#انسان_خردگرا
یک انسان خردگرا چه ویژگی هایی دارد؟
به چه کسی خردگرا می گویند؟
کارل پوپر معتقد است" یک خردگرا شخصی است که برای او یادگیری از اثبات حقانیت خود مهم تر است،کسی که مایل به یادگیری از دیگران است، نه فقط با مصادره عقاید دیگران بلکه با اجازه رضایتمندانه به دیگران برای نقد عقاید خود و علاقه به نقد عقاید دیگران...
یک خردگرای واقعی فکر نمی کند که وی یا هر کس دیگر حقیقت را در اختیار دارد. در این اندیشه هم نیست که صرف انتقاد هم او را در دست یافتن به عقاید جدید کمک می کند. اما قطعا فکر می کند فقط بحث انتقادی می تواند به ما در جدا ساختن دوغ از دوشاب یاری رساند. فقط بحث انتقادی می تواند بلوغ لازم را به ما بدهد تا یک عقیده را از جهات بیشتری ببینیم و داوری درستی نسبت به آن داشته باشیم...
رویکرد خردگرایان را می توان به شکل زیر توصیف کرد: شاید من اشتباه می کنم و شما بر حق هستید. در هر حال هر دو ما می توانیم امیدوار باشیم که بعد از این بحث ، هر دو ، مسایل را روشن تر از قبل ببینیم و این فقط تا زمانی است که به خاطر داشته باشیم نزدیک شدن ما به حقیقت مهم تر از آن است که کدام یک بر حق هستیم... "
#زندگی_سراسر_حل_مسئله_است
#کارل_پوپر
@cafe_andishe95
یک انسان خردگرا چه ویژگی هایی دارد؟
به چه کسی خردگرا می گویند؟
کارل پوپر معتقد است" یک خردگرا شخصی است که برای او یادگیری از اثبات حقانیت خود مهم تر است،کسی که مایل به یادگیری از دیگران است، نه فقط با مصادره عقاید دیگران بلکه با اجازه رضایتمندانه به دیگران برای نقد عقاید خود و علاقه به نقد عقاید دیگران...
یک خردگرای واقعی فکر نمی کند که وی یا هر کس دیگر حقیقت را در اختیار دارد. در این اندیشه هم نیست که صرف انتقاد هم او را در دست یافتن به عقاید جدید کمک می کند. اما قطعا فکر می کند فقط بحث انتقادی می تواند به ما در جدا ساختن دوغ از دوشاب یاری رساند. فقط بحث انتقادی می تواند بلوغ لازم را به ما بدهد تا یک عقیده را از جهات بیشتری ببینیم و داوری درستی نسبت به آن داشته باشیم...
رویکرد خردگرایان را می توان به شکل زیر توصیف کرد: شاید من اشتباه می کنم و شما بر حق هستید. در هر حال هر دو ما می توانیم امیدوار باشیم که بعد از این بحث ، هر دو ، مسایل را روشن تر از قبل ببینیم و این فقط تا زمانی است که به خاطر داشته باشیم نزدیک شدن ما به حقیقت مهم تر از آن است که کدام یک بر حق هستیم... "
#زندگی_سراسر_حل_مسئله_است
#کارل_پوپر
@cafe_andishe95
♦️اگر بنا باشد تمدن ما به هستی ادامه دهد، باید عادت به دم فرو بستن و سر فرود آوردن در برابر مردان بزرگ را از خویشتن دور کنیم!
مردان بزرگ خطاهای بزرگ مرتکب میشوند.
👤 #کارل_پوپر فیلسوف لیبرال
🔮 @cafe_andishe95
مردان بزرگ خطاهای بزرگ مرتکب میشوند.
👤 #کارل_پوپر فیلسوف لیبرال
🔮 @cafe_andishe95
اين نظريه كه حقيقت آشكارست يعنی هر كس خواستار ديدن آن باشد میتواند آنرا ببيند،تقريبا اساس و شالودهی هرگونه تعصب و خشكه مقدسی بوده است .
👤 #کارل_پوپر
🔮 @cafe_andishe95
👤 #کارل_پوپر
🔮 @cafe_andishe95
⚫️چپگرایان و دموکراسی و پوپر
🔴هر کوششی برای پر کردن ظرف خالی دموکراسی با محتوای انضمامی دیر یا زود تن به وسوسهی تمامیتخواهی میدهد. فرقی نمیکند انگیزههای پشت چنین کوششهایی تا چه حد بیشائبه و از روی صداقت باشد، بدین قرار حق با منتقدان دموکراسی است. دموکراسی متضمن شکافی است میان شهروند انتزاعی و شخص بورژوازی که علائق بیمارگونی جزیی و ویژهی خود دارد
🔺اسلاوی ژیژک متفکر استالنیست
🔴در اواخر قرن بیستم روسای مهمترین قدرتهای جهانی مستقیما از سرویسهای اطلاعاتی میآیند. هر چه بیشتر آنها قدرت را در دستهای خودشان متمرکز میکنند، قدرت نیز در روندِ نوینِ نمایش، بیش از پیش به عنوان پیروزی دموکراسی تبرک مییابد. به رغم همهی این ظواهر، سازماندهی نمایشی دموکراتیک جهانی که بدین سان در حال ظهور است، عملا در معرضِ این خطر است که به بدترین جباریتی که تاریخ نوع بشر تاکنون تجسم بخشیده است بدل گردد.
🔺جورجو آگامبن نویسنده کمونیست
🔴در واقع اگر شر هست_ اگر شر از یک موقعیت هستی شناختی ایجابی برخوردار میباشد_ پس موجب و مسئولی دارد.
برای تبرئهی آن موجب، باید از شرِ هرگونه هستیای سلب کرد. آنانی که معتقد بودند نازیسم و استالینیسم بر خلاف دموکراسی ویژهی خودشان فرمی از اندیشه یا نوعی سیاست نیست، صرفا مایل به تبرئه تفکر، یا سیاست هستند. یعنی میخواهند پیوند ژرف و پنهان امر واقعی سیاسی نازیسم را با آنچه معصومیت دموکراسیاش میخوانند کتمان کنند.
🔺آلن بدیو متفکر مائوئیست
🔴نفع بورژوازی در این است که اصلاحات لازمه ای که در جهت دموکراسی بورژازی به عمل می آید کند تر، تدریجی تر ، با احتیاط تر ، سست تر و از طریق اصلاح باشد نه از طریق انقلاب .
در جامعه ی سرمایه داری سر و کار ما با دموکراسی سر و ته زده محقر و کاذب و دموکراسی منحصرا برای توانگران یعنی اقلیت است
شما بایستی از دموکراسی بورژوازی که در مقایسه با فئودالیسم پیشرفت تاریخی بزرگی محسوب می شود، سود ببرید، اما برای لحظه ای هم که شده نبایستی خصوصیت بورژوائی این «دموکراسی» و سرشت مشروط و محدود تاریخی اش را فراموش کنید. هرگز در «اعتقاد خرافی» نسبت به دولت سهیم نشوید، و هیچگاه فراموش نکنید که دولت حتی در دموکراتیک ترین جمهوری ها، نه فقط در حکومت سلطنتی، به سادگی ماشین سرکوب یک طبقه توسط طبقه دیگر است.
🔺لنین انقلابی کمونیست
🔴بسیاری ازسوسیال دموکراتهای رفرمیست میگویند: اول یک دموکراسی واقعی درروبنا برقرارکنیم وبعد برپایه آن اقتصاد را دموکراتیزه کنیم.
ببینیم اگراین زیربنای اقتصادی دموکراتیزه شودچه اتفاقی میفتد؟
این زیربنای اقتصادی پس ازدموکراتیزه شدن نیزکماکان مبتنی برآنارشی تولید ومبادله کالایی بوده و توسط آن بجلو رانده خواهد شد و یادمان نرود در این اقتصاد نیروی کار نیزکالا است و درحقیقت،پایه ای ترین کالا درجامعه سرمایه داری و روابط سرمایه داری است.
🔺آواکیان نویسنده کمونیست
🔴یک نکته دیگر هم که مردم متوجه نیستند این است که ما امروزه تحت دیکتاتوری زندگی میکنیم. دیکتاتوری بورژوازی. من اهمیتی نمیدهم که آنها دوست دارند خودشان را «دموکراتیک» بنامند و درباره آزادیها و رهاییهای بزرگشان داد سخن دهند. شما باید به درون خود این پدیده نگاه کنید و ببینید این پدیده چگونه تنظیم شده و ساختار یافته است و خواهیم دید که کلیت این پدیده برای استثمار و اعمال سلطه بر بخشهای بزرگ جامعه انسانی، چه در این کشور و چه در سایر نقاط دنیا تنظیم شده است
🔺آردی اسکای بریک-نویسنده کمونیست
➖➖➖➖➖➖➖➖
🔶در همه ی نظمهای اجتماعی که از آنها آگاهی داریم ، بی عدالتی ، سرکوبی ، فقر و درماندگی وجود داشته است.دموکراسی های غریی نیز از این حیث مستثنی نیستند.اما نزد ما با این بیماری مبارزه می شود.من معتقدم که در دموکراسی غربی ما بی عدالتی و سرکوبی ، فقر و درماندگی از هر جامعه ی دیگری که می شناسیم کمتر است.
نظم های اجتماعی دموکراتیک هنوز راه طولانی تا تکامل و بهبود دارند .اما بهتر از همه ی انهایی است که تا کنون وجود داشته اند.بهبود بخشیدن جنبه فوری دارد
اما...شاید #خطرناک ترین اندیشه ی سیاسی ارزوی #کامل کردن و #خوشبخت ساختن انسان است.
کوشش برای پدید آوردن بهشت در زمین همواره دوزخ ساخته است
#انقلاب_یا_اصلاح 📕
#کارل_پوپر 🖊
@cafe_andishe95
🔴هر کوششی برای پر کردن ظرف خالی دموکراسی با محتوای انضمامی دیر یا زود تن به وسوسهی تمامیتخواهی میدهد. فرقی نمیکند انگیزههای پشت چنین کوششهایی تا چه حد بیشائبه و از روی صداقت باشد، بدین قرار حق با منتقدان دموکراسی است. دموکراسی متضمن شکافی است میان شهروند انتزاعی و شخص بورژوازی که علائق بیمارگونی جزیی و ویژهی خود دارد
🔺اسلاوی ژیژک متفکر استالنیست
🔴در اواخر قرن بیستم روسای مهمترین قدرتهای جهانی مستقیما از سرویسهای اطلاعاتی میآیند. هر چه بیشتر آنها قدرت را در دستهای خودشان متمرکز میکنند، قدرت نیز در روندِ نوینِ نمایش، بیش از پیش به عنوان پیروزی دموکراسی تبرک مییابد. به رغم همهی این ظواهر، سازماندهی نمایشی دموکراتیک جهانی که بدین سان در حال ظهور است، عملا در معرضِ این خطر است که به بدترین جباریتی که تاریخ نوع بشر تاکنون تجسم بخشیده است بدل گردد.
🔺جورجو آگامبن نویسنده کمونیست
🔴در واقع اگر شر هست_ اگر شر از یک موقعیت هستی شناختی ایجابی برخوردار میباشد_ پس موجب و مسئولی دارد.
برای تبرئهی آن موجب، باید از شرِ هرگونه هستیای سلب کرد. آنانی که معتقد بودند نازیسم و استالینیسم بر خلاف دموکراسی ویژهی خودشان فرمی از اندیشه یا نوعی سیاست نیست، صرفا مایل به تبرئه تفکر، یا سیاست هستند. یعنی میخواهند پیوند ژرف و پنهان امر واقعی سیاسی نازیسم را با آنچه معصومیت دموکراسیاش میخوانند کتمان کنند.
🔺آلن بدیو متفکر مائوئیست
🔴نفع بورژوازی در این است که اصلاحات لازمه ای که در جهت دموکراسی بورژازی به عمل می آید کند تر، تدریجی تر ، با احتیاط تر ، سست تر و از طریق اصلاح باشد نه از طریق انقلاب .
در جامعه ی سرمایه داری سر و کار ما با دموکراسی سر و ته زده محقر و کاذب و دموکراسی منحصرا برای توانگران یعنی اقلیت است
شما بایستی از دموکراسی بورژوازی که در مقایسه با فئودالیسم پیشرفت تاریخی بزرگی محسوب می شود، سود ببرید، اما برای لحظه ای هم که شده نبایستی خصوصیت بورژوائی این «دموکراسی» و سرشت مشروط و محدود تاریخی اش را فراموش کنید. هرگز در «اعتقاد خرافی» نسبت به دولت سهیم نشوید، و هیچگاه فراموش نکنید که دولت حتی در دموکراتیک ترین جمهوری ها، نه فقط در حکومت سلطنتی، به سادگی ماشین سرکوب یک طبقه توسط طبقه دیگر است.
🔺لنین انقلابی کمونیست
🔴بسیاری ازسوسیال دموکراتهای رفرمیست میگویند: اول یک دموکراسی واقعی درروبنا برقرارکنیم وبعد برپایه آن اقتصاد را دموکراتیزه کنیم.
ببینیم اگراین زیربنای اقتصادی دموکراتیزه شودچه اتفاقی میفتد؟
این زیربنای اقتصادی پس ازدموکراتیزه شدن نیزکماکان مبتنی برآنارشی تولید ومبادله کالایی بوده و توسط آن بجلو رانده خواهد شد و یادمان نرود در این اقتصاد نیروی کار نیزکالا است و درحقیقت،پایه ای ترین کالا درجامعه سرمایه داری و روابط سرمایه داری است.
🔺آواکیان نویسنده کمونیست
🔴یک نکته دیگر هم که مردم متوجه نیستند این است که ما امروزه تحت دیکتاتوری زندگی میکنیم. دیکتاتوری بورژوازی. من اهمیتی نمیدهم که آنها دوست دارند خودشان را «دموکراتیک» بنامند و درباره آزادیها و رهاییهای بزرگشان داد سخن دهند. شما باید به درون خود این پدیده نگاه کنید و ببینید این پدیده چگونه تنظیم شده و ساختار یافته است و خواهیم دید که کلیت این پدیده برای استثمار و اعمال سلطه بر بخشهای بزرگ جامعه انسانی، چه در این کشور و چه در سایر نقاط دنیا تنظیم شده است
🔺آردی اسکای بریک-نویسنده کمونیست
➖➖➖➖➖➖➖➖
🔶در همه ی نظمهای اجتماعی که از آنها آگاهی داریم ، بی عدالتی ، سرکوبی ، فقر و درماندگی وجود داشته است.دموکراسی های غریی نیز از این حیث مستثنی نیستند.اما نزد ما با این بیماری مبارزه می شود.من معتقدم که در دموکراسی غربی ما بی عدالتی و سرکوبی ، فقر و درماندگی از هر جامعه ی دیگری که می شناسیم کمتر است.
نظم های اجتماعی دموکراتیک هنوز راه طولانی تا تکامل و بهبود دارند .اما بهتر از همه ی انهایی است که تا کنون وجود داشته اند.بهبود بخشیدن جنبه فوری دارد
اما...شاید #خطرناک ترین اندیشه ی سیاسی ارزوی #کامل کردن و #خوشبخت ساختن انسان است.
کوشش برای پدید آوردن بهشت در زمین همواره دوزخ ساخته است
#انقلاب_یا_اصلاح 📕
#کارل_پوپر 🖊
@cafe_andishe95
⚔️شکارچی «پیامبران دروغین»⚔️
(بخش دوم) #کارل_پوپر
🔅وجود حکومت ضروریست اما به موازات آن نشان دادن این امر نیز کار دشواری نیست که حکومت یک خطر دائمی و به این معنا یک شر است، اگر چه یک شر ضروری. زیرا اگر حکومت بخواهد به وظایف خود عمل کند، به قدرتی بیش از قدرت تک تک شهروندان یا حتی گروهی از آنان نیازمند است. حتی اگر شهروندان نهادها و موسساتی ایجاد کنند که بتواند خطر سوءاستفاده از قدرت را حتیالمقدور محدود کند، باز هم نمیتوانند این خطر را کاملا از بین ببرند.
به باور پوپر، یکی از مسائلی که هنوز باعث سردرگمی میشود و مانند مسالهای اخلاقی به نظر میرسد، اما مسالهای اخلاقی نیست، خود مفهوم دموکراسی است که معنی آن «حکومت مردم» است. بسیاری اعتقاد دارند که این نام برای نظریهی شکل حکومتی در غرب اهمیت دارد. اما این نام اهمیتی ندارد و بسیار مهمتر این است که طرح پرسشی را جستجو کنیم که شالودهی این نظام را میسازد.
⁉️چه کسی باید حکومت کند؟
پوپر تصریح میکند که پرسش افلاطونی در رابطه با حکومت مطلوب این است: «چه کسی باید حکومت کند؟». پاسخ خود افلاطون به این پرسش این است: «بهترینها یا فرزانگان باید حکومت کنند». در واقع افلاطون خود به این پرسش پاسخی اخلاقی میدهد. و نه فقط او، بلکه مارکس و لنین نیز میگویند: «پرولتاریا باید حکومت کند و نه کاپیتالیستها». در این گزاره البته عنصر اخلاقی اندکی پنهان است، اما منظور آنان طبعا «پرولتاریای خوب» و «کاپیتالیستهای بد» است. دربارهی هیتلر که اصلا به گفتوگو نیازی نیست، زیرا پاسخ او به این پرسش روشن است: «من باید حکومت کنم!». حتی شماری از نظریهپردازان دموکراسی مانند ژان ژاک روسو هم طرح پرسش افلاطونی را موجه میدانند. بیهوده نیست که این پرسش بعدها پاسخهای کلاسیک دیگری نیز به همراه آورد و در بهترین حالت اینکه: «اکثریت باید حکومت کند».
پوپر اما طرح پرسش افلاطونی دربارهی حکومت مطلوب را «اقتدارگرایانه» و «مرجعیتطلبانه» و نادرست میداند و در مقابل پیشنهاد میکند که پرسش متواضعانهتری را جانشین آن کنیم و به جای آن بپرسیم: آیا شکلی از حکومت وجود دارد که به ما اجازه دهد دولتی فاسد یا ناکارآمد را که زیان میرساند از سر باز کنیم؟ به باور پوپر، این پرسش در واقع شالودهی نظامهای دموکراتیک را میسازد.
2️⃣از دیدگاه پوپر فقط دو نوع حکومت وجود دارد: حکومتهایی که در آنها برای مردم این امکان وجود دارد که حکومتگران را بدون خونریزی برکنار کنند و حکومتهایی که در آنها چنین امکانی وجود ندارد. نوع اول را معمولا «دموکراسی» و نوع دوم را «جباریت» یا «دیکتاتوری» مینامند. بنابراین مهمترین سنجیدار یک نظام حکومتی دموکراتیک این است که برکناری دولت بدون خونریزی و روی کار آوردن دولتی تازه را ممکن میسازد. بیاهمیت است که این برکناری دولت توسط چه کسانی یا چه نهادی انجام میگیرد، توسط تصمیم اکثریت در انتخابات آزاد، یا توسط نمایندگان منتخب مردم، یا قضات دیوانعالی یا قانون اساسی یک کشور.
بر این پایه میتوان گفت که امکان برکناری دولت بدون خونریزی، سنجیداری برای «آزادی سیاسی» در یک جامعه است. باید به یاد داشت که بحث صرفا بر سر واژگانی مانند «دموکراسی» یا «دیکتاتوری» نیست و فرضا اگر کسی پیدا شود و بگوید که قانون اساسی سوئیس یا انگلستان «جبارانه» است، یک دموکرات باید بیدرنگ خود را طرفدار چنین «جباریتی» اعلام کند! بنابراین ما فقط زمانی واقعا از آزادی سیاسی برخورداریم که بتوانیم حکمرانان بد و نالایق خود را بدون خونریزی برکنار کنیم.
📍کسانی که خود را دموکرات میدانند، حکومتهای دیکتاتوری و جبار را از نظر اخلاقی شری میدانند که قابل تحمل نیست. هر دموکراتی از تحمل چنین حکومتهایی احساس بدی دارد، اگر چه ممکن است ناچار شود آن را تحمل کند. دیکتاتوری و جباریت به دموکراتها وضعیتی را تحمیل میکنند که مسئول آن نیستند، اما عموما نمیتوانند آن وضعیت را هم تغییر دهند. چنین وضعیتی از نظر انسانی قابل تحمل نیست. بنابراین وظیفهی اخلاقی همهی انسانهای دموکرات این است که همه کار بکنند تا مانع پیدایش چنین وضعیتی شوند. و این کار از طریق برقراری آن شکل حکومتی صورت میگیرد که به آن «دموکراسی» میگوییم و تنها توجیه اخلاقی آن هم همین است.
🔻در دموکراسی مردم حکومت نمیکنند
پس دموکراسیها «حکومتهای مردم» نیستند، بلکه در وهلهی نخست نهادهای تجهیزشده در مقابل دیکتاتوری هستند. آنها به هیچ حکومت شبهدیکتاتوری اجازهی انباشت قدرت را نمیدهند، بلکه تلاش میکنند قوای دولتی را محدود کنند. مهم این است که دموکراسی این امکان را باز نگاه دارد که بتوان دولتی را که وظایف و اختیارات خود را نقض میکند یا مردم سیاست آن را بد میدانند و نمیپسندند، بدون خونریزی بر کنار کرد.
@cafe_andishe95
(بخش دوم) #کارل_پوپر
🔅وجود حکومت ضروریست اما به موازات آن نشان دادن این امر نیز کار دشواری نیست که حکومت یک خطر دائمی و به این معنا یک شر است، اگر چه یک شر ضروری. زیرا اگر حکومت بخواهد به وظایف خود عمل کند، به قدرتی بیش از قدرت تک تک شهروندان یا حتی گروهی از آنان نیازمند است. حتی اگر شهروندان نهادها و موسساتی ایجاد کنند که بتواند خطر سوءاستفاده از قدرت را حتیالمقدور محدود کند، باز هم نمیتوانند این خطر را کاملا از بین ببرند.
به باور پوپر، یکی از مسائلی که هنوز باعث سردرگمی میشود و مانند مسالهای اخلاقی به نظر میرسد، اما مسالهای اخلاقی نیست، خود مفهوم دموکراسی است که معنی آن «حکومت مردم» است. بسیاری اعتقاد دارند که این نام برای نظریهی شکل حکومتی در غرب اهمیت دارد. اما این نام اهمیتی ندارد و بسیار مهمتر این است که طرح پرسشی را جستجو کنیم که شالودهی این نظام را میسازد.
⁉️چه کسی باید حکومت کند؟
پوپر تصریح میکند که پرسش افلاطونی در رابطه با حکومت مطلوب این است: «چه کسی باید حکومت کند؟». پاسخ خود افلاطون به این پرسش این است: «بهترینها یا فرزانگان باید حکومت کنند». در واقع افلاطون خود به این پرسش پاسخی اخلاقی میدهد. و نه فقط او، بلکه مارکس و لنین نیز میگویند: «پرولتاریا باید حکومت کند و نه کاپیتالیستها». در این گزاره البته عنصر اخلاقی اندکی پنهان است، اما منظور آنان طبعا «پرولتاریای خوب» و «کاپیتالیستهای بد» است. دربارهی هیتلر که اصلا به گفتوگو نیازی نیست، زیرا پاسخ او به این پرسش روشن است: «من باید حکومت کنم!». حتی شماری از نظریهپردازان دموکراسی مانند ژان ژاک روسو هم طرح پرسش افلاطونی را موجه میدانند. بیهوده نیست که این پرسش بعدها پاسخهای کلاسیک دیگری نیز به همراه آورد و در بهترین حالت اینکه: «اکثریت باید حکومت کند».
پوپر اما طرح پرسش افلاطونی دربارهی حکومت مطلوب را «اقتدارگرایانه» و «مرجعیتطلبانه» و نادرست میداند و در مقابل پیشنهاد میکند که پرسش متواضعانهتری را جانشین آن کنیم و به جای آن بپرسیم: آیا شکلی از حکومت وجود دارد که به ما اجازه دهد دولتی فاسد یا ناکارآمد را که زیان میرساند از سر باز کنیم؟ به باور پوپر، این پرسش در واقع شالودهی نظامهای دموکراتیک را میسازد.
2️⃣از دیدگاه پوپر فقط دو نوع حکومت وجود دارد: حکومتهایی که در آنها برای مردم این امکان وجود دارد که حکومتگران را بدون خونریزی برکنار کنند و حکومتهایی که در آنها چنین امکانی وجود ندارد. نوع اول را معمولا «دموکراسی» و نوع دوم را «جباریت» یا «دیکتاتوری» مینامند. بنابراین مهمترین سنجیدار یک نظام حکومتی دموکراتیک این است که برکناری دولت بدون خونریزی و روی کار آوردن دولتی تازه را ممکن میسازد. بیاهمیت است که این برکناری دولت توسط چه کسانی یا چه نهادی انجام میگیرد، توسط تصمیم اکثریت در انتخابات آزاد، یا توسط نمایندگان منتخب مردم، یا قضات دیوانعالی یا قانون اساسی یک کشور.
بر این پایه میتوان گفت که امکان برکناری دولت بدون خونریزی، سنجیداری برای «آزادی سیاسی» در یک جامعه است. باید به یاد داشت که بحث صرفا بر سر واژگانی مانند «دموکراسی» یا «دیکتاتوری» نیست و فرضا اگر کسی پیدا شود و بگوید که قانون اساسی سوئیس یا انگلستان «جبارانه» است، یک دموکرات باید بیدرنگ خود را طرفدار چنین «جباریتی» اعلام کند! بنابراین ما فقط زمانی واقعا از آزادی سیاسی برخورداریم که بتوانیم حکمرانان بد و نالایق خود را بدون خونریزی برکنار کنیم.
📍کسانی که خود را دموکرات میدانند، حکومتهای دیکتاتوری و جبار را از نظر اخلاقی شری میدانند که قابل تحمل نیست. هر دموکراتی از تحمل چنین حکومتهایی احساس بدی دارد، اگر چه ممکن است ناچار شود آن را تحمل کند. دیکتاتوری و جباریت به دموکراتها وضعیتی را تحمیل میکنند که مسئول آن نیستند، اما عموما نمیتوانند آن وضعیت را هم تغییر دهند. چنین وضعیتی از نظر انسانی قابل تحمل نیست. بنابراین وظیفهی اخلاقی همهی انسانهای دموکرات این است که همه کار بکنند تا مانع پیدایش چنین وضعیتی شوند. و این کار از طریق برقراری آن شکل حکومتی صورت میگیرد که به آن «دموکراسی» میگوییم و تنها توجیه اخلاقی آن هم همین است.
🔻در دموکراسی مردم حکومت نمیکنند
پس دموکراسیها «حکومتهای مردم» نیستند، بلکه در وهلهی نخست نهادهای تجهیزشده در مقابل دیکتاتوری هستند. آنها به هیچ حکومت شبهدیکتاتوری اجازهی انباشت قدرت را نمیدهند، بلکه تلاش میکنند قوای دولتی را محدود کنند. مهم این است که دموکراسی این امکان را باز نگاه دارد که بتوان دولتی را که وظایف و اختیارات خود را نقض میکند یا مردم سیاست آن را بد میدانند و نمیپسندند، بدون خونریزی بر کنار کرد.
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
⚔️شکارچی «پیامبران دروغین»⚔️ (بخش دوم) #کارل_پوپر 🔅وجود حکومت ضروریست اما به موازات آن نشان دادن این امر نیز کار دشواری نیست که حکومت یک خطر دائمی و به این معنا یک شر است، اگر چه یک شر ضروری. زیرا اگر حکومت بخواهد به وظایف خود عمل کند، به قدرتی بیش از قدرت…
⚔️شکارچی «پیامبران دروغین»⚔️
(بخش سوم) #کارل_پوپر
آزادی مقوله ایی جدای رفاه است...
🔰پس ما نباید آزادی را به این دلیل برگزینیم که از آن انتظار زندگی راحتی داریم، بلکه به این دلیل که خود آزادی نمودار ارزشی است که آن را هرگز نمیتوان به ارزشهای مادی فروکاست. ما آزادی سیاسی را برای این برنمیگزینیم که این یا آن چیز را به ما وعده میدهد، ما آن را برمیگزینیم زیرا تنها شکل انسانی همزیستی میان افراد بشر را ممکن میسازد؛ تنها شکلی که در آن ما میتوانیم مسئولیت کامل خود را عهدهدار شویم. اما اینکه آیا ما قادر خواهیم شد امکاناتی را که آزادی در اختیارمان میگذارد متحقق سازیم، به عوامل بسیاری و پیش از همه به خود ما بستگی دارد.
به باور پوپر، دموکراسی نمیتواند و نباید در حق شهروندان نیکوکاری کند و این خود شهروندان یک نظام دموکراتیک و دولت آنها هستند که باید ابتکار عمل را به دست گیرند. دموکراتها به این دلیل دموکرات نیستند که همیشه حق با اکثریت است، بلکه به این دلیل که نهادهای دموکراتیک ـ اگر در سنتهای دموکراتیک ریشه داشته باشند ـ کمخطرترین نهادهایی هستند که تا کنون میشناسیم. اگر اکثریت جامعهای به نفع یک نظام خودکامه تصمیم بگیرد، یک دموکرات نباید از اعتقادات خود دست بردارد، اما او به این آگاهی میرسد که در میهن او سنتهای دموکراتیک به اندازهی کافی قدرتمند نیستند.
پوپر تاکید میکند که یک «ناکجاآباد لیبرالی» به مثابه حکومتی که به شیوهای خردگرایانه روی تابلوی نانوشتهای برنامهریزی شده باشد، ناممکن است و اصول لیبرالیسم صرفا میتوانند به مثابه اصولی توصیف شوند که با کمک آنها دربارهی نهادهای موجود داوری میشود و اگر ضرورت ایجاب کند میتوانند محدود گردند یا تغییر داده شوند. اما آنها قادر نیستند جانشین این نهادها شوند. به دیگر سخن: لیبرالیسم بیشتر یک اعتقاد فرگشتی است تا انقلابی، مگر اینکه در مقابله با خودکامگی باشد.
⚫️پوپر، علاقه به آزادی را تمایلی ابتدایی میداند که آن را حتی میتوان در کودکان و نیز حیوانات و از جمله حیوانات خانگی تشخیص داد. اما آزادی در گسترهی سیاست با مشکلاتی همراه است، چرا که آزادی بی قید و شرط فردی، در همزیستی با انسانهای دیگر ناممکن است. به گفتهی پوپر، کانت تلاش کرد این مشکل را از طریق این مطالبه حل کند که دولت باید آزادیهای فردی را فقط تا آنجا محدود کند که همزیستی انسانها ایجاب میکند و همگان حتی المقدور به یک اندازه از محدودیت آزادی خود متضرر شوند. از نظر پوپر، این راهحل و اصل کانتی نشان داد که مشکل آزادی سیاسی دستکم از نظر مفهومی قابل حل است.
در یک دموکراسی، شهروندان دربارهی دولت مسئولاند، اما چنین مسئولیتی نیازمند آزادی است. ما به آزادیهای زیادی نیازمندیم: آزادی بیان، آزادی دستیابی به اطلاعات، آزادی اطلاعرسانی، آزادی مطبوعات و آزادیهای دیگر. «حکومت بیش از اندازه» به اسارت راه میبرد، اما «آزادی بیش از اندازه» هم وجود دارد. همانطور که سوءاستفاده از قدرت حکومتی وجود دارد، سوءاستفاده از آزادی هم وجود دارد. میتوان از آزادی بیان و آزادی مطبوعات سوءاستفاده کرد. برای نمونه میتوان با دادن اطلاعات غلط باعث تشویش اذهان شد. اما به موازات آن هر حکومتی هم میتواند با سوءاستفاده از قدرت، آزادی را محدود کند.
🌐بنابراین ما به آزادی نیازمندیم تا جلوی سوءاستفاده از قدرت حکومتی را بگیریم و به حکومت نیازمندیم تا جلوی سوءاستفاده از آزادی را بگیریم. این مشکلی است که هرگز نمیتوان آن را بطور انتزاعی و اصولی از طریق قانون حل کرد. این کار نیازمند یک دیوان عالی کشوری و بیش از آن نیازمند ارادهی نیک است. ما باید به این بصیرت دست یابیم که این مساله هرگز بطور کامل حل نخواهد شد. بنابراین باید با یک سازش، به حل ناقص آن تن دهیم و عشق به آزادی نباید مایهی گمراهی ما گردد.
🚩نقد عدالت مارکسی🔻
پوپر در کتاب «جامعهی باز و دشمنان آن»، به نقد «فلسفههای پیشگو» میپردازد و در آن میان روش و دیدگاههای مارکس را نیز سنجشگرانه میکاود. او نخست انگیزهی انساندوستی را در مارکس میستاید و یادآور میشود که او بر خلاف جناح راست هگلیان، شرافتمندانه کوشیده است، راهحلی خردگرایانه برای ضروریترین مشکلات زندگی اجتماعی بیابد. ولی تلاش او بینتیجه مانده است.
به باور پوپر، اگر صداقت مارکس را نادیده بگیریم، در حق او بیعدالتی کردهایم، زیرا مارکس شوری فراوان برای یاری به فرودستان و بهروزی مردم داشت. اگر چه مارکس از درک آیندهای ناتوان ماند که به پیشبینی آن سخت علاقمند بود، ولی همین نظریههای نادرست او نشان میدهند که مارکس آدمی انساندوست و عدالتخواه بود.
@cafe_andishe95
(بخش سوم) #کارل_پوپر
آزادی مقوله ایی جدای رفاه است...
🔰پس ما نباید آزادی را به این دلیل برگزینیم که از آن انتظار زندگی راحتی داریم، بلکه به این دلیل که خود آزادی نمودار ارزشی است که آن را هرگز نمیتوان به ارزشهای مادی فروکاست. ما آزادی سیاسی را برای این برنمیگزینیم که این یا آن چیز را به ما وعده میدهد، ما آن را برمیگزینیم زیرا تنها شکل انسانی همزیستی میان افراد بشر را ممکن میسازد؛ تنها شکلی که در آن ما میتوانیم مسئولیت کامل خود را عهدهدار شویم. اما اینکه آیا ما قادر خواهیم شد امکاناتی را که آزادی در اختیارمان میگذارد متحقق سازیم، به عوامل بسیاری و پیش از همه به خود ما بستگی دارد.
به باور پوپر، دموکراسی نمیتواند و نباید در حق شهروندان نیکوکاری کند و این خود شهروندان یک نظام دموکراتیک و دولت آنها هستند که باید ابتکار عمل را به دست گیرند. دموکراتها به این دلیل دموکرات نیستند که همیشه حق با اکثریت است، بلکه به این دلیل که نهادهای دموکراتیک ـ اگر در سنتهای دموکراتیک ریشه داشته باشند ـ کمخطرترین نهادهایی هستند که تا کنون میشناسیم. اگر اکثریت جامعهای به نفع یک نظام خودکامه تصمیم بگیرد، یک دموکرات نباید از اعتقادات خود دست بردارد، اما او به این آگاهی میرسد که در میهن او سنتهای دموکراتیک به اندازهی کافی قدرتمند نیستند.
پوپر تاکید میکند که یک «ناکجاآباد لیبرالی» به مثابه حکومتی که به شیوهای خردگرایانه روی تابلوی نانوشتهای برنامهریزی شده باشد، ناممکن است و اصول لیبرالیسم صرفا میتوانند به مثابه اصولی توصیف شوند که با کمک آنها دربارهی نهادهای موجود داوری میشود و اگر ضرورت ایجاب کند میتوانند محدود گردند یا تغییر داده شوند. اما آنها قادر نیستند جانشین این نهادها شوند. به دیگر سخن: لیبرالیسم بیشتر یک اعتقاد فرگشتی است تا انقلابی، مگر اینکه در مقابله با خودکامگی باشد.
⚫️پوپر، علاقه به آزادی را تمایلی ابتدایی میداند که آن را حتی میتوان در کودکان و نیز حیوانات و از جمله حیوانات خانگی تشخیص داد. اما آزادی در گسترهی سیاست با مشکلاتی همراه است، چرا که آزادی بی قید و شرط فردی، در همزیستی با انسانهای دیگر ناممکن است. به گفتهی پوپر، کانت تلاش کرد این مشکل را از طریق این مطالبه حل کند که دولت باید آزادیهای فردی را فقط تا آنجا محدود کند که همزیستی انسانها ایجاب میکند و همگان حتی المقدور به یک اندازه از محدودیت آزادی خود متضرر شوند. از نظر پوپر، این راهحل و اصل کانتی نشان داد که مشکل آزادی سیاسی دستکم از نظر مفهومی قابل حل است.
در یک دموکراسی، شهروندان دربارهی دولت مسئولاند، اما چنین مسئولیتی نیازمند آزادی است. ما به آزادیهای زیادی نیازمندیم: آزادی بیان، آزادی دستیابی به اطلاعات، آزادی اطلاعرسانی، آزادی مطبوعات و آزادیهای دیگر. «حکومت بیش از اندازه» به اسارت راه میبرد، اما «آزادی بیش از اندازه» هم وجود دارد. همانطور که سوءاستفاده از قدرت حکومتی وجود دارد، سوءاستفاده از آزادی هم وجود دارد. میتوان از آزادی بیان و آزادی مطبوعات سوءاستفاده کرد. برای نمونه میتوان با دادن اطلاعات غلط باعث تشویش اذهان شد. اما به موازات آن هر حکومتی هم میتواند با سوءاستفاده از قدرت، آزادی را محدود کند.
🌐بنابراین ما به آزادی نیازمندیم تا جلوی سوءاستفاده از قدرت حکومتی را بگیریم و به حکومت نیازمندیم تا جلوی سوءاستفاده از آزادی را بگیریم. این مشکلی است که هرگز نمیتوان آن را بطور انتزاعی و اصولی از طریق قانون حل کرد. این کار نیازمند یک دیوان عالی کشوری و بیش از آن نیازمند ارادهی نیک است. ما باید به این بصیرت دست یابیم که این مساله هرگز بطور کامل حل نخواهد شد. بنابراین باید با یک سازش، به حل ناقص آن تن دهیم و عشق به آزادی نباید مایهی گمراهی ما گردد.
🚩نقد عدالت مارکسی🔻
پوپر در کتاب «جامعهی باز و دشمنان آن»، به نقد «فلسفههای پیشگو» میپردازد و در آن میان روش و دیدگاههای مارکس را نیز سنجشگرانه میکاود. او نخست انگیزهی انساندوستی را در مارکس میستاید و یادآور میشود که او بر خلاف جناح راست هگلیان، شرافتمندانه کوشیده است، راهحلی خردگرایانه برای ضروریترین مشکلات زندگی اجتماعی بیابد. ولی تلاش او بینتیجه مانده است.
به باور پوپر، اگر صداقت مارکس را نادیده بگیریم، در حق او بیعدالتی کردهایم، زیرا مارکس شوری فراوان برای یاری به فرودستان و بهروزی مردم داشت. اگر چه مارکس از درک آیندهای ناتوان ماند که به پیشبینی آن سخت علاقمند بود، ولی همین نظریههای نادرست او نشان میدهند که مارکس آدمی انساندوست و عدالتخواه بود.
@cafe_andishe95
■ در سیاست و طبابت
هر کس وعده زیاد بدهد،
شارلاتان است ...!
#کارل_پوپر فیلسوف لیبرال دموکرات
@cafe_andishe95
هر کس وعده زیاد بدهد،
شارلاتان است ...!
#کارل_پوپر فیلسوف لیبرال دموکرات
@cafe_andishe95