🔸 تاریخ را با اگر نمینویسند
🔺 گفتوگو با ابراهیم یزدی
✅معتقدم بايد کارنامه انقلاب را از رويدادهاي بعد از انقلاب تفكيك كرد. انقلاب بهعنوان یک پدیده اثرات بسيار عمیقی در جامعه ما، در منطقه و حتي جهان برجای گذاشته است. زمانی براي سخنراني به دانشگاه هاروارد دعوت شده بودم تا پيامدهاي انقلاب را بگويم. درباره اين سه قلمرو و تأثیرات انقلاب بحث كردم. در ايران، انقلاب، نزاع تاريخي بين سنت و مدرنيته را به نفع مدرنيته تغيير داد.
✅ آزادي و استقلال اهداف مشخص انقلاب بودند. آزادی دو معنا دارد؛ آزادي از (freedom from) و آزادي براي (freedom for). آزادي از فقر، استبداد، فشار، تنگدستي، اختلاف طبقاتي، سركوب و اسارت همه اینها جنبه سلبي آزادی هستند. این نوع آزادی یا به تعبیری «رهایی» امری درونزا و غریزی است. از درون وجود خود انسان سرچشمه میگیرد. این بخشی از همان اهداف سلبی است. اما بُعد ایجابی آزادی آن است که انسان آزاد و مختار خلق شده است. انسان بهعنوان انسان، واجد قدرت تفکر و ایجاد فکر است. من آزادي ميخواهم براي اينكه افکارم را بنویسم، حرفم را بزنم، سرنوشتم را خود تعیین کنم، هر جا میخواهم زندگي كنم. اینها اهداف کاملاً مشخصي بود، منتها در سطح آرمان بود.
✅تمام انقلابهای جهان در هرکجای جهان در چین، ویتنام، کوبا و... یک حزب یا جبههای مرکب از احزاب آن را رهبری کرده است. در دوره طولانی مبارزه کادرهای ورزیده تربیت میشوند، انسجام دارند و پس از پیروزی، کشور را اداره میکنند. ولی انقلاب ایران فاقد ساختار تشکیلاتی بود. از انقلابهای منحصربهفردی است که هیچ نوع ساختار سازمانی و تشکیلاتی نداشت.
✅آقای خمینی که در نجف بودند، از تعرضات مستقیم ساواک مصون بودند. ما هم در خارج از کشور سازمان و امکانات و تشکیلات داشتیم. یک همکاری و همراهی یا ازدواج خیلی مناسبی صورت گرفت. آقای خمینی از نجف، جنبش را در داخل رهبری میکردند، همچنین در خارج از کشور همکنشی و روابط بسیار عمیق مثبتی بین سازمانها و گروههای فعال اسلامی با این رهبری به وجود آمد. یک اعتماد متقابل وجود داشت. بهعنوان نمونه من تنها غیرروحانی بودم که از جانب آقای خمینی اجازه داشتم وجوهات شرعی را بگیرم و خرج کنم و این در فرهنگ روحانیت خیلی مسئله مهمی است.
✅ما باید تأثير نيروهاي خارجي را در اين چارچوب بررسي كنيم نه اينكه آنها موجد انقلاب بودند. در اواخر سال 55 يا 56 (در كتاب «آخرين تلاشها در آخرین روزها» منابع را دقيق ذكر كردهام) انگلیسیها و اسرائیلیها که بیش از امريكايیها از وضع ايران آگاه بودند، به شاه اطلاع میدهند که توفان سهمگيني در راه است و ایران آبستن یک انفجار است. به او میگویند برای مقابله با آن به نفع پسرت کنارهگیری كن. شورای نیابت سلطنت تشکیل شود. یک سلسله آزادیهای سیاسی داده شود، زندانیان سیاسی آزاد شوند. این فشارهای انباشته آزاد میشود.
منبع: چشمانداز ایران شماره 89
@cheshmandaz_iran
لینک بخش اول: https://bit.ly/3jrASRg
لینک بخش دوم: https://bit.ly/2LqQacn
🔺 گفتوگو با ابراهیم یزدی
✅معتقدم بايد کارنامه انقلاب را از رويدادهاي بعد از انقلاب تفكيك كرد. انقلاب بهعنوان یک پدیده اثرات بسيار عمیقی در جامعه ما، در منطقه و حتي جهان برجای گذاشته است. زمانی براي سخنراني به دانشگاه هاروارد دعوت شده بودم تا پيامدهاي انقلاب را بگويم. درباره اين سه قلمرو و تأثیرات انقلاب بحث كردم. در ايران، انقلاب، نزاع تاريخي بين سنت و مدرنيته را به نفع مدرنيته تغيير داد.
✅ آزادي و استقلال اهداف مشخص انقلاب بودند. آزادی دو معنا دارد؛ آزادي از (freedom from) و آزادي براي (freedom for). آزادي از فقر، استبداد، فشار، تنگدستي، اختلاف طبقاتي، سركوب و اسارت همه اینها جنبه سلبي آزادی هستند. این نوع آزادی یا به تعبیری «رهایی» امری درونزا و غریزی است. از درون وجود خود انسان سرچشمه میگیرد. این بخشی از همان اهداف سلبی است. اما بُعد ایجابی آزادی آن است که انسان آزاد و مختار خلق شده است. انسان بهعنوان انسان، واجد قدرت تفکر و ایجاد فکر است. من آزادي ميخواهم براي اينكه افکارم را بنویسم، حرفم را بزنم، سرنوشتم را خود تعیین کنم، هر جا میخواهم زندگي كنم. اینها اهداف کاملاً مشخصي بود، منتها در سطح آرمان بود.
✅تمام انقلابهای جهان در هرکجای جهان در چین، ویتنام، کوبا و... یک حزب یا جبههای مرکب از احزاب آن را رهبری کرده است. در دوره طولانی مبارزه کادرهای ورزیده تربیت میشوند، انسجام دارند و پس از پیروزی، کشور را اداره میکنند. ولی انقلاب ایران فاقد ساختار تشکیلاتی بود. از انقلابهای منحصربهفردی است که هیچ نوع ساختار سازمانی و تشکیلاتی نداشت.
✅آقای خمینی که در نجف بودند، از تعرضات مستقیم ساواک مصون بودند. ما هم در خارج از کشور سازمان و امکانات و تشکیلات داشتیم. یک همکاری و همراهی یا ازدواج خیلی مناسبی صورت گرفت. آقای خمینی از نجف، جنبش را در داخل رهبری میکردند، همچنین در خارج از کشور همکنشی و روابط بسیار عمیق مثبتی بین سازمانها و گروههای فعال اسلامی با این رهبری به وجود آمد. یک اعتماد متقابل وجود داشت. بهعنوان نمونه من تنها غیرروحانی بودم که از جانب آقای خمینی اجازه داشتم وجوهات شرعی را بگیرم و خرج کنم و این در فرهنگ روحانیت خیلی مسئله مهمی است.
✅ما باید تأثير نيروهاي خارجي را در اين چارچوب بررسي كنيم نه اينكه آنها موجد انقلاب بودند. در اواخر سال 55 يا 56 (در كتاب «آخرين تلاشها در آخرین روزها» منابع را دقيق ذكر كردهام) انگلیسیها و اسرائیلیها که بیش از امريكايیها از وضع ايران آگاه بودند، به شاه اطلاع میدهند که توفان سهمگيني در راه است و ایران آبستن یک انفجار است. به او میگویند برای مقابله با آن به نفع پسرت کنارهگیری كن. شورای نیابت سلطنت تشکیل شود. یک سلسله آزادیهای سیاسی داده شود، زندانیان سیاسی آزاد شوند. این فشارهای انباشته آزاد میشود.
منبع: چشمانداز ایران شماره 89
@cheshmandaz_iran
لینک بخش اول: https://bit.ly/3jrASRg
لینک بخش دوم: https://bit.ly/2LqQacn
Telegraph
تاریخ را با اگر نمینویسند
#بخش_اول به قول مرحوم طالقاني، انقلاب شكوهمند ما، هم اسلامی، هم مردمي و هم توحيدي بود. به نظر شما مهمترین ويژگي انقلاب ما چه بود؟ من هم با اين جمعبندي موافقم كه انقلاب اسلامي ایران بهتماممعنا يك انقلاب مردمي و كلاسيك بود؛ مردمي بود، یعنی از درون جامعه…
🔸 باید پیام عطوفت میدادیم
🔺گفتوگو با مهندس معینفر
✅به نظر من آنچه در بهمن 57 اتفاق افتاد یک تحول بزرگ مردمی بود. از مهندس بازرگان درباره انقلاب پرسيدند و ایشان گفتند رهبر منفی انقلاب شخص شخیص اعلیحضرت بود که با اشتباهات خود کار را به آنجا رساند. واقعيت امر هم همین اشتباهات و انحرافات شاه بود. اگر کودتای فاجعهبار 28 مرداد 32 نبود کار به تحولات بهمن 57 نمیکشید. به فرض که کودتا رخ داد ولی اگر بعد از کودتا شاه بازهم اشتباهات دیگری انجام نمیداد کار به آنجا نمیکشید. اگر شاه در سال 40 حداقل به نخستوزیری دکتر علی امینی راضی شده بود- امینی که عاقد قرارداد کنسرسیوم بود و خدمت بزرگی به شاه کرد- و فضای نیمهباز آن زمان ادامه مییافت بازهم کار به آنجا نمیکشید.
✅مقاومتهایی که در زندانها در زیر شکنجهها در سال 55 شد ساواک را بهجایی رساند که عقبنشینی کرد و اعلام کرد برای مطالعه کتابهای سیاسی محکومیتی ندارند. بههرحال قهر مردم با نظام از زندانیکردن مرجع تقلید و کاپیتولاسیون هرروز بیشتر میشد. مشکل مملکت ما در این بود که حزب سیاسی فراگیر نداشتیم. حزب توده هم گریبانگیر فساد داخلی خودش بود و در مقطع انقلاب اساساً فراگیر نبود. جریان چپ هم غافلگیر شد. مجاهدین تا سال 54 مورد تأیید همه اقشار جامعه بودند ولی از آن به بعد مسائل تغییر کرد.
✅روشنفکران دینی و غیردینی پراکنده بودند. روحانیت یک تشکیلات نسبتاً فراگیر داشت. تحصیلکردگان مملکت به دموکراسی علاقهمند بودند تا مملکت از دیکتاتوری و استبداد خارج شود و نفوذ روحانیت توانست این پیروزی را به سرانجام برساند. شاید بتوان گفت دل به دریازدنهای آيتالله خمینی خیلی مؤثر بود، در شب 22 بهمن خیلی جرئت میخواست که مردم را به مقاومت در خیابانها دعوت کند.
✅علت اصلی پیروزی از یکسو نارضایتی مردم و از سویی دیگر روشنشدن عدهای از روشنفکران و علاقهمندشدن آنها به دموکراسی که بتوانند در سایه آن به مبارزات خود ادامه دهند و همچنين نیروی عظیم روحانیت و رهبری شخصیت مهمی چون آیتالله خمینی و کارهای جسورانه ایشان بود.
✅علامه نائینی در آن کتاب ولایتفقیه را در غیاب امام زمان میپذیرد و چون ممکن نبود، گفت بیاییم در برابر سلطنت مطلقه، سلطنت مشروطه را بپذیریم. آخوند خراسانی در درس خارج خود پاسخهایی به نائینی میدهد که منتشر شده است. علامه نائینی از آخوند خراسانی میخواهد حالا که در ایران بین شیخ فضلالله از یکسو و طباطبایی و بهبهانی از سوي ديگر اختلاف است، نظر خود را درباره حکومت اسلامی بیان کند. آخوند خراسانی اساساً با حکومت اسلامی مخالفت میکند.
منبع: چشمانداز ایران شماره 89
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3txGyxx
🔺گفتوگو با مهندس معینفر
✅به نظر من آنچه در بهمن 57 اتفاق افتاد یک تحول بزرگ مردمی بود. از مهندس بازرگان درباره انقلاب پرسيدند و ایشان گفتند رهبر منفی انقلاب شخص شخیص اعلیحضرت بود که با اشتباهات خود کار را به آنجا رساند. واقعيت امر هم همین اشتباهات و انحرافات شاه بود. اگر کودتای فاجعهبار 28 مرداد 32 نبود کار به تحولات بهمن 57 نمیکشید. به فرض که کودتا رخ داد ولی اگر بعد از کودتا شاه بازهم اشتباهات دیگری انجام نمیداد کار به آنجا نمیکشید. اگر شاه در سال 40 حداقل به نخستوزیری دکتر علی امینی راضی شده بود- امینی که عاقد قرارداد کنسرسیوم بود و خدمت بزرگی به شاه کرد- و فضای نیمهباز آن زمان ادامه مییافت بازهم کار به آنجا نمیکشید.
✅مقاومتهایی که در زندانها در زیر شکنجهها در سال 55 شد ساواک را بهجایی رساند که عقبنشینی کرد و اعلام کرد برای مطالعه کتابهای سیاسی محکومیتی ندارند. بههرحال قهر مردم با نظام از زندانیکردن مرجع تقلید و کاپیتولاسیون هرروز بیشتر میشد. مشکل مملکت ما در این بود که حزب سیاسی فراگیر نداشتیم. حزب توده هم گریبانگیر فساد داخلی خودش بود و در مقطع انقلاب اساساً فراگیر نبود. جریان چپ هم غافلگیر شد. مجاهدین تا سال 54 مورد تأیید همه اقشار جامعه بودند ولی از آن به بعد مسائل تغییر کرد.
✅روشنفکران دینی و غیردینی پراکنده بودند. روحانیت یک تشکیلات نسبتاً فراگیر داشت. تحصیلکردگان مملکت به دموکراسی علاقهمند بودند تا مملکت از دیکتاتوری و استبداد خارج شود و نفوذ روحانیت توانست این پیروزی را به سرانجام برساند. شاید بتوان گفت دل به دریازدنهای آيتالله خمینی خیلی مؤثر بود، در شب 22 بهمن خیلی جرئت میخواست که مردم را به مقاومت در خیابانها دعوت کند.
✅علت اصلی پیروزی از یکسو نارضایتی مردم و از سویی دیگر روشنشدن عدهای از روشنفکران و علاقهمندشدن آنها به دموکراسی که بتوانند در سایه آن به مبارزات خود ادامه دهند و همچنين نیروی عظیم روحانیت و رهبری شخصیت مهمی چون آیتالله خمینی و کارهای جسورانه ایشان بود.
✅علامه نائینی در آن کتاب ولایتفقیه را در غیاب امام زمان میپذیرد و چون ممکن نبود، گفت بیاییم در برابر سلطنت مطلقه، سلطنت مشروطه را بپذیریم. آخوند خراسانی در درس خارج خود پاسخهایی به نائینی میدهد که منتشر شده است. علامه نائینی از آخوند خراسانی میخواهد حالا که در ایران بین شیخ فضلالله از یکسو و طباطبایی و بهبهانی از سوي ديگر اختلاف است، نظر خود را درباره حکومت اسلامی بیان کند. آخوند خراسانی اساساً با حکومت اسلامی مخالفت میکند.
منبع: چشمانداز ایران شماره 89
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3txGyxx
Telegraph
باید پیام عطوفت میدادیم
مهندس علياكبر معینفر فارغالتحصیل 1330 از دانشکده فنی دانشگاه تهران و از پیشکسوتان جامعه مهندسی و همچنین نظاممهندسی ایران هستند. مهندس معینفر در کنار مهندس بازرگان و مهندس کتیرایی از پایهگذاران انجمن اسلامی مهندسین هستند که یکی از قدیمیترین نهادهای…
🔸سازماندهی امور در نوفللوشاتو
✍🏻احمد غضنفرپور
#بخش_نهم
✅زمانی که موضوع سازماندهی در نوفللوشاتو در دستور کار قرار گرفت و اولویت پیدا کرد، همه گروهها و شخصیتها بهطور خودجوش وارد میدان شدند و به تکاپو افتادند. هرکدام بهنوبه خود هرچه در توان داشتند با کمال شوق و اشتیاق در میان گذاشتند. در آن شرایط پُرخطر که کشور از سویی در آتش انفجار و اختلاف و جنگ میسوخت و سوی دیگر قدرتهای بزرگ و کوچک خارجی با عوامل نفوذی آشکار و پنهانشان بیکار ننشسته بودند نقش دکتر ابراهیم یزدی بهرغم کاستیها که قبلاً اشاره شد از همه پررنگتر بود. تواناییهای فوقالعاده، اطلاعات مبسوط از وضعیت منطقه و جهان، تسلط به زبان خارجی، شناخت و ارتباط گسترده با بسیاری از ارباب جراید و سیاستمداران و افراد بانفوذ حقوق بشر، هوش و حافظه سرشار، سختکوشی و انگیزههای قوی درونی او را در صدر امور نشانده بود. از اینرو توانست در آن لحظات حساس نقشآفرینی کند و به یک سازماندهی نسبتاً مناسب با اوضاع و احوال دست زند.
✅آقایان حسن حبیبی و ابوالحسن بنیصدر به خاطر مسائل پژوهشی گسترده، مخصوصاً در زمینه برنامهریزی برای پس از انقلاب اسلامی، در امر سازماندهی دخالت چندانی نداشتند. آقای صادق قطبزاده بهشدت سرگرم امور اجرایی خارج از نوفللوشاتو بود، از اینرو وقت چندانی برای رسیدگی به امور داخلی نداشت. آقای دکتر یزدی برخلاف سایرین از خانه و زن و فرزند دور شده بود و مجبور بود در دهکده در یکی از هتلهای درجه سه با شرایط بسیار سخت و ناموزون که با روحیه او چندان مناسبتی نداشت زندگی کند.
✅پس از چند روز که از اقامت در نوفللوشاتو گذشت اختلافات شدیدی در مورد نظم و سازماندهی درگرفت. آقای دکتر یزدی معتقد بود نوفللوشاتو یک نمونه یا مُدل از یک جامعه بزرگتر در هزاران کیلومتر دورتر در سرزمین اصلی است. بینظمیها در این اقامتگاه بهخصوص برنامههای روزمره به آبرو و حیثیت جنبش و رهبری آن لطمه میزد. روحانیون مستقر در نوفللوشاتو با این شیوه نظم و انضباط روی خوشی نشان نمیدادند و میگفتند نظم ما در بینظمی است. بالأخره مشاجرات بالا گرفت تا اینکه امام وارد عمل شد و در یک سخنرانی شدیداللحن به نظم در بینظمی انتقاد کرد تا حدی که ورود این ایده به حوزهها را مشکوک و ادامه آن را خطرناک برای جامعه دانست.
✅قبلاً گفته شد آقای دکتر یزدی و گروه ایشان به صورت بسته و انحصاری عمل میکردند و دیگر گروهها را از دور خارج کرده بودند. این نحوه عملکرد باعث عکسالعمل شده بود و شرایطی فراهم آورده بود که دیگران بهموقع وارد عمل شوند و نگذارند آنان بیشتر از حدّ خود پا فراتر نهند؛ یکی از آن موارد موضوع نمایندگی یا سخنگویی آقای دکتر یزدی و آقای قطبزاده بود. گرچه قبل از ورود امام به پاریس مطرح شده بود و آقای بنیصدر هم بهشدت با آن مخالفت میکردند. بعد از ورود امام به پاریس ابعاد گستردهتری پیدا کرد و روحانیون مستقر در دهکده نسبت به آن حساسیت نشان دادند. گفتوگوها بالا گرفت. از طرف امام اعلامیهای صادر شد مبنی بر اینکه من سخنگوی خاصی ندارم. از آن پس اعلامیهها بهطور گسترده به در و دیوار نصب شد و از آن زمان به بعد مواضع دکتر یزدی و قطبزاده بهطور قابلتوجهی رو به افول نهاد و هرچه زمان گذشت، ضعیف و ضعیفتر شد.
✅نکته جالبتوجه این بود که روحانیون مستقر بهرغم دلخوریها هر موقع به وجود دکتر یزدی نیاز داشتند از او کمک میگرفتند و جالبتر این بود که ایشان هم با وجود نارضایتی که از آنان داشت با خوشرویی دعوت آنان را میپذیرفت. زمانی که دانشجویان و دیگر مردم از نقاط مختلف نوفللوشاتو میآمدند از دکتر درخواست میشد جلسات بحث و گفتوگو ترتیب دهد، ایشان وارد گفتوگو میشد. نگارنده اغلب مواقع در آن جلسات حضور داشت. سؤالات و بحثها درباره مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی، دینی و فرهنگی داخلی و خارجی دور میزد.
▪️منبع: چشمانداز ایران شماره 125
#خاطرات_احمد_غضنفرپور
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3pYKOUK
✍🏻احمد غضنفرپور
#بخش_نهم
✅زمانی که موضوع سازماندهی در نوفللوشاتو در دستور کار قرار گرفت و اولویت پیدا کرد، همه گروهها و شخصیتها بهطور خودجوش وارد میدان شدند و به تکاپو افتادند. هرکدام بهنوبه خود هرچه در توان داشتند با کمال شوق و اشتیاق در میان گذاشتند. در آن شرایط پُرخطر که کشور از سویی در آتش انفجار و اختلاف و جنگ میسوخت و سوی دیگر قدرتهای بزرگ و کوچک خارجی با عوامل نفوذی آشکار و پنهانشان بیکار ننشسته بودند نقش دکتر ابراهیم یزدی بهرغم کاستیها که قبلاً اشاره شد از همه پررنگتر بود. تواناییهای فوقالعاده، اطلاعات مبسوط از وضعیت منطقه و جهان، تسلط به زبان خارجی، شناخت و ارتباط گسترده با بسیاری از ارباب جراید و سیاستمداران و افراد بانفوذ حقوق بشر، هوش و حافظه سرشار، سختکوشی و انگیزههای قوی درونی او را در صدر امور نشانده بود. از اینرو توانست در آن لحظات حساس نقشآفرینی کند و به یک سازماندهی نسبتاً مناسب با اوضاع و احوال دست زند.
✅آقایان حسن حبیبی و ابوالحسن بنیصدر به خاطر مسائل پژوهشی گسترده، مخصوصاً در زمینه برنامهریزی برای پس از انقلاب اسلامی، در امر سازماندهی دخالت چندانی نداشتند. آقای صادق قطبزاده بهشدت سرگرم امور اجرایی خارج از نوفللوشاتو بود، از اینرو وقت چندانی برای رسیدگی به امور داخلی نداشت. آقای دکتر یزدی برخلاف سایرین از خانه و زن و فرزند دور شده بود و مجبور بود در دهکده در یکی از هتلهای درجه سه با شرایط بسیار سخت و ناموزون که با روحیه او چندان مناسبتی نداشت زندگی کند.
✅پس از چند روز که از اقامت در نوفللوشاتو گذشت اختلافات شدیدی در مورد نظم و سازماندهی درگرفت. آقای دکتر یزدی معتقد بود نوفللوشاتو یک نمونه یا مُدل از یک جامعه بزرگتر در هزاران کیلومتر دورتر در سرزمین اصلی است. بینظمیها در این اقامتگاه بهخصوص برنامههای روزمره به آبرو و حیثیت جنبش و رهبری آن لطمه میزد. روحانیون مستقر در نوفللوشاتو با این شیوه نظم و انضباط روی خوشی نشان نمیدادند و میگفتند نظم ما در بینظمی است. بالأخره مشاجرات بالا گرفت تا اینکه امام وارد عمل شد و در یک سخنرانی شدیداللحن به نظم در بینظمی انتقاد کرد تا حدی که ورود این ایده به حوزهها را مشکوک و ادامه آن را خطرناک برای جامعه دانست.
✅قبلاً گفته شد آقای دکتر یزدی و گروه ایشان به صورت بسته و انحصاری عمل میکردند و دیگر گروهها را از دور خارج کرده بودند. این نحوه عملکرد باعث عکسالعمل شده بود و شرایطی فراهم آورده بود که دیگران بهموقع وارد عمل شوند و نگذارند آنان بیشتر از حدّ خود پا فراتر نهند؛ یکی از آن موارد موضوع نمایندگی یا سخنگویی آقای دکتر یزدی و آقای قطبزاده بود. گرچه قبل از ورود امام به پاریس مطرح شده بود و آقای بنیصدر هم بهشدت با آن مخالفت میکردند. بعد از ورود امام به پاریس ابعاد گستردهتری پیدا کرد و روحانیون مستقر در دهکده نسبت به آن حساسیت نشان دادند. گفتوگوها بالا گرفت. از طرف امام اعلامیهای صادر شد مبنی بر اینکه من سخنگوی خاصی ندارم. از آن پس اعلامیهها بهطور گسترده به در و دیوار نصب شد و از آن زمان به بعد مواضع دکتر یزدی و قطبزاده بهطور قابلتوجهی رو به افول نهاد و هرچه زمان گذشت، ضعیف و ضعیفتر شد.
✅نکته جالبتوجه این بود که روحانیون مستقر بهرغم دلخوریها هر موقع به وجود دکتر یزدی نیاز داشتند از او کمک میگرفتند و جالبتر این بود که ایشان هم با وجود نارضایتی که از آنان داشت با خوشرویی دعوت آنان را میپذیرفت. زمانی که دانشجویان و دیگر مردم از نقاط مختلف نوفللوشاتو میآمدند از دکتر درخواست میشد جلسات بحث و گفتوگو ترتیب دهد، ایشان وارد گفتوگو میشد. نگارنده اغلب مواقع در آن جلسات حضور داشت. سؤالات و بحثها درباره مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی، دینی و فرهنگی داخلی و خارجی دور میزد.
▪️منبع: چشمانداز ایران شماره 125
#خاطرات_احمد_غضنفرپور
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3pYKOUK
Telegraph
سازماندهی امور در نوفللوشاتو
خاطرات احمد غضنفرپور #بخش_نهم زمانی که موضوع سازماندهی در نوفللوشاتو در دستور کار قرار گرفت و اولویت پیدا کرد، همه گروهها و شخصیتها بهطور خودجوش وارد میدان شدند و به تکاپو افتادند. هرکدام بهنوبه خود هرچه در توان داشتند با کمال شوق و اشتیاق در میان…
🔸کاستیهای آموزش دین در ایران
🔺گفتوگو با حسن محدثی
✅ تعلیم و تربیت دینی را باید جزئی از کل تعلیم و تربیت دانست و آنچه بهعنوان نهاد آموزش و پرورش میگذرد. این نهاد مشکلات جدی دارد و چندین ایراد مبنایی به نهاد آموزش و پرورش در ایران وارد است. بهعنوان نمونه، یکی اینکه آموزشها ربطی به زندگی ندارد و به درد حل مسائل جاری زندگی نمیخورد و مجموعهای است از دانش محفوظاتی که به ما داده شد و به بچهها هم داده میشود. این دانش برای حلوفصل مسائل جدید زندگی مفید نیست و اتفاقاً برعکس فرد را به جهانی انتزاعی میبرد که نسبتی با جهان واقعی روزمره ندارد. برای نمونه ما در حوزه پزشکی مشکلی به نام سرطان سینه داریم که تلفات زیادی هم دارد، اما دختران ما خودمعاینهگری را در مدرسه نمیآموزند. دانش زندگی دانشی است که فرد آن را برای حل مسائل روزمره نیاز دارد و آموزش و پرورش باید برای این نوع آموزش تلاش میکرد. پیشتر این آموزش در ساختار خانواده تا حدودی منتقل میشد، اما با تغییراتی که ساختار خانواده داشته این مسئولیت بر عهده آموزش و پرورش میتوانست باشد.
✅ آموزههای دینی در ایران بیشتر مبتنی بر الگوهایی است که مبالغهشده و دستنیافتنی هستند و گویی با واقعیت زندگی روزمره نمیتوان آنها را پیاده کرد. مثلاً هیچوقت گفته نشد امامان ما غلام، کنیز و زنهای متعدد داشتهاند. فقط الگوهای مبالغهشده معرفی شد که گویا در آسمان زندگی میکنند و درگیر مسائل جاری زندگی نیستند. ما بعدها خودمان فهمیدیم آنطور که در کتابهای درسی گفته شد نبود. مثلاً هیچوقت ندانستیم معاویه بعد از صلح امام حسن برای امام کنیز و پول فرستاده است. اینها با دادههای واقعی تاریخی همخوان نبود.
✅ مسئله دیگر در تعلیم و تربیت دینی این است که نگاه، نگاه آخرتگرایانه است؛ یعنی از ما میخواهند این جهان را رها کنیم برای جهان دیگر. ما باید از امیال، تمنیات و خواسته اینجهانیمان عبور کنیم برای اینکه قرار است در جهان دیگر به بهشت برویم تا همین امیال را در آنجا پاسخ بدهیم. آنجا برای مردان انواع و اقسام حور و برای زنان غلمان است. اگر این تمایلات بد هستند باید در آن جهان هم بد باشند؛ این منطق اصلاً مفهوم نیست.
✅روانشناسی به ما آموزش میدهد که کودکان به لحاظ رشد عقلانی مسیری دارند. این تئوری پیاژه است که بسیاری هم به تأسی از آن تئوریهای دیگری را درباره رشد انسان مطرح کردهاند. او تقریباً مشخص میکند که انسان در هر مراحل از رشد سنی چه حد رشد عقلانی پیدا میکنند. مثلاً تا یک سنی مفاهیم انتزاعی را نمیفهمد. از یک سنی به بعد مستعد میشود که مفاهیم انتزاعی را فهم کند. مثلاً یک بچه هفتساله نمیداند عشق چیست، زیرا عشق هنوز جزو امکانات شناختی او نیست. اگر تئوری پیاژه را بپذیریم باید در تعلیم و تربیت دینی محتوایی را ارائه کنیم که با سطح تفکر و رشد شناختی کودک همخوانی داشته باشد. کودک در مرحله خردسالی آماده قصههای دینی است که بتواند شخصیتهای بزرگ را از مجرای قصهها بشناسد، اما در سطوح بعدی باید متناسب با رشد عقلانی مسائل پیچیدهتر برای او بازگو شود.
✅ آموزش دینی از همان ابتدا تکلیفمحور است و میخواهد تکالیف دینی را به کودکان بیاموزد و از همان ابتدا بار سنگینی به کودکان تحمیل کند. الآن که مطالعه میکنیم میبینیم بچهها تا سال مثلاً دهم یا یازدهم متوسطه نماز میخوانند و کمکم آداب عبادی کنار میروند. قبل از اینکه کودک به بلوغ فکری برسد حجم زیادی از باورها و تکالیف را بر سر او آوار میکنیم، درحالیکه او امکان سنجش عقلانی این باورها را ندارد. آیا من با هر نظام اعتقادی، حق دارم نظام اعتقادی خودم را به فرزندم تحمیل کنم؟ این پرسش مهمی است و من با این کار مخالفم و معتقدم نباید نظام اعتقادی سنگینی را به کودکانی که به بلوغ فکری نرسیدند تحمیل کنیم. ما باید جنبهای از دین را به او بیاموزیم که عام است.
منبع: چشمانداز ایران شماره 125
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3qv3RGB
🔺گفتوگو با حسن محدثی
✅ تعلیم و تربیت دینی را باید جزئی از کل تعلیم و تربیت دانست و آنچه بهعنوان نهاد آموزش و پرورش میگذرد. این نهاد مشکلات جدی دارد و چندین ایراد مبنایی به نهاد آموزش و پرورش در ایران وارد است. بهعنوان نمونه، یکی اینکه آموزشها ربطی به زندگی ندارد و به درد حل مسائل جاری زندگی نمیخورد و مجموعهای است از دانش محفوظاتی که به ما داده شد و به بچهها هم داده میشود. این دانش برای حلوفصل مسائل جدید زندگی مفید نیست و اتفاقاً برعکس فرد را به جهانی انتزاعی میبرد که نسبتی با جهان واقعی روزمره ندارد. برای نمونه ما در حوزه پزشکی مشکلی به نام سرطان سینه داریم که تلفات زیادی هم دارد، اما دختران ما خودمعاینهگری را در مدرسه نمیآموزند. دانش زندگی دانشی است که فرد آن را برای حل مسائل روزمره نیاز دارد و آموزش و پرورش باید برای این نوع آموزش تلاش میکرد. پیشتر این آموزش در ساختار خانواده تا حدودی منتقل میشد، اما با تغییراتی که ساختار خانواده داشته این مسئولیت بر عهده آموزش و پرورش میتوانست باشد.
✅ آموزههای دینی در ایران بیشتر مبتنی بر الگوهایی است که مبالغهشده و دستنیافتنی هستند و گویی با واقعیت زندگی روزمره نمیتوان آنها را پیاده کرد. مثلاً هیچوقت گفته نشد امامان ما غلام، کنیز و زنهای متعدد داشتهاند. فقط الگوهای مبالغهشده معرفی شد که گویا در آسمان زندگی میکنند و درگیر مسائل جاری زندگی نیستند. ما بعدها خودمان فهمیدیم آنطور که در کتابهای درسی گفته شد نبود. مثلاً هیچوقت ندانستیم معاویه بعد از صلح امام حسن برای امام کنیز و پول فرستاده است. اینها با دادههای واقعی تاریخی همخوان نبود.
✅ مسئله دیگر در تعلیم و تربیت دینی این است که نگاه، نگاه آخرتگرایانه است؛ یعنی از ما میخواهند این جهان را رها کنیم برای جهان دیگر. ما باید از امیال، تمنیات و خواسته اینجهانیمان عبور کنیم برای اینکه قرار است در جهان دیگر به بهشت برویم تا همین امیال را در آنجا پاسخ بدهیم. آنجا برای مردان انواع و اقسام حور و برای زنان غلمان است. اگر این تمایلات بد هستند باید در آن جهان هم بد باشند؛ این منطق اصلاً مفهوم نیست.
✅روانشناسی به ما آموزش میدهد که کودکان به لحاظ رشد عقلانی مسیری دارند. این تئوری پیاژه است که بسیاری هم به تأسی از آن تئوریهای دیگری را درباره رشد انسان مطرح کردهاند. او تقریباً مشخص میکند که انسان در هر مراحل از رشد سنی چه حد رشد عقلانی پیدا میکنند. مثلاً تا یک سنی مفاهیم انتزاعی را نمیفهمد. از یک سنی به بعد مستعد میشود که مفاهیم انتزاعی را فهم کند. مثلاً یک بچه هفتساله نمیداند عشق چیست، زیرا عشق هنوز جزو امکانات شناختی او نیست. اگر تئوری پیاژه را بپذیریم باید در تعلیم و تربیت دینی محتوایی را ارائه کنیم که با سطح تفکر و رشد شناختی کودک همخوانی داشته باشد. کودک در مرحله خردسالی آماده قصههای دینی است که بتواند شخصیتهای بزرگ را از مجرای قصهها بشناسد، اما در سطوح بعدی باید متناسب با رشد عقلانی مسائل پیچیدهتر برای او بازگو شود.
✅ آموزش دینی از همان ابتدا تکلیفمحور است و میخواهد تکالیف دینی را به کودکان بیاموزد و از همان ابتدا بار سنگینی به کودکان تحمیل کند. الآن که مطالعه میکنیم میبینیم بچهها تا سال مثلاً دهم یا یازدهم متوسطه نماز میخوانند و کمکم آداب عبادی کنار میروند. قبل از اینکه کودک به بلوغ فکری برسد حجم زیادی از باورها و تکالیف را بر سر او آوار میکنیم، درحالیکه او امکان سنجش عقلانی این باورها را ندارد. آیا من با هر نظام اعتقادی، حق دارم نظام اعتقادی خودم را به فرزندم تحمیل کنم؟ این پرسش مهمی است و من با این کار مخالفم و معتقدم نباید نظام اعتقادی سنگینی را به کودکانی که به بلوغ فکری نرسیدند تحمیل کنیم. ما باید جنبهای از دین را به او بیاموزیم که عام است.
منبع: چشمانداز ایران شماره 125
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3qv3RGB
Telegraph
کاستیهای آموزش دین در ایران
دین، محور نخستین آموزشهایی بود که وارد ایران شد. مکتبخانهها، تنها دغدغهشان آموزش دین بود و بعدها در مدارس نوین نیز آموزش دین همیشه حضور داشته است. این آموزش هم مطالبه خانوادهها و هم حکومتها بوده است، چراکه فضای کلی جامعه ایران دینی بود. آموزش دین، بنا…
🔸راه دشوار بایدن
✍🏻محمد احمدی
✅انتخابات سال ۲۰۲۰ امریکا با شرکت حدود ۱۵۸ میلیون رأیدهنده؛ یعنی حدود ۶۷ درصد واجدین شرایط، پس از جنجالهای بسیار بر سر تقلب و ابطال آرا به پیروزی جو بایدن در کسب کرسی ریاستجمهوری منتهی شد. درصد مشارکت مردم در این انتخابات از سال ۱۹۰۰ تاکنون نیز بیسابقه است که حساسیت فوقالعاده و تاریخی آن را نشان میدهد. درحالیکه اکثر مردان و بیشتر سفیدپوستان به ترامپ رأی دادند رأی اکثر جوانان، زنان و بیشتر اقلیتها مانند سیاهان، لاتینتبارها و آسیاییتبارها به بایدن تعلق گرفت. در بین مذاهب، اکثر پروتستانها ازجمله بیشتر اونجلیستها به ترامپ رأی دادند، اما رأی اکثر کاتولیکها، مسلمانان، یهودیان، سایر پیروان مذاهب و حتی غیرمذهبیها به بایدن تعلق گرفت. با اینکه ترامپ بیش از هر رئیسجمهور دیگری خواستههای اسرائیل را دنبال میکرد، ۷۶ درصد یهودیان به بایدن رأی دادند.
✅بایدن برای کنترل بحرانهای جاری امریکا نیاز به افزایش مالیاتها در قالب یک طرح بزرگ دارد که قطعاً خشم جناح مخالف او را برخواهد انگیخت. با اینکه کنگره در اختیار دموکراتهاست بایدن با جمهوریخواهان در سنا روبهروست که موفقیت خود را در شکست طرف مقابل میبینند. این همان رقابت جناحی است که امریکا را در سالهای اخیر، بیش از گذشته، پولاریزه یا قطبی کرده و به افول کارآیی دموکراسی انجامیده است.
✅در نظام کنونی امریکا، مقامات سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه در هر سمتی که هستند بر اساس وابستگی به یکی از دو حزب اصلی انتخاب یا منصوب میشوند. درحالیکه سنت قدیمی امریکا این بود که هر شهروند عادی بر اساس شایستگی خود و حمایت مردمی، صرفنظر از وابستگیهای حزبی بتواند به مقام و منصب حکومتی برسد. این آرمان الکسی دو توکویل متفکر فرانسوی قرن نوزدهم و نظریهپرداز دموکراسی در امریکا بود که دموکراسی نباید تبدیل به بازی متعصبانه و قدرتطلبی احزاب شود، اما مدتهاست که این سنت فراموش شده و شهروندان امریکایی از ایفای نقش سازنده در حکومت و فارغ از ملاحظات حزبی مأیوس شدهاند.
✅روی کار آمدن ترامپ در سال ۲۰۱۶ نشان داد انتخابات و دموکراسی امریکا قادر به حفظ خود از عناصر مخرب نیست. ترامپ در سال ۲۰۲۰ نیز بیش از ۷۴ میلیون رأی آورد و اگر بحران کرونا و شرایط اقتصادی ناشی از آن نبود، به احتمال زیاد، ترامپ چند میلیون رأی بیشتر میداشت و بار دیگر به مدد پوپولیسم خود، تثبیت میشد. در این صورت، امریکا باید چهار سال دیگر، اعمال تخریبی و تحریکآمیز او را در داخل کشور تحمل میکرد و جهان نیز با این نوع اقدامات او در سطح بینالمللی مواجه میشد. بحران کرونا سرانجام تمام خواهد شد و احتمالاً در آینده نیز کاندیداهایی در انتخابات امریکا ظهور خواهند کرد که الگوی پوپولیستی و موفق ترامپ قبل از کرونا را دنبال میکنند. درواقع مشکل، ناشی از نظام انتخاباتی امریکاست که افرادی مثل ترامپ، شانس زیادی برای رسیدن به ریاستجمهوری دارند. شبکه انبیسی امریکا همین موضوع را تحلیل کرده است.
✅از زمان انتخابات سال ۲۰۰۰ مشخص شد که سرنوشت امریکا وابسته به یک نظام کهنه و ناکارآمد انتخاباتی است که در آن، چند رأی مشکوک در یک ایالت توانست نتیجه کل آرا را به نفع جرج بوش تغییر دهد، درحالیکه مردم به رقیب او، سناتور ال گور، نیم میلیون رأی بیشتر داده بودند. در انتخابات سال ۲۰۱۶ نیز آرای مردم به رقیب ترامپ، 3 میلیون بیشتر از آرا به ترامپ بود، اما نظام کهنه الکترال، نتیجه را به شکل معکوس تعیین کرد. اگر تصادفاً بحران کرونا در سال انتخاباتی ۲۰۲۰ روی نمیداد، ترامپ میتوانست بار دیگر از همین نظام ناکارآمد به نفع خود بهره ببرد. او در چند ماه اخیر، نهایت تلاش خود را به کار گرفت تا نتیجه انتخابات ۲۰۲۰ را از طریق نظام قضائی و مقننه امریکا و ایالتهای آن معکوس کند. گرچه او موفق نشد، نباید شکست او را نشانه استحکام نظام انتخاباتی امریکا دانست زیرا امکان تکرار ماجرایی شبیه اتفاقات سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۱۶ کاملاً وجود دارد.
✅یکی از اصلاحاتی که نظام انتخاباتی امریکا نیاز دارد تا مشارکت مردمی را افزایش دهد، امکان رأی دادن اینترنتی برای همگان است. برخی از کشورها این امکان را برای همه تأمین کردهاند، اما در امریکا فقط چند ایالت این امکان را آن هم برای افراد خاص که قادر به رفتن به حوزههای رأی نیستند، فراهم کردهاند. امریکا با وجود شرکتهای بزرگ خود در حوزه اینترنت و رایانه هنوز یک سیستم جامع رأیدهی الکترونیک از راه دور با احراز هویت ندارد.
منبع: چشمانداز ایران شماره 125
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/2MYFxhN
✍🏻محمد احمدی
✅انتخابات سال ۲۰۲۰ امریکا با شرکت حدود ۱۵۸ میلیون رأیدهنده؛ یعنی حدود ۶۷ درصد واجدین شرایط، پس از جنجالهای بسیار بر سر تقلب و ابطال آرا به پیروزی جو بایدن در کسب کرسی ریاستجمهوری منتهی شد. درصد مشارکت مردم در این انتخابات از سال ۱۹۰۰ تاکنون نیز بیسابقه است که حساسیت فوقالعاده و تاریخی آن را نشان میدهد. درحالیکه اکثر مردان و بیشتر سفیدپوستان به ترامپ رأی دادند رأی اکثر جوانان، زنان و بیشتر اقلیتها مانند سیاهان، لاتینتبارها و آسیاییتبارها به بایدن تعلق گرفت. در بین مذاهب، اکثر پروتستانها ازجمله بیشتر اونجلیستها به ترامپ رأی دادند، اما رأی اکثر کاتولیکها، مسلمانان، یهودیان، سایر پیروان مذاهب و حتی غیرمذهبیها به بایدن تعلق گرفت. با اینکه ترامپ بیش از هر رئیسجمهور دیگری خواستههای اسرائیل را دنبال میکرد، ۷۶ درصد یهودیان به بایدن رأی دادند.
✅بایدن برای کنترل بحرانهای جاری امریکا نیاز به افزایش مالیاتها در قالب یک طرح بزرگ دارد که قطعاً خشم جناح مخالف او را برخواهد انگیخت. با اینکه کنگره در اختیار دموکراتهاست بایدن با جمهوریخواهان در سنا روبهروست که موفقیت خود را در شکست طرف مقابل میبینند. این همان رقابت جناحی است که امریکا را در سالهای اخیر، بیش از گذشته، پولاریزه یا قطبی کرده و به افول کارآیی دموکراسی انجامیده است.
✅در نظام کنونی امریکا، مقامات سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه در هر سمتی که هستند بر اساس وابستگی به یکی از دو حزب اصلی انتخاب یا منصوب میشوند. درحالیکه سنت قدیمی امریکا این بود که هر شهروند عادی بر اساس شایستگی خود و حمایت مردمی، صرفنظر از وابستگیهای حزبی بتواند به مقام و منصب حکومتی برسد. این آرمان الکسی دو توکویل متفکر فرانسوی قرن نوزدهم و نظریهپرداز دموکراسی در امریکا بود که دموکراسی نباید تبدیل به بازی متعصبانه و قدرتطلبی احزاب شود، اما مدتهاست که این سنت فراموش شده و شهروندان امریکایی از ایفای نقش سازنده در حکومت و فارغ از ملاحظات حزبی مأیوس شدهاند.
✅روی کار آمدن ترامپ در سال ۲۰۱۶ نشان داد انتخابات و دموکراسی امریکا قادر به حفظ خود از عناصر مخرب نیست. ترامپ در سال ۲۰۲۰ نیز بیش از ۷۴ میلیون رأی آورد و اگر بحران کرونا و شرایط اقتصادی ناشی از آن نبود، به احتمال زیاد، ترامپ چند میلیون رأی بیشتر میداشت و بار دیگر به مدد پوپولیسم خود، تثبیت میشد. در این صورت، امریکا باید چهار سال دیگر، اعمال تخریبی و تحریکآمیز او را در داخل کشور تحمل میکرد و جهان نیز با این نوع اقدامات او در سطح بینالمللی مواجه میشد. بحران کرونا سرانجام تمام خواهد شد و احتمالاً در آینده نیز کاندیداهایی در انتخابات امریکا ظهور خواهند کرد که الگوی پوپولیستی و موفق ترامپ قبل از کرونا را دنبال میکنند. درواقع مشکل، ناشی از نظام انتخاباتی امریکاست که افرادی مثل ترامپ، شانس زیادی برای رسیدن به ریاستجمهوری دارند. شبکه انبیسی امریکا همین موضوع را تحلیل کرده است.
✅از زمان انتخابات سال ۲۰۰۰ مشخص شد که سرنوشت امریکا وابسته به یک نظام کهنه و ناکارآمد انتخاباتی است که در آن، چند رأی مشکوک در یک ایالت توانست نتیجه کل آرا را به نفع جرج بوش تغییر دهد، درحالیکه مردم به رقیب او، سناتور ال گور، نیم میلیون رأی بیشتر داده بودند. در انتخابات سال ۲۰۱۶ نیز آرای مردم به رقیب ترامپ، 3 میلیون بیشتر از آرا به ترامپ بود، اما نظام کهنه الکترال، نتیجه را به شکل معکوس تعیین کرد. اگر تصادفاً بحران کرونا در سال انتخاباتی ۲۰۲۰ روی نمیداد، ترامپ میتوانست بار دیگر از همین نظام ناکارآمد به نفع خود بهره ببرد. او در چند ماه اخیر، نهایت تلاش خود را به کار گرفت تا نتیجه انتخابات ۲۰۲۰ را از طریق نظام قضائی و مقننه امریکا و ایالتهای آن معکوس کند. گرچه او موفق نشد، نباید شکست او را نشانه استحکام نظام انتخاباتی امریکا دانست زیرا امکان تکرار ماجرایی شبیه اتفاقات سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۱۶ کاملاً وجود دارد.
✅یکی از اصلاحاتی که نظام انتخاباتی امریکا نیاز دارد تا مشارکت مردمی را افزایش دهد، امکان رأی دادن اینترنتی برای همگان است. برخی از کشورها این امکان را برای همه تأمین کردهاند، اما در امریکا فقط چند ایالت این امکان را آن هم برای افراد خاص که قادر به رفتن به حوزههای رأی نیستند، فراهم کردهاند. امریکا با وجود شرکتهای بزرگ خود در حوزه اینترنت و رایانه هنوز یک سیستم جامع رأیدهی الکترونیک از راه دور با احراز هویت ندارد.
منبع: چشمانداز ایران شماره 125
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/2MYFxhN
Telegraph
راه دشوار بایدن
چگونه دو حزب اصلی امریکا مردم را به گروگان رقابتهای خصمانه خود درآوردهاند؟ نگاهی سریع به آمار انتخابات انتخابات سال ۲۰۲۰ امریکا با شرکت حدود ۱۵۸ میلیون رأیدهنده؛ یعنی حدود ۶۷ درصد واجدین شرایط، پس از جنجالهای بسیار بر سر تقلب و ابطال آرا به پیروزی جو…
🔸نگرش امنیتی و خلأهای آن
✍🏻لطفالله میثمی
✅برای بررسی سازمان اطلاعاتی پیش از انقلاب میتوان از دو کتاب کمک گرفت: نخست خاطرات ارتشبد حسین فردوست؛ و دیگری کتاب شیوههای ساواک که شرکت صمدیه اول انقلاب آن را چاپ منتشر کرد؛ البته منبع دیگر اطلاعاتی نیز بخش منتشرشده اسناد سفارت امریکاست که دانشجویان خط امام منتشر کردهاند. آنچه مسلم است رژیم شاهنشاهی دستگاههای اطلاعاتی متعددی داشته است که بهطور ضربدری یکدیگر را کنترل میکردند. پس از کودتای انگلیسی-امریکایی 28 مرداد سال 32 علیه دولت ملی و منتخب مصدق، دستگاه اطلاعاتی بیشتر در فرمانداری نظامی و فرمانداری نظامی هم در ساختمان اطلاعات شهربانی مستقر بود.
✅سرچشمه و مادر دستگاه اطلاعاتی و ساواک، رکن 2 ارتش و ضداطلاعات ارتش بود. ژاندارمری هم برای خودش یک دستگاه اطلاعاتی به نام ضد اطلاعات ژاندارمری داشت که سرهنگ افشاعی، رئیسدفتر تیمسار فردوست، مدتی ریاست آن را بر عهده داشت. تمام دستگاههای اطلاعاتی مملکت در یک سرای نظامی زیر نظر ارتشبد حسین فردوست متمرکز بود. حسین فردوست در سالهای پیش از پیروزی انقلاب، مسئول دفتر ویژه اطلاعاتی بود که تمام اطلاعات مملکت از چند جا به دفتر ویژه سرازیر میشد و ایشان اطلاعات را با اطلاعاتی که از طرف انگلیس و امریکا به دربار میدادند مطابقت میداد و خلاصه میکرد و برای شاه میفرستاد؛ البته شاه برای اینکه با کودتایی در ارتش مواجه نشود همه رکن 2 و ضد اطلاعات لشکرها را مستقیماً به دفتر خودش وصل کرده بود که مبادا علیهش کودتایی شبیه کودتای قاسم در عراق و جمال عبدالناصر در مصر رخ دهد.
✅از سال 1350 تا سال 1354 کلیه مبارزان در زندان مجتمع واحدی داشتند که با هم غذا میخوردند، در امور زندان تصمیم میگرفتند. در سال 1351 در زندان شیراز برخی زندانیان مذهبی حساسیتهایی نسبت به کمونیسم داشتند، اما وقتی از مرحوم آیتاللهالعظمی بهاءالدین محلاتی استفتا میکنند ایشان میگویند که به هیچ وجه سفرهها را جدا نکنید و اصل بر وحدت است. این موضوع در خاطرات جلد دو (آنها که رفتند) بهطور مفصل آمده است؛ اما در فاجعه سال 54 قضایا فرق کرد و فضا کاملاً عوض شد. مرحوم لاجوردی که شکنجههای زیادی را تحمل کرده بود و قهرمان مقاومت بود نهتنها مارکسیستها را نجس میدانست، اگر مذهبیها هم به دیوارهای زندان دست تر میزدند میگفت این مسئله دارد، چون مارکسیستها هم دست میگذارند و نجس است.
✅توافقنامهای مانند برجام و تعامل سازنده با دنیا باید در همان سال 67 اتفاق میافتاد. این خود جای بحث زیادی دارد. فرماندهان جنگ هم اکثریتشان در اواخر جنگ به لحاظ عقلانی و منطقی جنگ را قبول نداشتند، فقط میگفتند ما بنا به فتوای امام ادامه میدهیم. اینها همه از پذیرش قطعنامه ناراحت بودند و آن را «زهرنامه» میدانستند و با چشمانی گریان آن را پذیرفتند. آنها در صدد ریشهیابی بودند که علل پذیرش قطعنامه چه بوده است و مدیریت جنگ چرا کار را به اینجا کشاند. در بین نیروهای فعال در جنگ، اپوزیسیونی منطقی به وجود آمده بود که بزرگترین ضربه عملیات مرصاد یا فروغ جاویدان پیشگیری از شکل گرفتن این نیروها بود.
✅ رجوی هم در یک سخنرانی گفت که خط ما این بود که عناصر کیفی انقلاب را بزنیم تا انقلاب دچار کمکیفیتی شود، وقتی دچار کمکیفیتی شد با مردم درگیر میشوند و مردم هم با آنها درگیر میشوند درنتیجه مبارزه تودهای خواهد شد. به نظر میرسد دستگاه اطلاعاتی ما تا حد زیادی در حذف نیروها هماهنگ با آنها انجاموظیفه کرد. یکی از اصلاحطلبان میگفت وقتی در سال 72 حجتالاسلام حسینیان دادستان دادگاه ویژه روحانیت، نشریه راه مجاهد را توقیف کرد گمان میکردم به خاطر این مقاله بوده. او میگفت این مقاله بعدها راهنمای عمل بسیاری از اصلاحطلبانی شد که در مجلس ششم وارد مجلس شدند. هماهنگی خطمشی اطلاعاتی نهادهای جمهوری اسلامی با مجاهدین را باید در این خبر دید. آقای حسین طائب در قم گفته است: «ما روی این زمینه کار کردیم؛ نقطهضعف موسوی در خارج اعدامهای گسترده ضد انقلاب در زمان نخستوزیریاش بوده است. اگر بخواهد آن دوره را نفی کند، امام را نفی کرده و باعث ریزش ارادتمندان امام در داخل کشور که متأسفانه هنوز موسوی را قبول دارند و انحراف او را باور نکردهاند میشود و اگر هم بخواهد تأیید یا سکوت کند، اپوزیسیون خارج کشور را از دست میدهد، کافی است شما یک سایتی، کانالی راه بیندازید و تأمینش کنید که هر روز از آن اعدامهای اول انقلاب و سال 67 بنویسد و از موسوی و سران فتنه بخواهد اظهارنظر کند، خوب ما این کار را کردیم، گرفت و بین خودشان الآن معضل شده است، برنامههای دیگری هم داریم که مصداق مکر الهی این انقلاب است.»
منبع: چشمانداز ایران شماره 125
@cheshmandaz_iran
لینک بخش اول: https://bit.ly/3qnmw72
لینک بخش دوم: https://bit.ly/3b5SAWG
✍🏻لطفالله میثمی
✅برای بررسی سازمان اطلاعاتی پیش از انقلاب میتوان از دو کتاب کمک گرفت: نخست خاطرات ارتشبد حسین فردوست؛ و دیگری کتاب شیوههای ساواک که شرکت صمدیه اول انقلاب آن را چاپ منتشر کرد؛ البته منبع دیگر اطلاعاتی نیز بخش منتشرشده اسناد سفارت امریکاست که دانشجویان خط امام منتشر کردهاند. آنچه مسلم است رژیم شاهنشاهی دستگاههای اطلاعاتی متعددی داشته است که بهطور ضربدری یکدیگر را کنترل میکردند. پس از کودتای انگلیسی-امریکایی 28 مرداد سال 32 علیه دولت ملی و منتخب مصدق، دستگاه اطلاعاتی بیشتر در فرمانداری نظامی و فرمانداری نظامی هم در ساختمان اطلاعات شهربانی مستقر بود.
✅سرچشمه و مادر دستگاه اطلاعاتی و ساواک، رکن 2 ارتش و ضداطلاعات ارتش بود. ژاندارمری هم برای خودش یک دستگاه اطلاعاتی به نام ضد اطلاعات ژاندارمری داشت که سرهنگ افشاعی، رئیسدفتر تیمسار فردوست، مدتی ریاست آن را بر عهده داشت. تمام دستگاههای اطلاعاتی مملکت در یک سرای نظامی زیر نظر ارتشبد حسین فردوست متمرکز بود. حسین فردوست در سالهای پیش از پیروزی انقلاب، مسئول دفتر ویژه اطلاعاتی بود که تمام اطلاعات مملکت از چند جا به دفتر ویژه سرازیر میشد و ایشان اطلاعات را با اطلاعاتی که از طرف انگلیس و امریکا به دربار میدادند مطابقت میداد و خلاصه میکرد و برای شاه میفرستاد؛ البته شاه برای اینکه با کودتایی در ارتش مواجه نشود همه رکن 2 و ضد اطلاعات لشکرها را مستقیماً به دفتر خودش وصل کرده بود که مبادا علیهش کودتایی شبیه کودتای قاسم در عراق و جمال عبدالناصر در مصر رخ دهد.
✅از سال 1350 تا سال 1354 کلیه مبارزان در زندان مجتمع واحدی داشتند که با هم غذا میخوردند، در امور زندان تصمیم میگرفتند. در سال 1351 در زندان شیراز برخی زندانیان مذهبی حساسیتهایی نسبت به کمونیسم داشتند، اما وقتی از مرحوم آیتاللهالعظمی بهاءالدین محلاتی استفتا میکنند ایشان میگویند که به هیچ وجه سفرهها را جدا نکنید و اصل بر وحدت است. این موضوع در خاطرات جلد دو (آنها که رفتند) بهطور مفصل آمده است؛ اما در فاجعه سال 54 قضایا فرق کرد و فضا کاملاً عوض شد. مرحوم لاجوردی که شکنجههای زیادی را تحمل کرده بود و قهرمان مقاومت بود نهتنها مارکسیستها را نجس میدانست، اگر مذهبیها هم به دیوارهای زندان دست تر میزدند میگفت این مسئله دارد، چون مارکسیستها هم دست میگذارند و نجس است.
✅توافقنامهای مانند برجام و تعامل سازنده با دنیا باید در همان سال 67 اتفاق میافتاد. این خود جای بحث زیادی دارد. فرماندهان جنگ هم اکثریتشان در اواخر جنگ به لحاظ عقلانی و منطقی جنگ را قبول نداشتند، فقط میگفتند ما بنا به فتوای امام ادامه میدهیم. اینها همه از پذیرش قطعنامه ناراحت بودند و آن را «زهرنامه» میدانستند و با چشمانی گریان آن را پذیرفتند. آنها در صدد ریشهیابی بودند که علل پذیرش قطعنامه چه بوده است و مدیریت جنگ چرا کار را به اینجا کشاند. در بین نیروهای فعال در جنگ، اپوزیسیونی منطقی به وجود آمده بود که بزرگترین ضربه عملیات مرصاد یا فروغ جاویدان پیشگیری از شکل گرفتن این نیروها بود.
✅ رجوی هم در یک سخنرانی گفت که خط ما این بود که عناصر کیفی انقلاب را بزنیم تا انقلاب دچار کمکیفیتی شود، وقتی دچار کمکیفیتی شد با مردم درگیر میشوند و مردم هم با آنها درگیر میشوند درنتیجه مبارزه تودهای خواهد شد. به نظر میرسد دستگاه اطلاعاتی ما تا حد زیادی در حذف نیروها هماهنگ با آنها انجاموظیفه کرد. یکی از اصلاحطلبان میگفت وقتی در سال 72 حجتالاسلام حسینیان دادستان دادگاه ویژه روحانیت، نشریه راه مجاهد را توقیف کرد گمان میکردم به خاطر این مقاله بوده. او میگفت این مقاله بعدها راهنمای عمل بسیاری از اصلاحطلبانی شد که در مجلس ششم وارد مجلس شدند. هماهنگی خطمشی اطلاعاتی نهادهای جمهوری اسلامی با مجاهدین را باید در این خبر دید. آقای حسین طائب در قم گفته است: «ما روی این زمینه کار کردیم؛ نقطهضعف موسوی در خارج اعدامهای گسترده ضد انقلاب در زمان نخستوزیریاش بوده است. اگر بخواهد آن دوره را نفی کند، امام را نفی کرده و باعث ریزش ارادتمندان امام در داخل کشور که متأسفانه هنوز موسوی را قبول دارند و انحراف او را باور نکردهاند میشود و اگر هم بخواهد تأیید یا سکوت کند، اپوزیسیون خارج کشور را از دست میدهد، کافی است شما یک سایتی، کانالی راه بیندازید و تأمینش کنید که هر روز از آن اعدامهای اول انقلاب و سال 67 بنویسد و از موسوی و سران فتنه بخواهد اظهارنظر کند، خوب ما این کار را کردیم، گرفت و بین خودشان الآن معضل شده است، برنامههای دیگری هم داریم که مصداق مکر الهی این انقلاب است.»
منبع: چشمانداز ایران شماره 125
@cheshmandaz_iran
لینک بخش اول: https://bit.ly/3qnmw72
لینک بخش دوم: https://bit.ly/3b5SAWG
Telegraph
نگرش امنیتی و خلأهای آن
در ایران پیش و پس از انقلاب #بخش_اول پرسش این است آیا انقلاب توحیدی، اسلامی، مردمی و باشکوه ایران سازمان اطلاعاتی-امنیتی مناسب خود را یافته است یا نه؟ و پرسش دیگر اینکه در آستانه چهلودوسالگی جمهوری اسلامی ایران، سیر این سازمان در نظام جمهوری اسلامی ایران…
🔸از زمین آموزش دین تا آسمان عمل
🔺گفتوگو با محمود بهشتی لنگرودی
✅به باور من آنچه تحت عنوان آموزش دینی در مدارس تدریس میشود، نه با دین میانهای دارد و نه با معنویت، بلکه دین سیاسی یا آمیخته با سیاست و قدرت است و اتفاقاً بخش سیاسی آن بر بخش دینی غلبه دارد.
با توجه به اینکه از ابتدای انقلاب، دین سیاسی در رأس امور قرار گرفت، دروس دینی هم تابع سیاستهای حاکم شد و در این فرایند یکی از کارکردهای دین که میتوانست انتقال معنویت به جامعه باشد، کمرنگ شد.
در چهار دهه گذشته رویکرد ابزاری به دین به جایگاه آن آسیب جدی وارد کرده و در نتیجه این آسیبدیدگی، دین نتوانسته است در افزایش معنویت نقشی ایفا کند.
✅ شاید در نگاه اول آموزش زندگی شهروندی اقدامی مثبت تلقی شود، اما واقعیت این است که وقتی حاصل عملکرد سیاسی مسئولان به دینگریزی بخش قابلتوجهی از جامعه منجر شده ترکیب دروس دینی با هر مقوله دیگری، نهتنها به تقویت آن مقوله کمک نمیکند، بلکه باعث کماثر شدن مقوله جدید میشود. کاش آموزش آموزههای مربوط به حقوق شهروندی و وظایف شهروندان نسبت به یکدیگر بهصورت مستقل و در کتابهای علوم اجتماعی و توسط معلمهایی که عنوان معلم دینی را یدک نمیکشند صورت میگرفت. در ضمن، یکی از مشکلات اصلی آموزش و پرورش ما مربوط به هدفگذاریهای مجموعه میشود، یعنی وقتیکه در سند چشمانداز، معیارهای کلی همچون تزکیه نفس و تهذیب و غیره بهعنوان هدف آموزش و پرورش تعریف میشود و همه میدانیم این هدفها به هیچ وجه معیارهای کمّی و قابلاندازهگیری نیستند، خروجی آن هم قطعاً قابلاندازهگیری نخواهد بود و حاصل آن تربیت افرادی میشود که تنها به ظواهر دینی پناه میبرند و مکنونات قلبی خود را پنهان میکنند و درواقع دچار نوعی نفاق میشوند.
✅ما معنویت را از سخنان سعدی، حافظ، مولوی، عطار، فردوسی و دیگر بزرگان، خیلی بهتر درک میکنیم تا در قالب آموزشهای دینی در مدارس. کاش مسئولان ما به جای تکیه بر روشهای کم اثر تعلیم مستقیم مفاهیم دینی، از همان روشی بهره میجستند که بزرگان ما در قالب داستان و طنز و شعر و ادب از آن بهره میبردند. بهطور مثال مثنوی معنوی هنوز هم پس از گذشت قرنها اثرات معنوی خود را به جامعه منتقل میکند و کلاسهای مولانا هنوز طرفداران بسیاری را جذب میکند. گلستان سعدی سرشار از آموزههای معنوی است، نهتنها برای شهروندان عادی بلکه برای حاکمان نیز؛ خواننده وقتی میبیند که جناب سعدی با همان ادبیاتی که به موعظه مردم عادی میپردازد حاکمان را نیز موعظه میکند و حتی گاهی شدیداللحنتر شاهنامه فردوسی که یکی از ارزشمندترین کتابهای تاریخی و ادبی ماست مجموعهای از مفاهیم حماسی ادبی و اخلاقی را به جامعه منتقل میکند که درمجموع میتواند اثرش از القای مفاهیم به شکل موعظهها و آنگونه که در منابر، کلاسها و یا کتب درسی میبینیم و میشنویم بسیار بیشتر و عمیقتر باشد.
✅بحث بودن یا نبودن معاونت پرورشی یا حذف و ادغام آن تأثیری در کلیت ماجرا ندارد؛ یا حداقل تا زمانی که در هدفگذاریها تجدیدنظر جدی انجام نشود، اینگونه تغییرات تأثیرگذار نخواهد بود؛ یعنی اگر هدف مسئولان آموزش و پرورش و سیاستگذاران کشور تربیت دانشآموزانی باشد که در خدمت گفتمان رسمی باشند، این تکلیف را در غیاب مربیان پرورشی نیز تحمیل خواهند کرد، اما اگر مثل بسیاری از کشورهای دنیا هدف ما از تعلیم و تربیت مهارتآموزی باشد طبیعتاً یکی از مهارتهایی که دانشآموزان باید یاد بگیرند مهارت زندگی در کنار همنوعان است و شکل صحیح ارتباط با سایر شهروندان.
منبع: چشمانداز ایران شماره 125
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3aEGgxB
🔺گفتوگو با محمود بهشتی لنگرودی
✅به باور من آنچه تحت عنوان آموزش دینی در مدارس تدریس میشود، نه با دین میانهای دارد و نه با معنویت، بلکه دین سیاسی یا آمیخته با سیاست و قدرت است و اتفاقاً بخش سیاسی آن بر بخش دینی غلبه دارد.
با توجه به اینکه از ابتدای انقلاب، دین سیاسی در رأس امور قرار گرفت، دروس دینی هم تابع سیاستهای حاکم شد و در این فرایند یکی از کارکردهای دین که میتوانست انتقال معنویت به جامعه باشد، کمرنگ شد.
در چهار دهه گذشته رویکرد ابزاری به دین به جایگاه آن آسیب جدی وارد کرده و در نتیجه این آسیبدیدگی، دین نتوانسته است در افزایش معنویت نقشی ایفا کند.
✅ شاید در نگاه اول آموزش زندگی شهروندی اقدامی مثبت تلقی شود، اما واقعیت این است که وقتی حاصل عملکرد سیاسی مسئولان به دینگریزی بخش قابلتوجهی از جامعه منجر شده ترکیب دروس دینی با هر مقوله دیگری، نهتنها به تقویت آن مقوله کمک نمیکند، بلکه باعث کماثر شدن مقوله جدید میشود. کاش آموزش آموزههای مربوط به حقوق شهروندی و وظایف شهروندان نسبت به یکدیگر بهصورت مستقل و در کتابهای علوم اجتماعی و توسط معلمهایی که عنوان معلم دینی را یدک نمیکشند صورت میگرفت. در ضمن، یکی از مشکلات اصلی آموزش و پرورش ما مربوط به هدفگذاریهای مجموعه میشود، یعنی وقتیکه در سند چشمانداز، معیارهای کلی همچون تزکیه نفس و تهذیب و غیره بهعنوان هدف آموزش و پرورش تعریف میشود و همه میدانیم این هدفها به هیچ وجه معیارهای کمّی و قابلاندازهگیری نیستند، خروجی آن هم قطعاً قابلاندازهگیری نخواهد بود و حاصل آن تربیت افرادی میشود که تنها به ظواهر دینی پناه میبرند و مکنونات قلبی خود را پنهان میکنند و درواقع دچار نوعی نفاق میشوند.
✅ما معنویت را از سخنان سعدی، حافظ، مولوی، عطار، فردوسی و دیگر بزرگان، خیلی بهتر درک میکنیم تا در قالب آموزشهای دینی در مدارس. کاش مسئولان ما به جای تکیه بر روشهای کم اثر تعلیم مستقیم مفاهیم دینی، از همان روشی بهره میجستند که بزرگان ما در قالب داستان و طنز و شعر و ادب از آن بهره میبردند. بهطور مثال مثنوی معنوی هنوز هم پس از گذشت قرنها اثرات معنوی خود را به جامعه منتقل میکند و کلاسهای مولانا هنوز طرفداران بسیاری را جذب میکند. گلستان سعدی سرشار از آموزههای معنوی است، نهتنها برای شهروندان عادی بلکه برای حاکمان نیز؛ خواننده وقتی میبیند که جناب سعدی با همان ادبیاتی که به موعظه مردم عادی میپردازد حاکمان را نیز موعظه میکند و حتی گاهی شدیداللحنتر شاهنامه فردوسی که یکی از ارزشمندترین کتابهای تاریخی و ادبی ماست مجموعهای از مفاهیم حماسی ادبی و اخلاقی را به جامعه منتقل میکند که درمجموع میتواند اثرش از القای مفاهیم به شکل موعظهها و آنگونه که در منابر، کلاسها و یا کتب درسی میبینیم و میشنویم بسیار بیشتر و عمیقتر باشد.
✅بحث بودن یا نبودن معاونت پرورشی یا حذف و ادغام آن تأثیری در کلیت ماجرا ندارد؛ یا حداقل تا زمانی که در هدفگذاریها تجدیدنظر جدی انجام نشود، اینگونه تغییرات تأثیرگذار نخواهد بود؛ یعنی اگر هدف مسئولان آموزش و پرورش و سیاستگذاران کشور تربیت دانشآموزانی باشد که در خدمت گفتمان رسمی باشند، این تکلیف را در غیاب مربیان پرورشی نیز تحمیل خواهند کرد، اما اگر مثل بسیاری از کشورهای دنیا هدف ما از تعلیم و تربیت مهارتآموزی باشد طبیعتاً یکی از مهارتهایی که دانشآموزان باید یاد بگیرند مهارت زندگی در کنار همنوعان است و شکل صحیح ارتباط با سایر شهروندان.
منبع: چشمانداز ایران شماره 125
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3aEGgxB
Telegraph
از زمین آموزش دین تا آسمان عمل
نگاهی به آموزش دین در مدارس ایران حجم آموزشهای دینی در مدارس اندک نیست، از نخستین سال تحصیل، قرآن به کودکان آموزش داده میشود و در دومین سال آن کتاب هدیههای آسمان وارد مفاد درسی میشود که در سالهای بعد نام آن به پیامهای آسمان و دین و زندگی تغییر میکند.…
🔸توسعه مرزها، امنیت و منافع ملی
✍🏻گفتوگو با احسان هوشمند
✅ایران ما یک کشور بزرگ با مرزهای طولانی و درنتیجه شمار زیاد همسایه است؛ یعنی کشوری پرهمسایه هستیم، هم همسایههای زمینی داریم هم همسایههای آبی، با برخی از کشورهای همسایه از طریق دریا یا از طریق رودخانههای مرزی متصل هستیم، با برخی نیز تنها از طریق مرزهای زمینی و خشکی همسایه هستیم، اما به این موضوع حتی در مناسبات تجاری هم اهمیت کافی را ندادهایم. برای مثال کشور ارمنستان در شمال غرب ایران فقط با چهار کشور همسایه است. کشورهای تاجیکستان و افغانستان و پاکستان کشورهایی با جمعیت زیاد هستند، اما تعداد همسایههایشان را مقایسه کنید با کشور عزیزمان که با پانزده کشور همسایه است.
✅این نکته بسیار حائز اهمیت است که در زمینه تولید دانش در خصوص موضوع بسیار مهم مرزهای کشور دچار مشکل هستیم. همینجا این را اضافه کنم که مجلات علمی مناسب را هم در این خصوص نداریم، در این مورد تریبونی در جامعه مدنی یا حوزه عمومی یا حوزه دانشگاهی هم نداریم که تمرکزش مطالعات مرز باشد. به سخن دیگر اگرچه امروزه با تعدد مراکز دانشگاهی روبهرو هستیم، اما بهجز یک مجله پژوهشهای مرزی مجله دیگری در این زمینه نداریم که این پژوهشنامه هم متعلق به ناجاست و در این زمینه یعنی مطالعات مرز نتوانستیم مدبرانه، قدرتمند و شایسته عمل کنیم.
✅در همسایگی ایران کشورهایی قرار گرفتهاند که بخشهایی از ایران تمدنی و ایران فرهنگی بودهاند. بهعبارت دیگر در مرزهای کشور، بین مرز سیاسی و مرز فرهنگی انطباق کاملی نیست، برای مثال الآن کشور گرجستان بخشی از مرزش با کشور ارمنستان است، بخشی با کشور ترکیه است و بخشی از مرزش با آذربایجان است، بخشی از مرزش با روسیه است یا آذربایجان به همین ترتیب است و در جایی که مثلاً مرز جمهوری آذربایجان با جمهوری ارمنستان تمام میشود، دیگر در آنسوی مرز یعنی در ارمنستان، آذری زبانها حضور ندارند یا در جایی که مرز ارمنستان با جمهوری آذربایجان تمام میشود دیگر آنسوی مرز امروزه ارامنه در درون جمهوری آذربایجان حضور ندارند، شاید در گذشته بودند اما الآن دیگر حضور ندارند، ولی در مورد کشور ما در بسیاری از مناطق مرزی چندین گروه زبانی که در مرزهای ما مستقرند در آنسوی مرزها هم استمرار دارند و حضور دارند.
✅در شرایط امروز کشور ما تحت تحریمهای ظالمانه امریکاست، این تحریمها باعث شده بسیاری از کالاهای مورد نیاز وارد کشور نشود. در چنین شرایطی شمار زیاد همسایهها برای کشور فرصت ایجاد میکند که با دادوستد تجاری بخشی از نیازهای حیاتی کشور برطرف شود؛ البته همین مسئله یک آسیب هم ایجاد میکند و آن هم شکلگیری باندهای قاچاق و فساد و زدوبندهای مافیایی است؛ مثلاً موجب قاچاق سوخت به همسایهها میشود یا باعث قاچاق کالاهای غیرقانونی به ایران میشود.
✅در مرزهای غربی شاهد حضور مرزنشینان در مبادلات مرزی هستیم که به درست یا غلط به کولبر معروف شدهاند. البته همه این مبادلات بهصورت کولبری نیست، بخشی با خودرو صورت میگیرد، بخشی با چارپا و اسب و قاطر و سایر ابزارهای در دسترس است. در آنجا هم همین مسائل وجود دارد. در دوره آقای احمدینژاد معابر غیررسمی برای گسترش تجارت مرزی تعریف شد. این نکته خیلی مهم است. آن زمان گفتند ما در محاصره هستیم و برای تأمین معاش مرزنشینان در کنار مرزهای رسمی بازرگان و باشماق و میرجاوه، معابر غیررسمی مرزی فعال شد که هموطنان بتوانند آنجا تجارت کنند؛ البته این معابری است که کشور آنسوی مرز یعنی کشور عراق یا پاکستان آن را کاملاً به رسمیت نمیشناسد و دیگر پاسپورت و عبور از مرز بهصورت قانونی معنا ندارد.
منبع: چشمانداز ایران شماره 125
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/37JkjLU
✍🏻گفتوگو با احسان هوشمند
✅ایران ما یک کشور بزرگ با مرزهای طولانی و درنتیجه شمار زیاد همسایه است؛ یعنی کشوری پرهمسایه هستیم، هم همسایههای زمینی داریم هم همسایههای آبی، با برخی از کشورهای همسایه از طریق دریا یا از طریق رودخانههای مرزی متصل هستیم، با برخی نیز تنها از طریق مرزهای زمینی و خشکی همسایه هستیم، اما به این موضوع حتی در مناسبات تجاری هم اهمیت کافی را ندادهایم. برای مثال کشور ارمنستان در شمال غرب ایران فقط با چهار کشور همسایه است. کشورهای تاجیکستان و افغانستان و پاکستان کشورهایی با جمعیت زیاد هستند، اما تعداد همسایههایشان را مقایسه کنید با کشور عزیزمان که با پانزده کشور همسایه است.
✅این نکته بسیار حائز اهمیت است که در زمینه تولید دانش در خصوص موضوع بسیار مهم مرزهای کشور دچار مشکل هستیم. همینجا این را اضافه کنم که مجلات علمی مناسب را هم در این خصوص نداریم، در این مورد تریبونی در جامعه مدنی یا حوزه عمومی یا حوزه دانشگاهی هم نداریم که تمرکزش مطالعات مرز باشد. به سخن دیگر اگرچه امروزه با تعدد مراکز دانشگاهی روبهرو هستیم، اما بهجز یک مجله پژوهشهای مرزی مجله دیگری در این زمینه نداریم که این پژوهشنامه هم متعلق به ناجاست و در این زمینه یعنی مطالعات مرز نتوانستیم مدبرانه، قدرتمند و شایسته عمل کنیم.
✅در همسایگی ایران کشورهایی قرار گرفتهاند که بخشهایی از ایران تمدنی و ایران فرهنگی بودهاند. بهعبارت دیگر در مرزهای کشور، بین مرز سیاسی و مرز فرهنگی انطباق کاملی نیست، برای مثال الآن کشور گرجستان بخشی از مرزش با کشور ارمنستان است، بخشی با کشور ترکیه است و بخشی از مرزش با آذربایجان است، بخشی از مرزش با روسیه است یا آذربایجان به همین ترتیب است و در جایی که مثلاً مرز جمهوری آذربایجان با جمهوری ارمنستان تمام میشود، دیگر در آنسوی مرز یعنی در ارمنستان، آذری زبانها حضور ندارند یا در جایی که مرز ارمنستان با جمهوری آذربایجان تمام میشود دیگر آنسوی مرز امروزه ارامنه در درون جمهوری آذربایجان حضور ندارند، شاید در گذشته بودند اما الآن دیگر حضور ندارند، ولی در مورد کشور ما در بسیاری از مناطق مرزی چندین گروه زبانی که در مرزهای ما مستقرند در آنسوی مرزها هم استمرار دارند و حضور دارند.
✅در شرایط امروز کشور ما تحت تحریمهای ظالمانه امریکاست، این تحریمها باعث شده بسیاری از کالاهای مورد نیاز وارد کشور نشود. در چنین شرایطی شمار زیاد همسایهها برای کشور فرصت ایجاد میکند که با دادوستد تجاری بخشی از نیازهای حیاتی کشور برطرف شود؛ البته همین مسئله یک آسیب هم ایجاد میکند و آن هم شکلگیری باندهای قاچاق و فساد و زدوبندهای مافیایی است؛ مثلاً موجب قاچاق سوخت به همسایهها میشود یا باعث قاچاق کالاهای غیرقانونی به ایران میشود.
✅در مرزهای غربی شاهد حضور مرزنشینان در مبادلات مرزی هستیم که به درست یا غلط به کولبر معروف شدهاند. البته همه این مبادلات بهصورت کولبری نیست، بخشی با خودرو صورت میگیرد، بخشی با چارپا و اسب و قاطر و سایر ابزارهای در دسترس است. در آنجا هم همین مسائل وجود دارد. در دوره آقای احمدینژاد معابر غیررسمی برای گسترش تجارت مرزی تعریف شد. این نکته خیلی مهم است. آن زمان گفتند ما در محاصره هستیم و برای تأمین معاش مرزنشینان در کنار مرزهای رسمی بازرگان و باشماق و میرجاوه، معابر غیررسمی مرزی فعال شد که هموطنان بتوانند آنجا تجارت کنند؛ البته این معابری است که کشور آنسوی مرز یعنی کشور عراق یا پاکستان آن را کاملاً به رسمیت نمیشناسد و دیگر پاسپورت و عبور از مرز بهصورت قانونی معنا ندارد.
منبع: چشمانداز ایران شماره 125
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/37JkjLU
Telegraph
توسعه مرزها، امنیت و منافع ملی
#بخش_اول با تشکر از شما به خاطر فرصتی که به نشریه چشمانداز ایران دادید. موقعیت خاص ژئوپلیتیکی ایران باعث شده در مرزهای خود با چالشهای زیادی روبهرو باشیم. هماکنون شرایط ایران را در تعامل با همسایگان چگونه ارزیابی میکنید؟ ایران ما یک کشور بزرگ با مرزهای…
🔸ترورهای هدفمند شخصیتهای فرهنگی در افغانستان
🔺گفتوگو با پیرمحمد ملازهی
✅اساساً در دیدگاه طالبان آزادی رسانهها به شکلی که الآن در افغانستان وجود دارد معنا ندارد. آنها دیدگاه خاص فقهی دارند که بر اساس آن حرکت میکنند؛ بنابراین از همین حالا این هشدار را به اهل رسانه میدهند که با شما به قولی آبمان در یک جو نمیرود.
✅پاکستانیها دو سه هدف مشخص دارند که آنها را پیگیری میکنند و تا به اینها نرسند به نظر من اجازه نمیدهند طالبان در مذاکرات دوحه به نتیجه برسد. به ترتیب اولویت عبارتاند از الف) خط مرزی دیورند بود که میخواهند افغانستان این خط مرزی را به رسمیت بشناسد. این خط مرزی هست که مناطق پشتوننشین را جدا کرده و در زمان عبدالرحمان خان حدوداً ۱۸۹۳ امضا شده است؛ ب) نفوذ هند در آنجا اگر قطع نمیشود حداقل کاهش پیدا کند و این خط نفوذ که هند در آنجا دارد و پلیس را آموزش میدهد و حتی خطوط هوایی را سازماندهی میکند برای پاکستانیها قابلقبول نیست؛ ج) پاکستان از طریق افغانستان بدون هیچ محدودیتی بتواند وارد آسیای مرکزی شود و بتواند از طریق آنها تجارت انجام دهد. یک طرف این قضیه برمیگردد به رقابتهای پشت پرده با ایران و آن منطقه چابهار که میخواهند کل ارتباطشان با آسیای مرکزی از طریق افغانستان باشد نه از چابهار و این هم یکی از اهداف راهبردی است که پاکستان دنبال میکند و به نظرم تا این اهداف تحقق پیدا نکند مذاکرات دوحه بهجایی نمیرسد.
✅طالبان مذاکرات را کش میدهند، مانع ایجاد میکنند، مذاکرات را متوقف میکنند و همینطور ادامه میدهند تا وضعیتی پیش بیاید که نیروهای امریکایی از افغانستان خارج شوند و طالبان از برتری نظامیاش استفاده کند و دوباره مذاکرات را پیش ببرد که البته این کار سادهای نیست و در آن صورت هم گروههای جهادی شمالی دست به سلاح خواهند برد و جنگ ادامه پیدا خواهد کرد. هرچند جغرافیای جنگ عوض میشود و از شرق مناطق پشتون منتقل میشود به شمال و مرکز که هزاره و تاجیک و ازبک هستند. بعضیها پیشبینی میکنند که اگر این اتفاق بیفتد، ممکن است روسها از شمالیها حمایت بکنند و بهنوعی افغانستان تجزیه ارضی هم بشود.
✅به نظر میآید یک توافق کلی بین امریکاییها و طالبان صورت گرفته که هنواز ابعاد آن مشخص نشده و آن این است که داعش در افغانستان پرچم به زمین نهاده شده طالبان را بالا بگیرد اما مأموریتش این است که علیه این سه کشور وارد عمل شود نه علیه امریکاییها؛ اطلاعات موثقی در مورد این نظریه وجود ندارد، ولی میشود حدس زد که یک توافق پنهانی هم در کنار آن توافق رسمی وجود داشته باشد. به نظر من امریکاییها اساساً نیامدند برای خود افغانستان بلکه آمدند برای آن جایگاه راهبردی که افغانستان در منطقه دارد که از یک طرف حوزه امنیتی آسیای مرکزی است و از طریق مرزی که با چین دارد در حوزه منطقه امنیتی شرق آسیا است و از اینطرف مجموعه امنیتی جنوب آسیا و منطقه غرب که حوزه امنیتی منطقه خلیج فارس است. به نظر در این جایگاهی که افغانستان دارد امریکاییها افغانستان را رها نمیکنند.
✅اینکه امریکاییها با هدف توسعه به افغانستان آمده باشند به نظر من محل تردید است؛ یعنی اگر هدفشان توسعه بود این فرصت و مجال را برای نیروهای داخلی ایجاد نمیکردند که مملکت را غارت کنند و هرچه ثروت میآید دومرتبه به سمت غرب برگردد. به نظرم مسئله توسعه و مبارزه با قاچاق مواد مخدر پوشش بود برای عملیات نظامی که مقداری برای افکار عمومی در داخل امریکا مسئله را قابلقبول کنند و در سطح جهان ولی هدفشان فکر میکنم این است که افغانستان را در چنگ خودشان نگه دارند و دعوای اصلی بر سر هژمونی دو منطقه است یکی در شرق آسیا و دیگری در اقیانوس هند. هدف اصلی نفوذ در چند کشور است که افغانستان و پاکستان و ایران هستند و اینها هنوز نه غربی کامل هستند و نه شرقی کامل؛ یعنی چین دارد کارهای خودش را میکند تا در افغانستان نفوذ پیدا کند، روسیه و چین دارند تلاش میکنند که ایران را کاملاً به سمت شرق بکشانند و پاکستان هم محل دعوای اصلی در آن پروژه کشمیر است که امریکاییها دارند تلاش میکنند به کمک عربستان و هند، چین را محاصره کنند؛ بنابراین بحث خیلی گستردهتر از این است.
منبع: چشمانداز ایران شماره 125
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/2ZXfQAT
🔺گفتوگو با پیرمحمد ملازهی
✅اساساً در دیدگاه طالبان آزادی رسانهها به شکلی که الآن در افغانستان وجود دارد معنا ندارد. آنها دیدگاه خاص فقهی دارند که بر اساس آن حرکت میکنند؛ بنابراین از همین حالا این هشدار را به اهل رسانه میدهند که با شما به قولی آبمان در یک جو نمیرود.
✅پاکستانیها دو سه هدف مشخص دارند که آنها را پیگیری میکنند و تا به اینها نرسند به نظر من اجازه نمیدهند طالبان در مذاکرات دوحه به نتیجه برسد. به ترتیب اولویت عبارتاند از الف) خط مرزی دیورند بود که میخواهند افغانستان این خط مرزی را به رسمیت بشناسد. این خط مرزی هست که مناطق پشتوننشین را جدا کرده و در زمان عبدالرحمان خان حدوداً ۱۸۹۳ امضا شده است؛ ب) نفوذ هند در آنجا اگر قطع نمیشود حداقل کاهش پیدا کند و این خط نفوذ که هند در آنجا دارد و پلیس را آموزش میدهد و حتی خطوط هوایی را سازماندهی میکند برای پاکستانیها قابلقبول نیست؛ ج) پاکستان از طریق افغانستان بدون هیچ محدودیتی بتواند وارد آسیای مرکزی شود و بتواند از طریق آنها تجارت انجام دهد. یک طرف این قضیه برمیگردد به رقابتهای پشت پرده با ایران و آن منطقه چابهار که میخواهند کل ارتباطشان با آسیای مرکزی از طریق افغانستان باشد نه از چابهار و این هم یکی از اهداف راهبردی است که پاکستان دنبال میکند و به نظرم تا این اهداف تحقق پیدا نکند مذاکرات دوحه بهجایی نمیرسد.
✅طالبان مذاکرات را کش میدهند، مانع ایجاد میکنند، مذاکرات را متوقف میکنند و همینطور ادامه میدهند تا وضعیتی پیش بیاید که نیروهای امریکایی از افغانستان خارج شوند و طالبان از برتری نظامیاش استفاده کند و دوباره مذاکرات را پیش ببرد که البته این کار سادهای نیست و در آن صورت هم گروههای جهادی شمالی دست به سلاح خواهند برد و جنگ ادامه پیدا خواهد کرد. هرچند جغرافیای جنگ عوض میشود و از شرق مناطق پشتون منتقل میشود به شمال و مرکز که هزاره و تاجیک و ازبک هستند. بعضیها پیشبینی میکنند که اگر این اتفاق بیفتد، ممکن است روسها از شمالیها حمایت بکنند و بهنوعی افغانستان تجزیه ارضی هم بشود.
✅به نظر میآید یک توافق کلی بین امریکاییها و طالبان صورت گرفته که هنواز ابعاد آن مشخص نشده و آن این است که داعش در افغانستان پرچم به زمین نهاده شده طالبان را بالا بگیرد اما مأموریتش این است که علیه این سه کشور وارد عمل شود نه علیه امریکاییها؛ اطلاعات موثقی در مورد این نظریه وجود ندارد، ولی میشود حدس زد که یک توافق پنهانی هم در کنار آن توافق رسمی وجود داشته باشد. به نظر من امریکاییها اساساً نیامدند برای خود افغانستان بلکه آمدند برای آن جایگاه راهبردی که افغانستان در منطقه دارد که از یک طرف حوزه امنیتی آسیای مرکزی است و از طریق مرزی که با چین دارد در حوزه منطقه امنیتی شرق آسیا است و از اینطرف مجموعه امنیتی جنوب آسیا و منطقه غرب که حوزه امنیتی منطقه خلیج فارس است. به نظر در این جایگاهی که افغانستان دارد امریکاییها افغانستان را رها نمیکنند.
✅اینکه امریکاییها با هدف توسعه به افغانستان آمده باشند به نظر من محل تردید است؛ یعنی اگر هدفشان توسعه بود این فرصت و مجال را برای نیروهای داخلی ایجاد نمیکردند که مملکت را غارت کنند و هرچه ثروت میآید دومرتبه به سمت غرب برگردد. به نظرم مسئله توسعه و مبارزه با قاچاق مواد مخدر پوشش بود برای عملیات نظامی که مقداری برای افکار عمومی در داخل امریکا مسئله را قابلقبول کنند و در سطح جهان ولی هدفشان فکر میکنم این است که افغانستان را در چنگ خودشان نگه دارند و دعوای اصلی بر سر هژمونی دو منطقه است یکی در شرق آسیا و دیگری در اقیانوس هند. هدف اصلی نفوذ در چند کشور است که افغانستان و پاکستان و ایران هستند و اینها هنوز نه غربی کامل هستند و نه شرقی کامل؛ یعنی چین دارد کارهای خودش را میکند تا در افغانستان نفوذ پیدا کند، روسیه و چین دارند تلاش میکنند که ایران را کاملاً به سمت شرق بکشانند و پاکستان هم محل دعوای اصلی در آن پروژه کشمیر است که امریکاییها دارند تلاش میکنند به کمک عربستان و هند، چین را محاصره کنند؛ بنابراین بحث خیلی گستردهتر از این است.
منبع: چشمانداز ایران شماره 125
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/2ZXfQAT
Telegraph
ترورهای هدفمند شخصیتهای فرهنگی در افغانستان
آیا در سیر مبارزات داعش و طالبان در افغانستان تحولی رخ داده؟ ترورهای هدفمند مانند ترور هفت خبرنگار و همچنین حمله به مراکز فرهنگی مثل دانشگاه. استراتژی آنها تغییر خاصی نکرده است، بلکه بهموازات عملیات کور قبلی یک عملیات هدفمند جدید را در پیش گرفتند. یکی از…
🔸چرا خاتمی؟
✍🏻لطفالله میثمی
✅در شماره اردیبهشت و خرداد 1380 چشمانداز ایران، سرمقاله «چرا خاتمی؟» درج شد. از یکسو افراد زیادی کاندیدای ریاستجمهوری شده بودند که حدس میزدند رأیآوری خوبی داشته باشد، از سوی دیگر طرفداران اصلاحات هم ارزیابی دقیقی از عملکرد چهارساله خاتمی و همچنین از روحیات مردم نداشتند و فکر نمیکردند خاتمی بتواند برای بار دوم رأی کافی کسب کند. یکی از کاندیداهای رقیب به من گفت خاتمی شما هم دو الی سه میلیون رأی خواهد آورد. این موضوع نشان میداد چگونه سناریو طراحی شده است. از قضا در 18 خرداد 1380، با رأی چشمگیر بیش از 22 میلیونی مردم به خاتمی نقشهها نقش بر آب شد.
✅در اولین سالگرد دوم خرداد، خاتمی در سخنرانی خود در دانشگاه تهران گفت هرکسی دوم خرداد را بهگونهای تحلیل میکند، ولی من جوهر آن را شعار قانون اساسی و قانونگرایی میدانم. درواقع او با احیای قانون اساسی میخواست نشان بدهد قانون ظرفیتهای زیادی دارد؛ مانند اصالت دادن به آرای مردم و حق شهروندی در اصول 6 و 56، منع مطلق شکنجه، عدم تفکیک آزادی و استقلال و همچنین جمهوریت و اسلامیت، احیای حقوق ملت و آگاهی مردم از حقوق خود با شعار ایران برای همه ایرانیان و گفتوگوی تمدنها بهجای جنگ تمدنها، ارزش دادن به جوانان و زنان، مقابله با خشونت و خودسری تا جایی که مراجع دینی هم که حتی قانونگرایی را نمیپذیرفتند به او رأی دادند. خاتمی خصومتهای زیادی را پشت سر گذاشته بود؛ مانند برنامه چراغ، کارناوال عصر عاشورا، فاجعه قتلهای زنجیرهای و فاجعه حمله به کوی دانشگاه.
✅خاتمی در 5 مرداد 1378 در سخنرانی همدان بدین مضمون گفت: فاجعه حمله به کوی دانشگاه واکنش به بیانیه وزارتخانه و «اعلام جنگ» به دولت بود. با وجود روشنگری خاتمی که بیان آن جرئت میخواست، متأسفانه در آن مقطع از جانب خیلیها به این فضای جنگی علیه دولت توجه نشد. کار بزرگی که خاتمی کرد این بود که 24 نفر از سرداران دوره جنگ بیانیهای صادر کرده بودند و قرار بود حکومتنظامی شود، ولی آقای خاتمی در شورایعالی امنیت گفته بود وقتی اپوزسیون ما امثال سحابی، رئیسطوسی و بستهنگارها از امنیت ایران دفاع میکنند چه جای حکومتنظامی است؟ درباره این اقدامات او گفته میشد اگر مصدق نفت و سیاست را «ملی» کرد، خاتمی هم اطلاعات و مشارکت را ملی کرد و اهمیت آن کمتر از ملی شدن نفت نبود.
✅خاتمی در گزارش صدروزه خود اعلام کرد مشکل اقتصادی ایران، مرض مزمن اعتیاد به درآمد نفت است که ریشهیابی خوبی بود، اما تنها کاری که توانست بکند ایجاد صندوق ذخیره ارزی بود که برای جلوگیری از نوسات قیمت نفت و همچنین برای سرمایهگذاری در تولید اشتغالمحور طراحی شد. با اینکه سررسید وامهای دوران هاشمی به دوره او منتقل شده بود، ضمن پرداخت آنها از توسعه سیاسی و اقتصادی هم باز نماند و نشان داد اولویت دادن به توسعه سیاسی در دل خود توسعه اقتصادی را هم به دنبال دارد. امروز که چندین سال از آن دوران میگذرد کسی نیست که به این پدیده اعتراف نکند. توجه کنیم که در ابتدای دوره خاتمی، در پی رکود جهانی قیمت نفت به زیر 7 دلار رسید. علیرغم درآمد پایین نفت، خاتمی توانست قیمت ارز را ثابت، اقتصاد را متوازن و تورم را پایین نگه دارد و در این مدت هم مشکلی برای جذب سرمایه خارجی نداشتیم.
✅اکنون ما در شرایط حساسی به سر میبریم تا جایی که برخی مسئولان نظام از بحرانها و ابربحرانهایی نام میبرند که یکی از آنها بیاعتمادی و فروپاشی اخلاقی است؛ البته منشأ همه آنها هم عدول از قانون اساسی و قانونگرایی و پیدایش رویههای ناهماهنگ با قانون و در مواردی ضد قانونی است. معلوم نیست ما به کجا میرویم.
منبع: سرمقاله چشمانداز ایران شماره 126
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/2O8gpFK
✍🏻لطفالله میثمی
✅در شماره اردیبهشت و خرداد 1380 چشمانداز ایران، سرمقاله «چرا خاتمی؟» درج شد. از یکسو افراد زیادی کاندیدای ریاستجمهوری شده بودند که حدس میزدند رأیآوری خوبی داشته باشد، از سوی دیگر طرفداران اصلاحات هم ارزیابی دقیقی از عملکرد چهارساله خاتمی و همچنین از روحیات مردم نداشتند و فکر نمیکردند خاتمی بتواند برای بار دوم رأی کافی کسب کند. یکی از کاندیداهای رقیب به من گفت خاتمی شما هم دو الی سه میلیون رأی خواهد آورد. این موضوع نشان میداد چگونه سناریو طراحی شده است. از قضا در 18 خرداد 1380، با رأی چشمگیر بیش از 22 میلیونی مردم به خاتمی نقشهها نقش بر آب شد.
✅در اولین سالگرد دوم خرداد، خاتمی در سخنرانی خود در دانشگاه تهران گفت هرکسی دوم خرداد را بهگونهای تحلیل میکند، ولی من جوهر آن را شعار قانون اساسی و قانونگرایی میدانم. درواقع او با احیای قانون اساسی میخواست نشان بدهد قانون ظرفیتهای زیادی دارد؛ مانند اصالت دادن به آرای مردم و حق شهروندی در اصول 6 و 56، منع مطلق شکنجه، عدم تفکیک آزادی و استقلال و همچنین جمهوریت و اسلامیت، احیای حقوق ملت و آگاهی مردم از حقوق خود با شعار ایران برای همه ایرانیان و گفتوگوی تمدنها بهجای جنگ تمدنها، ارزش دادن به جوانان و زنان، مقابله با خشونت و خودسری تا جایی که مراجع دینی هم که حتی قانونگرایی را نمیپذیرفتند به او رأی دادند. خاتمی خصومتهای زیادی را پشت سر گذاشته بود؛ مانند برنامه چراغ، کارناوال عصر عاشورا، فاجعه قتلهای زنجیرهای و فاجعه حمله به کوی دانشگاه.
✅خاتمی در 5 مرداد 1378 در سخنرانی همدان بدین مضمون گفت: فاجعه حمله به کوی دانشگاه واکنش به بیانیه وزارتخانه و «اعلام جنگ» به دولت بود. با وجود روشنگری خاتمی که بیان آن جرئت میخواست، متأسفانه در آن مقطع از جانب خیلیها به این فضای جنگی علیه دولت توجه نشد. کار بزرگی که خاتمی کرد این بود که 24 نفر از سرداران دوره جنگ بیانیهای صادر کرده بودند و قرار بود حکومتنظامی شود، ولی آقای خاتمی در شورایعالی امنیت گفته بود وقتی اپوزسیون ما امثال سحابی، رئیسطوسی و بستهنگارها از امنیت ایران دفاع میکنند چه جای حکومتنظامی است؟ درباره این اقدامات او گفته میشد اگر مصدق نفت و سیاست را «ملی» کرد، خاتمی هم اطلاعات و مشارکت را ملی کرد و اهمیت آن کمتر از ملی شدن نفت نبود.
✅خاتمی در گزارش صدروزه خود اعلام کرد مشکل اقتصادی ایران، مرض مزمن اعتیاد به درآمد نفت است که ریشهیابی خوبی بود، اما تنها کاری که توانست بکند ایجاد صندوق ذخیره ارزی بود که برای جلوگیری از نوسات قیمت نفت و همچنین برای سرمایهگذاری در تولید اشتغالمحور طراحی شد. با اینکه سررسید وامهای دوران هاشمی به دوره او منتقل شده بود، ضمن پرداخت آنها از توسعه سیاسی و اقتصادی هم باز نماند و نشان داد اولویت دادن به توسعه سیاسی در دل خود توسعه اقتصادی را هم به دنبال دارد. امروز که چندین سال از آن دوران میگذرد کسی نیست که به این پدیده اعتراف نکند. توجه کنیم که در ابتدای دوره خاتمی، در پی رکود جهانی قیمت نفت به زیر 7 دلار رسید. علیرغم درآمد پایین نفت، خاتمی توانست قیمت ارز را ثابت، اقتصاد را متوازن و تورم را پایین نگه دارد و در این مدت هم مشکلی برای جذب سرمایه خارجی نداشتیم.
✅اکنون ما در شرایط حساسی به سر میبریم تا جایی که برخی مسئولان نظام از بحرانها و ابربحرانهایی نام میبرند که یکی از آنها بیاعتمادی و فروپاشی اخلاقی است؛ البته منشأ همه آنها هم عدول از قانون اساسی و قانونگرایی و پیدایش رویههای ناهماهنگ با قانون و در مواردی ضد قانونی است. معلوم نیست ما به کجا میرویم.
منبع: سرمقاله چشمانداز ایران شماره 126
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/2O8gpFK
Telegraph
چرا خاتمی؟
در آستانه انتخابات 1400 در شماره اردیبهشت و خرداد 1380 چشمانداز ایران، سرمقاله «چرا خاتمی؟» درج شد. از یکسو افراد زیادی کاندیدای ریاستجمهوری شده بودند که حدس میزدند رأیآوری خوبی داشته باشد، از سوی دیگر طرفداران اصلاحات هم ارزیابی دقیقی از عملکرد چهارساله…
🔸اگر رئیسجمهور میشدم!
✍🏻مهدی غنی
✅راستش اول فکر کرده بودم رئیسجمهور شوم، ولی بعد دیدم زهی خیال باطل! اگر همه لوازم و امکانات هم فراهم بود و شرایط لازم را داشتم از آن روزنه استصوابی مگر میشد رد شد، فوراً سوابق ناصوابم روی میز استصواب قرار میگرفت و دهها دلیل پیدا میشد. همین مطالبی که مینویسم بهترین دلیل بود. میگفتند اصلاً تو تکلیفت با خودت معلوم نیست، هر روزی میخواهی جای یکی باشی. کسی که خودش را گم کرده فردا چطور میتواند دلارهای گمشده را پیدا کند. در ثانی، جاهطلبی و خوی استکباری از نوشتههایت پیداست. همیشه خواستی جای کسانی باشی که مقامات عالیه داشتند یا دارند، جای رهبر، جای قوه قضائیه، جای رضا پهلوی، جای ملکه، جای آیتالله شده یک بار خودت را جای یک کارگر، یک کشاورز، یک کودک کار بگذاری و از زبان آنان چیزی بنویسی تا حالا ما صلاحیت تو را به عنوان دوستدار مستعضفان و پابرهنهها و کوخنشینان تأیید کنیم.
✅به هر حال اگر کاندیدا شدم، چه میکردم؟ همان اول این بیانیه را خطاب به مردم صادر میکردم: «هموطن عزیز، اگر مرا برای رئیسجمهوری انتخاب کنید، بدانید از دست من هیچ کاری برنمیآید؛ بنابراین به من رأی ندهید که برایتان اشتغال ایجاد کنم، دلار و سکه را ارزان کنم، محیط زیست شما را بهبود بخشم، جلو قاچاق رسمی را بگیرم، آسیبهای اجتماعی را از میان بردارم، کودکان کار را به آغوش خانواده و میز مدرسه بازگردانم، دزدان بیتالمال و مفسدان اقتصادی را به محکمه قانون بسپارم، حصر و حصار بردارم، من حتی یکی از این کارها را هم نمیتوانم انجام دهم، اما اگر شما بخواهید و تلاش کنید، با کمک شما بخش زیادی از این مشکلات قابلحل است. اساساً یک نفر هر کس باشد نمیتواند مشکلات جاری کشور را حل کند، ولی اگر شما در هر کجا هستید کمک کنید ماجرا فرق میکند؛ بنابراین بدانید به کسی رأی میدهید که هیچ شعار انتخاباتی ندارد و هیچ وعدهای برای صد روز اول و آخر به شما نمیدهد، بلکه برعکس از شما توقع هم دارد. از شما میخواهد قول بدهید آستینها را بالا بزنید و به میدان بیایید. هرکس در هرکجا هست و به هر کاری مشغول است میتواند در بهبود وضعیت مؤثر باشد.
✅ ما در گذشته با یک شاهی طرف بودیم که گوش شنوا نداشت، حتی از نزدیکان خود هم حرف حساب نمیشنید. بعد ما شروع کردیم فریاد زدن. باز هم نشنید. فریادها را بلندتر کردیم، بعد مشتها را گره کردیم و همینطور پیش رفتیم. در آن مقطع تاریخ، ایران ما، یک گوش بزرگ ناشنوا بود و میلیونها فریاد کوچک و بزرگ. بالاخره آن گوش ناشنوا رفت، ولی بعد اتفاق عجیبی افتاد. انگار آن فریادها گوشهای خودمان را هم کر کرده بود. کسی حرف دیگری را نمیشنید. همه فقط فریاد میزدند. همه میخواستند دهان دیگری را ببندند و فقط صدای خودشان بلند باشد.
شاید برای پرهیز از تکرار خطاها، تنها راه فراهم کردن بستری برای یک گفتوشنود ملی باشد. شاید با کمک رئیسجمهورهای سابق بتوانیم طرحی برای این کار بزرگ فراهم کنیم.
✅منافع ملی، هویت ملی، غیرت ملی، وحدت ملی واژههایی است که برای بعضی بیمعنی شده است. آن ایرانی در لباس اپوزیسیون برای رسیدن به مقصود به هر دولت خارجی تکیه میکند، از فشار آقا دونالد بر کشورش حمایت میکند، اما هموطن ایرانیاش را تحمل نمیکند. آن دولتمرد برای هر سرمایهگذار خارجی آغوش میگشاید، اما ایرانیان مهاجر را دعوت به همکاری نمیکند. آن مقام دیگر در آرزوی دیدار با فلان رئیسجمهور خارجی عزت خود را ازیاد میبرد، اما حاضر نیست به دیدار هموطن منتقد برود. با دولتهای کمونیستی همکاری و همراهی میکند، اما برای جوان هموطنش که کتابی از مارکس خوانده باشد، حقی قائل نیست. ممکن است با طالبان و امریکا و انگلیس مذاکره کنیم، اما با ایرانیان غیرهمسو هرگز گفتوگو نمیکنیم.
✅وقتی میزان دخالت نهادهای کنترلکننده در حدی باشد که مردم یا بخشی از مردم احساس مشارکت با حکومت نکنند و به این نتیجه برسند که نقشی در فرایند تصمیمگیری و اداره کشور و سرنوشت خودشان ندارند، برخوردشان با مسائل متفاوت خواهد شد. در چنین حالتی نهادهای کنترلکننده باید مسئولیت همه نقائص و کاستیهای مدیریت کشور را بر عهده بگیرند. همه جا انگشت اتهام بهسوی آنها نشانه خواهد رفت. این رویکرد گرچه در مقطع به ظاهر موجب تحکیم قدرت است، اما به نظر میآید در درازمدت نقشی معکوس داشته باشد؛ یعنی به تدریج این تصور در جامعه تقویت میشود که همه مشکلات و نارساییها از آن نهاد است و این پیامد خوبی ندارد.
منبع: چشمانداز ایران شماره 126
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/30qAppE
✍🏻مهدی غنی
✅راستش اول فکر کرده بودم رئیسجمهور شوم، ولی بعد دیدم زهی خیال باطل! اگر همه لوازم و امکانات هم فراهم بود و شرایط لازم را داشتم از آن روزنه استصوابی مگر میشد رد شد، فوراً سوابق ناصوابم روی میز استصواب قرار میگرفت و دهها دلیل پیدا میشد. همین مطالبی که مینویسم بهترین دلیل بود. میگفتند اصلاً تو تکلیفت با خودت معلوم نیست، هر روزی میخواهی جای یکی باشی. کسی که خودش را گم کرده فردا چطور میتواند دلارهای گمشده را پیدا کند. در ثانی، جاهطلبی و خوی استکباری از نوشتههایت پیداست. همیشه خواستی جای کسانی باشی که مقامات عالیه داشتند یا دارند، جای رهبر، جای قوه قضائیه، جای رضا پهلوی، جای ملکه، جای آیتالله شده یک بار خودت را جای یک کارگر، یک کشاورز، یک کودک کار بگذاری و از زبان آنان چیزی بنویسی تا حالا ما صلاحیت تو را به عنوان دوستدار مستعضفان و پابرهنهها و کوخنشینان تأیید کنیم.
✅به هر حال اگر کاندیدا شدم، چه میکردم؟ همان اول این بیانیه را خطاب به مردم صادر میکردم: «هموطن عزیز، اگر مرا برای رئیسجمهوری انتخاب کنید، بدانید از دست من هیچ کاری برنمیآید؛ بنابراین به من رأی ندهید که برایتان اشتغال ایجاد کنم، دلار و سکه را ارزان کنم، محیط زیست شما را بهبود بخشم، جلو قاچاق رسمی را بگیرم، آسیبهای اجتماعی را از میان بردارم، کودکان کار را به آغوش خانواده و میز مدرسه بازگردانم، دزدان بیتالمال و مفسدان اقتصادی را به محکمه قانون بسپارم، حصر و حصار بردارم، من حتی یکی از این کارها را هم نمیتوانم انجام دهم، اما اگر شما بخواهید و تلاش کنید، با کمک شما بخش زیادی از این مشکلات قابلحل است. اساساً یک نفر هر کس باشد نمیتواند مشکلات جاری کشور را حل کند، ولی اگر شما در هر کجا هستید کمک کنید ماجرا فرق میکند؛ بنابراین بدانید به کسی رأی میدهید که هیچ شعار انتخاباتی ندارد و هیچ وعدهای برای صد روز اول و آخر به شما نمیدهد، بلکه برعکس از شما توقع هم دارد. از شما میخواهد قول بدهید آستینها را بالا بزنید و به میدان بیایید. هرکس در هرکجا هست و به هر کاری مشغول است میتواند در بهبود وضعیت مؤثر باشد.
✅ ما در گذشته با یک شاهی طرف بودیم که گوش شنوا نداشت، حتی از نزدیکان خود هم حرف حساب نمیشنید. بعد ما شروع کردیم فریاد زدن. باز هم نشنید. فریادها را بلندتر کردیم، بعد مشتها را گره کردیم و همینطور پیش رفتیم. در آن مقطع تاریخ، ایران ما، یک گوش بزرگ ناشنوا بود و میلیونها فریاد کوچک و بزرگ. بالاخره آن گوش ناشنوا رفت، ولی بعد اتفاق عجیبی افتاد. انگار آن فریادها گوشهای خودمان را هم کر کرده بود. کسی حرف دیگری را نمیشنید. همه فقط فریاد میزدند. همه میخواستند دهان دیگری را ببندند و فقط صدای خودشان بلند باشد.
شاید برای پرهیز از تکرار خطاها، تنها راه فراهم کردن بستری برای یک گفتوشنود ملی باشد. شاید با کمک رئیسجمهورهای سابق بتوانیم طرحی برای این کار بزرگ فراهم کنیم.
✅منافع ملی، هویت ملی، غیرت ملی، وحدت ملی واژههایی است که برای بعضی بیمعنی شده است. آن ایرانی در لباس اپوزیسیون برای رسیدن به مقصود به هر دولت خارجی تکیه میکند، از فشار آقا دونالد بر کشورش حمایت میکند، اما هموطن ایرانیاش را تحمل نمیکند. آن دولتمرد برای هر سرمایهگذار خارجی آغوش میگشاید، اما ایرانیان مهاجر را دعوت به همکاری نمیکند. آن مقام دیگر در آرزوی دیدار با فلان رئیسجمهور خارجی عزت خود را ازیاد میبرد، اما حاضر نیست به دیدار هموطن منتقد برود. با دولتهای کمونیستی همکاری و همراهی میکند، اما برای جوان هموطنش که کتابی از مارکس خوانده باشد، حقی قائل نیست. ممکن است با طالبان و امریکا و انگلیس مذاکره کنیم، اما با ایرانیان غیرهمسو هرگز گفتوگو نمیکنیم.
✅وقتی میزان دخالت نهادهای کنترلکننده در حدی باشد که مردم یا بخشی از مردم احساس مشارکت با حکومت نکنند و به این نتیجه برسند که نقشی در فرایند تصمیمگیری و اداره کشور و سرنوشت خودشان ندارند، برخوردشان با مسائل متفاوت خواهد شد. در چنین حالتی نهادهای کنترلکننده باید مسئولیت همه نقائص و کاستیهای مدیریت کشور را بر عهده بگیرند. همه جا انگشت اتهام بهسوی آنها نشانه خواهد رفت. این رویکرد گرچه در مقطع به ظاهر موجب تحکیم قدرت است، اما به نظر میآید در درازمدت نقشی معکوس داشته باشد؛ یعنی به تدریج این تصور در جامعه تقویت میشود که همه مشکلات و نارساییها از آن نهاد است و این پیامد خوبی ندارد.
منبع: چشمانداز ایران شماره 126
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/30qAppE
Telegraph
اگر رئیسجمهور میشدم!
راستش اول فکر کرده بودم رئیسجمهور شوم، ولی بعد دیدم زهی خیال باطل! اگر همه لوازم و امکانات هم فراهم بود و شرایط لازم را داشتم از آن روزنه استصوابی مگر میشد رد شد، فوراً سوابق ناصوابم روی میز استصواب قرار میگرفت و دهها دلیل پیدا میشد. همین مطالبی که مینویسم…
🔸پرواز انقلاب
✍🏻احمد غضنفرپور
#بخش_دهم
✅این پرواز بهسادگی انجام نگرفت. پروازی بود بسیار پُرخطر و پُرماجرا. تصمیم گرفتن برای بازگشت به ایران بسیار سخت بود. لحظهبهلحظه اوضاع در حال تغییر بود. لحظات غامض و دشواری که رهبر انقلاب و همراهان او را با خوف و رجا همراه کرده بود.
✅دکتر ابراهیم یزدی مینویسد: «بلافاصله بعد از خروج شاه از ایران آقای خمینی اعلام کردند که بهزودی به ایران بازمیگردند؛ اما هم از جانب یاران ایشان در ایران و هم دکتر بختیار و هم امریکاییها طی پیامهایی به ایشان توصیه میشد که در بازگشت به ایران قدری تأمل کنند. با توجه به روحیه آقای خمینی، این پیامها و توصیهها اثری وارونه داشت و ایشان را به بازگشت هرچه سریعتر مصممتر کرد. همزمان نظامیان و بختیار در واکنش به تصمیم آقای خمینی فرودگاهها را بستند و پرواز هواپیماها را متوقف ساختند؛ اما این عمل بختیار بیحاصل و به ضرر خود او بود. با توجه به ادعاهای بختیار درباره اجرای بیکموکاست قانون، او چطور میتوانست جلوگیری از بازگشت یک ایرانی به کشورش را توجیه کند.
✅دریافت اخبار و اطلاعات و بازگو کردن آنها توسط افراد موجه و مردم عادی، از مذهبی، ملی و چپ بهگونهای بود که تمام نیروهای انقلابی و مردم همگی در یک صف واحد خود را برای ورود رهبر انقلاب آماده کرده بودند.
آمدن هایزر به ایران برای جلوگیری از کودتای احتمالی نظامیان، ترس و جلوگیری از نفوذ گروههای متمایل به شوروی و مسائل بسیار دیگر، فضا را برای بازگشت رهبر انقلاب به ایران مهیا کرده بود. از اینرو بعد از رفتن شاه امام خمینی با آن روحیه خطرپذیر و بیپروا، ماندن در خارج از کشور را به هیچ وجه جایز نمیدانست و تصمیم بر این شد که هر چه زودتر از این فرصت و موقعیت بهدستآمده، نهایت بهرهبرداری شود و خود را برای بازگشت هرچه سریعتر آماده سازد.
✅چند روز بعد از آنکه امام و همراهان از منزل ما به نوفللوشاتو رفتند، همسایه روبهروی منزل ما مرا به منزلش دعوت کرد. یک نفر فرانسوی آنجا بود که از نحوه سؤالهایش حدس زدم این دعوت با هدفی صورت گرفته است. بعد از گفتوگوهای بسیار به نکتهای اشاره کرد که گویای بسیاری از نکاتی بود که بعد از انقلاب اسلامی تحقق پذیرفت. او گفت فکر نکنید که بعد از پیروزی کار انقلاب شما تمام شده است؛ مسائلی پیش خواهد آمد که فعلاً شماها از آنها بیخبرید.
در آن زمان به عمق سخنان او توجه کافی نکردم. بعد از پیروزی انقلاب مسائل و مشکلاتی که پدید آمد، معلوم شد آن زمان آنها بیکار ننشسته بودند.
✅این اتحاد از نظر امریکاییها باورکردنی نبود و باعث سردرگمی آنها و درنتیجه پیروزی انقلاب شده بود. همین امر باعث خوشبینی جبهه انقلاب بود که فکر میکردند این روند همچنان بعد از پیروزی هم ادامه خواهد داشت. آنچه در نظر انقلابیون دستکم گرفته میشد، مشکلاتی بود که بعد از پیروزی انقلاب خودنمایی کرد. عوامل نفوذی سعی کردند به نحو بارزی و با ترفندهای خاص این اتحاد را قبل از آنکه ریشهدار و نهادینه گردد، بهتدریج کمرنگ کنند و سپس به اختلاف و درگیری بکشانند. مسلماً همانطور که در بخشهای گذشته اشاره شد، زمینههای مستعد اختلافات فراهم آمده بود؛ که اگر آن زمینهها وجود نداشت، آنان میتوانستند بهسادگی در آن فضاهای خالی رخنه کنند و اوضاع را به نفع خود تغییر دهند.
▪️منبع: چشمانداز ایران شماره 126
#خاطرات_احمد_غضنفرپور
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/30DRAUH
✍🏻احمد غضنفرپور
#بخش_دهم
✅این پرواز بهسادگی انجام نگرفت. پروازی بود بسیار پُرخطر و پُرماجرا. تصمیم گرفتن برای بازگشت به ایران بسیار سخت بود. لحظهبهلحظه اوضاع در حال تغییر بود. لحظات غامض و دشواری که رهبر انقلاب و همراهان او را با خوف و رجا همراه کرده بود.
✅دکتر ابراهیم یزدی مینویسد: «بلافاصله بعد از خروج شاه از ایران آقای خمینی اعلام کردند که بهزودی به ایران بازمیگردند؛ اما هم از جانب یاران ایشان در ایران و هم دکتر بختیار و هم امریکاییها طی پیامهایی به ایشان توصیه میشد که در بازگشت به ایران قدری تأمل کنند. با توجه به روحیه آقای خمینی، این پیامها و توصیهها اثری وارونه داشت و ایشان را به بازگشت هرچه سریعتر مصممتر کرد. همزمان نظامیان و بختیار در واکنش به تصمیم آقای خمینی فرودگاهها را بستند و پرواز هواپیماها را متوقف ساختند؛ اما این عمل بختیار بیحاصل و به ضرر خود او بود. با توجه به ادعاهای بختیار درباره اجرای بیکموکاست قانون، او چطور میتوانست جلوگیری از بازگشت یک ایرانی به کشورش را توجیه کند.
✅دریافت اخبار و اطلاعات و بازگو کردن آنها توسط افراد موجه و مردم عادی، از مذهبی، ملی و چپ بهگونهای بود که تمام نیروهای انقلابی و مردم همگی در یک صف واحد خود را برای ورود رهبر انقلاب آماده کرده بودند.
آمدن هایزر به ایران برای جلوگیری از کودتای احتمالی نظامیان، ترس و جلوگیری از نفوذ گروههای متمایل به شوروی و مسائل بسیار دیگر، فضا را برای بازگشت رهبر انقلاب به ایران مهیا کرده بود. از اینرو بعد از رفتن شاه امام خمینی با آن روحیه خطرپذیر و بیپروا، ماندن در خارج از کشور را به هیچ وجه جایز نمیدانست و تصمیم بر این شد که هر چه زودتر از این فرصت و موقعیت بهدستآمده، نهایت بهرهبرداری شود و خود را برای بازگشت هرچه سریعتر آماده سازد.
✅چند روز بعد از آنکه امام و همراهان از منزل ما به نوفللوشاتو رفتند، همسایه روبهروی منزل ما مرا به منزلش دعوت کرد. یک نفر فرانسوی آنجا بود که از نحوه سؤالهایش حدس زدم این دعوت با هدفی صورت گرفته است. بعد از گفتوگوهای بسیار به نکتهای اشاره کرد که گویای بسیاری از نکاتی بود که بعد از انقلاب اسلامی تحقق پذیرفت. او گفت فکر نکنید که بعد از پیروزی کار انقلاب شما تمام شده است؛ مسائلی پیش خواهد آمد که فعلاً شماها از آنها بیخبرید.
در آن زمان به عمق سخنان او توجه کافی نکردم. بعد از پیروزی انقلاب مسائل و مشکلاتی که پدید آمد، معلوم شد آن زمان آنها بیکار ننشسته بودند.
✅این اتحاد از نظر امریکاییها باورکردنی نبود و باعث سردرگمی آنها و درنتیجه پیروزی انقلاب شده بود. همین امر باعث خوشبینی جبهه انقلاب بود که فکر میکردند این روند همچنان بعد از پیروزی هم ادامه خواهد داشت. آنچه در نظر انقلابیون دستکم گرفته میشد، مشکلاتی بود که بعد از پیروزی انقلاب خودنمایی کرد. عوامل نفوذی سعی کردند به نحو بارزی و با ترفندهای خاص این اتحاد را قبل از آنکه ریشهدار و نهادینه گردد، بهتدریج کمرنگ کنند و سپس به اختلاف و درگیری بکشانند. مسلماً همانطور که در بخشهای گذشته اشاره شد، زمینههای مستعد اختلافات فراهم آمده بود؛ که اگر آن زمینهها وجود نداشت، آنان میتوانستند بهسادگی در آن فضاهای خالی رخنه کنند و اوضاع را به نفع خود تغییر دهند.
▪️منبع: چشمانداز ایران شماره 126
#خاطرات_احمد_غضنفرپور
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/30DRAUH
Telegraph
پرواز انقلاب
خاطرات احمد غضنفرپور #بخش_دهم در شمارههای گذشته مشاهدات احمد غنضفرپور را از ابتدای ورود امام خمینی به پاریس خواندید؛ اکنون به نقطه پایان حوادث پاریس و نوفللوشاتو میرسیم. پرواز هواپیمای امام خمینی و همراهان به ایران که «پرواز انقلاب» نام گرفت، نقطه عطف…
❇️ گزیده هایی از گفتگوی تصویری مهدی نصیری با مهندس لطف الله میثمی از فعالان ملی ـ مذهبی / این گفتگو فردا منتشر می شود
🔸 میثمی: رجوی که متوجه شد ما داریم تجدید نظر می کنیم دیگر ما را متهم کرد به تجدید نظر در کلیه اصول و رویه های مجاهدین. یک بار گفتم این حرف که مسعود می زند به برده داری تشکیلاتی منجر می شود
نصیری: چه پیش بینی دقیق و خوبی کرده بودید.
🔸 میثمی: آقای هاشمی سال 54 از ایران به عراق می روند. آیت الله خمینی می گویند که تا به حال همه به من فشار آوردند از جمله آقای منتظری، حاج آقا مصطفی، آقای مطهری که مجاهدین را تایید کنم اما مقاومت کردم ولی حالا می خواهم تایید کنم. آقای هاشمی می گوید همان نه تایید نه تکذیب را ادامه بدهید. چون من اخیرا با بعضی از آنها تماس داشتم یک انحرافات فکری در آنها مشاهده کردم.
ـ آقای خامنه ای فدائی ها (نیروهای مبارز با شاه) را خیلی تایید می کرد. مثلا توی یک خانه ای بود که مسعود آمده بود، پدرش را ببیند. آقای خامنه ای هم آنجا بودند مثلا پایش کثیف بوده، پتو را رنگی می کند. ایشان می گوید این جای پنجه های شیر است. قبل از آغاز انحرافات مجاهدین، همه بزرگان آنها را تایید می کردند.
ـ 10 بهمن 57 بود ما بهشت زهرا بودیم، آقای خامنه ای آنجا ما را بغل کردند و گفتند من خامنه ای هستم. این اولین باری بود که من چشم نداشتم و با ایشان ملاقات می کردم.
🔸میثمی: جنگ که شروع شد بلافاصله رفتیم جبهه که شهدایی هم دادیم اما ما را از جبهه اخراج کردند.
نصیری: چه کسانی؟
میثمی: بچه های سپاه. یک عده آنها از توی زندان حساسیت داشتند. مثلا خود برادر حسین (شریعتمداری) روی ما خیلی حساس بود. حتی به آقای خامنه ای یک بار گفتیم اینها نمی گذارند ما توی جبهه باشیم. ایشان گفتند انحصار توی همه جا دیده بودیم جز در خون دادن.
🔸نصیری: بعد از انقلاب شما بازداشت شدید. چه زمانی و به چه دلیل؟
میثمی: آقای لاجوردی آبان 61 ما را بازداشت کرد. ما یک سری اسلحه داشتیم که در بهمن 57 از پادگانهای نظامی به دست آورده بودیم. ما معتقد بودیم که برای مقابله با کودتای احتمالی باید اسلحه در دستمان باشد. حتی وقتی رفتم دیدار آقای خامنه ای با اسلحه رفتم. اسلحه را دم در تحویل دادم، بعد موقع بیرون آمدن به من نمی دادند. آقای خامنه ای گفتند که بدهید. بعدا دولت اعلام کرد که همه باید اسلحه ها را تحویل بدهند. ما داشتیم به کمیته بازار تحویل می دادیم که آقای لاجوردی دستور بازداشت من را داد و بردند اوین.
نصیری: رفتار با شما در این 9 ماه توی زندان چگونه بود؟
میثمی: همین که وارد شدیم آقای لاجوردی دوست قبل از انقلاب و هم بند من، گفت: مهندس! قائم آمدی، افقی بر می گردی!
🔸میثمی: بعد از زندان، رفتم به آقای مقتدایی گفتم که مثلا متهم را می برند پیش حاکم شرع. او هم می گوید 80 تا شلاق به عنوان تعزیر بزنند که 10تا 20تا می زنند، بعد به طرف می گویند برو به سلولت. بعد دو روز دیگر با پای شکنجه شده و باد کرده می آورند دادستانی (دادستانی نزدیک و چسبیده به زندان بود) تا 20 ضربه دیگر بزنند. شلاق روی شلاق خیلی درد دارد. آقای مقتدایی در پاسخ من گفت اگر حاکم شرع تشخیص بدهد اشکالی ندارد. به آقای مقتدایی گفتم: حاج آقا! شما متخصص دین هستید ما متخصص شکنجه شدن! ما سه بار زندان (دو بار قبل از انقلاب و یک بار بعد از انقلاب) رفتیم. این کاری که توی اینجا می شود اسمش شکنجه است. بعد با عصبانیت در را زدم و آمدم بیرون.
🔸نصیری: شما با دفتر رهبری یا با خود رهبری مکاتباتی داشتید؟
میثمی: بله
نصیری: چه تعداد؟
میثمی: دو بار من نامه نوشتم
نصیری: بازخوردی داشت؟
میثمی: بازخورد خیلی آشکاری نه
نصیری: هیچ وقت تقاضای ملاقات با ایشان را کرده بودید؟
میثمی: نه، در دوران ریاست جمهوری ایشان که دو بار ملاقات کردیم ولی بعدا گفته بودند که بیت تمایلی ندارد شما بروید و بیایید و اگر نامه ای دارید نامه بنویسید.
🔸میثمی: یک وقتی مقام رهبری گفتند که آرای مردم حق¬الناس است، آ هاشمی گفت که اگر ما نه انقلاب داشتیم و نه قانون اساسی و همین حرف آیت الله خامنه ای در سرلوحه حکمرانی ما قرار بگیرد هیچ مشکلی نداریم.
ـ ایران آینده خوبی دارد اما من برای جمهوری اسلامی نگرانم. از واژه مهندس دارد بدم می آید. این که انتخابات مهندسی بشود معتقدم براندازی واقعی دارد می شود.
ـ آقای سید احمد خاتمی گفتند: «انقلاب ما دو تا رکن دارد که تغییر ناپذیر است یکی بر مرگ بر ضد ولایت فقیه یکی مرگ بر آمریکا»، که این دوتا هر دو اشکال دارد.
@hairatmedia
@cheshmandaz_iran
❇️ گزیده هایی از گفتگوی تصویری مهدی نصیری با مهندس لطف الله میثمی از فعالان ملی ـ مذهبی / این گفتگو فردا منتشر می شود
🔸 میثمی: رجوی که متوجه شد ما داریم تجدید نظر می کنیم دیگر ما را متهم کرد به تجدید نظر در کلیه اصول و رویه های مجاهدین. یک بار گفتم این حرف که مسعود می زند به برده داری تشکیلاتی منجر می شود
نصیری: چه پیش بینی دقیق و خوبی کرده بودید.
🔸 میثمی: آقای هاشمی سال 54 از ایران به عراق می روند. آیت الله خمینی می گویند که تا به حال همه به من فشار آوردند از جمله آقای منتظری، حاج آقا مصطفی، آقای مطهری که مجاهدین را تایید کنم اما مقاومت کردم ولی حالا می خواهم تایید کنم. آقای هاشمی می گوید همان نه تایید نه تکذیب را ادامه بدهید. چون من اخیرا با بعضی از آنها تماس داشتم یک انحرافات فکری در آنها مشاهده کردم.
ـ آقای خامنه ای فدائی ها (نیروهای مبارز با شاه) را خیلی تایید می کرد. مثلا توی یک خانه ای بود که مسعود آمده بود، پدرش را ببیند. آقای خامنه ای هم آنجا بودند مثلا پایش کثیف بوده، پتو را رنگی می کند. ایشان می گوید این جای پنجه های شیر است. قبل از آغاز انحرافات مجاهدین، همه بزرگان آنها را تایید می کردند.
ـ 10 بهمن 57 بود ما بهشت زهرا بودیم، آقای خامنه ای آنجا ما را بغل کردند و گفتند من خامنه ای هستم. این اولین باری بود که من چشم نداشتم و با ایشان ملاقات می کردم.
🔸میثمی: جنگ که شروع شد بلافاصله رفتیم جبهه که شهدایی هم دادیم اما ما را از جبهه اخراج کردند.
نصیری: چه کسانی؟
میثمی: بچه های سپاه. یک عده آنها از توی زندان حساسیت داشتند. مثلا خود برادر حسین (شریعتمداری) روی ما خیلی حساس بود. حتی به آقای خامنه ای یک بار گفتیم اینها نمی گذارند ما توی جبهه باشیم. ایشان گفتند انحصار توی همه جا دیده بودیم جز در خون دادن.
🔸نصیری: بعد از انقلاب شما بازداشت شدید. چه زمانی و به چه دلیل؟
میثمی: آقای لاجوردی آبان 61 ما را بازداشت کرد. ما یک سری اسلحه داشتیم که در بهمن 57 از پادگانهای نظامی به دست آورده بودیم. ما معتقد بودیم که برای مقابله با کودتای احتمالی باید اسلحه در دستمان باشد. حتی وقتی رفتم دیدار آقای خامنه ای با اسلحه رفتم. اسلحه را دم در تحویل دادم، بعد موقع بیرون آمدن به من نمی دادند. آقای خامنه ای گفتند که بدهید. بعدا دولت اعلام کرد که همه باید اسلحه ها را تحویل بدهند. ما داشتیم به کمیته بازار تحویل می دادیم که آقای لاجوردی دستور بازداشت من را داد و بردند اوین.
نصیری: رفتار با شما در این 9 ماه توی زندان چگونه بود؟
میثمی: همین که وارد شدیم آقای لاجوردی دوست قبل از انقلاب و هم بند من، گفت: مهندس! قائم آمدی، افقی بر می گردی!
🔸میثمی: بعد از زندان، رفتم به آقای مقتدایی گفتم که مثلا متهم را می برند پیش حاکم شرع. او هم می گوید 80 تا شلاق به عنوان تعزیر بزنند که 10تا 20تا می زنند، بعد به طرف می گویند برو به سلولت. بعد دو روز دیگر با پای شکنجه شده و باد کرده می آورند دادستانی (دادستانی نزدیک و چسبیده به زندان بود) تا 20 ضربه دیگر بزنند. شلاق روی شلاق خیلی درد دارد. آقای مقتدایی در پاسخ من گفت اگر حاکم شرع تشخیص بدهد اشکالی ندارد. به آقای مقتدایی گفتم: حاج آقا! شما متخصص دین هستید ما متخصص شکنجه شدن! ما سه بار زندان (دو بار قبل از انقلاب و یک بار بعد از انقلاب) رفتیم. این کاری که توی اینجا می شود اسمش شکنجه است. بعد با عصبانیت در را زدم و آمدم بیرون.
🔸نصیری: شما با دفتر رهبری یا با خود رهبری مکاتباتی داشتید؟
میثمی: بله
نصیری: چه تعداد؟
میثمی: دو بار من نامه نوشتم
نصیری: بازخوردی داشت؟
میثمی: بازخورد خیلی آشکاری نه
نصیری: هیچ وقت تقاضای ملاقات با ایشان را کرده بودید؟
میثمی: نه، در دوران ریاست جمهوری ایشان که دو بار ملاقات کردیم ولی بعدا گفته بودند که بیت تمایلی ندارد شما بروید و بیایید و اگر نامه ای دارید نامه بنویسید.
🔸میثمی: یک وقتی مقام رهبری گفتند که آرای مردم حق¬الناس است، آ هاشمی گفت که اگر ما نه انقلاب داشتیم و نه قانون اساسی و همین حرف آیت الله خامنه ای در سرلوحه حکمرانی ما قرار بگیرد هیچ مشکلی نداریم.
ـ ایران آینده خوبی دارد اما من برای جمهوری اسلامی نگرانم. از واژه مهندس دارد بدم می آید. این که انتخابات مهندسی بشود معتقدم براندازی واقعی دارد می شود.
ـ آقای سید احمد خاتمی گفتند: «انقلاب ما دو تا رکن دارد که تغییر ناپذیر است یکی بر مرگ بر ضد ولایت فقیه یکی مرگ بر آمریکا»، که این دوتا هر دو اشکال دارد.
@hairatmedia
@cheshmandaz_iran
🔻مشروح گفتگوی مهدی نصیری با مهندس لطف الله میثمی فعال سیاسی و مطبوعاتی را در لینک زیر ببینید:
https://youtu.be/InT9v_xAywc
@hairatmedia
@cheshmandaz_iran
https://youtu.be/InT9v_xAywc
@hairatmedia
@cheshmandaz_iran
YouTube
عصر حیرت | قسمت نهم | گفتگو با مهندس لطف الله میثمی
برنامه اینترنتی عصر حیرت، گفتگوی مهدی نصیری با چهرههای مهم سیاسی، فرهنگی و دینی است که توسط موسسه فرهنگی آرمان مدیا تولید شده و دو هفته یکبار از سایت یکفیلم و به صورت رایگان از کانال آرمان مدیا در یوتیوب منتشر میشود.
قسمت اول؛ گفتگو با محمود احمدی نژاد…
قسمت اول؛ گفتگو با محمود احمدی نژاد…
🔸در آستانه نوروز 1400 این عید و سالگشت ملیشدن صنعت نفت را به عموم ملت ایران، بویژه خوانندگان چشمانداز ایران تبریك میگویم و سلامتی، اندیشهورزی و نیكفرجامی آنها را از آن مهربانترین مهربانان طلب میكنم.
باشد كه در سال 1400 تجدیدنظری بنیادی در رویههایی انجام گیرد كه ما را از قانوناساسی ثمره انقلاب، جمهوریت، اسلامیت، عدالت و بویژه انتخابات آزاد دور كرده است.
نشریه چشمانداز ایران امیدوار است با توجه به گرانی طاقتفرسا و مشكلاتی كه بر سر راه دارد بتواند به یاری علاقمندان و دعای خیر آنها، به كار خود ادامه دهد.
با ارادت ـ لطفالله میثمی و همکاران چشمانداز ایران
@cheshmandaz_iran
باشد كه در سال 1400 تجدیدنظری بنیادی در رویههایی انجام گیرد كه ما را از قانوناساسی ثمره انقلاب، جمهوریت، اسلامیت، عدالت و بویژه انتخابات آزاد دور كرده است.
نشریه چشمانداز ایران امیدوار است با توجه به گرانی طاقتفرسا و مشكلاتی كه بر سر راه دارد بتواند به یاری علاقمندان و دعای خیر آنها، به كار خود ادامه دهد.
با ارادت ـ لطفالله میثمی و همکاران چشمانداز ایران
@cheshmandaz_iran
🔸نوروز؛ دادبانی و شادمانی
✍🏻محمدعلی دادخواه
✅نوروز بزرگترین جشن ملی ایرانیان است که در پرتو دادگری و مردمنوازی شوکت و شکوه مییابد و این ارزش بیمانند بزم ملی است که نهاد قدرت در اوج اقتدار به هنگام نوروز، شایست و ناشایست را از دانایان مُلک پرسوجو میکند و به داوری دادبانان دل میبندد. فرهنگ و آیین ایرانی بر این پایه استوار است که ادامه فرمانروایی تنها از گذرگاه داد و پاسداری از حق و مبارزه با بیداد میگذرد تا هر سال در برترین روز فراداستان آگاه شوند که پای از گلیم خود فراتر ننهند و بر فرودستان آشکار شود که شالوده فرمانروایی بر پاسداری از حقوق آنان قرار گرفته است.
✅در نوروز و مهرگان که ریشههای دادجویی و دادیاری پی و پایه برپا داشتن آنهاست، این شوق به دادپروری شعلهای فراگیر در دل و جان ایرانیان داشته است تا همگی همسو و هماندیش بر آن باشند که شادی برای دادگری و دادگری برای شادی است. به فرهنگ دیرپای ایرانیان بنگرید؛ این گزارشها پرده از هدف و اندیشه نهانی و شیوه زیستن نیاکان ما برمیدارد و نشان میدهد آنان همهچیز را در پرتو دادگری آرزو داشتهاند و به عمل رساندهاند. روشن است هر گاه فلسفه کاری برای مردمی بیان شود و برخورد و بازخورد آن را به نیکی بدانند، بدان دلبسته میشوند. هنگامیکه انگیزه برپایی بزرگترین جشن یک سرزمین دادگری باشد و برجستهترین شادمانی در آن دوران برپا شود، پیوند شادی و دادگری برجسته و برومند میشود و دو همزاد تاریخی را در پیکره اندیشه ایرانیان برپا میدارد.
✅نوروز جشن گستردن داد است و چون اعتدال بهاری نمایش زنده چگونگی اعتدال است، مردم آن را با آغوش باز میپذیرند. چون نوروز بر همه پرتو میافشاند، گرمی میبخشد، زمین و زمان را روشن میسازد و فرودست و فرادست در آنجا به چشم نمیخورد. در این سامانه هیچکس برتر از کسی بهشمار نمیآید. نوروز را هنگام خورشید عدل، سپهر معدلت و کوکب عدل نام نهادهاند.
✅در چرخه روزگار دادوبیداد و پیکار و گریز از پیامدهای ویرانگر استبداد در پی برپایی کاخ دادگری اسطورههای ایران روشنگر اندیشه و منش آدمیان بوده است که در گذر زمان و زندگی پیوندی ژرف در میان مردم و دادگری برپا میسازد. در این بندوبست مردم به دادپروری روی میآورند؛ زیرا در سرزمین بیستم مردمانی شادمان میزیند که در بزنگاه مبارزه با ستم پیروزی را جشن میگیرند برترین مبارزه و پرشکوهترین جشن در همین رویارویی و پیروزی است؛ جمشید نوروز را برپا ساخت و فریدون مهرگان را.
✅نوروز در جهت پاسداری از یک پیروزی بزرگ و اعلام آیین داد برپا شده است و ازآنرو که در آیینهای کهن خورشید را نماد برابری و دادگستری میدانستند که پادشاه آسمان بر همه میتابد، روشنی میبخشد و هیچکس را از مهر و گرمی خود به دور نمیدارد و خوب و بد، زشت و زیبا از پرتو وی برخوردارند و جهان به گرمی وی میزید و نوروز هنگامی است که سپهر دادگری خورشید و اختر نورافشان مهرگر روزی نو در زمانی تازه را یادآور میشود، جشن نوروز را به نام خورشید داد نیز نامگذاری کردهاند.
منبع: چشمانداز ایران شماره 126
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3c957KN
✍🏻محمدعلی دادخواه
✅نوروز بزرگترین جشن ملی ایرانیان است که در پرتو دادگری و مردمنوازی شوکت و شکوه مییابد و این ارزش بیمانند بزم ملی است که نهاد قدرت در اوج اقتدار به هنگام نوروز، شایست و ناشایست را از دانایان مُلک پرسوجو میکند و به داوری دادبانان دل میبندد. فرهنگ و آیین ایرانی بر این پایه استوار است که ادامه فرمانروایی تنها از گذرگاه داد و پاسداری از حق و مبارزه با بیداد میگذرد تا هر سال در برترین روز فراداستان آگاه شوند که پای از گلیم خود فراتر ننهند و بر فرودستان آشکار شود که شالوده فرمانروایی بر پاسداری از حقوق آنان قرار گرفته است.
✅در نوروز و مهرگان که ریشههای دادجویی و دادیاری پی و پایه برپا داشتن آنهاست، این شوق به دادپروری شعلهای فراگیر در دل و جان ایرانیان داشته است تا همگی همسو و هماندیش بر آن باشند که شادی برای دادگری و دادگری برای شادی است. به فرهنگ دیرپای ایرانیان بنگرید؛ این گزارشها پرده از هدف و اندیشه نهانی و شیوه زیستن نیاکان ما برمیدارد و نشان میدهد آنان همهچیز را در پرتو دادگری آرزو داشتهاند و به عمل رساندهاند. روشن است هر گاه فلسفه کاری برای مردمی بیان شود و برخورد و بازخورد آن را به نیکی بدانند، بدان دلبسته میشوند. هنگامیکه انگیزه برپایی بزرگترین جشن یک سرزمین دادگری باشد و برجستهترین شادمانی در آن دوران برپا شود، پیوند شادی و دادگری برجسته و برومند میشود و دو همزاد تاریخی را در پیکره اندیشه ایرانیان برپا میدارد.
✅نوروز جشن گستردن داد است و چون اعتدال بهاری نمایش زنده چگونگی اعتدال است، مردم آن را با آغوش باز میپذیرند. چون نوروز بر همه پرتو میافشاند، گرمی میبخشد، زمین و زمان را روشن میسازد و فرودست و فرادست در آنجا به چشم نمیخورد. در این سامانه هیچکس برتر از کسی بهشمار نمیآید. نوروز را هنگام خورشید عدل، سپهر معدلت و کوکب عدل نام نهادهاند.
✅در چرخه روزگار دادوبیداد و پیکار و گریز از پیامدهای ویرانگر استبداد در پی برپایی کاخ دادگری اسطورههای ایران روشنگر اندیشه و منش آدمیان بوده است که در گذر زمان و زندگی پیوندی ژرف در میان مردم و دادگری برپا میسازد. در این بندوبست مردم به دادپروری روی میآورند؛ زیرا در سرزمین بیستم مردمانی شادمان میزیند که در بزنگاه مبارزه با ستم پیروزی را جشن میگیرند برترین مبارزه و پرشکوهترین جشن در همین رویارویی و پیروزی است؛ جمشید نوروز را برپا ساخت و فریدون مهرگان را.
✅نوروز در جهت پاسداری از یک پیروزی بزرگ و اعلام آیین داد برپا شده است و ازآنرو که در آیینهای کهن خورشید را نماد برابری و دادگستری میدانستند که پادشاه آسمان بر همه میتابد، روشنی میبخشد و هیچکس را از مهر و گرمی خود به دور نمیدارد و خوب و بد، زشت و زیبا از پرتو وی برخوردارند و جهان به گرمی وی میزید و نوروز هنگامی است که سپهر دادگری خورشید و اختر نورافشان مهرگر روزی نو در زمانی تازه را یادآور میشود، جشن نوروز را به نام خورشید داد نیز نامگذاری کردهاند.
منبع: چشمانداز ایران شماره 126
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3c957KN
Telegraph
نوروز؛ دادبانی و شادمانی
جهان پر شد از شادمانی و داد که کس را نیاید از آن رنج یاد نوروز بزرگترین جشن ملی ایرانیان است که در پرتو دادگری و مردمنوازی شوکت و شکوه مییابد و این ارزش بیمانند بزم ملی است که نهاد قدرت در اوج اقتدار به هنگام نوروز، شایست و ناشایست را از دانایان مُلک…
🔸شهرهای مرزی؛ فرصت یا تهدید
🔺در گفتوگو با احسان هوشمند
#بخش_دوم
✅متأسفانه مرز بهاندازه کافی موردتوجه نظام تدبیر و مسئولان کشور قرار نگرفته است. در جلسات قبل اشاره کردم ما درمجموع با چه شرایطی در مرز مواجه هستیم. امروز مقداری آمار و ارقام هم خدمتتان عرض میکنم که شاید مطلب برای ما روشنتر شود. خوانندگان عزیز استحضار دارند که استانهایی که در مرزهای کشور هستند بخش عمدهای از جمعیت ایران را به خود اختصاص دادند. میدانیم حدود ۴۰ میلیون نفر؛ یعنی حدود ۵۰ درصد جمعیت کشور در استانهای مرزی ساکن هستند.
✅ما مرزهای طولانی با کشورهای مختلف داریم؛ مثلاً نزدیک ۱۵۰۰ کیلومتر مرز مشترک با عراق داریم، که ظرفیتش موردتوجه کافی قرار نگرفته و نتوانستیم از مزایای اقتصادی این مرز طولانی بهدرستی و به شکلی دانشپایه بهرهمند شویم. این را هم اضافه بکنیم که برخی از استانهای مرزی ما ظرفیتهای قابلتوجهی دارند، مثل استان آذربایجان شرقی یا استان خوزستان، یا استان هرمزگان به لحاظ بنادر یا استان سیستان و بلوچستان در چابهار؛ اینها فرصتهای قابلتوجه در اختیار کشور است که متأسفانه مورد توجه کافی قرار نگرفته است. حتی ظرفیتهای دیگر اقتصادی در اینجا وجود دارد که ما از آن غافل بودیم ازجمله با توجه به توسعه روزافزون دولت چین و ارتباط چین با اروپا اتفاقاتی دارد میافتد، مثل ارتباط چین با اروپا از طریق سیبری و روسیه از طریق خطی که از بالای مغولستان عبور میکند و با عبور از سنپترزبورگ به اروپا متصل شود. همچنین خط دیگری که معروف است به کریدور لاجورد که از چین شروع میشود و به افغانستان میرسد، ترکمنستان و دریای مازندران و جمهوری آذربایجان را رد میکند و به سمت گرجستان با دو لاین یکی از طریق دریای سیاه و یکی هم از ترکیه و از طریق دریای مدیترانه حرکت میکند، این مسیر هدف بعدی چین است که روی آن سرمایهگذاری میکند. جایگاه ایران در این مسیرهای تجاری آینده که بسیار راهبردی هستند کجاست؟
✅هدف بسیار بسیار راهبردی دیگر که از آن غافل بودیم کریدور چین به پاکستان است، بهنحویکه مناطق تجاری چین با قطار به منطقه گوادر پاکستان (که قسمتی هم در خاک ماست و ما به آن گواتر میگوییم) متصل شود و با قطار بیستوچهار ساعته این فاصله طی شود و از آنجا و از طریق خلیجفارس بارشان را به اروپا و آفریقا ارسال کنند. همچنین یک کریدور دیگری در منطقه طراحی میشود به نام راهآهن صلح که هدف آن اتصال زمینی کشورهای حاشیه خلیجفارس است؛ از عمان و عربستان گرفته به سمت اسرائیل و دریای مدیترانه و نهایتاً خط انتقال بار چین به اروپا از طریق ترکیه که میآید از چین به قزاقستان و دریای مازندران و جمهوری آذربایجان و ترکیه و از بخش غربی ترکیه هم وارد اروپا میشود. دقت کنید در این چند مسیری که من طرح کردم؛ یعنی، پنج مسیر و راه و کریدوری که الآن در دست مطالعه چینیها و ترکیه هست متأسفانه نام ایران دیده نمیشود؛ به عبارت دیگر علیرغم رابطه نزدیک ایران و چین متأسفانه نتوانستیم در این زمینه کار چندانی انجام دهیم و دور زده میشویم و ضربات مهلکی به اقتصاد ما وارد میشود.
✅ دستگاه دیپلماسی و اقتصادی کشور با این ظرفیتها مدبرانه برخورد نکرده است. حتماً مسئولان میگویند یک بخش قضیه به خاطر این است که ما تحریم هستیم؛ بله اگر تحریم هستیم برای رفع تحریم هم باید تلاش کرد و گفتوگوهای سازندهای پیش برد تا بخشی از این موانع برداشته شود، اما همه ماجرا فقط تحریمهای امریکا نیست، اساساً سیاستهای منطقهای کشور نتوانسته روابطش با کشورهای منطقه را درست تعریف کند. چرا روابط ما با عربستان به تیرگی گراییده، آیا کسانی که به سفارت عربستان حمله کردند و باعث خدشه جدی به روابط ایران و عربستان شدند و دنیای اسلام را تحت تأثیر قرار دادند مجازات شدند؟ آیا بهصورت جدی و قاطع این افراد مؤاخذه و با مجازات سفت و سختی روبهرو شدند؟ آیا دادگاه این افراد در رسانههای پربیننده کشور پخش شد تا درس عبرتی برای دیگرانی باشد که قصد احتمالی حمله به سفارتخانهای را در آینده داشته باشند؟
منبع: چشمانداز ایران شماره 126
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3lSrzLd
🔺در گفتوگو با احسان هوشمند
#بخش_دوم
✅متأسفانه مرز بهاندازه کافی موردتوجه نظام تدبیر و مسئولان کشور قرار نگرفته است. در جلسات قبل اشاره کردم ما درمجموع با چه شرایطی در مرز مواجه هستیم. امروز مقداری آمار و ارقام هم خدمتتان عرض میکنم که شاید مطلب برای ما روشنتر شود. خوانندگان عزیز استحضار دارند که استانهایی که در مرزهای کشور هستند بخش عمدهای از جمعیت ایران را به خود اختصاص دادند. میدانیم حدود ۴۰ میلیون نفر؛ یعنی حدود ۵۰ درصد جمعیت کشور در استانهای مرزی ساکن هستند.
✅ما مرزهای طولانی با کشورهای مختلف داریم؛ مثلاً نزدیک ۱۵۰۰ کیلومتر مرز مشترک با عراق داریم، که ظرفیتش موردتوجه کافی قرار نگرفته و نتوانستیم از مزایای اقتصادی این مرز طولانی بهدرستی و به شکلی دانشپایه بهرهمند شویم. این را هم اضافه بکنیم که برخی از استانهای مرزی ما ظرفیتهای قابلتوجهی دارند، مثل استان آذربایجان شرقی یا استان خوزستان، یا استان هرمزگان به لحاظ بنادر یا استان سیستان و بلوچستان در چابهار؛ اینها فرصتهای قابلتوجه در اختیار کشور است که متأسفانه مورد توجه کافی قرار نگرفته است. حتی ظرفیتهای دیگر اقتصادی در اینجا وجود دارد که ما از آن غافل بودیم ازجمله با توجه به توسعه روزافزون دولت چین و ارتباط چین با اروپا اتفاقاتی دارد میافتد، مثل ارتباط چین با اروپا از طریق سیبری و روسیه از طریق خطی که از بالای مغولستان عبور میکند و با عبور از سنپترزبورگ به اروپا متصل شود. همچنین خط دیگری که معروف است به کریدور لاجورد که از چین شروع میشود و به افغانستان میرسد، ترکمنستان و دریای مازندران و جمهوری آذربایجان را رد میکند و به سمت گرجستان با دو لاین یکی از طریق دریای سیاه و یکی هم از ترکیه و از طریق دریای مدیترانه حرکت میکند، این مسیر هدف بعدی چین است که روی آن سرمایهگذاری میکند. جایگاه ایران در این مسیرهای تجاری آینده که بسیار راهبردی هستند کجاست؟
✅هدف بسیار بسیار راهبردی دیگر که از آن غافل بودیم کریدور چین به پاکستان است، بهنحویکه مناطق تجاری چین با قطار به منطقه گوادر پاکستان (که قسمتی هم در خاک ماست و ما به آن گواتر میگوییم) متصل شود و با قطار بیستوچهار ساعته این فاصله طی شود و از آنجا و از طریق خلیجفارس بارشان را به اروپا و آفریقا ارسال کنند. همچنین یک کریدور دیگری در منطقه طراحی میشود به نام راهآهن صلح که هدف آن اتصال زمینی کشورهای حاشیه خلیجفارس است؛ از عمان و عربستان گرفته به سمت اسرائیل و دریای مدیترانه و نهایتاً خط انتقال بار چین به اروپا از طریق ترکیه که میآید از چین به قزاقستان و دریای مازندران و جمهوری آذربایجان و ترکیه و از بخش غربی ترکیه هم وارد اروپا میشود. دقت کنید در این چند مسیری که من طرح کردم؛ یعنی، پنج مسیر و راه و کریدوری که الآن در دست مطالعه چینیها و ترکیه هست متأسفانه نام ایران دیده نمیشود؛ به عبارت دیگر علیرغم رابطه نزدیک ایران و چین متأسفانه نتوانستیم در این زمینه کار چندانی انجام دهیم و دور زده میشویم و ضربات مهلکی به اقتصاد ما وارد میشود.
✅ دستگاه دیپلماسی و اقتصادی کشور با این ظرفیتها مدبرانه برخورد نکرده است. حتماً مسئولان میگویند یک بخش قضیه به خاطر این است که ما تحریم هستیم؛ بله اگر تحریم هستیم برای رفع تحریم هم باید تلاش کرد و گفتوگوهای سازندهای پیش برد تا بخشی از این موانع برداشته شود، اما همه ماجرا فقط تحریمهای امریکا نیست، اساساً سیاستهای منطقهای کشور نتوانسته روابطش با کشورهای منطقه را درست تعریف کند. چرا روابط ما با عربستان به تیرگی گراییده، آیا کسانی که به سفارت عربستان حمله کردند و باعث خدشه جدی به روابط ایران و عربستان شدند و دنیای اسلام را تحت تأثیر قرار دادند مجازات شدند؟ آیا بهصورت جدی و قاطع این افراد مؤاخذه و با مجازات سفت و سختی روبهرو شدند؟ آیا دادگاه این افراد در رسانههای پربیننده کشور پخش شد تا درس عبرتی برای دیگرانی باشد که قصد احتمالی حمله به سفارتخانهای را در آینده داشته باشند؟
منبع: چشمانداز ایران شماره 126
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3lSrzLd
Telegraph
شهرهای مرزی؛ فرصت یا تهدید
#بخش_دوم مرزهای گسترده کشور چالشهای امنیتی زیادی را به وجود آورده است. حادثه دلخراش جانباختن هموطنانمان در سراوان نمونه آشکار این مشکلات است؛ البته این نخستین بار نیست که چنین اتفاقاتی رخ میدهد. در گفتوگو با احسان هوشمند در پی پاسخ به این پرسش هستیم…
🔸قانون اساسی در بوته آزمایش
🔺گفتوگو با محمد محمدی گرگانی
#بخش_سوم
✅شیعه در تاریخ تجربه حکومتداری نداشته است و به همین دلیل برداشت و تلقی روزآمدی از حکومت در دوران مدرن نداشته و ندارد. درواقع امروز در حال تجربهکردن است، درحالیکه اهل سنت در طول تاریخ، حکومتداری کردند و لذا تجربه حکومت داشتند و دارند.
بحث را با سابقهای از قانون اساسی مشروطه ایران آغاز میکنم. در قانون اساسی مشروطه واژه «امت» به کار نرفته و از واژه «مردم» استفاده شده است. در اصل ۲۶ متمم قانون اساسی مشروطه آمده: «قوای مملکتی ناشی از ملت است و طریق استعمال آن قوا را قانون اساسی معین میکند».
✅در قانون اساسی مشروطه از عنوان «مجلس شورای ملی» استفاده شده است که منظور مجلس شورای ملی، یعنی مردم ایران است، نه مثلاً مسلمانان ایران. همچنین در اصل ۱۱ قانون اساسی مشروطه که در سوگندنامه نمایندگان آمده است: «خدا را شاهد میگیریم که به اساس سلطنت و حقوق اساسی «ملت» خیانت نکنیم». همچنین در اصل ۱۵ قانون اساسی آمده است: «مجلس شورای ملی حق دارد آنچه به مصلحت ملک و ملت است عمل کند». باز در اصل ۱۳ از عنوان «عامه ناس» نام برده شده است. همچنین در اصل ۳۵ از کلمه «عموم» استفاده شده است. یا در اصل ۸ متمم قانون اساسی از «اهالی مملکت ایران» نام برده شده است.
✅میتوان گفت عوامل تشکیلدهنده «امت» دین مشترک، سازمان مشترک و رهبری مشترک است؛ اما در «ملت» مبنای وحدت جامعه، دین مردم نیست. در محدوده «ملت» ادیان، اقوام، افکار و آداب و رسوم مختلف جا میگیرد که دارای سرزمین واحد هستند. پس نقطه وحدت ملت سرزمین واحد و حکومت واحد است، درحالیکه نقطه وحدت «امت»، «دین و رهبری مشترک» است، البته ملت در قرآن، لزوماً به معنی ملتی که ما در حقوق به کار میبریم نیامده است، ملت در قرآن، به معنی دین آمده، مثلاً وقتی میگوید ملت ابراهیم؛ یعنی پیروان دین و آیین ابراهیم، اما در حقوق واژه ملت به افرادی گفته میشود که در یک محدوده جغرافیایی با مرز مشخص با یک حکومت مشخص هستند. ما میگوییم ملت ژاپن، ملت کامبوج، ملت امریکا یا مردم امریکا.
✅در همان ابتدای انقلاب، اختلاف میان دولت مرحوم مهندس مهدی بازرگان و سایر روحانیون پیش آمد. پس از مدت کوتاهی این اختلاف میان آقای بنیصدر بهعنوان رئیسجمهور و مرحوم رجایی بهعنوان نخستوزیر او شکل گرفت. حال با توجه به تجربه گذشته انقلاب بهخوبی روشن شده که از مرحوم رجایی و هاشمی و آقای موسوی و کروبی و خاتمی تا اختلاف در میان خود روحانیون شیعه دوازدهامامی تا چه حد در پیشبرد اهداف نظام جمهوری اسلامی تأثیر گذاشته است. هماکنون شاهد هستیم بیشترین اختلاف ایران با بزرگترین کشور اسلامی منطقه یعنی عربستان سعودی است، بس این تصور که در میدان سیاست و واقعیت روز جهان، عقاید مشترک موجب وحدتهای درازمدت و سیاسی میشود، لزوماً درست نیست. هماکنون ما بیشترین رابطه را با کشورهای غیرمسلمان و حتی غیرموحد مانند چین و روسیه داریم. در اینجا بهخوبی روشن میشود به کار بردن واژه «امت» در ابتدای انقلاب اسلامی ایران بیاعتنا به شرایط روز و جامعه بینالمللی بوده است.
✅واژه «امت» در مقدمه قانون اساسی ایران هفت بار و پنج بار در متن قانون اساسی آمده است. در اصل ۱۱ که در سیاست داخلی و خارجی ما خیلی اثرگذار است ذکر شده است مسلمانان یک امت هستند. اگر بخواهیم به این واژهها در سطح بینالملل عمل کنیم، آثار فراوانی به همراه خواهد داشت. مثلاً دولت جمهوری اسلامی موظف خواهد بود سیاست خارجی خود را بر پایه اتحاد و ائتلاف با امت اسلامی قرار دهد. در دنیا کشورهایی هستند که حکومت جمهوری اسلامی دارند مثل پاکستان، افغانستان، الجزایر و لیبی، اما تلقیشان از اسلام با تلقی ایران فرق میکند؛ لذا لزوماً ما بهترین رابطه اقتصادی و سیاسی و را با آنان نداریم، در عوض با کشورهایی که اساساً مسلمان نیستند مانند چین و شوروی، بهاصطلاح روابط استراتژیک یا راهبردی داریم، پس بهناچار مسلمانان نیز در روابط بینالملل، منافع ملی را مبنای تصمیم و ایجاد رابطه با دیگر کشورها قرار میدهند. این مسئله بسیار مهم است و روشن است که به معنای تأیید تعصبهای ملی و نژادی آن نیست؛ زیرا به شهادت تاریخ از زمان شکلگیری دولت و ملت یا همان مرزهای جغرافیایی، جنگهای خونینی در تاریخ به دلیل تعصبهای ملی شکل گرفته است.
منبع: چشمانداز ایران شماره 122
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3tVx7aK
🔺گفتوگو با محمد محمدی گرگانی
#بخش_سوم
✅شیعه در تاریخ تجربه حکومتداری نداشته است و به همین دلیل برداشت و تلقی روزآمدی از حکومت در دوران مدرن نداشته و ندارد. درواقع امروز در حال تجربهکردن است، درحالیکه اهل سنت در طول تاریخ، حکومتداری کردند و لذا تجربه حکومت داشتند و دارند.
بحث را با سابقهای از قانون اساسی مشروطه ایران آغاز میکنم. در قانون اساسی مشروطه واژه «امت» به کار نرفته و از واژه «مردم» استفاده شده است. در اصل ۲۶ متمم قانون اساسی مشروطه آمده: «قوای مملکتی ناشی از ملت است و طریق استعمال آن قوا را قانون اساسی معین میکند».
✅در قانون اساسی مشروطه از عنوان «مجلس شورای ملی» استفاده شده است که منظور مجلس شورای ملی، یعنی مردم ایران است، نه مثلاً مسلمانان ایران. همچنین در اصل ۱۱ قانون اساسی مشروطه که در سوگندنامه نمایندگان آمده است: «خدا را شاهد میگیریم که به اساس سلطنت و حقوق اساسی «ملت» خیانت نکنیم». همچنین در اصل ۱۵ قانون اساسی آمده است: «مجلس شورای ملی حق دارد آنچه به مصلحت ملک و ملت است عمل کند». باز در اصل ۱۳ از عنوان «عامه ناس» نام برده شده است. همچنین در اصل ۳۵ از کلمه «عموم» استفاده شده است. یا در اصل ۸ متمم قانون اساسی از «اهالی مملکت ایران» نام برده شده است.
✅میتوان گفت عوامل تشکیلدهنده «امت» دین مشترک، سازمان مشترک و رهبری مشترک است؛ اما در «ملت» مبنای وحدت جامعه، دین مردم نیست. در محدوده «ملت» ادیان، اقوام، افکار و آداب و رسوم مختلف جا میگیرد که دارای سرزمین واحد هستند. پس نقطه وحدت ملت سرزمین واحد و حکومت واحد است، درحالیکه نقطه وحدت «امت»، «دین و رهبری مشترک» است، البته ملت در قرآن، لزوماً به معنی ملتی که ما در حقوق به کار میبریم نیامده است، ملت در قرآن، به معنی دین آمده، مثلاً وقتی میگوید ملت ابراهیم؛ یعنی پیروان دین و آیین ابراهیم، اما در حقوق واژه ملت به افرادی گفته میشود که در یک محدوده جغرافیایی با مرز مشخص با یک حکومت مشخص هستند. ما میگوییم ملت ژاپن، ملت کامبوج، ملت امریکا یا مردم امریکا.
✅در همان ابتدای انقلاب، اختلاف میان دولت مرحوم مهندس مهدی بازرگان و سایر روحانیون پیش آمد. پس از مدت کوتاهی این اختلاف میان آقای بنیصدر بهعنوان رئیسجمهور و مرحوم رجایی بهعنوان نخستوزیر او شکل گرفت. حال با توجه به تجربه گذشته انقلاب بهخوبی روشن شده که از مرحوم رجایی و هاشمی و آقای موسوی و کروبی و خاتمی تا اختلاف در میان خود روحانیون شیعه دوازدهامامی تا چه حد در پیشبرد اهداف نظام جمهوری اسلامی تأثیر گذاشته است. هماکنون شاهد هستیم بیشترین اختلاف ایران با بزرگترین کشور اسلامی منطقه یعنی عربستان سعودی است، بس این تصور که در میدان سیاست و واقعیت روز جهان، عقاید مشترک موجب وحدتهای درازمدت و سیاسی میشود، لزوماً درست نیست. هماکنون ما بیشترین رابطه را با کشورهای غیرمسلمان و حتی غیرموحد مانند چین و روسیه داریم. در اینجا بهخوبی روشن میشود به کار بردن واژه «امت» در ابتدای انقلاب اسلامی ایران بیاعتنا به شرایط روز و جامعه بینالمللی بوده است.
✅واژه «امت» در مقدمه قانون اساسی ایران هفت بار و پنج بار در متن قانون اساسی آمده است. در اصل ۱۱ که در سیاست داخلی و خارجی ما خیلی اثرگذار است ذکر شده است مسلمانان یک امت هستند. اگر بخواهیم به این واژهها در سطح بینالملل عمل کنیم، آثار فراوانی به همراه خواهد داشت. مثلاً دولت جمهوری اسلامی موظف خواهد بود سیاست خارجی خود را بر پایه اتحاد و ائتلاف با امت اسلامی قرار دهد. در دنیا کشورهایی هستند که حکومت جمهوری اسلامی دارند مثل پاکستان، افغانستان، الجزایر و لیبی، اما تلقیشان از اسلام با تلقی ایران فرق میکند؛ لذا لزوماً ما بهترین رابطه اقتصادی و سیاسی و را با آنان نداریم، در عوض با کشورهایی که اساساً مسلمان نیستند مانند چین و شوروی، بهاصطلاح روابط استراتژیک یا راهبردی داریم، پس بهناچار مسلمانان نیز در روابط بینالملل، منافع ملی را مبنای تصمیم و ایجاد رابطه با دیگر کشورها قرار میدهند. این مسئله بسیار مهم است و روشن است که به معنای تأیید تعصبهای ملی و نژادی آن نیست؛ زیرا به شهادت تاریخ از زمان شکلگیری دولت و ملت یا همان مرزهای جغرافیایی، جنگهای خونینی در تاریخ به دلیل تعصبهای ملی شکل گرفته است.
منبع: چشمانداز ایران شماره 122
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3tVx7aK
Telegraph
قانون اساسی در بوته آزمایش
#بخش_سوم در دو شماره پیش با محمد محمدی گرگانی، عضو هیئتعلمی دانشکده حقوق دانشگاه علامه طباطبایی گفتوگویی داشتیم. موضوع گفتوگو درباره قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بود. یکی از ویژگیهای محمدی این است که با دلسوزی کامل نسبت به مردم و مملکت و با کارشناسی…
🔸جدایی نهاد دین از نهاد سیاست
✍🏻محمد محمدی گرگانی
#بخش_چهارم
✅در این بخش موضوع اصلی مقاله این است آیا در چارچوب ارزشهای همین قانون اساسی میتوان دانایی و خرد روز بشر را روش اجرای قانون اساسی دانست؟
بسیاری از نیروهای سیاسی داخل و خارج از کشور معتقدند دولت در ایران باید سکولار شود و همچنین معتقدند وضع موجود یک بنبست واقعی است و باید راه برونرفتی برای آن پیدا کرد. بهصورت خلاصه پیشنهادهای زیر مطرح شده است:
1- تغییر نظام سیاسی موجود به یک نظام غیردینی و سکولار؛
2- تغییر قانون اساسی؛
3- در چارچوب همین قانون اساسی، مبنای اجرای قانون اساسی دانایی و خرد روز بشر باشد.
✅در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران فراوان از موازین اسلام، احکام اسلام، سخن رفته است. نکته مهم این است که آیا در میان صدها برداشت که از موازین اسلام و یا احکام اسلام وجود دارد، کدامیک از آنان به لحاظ حقوقی معتبر یا لازمالاجراست؟
به لحاظ حقوقی همانگونه که قبلاً گفته شد، قانون اساسی در جمهوری اسلامی ایران، اسلام توافقشده میان ملت و حکومت است. این نکته بسیار اساسی و مهم است و در منطق حقوق، حاکم بر سایر برداشتهاست و بهعبارت دیگر، دلیل اعتبار آنچه در قانون اساسی آمده است، آرای عمومی مردم است و الا در میان دهها اسلام موجود، چرا اسلام قانون اساسی لازمالاجرا و معتبر تلقی شده است؟
با این استدلال، مشروعیت شورای نگهبان نیز از قانون اساسی و آرای مردم است و الا شاید بسیاری از مجتهدین و مراجع هستند که به لحاظ علمی و مشروعیت مردمی، برتر و بالاتر از اعضای شورای نگهبان باشند.
✅ در همه قوانین اساسی دنیا، یک ارزشها و مفاهیم عامی، مانند برابری و آزادی، منع تبعیض، منع شکنجه مطلق و... صریحاً آمده است. قانون اساسی ایران در مواردی این اصول و ارزشها را با شرطهایی چون موازین اسلام یا احکام اسلام مقید نموده است. نکته اساسی بحث اینجاست، اگر کسی بهعنوان مثال (همانند مرحوم آیتالله منتظری یا استاد ارجمند دکتر محقق داماد) معتقد باشد که بر اساس موازین اسلام، در بهرهمندی از حقوق، «انسان مبناست نه مؤمن». لاجرم هر کس انسان است از حقوق شهروندی مساوی برخوردار است، اعم ازاینکه دارای چه نژاد و زبانی و چه دینی و ... باشد. یا کسانی مانند مرحوم اقبال لاهوری معتقد باشند علم و خرد روز بشر، روشهایی برای رسیدن به اهداف دین است، بنابراین طبق همان موازین اسلام، میتوان علم و دانایی روز بشر را روش اجرای قانونگرایی دانست.
✅در حقوق عمومی، درباره ساختار حقوقی قدرت بحث و بررسی میشود، درحالیکه در علوم سیاسی ساختار حقیقی قدرت، نیز مورد بحث قرار دارد؛ البته در حقوق عمومی که فلسفه سیاسی حقوق است به بحثهای نظری مربوط به ساختار حقیقی نیز توجه میشود. مثلاً در قانون اساسی مشروطه، اختیارات شاه محدود و مشخص بود، اما در ساختار حقیقی قدرت، شاه بسیار بیش از آنچه در قانون اساسی آمده بود دارای اختیارات و امتیازات بود.
✅یکی از مهمترین نشانههای یک جامعه آزاد به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت برای همه انسانهاست؛ یعنی هر کس حق دارد درباره خود و زندگی خویش مستقلاً تصمیم بگیرد، هیچ فردی حق ندارد این حق را از انسان سلب کند. این مسئله بسیار رسا و قدرتمند در اصل 56 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچکس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد میآید اعمال میکند».
منبع: چشمانداز ایران شماره 123
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/31j5A6T
✍🏻محمد محمدی گرگانی
#بخش_چهارم
✅در این بخش موضوع اصلی مقاله این است آیا در چارچوب ارزشهای همین قانون اساسی میتوان دانایی و خرد روز بشر را روش اجرای قانون اساسی دانست؟
بسیاری از نیروهای سیاسی داخل و خارج از کشور معتقدند دولت در ایران باید سکولار شود و همچنین معتقدند وضع موجود یک بنبست واقعی است و باید راه برونرفتی برای آن پیدا کرد. بهصورت خلاصه پیشنهادهای زیر مطرح شده است:
1- تغییر نظام سیاسی موجود به یک نظام غیردینی و سکولار؛
2- تغییر قانون اساسی؛
3- در چارچوب همین قانون اساسی، مبنای اجرای قانون اساسی دانایی و خرد روز بشر باشد.
✅در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران فراوان از موازین اسلام، احکام اسلام، سخن رفته است. نکته مهم این است که آیا در میان صدها برداشت که از موازین اسلام و یا احکام اسلام وجود دارد، کدامیک از آنان به لحاظ حقوقی معتبر یا لازمالاجراست؟
به لحاظ حقوقی همانگونه که قبلاً گفته شد، قانون اساسی در جمهوری اسلامی ایران، اسلام توافقشده میان ملت و حکومت است. این نکته بسیار اساسی و مهم است و در منطق حقوق، حاکم بر سایر برداشتهاست و بهعبارت دیگر، دلیل اعتبار آنچه در قانون اساسی آمده است، آرای عمومی مردم است و الا در میان دهها اسلام موجود، چرا اسلام قانون اساسی لازمالاجرا و معتبر تلقی شده است؟
با این استدلال، مشروعیت شورای نگهبان نیز از قانون اساسی و آرای مردم است و الا شاید بسیاری از مجتهدین و مراجع هستند که به لحاظ علمی و مشروعیت مردمی، برتر و بالاتر از اعضای شورای نگهبان باشند.
✅ در همه قوانین اساسی دنیا، یک ارزشها و مفاهیم عامی، مانند برابری و آزادی، منع تبعیض، منع شکنجه مطلق و... صریحاً آمده است. قانون اساسی ایران در مواردی این اصول و ارزشها را با شرطهایی چون موازین اسلام یا احکام اسلام مقید نموده است. نکته اساسی بحث اینجاست، اگر کسی بهعنوان مثال (همانند مرحوم آیتالله منتظری یا استاد ارجمند دکتر محقق داماد) معتقد باشد که بر اساس موازین اسلام، در بهرهمندی از حقوق، «انسان مبناست نه مؤمن». لاجرم هر کس انسان است از حقوق شهروندی مساوی برخوردار است، اعم ازاینکه دارای چه نژاد و زبانی و چه دینی و ... باشد. یا کسانی مانند مرحوم اقبال لاهوری معتقد باشند علم و خرد روز بشر، روشهایی برای رسیدن به اهداف دین است، بنابراین طبق همان موازین اسلام، میتوان علم و دانایی روز بشر را روش اجرای قانونگرایی دانست.
✅در حقوق عمومی، درباره ساختار حقوقی قدرت بحث و بررسی میشود، درحالیکه در علوم سیاسی ساختار حقیقی قدرت، نیز مورد بحث قرار دارد؛ البته در حقوق عمومی که فلسفه سیاسی حقوق است به بحثهای نظری مربوط به ساختار حقیقی نیز توجه میشود. مثلاً در قانون اساسی مشروطه، اختیارات شاه محدود و مشخص بود، اما در ساختار حقیقی قدرت، شاه بسیار بیش از آنچه در قانون اساسی آمده بود دارای اختیارات و امتیازات بود.
✅یکی از مهمترین نشانههای یک جامعه آزاد به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت برای همه انسانهاست؛ یعنی هر کس حق دارد درباره خود و زندگی خویش مستقلاً تصمیم بگیرد، هیچ فردی حق ندارد این حق را از انسان سلب کند. این مسئله بسیار رسا و قدرتمند در اصل 56 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچکس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد میآید اعمال میکند».
منبع: چشمانداز ایران شماره 123
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/31j5A6T
Telegraph
جدایی نهاد دین از نهاد سیاست
قانون اساسی در بوته آزمایش #بخش_چهارم در سه مصاحبه گذشته این مسئله مطرح شد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ظرفیتهای بسیار بالایی دارد، که میتوان بدون تغییرات بنیادین و پرهزینه در شرایط موجود از آن بهرهمند شد. در مصاحبههای پیشین گفته شد اصل تساوی حقوق…