🔸تأثیر تحریمها بر صنعت و تولید ملی
✍🏽سعید صدقیانی
✅واقعیت این است که برخلاف انتظار و تبلیغات رسانهای خارج از کشور، در بخشهایی از تولیدات صنعتی، نهتنها شاهد رکود نبودهایم، بلکه شاهد شکوفایی و رشد نیز هستیم. این رشد را کاملاً و بهوضوح میتوان در تولیدات مصرفی مانند پوشاک، صنعت کیف و کفش، صنایع چرم مصنوعی و منسوجات و سرامیک دید. چرا باید اینگونه باشد؟ به نظر میآید که ریشه این ماجرا را باید در ریشه اقتصاد نفتی کشور جستوجو کرد.
✅تاریخ معاصر تولید در کشورمان همیشه وابسته به عروج و سقوط نفت بوده است. ثروت سهلالوصول نفت بهعنوان یک سرمایه خدادادی در اغلب موارد به جای سرمایهگذاری در زیرساختها، صرف مصرف و خرید کالاهای مصرفی گشته است. هر موقع قیمت نفت اوج میگرفته و درآمد کشور هم بهواسطه آن افزون میشد، با ارزان شدن قیمت ارزهای خارجی، واردات کالاها نیز اوج میگرفت و درنتیجه تولیدات داخلی از رونق افتاده و زیانده میشدند. اصولاً سرمایه به جاهایی سرازیر میشود که سود زیادتر و در بازه زمانی کمتر به دست آورد، وقتی این سود سرشار و سریع میتواند از طریق واردات کالا و بهخصوص کالاهای مصرفی که خیلی سریع به فروش رسیده و دوباره تبدیل به سرمایه و پول میشوند تأمین شود، دیگر هرگز در پروسه سرمایهگذاریهای تولیدی و زمانبر مصرف نخواهد شد، مخصوصاً وقتی این واردات از پشتوانه انواع رانتها مانند اخذ وامهای کلان بیبازگشت و پدیده قاچاق گسترده برخوردار باشد.
✅با رجوع به تاریخ اوایل انقلاب و بهخصوص دوران جنگ نیز شاهد ارزان بودن نفت، مشکل بودن تدارکات فروش آن و نیاز دولت و نظام به پول نفت برای تدارکات و ادامه جنگ بودیم. به همین دلیل هم شاهد اوجگیری نسبی بخش خصوصی مولد بودیم. بهسبب بهوجود آمدن مشکلات ارزی و تدارکاتی واردات کالاهای مصرفی، سرمایهها و استعدادهای فراوانی جذب این سیر شدند. به میزانی که صنایع مصادره شده با وجود مدیریتهای فشل و رانتی رو به افول بود، صنایع بخش خصوصی بیبهره از رانت، با ابتکارات و فعالیتها اوج میگرفت.
✅با ظهور تحریمها و بخصوص تحریم نفت عملاً رانتی که پول نفت به قیمت ارزهای خارجی میپرداخت ازبین رفت و ارز خارجی قیمت واقعی خود را یافت. به این ترتیب با گران شدن ارز، واردات و بهخصوص قاچاق نیز گران شده و به حاشیه رفته، بنابراین تولیدات و خدمات داخلی ارزشمند شده و حتی وجه صادراتی یافته است. به قول یکی از دوستان صادرکننده کفش، قیمت دلار بهگونهای است که صادرات به هر قیمتی باصرفه است؛ البته وجود تحریمها موانعی را در مبادلات تجاری به وجود آورده، ولی به گمان حقیر این موانع در مقابل مانع کلی اقتصاد نفتی و مقررات اداری ضد تولید کشور مشکلی کوچک مینماید.
✅متأسفانه در کشورمان مانند سایر کشورهای نفتی رابطه اقتصادی دولت-ملت، یکسویه و به نفع نظام حاکم است، حکومت در تأمین مخارج و نیازهای خود نیازی به مردم ندارد و خود مردم در پروسه بهنوعی تربیت و عادت کردهاند که چشمشان به دست دولت باشد، چراکه کلید چاههای نفت و مدیریت درآمد آن دست حکومت است. همین امر باعث این شده که همیشه توازن قوا در جامعه (دولت-ملت) به نفع دولت و حکومت باشد. تا همین وضع اقتصادی هست، همین پروسه با تمام عوارضش مانند استبداد سیاسی نیز ادامه خواهد یافت، درحالیکه در کشورهای پیشرفته به دلیل برعکس بودن رابطه اقتصادی موازنه به نفع ملت است، این ملت است که با پرداخت مالیات هزینههای حکومتی را تأمین میکنند، درنتیجه افکار عمومی و جامعه مدنی در آن کشورها اهمیت ویژهای پیدا کرده است.
✅در کشورهای پیشرفته قدرت از اقتصاد ناشی میشود، ولی در کشورهای اقتصاد متکی به درآمد نفتی، اقتصاد تابع و وابسته به قدرت سیاسی است. به نظرم این را میتوان ریشه استبداد سیاسی در این کشورها دانست، و تا این سیر به هم نخورد قطعاً توازن قوا به نفع حاکمیت و دولت خواهد بود. به نظر میآید کشور ما بیش از اینکه از تحریمها آسیب ببیند، از شیوههای رانتی، اختلاسها، سوءاستفادهها و انحصارات آسیب میبیند.
منبع: چشمانداز ایران شماره 121
@cheshmandaz_iran
yun.ir/igfy08
✍🏽سعید صدقیانی
✅واقعیت این است که برخلاف انتظار و تبلیغات رسانهای خارج از کشور، در بخشهایی از تولیدات صنعتی، نهتنها شاهد رکود نبودهایم، بلکه شاهد شکوفایی و رشد نیز هستیم. این رشد را کاملاً و بهوضوح میتوان در تولیدات مصرفی مانند پوشاک، صنعت کیف و کفش، صنایع چرم مصنوعی و منسوجات و سرامیک دید. چرا باید اینگونه باشد؟ به نظر میآید که ریشه این ماجرا را باید در ریشه اقتصاد نفتی کشور جستوجو کرد.
✅تاریخ معاصر تولید در کشورمان همیشه وابسته به عروج و سقوط نفت بوده است. ثروت سهلالوصول نفت بهعنوان یک سرمایه خدادادی در اغلب موارد به جای سرمایهگذاری در زیرساختها، صرف مصرف و خرید کالاهای مصرفی گشته است. هر موقع قیمت نفت اوج میگرفته و درآمد کشور هم بهواسطه آن افزون میشد، با ارزان شدن قیمت ارزهای خارجی، واردات کالاها نیز اوج میگرفت و درنتیجه تولیدات داخلی از رونق افتاده و زیانده میشدند. اصولاً سرمایه به جاهایی سرازیر میشود که سود زیادتر و در بازه زمانی کمتر به دست آورد، وقتی این سود سرشار و سریع میتواند از طریق واردات کالا و بهخصوص کالاهای مصرفی که خیلی سریع به فروش رسیده و دوباره تبدیل به سرمایه و پول میشوند تأمین شود، دیگر هرگز در پروسه سرمایهگذاریهای تولیدی و زمانبر مصرف نخواهد شد، مخصوصاً وقتی این واردات از پشتوانه انواع رانتها مانند اخذ وامهای کلان بیبازگشت و پدیده قاچاق گسترده برخوردار باشد.
✅با رجوع به تاریخ اوایل انقلاب و بهخصوص دوران جنگ نیز شاهد ارزان بودن نفت، مشکل بودن تدارکات فروش آن و نیاز دولت و نظام به پول نفت برای تدارکات و ادامه جنگ بودیم. به همین دلیل هم شاهد اوجگیری نسبی بخش خصوصی مولد بودیم. بهسبب بهوجود آمدن مشکلات ارزی و تدارکاتی واردات کالاهای مصرفی، سرمایهها و استعدادهای فراوانی جذب این سیر شدند. به میزانی که صنایع مصادره شده با وجود مدیریتهای فشل و رانتی رو به افول بود، صنایع بخش خصوصی بیبهره از رانت، با ابتکارات و فعالیتها اوج میگرفت.
✅با ظهور تحریمها و بخصوص تحریم نفت عملاً رانتی که پول نفت به قیمت ارزهای خارجی میپرداخت ازبین رفت و ارز خارجی قیمت واقعی خود را یافت. به این ترتیب با گران شدن ارز، واردات و بهخصوص قاچاق نیز گران شده و به حاشیه رفته، بنابراین تولیدات و خدمات داخلی ارزشمند شده و حتی وجه صادراتی یافته است. به قول یکی از دوستان صادرکننده کفش، قیمت دلار بهگونهای است که صادرات به هر قیمتی باصرفه است؛ البته وجود تحریمها موانعی را در مبادلات تجاری به وجود آورده، ولی به گمان حقیر این موانع در مقابل مانع کلی اقتصاد نفتی و مقررات اداری ضد تولید کشور مشکلی کوچک مینماید.
✅متأسفانه در کشورمان مانند سایر کشورهای نفتی رابطه اقتصادی دولت-ملت، یکسویه و به نفع نظام حاکم است، حکومت در تأمین مخارج و نیازهای خود نیازی به مردم ندارد و خود مردم در پروسه بهنوعی تربیت و عادت کردهاند که چشمشان به دست دولت باشد، چراکه کلید چاههای نفت و مدیریت درآمد آن دست حکومت است. همین امر باعث این شده که همیشه توازن قوا در جامعه (دولت-ملت) به نفع دولت و حکومت باشد. تا همین وضع اقتصادی هست، همین پروسه با تمام عوارضش مانند استبداد سیاسی نیز ادامه خواهد یافت، درحالیکه در کشورهای پیشرفته به دلیل برعکس بودن رابطه اقتصادی موازنه به نفع ملت است، این ملت است که با پرداخت مالیات هزینههای حکومتی را تأمین میکنند، درنتیجه افکار عمومی و جامعه مدنی در آن کشورها اهمیت ویژهای پیدا کرده است.
✅در کشورهای پیشرفته قدرت از اقتصاد ناشی میشود، ولی در کشورهای اقتصاد متکی به درآمد نفتی، اقتصاد تابع و وابسته به قدرت سیاسی است. به نظرم این را میتوان ریشه استبداد سیاسی در این کشورها دانست، و تا این سیر به هم نخورد قطعاً توازن قوا به نفع حاکمیت و دولت خواهد بود. به نظر میآید کشور ما بیش از اینکه از تحریمها آسیب ببیند، از شیوههای رانتی، اختلاسها، سوءاستفادهها و انحصارات آسیب میبیند.
منبع: چشمانداز ایران شماره 121
@cheshmandaz_iran
yun.ir/igfy08
🔸او راه خود را یافت/ یادی از مهدی تقوایی
✍🏻لطفالله میثمی
✅در زندان عادلآباد شیراز بودم که در 12 خرداد 52 شنیدیم سازمان مجاهدین معاون اداره مستشاری امریکا در ایران به نام سرهنگ هاوکینز را اعدام انقلابی کرده است و سه روز بعد هم بیانیه سازمان در این رابطه منتشر شد و دلایل این اعدام را ذکر کرده بودند. فشار ساواک بر زندانیان و همچنین کسانی که استعداد همکاری با مجاهدین را داشتند زیاد شد.
✅ در یکی از این روزها ساواک بهمنظور بازرسی به منزل حاج مهدی تقوایی واقع در خیابان غیاثی رفت. وقتی حاج مهدی در را باز کرد متوجه شد که از جانب نیروهای امنیتی آمدهاند. با صدای بلند رمز خود را اعلام کرد و به همسرش ناهیدخانم گفت چادرت را سر کن. رضا رضایی همزمان در طبقه دوم خانه مشغول به کار بود. رضا از پنجره به پایین پریده و با پای مصدوم میگریزد. رضا فکر میکند شاید خانه از طریق تعقیب و مراقبت ساواک لو رفته درحالیکه یک بازرسی معمولی بوده است و به همین دلیل با دور شدن از خانه به زیر یک ماشین پارکشده رفته و با نارنجک خود را متلاشی میکند که به دست ساواک نیفتد. او در آن زمان رهبر سازمان بود. ساواکیها حاج مهدی را دستگیر کرده و بهطور طاقتفرسایی شکنجه میکنند که بهعنوان قهرمان مقاومت زبانزد همه زندانیان میشود. او در دادگاه به حبس ابد محکوم شد.
✅مهدی تقوایی در سال 57 با بقیه مجاهدین از زندان آزاد شد و با جریان رجوی همکاری میکرد. بعد از شروع کارهای مسلحانه در یکی از این روزها دختر خردسال او، سمیه، در یکی از خانههای جمعی توسط دادستانی انقلاب تهران دستگیر و نگهداری میشود. پس از چند سال سمیه مجبور به ازدواجی ناهماهنگ شد.
✅مهدی تقوایی علیرغم میلش با خانواده از ایران خارج شده و به فرانسه رفت. بر اساس کتاب خاطرات دکتر محمد محمدی گرگانی، تقوایی در زندان نقدهایی به مطالب آموزشی مجاهدین داشت اما مسعود رجوی به دلایل تمرکز تشکیلاتی او را از این کار بازمیدارد. او در خارج از کشور دست از عقاید خود برنداشت بهویژه در سال 64 که رجوی با همسر ابریشمچی ازدواج کرد و نام آن را انقلاب ایدئولوژیک (بخوانید انقلاب صدا خفهکن) گذاشتند از جریان رجوی جدا شد. در این پروسه توهینهای زیادی به او شد که انسان از گفتنش شرم دارد.
✅مهدی تقوایی پس از جدایی به انگلستان رفت و راه جدید رهایی خود را گشود و به کارهای فرهنگی چون ترجمه کتابهای انگلیسی و عربی به فارسی دست زد و در این راه با پیگیری زیاد با آموختن زبان راه بسیار موفقی را طی کرد. سمیه بعد از مبتلا شدن به سرطان به خارج نزد پدرش رفت که عمرش به درازا نکشید. مادرش ناهید خانم خوشحال بود که سمیه برای درمان به انگلستان رفته، اما دختر دیگرشان سوده در قرارگاه اشرف مانده بود و اجازه خروج به او نمیدادند تا اینکه او هم به سرطان مبتلا شد و رنجهای فراوانی کشید تا اینکه مجبور شدند به او اجازه سفر بدهند. آرزوی مادرش این بود که سوده را در کنار خود و پدرش ببینید که به این آرزو رسید، ولی چیزی نگذشت که خود ناهید خانم هم به سرطان مبتلا شد و درگذشت.
✅حاج مهدی بعد از درگذشت طاقتفرسای همسرش در کنار دخترش سوده که درمان شده بود به کارهای فرهنگیاش ادامه داد. او در تاریخ 28 اسفند 98 بر اثر ابتلا به مرض سرطان دار فانی را وداع گفت و سوده وارث تمام رنجهای خواهر، مادر و پدرش شد. این سه در کنار هم در آرامگاهی در لندن با شرایط پروتکل بهداشتی بیماری کرونا و با شرکت اعضای خانواده به خاک سپرده شدند. از آنجا که من هم در زندان قصر سرکوبهای رجوی مبتلا بودم و دوران زندان برای من و دوستانم زندان در زندان در زندان شده بود میدانم که رهایی حاج مهدی و ناهید و سوده از روابط سازمان رجوی-که مانند آن در ایران تاکنون دیده نشده- با چه مشکلاتی روبهرو بود.
منبع: چشمانداز ایران شماره 121
@cheshmandaz_iran
yun.ir/8vta52
✍🏻لطفالله میثمی
✅در زندان عادلآباد شیراز بودم که در 12 خرداد 52 شنیدیم سازمان مجاهدین معاون اداره مستشاری امریکا در ایران به نام سرهنگ هاوکینز را اعدام انقلابی کرده است و سه روز بعد هم بیانیه سازمان در این رابطه منتشر شد و دلایل این اعدام را ذکر کرده بودند. فشار ساواک بر زندانیان و همچنین کسانی که استعداد همکاری با مجاهدین را داشتند زیاد شد.
✅ در یکی از این روزها ساواک بهمنظور بازرسی به منزل حاج مهدی تقوایی واقع در خیابان غیاثی رفت. وقتی حاج مهدی در را باز کرد متوجه شد که از جانب نیروهای امنیتی آمدهاند. با صدای بلند رمز خود را اعلام کرد و به همسرش ناهیدخانم گفت چادرت را سر کن. رضا رضایی همزمان در طبقه دوم خانه مشغول به کار بود. رضا از پنجره به پایین پریده و با پای مصدوم میگریزد. رضا فکر میکند شاید خانه از طریق تعقیب و مراقبت ساواک لو رفته درحالیکه یک بازرسی معمولی بوده است و به همین دلیل با دور شدن از خانه به زیر یک ماشین پارکشده رفته و با نارنجک خود را متلاشی میکند که به دست ساواک نیفتد. او در آن زمان رهبر سازمان بود. ساواکیها حاج مهدی را دستگیر کرده و بهطور طاقتفرسایی شکنجه میکنند که بهعنوان قهرمان مقاومت زبانزد همه زندانیان میشود. او در دادگاه به حبس ابد محکوم شد.
✅مهدی تقوایی در سال 57 با بقیه مجاهدین از زندان آزاد شد و با جریان رجوی همکاری میکرد. بعد از شروع کارهای مسلحانه در یکی از این روزها دختر خردسال او، سمیه، در یکی از خانههای جمعی توسط دادستانی انقلاب تهران دستگیر و نگهداری میشود. پس از چند سال سمیه مجبور به ازدواجی ناهماهنگ شد.
✅مهدی تقوایی علیرغم میلش با خانواده از ایران خارج شده و به فرانسه رفت. بر اساس کتاب خاطرات دکتر محمد محمدی گرگانی، تقوایی در زندان نقدهایی به مطالب آموزشی مجاهدین داشت اما مسعود رجوی به دلایل تمرکز تشکیلاتی او را از این کار بازمیدارد. او در خارج از کشور دست از عقاید خود برنداشت بهویژه در سال 64 که رجوی با همسر ابریشمچی ازدواج کرد و نام آن را انقلاب ایدئولوژیک (بخوانید انقلاب صدا خفهکن) گذاشتند از جریان رجوی جدا شد. در این پروسه توهینهای زیادی به او شد که انسان از گفتنش شرم دارد.
✅مهدی تقوایی پس از جدایی به انگلستان رفت و راه جدید رهایی خود را گشود و به کارهای فرهنگی چون ترجمه کتابهای انگلیسی و عربی به فارسی دست زد و در این راه با پیگیری زیاد با آموختن زبان راه بسیار موفقی را طی کرد. سمیه بعد از مبتلا شدن به سرطان به خارج نزد پدرش رفت که عمرش به درازا نکشید. مادرش ناهید خانم خوشحال بود که سمیه برای درمان به انگلستان رفته، اما دختر دیگرشان سوده در قرارگاه اشرف مانده بود و اجازه خروج به او نمیدادند تا اینکه او هم به سرطان مبتلا شد و رنجهای فراوانی کشید تا اینکه مجبور شدند به او اجازه سفر بدهند. آرزوی مادرش این بود که سوده را در کنار خود و پدرش ببینید که به این آرزو رسید، ولی چیزی نگذشت که خود ناهید خانم هم به سرطان مبتلا شد و درگذشت.
✅حاج مهدی بعد از درگذشت طاقتفرسای همسرش در کنار دخترش سوده که درمان شده بود به کارهای فرهنگیاش ادامه داد. او در تاریخ 28 اسفند 98 بر اثر ابتلا به مرض سرطان دار فانی را وداع گفت و سوده وارث تمام رنجهای خواهر، مادر و پدرش شد. این سه در کنار هم در آرامگاهی در لندن با شرایط پروتکل بهداشتی بیماری کرونا و با شرکت اعضای خانواده به خاک سپرده شدند. از آنجا که من هم در زندان قصر سرکوبهای رجوی مبتلا بودم و دوران زندان برای من و دوستانم زندان در زندان در زندان شده بود میدانم که رهایی حاج مهدی و ناهید و سوده از روابط سازمان رجوی-که مانند آن در ایران تاکنون دیده نشده- با چه مشکلاتی روبهرو بود.
منبع: چشمانداز ایران شماره 121
@cheshmandaz_iran
yun.ir/8vta52
🔺ریشهیابی پیدایش و تحولات بعدی سازمان مجاهدین خلق
🔸گفتوگوی لطفالله میثمی با سعید شاهسوندی
#بخش_یازدهم
✅ساواک ناتوان از ردیابی سیستماتیک چریکهای شهری، شاهد حضور و فعالیت روزافزون آنها بود. ساواک میدانست که چریکها درست زیرگوش او در گوشه و کنار شهر حضور دارند و تردد میکنند، اما نشاني و رد مشخصی از آنها نداشت. هر از چند گاهی هم که سرنخی بهدست میآورد وقتی مراجعه میکرد با جای خالی و بهاصطلاح پاکسازی شده روبهرو میشد. ساواک از چریکها عقب افتاده بود.
✅اقدام جدید ساواک پس از عملیات آبانماه، خانهگردیهای شبانه بود. اصل طرح از امریکا و براساس تجربیات سازمان جاسوسی امریکا (سیا) علیه چریکهای امریکای لاتین استوار بود. فرض بر این بود که چریک، یا در خانههای انفرادی موسوم به خانه تکی زندگی میکند یا در خانه جمعی بهصورت تیمی.
✅"اطلاعات" و افزایش آن، دشمن شماره یک تشکیلات مخفی است. اصل مسلم در تشکیلات مخفی پايین نگاهداشتن سطح اطلاعات امنیتی افراد است. افرادی که در چنان تشکیلاتی تربیت شده و بهاصطلاح بزرگ میشوند، فرامیگیرند که کنجکاوی نکرده و بر اطلاعات خویش نیفزایند. چنان فضای تربیتی که در آغاز صرفاً معطوف به مسائل امنیتی است در عمل و طی روندی باعث از بینبردن روحیه پرسشگری نیز میشود.
✅ در یکی از همان شبهایی که ساواک خانه گردی می کرد و خانه نمی رفتم پس از چند نوبت دیدن فیلم فارسی با بازیگری ناصر ملکمطیعی و فروزان که صدایشان مانند پتک بر سرم فرود میآمد، به حمامی در حوالی میدان گمرک رفتم. عمومی که نمیشد، پس به حمام نمره رفتم تا یکی دو ساعتی هم در آنجا بگذرد و سپس به خانه تیمیای که در خیابان ترقی پشت بیمارستان بوعلی داشتیم، بروم. هنوز ربع ساعتی نگذشته بود که ضربات محکم دست به در نازک و حلبی حمام که من از پشت بسته بودم زده شد. نه میتوانستم تمامی لباسهایم را بپوشم چون غیرطبیعی مینمود و نه میتوانستم بدون لباس در را بازکنم و درصورت امکان درگیر شوم.
✅به ياد دارم یکی از "جاسازیهای آدم" در خانه حاجمهدی غیوران و همسرش خانم طاهره سجادی درست شد که پناهگاه اصلی بهرام آرام بود. افزونبر مشکلات یافتن چنین امکانی، درستکردن چنین جاسازی مشکلات خاص خود را داشت. تا آنجا که میدانم برای مورد فوق محسن سیاهکلاه از اعضای علنی آن موقع سازمان را چندینبار چشم بسته به خانه مهدی غیوران بردند تا او که در این کار مهارت داشت، جا سازی مذکور را درست کند.
✅دریک بعدازظهر پايیزی در آذرماه 1353 بود، پس از گذراندن شبی سخت در بیرون، مجید شریفواقفی (اکبر)، مرتضی صمدیه لباف (حسین) و من (کریم) در خانه اصلی شاخه خودمان واقع در یکی از انشعابات خیابان ترقی (پشت بیمارستان بوعلی) جمع شده بودیم. شریف، حالتی تبدار و نگران داشت. در خانه، از جیب خود جزوه کوچک سفید رنگی را که نشریه داخلی سازمان بود، بیرون آورد و برای خواندن به ما داد.
#گفتوگو_با_سعید_شاهسوندی
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/37BYGvJ
🔸گفتوگوی لطفالله میثمی با سعید شاهسوندی
#بخش_یازدهم
✅ساواک ناتوان از ردیابی سیستماتیک چریکهای شهری، شاهد حضور و فعالیت روزافزون آنها بود. ساواک میدانست که چریکها درست زیرگوش او در گوشه و کنار شهر حضور دارند و تردد میکنند، اما نشاني و رد مشخصی از آنها نداشت. هر از چند گاهی هم که سرنخی بهدست میآورد وقتی مراجعه میکرد با جای خالی و بهاصطلاح پاکسازی شده روبهرو میشد. ساواک از چریکها عقب افتاده بود.
✅اقدام جدید ساواک پس از عملیات آبانماه، خانهگردیهای شبانه بود. اصل طرح از امریکا و براساس تجربیات سازمان جاسوسی امریکا (سیا) علیه چریکهای امریکای لاتین استوار بود. فرض بر این بود که چریک، یا در خانههای انفرادی موسوم به خانه تکی زندگی میکند یا در خانه جمعی بهصورت تیمی.
✅"اطلاعات" و افزایش آن، دشمن شماره یک تشکیلات مخفی است. اصل مسلم در تشکیلات مخفی پايین نگاهداشتن سطح اطلاعات امنیتی افراد است. افرادی که در چنان تشکیلاتی تربیت شده و بهاصطلاح بزرگ میشوند، فرامیگیرند که کنجکاوی نکرده و بر اطلاعات خویش نیفزایند. چنان فضای تربیتی که در آغاز صرفاً معطوف به مسائل امنیتی است در عمل و طی روندی باعث از بینبردن روحیه پرسشگری نیز میشود.
✅ در یکی از همان شبهایی که ساواک خانه گردی می کرد و خانه نمی رفتم پس از چند نوبت دیدن فیلم فارسی با بازیگری ناصر ملکمطیعی و فروزان که صدایشان مانند پتک بر سرم فرود میآمد، به حمامی در حوالی میدان گمرک رفتم. عمومی که نمیشد، پس به حمام نمره رفتم تا یکی دو ساعتی هم در آنجا بگذرد و سپس به خانه تیمیای که در خیابان ترقی پشت بیمارستان بوعلی داشتیم، بروم. هنوز ربع ساعتی نگذشته بود که ضربات محکم دست به در نازک و حلبی حمام که من از پشت بسته بودم زده شد. نه میتوانستم تمامی لباسهایم را بپوشم چون غیرطبیعی مینمود و نه میتوانستم بدون لباس در را بازکنم و درصورت امکان درگیر شوم.
✅به ياد دارم یکی از "جاسازیهای آدم" در خانه حاجمهدی غیوران و همسرش خانم طاهره سجادی درست شد که پناهگاه اصلی بهرام آرام بود. افزونبر مشکلات یافتن چنین امکانی، درستکردن چنین جاسازی مشکلات خاص خود را داشت. تا آنجا که میدانم برای مورد فوق محسن سیاهکلاه از اعضای علنی آن موقع سازمان را چندینبار چشم بسته به خانه مهدی غیوران بردند تا او که در این کار مهارت داشت، جا سازی مذکور را درست کند.
✅دریک بعدازظهر پايیزی در آذرماه 1353 بود، پس از گذراندن شبی سخت در بیرون، مجید شریفواقفی (اکبر)، مرتضی صمدیه لباف (حسین) و من (کریم) در خانه اصلی شاخه خودمان واقع در یکی از انشعابات خیابان ترقی (پشت بیمارستان بوعلی) جمع شده بودیم. شریف، حالتی تبدار و نگران داشت. در خانه، از جیب خود جزوه کوچک سفید رنگی را که نشریه داخلی سازمان بود، بیرون آورد و برای خواندن به ما داد.
#گفتوگو_با_سعید_شاهسوندی
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/37BYGvJ
Telegraph
ریشهیابی پیدایش و تحولات بعدی سازمان مجاهدین خلق
بخش یازدهم درباره این خانهگردیهای شبانه، اهداف و نتایج آن و نیز تأثیر آن بر تحولات درونی سازمان بیشتر توضیح دهید. ⬜ساواک ناتوان از ردیابی سیستماتیک چریکهای شهری، شاهد حضور و فعالیت روزافزون آنها بود. ساواک میدانست که چریکها درست زیرگوش او در گوشه و…
🔸سالهاست به کالاهای وارداتی یارانه میدهیم
🔺فرصتها و تهدیدهای تحریمهای اقتصادی در گفتوگو با علی سعدوندی
✅ هر کشوری میتواند انتخاب کند که سیاست ارزیاش شناور باشد یا تثبیتشده. سیاست تثبیتشده زمانی نتیجه میدهد که کشور سیاستگذاری پولی مستقل نداشته باشد و نرخ تورم داخلی با نرخ تورم کشور هدف یکی باشد؛ یعنی اگر نرخ ارز را با دلار تثبیت میکنیم باید از سیاستهای بانک مرکزی امریکا تبعیت کنیم. کشورهای حاشیه خلیج فارس بهخوبی این سیاست را اجرا کردند و بسیار موفق بودهاند، زیرا هر تصمیمی که بانک مرکزی امریکا میگیرد این کشورها دنبال میکنند.
✅یکی از دلایلی که اقتصاد ایران پس از خروج امریکا از برجام فرونپاشید، همین تحریم و دسترسی نداشتن به منابع ارزی بود. دولت به منابع ارزی دسترسی نداشت و درنتیجه نتوانست بازار ارز را همچون گذشته کنترل کند. در آن شرایط برای نخستین بار پس از چند دهه قیمت ارز بیشتر از قیمت تعادلی خود شد. قیمت تعادلی ارز که آن زمان از راه برابری قدرت خرید و سایر روشها تخمین زده میشد رقمی بین 8 تا 12 هزار تومان بود. قیمت بیشتر از 12 هزار تومان به معنای این است که به صادرات یارانه میدهیم و از واردات مالیات میگیریم. این سیاستی است که در کشورهای دیگر جهان همچون ژاپن، چین، تایوان و کره جنوبی اجرا شده است.
✅واقعیت این است که ما از دهه پنجاه شمسی سیاستی را داشتیم که مخربترین سیاست برای رشد و توسعه کشور بود. این سیاست تحت عنوان بیماری هلندی یا صنعتزدایی شناخته میشود. جالب است که در پنجاه سال اخیر آثار مخرب این بیماری هلندی به صورتی جدی نقد نشده است. در این سالها ما درآمد داشتهایم، اما این درآمد نفتی را صرف تخریب اقتصاد کردیم. مثال آن مانند کسی است که در نقش پدر خانواده کار میکند و آخر ماه با حقوق خود بیل و کلنگ میخرد و خانهاش را تخریب میکند. اعضای خانواده در طول ماه خانه را ترمیم میکنند، اما پدر خانواده دوباره آخر ماه آن را تخریب میکند.
✅دنیا به سمت سیاست آزاد تجاری رفته است. نکتهای که بسیاری از افراد در ایران از آن اطلاع ندارند این است که سیاست آزاد تجاری باعث میشود از طریق نرخ بالاتر ارز از همه کالاهای وارداتی مالیات گرفته شود. کشورهایی مانند هنگکنگ، سنگاپور، امارات و اخیراً گرجستان بهمحض اینکه تجارت خارجی را آزاد کردند، تولید داخلشان شکوفا شد. ظاهر قضیه این است که گمرکی در کار نیست و تولید داخلی آسیب میبیند، ولی از آنطرف بهترین روش اخذ مالیات از کالای خارجی افزایش نرخ ارز به رقمی بالاتر از نرخ تعادلی است.
✅یکی از دلایل ناکامی ما پرداخت یارانه به کالاهای خارجی است. ما در پنجاه سال گذشته همواره به سیاست ارز ارزان پایبند بودهایم تا اینکه براثر تحریم نرخ ارز افزایشی جهشی داشت و ازقضا تأثیر آن در عرض چند ماه در افزایش تولیدات صنعتی ظاهر شد، بهطوریکه در انتهای سال 98 و پیش از بحران کرونا، تولید صنعتی کشور تقریباً معادل روزی بود که امریکا از برجام خارج شد. این مسئله به ظاهر عجیب است و نشان میدهد که درآمد نفت در کشور ما تأثیر مثبتی نداشته است. درواقع درآمد نفت باعث دو اتفاق در اقتصاد ایران شده است: نخست اینکه از طریق افزایش ذخایر خارجی بانک مرکزی باعث ایجاد تورم شده است؛ و دوم باعث صنعتزدایی و بیماری هلندی شده است.
✅تفکرات اقتصادی ما همه در مسیر توزیع رانت، ایجاد تبعیض از طریق دادن مجوز و بستن اقتصاد بوده است. اکثر قریب به اتفاق روشنفکران ما این مسیر را توصیه کرده و در این راه حرکت کردهاند. باید با توجه به شرایط تازه یک تحول فکری صورت بگیرد. باید اجازه دهیم فعالان اقتصادی آزادانه فعالیت خود را انجام دهند. هرگونه اعطای مجوز ممکن است مایه فساد و تبعیض باشد. همچنین یارانههای ارزی باید برداشته شود. اگر تنها همین کارها انجام شود، حتی اگر دولت برنامهریزی خاصی در زمینه توسعه انجام ندهد، باعث پیشرفت خواهد شد. در بیست سال گذشته بهجای اینکه روی صنعت ریلی سرمایهگذاری کنیم، روی صنعت خودرو و صنایع پتروشیمی و معدن سرمایهگذاری کردهایم. بدون وجود زیرساختهای ریلی صنعت معدن به جایی نخواهد رسید.
منبع: چشمانداز ایران شماره 121
@cheshmandaz_iran
yun.ir/srhu85
🔺فرصتها و تهدیدهای تحریمهای اقتصادی در گفتوگو با علی سعدوندی
✅ هر کشوری میتواند انتخاب کند که سیاست ارزیاش شناور باشد یا تثبیتشده. سیاست تثبیتشده زمانی نتیجه میدهد که کشور سیاستگذاری پولی مستقل نداشته باشد و نرخ تورم داخلی با نرخ تورم کشور هدف یکی باشد؛ یعنی اگر نرخ ارز را با دلار تثبیت میکنیم باید از سیاستهای بانک مرکزی امریکا تبعیت کنیم. کشورهای حاشیه خلیج فارس بهخوبی این سیاست را اجرا کردند و بسیار موفق بودهاند، زیرا هر تصمیمی که بانک مرکزی امریکا میگیرد این کشورها دنبال میکنند.
✅یکی از دلایلی که اقتصاد ایران پس از خروج امریکا از برجام فرونپاشید، همین تحریم و دسترسی نداشتن به منابع ارزی بود. دولت به منابع ارزی دسترسی نداشت و درنتیجه نتوانست بازار ارز را همچون گذشته کنترل کند. در آن شرایط برای نخستین بار پس از چند دهه قیمت ارز بیشتر از قیمت تعادلی خود شد. قیمت تعادلی ارز که آن زمان از راه برابری قدرت خرید و سایر روشها تخمین زده میشد رقمی بین 8 تا 12 هزار تومان بود. قیمت بیشتر از 12 هزار تومان به معنای این است که به صادرات یارانه میدهیم و از واردات مالیات میگیریم. این سیاستی است که در کشورهای دیگر جهان همچون ژاپن، چین، تایوان و کره جنوبی اجرا شده است.
✅واقعیت این است که ما از دهه پنجاه شمسی سیاستی را داشتیم که مخربترین سیاست برای رشد و توسعه کشور بود. این سیاست تحت عنوان بیماری هلندی یا صنعتزدایی شناخته میشود. جالب است که در پنجاه سال اخیر آثار مخرب این بیماری هلندی به صورتی جدی نقد نشده است. در این سالها ما درآمد داشتهایم، اما این درآمد نفتی را صرف تخریب اقتصاد کردیم. مثال آن مانند کسی است که در نقش پدر خانواده کار میکند و آخر ماه با حقوق خود بیل و کلنگ میخرد و خانهاش را تخریب میکند. اعضای خانواده در طول ماه خانه را ترمیم میکنند، اما پدر خانواده دوباره آخر ماه آن را تخریب میکند.
✅دنیا به سمت سیاست آزاد تجاری رفته است. نکتهای که بسیاری از افراد در ایران از آن اطلاع ندارند این است که سیاست آزاد تجاری باعث میشود از طریق نرخ بالاتر ارز از همه کالاهای وارداتی مالیات گرفته شود. کشورهایی مانند هنگکنگ، سنگاپور، امارات و اخیراً گرجستان بهمحض اینکه تجارت خارجی را آزاد کردند، تولید داخلشان شکوفا شد. ظاهر قضیه این است که گمرکی در کار نیست و تولید داخلی آسیب میبیند، ولی از آنطرف بهترین روش اخذ مالیات از کالای خارجی افزایش نرخ ارز به رقمی بالاتر از نرخ تعادلی است.
✅یکی از دلایل ناکامی ما پرداخت یارانه به کالاهای خارجی است. ما در پنجاه سال گذشته همواره به سیاست ارز ارزان پایبند بودهایم تا اینکه براثر تحریم نرخ ارز افزایشی جهشی داشت و ازقضا تأثیر آن در عرض چند ماه در افزایش تولیدات صنعتی ظاهر شد، بهطوریکه در انتهای سال 98 و پیش از بحران کرونا، تولید صنعتی کشور تقریباً معادل روزی بود که امریکا از برجام خارج شد. این مسئله به ظاهر عجیب است و نشان میدهد که درآمد نفت در کشور ما تأثیر مثبتی نداشته است. درواقع درآمد نفت باعث دو اتفاق در اقتصاد ایران شده است: نخست اینکه از طریق افزایش ذخایر خارجی بانک مرکزی باعث ایجاد تورم شده است؛ و دوم باعث صنعتزدایی و بیماری هلندی شده است.
✅تفکرات اقتصادی ما همه در مسیر توزیع رانت، ایجاد تبعیض از طریق دادن مجوز و بستن اقتصاد بوده است. اکثر قریب به اتفاق روشنفکران ما این مسیر را توصیه کرده و در این راه حرکت کردهاند. باید با توجه به شرایط تازه یک تحول فکری صورت بگیرد. باید اجازه دهیم فعالان اقتصادی آزادانه فعالیت خود را انجام دهند. هرگونه اعطای مجوز ممکن است مایه فساد و تبعیض باشد. همچنین یارانههای ارزی باید برداشته شود. اگر تنها همین کارها انجام شود، حتی اگر دولت برنامهریزی خاصی در زمینه توسعه انجام ندهد، باعث پیشرفت خواهد شد. در بیست سال گذشته بهجای اینکه روی صنعت ریلی سرمایهگذاری کنیم، روی صنعت خودرو و صنایع پتروشیمی و معدن سرمایهگذاری کردهایم. بدون وجود زیرساختهای ریلی صنعت معدن به جایی نخواهد رسید.
منبع: چشمانداز ایران شماره 121
@cheshmandaz_iran
yun.ir/srhu85
Telegraph
سالهاست به کالاهای وارداتی یارانه میدهیم
تحریمهای اقتصادی دو سال گذشته فشار زیادی را به اقتصاد ایران وارد کرده است تا جایی که هماکنون درآمد صادرات نفت شامل ارقامی ناچیز است. در این گفتوگو ضمن تبیین شرایط موجود در پی پاسخ به این پرسش هستیم که آیا شوک وارده به اقتصاد کشور میتواند باعث رشد بخشهایی…
🔺شریعتی و گفتمان عدالت
✍احسان شریعتی
✅در نظریه «عرفان، برابری، آزادی» برابری نه تنها نشانگر آرمان عدالت اجتماعی است، بلکه ـ همچون دیگر بدیلهای شریعتی ـ راهکاری علمی، فنی و کاربردی نیز دارد. در نخستین اثر شریعتی، ابوذر غفاری، تعبیر سوسیالیست خداپرست به کار برده میشود. باید دید که شریعتی چه درکی از این تعبیر و چه نسبتی با جنبش سوسیال دموکراسی و سوسیالیسم اروپایی داشته است. این جریان در درون خود گرایشهای مختلفی داشته است. به طور مشخص میتوان به انشعاب بزرگی که در جنبش سوسیال دموکراسی بعد از لنین صورت گرفت اشاره کرد؛ انشعابی که جنبش سوسیال دموکراسی را به شرق و جنوب منتقل کرد.
✅شریعتی در دو ساحت، به مفهوم عدالت تکیه دارد. یکی دیدگاه جهانبینی و مبتنی بر فرهنگی است که ریشه در سنت تاریخی، ملی و مذهبی ما دارد. ما این سنت را در ایران داریم. از جنبش مزدک و جنبشهای عدالتخواهانهای که ایرانیان داشتند تا زمانی که سلمان اسلام میآورد و زمینهساز نوعی پیوند میان ایران و اسلام میشود. شریعتی خود، این جنبشها را معرفی کرده است: از جنبش شعوبی گرفته تا سربداران که یکی از عناصر اصلی آن عدالتخواهی بوده است. همچنین در عصر جدید از زمان سید جمال تاکنون بحث عدالت اجتماعی به شکل حقوقی و سیاسی یعنی دموکراسیخواهی و جمهوریخواهی مطرح شده است. به موازات، البته ایدههای سوسیالیستی از طریق جریاناتی مثل اجتماعیون ـ عامیون به تدریج نفوذ کرده و در ایران شکل میگیرد و رد پای آن را در جنبشهایی مثل نهضت جنگل میبینیم.
✅وقتی شریعتی از سوسیالیسم منهای دولت صحبت میکند و یا از آزادی منهای سرمایهداری و یا از خداپرستی منهای آخوندیسم، به ما نشان میدهد که به دنبال سوسیالیسم دموکراتیک است و نه انواع و اقسام سوسیالیسمهای اقتدارگرایی که میشناسیم. در این دوره آخر، تاکید بر آزادی همتراز با برابری را بیشتر میشود دید. دکتر بعد از طرح تز «امت و امامت» در سال ۱۳۴۸، طی سالهای بعد، هم در سطح جهانی و هم منطقهای، دیده است که جنبشهای رهاشده از استعمار چه بدیلهایی ساختهاند و چه سرنوشتی داشتهاند و نیز این که نبود دموکراسی در جنبش انقلابی خود ایران چه تبعات و عوارضی به وجود آورده است.
✅شریعتی بیش از مارکسیسم به جریانات موازی، انشعابی یا حاشیهای جنبش سوسیال دموکراسی احساس نزدیکی میکرده است. به عنوان مثال آنارشیستها و سایر گرایشاتی که بعدها در نئومارکسیستها خود را نشان داده؛ مثلاً نئومارکسیسم اروپایی سنتی است که از لوکاچ و ارنست بلوخ شروع میشود.
✅شریعتی اگرچه بیشتر معطوف به جریانات موازی، انشعابی، حاشیهای یا پیرامونی مارکسیسم بوده است اما به اهمیت مارکس واقف بوده و مارکسیسم را بر سه نوع تقسیم میکند: (اسلامشناسی درس دوازده) 1- مارکسیسم عامیانه. 2- مارکسیسم دولتی و 3- مارکسیسم علمی. در مارکسیسم علمی نیز به دورهبندیهای مختلف زندگی مارکس نظر میاندازد: مارکس جوان، مارکس دوران پختگی، مارکس دوران پیری. این نشان میدهد که ما باید در دو بازه مارکس را بشناسیم و برای شناخت بهتر، رعایت این دورهبندیها ضروری است؛ زیرا مارکس، نقاب مارکسیسم پوشیده، پنهان و مسخ شده است. در واقع شناخت مارکس بعد از مارکسیسم مطرح شده، یعنی بعد از فروپاشی بلوک شرق و بروز جنبشهای انتقادی ـ اعتراضی جدید رجوع دوباره به آرمانهای عدالتخواهی در برابر نظم نوینی که سرمایهداری پیشنهاد میدهد و رجوع به مارکس و خوانش دوباره مارکس ضروری است.
✅تکیه بر ایده عدالت اجتماعی و تضادهای طبقاتی از سوی شریعتی صرفاً تاثیرپذیری از مد زمانه نبوده است بلکه مواجههای بیواسطه با مشکلات روزمره مردم و محرومیتهای آنان از یک سو و آشنایی با سنت عدالتخواهانه ملی و مذهبی و فرهنگی ما و نیز تاثیرپذیری از چپ عربی (ترجمه ابوذر اثر جوده السحار در دوران جوانی) از سوی دیگر ذهن او را با این مفاهیم آشنا میکند و شکل میدهد. پس از اینکه به اروپا میرود هم با سوسیال دموکراسی به شکل علمی آشنا میشود.
✅شریعتی میگوید مبارزه با تثلیث «زر و زور و تزویر» از طریق مبارزه ضداستحماری. استحمار واژهای است کلیدی و ساخته شریعتی که در برابرش نوعی خودآگاهی را بیان میکند. این خودآگاهی که آموزهای است از سنت چپ، مارکسیسم و سوسیال دموکراسی، نوعی آگاهی متعین است یعنی آگاهی فلسفی ـ کلامی و مجرد نیست بلکه آگاهیای است که تعین اجتماعی دارد و با زر و زور و تزویر متعین میشود و از همه مهمتر با تحمیق یا تزویر و مسخ آزادی، مبارزه میکند.
#یادمان_دکتر_علی_شریعتی
🔸منبع: چشمانداز ایران، یادنامه دکتر شریعتی
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3eekqAf
✍احسان شریعتی
✅در نظریه «عرفان، برابری، آزادی» برابری نه تنها نشانگر آرمان عدالت اجتماعی است، بلکه ـ همچون دیگر بدیلهای شریعتی ـ راهکاری علمی، فنی و کاربردی نیز دارد. در نخستین اثر شریعتی، ابوذر غفاری، تعبیر سوسیالیست خداپرست به کار برده میشود. باید دید که شریعتی چه درکی از این تعبیر و چه نسبتی با جنبش سوسیال دموکراسی و سوسیالیسم اروپایی داشته است. این جریان در درون خود گرایشهای مختلفی داشته است. به طور مشخص میتوان به انشعاب بزرگی که در جنبش سوسیال دموکراسی بعد از لنین صورت گرفت اشاره کرد؛ انشعابی که جنبش سوسیال دموکراسی را به شرق و جنوب منتقل کرد.
✅شریعتی در دو ساحت، به مفهوم عدالت تکیه دارد. یکی دیدگاه جهانبینی و مبتنی بر فرهنگی است که ریشه در سنت تاریخی، ملی و مذهبی ما دارد. ما این سنت را در ایران داریم. از جنبش مزدک و جنبشهای عدالتخواهانهای که ایرانیان داشتند تا زمانی که سلمان اسلام میآورد و زمینهساز نوعی پیوند میان ایران و اسلام میشود. شریعتی خود، این جنبشها را معرفی کرده است: از جنبش شعوبی گرفته تا سربداران که یکی از عناصر اصلی آن عدالتخواهی بوده است. همچنین در عصر جدید از زمان سید جمال تاکنون بحث عدالت اجتماعی به شکل حقوقی و سیاسی یعنی دموکراسیخواهی و جمهوریخواهی مطرح شده است. به موازات، البته ایدههای سوسیالیستی از طریق جریاناتی مثل اجتماعیون ـ عامیون به تدریج نفوذ کرده و در ایران شکل میگیرد و رد پای آن را در جنبشهایی مثل نهضت جنگل میبینیم.
✅وقتی شریعتی از سوسیالیسم منهای دولت صحبت میکند و یا از آزادی منهای سرمایهداری و یا از خداپرستی منهای آخوندیسم، به ما نشان میدهد که به دنبال سوسیالیسم دموکراتیک است و نه انواع و اقسام سوسیالیسمهای اقتدارگرایی که میشناسیم. در این دوره آخر، تاکید بر آزادی همتراز با برابری را بیشتر میشود دید. دکتر بعد از طرح تز «امت و امامت» در سال ۱۳۴۸، طی سالهای بعد، هم در سطح جهانی و هم منطقهای، دیده است که جنبشهای رهاشده از استعمار چه بدیلهایی ساختهاند و چه سرنوشتی داشتهاند و نیز این که نبود دموکراسی در جنبش انقلابی خود ایران چه تبعات و عوارضی به وجود آورده است.
✅شریعتی بیش از مارکسیسم به جریانات موازی، انشعابی یا حاشیهای جنبش سوسیال دموکراسی احساس نزدیکی میکرده است. به عنوان مثال آنارشیستها و سایر گرایشاتی که بعدها در نئومارکسیستها خود را نشان داده؛ مثلاً نئومارکسیسم اروپایی سنتی است که از لوکاچ و ارنست بلوخ شروع میشود.
✅شریعتی اگرچه بیشتر معطوف به جریانات موازی، انشعابی، حاشیهای یا پیرامونی مارکسیسم بوده است اما به اهمیت مارکس واقف بوده و مارکسیسم را بر سه نوع تقسیم میکند: (اسلامشناسی درس دوازده) 1- مارکسیسم عامیانه. 2- مارکسیسم دولتی و 3- مارکسیسم علمی. در مارکسیسم علمی نیز به دورهبندیهای مختلف زندگی مارکس نظر میاندازد: مارکس جوان، مارکس دوران پختگی، مارکس دوران پیری. این نشان میدهد که ما باید در دو بازه مارکس را بشناسیم و برای شناخت بهتر، رعایت این دورهبندیها ضروری است؛ زیرا مارکس، نقاب مارکسیسم پوشیده، پنهان و مسخ شده است. در واقع شناخت مارکس بعد از مارکسیسم مطرح شده، یعنی بعد از فروپاشی بلوک شرق و بروز جنبشهای انتقادی ـ اعتراضی جدید رجوع دوباره به آرمانهای عدالتخواهی در برابر نظم نوینی که سرمایهداری پیشنهاد میدهد و رجوع به مارکس و خوانش دوباره مارکس ضروری است.
✅تکیه بر ایده عدالت اجتماعی و تضادهای طبقاتی از سوی شریعتی صرفاً تاثیرپذیری از مد زمانه نبوده است بلکه مواجههای بیواسطه با مشکلات روزمره مردم و محرومیتهای آنان از یک سو و آشنایی با سنت عدالتخواهانه ملی و مذهبی و فرهنگی ما و نیز تاثیرپذیری از چپ عربی (ترجمه ابوذر اثر جوده السحار در دوران جوانی) از سوی دیگر ذهن او را با این مفاهیم آشنا میکند و شکل میدهد. پس از اینکه به اروپا میرود هم با سوسیال دموکراسی به شکل علمی آشنا میشود.
✅شریعتی میگوید مبارزه با تثلیث «زر و زور و تزویر» از طریق مبارزه ضداستحماری. استحمار واژهای است کلیدی و ساخته شریعتی که در برابرش نوعی خودآگاهی را بیان میکند. این خودآگاهی که آموزهای است از سنت چپ، مارکسیسم و سوسیال دموکراسی، نوعی آگاهی متعین است یعنی آگاهی فلسفی ـ کلامی و مجرد نیست بلکه آگاهیای است که تعین اجتماعی دارد و با زر و زور و تزویر متعین میشود و از همه مهمتر با تحمیق یا تزویر و مسخ آزادی، مبارزه میکند.
#یادمان_دکتر_علی_شریعتی
🔸منبع: چشمانداز ایران، یادنامه دکتر شریعتی
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3eekqAf
🔺پذیرش شکست یا مقاومت
🔸گفتوگوی لطفالله میثمی با سعيد شاهسوندي
#بخش_دوازدهم
✅در یک بعدازظهر پايیزی در آذر ماه 1353، در شرايطی که خانهگردیهای شبانه ساواک جریان داشت و از زمین وآسمان بر سرمان مشکلات میبارید، در خانه اصلی و پایگاهی در خیابان ترقی جمع بودیم، مجید (شريفواقفي) هم آمد. برخلاف همیشه که چهرهای آرام و مهربان و لبخندی ملایم برگوشه لب داشت، اینبار خسته و آشکارا اندوهگین بود.در صحبتش برخلاف همیشه که یکی دو تکه ظریف اصفهانی میپراند از طنز خبری نبود. مجید که آمد گفت، نشریه داخلی سازمان را آوردهام. پيش از این، جزوات سازمانی را که میآورد تحویل من و یا مرتضی (صمديه) میداد و ما بهتنهايی در فواصل کارهايی که داشتیم آن را خوانده و سپس موارد مهم را با هم بحث میکردیم. اما اینبار گفت: کارها را تعطیل کنید و جزوه را باهم بخوانیم. یکی بخواند و دیگران گوش کنند.
✅ساختار مقاله پرچم از این قرار بود: 1ـ مقدمهای درباره آغاز، مضمون و محتواي مبارزه ایدئولوژیک درونسازمانی. 2ـ ضرورتها و اهداف. 3ـ موانع و مخالفتهادر مقابل مبارزه ایدئولوژیک و دستهبندی آنها. 4ـ ویژگیهای هريك از جریانهای مخالف.5 ـ تعیین هدف مرحلهای. 6ـ گزارشی از برخورد با یک جریان انحرافی و سرانجام آن. 7ـ تعیین هدف مرحله نوین و اهداف کنونی مبارزه ایدئولوژیک درون سازمانی.
✅هرچه خواندن مقاله جلوتر میرفت بر بُهت من افزوده میشد. پیش از این جزوه سبز و شبههپراکنیهای آن را خوانده بودیم. پیش از این مجید زمزمههايی از تغییر "ایدئولوژی" بعضی افراد داده بود، اما این مسئله دیگری بود. این اعلام مارکسیستشدن سازمان در تمامیتش بود. این اعلام جنگ تمامعیار با گذشته سازمان و ایدئولوژی آن بود. مرتضی با صدای بلند مقاله را میخواند تا به این عبارت رسید "بدترین ضعفها در کادر رهبری سازمان از شهادت احمد تا شهادت رضا" دیگر نتوانستم راحت روی صندلی بند شوم. دروغ از این روشنتر نشنیده بودم، آن همه در لابلای عبارتی این چنین.
✅مرتضی مقاله را میخواند و من به یاد هوادارانی که می شناختم بودم.آنها بعد ازاین به ما و من چه خواهند گفت؟ آخر آنها سازمان و ما را مسلمانانی انقلابی و موحد میشناختند و از اینرو بود که به ما اعتماد کرده و هست و نیست خود را در اختیارمان گذاشته بودند. حال به آنها چه بگویم؟ بگویم سازمان ما یکشبه مارکسیست شده؟ چگونه باورم کنند؟ مردم به ما چه خواهند گفت؟ ما چه پاسخی برای آنها داریم؟ آیا اصلاً ما را خواهند پذیرفت؟ اعتقادات خودم چه میشود؟
✅وقتي مقاله تمام شد، سکوتی بر ما حاکم شد. پیش از این از ساواک شاه ضربه میخوردیم و زخمی بودیم، حال زخمیتر شدیم البته اینبار از جسم و از جان؟ هیچکس مایل به شروعکردن صحبت نبود. مرتضی به من نگاه کرد و من به مرتضی. با این همهگويی هر دو به یک کلمه فکر میکردیم؛ کلمهای که نمیخواستیم بر زبان آوریم، ولی تمام وجودمان آن را طلب میکرد.
✅از خود ميپرسيدم سازمان که تمام شد و رفت چه میخواهی بکنی؟ پرچمدار و جماعت همراهش را شایسته همراهی ندیدم به هزاردلیل. دلايل مبارزهای را که چندین سال پیش شروع کرده بودم نیز پا برجا دیدم. ظلم و ستم، استبداد و خفقان رژیم شاه تغییر نکرده سهل است، با تشکیل حزب رستاخیز تشدید هم شده بود. میدان مبارزه را نیز داخل میدانستم و لحظهای در آن شک نکردم، در این میان پرسشی تمامی وجودم را فراگرفت: چه باید کرد؟ تو چه خواهی کرد؟ انتخابهای پیش رویم متعدد نبود: یا قبول شکست و تسلیمشدن و یا مقاومت.
✅مقاله پرچم به ما فهماند که با بحث و اعتراض درون سازمانی کارمان پیش نمیرود. پرچمدار تمامی اهرمهای تشکیلاتی را در دست داشت و هرگونه میخواست با نام "سازمان" و بهنام "جمع" با ما برخورد میکرد، همانگونه که با سپاسی کرده بود. نظر هر سه نفر ما این شد که "جریان" به رهبری پرچمدار، "جریانی" انحرافی است وبرای مقابله با آن ما نیز باید " جریان" خاص خود را بهوجود آوریم.
#گفتوگو_با_سعید_شاهسوندی
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/312wsJd
🔸گفتوگوی لطفالله میثمی با سعيد شاهسوندي
#بخش_دوازدهم
✅در یک بعدازظهر پايیزی در آذر ماه 1353، در شرايطی که خانهگردیهای شبانه ساواک جریان داشت و از زمین وآسمان بر سرمان مشکلات میبارید، در خانه اصلی و پایگاهی در خیابان ترقی جمع بودیم، مجید (شريفواقفي) هم آمد. برخلاف همیشه که چهرهای آرام و مهربان و لبخندی ملایم برگوشه لب داشت، اینبار خسته و آشکارا اندوهگین بود.در صحبتش برخلاف همیشه که یکی دو تکه ظریف اصفهانی میپراند از طنز خبری نبود. مجید که آمد گفت، نشریه داخلی سازمان را آوردهام. پيش از این، جزوات سازمانی را که میآورد تحویل من و یا مرتضی (صمديه) میداد و ما بهتنهايی در فواصل کارهايی که داشتیم آن را خوانده و سپس موارد مهم را با هم بحث میکردیم. اما اینبار گفت: کارها را تعطیل کنید و جزوه را باهم بخوانیم. یکی بخواند و دیگران گوش کنند.
✅ساختار مقاله پرچم از این قرار بود: 1ـ مقدمهای درباره آغاز، مضمون و محتواي مبارزه ایدئولوژیک درونسازمانی. 2ـ ضرورتها و اهداف. 3ـ موانع و مخالفتهادر مقابل مبارزه ایدئولوژیک و دستهبندی آنها. 4ـ ویژگیهای هريك از جریانهای مخالف.5 ـ تعیین هدف مرحلهای. 6ـ گزارشی از برخورد با یک جریان انحرافی و سرانجام آن. 7ـ تعیین هدف مرحله نوین و اهداف کنونی مبارزه ایدئولوژیک درون سازمانی.
✅هرچه خواندن مقاله جلوتر میرفت بر بُهت من افزوده میشد. پیش از این جزوه سبز و شبههپراکنیهای آن را خوانده بودیم. پیش از این مجید زمزمههايی از تغییر "ایدئولوژی" بعضی افراد داده بود، اما این مسئله دیگری بود. این اعلام مارکسیستشدن سازمان در تمامیتش بود. این اعلام جنگ تمامعیار با گذشته سازمان و ایدئولوژی آن بود. مرتضی با صدای بلند مقاله را میخواند تا به این عبارت رسید "بدترین ضعفها در کادر رهبری سازمان از شهادت احمد تا شهادت رضا" دیگر نتوانستم راحت روی صندلی بند شوم. دروغ از این روشنتر نشنیده بودم، آن همه در لابلای عبارتی این چنین.
✅مرتضی مقاله را میخواند و من به یاد هوادارانی که می شناختم بودم.آنها بعد ازاین به ما و من چه خواهند گفت؟ آخر آنها سازمان و ما را مسلمانانی انقلابی و موحد میشناختند و از اینرو بود که به ما اعتماد کرده و هست و نیست خود را در اختیارمان گذاشته بودند. حال به آنها چه بگویم؟ بگویم سازمان ما یکشبه مارکسیست شده؟ چگونه باورم کنند؟ مردم به ما چه خواهند گفت؟ ما چه پاسخی برای آنها داریم؟ آیا اصلاً ما را خواهند پذیرفت؟ اعتقادات خودم چه میشود؟
✅وقتي مقاله تمام شد، سکوتی بر ما حاکم شد. پیش از این از ساواک شاه ضربه میخوردیم و زخمی بودیم، حال زخمیتر شدیم البته اینبار از جسم و از جان؟ هیچکس مایل به شروعکردن صحبت نبود. مرتضی به من نگاه کرد و من به مرتضی. با این همهگويی هر دو به یک کلمه فکر میکردیم؛ کلمهای که نمیخواستیم بر زبان آوریم، ولی تمام وجودمان آن را طلب میکرد.
✅از خود ميپرسيدم سازمان که تمام شد و رفت چه میخواهی بکنی؟ پرچمدار و جماعت همراهش را شایسته همراهی ندیدم به هزاردلیل. دلايل مبارزهای را که چندین سال پیش شروع کرده بودم نیز پا برجا دیدم. ظلم و ستم، استبداد و خفقان رژیم شاه تغییر نکرده سهل است، با تشکیل حزب رستاخیز تشدید هم شده بود. میدان مبارزه را نیز داخل میدانستم و لحظهای در آن شک نکردم، در این میان پرسشی تمامی وجودم را فراگرفت: چه باید کرد؟ تو چه خواهی کرد؟ انتخابهای پیش رویم متعدد نبود: یا قبول شکست و تسلیمشدن و یا مقاومت.
✅مقاله پرچم به ما فهماند که با بحث و اعتراض درون سازمانی کارمان پیش نمیرود. پرچمدار تمامی اهرمهای تشکیلاتی را در دست داشت و هرگونه میخواست با نام "سازمان" و بهنام "جمع" با ما برخورد میکرد، همانگونه که با سپاسی کرده بود. نظر هر سه نفر ما این شد که "جریان" به رهبری پرچمدار، "جریانی" انحرافی است وبرای مقابله با آن ما نیز باید " جریان" خاص خود را بهوجود آوریم.
#گفتوگو_با_سعید_شاهسوندی
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/312wsJd
Telegraph
ریشه یابی پیدایش و تحولات بعدی سازمان مجاهدین خلق
پذیرش شکست یا مقاومت مقاله "پرچم" و اعلام تغییر ایدئولوژی در درون سازمان ◼در گفتوگوی پیشین رسیدیم به انتشار مقاله "پرچم" در نشریه داخلی سازمان به تاریخ آذر 1353، ماجرا را از همانجا پی ميگیریم. ⬜پیشتر اشاره کردم که در یک بعدازظهر پايیزی در آذر ماه 1353،…
🔺تاريخ گمشده آرمانخواهي
🔸 بخشی از گفتوگو با محمد توسلي
✅آن سالها جبهه ملی در امریکا فعال بود. نشریهای بهنام «اندیشه جبهه» با همکاری دکتر چمران و دکتر یزدی منتشر میشد. در سفری كه به پنسیلوانیا داشتم با دکتر چمران ملاقات کردم. شخصیت دکتر چمران برای من خیلی جاذبه داشت. زندگی خانوادگی ایشان نشان نمیداد که خانم ایشان امریکایی است. رابطه خیلی محبتآمیزی بین دکتر چمران و همسرشان برقرار بود. همسرش پروانه بود و او شمع.
✅بعدها متوجه شدم که ابتدا خواسته بودند که از طریق دکتر شریعتی با دوستان الجزیره ارتباط برقرار کنند و از تجربیات آنها استفاده کنند. آنها موافقت نکردند که برای آموزش پایگاهی در اختیار بگذارند. بعد از طریق سفیر مصر در سوئیس با دولت مصر تماس میگیرند. آنها با توجه به آشنایی با سران نهضت آزادی از این برنامه استقبال میکنند. وقتی اولین گروه به مصر رفتند، دکتر چمران به من توصیه کرد که ترم آخر تحصیلم را تکمیل و سپس به آنها بپیوندم. مسئولیت من در آن دوره هماهنگی ارتباط خانواده دکتر چمران و سایر افراد با مصر بود. نامهها را از راه آلمان و سوئیس به مصر میرساندم.
✅باتوجه به مسئولیتی که داشتم، نامههای پروانه خانم را اجباراً باز میکردم. بعد در پاکت جدید ارسال میکردم. آن روزها از دیدن رابطه قوی این دو نفر منقلب میشدم. این نشان میداد که دکتر چمران و همسرش چه ایثاری در تحمل این دلتنگیها داشتند.
✅در لبنان با دکتر چمران ملاقات کردم. ایشان در شرایط بغرنج جنگی در شهر صور در جنوب لبنان بود. دیدن دکتر چمران با آن حالات عرفانی برایم بسیار جذاب بود. در آن شرایط دکتر چمران مجبور به انتخاب بین خانواده خودش و جوانان لبنانی میشود. به نظر من این یک انتخاب تاریخی بود که از نظر روانشناسی قابل بررسی است.
✅بعد از جدایی از خانواده شبی خواب میبیند که یکی از فرزندانش در حال غرقشدن در استخر است و فریاد میزند پدر... پدر... از خواب میپرد و نگران میشود. از طریقی با منزل تماس میگیرد. متوجه میشود در همان لحظات این اتفاق برای فرزندش افتاده است.
✅بعد از شروع جنگ ما تمام امکانات شهرداری را برای کمک به پشت جبهه بسیج کردیم. خود من بعد از اتمام کارم در شهرداری در اولین فرصت به جبهه رفتم. در ستاد جنگهای نامنظم در جلساتی با شرکت دکتر چمران، مهدی چمران و کمال خرازی شرکت داشتم. با مسائل و مشکلاتی که در آنجا روبرو بودند آشنا شدم. من هنوز نمیتوانم وارد جزئیات بشوم، بخشی که قابلگفتن است مشکلاتی بود که آقای غرضی به عنوان استاندار برایشان بهوجود آورده بود. وسیله نقلیه و حتی آرپیجی به آنها نمیدادند.
✅دکتر چمران به من پیشنهاد داد که به عنوان فرمانده واحد مهندسی ستاد جنگهای نامنظم با ایشان همکاری کنم. من گفتم با طیبخاطر میپذیرم، ولی بهتر است اول موافقت شورایعالی دفاع را بگیرید. از اتفاق همان شب اعضای شورایعالی دفاع به اهواز آمدند. همه من را میشناختند و با آنها کار کرده بودم.
✅در روزهای آخر حملات زیادی به دکتر چمران میشد. پلاکاردهایی در سر در دانشگاه تهران نصب کرده بود که یزدی و چمران، عامل موساد و سیا. برداشت من این است که خدا او را دوست داشت که شهید شد تا در معرض ابتلاي بیشتر نباشد.
✅دکتر چمران توانايیها و ویژگیهای خاص خود را داشت. ایشان در جنگهای نامنظم تخصص داشت. توجه دارید که سپاه در دولت موقت زیر نظر دکتر یزدی تشکیل شد. پیشنویس اولین اساسنامه سپاه را بنده تدوین کردم. نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به جای گارد ملی طراحی کردم. هدف این بود که، در دوره انتقال، سپاه، پاسدار ارزشهای انقلاب یعنی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی و مطالبات تاریخی ملت ایران باشد و از تکرار کودتای 28 مرداد و بازتولید استبداد جلوگیری کند.
✅ایشان خیلی تحتتأثیر مهندس بازرگان بود. او مهندس بازرگان را استاد خود میدانست و سوابق زندگی او این واقعیت را به وضوح نشان میدهد اما در مورد جنگ در دیداری که با ایشان در اهواز داشتم، جملهای به من گفت که «اگر آقای خمینی نبود هیچکس نمیتوانست تودههای مردم را برای این جنگ بسیج کند». این اظهارنظر کارشناسی دکتر چمران که در خصوص نقش بسیج نیروها در جنگ است، نشان میدهد که کارهایی را که در جبههها میشد، مرهون ایشان میدانست.
منبع: چشمانداز ایران شماره 85
#cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3fLT5pz
🔸 بخشی از گفتوگو با محمد توسلي
✅آن سالها جبهه ملی در امریکا فعال بود. نشریهای بهنام «اندیشه جبهه» با همکاری دکتر چمران و دکتر یزدی منتشر میشد. در سفری كه به پنسیلوانیا داشتم با دکتر چمران ملاقات کردم. شخصیت دکتر چمران برای من خیلی جاذبه داشت. زندگی خانوادگی ایشان نشان نمیداد که خانم ایشان امریکایی است. رابطه خیلی محبتآمیزی بین دکتر چمران و همسرشان برقرار بود. همسرش پروانه بود و او شمع.
✅بعدها متوجه شدم که ابتدا خواسته بودند که از طریق دکتر شریعتی با دوستان الجزیره ارتباط برقرار کنند و از تجربیات آنها استفاده کنند. آنها موافقت نکردند که برای آموزش پایگاهی در اختیار بگذارند. بعد از طریق سفیر مصر در سوئیس با دولت مصر تماس میگیرند. آنها با توجه به آشنایی با سران نهضت آزادی از این برنامه استقبال میکنند. وقتی اولین گروه به مصر رفتند، دکتر چمران به من توصیه کرد که ترم آخر تحصیلم را تکمیل و سپس به آنها بپیوندم. مسئولیت من در آن دوره هماهنگی ارتباط خانواده دکتر چمران و سایر افراد با مصر بود. نامهها را از راه آلمان و سوئیس به مصر میرساندم.
✅باتوجه به مسئولیتی که داشتم، نامههای پروانه خانم را اجباراً باز میکردم. بعد در پاکت جدید ارسال میکردم. آن روزها از دیدن رابطه قوی این دو نفر منقلب میشدم. این نشان میداد که دکتر چمران و همسرش چه ایثاری در تحمل این دلتنگیها داشتند.
✅در لبنان با دکتر چمران ملاقات کردم. ایشان در شرایط بغرنج جنگی در شهر صور در جنوب لبنان بود. دیدن دکتر چمران با آن حالات عرفانی برایم بسیار جذاب بود. در آن شرایط دکتر چمران مجبور به انتخاب بین خانواده خودش و جوانان لبنانی میشود. به نظر من این یک انتخاب تاریخی بود که از نظر روانشناسی قابل بررسی است.
✅بعد از جدایی از خانواده شبی خواب میبیند که یکی از فرزندانش در حال غرقشدن در استخر است و فریاد میزند پدر... پدر... از خواب میپرد و نگران میشود. از طریقی با منزل تماس میگیرد. متوجه میشود در همان لحظات این اتفاق برای فرزندش افتاده است.
✅بعد از شروع جنگ ما تمام امکانات شهرداری را برای کمک به پشت جبهه بسیج کردیم. خود من بعد از اتمام کارم در شهرداری در اولین فرصت به جبهه رفتم. در ستاد جنگهای نامنظم در جلساتی با شرکت دکتر چمران، مهدی چمران و کمال خرازی شرکت داشتم. با مسائل و مشکلاتی که در آنجا روبرو بودند آشنا شدم. من هنوز نمیتوانم وارد جزئیات بشوم، بخشی که قابلگفتن است مشکلاتی بود که آقای غرضی به عنوان استاندار برایشان بهوجود آورده بود. وسیله نقلیه و حتی آرپیجی به آنها نمیدادند.
✅دکتر چمران به من پیشنهاد داد که به عنوان فرمانده واحد مهندسی ستاد جنگهای نامنظم با ایشان همکاری کنم. من گفتم با طیبخاطر میپذیرم، ولی بهتر است اول موافقت شورایعالی دفاع را بگیرید. از اتفاق همان شب اعضای شورایعالی دفاع به اهواز آمدند. همه من را میشناختند و با آنها کار کرده بودم.
✅در روزهای آخر حملات زیادی به دکتر چمران میشد. پلاکاردهایی در سر در دانشگاه تهران نصب کرده بود که یزدی و چمران، عامل موساد و سیا. برداشت من این است که خدا او را دوست داشت که شهید شد تا در معرض ابتلاي بیشتر نباشد.
✅دکتر چمران توانايیها و ویژگیهای خاص خود را داشت. ایشان در جنگهای نامنظم تخصص داشت. توجه دارید که سپاه در دولت موقت زیر نظر دکتر یزدی تشکیل شد. پیشنویس اولین اساسنامه سپاه را بنده تدوین کردم. نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به جای گارد ملی طراحی کردم. هدف این بود که، در دوره انتقال، سپاه، پاسدار ارزشهای انقلاب یعنی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی و مطالبات تاریخی ملت ایران باشد و از تکرار کودتای 28 مرداد و بازتولید استبداد جلوگیری کند.
✅ایشان خیلی تحتتأثیر مهندس بازرگان بود. او مهندس بازرگان را استاد خود میدانست و سوابق زندگی او این واقعیت را به وضوح نشان میدهد اما در مورد جنگ در دیداری که با ایشان در اهواز داشتم، جملهای به من گفت که «اگر آقای خمینی نبود هیچکس نمیتوانست تودههای مردم را برای این جنگ بسیج کند». این اظهارنظر کارشناسی دکتر چمران که در خصوص نقش بسیج نیروها در جنگ است، نشان میدهد که کارهایی را که در جبههها میشد، مرهون ایشان میدانست.
منبع: چشمانداز ایران شماره 85
#cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3fLT5pz
🔺پرواز ملکوتی دو رقصنده
✍️محمدرضا دادیزاده
✅در تاریخ ۲۶ خرداد سال ۱۳۵۴ پس از شهادت بیژن جزنی، مصطفی جوان خوشدل و هفت تن از یارانشان، زندانیان زندان قصر در انتظار حادثه دیگر بودند. با توطئهچینی رئیس زندان ابوالفضل موسوی، من و اکبر کامیابی از فدائیان را به زیر هشت فراخواندند.
✅ رفتار رئیس زندان خشن و با اهانت همراه بود. در جواب سؤالی که ما را به کجا میبرید با غیظ گفت: «میروید و میبینید».
✅ساعت 5 عصر بود که ما را به کمیته مشترک برده داخل اتاقی انداختند. یک لامپ کوچک کمنور تنها روشنایی این اتاق بود. دود سیگار همه جای اتاق را گرفته بود. یک زیلوی کهنه و کثیف و چند دمپایی کهنه تنها امکان رفاهی این اتاق بود. با ورود ما به اتاق تعدادمان به ۲۱ نفر رسید. مساحت اتاق از ۱۵ مترمربع تجاوز نمیکرد. فضای تنگ و تاریک اتاق، دود سیگار، نبود روزنه یا هواکش امکان تنفس را دشوار میکرد. از دوستان خواستیم کشیدن سیگار را متوقف کنند. هرچه در میزدیم نگهبان دَر را باز نمیکرد. اکسیژن کاهش مییافت. زندانیان بهنوبت زیر درِ اتاق دراز میکشیدند و از درز پایین دَر نفسی تازه میکردند تا اینکه در باز شد و شام دادند.
✅در میان زندانیان اتاق جوان نوزدهسالهای حضور داشت که در دادگاه تجدیدنظر محکومیت اعدامش قطعی شده بود. در پایان آن شب در سپیدهدمان میخواستند او را به پرواز درآورند؛ اما در اوایل شب ما شوق پرواز او را مشاهده کردیم. این جوان رعنا با چهرهای زیبا و خندان از جای برخاست. شادی از درونش میجوشید. زندانیان قبل از ورود ما برنامه شب را ریخته بودند. ساعت ۹ شب حال و هوای اتاق دگرگون شد. ناگهان حاضرین دم گرفتند و به کف زدن پرداختند. مهتاب از میان دود و تاریکی و از پشت ابر به در آمد. جوان نوزدهساله با چهرهای زیبا و قیافهای معصوم به رقص درآمد. اندام لاغر و قدبلند او به موزونیت حرکات رقص آذری جان بخشید. او مارکسیست و از فداییان خلق بود. برای رسیدن به حوریان بهشتی نمیرقصید. پس چه عاملی او را اینچنین به رقص درآورده بود؟!
بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست
گفت ما را جلوه معشوق بر این کار داشت
✅آن شب لطافت احساس و شکوفایی گوهر انسانی یک جوان مارکسیست به جانم پیوند خورد. همه در حیرت فرورفته بودند. آرامش حاکم بر شخصیت این جوان همه را مبهوت ساخته بود. در این لحظه حساس زندگی، همچون دیگر دوستانم نمیدانستم بخندم یا از شوق بگریم. دلم میخواست من هم میتوانستم مثل او برقصم اما دیدم که نمیتوانم.
✅سحرگاه فردایش آن جوان زیبا را از پیش ما بردند و تیرباران کردند.
آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند
رفتند و شهر خفته ندانست کیستاند
فریادشان تموج شط حیات بود
چون آذرخش در سخن خویش زیستند
مرغان پر گشوده طوفان که روز مرگ
دریا و موج و صخره بر ایشان گریستند
میگفتی ای عزیز! سترون شدهست خاک
اینک ببین برابر چشم تو چیستاند
هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز
باز آخرین شقایق این باغ نیستند
✅این رقصنده تاریخ مبارزات ایران «حسین سلاحی» برادر کوچک کاظم و جواد سلاحی بود. جواد سلاحی همرزم علیرضا نابدل، اولین چریک فدایی بود که در جریان درگیریهای مسلحانه کشته شد.
✅جواد سلاحی جزو نُه چریکی بود که مأموران رژیم شاه پس از عملیات سیاهکل تلاش کردند آنها را بازداشت کنند. برای دستگیری هرکدام از آنها ۱۰۰ هزار تومان جایزه تعیین کرده بودند.
✅کاظم سلاحی در دانشکده فنی دانشگاه تهران مهندسی شیمی خوانده بود. کاظم پس از بازداشت و تحمل شکنجه های متعدد روز ۱۴ تیرماه ۱۳۵۰ توسط رژیم پهلوی به جوخه اعدام سپرده شد.
✅حسین سلاحی دومین رقصنده تاریخ مبارزات مسلحانه ایران روز ۲۸ خرداد سال ۱۳۵۴ اعدام شد.
✅پس از آن شب ما سه نفر که از زندان قصر آمده بودیم باید خود را برای بازجویی آماده میکردیم. بعدها پس از آزادی تمامی زندانیان سیاسی در سال ۵۷، از ما سه نفر، ابوالفضل موسوی در بمباران جنگ ایران و عراق به هنگام نجات زنی از زیر آوار در تهران جانش را از دست میدهد. اکبر کامیابی از فداییان خلق در صورت زنده بودن میتواند خاطره آن شب بهیادماندنی و رقص حسین سلاحی را تأیید و تکمیل کند.
منبع: چشمانداز ایران شماره 121
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/2zROrac
✍️محمدرضا دادیزاده
✅در تاریخ ۲۶ خرداد سال ۱۳۵۴ پس از شهادت بیژن جزنی، مصطفی جوان خوشدل و هفت تن از یارانشان، زندانیان زندان قصر در انتظار حادثه دیگر بودند. با توطئهچینی رئیس زندان ابوالفضل موسوی، من و اکبر کامیابی از فدائیان را به زیر هشت فراخواندند.
✅ رفتار رئیس زندان خشن و با اهانت همراه بود. در جواب سؤالی که ما را به کجا میبرید با غیظ گفت: «میروید و میبینید».
✅ساعت 5 عصر بود که ما را به کمیته مشترک برده داخل اتاقی انداختند. یک لامپ کوچک کمنور تنها روشنایی این اتاق بود. دود سیگار همه جای اتاق را گرفته بود. یک زیلوی کهنه و کثیف و چند دمپایی کهنه تنها امکان رفاهی این اتاق بود. با ورود ما به اتاق تعدادمان به ۲۱ نفر رسید. مساحت اتاق از ۱۵ مترمربع تجاوز نمیکرد. فضای تنگ و تاریک اتاق، دود سیگار، نبود روزنه یا هواکش امکان تنفس را دشوار میکرد. از دوستان خواستیم کشیدن سیگار را متوقف کنند. هرچه در میزدیم نگهبان دَر را باز نمیکرد. اکسیژن کاهش مییافت. زندانیان بهنوبت زیر درِ اتاق دراز میکشیدند و از درز پایین دَر نفسی تازه میکردند تا اینکه در باز شد و شام دادند.
✅در میان زندانیان اتاق جوان نوزدهسالهای حضور داشت که در دادگاه تجدیدنظر محکومیت اعدامش قطعی شده بود. در پایان آن شب در سپیدهدمان میخواستند او را به پرواز درآورند؛ اما در اوایل شب ما شوق پرواز او را مشاهده کردیم. این جوان رعنا با چهرهای زیبا و خندان از جای برخاست. شادی از درونش میجوشید. زندانیان قبل از ورود ما برنامه شب را ریخته بودند. ساعت ۹ شب حال و هوای اتاق دگرگون شد. ناگهان حاضرین دم گرفتند و به کف زدن پرداختند. مهتاب از میان دود و تاریکی و از پشت ابر به در آمد. جوان نوزدهساله با چهرهای زیبا و قیافهای معصوم به رقص درآمد. اندام لاغر و قدبلند او به موزونیت حرکات رقص آذری جان بخشید. او مارکسیست و از فداییان خلق بود. برای رسیدن به حوریان بهشتی نمیرقصید. پس چه عاملی او را اینچنین به رقص درآورده بود؟!
بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست
گفت ما را جلوه معشوق بر این کار داشت
✅آن شب لطافت احساس و شکوفایی گوهر انسانی یک جوان مارکسیست به جانم پیوند خورد. همه در حیرت فرورفته بودند. آرامش حاکم بر شخصیت این جوان همه را مبهوت ساخته بود. در این لحظه حساس زندگی، همچون دیگر دوستانم نمیدانستم بخندم یا از شوق بگریم. دلم میخواست من هم میتوانستم مثل او برقصم اما دیدم که نمیتوانم.
✅سحرگاه فردایش آن جوان زیبا را از پیش ما بردند و تیرباران کردند.
آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند
رفتند و شهر خفته ندانست کیستاند
فریادشان تموج شط حیات بود
چون آذرخش در سخن خویش زیستند
مرغان پر گشوده طوفان که روز مرگ
دریا و موج و صخره بر ایشان گریستند
میگفتی ای عزیز! سترون شدهست خاک
اینک ببین برابر چشم تو چیستاند
هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز
باز آخرین شقایق این باغ نیستند
✅این رقصنده تاریخ مبارزات ایران «حسین سلاحی» برادر کوچک کاظم و جواد سلاحی بود. جواد سلاحی همرزم علیرضا نابدل، اولین چریک فدایی بود که در جریان درگیریهای مسلحانه کشته شد.
✅جواد سلاحی جزو نُه چریکی بود که مأموران رژیم شاه پس از عملیات سیاهکل تلاش کردند آنها را بازداشت کنند. برای دستگیری هرکدام از آنها ۱۰۰ هزار تومان جایزه تعیین کرده بودند.
✅کاظم سلاحی در دانشکده فنی دانشگاه تهران مهندسی شیمی خوانده بود. کاظم پس از بازداشت و تحمل شکنجه های متعدد روز ۱۴ تیرماه ۱۳۵۰ توسط رژیم پهلوی به جوخه اعدام سپرده شد.
✅حسین سلاحی دومین رقصنده تاریخ مبارزات مسلحانه ایران روز ۲۸ خرداد سال ۱۳۵۴ اعدام شد.
✅پس از آن شب ما سه نفر که از زندان قصر آمده بودیم باید خود را برای بازجویی آماده میکردیم. بعدها پس از آزادی تمامی زندانیان سیاسی در سال ۵۷، از ما سه نفر، ابوالفضل موسوی در بمباران جنگ ایران و عراق به هنگام نجات زنی از زیر آوار در تهران جانش را از دست میدهد. اکبر کامیابی از فداییان خلق در صورت زنده بودن میتواند خاطره آن شب بهیادماندنی و رقص حسین سلاحی را تأیید و تکمیل کند.
منبع: چشمانداز ایران شماره 121
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/2zROrac
🔸صمد بهرنگی در آزمون تاریخ
به مناسبت دوم تیر ماه، زادروز صمد بهرنگی
✍️شهرام اقبالزاده
✅ «همه ما ماهی سیاه کوچولو هستیم.» توران میرهادی
شاید این سخن فرهنگبانوی ایران، توران میرهادی پارادوکسکال بهنظر برسد؛ بانویی را که تمام عمر به کار گروهی و فعالیت فرهنگی و مدنی با بهرهگیری از خرد جمعی مشغول بوده، با ماهی سیاه کوچولوِ تکرو چه کار؟
✅ بهنظر میرسد سرآغاز مدرنیته برمیگردد به تتبعات و یا جستارهای میشل مونتنی که مینوشت، «من وقتی از خودم مینویسم از انسان نوعی سخن میگويم.» یا من اندیشنده دکارت که در پی شک علمی خود میگوید، «میاندیشم پس هستم.» آیا اهمیت این سخنان تنها منحصر به برجستهكردن ذهن فردی در عالمي انتزاعي بهعنوان فاعل شناسا است؟ کانت هم در مقاله «روشنگری چیست؟» روشنگری را به بلوغ عقلی گره میزند، یعنی انسانی که مستقل میاندیشد و در بیان اندیشهاش دلیر است.
✅ آیا منظور از این سخن فرد منفک از جامعه و جهان است؟ آشکار است که کانت هم از انسان نوعی سخن میگوید که میخواهد بیاتکا به هيچ مرجع خارجی با عقل نقاد خود از زیر بار صغارت خارج شود. این سوژه اندیشنده یا عقل نقاد در اندیشه هگل و مارکس به عقل تاریخی کلنگر و دیالکتیکی بدل ميشود.
✅ مهم نیست که صمد در آن دوره و سنوسال چقدر فلسفه یا تاریخ خوانده، مهم این است که انباشت آگاهی او در شهودی هنری در شخصیت داستانی او بهصورت جهشی در «ماهی سیاه کوچولو» نمود پیدا میکند. شخصیتی کنجکاو که ابتدا شک میکند و با ذهن پرسشگر خود و برخورد نقادانه میخواهد ببیند آخر جویبار کجاست؟ و وقتی با پاسخهای همیشگی و کلیشهای روبهرو میشود، به تعبیر و تفسیر سخنان بزرگترها بسنده نمیکند و جسورانه دست به عمل میزند و مرجعیت آنها را به چالش میکشد و نفی ميكند.
✅ بیانصافی و حتی غیرعلمی است که آثار او را به سطح بیانيههای سیاسی یا آثاری ایدئولوژیک فرو بکاهیم و ارزش ادبی و نقش تاریخی او را در نگاه به کودک و درک کمابیش درستش از اهمیت دوران کودکی و ادبیات کودک، نادیده انگاریم. این ستمی است که بر وی از دو سو صورت گرفته است؛ گاه از چپ، بهنام همدلی و همفکری با او، همچون نقد منوچهر هزارخانی، که داستان زیبا و گیرای «ماهی سیاه کوچولو» را تا حد مانیفست جنبش چریکی پایین آورد و جنبه کودکانگی و ادبی آن را یکسره نادیده گرفت؛ و گاه از آن طرف نگرشی که صمد را بهعنوان فردی کافر و مرتد اعلام کرد. نمونه آن نقدهای رضا رهگذر است. باری، نگاهی به استقبال گسترده از «ماهی سیاه کوچولو»، پس از گذشت حدود نيمقرن (و البته دیگر آثار وی) و برگزیدهشدن ترجمه اخیر انگلیسی م.س.ک بهعنوان بهترین اثر خارجی ادبیات کودک در انگلستان، فارغ از بحث و جدلهای سیاسی، خود بهترین گواه ارزش ادبی کار صمد است.
@cheshmandaz_iran
yun.ir/haots8
به مناسبت دوم تیر ماه، زادروز صمد بهرنگی
✍️شهرام اقبالزاده
✅ «همه ما ماهی سیاه کوچولو هستیم.» توران میرهادی
شاید این سخن فرهنگبانوی ایران، توران میرهادی پارادوکسکال بهنظر برسد؛ بانویی را که تمام عمر به کار گروهی و فعالیت فرهنگی و مدنی با بهرهگیری از خرد جمعی مشغول بوده، با ماهی سیاه کوچولوِ تکرو چه کار؟
✅ بهنظر میرسد سرآغاز مدرنیته برمیگردد به تتبعات و یا جستارهای میشل مونتنی که مینوشت، «من وقتی از خودم مینویسم از انسان نوعی سخن میگويم.» یا من اندیشنده دکارت که در پی شک علمی خود میگوید، «میاندیشم پس هستم.» آیا اهمیت این سخنان تنها منحصر به برجستهكردن ذهن فردی در عالمي انتزاعي بهعنوان فاعل شناسا است؟ کانت هم در مقاله «روشنگری چیست؟» روشنگری را به بلوغ عقلی گره میزند، یعنی انسانی که مستقل میاندیشد و در بیان اندیشهاش دلیر است.
✅ آیا منظور از این سخن فرد منفک از جامعه و جهان است؟ آشکار است که کانت هم از انسان نوعی سخن میگوید که میخواهد بیاتکا به هيچ مرجع خارجی با عقل نقاد خود از زیر بار صغارت خارج شود. این سوژه اندیشنده یا عقل نقاد در اندیشه هگل و مارکس به عقل تاریخی کلنگر و دیالکتیکی بدل ميشود.
✅ مهم نیست که صمد در آن دوره و سنوسال چقدر فلسفه یا تاریخ خوانده، مهم این است که انباشت آگاهی او در شهودی هنری در شخصیت داستانی او بهصورت جهشی در «ماهی سیاه کوچولو» نمود پیدا میکند. شخصیتی کنجکاو که ابتدا شک میکند و با ذهن پرسشگر خود و برخورد نقادانه میخواهد ببیند آخر جویبار کجاست؟ و وقتی با پاسخهای همیشگی و کلیشهای روبهرو میشود، به تعبیر و تفسیر سخنان بزرگترها بسنده نمیکند و جسورانه دست به عمل میزند و مرجعیت آنها را به چالش میکشد و نفی ميكند.
✅ بیانصافی و حتی غیرعلمی است که آثار او را به سطح بیانيههای سیاسی یا آثاری ایدئولوژیک فرو بکاهیم و ارزش ادبی و نقش تاریخی او را در نگاه به کودک و درک کمابیش درستش از اهمیت دوران کودکی و ادبیات کودک، نادیده انگاریم. این ستمی است که بر وی از دو سو صورت گرفته است؛ گاه از چپ، بهنام همدلی و همفکری با او، همچون نقد منوچهر هزارخانی، که داستان زیبا و گیرای «ماهی سیاه کوچولو» را تا حد مانیفست جنبش چریکی پایین آورد و جنبه کودکانگی و ادبی آن را یکسره نادیده گرفت؛ و گاه از آن طرف نگرشی که صمد را بهعنوان فردی کافر و مرتد اعلام کرد. نمونه آن نقدهای رضا رهگذر است. باری، نگاهی به استقبال گسترده از «ماهی سیاه کوچولو»، پس از گذشت حدود نيمقرن (و البته دیگر آثار وی) و برگزیدهشدن ترجمه اخیر انگلیسی م.س.ک بهعنوان بهترین اثر خارجی ادبیات کودک در انگلستان، فارغ از بحث و جدلهای سیاسی، خود بهترین گواه ارزش ادبی کار صمد است.
@cheshmandaz_iran
yun.ir/haots8
Telegraph
صمد بهرنگی در آزمون تاریخ
دوم تیر ماه، زادروز صمد بهرنگی «همه ما ماهی سیاه کوچولو هستیم.» توران میرهادی شاید این سخن فرهنگبانوی ایران، توران میرهادی پارادوکسکال بهنظر برسد؛ بانویی را که تمام عمر به کار گروهی و فعالیت فرهنگی و مدنی با بهرهگیری از خرد جمعی مشغول بوده، با ماهی سیاه…
🔺اولین تلاشها و نتایجی فراتر از انتظار
🔸گفتوگوی لطفالله میثمی با سعيد شاهسوندي
# بخش_سیزدهم
✅انتشار مقاله پرچم در نشریه داخلی، درواقع اعلام تغییر ایدئولوژی در درون سازمان بود. مقاله پرچم به ما نشان داد که باوجود قرار مرکزیت مبنی بر مسکوتگذاردن اختلافها و عدمانتقال آنها به افراد مسئول تا حل نهايی آن در مرکزیت، دو شاخه دیگر و بويژه شاخه تقیشهرام، تغییر ایدئولوژی را از بالا به شاخه خود اعمال کردهاند. مقاله پرچم در عین حال آغاز حذف رهبری مجید و متلاشیکردن شاخه ما نیز بود.
✅مهمترین و باارزشترین سرمایه ما، سابقه و اعتبار تاریخی سازمان مجاهدین خلق، با بنیانگذارانی شناخته شده و شهدايی بهنام در پیشگاه مردم بود. سرمایهای تاریخی که میتوانست بهسرعت امکانات بالقوه درون جامعه را فعلیت بخشد، همانگونه که در پی ضربه شهریور 50 شاهد آن بودیم.
✅نخستين مسئلهای که هر سه برآن متفقالقول شدیم این بود که مبارزه اصلی ما کماکان با رژیم شاه است. مبارزه ما با پرچمدار و جریان او به این خاطر است که او مبارزه با رژیم را به شکست میکشاند. پس کماکان خط قرمز، ساواک و رژیم شاه بود.
✅بالاترین حساسیت نسبت به مجید باعنوان سردمدار "جریان دگماتیسم مذهبی" بود. نوک تیز مقاله پرچم نیز متوجه او بود. میدانستیم که دیر یا زود به سراغ مجید خواهند آمد و ارتباط او را با ما قطع خواهند کرد. یک روز مجید خبر آورد که دو پیشنهاد به او شده است؛ نخست آنکه پرچمدار به او گفته میخواهیم در اصفهان تشکیلات بزنیم، بهتر است تو بهعنوان سر شاخه اصفهان به آنجا بروی. پیشنهاد دوم این بود که "برو خارج مدتی فکر و مطالعه کن. اگر خواستی ادامه بده، وگرنه برو سراغ زندگی خودت." مجید این را هم رد کرده بود. وقتی مجید با هردو ییشنهاد مخالفت کرد، برای کسب روحیات انقلابی پرولتری و زدودن ویژگيهاي زشت خردهبورژوايی او را به کارگری فرستادند.
✅یکی دو هفته پس از انتشار مقاله پرچم، وحید افراخته که پيشتر در شاخه خود ما و گروه تشکیلاتی ما بود و پس از ضربه 27 مرداد به شاخه بهرام منتقل شده بود، در قرار بیرون خانه حاضر شد و سپس به خانه خیابان ترقی آمد. او با اعلام اینکه مجید دیگر نمیآید، خودش را مسئول گروه ما معرفی کرد.
✅او میخواست ادای پرچمدار را در بیاورد، ولی در این زمینه بسیار کمتجربه و ناتوان بود، نیامده شروع کرد، اما هر چه بیشتر تلاش کرد کمتر موفق شد. اول از آن جهت که تا چند ماه پیش به نوعی همردیف سازمانی ما بود، ما نقاط ضعف و قوت یکدیگر را خوب میدانستیم، نه دست او تماماً پر بود و نه دست ما تماماً خالی، از اينرو او نمیتوانست از موضع مسئول با ما برخورد کند.
✅الگوی افراخته، پرچمدار و مقاله پرچم بود و برخوردی که با علیرضا سپاسی آشتیانی بهعنوان "اپورتونیست چپنمای سلطهطلب" شده بود، او میخواست همین پروژه را در مورد من و مرتضی پیش ببرد. از يكسو ما شبها از دست خانهگردیهای ساواک، خواب راحت نداشتیم و ازسوي ديگر روزها درگیر بحث و گفتوگو با نارفیق وحید افراخته و بعدها هم بهرام آرام شدیم. عصرها با حضور افراخته، صمدیهلباف و من، بحث جریان داشت، البته او هرچه میبافت ما پنبه میکردیم. به این ترتیب خانه خیابان ترقی که یکی از امنترین خانههای سازمانی بود محل تردد افراد متعدد شد.
#گفتوگو_با_سعید_شاهسوندی
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/2YYCZlF
🔸گفتوگوی لطفالله میثمی با سعيد شاهسوندي
# بخش_سیزدهم
✅انتشار مقاله پرچم در نشریه داخلی، درواقع اعلام تغییر ایدئولوژی در درون سازمان بود. مقاله پرچم به ما نشان داد که باوجود قرار مرکزیت مبنی بر مسکوتگذاردن اختلافها و عدمانتقال آنها به افراد مسئول تا حل نهايی آن در مرکزیت، دو شاخه دیگر و بويژه شاخه تقیشهرام، تغییر ایدئولوژی را از بالا به شاخه خود اعمال کردهاند. مقاله پرچم در عین حال آغاز حذف رهبری مجید و متلاشیکردن شاخه ما نیز بود.
✅مهمترین و باارزشترین سرمایه ما، سابقه و اعتبار تاریخی سازمان مجاهدین خلق، با بنیانگذارانی شناخته شده و شهدايی بهنام در پیشگاه مردم بود. سرمایهای تاریخی که میتوانست بهسرعت امکانات بالقوه درون جامعه را فعلیت بخشد، همانگونه که در پی ضربه شهریور 50 شاهد آن بودیم.
✅نخستين مسئلهای که هر سه برآن متفقالقول شدیم این بود که مبارزه اصلی ما کماکان با رژیم شاه است. مبارزه ما با پرچمدار و جریان او به این خاطر است که او مبارزه با رژیم را به شکست میکشاند. پس کماکان خط قرمز، ساواک و رژیم شاه بود.
✅بالاترین حساسیت نسبت به مجید باعنوان سردمدار "جریان دگماتیسم مذهبی" بود. نوک تیز مقاله پرچم نیز متوجه او بود. میدانستیم که دیر یا زود به سراغ مجید خواهند آمد و ارتباط او را با ما قطع خواهند کرد. یک روز مجید خبر آورد که دو پیشنهاد به او شده است؛ نخست آنکه پرچمدار به او گفته میخواهیم در اصفهان تشکیلات بزنیم، بهتر است تو بهعنوان سر شاخه اصفهان به آنجا بروی. پیشنهاد دوم این بود که "برو خارج مدتی فکر و مطالعه کن. اگر خواستی ادامه بده، وگرنه برو سراغ زندگی خودت." مجید این را هم رد کرده بود. وقتی مجید با هردو ییشنهاد مخالفت کرد، برای کسب روحیات انقلابی پرولتری و زدودن ویژگيهاي زشت خردهبورژوايی او را به کارگری فرستادند.
✅یکی دو هفته پس از انتشار مقاله پرچم، وحید افراخته که پيشتر در شاخه خود ما و گروه تشکیلاتی ما بود و پس از ضربه 27 مرداد به شاخه بهرام منتقل شده بود، در قرار بیرون خانه حاضر شد و سپس به خانه خیابان ترقی آمد. او با اعلام اینکه مجید دیگر نمیآید، خودش را مسئول گروه ما معرفی کرد.
✅او میخواست ادای پرچمدار را در بیاورد، ولی در این زمینه بسیار کمتجربه و ناتوان بود، نیامده شروع کرد، اما هر چه بیشتر تلاش کرد کمتر موفق شد. اول از آن جهت که تا چند ماه پیش به نوعی همردیف سازمانی ما بود، ما نقاط ضعف و قوت یکدیگر را خوب میدانستیم، نه دست او تماماً پر بود و نه دست ما تماماً خالی، از اينرو او نمیتوانست از موضع مسئول با ما برخورد کند.
✅الگوی افراخته، پرچمدار و مقاله پرچم بود و برخوردی که با علیرضا سپاسی آشتیانی بهعنوان "اپورتونیست چپنمای سلطهطلب" شده بود، او میخواست همین پروژه را در مورد من و مرتضی پیش ببرد. از يكسو ما شبها از دست خانهگردیهای ساواک، خواب راحت نداشتیم و ازسوي ديگر روزها درگیر بحث و گفتوگو با نارفیق وحید افراخته و بعدها هم بهرام آرام شدیم. عصرها با حضور افراخته، صمدیهلباف و من، بحث جریان داشت، البته او هرچه میبافت ما پنبه میکردیم. به این ترتیب خانه خیابان ترقی که یکی از امنترین خانههای سازمانی بود محل تردد افراد متعدد شد.
#گفتوگو_با_سعید_شاهسوندی
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/2YYCZlF
Telegraph
ريشهيابي پیدایش و تحولات بعدی سازمان مجاهدین خلق
اولین تلاشها و نتایجی فراتر از انتظار ◼در شماره پیشین ضمن بازگوکردن بخشهای عمده مقاله "پرچم"، اشاره شد كه نخستین هسته مقاومت در برابر جریان مارکسیستی به رهبری تقی شهرام (پرچمدار) توسط مجید شریفواقفی، مرتضی صمدیهلباف و شما در خانه خیابان ترقی تشکیل…
🔸نقش «آب و غذا» در سقوط سرهنگ سرکش آفریقا
✍🏻نقی آقالو
✅در اکتبر 1983 کنگره عمومی خلق لیبی تحت نظر معمر قذافی، آغاز اجرای عملیات «پروژه بزرگ انتقال آب» را تصویب کرد که عنوان «النهر الصناعی العظیم» داشت، در قالب این طرح، آب کویرهای جنوب و جنوب شرقی لیبی را باید به مناطق شمالی و شمال غربی این کشور، میرساندند؛ حجمی برابر با 6/5 میلیون مترمکعب در روز. سرهنگ قذافی به این طرح بزرگ میبالید و همیشه از آن بهعنوان «هشتمین عجایب جهان» نام میبرد. این منابع عظیم فسیلی در حقیقت، ذخیره خارقالعادهای بود از آب شیرین در محدوده جنوب لیبی و مشترک با کشورهای چاد، مصر و سودان.
✅پس از سرنگونی دیکتاتور عراق در 2003، قذافی چرخش 180 درجهای به سمت غرب پیدا کرد و در یک اقدام غیرمنتظره بر سر تحویل یا انهدام تأسیسات هستهای و سلاحهای پیشرفته خود به ارزش دهها میلیارد دلار که از شوروی سابق و چین خریده بود به معامله و گفتوگو نشست.
برای به دست آوردن دل غربیان، اما این اقدامات کافی نبود؟ بنابراین، پرداخت 20 میلیارد دلار نیز بابت غرامت ناشی از انفجار دو هواپیمای ایرفرانس و پانامریکن به امریکا و فرانسه، ضمیمه آن کرد.
✅در سالهای پایانی حکومت قذافی، 25 درصد لیبیاییها، دارای مدرک فوقلیسانس و دکترا بودهاند. به دلیل وجود همین اقلیت تحصیلکرده و پرتوقع، رهبر پرادعای لیبی در مقاطعی مجبور و ملزم به انجام کارها و پروژههای آیندهدار بود. بر اساس گزارشها، بخشی از درآمد فروش نفت این کشور، سالانه به حساب بانکی شهروندان واریز میشد و آموزش و درمان نیز کاملاً رایگان بود. لیبی هیچگونه بدهی خارجی نداشت، ولی از پشتوانه و ذخیره 150 میلیارد دلاری برخوردار بود و در همه موارد فوق، نقش قذافی بارز بوده.
✅یک روزنامه فرانسوی در این باره نوشت: دستگاه اطلاعاتی فرانسه پس از آنکه از تصمیم قذافی برای ایجاد دینار طلای لیبی اطلاع یافت، تصمیم به آغاز حمله علیه وی گرفت. بدین ترتیب، صدها میلیارد دلار از ذخایر مالی، ارزی و طلای لیبی، در فرآیندی پیچیده و بیرحمانه، ناپدید شد و به غارت رفت. بر اساس گزارشها، در یک مورد ویژه پس از سقوط و به گفته وزیر سابق نفت لیبی، حدود 250 میلیارد دلار از سرمایههای این کشور در زمان سیفالاسلام به خارج انتقال یافت. شاید اگر مردم دوباره به زمان عقب برگردند، دیکتاتوری رهبر خیرهسرشان را با تمام ظلمها و خطاها، تحمل کنند و به دخالت نیروهای نظامی خارجی ترجیح دهند. دخالتی که آنان را به خاک سیاه نشانده و جز ناامنی و فقر و بدبختی، ارمغانی برای مردم نداشته است.
منبع: چشمانداز ایران شماره 121
@cheshmandaz_iran
yun.ir/ebabie
✍🏻نقی آقالو
✅در اکتبر 1983 کنگره عمومی خلق لیبی تحت نظر معمر قذافی، آغاز اجرای عملیات «پروژه بزرگ انتقال آب» را تصویب کرد که عنوان «النهر الصناعی العظیم» داشت، در قالب این طرح، آب کویرهای جنوب و جنوب شرقی لیبی را باید به مناطق شمالی و شمال غربی این کشور، میرساندند؛ حجمی برابر با 6/5 میلیون مترمکعب در روز. سرهنگ قذافی به این طرح بزرگ میبالید و همیشه از آن بهعنوان «هشتمین عجایب جهان» نام میبرد. این منابع عظیم فسیلی در حقیقت، ذخیره خارقالعادهای بود از آب شیرین در محدوده جنوب لیبی و مشترک با کشورهای چاد، مصر و سودان.
✅پس از سرنگونی دیکتاتور عراق در 2003، قذافی چرخش 180 درجهای به سمت غرب پیدا کرد و در یک اقدام غیرمنتظره بر سر تحویل یا انهدام تأسیسات هستهای و سلاحهای پیشرفته خود به ارزش دهها میلیارد دلار که از شوروی سابق و چین خریده بود به معامله و گفتوگو نشست.
برای به دست آوردن دل غربیان، اما این اقدامات کافی نبود؟ بنابراین، پرداخت 20 میلیارد دلار نیز بابت غرامت ناشی از انفجار دو هواپیمای ایرفرانس و پانامریکن به امریکا و فرانسه، ضمیمه آن کرد.
✅در سالهای پایانی حکومت قذافی، 25 درصد لیبیاییها، دارای مدرک فوقلیسانس و دکترا بودهاند. به دلیل وجود همین اقلیت تحصیلکرده و پرتوقع، رهبر پرادعای لیبی در مقاطعی مجبور و ملزم به انجام کارها و پروژههای آیندهدار بود. بر اساس گزارشها، بخشی از درآمد فروش نفت این کشور، سالانه به حساب بانکی شهروندان واریز میشد و آموزش و درمان نیز کاملاً رایگان بود. لیبی هیچگونه بدهی خارجی نداشت، ولی از پشتوانه و ذخیره 150 میلیارد دلاری برخوردار بود و در همه موارد فوق، نقش قذافی بارز بوده.
✅یک روزنامه فرانسوی در این باره نوشت: دستگاه اطلاعاتی فرانسه پس از آنکه از تصمیم قذافی برای ایجاد دینار طلای لیبی اطلاع یافت، تصمیم به آغاز حمله علیه وی گرفت. بدین ترتیب، صدها میلیارد دلار از ذخایر مالی، ارزی و طلای لیبی، در فرآیندی پیچیده و بیرحمانه، ناپدید شد و به غارت رفت. بر اساس گزارشها، در یک مورد ویژه پس از سقوط و به گفته وزیر سابق نفت لیبی، حدود 250 میلیارد دلار از سرمایههای این کشور در زمان سیفالاسلام به خارج انتقال یافت. شاید اگر مردم دوباره به زمان عقب برگردند، دیکتاتوری رهبر خیرهسرشان را با تمام ظلمها و خطاها، تحمل کنند و به دخالت نیروهای نظامی خارجی ترجیح دهند. دخالتی که آنان را به خاک سیاه نشانده و جز ناامنی و فقر و بدبختی، ارمغانی برای مردم نداشته است.
منبع: چشمانداز ایران شماره 121
@cheshmandaz_iran
yun.ir/ebabie
Telegraph
نقش «آب و غذا» در سقوط سرهنگ سرکش آفریقا
بخش اول: حباب آسیا و کشف جدید منابع آب «حباب آسیا» به مجموعه کشورهای قد و نیمقد آسیایی ازجمله ایران میگویند که منابع زیرزمینی آب را بیرحمانه با استفاده از موتورهای خشن، میکشند و میمکند. کارشناسان معتقدند، این حباب بالاخره میترکد، اما زمان ترکیدن معلوم…
🔺یاد یاران
🔸گفتوگوی لطفالله میثمی با سعيد شاهسوندي
#بخش_چهاردهم
✅افراخته، در بحثهای گوناگون با ما کم میآورد، طوری که در پایان حرفی برای گفتن نداشت، اما در فاصله دو جلسه توسط بهرام و یا شهرام شارژ میشد. با این همه در پایان جلسه بعد وضع مانند پيش بود. به این ترتیب بحثهای ما چندین نوبت متوالی بینتیجه ادامه یافت. پس از یکی دو هفته در پایان جلسه از من خواست که اسلحه خود را تحویل دهم، من هم تحویل دادم. همانروز در خیابان با کلک، اسلحه مرتضی را هم گرفت.
✅در جلسهای با حضور مجید شریف، مرتضی و من قرار شد کمی فتیله مخالفت را پايین بکشیم تا بتوانیم همه امکانات را جذب کنیم. مرتضی هنوز امکاناتی در اختيار داشت. من تقریباً تمام امکانات و افرادی را که با آنها در ارتباط بودم در جریان گذاشته و آنها با ما اعلام همبستگی کرده بودند. قرار ما بر این شد که مرتضی کمی کوتاه بیاید و من موضع قاطع بگیرم و ارتباطم را قطع کنم و به کارهای گروهی خودمان برسم.
✅در این سازمانها حد وسط وجود ندارد. در این سازمانها و احزاب، کوچکترین تمایل گریز و حتی دوری از مرکز بهشدت سرکوب میشود. فرد معترض باید بهايی سنگین بپردازد، تا افراد دیگر بهراحتی هوس بیرونرفتن به سرشان نزند. فرد معترض باید با انبوهی بدهکاری و سرافکندگی و کارنامهای سراپا ضعف و خیانت از سازمان بیرون انداخته شود. در واقع "جسد متحرک " فرد معترض باید از سازمان بیرون رود تا درآینده حق هیچ اعتراض و ادعايی نداشته باشد.
✅مجید را خلعسلاح کرده و به کارگری فرستادند. لیلا زمردیان (آذر) همسر او نقش رابط وکنترلکننده او را داشت. لیلا در این ایام گرفتار بحران روحی بزرگی بود؛ از سويی بحران ایدئولوژیک و از سوی دیگر بحران عاطفی میان سازمانی که زور دارد و تشکیلات و همسری که حق با اوست. اما تنها مجید ماجرای گروه را به لیلا نگفت. چند روزی به کارگری رفت. پس از اعلام جدايی من و افزایش فعالیتها قرار شد دیگر کارگری نرود، اسلحهای هم از انباری که داشتیم تهیه کرده و دوباره مسلح شد.
✅لیلا یک زن مبارز است و میخواهد به مبارزه ادامه دهد. اعتماد به نفسش مانند بسیاری دیگر لگدکوب حملهها و انتقادهاي ناروای شهرام و بهرام و امثال افراخته شده است و از جریان ما هم خبر ندارد. زنی است تنها و بیپناه درگیر نبرد با خود در ابعاد عاطفی و مبارزاتی. در این وضعیت پرچمدار بهعنوان معیار صداقت مبارزاتی او را مأمور کنترل همسرش کرده است و باری مضاعف بر شانههای ناتوانش گذاشتهاند.
#گفتوگو_با_سعید_شاهسوندی
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3exWtEn
🔸گفتوگوی لطفالله میثمی با سعيد شاهسوندي
#بخش_چهاردهم
✅افراخته، در بحثهای گوناگون با ما کم میآورد، طوری که در پایان حرفی برای گفتن نداشت، اما در فاصله دو جلسه توسط بهرام و یا شهرام شارژ میشد. با این همه در پایان جلسه بعد وضع مانند پيش بود. به این ترتیب بحثهای ما چندین نوبت متوالی بینتیجه ادامه یافت. پس از یکی دو هفته در پایان جلسه از من خواست که اسلحه خود را تحویل دهم، من هم تحویل دادم. همانروز در خیابان با کلک، اسلحه مرتضی را هم گرفت.
✅در جلسهای با حضور مجید شریف، مرتضی و من قرار شد کمی فتیله مخالفت را پايین بکشیم تا بتوانیم همه امکانات را جذب کنیم. مرتضی هنوز امکاناتی در اختيار داشت. من تقریباً تمام امکانات و افرادی را که با آنها در ارتباط بودم در جریان گذاشته و آنها با ما اعلام همبستگی کرده بودند. قرار ما بر این شد که مرتضی کمی کوتاه بیاید و من موضع قاطع بگیرم و ارتباطم را قطع کنم و به کارهای گروهی خودمان برسم.
✅در این سازمانها حد وسط وجود ندارد. در این سازمانها و احزاب، کوچکترین تمایل گریز و حتی دوری از مرکز بهشدت سرکوب میشود. فرد معترض باید بهايی سنگین بپردازد، تا افراد دیگر بهراحتی هوس بیرونرفتن به سرشان نزند. فرد معترض باید با انبوهی بدهکاری و سرافکندگی و کارنامهای سراپا ضعف و خیانت از سازمان بیرون انداخته شود. در واقع "جسد متحرک " فرد معترض باید از سازمان بیرون رود تا درآینده حق هیچ اعتراض و ادعايی نداشته باشد.
✅مجید را خلعسلاح کرده و به کارگری فرستادند. لیلا زمردیان (آذر) همسر او نقش رابط وکنترلکننده او را داشت. لیلا در این ایام گرفتار بحران روحی بزرگی بود؛ از سويی بحران ایدئولوژیک و از سوی دیگر بحران عاطفی میان سازمانی که زور دارد و تشکیلات و همسری که حق با اوست. اما تنها مجید ماجرای گروه را به لیلا نگفت. چند روزی به کارگری رفت. پس از اعلام جدايی من و افزایش فعالیتها قرار شد دیگر کارگری نرود، اسلحهای هم از انباری که داشتیم تهیه کرده و دوباره مسلح شد.
✅لیلا یک زن مبارز است و میخواهد به مبارزه ادامه دهد. اعتماد به نفسش مانند بسیاری دیگر لگدکوب حملهها و انتقادهاي ناروای شهرام و بهرام و امثال افراخته شده است و از جریان ما هم خبر ندارد. زنی است تنها و بیپناه درگیر نبرد با خود در ابعاد عاطفی و مبارزاتی. در این وضعیت پرچمدار بهعنوان معیار صداقت مبارزاتی او را مأمور کنترل همسرش کرده است و باری مضاعف بر شانههای ناتوانش گذاشتهاند.
#گفتوگو_با_سعید_شاهسوندی
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/3exWtEn
Telegraph
ريشهيابي پيدايش و تحولات بعدي سازمان مجاهدين خلق
یاد یاران بخش چهاردهم به زمانی رسیدهایم که افراخته به جای مجید به گروه شما آمده. به نمونههايی از برخوردهای متقابل میان شما و صمدیه از یکسو و وحید افراخته از سوی دیگر اشاره کنید؟ £یکبار گفت ضربههايیکه خوردهایم ناشی از ایدهآلیسم نهفته در ایدئولوژی ما…
🔸 بررسی خط ترورها
🔺ناگفتههای بهزاد نبوی و لطف الله میثمی از ترورهای سال ۶۰
✅معصومه رشیدیان، انصاف نیوز: «ترور باکیفیتها و مترقیها»؛ این عنوانی خلاصه و گویاست که لطف الله میثمی در توضیح ترورهای اوایل انقلاب استفاده میکند که از نظر او خطی مشخص را دنبال میکردند و به همین خاطر در میان ترور شدگان تنها افراد و سیاسیونی موثر و مترقی دیده میشوند و نه متحجران. بهزاد نبوی نیز ضمن تاکید بر اینکه لفظ «مفید و موثر» را در توصیف ترور شدگان دقیقتر از «مترقیها» میداند، به تحلیلی از مجاهدین خلق اشاره میکند که تقریبا همزمان با انفجار حزب جمهوری اسلامی بدست او و شهید رجایی رسیده بوده است و میگوید که بنای مجاهدین خلق بر این بود که افراد باکیفیت را حذف کنند چرا که معتقد بودند «انقلاب اسلامی ایران فاقد سازماندهی و تشکل بوده و متکی به عدهای از افراد است که اگر ما آنها را بزنیم، نظام سقوط میکند».
✅اما میثمی تنها مجاهدین خلق را ساماندهندهی خط و ربط ترورها نمیداند و معتقد است آنها حلقهی آخر این مجموعه بودند که اگر فردی با گونههای دیگر حذف نمیشد آنها کار را پیش میگرفتند و موضوع به حذف فیزیکی افرادی چون بهشتی، باهنر، دستغیب، قاضی و… میرسید.
او به سه تشکل روحانیت غیر مکتبی، حجتیه و مجاهدین خلق –که در یادداشتی سابقا در مورد آنها نوشته بوده است- اشاره میکند و صحبتهای مهندس سحابی درمورد ارتباطات برخی از اعضای موتلفه با مظفر بقایی را هم رد نکرده و میگوید که من هم شنیدهام. موضوعی که جزو شنیدههای بهزاد نبوی هم هست. او میگوید، زمان زندان نخست خود –در دوران شان- دوستی در اوین داشته است از مقلدین آیت الله شریعتمداری. نبوی که این فرد را انسانی صادق میداند از قول او میگوید: «برخی از افرادی که در زندان با ما بودند –از همان طیف مورد اشارهی شما- آنها در سالهای ۴۲ و بعد از ماجرای قتل منصور با مظفر بقایی ارتباطاتی داشتهاند.» با اینحال تاکید میکند که «بعضا گفته شده است که ماجرای حزب جمهوری کار مظفر بقایی بوده، یا از طریق بعضی اعضای حزب کار ایشان بوده است؛ این اظهارنظر همانقدر بیوجه است که بگویند انفجار نخست وزیری مثلا کار خسرو تهرانی و بهزاد نبوی بوده است.»
✅انفجار نخست وزیری همواره اتفاقی با ابهامات فراوان خوانده میشود که باید بررسی شود. سالانه در موردش کتاب و مقاله و نظرهایی منتشر میشود. لطف الله میثمی به انصاف نیوز میگوید که این ادعاها بیمبناست، چه در مورد انفجار نخست وزیری و چه در مورد انفجار حزب جمهوری اسلامی. او میگوید: «در جریان نخستوزیری عدهای بودند که میگفتند کشمیری را عدهای در سازمان مجاهدین انقلاب میشناختند و آنها پرورشش دادند و از این طریق آمده بوده. کشمیری هم فرار کرد دیگر.
✅با خسرو تهرانی در زندان بودم، از بچههای صادق و به انقلاب بسیار وفادار بود. یک درصد هم تصور نمیکنم که او یا بهزاد نبوی نقشی داشته باشند. جزئیات را که بررسی کردند دیدند کار کشمیری بوده است. اینقدر به او [کشمیری] اعتماد داشتند که حد نداشت. کشمیری میگفته که میثمی از رجوی منافقتر است! یا تمام کارهایش را استخاره میکرده که هم اعتماد مذهبیها را جلب کند و هم ریشهیابی نکنند که انگیزهاش چیست.
✅از طرفی هم مقامات حزب جمهوری اسلامی اگر میخواستند پیگیری کنند پرونده تشکیل میدادند؛ اما سؤال اینجاست که چه کسی را متهم میکردند؟ چون همهشان یقین داشتند که این کار کلاهی است و او هم فرار کرده بود.»
اما آیا نفوذ یا تلاش برای تغییر از درون ساختار با فرار کلاهی و کشمیری تمام شد؟ میثمی میگوید: «تحقیقات به بنبست رسید؛ ممکن است کسانی دیگر هم نفوذی باشند. فرار آنها دلیل نمیشود که نفوذی دیگری نباشد. خدا میداند. مثل ماجرای قتلهای زنجیرهای که از درون وزارت اطلاعات بروز کرد و آن هم کامل ریشهیابی نشد. برخی گفتند عوامل صهیونیست این کار را کردند و بعداً ما دیدیم که عوامل اطلاعات بودند.
✅مسعود رجوی میگفت ایدئولوژی ما هیچ اشکالی ندارد. این نشان میهد ایدئولوژی مورد اشارهی اینها هیچ انعطافی ندارد. روحانیت هم میگفتند بعد از ۱۳۰۰ سال دولت اسلامی تشکیل شده، دولت امام زمان است و احکام اسلامی هم باید اجرا شود و احکام این دولت احکام خداست؛ اینها هم انعطافی نداشتند.
@cheshmandaz_iran
متن کامل👇
http://www.ensafnews.com/240720/
@ensafnews
🔺ناگفتههای بهزاد نبوی و لطف الله میثمی از ترورهای سال ۶۰
✅معصومه رشیدیان، انصاف نیوز: «ترور باکیفیتها و مترقیها»؛ این عنوانی خلاصه و گویاست که لطف الله میثمی در توضیح ترورهای اوایل انقلاب استفاده میکند که از نظر او خطی مشخص را دنبال میکردند و به همین خاطر در میان ترور شدگان تنها افراد و سیاسیونی موثر و مترقی دیده میشوند و نه متحجران. بهزاد نبوی نیز ضمن تاکید بر اینکه لفظ «مفید و موثر» را در توصیف ترور شدگان دقیقتر از «مترقیها» میداند، به تحلیلی از مجاهدین خلق اشاره میکند که تقریبا همزمان با انفجار حزب جمهوری اسلامی بدست او و شهید رجایی رسیده بوده است و میگوید که بنای مجاهدین خلق بر این بود که افراد باکیفیت را حذف کنند چرا که معتقد بودند «انقلاب اسلامی ایران فاقد سازماندهی و تشکل بوده و متکی به عدهای از افراد است که اگر ما آنها را بزنیم، نظام سقوط میکند».
✅اما میثمی تنها مجاهدین خلق را ساماندهندهی خط و ربط ترورها نمیداند و معتقد است آنها حلقهی آخر این مجموعه بودند که اگر فردی با گونههای دیگر حذف نمیشد آنها کار را پیش میگرفتند و موضوع به حذف فیزیکی افرادی چون بهشتی، باهنر، دستغیب، قاضی و… میرسید.
او به سه تشکل روحانیت غیر مکتبی، حجتیه و مجاهدین خلق –که در یادداشتی سابقا در مورد آنها نوشته بوده است- اشاره میکند و صحبتهای مهندس سحابی درمورد ارتباطات برخی از اعضای موتلفه با مظفر بقایی را هم رد نکرده و میگوید که من هم شنیدهام. موضوعی که جزو شنیدههای بهزاد نبوی هم هست. او میگوید، زمان زندان نخست خود –در دوران شان- دوستی در اوین داشته است از مقلدین آیت الله شریعتمداری. نبوی که این فرد را انسانی صادق میداند از قول او میگوید: «برخی از افرادی که در زندان با ما بودند –از همان طیف مورد اشارهی شما- آنها در سالهای ۴۲ و بعد از ماجرای قتل منصور با مظفر بقایی ارتباطاتی داشتهاند.» با اینحال تاکید میکند که «بعضا گفته شده است که ماجرای حزب جمهوری کار مظفر بقایی بوده، یا از طریق بعضی اعضای حزب کار ایشان بوده است؛ این اظهارنظر همانقدر بیوجه است که بگویند انفجار نخست وزیری مثلا کار خسرو تهرانی و بهزاد نبوی بوده است.»
✅انفجار نخست وزیری همواره اتفاقی با ابهامات فراوان خوانده میشود که باید بررسی شود. سالانه در موردش کتاب و مقاله و نظرهایی منتشر میشود. لطف الله میثمی به انصاف نیوز میگوید که این ادعاها بیمبناست، چه در مورد انفجار نخست وزیری و چه در مورد انفجار حزب جمهوری اسلامی. او میگوید: «در جریان نخستوزیری عدهای بودند که میگفتند کشمیری را عدهای در سازمان مجاهدین انقلاب میشناختند و آنها پرورشش دادند و از این طریق آمده بوده. کشمیری هم فرار کرد دیگر.
✅با خسرو تهرانی در زندان بودم، از بچههای صادق و به انقلاب بسیار وفادار بود. یک درصد هم تصور نمیکنم که او یا بهزاد نبوی نقشی داشته باشند. جزئیات را که بررسی کردند دیدند کار کشمیری بوده است. اینقدر به او [کشمیری] اعتماد داشتند که حد نداشت. کشمیری میگفته که میثمی از رجوی منافقتر است! یا تمام کارهایش را استخاره میکرده که هم اعتماد مذهبیها را جلب کند و هم ریشهیابی نکنند که انگیزهاش چیست.
✅از طرفی هم مقامات حزب جمهوری اسلامی اگر میخواستند پیگیری کنند پرونده تشکیل میدادند؛ اما سؤال اینجاست که چه کسی را متهم میکردند؟ چون همهشان یقین داشتند که این کار کلاهی است و او هم فرار کرده بود.»
اما آیا نفوذ یا تلاش برای تغییر از درون ساختار با فرار کلاهی و کشمیری تمام شد؟ میثمی میگوید: «تحقیقات به بنبست رسید؛ ممکن است کسانی دیگر هم نفوذی باشند. فرار آنها دلیل نمیشود که نفوذی دیگری نباشد. خدا میداند. مثل ماجرای قتلهای زنجیرهای که از درون وزارت اطلاعات بروز کرد و آن هم کامل ریشهیابی نشد. برخی گفتند عوامل صهیونیست این کار را کردند و بعداً ما دیدیم که عوامل اطلاعات بودند.
✅مسعود رجوی میگفت ایدئولوژی ما هیچ اشکالی ندارد. این نشان میهد ایدئولوژی مورد اشارهی اینها هیچ انعطافی ندارد. روحانیت هم میگفتند بعد از ۱۳۰۰ سال دولت اسلامی تشکیل شده، دولت امام زمان است و احکام اسلامی هم باید اجرا شود و احکام این دولت احکام خداست؛ اینها هم انعطافی نداشتند.
@cheshmandaz_iran
متن کامل👇
http://www.ensafnews.com/240720/
@ensafnews
🔸فرصتی برای تغییر
✍🏻انسیه ابراهیمی
✅کمتر دانشآموزی را میشناسم که از تعطیلی مدرسه آن هم ناخواسته و اتفاقی خوشحال نشود. از ابتدای مهر امسال تا پنجم اسفندماه که مدارس بهطور قطعی تعطیل شدند دانشآموزان ابتدایی بیش از دو ماه از سال تحصیلی را تعطیل بودهاند؛ اما قرنطینه کرونا از نوع دیگری بود. تعطیلاتی که باعث شد آموزش و پرورش به دنبال راهی برای جایگزین کلاسهای کلاسیک مدرسه باشد. اولین راه آموزش از تلویزیون بود. شیوهای که دانشآموزان دوران جنگ آن را بهخوبی به یاد دارند؛ آموزش از پشت شیشه تلویزیون بدون سؤال و جواب و تنها با ارائه پاورپوینت. آموزشی کماثر که همچنان ادامه دارد و آنتن شبکه تلویزیونی آموزش را پر میکند.
✅شاد تنها مشکل آموزش مجازی نیست؛ گوشی تلفن همراه، اینترنت و سرعت پایین آن معضل بزرگتری است. دسترسی کم عده زیادی از دانشآموزان و معلمان به گوشی و اینترنت، پوشش ضعیف شبکه اینترنت در سراسر کشور، مشکل پهنای باند، نداشتن سواد رسانهای کافی برخی معلمان و دانشآموزان و والدین، مصرف بالای حجم اینترنت و توانایی مالی ضعیف برخی خانوادهها در روند آموزش اختلال ایجاد کرده. برخی معلمان مدعی هستند این مسئله مهمترین علت برای بیرون ماندن عدهای از دانشآموزان از تحصیل است.
✅امتحان آنلاین و آزمون هم یکی مسائل قابل توجه است. البته اغلب معلمان میگویند این آزمونها بیشتر برای این است که بچهها خیلی درس را رها نکنند و مبنای ارزشیابی قرار نخواهد گرفت. همچنین این آزمونها راهی است که معلمها بتوانند میزان یادگیری بچهها را تقریباً بسنجند چون به دلیل نبود ارتباط فیزیکی معلم و دانشآموز بازخورد دقیقی از میزان یادگیری دانشآموزان وجود ندارد.
✅مسئله دیگری که در ایام قرنطینه خانگی توجهها را جلب کرده نقض شدن اصل آموزش برای همه در قانون اساسی است. نداشتن گوشی تلفن همراه و اینترنت که اولین ابزار برای ورود به کلاس مجازی تحصیل است کودکان بسیاری را چه در روستاها و حتی در شهرهای بزرگ از تحصیل باز نگه داشته است. گفته میشود برای تدریس از تلویزیون نیاز به 12 شبکه آموزشی است چون 250 عنوان درسی وجود دارد. از طرف دیگر دانشآموزان مقاطع پایین در استانهایی که فارسیزبان دوم آنهاست و کودکان به زبان فارسی تسلط کافی ندارند مشکل دیگری برای عدم ارتباط آنها با آموزشهای تلویزیونی شده. معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش از ارسال سیدیهای آموزشی برای دانشآموزان برخی مناطق روستایی و عشایری گفته است که از سرنوشت آن اطلاع خاصی در دسترس نیست. برخی معلمان نیز خود اقدام به ارسال این بستهها به دانشآموزانشان کردهاند که این کار نشئتگرفته از دلسوزی و احساس مسئولیت عمیق آنهاست.
✅در تدریس معکوس معلم از حالت متکلم خارج میشود و محتوای درسی سوژه اصلی کلاس است؛ البته باید گفت بیشتر معلمان از فیلمها و فایلهای صوتی برای کمک به آموزش استفاده میکنند، اما نکته در این است که وقتی تدریس معلم اصل باشد، دانشآموز در درجه دوم اهمیت قرار میگیرد. محتوای آموزشی باید شیوه اول تدریس باشد و دانشآموز این محتوا را در دست خودش بگیرد تا آن را یاد بگیرد. در مدارس دانشآموزان با درجات مختلف گیرایی درس میخوانند و شاید نه یک بار، بلکه چندین بار توضیح معلم در زیر نگاه شماتتبار سایر دانشآموزان نتواند به یادگیری یک دانشآموز کمک کند.
منبع: چشمانداز ایران شماره 121
@cheshmandaz_iran
yun.ir/38dnza
✍🏻انسیه ابراهیمی
✅کمتر دانشآموزی را میشناسم که از تعطیلی مدرسه آن هم ناخواسته و اتفاقی خوشحال نشود. از ابتدای مهر امسال تا پنجم اسفندماه که مدارس بهطور قطعی تعطیل شدند دانشآموزان ابتدایی بیش از دو ماه از سال تحصیلی را تعطیل بودهاند؛ اما قرنطینه کرونا از نوع دیگری بود. تعطیلاتی که باعث شد آموزش و پرورش به دنبال راهی برای جایگزین کلاسهای کلاسیک مدرسه باشد. اولین راه آموزش از تلویزیون بود. شیوهای که دانشآموزان دوران جنگ آن را بهخوبی به یاد دارند؛ آموزش از پشت شیشه تلویزیون بدون سؤال و جواب و تنها با ارائه پاورپوینت. آموزشی کماثر که همچنان ادامه دارد و آنتن شبکه تلویزیونی آموزش را پر میکند.
✅شاد تنها مشکل آموزش مجازی نیست؛ گوشی تلفن همراه، اینترنت و سرعت پایین آن معضل بزرگتری است. دسترسی کم عده زیادی از دانشآموزان و معلمان به گوشی و اینترنت، پوشش ضعیف شبکه اینترنت در سراسر کشور، مشکل پهنای باند، نداشتن سواد رسانهای کافی برخی معلمان و دانشآموزان و والدین، مصرف بالای حجم اینترنت و توانایی مالی ضعیف برخی خانوادهها در روند آموزش اختلال ایجاد کرده. برخی معلمان مدعی هستند این مسئله مهمترین علت برای بیرون ماندن عدهای از دانشآموزان از تحصیل است.
✅امتحان آنلاین و آزمون هم یکی مسائل قابل توجه است. البته اغلب معلمان میگویند این آزمونها بیشتر برای این است که بچهها خیلی درس را رها نکنند و مبنای ارزشیابی قرار نخواهد گرفت. همچنین این آزمونها راهی است که معلمها بتوانند میزان یادگیری بچهها را تقریباً بسنجند چون به دلیل نبود ارتباط فیزیکی معلم و دانشآموز بازخورد دقیقی از میزان یادگیری دانشآموزان وجود ندارد.
✅مسئله دیگری که در ایام قرنطینه خانگی توجهها را جلب کرده نقض شدن اصل آموزش برای همه در قانون اساسی است. نداشتن گوشی تلفن همراه و اینترنت که اولین ابزار برای ورود به کلاس مجازی تحصیل است کودکان بسیاری را چه در روستاها و حتی در شهرهای بزرگ از تحصیل باز نگه داشته است. گفته میشود برای تدریس از تلویزیون نیاز به 12 شبکه آموزشی است چون 250 عنوان درسی وجود دارد. از طرف دیگر دانشآموزان مقاطع پایین در استانهایی که فارسیزبان دوم آنهاست و کودکان به زبان فارسی تسلط کافی ندارند مشکل دیگری برای عدم ارتباط آنها با آموزشهای تلویزیونی شده. معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش از ارسال سیدیهای آموزشی برای دانشآموزان برخی مناطق روستایی و عشایری گفته است که از سرنوشت آن اطلاع خاصی در دسترس نیست. برخی معلمان نیز خود اقدام به ارسال این بستهها به دانشآموزانشان کردهاند که این کار نشئتگرفته از دلسوزی و احساس مسئولیت عمیق آنهاست.
✅در تدریس معکوس معلم از حالت متکلم خارج میشود و محتوای درسی سوژه اصلی کلاس است؛ البته باید گفت بیشتر معلمان از فیلمها و فایلهای صوتی برای کمک به آموزش استفاده میکنند، اما نکته در این است که وقتی تدریس معلم اصل باشد، دانشآموز در درجه دوم اهمیت قرار میگیرد. محتوای آموزشی باید شیوه اول تدریس باشد و دانشآموز این محتوا را در دست خودش بگیرد تا آن را یاد بگیرد. در مدارس دانشآموزان با درجات مختلف گیرایی درس میخوانند و شاید نه یک بار، بلکه چندین بار توضیح معلم در زیر نگاه شماتتبار سایر دانشآموزان نتواند به یادگیری یک دانشآموز کمک کند.
منبع: چشمانداز ایران شماره 121
@cheshmandaz_iran
yun.ir/38dnza
Telegraph
فرصتی برای تغییر
این گزارش تقدیم میشود به سپیده، سوده و همه معلمان و دانشآموزان ایران. فیتیله فردا تعطیله! کمتر دانشآموزی را میشناسم که از تعطیلی مدرسه آن هم ناخواسته و اتفاقی خوشحال نشود. از ابتدای مهر امسال تا پنجم اسفندماه که مدارس بهطور قطعی تعطیل شدند دانشآموزان…
🔺تواضع تاریخی پرچمدار
🔸گفتوگوی لطفالله ميثمي با سعيد شاهسوندي
#بخش_پانزدهم
✅ما بنا به شناخت خود بهروشنی میدیدیم که مسیر شهرام انحرافی است بزرگ؛ بسیار بزرگتر از انحرافات پیشینيان هممسلک او. ما میدیدیم که حرکت او انحرافی است حتی از مشی مبارزان مارکسیست، بنابراین ما حرکت او را که از سر جاهطلبی و قدرتپرستی و"توهم افسارگسیخته" بود ضربهای به خود، به مبارزه علیه رژیم شاه در کلیت آن، حتی به جریانهای مارکسیستی مبارز و از همه مهمتر، ضربه به مردم و آرزوهايی که در وجود سازمان مجاهدین تبلور مییافت، میدانستیم.
✅سازمان مجاهدین خلق ایران با همان نام و آرم و سابقه تشکیلاتی و همان مبانی ایدئولوژیک سالها مورد حمایت اقشار و طبقات جامعه قرار گرفته بود. از کمکهای مالی گرفته تا جا و پناهدادن در میان خانوادههای خود، از حمایتهای سیاسی گرفته تا پشتیبانیهای اجتماعی و حتی امنیتی، رهاکردن سازمان جفا به این مردم نیز بود. بد نیست گفته باشم که از دید مارکسیستی هر سازمان و نهاد سیاسی، ارگانی است در خدمت طبقه مشخص. بر این اساس پایگاه طبقاتی سازمان مجاهدین خلق ایران، خرده بورژوازی و سمتگیری سیاسی آن نیز الزاماً در خدمت منافع آن طبقه بود. از این منظر هم، نام و پيشينه مجاهدین به ما تعلق داشت و نه پرچمدار که دعاوی نمایندگی پرولتاریا را داشت.
✅بیمناسبت نیست، گریزی نیز به سالهای نزدیک بزنم و تأکید کنم که رجوی، متأسفانه باوجود نقدِ رفتار و کردار تقی شهرام، از او و سرنوشتش و سرنوشتی که او بر سازمان تحمیل کرد هیچ نیاموخت. ایشان نیز همانند شهرام با بر باددادن فرصتهای طلايی و تاریخی، بهجای دموکراتیزهکردن سازمان بسته مجاهدین، در قالب حزب و تشکیلاتی ملی و دموکراتیک، سازمان را به ورطه دیگری از "جنس" ورطه تقی شهرام افکند.
✅رضا رضايی باوجود فرار پرهیاهوی شهرام از زندان ساری در 15 اردیبهشت52، بهعنوان عضو مرکزیت پيش از ضربه شهریور50، از نقطهضعفها و انتقادات وارد بر شهرام خبر داشت. رضا تأکید داشت که "تقی شهرام تا حل مسائل خصلتی و شخصیاش نباید وارد کادر رهبری سازمان شود." او این موضوع را به افراد مختلف ازجمله بهرام آرام گفته بود. رضا تا زمانی که زنده بود مانع از ورود شهرام به مرکزیت شد. تنها پس از شهادت رضا در 25خرداد 52 بود که پای پرچمدار به مرکزیت رسید. با این همه، "زخم" ناشی از "توصیه رضا" هیچگاه خوب نشد. او هر کجا که توانست در بیاعتبارنمودن رضا تلاش کرد.
✅در یکی از جلسات مرکزیت مرکب از تقی شهرام، بهرام آرام و مجید شریفواقفی، مجید بیمقدمه خطاب به پرچمدار میگوید: "تو همه را به "تحلیل از خود" و"انتقاد از خود" واداشتهای، اما خودت تا به حال، یکبار هم که شده "تحلیل و انتقاد از خود" کوچکی نکردهای! مگر انسان بیعیب و نقص هم، قابل تصور است و اصلاً وجود دارد؟ نکند تو انسان مطلقی؟" شهرام که انتظار این سخن را نداشته، در پاسخ مجید میگوید: "...راست میگويی من هم باید از خود انتقاد بکنم." پرچمدار پس از کمی تأمل و بهاصطلاح در فکر فرورفتن میگوید: " بزرگترین انتقاد وارد بر من، پیچیدگی جهان مادی و سادگی ذهن من است." او بدینسان بهجای تحلیل و انتقاد، به گفته مجید، از خود "تجلیل" میکند.
✅مجید در جوابیه پرچم نوشت: "...شما مجاهدین را متهم میکنید که انگیزه مبارزاتی آنها مسئله بهشت و جهنم است و میخواهند با کشتهشدن به بهشت برسند و این برداشتی اندیويدوالیستی از مبارزه است. ما جواب میدهیم که از نظر مجاهدین رسیدن به بهشت از راه مبارزات اجتماعی در راه تودههای محروم و در راه آنها مبارزهکردن و فداشدن امکانپذیر است... .
#گفتوگو_با_سعید_شاهسوندی
#بیانیه_اعلام_مواضع
#مجید_شریف_واقفی
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/2YKQfv3
🔸گفتوگوی لطفالله ميثمي با سعيد شاهسوندي
#بخش_پانزدهم
✅ما بنا به شناخت خود بهروشنی میدیدیم که مسیر شهرام انحرافی است بزرگ؛ بسیار بزرگتر از انحرافات پیشینيان هممسلک او. ما میدیدیم که حرکت او انحرافی است حتی از مشی مبارزان مارکسیست، بنابراین ما حرکت او را که از سر جاهطلبی و قدرتپرستی و"توهم افسارگسیخته" بود ضربهای به خود، به مبارزه علیه رژیم شاه در کلیت آن، حتی به جریانهای مارکسیستی مبارز و از همه مهمتر، ضربه به مردم و آرزوهايی که در وجود سازمان مجاهدین تبلور مییافت، میدانستیم.
✅سازمان مجاهدین خلق ایران با همان نام و آرم و سابقه تشکیلاتی و همان مبانی ایدئولوژیک سالها مورد حمایت اقشار و طبقات جامعه قرار گرفته بود. از کمکهای مالی گرفته تا جا و پناهدادن در میان خانوادههای خود، از حمایتهای سیاسی گرفته تا پشتیبانیهای اجتماعی و حتی امنیتی، رهاکردن سازمان جفا به این مردم نیز بود. بد نیست گفته باشم که از دید مارکسیستی هر سازمان و نهاد سیاسی، ارگانی است در خدمت طبقه مشخص. بر این اساس پایگاه طبقاتی سازمان مجاهدین خلق ایران، خرده بورژوازی و سمتگیری سیاسی آن نیز الزاماً در خدمت منافع آن طبقه بود. از این منظر هم، نام و پيشينه مجاهدین به ما تعلق داشت و نه پرچمدار که دعاوی نمایندگی پرولتاریا را داشت.
✅بیمناسبت نیست، گریزی نیز به سالهای نزدیک بزنم و تأکید کنم که رجوی، متأسفانه باوجود نقدِ رفتار و کردار تقی شهرام، از او و سرنوشتش و سرنوشتی که او بر سازمان تحمیل کرد هیچ نیاموخت. ایشان نیز همانند شهرام با بر باددادن فرصتهای طلايی و تاریخی، بهجای دموکراتیزهکردن سازمان بسته مجاهدین، در قالب حزب و تشکیلاتی ملی و دموکراتیک، سازمان را به ورطه دیگری از "جنس" ورطه تقی شهرام افکند.
✅رضا رضايی باوجود فرار پرهیاهوی شهرام از زندان ساری در 15 اردیبهشت52، بهعنوان عضو مرکزیت پيش از ضربه شهریور50، از نقطهضعفها و انتقادات وارد بر شهرام خبر داشت. رضا تأکید داشت که "تقی شهرام تا حل مسائل خصلتی و شخصیاش نباید وارد کادر رهبری سازمان شود." او این موضوع را به افراد مختلف ازجمله بهرام آرام گفته بود. رضا تا زمانی که زنده بود مانع از ورود شهرام به مرکزیت شد. تنها پس از شهادت رضا در 25خرداد 52 بود که پای پرچمدار به مرکزیت رسید. با این همه، "زخم" ناشی از "توصیه رضا" هیچگاه خوب نشد. او هر کجا که توانست در بیاعتبارنمودن رضا تلاش کرد.
✅در یکی از جلسات مرکزیت مرکب از تقی شهرام، بهرام آرام و مجید شریفواقفی، مجید بیمقدمه خطاب به پرچمدار میگوید: "تو همه را به "تحلیل از خود" و"انتقاد از خود" واداشتهای، اما خودت تا به حال، یکبار هم که شده "تحلیل و انتقاد از خود" کوچکی نکردهای! مگر انسان بیعیب و نقص هم، قابل تصور است و اصلاً وجود دارد؟ نکند تو انسان مطلقی؟" شهرام که انتظار این سخن را نداشته، در پاسخ مجید میگوید: "...راست میگويی من هم باید از خود انتقاد بکنم." پرچمدار پس از کمی تأمل و بهاصطلاح در فکر فرورفتن میگوید: " بزرگترین انتقاد وارد بر من، پیچیدگی جهان مادی و سادگی ذهن من است." او بدینسان بهجای تحلیل و انتقاد، به گفته مجید، از خود "تجلیل" میکند.
✅مجید در جوابیه پرچم نوشت: "...شما مجاهدین را متهم میکنید که انگیزه مبارزاتی آنها مسئله بهشت و جهنم است و میخواهند با کشتهشدن به بهشت برسند و این برداشتی اندیويدوالیستی از مبارزه است. ما جواب میدهیم که از نظر مجاهدین رسیدن به بهشت از راه مبارزات اجتماعی در راه تودههای محروم و در راه آنها مبارزهکردن و فداشدن امکانپذیر است... .
#گفتوگو_با_سعید_شاهسوندی
#بیانیه_اعلام_مواضع
#مجید_شریف_واقفی
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/2YKQfv3
Telegraph
ريشهيابي پيدايش و تحولات بعدي سازمان مجاهدين خلق
تواضع تاریخی پرچمدار بخش پانزدهم ¡در گفتوگوی پیشین به آنجا رسیدیم که گروه شما (مرکب از مجید شریفواقفی، مرتضی صمدیهلباف و شما) در زمینههای گوناگون اقدام به مقاومت در برابر جریان مارکسیستی کرد، اگر بخواهیم نقادانه به کار شما نگاه کنیم، این پرسشها مطرح…
🔸ما میتوانیم
✍🏻محمدرضا هادی
✅ حرفهای روزمره ما در بین دوستان آشنایان در تاکسی، مهمانی، محل کار گلایه از گرانی، تورم، اختلاس، سوءمدیریت و خلاصه مشکلات اقتصادی جامعه است و علت آن را نیز ناکارآمدی و فساد مسئولان و وابستههای آنان میدانیم. در تجربه توسعه کشورهایی چون ژاپن، کره جنوبی و مالزی نقش مدیریت سالم و کارآمد بهوضوح مشخص است؛ اما در ایران با وجود مسائلی همچون نحوه خاصی از نظارت استصوابی شورای نگهبان و نفوذ نهادهای نظامی و انتصابی بر نهادهای بهاصطلاح انتخابی قوای مجریه و مقننه به اصلاح ساختار سیاسی و انتخاب مدیران لایق و غیروابسته که همتشان فقط منافع ملی کشور باشد نه قدرتطلبی نمیتوان امیدوار بود. بیتوجهی نسبت به مخالفان و سرکوب منتقدان در سالیان اخیر نیز مؤید این روال است. ظاهراً به بنبست عملی و نظری رسیدهایم پس چه باید کرد؟
✅تاریخ آزمایشگاه بررسی و تحلیل مسائل اجتماعی است. در دوره معاصر و حاضر نیز به همین روال عدهای برای کسب قدرت و منافع نامشروع خود دور هم جمع شدهاند و یک باند سیاسی تشکیل داده و با برنامهریزی کمکم در قدرت نفوذ کرده و شروع به حذف رقیب کرده و درنهایت حاکمیت را به دست گرفتهاند و در این راه با عوامفریبی مخصوصاً با ظاهر دینی مردم را فریفته و با بالا بردن هزینه برای منتقدان، آنها نیز ترجیح دادهاند در کنار نظارهگر اوضاع باشند. ما مردم نیز با بیتفاوتی صرفاً ناظر این جریان بودهایم و منفعل در برابر قدرت حاکمه فقط مشغول گذران زندگی روزمره خود بودهایم و چند نفر نخبه دلسوزی هم که ندایی سر میدادند در نطفه خفه میشدند.
✅اگر به تاریخ توسعه کشورهای غربی و توسعهیافته چون ژاپن، کره جنوبی، چین و مالزی نگاهی بیندازیم میبینیم که توسعه آنها مرهون تلاش شبانهروزی مردم آن کشورها بوده است. البته مدیریت درست لازم است، اما هرگز کافی نیست. در صورت آمدن بهترین حاکمیت هم شاهد اصلاح اساسی اوضاع کشور نخواهیم بود چراکه برنامهریزی و مدیریت صحیح، موقع اجرا به نیروهای اجرایی درست نیاز دارد. درواقع باید اصلاح را از خود شروع کنیم و هزینههای مادی و غیرمادی آن را با کمال میل بپذیریم.
✅ در شرایط سخت سیاسی و اقتصادی فعلی که روابط افراد سرد و تیره شده، تقویت روحیه خود و اطرافیانمان و دادن روحیه امید و تلاش و حمایت از همدیگر امری واجب است؛ زیرا تا افراد جامعه از انگیزه و شور و نشاط کافی برخوردار نباشند حتی نسبت به انجام امور کاری و شخصی خود نیز بیانگیزهاند، چه برسد به امور فرهنگی و اجتماعی. این گذشتها، مهربانیها و همدلی و اتحاد برانگیزاننده دیگران خواهد بود و موجب موجی خواهد شد که انرژی و انگیزه لازم برای طی راه دشوار اصلاح فرهنگی به وجود خواهد آورد که گرچه جوابدهی آن زمانبر اما اساسی و پایدار است.
✅روشنفکران در این شرایط جهت جبران غفلت تاریخی خود باید بیایند در وسط میدان و عملاً با مردم تعامل نزدیک داشته باشند و نقش رهبری فکری خود در جامعه را عملاً ایفا کنند. در این صورت است که مردم آنان را از جنس خود و همدرد خود دانسته و در صورت بروز محدودیتهایی برای آنها به میدان آمده و هزینه پرداخت کرده و فضای لازم برای گسترش افکار روشنیبخش و رهائیبخش نخبگان را ایجاد خواهند کرد. البته در این کار باید دقیقاً مثل بازی شطرنج، حرکات حسابشده و واقعبینانه انجام شود. از طرف دیگر نخبگان با پشتیبانی مردمی اکنون میتوانند وارد تعامل و گفتمان با لایه معقولتر و معتدل حاکمیت شده و با لابیگریهای خود بخشی از جریان متصلب را متقاعد به همراهی با مردم و اصلاح تدریجی ساختار متصلب خود نمایند تا حاکمیت نیز مقبولیت نسبی لازم را پیدا کرده و از هزینههای سنگین حرکتهای تند اجتماعی که خوشایند هیچکس مگر دشمنان داخلی و خارجی کشور نیست دوری گزیند.
منبع: چشمانداز ایران شماره 121
@cheshmandaz_iran
yun.ir/gfiz72
✍🏻محمدرضا هادی
✅ حرفهای روزمره ما در بین دوستان آشنایان در تاکسی، مهمانی، محل کار گلایه از گرانی، تورم، اختلاس، سوءمدیریت و خلاصه مشکلات اقتصادی جامعه است و علت آن را نیز ناکارآمدی و فساد مسئولان و وابستههای آنان میدانیم. در تجربه توسعه کشورهایی چون ژاپن، کره جنوبی و مالزی نقش مدیریت سالم و کارآمد بهوضوح مشخص است؛ اما در ایران با وجود مسائلی همچون نحوه خاصی از نظارت استصوابی شورای نگهبان و نفوذ نهادهای نظامی و انتصابی بر نهادهای بهاصطلاح انتخابی قوای مجریه و مقننه به اصلاح ساختار سیاسی و انتخاب مدیران لایق و غیروابسته که همتشان فقط منافع ملی کشور باشد نه قدرتطلبی نمیتوان امیدوار بود. بیتوجهی نسبت به مخالفان و سرکوب منتقدان در سالیان اخیر نیز مؤید این روال است. ظاهراً به بنبست عملی و نظری رسیدهایم پس چه باید کرد؟
✅تاریخ آزمایشگاه بررسی و تحلیل مسائل اجتماعی است. در دوره معاصر و حاضر نیز به همین روال عدهای برای کسب قدرت و منافع نامشروع خود دور هم جمع شدهاند و یک باند سیاسی تشکیل داده و با برنامهریزی کمکم در قدرت نفوذ کرده و شروع به حذف رقیب کرده و درنهایت حاکمیت را به دست گرفتهاند و در این راه با عوامفریبی مخصوصاً با ظاهر دینی مردم را فریفته و با بالا بردن هزینه برای منتقدان، آنها نیز ترجیح دادهاند در کنار نظارهگر اوضاع باشند. ما مردم نیز با بیتفاوتی صرفاً ناظر این جریان بودهایم و منفعل در برابر قدرت حاکمه فقط مشغول گذران زندگی روزمره خود بودهایم و چند نفر نخبه دلسوزی هم که ندایی سر میدادند در نطفه خفه میشدند.
✅اگر به تاریخ توسعه کشورهای غربی و توسعهیافته چون ژاپن، کره جنوبی، چین و مالزی نگاهی بیندازیم میبینیم که توسعه آنها مرهون تلاش شبانهروزی مردم آن کشورها بوده است. البته مدیریت درست لازم است، اما هرگز کافی نیست. در صورت آمدن بهترین حاکمیت هم شاهد اصلاح اساسی اوضاع کشور نخواهیم بود چراکه برنامهریزی و مدیریت صحیح، موقع اجرا به نیروهای اجرایی درست نیاز دارد. درواقع باید اصلاح را از خود شروع کنیم و هزینههای مادی و غیرمادی آن را با کمال میل بپذیریم.
✅ در شرایط سخت سیاسی و اقتصادی فعلی که روابط افراد سرد و تیره شده، تقویت روحیه خود و اطرافیانمان و دادن روحیه امید و تلاش و حمایت از همدیگر امری واجب است؛ زیرا تا افراد جامعه از انگیزه و شور و نشاط کافی برخوردار نباشند حتی نسبت به انجام امور کاری و شخصی خود نیز بیانگیزهاند، چه برسد به امور فرهنگی و اجتماعی. این گذشتها، مهربانیها و همدلی و اتحاد برانگیزاننده دیگران خواهد بود و موجب موجی خواهد شد که انرژی و انگیزه لازم برای طی راه دشوار اصلاح فرهنگی به وجود خواهد آورد که گرچه جوابدهی آن زمانبر اما اساسی و پایدار است.
✅روشنفکران در این شرایط جهت جبران غفلت تاریخی خود باید بیایند در وسط میدان و عملاً با مردم تعامل نزدیک داشته باشند و نقش رهبری فکری خود در جامعه را عملاً ایفا کنند. در این صورت است که مردم آنان را از جنس خود و همدرد خود دانسته و در صورت بروز محدودیتهایی برای آنها به میدان آمده و هزینه پرداخت کرده و فضای لازم برای گسترش افکار روشنیبخش و رهائیبخش نخبگان را ایجاد خواهند کرد. البته در این کار باید دقیقاً مثل بازی شطرنج، حرکات حسابشده و واقعبینانه انجام شود. از طرف دیگر نخبگان با پشتیبانی مردمی اکنون میتوانند وارد تعامل و گفتمان با لایه معقولتر و معتدل حاکمیت شده و با لابیگریهای خود بخشی از جریان متصلب را متقاعد به همراهی با مردم و اصلاح تدریجی ساختار متصلب خود نمایند تا حاکمیت نیز مقبولیت نسبی لازم را پیدا کرده و از هزینههای سنگین حرکتهای تند اجتماعی که خوشایند هیچکس مگر دشمنان داخلی و خارجی کشور نیست دوری گزیند.
منبع: چشمانداز ایران شماره 121
@cheshmandaz_iran
yun.ir/gfiz72
Telegraph
ما میتوانیم
در این مقاله سعی داریم نشان دهیم گرچه مشکلات اقتصادی ریشه در مشکلات سیاسی دارد، اما معضلات سیاسی نیز ریشه در مشکلات فرهنگی ما مردم داشته: 1-عدم انجام درست وظایف شغلی خود؛ 2- ناآگاهی به خاطر عدم مطالعه کافی کتاب؛ 3- تقدم منافع شخصی خود بر منافع ملی؛ 4-عدم…
🔺همزمانی نقش تاریخی پرچمدار با تحولات زیربنايی جامعه
🔸گفتوگوی لطفالله میثمی با سعيد شاهسوندي
#بخش_شانزدهم
✅برای همگی ما که از اقشار میانی و گاه مرفه جامعه آمدهایم ورود به مبارزه و همبستگی با محرومان جامعه، نه از طریق زندگی مادی و طبقاتی، بلکه با شناخت وانگیزههای روشنفکرانه سیاسی ـ عقیدتی حاصل شده است. هیچکدام از ما در زندگی مادیمان، در پروسه تولید، توزیع و استثمار نبودهایم. هیچکدام از ما درد و رنج استثمار را با پوست و گوشت خود لمس نکردهایم تا از آن طریق انگیزههای مبارزاتی بهدست آوریم.
✅با یک روز، دو روز، یکهفته و چند هفته کارگری رفتن هم که کسی کارگر نمیشود.کارگری رفتن برای برانگیختن حس مسئولیت و بالا بردن آگاهی اجتماعی روشنفکر است نه کارگر و پرولترشدن او. این وضعیت نه در مورد ما، بلکه در مورد روشنفکران مارکسیست نیز صادق است. ما عمدتاً عناصر روشنفکری هستیم که تحتتأثیر آگاهیها اجتماعی و ایدئولوژیک و انگیزانندههای ناشی از آن به مبارزه کشیده شدهایم.
✅روشنفکر مسلمان با مشاهده نابسامانیهای اجتماعی و تحتتأثیر ایدئولوژی اسلامی به مبارزه در راه خدا و از آن طریق به مبارزه در راه خلق میرسد. موتور محرک و انگیزاننده او درد و رنج طبقاتی نیست. شناخت درد و رنج مردم و احساس مسئولیت ناشی از آن است که او را به مبارزه و همبستگی با طبقات محروم میکشاند.
✅از مجاهد خلقی که به زور تشکیلات مارکسیست شده احساس مسئولیت نسبت به خدا، تکامل و جهان هستی را باعنوان انحرافات ایدهآلیستی گرفتهاید. با پتک تشکیلات و فلسفه ماتریالیستی و به لطایفالحیل، مبارزِ مسلمان و انقلابی را از احساس مسئولیت نسبت به جهان هستی و به تبع آن تحولات جامعه و محرومان تهی کردهاید؛ کینه طبقاتی را هم نه میتوانی خلق کنی و نه میتوانی تزریق کنی.
✅برای ادامه مبارزه و حرکت به سمتگیری بهسوی طبقات زحمتکش و سمتگیری پرولتری متوسل میشوی، که همان احساس مسئولیت به بیانی دیگر است و بنا به ایدئولوژی شما مسئلهای ایدهآلیستی، ذهنی و روبنايی است، یعنی آنچه را که قبلاً داشت و از او سلب کردهاید، در قالبی دیگر به او عرضه میکنید. این است که سمتگیری پرولتری دیگر نمیتواند انگیزاننده او باشد.
✅اگر خلوص عقیده و ایدئولوژی یک مجاهد خلق را از وی بگیریم برای وی چه میماند جز منافع فردی؟ جز فرصتطلبی و سلطهطلبی؟کسانی نیز که بنا به شخصیت فردی، تعلیم و تربیت خانوادگی و اجتماعی فاقد تمایلات جاهطلبانهاند، دچار پوچی سیاسی ـ فلسفی و انفعال تشکیلاتی میشوند.
#گفتوگو_با_سعید_شاهسوندی
@cheshmandaz_iran
http://bit.do/fGjWD
🔸گفتوگوی لطفالله میثمی با سعيد شاهسوندي
#بخش_شانزدهم
✅برای همگی ما که از اقشار میانی و گاه مرفه جامعه آمدهایم ورود به مبارزه و همبستگی با محرومان جامعه، نه از طریق زندگی مادی و طبقاتی، بلکه با شناخت وانگیزههای روشنفکرانه سیاسی ـ عقیدتی حاصل شده است. هیچکدام از ما در زندگی مادیمان، در پروسه تولید، توزیع و استثمار نبودهایم. هیچکدام از ما درد و رنج استثمار را با پوست و گوشت خود لمس نکردهایم تا از آن طریق انگیزههای مبارزاتی بهدست آوریم.
✅با یک روز، دو روز، یکهفته و چند هفته کارگری رفتن هم که کسی کارگر نمیشود.کارگری رفتن برای برانگیختن حس مسئولیت و بالا بردن آگاهی اجتماعی روشنفکر است نه کارگر و پرولترشدن او. این وضعیت نه در مورد ما، بلکه در مورد روشنفکران مارکسیست نیز صادق است. ما عمدتاً عناصر روشنفکری هستیم که تحتتأثیر آگاهیها اجتماعی و ایدئولوژیک و انگیزانندههای ناشی از آن به مبارزه کشیده شدهایم.
✅روشنفکر مسلمان با مشاهده نابسامانیهای اجتماعی و تحتتأثیر ایدئولوژی اسلامی به مبارزه در راه خدا و از آن طریق به مبارزه در راه خلق میرسد. موتور محرک و انگیزاننده او درد و رنج طبقاتی نیست. شناخت درد و رنج مردم و احساس مسئولیت ناشی از آن است که او را به مبارزه و همبستگی با طبقات محروم میکشاند.
✅از مجاهد خلقی که به زور تشکیلات مارکسیست شده احساس مسئولیت نسبت به خدا، تکامل و جهان هستی را باعنوان انحرافات ایدهآلیستی گرفتهاید. با پتک تشکیلات و فلسفه ماتریالیستی و به لطایفالحیل، مبارزِ مسلمان و انقلابی را از احساس مسئولیت نسبت به جهان هستی و به تبع آن تحولات جامعه و محرومان تهی کردهاید؛ کینه طبقاتی را هم نه میتوانی خلق کنی و نه میتوانی تزریق کنی.
✅برای ادامه مبارزه و حرکت به سمتگیری بهسوی طبقات زحمتکش و سمتگیری پرولتری متوسل میشوی، که همان احساس مسئولیت به بیانی دیگر است و بنا به ایدئولوژی شما مسئلهای ایدهآلیستی، ذهنی و روبنايی است، یعنی آنچه را که قبلاً داشت و از او سلب کردهاید، در قالبی دیگر به او عرضه میکنید. این است که سمتگیری پرولتری دیگر نمیتواند انگیزاننده او باشد.
✅اگر خلوص عقیده و ایدئولوژی یک مجاهد خلق را از وی بگیریم برای وی چه میماند جز منافع فردی؟ جز فرصتطلبی و سلطهطلبی؟کسانی نیز که بنا به شخصیت فردی، تعلیم و تربیت خانوادگی و اجتماعی فاقد تمایلات جاهطلبانهاند، دچار پوچی سیاسی ـ فلسفی و انفعال تشکیلاتی میشوند.
#گفتوگو_با_سعید_شاهسوندی
@cheshmandaz_iran
http://bit.do/fGjWD
Telegraph
ريشهيابي پيدايش و تحولات بعدي سازمان مجاهدين خلق
همزمانی نقش تاریخی پرچمدار با تحولات زیربنايی جامعه بخش شانزدهم در زمان رهبری رضا رضايی روابط و همکاریهای مبارزاتی میان سازمان مجاهدین و چریکهای فدايی برقرار بود، پس از سلطه جریان مارکسیستی این روابط چگونه ادامه پیدا کرد؟ £مجید بارها به من میگفت: "...اینها…
🔸روز قلم
✍🏻پرستو خادمی
✅چهاردهمین روز از اولین ماه فصل گرم سال روزی در تقویم ماست که انسانها برای اندیشهای که دارند تقدیر میشوند نه جنسیت و جایگاه. چهاردهم تیر روز گرامیداشت اندیشه، روز قلم، است. این روز، روز محمد مختاریها و جعفر پویندههاست. روز کسانی که با قلم خود امکان چند زندگی را در همین یک زندگیمان به ما میدهند. روز کسانی که برای درمان اصلیترین درد ما تلاش میکنند؛ نادانی.
✅ما مردمان دردهای بیدرمان، تنها سلاحمان قلممان بوده و هست، ما اگرچه زندگی نکردیم، ولی از زندگی نوشتن را خوب بلدیم. این روز اگرچه جنسیت ندارد، ولی این باعث نشده از تیغ تیز سانسور در امان بماند.
✅ما از نداشتههایمان خوب مینویسیم. ما نداشتههایمان را خوب میشناسیم، ولی آیا برای داشتنشان کاری میکنیم؟ این قسمت از کتاب چاه به چاه استاد براهنی هنوز یادم هست که نوشته بودند: ارزش قلم از تفنگ بیشتر است، انقلاب مشروطیت این را نشان داد. کاغذ اگر زبان داشته باشد از هر چریکی چریکتر است. قلم بهترین چریکهاست.
✅آنچه روشنفکران در دوره مشروطه متوجه شدند اگر دنبال میشد، میتوانست ایرانی جدید بسازد، کسانی که به دنبال تغییر حکومت و ایجاد عدالتخانه و مجلسی مردمی بودند اندکی بعد متوجه شدند ابتدا باید آموزش را سر و سامان دهند تا جامعه پذیرش این تغییرات را داشته باشد و اصلاً بخواهد که تغییر کند که تغییر بدهد و باز هم همهچیز به خواندن برگشت به نوشتن. روزنامهها در جهت آگاهی عموم مردم و آموزش نوشتند، مدارس جدید شکل گرفت، اما ما هنوز در اول راه ماندهایم و تنها راه، شروع تغییر از خود است و تنها راه تغییری که من میشناسم خواندن و خواندن و خواندن است.
✅کتابها پناهگاه هستند و من خوشحالم که کلیدر دولتآبادی را زندگی کردم، با براهنی در خیابانهای قبل انقلاب قدم زدم، با کسروی دوره قاجار را مرور کردم، با بزرگ علوی عشق و سیاست را در کنار هم دیدم. پس من سپاسگزارم از همهکسانی که نوشتند و همهکسانی که میخوانند، سپاسگزارم که دنیا را جای بهتری برای زندگی میکنید.
🔺روز قلم بر همه قلمهای آزاد، در بند، قلمهای سانسورشده و قلمهای شکستهشده مبارک.
http://uupload.ir/files/lw72_000.jpg
✍🏻پرستو خادمی
✅چهاردهمین روز از اولین ماه فصل گرم سال روزی در تقویم ماست که انسانها برای اندیشهای که دارند تقدیر میشوند نه جنسیت و جایگاه. چهاردهم تیر روز گرامیداشت اندیشه، روز قلم، است. این روز، روز محمد مختاریها و جعفر پویندههاست. روز کسانی که با قلم خود امکان چند زندگی را در همین یک زندگیمان به ما میدهند. روز کسانی که برای درمان اصلیترین درد ما تلاش میکنند؛ نادانی.
✅ما مردمان دردهای بیدرمان، تنها سلاحمان قلممان بوده و هست، ما اگرچه زندگی نکردیم، ولی از زندگی نوشتن را خوب بلدیم. این روز اگرچه جنسیت ندارد، ولی این باعث نشده از تیغ تیز سانسور در امان بماند.
✅ما از نداشتههایمان خوب مینویسیم. ما نداشتههایمان را خوب میشناسیم، ولی آیا برای داشتنشان کاری میکنیم؟ این قسمت از کتاب چاه به چاه استاد براهنی هنوز یادم هست که نوشته بودند: ارزش قلم از تفنگ بیشتر است، انقلاب مشروطیت این را نشان داد. کاغذ اگر زبان داشته باشد از هر چریکی چریکتر است. قلم بهترین چریکهاست.
✅آنچه روشنفکران در دوره مشروطه متوجه شدند اگر دنبال میشد، میتوانست ایرانی جدید بسازد، کسانی که به دنبال تغییر حکومت و ایجاد عدالتخانه و مجلسی مردمی بودند اندکی بعد متوجه شدند ابتدا باید آموزش را سر و سامان دهند تا جامعه پذیرش این تغییرات را داشته باشد و اصلاً بخواهد که تغییر کند که تغییر بدهد و باز هم همهچیز به خواندن برگشت به نوشتن. روزنامهها در جهت آگاهی عموم مردم و آموزش نوشتند، مدارس جدید شکل گرفت، اما ما هنوز در اول راه ماندهایم و تنها راه، شروع تغییر از خود است و تنها راه تغییری که من میشناسم خواندن و خواندن و خواندن است.
✅کتابها پناهگاه هستند و من خوشحالم که کلیدر دولتآبادی را زندگی کردم، با براهنی در خیابانهای قبل انقلاب قدم زدم، با کسروی دوره قاجار را مرور کردم، با بزرگ علوی عشق و سیاست را در کنار هم دیدم. پس من سپاسگزارم از همهکسانی که نوشتند و همهکسانی که میخوانند، سپاسگزارم که دنیا را جای بهتری برای زندگی میکنید.
🔺روز قلم بر همه قلمهای آزاد، در بند، قلمهای سانسورشده و قلمهای شکستهشده مبارک.
http://uupload.ir/files/lw72_000.jpg
🔸منافع ملی ما و انتخابات امریکا
✍🏻لطفالله میثمی
✅در چهارمین سال ریاستجمهوری ترامپ در امریکا، چهار اتفاق مهم رخ داده است که هر یک از آنها بهتنهایی میتواند منشأ تحولات زیادی بشود: 1. کروناویروس و ناکارآمدی ترامپ در برخورد با آن؛ 2. رکود اقتصادی بیسابقه؛ 3. قتل عمد شهروندی سیاهپوست، جرج فلوید که به تظاهراتی تبدیل شد که عمیقتر و گستردهتر از تظاهرات ضد جنگ ویتنام بود؛ و 4. فضای قهرآمیز و جنگی ترامپ با چین، روسیه، ونزوئلا، ایران و فلسطین و حرفشنوی بیسابقه از برنامههای توسعهطلبانه اسرائیل به رهبری نتانیاهو.
✅مبارزات مردم امریکا در مخالفت با جنگ ویتنام بهحدی عمیق و گسترده بود که به سندروم ویتنام معروف شد، اما این بار مبارزات مردم امریکا در محکوم کردن قتل عمد شهروندی سیاهپوست بسیار عمیقتر و وسیعتر از سندروم ویتنام شد، بهطوریکه سندروم جدیدی شکل گرفته است و باید آن را سندروم «تبعیض نژادی و بیعدالتی» نامید؛ بدین معنا که در اعتراضهای روزهای اول و دوم عمدتاً سیاهپوستان حضور داشتند، ولی از روز سوم اعتراضها، سفیدپوستان اکثریت پیدا کردند و این نشان داد چگونه مبارزه علیه تبعیض نژادی میتواند به مبارزه علیه بیعدالتی و احتمالاً علیه سرمایهداری ارتقا یابد.
✅برای نخستین بار ارتش امریکا در برابر کاخ سفید زاویه پیدا کرد و حتی ژنرال متیس، وزیر دفاع سابق که نقش زیادی در حمله به عراق داشت، گفت در خواب هم نمیدیدم ارتش امریکا رودرروی مردم قرار گیرد و این زاویه گرفتن نهتنها بیسابقه بود، بلکه حتی موازنه قدرت را در امریکا به هم زد.
✅ترامپ در این چهار سال فقط توانست با عربستان، امارات و بحرین متحد شود، آن هم به بهای حفظ سلطنت و دوشیدن اقتصاد آنها و بهقول خودش ایجاد اشتغال در امریکا. او حتی در بسیاری از موارد اروپا را هم نتوانست با خود همراه کند. ابتکارات وی درباره مسئله کره شمایلی و ایران و ونزوئلا به جایی نرسید و به مذاکرهای نینجامید.
✅مهمترین مسئله این است در شرایطی که امریکا با بحرانهای یادشده و مردافکن مواجه است ما در داخل ایران جناحهای متحدی نداریم و از هیچ مذاکرهای، نمیتوانیم سود ببریم، برای نمونه با وجود اینکه جناحهای موسوم به پایداری، مقام رهبری را فصلالخطاب میدانند، ولی عملاً در پی منافع خود بوده و با برجام مخالفت میورزیدند، بهطوریکه اگر کارشکنیهای دوساله آنها نبود و برجام زودتر امضا میشد و سایه جنگ از مملکت ما رخت برمیبست به بهترین وجهی میتوانستیم به عمران و آبادی مملکت بپردازیم.
#اختصاصی_کانال_چشم_انداز_ایران
@cheshmandaz_iran
yun.ir/b5uwd
✍🏻لطفالله میثمی
✅در چهارمین سال ریاستجمهوری ترامپ در امریکا، چهار اتفاق مهم رخ داده است که هر یک از آنها بهتنهایی میتواند منشأ تحولات زیادی بشود: 1. کروناویروس و ناکارآمدی ترامپ در برخورد با آن؛ 2. رکود اقتصادی بیسابقه؛ 3. قتل عمد شهروندی سیاهپوست، جرج فلوید که به تظاهراتی تبدیل شد که عمیقتر و گستردهتر از تظاهرات ضد جنگ ویتنام بود؛ و 4. فضای قهرآمیز و جنگی ترامپ با چین، روسیه، ونزوئلا، ایران و فلسطین و حرفشنوی بیسابقه از برنامههای توسعهطلبانه اسرائیل به رهبری نتانیاهو.
✅مبارزات مردم امریکا در مخالفت با جنگ ویتنام بهحدی عمیق و گسترده بود که به سندروم ویتنام معروف شد، اما این بار مبارزات مردم امریکا در محکوم کردن قتل عمد شهروندی سیاهپوست بسیار عمیقتر و وسیعتر از سندروم ویتنام شد، بهطوریکه سندروم جدیدی شکل گرفته است و باید آن را سندروم «تبعیض نژادی و بیعدالتی» نامید؛ بدین معنا که در اعتراضهای روزهای اول و دوم عمدتاً سیاهپوستان حضور داشتند، ولی از روز سوم اعتراضها، سفیدپوستان اکثریت پیدا کردند و این نشان داد چگونه مبارزه علیه تبعیض نژادی میتواند به مبارزه علیه بیعدالتی و احتمالاً علیه سرمایهداری ارتقا یابد.
✅برای نخستین بار ارتش امریکا در برابر کاخ سفید زاویه پیدا کرد و حتی ژنرال متیس، وزیر دفاع سابق که نقش زیادی در حمله به عراق داشت، گفت در خواب هم نمیدیدم ارتش امریکا رودرروی مردم قرار گیرد و این زاویه گرفتن نهتنها بیسابقه بود، بلکه حتی موازنه قدرت را در امریکا به هم زد.
✅ترامپ در این چهار سال فقط توانست با عربستان، امارات و بحرین متحد شود، آن هم به بهای حفظ سلطنت و دوشیدن اقتصاد آنها و بهقول خودش ایجاد اشتغال در امریکا. او حتی در بسیاری از موارد اروپا را هم نتوانست با خود همراه کند. ابتکارات وی درباره مسئله کره شمایلی و ایران و ونزوئلا به جایی نرسید و به مذاکرهای نینجامید.
✅مهمترین مسئله این است در شرایطی که امریکا با بحرانهای یادشده و مردافکن مواجه است ما در داخل ایران جناحهای متحدی نداریم و از هیچ مذاکرهای، نمیتوانیم سود ببریم، برای نمونه با وجود اینکه جناحهای موسوم به پایداری، مقام رهبری را فصلالخطاب میدانند، ولی عملاً در پی منافع خود بوده و با برجام مخالفت میورزیدند، بهطوریکه اگر کارشکنیهای دوساله آنها نبود و برجام زودتر امضا میشد و سایه جنگ از مملکت ما رخت برمیبست به بهترین وجهی میتوانستیم به عمران و آبادی مملکت بپردازیم.
#اختصاصی_کانال_چشم_انداز_ایران
@cheshmandaz_iran
yun.ir/b5uwd
Telegraph
منافع ملی ما و انتخابات امریکا
در چهارمین سال ریاستجمهوری ترامپ در امریکا، چهار اتفاق مهم رخ داده است که هر یک از آنها بهتنهایی میتواند منشأ تحولات زیادی بشود: 1. کروناویروس و ناکارآمدی ترامپ در برخورد با آن؛ 2. رکود اقتصادی بیسابقه؛ 3. قتل عمد شهروندی سیاهپوست، جرج فلوید که به…
🔸حمایتهای رفاهی در شرایط بحران: نقش وزارت کار و رفاه اجتماعی چیست؟
✍🏻افسانه شرکت
✅امروزه نابرابریهای درآمدی در بسیاری از کشورها رشد کرده است، افزایش این نابرابری با خود پیامدهای اقتصادی-اجتماعی نامطلوب زیادی به همراه میآورد. بحرانهای اقتصادی و شیوع بیماریهای همهگیر میتواند تأثیرات بیشتری بر این نابرابری داشته و آن را افزایش دهد. همهگیری کووید-۱۹ نیز ازجمله این بحرانهاست. اقدامات کنترلی همچون قرنطینه، تعطیلی کامل برخی از کسبوکارها، محدودیتهای جابهجایی درون و بین شهری، تعطیلی مراکز آموزشی و تفریحی سبب کاهش شدید تعداد مشاغل و ساعات کاری یا تعدیل نیروی کار شده است. سازمان بینالمللی کار در گزارش اولیه خود تخمین میزند بر اثر این اپیدمی بین ۳/۵ میلیون نفر در خوشبینانهترین سناریو تا ۷/۲۴ میلیون نفر در بدبینانهترین سناریو به جمعیت بیکار جهان افزوده خواهد شد.
✅پیامد همهگیری ویروس کرونا، گرچه همه آحاد جامعه را تحت تأثیر قرار داده اما برخی اقشار و گروهها را به دلیل سطح بالای آسیبپذیری بیشتر در معرض خطرات اجتماعی قرار میدهد. شناسایی این اقشار و ارائه خدمات حمایتی به آنها در شرایط بحرانی از الزاماتی است که باید یک نظام رفاهی کارآمد داشته باشد. شرط حمایت اجتماعی کارآمد، داشتن اطلاعات خانوارهاست. تنها یک پایگاه اطلاعاتی دقیق میتواند نیازهای اقشار مختلف جامعه را شناسایی کرده، اطلاعات لازم را در اختیار دولت قرار دهد تا مسئولیت اجتماعی خود را بهدرستی انجام دهد.
✅راهکار معاونت رفاه برای بیکارشدگان دوران کرونا «بیمه بیکاری» بوده است. همانطور که میزان مقرری بر اساس میانگین دستمزد ۹۰ روز آخر بیمهشده محاسبه میشود. کسانی که برای دریافت بیمه بیکاری اقدام میکنند، در صورت احراز شرایط، به میزان ۵۵ درصد از میانگین حقوقشان در سه ماه آخر کار را بهعنوان مقرری ماهانه دریافت خواهند کرد. اگر شخصی دارای همسر و فرزند باشد، به ازای هر فرد تحت تکفل ۱۰ درصد به مبلغ مستمری اضافه میشود.
✅یکی از اصلیترین فعالیتهایی که توسط معاونت رفاه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی انجام گرفت ایجاد پایگاه رفاه ایرانیان است. در این پایگاه که به نوعی شناسنامه الکترونیک اقتصادی خانوارها نیز به شمار میآید اطلاعات هویتی همه ایرانیان به ثبت رسیده است که هر فرد در کجا شاغل و چه میزان حقوق دریافت میکند. بر اساس آمارهای این پایگاه، دولت در مقاطع خاص و بحرانی میتواند بفهمد وضع اقتصادی، اجتماعی و مالی خانوارها در هر استان و منطقه چگونه است و از این اطلاعات برای بازسازی اجتماعی به نحو کارآمدی استفاده کند.
✅اهمیت حمایتهای اقتصادی و اجتماعی دولت از خانوارها و بنگاهها در این برهه زمانی بحران بر هیچکس پوشیده نیست. هر کشور بر اساس توان مالی و مدیریتی خود بستههای حمایتی متفاوتی را به شهروندانش ارائه داده است، اما آنچه مهمتر از این بستههاست، ایجاد انسجام و یکپارچگی در ارائه خدمات حمایت اجتماعی است بهطوریکه از هرگونه موازیکاری، اتلاف منابع و ناهماهنگی جلوگیری شود بر همین اساس پیشنهاد نویسنده آن است که این حمایتها با محوریت وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و بالاخص معاونت رفاه این وزارتخانه صورت گیرد.
منبع: چشمانداز ایران شماره 121
@cheshmandaz_iran
https://yun.ir/romwg2
✍🏻افسانه شرکت
✅امروزه نابرابریهای درآمدی در بسیاری از کشورها رشد کرده است، افزایش این نابرابری با خود پیامدهای اقتصادی-اجتماعی نامطلوب زیادی به همراه میآورد. بحرانهای اقتصادی و شیوع بیماریهای همهگیر میتواند تأثیرات بیشتری بر این نابرابری داشته و آن را افزایش دهد. همهگیری کووید-۱۹ نیز ازجمله این بحرانهاست. اقدامات کنترلی همچون قرنطینه، تعطیلی کامل برخی از کسبوکارها، محدودیتهای جابهجایی درون و بین شهری، تعطیلی مراکز آموزشی و تفریحی سبب کاهش شدید تعداد مشاغل و ساعات کاری یا تعدیل نیروی کار شده است. سازمان بینالمللی کار در گزارش اولیه خود تخمین میزند بر اثر این اپیدمی بین ۳/۵ میلیون نفر در خوشبینانهترین سناریو تا ۷/۲۴ میلیون نفر در بدبینانهترین سناریو به جمعیت بیکار جهان افزوده خواهد شد.
✅پیامد همهگیری ویروس کرونا، گرچه همه آحاد جامعه را تحت تأثیر قرار داده اما برخی اقشار و گروهها را به دلیل سطح بالای آسیبپذیری بیشتر در معرض خطرات اجتماعی قرار میدهد. شناسایی این اقشار و ارائه خدمات حمایتی به آنها در شرایط بحرانی از الزاماتی است که باید یک نظام رفاهی کارآمد داشته باشد. شرط حمایت اجتماعی کارآمد، داشتن اطلاعات خانوارهاست. تنها یک پایگاه اطلاعاتی دقیق میتواند نیازهای اقشار مختلف جامعه را شناسایی کرده، اطلاعات لازم را در اختیار دولت قرار دهد تا مسئولیت اجتماعی خود را بهدرستی انجام دهد.
✅راهکار معاونت رفاه برای بیکارشدگان دوران کرونا «بیمه بیکاری» بوده است. همانطور که میزان مقرری بر اساس میانگین دستمزد ۹۰ روز آخر بیمهشده محاسبه میشود. کسانی که برای دریافت بیمه بیکاری اقدام میکنند، در صورت احراز شرایط، به میزان ۵۵ درصد از میانگین حقوقشان در سه ماه آخر کار را بهعنوان مقرری ماهانه دریافت خواهند کرد. اگر شخصی دارای همسر و فرزند باشد، به ازای هر فرد تحت تکفل ۱۰ درصد به مبلغ مستمری اضافه میشود.
✅یکی از اصلیترین فعالیتهایی که توسط معاونت رفاه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی انجام گرفت ایجاد پایگاه رفاه ایرانیان است. در این پایگاه که به نوعی شناسنامه الکترونیک اقتصادی خانوارها نیز به شمار میآید اطلاعات هویتی همه ایرانیان به ثبت رسیده است که هر فرد در کجا شاغل و چه میزان حقوق دریافت میکند. بر اساس آمارهای این پایگاه، دولت در مقاطع خاص و بحرانی میتواند بفهمد وضع اقتصادی، اجتماعی و مالی خانوارها در هر استان و منطقه چگونه است و از این اطلاعات برای بازسازی اجتماعی به نحو کارآمدی استفاده کند.
✅اهمیت حمایتهای اقتصادی و اجتماعی دولت از خانوارها و بنگاهها در این برهه زمانی بحران بر هیچکس پوشیده نیست. هر کشور بر اساس توان مالی و مدیریتی خود بستههای حمایتی متفاوتی را به شهروندانش ارائه داده است، اما آنچه مهمتر از این بستههاست، ایجاد انسجام و یکپارچگی در ارائه خدمات حمایت اجتماعی است بهطوریکه از هرگونه موازیکاری، اتلاف منابع و ناهماهنگی جلوگیری شود بر همین اساس پیشنهاد نویسنده آن است که این حمایتها با محوریت وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و بالاخص معاونت رفاه این وزارتخانه صورت گیرد.
منبع: چشمانداز ایران شماره 121
@cheshmandaz_iran
https://yun.ir/romwg2
Telegraph
حمایتهای رفاهی در شرایط بحران: نقش وزارت کار و رفاه اجتماعی چیست؟
امروزه نابرابریهای درآمدی در بسیاری از کشورها رشد کرده است، افزایش این نابرابری با خود پیامدهای اقتصادی-اجتماعی نامطلوب زیادی به همراه میآورد. بحرانهای اقتصادی و شیوع بیماریهای همهگیر میتواند تأثیرات بیشتری بر این نابرابری داشته و آن را افزایش دهد.…
🔺ساعت فاجعه
🔸گفتوگوی لطفالله میثمی با سعید شاهسوندی
#بخش_هفدهم
✅هم ما و هم جریان حاکم تحت رهبری پرچمدار هر دو اشتباه کردیم. این بیان شاید کمی عجیب و غریب باشد، اما ما اشتباه کردیم؛ چون فکر میکردیم حداکثر ما را دستگیر و در درون سازمان محاکمه تشکیلاتی خواهند کرد. ما اشتباه کردیم و ندانستیم که دادگاه انقلابی خلق مانند تمام دادگاههای انقلابی بدون حضور متهم و بدون حق دفاع از خود تشکیل میشود. ما اشتباه کردیم و ندانستیم که احکام دادگاه انقلابی خلق از پیش صادر شده، بیرحمانه، غیرقابل بازگشت و غیرقابل استیناف است.
✅فهرست اشتباهات کوچک و بزرگ ما البته بلند است، اما در یک کلام؛ ما اشتباه کردیم چون آنها را آن گونه که خود بودیم، ارزیابی کردیم. آنها نیز اشتباه کردند، چون ما را آن گونه که خود بودند، ارزیابی کردند.
✅اشتباه ما باعث ضربه خوردن و نابودی تشکیلاتیمان شد، حال آن که اشتباه آنها باعث قدرتگیری کوتاهمدت و مرحلهايشان شد. مجید کشته و سوزانده شد، مرتضی با سلاح نارفیقان زخمی و نیمه جان دستگیر شد، تا پس از شکنجههای فراوان اعدام شود و من هم ده روز بعد از شهادت مجید و زخمی شدن مرتضی، دستگیر شدم.
✅اگر افق دید را وسیعتر کنیم خواهیم دید که سوای مسائل و منافع تشکیلاتی وکوتهنظریهاي مرتبط با آن، نام شریف مجید شریف واقفی نه تنها به عنوان نماد مسلمانی و مجاهدت درراه خلق، آن گونه که باید، که همچنین به عنوان مظهری از وفای به عهد و وفاداری به اصول و ارزشها در تاریخ میهن ما خواهد درخشید و آن نام دیگر، همراه با نام دیگر قاتلان بسیار زودتر از مرگ فیزیکیشان، محو شد. شاید بزرگترین تنبیه و جریمه آنان این باشد .
✅پرچمدار خطاب به ما: اینان کسانی هستند که در ابتدای راه به آرامش دریا و استحکام کشتی خود مطمئن و دلخوش بودند،اما اکنون که طوفان مبارزه ایدئولوژیک،کشتی آنها را به هر سو به تخته سنگها میکوبد، به هر تختهپارهای متوسل میشوند، فریاد برمیآورند و دست به آسمان برده خدا را به کمک میطلبند، اما فریاد آنها در صدای طوفان گم میشود و خدايی نیست که پاسخ آنها را دهد.
✅مجید خطاب به پرچمدار: آری! این گناه کسانی است که در کشتی طوفانزده سازمان سر تسلیم به درگاه ناخدای بیخدای کشتی فرود نیاورده و در نتیجه مورد خشم و غضب او قرار گرفتهاند و او آنها را به دریا میاندازد تا طعمه کوسه ماهی گردند.
✅در حالی که موجودیت تشکیلاتی در اثر انبوه تصفیهها، پوچیگریها و بیانگیزگیها، در معرض تهدید قرار گرفته، یک عمل نظامی ـ حتی بسیار انگیزاننده و از نظر نظامی موفق ـ میتواند کارکرد و نتیجه معکوس و ضد اهداف اولیه خود داشته باشد. ترور زندی پور دقیقاً مصداق چنین مطلبی است.
✅واقعیت این است که هیچ سازمان و ارگانی و حتی هیچ نظام و رژیمی، در شرايطی که زیر انبوه تضادها و تعارضات ناشی از مبانی ایدئولوژیکیاش(به مثابه هسته اصلی وحدت وموجودیت) قرار گرفته باشد توان تحمل و مقابله با ضربات خارجی را ندارد. مقابله در برابر ضربات خارجی جز از طریق استحکام درونی امکانپذیر نیست. استحکام و وحدت درونی نیز جز از طریق گسترش دموکراسی و مشارکت همگانی میسر نمی شود.
#گفتوگو_با_سعید_شاهسوندی
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/2Z6JEvj
🔸گفتوگوی لطفالله میثمی با سعید شاهسوندی
#بخش_هفدهم
✅هم ما و هم جریان حاکم تحت رهبری پرچمدار هر دو اشتباه کردیم. این بیان شاید کمی عجیب و غریب باشد، اما ما اشتباه کردیم؛ چون فکر میکردیم حداکثر ما را دستگیر و در درون سازمان محاکمه تشکیلاتی خواهند کرد. ما اشتباه کردیم و ندانستیم که دادگاه انقلابی خلق مانند تمام دادگاههای انقلابی بدون حضور متهم و بدون حق دفاع از خود تشکیل میشود. ما اشتباه کردیم و ندانستیم که احکام دادگاه انقلابی خلق از پیش صادر شده، بیرحمانه، غیرقابل بازگشت و غیرقابل استیناف است.
✅فهرست اشتباهات کوچک و بزرگ ما البته بلند است، اما در یک کلام؛ ما اشتباه کردیم چون آنها را آن گونه که خود بودیم، ارزیابی کردیم. آنها نیز اشتباه کردند، چون ما را آن گونه که خود بودند، ارزیابی کردند.
✅اشتباه ما باعث ضربه خوردن و نابودی تشکیلاتیمان شد، حال آن که اشتباه آنها باعث قدرتگیری کوتاهمدت و مرحلهايشان شد. مجید کشته و سوزانده شد، مرتضی با سلاح نارفیقان زخمی و نیمه جان دستگیر شد، تا پس از شکنجههای فراوان اعدام شود و من هم ده روز بعد از شهادت مجید و زخمی شدن مرتضی، دستگیر شدم.
✅اگر افق دید را وسیعتر کنیم خواهیم دید که سوای مسائل و منافع تشکیلاتی وکوتهنظریهاي مرتبط با آن، نام شریف مجید شریف واقفی نه تنها به عنوان نماد مسلمانی و مجاهدت درراه خلق، آن گونه که باید، که همچنین به عنوان مظهری از وفای به عهد و وفاداری به اصول و ارزشها در تاریخ میهن ما خواهد درخشید و آن نام دیگر، همراه با نام دیگر قاتلان بسیار زودتر از مرگ فیزیکیشان، محو شد. شاید بزرگترین تنبیه و جریمه آنان این باشد .
✅پرچمدار خطاب به ما: اینان کسانی هستند که در ابتدای راه به آرامش دریا و استحکام کشتی خود مطمئن و دلخوش بودند،اما اکنون که طوفان مبارزه ایدئولوژیک،کشتی آنها را به هر سو به تخته سنگها میکوبد، به هر تختهپارهای متوسل میشوند، فریاد برمیآورند و دست به آسمان برده خدا را به کمک میطلبند، اما فریاد آنها در صدای طوفان گم میشود و خدايی نیست که پاسخ آنها را دهد.
✅مجید خطاب به پرچمدار: آری! این گناه کسانی است که در کشتی طوفانزده سازمان سر تسلیم به درگاه ناخدای بیخدای کشتی فرود نیاورده و در نتیجه مورد خشم و غضب او قرار گرفتهاند و او آنها را به دریا میاندازد تا طعمه کوسه ماهی گردند.
✅در حالی که موجودیت تشکیلاتی در اثر انبوه تصفیهها، پوچیگریها و بیانگیزگیها، در معرض تهدید قرار گرفته، یک عمل نظامی ـ حتی بسیار انگیزاننده و از نظر نظامی موفق ـ میتواند کارکرد و نتیجه معکوس و ضد اهداف اولیه خود داشته باشد. ترور زندی پور دقیقاً مصداق چنین مطلبی است.
✅واقعیت این است که هیچ سازمان و ارگانی و حتی هیچ نظام و رژیمی، در شرايطی که زیر انبوه تضادها و تعارضات ناشی از مبانی ایدئولوژیکیاش(به مثابه هسته اصلی وحدت وموجودیت) قرار گرفته باشد توان تحمل و مقابله با ضربات خارجی را ندارد. مقابله در برابر ضربات خارجی جز از طریق استحکام درونی امکانپذیر نیست. استحکام و وحدت درونی نیز جز از طریق گسترش دموکراسی و مشارکت همگانی میسر نمی شود.
#گفتوگو_با_سعید_شاهسوندی
@cheshmandaz_iran
https://bit.ly/2Z6JEvj
Telegraph
ريشهيابي پيدايش و تحولات بعدي سازمان مجاهدين خلق
ساعت فاجعه ¢در گفتوگوی پیشین دو جریان از سه جریان مطرح شده در مقاله «پرچم» را بررسی کردید(نهیلیسم و به اصطلاح اپورتونیستی چپنمای سلطهطلب )، اگر امكان دارد در اين شماره جریان موسوم به «دگماتیسم مذهبی» را بررسی کنید. ¨ تقی شهرام در مقاله «پرچم مبارزه ایدئولوژیک…