This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«این کیمیای هستی»
با واژههای تو،
من مرگ را محاصره کردم
در لحظهای که از ششسو میآمد...
آه این چه بود
این نفسِ تازهی باز در ریهی صبح؟
با من بگو چراغِ حروفات را
تو از کدام صاعقه روشن کردی؟
بُردی مرا بِدان سوی ملکوت زمین
وین زادنِ دوباره
بهاری بود...
امروز
احساس میکنم
که واژههای شعرم را،
از روی سبزههای سحرگاهی برداشتهام..!
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
#مثل_درخت_در_شب_باران
#یک_طلوع_تازه
#یک_سلام
#هزاران_درود
#صبحتان_بخیر
با واژههای تو،
من مرگ را محاصره کردم
در لحظهای که از ششسو میآمد...
آه این چه بود
این نفسِ تازهی باز در ریهی صبح؟
با من بگو چراغِ حروفات را
تو از کدام صاعقه روشن کردی؟
بُردی مرا بِدان سوی ملکوت زمین
وین زادنِ دوباره
بهاری بود...
امروز
احساس میکنم
که واژههای شعرم را،
از روی سبزههای سحرگاهی برداشتهام..!
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
#مثل_درخت_در_شب_باران
#یک_طلوع_تازه
#یک_سلام
#هزاران_درود
#صبحتان_بخیر