[ کانال برهان ]
11.1K subscribers
22.9K photos
1.79K videos
740 files
13K links
مرکز نشر دروس اعتقادی اهل بیت علیهم‌السلام
+ مباحث نقد فرق ضاله

👤پرسش و پاسخ @EDborrhan


کانالهای زیرمجموعه:
@fariadras
@borrhan2
@borrhanlibrary
@borrhanmedia
@dinclass

اینستا:
https://t.me/pageborhan
Download Telegram
#جمل (۱۴۶) #مروان_بن_حکم (۳۲)
#افضلیت (۳۴۱) #حکومت_علوی (۲۱۳)
#آیات_مهدوی (۱۴۳) #پیشگویی


آنچه که از جنگ جمل کمتر شنیده‌اید!
←نام و یاد امام عصر ارواحنا فداه

✧❁﷽❁✧

در تفسیر فرات کوفی آمده است که از جناب اصبغ بن نباتة نقل شده است که گفت:

🔸«زمانی که سپاه جمل را در بصره شکست دادیم، حضرت امیر ع تشریف فرما شدند؛ و آمدند تا در پناه یکی از دیوارهای شهر بصره قرار گرفتند. ما دور امام ع حلقه زدیم؛ در حالی که امام ع سواره بودند و ما پیاده.
سپس امام علیه السلام شروع کردند به خواندن اسامی یاران خاص خود. حضرت تک تک آنان را صدا می کردند. تا آن که حدود شصت نفر مردان مسن به نزد ایشان شرفیاب شدند؛ در حالی که همگی، محاسن خود را کوتاه کرده و/یا آن را فر داده بودند؛ و غالب آنان از قبیلۀ بنی همدان بودند.

سپس امیر المؤمنین علیه السلام راه یکی از کوچه های بصره را در پیش گرفتند، در حالی که ما نیز همراه ایشان ع بودیم؛ همگی زره بر تن، کلاه خود بر سر، شمشیر بر کمر و سپر بر شانه؛ تا آن که با امام ع به خانه ای فراخ و بزرگ رسیدیم. ما همگی وارد آن خانه شدیم ناگهان مواجه شدیم با زنانی که مشغول گریه بودند. وقتی که چشم آنان به امام علیه السلام افتاد، همگی باهم فریاد زدند: «اینست کشندۀ عزیزان ما!» امام ع عکس العملی نشان ندادند.  سپس پرسیدند: «منزل عایشه کجاست؟» آنها اتاقی را در آن خانه نشان دادند. حضرت ع وارد آن اتاق شدند. من از سخنان امام ع با آن زن چیزی نشنیدم؛ اما #عایشه که صدای بلندی داشت، شروع کرد به صحبت کردن؛ و من این گونه برداشت کردم که دارد عذر می آورد و می گوید که من چنین و چنان نکردم.
سپس امام ع تشریف آوردند بیرون؛ و ما ایشان را کمک کردیم تا سوار بر مرکب خود شدند. زنی در مقابل آن خانه با امام ع مواجه شد. حضرت ع فرمودند: «صفیه کجاست؟» صفیه گفت: «بله، یا امیر المؤمنین.» امام ع فرمودند: «آیا شر این ماده سگ ها را که ادعا می کنند من عزیزانشان را کشته ام، از سر من کم نمی کنی؟ اگر من می‌خواستم عزیزان اینها بکشم، افرادی را که در آن قسمت خانه هستند می‌کشتم.» حضرت در این لحظه به سه اتاق در آن خانه اشاره فرمودند.
ما در حالی که دست ها را بر قبضه های شمشیر هایمان می‌بردیم، به آن حجره هائی که حضرت اشاره فرمودند، نگاهی انداختیم. قسم به خدا که در آن لحظه هیچ زن شیون کننده ای نبود مگر آن که ساکت شد؛ و هیچ زن ایستاده ای نبود، مگر آن که بر زمین نشست.»

راوی می گوید به جناب اصبغ بن نباتة گفتم: «مگر در آن سه حجره چه کسانی بودند؟» گفت:« در یکی از آنها مروان بن الحکم بود زخمی به همراه عده ای از جوانان قریش که همگی زخمی بودند. در اتاق دوم عبدالله بن الزبیر بود، همراه عده ای از زبیریان که همگی زخمی بودند. در اتاق سوم  رئیس مردم بصره بود که همراه عایشه بود؛ و هرجا که او می‌رفت همراهیش می‌کرد.»

گفتم: «ای ابالقاسم [کنیۀ جناب اصبغ بن نباتة]، اینها همان سران فتنه و خونریزی بودند؛ چرا یک باره با آن همه شمشیر، بر آنان حمله نکردید؟» گفت:
«ای برادر زاده، امیر مؤمنان ع از تو دانا ترند؛ زمانی که ما آن سپاه را شکست دادیم، منادی امام ع جار زد: «هیچ مجروحی نباید به قتل برسد؛ هیچ فراریی نباید تعقیب شود؛ و هرکه سلاح خود را انداخت در امان خواهد بود. این شیوه ای است که منبعد در پیش گرفته خواهد شد.»

[یاد آوری می شود که جنگ جمل اولین جنگ دوران خلافت چهار سالۀ امام علیه السلام بود.]


ادامه👇👇👇