خدمت رسیدیم. بگذریم که ما یک ربع دیر رسیدیم و شرمنده شدیم. مسائل مختلفی طرح شد و گفتوگوی خودمانی و صمیمانهای بود، ازجمله گلایه کردیم که دوستان ما را از جبهههای جنگ اخراج میکنند و اگر موضع خودمان را بگوییم، نمیگذارند حتی بهصورت بسیجی و ساده در جبهه بمانیم؛ ما هم بنا نداریم دروغ بگوییم و پنهانکاری کنیم. در پاسخ شما گفتید، نه نباید پنهانکاری کرد، شما مواضعتان آشکار بوده و رو بودید، ما هم علاقهمندیم همینطور رو بمانید، اما اینکه نمیگذارند در جبهه شرکت کنید اشتباه میکنند. مبارزه با استکبار انحصار به کسی ندارد و شما هم حق دارید در این صحنه حضور داشته باشید. گفتیم میگویند نماینده امام چنین فتوایی داده است که شماها حق ندارید در جبهه باشید. شما این را تکذیب کردید و گفتید اگر امام چنین نظری داشتند، باید به من میگفتند. چنین چیزی نیست و هر کس از من بپرسد من میگویم شما میتوانید در جبههها حضور داشته باشید.
✅اکنون از آن گفتوگو نزدیک چهل سال میگذرد. ما به دلیل باورها، چه در جمع و چه فردی همچنان سعی کردیم بدون پنهانکاری و فرصتطلبی، آنچه را به نفع انقلاب و مردم مییافتیم بگوییم و دنبال کنیم، چوب آن را هم خوردیم. دیگرانی هم سعی کردند هرچه بیشتر مانع ما و امثال ما شوند که نکند ما نظام یا مردم را به بیراهه کشانیم. اکنون با همان رویه بدون پنهانکاری -که مورد توصیه شما هم بود- به نظر میآید برخی مسائل را باید در میان گذاشت. شاید دیگر فرصتی برای من و امثال من نباشد.
✅پس از سرکوب 15 خرداد 42 و بسته شدن فضای سیاسی کشور، شاهد شکلگیری همآوایی و همنوایی میان نیروهای سیاسی و دلسوز کشور بودیم. روحانیون و بازاریها و دانشگاهیان مبارز یکدیگر را پشتیبانی و همراهی میکردند. حتی میان نیروهای مذهبی و غیرمذهبی هم روابطی احترامآمیز و همدلانه ایجاد شده بود. ماجرای مارکسیست شدن عدهای از اعضای سازمان مجاهدین در سال 54 و دگماتیسم و فرصتطلبی آنان که منجر به برادرکشی و تفرقهافکنی عمیق میان نیروهای سیاسی آن زمان شد، نقطه عطفی در مبارزات عدالتخواهانه کشور بود. از آن زمان صفبندی جدیدی شکل گرفت و هر کس به تناسب دیدگاهی که نسبت به آن ماجرا داشت مسیری در پیش گرفت که هنوز ادامه دارد.
✅اقلیتی هم به این باور رسیدیم که این انحراف، در افکار و برداشتها و خلقیات گذشته ریشه داشته و همه ما که زمانی مدافع آن گفتمان بودیم به این افکار و رویهها مبتلاییم و چنانچه این پاکسازی درونی صورت نگیرد، علیرغم طرد و نفی آن جریان خاص به شکلی دیگر تکرارکننده آن خواهیم بود.
✅ پس از براندازی رژیم شاه، اینان همچنان به مشی براندازی معتقد بودند، اما این بار براندازی نیروهای سیاسی غیرخود - در ابتدا مارکسیستها و مجاهدین- را در دستور کار قرار داده بودند. پس از آن نیز این براندازی و طرد و حذف، شامل سایر نیروهای غیرخودی - به ترتیب قد- شد. به این ترتیب پروژه حذف غیرخودیها به جای اصلاح و بالندگی و رشد آنها رقم خورد. هر کس بر این روند صحه میگذاشت موجه و خودی و مؤمن شمرده میشد و آنکه در درستی این مسیر تردید میکرد ناخالص و ناصالح قلمداد شد. همین فرهنگ و رویه توسط رجوی در میان هواداران ترویج میشد. او بهصورت پنهان مشی براندازی را در نظر داشت و دنبال توجیه و جا انداختن آن در میان نیروهای خود بود. زمانی که تعدادی از حزباللهیها شعار مرگ بر منافق سر دادند بر اساس این شعار تحلیلی در میان مسئولان تشکیلاتی پخش کردند که حکومت تضادش را با ما مطلق کرده و ما هم باید برای براندازی و برخورد نظامی آماده شویم.
منبع: چشمانداز ایران شماره 134
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3Jpa29i
✍🏻مهدی غنی
✅سال 1361 در ساختمان ریاستجمهوری در خیابان فلسطین جنوبی با تعیین وقت قبلی با آقایان لطفالله میثمی و محسن شریفزاده خدمت رسیدیم. بگذریم که ما یک ربع دیر رسیدیم و شرمنده شدیم. مسائل مختلفی طرح شد و گفتوگوی خودمانی و صمیمانهای بود، ازجمله گلایه کردیم که دوستان ما را از جبهههای جنگ اخراج میکنند و اگر موضع خودمان را بگوییم، نمیگذارند حتی بهصورت بسیجی و ساده در جبهه بمانیم؛ ما هم بنا نداریم دروغ بگوییم و پنهانکاری کنیم. در پاسخ شما گفتید، نه نباید پنهانکاری کرد، شما مواضعتان آشکار بوده و رو بودید، ما هم علاقهمندیم همینطور رو بمانید، اما اینکه نمیگذارند در جبهه شرکت کنید اشتباه میکنند. مبارزه با استکبار انحصار به کسی ندارد و شما هم حق دارید در این صحنه حضور داشته باشید. گفتیم میگویند نماینده امام چنین فتوایی داده است که شماها حق ندارید در جبهه باشید. شما این را تکذیب کردید و گفتید اگر امام چنین نظری داشتند، باید به من میگفتند. چنین چیزی نیست و هر کس از من بپرسد من میگویم شما میتوانید در جبههها حضور داشته باشید.
✅اکنون از آن گفتوگو نزدیک چهل سال میگذرد. ما به دلیل باورها، چه در جمع و چه فردی همچنان سعی کردیم بدون پنهانکاری و فرصتطلبی، آنچه را به نفع انقلاب و مردم مییافتیم بگوییم و دنبال کنیم، چوب آن را هم خوردیم. دیگرانی هم سعی کردند هرچه بیشتر مانع ما و امثال ما شوند که نکند ما نظام یا مردم را به بیراهه کشانیم. اکنون با همان رویه بدون پنهانکاری -که مورد توصیه شما هم بود- به نظر میآید برخی مسائل را باید در میان گذاشت. شاید دیگر فرصتی برای من و امثال من نباشد.
✅پس از سرکوب 15 خرداد 42 و بسته شدن فضای سیاسی کشور، شاهد شکلگیری همآوایی و همنوایی میان نیروهای سیاسی و دلسوز کشور بودیم. روحانیون و بازاریها و دانشگاهیان مبارز یکدیگر را پشتیبانی و همراهی میکردند. حتی میان نیروهای مذهبی و غیرمذهبی هم روابطی احترامآمیز و همدلانه ایجاد شده بود. ماجرای مارکسیست شدن عدهای از اعضای سازمان مجاهدین در سال 54 و دگماتیسم و فرصتطلبی آنان که منجر به برادرکشی و تفرقهافکنی عمیق میان نیروهای سیاسی آن زمان شد، نقطه عطفی در مبارزات عدالتخواهانه کشور بود. از آن زمان صفبندی جدیدی شکل گرفت و هر کس به تناسب دیدگاهی که نسبت به آن ماجرا داشت مسیری در پیش گرفت که هنوز ادامه دارد.
✅اقلیتی هم به این باور رسیدیم که این انحراف، در افکار و برداشتها و خلقیات گذشته ریشه داشته و همه ما که زمانی مدافع آن گفتمان بودیم به این افکار و رویهها مبتلاییم و چنانچه این پاکسازی درونی صورت نگیرد، علیرغم طرد و نفی آن جریان خاص به شکلی دیگر تکرارکننده آن خواهیم بود.
✅ پس از براندازی رژیم شاه، اینان همچنان به مشی براندازی معتقد بودند، اما این بار براندازی نیروهای سیاسی غیرخود - در ابتدا مارکسیستها و مجاهدین- را در دستور کار قرار داده بودند. پس از آن نیز این براندازی و طرد و حذف، شامل سایر نیروهای غیرخودی - به ترتیب قد- شد. به این ترتیب پروژه حذف غیرخودیها به جای اصلاح و بالندگی و رشد آنها رقم خورد. هر کس بر این روند صحه میگذاشت موجه و خودی و مؤمن شمرده میشد و آنکه در درستی این مسیر تردید میکرد ناخالص و ناصالح قلمداد شد. همین فرهنگ و رویه توسط رجوی در میان هواداران ترویج میشد. او بهصورت پنهان مشی براندازی را در نظر داشت و دنبال توجیه و جا انداختن آن در میان نیروهای خود بود. زمانی که تعدادی از حزباللهیها شعار مرگ بر منافق سر دادند بر اساس این شعار تحلیلی در میان مسئولان تشکیلاتی پخش کردند که حکومت تضادش را با ما مطلق کرده و ما هم باید برای براندازی و برخورد نظامی آماده شویم.
منبع: چشمانداز ایران شماره 134
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3Jpa29i
Telegraph
انتظاری از آیتالله خامنهای
رواداری به جای براندازی سال 1361 در ساختمان ریاستجمهوری در خیابان فلسطین جنوبی با تعیین وقت قبلی با آقایان لطفالله میثمی و محسن شریفزاده خدمت رسیدیم . بگذریم که ما یک ربع دیر رسیدیم و شرمنده شدیم. مسائل مختلفی طرح شد و گفتوگوی خودمانی و صمیمانهای بود،…
🔸در غیاب سیمرغ
✍🏻سید علی صالحی
✅شعر در هر شرایطی، فارغ از شکل و فرم و جریان و مضمون و رخسارِ کمی و کیفی، تنها به شرطی از پرده به در میشود که وقتِ سرودن و سپس کتابت، به توازنِ پنهان و آشکار و تعادلِ همهسویه رسیده باشد. این اشاره رو به شاعرانِ حرفهای و مسلط به کار کلمه دارد، وگرنه در ایامِ تمرین و تجربه... تنها همان تمرین و تجربه مهم است، خاصه باید پُرکار بود در آغاز ممارستِ رؤیا و آفرینش. در این ایام، هر ناصح بیخبری که شما (شاعر تجربهگر و تجربهگرا) را به «آب کم جوی و تشنگی آموز» اندرز میدهد، موجود ناکاملی است، یا حِقد هجوم دارد. چرا...؟! شعر و خلاقیت کلمه، تنها با تمرین و پُرنویسی و پیمانهشکنی و شعلهور شدن در تکرار ... به مقام و مدارج مقبول میرسد؛ و نه هر سال و ماهی به ناله و نمورهای بسنده کردن. شاعری که در تاریخ ما با چند یا چندین شعر مؤثر افتاده است ما فقط همین چند شعر را از او دیدهایم که بر ملا، وگرنه بسیار سروده است، حالا خواسته یا ناخواسته، شرایط برای ارائه کل کار او مساعد نبوده و سپس طی روزگار مدید به فراموشی پناهیده شده است. با کمکاری نمیتوان به توازن درونی و تعادل بیرونی (در حال پیشروی) دست یافت. در مکتبِ مهندسیِ تکلم (با رویکرد به شمایل شعر) سه میراث معین، قابلکشف و آموزه است. شعرِ دُرست و دانا، فرمانده این سه میراث است که سعی میکنم در ادامه سخن، دسترسی به راه این سه رؤیا را تسهیل کنم.
✅شعر در هر شرایطی و برآمدِ شرایطی که باشد، برای برونرفت از هر سکوت و هیچستانِ پیشانوشت مجبور است خود را به روح واژه معرفی کند؛ و فرصت میخواهد تا برای ورود به واژه، جان خود را کامل کند و این اتفاق، اتفاق در منزلت شاعر حرفهای است که به ذهن شكار و زبان کمندمآبِ کلمه رسیده است: هم مولود را میشناسد، هم مسیر را. شعر در چنین سطحی، از هیچ ناپیدا (در اقلیم ضمیر) به سوی هیچ متن شدهگی و متن پیشوندهگی حرکت میکند: تکامل در حرکت؛ و در همین حوالی زمان و مکان است که با نظر به آن تثلیث، نزدیک شدن بهمنظور سهگانه ممکن میشود:
الف- شعر در اختیار اندیشه؛
ب- شعر برای شعر؛
ج- اندیشه در اختیار شعر.
✅شعر در اختیار اندیشه. این راسته تاریخی غرق در کالای «شعر مضمون» است؛ پرمشتری آسانیابِ و سهلپندار، که معمولاً پس و پیش جنبشهای اجتماعی و مطالبه تودهها به کثرت در تولید تن میدهد، خاصه در آغاز پیدا شدن نشانگان مدرنیسم. مثلاً مقطع جنبش گیج مشروطیت. از شاعران همین دوره، نامها بسیارند. از نسیم شمال تا شاعران دوره پنجاهوهفت زدهگی. شعر از امکان زیباییشناسیک به سمت جزیره «شعار» تبعید شد. هنوز و تا سالها و دههها این جزیره شلوغ «بیرق فریاد» را در توفانهای موسمی افراشته نگه خواهد شد. عواطف برای ما اعتبارند، افراط در این حس شناور، به احساسات زدهگی منجر میشود. احساسات به غلط جای «حس شعور» و «شعور حس» را اشغال میکند. در چنین سطح و سرودی، همهچیز به «منظور» تبدیل میشود. از نصایح موزون ناصرخسرو قبادیانی تا همین عصر اضافهزای سردرگم. استاد فریدون مشیری، چهره و نماینده باشعور این خطه خوشگل است؛ حتی عاشقانهها نیز شهید همین مرتبه شبه حکیمانه میشوند، تا جایی که تودهها انتظار دارند شاعرشان نقش رسولان را به عهده بگیرد، و اگر در این راه (شعر اندیشه زده) هم هزینه داد، چهبهتر! خوفناک است که مردم از شاعر انتظار دارند رفتار مسیح مقدس را پیشه کند. مسیح جولجتای غُر و غیظ و شعار و شبکلاهِ جُغد، چراکه جای سیمرغ بزرگ و منجی ذهنی خالی است: شعر در مقام مبتذل شعار و عقاید ناپایدار و ابزاری. در چنین غیابی جز چکامه گوشخراش جغد، هیچ نرم نسیمی نمیوزد. ماشاءالله تاریخ ادبیات ما از این نوع گلادیاتورهای در تاریکی مانده فراوان دارد. حیف آرمانهای انسانی که آلوده شعارهای بازاری شود، حیف شعر که شهید نق زدنهای زودگذر شبهسیاسی و ظاهراً آرمانی.
✅شعر برای شعر، حالا با هر وسیله و به هر شیوه! یعنی شعر در اختیار شعر. آیا میسّر است؟ یا ما مجبوریم به بعضی تکلمات مُعوَج با شمایل صوری شعر، «چیز» دیگری بگوییم! آیا آوردن «چیز» توهین به این نوع ترانگی نیست؟ ما چه حق داریم وقتی چیزی در آشپزخانه ذهن ما «ته» میگیرد، آشپز را تحقیر کنیم. شاید ناتوانی ذوقی از سوی ماست. چرا آنقدر ظالم شدهایم که تنها برای رژه سربازان خود سلام نظامی میدهیم؟! بگو تو بنویس، پرت و پلا بنویس! مهم خلاقیت در نوشتن است. فضا را و قضا را بگردان. به تکرار کسالتآور پایان بدهید. حتی از سر تفنن، خدای را چه دیدی، شاید در این بوته بیصحرا، انفجار عظیمی رخ داد. اگر این شکل از جریانها رفتنی هستند، خب تو زحمت غر زدن را کم کن و اگر ماندنی شدند، همه چشمهای شهلا برای شما.
منبع: چشمانداز ایران شماره 134
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3PshhP4
✍🏻سید علی صالحی
✅شعر در هر شرایطی، فارغ از شکل و فرم و جریان و مضمون و رخسارِ کمی و کیفی، تنها به شرطی از پرده به در میشود که وقتِ سرودن و سپس کتابت، به توازنِ پنهان و آشکار و تعادلِ همهسویه رسیده باشد. این اشاره رو به شاعرانِ حرفهای و مسلط به کار کلمه دارد، وگرنه در ایامِ تمرین و تجربه... تنها همان تمرین و تجربه مهم است، خاصه باید پُرکار بود در آغاز ممارستِ رؤیا و آفرینش. در این ایام، هر ناصح بیخبری که شما (شاعر تجربهگر و تجربهگرا) را به «آب کم جوی و تشنگی آموز» اندرز میدهد، موجود ناکاملی است، یا حِقد هجوم دارد. چرا...؟! شعر و خلاقیت کلمه، تنها با تمرین و پُرنویسی و پیمانهشکنی و شعلهور شدن در تکرار ... به مقام و مدارج مقبول میرسد؛ و نه هر سال و ماهی به ناله و نمورهای بسنده کردن. شاعری که در تاریخ ما با چند یا چندین شعر مؤثر افتاده است ما فقط همین چند شعر را از او دیدهایم که بر ملا، وگرنه بسیار سروده است، حالا خواسته یا ناخواسته، شرایط برای ارائه کل کار او مساعد نبوده و سپس طی روزگار مدید به فراموشی پناهیده شده است. با کمکاری نمیتوان به توازن درونی و تعادل بیرونی (در حال پیشروی) دست یافت. در مکتبِ مهندسیِ تکلم (با رویکرد به شمایل شعر) سه میراث معین، قابلکشف و آموزه است. شعرِ دُرست و دانا، فرمانده این سه میراث است که سعی میکنم در ادامه سخن، دسترسی به راه این سه رؤیا را تسهیل کنم.
✅شعر در هر شرایطی و برآمدِ شرایطی که باشد، برای برونرفت از هر سکوت و هیچستانِ پیشانوشت مجبور است خود را به روح واژه معرفی کند؛ و فرصت میخواهد تا برای ورود به واژه، جان خود را کامل کند و این اتفاق، اتفاق در منزلت شاعر حرفهای است که به ذهن شكار و زبان کمندمآبِ کلمه رسیده است: هم مولود را میشناسد، هم مسیر را. شعر در چنین سطحی، از هیچ ناپیدا (در اقلیم ضمیر) به سوی هیچ متن شدهگی و متن پیشوندهگی حرکت میکند: تکامل در حرکت؛ و در همین حوالی زمان و مکان است که با نظر به آن تثلیث، نزدیک شدن بهمنظور سهگانه ممکن میشود:
الف- شعر در اختیار اندیشه؛
ب- شعر برای شعر؛
ج- اندیشه در اختیار شعر.
✅شعر در اختیار اندیشه. این راسته تاریخی غرق در کالای «شعر مضمون» است؛ پرمشتری آسانیابِ و سهلپندار، که معمولاً پس و پیش جنبشهای اجتماعی و مطالبه تودهها به کثرت در تولید تن میدهد، خاصه در آغاز پیدا شدن نشانگان مدرنیسم. مثلاً مقطع جنبش گیج مشروطیت. از شاعران همین دوره، نامها بسیارند. از نسیم شمال تا شاعران دوره پنجاهوهفت زدهگی. شعر از امکان زیباییشناسیک به سمت جزیره «شعار» تبعید شد. هنوز و تا سالها و دههها این جزیره شلوغ «بیرق فریاد» را در توفانهای موسمی افراشته نگه خواهد شد. عواطف برای ما اعتبارند، افراط در این حس شناور، به احساسات زدهگی منجر میشود. احساسات به غلط جای «حس شعور» و «شعور حس» را اشغال میکند. در چنین سطح و سرودی، همهچیز به «منظور» تبدیل میشود. از نصایح موزون ناصرخسرو قبادیانی تا همین عصر اضافهزای سردرگم. استاد فریدون مشیری، چهره و نماینده باشعور این خطه خوشگل است؛ حتی عاشقانهها نیز شهید همین مرتبه شبه حکیمانه میشوند، تا جایی که تودهها انتظار دارند شاعرشان نقش رسولان را به عهده بگیرد، و اگر در این راه (شعر اندیشه زده) هم هزینه داد، چهبهتر! خوفناک است که مردم از شاعر انتظار دارند رفتار مسیح مقدس را پیشه کند. مسیح جولجتای غُر و غیظ و شعار و شبکلاهِ جُغد، چراکه جای سیمرغ بزرگ و منجی ذهنی خالی است: شعر در مقام مبتذل شعار و عقاید ناپایدار و ابزاری. در چنین غیابی جز چکامه گوشخراش جغد، هیچ نرم نسیمی نمیوزد. ماشاءالله تاریخ ادبیات ما از این نوع گلادیاتورهای در تاریکی مانده فراوان دارد. حیف آرمانهای انسانی که آلوده شعارهای بازاری شود، حیف شعر که شهید نق زدنهای زودگذر شبهسیاسی و ظاهراً آرمانی.
✅شعر برای شعر، حالا با هر وسیله و به هر شیوه! یعنی شعر در اختیار شعر. آیا میسّر است؟ یا ما مجبوریم به بعضی تکلمات مُعوَج با شمایل صوری شعر، «چیز» دیگری بگوییم! آیا آوردن «چیز» توهین به این نوع ترانگی نیست؟ ما چه حق داریم وقتی چیزی در آشپزخانه ذهن ما «ته» میگیرد، آشپز را تحقیر کنیم. شاید ناتوانی ذوقی از سوی ماست. چرا آنقدر ظالم شدهایم که تنها برای رژه سربازان خود سلام نظامی میدهیم؟! بگو تو بنویس، پرت و پلا بنویس! مهم خلاقیت در نوشتن است. فضا را و قضا را بگردان. به تکرار کسالتآور پایان بدهید. حتی از سر تفنن، خدای را چه دیدی، شاید در این بوته بیصحرا، انفجار عظیمی رخ داد. اگر این شکل از جریانها رفتنی هستند، خب تو زحمت غر زدن را کم کن و اگر ماندنی شدند، همه چشمهای شهلا برای شما.
منبع: چشمانداز ایران شماره 134
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3PshhP4
Telegraph
در غیاب سیمرغ
گشایشی بر بخش ادبیات و هنر با مقالهای از سید علی صالحی 1- شعر در هر شرایطی، فارغ از شکل و فرم و جریان و مضمون و رخسارِ کمی و کیفی، تنها به شرطی از پرده به در میشود که وقتِ سرودن و سپس کتابت، به توازنِ پنهان و آشکار و تعادلِ همهسویه رسیده باشد. این اشاره…
🔸پاسداشت فریاد
✍🏻شیلا قاسمخانی
✅جنبشهای اجتماعی با تاریخچهای پربار راهی برای فرستادن پیام قشری از مردم به کسانی است که در مسند قدرتاند و وظیفهای جز خدمت به مردم و اعتلای جامعه ندارند. جنبش معلمان شاید آخرین سنگر مقاومت جامعه مدنی برای ایجاد گفتوگو بر سر مطالبات خود با ساختار قدرت باشد. این جنبش از دل طبقات مختلف جامعه شکل گرفت و نضج یافت. دستگیری گسترده معلمان در روزهای اخیر ما را بیش از همیشه به یاد دانشآموزانی میاندازد که در کپرها و روستاهای دورافتاده بدون امکانات، خیره به آموزگاری شدهاند که نگران نان خود و فردای شاگردانشان است. حالا صدای الفباخوانیشان سرگشتهتر از همیشه در پژواک کمطنین صدای کودکانهشان همراه با آموزگارانشان گویی به حبس رفته است.
✅معلمان نسبت به فردای ناایمن خود مضطرباند؛ آنها میگویند این پژواک نحیف را هم بشنوید. این نابرخورداری سازندگان آینده جامعه را ببینید. به معیشت معلم بها دهید که ذهن دغدغهمند بعید است بتواند با دست و دل بازی بذر مهر و آگاهی بپراکند. بعید است فرصت کند، اندیشهاش را پرورش دهد. حالا وجود جنبش معلمان فرصت ترمیم این زخمهاست. فرصتی که حتی اگر از سوی حکومت سوخت شود، باز علائم حیاتیاش باقی است. آیا جنبشها از بین میروند؟ آیا صدایشان برای همیشه خاموش میشود؟
✅جنبشهای اجتماعی از مشروطه تا به الآن وجود داشته و حکومتها و دولتهای مختلف چون قاجار و پهلوی و بعد از انقلاب ۵۷، در جمهوری اسلامی تلاش به حذف این جنبشهای صنفی داشتند، اما عملاً موفق نشدند. به همین دلیل با جرئت میشود گفت بهطورکلی تلاش برای شکست این جنبشها تلاش بیحاصلی است. تجربه شخصی خودم و با توجه به عضویت در سازمان معلمان و تعاملی که با سایر تشکلها داشتیم، بهویژه با کانونهای صنفی که کارهای مشترکی انجام دادیم این جمعبندی را برای من ایجاد کرد. در بیست سال اخیر برخورد با برخی جریانها باعث خاموشی یا به محاق رفتن آنها شده است اما درباره جنبش معلمان اینگونه نبوده است. جنبش صنفی-معلمی فراز و فرودهایی داشته، اما همانطوری که دیدید در طول بیست و یک سال گذشته یکی از فعالترین جنبشهای اجتماعی ایران بوده است. به همین دلیل حکومت باید جنبشها و اعتراضهای معلمان را به رسمیت بشناسد و این را فرصتی بداند برای بروز و ظهور واقعیتهای جامعه حداقل در یکی از صنفها، یعنی صنف معلمان.
✅فردین علیخواه، جامعهشناس، نیز ابتدا از اهمیت محیط اثرگذاری پیام میگوید و حکومت را نسبت به داشتن این دانش ترغیب میکند و در ادامه وجود و حضور جنبشها را برای حکومتها غنیمت میداند که میتواند ارتباط بدنه با حکومت را حفظ کنند و مانع از اغتشاشات پنهان و پراکنده شوند: «در بحث ارتباطات جمعی یکی از معیارهایی که بر انتقال پیام تأثیر میگذارد محیط پیام است، یعنی یا محیط پیام تقویتکننده اثرگذاری آن است یا اثرگذاری را کاهش میدهد. هماکنون به دلایل مختلف نظیر ناتوانی در تحقق وعدههای مختلف به مردم، بحران اقتصادی، فقدان چشمانداز روشن برای آینده و مسیر پیشرو، فرسودگی اجتماعی و شکاف بین دولت-ملت، محیط پیام به نفع حاکمیت سیاسی نیست. منظور آنکه هر پیامی که دستگاههای تبلیغاتی رسمی به سمت مردم ارسال میکنند به دلیل همان محیط پیام، اثرگذار نیست و گویی اصلاً وجود ندارد. از طرف دیگر، رسانههای غیررسمی، باز به خاطر همان محیط پیام حامی، بیشتر اثرگذارند و در شکلدهی به افکار عمومی نقش بیشتری دارند. بیایید همین بازنشستگان و معلمان را در نظر بگیریم. هر دو گروه در جامعه ایرانی منزلت اجتماعی خاصی دارند. یکی معلم است و یکی دیگر سالمند. در فرهنگ ایرانی احترام به هر دو معمولاً شدیداً توصیه میشود».
منبع: چشمانداز ایران شماره 134
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3c0OwLB
✍🏻شیلا قاسمخانی
✅جنبشهای اجتماعی با تاریخچهای پربار راهی برای فرستادن پیام قشری از مردم به کسانی است که در مسند قدرتاند و وظیفهای جز خدمت به مردم و اعتلای جامعه ندارند. جنبش معلمان شاید آخرین سنگر مقاومت جامعه مدنی برای ایجاد گفتوگو بر سر مطالبات خود با ساختار قدرت باشد. این جنبش از دل طبقات مختلف جامعه شکل گرفت و نضج یافت. دستگیری گسترده معلمان در روزهای اخیر ما را بیش از همیشه به یاد دانشآموزانی میاندازد که در کپرها و روستاهای دورافتاده بدون امکانات، خیره به آموزگاری شدهاند که نگران نان خود و فردای شاگردانشان است. حالا صدای الفباخوانیشان سرگشتهتر از همیشه در پژواک کمطنین صدای کودکانهشان همراه با آموزگارانشان گویی به حبس رفته است.
✅معلمان نسبت به فردای ناایمن خود مضطرباند؛ آنها میگویند این پژواک نحیف را هم بشنوید. این نابرخورداری سازندگان آینده جامعه را ببینید. به معیشت معلم بها دهید که ذهن دغدغهمند بعید است بتواند با دست و دل بازی بذر مهر و آگاهی بپراکند. بعید است فرصت کند، اندیشهاش را پرورش دهد. حالا وجود جنبش معلمان فرصت ترمیم این زخمهاست. فرصتی که حتی اگر از سوی حکومت سوخت شود، باز علائم حیاتیاش باقی است. آیا جنبشها از بین میروند؟ آیا صدایشان برای همیشه خاموش میشود؟
✅جنبشهای اجتماعی از مشروطه تا به الآن وجود داشته و حکومتها و دولتهای مختلف چون قاجار و پهلوی و بعد از انقلاب ۵۷، در جمهوری اسلامی تلاش به حذف این جنبشهای صنفی داشتند، اما عملاً موفق نشدند. به همین دلیل با جرئت میشود گفت بهطورکلی تلاش برای شکست این جنبشها تلاش بیحاصلی است. تجربه شخصی خودم و با توجه به عضویت در سازمان معلمان و تعاملی که با سایر تشکلها داشتیم، بهویژه با کانونهای صنفی که کارهای مشترکی انجام دادیم این جمعبندی را برای من ایجاد کرد. در بیست سال اخیر برخورد با برخی جریانها باعث خاموشی یا به محاق رفتن آنها شده است اما درباره جنبش معلمان اینگونه نبوده است. جنبش صنفی-معلمی فراز و فرودهایی داشته، اما همانطوری که دیدید در طول بیست و یک سال گذشته یکی از فعالترین جنبشهای اجتماعی ایران بوده است. به همین دلیل حکومت باید جنبشها و اعتراضهای معلمان را به رسمیت بشناسد و این را فرصتی بداند برای بروز و ظهور واقعیتهای جامعه حداقل در یکی از صنفها، یعنی صنف معلمان.
✅فردین علیخواه، جامعهشناس، نیز ابتدا از اهمیت محیط اثرگذاری پیام میگوید و حکومت را نسبت به داشتن این دانش ترغیب میکند و در ادامه وجود و حضور جنبشها را برای حکومتها غنیمت میداند که میتواند ارتباط بدنه با حکومت را حفظ کنند و مانع از اغتشاشات پنهان و پراکنده شوند: «در بحث ارتباطات جمعی یکی از معیارهایی که بر انتقال پیام تأثیر میگذارد محیط پیام است، یعنی یا محیط پیام تقویتکننده اثرگذاری آن است یا اثرگذاری را کاهش میدهد. هماکنون به دلایل مختلف نظیر ناتوانی در تحقق وعدههای مختلف به مردم، بحران اقتصادی، فقدان چشمانداز روشن برای آینده و مسیر پیشرو، فرسودگی اجتماعی و شکاف بین دولت-ملت، محیط پیام به نفع حاکمیت سیاسی نیست. منظور آنکه هر پیامی که دستگاههای تبلیغاتی رسمی به سمت مردم ارسال میکنند به دلیل همان محیط پیام، اثرگذار نیست و گویی اصلاً وجود ندارد. از طرف دیگر، رسانههای غیررسمی، باز به خاطر همان محیط پیام حامی، بیشتر اثرگذارند و در شکلدهی به افکار عمومی نقش بیشتری دارند. بیایید همین بازنشستگان و معلمان را در نظر بگیریم. هر دو گروه در جامعه ایرانی منزلت اجتماعی خاصی دارند. یکی معلم است و یکی دیگر سالمند. در فرهنگ ایرانی احترام به هر دو معمولاً شدیداً توصیه میشود».
منبع: چشمانداز ایران شماره 134
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3c0OwLB
Telegraph
پاسداشت فریاد
نگاهی نتیجهگرایانه به برخورد امنیتی با جریان معلمان جنبشهای اجتماعی با تاریخچهای پربار راهی برای فرستادن پیام قشری از مردم به کسانی است که در مسند قدرتاند و وظیفهای جز خدمت به مردم و اعتلای جامعه ندارند. جنبش معلمان شاید آخرین سنگر مقاومت جامعه مدنی…
🔸کدام دموکراسی برای ایران «ممکن» است؟
✍🏻حمیدرضا جلائیپور
✅ما برای اداره کشور ایران به سامان دموکراتیک نیاز داریم. سامان دموکراتیک هم بر هیچ کشوری ناگهان نازل نمیشود، بلکه بهتدریج و با کمک دولت و جامعه مدنی هر کشور ساخته میشود. سامان و رژیم دموکراتیک به این معناست که در اداره کشور هشتادوچهار میلیونی ایران، سازوکارها و قواعدی داشته باشیم و آنها را اعمال کنیم تا «مشارکت همه شهروندان» در تعیین مقامات کشور و «نظارت» بر فعالیت آنها را تأمین کند. این سازوکارها عبارتاند از: انجام انتخابات سالم، منصفانه و دورهای برای انتخاب متصدیان و قانونگذاران کشور؛ آزادی شهروندان در سپهرهای مختلف زندگی بر اساس حقوق بشر و قوانین مصوبه؛ امکان تقویت جامعه مدنی (یا رونق شکلگیری اصناف، انجمنهای داوطلبانه و غیرحکومتی)؛ آزادی اقلیتهای سیاسی و غیرسیاسی در جامعه؛ رعایت اصل تفکیک قوای سهگانه؛ تفکیک (یا تعامل) نهاد سیاسی با نهاد دینی؛ آزادی بیان، افکار و رسانهها و استقلال و بیطرفی قاضی نسبت به قدرت سیاسی، مذهبی و اقتصادی در جامعه.
✅از آنجا که دموکراسی بهعنوان یک رژیم سیاسی در برابر انواع دیگر رژیمهای غیردموکراتیک قرار میگیرد، مثل رژیمهای سلطانی، پدرسالار، تمامیتگرا، اقتدارگرا و رژیمهای ترکیبی مثل رژیمهای اقتدارگرای انتخاباتی. اینک اگر برای اداره کشور ایران، سامان و رژیم دموکراتیک را ضروری بدانیم، دستکم هفت سؤال در برابر ما قرار میگیرد:
1. بهطورکلی چرا رژیم دموکراتیک برای کشوری مثل ایران اهمیت دارد؟
2. آیا دموکراسی مدل حکمرانی بینقصی است؟
3. چرا حکومت کنونی ایران دموکراتیک نیست؟
4. چرا تلاشهای دموکراتیک ایرانیان در 120 سال گذشته هنوز به ثمر نرسیده است؟
5. آیا برای رسیدن به رژیم دموکراتیک باید رژیم موجود را سرنگون کنیم؟
6. الگوی دموکراسی «ممکن» و عملی در ایران کدام است؟
7. چگونه میتوان به این دموکراسی ممکن نزدیک شد؟
✅ایران برای توسعه کشور به ثبات سیاسی پویا یا دموکراتیک نیاز دارد. ایران کشور هشتادمیلیونی است که با انواع معضلها (بیآبی، فقر گسترده، تراکمی از آسیبهای اجتماعی، نابرابریها، تبعیضها و تهدیدهای بینالمللی) روبهروست. هرکدام این معضلها علل و درمانهای گوناگونی دارد، اما یک درمان مادر و مشترک برای همه وجود دارد و آن هم این است که تا ایران در مسیر «توسعه» بلندمدت، پایدار و همهجانبه قرار نگیرد، «توانایی» لازم برای حل معضلهای مذکور ایجاد نمیشود. کمآبی، فقر، حاشیهنشینی و انواع نابرابری را بدون توسعه و ایجاد توانایی اجرای آن در سطح کشور نمیتوان حل کرد. اگر به تجربه کشورهای توسعهیافته نگاه کنید، (مثل شمال اروپا) میبینید که توسعه پایدار در کشورهایی اتفاق افتاده که «ثبات» پویای سیاسی داشتند و شرط ثبات پویای سیاسی، حرکت در چارچوبهای دموکراتیک است. کشوری که جمعیت آن دوقطبی و به اکثریت ناراضی سیاسی و اقلیت پرقدرت ناپاسخگو تقسیم میشود، نمیتواند در مسیر توسعه پایدار حرکت کند و دائم درجا میزند.
✅ممکن است این پرسش پیش بیاید که پس چطور در طول سی سال گذشته، کشور چین با داشتن یک «رژیم اقتدارگرا» توانسته تغییرات و توسعه اقتصادی شگرفی به دست آورد و به قدرت اقتصادی دوم جهان تبدیل شود؟ توجه به این نکته بسیار مهم است که لازمه توسعه کشور، لزوماً داشتن رژیم دموکراتیک نیست و با رژیم اقتدارگرا هم میتوان مثل چین، حداقل به تواناییهای شگرف اقتصادی رسید؛ لذا در محافل محافظهکار ایران، بهصراحت این گزاره را بیان میکنند که چرا ایران با رژیم مقتدر مذهبی فعلی نتواند به توسعه اقتصادی برسد؟
منبع: چشمانداز ایران شماره 134
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3po6paf
✍🏻حمیدرضا جلائیپور
✅ما برای اداره کشور ایران به سامان دموکراتیک نیاز داریم. سامان دموکراتیک هم بر هیچ کشوری ناگهان نازل نمیشود، بلکه بهتدریج و با کمک دولت و جامعه مدنی هر کشور ساخته میشود. سامان و رژیم دموکراتیک به این معناست که در اداره کشور هشتادوچهار میلیونی ایران، سازوکارها و قواعدی داشته باشیم و آنها را اعمال کنیم تا «مشارکت همه شهروندان» در تعیین مقامات کشور و «نظارت» بر فعالیت آنها را تأمین کند. این سازوکارها عبارتاند از: انجام انتخابات سالم، منصفانه و دورهای برای انتخاب متصدیان و قانونگذاران کشور؛ آزادی شهروندان در سپهرهای مختلف زندگی بر اساس حقوق بشر و قوانین مصوبه؛ امکان تقویت جامعه مدنی (یا رونق شکلگیری اصناف، انجمنهای داوطلبانه و غیرحکومتی)؛ آزادی اقلیتهای سیاسی و غیرسیاسی در جامعه؛ رعایت اصل تفکیک قوای سهگانه؛ تفکیک (یا تعامل) نهاد سیاسی با نهاد دینی؛ آزادی بیان، افکار و رسانهها و استقلال و بیطرفی قاضی نسبت به قدرت سیاسی، مذهبی و اقتصادی در جامعه.
✅از آنجا که دموکراسی بهعنوان یک رژیم سیاسی در برابر انواع دیگر رژیمهای غیردموکراتیک قرار میگیرد، مثل رژیمهای سلطانی، پدرسالار، تمامیتگرا، اقتدارگرا و رژیمهای ترکیبی مثل رژیمهای اقتدارگرای انتخاباتی. اینک اگر برای اداره کشور ایران، سامان و رژیم دموکراتیک را ضروری بدانیم، دستکم هفت سؤال در برابر ما قرار میگیرد:
1. بهطورکلی چرا رژیم دموکراتیک برای کشوری مثل ایران اهمیت دارد؟
2. آیا دموکراسی مدل حکمرانی بینقصی است؟
3. چرا حکومت کنونی ایران دموکراتیک نیست؟
4. چرا تلاشهای دموکراتیک ایرانیان در 120 سال گذشته هنوز به ثمر نرسیده است؟
5. آیا برای رسیدن به رژیم دموکراتیک باید رژیم موجود را سرنگون کنیم؟
6. الگوی دموکراسی «ممکن» و عملی در ایران کدام است؟
7. چگونه میتوان به این دموکراسی ممکن نزدیک شد؟
✅ایران برای توسعه کشور به ثبات سیاسی پویا یا دموکراتیک نیاز دارد. ایران کشور هشتادمیلیونی است که با انواع معضلها (بیآبی، فقر گسترده، تراکمی از آسیبهای اجتماعی، نابرابریها، تبعیضها و تهدیدهای بینالمللی) روبهروست. هرکدام این معضلها علل و درمانهای گوناگونی دارد، اما یک درمان مادر و مشترک برای همه وجود دارد و آن هم این است که تا ایران در مسیر «توسعه» بلندمدت، پایدار و همهجانبه قرار نگیرد، «توانایی» لازم برای حل معضلهای مذکور ایجاد نمیشود. کمآبی، فقر، حاشیهنشینی و انواع نابرابری را بدون توسعه و ایجاد توانایی اجرای آن در سطح کشور نمیتوان حل کرد. اگر به تجربه کشورهای توسعهیافته نگاه کنید، (مثل شمال اروپا) میبینید که توسعه پایدار در کشورهایی اتفاق افتاده که «ثبات» پویای سیاسی داشتند و شرط ثبات پویای سیاسی، حرکت در چارچوبهای دموکراتیک است. کشوری که جمعیت آن دوقطبی و به اکثریت ناراضی سیاسی و اقلیت پرقدرت ناپاسخگو تقسیم میشود، نمیتواند در مسیر توسعه پایدار حرکت کند و دائم درجا میزند.
✅ممکن است این پرسش پیش بیاید که پس چطور در طول سی سال گذشته، کشور چین با داشتن یک «رژیم اقتدارگرا» توانسته تغییرات و توسعه اقتصادی شگرفی به دست آورد و به قدرت اقتصادی دوم جهان تبدیل شود؟ توجه به این نکته بسیار مهم است که لازمه توسعه کشور، لزوماً داشتن رژیم دموکراتیک نیست و با رژیم اقتدارگرا هم میتوان مثل چین، حداقل به تواناییهای شگرف اقتصادی رسید؛ لذا در محافل محافظهکار ایران، بهصراحت این گزاره را بیان میکنند که چرا ایران با رژیم مقتدر مذهبی فعلی نتواند به توسعه اقتصادی برسد؟
منبع: چشمانداز ایران شماره 134
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3po6paf
Telegraph
کدام دموکراسی برای ایران «ممکن» است؟
پاسخ به هفت سؤال ما برای اداره کشور ایران به سامان دموکراتیک نیاز داریم. سامان دموکراتیک هم بر هیچ کشوری ناگهان نازل نمیشود، بلکه بهتدریج و با کمک دولت و جامعه مدنی هر کشور ساخته میشود. سامان و رژیم دموکراتیک به این معناست که در اداره کشور هشتادوچهار میلیونی…