🌈🍀چکامه سبز🤍💚
217 subscribers
3.17K photos
365 videos
58 files
236 links
Download Telegram
لب‌ها‌یت لو می‌دهند
عشق دروغین را
در اجابت بوسه‌ام.

و در آن بزنگاه تاریک پایان‌
درسوسوی شمعی نیمه جان
چون تکرار لرزان التماس کودکی در نیمه‌شب..

آری ..
بوسه‌ای که رعد باران اجابت بود
سرانجام تورا
با لب‌های عطشانت
در کویر ناباوری
زنده به‌گور می‌کند ...

#افشین_د
۳۰_اردیبهشت_۱۴۰۲

@chekamehsabz🍀
__(مسمومِ آرام)_



آنگاه که فریاد و خروشم

در صلح تاریک ناگزیر از تسلیم غرق می‌شود

عاری از هر خشم یا حسادتی برخواسته از عشق

در آن فضای سیاه و چسبناک،

همچون ببری که به او گوشت مسموم شده جفتش را خورانده‌اند

با حافظه ای پر از تاول

میان خواب و بیداری

از خود می‌پرسم :

آیا من در پایان خویش هستم ؟

یا پایان من در تو آغاز شده ؟


#افشین_د
خرداد ۴۰۲

@chekamehsabz🍀
چه طوفان‌ها
و گرد‌بادهایی را تاب آورد،
تا...
سر انجام
نسیمی بازیگوش و لی‌لی‌کنان
باقی مانده نحیف‌اش را
از جای کند
ابری که سالها می‌بارید و می‌بارید
بر کویری که دریاچه شد،
اما..
هیچ چیز
در دلش سبز نشد .

#افشین_د
خرداد ۴۰۲

@chekamehsabz🍀
#عکسواره

نمایشگاه آثار سیاه ترین
و سرخ ترین خاطراتمان
آخرین شب
در گالری گور ..
بازدید عموم بدون استثنا
حتمی‌ست..

#افشین_د

@chekamehsabz🍀
(جیر‌جیرک‌ ها زیر آفتاب)

خورشید، پی‌ در‌ پی
بر فرق اکلیلی شب‌ها
کوبید و کوبید
تا الهه نگهبان لوند شب
غرق در خون
با حریر سپید و بلندش
از پای نشست

عقاب بی‌قرار تیزپرواز شهوت
از شانه اش فرو غلتید..
پیچید میان حریر
هچون کفنی خون آلود.

زان روز دیگر شب نشد
روزها می‌گذشت
دیگر اما
هرگز
شب نشد..

جیر جیرک ها از سایه های داغ
این مرز تیز بلاتکلیف پوک نافرخنده ی بدفرجام
که گویی ماه و مهتابشان را
همچون تیغ هزارپَر
هزاران تکه ی‌ناپیدا کرده
که دیگر هیچ عاشقی بقایایش را
یا که حتی وجودش را
بر معشوقی
یا که حتی عابری
ثابت کند.

بیرون زدند
آه آری..
جیر جیرک ها
سرانجام
زیر آفتاب
بیرون زدند..

آوازشان زیر تازیانه داغ خورشید
و صورت های جدی عابران مسخ
صدایی جز خش‌خشی تهی از پژواک
وپاهاشان جز اندام های زشت و خارداری دیگر بیش نبود.

و آنسوی تر
پیرمردی با همسرش که سالهاست شب از خاطرشان رفته
و کودکی که نمی‌داند شب چیست
از پنجره بر چیزی چشم دوخته‌اند..
که گویی از جاروی رفتگر جا مانده !

اجتماعی روان از حشرات زشت
تا لاشه پرنده ای بزرگ
پیچیده در حریری چرک و خون آلود..

به حتم ، کلاغی مرده است..

#افشین_د
۹ تیر ماه ۱۴۰۲
همسو با توصیف و توضیح مناسبت کاربردی فضای بیان و خلق موسیقی در گام لاماژور توسط شوبرت،
ما هم در گام لا ماژور راه خود را به شعر میکنیم آغاز  :

        (مقوا خواب در لا ماژور )



همچون مقوا‌خوابی مسخ و بی‌تفاوت

بر ویرانه‌های غرور خویش

کفش از پای کنده، آرمیده‌ام..

ویرانه ای از اجزاء یکدست
هم اندازه
یک رنگ
هم قافیه
هم وزن!

همصدا
هم فرکانس
همچون بوق آزاد تلفن

منطبق با ششمین نت موسیقی‌:

"لا"

بی تغییر،مطمئن،همیشگی

که سال‌هاست پنجمین سیم هزاران گیتار کوک شده با آن

تک مصوتی که ادامه اش در گوش

به جنونت می‌کشد ..

یک نت لا..

که از هر تکه این ویرانه

هزاران "لای" ممتد درهم تنیده

تیغ می‌کشد برگوش

ویرانه ای از امیدهای دروغین

که با هر شروع دوباره

تا پایان همیشگی‌اش

ممتد و تکراری

ویران و ویرانتر زپیش

دور خویش می‌چرخد

کنون باز اینجاست

با پژواکی در هم پیچیده و عظیم

گویی که خورشید ناخنش را به عمد

بر مرمر سرد انکار گرمای خویش بکشد

اکنون
کوه را تراشید...


#افشین_د. مرداد ۴۰۲

@chekamehsabz🍀
ندانستی؟!
که این بی‌وزنی مسموم
رهایی نیست؟
آری.. آری.. می‌دانم
که دیریست همه خودت را
با خود برده ای
اما ندانستی که من نیز
دیگر هیچ ذره‌ای از وجودم را
نزد تو نگذاشتم..
به پشت سرت نگاه کن..
آری هیچ..
دیگر هیچ ذره ای از من،
با تو
یا در پی‌ات نیست..

کنون از تو فقط خودی مانده
بی من
تو سبک،یا که سبکبال نشدی
این رهایی نیست
سیاه تر از سیاهچال
تو.. پوک شدی ..
همان خودی بی بال
که انگار اولین آرزویمان
و تنها معجزه پروازش را
هرگز نداشته،


یا
.

فراموش کرده ..

#افشین_د
۲۳مرداد۴۰۲

@chekamehsabz🍀