[ کانال برهان ]
11.2K subscribers
23.3K photos
1.89K videos
742 files
13.3K links
مرکز نشر دروس اعتقادی اهل بیت علیهم‌السلام
+ مباحث نقد فرق ضاله

👤پرسش و پاسخ @EDborrhan


کانالهای زیرمجموعه:
@fariadras
@borrhan2
@borrhanlibrary
@borrhanmedia
@dinclass

اینستا:
https://t.me/pageborhan
Download Telegram
[ کانال برهان ]
❗️احمد اسماعیل همبوشی که خود را امام معصوم میپندارد، مردم را با یک #خواب و مکاشفه جذب میکند ؛ و خواب را از راههای شناخت حجت خدا معرفی می‌کند!!! لذا با تسامح، می‌توان این فرقه را در زمره فرق صوفیه یا متاثر از آنها دانست. #نقد_مدعی_یمانی (۱۰۱۹) @borrhan
⚠️ مدعی یمانی علاوه بر آنکه مانند صوفیه #خواب را حجت میداند با مبنای وحدت وجودیِ صوفیان تبلیغات الحادی خود را آغاز کرد!

«پیامبر (ص) ظهور حضرت حق متعال در فاران است ..... عیسی و محمد علی نبینا و آله و علیه السلام هردو ظهور حضرت حقّند لکن تجلی خدا در حضرت محمد (ص) بنحو اشدّ و اقوی است و حضرت عیسی (ع) در مرتبه ادنی و اضعف
.....ذات الهیة و مرتبة لاهوتیة در بین خلائق نزول کرده و به صورت اشدّ الوجود بین تعیّنات و تجلیّات منعکس گشته و این شخص که بین ذات الهیة و حد انسانیة در آمد و شد و مجیئ و رجوع است خلیفة الله محمد (ص) است که تعیّنش بصورت آدمیت است لکن حقیقتش همان ذات خداست که در قوس نزول از لاهوت به ناسوت بصورت آدمی مبدل و متطور گشته
.....پیامبر (ص) فانی در ذات حقّ است [این فناء، فناء الکل است چه اشدّ ظهورات و چه اخفّ آنها] لذا چیزی غیر از خدای متعال نیست و همه چیز در بطن وجود الله متعال است و هیچ کثرت و مخلوقِ متباینی حقیقتا موجودیت ندارد. و پیامبر تجلی اکمل ذات الهیة در پوستین بشریت است یعنی خدا به صورت حضرت ظهور کرده»❗️

🔚احمدالحسن سگ دست آموز صوفیه است!

#نقد_مدعی_یمانی (۱۰۲۰)
#وحدت_وجود (۱۳۸)
@borrhan
#خواب (۱۱۶)
#نقد_تصوف (۶۱۶)
#شخصیت_زدگی (۳۴)

حکایتی آموزنده و بسیار خواندنی،
پیرامونِ خواب شیطانی! کرامات و مقاماتِ شيطانی! مکاشفات شیطانی!

┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

👈🏻 پیشتر در ←اینجا→بیان شد که در مکتب تصوف، در مرحله‌ای از سلوک دیگر واجبات و عبادات کنار می‌رود و بقولِ مولوی إذا ظَهَرت الحقایق، بَطَلت الشرایع معیار می‌شود.

لذا سالکی که با خواب و کشف و شهودهای شیطانی😈 دچار انحراف شده و در مسیر شیطان قرار گرفته به بهانه اینکه به حقایق رسیده، دیگر از شرایع بی‌نیاز می‌شود!

در همین راستا به این حکایت توجه نمایید و به ابزار‌ خواب در استحمار عوام دقت ویژه کنید:

🔹شیخ ذبیح الله محلاتی در کتاب مفیدِ "کشف الاشتباه در کج‌روی اصحاب خانقاه" از جناب مرحوم سَیّد علی اکبر خوئی، پدرِ آیت الله سید ابوالقاسم خویی، نقل می‌کند:

«مرا رَفیقی بود در خوی (آذربایجان غربی) بنام "عبدالصّمد" و کراماتی از او ظاهر می‌شد و مریدِ "مَجد الأشراف شیرازی" قطبِ سلسلۀ #ذهبیه شده بود. پس مدّتی دیگر چیزی از کرامات از او بُروز نکرد و در مجامع دیده نشد. روزی او را ملاقات کردم در مجلس یکی از علماء، که آمده بود مسأله ای از "نَجات العِباد" (رسالۀ عملیّۀ صاحِب جواهر) می‌پرسید. دیدم مجدالاشراف را بد می‌گوید و او را معبود خَران و عابدِ شیطان معرّفی می‌کند! و او را خارج از ایمان می‌داند. سبب پرسیدم که: آن‌همه اخلاص و فداکاری کجا، این تکفیر و دشنام کجا، باید سببی داشته باشد! درخواست دارم بیان کنی؟! گفت:

خدا بر من منت گذاشت که مرا از شرّ این خبیث نگاه‌داشت! همانا این کافِر زِندیق مَعدِن لاف و گزاف، یعنی "مجد الاشراف" مرا فریب داد و نزدیک بود کافِر شوم و از دین خارج گردم! گفتم: چگونه فریب او را خوردی؟ گفت: برای اینکه من خارق عادات بسیار از او دیدم مرید او شدم. مجدالأشراف وِردها و ذِکرها بمن تعلیم کرد و طریقه "ذکر خفیّ" و "ذکر جَلیّ" یادم داد و خودم نیز در کتب ایشان سیر کردم و به ذکرهای ایشان عمل می‌کردم. در اثر اعمال و اذکار حالت خضوع و خشوع و گریه بمن دست می‌داد و رقّت قلبی پیدا کردم و لذا بر عمل افزودم (+ حتما بخوان) ؛ تا آنکه خواب‌های بسیار خوب دیدم 👈🏻 و گاهی می‌شد کسی در گوش من می‌گفت: "فلانی از دنیا رفت!" بعد معلوم می‌شد همانطور بوده؛ و گاهی هاتِف غیبی می‌گفت: "فلان شخص وارد می‌شود!" و همانطور می‌شد! مرا غرور گرفت و سخت مرید مجدالاشراف شدم، به حدّی که بدون اجازه او آب نمی‌خوردم! و کسی را بهتر از او نمی‌دانستم. چون مجدالاشراف کثرت محبت مرا نسبت بخود دید و افعال مرا موافق مَذاق خود پسندید، نزد "زمان‌آقا" که نایب خاصّ او و از بزرگان سلسله ذهبیّه در خوی بود آمد و گفت: جناب آقا عبدالصّمد خیلی ترقی کرده و آثار بزرگی از او نمایان است، به همین زودی "مولود قلبی" او متولد می‌شود که باید ایشان او را اطاعت کند❗️"زمان آقا" این مطلب را بمن خبر داد تا روزی در خوی، مجدالاشراف بنزد من آمد و گفت: من بسرعت باید بروم شیراز، و رفتن من اهمیت دارد؛ و تو را وصیّت می‌کنم که هرچه می‌گویم مخالفت نکنی؛ و نزدیک است "فرزند قلبی" از تو متولد شود؛ باید او را اطاعت نمائی و تخلّف نکنی از گفتۀ او! این را بگفت و بجانب شیراز رفت و من هرشب خواب‌ها می‌دیدم و چنان گمان می‌کردم که امام محمّد باقر و یا امام صادق علیهما السلام را در خواب می‌بینم
یک روز در اطاق خود بودم؛
( ادامه در مطلب بعد 👇🏻)

«1⃣»
[ کانال برهان ]
الله شناسی در مکتب عرفان و تصوف، با الله شناسی در مکتب وحی بسیار متفاوت است.←توحیدی که نتیجه اش #وحدت_وجود باشد و نجاسات در آن پاک و مطهر شوند، توحیدی نیست که مکتب وحی معرفی کرده است. شيخ صدوق ره روایت میکند: قَالَ الرِّضَا علیه السلام مَنْ شَبَّهَ اللَّهَ…
سید محمد حسین طهرانی گوید:

«منادیِ خداوند در خواب، لقبِ «علامه» را بمن داد و گفت: خداوند فرموده این لقب تنها برازنده تُست

📗مهر فروزان، ص ١٠۶

پی‌نوشت: حال اگر کسی در مقابل خواب دید که خداوند به او الهام کرده علامه طهرانی، ضال مضل است، تکلیف چیست؟ یعنی ایشان اینقدر عقده علامه شدن داشتند که گویی با یک خواب بهانه لازم برای اطلاق لقب علامه بر خود آنهم از جانب حق متعال را روا دانستند.
←اگر کسی حقیقتا علومش را از سرچشمه اصلی آن اخذ کرده باشد انشاالله نزد خداوند سبحان، علامه خواهد بود و آنگه برای اثبات آن به دیگران نیز نیاز به خواب و مکاشفه نیست. آثار و مآثر باقیمانده از شخص، گواه آن است که او علامه است یا قاطع طریق عن سبیل الله...

#سیدمحمدحسین_طهرانی (۳۰)
#خواب (۱۱۷)
@borrhan
#نقد_تصوف (۶۱۷)
#خواب (۱۱۸) #نقد_مولوی (۲۱۰)
#نقد_شمس_تبریزی (۴۰)
#علم_دین

تصوف، مَلجأ سرخوردگان

←گزارشاتی جالب توجه و البته اسف‌بار از علم‌ستیزی صوفیه!

┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄

✍🏻 دکتر زرین‌کوب می‌نویسد:

«تصوف در واقع مَلجأ سرخوردگان بود. سرخوردگان از دنیا و سرخوردگان از علم. يوسف بن حسین رازی میگفت هم دنیا طغیان دارد و هم علم!!! نجات از طغيانِ علم به عبادت است و نجات از طغیان مال به زهد؛ در بین صوفیه کسانی بودند که در واقع از دنیا - از دنیای بی بند و بار خویش - به تصوف می‌گریختند. ابراهیم ادهم و ابوبکرشبلى امارت و حكومت را رها کردند و پناه به تصوف بردند. (البته فيه نظر) شقیق بلخی از مشغله تجارت و قيل و قال بازار به خانقاه صوفیه روی آورد. ابومحمد سنبکی از راهزنی توبه کرد و در زی صوفیه در آمد.* شیخ احمد ژنده پیل ( احمد جام ) از شرابخواری و تبهکاری خویش به تصوف گریخت. بعضی هم از علم و بحث و قیل و قال مدرسه سر می‌خورده‌اند و پناه به خانقاه می‌آورده‌اند. در واقع عده‌ای از صوفیه در آغاز کار اشتغال به علم و حدیث می‌داشته‌اند و سپس از آن ملول می‌شده‌اند و به ترك آن می‌پرداخته‌اند. یوسف بن ایوب همدانی در فقه و حدیث و خلاف و اصول در عصر خویش مُبَرز بود اما آن‌همه را ترک کرد و دست به مجاهده و ریاضت زد. مجلس او در نظاميه مشحون بود از وعظ و زهد؛ ابو عبدالله ترمذی در حدیث تصنيفات داشت، با این حال اوقات خود را بیشتر مصروف احوال قلبی می‌کرد؛ ابوحمزه بغدادی فقیه بود و در بغداد و مدینه منبر می‌رفت. مع هذا غالبا در سیاحت بود و به شهرت و قبول فقیهان اعتنایی نداشت. ابوعلی ثقفی فقیه ومحدث بود و بعد از تمام مقامات و معارف دست شست و به تصوف گرائید. #ابوسعید_ابوالخیر هم نخست به درس و بحث علاقه تمام نشان داد، اما آخر از آن منصرف شد و گویند کتابهای خود را دفن کرد!!! غزالی در فقه و حدیث و کلام و فلسفه سرآمد بود، با این‌ حال از آن‌همه سرخورده شد و آرامش قلبی را در تصوف جست. در بین صوفیه کسانی از مشایخ بودند که حتی سواد نداشتند و این را هم عیب نمی‌شمردند!!! ابوعلی سیاه از مشایخ قدیم، اُمیّ بود، نه چیزی می‌توانست نوشت نه چیزی می‌توانست خواند!!! شمس تبریزی و صلاح الدین زرکوب از مشایخ مولویه هم هر دو بی‌سواد بودند، و صلاح الدين حتى به لفظ درست سخن نمی‌گفت!!! شیخ داود کبیر از مشایخ شاذلیه نوشتن و خواندن نمی‌دانست. نزد بعضی از صوفیه اشتغال به علم حجاب راه بود، در احوال عده‌ای از مشایخ هست که دفاتر و أمالی حدیث را شسته‌اند و در خاك کرده‌اند!!! در گفت و شنودی که گویند بین شمس تبريزی و مولوی در آغاز آشنایی روی داد، مشهور است که شمس هم به این نکته اشارت داشت.ابوبکر شبلی علم خِرق را در مقابل علم وَرق عرضه می‌کرد! و از ابن مسروق نقل است که خواب دید کثرت اشتغال او به حدیث سبب محروم ماندنش از مائده‌ای شده که پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) در روز قیامت برای صوفیه ترتیب داده بود. طعنی هم که صوفیه در باب عبدالرزاق صنعانی - محدث نام آور قدیم - دارند از این باب است. و از همین روست که بعضی از صوفیه وقتی در مجلسی سخن از "حدثنا واخبرنا" که شیوه اهل حدیث بود می‌شنیدند، بر می‌آشفتند و فریاد می‌زدند که "تا چند از ین حدثنا و أخبرنا؟! يك تن نیست که سخن از حدثنی قلبي عن ربی بگوید؟" و آنجا که صوفیه علم خویش را ورای علم اهل مدرسه می‌دیده‌اند و دفتر خویش را از سواد و حرف عاری می‌شمرده‌اند اینجاست، و این‌همه از اسرار صوفیه به شمار می‌آید.»

📙 ارزش میراث صوفیه، ص ٢٠۶ _ ٢٠٨

(*) : وی از راهزنی چیزی عایدش نشده، به راهزنی دین و ایمان روی آورده، که اگر اموال مردم را می‌ربود امید توبه داشت، اما بدعت نهادن و نشر آن، توبه ندارد.

خلاصهٔ کلام دکتر زرین‌کوب بدون تعارف این است که: هرکس در زندگی‌اش چیزی نشده و به جایی نرسیده و هنری نداشته، آمده در خانقاه و بعد دُکانی گشوده که متاعش دروغ و تزویر و کفر و شرک بوده و عده‌ای لامذهب و بی‌عقل نیز مشتری این دُکان‌ها شده‌اند. آیا دانش آموز دوره‌های ابتدایی می‌پذیرد که معلمش خواندن و نوشتن نداند؟! آیا چنین شخصی را به معلمی می‌پذیرد و باز به کلاسش می‌رود؟! آیا کتاب‌های خود را می‌سوزانَد یا دفن کند؟!

حال چه بگوئیم وقتی صوفیه از مُشتی بی‌سواد و بی‌عقل و بی‌هنر که تنها هنرشان بی‌سوادی و تَوهُم و دروغ و نقل خواب و مکاشفه و بَردگی شیطان بوده، تجلیل‌ها به عمل آورده‌اند و مقاماتی برایشان تراشیده‌اند و بلکه مطیع محضشان شده‌اند!!! باید گریست به حال جماعتی که این طایفه را مؤمن و مسلمان می‌دانند! کسانی که نوشتن و خواندن و حتی مکالمه عادی و متعارف نمی‌دانستند، ادعای "حدثنی قلبي عن ربي" داشته‌اند و بی‌پرده می‌گفته‌اند بر ما وحی می‌شود!!! آری وحی بوده، اما از نوعِ "إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِيَائِهِم."


@borrhan