Forwarded from Deleted Account
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی ملک عبداله پادشاه اردن در پارلمان اروپا 👆👆
ارسالی توسط مهندس اسفندیاری از اعضای خوب گروه بزرگان مدیریت
@BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
ارسالی توسط مهندس اسفندیاری از اعضای خوب گروه بزرگان مدیریت
@BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
مواردی کلیدی که در بازاریابی تلفنی باید رعایت کنید 🎯🎯 - كار با تلفن بايد هدفمند باشد؛
- قبل از گرفتن شماره، خود را كاملاً آماده كنيد. اين آمادگي شامل سرحال بودن، به كاربردن عبارات كليــــــدي مثبت نظير اينكه: الان مي خواهم يك بازاريابي تلفني موفق داشته باشم آراسته بودن، لبخند زدن، فراهم بودن ابزار كار نظيــــر قلم، اطلاعات موردنياز و... مي شود. معطل گذاشتن مشتري براي پيدا كردن خودكار، آمار و... پسنديده نيست. اطمينان داشته باشيد تمام ارقام و مدارك به روز است؛
- صبح زود شروع كنيد، كسب و كار از ساعت 8 شروع مي شود، ضمن اينكه خيلي از مديران موفق قبل از ساعت 8 صبح در محل كارشان حضور دارند. سحر خيزباش تا كامروا شوي؛
- يك عدد آئينه روي ميزتان قرار دهيد تا در هنگام مكالمه به آن نگاه كنيد و لبخند بزنيد. حالت چهره شما در صدايتان منعكس مي شود، به ياد داشته باشيد كه در بازاريابي تلفني تنها سلاح شما صداست، پس اين سلاح را درست به كار گيريد؛
- براي هر يك از مكالمات تلفني خود از قبل برنامه ريزي كنيد، اول تمام مكالمه را در ذهنتان تمرين كنيد، مجسم سازيد كه پيشاپيش در اين كار موفق شده ايد و حالا فقط مي خواهيد اين موفقيت را تكرار كنيد؛
- نام مخاطب را پرسيده و درست تلفظ كنيد؛
- در مذاكرات تلفني مهم، ايستاده صحبت كنيد. در اين صورت آدرنالين بيشتري از مغز ترشح مي شود و تسلط شما را بالا مي برد؛
- دست نوشته داشته باشيد. متني را از قبل آماده كنيد تا در شروع مذاكرات از آن استفاده كنيد. اين متن بايد شما و شركت را معرفي كند، مقصود شما را از تلفن زدن بيان كند و مزاياي محصول و وجه تمايزتان را نشان دهد. چنان ماهرانه از متن استفاده كنيد كه طرف مقابل متوجه روخواني تان نشود؛
- مشتري بايد در تن و لحن صداي شما شادابي را احساس كند. معايب تلفن به عنوان يك عامل ارتباطي شامل فقدان ارتباط چشمي و احتمال آماده نبودن طرف مقابل يا منحرف شدن توجه او به دليل ساير فعاليتها (يا شلوغي جاده در صورتي كه طرف در جاده باشد) مي شود. لذا تمام اين نقايص را بايد صداي گرم و جذاب شما جبران كند؛
- با مشتــــري گفتگو كنيد نه اينكه به طور يك جانبه مطالبي را به آنها بگوييد؛
- براي وقت مشتري ارزش قائل شويد و در صورت عدم تمايل او وقت ديگري را براي مذاكره درخواست كنيد؛
- حوصله داشته باشيد؛
- در هنگام صحبت با تلفن چاي نخوريد، سيگار نكشيد، روزنامه نخوانيد و... و حواس خود را فقط روي گفتگو متمركز كنيد؛
- بي جهت روي بعضي از مواضع پافشاري نكنيد؛
- به آداب و اعتقادات طرف مذاكره كننده احترام بگذاريد؛ - تلفن را درست نگه داريد تا صداي شما واضح باشد. كلمات را واضح و با تلفظ صحيح به كار ببريد؛
- تصوير درستي از خود ارائه دهيد، نه خود را كوچك بشماريد و نه غلوآميز صحبت كنيد؛
- با سرعت مناسب صحبت كنيد، به طوري كه تاثير خوبي داشته باشد؛ - اگر در مكالمه هاي تلفني طرف مقابل شما فرياد مي كشد و سر شما داد مي زند، هرگز مقاله به مثل نكنيد. بلكه آرام و نرم و با ملايمت صحبت كنيد، در اين گونه مواقع هم بهتر است بايستيد و به مكالمه ادامه بدهيد؛ - شايد طرف صحبت شما سوالهاي غيرمرتبط و يا حتي خصوصي مطرح كند، خونسرد باشيد و عصباني نشويد، مديريت ارائه اطلاعات داشته باشيد، لازم نيست به همه سوالها پاسخ دهيد، گاهي خود را به نشنيدن بزنيد و مجدداً موضوع اصلي را پيش بكشيد و گاهي هم شوخي كنيد و سوالها را با ظرافت رد كنيد به هرحال، سعي كنيد مؤدبانه برخورد كنيد و با سياست و بازي با لغات مكالمه را به اتمام برسانيد. درهمه حال مواظب شخصيت مشتري باشيد، يادتان باشد هدف بازاريابي، رسيدن به تعامل است نه مشغول شدن به تقابل، كه نتيجه مثبتي براي كسب و كار ندارد؛
- مراقب كلام خود باشيد، و در حذف كلمات كليشه اي و عباراتي كه تكيه كلام شما شده اند ولي خيلي پسنديده نيستند تلاش كنيد. خانمها از اصطلاحات مردانه و آقايان از اصطلاحات زنانه نبايد استفاده كنند؛ - هدف از بازاريابي تلفني گرفتن وقت از مخاطب براي ملاقات حضوري است، لذا از ارائه اطلاعات زياد خودداري كنيد،در ملاقات حضوري شما علاوه بر صدا، ابزارهاي ديگري هم براي تاثيرگذاشتن بر مشتري دراختيار داريد نظير زبان، تاثيرات تيپ ظاهري، نمونه كالا، كاتالوگ، فيلم و... ، لذا هدف اساسي تان گرفتن وقت ملاقات باشد؛
- صدايتان را ضبط كنيد و به آن گوش دهيد، اين كار باعث مي شود تا عيوب كارتان را پيدا كنيد و با تمرين و مهارت آنها را برطرف سازيد؛
- سعي كنيد سوالها و اعتراضات مشتريان را پيش بيني كنيد و فهرست سوالهاي احتمالي خود را كامل كنيد. جوابهاي آنها را آماده كنيد. اين كار ميزان آمادگي شما را در مذاكرات بعدي افزايش مي دهد؛
- قبل از گرفتن شماره، خود را كاملاً آماده كنيد. اين آمادگي شامل سرحال بودن، به كاربردن عبارات كليــــــدي مثبت نظير اينكه: الان مي خواهم يك بازاريابي تلفني موفق داشته باشم آراسته بودن، لبخند زدن، فراهم بودن ابزار كار نظيــــر قلم، اطلاعات موردنياز و... مي شود. معطل گذاشتن مشتري براي پيدا كردن خودكار، آمار و... پسنديده نيست. اطمينان داشته باشيد تمام ارقام و مدارك به روز است؛
- صبح زود شروع كنيد، كسب و كار از ساعت 8 شروع مي شود، ضمن اينكه خيلي از مديران موفق قبل از ساعت 8 صبح در محل كارشان حضور دارند. سحر خيزباش تا كامروا شوي؛
- يك عدد آئينه روي ميزتان قرار دهيد تا در هنگام مكالمه به آن نگاه كنيد و لبخند بزنيد. حالت چهره شما در صدايتان منعكس مي شود، به ياد داشته باشيد كه در بازاريابي تلفني تنها سلاح شما صداست، پس اين سلاح را درست به كار گيريد؛
- براي هر يك از مكالمات تلفني خود از قبل برنامه ريزي كنيد، اول تمام مكالمه را در ذهنتان تمرين كنيد، مجسم سازيد كه پيشاپيش در اين كار موفق شده ايد و حالا فقط مي خواهيد اين موفقيت را تكرار كنيد؛
- نام مخاطب را پرسيده و درست تلفظ كنيد؛
- در مذاكرات تلفني مهم، ايستاده صحبت كنيد. در اين صورت آدرنالين بيشتري از مغز ترشح مي شود و تسلط شما را بالا مي برد؛
- دست نوشته داشته باشيد. متني را از قبل آماده كنيد تا در شروع مذاكرات از آن استفاده كنيد. اين متن بايد شما و شركت را معرفي كند، مقصود شما را از تلفن زدن بيان كند و مزاياي محصول و وجه تمايزتان را نشان دهد. چنان ماهرانه از متن استفاده كنيد كه طرف مقابل متوجه روخواني تان نشود؛
- مشتري بايد در تن و لحن صداي شما شادابي را احساس كند. معايب تلفن به عنوان يك عامل ارتباطي شامل فقدان ارتباط چشمي و احتمال آماده نبودن طرف مقابل يا منحرف شدن توجه او به دليل ساير فعاليتها (يا شلوغي جاده در صورتي كه طرف در جاده باشد) مي شود. لذا تمام اين نقايص را بايد صداي گرم و جذاب شما جبران كند؛
- با مشتــــري گفتگو كنيد نه اينكه به طور يك جانبه مطالبي را به آنها بگوييد؛
- براي وقت مشتري ارزش قائل شويد و در صورت عدم تمايل او وقت ديگري را براي مذاكره درخواست كنيد؛
- حوصله داشته باشيد؛
- در هنگام صحبت با تلفن چاي نخوريد، سيگار نكشيد، روزنامه نخوانيد و... و حواس خود را فقط روي گفتگو متمركز كنيد؛
- بي جهت روي بعضي از مواضع پافشاري نكنيد؛
- به آداب و اعتقادات طرف مذاكره كننده احترام بگذاريد؛ - تلفن را درست نگه داريد تا صداي شما واضح باشد. كلمات را واضح و با تلفظ صحيح به كار ببريد؛
- تصوير درستي از خود ارائه دهيد، نه خود را كوچك بشماريد و نه غلوآميز صحبت كنيد؛
- با سرعت مناسب صحبت كنيد، به طوري كه تاثير خوبي داشته باشد؛ - اگر در مكالمه هاي تلفني طرف مقابل شما فرياد مي كشد و سر شما داد مي زند، هرگز مقاله به مثل نكنيد. بلكه آرام و نرم و با ملايمت صحبت كنيد، در اين گونه مواقع هم بهتر است بايستيد و به مكالمه ادامه بدهيد؛ - شايد طرف صحبت شما سوالهاي غيرمرتبط و يا حتي خصوصي مطرح كند، خونسرد باشيد و عصباني نشويد، مديريت ارائه اطلاعات داشته باشيد، لازم نيست به همه سوالها پاسخ دهيد، گاهي خود را به نشنيدن بزنيد و مجدداً موضوع اصلي را پيش بكشيد و گاهي هم شوخي كنيد و سوالها را با ظرافت رد كنيد به هرحال، سعي كنيد مؤدبانه برخورد كنيد و با سياست و بازي با لغات مكالمه را به اتمام برسانيد. درهمه حال مواظب شخصيت مشتري باشيد، يادتان باشد هدف بازاريابي، رسيدن به تعامل است نه مشغول شدن به تقابل، كه نتيجه مثبتي براي كسب و كار ندارد؛
- مراقب كلام خود باشيد، و در حذف كلمات كليشه اي و عباراتي كه تكيه كلام شما شده اند ولي خيلي پسنديده نيستند تلاش كنيد. خانمها از اصطلاحات مردانه و آقايان از اصطلاحات زنانه نبايد استفاده كنند؛ - هدف از بازاريابي تلفني گرفتن وقت از مخاطب براي ملاقات حضوري است، لذا از ارائه اطلاعات زياد خودداري كنيد،در ملاقات حضوري شما علاوه بر صدا، ابزارهاي ديگري هم براي تاثيرگذاشتن بر مشتري دراختيار داريد نظير زبان، تاثيرات تيپ ظاهري، نمونه كالا، كاتالوگ، فيلم و... ، لذا هدف اساسي تان گرفتن وقت ملاقات باشد؛
- صدايتان را ضبط كنيد و به آن گوش دهيد، اين كار باعث مي شود تا عيوب كارتان را پيدا كنيد و با تمرين و مهارت آنها را برطرف سازيد؛
- سعي كنيد سوالها و اعتراضات مشتريان را پيش بيني كنيد و فهرست سوالهاي احتمالي خود را كامل كنيد. جوابهاي آنها را آماده كنيد. اين كار ميزان آمادگي شما را در مذاكرات بعدي افزايش مي دهد؛
- حرفه اي عمل كنيد، از تلفن به عنوان يك وسيله كاري استفاده كنيد، زود برويد سر اصل مطلب و از تعارفات كم كنيد. اختلالاتي را كه مكالمات تلفني در كارتان ايجاد مي كند را به حداقل برسانيد. وسط حرف مشتري ندويد، مهارتهاي سخنراني و گوش كردن را در خودتان بالا ببريد. پرشور باشيد، با اعتماد به نفس صحبت كنيد، از موضوع اصلي خارج نشويد؛
- ويژگي محصولتان را بيان كنيد اما اين ويژگيها را با منافع و مزايايي كه براي مشتري دارد پيوند دهيد و تاييد ديگران را درجهت بالابردن اطمينان مشتري بيان كنيد تا اعتبارتان افزايش يابد؛
- يادداشت برداري كنيــــــد، اين كار باعث مي شود چيزي را از قلم نيندازيد اما مواظب باشيد يادداشت برداري به مذاكرات شما لطمه نزند.
تندنويسي را تمرين كنيد و نكات كليدي را يادداشت كنيد؛ - تعداد تلفن زدن هايتان را افزايش دهيد، قرار نيست تمام تماسهاي شما به قرار ملاقات يا معامله منجر شود اما هر چقدر تعداد تماسهاي شما بيشتر باشد و تسلط تان بالاتر برود قطعاً تعـــداد قرارملاقاتها و معاملات هم افزايش مي يابد، رابطه مستقيم بين مشتري يابي امروز و منافع فردا وجود دارد؛
- مراحل مشتري يابي از طريق تلفن را فراگيريد. ابتدا توجه طرف مقابل را جلب كنيد، سپس خود و شركت را معرفي كنيد، آنگاه از يك عبارت كليدي مثبت استفاده كنيد و با قرار ملاقات گذاشتن مكالمه را به پايان برسانيد؛
- به منشي ها خيلي احترام بگذاريد، اينها انسانهاي مهمي هستند و مي توانند دوست شما براي برقراري تماس به مديرشان باشند يا اينكه مانع شما بشوند. در اولين تماسها با منشي جمله اي كه مي گويند، امري مؤدبانه و سريع باشد تا او را وادار به حركت سريع كند. نظير سلام، آقاي محسني، لطفاً . جمله شروع نبايد از ناحيه ضعف و با عبارات داراي بار رواني منفي مثل ببخشيد مزاحم شدم يا خسته نباشيد همراه باشد، به علاوه اينكه قاطع و با اعتماد به نفس صحبت كنيد و من و من نكنيد؛احترام به منشی ها عامل مهمی است
- در كتـــــابهاي نويسندگان خارجي تاكيد مي شود كه شما براي مشتري وقت ملاقات تعيين كنيد مثلاً بگوييد سه شنبه ساعت 5 بعدازظهر چطور است؟ يا سه شنبه ساعت 5 بعدازظهر من آنجا خواهم بود ولي اين روش در ايران جواب نمـــــي دهد و به مشتري برمي خورد. بهتر است از او بخواهيد وقت ملاقات را تعيين كندسپس به تنظيم وقت بپردازيد. يادتان باشد كه مشتري رئيس است؛
- موفقيت و شكستهايتان را در بازاريابي تلفني تجزيه و تحليل كنيد و از آنها درس بگيريد، يكي از بهترين معلم ها تجربه است. هر بار كه گوشي را برمي داريد بايد خود را از نو بسازيد اجازه ندهيد تكراري بودن امور، شما را خسته كند، بــايد هر روز دوباره درمورد آنچه انجام مي دهيد فكر كنيد؛ خلاق باشيد؛
- در پايان هر مذاكره سعي كنيد خيلي كوتاه خلاصه مذاكرات را بيان كنيد و براي آن از مشتري تاييديه بگيريد تا مبادا موضوعي برداشت مشترك نشده باشد؛
- سوال كردن در جاي درست براي فهميدن صحيح موضوع، مناسب است و ايرادي ندارد؛
- اطلاعات شما از رقبا ميزان حرفه اي بودنتان را نشان مي دهد و باعث مي شود در مديريت مكالمات تلفني قويتر عمل كنيد. اين اطلاعات مربوط به مواردي ازجمله محصولات آنها، قيمتهايشان، بازار هدف شان، پور سانتاژ بازارشان، تعداد نيروي فروش، ميزان تخفيف، استراتژي فروش، ديد رقبا نسبت به شما و... مي شود؛
- در پايان مذاكرات تلفني شما بعداز طرف مقابل، گوشي را زمين بگذاريد؛
- تاريخ، ساعت، مكان و هدف قرارتان را يادداشت كنيد؛
- در كلاسها و سمينارهاي آموزشي بازاريابي تلفني شركت كنيد تا احتمال موفقيت خود را بالا ببريد. مطالعه پيوسته كتابهاي مربوطه هم فراموش نشود. درجلب رضايت مشتري از طريق تلفن كاملاً مهارت پيدا كنيد. ياد بگيريد مانند يك نوازنده ماهر كه با ساز خود هنرنمايي مي كند، شما هم با تلفن هنر بازاريابي تلفني خود را به نمايش گذاريد؛
- بي ترديد در فرايند هر گفتگو ممكن است ايرادهايي از سوي مشتري مطرح شود. مسلماً هر ايرادي يك مانع است و بايد پاسخي براي آن طراحي شود. در چنين موقعيتي بيهوده دلواپس نشويد، سعي كنيد دلواپسي هاي خود را كنترل كنيد. در اغلب موارد مشخص شده است كه دلايل دلواپسي افراد را مي توان به نحو زير طبقه بندي كرد:
الف) 40 درصد دلواپسي هاي افراد درمورد مسائلي است كه هرگز اتفاق نمي افتند؛
ب) 40 درصد دلواپسي ها درمورد چيزهايي است كه نمي توان آنها را تغيير داد؛
ج) 12 درصد دلواپسي ها درارتباط سلامتي است؛
د) 8 درصد دلواپسي ها به طور اصولي صحيح و واقعي اند.
- ويژگي محصولتان را بيان كنيد اما اين ويژگيها را با منافع و مزايايي كه براي مشتري دارد پيوند دهيد و تاييد ديگران را درجهت بالابردن اطمينان مشتري بيان كنيد تا اعتبارتان افزايش يابد؛
- يادداشت برداري كنيــــــد، اين كار باعث مي شود چيزي را از قلم نيندازيد اما مواظب باشيد يادداشت برداري به مذاكرات شما لطمه نزند.
تندنويسي را تمرين كنيد و نكات كليدي را يادداشت كنيد؛ - تعداد تلفن زدن هايتان را افزايش دهيد، قرار نيست تمام تماسهاي شما به قرار ملاقات يا معامله منجر شود اما هر چقدر تعداد تماسهاي شما بيشتر باشد و تسلط تان بالاتر برود قطعاً تعـــداد قرارملاقاتها و معاملات هم افزايش مي يابد، رابطه مستقيم بين مشتري يابي امروز و منافع فردا وجود دارد؛
- مراحل مشتري يابي از طريق تلفن را فراگيريد. ابتدا توجه طرف مقابل را جلب كنيد، سپس خود و شركت را معرفي كنيد، آنگاه از يك عبارت كليدي مثبت استفاده كنيد و با قرار ملاقات گذاشتن مكالمه را به پايان برسانيد؛
- به منشي ها خيلي احترام بگذاريد، اينها انسانهاي مهمي هستند و مي توانند دوست شما براي برقراري تماس به مديرشان باشند يا اينكه مانع شما بشوند. در اولين تماسها با منشي جمله اي كه مي گويند، امري مؤدبانه و سريع باشد تا او را وادار به حركت سريع كند. نظير سلام، آقاي محسني، لطفاً . جمله شروع نبايد از ناحيه ضعف و با عبارات داراي بار رواني منفي مثل ببخشيد مزاحم شدم يا خسته نباشيد همراه باشد، به علاوه اينكه قاطع و با اعتماد به نفس صحبت كنيد و من و من نكنيد؛احترام به منشی ها عامل مهمی است
- در كتـــــابهاي نويسندگان خارجي تاكيد مي شود كه شما براي مشتري وقت ملاقات تعيين كنيد مثلاً بگوييد سه شنبه ساعت 5 بعدازظهر چطور است؟ يا سه شنبه ساعت 5 بعدازظهر من آنجا خواهم بود ولي اين روش در ايران جواب نمـــــي دهد و به مشتري برمي خورد. بهتر است از او بخواهيد وقت ملاقات را تعيين كندسپس به تنظيم وقت بپردازيد. يادتان باشد كه مشتري رئيس است؛
- موفقيت و شكستهايتان را در بازاريابي تلفني تجزيه و تحليل كنيد و از آنها درس بگيريد، يكي از بهترين معلم ها تجربه است. هر بار كه گوشي را برمي داريد بايد خود را از نو بسازيد اجازه ندهيد تكراري بودن امور، شما را خسته كند، بــايد هر روز دوباره درمورد آنچه انجام مي دهيد فكر كنيد؛ خلاق باشيد؛
- در پايان هر مذاكره سعي كنيد خيلي كوتاه خلاصه مذاكرات را بيان كنيد و براي آن از مشتري تاييديه بگيريد تا مبادا موضوعي برداشت مشترك نشده باشد؛
- سوال كردن در جاي درست براي فهميدن صحيح موضوع، مناسب است و ايرادي ندارد؛
- اطلاعات شما از رقبا ميزان حرفه اي بودنتان را نشان مي دهد و باعث مي شود در مديريت مكالمات تلفني قويتر عمل كنيد. اين اطلاعات مربوط به مواردي ازجمله محصولات آنها، قيمتهايشان، بازار هدف شان، پور سانتاژ بازارشان، تعداد نيروي فروش، ميزان تخفيف، استراتژي فروش، ديد رقبا نسبت به شما و... مي شود؛
- در پايان مذاكرات تلفني شما بعداز طرف مقابل، گوشي را زمين بگذاريد؛
- تاريخ، ساعت، مكان و هدف قرارتان را يادداشت كنيد؛
- در كلاسها و سمينارهاي آموزشي بازاريابي تلفني شركت كنيد تا احتمال موفقيت خود را بالا ببريد. مطالعه پيوسته كتابهاي مربوطه هم فراموش نشود. درجلب رضايت مشتري از طريق تلفن كاملاً مهارت پيدا كنيد. ياد بگيريد مانند يك نوازنده ماهر كه با ساز خود هنرنمايي مي كند، شما هم با تلفن هنر بازاريابي تلفني خود را به نمايش گذاريد؛
- بي ترديد در فرايند هر گفتگو ممكن است ايرادهايي از سوي مشتري مطرح شود. مسلماً هر ايرادي يك مانع است و بايد پاسخي براي آن طراحي شود. در چنين موقعيتي بيهوده دلواپس نشويد، سعي كنيد دلواپسي هاي خود را كنترل كنيد. در اغلب موارد مشخص شده است كه دلايل دلواپسي افراد را مي توان به نحو زير طبقه بندي كرد:
الف) 40 درصد دلواپسي هاي افراد درمورد مسائلي است كه هرگز اتفاق نمي افتند؛
ب) 40 درصد دلواپسي ها درمورد چيزهايي است كه نمي توان آنها را تغيير داد؛
ج) 12 درصد دلواپسي ها درارتباط سلامتي است؛
د) 8 درصد دلواپسي ها به طور اصولي صحيح و واقعي اند.
بنابراين، ميان دلواپسي ها بايد فرق گذاشت و از آنجا كه در تماس تلفني نسبت به تماس حضوري تنها از كانالهاي مشخصي براي ارتباط استفاده مي كنيد، در آن صورت در موقعيتهايي كه سرحال نيستيد، سريعاً صداي شمــا حالت درونيتان را منعكس كرده و دلواپسي هاي شما را لو مي دهد. بنابراين، زماني كه ايرادي از شما گرفته مي شود، دلواپس نشويد و آن را يك حسن نظر تلقي كنيد، زيرا درهمين ايرادهاست كه مسائل و نيازهاي مشتري آشكار مي گردد؛
- اقدام كنيد، بهترين راه براي غلبه بر شك و ترس حركت است. اقدامات فوق را رعايت كنيد و ابزارتان را آماده سازيد، با تمرين، ايرادتان را برطرف كنيد، مهارتهايتان را بالا ببريد، از دوستانتان بخواهيد شما را راهنمايی كنند، به صداي خود گوش كنيد و از همه چيز ياد بگيريد اما با تمام اينها تا اقدام نكنيد موفق نمي شويد، با آمادگي، گوشي را برداريد و شروع كنيد؛
- فرم مذاكرات تلفني را تنظيم كرده و تاريخ تماس، ساعت تماس، نام مخاطب، شركت مخاطب، خلاصه مذاكره و اقدام بعدي كه بايد صورت گيرد را يادداشت كنيد. و در پيگيريها از اين فرم استفاده كنيد.
#مقاله @BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
- اقدام كنيد، بهترين راه براي غلبه بر شك و ترس حركت است. اقدامات فوق را رعايت كنيد و ابزارتان را آماده سازيد، با تمرين، ايرادتان را برطرف كنيد، مهارتهايتان را بالا ببريد، از دوستانتان بخواهيد شما را راهنمايی كنند، به صداي خود گوش كنيد و از همه چيز ياد بگيريد اما با تمام اينها تا اقدام نكنيد موفق نمي شويد، با آمادگي، گوشي را برداريد و شروع كنيد؛
- فرم مذاكرات تلفني را تنظيم كرده و تاريخ تماس، ساعت تماس، نام مخاطب، شركت مخاطب، خلاصه مذاكره و اقدام بعدي كه بايد صورت گيرد را يادداشت كنيد. و در پيگيريها از اين فرم استفاده كنيد.
#مقاله @BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
قوانین طلایی در رفتار مصرف کننده 🎯🎯
– سود حاصل از حفظ یک مشتری دایم، بیش تر از سود حاصل از جذب یک مصرف کننده جدید است.
– نارضایتی مصرف کنندهها از نارضایتی دوستان نیز مهم تر است.
– اگر برای بهبود بخشیدن به وضعیت موجود خود به سرعت اقدام نکنید به طور قطع مشتریهای خود را برای همیشه از دست خواهید داد.
– همیشه حق با مشتری نیست.
– به اعلام نظر مشتریهای خود گوش بدهید تا بفهمید که چه میخواهند.
– به شکایت مشتریان خوش آمد بگویید.
– هرگز فراموش نکنید که این مشتری است که انتخاب میکند.
– اگر از مشتریان خود مواظبت نکنید کس دیگری این کار را میکند. / #نکات_مدیریتی / @BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
– سود حاصل از حفظ یک مشتری دایم، بیش تر از سود حاصل از جذب یک مصرف کننده جدید است.
– نارضایتی مصرف کنندهها از نارضایتی دوستان نیز مهم تر است.
– اگر برای بهبود بخشیدن به وضعیت موجود خود به سرعت اقدام نکنید به طور قطع مشتریهای خود را برای همیشه از دست خواهید داد.
– همیشه حق با مشتری نیست.
– به اعلام نظر مشتریهای خود گوش بدهید تا بفهمید که چه میخواهند.
– به شکایت مشتریان خوش آمد بگویید.
– هرگز فراموش نکنید که این مشتری است که انتخاب میکند.
– اگر از مشتریان خود مواظبت نکنید کس دیگری این کار را میکند. / #نکات_مدیریتی / @BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
21 رمز موفقيت میلیونرهای خودساخته از دید برایان تریسی 🎯🎯
1⃣ رؤیاهای بزرگ برای خود داشته باشید
2⃣ در خود احساس هدفمند بودن را بال و پر دهید
3⃣ فکر کنید شغل آزاد دارید
4⃣ کاری که واقعا به آن علاقه دارید انجام دهید
5⃣ در کار خود همیشه جزو بهترین ها باشید
6⃣ سخت تر و بیشتر کار کنید
7⃣ ز گهواره تا گور دانش بجوی
8⃣ اول به حق و حقوق خودتان رسیدگی کنید
9⃣ تمام جزئیاتی که مربوط به کارتان می شود را بیاموزید
🔟 خود را وقف خدمت به دیگران نمایید
1⃣1⃣ با خود و دیگران روراست باشید
2⃣1⃣ مهمترين هدفهایتان را انتخاب نمایید و سپس با تمام نیرو بر روی آنها تمرکز کنید
3⃣1⃣ سریع العمل و قابل اعتماد باشید
4⃣1⃣ برای صعود از قله ای به قله دیگر آماده باشید
5⃣1⃣ سعی کنید انضباط فردی را در تمام موارد اعمال کنید
6⃣1⃣ خلاقیت و استعدادهای بالقوه تان را شکوفا نمایید
7⃣1⃣ با افراد درست ارتباط برقرار نمایید
8⃣1⃣ تا آنجا كه می توانید از خودتان مراقبت کنید
9⃣1⃣ قاطعانه تصمیم بگیرید و سعی کنید عمل گرا باشید
0⃣2⃣ هیچگاه شکست را یک انتخاب ندانید
1⃣2⃣ در امتحان مقاومت پیروز شوید
♦️ارسالی توسط خانم مهندس قدیری از اعضای خوب بزرگان مدیریت
#نکات_مدیریتی
@BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
1⃣ رؤیاهای بزرگ برای خود داشته باشید
2⃣ در خود احساس هدفمند بودن را بال و پر دهید
3⃣ فکر کنید شغل آزاد دارید
4⃣ کاری که واقعا به آن علاقه دارید انجام دهید
5⃣ در کار خود همیشه جزو بهترین ها باشید
6⃣ سخت تر و بیشتر کار کنید
7⃣ ز گهواره تا گور دانش بجوی
8⃣ اول به حق و حقوق خودتان رسیدگی کنید
9⃣ تمام جزئیاتی که مربوط به کارتان می شود را بیاموزید
🔟 خود را وقف خدمت به دیگران نمایید
1⃣1⃣ با خود و دیگران روراست باشید
2⃣1⃣ مهمترين هدفهایتان را انتخاب نمایید و سپس با تمام نیرو بر روی آنها تمرکز کنید
3⃣1⃣ سریع العمل و قابل اعتماد باشید
4⃣1⃣ برای صعود از قله ای به قله دیگر آماده باشید
5⃣1⃣ سعی کنید انضباط فردی را در تمام موارد اعمال کنید
6⃣1⃣ خلاقیت و استعدادهای بالقوه تان را شکوفا نمایید
7⃣1⃣ با افراد درست ارتباط برقرار نمایید
8⃣1⃣ تا آنجا كه می توانید از خودتان مراقبت کنید
9⃣1⃣ قاطعانه تصمیم بگیرید و سعی کنید عمل گرا باشید
0⃣2⃣ هیچگاه شکست را یک انتخاب ندانید
1⃣2⃣ در امتحان مقاومت پیروز شوید
♦️ارسالی توسط خانم مهندس قدیری از اعضای خوب بزرگان مدیریت
#نکات_مدیریتی
@BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
ابزار چهارگانه متقاعد سازی 🎯🎯
رویکرد عاطفی
برای استفاده از رویکرد عاطفی در مذاکرات جهت متقاعدسازی شما نیاز به تاثیرگذاری و درک کاملی از شرایط مذاکره دارید. برای مثال، فرض کنید شما قصد دارید یکی از مشتریان خود را برای انتخاب بین سازمان خود و یکی از رقبای قوی برای استفاده از خدماتتان ترغیب و متقاعد کنید. ممکن است سازمان شما نسبت به رقیب توانایی ارائه خدمات بهتر و قیمت مناسب تر را نداشته باشد اما سازمان شما بخشی از عواید فروش خود را به موسسات خیریه اختصاص دهد. بنابراین، محور اصلی مذاکرات شما باید استفاده از همین ویژگی باشد.
شما میتوانید در هنگام مذاکره تمامی خدماتی را که به موسسات خیریه ارائه میکنید برجسته کرده و با استفاده از احساسات و عواطف- بهرغم برتری رقیب- مشتری را متقاعد کنید.
بدیهی است استفاده از این رویکرد تا حدودی پرمخاطره است و برای موفقیت در این رویکرد باید درک و شهود کاملی از شرایط فرد مخاطب داشته باشید. معمولا برای استفاده از این روش مذاکرات از افراد با هوش هیجانی بالا و مذاکرهکنندگان قوی استفاده میشود.
رویکرد منطقی
استفاده از رویکرد منطقی در مذاکرات زمانی است که از اطلاعات و حقایق در دسترس خود استفاده میکنید. رویکرد منطقی زمانی مورد پیشنهاد است که شما ضریب نفوذ بالاتر و درک و شهود پایینتری داشته باشید. برای مثال، فرض کنید شما نیاز به متقاعدسازی اعضای هیات مدیره برای انجام بخشی از فعالیتها در درون سازمان به جای برون سپاری دارید. احتمالا شما بررسی و تحقیقات زیادی انجام دادهاید و گزارش شما تکیه زیادی به آمار و اطلاعات دارد. به این ترتیب با استفاده از استدلال منطقی ضریب موفقیت شما در مذاکرات میتواند بسیار بالاتر رود.
رویکرد چانهزنی
چانهزنی یکی از سادهترین و محبوبترین روشهای مذاکره است. برای استفاده از روش چانهزنی، شما نیاز به ضریب تاثیر زیادی نخواهید داشت. با این وجود برای موفقیت در روش چانهزنی نیاز به درک و شهود بالاتری دارید.
رویکرد مصالحه
استفاده از رویکرد مصالحه برای زمانی است که فرد مذاکره از مهارت کمتری برخوردار است. استفاده از رویکرد سازشکاری زمانی خواهد بود که فرد فاقد تاثیرگذاری و درک شهود کافی در زمان مذاکره باشد.
با نگاهی به رویکردهای پیشنهادی میتوانید نقاط بهبود خود را شناسایی و خود را برای آماده سازی هرچه بیشتر در مذاکرات آینده تجهیز کنید.
#مقاله
@BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
رویکرد عاطفی
برای استفاده از رویکرد عاطفی در مذاکرات جهت متقاعدسازی شما نیاز به تاثیرگذاری و درک کاملی از شرایط مذاکره دارید. برای مثال، فرض کنید شما قصد دارید یکی از مشتریان خود را برای انتخاب بین سازمان خود و یکی از رقبای قوی برای استفاده از خدماتتان ترغیب و متقاعد کنید. ممکن است سازمان شما نسبت به رقیب توانایی ارائه خدمات بهتر و قیمت مناسب تر را نداشته باشد اما سازمان شما بخشی از عواید فروش خود را به موسسات خیریه اختصاص دهد. بنابراین، محور اصلی مذاکرات شما باید استفاده از همین ویژگی باشد.
شما میتوانید در هنگام مذاکره تمامی خدماتی را که به موسسات خیریه ارائه میکنید برجسته کرده و با استفاده از احساسات و عواطف- بهرغم برتری رقیب- مشتری را متقاعد کنید.
بدیهی است استفاده از این رویکرد تا حدودی پرمخاطره است و برای موفقیت در این رویکرد باید درک و شهود کاملی از شرایط فرد مخاطب داشته باشید. معمولا برای استفاده از این روش مذاکرات از افراد با هوش هیجانی بالا و مذاکرهکنندگان قوی استفاده میشود.
رویکرد منطقی
استفاده از رویکرد منطقی در مذاکرات زمانی است که از اطلاعات و حقایق در دسترس خود استفاده میکنید. رویکرد منطقی زمانی مورد پیشنهاد است که شما ضریب نفوذ بالاتر و درک و شهود پایینتری داشته باشید. برای مثال، فرض کنید شما نیاز به متقاعدسازی اعضای هیات مدیره برای انجام بخشی از فعالیتها در درون سازمان به جای برون سپاری دارید. احتمالا شما بررسی و تحقیقات زیادی انجام دادهاید و گزارش شما تکیه زیادی به آمار و اطلاعات دارد. به این ترتیب با استفاده از استدلال منطقی ضریب موفقیت شما در مذاکرات میتواند بسیار بالاتر رود.
رویکرد چانهزنی
چانهزنی یکی از سادهترین و محبوبترین روشهای مذاکره است. برای استفاده از روش چانهزنی، شما نیاز به ضریب تاثیر زیادی نخواهید داشت. با این وجود برای موفقیت در روش چانهزنی نیاز به درک و شهود بالاتری دارید.
رویکرد مصالحه
استفاده از رویکرد مصالحه برای زمانی است که فرد مذاکره از مهارت کمتری برخوردار است. استفاده از رویکرد سازشکاری زمانی خواهد بود که فرد فاقد تاثیرگذاری و درک شهود کافی در زمان مذاکره باشد.
با نگاهی به رویکردهای پیشنهادی میتوانید نقاط بهبود خود را شناسایی و خود را برای آماده سازی هرچه بیشتر در مذاکرات آینده تجهیز کنید.
#مقاله
@BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
شما چقدر خوشبخت هستید ؟! 🎯🎯
اگه میتونستیم تمام جمعیت دنیا رو به 100 برسونیم و همه اونها رو در یک دهکده جمع کنیم ، نتایج جالبی بدست میومد .
61 نفر آسیایی ، 12 نفر اروپایی ، 5 نفر آمریکایی و کانادایی ، 8 نفر آمریکای جنوبی و 14 نفر آفریقایی هستند.
49 نفر زن و 51 نفر آنها مرد هستند.
82 نفر غیر سفید پوست و 18 نفر سفید پوست.
32 نفر مسیحی و 68 نفر غیر مسیحی.
5 نفر از اونها 32 درصد ثروت همه رو دارن که همشون از ایالات متحده آمریکا هستن.
شما چقدر خوشبخت هستید ؟!
80 نفر در وضعیت بدی بسر میبرن و 24 نفر حتی برق هم ندارن.
67 نفر بیسواد و تنها 1 نفر تحصیلات دانشگاهی داره .
50 نفر دچار سوء تغذیه هستن که 1 نفر از اونها در حال مرگ هست.
32 نفر دسترسی به آب آشامیدنی هم ندارن و 1 نفر از اونها مبتلا به HIV هست .
1 نفر نزدیک به مرگ و 2 نفر در حال بدنیا اومدن هستن و تنها 7 نفر از اونها دسترسی به اینترنت دارن.
اگه از این دید به دنیا نگاه کنیم اهمیت و جایگاه بهداشت ، آموزش و .. مشخص میشه .
حالا شما چقدر خوشبخت هستید !
شما چقدر خوشبخت هستید ؟!
اگه امروز صبح سالم و با آرامش بیدار شدید ، بدونید که خوش شانس تر از 1 میلیون نفر دیگه ای هستید که تا آخر هفته قراره از دنیا برن!
اگه تا حالا تجربه جنگ و جنگیدن رو نداشتید و یا اگه تجربه تلخ تنهایی در زندان رو نداشتید ، درد شکنجه رو تحمل نکردید و یا تا حالا گرسنگی نکشیدید ، شما خوشبختتر از 500 میلیون انسان دیگه دنیا هستید!
اگه با آزادی و بدون ترس میتونید به مسجد ، کلیسا و ... برید ، خوشبخت تر از 3 بیلیون انسان دیگه هستید !
اگه تو یخچال شما به اندازه کافی غذا وجود داره اگه شما لباس و کفش دارید و اگه تخت خواب دارید و زیر یک سقف زندگی میکنید ، شما خوشبخت تر از 75 درصد انسانهای دیگه دنیا هستید!
اگه پدر و مادر شما زنده هستند و با هم زندگی میکنن ، پس شما یک انسان کمیاب هستید!
اگه حساب بانکی دارید ، تو کیفتون پول دارید و تو قلک شما پول هست ،پس شما جز اون 8 درصدی هستید که رفاه مالی دارن!
این دنیای شما است و فقط شما میتونید عوضش کنید!
#فلش_کارت @BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
اگه میتونستیم تمام جمعیت دنیا رو به 100 برسونیم و همه اونها رو در یک دهکده جمع کنیم ، نتایج جالبی بدست میومد .
61 نفر آسیایی ، 12 نفر اروپایی ، 5 نفر آمریکایی و کانادایی ، 8 نفر آمریکای جنوبی و 14 نفر آفریقایی هستند.
49 نفر زن و 51 نفر آنها مرد هستند.
82 نفر غیر سفید پوست و 18 نفر سفید پوست.
32 نفر مسیحی و 68 نفر غیر مسیحی.
5 نفر از اونها 32 درصد ثروت همه رو دارن که همشون از ایالات متحده آمریکا هستن.
شما چقدر خوشبخت هستید ؟!
80 نفر در وضعیت بدی بسر میبرن و 24 نفر حتی برق هم ندارن.
67 نفر بیسواد و تنها 1 نفر تحصیلات دانشگاهی داره .
50 نفر دچار سوء تغذیه هستن که 1 نفر از اونها در حال مرگ هست.
32 نفر دسترسی به آب آشامیدنی هم ندارن و 1 نفر از اونها مبتلا به HIV هست .
1 نفر نزدیک به مرگ و 2 نفر در حال بدنیا اومدن هستن و تنها 7 نفر از اونها دسترسی به اینترنت دارن.
اگه از این دید به دنیا نگاه کنیم اهمیت و جایگاه بهداشت ، آموزش و .. مشخص میشه .
حالا شما چقدر خوشبخت هستید !
شما چقدر خوشبخت هستید ؟!
اگه امروز صبح سالم و با آرامش بیدار شدید ، بدونید که خوش شانس تر از 1 میلیون نفر دیگه ای هستید که تا آخر هفته قراره از دنیا برن!
اگه تا حالا تجربه جنگ و جنگیدن رو نداشتید و یا اگه تجربه تلخ تنهایی در زندان رو نداشتید ، درد شکنجه رو تحمل نکردید و یا تا حالا گرسنگی نکشیدید ، شما خوشبختتر از 500 میلیون انسان دیگه دنیا هستید!
اگه با آزادی و بدون ترس میتونید به مسجد ، کلیسا و ... برید ، خوشبخت تر از 3 بیلیون انسان دیگه هستید !
اگه تو یخچال شما به اندازه کافی غذا وجود داره اگه شما لباس و کفش دارید و اگه تخت خواب دارید و زیر یک سقف زندگی میکنید ، شما خوشبخت تر از 75 درصد انسانهای دیگه دنیا هستید!
اگه پدر و مادر شما زنده هستند و با هم زندگی میکنن ، پس شما یک انسان کمیاب هستید!
اگه حساب بانکی دارید ، تو کیفتون پول دارید و تو قلک شما پول هست ،پس شما جز اون 8 درصدی هستید که رفاه مالی دارن!
این دنیای شما است و فقط شما میتونید عوضش کنید!
#فلش_کارت @BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
هدف گذاری شخصی و کاری در جامعه نیمه مدرن ایران از زبان حسن سهرابی🎯🎯
آرزو همان هدف نیست. هدف همان نشانه ای کاملاً مشخص است که جاده زندگی را مشخص می کند و آرزو ریتم زندگی است. آرمانی است که آهنگ زندگی با آن مشخص می شود. به عنوان مثال شما قصدتان خدمت به مردم است تا بتوانند از فقر نجات پیدا کنند، پس رهایی از فقر ریتم و آهنگ زندگی شماست. حالا هدف تان اینست که سالانه به تعداد مشخصی از افراد فقیر کمک کنید. در واقع آرزو ریتم زندگی را مشخص می کند و به ما مسیر را می نماید، در حالی که اهداف ایستگاه ها را مشخص می کنند.
اهداف مقاطعی از آرمان ها و آرزوها هستند که یک نقطه آغاز دارند و یک نقطه پایان، اما آرزوها فقط نقطه آغاز دارند و برای آن ها نقطه پایانی نمی شناسیم و تا وقتی زنده هستیم به سمت آرزوهایمان در حرکتیم.
حوزه اجتماعی که هر کس در آن زندگی می کند نیز در هدف گذاری نقشی کلیدی دارد که نمی توانیم آن را انکار کنیم. باید دید در زمان هدف گذاری چند درصد دنبال فراهم کردن امکان هستیم و چند درصد دنبال رفع و برداشتن موانع و این برمی گردد به این مسئله که جامعه ما چقدر مدرن است؟ به هر جهت در هدف گذاری اگر توان و امکان لازم را نداشته باشیم، اصولاً هدف گذاری محقق نمی شود.
این دو در ناخودآگاه به هم متصل هستند، اما باید به این نکته توجه کرد که توان و امکان فقط می توانند اهداف اجرایی را محدود کنند، نه اهداف متعالی زندگی را.
همیشه می توان اهداف متعالی و ارزش های انسانی را دنبال کرد، حتی در شرایط سخت، در واقع ؛
ما یک کیمیاگری روحی داریم، یک کیمیاگری مادی
و دامنه کیمیاگری روحی همیشه باز است.
اگر ما بتوانیم به شناخت جامعی از محیط برسیم، می توانیم به درستی تغییرات محیط را بشناسیم و بعد نیازها و الزامات تغییر در محیط را پیدا کنیم. آن وقت متوجه این مهم می شویم که جامعه ما به سوی مدرن شدن پیش می رود. یکی از ویژگی های جامعه مدرن تخصصی شدن است. در چنین جامعه ای حوزه های عمومی کمرنگ می شود و قشر بندی های مختلف اجتماعی پدیدار می شود. پس در چنین شرایطی ما باید یک حوزه پیدا کنیم و در آن متمرکز شویم تا قدرت متولد شود و با تولد قدرت، توان جابجایی و ایجاد تحرک در منابع پیدا می شود، پس اعمال قدرت در جهت تحرک منابع می شود تولید امکان.
از سوی دیگر شما در جامعه مدرن همیشه در حال رقابت هستید، اما جامعه سنتی فاقد رقابت است. در جامعه رقابتی دیگر شما یک نظام ارزشی با لایه های متفاوت ارزشی دیده می شود و شما راحت تر می توانید تفاوت ها را متبلور کنید، چون همیشه گروهی هست که شما را حمایت کند.
در واقع در جامعه مدرن کار ارزش است، نه نوع کار!
جامعه ما نه سنتی است و نه مدرن، جامعه ای در حال گذار است و ما این توان را در همه حوزه ها داریم. با توجه به این وضعیت در هدف گذاری مان، باید ببینیم حوزه ای که می خواهیم در آن کار کنیم، درگیر سنت است یا خیر؟ مسلماً اگر یک سری فعالیت مدرن را در دل سنت راه اندازی کنیم، به بن بست خواهیم خورد. پس باید جامعه و محیط را که یک واقعیت غیرقابل انکار است، به درستی بشناسیم، چرا که همین واقعیت غیر قابل انکار، قابلیت فهم و ارتباط موثر را به ما می دهد. به این ترتیب با شناخت می توان مواضع تغییر را مشخص کرد، به طوری که ریتم را تشخیص دهیم و شناسایی کنیم.
با مطالعه و شناختی که به ما قدرت پیش بینی آینده را بدهد، می توانیم ریتم را تشخیص دهیم و اگر قدرت پیش بینی را نیابیم، طبیعی است که هدف ما آسیب پذیر شود.
اما من باور دارم که همه با مطالعه و شناخت می توانند به قدرت پیش بینی دست پیدا کنند و اصلاً یکی از ویژگی های برتر انسان قدرت پیش بینی و کشف آینده است. از دست علم در پیش بینی کاری بر نمی آید. علم می تواند درباره گذشته توضیح دهد، اما نمی تواند آینده را پیش بینی کند. در این میان تنها وسیله نیروی خیال است که موجبات پیشرفت علم را مهیا می کند. در واقع علم مسیر خیال را به صورت تجربه طی می کند. به تاریخچه هر اختراع بشر که نگاه کنیم، مخترعان، آن هایی که در تاریخ علم اثرگذار بوده اند، هدف های خود را که برخاسته از خیال بوده، رها نکرده اند، در این میان پیش زمینه های ذهنی ای که جامعه و محیط خواسته اند به آن ها منتقل کند، هیچ کدام هدف آن ها را محدود نکرده است.
بنابراین به همه دوستانم می گویم برای تعیین هدف، خیال را به کار بیندازید. اشتیاق شما، توانایی باقوه شماست. پس از آن با شناخت محیط و تغییراتش و شناسایی توان ها و امکان ها، مطمئن باشید همه هدف هایتان دست یافتنی می شوند.
نقش اهداف میان مدت و کوتاه مدت در رسیدن به اهداف بلند مدت
اهداف کوتاه مدت که عمری معمولاً یک ساله دارند، بقا را حفظ می کنند. بعد از حفظ بقا، باید اولویت ها را پیدا کنیم. با این سوال که چه چیزهایی برایمان مهم است و می خواهیم به چه بپردازیم؟
آرزو همان هدف نیست. هدف همان نشانه ای کاملاً مشخص است که جاده زندگی را مشخص می کند و آرزو ریتم زندگی است. آرمانی است که آهنگ زندگی با آن مشخص می شود. به عنوان مثال شما قصدتان خدمت به مردم است تا بتوانند از فقر نجات پیدا کنند، پس رهایی از فقر ریتم و آهنگ زندگی شماست. حالا هدف تان اینست که سالانه به تعداد مشخصی از افراد فقیر کمک کنید. در واقع آرزو ریتم زندگی را مشخص می کند و به ما مسیر را می نماید، در حالی که اهداف ایستگاه ها را مشخص می کنند.
اهداف مقاطعی از آرمان ها و آرزوها هستند که یک نقطه آغاز دارند و یک نقطه پایان، اما آرزوها فقط نقطه آغاز دارند و برای آن ها نقطه پایانی نمی شناسیم و تا وقتی زنده هستیم به سمت آرزوهایمان در حرکتیم.
حوزه اجتماعی که هر کس در آن زندگی می کند نیز در هدف گذاری نقشی کلیدی دارد که نمی توانیم آن را انکار کنیم. باید دید در زمان هدف گذاری چند درصد دنبال فراهم کردن امکان هستیم و چند درصد دنبال رفع و برداشتن موانع و این برمی گردد به این مسئله که جامعه ما چقدر مدرن است؟ به هر جهت در هدف گذاری اگر توان و امکان لازم را نداشته باشیم، اصولاً هدف گذاری محقق نمی شود.
این دو در ناخودآگاه به هم متصل هستند، اما باید به این نکته توجه کرد که توان و امکان فقط می توانند اهداف اجرایی را محدود کنند، نه اهداف متعالی زندگی را.
همیشه می توان اهداف متعالی و ارزش های انسانی را دنبال کرد، حتی در شرایط سخت، در واقع ؛
ما یک کیمیاگری روحی داریم، یک کیمیاگری مادی
و دامنه کیمیاگری روحی همیشه باز است.
اگر ما بتوانیم به شناخت جامعی از محیط برسیم، می توانیم به درستی تغییرات محیط را بشناسیم و بعد نیازها و الزامات تغییر در محیط را پیدا کنیم. آن وقت متوجه این مهم می شویم که جامعه ما به سوی مدرن شدن پیش می رود. یکی از ویژگی های جامعه مدرن تخصصی شدن است. در چنین جامعه ای حوزه های عمومی کمرنگ می شود و قشر بندی های مختلف اجتماعی پدیدار می شود. پس در چنین شرایطی ما باید یک حوزه پیدا کنیم و در آن متمرکز شویم تا قدرت متولد شود و با تولد قدرت، توان جابجایی و ایجاد تحرک در منابع پیدا می شود، پس اعمال قدرت در جهت تحرک منابع می شود تولید امکان.
از سوی دیگر شما در جامعه مدرن همیشه در حال رقابت هستید، اما جامعه سنتی فاقد رقابت است. در جامعه رقابتی دیگر شما یک نظام ارزشی با لایه های متفاوت ارزشی دیده می شود و شما راحت تر می توانید تفاوت ها را متبلور کنید، چون همیشه گروهی هست که شما را حمایت کند.
در واقع در جامعه مدرن کار ارزش است، نه نوع کار!
جامعه ما نه سنتی است و نه مدرن، جامعه ای در حال گذار است و ما این توان را در همه حوزه ها داریم. با توجه به این وضعیت در هدف گذاری مان، باید ببینیم حوزه ای که می خواهیم در آن کار کنیم، درگیر سنت است یا خیر؟ مسلماً اگر یک سری فعالیت مدرن را در دل سنت راه اندازی کنیم، به بن بست خواهیم خورد. پس باید جامعه و محیط را که یک واقعیت غیرقابل انکار است، به درستی بشناسیم، چرا که همین واقعیت غیر قابل انکار، قابلیت فهم و ارتباط موثر را به ما می دهد. به این ترتیب با شناخت می توان مواضع تغییر را مشخص کرد، به طوری که ریتم را تشخیص دهیم و شناسایی کنیم.
با مطالعه و شناختی که به ما قدرت پیش بینی آینده را بدهد، می توانیم ریتم را تشخیص دهیم و اگر قدرت پیش بینی را نیابیم، طبیعی است که هدف ما آسیب پذیر شود.
اما من باور دارم که همه با مطالعه و شناخت می توانند به قدرت پیش بینی دست پیدا کنند و اصلاً یکی از ویژگی های برتر انسان قدرت پیش بینی و کشف آینده است. از دست علم در پیش بینی کاری بر نمی آید. علم می تواند درباره گذشته توضیح دهد، اما نمی تواند آینده را پیش بینی کند. در این میان تنها وسیله نیروی خیال است که موجبات پیشرفت علم را مهیا می کند. در واقع علم مسیر خیال را به صورت تجربه طی می کند. به تاریخچه هر اختراع بشر که نگاه کنیم، مخترعان، آن هایی که در تاریخ علم اثرگذار بوده اند، هدف های خود را که برخاسته از خیال بوده، رها نکرده اند، در این میان پیش زمینه های ذهنی ای که جامعه و محیط خواسته اند به آن ها منتقل کند، هیچ کدام هدف آن ها را محدود نکرده است.
بنابراین به همه دوستانم می گویم برای تعیین هدف، خیال را به کار بیندازید. اشتیاق شما، توانایی باقوه شماست. پس از آن با شناخت محیط و تغییراتش و شناسایی توان ها و امکان ها، مطمئن باشید همه هدف هایتان دست یافتنی می شوند.
نقش اهداف میان مدت و کوتاه مدت در رسیدن به اهداف بلند مدت
اهداف کوتاه مدت که عمری معمولاً یک ساله دارند، بقا را حفظ می کنند. بعد از حفظ بقا، باید اولویت ها را پیدا کنیم. با این سوال که چه چیزهایی برایمان مهم است و می خواهیم به چه بپردازیم؟
این اهداف میان مدت هستند با عمری بین ٣ تا ۵ سال. بعد نوبت برنامه بلند مدت است که چشم اندازها را مشخص می کند. در واقع می خواهیم از تلاش مان به چه چیز دست پیدا کنیم؟ ( با عمری بالای ١٠ سال). در هدف گذاری اگر فقط به اهداف بلندمدت فکر کنیم، یک مشت افسردگی برای یک عمر کنارمان زندگی خواهد کرد.
در این جا نقش کلیدی آموزش هدف گذاری مطرح می شود که متاسفانه جای آن در همه حوزه های آموزش از دبستان، راهنمایی و دبیرستان گرفته تا دانشگاه ها بسیار خالی است.
در حالی که انسان امروز از طریق خلاء این آموزش ها به اهمیت موضوع پی می برد، زیرا نظام آموزشی که قرار بود عامل توانمند سازی باشد، به دستگاه مدرک سازی بدل شده است و هیچ مسئولیتی در قبال آینده افراد ندارد.
با توجه به ضعف نظام آموزشی فرد باید خود بتواند از طریق مطالعه به شناخت بیشتر دست پیدا کند. در جامعه امروز شناخت یک ضرورت و سرمایه است. بعد از شناخت نسخه حل مسئله متولد می شود. نظام آموزشی ما نادرست است، اما این به این معنا نیست که ما نمی توانیم خودمان راه را بشناسیم. البته نمی توانیم امید کاذب هم بدهیم. چیزی که از خود ناامیدی هم خطرناک تر است.
بنابراین من می گویم از روبرو شدن با واقعیت واهمه نداشته باشیم، زیرا خود حقیقت آزادی بخش است. اما مرحله بعد، شناخت و حرکت است. اگر مسئله را بشناسیم، مسیر موفقیت را هم می توانیم پیدا کنیم.
هدف گذاری محقق نمی شود، مگر در روزی که انسان شب قدرش را با خود خودش به تنهایی برگزار کند و به خود بگوید من می خواهم تکلیفم را با خودم در زندگی روشن کنم. آن وقت است که گام هایش محکم و اهدافش متعالی می شود.
هر کس مجموعه ای از باورها را در ذهن خود دارد که ممکن است واقعیت داشته باشند یا بالعکس واقعی نباشند. اگر انسان، باورها، خصوصاً باورهای غلط را نشناسد، ممکن است دچار اشتباه شود و فکر کند که محیط اجازه پیشرفت را به وی نمی دهد. مثلاً انسانی توانمند که در ذهن باور دارد که توانمند نیست، هیچگاه نخواهد توانست از توانایی هایش استفاده کند و به دنبال اهدافش برود. این در حالیست که اگر این باورهای غلط مدیریت و کنترل شود، وی درمی یابد که واقعاً ناتوان نیست و این تصوراتش بوده که وی را تحت کنترل داشته و اگر بداند که این باورها به چه صورت او را محدود کرده اند، آن وقت می تواند در هدف گذاری به درستی عمل کند. در واقع برای رشد شخصیت و فردانیت اول لازم است که انسان موانع را بشناسد و با بازیافت انرژی های تلف شده هدف های تازه ای را تعیین کند.
یکی از باورهای غلط ترس از شکست است. انسان چون می ترسد بعد از هدف گذاری نتیجه لازم را نگیرد و با شکست روبرو شود، هدفی هم برای خود تعیین نمی کند. او فکر می کند در صورت شکست طرد خواهد شد و روشن است که هیچ کس حاضر نیست به راحتی طرد شود.
در نقطه مقابل، ترس از کسب موفقیت یکی دیگر از باورهای غلطی است که انسان را از هدف گذاری باز می دارد. او حس می کند در موقعیت کنونی اش مطلوب بوده و مورد قبول همه است و اگر در آینده به هدف های تازه ای دست پیدا کند، نمی تواند به خوبی آن ها را مدیریت کند. او احساس می کند که لایق این همه موفقیت نیست، پس علاقه ای هم به هدف گذاری ندارد.
نوعی دیگر از باور نادرست، ترس از واقعی بودن هدف است که موجب می شود هدف گذاری صورت نگیرد و دلیل این نگرش هم از این جا نشات می گیرد که جوان هنوز ایده ها و تصمیماتی که نتیجه تفکر خودش است را باور نکرده و به تصمیماتش اعتماد ندارد. چنین جوانی همیشه به دنبال تایید کننده بیرونی است تا او و افکارش را تایید کند و به او بگوید : "اهدافت صحیح است!" / #مقاله / @BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
در این جا نقش کلیدی آموزش هدف گذاری مطرح می شود که متاسفانه جای آن در همه حوزه های آموزش از دبستان، راهنمایی و دبیرستان گرفته تا دانشگاه ها بسیار خالی است.
در حالی که انسان امروز از طریق خلاء این آموزش ها به اهمیت موضوع پی می برد، زیرا نظام آموزشی که قرار بود عامل توانمند سازی باشد، به دستگاه مدرک سازی بدل شده است و هیچ مسئولیتی در قبال آینده افراد ندارد.
با توجه به ضعف نظام آموزشی فرد باید خود بتواند از طریق مطالعه به شناخت بیشتر دست پیدا کند. در جامعه امروز شناخت یک ضرورت و سرمایه است. بعد از شناخت نسخه حل مسئله متولد می شود. نظام آموزشی ما نادرست است، اما این به این معنا نیست که ما نمی توانیم خودمان راه را بشناسیم. البته نمی توانیم امید کاذب هم بدهیم. چیزی که از خود ناامیدی هم خطرناک تر است.
بنابراین من می گویم از روبرو شدن با واقعیت واهمه نداشته باشیم، زیرا خود حقیقت آزادی بخش است. اما مرحله بعد، شناخت و حرکت است. اگر مسئله را بشناسیم، مسیر موفقیت را هم می توانیم پیدا کنیم.
هدف گذاری محقق نمی شود، مگر در روزی که انسان شب قدرش را با خود خودش به تنهایی برگزار کند و به خود بگوید من می خواهم تکلیفم را با خودم در زندگی روشن کنم. آن وقت است که گام هایش محکم و اهدافش متعالی می شود.
هر کس مجموعه ای از باورها را در ذهن خود دارد که ممکن است واقعیت داشته باشند یا بالعکس واقعی نباشند. اگر انسان، باورها، خصوصاً باورهای غلط را نشناسد، ممکن است دچار اشتباه شود و فکر کند که محیط اجازه پیشرفت را به وی نمی دهد. مثلاً انسانی توانمند که در ذهن باور دارد که توانمند نیست، هیچگاه نخواهد توانست از توانایی هایش استفاده کند و به دنبال اهدافش برود. این در حالیست که اگر این باورهای غلط مدیریت و کنترل شود، وی درمی یابد که واقعاً ناتوان نیست و این تصوراتش بوده که وی را تحت کنترل داشته و اگر بداند که این باورها به چه صورت او را محدود کرده اند، آن وقت می تواند در هدف گذاری به درستی عمل کند. در واقع برای رشد شخصیت و فردانیت اول لازم است که انسان موانع را بشناسد و با بازیافت انرژی های تلف شده هدف های تازه ای را تعیین کند.
یکی از باورهای غلط ترس از شکست است. انسان چون می ترسد بعد از هدف گذاری نتیجه لازم را نگیرد و با شکست روبرو شود، هدفی هم برای خود تعیین نمی کند. او فکر می کند در صورت شکست طرد خواهد شد و روشن است که هیچ کس حاضر نیست به راحتی طرد شود.
در نقطه مقابل، ترس از کسب موفقیت یکی دیگر از باورهای غلطی است که انسان را از هدف گذاری باز می دارد. او حس می کند در موقعیت کنونی اش مطلوب بوده و مورد قبول همه است و اگر در آینده به هدف های تازه ای دست پیدا کند، نمی تواند به خوبی آن ها را مدیریت کند. او احساس می کند که لایق این همه موفقیت نیست، پس علاقه ای هم به هدف گذاری ندارد.
نوعی دیگر از باور نادرست، ترس از واقعی بودن هدف است که موجب می شود هدف گذاری صورت نگیرد و دلیل این نگرش هم از این جا نشات می گیرد که جوان هنوز ایده ها و تصمیماتی که نتیجه تفکر خودش است را باور نکرده و به تصمیماتش اعتماد ندارد. چنین جوانی همیشه به دنبال تایید کننده بیرونی است تا او و افکارش را تایید کند و به او بگوید : "اهدافت صحیح است!" / #مقاله / @BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
بازاریابی چند حسی🎯🎯
دربازارهای کنونی و آتی این استراتژی بیشتر بسط داده شده و تحت عنوان بازاریابی چندحسی (بازاریابی حواس 5 گانه ) مورد بحث و استفاده قرارگرفته است .یعنی با اثرگذاری بر حواس 5 گانه به طرق مختلف صورت می گیرد.طبق نظر پژوهشگران ،بازاریابی چندحسی اهمیت عبور از موانع بازاریابی انبوه را بخوبی شناسایی نموده است و با ترغیب مغزآدمی با حواس 5 گانه و قرار گرفتن در مرکز بازاریابی ، باشیوه ایی کاملا فردی و صمیمانه به مشتریان دست می یابد.بازاریابی چندحسی با حواس 5 گانه آدمی (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه) سر و کار داردو در تلاش است تا با تاثیرگذاری برهریک از حواس ذکرشده به نوعی باعث بازاریابی برای یک برند خاص شود. بیشتر پژوهشگران معتقدهستند که بازاریابی چندحسی آینده تبلیغات و برندینگ است.درواقع بازاریابی چندحسی به بکارگیری چندحس فردی در بازاریابی و تبلیغات است.
♦️زیربخشهای بازاریابی چندحسی
▪️بازاریابی بصری
سالهاست که دید مشتری یک ابزار موثردر بازاریابی و تبلیغات است.دید در قالب یک لوگوی جذاب ،یک پوستر رنگی یا یک جلدشیک درتصمیم گیری مشتری برتمام حواس دیگرغلبه می کند.به نظر می رسد که دید قدرتمندترین حس آدمی و همچنین اغواکننده ترین آنهاست.بصری سازی بعنوان یک استراتژی موثردربازاریابی گردشگری و ارتباطات ،قبل از تصمیم گیری گردشگر برای انتخاب یک مقصد ،مورد استفاده قرار می گیرد.جدا از بصری سازی سنتی ،استراتژیهایی مانند ؛ تبلیفات ، هویت بصری و کلامی ،طرح وسبک ؛بازاریابان گردشگری نیز می توانند مولفه های زیبایی را از طریق رسانه های الکترونیکی بیان کنند.نمونه های مکان های بکاربرنده بازاریابی بصری هواپیمایی سنگاپور.
▪️بازاریابی بویایی
حس بویایی می تواند توسط مدیران برای پایداری عملیات کوتاه مدت بازاریابی استفاده گردد.مشخص شده است که رایحه ها ارتباطات و پیوندها را تقویت می کنند.این بدین دلیل است که احتمال بخاطر آوردن یک رایحه توسط فردی 100 برابر بیشتر از بخاطرآوردن صدا یا تصویری یا شی توسط اوست.
عطرها و رایحه ها می توانند با یک محصول ،یک طرح ،یک محیط راحت یا برندمحصول پیوندخورده باشندو استفاده کننده محصول را از طریق رایحه آن به یاد بیاورد.رایحه ها مغز را با خریدهای تحریک آمیز اغوا می کنند . همچنین محصولی را از محصول رقبا متمایز می سازند. درواقع وقتی رایحه ایی خوش در جایی جریان داشته باشد فرد ناخودآگاه جذب آن مکان شده و ممکن است آنرا به یادبسپارد.از نمونه مکان های بکاربرنده این بازاریابی می توان به هواپیمایی سنگاپور ، هتل پارک هایت واشنگتن ،هتلهای آمینی ،منطقه ساحلی گوا.
▪️بازاریابی شنوایی
یک استراتژی شنوایی آنی است که مشتریان به هنگام شنیدن آهنگ و موسیقی با احساسات نسبت به آن عکس العمل نشان دهند.موسیقی ، شعر،صدا امکان خلق یک تجربه صوتی را فراهم می کنند.وقتی صدایی برای برندی خاص استفاده شود ،درواقع شرکت امضای صوتی را به برندش اختصاص داده است.مشخص شده که شنیدن موسیقی مناسب در محیط خرید می تواند باعث انگیزش مشتریان شده و آنان را به خرید ترغیب نماید.موسیقی بعنوان ابزارقدرتمندی شناخته شده که می تواند حالت ذهنی مشتریان راتحت تاثیر قراردهد.و خاطره خوبی را در اذهان آنان باقی بگذارد.درواقع این استراتژی اینگونه عمل می کند که مشتری با شنیدن آهنگی خاص و زیبا آنرا بخاطر خواهدسپرد و اگر برای باردوم آنرا درجایی دیگر بشنود،آن موسیقی تداعی کننده برند خاصی برای او خواهدبود.و مشتری ناخودآگاه از طریق تبلیغات دهان به دهان باعث بازاریابی آن برند می گردد.از نمونه های بکاربرنده این استراتژی می تواند به شرکت آبرکرومباین ،تولیدکننده لباس نوجوانان از موسیقی شادبا صدای بلند استفاده می نماید.شرکت ویکتوریازسکرت ،موسیقی کلاسیک راجهت اختصاص انحصاری بودن برندش بکار برده است.
▪️بازاریابی چشایی
دربازارهای کنونی و آتی این استراتژی بیشتر بسط داده شده و تحت عنوان بازاریابی چندحسی (بازاریابی حواس 5 گانه ) مورد بحث و استفاده قرارگرفته است .یعنی با اثرگذاری بر حواس 5 گانه به طرق مختلف صورت می گیرد.طبق نظر پژوهشگران ،بازاریابی چندحسی اهمیت عبور از موانع بازاریابی انبوه را بخوبی شناسایی نموده است و با ترغیب مغزآدمی با حواس 5 گانه و قرار گرفتن در مرکز بازاریابی ، باشیوه ایی کاملا فردی و صمیمانه به مشتریان دست می یابد.بازاریابی چندحسی با حواس 5 گانه آدمی (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه) سر و کار داردو در تلاش است تا با تاثیرگذاری برهریک از حواس ذکرشده به نوعی باعث بازاریابی برای یک برند خاص شود. بیشتر پژوهشگران معتقدهستند که بازاریابی چندحسی آینده تبلیغات و برندینگ است.درواقع بازاریابی چندحسی به بکارگیری چندحس فردی در بازاریابی و تبلیغات است.
♦️زیربخشهای بازاریابی چندحسی
▪️بازاریابی بصری
سالهاست که دید مشتری یک ابزار موثردر بازاریابی و تبلیغات است.دید در قالب یک لوگوی جذاب ،یک پوستر رنگی یا یک جلدشیک درتصمیم گیری مشتری برتمام حواس دیگرغلبه می کند.به نظر می رسد که دید قدرتمندترین حس آدمی و همچنین اغواکننده ترین آنهاست.بصری سازی بعنوان یک استراتژی موثردربازاریابی گردشگری و ارتباطات ،قبل از تصمیم گیری گردشگر برای انتخاب یک مقصد ،مورد استفاده قرار می گیرد.جدا از بصری سازی سنتی ،استراتژیهایی مانند ؛ تبلیفات ، هویت بصری و کلامی ،طرح وسبک ؛بازاریابان گردشگری نیز می توانند مولفه های زیبایی را از طریق رسانه های الکترونیکی بیان کنند.نمونه های مکان های بکاربرنده بازاریابی بصری هواپیمایی سنگاپور.
▪️بازاریابی بویایی
حس بویایی می تواند توسط مدیران برای پایداری عملیات کوتاه مدت بازاریابی استفاده گردد.مشخص شده است که رایحه ها ارتباطات و پیوندها را تقویت می کنند.این بدین دلیل است که احتمال بخاطر آوردن یک رایحه توسط فردی 100 برابر بیشتر از بخاطرآوردن صدا یا تصویری یا شی توسط اوست.
عطرها و رایحه ها می توانند با یک محصول ،یک طرح ،یک محیط راحت یا برندمحصول پیوندخورده باشندو استفاده کننده محصول را از طریق رایحه آن به یاد بیاورد.رایحه ها مغز را با خریدهای تحریک آمیز اغوا می کنند . همچنین محصولی را از محصول رقبا متمایز می سازند. درواقع وقتی رایحه ایی خوش در جایی جریان داشته باشد فرد ناخودآگاه جذب آن مکان شده و ممکن است آنرا به یادبسپارد.از نمونه مکان های بکاربرنده این بازاریابی می توان به هواپیمایی سنگاپور ، هتل پارک هایت واشنگتن ،هتلهای آمینی ،منطقه ساحلی گوا.
▪️بازاریابی شنوایی
یک استراتژی شنوایی آنی است که مشتریان به هنگام شنیدن آهنگ و موسیقی با احساسات نسبت به آن عکس العمل نشان دهند.موسیقی ، شعر،صدا امکان خلق یک تجربه صوتی را فراهم می کنند.وقتی صدایی برای برندی خاص استفاده شود ،درواقع شرکت امضای صوتی را به برندش اختصاص داده است.مشخص شده که شنیدن موسیقی مناسب در محیط خرید می تواند باعث انگیزش مشتریان شده و آنان را به خرید ترغیب نماید.موسیقی بعنوان ابزارقدرتمندی شناخته شده که می تواند حالت ذهنی مشتریان راتحت تاثیر قراردهد.و خاطره خوبی را در اذهان آنان باقی بگذارد.درواقع این استراتژی اینگونه عمل می کند که مشتری با شنیدن آهنگی خاص و زیبا آنرا بخاطر خواهدسپرد و اگر برای باردوم آنرا درجایی دیگر بشنود،آن موسیقی تداعی کننده برند خاصی برای او خواهدبود.و مشتری ناخودآگاه از طریق تبلیغات دهان به دهان باعث بازاریابی آن برند می گردد.از نمونه های بکاربرنده این استراتژی می تواند به شرکت آبرکرومباین ،تولیدکننده لباس نوجوانان از موسیقی شادبا صدای بلند استفاده می نماید.شرکت ویکتوریازسکرت ،موسیقی کلاسیک راجهت اختصاص انحصاری بودن برندش بکار برده است.
▪️بازاریابی چشایی
معرفی استراتژی چشایی بخاطرویژگی غیرقابل لمس بودن درصنعت گردشگری دشواراست.همچنین این استراتژی درصنعت غذایی اهمیت بسیاری دارد و می تواند توسط سایر بخشهای گردشگری نیز استفاده گردد.تجربه چشایی از انواع مختلف می تواند به خلق تصویری از برندکمک کند.ما امروزه با این مورد از بازاریابی زیاد مواجهه می شویم و حتی شاید خودمان به نوعی بازاریابی آنرا نیز انجام داده باشیم.این استراتژی نیز می تواند همانند سایر استراتژی های دیگر خاصیت به یاد ماندنی شدن را برای محصول یا خدمتی خلق کند.مثلا ممکن است ما به رستورانی رفته باشیم و پیتزایی با طعمی خوشمزه را خورده باشیم که در جای دیگرآنرا تجربه نکرده باشیم .این طعم خوشمزه می تواند در ذائقه ما باقی بماندو و قتی دوستی یا شخصی از ما بپرسد پیتزای کجا خوشمزه تر است ما بی اختیار یاد برندمربوطه بیافتیم.اینچنین است که ما برای آن برند خاص بازاریابی نموده ایم.
▪️بازاریابی لامسه
بیشتر شرکتها هنوز اهمیت تحریک حس افراد برای پایداری بازاریابی را درک نکرده اند ،اما برندها که درتجارب لمسی سهم خاصی دارند ،فرصتهای خوبی برای ایجادتصویر و هویت برند برای یک محصول ارلحاظ بازاریابی لامسه ایی دارند.ترکیب حس لامسه درارتباطات برندی محصولات معین ،دشوار نیست.بعنوان مثال ،درحوزه خرده فروشی ،باترغیب مشتریان و دادن فرصت انتخاب از بین محصولات و گذاشتن واژه «دست نزنید» روی محصولات ،امکان پذیر است.(چون بیشتر مردم اینگونه هستند و وقتی ازآنان خواسته میشود کاری را انجام ندهند،عکس آنرا انجام میدهند).درصنعت گردشگری ،فرصتهای بازاریابی لامسه ایی حتی درمحیط خدمات وجوددارند.بیشترشرکتهای امروزی تولید کننده منسوجات این استراتژی را به خوبی آنجام داده اند.مانند؛پتوی گلبافت. #مقاله @BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
▪️بازاریابی لامسه
بیشتر شرکتها هنوز اهمیت تحریک حس افراد برای پایداری بازاریابی را درک نکرده اند ،اما برندها که درتجارب لمسی سهم خاصی دارند ،فرصتهای خوبی برای ایجادتصویر و هویت برند برای یک محصول ارلحاظ بازاریابی لامسه ایی دارند.ترکیب حس لامسه درارتباطات برندی محصولات معین ،دشوار نیست.بعنوان مثال ،درحوزه خرده فروشی ،باترغیب مشتریان و دادن فرصت انتخاب از بین محصولات و گذاشتن واژه «دست نزنید» روی محصولات ،امکان پذیر است.(چون بیشتر مردم اینگونه هستند و وقتی ازآنان خواسته میشود کاری را انجام ندهند،عکس آنرا انجام میدهند).درصنعت گردشگری ،فرصتهای بازاریابی لامسه ایی حتی درمحیط خدمات وجوددارند.بیشترشرکتهای امروزی تولید کننده منسوجات این استراتژی را به خوبی آنجام داده اند.مانند؛پتوی گلبافت. #مقاله @BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
با تجاریسازی ایده، بازارها را به هم بریزیم 🎯🎯 آته میتینن، کارآفرینی که هفت قله را فتح کرد،فقط چند صد نفر در دنیا توانستهاند هفت قله از مرتفعترین قلههای هر قاره را فتح کنند. آته میتینن (Atte Miettinen) یکی از این صعودکنندگان است که در ژوئن 2012 اولین نفر از کشور فنلاند بود که توانست این هفت قله را فتح کند. میتینن دوست دارد بازارها را به هم بریزد. او خود میگوید: «این پنجمین استارتآپ حوزه تکنولوژی است که در آن شرکت داشتم، این کار از الگوی سرمایهگذاری قبلی پیروی میکند و تلاش دارد یک نوآوری خلق کند و به این وسیله آنچه را که اکنون وجود دارد با روشهای جدیدتر و کارآتر و مشتریپسندتر به چالش جدی بکشد. پرایت در حال حاضر با فیسبوک کار میکند تا دسترسی آسان به اینترنت را در جهان میسر کند. میتینن خودش را یک کارآفرین آزاد میبیند. به جای این تصویر سنتی که کارآفرین جمعکننده ایده است، او نقش تعریفشدهای در ارتباط با تجاریکردن یک ایده به شکل انتقال آن به کسبوکار درآمدزا دارد. او میگوید: «اغلب من با افرادی برخورد میکنم که ایدهای در ذهن دارند، اما نمیدانند که چطور آن را تجاری کنند. بیشتر اوقات نمیدانیم چه چیزی را به چه کسی و چگونه بفروشیم. هیچ دفتر کاری وجود ندارد، ممکن است حتی یک شرکت هم وجود نداشته باشد. شما به مهارتهای خاصی نیاز دارید. میتینن اضافه میکند: این نقش خیلی مهمی در یک سرمایهگذاری جدید است. اگر شما نتوانید مدل تجاری را تعریف کنید و ایده را به پول تبدیل کنید، پس هیچگونه تجارتی انجام ندادهاید. او میگوید: «شروع یا ساختن یک شرکت پروسه دشواری است. باید به سختی کار کنید، میزان نامحدودی از زمان آزادتان را که صرف دوستان و فامیلتان میکردید، سرمایهگذاری کرده و بهدلیل کمبود منابع، انگیزهآفرینی کنید. و وقتی شاهد پیشرفتتان باشید، احساس موفقیت میکنید. این حس به شما قدرت میدهد تا چالش بعدی را بپذیرید.» #بیوگرافی @BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
جهش برندهای کوچک، دردسر تازه شرکتهای بزرگ 🎯🎯
شرکتهای کوچک کالاهای مصرفی بستهبندی شده در آمریکا این روزها رقبای بزرگتر خود را پشت سر گذاشته و سهم بازار قابل توجهی را از آن خود میکنند. شرکت مشاوره مدیریتی Booz & Company به تازگی صنایع غذایی را مورد تحلیل قرار داده و به این نتیجه رسیده که بازیگران کوچک این عرصه (یعنی شرکتهایی که فروش آنها کمتر از یک میلیارد دلار است) در 18 قلم کالا از 25 نوع، از جمله نان، لبنیات، تنقلات و غذاهای آماده که مهمترین خوراکیها محسوب میشوند، از سایر رقبا پیش افتادهاند. شرکتهای کوچک تولیدکننده کالاهای مصرفی از سال 2008 تا 2012 توانستهاند در صنایع غذایی و نوشیدنی حدود سه برابر سریعتر درآمدزایی داشته باشند. همراه با افزایش سهم بازار، این شرکتها در بسیاری از اقلام نیز از افزایش قیمت بهره بردهاند. مثلا بررسی قیمتگذاری درون سازمانی نشان داده قیمت شکلات «گودیوا» 138 درصد بیشتر از محصولات هرشی (Hershey) در همان سایز و طعم است یا سوپهای آماده «آمی» 58 درصد گرانتر از محصولات کمپبل است. نیروهای شدیدی که بیشتر آنها مختص زمان ما هستند، با هم ترکیب شدهاند تا شرایط پرسودی را برای شرکتهای کوچک ایجاد کنند. یک بخش بازار که به عنوان «انتخابگر» شناخته میشود و 30 درصد مصرفکنندگان را تشکیل میدهد، به دنبال تنوع بیشتر و مزههای جدید در غذاها و نوشیدنیهای خریداری شده هستند. این افراد گاهی اوقات عمیقا به فاکتورهایی مانند اصل بودن محصول و اینکه چه مسافتی را طی کرده تا به دست آنها برسد، اهمیت میدهند.
برخی سوپرمارکتهای قدیمی این موضوع را به عنوان روشی برای متمایزسازی خود از فروشگاههای بزرگی مانند والمارت مورد توجه قرار دادهاند. تنوع رسانهها و بهطور کلی هزینه پایینتر پایگاههای دیجیتال به شرکتهای کوچک این امکان را داده که روزنههای جدیدی برای رسیدن به مشتری به شیوههای هدفمندتر و مقرون به صرفهتر پیدا کنند.
اما چیزی که بیشتر از هر چیز باید شرکتهای بزرگ را نگران کند این است که تکنولوژی چگونه باعث فرسایش مزیتهای آنها شده است. شرکتهای کوچک بهطور فزایندهای این توانایی را دارند که صدور صورتحساب، سیستمهای منابع انسانی، امور مصرفکننده و دیگر فعالیتهای اداری را برونسپاری کنند. خردهفروشان بزرگتر ترجیح میدهند با دامنه گستردهتری از تولیدکنندگان کوچک و بزرگ کار کنند تا قدرت بیش از حد شرکتهای تولیدکننده کالاهای مصرفی بستهبندی شده را محدود کنند. موفقترین شرکتهای بزرگ در حوزه کالاهای مصرفی چگونه به این تغییرات و تهدیدهای جدی که با آن روبهرو هستند واکنش نشان میدهند؟ رهبران این شرکتها با شناخت بهتر از استراتژیهایی که رقبای تازهکار برای به دست آوردن سهم بازار به کار میگیرند، کار خود را شروع میکنند. سپس به قابلیتهایی که این استراتژیها را تقویت میکند توجه ميکنند و بايد در نظر داشته باشند که چگونه میتوانند خودشان از این قابلیتها بهره ببرند.
♦️قابلیتهای متمایزکننده
شرکتهای کوچک رویکرد واحد یا مستمری در مورد همه ردههای کالایی که در موفقیت آنها تاثیرگذار باشد، ندارند. آنها از استراتژیهای مختلف که تثبیت موقعیت برند، قیمتگذاری، ثبت در بازار، نوآوری، مسير ورود به بازار، بازاریابی و تجارت درون سازمانی را با هم ترکیب میکند، استفاده میکنند. در هر یک از این موارد، منوط به فضای تولیدی و رقابتی، موقعیتهای متمایزی وجود دارد. اين شركتهاي موفق كوچك، يك شباهت مهم دارند. آنها از سيستم منسجمي از قابليتها برخوردارند كه با اين قابليتها بر چند حوزه كليدي محدود كه شركتهاي بزرگ در آنها ضعف دارند متمركز ميشوند. اين انسجام ابزاري است كه دارنده آن را متمايز ميكند.
شرکتهای کوچک کالاهای مصرفی بستهبندی شده در آمریکا این روزها رقبای بزرگتر خود را پشت سر گذاشته و سهم بازار قابل توجهی را از آن خود میکنند. شرکت مشاوره مدیریتی Booz & Company به تازگی صنایع غذایی را مورد تحلیل قرار داده و به این نتیجه رسیده که بازیگران کوچک این عرصه (یعنی شرکتهایی که فروش آنها کمتر از یک میلیارد دلار است) در 18 قلم کالا از 25 نوع، از جمله نان، لبنیات، تنقلات و غذاهای آماده که مهمترین خوراکیها محسوب میشوند، از سایر رقبا پیش افتادهاند. شرکتهای کوچک تولیدکننده کالاهای مصرفی از سال 2008 تا 2012 توانستهاند در صنایع غذایی و نوشیدنی حدود سه برابر سریعتر درآمدزایی داشته باشند. همراه با افزایش سهم بازار، این شرکتها در بسیاری از اقلام نیز از افزایش قیمت بهره بردهاند. مثلا بررسی قیمتگذاری درون سازمانی نشان داده قیمت شکلات «گودیوا» 138 درصد بیشتر از محصولات هرشی (Hershey) در همان سایز و طعم است یا سوپهای آماده «آمی» 58 درصد گرانتر از محصولات کمپبل است. نیروهای شدیدی که بیشتر آنها مختص زمان ما هستند، با هم ترکیب شدهاند تا شرایط پرسودی را برای شرکتهای کوچک ایجاد کنند. یک بخش بازار که به عنوان «انتخابگر» شناخته میشود و 30 درصد مصرفکنندگان را تشکیل میدهد، به دنبال تنوع بیشتر و مزههای جدید در غذاها و نوشیدنیهای خریداری شده هستند. این افراد گاهی اوقات عمیقا به فاکتورهایی مانند اصل بودن محصول و اینکه چه مسافتی را طی کرده تا به دست آنها برسد، اهمیت میدهند.
برخی سوپرمارکتهای قدیمی این موضوع را به عنوان روشی برای متمایزسازی خود از فروشگاههای بزرگی مانند والمارت مورد توجه قرار دادهاند. تنوع رسانهها و بهطور کلی هزینه پایینتر پایگاههای دیجیتال به شرکتهای کوچک این امکان را داده که روزنههای جدیدی برای رسیدن به مشتری به شیوههای هدفمندتر و مقرون به صرفهتر پیدا کنند.
اما چیزی که بیشتر از هر چیز باید شرکتهای بزرگ را نگران کند این است که تکنولوژی چگونه باعث فرسایش مزیتهای آنها شده است. شرکتهای کوچک بهطور فزایندهای این توانایی را دارند که صدور صورتحساب، سیستمهای منابع انسانی، امور مصرفکننده و دیگر فعالیتهای اداری را برونسپاری کنند. خردهفروشان بزرگتر ترجیح میدهند با دامنه گستردهتری از تولیدکنندگان کوچک و بزرگ کار کنند تا قدرت بیش از حد شرکتهای تولیدکننده کالاهای مصرفی بستهبندی شده را محدود کنند. موفقترین شرکتهای بزرگ در حوزه کالاهای مصرفی چگونه به این تغییرات و تهدیدهای جدی که با آن روبهرو هستند واکنش نشان میدهند؟ رهبران این شرکتها با شناخت بهتر از استراتژیهایی که رقبای تازهکار برای به دست آوردن سهم بازار به کار میگیرند، کار خود را شروع میکنند. سپس به قابلیتهایی که این استراتژیها را تقویت میکند توجه ميکنند و بايد در نظر داشته باشند که چگونه میتوانند خودشان از این قابلیتها بهره ببرند.
♦️قابلیتهای متمایزکننده
شرکتهای کوچک رویکرد واحد یا مستمری در مورد همه ردههای کالایی که در موفقیت آنها تاثیرگذار باشد، ندارند. آنها از استراتژیهای مختلف که تثبیت موقعیت برند، قیمتگذاری، ثبت در بازار، نوآوری، مسير ورود به بازار، بازاریابی و تجارت درون سازمانی را با هم ترکیب میکند، استفاده میکنند. در هر یک از این موارد، منوط به فضای تولیدی و رقابتی، موقعیتهای متمایزی وجود دارد. اين شركتهاي موفق كوچك، يك شباهت مهم دارند. آنها از سيستم منسجمي از قابليتها برخوردارند كه با اين قابليتها بر چند حوزه كليدي محدود كه شركتهاي بزرگ در آنها ضعف دارند متمركز ميشوند. اين انسجام ابزاري است كه دارنده آن را متمايز ميكند.
كارگاه لبنياتي كبوت (Cabot) را كه بنگاهي تعاوني در شمال شرق آمريكا است در نظر بگيريد. كبوت با تاكيد بر مدل كسبوكار خود و ارتباط با مزرعه ورمونت (Vermont) رفتار كليشهاي رقباي خود را نقض ميكند. در همين راستا، كبوت با حضور آنلاين در شبكههاي اجتماعي، مشاركت اجتماعي خود را ارتقا ميدهد. اين شركت با خلاقيتهاي ساده قابليتهايي را براي توليد طعمهاي جديد و پنيرهاي كهنه ويژه مطابق ميل مصرفكننده ايجاد كرده است: چدار هورسراديش (نوعی گیاه که ریشه خوراکی دارد)، چدار با طعم فلفل هابانرو و چدار ريحان و گوجه تنها چند نمونه از اين محصولات هستند. اين پنيرهاي ويژه باعث شدهاند كبوت حضور خود را در فروشگاهها و لبنياتيها گسترش دهد. نمونه ديگر شركت Utz Quality Foods، برند سيبزميني سرخ كرده در آمريكا است كه به شكل خانوادگي تاسيس شده است.Utz با ارائه محصولات به صورت آنلاين و تحويل آنها به در خانهها، ارتباط مستقيمي با مصرفكننده ايجاد كرده است. اين شركت همچنين با توليد محصولات بدون گندم، سيبزميني برشتههاي بدون گلوتن، چيپسهاي سبك سرخ نشده و چيپسهاي تورتيلا و چوب شورهاي ارگانيك، توانسته مصرفكنندگاني را كه به سلامتي خود اهميت ميدهند، جذب كند. اين قابليت قدرتمند كه با نوآوري اين شركت در توليد محصولات سالم ايجاد شده، توانسته اسنكها را كه عمدتا جزو خوراكيهاي فاقد ارزش غذايي شناخته ميشوند، متمايز كند.
♦️واكنش رقباي بزرگ
موفقيت شركتهاي كوچك كالاهاي مصرفي و شرايط موجودي كه رقابتپذيري را افزايش داده، مسايلي حياتي را براي شركتهاي بزرگ در مورد رشد سازماني و غيرسازماني آنها به وجود آورده است. اين شركتهاي بزرگ بايد هر چه سريعتر به فكر دستيابي به قابليتهايي باشند كه شركتهاي كوچك از آن بهره ميبرند. اما شركتهاي بزرگ كالاهاي مصرفي در چه نقطهاي بايد به هجوم همتايان كوچك خود واكنش نشان دهند؟ آيا اين واكنش بايد ايجاد برند جدید باشد يا خريد آن؟ در هر مورد، به چه قابليتهاي جديدي بايد برسند و چگونه ميتوانند با سيستمهاي موجود تلفيق شوند؟ پرداختن به اين مسايل جاي كار زيادي دارد، اما بايد گفت تاكنون چند شركت بزرگ توانستهاند بهطور موثر و مداوم با هجوم شركتهاي كوچك مقابله كنند. برخي از آنها، مانند كوكاكولا ليست بلندي از كسبوكارهاي كوچك موفق را تحت تملك خود درآورده است. شركتهاي ديگر مانند فريتو-لي (Frito-Lay) از رويكرد شركتهاي كوچكتر براي نوآوري تقليد كرده و سپس وسعت و نفوذ خود را براي رقابت و تحريك رشد به كار گرفته است.
♦️كوكاكولا: خريدار برند
كوكاكولا طبق روال، پرتفوي نوشيدنيهاي خود را توسعه ميدهد تا قابليتهاي توزيع تاثيرگذار و متمايز خود را تقويت كند. دستاوردهاي تازه اين شركت توليد محصولاتي مانند Glaceau، آب معدني ویتامینه، Fuze، نوشابه غني شده با ويتامين و تعدادي نوشابه ويژه ديگر بوده است.
• تثبيت موقعيت برند: شركت كوكاكولا بهمنظور متمايز و جذاب نگه داشتن هر برند جديد براي مصرفكننده، برندي را كه خريداري كرده، بهطور مستقيم به برند كوكاكولا متصل نميكند.
• قيمتگذاري: برندهاي خريداري شده اغلب به عنوان برندهاي ممتاز در نظر گرفته ميشوند و در عرصه رقابت هم بالاتر قيمتگذاري ميشوند.
• ثبت در بازار: كوكاكولا برندهايي را انتخاب ميكند كه حضور تثبيتشدهاي در بازار دارند و به آستانه درآمد چند ميليون دلاري رسيدهاند.
• نوآوري: كوكاكولا براي نظارت بر مالكيتهاي خود از مدلهاي نظارتي مختلفي استفاده ميكند، اما اولويت متداول اين است كه انعطافپذيري و نوآوري شركت حفظ شود.
• مسير ورود به بازار: كوكاكولا برند خريداري شده را همچنان به خردهفروشان ويژه توزيع ميكند، اما در ضمن شبكه توزيع گسترده خود را براي دستيابي به مصرفكنندگان بيشتر تقويت ميكند.
• بازاريابي و تجارت درون سازمانی: كوكاكولا از گستردگي دسترسي و توزيع خود براي تجارت محصولات جديد بهره ميبرد. به عنوان مثال، آب غني شده با ويتامين در حال حاضر در تعداد زيادي از فروشگاههاي كوچك و كيوسكها وجود دارد.
♦️فريتو-لي: سازنده برند
شركت فريتو-لي به جاي خريد برندهاي ديگر، قابليت خود را با تقليد نوآوريهاي بازار تقويت ميكند. به عنوان مثال، دو شركت كوچك كيپ كد و كتل چيپس در حال حاضر بازار توليد چيپسهاي كتل را در دست گرفتهاند كه فريتو-لي با تقليد از آنها برند Lay’s Kettle Cooked را ايجاد كرده است.
• تثبيت موقعيت برند: فريتو- لي برند Kettle Cooked خود رادر مقايسه با محصولات كتل و كيپ كد، به عنوان يك برند ارزشي در بازار تثبيت كرده و بر جنبه سالم بودن چيپسها متمركز شده است (مثلا چيپسهاي اين شركت 40 درصد كمتر از چيپسهاي معمولي چربي دارد).
♦️واكنش رقباي بزرگ
موفقيت شركتهاي كوچك كالاهاي مصرفي و شرايط موجودي كه رقابتپذيري را افزايش داده، مسايلي حياتي را براي شركتهاي بزرگ در مورد رشد سازماني و غيرسازماني آنها به وجود آورده است. اين شركتهاي بزرگ بايد هر چه سريعتر به فكر دستيابي به قابليتهايي باشند كه شركتهاي كوچك از آن بهره ميبرند. اما شركتهاي بزرگ كالاهاي مصرفي در چه نقطهاي بايد به هجوم همتايان كوچك خود واكنش نشان دهند؟ آيا اين واكنش بايد ايجاد برند جدید باشد يا خريد آن؟ در هر مورد، به چه قابليتهاي جديدي بايد برسند و چگونه ميتوانند با سيستمهاي موجود تلفيق شوند؟ پرداختن به اين مسايل جاي كار زيادي دارد، اما بايد گفت تاكنون چند شركت بزرگ توانستهاند بهطور موثر و مداوم با هجوم شركتهاي كوچك مقابله كنند. برخي از آنها، مانند كوكاكولا ليست بلندي از كسبوكارهاي كوچك موفق را تحت تملك خود درآورده است. شركتهاي ديگر مانند فريتو-لي (Frito-Lay) از رويكرد شركتهاي كوچكتر براي نوآوري تقليد كرده و سپس وسعت و نفوذ خود را براي رقابت و تحريك رشد به كار گرفته است.
♦️كوكاكولا: خريدار برند
كوكاكولا طبق روال، پرتفوي نوشيدنيهاي خود را توسعه ميدهد تا قابليتهاي توزيع تاثيرگذار و متمايز خود را تقويت كند. دستاوردهاي تازه اين شركت توليد محصولاتي مانند Glaceau، آب معدني ویتامینه، Fuze، نوشابه غني شده با ويتامين و تعدادي نوشابه ويژه ديگر بوده است.
• تثبيت موقعيت برند: شركت كوكاكولا بهمنظور متمايز و جذاب نگه داشتن هر برند جديد براي مصرفكننده، برندي را كه خريداري كرده، بهطور مستقيم به برند كوكاكولا متصل نميكند.
• قيمتگذاري: برندهاي خريداري شده اغلب به عنوان برندهاي ممتاز در نظر گرفته ميشوند و در عرصه رقابت هم بالاتر قيمتگذاري ميشوند.
• ثبت در بازار: كوكاكولا برندهايي را انتخاب ميكند كه حضور تثبيتشدهاي در بازار دارند و به آستانه درآمد چند ميليون دلاري رسيدهاند.
• نوآوري: كوكاكولا براي نظارت بر مالكيتهاي خود از مدلهاي نظارتي مختلفي استفاده ميكند، اما اولويت متداول اين است كه انعطافپذيري و نوآوري شركت حفظ شود.
• مسير ورود به بازار: كوكاكولا برند خريداري شده را همچنان به خردهفروشان ويژه توزيع ميكند، اما در ضمن شبكه توزيع گسترده خود را براي دستيابي به مصرفكنندگان بيشتر تقويت ميكند.
• بازاريابي و تجارت درون سازمانی: كوكاكولا از گستردگي دسترسي و توزيع خود براي تجارت محصولات جديد بهره ميبرد. به عنوان مثال، آب غني شده با ويتامين در حال حاضر در تعداد زيادي از فروشگاههاي كوچك و كيوسكها وجود دارد.
♦️فريتو-لي: سازنده برند
شركت فريتو-لي به جاي خريد برندهاي ديگر، قابليت خود را با تقليد نوآوريهاي بازار تقويت ميكند. به عنوان مثال، دو شركت كوچك كيپ كد و كتل چيپس در حال حاضر بازار توليد چيپسهاي كتل را در دست گرفتهاند كه فريتو-لي با تقليد از آنها برند Lay’s Kettle Cooked را ايجاد كرده است.
• تثبيت موقعيت برند: فريتو- لي برند Kettle Cooked خود رادر مقايسه با محصولات كتل و كيپ كد، به عنوان يك برند ارزشي در بازار تثبيت كرده و بر جنبه سالم بودن چيپسها متمركز شده است (مثلا چيپسهاي اين شركت 40 درصد كمتر از چيپسهاي معمولي چربي دارد).
• قيمتگذاري: برند Lay’s Kettle Cooked در راستاي حفظ موقعيت در بازار كمتر از محصولات رقبا قيمتگذاري شده، به طوري كه يك بسته اين محصول هفت درصد ارزانتر از محصولات مشابه شركتهاي كوچكتر در بازار است.
• ثبت در بازار: فريتو- لي توانسته در طول زمان طعمهاي متنوع چيپس را توليد كند و همزمان روشهايي را براي توليد محصولات سالمتر بهكار بگيرد.
• نوآوري: فريتو- لي اين قابليت را ايجاد كرده كه طعمهاي جديدي كه شركتهاي كتل و كيپ كد عرضه ميكنند، خيلي فوري تقليد كرده و وارد بازار كند.
• مسير ورود به بازار: فريتو-لي به جاي رستورانها و مغازههاي كوچك، عمدتا محصولات خود را از طريق سوپرماركتها و خواربار فروشيها ميفروشد.
• بازاريابي و تجارت درون سازمانی: موقعيتی که فريتو- لي از قدیم با تولید چیپسهای معمولی برای خود ایجاد کرده، قدرت نفوذ زیادی به این شرکت داده که مزیتی کلیدی برای آن محسوب میشود.
♦️فرصت براي رشد
شركتهاي بزرگ كالاهاي مصرفي نبايد بازيگران كوچك اين عرصه را تهديد يا مزاحم تلقي كنند، بلكه اين شركتهاي كوچك ميتوانند نمونههاي عملي باارزشي براي تقويت مجدد رشد آنها باشند. يك شركت بزرگ، چه تصميم بگيرد. شركتهاي كوچكتر را تحت مالكيت خود درآورد و چه بخواهد با آنها رقابت كند، به مجموعه قابليتهاي درستي احتياج دارد. شركتي كه خريدار است، بايد نيروي كار، فرآيندها و ابزارهاي مناسبي داشته باشد تا وسعت و قدرت خود را بدون تخريب روح نوآورانه و وجهه تازه برند جديد افزايش دهد. شركتي هم كه خود برند ايجاد ميكند، به اين عوامل نياز دارد تا در واكنش به بازيگران كوچك به سرعت دست به نوآوري بزند و برند جديد را از طريق بازاريابي و تجارت درون سازمانی تقويت كند.
توجه دقيق به ايجاد يا خريد برندهاي جديد به شركتهاي بزرگ اين امكان را ميدهد كه استراتژيهاي برد بازيگران كوچك را براي رسيدن به بلندپروازيهاي رشد خودشان تقويت كنند.
#مقاله @BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
• ثبت در بازار: فريتو- لي توانسته در طول زمان طعمهاي متنوع چيپس را توليد كند و همزمان روشهايي را براي توليد محصولات سالمتر بهكار بگيرد.
• نوآوري: فريتو- لي اين قابليت را ايجاد كرده كه طعمهاي جديدي كه شركتهاي كتل و كيپ كد عرضه ميكنند، خيلي فوري تقليد كرده و وارد بازار كند.
• مسير ورود به بازار: فريتو-لي به جاي رستورانها و مغازههاي كوچك، عمدتا محصولات خود را از طريق سوپرماركتها و خواربار فروشيها ميفروشد.
• بازاريابي و تجارت درون سازمانی: موقعيتی که فريتو- لي از قدیم با تولید چیپسهای معمولی برای خود ایجاد کرده، قدرت نفوذ زیادی به این شرکت داده که مزیتی کلیدی برای آن محسوب میشود.
♦️فرصت براي رشد
شركتهاي بزرگ كالاهاي مصرفي نبايد بازيگران كوچك اين عرصه را تهديد يا مزاحم تلقي كنند، بلكه اين شركتهاي كوچك ميتوانند نمونههاي عملي باارزشي براي تقويت مجدد رشد آنها باشند. يك شركت بزرگ، چه تصميم بگيرد. شركتهاي كوچكتر را تحت مالكيت خود درآورد و چه بخواهد با آنها رقابت كند، به مجموعه قابليتهاي درستي احتياج دارد. شركتي كه خريدار است، بايد نيروي كار، فرآيندها و ابزارهاي مناسبي داشته باشد تا وسعت و قدرت خود را بدون تخريب روح نوآورانه و وجهه تازه برند جديد افزايش دهد. شركتي هم كه خود برند ايجاد ميكند، به اين عوامل نياز دارد تا در واكنش به بازيگران كوچك به سرعت دست به نوآوري بزند و برند جديد را از طريق بازاريابي و تجارت درون سازمانی تقويت كند.
توجه دقيق به ايجاد يا خريد برندهاي جديد به شركتهاي بزرگ اين امكان را ميدهد كه استراتژيهاي برد بازيگران كوچك را براي رسيدن به بلندپروازيهاي رشد خودشان تقويت كنند.
#مقاله @BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
بیانیه شرکت اپل در مورد بازاریابی 🎯🎯 ▪️ماده شماره یک: همدلی نمودن
شرکت Apple بایستی شدیداً به دنبال برقراری ارتباطی ” صمیمانه ” با احساسات مشتریان باشد. Markkula چنین می نویسد: ”ما واقعیت نیازهای آنها را بهتر از هر شرکت دیگری درک خواهیم کرد.”
▪️ماده شماره دو: تمرکز کردن
شرکت Apple بایستی برای کسب موفقیت، تلاشهای خود را بر برآورده ساختن اهداف عمده خویش متمرکز ساخته و تمامی ” فرصتهای فاقد اهمیت ” را حذف نماید.
▪️ماده شماره سه: اعتبار بخشیدن
شرکت Apple بایستی دائماً از این نکته آگاه باشد که در مورد شرکتها و محصولات تولیدی آنها بر اساس علائمی که انتقال می دهند قضاوت می شود. Markkula چنین مینویسد: “مردم از روی جلد کتاب در مورد آن قضاوت میکنند. ممکن است بهترین محصولات، بهترین کیفیت، مفیدترین نرم افزار و غیره از آن ما باشند، ولی عدم توجه به نحوه ارائه این محصولات باعث می شود مردم آنها را به چشم محصولاتی بنگرند که توجهی به ساخت آنها معطوف نشده است، و این در حالی است که با ارائه خلاقانه محصول، موجب خواهیم شد که از دید مشتریان، محصول کیفیتی مطلوب و بالا داشته باشد.” آی بازاریابی / #نکات_مدیریتی / @BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
شرکت Apple بایستی شدیداً به دنبال برقراری ارتباطی ” صمیمانه ” با احساسات مشتریان باشد. Markkula چنین می نویسد: ”ما واقعیت نیازهای آنها را بهتر از هر شرکت دیگری درک خواهیم کرد.”
▪️ماده شماره دو: تمرکز کردن
شرکت Apple بایستی برای کسب موفقیت، تلاشهای خود را بر برآورده ساختن اهداف عمده خویش متمرکز ساخته و تمامی ” فرصتهای فاقد اهمیت ” را حذف نماید.
▪️ماده شماره سه: اعتبار بخشیدن
شرکت Apple بایستی دائماً از این نکته آگاه باشد که در مورد شرکتها و محصولات تولیدی آنها بر اساس علائمی که انتقال می دهند قضاوت می شود. Markkula چنین مینویسد: “مردم از روی جلد کتاب در مورد آن قضاوت میکنند. ممکن است بهترین محصولات، بهترین کیفیت، مفیدترین نرم افزار و غیره از آن ما باشند، ولی عدم توجه به نحوه ارائه این محصولات باعث می شود مردم آنها را به چشم محصولاتی بنگرند که توجهی به ساخت آنها معطوف نشده است، و این در حالی است که با ارائه خلاقانه محصول، موجب خواهیم شد که از دید مشتریان، محصول کیفیتی مطلوب و بالا داشته باشد.” آی بازاریابی / #نکات_مدیریتی / @BOZORGANEMODIRIAT Ⓜ️🎯
3 درس از شرکتهای تجاری بزرگ برای بازاریابی مبتنی بر تولید محتوی 🎯🎯
مطلب شما همیشه در مورد افرادی است که مصرف کننده ی محصول تولیدی شما هستند، نه درباره ی خود آن محصول. به زبان دیگر، در این داستان مشتری خود را به عنوان قهرمان معرفی کنید و نه خود یا محصولتان را. و آن مطلب مهم تر را بی وقفه و بدون خستگی بگویید.سال گذشته، فلیکس بومگارتنر از بالاترین نقطه ای که تا کنون انسان از آن پریده است، در حالی که 8 میلیون انسان او را به صورت زنده از یوتیوب تماشا می کردند، به سمت زمین شیرجه رفت. برخی، این سقوط آزاد 39000 متری را که توسط Redbull طراحی و پشتیبانی مالی شده بود، یک نمایش تبلیغاتی خطاب کردند.اما ماجرا چیزی بیشتر از یک نمایش بود: این کوشش، نمایشی از بازاریابی محتوا محور بود تا در سطحی غیرقابل تصور، مردم را به درون داستان تجاری شرکت ردبول بکشاند.من وقتی هر ساله در سرتاسر جهان در مورد بازاریابی و تولید محتوا سخنرانی می کنم، در هنگام صحبت از چنین تلاشهای عظیم و پرهزینه ای ، می توانم چهره های دیرباور حاضرین را ببینم. آنها از خود می پرسند که چگونه تجارت کوچک آنها قادر است در بازاریابی در مقابل غولهای چندین میلیون دلاری با بازوهای تولید محتوای اختصاصی و سالها تجربه در این امر، شانس موفقیت داشته باشد.در حقیقت، برای رقابت راه های بسیاری هست. شاید ردبول و دیگر برندهای بزرگ با شاخه های تولید محتوای قدرتمند خود(آمریکن اکسپرس، کوکاکولا، گوگل، نایک) برنامه های بلندپروازانه و بودجه هایی سنگین برای دنبال کردن آنها داشته باشند، اما حتی کوچکترین برند با کمترین منابع موجود نیز می توان با استفاده از چند ایده ی بنیادین مشابه به نتایج قابل قبولی برسد.
▪️1. یک روزنامه نگار برای معرفی برند خود به خدمت بگیرید.
بزرگترین اشتباه شرکت های کوچک در مورد تولید محتوی این است که فهم درستی از آنچه مردم واقعا دوس دارند بخوانند، ببینند، بشنوند و، از همه مهم تر، نقل کنند و به اشتراک بگذارند، ندارند. در جهانی که هر کس قادر است به نشر اطلاعات بپردازد، کیفیت آن چه که شما ارایه می دهید چیز کمی نیست: همه چیز است! پس این استراتژی را از شرکتهای بزرگ بدزدید: برندهای بزرگ در برنامه های تولید محتوا خود به صورت بلندمدت وارد می شوند و آن را یک برنامه ی با یک بار تکمیل شده، نمی دانند. کلید این کار این است که آنها گروه هایی متمرکز از افراد استخدام می کنند که در امر داستان گویی با کلمات، تصاویر و صوت، کارشناس و خبره هستند. یک «خبرنگار برند» درون یک شرکت کار می کند و وظیفه ی او نوشتن و تولید ویدیوها، بلاگ پست ها، عکس ها، کارگاه های اینترنتی، نمودارها، تصاویر، پادکست ها و غیره است که تمام آنها می توانند برای جذب افراد به کار گرفته شوند. لزومی ندارد یک روزنامه نگار واقعی استخدام کنید. می تواند یک کارشناس مطلع در حوزه ی تولید محتوا که دارای سابقه در تبلیغات است استخدام کرده یا با او قرارداد ببندید. نکته اصلی این است که تولید محتوا باید به خودی خود یک شغل باشد- تنها حقوق اضافی به یک کارآموز یا مسوول بازاریابی تان ندهید تا گاه به گاه پستی برای بلاگ در وقت آزاد خود بنویسند.دلیل اصلی برای استخدام یک خبرنگار آموزش دیده این است که آنها نیازهای خوانندگان و مخاطبین را مهم تر از نیازهای شرکت تولید کننده می دانند. شاهدی برای این ادعا مجله ی بسیار حرفه ای و دارای نام برند اختصاصی Qualcomm Spark است که دوسوم از کراکنان آن روزنامه نگار یا خبرنگار رادیو و تلویزیون سابق هستند.این جمله شاید تناقض آمیز به نظر برسد اما، رویکردی که مشتری مدار باشد (به جای رویکرد شرکت-مدار) برای شرکت شما فواید بیشتری خواهد داشت. درک عمیق خبرنگار از یک مخاطب به این معنی است که هر گاه قصد داشته باشد تا به تولید محتوا بپردازد، به خود خواهد گفت که مردم قرار است این نوشته را بخوانند، پس بهتر است بهترین کار را ارایه دهم. این نوع فشار کاری تنها به نفع برند شما خواهد بود.
2. به جنبه هایی فراتر از داستان خود اشاره کنید.
مطلب شما همیشه در مورد افرادی است که مصرف کننده ی محصول تولیدی شما هستند، نه درباره ی خود آن محصول. به زبان دیگر، در این داستان مشتری خود را به عنوان قهرمان معرفی کنید و نه خود یا محصولتان را. و آن مطلب مهم تر را بی وقفه و بدون خستگی بگویید.سال گذشته، فلیکس بومگارتنر از بالاترین نقطه ای که تا کنون انسان از آن پریده است، در حالی که 8 میلیون انسان او را به صورت زنده از یوتیوب تماشا می کردند، به سمت زمین شیرجه رفت. برخی، این سقوط آزاد 39000 متری را که توسط Redbull طراحی و پشتیبانی مالی شده بود، یک نمایش تبلیغاتی خطاب کردند.اما ماجرا چیزی بیشتر از یک نمایش بود: این کوشش، نمایشی از بازاریابی محتوا محور بود تا در سطحی غیرقابل تصور، مردم را به درون داستان تجاری شرکت ردبول بکشاند.من وقتی هر ساله در سرتاسر جهان در مورد بازاریابی و تولید محتوا سخنرانی می کنم، در هنگام صحبت از چنین تلاشهای عظیم و پرهزینه ای ، می توانم چهره های دیرباور حاضرین را ببینم. آنها از خود می پرسند که چگونه تجارت کوچک آنها قادر است در بازاریابی در مقابل غولهای چندین میلیون دلاری با بازوهای تولید محتوای اختصاصی و سالها تجربه در این امر، شانس موفقیت داشته باشد.در حقیقت، برای رقابت راه های بسیاری هست. شاید ردبول و دیگر برندهای بزرگ با شاخه های تولید محتوای قدرتمند خود(آمریکن اکسپرس، کوکاکولا، گوگل، نایک) برنامه های بلندپروازانه و بودجه هایی سنگین برای دنبال کردن آنها داشته باشند، اما حتی کوچکترین برند با کمترین منابع موجود نیز می توان با استفاده از چند ایده ی بنیادین مشابه به نتایج قابل قبولی برسد.
▪️1. یک روزنامه نگار برای معرفی برند خود به خدمت بگیرید.
بزرگترین اشتباه شرکت های کوچک در مورد تولید محتوی این است که فهم درستی از آنچه مردم واقعا دوس دارند بخوانند، ببینند، بشنوند و، از همه مهم تر، نقل کنند و به اشتراک بگذارند، ندارند. در جهانی که هر کس قادر است به نشر اطلاعات بپردازد، کیفیت آن چه که شما ارایه می دهید چیز کمی نیست: همه چیز است! پس این استراتژی را از شرکتهای بزرگ بدزدید: برندهای بزرگ در برنامه های تولید محتوا خود به صورت بلندمدت وارد می شوند و آن را یک برنامه ی با یک بار تکمیل شده، نمی دانند. کلید این کار این است که آنها گروه هایی متمرکز از افراد استخدام می کنند که در امر داستان گویی با کلمات، تصاویر و صوت، کارشناس و خبره هستند. یک «خبرنگار برند» درون یک شرکت کار می کند و وظیفه ی او نوشتن و تولید ویدیوها، بلاگ پست ها، عکس ها، کارگاه های اینترنتی، نمودارها، تصاویر، پادکست ها و غیره است که تمام آنها می توانند برای جذب افراد به کار گرفته شوند. لزومی ندارد یک روزنامه نگار واقعی استخدام کنید. می تواند یک کارشناس مطلع در حوزه ی تولید محتوا که دارای سابقه در تبلیغات است استخدام کرده یا با او قرارداد ببندید. نکته اصلی این است که تولید محتوا باید به خودی خود یک شغل باشد- تنها حقوق اضافی به یک کارآموز یا مسوول بازاریابی تان ندهید تا گاه به گاه پستی برای بلاگ در وقت آزاد خود بنویسند.دلیل اصلی برای استخدام یک خبرنگار آموزش دیده این است که آنها نیازهای خوانندگان و مخاطبین را مهم تر از نیازهای شرکت تولید کننده می دانند. شاهدی برای این ادعا مجله ی بسیار حرفه ای و دارای نام برند اختصاصی Qualcomm Spark است که دوسوم از کراکنان آن روزنامه نگار یا خبرنگار رادیو و تلویزیون سابق هستند.این جمله شاید تناقض آمیز به نظر برسد اما، رویکردی که مشتری مدار باشد (به جای رویکرد شرکت-مدار) برای شرکت شما فواید بیشتری خواهد داشت. درک عمیق خبرنگار از یک مخاطب به این معنی است که هر گاه قصد داشته باشد تا به تولید محتوا بپردازد، به خود خواهد گفت که مردم قرار است این نوشته را بخوانند، پس بهتر است بهترین کار را ارایه دهم. این نوع فشار کاری تنها به نفع برند شما خواهد بود.
2. به جنبه هایی فراتر از داستان خود اشاره کنید.