Forwarded from کانال رسمی مرجان جانقربان
👆👆
▪️کلیپ تبلیغاتی خلاقانه با شما باهم میشویم - کمپین تبلیغاتی جدید گوگل
▪️ویدیو تبلیغاتی گوگل برای گوشی های پیکسل. در این تیزر تبلیغاتی می بینید که کادر جستجوی گوگل کم کم تغییر شکل داده و تبدیل به گوشیهای جدید سری پیکسل میشود. این نشان از برنامه ویژه گوگل برای برندش در حوزه گوشی های هوشمند دارد و برای همین میلیونها دلار برای ایجاد کمپین های تبلیغاتی خرج میکند.
#کلیپ
👇👇
@creativebrandings
👆👆
▪️کلیپ تبلیغاتی خلاقانه با شما باهم میشویم - کمپین تبلیغاتی جدید گوگل
▪️ویدیو تبلیغاتی گوگل برای گوشی های پیکسل. در این تیزر تبلیغاتی می بینید که کادر جستجوی گوگل کم کم تغییر شکل داده و تبدیل به گوشیهای جدید سری پیکسل میشود. این نشان از برنامه ویژه گوگل برای برندش در حوزه گوشی های هوشمند دارد و برای همین میلیونها دلار برای ایجاد کمپین های تبلیغاتی خرج میکند.
#کلیپ
👇👇
@creativebrandings
👆👆
Forwarded from گروه بزرگان مدیریت ️
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
برند و لوگو - تفاوت یا تمایز ؟
مرجان جانقربان - موسس رهبران مدیریت-سخنران و مشاور برندینگ و طراح برند-سایت شخصی : janghorban.blog.ir- کانال تلگرام شخصی : @janghorban2 - سایت رهبران مدیریت : bozorganemodiriat.blog.ir - کانال تلگرام رهبران مدیریت : @managementleaders
♦️ هاروارد، پرطرفدارترین مجله مدیریتی دنیا
مجله کسب و کار هاروارد (Harvard Business Review یا به اختصار HBR)، یک مجله عمومی مدیریتی است که به صورت ماهنامه منتشر می شود. این نشریه که بیش از 90 سال از انتشار اولین نسخه آن می گذرد، در حال حاضر با تیراژی بیش از 250 هزار نسخه و با 11 زبان دنیا، پرطرفدارترین و معروف ترین نشریه مدیریتی جهان است.
-مقاله اول: رهبران به عنوان معماران تصمیم گیری
جان بشیرز و فرانسسکا گینو، که هر دو از اساتید دانشکده کسب و کار هاروارد هستند، در این مقاله با برشمردن برخی از انواع خطاهای تصمیم گیری افراد در سازمان ها، مانند «کم تخمین زدن زمان مورد نیاز برای انجام پروژه ها» و «نادیده گرفتن شواهد تضعیف کننده تصمیم ها»، توضیح می دهند که اغلب این موارد به دلیل خطاها و سوگیری های شناختی ما رخ می دهند.
نویسندگان مقاله معتقدند که دلیل این اشتباهات ساختار ذهنی افراد یا به اصطلاح «سیم کشی مغزی» آنهاست و تغییر این سیم کشی مغزی اگر غیرممکن نباشد، بسیار زمانبر و پرهزینه خواهد بود. آنها پیشنهاد می کنند به جای سرمایه گذاری پر خطر برای تغییر این ساختار ذهنی، به تغییر محیط تصمیم گیری افراد بپردازیم که امری کم هزینه تر و قابل کنترل تر است. در واقع آنها پیشنهاد می دهند که رهبران با تغییر و مدیریت محیط سازمان، در نقش معماران تصمیم گیری ظاهر شوند.
-چطور از معماری انتخاب برای بهبود تصمیم گیری استفاده کنیم؟
در تصمیم گیری ها، افراد بیش از حد بر غریزه و احساس، و خیلی کم بر تفکر منطقی تکیه می کنند. پیامد آن انتخاب های ضعیف و نتایج ضعیف است. مدیران می توانند اثرات سوگیری را کاهش داده و کارکنان و مشتریان را به گرفتن تصمیماتی که هم به نفع سازمان و هم به نفع خودشان است، ترغیب کنند. فرآیند اجرای این کار به شرح زیر است:
- درک اینکه تصمیمات چطور گرفته می شوند
- تعریف مشکل
- تشخیص علل اساسی
- طراحی راه حل
- امتحان راه حل
-انسان ها دو حالت پردازش اطلاعات و تصمیم گیری دارند:
سیستم 1: خودکار، غریزی و عاطفی است.
سیستم 2: آهسته، منطقی و فکری است.
اصولا نحوه تصمیم گیری افراد به دو صورت انجام می شود که به سیستم 1 و 2 معروف هستند. سیستم 1 مبتنی بر شهود است و سیستم 2 مبتنی بر تفکر و استدلال.
-ابزار اقتصاد رفتاری موثرتر هستند وقتی:
رفتار انسان در مرکز مشکل باشد.
-افراد برای بهترین منافع خود فعالیت نمی کنند:
مشکل می تواند به دقت تعریف شود.
برای تعیین اینکه آیا تصمیم گیری ضعیف نتیجه انگیزه ناکافی است یا سوگیری های شناختی، دو سوال بپرسید:
-آیا علت مشکل اقدام نکردن افراد است؟
آیا افراد اقدام می کنند، اما به روشی که خطاهای سیتماتیک را وارد روند تصمیم گیری می کنند؟
از یکی از این سه مرحله استفاده کنید:
- تفکر سیستم 1 را با معرفی تغییراتی که احساسات را بیدار می کنند، سوگیری ها را مهار می کنند، یا فرآیندها را ساده می کنند،تحریک کنید.
- تفکر سیستم 2 را با استفاده از ارزیابی های مشترک، ایجاد فرصت هایی برای تامل و تفکر، افزایش پاسخگویی و معرفی یادآورها و برنامه ریزی تشویق ها به کار بگیرید
- هر دو سیستم را با تنظیم پیش فرض ها و ایجاد تنظیمات خودکار کنار بگذارید.
-راه حل پیشنهادی برای اجتناب از اشتباهات پرهزینه را به دقت امتحان کنید.
یک نتیجه مورد هدف مشخص کنید که خاص و قابل اندازه گیری باشد. محدوده ای از راه حل های ممکن را شناسایی کرده و سپس بر روی یکی از آنها تمرکز کنید.
تغییر را به برخی از حوزه های سازمان (گروه تدبیر) و نه حوزه های دیگر (گروه کنترل) معرفی کنید.
هر کدام از مراحل فوق یا مثال ها و توضیحات زیادی در ادامه مقاله مطرح شده اند. به عنوان مثال برای اینکه متوجه شویم از کدام یک از سیستم های تصمیم گیری پیروی می کنیم، بخشی به نام «تفکر خود را امتحان کنید» ارائه شده است.
#مقاله
👇🏻👇🏻
@BOZORGANEMODIRIAT 💯Ⓜ️
👆🏻👆🏻
مجله کسب و کار هاروارد (Harvard Business Review یا به اختصار HBR)، یک مجله عمومی مدیریتی است که به صورت ماهنامه منتشر می شود. این نشریه که بیش از 90 سال از انتشار اولین نسخه آن می گذرد، در حال حاضر با تیراژی بیش از 250 هزار نسخه و با 11 زبان دنیا، پرطرفدارترین و معروف ترین نشریه مدیریتی جهان است.
-مقاله اول: رهبران به عنوان معماران تصمیم گیری
جان بشیرز و فرانسسکا گینو، که هر دو از اساتید دانشکده کسب و کار هاروارد هستند، در این مقاله با برشمردن برخی از انواع خطاهای تصمیم گیری افراد در سازمان ها، مانند «کم تخمین زدن زمان مورد نیاز برای انجام پروژه ها» و «نادیده گرفتن شواهد تضعیف کننده تصمیم ها»، توضیح می دهند که اغلب این موارد به دلیل خطاها و سوگیری های شناختی ما رخ می دهند.
نویسندگان مقاله معتقدند که دلیل این اشتباهات ساختار ذهنی افراد یا به اصطلاح «سیم کشی مغزی» آنهاست و تغییر این سیم کشی مغزی اگر غیرممکن نباشد، بسیار زمانبر و پرهزینه خواهد بود. آنها پیشنهاد می کنند به جای سرمایه گذاری پر خطر برای تغییر این ساختار ذهنی، به تغییر محیط تصمیم گیری افراد بپردازیم که امری کم هزینه تر و قابل کنترل تر است. در واقع آنها پیشنهاد می دهند که رهبران با تغییر و مدیریت محیط سازمان، در نقش معماران تصمیم گیری ظاهر شوند.
-چطور از معماری انتخاب برای بهبود تصمیم گیری استفاده کنیم؟
در تصمیم گیری ها، افراد بیش از حد بر غریزه و احساس، و خیلی کم بر تفکر منطقی تکیه می کنند. پیامد آن انتخاب های ضعیف و نتایج ضعیف است. مدیران می توانند اثرات سوگیری را کاهش داده و کارکنان و مشتریان را به گرفتن تصمیماتی که هم به نفع سازمان و هم به نفع خودشان است، ترغیب کنند. فرآیند اجرای این کار به شرح زیر است:
- درک اینکه تصمیمات چطور گرفته می شوند
- تعریف مشکل
- تشخیص علل اساسی
- طراحی راه حل
- امتحان راه حل
-انسان ها دو حالت پردازش اطلاعات و تصمیم گیری دارند:
سیستم 1: خودکار، غریزی و عاطفی است.
سیستم 2: آهسته، منطقی و فکری است.
اصولا نحوه تصمیم گیری افراد به دو صورت انجام می شود که به سیستم 1 و 2 معروف هستند. سیستم 1 مبتنی بر شهود است و سیستم 2 مبتنی بر تفکر و استدلال.
-ابزار اقتصاد رفتاری موثرتر هستند وقتی:
رفتار انسان در مرکز مشکل باشد.
-افراد برای بهترین منافع خود فعالیت نمی کنند:
مشکل می تواند به دقت تعریف شود.
برای تعیین اینکه آیا تصمیم گیری ضعیف نتیجه انگیزه ناکافی است یا سوگیری های شناختی، دو سوال بپرسید:
-آیا علت مشکل اقدام نکردن افراد است؟
آیا افراد اقدام می کنند، اما به روشی که خطاهای سیتماتیک را وارد روند تصمیم گیری می کنند؟
از یکی از این سه مرحله استفاده کنید:
- تفکر سیستم 1 را با معرفی تغییراتی که احساسات را بیدار می کنند، سوگیری ها را مهار می کنند، یا فرآیندها را ساده می کنند،تحریک کنید.
- تفکر سیستم 2 را با استفاده از ارزیابی های مشترک، ایجاد فرصت هایی برای تامل و تفکر، افزایش پاسخگویی و معرفی یادآورها و برنامه ریزی تشویق ها به کار بگیرید
- هر دو سیستم را با تنظیم پیش فرض ها و ایجاد تنظیمات خودکار کنار بگذارید.
-راه حل پیشنهادی برای اجتناب از اشتباهات پرهزینه را به دقت امتحان کنید.
یک نتیجه مورد هدف مشخص کنید که خاص و قابل اندازه گیری باشد. محدوده ای از راه حل های ممکن را شناسایی کرده و سپس بر روی یکی از آنها تمرکز کنید.
تغییر را به برخی از حوزه های سازمان (گروه تدبیر) و نه حوزه های دیگر (گروه کنترل) معرفی کنید.
هر کدام از مراحل فوق یا مثال ها و توضیحات زیادی در ادامه مقاله مطرح شده اند. به عنوان مثال برای اینکه متوجه شویم از کدام یک از سیستم های تصمیم گیری پیروی می کنیم، بخشی به نام «تفکر خود را امتحان کنید» ارائه شده است.
#مقاله
👇🏻👇🏻
@BOZORGANEMODIRIAT 💯Ⓜ️
👆🏻👆🏻
♦️ ️ نزدیکبینی بازاریابی
مفهوم «نزدیکبینی بازاریابی» را «تئودور لویت» در سال 1960 معرفی کرد. شاید به راحتی بتوان گفت نزدیک بینی بازاریابی لویت، کمک بزرگی به ادبیات بازاریابی کرده است.
نزدیکبینی بازاریابی یکی از تفکرات اساسی بازاریابی بهویژه در بازارگرایی است. همان طور که لویت مشاهده کرد، تفاوت بین بازاریابی و فروش، بیش از تفاوت معنایی آنها است. فروش به نیازهای فروشنده توجه دارد، بازاریابی به نیازهای خریدار. فروش از پیش برای این برنامهریزی شده که کالای فروشنده را به پول نقد تبدیل کند، بازاریابی با هدف رفع نیازهای مشتری به وسیله محصول، همه مراحل وابسته از ایجاد، تحویل و سرانجام مصرف آن را شامل میشود.
لویت معتقد بود که علت افت و خیز صنایع، بیش از آنکه از سوی مصرفکننده باشد، از محصولشان بود. تاریخ هر صنعت مرده و در حال مرگ، چرخهای خودفریبانه از توسعه سخاوتمندانه و تباهی و زوال کشف نشده را نشان میدهد. لویت در مقاله پیشگامانهاش، چهار حالت که این پیامد را ضمانت میکند، در نظر میگیرد:
1- اعتقاد به اینکه رشد با جمعیتی رو به گسترش حاصل میشود.
2- اعتقاد به اینکه هیچ رقیب جایگزینی برای محصول اصلی صنعت وجود ندارد.
3- اعتقاد راسخ به تولید انبوه و مزایای افت سریع هزینههای واحد، همانطور که بازده رو به افزایش است.
4- برنامهریزی از پیش تعیینشده برای محصولی که با دقت تحت آزمایشهای کنترلشده علمی قرار گرفته، بهبود یافته و هزینههای تولید آن کاهش یافته است.
وقتی شرکت مفهوم بازاریابی را به کار میگیرد، اول باید کسبوکارش را تعریف کند. همانطور که لویت نتیجهگیری میکند، سازمان باید بیاموزد که خود را نه تولیدکننده یا ارائهدهنده خدمات بلکه مانند یک مشتری ببیند، چراکه این کار باعث میشود مردم با آن شرکت دادوستد کنند. یک سازمان باید از تعریف هدفهای خود بهطور دقیق خودداری کنند. این کوتهبینی شرکت را نزدیکبینی بازاریابی میگویند. به اعتقاد لویت، ادامه حیات یک سازمان میتواند از طرف نزدیکبینی بازاریابی تهدید شود؛ یعنی تولیدگرایی منجر به سقوط میشود و بازارگرایی از سقوط جلوگیری میکند. خیلی از فروشندگان با توجه زیاد به محصولات خاصی که ارائه میکنند در مقایسه با سود و تجربهای که از این محصولات حاصل میشود، اشتباه میکنند. این فروشندگان از نزدیکبینی بازاریابی رنج میبرند. آنها فراموش میکنند که محصول تنها یکی از ابزارهای لازم برای تامین نیازهای یک مشتری است.
شرکتهای نزدیکبین کلاسیک با تعریف محصول/ چشمانداز تکصنعتی همنشیناند. این شرکتها به دقت و با جزئیات، محصولشان را تشریح میکنند و بنابراین به مفهوم بازاریابی عمل نمیکنند.
این به این خاطر است که فلسفه تولید اغلب منجر به تمرکز شرکت بر محصولی میشود که ارائه میکند نه به نیازهای مشتری که باید رفع شود. این دسته از شرکتها چشماندازی تکصنعتی دارند؛ یعنی، تنها نگران کنشها و واکنشهای رقبای آنی خود هستند و بهعلت نداشتن ایدههای بکر و متنوع، استراتژیهای محدودی دارند.
شرکت نزدیکبین رقابتی، مشابه سازشی بین مشتریمداری و رقیبگرایی است. اینگونه شرکتها با تعریف نیازها و خواستههای مشتری تعریف شده و به مفهوم بازاریابی عمل میکنند. کاتلر، «نزدیکبینی رقابتی» را شرایطی میداند که در آن مدیریت محدودهای از رقبای واقعی و بالقوه شرکت را با جزئیات و بهدقت تعریف میکند. نزدیکبینی رقابتی خطری جدی؛ اما پنهان را به همراه دارد و درست زمانی که خیلی دیر شده باشد متوجه آن میشوید. شرکت نزدیکبین رقابتی و شرکت نزدیکبین کلاسیک از نظر داشتن چشمانداز تکصنعتی مشابهند و هر دو درگیر عملکرد رقبای آنی خود هستند.
شرکتهای نزدیکبین کارآمد فقط گاهی ایدههای مبتکرانه را میپذیرند. شرکتهای نزدیکبین کارآمد با محصولشان تعریف میشوند و به مفهوم بازاریابی عمل نمیکنند. از آنجا که چشمانداز چندصنعتی دارند، از نظر صنایع دیگر رقبای بالقوه محسوب شده و منشا راهحل مشکلات هستند. مدیران شرکتهای نزدیکبین کارآمد و باکفایت روی معرفی نسخه جدید و بهتر محصولات موجود تمرکز میکنند.
مفهوم «نزدیکبینی بازاریابی» را «تئودور لویت» در سال 1960 معرفی کرد. شاید به راحتی بتوان گفت نزدیک بینی بازاریابی لویت، کمک بزرگی به ادبیات بازاریابی کرده است.
نزدیکبینی بازاریابی یکی از تفکرات اساسی بازاریابی بهویژه در بازارگرایی است. همان طور که لویت مشاهده کرد، تفاوت بین بازاریابی و فروش، بیش از تفاوت معنایی آنها است. فروش به نیازهای فروشنده توجه دارد، بازاریابی به نیازهای خریدار. فروش از پیش برای این برنامهریزی شده که کالای فروشنده را به پول نقد تبدیل کند، بازاریابی با هدف رفع نیازهای مشتری به وسیله محصول، همه مراحل وابسته از ایجاد، تحویل و سرانجام مصرف آن را شامل میشود.
لویت معتقد بود که علت افت و خیز صنایع، بیش از آنکه از سوی مصرفکننده باشد، از محصولشان بود. تاریخ هر صنعت مرده و در حال مرگ، چرخهای خودفریبانه از توسعه سخاوتمندانه و تباهی و زوال کشف نشده را نشان میدهد. لویت در مقاله پیشگامانهاش، چهار حالت که این پیامد را ضمانت میکند، در نظر میگیرد:
1- اعتقاد به اینکه رشد با جمعیتی رو به گسترش حاصل میشود.
2- اعتقاد به اینکه هیچ رقیب جایگزینی برای محصول اصلی صنعت وجود ندارد.
3- اعتقاد راسخ به تولید انبوه و مزایای افت سریع هزینههای واحد، همانطور که بازده رو به افزایش است.
4- برنامهریزی از پیش تعیینشده برای محصولی که با دقت تحت آزمایشهای کنترلشده علمی قرار گرفته، بهبود یافته و هزینههای تولید آن کاهش یافته است.
وقتی شرکت مفهوم بازاریابی را به کار میگیرد، اول باید کسبوکارش را تعریف کند. همانطور که لویت نتیجهگیری میکند، سازمان باید بیاموزد که خود را نه تولیدکننده یا ارائهدهنده خدمات بلکه مانند یک مشتری ببیند، چراکه این کار باعث میشود مردم با آن شرکت دادوستد کنند. یک سازمان باید از تعریف هدفهای خود بهطور دقیق خودداری کنند. این کوتهبینی شرکت را نزدیکبینی بازاریابی میگویند. به اعتقاد لویت، ادامه حیات یک سازمان میتواند از طرف نزدیکبینی بازاریابی تهدید شود؛ یعنی تولیدگرایی منجر به سقوط میشود و بازارگرایی از سقوط جلوگیری میکند. خیلی از فروشندگان با توجه زیاد به محصولات خاصی که ارائه میکنند در مقایسه با سود و تجربهای که از این محصولات حاصل میشود، اشتباه میکنند. این فروشندگان از نزدیکبینی بازاریابی رنج میبرند. آنها فراموش میکنند که محصول تنها یکی از ابزارهای لازم برای تامین نیازهای یک مشتری است.
شرکتهای نزدیکبین کلاسیک با تعریف محصول/ چشمانداز تکصنعتی همنشیناند. این شرکتها به دقت و با جزئیات، محصولشان را تشریح میکنند و بنابراین به مفهوم بازاریابی عمل نمیکنند.
این به این خاطر است که فلسفه تولید اغلب منجر به تمرکز شرکت بر محصولی میشود که ارائه میکند نه به نیازهای مشتری که باید رفع شود. این دسته از شرکتها چشماندازی تکصنعتی دارند؛ یعنی، تنها نگران کنشها و واکنشهای رقبای آنی خود هستند و بهعلت نداشتن ایدههای بکر و متنوع، استراتژیهای محدودی دارند.
شرکت نزدیکبین رقابتی، مشابه سازشی بین مشتریمداری و رقیبگرایی است. اینگونه شرکتها با تعریف نیازها و خواستههای مشتری تعریف شده و به مفهوم بازاریابی عمل میکنند. کاتلر، «نزدیکبینی رقابتی» را شرایطی میداند که در آن مدیریت محدودهای از رقبای واقعی و بالقوه شرکت را با جزئیات و بهدقت تعریف میکند. نزدیکبینی رقابتی خطری جدی؛ اما پنهان را به همراه دارد و درست زمانی که خیلی دیر شده باشد متوجه آن میشوید. شرکت نزدیکبین رقابتی و شرکت نزدیکبین کلاسیک از نظر داشتن چشمانداز تکصنعتی مشابهند و هر دو درگیر عملکرد رقبای آنی خود هستند.
شرکتهای نزدیکبین کارآمد فقط گاهی ایدههای مبتکرانه را میپذیرند. شرکتهای نزدیکبین کارآمد با محصولشان تعریف میشوند و به مفهوم بازاریابی عمل نمیکنند. از آنجا که چشمانداز چندصنعتی دارند، از نظر صنایع دیگر رقبای بالقوه محسوب شده و منشا راهحل مشکلات هستند. مدیران شرکتهای نزدیکبین کارآمد و باکفایت روی معرفی نسخه جدید و بهتر محصولات موجود تمرکز میکنند.
از جدول میتوان دریافت که شرکتهای نوآور و خلاق با چشماندازی معرف مشتری/ چندصنعتی همنشین هستند. همان طور که ریچارد، وومک و آلاوی اظهار کردند، درست مثل شرکتهای نزدیکبین رقابتی، این شرکتها نیز با نیازها و خواستههای برطرف شده مردم به مفهوم بازاریابی عمل میکنند. در مقالهای با عنوان «نزدیکبینی بازاریابی جدید» نویسندگان ان.کرگ اسمیت، مینتای. درام رایت و مری سی. جنتایل از مدرسه کسب و کار اینساید فرانسه میگویند که یک چشمانداز ذینفع، گام بعدی در پیشرفتی است که با «محصولمداری» شروع شده و با «بازارگرایی» به تکامل رسیده است. این نویسندگان با درک مفهوم لویت از «نزدیکبینی بازاریابی» اظهار میکنند که گرایش به ذینفعان در بازاریابی کمک میکند شرکتها از اعتماد بیش از حد به تولیدات یا خدمات که ممکن است تحت تاثیر نظارت یا بررسی موشکافانه یا فراتر رفتن از ارزشهای پذیرفته شده باشد، اجتناب کنند.
#مقاله
👇🏻👇🏻
@BOZORGANEMODIRIAT 💯Ⓜ️
👆🏻👆🏻
#مقاله
👇🏻👇🏻
@BOZORGANEMODIRIAT 💯Ⓜ️
👆🏻👆🏻
👆👆
♦️تبلیغات محیطی خلاقانه از کلیدی ترین عوامل افزایش فروش کسب و کارها
#تبلیغات_خلاقانه
👇👇
Www.instagram.com/bozorganemodiriat
👆👆
♦️تبلیغات محیطی خلاقانه از کلیدی ترین عوامل افزایش فروش کسب و کارها
#تبلیغات_خلاقانه
👇👇
Www.instagram.com/bozorganemodiriat
👆👆
👆🏻👆🏻
♦️ ️ چشم انداز کارآفرینی
اگر مدیر هستید؟ اگر صاحب کسب وکار هستید؟ و یا اگر در فکر راه اندازی کسب و کاری هستید پیشنهاد میکنیم این ویدیو را مشاهده کنید
#کلیپ
👇🏻👇🏻
@BOZORGANEMODIRIAT 💯Ⓜ️
👆🏻👆🏻
♦️ ️ چشم انداز کارآفرینی
اگر مدیر هستید؟ اگر صاحب کسب وکار هستید؟ و یا اگر در فکر راه اندازی کسب و کاری هستید پیشنهاد میکنیم این ویدیو را مشاهده کنید
#کلیپ
👇🏻👇🏻
@BOZORGANEMODIRIAT 💯Ⓜ️
👆🏻👆🏻