"آدمها هم مثل شهرند. نمیشود بهخاطر چند بخش کمتر جذابشان، بهکل آنها را کنار گذاشت. شاید جاهایی دارند که آدم خیلی ازشان خوشش نمیآید، مثلاً حومهٔ شهر و کوچههای فرعی تاریک و خطرناک، اما بخشهای خوبی هم دارند که حضور در آنها را ارزشمند میکند."
"تنها کاری که ازم بر میآمد این بود که مشت گره کردهام را تکان بدهم و به این حقیقت فکر کنم که میل آدمها به بردگی قابل باور نیست.
خدایا بعضی وقتها چنان آزادیشان را پرت میکنند کنار انگار داغ است و دست شان را میسوزاند..."
خدایا بعضی وقتها چنان آزادیشان را پرت میکنند کنار انگار داغ است و دست شان را میسوزاند..."
Forwarded from "Empty Grave"
اگه هر هفته، اینقدر روز تعطیل داشتم، به همه کارام میرسیدم و سلامت روانم هم ثبات بیشتری داشت.
کتاب "سوسن تسلیمی، گفت و گویی بلند با محمد عبدی" رو یه لحظه هم نمیتونم بذارم زمین.
حسرت، شوق، افتخار، غم، یادگرفتن! همه این حسهارو همزمان بهم منتقل میکنه، خیلی وقت بود یه کتاب انقدر نچسبیده بود.
حسرت، شوق، افتخار، غم، یادگرفتن! همه این حسهارو همزمان بهم منتقل میکنه، خیلی وقت بود یه کتاب انقدر نچسبیده بود.
Forwarded from برنامه ناشناس
آنا چطوری مرگ یکی رو هضم کنم:)
آنا چطوری مرگ یکی رو هضم کنم:)
"راکاستارِآموزشندیده"
آنا چطوری مرگ یکی رو هضم کنم:)
تمامی مراحل سوگ رو پشت سر بذار.
شوک، غم، پذیرش مهمتریناشه.
سعی کن بپذیری و در راستای کم شدن غمت کارهایی انجام بدی.
مثلا تو دلت با اون شخص حرف بزنی و کم کم ازش خداحافظی کنی، براش نذری بدی، براش دعا بخونی و برای صبر و آرامش خودت هم دعا کنی، اگر میتونی گاهی بری سر مزارش یا اگر سختته به جاش خاطرات خوبشو زنده نگه داری.
میدونی ما چرا وقتی کسی میمیره خیلی غمگین میشیم؟
واقعیتش ما انسانها خودخواهیم.
ما آدمارو میخوایم که همیشه در کنارمون باشن، از این ویژگی بکاه، وداع کن با شخصی که از دست دادی و بپذیر که زندگی برای آدمها مثل رشد یک گل توی باغه، به وجود میاد، رشد میکنه و چه بخوای چه نخوای روزی خشک میشه و از بین میره.
در نهایت اگر حس کردی به تنهایی پذیرشش برات سخته، میتونی بری تراپی یا کتاب "اشکالی نداره اگه حالت خوب نیست" رو بخونی♡
شوک، غم، پذیرش مهمتریناشه.
سعی کن بپذیری و در راستای کم شدن غمت کارهایی انجام بدی.
مثلا تو دلت با اون شخص حرف بزنی و کم کم ازش خداحافظی کنی، براش نذری بدی، براش دعا بخونی و برای صبر و آرامش خودت هم دعا کنی، اگر میتونی گاهی بری سر مزارش یا اگر سختته به جاش خاطرات خوبشو زنده نگه داری.
میدونی ما چرا وقتی کسی میمیره خیلی غمگین میشیم؟
واقعیتش ما انسانها خودخواهیم.
ما آدمارو میخوایم که همیشه در کنارمون باشن، از این ویژگی بکاه، وداع کن با شخصی که از دست دادی و بپذیر که زندگی برای آدمها مثل رشد یک گل توی باغه، به وجود میاد، رشد میکنه و چه بخوای چه نخوای روزی خشک میشه و از بین میره.
در نهایت اگر حس کردی به تنهایی پذیرشش برات سخته، میتونی بری تراپی یا کتاب "اشکالی نداره اگه حالت خوب نیست" رو بخونی♡
"آدمهایی که دیگران را رنج میدهند، خیلی اوقات رنجکشیدههایی هستند که از زخمهای خودشان نتوانستهاند عبور کنند."
کل مدتی که داشتم فیلم بتمن رو میدیدم دلم پیش عمارتش بود، چقدر گاتیک آخه! مگه میشه؟
مثلا تو راهروهاش برقصی، تو آشپزخونش آشپزی کنی، تو زیرزمینش خفاش نگه داری، تازه یه آلفردِ مهربونم داشته باشی.
مثلا تو راهروهاش برقصی، تو آشپزخونش آشپزی کنی، تو زیرزمینش خفاش نگه داری، تازه یه آلفردِ مهربونم داشته باشی.