📺 کافه ziya خان 💚
Sohrab Pakzad ft Benyamin Bahadori – Moje Moharam
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حس دلتنگی
یادش بخیر.
صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز
بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم.
@caffe_ziya_khan1
یادش بخیر.
صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز
بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم.
@caffe_ziya_khan1
Forwarded from 🍈🍊خاطره باضیا🍂🍁 (💞M S💞)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 کافه ziya خان 💚
#پیام_ناشناس سادات بانو ( مینگل مینگل ) چه خبرا؟ یه اعلام حضور کن باوا خیلی وقته نیستی @HarfBeManBot
سلام عزیزجان. شما خوبین؟؟سلامتی...ممنونم که هرزگاهی سراغمو میگیرین...فک کنم تو این جمع فقط یه نفره که پیگیر فعالیت های بنده هست و سراغی ازمون میگیره و خاطرمون رو میخواد...🥺🙈😂😍❤️بقیه رو نمیدونم...البته حق هم دارن من این اواخر متاسفانه خیلی کم فعالیت کردم که بخوان سراغی ازم بگیرن...نمیدونم شما چه کسی هستی که سراغمو میگیری ولی خیلی ارادت دارم بهت و خیلی لطف داری بهم عزیز...🥺😍🙏❤️راستش بچه ها من این اواخر به خاطر کارای پایان نامه دانشگاهم و پیدا کردن کار مناسب خیلی درگیر بودم و هستم و هنوزم سرکار نرفتم و کار خوب پیدا نکردم و هنوزم دارم میگردم...شما دعا کنین برام یه کار مناسب برام پیدا شه و کارام رو روال بیافته پرقدرت برمیگردم و خدمت بچه های کانال هم هستم...😍☺️🌹🙏❤️
Forwarded from حرفتو ناشناس بهم بزن | Talk to Me Anonymously
Forwarded from حرفتو ناشناس بهم بزن | Talk to Me Anonymously
راضی نبود راحتی اش سختی ات شود
هرگز نخواست مانع خوشبختی ات شود
حالا که بی من راضی تری برو
هرچند آبروی مرا میبری برو...
🕊🕊🕊🕊
@caffe_ziya_khan1
هرگز نخواست مانع خوشبختی ات شود
حالا که بی من راضی تری برو
هرچند آبروی مرا میبری برو...
🕊🕊🕊🕊
@caffe_ziya_khan1
شبهای من همیشه از آغوش تو پرند
وقتی پر اند از تو ورای تصورند
چشمان تو سیاهی را گر گرفته اند
خورشید را به باد تمسخر گرفته اند
برقی که چشمهای تو دارد فریب نیست
از چشمهات هرچه بگویی عجیب نیست
تقصیر ماه نیست اگر مست می شوم
من هر روز از حضور تو سر مست می شوم
شبهای من مماس تنت می شود عزیز
نور اتاق پیرهنت می شود عزیز
کوتاه پرسخاوت دامن چکار می کنی؟
موی بلند بافته چه می کنی؟
برقی که چشمهای تو دارد دروغ نیست
شبهای شعر خوانی من بی فروغ نیست
شبهای من چقدر از آغوش تو پرند
شبهای من همیشه ورای تصورند
اما همین که خورشید از راه می رسد
دلشوره های تردید از راه می رسد
هی فکر می کنم نکند خواب دیده ام
حالم گرفته آه چه بد خواب دیده ام
هر لحظه چشم باز کنم تار می شوی
پس با زمخت دست که بیدار می شوی
ای وای اگر که ناز کند صورت مرا
ای کاش شعله ور نکند غیرت مرا
حیف است گونه هات که بوسیده می شود
با لمس دستهاش خراشیده می شود
کوتاه پر سخاوت دامن چه می کنی؟
موی بلند بافته با من چه می کنی؟
اندام زبر او را تن پوش می شوی
با قاتلم دوباره هم آغوش می شوی
فریاد ، ناله می شوم و عشق می کنی
در خود مچاله می شوم و عشق می کنی
از غم چشانده اید به من هرچه هست را
تحقیر و سر به زیری بعد از شکست را
وقتی فرو بریزد از مرگ دور نیست
این سنگ ریزه دیگر کوه غرور نیست
هرچند عاشقت شد از آغاز داستان
تا لحظه های آخر تا مغز استخوان
راضی نبود راحتی اش سختی ات شود
هرگز نخواست مانع خوشبختی ات شود
حالا که بی من راضی تری برو
هرچند آبروی مرا می بری برو
@caffe_ziya_khan1
وقتی پر اند از تو ورای تصورند
چشمان تو سیاهی را گر گرفته اند
خورشید را به باد تمسخر گرفته اند
برقی که چشمهای تو دارد فریب نیست
از چشمهات هرچه بگویی عجیب نیست
تقصیر ماه نیست اگر مست می شوم
من هر روز از حضور تو سر مست می شوم
شبهای من مماس تنت می شود عزیز
نور اتاق پیرهنت می شود عزیز
کوتاه پرسخاوت دامن چکار می کنی؟
موی بلند بافته چه می کنی؟
برقی که چشمهای تو دارد دروغ نیست
شبهای شعر خوانی من بی فروغ نیست
شبهای من چقدر از آغوش تو پرند
شبهای من همیشه ورای تصورند
اما همین که خورشید از راه می رسد
دلشوره های تردید از راه می رسد
هی فکر می کنم نکند خواب دیده ام
حالم گرفته آه چه بد خواب دیده ام
هر لحظه چشم باز کنم تار می شوی
پس با زمخت دست که بیدار می شوی
ای وای اگر که ناز کند صورت مرا
ای کاش شعله ور نکند غیرت مرا
حیف است گونه هات که بوسیده می شود
با لمس دستهاش خراشیده می شود
کوتاه پر سخاوت دامن چه می کنی؟
موی بلند بافته با من چه می کنی؟
اندام زبر او را تن پوش می شوی
با قاتلم دوباره هم آغوش می شوی
فریاد ، ناله می شوم و عشق می کنی
در خود مچاله می شوم و عشق می کنی
از غم چشانده اید به من هرچه هست را
تحقیر و سر به زیری بعد از شکست را
وقتی فرو بریزد از مرگ دور نیست
این سنگ ریزه دیگر کوه غرور نیست
هرچند عاشقت شد از آغاز داستان
تا لحظه های آخر تا مغز استخوان
راضی نبود راحتی اش سختی ات شود
هرگز نخواست مانع خوشبختی ات شود
حالا که بی من راضی تری برو
هرچند آبروی مرا می بری برو
@caffe_ziya_khan1
📺 کافه ziya خان 💚
شبهای من همیشه از آغوش تو پرند وقتی پر اند از تو ورای تصورند چشمان تو سیاهی را گر گرفته اند خورشید را به باد تمسخر گرفته اند برقی که چشمهای تو دارد فریب نیست از چشمهات هرچه بگویی عجیب نیست تقصیر ماه نیست اگر مست می شوم من هر روز از حضور تو سر مست می شوم شبهای…
متن کامل شعر استوری مجری جان...
😍😍
😍😍