هیچوقت... با من راجب عشق بین دو نگاه حرف نزن
هیچوقت برایم از چشم ها شعری نخوان که من از جنس عاشقی نگاه ها نیستم عزیزم
من از قصه ی چشم ها یک خط را هم درک نکردم!
اگر عاشقم باشی...بین این همهمه ی دل دادن و دل بردن...خیلی راحت میتوانی من را از غریبه ای که همه می‌بینند بگیری
خیلی راحت...
کافیست چشم هایت را ببندی تا پیدایم کنی.
آنوقت مسیر را تازه بلد میشوی!
اگر عاشقم باشی گرمای دست ها را فراموش می‌کنی و من را با روحت در آغوش میگیری
آن موقع هست که عشق را به معنای واقعی حس می‌کنی
و غرق شدن دو روح در هم را حس می‌کنی.
آن موقع هست که تازه لبخند ها و صدای تپش قلب هم برایت ذوق آور است و متفاوت...
با من از حبس شدن دو قلب در احساس یکدیگر بگو‌...

متن: #فریده_محمدی_سهرانی




@faridehoriginal1



_ Ben Sende Tutuklu Kaldim
Kendi Hayatimdan Çaldim
Yedi Cihan Dolandim
Bana Misin Demiyor

من اسیر تو ماندم
از زندگی خود دزدیدم
هفت جهان را زیر و رو کردم
انگار نه انگااااااار



پست در اینستاگرام:

https://www.instagram.com/p/CbnjnLDrR0g/?utm_medium=share_sheet

بچه ها سلام حال و احوال؟ ...
می‌دونم خوب نیستین😢


یه نکته خواستم بگم درمورد خودم.

خیلیا هنوز راجب کتابم ازم سوال میکنن
خیلیا کانال تلگرامم و اینستامو ندارن

۱_ کتابم یه #رمان بود که آذر سال۹۸ چاپ شد... حالا خیلیا بازم میپرسن چطور تهیه کنن، برای سفارش فقط به خودم پیام بدین
@FiFi1m
براتون می‌فرستم


۲_ کانال تلگرامم قبلاً به چوخ رفت ولی کانال جدید دارم خیلی وقته
https://t.me/faridehoriginal1
که خوشحال میشم برای خوندن نوشته هام جوین بدین

۳_ پیج اینستامو همه میتونن ب راحتی داشته باشن که اگر شما « فریده محمدی ، س » رو سرچ بکنید یا این ای دی رو
@farideh_mohammadi1
راحت پیدا میکنید

💚❤️💚


ممنونم از لطف محبت همتون 😘






#کافه_ziya_خان ☕️🍃


💖🌹💖
@caffe_ziya_khan1

زیبای من...
در شهر آشوب...
در ایران غم ...
در دل طوفان...
در چشم اشک و آتش...
آیا این زمانه زیر نگاه توست یا تو هم از غم پشت غم این جماعت دل زده خسته شدی؟
نمیخواهم حتی فکرش را هم بکنم که نه میبینی و نه می‌شنوی.
نمیخواهم به دل کوچکم ناامیدی بدهم که این روزگار را باید زندگی کنیم.
نفرت و زجر... خشم و هیاهو خیلی وقت است عشق را زیر کفش هایش له کرده... و ترس ما از همین است.
زیبای من درد و دل زیاد و غصه بیشتر.
از هر کدام برایت بنویسم دردی دیگر زخم باز میکند.
تو که میدانی درمان چیست...تو که از درون سینه ی پر حرف لب بسته ی این مردم خبر داری...
صبوری دیگر بس است.
چنان کن سرانجام کار
که تو خشنود باشی و ما رستگار

متن: #فریده_محمدی_سهرانی




@faridehoriginal1

🌹💔


وقتی پشت بغض، چشمهایم پنهان شده بود و فکرم در روزهای با تو غرق بود.
نگاهم توراالتماس میکرد.
روحم میخواست تو را.
جسمم تشنه ی آغوشت.
که با خیالی آرام دلم راپشت پلکهایت دریک آن زندانی کردی و گفتی: ما برای هم نیستیم! و رفتی...
رفتی و قهقهه ی بلند عقلم تمام عشق را روی سرم آوار کرد و دست و پایم سست شدند

متن: #فریده_محمدی_سهرانی

@faridehoriginal

https://www.instagram.com/tv/CW35p5xAbND/?utm_medium=share_sheet

🍁🍂💛💫

یه روز به خودت میای میبینی یه نفر رو به روت نشسته که اصلا شبیه آدم رویاهات نیست.
دیگه برات مهم نیست اون آدم رویاها چی بود و کی بود...
و فقط همین آدمی پر رنگ شده که حتی رفتارش تازگی عجیبی به روزهای خاک گرفتت داده.
شاید تلخ باشه از یه نظرایی اما...
معرفت این آدم، روح و وجود این آدم
به هر دلیلی که کنارت مونده.
با هر حسی که باهاش زندگی می‌کنی
قطعا یه تار موش با تموم خوب بدش
می ارزه به هزار تا اون آدم رویاهایی که به هر بهونه سایشو به دیوار گلاویز کرد و اشکاتو فدای رفتن خودش کرد و باهات نموند.
فرقی نمیکنه کیه و چیه
که باید دستشو محکم گرفت و خاک قدمهاشو بوسید.
و باید...باید باید... محکم کنارش بایستی و روزاهای زیبای رو باهاش رویا بسازی

#فریده_محمدی_سهرانی

@faridehoriginal1

🍁🍂💛💫

🍁🍂💛💫

‍ آهنگ آرامی در کل خانه پخش میشود.
روی کاناپه لم داده و غرق خواندن کتاب است...
خم میشوم می‌بوسمش و فنجان خالی از چای را از روی میز برمیدارم.
نسیم پرده های حریر را تکان می‌دهد.
به بالکن کوچکمان میروم...
جای امن گلهای قشنگی که با دست هایش بزرگ شدند.
به شهر نگاه میکنم
شهری که با ساختمان های بلند و آسمان گرفته و خیابان های شلوغش
فقط و فقط با او عاشقش هستم
فکرم درگیر رمان جدیدم میشود و فیلم نامه هایی که باید به خوبی تمامشان کنم‌. درگیر جشنواره ای که باهم قرار است برویم و دلم قنچ میرود برای لباس زیبایی که برایم خریده.
سمت اتاق خواب میروم...اتاقی که مست میشوم از بوی ادکلنش!
روی صندلی رو به آینه می‌نشینم...
برایم مهم نیست چقدر میتوانم صورتم را ببینم ... که خیالم از بابت چشمهایم راحت است...که او شده چشمهایم!
نه دیگر اضطراب دارم و نه کم حرفم
با اعتماد به نفس و‌ قدرتمند!
یک روز به خودم می آیم و در باران سیر نگاهش میکنم و تمام آرزوهای براورده شدم را در چند لحظه با لبخند شیرینش مرور میکنم.
نه وهم و خیال، نه رویا و محال
این زندگی من است...
من خط به خط این نوشته را در روزهایی می‌خوانم که غصه برای همیشه برایم مرده

✅ متن : #فریده_محمدی_سهرانی

@faridehoriginal
🍁🍂💛💫


پ‌ ن : در کتاب چهار فصل زندگی، صفحه ها پشت سرِ هم می روند
هر یک از این صفحه ها، یک لحظه اند
لحظه ها با شادی و غم می روند…
گریه، دل را آبیاری می کند
خنده، یعنی این که دل ها زنده است …
زندگی، ترکیب شادی با غم است
دوست می دارم من این پیوند را
گر چه می گویند: شادی بهتر است
دوست دارم گریه با لبخند را

“ #قیصر_امین_پور ”

🍁🍂💛💫

‍ لبخند های من را هیچ وقت زیاد جدی نگیر مگر این که فقط برای تو و به خاطر تو باشد
وقتی دلتنگی هایی که به رنگ غمِ دوری است و می‌رسد به چشم های دیوانه کننده ات.
#دوستت_دارم، زیباترین ابراز علاقه ی جهان است که می‌شود به همه عزیزان دلت تقدیم کنی
اما #عاشقت_هستم خاص ترین جمله ایست که به عزیز ترین و بهترین کس قلبت هدیه میدهی.
و چقدر دیدنی است چشم های یار وقت گفتن این جمله ... :)
گیسوانم را از بند رها میکنم
عطر همیشگی را میزنم
و پروانگی که برای توست
اخم شیرینت...
و مني که دور و برت بال بال میزنم.
از گلهای صورتی دامنم تا گل های سرخ روی موهایم برایت قصه دارم.
قصه ای شبیه پیچ و تاب و کرشمه کنارت... قصه ای از جنس من که عاشقت هستم را باور کنی
اما... گیسوان پریشان و عطر همیشگی و دامني با گلهای صورتی به هیچ دردی نمیخورند اگر نباشی.
دست هایت را هم یه من میدادی برایت رویایی می‌ساختم که همیشه میگویی وجود ندارد!
ولی... حالا... فقط میتوانم شبیه تمام روزمرگی عصر های سه شنبه...
لا به لای غم هایم، برایت گوشه ی دفترم بنویسم : « بين اين همه دوستت دارم من دیوانه وار عاشقت هستم »

✅ متن : #فریده_محمدی_سهرانی

@faridehoriginal1

🍁🍂💛💫

🍁🍂💛💫
‍ وقتی ناراحت و عصبانی هستی
با خشونت و تند رانندگی میکنی
با زمزمه ی شعر غمگین آهنگی که بلند کرده ای
' دارم پیر میشم ولی عاشقم... '

فراموشم کرده ای...
قطعا
جدا
حتما
ولی... واقعا؟!...

ببین! من دیگر آن دختری که با کلی ذوق و اشتیاق برایت حرف میزد نیستم ها!
شده ام شبیه شوخی هایم...

دختری با چکمه های بلند و مشکی
پالتوی بلند و سیاه
رژ لبی به رنگ خون
سیگار... لا به لای انگشتانم
هرچند عرضه اش را ندارم
و لب هایی که داغ دار است.
راه نفسم میگیرد...
سرفه می افتم.
جلوی چشم خودت نابود میشوم.

سوار بر کالسکه ی غم
با اخمی که هیچ وقت از صورتم پاک نمیشود
پر از سکوت...
پر از بغضی که اجازه ی به گریه رسیدن نداده ام!

رد دود سیگار را در تاریکی آسمان بگیر
و با زل زدن به من درد قلبم را صد برابر کن.

نميگويي بمان!
بگو...
که روح من و تو بیمار این 'بمان' گفتن از همدیگر است.

لعنت به عشق
که حتی در رویا هم با من نیستی...
زیر باران تنهایی ها کالسکه ی غم راه می افتد
و... در سیل جدایی ها غرق میشوم.

دلبر من
مهربان بی رحم من
این روز ها بلاخره به پایان میرسد.
پنجره ات که تا ابد بسته نمی ماند!
یادت می افتد...
شب هایی که برای دیدارت
چه ها کشیده ام
ولی دیر!


فراموشم کرده ای
حتما
چدا
واقعا

باید یکی بیاید و اگر دید هنوز در سیل جدایی با چشمان تو زنده ام
من را با طناب حقیقت ببندد به زندگی تلخ این جهان
تا خودم ذره ذره
خاکستر و دود شوم.
وگرنه هنوز صبورم به رسیدنم به تو
در این برف و بورانی که بین من و توست

هنوز صبورم....


✅ متن : #فریده_محمدی_سهرانی

@faridehoriginal1

🍁🍂💛💫

🍁🍂💛💫

‍ تولد همیشه واژه ی غریبیه برام
وقتی هر سال شمعی رو فوت کنی که یک سال زود تر به مرگ نزدیکت میکنه...
البته مرگ که خوبه
خدا نکنه روح آدم زودتر خودشو به مرگ تسلیم کنه و جسمش سالها شبیه ربات زنده باشه.
حالم مثل همیشه تولدام خوب نیست
گریه همیشگی که هست
آرزوهایی که هر سال نوشته شد و ...
پس این کائنات و خدا و دعاهای پدر و مادر و اینا کی می‌خوان معجزه کنن؟!
هی می‌خوام خودمو قانع کنم و بگم درست میشه...درست میشه ...پس...!؟

نه...امسال فرق داره...
جدا از اتفاقاتی که می‌خوام
جدا از تکرار نشدن غمام ...اینجا نبودنم تو‌ سالهای بعد ..
جدا از عشقی که تو وجودم می‌خوام محکم تر بشه
رهایی میخوام...
حالم خوب نیست اما اینبار بیشتر
که حال ایرانم خوب نیست
حال مردمی که یه عمر تو سکوتشون روزهای سختیو گذروندن.
آزادی می‌خوام...
آزادی برای دستای مردمم
برای حضور مردمم
برای زنان و دخترای که بالهای آرزوهاشون تو این چند سال سوخت...
آزادی برای تفکر ...برابری...برای مردی که معنای آبادی میهنمه
برای زنی که زندگی ایرانمه
♥️🤍💚

✅ متن : #فریده_محمدی_سهرانی

@faridehoriginal1

🍁🍂💛💫


_ رویای من اینه ...دنیای بی کینه




🍂🍁 به وقت جمعه 4 آذر 1401
00:05