Forwarded from اتچ بات
🔵 اما در مورد تششیع جنازه حفصه :
حلبی در " السیره الحلبیه " میگوید:
" وماتت بالمدینة فی شعبان سنة خمس واربعین وصلى علیها 👈مروان بن الحکم وهو أمیر المدینة یومئذ وحمل سریرها وحمله أیضا أبو هریرة رضی الله عنه "
حفصه در مدینه در شعبان سال 45 هجری وفات کرد و #مروان_بن_حکم ( که حاکم مدینه بود) بر وی نماز خواند و پیکر وی را به همراه #ابوهریره حمل کردند تا به خاک بسپارند .
📔السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون ج 3 ص 402 ، اسم المؤلف: علی برهان الدین الحلبی ، دار النشر : دار المعرفة - بیروت - 1400
🔵 مشابه همین مطلب را صالحی شامی در سبل الهدی و الرشاد نیز نقل می نماید:
السابع : فی وفاتها - رضی الله تعالى عنها - توفیت فی شعبان سنة خمس وأربعین بالمدینة وصلى علیها مروان بن الحکم أمیر المدینة وحمل سریرها بعض الطریق ، ثم حمله أبو هریرة إلى قبرها ، ونزل فی قبرها عبد الله وعاصم ابنا عمر
📔سبل الهدى والرشاد فی سیرة خیر العباد ج 11 ص186، اسم المؤلف: محمد بن یوسف الصالحی الشامی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1414هـ ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض
🔻مخالفین باید پاسخ دهند که اینها چکاره عایشه و حفصه بودند؟ محارم بودند؟ و...
وای بر شما با این توجیهاتی که میبافید!
✅ اما واقعیت این تدفین مخفیانه چه بود؟
✅ وصیتنامهء حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها خود گویای همه چیز است:
🔖حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها به مولا علی علیه السلام وصیت کردند:
اِنِّي اُوصيِكَ اَنْ 👈لايَلِيَ غُسْلِي وَ كَفَنِي سِواكَ وَ اِذا اَنَا مِتُّ فَادْفِنِّي لَيْلاً وَ لا تُؤذِّنَّنَ بِي اَحَداً، وَ لا تُؤذِنَنَّ بِي اَبَابَكْرِ وَ عُمَرَ وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ رَسولِ اللهِ(ص) اَنْ لا يُصَلِّيَ عَلَيَّ اَبُوبَكْرٍ وَ لا عُمَر👉ُ؛
#ترجمه : همانا من تو را وصيت مي كنم كه غسل و كفن كردن مرا كسی غير از تو انجام ندهد و وقتي وفات كردم، مرا شب دفن كن و هيچ كس را خبر نكن و👈ابوبكر و عمر را نيز مطّلع نساز و تو را سوگند مي دهم به حق رسول خدا كه ابوبكر و عمر بر جنازه من نماز نخوانند.👉
📗روضة الواعظين ذكر حديثاً في مرض فاطمه، ص 130.
📗كشف الغمة ، ج 2، ص 68
🔖امام صادق علیه السلام نقل فرمود كه حضرت زهرا سلام الله علیها در لحظه هاي آخر زندگي خطاب به امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند:
👈اِذا تَوَفَّيْتُ لا تُعْلِمْ👉👈اِلاّ اُمَّ سَلَمَةَ وَ اُمَّ اُيْمَنَ وَ فِضَّةَ وَ مِنَ الرِّجالِ اَبْنَيَّ وَ الْعَبّاسَ وَ سَلْمانَ وَ عَمّاراً وَ المِقْدادُ وَ اَبّاذَرَ وَ حُذَيْفَةَ وَ لا تُدْفِنِّي اِلاّ لَيْلاً وَ لا تُعْلِمْ قَبْرِي اَحَداً؛
#ترجمه: وقتي وفات كردم به هيچ كس اطلاع نده، جز اينكه👈از زنان به امّ سلمه و امّ ايمن و فضّه، و👈از مردان به دو فرزندم حسن و حسين(علیهماالسلام) و عبّاس و سلمان و عمّار و مقدار و اباذر و #حذيفة خبر ده. مرا دفن نكن، مگر در شب و قبر مرا به هيچ كس اطلاع نده تا مخفي بماند.
📗 دلائل الامامة طبري، ص44/بحار الانوار، ج78، ص310.
🔖حضرت زهرا سلام الله علیها به اسماء بنت عميس فرمودند:
يا اَسْماءُ اِذا مِتُّ فَاغْسِلْينِي اَنْتِ وَ عَلِيُّ بْنُ اَبِي طالِبٍ(ع) وَ 👈لا تُدْخِلِْي عَلَيَّ اَحَداً👉؛
#ترجمه : اي اسماء، وقتي من از دنيا رفتم، تو و علي(ع) مرا غسل دهيد و هيچ كس را در كنار جنازه من راه ندهيد.
📗ذخائر العقبي، ص 53
🔖همچنين خطاب به اميرالمؤمنين علیهالسلام فرمودند:
اُوصِيكَ اَنْ لايَشْهَدَ اَحَدٌ جِِنازَتِي مِنْ هؤلاءِ الَّذينَ ظَلَمونِي وَ اَخَذوا حَقِّي فَاِنَّهُمْ عَدُوِّي وَ عَدُوُّ رَسولِ اللهِ وَ لا تَتْرُكْ اَنْ يُصَلِّيَ عَلَيَّ اَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لا مِنْ اَتْباعِهِمْ وَ ادْفِنِّي فِي الَّيْلِ اِذا هَدَأت الْعُيُونُ وَ نَامَتِ الاَبْصارُ؛
#ترجمه : (اي علي) تو را وصيت مي كنم👈 هيچ يك از آنان كه به من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب كردند، نبايد در تشييع جنازه من شركت كنند👉👈زيرا آنها دشمنان من و دشمنان رسول خدا هستند و اجازه نده كه فردي از آنها و پيروانشان بر من نماز بگزارد👉 مرا شب دفن كن، آن هنگام كه چشم ها آرام گرفته و ديده ها به خواب فرو رفته باشند.
📗 بحارالانوار، ج43، ص209؛ ج78، ص253؛ ج28، ص304/روضة الواعظين ذكر حديثاً في مرض فاطمه، ص 130.
(ر.ک : تصویر الحاقی)
«2⃣»
حلبی در " السیره الحلبیه " میگوید:
" وماتت بالمدینة فی شعبان سنة خمس واربعین وصلى علیها 👈مروان بن الحکم وهو أمیر المدینة یومئذ وحمل سریرها وحمله أیضا أبو هریرة رضی الله عنه "
حفصه در مدینه در شعبان سال 45 هجری وفات کرد و #مروان_بن_حکم ( که حاکم مدینه بود) بر وی نماز خواند و پیکر وی را به همراه #ابوهریره حمل کردند تا به خاک بسپارند .
📔السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون ج 3 ص 402 ، اسم المؤلف: علی برهان الدین الحلبی ، دار النشر : دار المعرفة - بیروت - 1400
🔵 مشابه همین مطلب را صالحی شامی در سبل الهدی و الرشاد نیز نقل می نماید:
السابع : فی وفاتها - رضی الله تعالى عنها - توفیت فی شعبان سنة خمس وأربعین بالمدینة وصلى علیها مروان بن الحکم أمیر المدینة وحمل سریرها بعض الطریق ، ثم حمله أبو هریرة إلى قبرها ، ونزل فی قبرها عبد الله وعاصم ابنا عمر
📔سبل الهدى والرشاد فی سیرة خیر العباد ج 11 ص186، اسم المؤلف: محمد بن یوسف الصالحی الشامی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1414هـ ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض
🔻مخالفین باید پاسخ دهند که اینها چکاره عایشه و حفصه بودند؟ محارم بودند؟ و...
وای بر شما با این توجیهاتی که میبافید!
✅ اما واقعیت این تدفین مخفیانه چه بود؟
✅ وصیتنامهء حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها خود گویای همه چیز است:
🔖حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها به مولا علی علیه السلام وصیت کردند:
اِنِّي اُوصيِكَ اَنْ 👈لايَلِيَ غُسْلِي وَ كَفَنِي سِواكَ وَ اِذا اَنَا مِتُّ فَادْفِنِّي لَيْلاً وَ لا تُؤذِّنَّنَ بِي اَحَداً، وَ لا تُؤذِنَنَّ بِي اَبَابَكْرِ وَ عُمَرَ وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ رَسولِ اللهِ(ص) اَنْ لا يُصَلِّيَ عَلَيَّ اَبُوبَكْرٍ وَ لا عُمَر👉ُ؛
#ترجمه : همانا من تو را وصيت مي كنم كه غسل و كفن كردن مرا كسی غير از تو انجام ندهد و وقتي وفات كردم، مرا شب دفن كن و هيچ كس را خبر نكن و👈ابوبكر و عمر را نيز مطّلع نساز و تو را سوگند مي دهم به حق رسول خدا كه ابوبكر و عمر بر جنازه من نماز نخوانند.👉
📗روضة الواعظين ذكر حديثاً في مرض فاطمه، ص 130.
📗كشف الغمة ، ج 2، ص 68
🔖امام صادق علیه السلام نقل فرمود كه حضرت زهرا سلام الله علیها در لحظه هاي آخر زندگي خطاب به امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند:
👈اِذا تَوَفَّيْتُ لا تُعْلِمْ👉👈اِلاّ اُمَّ سَلَمَةَ وَ اُمَّ اُيْمَنَ وَ فِضَّةَ وَ مِنَ الرِّجالِ اَبْنَيَّ وَ الْعَبّاسَ وَ سَلْمانَ وَ عَمّاراً وَ المِقْدادُ وَ اَبّاذَرَ وَ حُذَيْفَةَ وَ لا تُدْفِنِّي اِلاّ لَيْلاً وَ لا تُعْلِمْ قَبْرِي اَحَداً؛
#ترجمه: وقتي وفات كردم به هيچ كس اطلاع نده، جز اينكه👈از زنان به امّ سلمه و امّ ايمن و فضّه، و👈از مردان به دو فرزندم حسن و حسين(علیهماالسلام) و عبّاس و سلمان و عمّار و مقدار و اباذر و #حذيفة خبر ده. مرا دفن نكن، مگر در شب و قبر مرا به هيچ كس اطلاع نده تا مخفي بماند.
📗 دلائل الامامة طبري، ص44/بحار الانوار، ج78، ص310.
🔖حضرت زهرا سلام الله علیها به اسماء بنت عميس فرمودند:
يا اَسْماءُ اِذا مِتُّ فَاغْسِلْينِي اَنْتِ وَ عَلِيُّ بْنُ اَبِي طالِبٍ(ع) وَ 👈لا تُدْخِلِْي عَلَيَّ اَحَداً👉؛
#ترجمه : اي اسماء، وقتي من از دنيا رفتم، تو و علي(ع) مرا غسل دهيد و هيچ كس را در كنار جنازه من راه ندهيد.
📗ذخائر العقبي، ص 53
🔖همچنين خطاب به اميرالمؤمنين علیهالسلام فرمودند:
اُوصِيكَ اَنْ لايَشْهَدَ اَحَدٌ جِِنازَتِي مِنْ هؤلاءِ الَّذينَ ظَلَمونِي وَ اَخَذوا حَقِّي فَاِنَّهُمْ عَدُوِّي وَ عَدُوُّ رَسولِ اللهِ وَ لا تَتْرُكْ اَنْ يُصَلِّيَ عَلَيَّ اَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لا مِنْ اَتْباعِهِمْ وَ ادْفِنِّي فِي الَّيْلِ اِذا هَدَأت الْعُيُونُ وَ نَامَتِ الاَبْصارُ؛
#ترجمه : (اي علي) تو را وصيت مي كنم👈 هيچ يك از آنان كه به من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب كردند، نبايد در تشييع جنازه من شركت كنند👉👈زيرا آنها دشمنان من و دشمنان رسول خدا هستند و اجازه نده كه فردي از آنها و پيروانشان بر من نماز بگزارد👉 مرا شب دفن كن، آن هنگام كه چشم ها آرام گرفته و ديده ها به خواب فرو رفته باشند.
📗 بحارالانوار، ج43، ص209؛ ج78، ص253؛ ج28، ص304/روضة الواعظين ذكر حديثاً في مرض فاطمه، ص 130.
(ر.ک : تصویر الحاقی)
«2⃣»
Telegram
attach 📎
#سیرهء علمای مخالفین (۵۲)
#نقد_بخاری (۳۳)
❗️ عدم نقل روایت از امیرالمومنین علی علیهالسلام و اهل بیت علیهمالسلام در صحیح بخاری و دیگر کتب اهل سنت!!
💡با تذکری پیرامون جنگ #تبوک که در اول #رمضان سال ۹هجری به وقوع پیوست.
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
☑️ جالب است بدانید که امیرالمومنین علیه السلام کسی که از زمان طفولیت در دستان رسول الله تربیت گردید و در تمام سفرها و حضرها با پیغمبر بوده، به غیر از غزوه #تبوک ؛ کل روایات نقل شده از ایشان در منابع مخالفین ما 👈537👉 روایت است ؛
در حالیکه از #ابوهریره که در سال ششم هجری مسلمان شد و تنها حدود 18 ماه با پیامبر بوده و بعد از آن به بحرین رفت و بعد ازشهادت پیغمبر به مدینه بازگشت. 👈5374👉 روایت نقل گردیده و در نزد علمای اهل سنت به " کثیر الروایت " لقب گرفتهاست!!
محمود أبو ریه استاد و فقیه مصری سنی مذهب در مورد همین روایات نقل شده توسط ابوهریره کتابی نوشته به نام شیخ المضیره و در آنجا ثابت کرده است که بیشتر روایات ابوهریره جعلی است؛
ایشان در کتابش در شرح حال امیرالمومنین علیه السلام چنین میگوید :
«او اولین کسی بود که اسلام آورد و در خانه پیامبر (صلیالله علیه و آله) بزرگ شد، و همیشه در همه جا با حضرت بود مثل دو دوست و بعد پیامبر دخترش را به همسری او قرار داد و هنگامى که رسول خدا (صلیالله علیه و آله) عازم جنگ تبوک شد حضرت على علیه السّلام را به جانشینى خود در مدینه تعیین کرد»
بعد از اینکه اینها رو می گوید به نکته خیلی زیبایی اشاره میکند و میگوید :
🔷 و لو کان علی رضی الله عنه قد حفظ کل یوم عن النبی حدیثاً واحداً، لبلغ ما کان یجب أن یرویه، اکثر من 12 الف حدیث. هذا اذا روی حدیثاً واحداً فی کل یوم. فما بالک لو کان قد روی کل ما سمعه و لایستطیع أحد أن یماری فیه»
🔶 اگر حضرت علی (علیه السلام) در هر روز فقط یک روایت از پیامبر(صلیالله علیه و آله) حفظ میفرمود، تعداد روایاتی که باید از ایشان نقل میشد بیش از 12000 روایت بود. این تنها در صورتی است که علی علیهالسلام در هر روز فقط یک روایت نقل کند. حال اگر میخواست تمام آنچه که از پیغمبر شنیده را نقل کند، چه میشد.
📔📗شیخ المضیرة ابوهریرة، صفحه 140 .
https://b2n.ir/u16539
#ابن_تیمیه هم میگوید : بخاری از نقل روایات امیرالمومنین علی علیه السلام خودداری میکرد:
وَلَمْ یُرْوَ عَنْ عَلِیٍّ إِلَّا خَمْسُمِائَةٍ وَسِتَّه وَثَمَانُونَ حَدِیثًا مُسْنَدَةً یَصِحُّ مِنْهَا نَحْوُ خَمْسِینَ حَدِیثًا، وَقَدْ عَاشَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَزْیَدَ مِنْ ثَلَاثِینَ سَنَةً، فَكَثُرَ لِقَاءُ النَّاسِ إِیَّاهُ، وَحَاجَتُهُمْ إِلَى مَا عِنْدَهُ .
#ترجمه : بخاری از حضرت علی علیه السّلام تنها 568 حدیث مسند نقل كرده كه از این تعداد نیز فقط 50 روایت آن صحیح است، در حالی كه حضرت علی علیه السّلام بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله بیش از 30 سال زندگی كرده است، و بسیاری از مردم با آن حضرت ملاقات داشته و برای حل مشكلات خود به وی مراجعه میكردند.
📔 منهاج السنة النبویة ، ج 7 ، ص 519
https://b2n.ir/g56047
🔚✅🔚نتیجه آنکه:
عالم و فقیه اهل تسنن اعتراف میکند که اگر حضرت امیر علیهالسلام در هر روز فقط یک روایت از پیامبر حفظ میفرمود مجموع روایات آن حضرت به 12 هزار میرسید ... و طبق حرف ابنتیمیه یعنی از این تعداد روایاتی که بخاری از حضرت علی علیه السلام نقل کرده فقط 50 روایات آن صحیح است بقیه ضعیفند! و همچنین خود بخاری در اول کتابش میگوید :ما وضعت فی كتاب ( الصحیح ) حدیثا إلا اغتسلت قبل ذلك , وصلیت ركعتین ...من هر روایتی می خواستم بنویسم، اول دو رکعت نماز خواندم، بعد روایت را مینوشتم!!
بله از پیروان مکتب سقیفه نمیشه به غیر از این انتظار داشت دو رکعت نماز میخواند و از ناصبی ها و دشمنان اهل بیت روایت نقل میکرد ولی ازامیرالمومنین روایت نقل نمیکرد و از حضرت زهرا سلام الله علیها تنها یک روایت نقل میکند و از حسنین تنها( ...! ) روایت ..
اهل سنت پاسخ بدهند : چطور ممکن است روایات ابوهریره بیش از روایات حضرت امیرالمومنین علیه السلام باشد و به او لقب {کثیر الروایت} بدهند؟؟؟
➖➖➖➖➖
@borthan
#نقد_بخاری (۳۳)
❗️ عدم نقل روایت از امیرالمومنین علی علیهالسلام و اهل بیت علیهمالسلام در صحیح بخاری و دیگر کتب اهل سنت!!
💡با تذکری پیرامون جنگ #تبوک که در اول #رمضان سال ۹هجری به وقوع پیوست.
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
☑️ جالب است بدانید که امیرالمومنین علیه السلام کسی که از زمان طفولیت در دستان رسول الله تربیت گردید و در تمام سفرها و حضرها با پیغمبر بوده، به غیر از غزوه #تبوک ؛ کل روایات نقل شده از ایشان در منابع مخالفین ما 👈537👉 روایت است ؛
در حالیکه از #ابوهریره که در سال ششم هجری مسلمان شد و تنها حدود 18 ماه با پیامبر بوده و بعد از آن به بحرین رفت و بعد ازشهادت پیغمبر به مدینه بازگشت. 👈5374👉 روایت نقل گردیده و در نزد علمای اهل سنت به " کثیر الروایت " لقب گرفتهاست!!
محمود أبو ریه استاد و فقیه مصری سنی مذهب در مورد همین روایات نقل شده توسط ابوهریره کتابی نوشته به نام شیخ المضیره و در آنجا ثابت کرده است که بیشتر روایات ابوهریره جعلی است؛
ایشان در کتابش در شرح حال امیرالمومنین علیه السلام چنین میگوید :
«او اولین کسی بود که اسلام آورد و در خانه پیامبر (صلیالله علیه و آله) بزرگ شد، و همیشه در همه جا با حضرت بود مثل دو دوست و بعد پیامبر دخترش را به همسری او قرار داد و هنگامى که رسول خدا (صلیالله علیه و آله) عازم جنگ تبوک شد حضرت على علیه السّلام را به جانشینى خود در مدینه تعیین کرد»
بعد از اینکه اینها رو می گوید به نکته خیلی زیبایی اشاره میکند و میگوید :
🔷 و لو کان علی رضی الله عنه قد حفظ کل یوم عن النبی حدیثاً واحداً، لبلغ ما کان یجب أن یرویه، اکثر من 12 الف حدیث. هذا اذا روی حدیثاً واحداً فی کل یوم. فما بالک لو کان قد روی کل ما سمعه و لایستطیع أحد أن یماری فیه»
🔶 اگر حضرت علی (علیه السلام) در هر روز فقط یک روایت از پیامبر(صلیالله علیه و آله) حفظ میفرمود، تعداد روایاتی که باید از ایشان نقل میشد بیش از 12000 روایت بود. این تنها در صورتی است که علی علیهالسلام در هر روز فقط یک روایت نقل کند. حال اگر میخواست تمام آنچه که از پیغمبر شنیده را نقل کند، چه میشد.
📔📗شیخ المضیرة ابوهریرة، صفحه 140 .
https://b2n.ir/u16539
#ابن_تیمیه هم میگوید : بخاری از نقل روایات امیرالمومنین علی علیه السلام خودداری میکرد:
وَلَمْ یُرْوَ عَنْ عَلِیٍّ إِلَّا خَمْسُمِائَةٍ وَسِتَّه وَثَمَانُونَ حَدِیثًا مُسْنَدَةً یَصِحُّ مِنْهَا نَحْوُ خَمْسِینَ حَدِیثًا، وَقَدْ عَاشَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَزْیَدَ مِنْ ثَلَاثِینَ سَنَةً، فَكَثُرَ لِقَاءُ النَّاسِ إِیَّاهُ، وَحَاجَتُهُمْ إِلَى مَا عِنْدَهُ .
#ترجمه : بخاری از حضرت علی علیه السّلام تنها 568 حدیث مسند نقل كرده كه از این تعداد نیز فقط 50 روایت آن صحیح است، در حالی كه حضرت علی علیه السّلام بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله بیش از 30 سال زندگی كرده است، و بسیاری از مردم با آن حضرت ملاقات داشته و برای حل مشكلات خود به وی مراجعه میكردند.
📔 منهاج السنة النبویة ، ج 7 ، ص 519
https://b2n.ir/g56047
🔚✅🔚نتیجه آنکه:
عالم و فقیه اهل تسنن اعتراف میکند که اگر حضرت امیر علیهالسلام در هر روز فقط یک روایت از پیامبر حفظ میفرمود مجموع روایات آن حضرت به 12 هزار میرسید ... و طبق حرف ابنتیمیه یعنی از این تعداد روایاتی که بخاری از حضرت علی علیه السلام نقل کرده فقط 50 روایات آن صحیح است بقیه ضعیفند! و همچنین خود بخاری در اول کتابش میگوید :ما وضعت فی كتاب ( الصحیح ) حدیثا إلا اغتسلت قبل ذلك , وصلیت ركعتین ...من هر روایتی می خواستم بنویسم، اول دو رکعت نماز خواندم، بعد روایت را مینوشتم!!
بله از پیروان مکتب سقیفه نمیشه به غیر از این انتظار داشت دو رکعت نماز میخواند و از ناصبی ها و دشمنان اهل بیت روایت نقل میکرد ولی ازامیرالمومنین روایت نقل نمیکرد و از حضرت زهرا سلام الله علیها تنها یک روایت نقل میکند و از حسنین تنها( ...! ) روایت ..
اهل سنت پاسخ بدهند : چطور ممکن است روایات ابوهریره بیش از روایات حضرت امیرالمومنین علیه السلام باشد و به او لقب {کثیر الروایت} بدهند؟؟؟
➖➖➖➖➖
@borthan
Telegram
attach 📎
#سوره_معارج (۱۰)
#قاعده_الزام
#معجزات_الائمه
🔻اولین مخالف آشکار غدیر چگونه عذاب شد؟
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
☑️ حاکم حسکانی حنفی در شواهد تنزیل 5 طریق برای این قضیه نقل می کند؛ علاوه بر این، برخی دیگر از صحابه را نام می برد که آنها این مسئله را قبول داشتند و این روایت را نقل کرده اند:
1⃣طریق اول: 1030 - أخبرنا أبو عبد الله الشيرازي أخبرنا أبو بكر الجرجرائي حدثنا أبو أحمد البصري قال : حدثني محمد بن سهل حدثنا زيد بن إسماعيل مولى الأنصاري حدثنا محمد بن أيوب الواسطي ، عن سفيان بن عيينة ، عن جعفر بن محمد عن أبيه عن علي قال : لما نصب رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم عليا يوم غدير خم فقال : من كنت مولاه فعلي مولاه . طار ذلك في البلاد ، فقدم على رسول الله النعمان بن الحرث الفهري فقال : أمرتنا عن الله أن نشهد أن لا إله إلا الله ، وأنك رسول الله ، وأمرتنا بالجهاد والحج والصلاة والزكاة والصوم فقبلناها منك ، ثم لم ترض حتى نصبت هذا الغلام فقلت : من كنت مولاه فهذا مولاه . فهذا شئ منك أو أمر من عند الله ؟ قال: أمر من عند الله . قال : الله الذي لا إله إلا هو إن هذا من الله ؟ قال : الله الذي لا إله إلا هو إن هذا من الله . قال : فولى النعمان وهو يقول : ( اللهم) إن كان هذا هو الحق من عندك فأمطر علينا حجارة من السماء أو ائتنا بعذاب أليم . فرماه الله بحجر على رأسه فقتله فأنزل الله تعالى ( سأل سائل ) .
2⃣طریق دوم: 1031 - حدثونا عن أبي بكر السبيعي حدثنا أحمد بن محمد بن نصر أبو جعفر الضبعي قال : حدثني زيد بن إسماعيل بن سنان حدثنا شريح بن النعمان حدثنا سفيان بن عيينة ، عن جعفر ، عن أبيه : عن علي بن الحسين قال : نصب رسول الله صلى الله عليه وآله عليا يوم غدير خم ( و ) قال : من كنت مولاه فعلي مولاه . فطار ذلك في البلاد .( الحديث ) به سواء معنى
3⃣طریق سوم :1032 - و (رواه أيضا) في (التفسير) العتيق (قال): حدثنا إبراهيم بن محمد الكوفي قال : حدثني نصر بن مزاحم ، عن عمرو بن شمر ، عن جابر الجعفي عن محمد بن علي قال: أقبل الحارث بن عمرو الفهري إلى النبي صلى الله عليه وآله وسلم فقال : إنك أتيتنا بخبر السماء فصدقناك وقبلنا منك . فذكر مثله إلى قوله: فارتحل الحارث فلما صار ببطحاء مكة أتته جندلة من السماء فشدخت رأسه ، فأنزل الله (سأل سائل بعذاب واقع للكافرين) بولاية علي عليه السلام.و (ورد أيضا) في الباب عن حذيفة ، وسعد بن أبي وقاص ، وأبي هريرة ، وابن عباس
👈👈 در خط پایانی روایت می نویسد که اين روايت از #حذیفة و سعدبن ابی وقاص و #ابوهریره و ابن عباس هم نقل شده است
4⃣طریق چهارم : 1033 - حدثني أبو الحسن الفارسي حدثنا أبو الحسن محمد بن إسماعيل الحسني حدثنا عبد الرحمان بن الحسن الأسدي حدثنا إبراهيم .وأخبرنا أبو بكر / 177 / أ / محمد بن محمد البغدادي حدثنا أبو محمد عبد الله بن أحمد بن جعفر الشيباني حدثنا عبد الرحمان بن الحسن الأسدي حدثنا إبراهيم بن الحسين الكسائي حدثنا الفضل بن دكين حدثنا سفيان بن سعيد حدثنا منصور ، عن ربعي : عن حذيفة بن اليمان قال : لما قال رسول الله صلى الله عليه وآله لعلي : من كنت مولاه فهذا مولاه . قام النعمان بن المنذر الفهري (كذا) فقال : هذا شئ قلته من عندك أو شئ أمرك به ربك ؟ قال : لا بل أمرني به ربي . فقال : اللهم أنزل علينا حجارة من السماء . فما بلغ رحله حتى جاءه حجر فأدماه فخر ميتا فأنزل الله تعالى (سأل سائل بعذاب واقع ، للكافرين ليس له دافع)(والطريقان) لفظهما واحد.
5⃣طریق پنجم : 1034 - وأخبرنا عثمان أخبرنا فرات بن إبراهيم الكوفي (قال :) حدثنا الحسين بن محمد بن مصعب البجلي (قال :) حدثنا أبو عمارة محمد بن أحمد المهدي حدثنا محمد بن أبي معشر المدني ، عن سعيد بن أبي سعيد المقبري عن أبي هريرة قال : أخذ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بعضد علي بن أبي طالب يوم غدير خم ثم قال : من كنت مولاه فهذا مولاه . فقام إليه أعرابي فقال : دعوتنا أن نشهد أن لا إله إلا الله ، وأنك رسول الله فصدقنا ( ك ) وأمرتنا بالصلاة والصيام فصلينا وصمنا ، وبالزكاة فأدينا فلم تقنعك إلا أن تفعل هذا ؟ ! فهذا عن الله أم عنك ؟ ! قال : عن الله لا عني . قال: الله الذي لا إله إلا هو لهذا عن الله لا عنك ؟ ! ! قال : نعم ثلاثا فقام الاعرابي مسرعا إلى بعيره وهو يقول : (اللهم إن كان هذا هو الحق من عندك ) الآية ، فما استتم الكلمات حتى نزلت نار من السماء فأحرقته وأنزل الله في عقب ذلك (سال سائل - إلى (قوله) - دافع) .
📚 شواهد التنزيل لقواعد التفضيل الحاكم الحسكاني ج 2 صفحه : 381
✅🔚✅ در اینجا پنج روایت که چند صحابه هم نام برد وجود دارد. یعنی روایتی است که سندهای متعددی دارد؛ لذا این روایات از جهت سند معتبر است؛ جدایی از این تعدد طرق دارد و همین کثرت طرق کفایت میکند و ما را از بررسی سند تک تک آن بی نیاز میکند.
🔻ترجمه و مصادر دیگر مخالفین در:
https://t.me/borrhan/49074
➖➖➖➖➖
@borrhan
#قاعده_الزام
#معجزات_الائمه
🔻اولین مخالف آشکار غدیر چگونه عذاب شد؟
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
☑️ حاکم حسکانی حنفی در شواهد تنزیل 5 طریق برای این قضیه نقل می کند؛ علاوه بر این، برخی دیگر از صحابه را نام می برد که آنها این مسئله را قبول داشتند و این روایت را نقل کرده اند:
1⃣طریق اول: 1030 - أخبرنا أبو عبد الله الشيرازي أخبرنا أبو بكر الجرجرائي حدثنا أبو أحمد البصري قال : حدثني محمد بن سهل حدثنا زيد بن إسماعيل مولى الأنصاري حدثنا محمد بن أيوب الواسطي ، عن سفيان بن عيينة ، عن جعفر بن محمد عن أبيه عن علي قال : لما نصب رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم عليا يوم غدير خم فقال : من كنت مولاه فعلي مولاه . طار ذلك في البلاد ، فقدم على رسول الله النعمان بن الحرث الفهري فقال : أمرتنا عن الله أن نشهد أن لا إله إلا الله ، وأنك رسول الله ، وأمرتنا بالجهاد والحج والصلاة والزكاة والصوم فقبلناها منك ، ثم لم ترض حتى نصبت هذا الغلام فقلت : من كنت مولاه فهذا مولاه . فهذا شئ منك أو أمر من عند الله ؟ قال: أمر من عند الله . قال : الله الذي لا إله إلا هو إن هذا من الله ؟ قال : الله الذي لا إله إلا هو إن هذا من الله . قال : فولى النعمان وهو يقول : ( اللهم) إن كان هذا هو الحق من عندك فأمطر علينا حجارة من السماء أو ائتنا بعذاب أليم . فرماه الله بحجر على رأسه فقتله فأنزل الله تعالى ( سأل سائل ) .
2⃣طریق دوم: 1031 - حدثونا عن أبي بكر السبيعي حدثنا أحمد بن محمد بن نصر أبو جعفر الضبعي قال : حدثني زيد بن إسماعيل بن سنان حدثنا شريح بن النعمان حدثنا سفيان بن عيينة ، عن جعفر ، عن أبيه : عن علي بن الحسين قال : نصب رسول الله صلى الله عليه وآله عليا يوم غدير خم ( و ) قال : من كنت مولاه فعلي مولاه . فطار ذلك في البلاد .( الحديث ) به سواء معنى
3⃣طریق سوم :1032 - و (رواه أيضا) في (التفسير) العتيق (قال): حدثنا إبراهيم بن محمد الكوفي قال : حدثني نصر بن مزاحم ، عن عمرو بن شمر ، عن جابر الجعفي عن محمد بن علي قال: أقبل الحارث بن عمرو الفهري إلى النبي صلى الله عليه وآله وسلم فقال : إنك أتيتنا بخبر السماء فصدقناك وقبلنا منك . فذكر مثله إلى قوله: فارتحل الحارث فلما صار ببطحاء مكة أتته جندلة من السماء فشدخت رأسه ، فأنزل الله (سأل سائل بعذاب واقع للكافرين) بولاية علي عليه السلام.و (ورد أيضا) في الباب عن حذيفة ، وسعد بن أبي وقاص ، وأبي هريرة ، وابن عباس
👈👈 در خط پایانی روایت می نویسد که اين روايت از #حذیفة و سعدبن ابی وقاص و #ابوهریره و ابن عباس هم نقل شده است
4⃣طریق چهارم : 1033 - حدثني أبو الحسن الفارسي حدثنا أبو الحسن محمد بن إسماعيل الحسني حدثنا عبد الرحمان بن الحسن الأسدي حدثنا إبراهيم .وأخبرنا أبو بكر / 177 / أ / محمد بن محمد البغدادي حدثنا أبو محمد عبد الله بن أحمد بن جعفر الشيباني حدثنا عبد الرحمان بن الحسن الأسدي حدثنا إبراهيم بن الحسين الكسائي حدثنا الفضل بن دكين حدثنا سفيان بن سعيد حدثنا منصور ، عن ربعي : عن حذيفة بن اليمان قال : لما قال رسول الله صلى الله عليه وآله لعلي : من كنت مولاه فهذا مولاه . قام النعمان بن المنذر الفهري (كذا) فقال : هذا شئ قلته من عندك أو شئ أمرك به ربك ؟ قال : لا بل أمرني به ربي . فقال : اللهم أنزل علينا حجارة من السماء . فما بلغ رحله حتى جاءه حجر فأدماه فخر ميتا فأنزل الله تعالى (سأل سائل بعذاب واقع ، للكافرين ليس له دافع)(والطريقان) لفظهما واحد.
5⃣طریق پنجم : 1034 - وأخبرنا عثمان أخبرنا فرات بن إبراهيم الكوفي (قال :) حدثنا الحسين بن محمد بن مصعب البجلي (قال :) حدثنا أبو عمارة محمد بن أحمد المهدي حدثنا محمد بن أبي معشر المدني ، عن سعيد بن أبي سعيد المقبري عن أبي هريرة قال : أخذ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بعضد علي بن أبي طالب يوم غدير خم ثم قال : من كنت مولاه فهذا مولاه . فقام إليه أعرابي فقال : دعوتنا أن نشهد أن لا إله إلا الله ، وأنك رسول الله فصدقنا ( ك ) وأمرتنا بالصلاة والصيام فصلينا وصمنا ، وبالزكاة فأدينا فلم تقنعك إلا أن تفعل هذا ؟ ! فهذا عن الله أم عنك ؟ ! قال : عن الله لا عني . قال: الله الذي لا إله إلا هو لهذا عن الله لا عنك ؟ ! ! قال : نعم ثلاثا فقام الاعرابي مسرعا إلى بعيره وهو يقول : (اللهم إن كان هذا هو الحق من عندك ) الآية ، فما استتم الكلمات حتى نزلت نار من السماء فأحرقته وأنزل الله في عقب ذلك (سال سائل - إلى (قوله) - دافع) .
📚 شواهد التنزيل لقواعد التفضيل الحاكم الحسكاني ج 2 صفحه : 381
✅🔚✅ در اینجا پنج روایت که چند صحابه هم نام برد وجود دارد. یعنی روایتی است که سندهای متعددی دارد؛ لذا این روایات از جهت سند معتبر است؛ جدایی از این تعدد طرق دارد و همین کثرت طرق کفایت میکند و ما را از بررسی سند تک تک آن بی نیاز میکند.
🔻ترجمه و مصادر دیگر مخالفین در:
https://t.me/borrhan/49074
➖➖➖➖➖
@borrhan
Telegram
attach 📎
[ کانال برهان ]
🟥 تازیانهٔ عُمَر #قسمت_اول ﷽ 🔻عبارت «دره و تازیانه خلیفه» به صورت ضربالمثلی در تاریخ به یادگار مانده است. عمر با وسایل مختلف مردم را تنبیه میکرد که از همان آغاز حکومت همدم دایمی او شده بود. با مرگ خلیفه اول ابوبکر ، عمر مردم را با نواختن چوب بر سرشان…
🟥 تازیانهٔ عُمَر
#قسمت_دوم
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔖 در قسمت اول (اینجا) درباره کارکرد درّه و تازیانهٔ معروف خلیفه دوم در پیشبرد اهدافش مطالبی ذکر شد! و گوشههایی از سیاست خشن و تنبیهی او که نه ملتزم به شرع بود و نه عقل بیان گردید؛
اینکه به مواردی دیگر میپردازیم:
- در مورد دیگری کنیزی که لباس نو پوشیده بود از بد حادثه با وزیدن باد چادر روی کنیز کنار رفت و لباس نوی زیرین پدیدار گشت، تازیانه عمر کنیز را دنبال نمود تا تأدیبش کند! و صاحب کنیز که وسط پریده بود تا کنیز بینوا را نجات دهد نیز ضربهای نوش جان کرده بود!
- دیگری نقل میکند که زمانی که پسر بچهای بیش نبوده، گیسویی برای خود گذاشته بود و در کوچه و بازار میگشته ، ناگهان عمر را شلاق به دست میبیند: «فبصر بی عمر بن خطاب و معه دره» و واکنش طبیعی فرار است، خلیفه به دنبال کودک میدود و زلف بلند فرد فراری را گرفته ، وی را به هوا بلند میکند، خوشبختانه این بار کودک قسم یاد میکند که دیگر مرتکب چنین جرمی نشود و از تازیانه خوردن در امان میماند!
- خندهدار آنکه در موردی دو مرد ، پسر نوجوانی را فرزند خود میدانستند، به خلیفه مراجعه کردند تا پدر واقعی پسر مشخص شود، خلیفه قیافه شناسی را طلب کرد ، چهرهشناس با نگاه در صورت بچه گفت که این پسر به هر دوی مدعیان شبیه است ، در مدارک آمده است که پس از اظهار نظر کارشناس، هر سه با تازیانه کتک خوردند! تا چهرهشناس و دو مدعی از قضاوت بیمانند خلیفه انگشت تحیر به دندان بگزند.
- به این ترتیب اگر کسی هر کاری انجام بدهد و حتی در مسجد از خدا طلب روزی میکرد باید شلاق بخورد!
- یا اگر فردی به دنبال صاحب مال گم شدهای که پیدا کرده بود بگردد، به جرم ریاکاری تازیانه جزایش است....
✖️البته در جایی که تازیانه نبود رفتار خشن و ناگهانی خلیفه به طرق دیگری هم قابل اِعمال بود،
- میگویند مردی نزد عمر یک نفَس عمیق و ناکهانی کشید و همین باعث شد که عمر با مشت و لگد او را بنوازد!
- به تصریح برخی از علمای اهل تسنن اینها برای ادب کردن مؤمنان توسط خلیفه بود تا با این روش یاد بگیرند در جای مناسبتری نفس عمیق بکشند!
- عمر حتی برخی سیاستهای پیچیده را نیز با کمک شلاق به نزدیکان خلافت تفهیم میکرد!
- برای مثال سعد بن ابی وقاص از آن رو که برای خلیفه در کوچه و بازار بلند نمیشد کتک خورد. البته علت اصلی این کار به احتمال زیاد صدور احکامی از سوی سعد بن ابی وقاص بود که با رأی فقهی خلیفه نمیخواند!
- از سوی دیگر عبدالله بن مسعود که آراء عجیب خلیفه را تأیید میکرد مورد حمایت قرار میگرفت ، در موردی فردی که با عبدالله بن مسعود در نحوهٔ پوشش بگو مگو کرده بود در مواجهه با خلیفه تازیانه خورده بود که
«أ ترد علی ابن مسعود؟» «با زادهٔ مسعود مخالفت میکنی؟!»
- در همین باب وی با دیدن اُبی بن کعب که مردم به جهت یادگیری و کسب علم دورش جمع شده بودند به سمت آنان حمله ور شد و ابی بن کعب را با تازیانه نواخت و اعلام کرد که چنین گردهماییهایی چون باعث «غرور معلم و ذلت شاگرد است» چوبی دو سر طلاست که باید جلویش گرفته شود!
البته روشن است که کسب علم معنایش میتوانست مراجعه به عالم واقعی دین که همانا در کنار مسجد منزل داشت و نامش «علی بن ابی طالب» بود منتهی شود ، این همان کاری بود که خلیفه دوم به شدت از آن میترسید، فراموش نشود که همین ابی بن کعب در نهایت جانش را بر سر همین روشنگریها باخت.
- عمر که اصرار داشت ، برخی احکام همانند بسیاری از سنت های اسلامی باید تغییر بنیادی کند، بعضاً با مخالفت برخی از صحابه که صد البته از لحاظ فکری با او در یک گروه بودند مواجه میشد. این مخالفتها با تازیانه جواب داده میشد و البته دلیل ظاهری آن میتوانست بلند نشدن برای خلیفه و یا هر دلیل دیگری باشد.!
- کما این که #ابوهریره و بسیاری از هم مسلکان خلیفه به جرم نقل احادیث ساده ، کتک میخوردند تا کسانی که هوس نقل احادیث در فضل امیرمؤمنان علیهالسلام به سرشان میزد، حساب کار خود را بکنند . بدین گونه سیاستهای مهم خلافت نیز به کمک دره و تازیانه شکل میگرفت و مردمان را با نوع جدیدی از خلافت اسلامی آشنا میکرد..
چندان دور از تعجب نیست که این وضعیت برای اقشار ضعیف جامعه به مراتب سختتر اعمال شود.
به این مطلب در قسمت سوم خواهیم پرداخت!
✅🔚✅ عمر بن خطاب سیاستمداری است که پایهگذار حکومتی دیکتاتوری بود که تاریخ جهان و اسلام را به اعمالش شرمنده خویش ساخت!
#حکومت_علوی
➖➖➖➖
@borrhan
#قسمت_دوم
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔖 در قسمت اول (اینجا) درباره کارکرد درّه و تازیانهٔ معروف خلیفه دوم در پیشبرد اهدافش مطالبی ذکر شد! و گوشههایی از سیاست خشن و تنبیهی او که نه ملتزم به شرع بود و نه عقل بیان گردید؛
اینکه به مواردی دیگر میپردازیم:
- در مورد دیگری کنیزی که لباس نو پوشیده بود از بد حادثه با وزیدن باد چادر روی کنیز کنار رفت و لباس نوی زیرین پدیدار گشت، تازیانه عمر کنیز را دنبال نمود تا تأدیبش کند! و صاحب کنیز که وسط پریده بود تا کنیز بینوا را نجات دهد نیز ضربهای نوش جان کرده بود!
- دیگری نقل میکند که زمانی که پسر بچهای بیش نبوده، گیسویی برای خود گذاشته بود و در کوچه و بازار میگشته ، ناگهان عمر را شلاق به دست میبیند: «فبصر بی عمر بن خطاب و معه دره» و واکنش طبیعی فرار است، خلیفه به دنبال کودک میدود و زلف بلند فرد فراری را گرفته ، وی را به هوا بلند میکند، خوشبختانه این بار کودک قسم یاد میکند که دیگر مرتکب چنین جرمی نشود و از تازیانه خوردن در امان میماند!
- خندهدار آنکه در موردی دو مرد ، پسر نوجوانی را فرزند خود میدانستند، به خلیفه مراجعه کردند تا پدر واقعی پسر مشخص شود، خلیفه قیافه شناسی را طلب کرد ، چهرهشناس با نگاه در صورت بچه گفت که این پسر به هر دوی مدعیان شبیه است ، در مدارک آمده است که پس از اظهار نظر کارشناس، هر سه با تازیانه کتک خوردند! تا چهرهشناس و دو مدعی از قضاوت بیمانند خلیفه انگشت تحیر به دندان بگزند.
- به این ترتیب اگر کسی هر کاری انجام بدهد و حتی در مسجد از خدا طلب روزی میکرد باید شلاق بخورد!
- یا اگر فردی به دنبال صاحب مال گم شدهای که پیدا کرده بود بگردد، به جرم ریاکاری تازیانه جزایش است....
✖️البته در جایی که تازیانه نبود رفتار خشن و ناگهانی خلیفه به طرق دیگری هم قابل اِعمال بود،
- میگویند مردی نزد عمر یک نفَس عمیق و ناکهانی کشید و همین باعث شد که عمر با مشت و لگد او را بنوازد!
- به تصریح برخی از علمای اهل تسنن اینها برای ادب کردن مؤمنان توسط خلیفه بود تا با این روش یاد بگیرند در جای مناسبتری نفس عمیق بکشند!
- عمر حتی برخی سیاستهای پیچیده را نیز با کمک شلاق به نزدیکان خلافت تفهیم میکرد!
- برای مثال سعد بن ابی وقاص از آن رو که برای خلیفه در کوچه و بازار بلند نمیشد کتک خورد. البته علت اصلی این کار به احتمال زیاد صدور احکامی از سوی سعد بن ابی وقاص بود که با رأی فقهی خلیفه نمیخواند!
- از سوی دیگر عبدالله بن مسعود که آراء عجیب خلیفه را تأیید میکرد مورد حمایت قرار میگرفت ، در موردی فردی که با عبدالله بن مسعود در نحوهٔ پوشش بگو مگو کرده بود در مواجهه با خلیفه تازیانه خورده بود که
«أ ترد علی ابن مسعود؟» «با زادهٔ مسعود مخالفت میکنی؟!»
- در همین باب وی با دیدن اُبی بن کعب که مردم به جهت یادگیری و کسب علم دورش جمع شده بودند به سمت آنان حمله ور شد و ابی بن کعب را با تازیانه نواخت و اعلام کرد که چنین گردهماییهایی چون باعث «غرور معلم و ذلت شاگرد است» چوبی دو سر طلاست که باید جلویش گرفته شود!
البته روشن است که کسب علم معنایش میتوانست مراجعه به عالم واقعی دین که همانا در کنار مسجد منزل داشت و نامش «علی بن ابی طالب» بود منتهی شود ، این همان کاری بود که خلیفه دوم به شدت از آن میترسید، فراموش نشود که همین ابی بن کعب در نهایت جانش را بر سر همین روشنگریها باخت.
- عمر که اصرار داشت ، برخی احکام همانند بسیاری از سنت های اسلامی باید تغییر بنیادی کند، بعضاً با مخالفت برخی از صحابه که صد البته از لحاظ فکری با او در یک گروه بودند مواجه میشد. این مخالفتها با تازیانه جواب داده میشد و البته دلیل ظاهری آن میتوانست بلند نشدن برای خلیفه و یا هر دلیل دیگری باشد.!
- کما این که #ابوهریره و بسیاری از هم مسلکان خلیفه به جرم نقل احادیث ساده ، کتک میخوردند تا کسانی که هوس نقل احادیث در فضل امیرمؤمنان علیهالسلام به سرشان میزد، حساب کار خود را بکنند . بدین گونه سیاستهای مهم خلافت نیز به کمک دره و تازیانه شکل میگرفت و مردمان را با نوع جدیدی از خلافت اسلامی آشنا میکرد..
چندان دور از تعجب نیست که این وضعیت برای اقشار ضعیف جامعه به مراتب سختتر اعمال شود.
به این مطلب در قسمت سوم خواهیم پرداخت!
✅🔚✅ عمر بن خطاب سیاستمداری است که پایهگذار حکومتی دیکتاتوری بود که تاریخ جهان و اسلام را به اعمالش شرمنده خویش ساخت!
#حکومت_علوی
➖➖➖➖
@borrhan
✅ عمر بن خطاب و استاندارانش
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔻باید بدانیم : خلیفه دوم به جای استفاده از بزرگان صحابه، در آغاز افرادی مانند #ابوهریره ، #قنفذ ، #مغیرة بن شعبه ، #ابوعبیده جراح (=گورکن شهر مدینه)....را به استانداری مناطق مهمی مانند مکه و بصره میگماشت که بیش از آنکه لیاقت مدیریت داشته باشند، افرادی خشن، سختگیر و با سابقه بزه و جرم و جنایت بودند.(۱)
البته گویا پس از برخی اعتراضات افرادی چون #عمروعاص ، یزید بن ابوسفیان و برادرش #معاویه که علیرغم کم سابقگی در اسلام، حداقلِ رضایت را برای دستگاه خلافت ایجاد میکردند، بر سر کار آمدند. البته اگر کسی هم از والیان شکایت میکرد ، باید صابون شلاق خوردن از خلیفه را به جان میخرید کما این که سلمان بن ربیعه باهلی از عامل خلیفه شکایت کرد و عمَر او را آن قدر تازیانه زد که خودش به نفس نفس افتاد و خسته شد.(۲)
از سوی دیگر والیان و استانداران عمر ، به گونهای بیسابقه مورد نظارت بودند، یکی از شرطهای خلیفه این بود که والیانش بر یابو سوار نشوند.(۳) تا نشانهای از ساده زیستی والیان و در نتیجه شخص خلیفه باشد و استاندار به خود بزرگ بینی مبتلا نشود. از همین شروط نداشتن دربان و حاجب بود ، علاوه بر آن والیان نباید لباس فاخر و غذای خوب میخوردند.(۴)
قاعده و قانون بحث برانگیز دیگر خلیفه ، این بود که نصف اموال آنان ضبط و به بیتالمال واریز شود.(۵) برخی استانداران که کمی در منطقهٔ خویش قدرت میگرفتند به سرعت عوض میشدند. این مسأله حتی در مورد یار گرمابه و گلستان او ابوعبیده نیز صدق کرد.
برخی بزرگان صحابه که سابقهٔ دوستی با امیرمؤمنان علیهالسلام را داشتند ، یا به ولایت شهرهای دور و پرت فرستاده میشدند - که این انتصاب بیشتر حالت دور کردن آنان از مدینه را داشت - و یا هیچگاه مناصب دولتی نمیرسیدند.
برای مثال وقتی از او پرسیدند که چرا افرادی مانند «اُبَیَّ بن کَعب» را بر سر کار نمینهد. او گفته است که نمیخواهد او و دیگر بزرگان از صحابه را با وارد کردن به کار دنیا آلوده کند! (۶)
علت این قبیل توجیهات آن بود که ابیبنکعب از هواداران امیرمؤمنان علیهالسلام بود و عمر نیز نمیخواست چنین فردی به استانداری برسد. البته ابیبنکعب که زبان نترسی داشت و #تقیه را کمی جدی نگرفت، جان خویش را در زمان خلیفه ، بر سر همین طرفداری از امیرمؤمنان علیهالسلام از دست داد.
رفتار شدید عمر نسبت به والیان و استاندارانش به نوعی تحقیرآمیز بود که معمولا باعث عکسالعمل متقابل میشد. برای مثال #عمروعاص که از سوی خلیفه والی مصر شد، با گذشت یک سال ، همانند دیگر استانداران، نیمی از اموالش ضبط گردید. عمروعاص که از این عمل بسیار ناخرسند بود به محمد بن مَسْلَمَه - مسئول حسابرسی از جانب خلیفه - به طعنه گفت: زمانی که من و پدرم (عاص) در ناز و نعمت بودیم ، او و پدرش (عمر و خطاب) با لباسی که سرین و نشیمنگاهشان را نمیپوشانید، در مکه میگشتند و بر گردنشان کیسهای از خرما بود که میفروختند، پاسخ شنید:
اسلام، جاهلیت را پاک کرد. او (عمر) بهتر از توست و پدر هر دوی شما در آتش است.(۷) در همین ماجرا عمروعاص به طعنه عمر را «ابن حنتمه» میخواند (۸*) تا خلیفه را به جهت گرفتن این مالیات زیاد تحقیر کرده باشد.
خلیفه نیز در برابر هر گونه ابراز اندام والیانش موضع میگرفت. برای مثال در برابر برخی مخالفتهای ضمنی همین عمروعاص در نامهای چنین نوشت:
« از بنده خدا عمر فرزند خطاب به نافرمان فرزند نافرمان(= عاصی بن عاصی به جای عمروعاص)! ای فرزند عاصی من از تو و جرأتی که در مقابل من و در مخالفت با پیمان من کردهای در شگفتم! من تو را بر اهل بدر برتری دادم، در حالی که بهتر از تو بودند و تو را جلو انداختم در حالی که از دیگران کمتر بودی!....»(۹)
❗️به نظر میرسد که تنها امویان در دوران خلافت عمر تا حدودی حاشیه امنیت داشتند. نصب معاویهٔ سی و اندی ساله در شام در سال ۱۹ هجری(۱۰) به جای ابوعبیده جراح که پنجاه و هشت سال داشت.(۱۱) تأییدی بر دو نکتهٔ پیشین است.(۱۲)
عمر به شخص #معاویه توجه ویژهای داشت.
عمر با فرستادن محمد بن مسلمه به کوفه سر درِ خانهٔ سعد بن وقاص را به جرم کاخ سازی تخریب کرد. در همین حال، با این که معاویه را کسری (و شاه) عرب مینامید (۱۳) کاخ سازی او را در شام میدید ، هیچ عکسالعملی نشان نمیداد و حتی مانند دیگر والیان اموال فراوان او را ضبط و حتی محاسبه نمیکرد.(۱۴)
➖➖➖➖➖
۱- طبقات ابن سعد ۲۸۳/۳ (تصویر الحاقی)
۲- غریب الحدیث ابوعبید هروی۲۷۶/۳ و ....
۳- تاریخ مدینه دمشق ۲۷۶/۴۴
۴- المجالس و جواهر العلم ۵۷/۴
۵- الغدیر ج۶ صص۲۷۱-۲۷۷ تنها کسانی که اموالشان مشمول این قانون نبود #معاویه و #قنفذ بودند!
۶- طبقات الکبری ۳۷۳/۳
۷- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج۱۲ ص۴۴
۸- انساب الاشراف ۳۷۰/۱۰
۹- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۱۰۵/۱۲
* «زاده حنتمه»
[1⃣]
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔻باید بدانیم : خلیفه دوم به جای استفاده از بزرگان صحابه، در آغاز افرادی مانند #ابوهریره ، #قنفذ ، #مغیرة بن شعبه ، #ابوعبیده جراح (=گورکن شهر مدینه)....را به استانداری مناطق مهمی مانند مکه و بصره میگماشت که بیش از آنکه لیاقت مدیریت داشته باشند، افرادی خشن، سختگیر و با سابقه بزه و جرم و جنایت بودند.(۱)
البته گویا پس از برخی اعتراضات افرادی چون #عمروعاص ، یزید بن ابوسفیان و برادرش #معاویه که علیرغم کم سابقگی در اسلام، حداقلِ رضایت را برای دستگاه خلافت ایجاد میکردند، بر سر کار آمدند. البته اگر کسی هم از والیان شکایت میکرد ، باید صابون شلاق خوردن از خلیفه را به جان میخرید کما این که سلمان بن ربیعه باهلی از عامل خلیفه شکایت کرد و عمَر او را آن قدر تازیانه زد که خودش به نفس نفس افتاد و خسته شد.(۲)
از سوی دیگر والیان و استانداران عمر ، به گونهای بیسابقه مورد نظارت بودند، یکی از شرطهای خلیفه این بود که والیانش بر یابو سوار نشوند.(۳) تا نشانهای از ساده زیستی والیان و در نتیجه شخص خلیفه باشد و استاندار به خود بزرگ بینی مبتلا نشود. از همین شروط نداشتن دربان و حاجب بود ، علاوه بر آن والیان نباید لباس فاخر و غذای خوب میخوردند.(۴)
قاعده و قانون بحث برانگیز دیگر خلیفه ، این بود که نصف اموال آنان ضبط و به بیتالمال واریز شود.(۵) برخی استانداران که کمی در منطقهٔ خویش قدرت میگرفتند به سرعت عوض میشدند. این مسأله حتی در مورد یار گرمابه و گلستان او ابوعبیده نیز صدق کرد.
برخی بزرگان صحابه که سابقهٔ دوستی با امیرمؤمنان علیهالسلام را داشتند ، یا به ولایت شهرهای دور و پرت فرستاده میشدند - که این انتصاب بیشتر حالت دور کردن آنان از مدینه را داشت - و یا هیچگاه مناصب دولتی نمیرسیدند.
برای مثال وقتی از او پرسیدند که چرا افرادی مانند «اُبَیَّ بن کَعب» را بر سر کار نمینهد. او گفته است که نمیخواهد او و دیگر بزرگان از صحابه را با وارد کردن به کار دنیا آلوده کند! (۶)
علت این قبیل توجیهات آن بود که ابیبنکعب از هواداران امیرمؤمنان علیهالسلام بود و عمر نیز نمیخواست چنین فردی به استانداری برسد. البته ابیبنکعب که زبان نترسی داشت و #تقیه را کمی جدی نگرفت، جان خویش را در زمان خلیفه ، بر سر همین طرفداری از امیرمؤمنان علیهالسلام از دست داد.
رفتار شدید عمر نسبت به والیان و استاندارانش به نوعی تحقیرآمیز بود که معمولا باعث عکسالعمل متقابل میشد. برای مثال #عمروعاص که از سوی خلیفه والی مصر شد، با گذشت یک سال ، همانند دیگر استانداران، نیمی از اموالش ضبط گردید. عمروعاص که از این عمل بسیار ناخرسند بود به محمد بن مَسْلَمَه - مسئول حسابرسی از جانب خلیفه - به طعنه گفت: زمانی که من و پدرم (عاص) در ناز و نعمت بودیم ، او و پدرش (عمر و خطاب) با لباسی که سرین و نشیمنگاهشان را نمیپوشانید، در مکه میگشتند و بر گردنشان کیسهای از خرما بود که میفروختند، پاسخ شنید:
اسلام، جاهلیت را پاک کرد. او (عمر) بهتر از توست و پدر هر دوی شما در آتش است.(۷) در همین ماجرا عمروعاص به طعنه عمر را «ابن حنتمه» میخواند (۸*) تا خلیفه را به جهت گرفتن این مالیات زیاد تحقیر کرده باشد.
خلیفه نیز در برابر هر گونه ابراز اندام والیانش موضع میگرفت. برای مثال در برابر برخی مخالفتهای ضمنی همین عمروعاص در نامهای چنین نوشت:
« از بنده خدا عمر فرزند خطاب به نافرمان فرزند نافرمان(= عاصی بن عاصی به جای عمروعاص)! ای فرزند عاصی من از تو و جرأتی که در مقابل من و در مخالفت با پیمان من کردهای در شگفتم! من تو را بر اهل بدر برتری دادم، در حالی که بهتر از تو بودند و تو را جلو انداختم در حالی که از دیگران کمتر بودی!....»(۹)
❗️به نظر میرسد که تنها امویان در دوران خلافت عمر تا حدودی حاشیه امنیت داشتند. نصب معاویهٔ سی و اندی ساله در شام در سال ۱۹ هجری(۱۰) به جای ابوعبیده جراح که پنجاه و هشت سال داشت.(۱۱) تأییدی بر دو نکتهٔ پیشین است.(۱۲)
عمر به شخص #معاویه توجه ویژهای داشت.
عمر با فرستادن محمد بن مسلمه به کوفه سر درِ خانهٔ سعد بن وقاص را به جرم کاخ سازی تخریب کرد. در همین حال، با این که معاویه را کسری (و شاه) عرب مینامید (۱۳) کاخ سازی او را در شام میدید ، هیچ عکسالعملی نشان نمیداد و حتی مانند دیگر والیان اموال فراوان او را ضبط و حتی محاسبه نمیکرد.(۱۴)
➖➖➖➖➖
۱- طبقات ابن سعد ۲۸۳/۳ (تصویر الحاقی)
۲- غریب الحدیث ابوعبید هروی۲۷۶/۳ و ....
۳- تاریخ مدینه دمشق ۲۷۶/۴۴
۴- المجالس و جواهر العلم ۵۷/۴
۵- الغدیر ج۶ صص۲۷۱-۲۷۷ تنها کسانی که اموالشان مشمول این قانون نبود #معاویه و #قنفذ بودند!
۶- طبقات الکبری ۳۷۳/۳
۷- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج۱۲ ص۴۴
۸- انساب الاشراف ۳۷۰/۱۰
۹- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۱۰۵/۱۲
* «زاده حنتمه»
[1⃣]
Telegram
attach 📎
#شجره_ملعونه (۲۰)
🔻بنی امیه و بازی با حدیث
┄┅━🜋𖣐🔥﴾﷽﴿🔥𖣐🜋━┅┄
🔖 این ایام ، روزهای آغازین حکومت بنی عباس است ، در روز ۱۲/ربیع الثانی سال ۱۳۲هجری قمری با سفاح اولین خلیفه عباسی #بیعت شد و با انقراض دولت بنی مروان ، دولت #بنی_امیه به کلی منقرض گردید، البته مروان در ۲۷/ذیحجه کشته شد، ولی در این روز با تأسیس دولت بنی عباس رسماً نام بنی امیه از صفحه خلافت برچیده شد.
✍🏻بی سبب نیست که رسول الله صلیالله علیه و آله بنی امیه را به شکل میمون هایۍ دیدند که بر منبرشان میپرند و دستور دادند اگر معاویه را بر منبر مشاهده کردند، به قتل برسانند. چون حضرت خاتم الأنبیاء صلیالله علیه و آله میدانستند که بنۍ امیه قرار است دین و سنت را بازیچه خود قرار دهند، و البته بنیعباس نیز دنبالهروی این سیاست با ترفندی منافقانهتر باشد!
در ادامه به چند نمونه میپردازیم.
احادیث سفارشۍ!
○در روایتۍ صحیح آمده:﴿اگر معاویه به ابوهریره پول میداد ساڪت میشد، و اگر پول را قطع میڪرد سخن میگفت!﴾
حَدثنَا الْعَلَاء بن عبد الْجَبَّار ثَنَا حَمَّاد بن سَلمَة عَن يَحيى بن سَعِيد عَن سَعيد بن الْمسيْب قَالَ كَانَ أَبُو هُرَيْرَة إِذا أعطَاهُ مُعَاوِيَة سَكَتْ وَإِذا أمْسَكَ عَنهُ تَكَلّمْ
📚📕الثقات،عجلۍ ج:۱ ص:۴۰۵
پس #ابوهریره به ازاۍ چندرغازۍ که معاویه به او پرداخت میکرد کتمان حدیث میکرد! وعکس این قضیه نیز صادق است!!
○➸━━➵━━━➵━━➸━┅┄
تحریف مسلمات تاریخ
○معمر بن راشد میگوید:﴿از زهرۍ پرسیدم ڪاتب معاهده صلح #حدیبیه چه کسۍ بود؟ زهری خندید وگفت علی بود، و اگر از اینها یعنۍ بنۍ امیه بپرسۍ خواهند گفت عثمان بود❗️﴾
حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، قثنا عَبْدُ الرَّزَّاقِ قَالَ: أنا مَعْمَرٌ قَالَ: سَأَلْتُ الزُّهْرِيَّ: مَنْ كَانَ كَاتِبَ الْكِتَابِ يَوْمَ الْحُدَيْبِيَةِ؟ فَضَحِكَ وَقَالَ: هُوَ عَلِيٌّ، وَلَوْ سَأَلْتَ هَؤُلَاءِ قَالُوا: عُثْمَانُ، يَعْنِي بَنِي أُمَيَّةَ.
📚📕فضائل الصحابة ج:۲ ص:۵۹۱
(ر.ک: تصویر الحاقی)
🔻اینڪه امیرالمؤمنین علیهالسلام ڪاتب معاهده صلح بود از بدیهۍ ترین مسلمات تاریخ است؛ ولی به اقرار ابن شهاب زُهری(*) که خود کاسه لیس بنی امیه بود، حتی به این قضیه هم رحم نمیکنند! تصور کنید که نسبت به فضائل امیرالمؤمنین علیهالسلام چه واکنشی داشتند!
○➸━━➵━━━➵━━➸━┅┄
تزویرِ روایت و اتّهام
○زهری میگوید: ﴿نزد ولید بن عبدالملک بودم،سپس آیه «وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ» را خواند وگفت این آیه در شأن علی بن ابی طالب نازل شد!!!﴾
«عَنِ الزُّهْرِيِّ قَالَ: " كُنْتُ عِنْدَ الْوَلِيدِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ فَتَلَا هَذِهِ الْآيَةَوَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»
📚📕 حلية الأولياء ج:۳ ص:۳۶۹
🔻ولید بن عبدالملک لعنه الله با تحریفۍ عجیب امیرالمومنین علیهالسلام را متولی قذف افک دانست و او را مستحق عذاب عظیم میداند! آنقدر دروغ او اشکار بود که حتی زهری به او تذکر میدهد که مصداق آیه «عبدالله بن ابی» بود نه حضرت امیر علیهالسلام!
🔚←پس بنۍ امیّه که در رأس آنان #معاویه قرار دارد از هیچ تلاشۍ براۍ #تحریف احادیث، سنت و تاریخ دریغ نمیڪردند.
* «محمد بن مسلم بن عبید الله بن عبدالله بن شهاب الزهری» معروف «ابن شهاب الزهری» است.
او از مقربان دستگاه اموی، و حدود سی سال قاضی دمشق پایتخت امویان، بود.
➖➖➖➖
@borrhan
🔻بنی امیه و بازی با حدیث
┄┅━🜋𖣐🔥﴾﷽﴿🔥𖣐🜋━┅┄
🔖 این ایام ، روزهای آغازین حکومت بنی عباس است ، در روز ۱۲/ربیع الثانی سال ۱۳۲هجری قمری با سفاح اولین خلیفه عباسی #بیعت شد و با انقراض دولت بنی مروان ، دولت #بنی_امیه به کلی منقرض گردید، البته مروان در ۲۷/ذیحجه کشته شد، ولی در این روز با تأسیس دولت بنی عباس رسماً نام بنی امیه از صفحه خلافت برچیده شد.
✍🏻بی سبب نیست که رسول الله صلیالله علیه و آله بنی امیه را به شکل میمون هایۍ دیدند که بر منبرشان میپرند و دستور دادند اگر معاویه را بر منبر مشاهده کردند، به قتل برسانند. چون حضرت خاتم الأنبیاء صلیالله علیه و آله میدانستند که بنۍ امیه قرار است دین و سنت را بازیچه خود قرار دهند، و البته بنیعباس نیز دنبالهروی این سیاست با ترفندی منافقانهتر باشد!
در ادامه به چند نمونه میپردازیم.
احادیث سفارشۍ!
○در روایتۍ صحیح آمده:﴿اگر معاویه به ابوهریره پول میداد ساڪت میشد، و اگر پول را قطع میڪرد سخن میگفت!﴾
حَدثنَا الْعَلَاء بن عبد الْجَبَّار ثَنَا حَمَّاد بن سَلمَة عَن يَحيى بن سَعِيد عَن سَعيد بن الْمسيْب قَالَ كَانَ أَبُو هُرَيْرَة إِذا أعطَاهُ مُعَاوِيَة سَكَتْ وَإِذا أمْسَكَ عَنهُ تَكَلّمْ
📚📕الثقات،عجلۍ ج:۱ ص:۴۰۵
پس #ابوهریره به ازاۍ چندرغازۍ که معاویه به او پرداخت میکرد کتمان حدیث میکرد! وعکس این قضیه نیز صادق است!!
○➸━━➵━━━➵━━➸━┅┄
تحریف مسلمات تاریخ
○معمر بن راشد میگوید:﴿از زهرۍ پرسیدم ڪاتب معاهده صلح #حدیبیه چه کسۍ بود؟ زهری خندید وگفت علی بود، و اگر از اینها یعنۍ بنۍ امیه بپرسۍ خواهند گفت عثمان بود❗️﴾
حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، قثنا عَبْدُ الرَّزَّاقِ قَالَ: أنا مَعْمَرٌ قَالَ: سَأَلْتُ الزُّهْرِيَّ: مَنْ كَانَ كَاتِبَ الْكِتَابِ يَوْمَ الْحُدَيْبِيَةِ؟ فَضَحِكَ وَقَالَ: هُوَ عَلِيٌّ، وَلَوْ سَأَلْتَ هَؤُلَاءِ قَالُوا: عُثْمَانُ، يَعْنِي بَنِي أُمَيَّةَ.
📚📕فضائل الصحابة ج:۲ ص:۵۹۱
(ر.ک: تصویر الحاقی)
🔻اینڪه امیرالمؤمنین علیهالسلام ڪاتب معاهده صلح بود از بدیهۍ ترین مسلمات تاریخ است؛ ولی به اقرار ابن شهاب زُهری(*) که خود کاسه لیس بنی امیه بود، حتی به این قضیه هم رحم نمیکنند! تصور کنید که نسبت به فضائل امیرالمؤمنین علیهالسلام چه واکنشی داشتند!
○➸━━➵━━━➵━━➸━┅┄
تزویرِ روایت و اتّهام
○زهری میگوید: ﴿نزد ولید بن عبدالملک بودم،سپس آیه «وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ» را خواند وگفت این آیه در شأن علی بن ابی طالب نازل شد!!!﴾
«عَنِ الزُّهْرِيِّ قَالَ: " كُنْتُ عِنْدَ الْوَلِيدِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ فَتَلَا هَذِهِ الْآيَةَوَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»
📚📕 حلية الأولياء ج:۳ ص:۳۶۹
🔻ولید بن عبدالملک لعنه الله با تحریفۍ عجیب امیرالمومنین علیهالسلام را متولی قذف افک دانست و او را مستحق عذاب عظیم میداند! آنقدر دروغ او اشکار بود که حتی زهری به او تذکر میدهد که مصداق آیه «عبدالله بن ابی» بود نه حضرت امیر علیهالسلام!
🔚←پس بنۍ امیّه که در رأس آنان #معاویه قرار دارد از هیچ تلاشۍ براۍ #تحریف احادیث، سنت و تاریخ دریغ نمیڪردند.
* «محمد بن مسلم بن عبید الله بن عبدالله بن شهاب الزهری» معروف «ابن شهاب الزهری» است.
او از مقربان دستگاه اموی، و حدود سی سال قاضی دمشق پایتخت امویان، بود.
➖➖➖➖
@borrhan
Telegram
attach 📎
#خط_فکری_یهود (۴۲)
#عرضه_قرآن (۷) #فرحة_الزهراء
#شهادت_رسولخدا (۷۳)
🔻خلیفه و اهل کتاب
💡کمتر شنیدهاید!
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔖رابطهٔ قدیمی خلیفه با اهل کتاب که به سالهای پیش از #هجرت او برمیگشت، در دوران خلافت به نقطهٔ عطف جدیدی رسید.
❗️خلیفه که اصولاً در زمان خلافتش همگان را از نقل احادیث و روایات دوران پیامبر صلیالله علیه و آله به شدت نهی میکرد و متخلفان را با تازیانه پاسخ میگفت، اهل کتاب(:یهودیان) را در نقل داستانهای تاریخی آزاد گذاشته بود.
کعب الاحبار ، بزرگ یهودیان در یمن، در زمان عمَر ایمان آورد و بلافاصله مسئولیت حکومتی گرفت و شروع به نقل حدیث کرد. او به نوعی مفسر اصلی مورد تأیید دستگاه خلافت بود که نقل او تفسیر آیات قرآن محسوب میشد.
در منابع اهل تسنن، صحابهٔ زیادی از او حدیث نقل کردهاند و این در حالی است که صحابه، پیامبرخدا را دیده بودند و کعب الاحبار در زمان آن حضرت اصلاً مسلمان نبود! این وقایع در حالی اتفاق میافتاد که در همان زمان، حتی فردی مانند #ابوهریره ، نیز به دستور خلیفه ، از نقل حدیث منع شده بود و به همین علت تازیانه خورده بود.(۱)
همو میگوید: کسی در دوران عمَر نبود که حدیث نقل کند و خون از پشتش جاری نشود(۲)
تَمیم دارِی (۳) و زید بن ثابت ، دو یهودی زادهٔ دیگر بودند که در زمان عمر به مشاغل رسمی منصوب شدند.(۴)
جالب آن که این زید بن ثابتِ تازه مسلمان بود که در زمان ابوبکر و با تأیید عمر ، مسئول جمع آوری قرآن شد تا در مقابل قرآن امیرمؤمنان علیهالسلام ، دستگاه خلافت ، قرآنی برای عرضه داشته باشد.(۵) نام یهودی تازه مسلمانی مانند عبدالله بن سَلام را نیز باید به این فهرست افزود!
در ستودن راه و روش یهودیان، اشارات فراوانی برای اهل دقت در سفر خلیفه به سال ۱۶ یا ۱۷ هجری به فلسطین و شام و به خصوص شهر بیتالمقدس (:اورشلیم) وجود دارد.(۶)
البته در مقابل نیز یهودیان خلیفه را میستودند و ادعا میکردند که نام او در تورات و کتب پیشینیان آمده است (۷) و یا کعب الاحبار ادعا میکرد که خصوصیات و صفت عمر را در تورات یافته است؛ که این تملق گویی حتی تعجب شخص خلیفه را به همراه داشت.(۸) در منابع اهل تسنن آمده است که :
« به ما چنین رسیده است که نخست، اهل کتاب به عمر، #فاروق (جدا کننده حق و باطل) لقب دادند و مسلمانان این را از سخن آنان نقل میکردند.»(۹: تصویر الحاقی)
به هر روی آنچه از عملکرد خلیفه دوم در دوران خلافتش استنباط میشود، این است که او دست یهودیان را در اموری که به ظاهر امور فرهنگی جامعهٔ مسلمانان تلقی میشد، باز گذاشته بود. به نظر میرسد که اینگونه انتصابها ، 🔚وام خلیفه به اهل کتاب باشد که رابطه و همکاری صمیمانهٔ آنان در دوران حیات نبوی، باعث به ثمر نشستن سقیفه شد.
در عین حال یهودیان به عنوان یک اقلیت صاحب تمدن و فرهنگ اصیل، همواره در سیاستها به سمت قدرتهای جدید و بالقوه تمایل داشتند و به 🔚نوعی نقش ستون پنجمی را برای حکومتهای وقت بازی میکردند. عمر نیز از این موضوع بیاطلاع نبود.
←همین یهودیان بودند که به فناوری تولید سم آگاهی داشتند و در مسموم کردن پیامبر به منافقان کمک کردند. همینان نیز به کمک خلیفهٔ دوم و همکارانش آمدند و شروع بیماری خلیفهٔ اول نیز به سم آنان بود.
خلیفهٔ دوم با آگاهی کامل از این موضوع که محل فرآوری این سم در مناطق یهودی نشین #خیبر (هم چنین احتمالا تیماء و وادی القری جایی در شمال منطقه خیبر) بود را با کوچ دادن یهودیان این مناطق از بین برد. این کار به بهانههای واهی(۱۰) و یا ادعای این که پیامبر در آخرین لحظات عمر خویش فرمودهاند:
«در جزیره العرب دو دین نباشد» اتفاق افتاد(۱۱) تا او نیز به سم از میان نرود. آری علیرغم ممنوع بودن نقل حدیث این بار نیز حدیث مجعول دیگری به کمک عمر بن خطاب میآید تا او را در سیاستهای راهبردیاش هدایت کند!
دستور قابل تأمل دیگری که عمر آن را وضع کرد عدم اجازه برای حضور بیش از ۳روز بازرگانان اهل کتاب بود. در این مدت آنان باید کالای خود را فروخته و مدینه را ترک میکردند.(۱۲) این دستور که به ظاهر تنها در شهر مدینه (و نه کوفه، بصره، و حتی در مکه و طائف) به شکلی جدی پیگیری میشد ، در راستای ماجرای فوقالذکر شنیدنی است.
---------------
۱- شرح نهج ابن ابی الحدید ۳۶۰/۱
۲- تاریخ ابن عساکر ۱۱/۳
۳- نام او نیز به عنوان یکی از روایت مشهور حدیث در تاریخ ثبت است. او آنچنان مشهور است که نام او در قابهای حکاکی شده در ایوان اول مسجدالنبی در کنار نام بزرگان اسلام مانندامیرمؤمنان و حسنین ع، خلفای راشدین و امامان فقه عامه مانند شافعی، مالکی،...نگاشته شده است!
۴- التنبیه و الاشراق ص۲۵۴
۵- امتاع الاسماع ۲۴۸/۴
۶- ر.ک: سنن بیهقی ۴۱/۵
۷- تاریخ طبری ۴۶۶/۴
۸- تاریخ طبری ۱۹۱/۴
۹- سخن محمد بن شهابالدین زهری از تاریخ نگاران قرن اول، به نقل از تاریخ المدینة المنورة ٦٢٢/٣
(1⃣)
#عرضه_قرآن (۷) #فرحة_الزهراء
#شهادت_رسولخدا (۷۳)
🔻خلیفه و اهل کتاب
💡کمتر شنیدهاید!
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
🔖رابطهٔ قدیمی خلیفه با اهل کتاب که به سالهای پیش از #هجرت او برمیگشت، در دوران خلافت به نقطهٔ عطف جدیدی رسید.
❗️خلیفه که اصولاً در زمان خلافتش همگان را از نقل احادیث و روایات دوران پیامبر صلیالله علیه و آله به شدت نهی میکرد و متخلفان را با تازیانه پاسخ میگفت، اهل کتاب(:یهودیان) را در نقل داستانهای تاریخی آزاد گذاشته بود.
کعب الاحبار ، بزرگ یهودیان در یمن، در زمان عمَر ایمان آورد و بلافاصله مسئولیت حکومتی گرفت و شروع به نقل حدیث کرد. او به نوعی مفسر اصلی مورد تأیید دستگاه خلافت بود که نقل او تفسیر آیات قرآن محسوب میشد.
در منابع اهل تسنن، صحابهٔ زیادی از او حدیث نقل کردهاند و این در حالی است که صحابه، پیامبرخدا را دیده بودند و کعب الاحبار در زمان آن حضرت اصلاً مسلمان نبود! این وقایع در حالی اتفاق میافتاد که در همان زمان، حتی فردی مانند #ابوهریره ، نیز به دستور خلیفه ، از نقل حدیث منع شده بود و به همین علت تازیانه خورده بود.(۱)
همو میگوید: کسی در دوران عمَر نبود که حدیث نقل کند و خون از پشتش جاری نشود(۲)
تَمیم دارِی (۳) و زید بن ثابت ، دو یهودی زادهٔ دیگر بودند که در زمان عمر به مشاغل رسمی منصوب شدند.(۴)
جالب آن که این زید بن ثابتِ تازه مسلمان بود که در زمان ابوبکر و با تأیید عمر ، مسئول جمع آوری قرآن شد تا در مقابل قرآن امیرمؤمنان علیهالسلام ، دستگاه خلافت ، قرآنی برای عرضه داشته باشد.(۵) نام یهودی تازه مسلمانی مانند عبدالله بن سَلام را نیز باید به این فهرست افزود!
در ستودن راه و روش یهودیان، اشارات فراوانی برای اهل دقت در سفر خلیفه به سال ۱۶ یا ۱۷ هجری به فلسطین و شام و به خصوص شهر بیتالمقدس (:اورشلیم) وجود دارد.(۶)
البته در مقابل نیز یهودیان خلیفه را میستودند و ادعا میکردند که نام او در تورات و کتب پیشینیان آمده است (۷) و یا کعب الاحبار ادعا میکرد که خصوصیات و صفت عمر را در تورات یافته است؛ که این تملق گویی حتی تعجب شخص خلیفه را به همراه داشت.(۸) در منابع اهل تسنن آمده است که :
« به ما چنین رسیده است که نخست، اهل کتاب به عمر، #فاروق (جدا کننده حق و باطل) لقب دادند و مسلمانان این را از سخن آنان نقل میکردند.»(۹: تصویر الحاقی)
به هر روی آنچه از عملکرد خلیفه دوم در دوران خلافتش استنباط میشود، این است که او دست یهودیان را در اموری که به ظاهر امور فرهنگی جامعهٔ مسلمانان تلقی میشد، باز گذاشته بود. به نظر میرسد که اینگونه انتصابها ، 🔚وام خلیفه به اهل کتاب باشد که رابطه و همکاری صمیمانهٔ آنان در دوران حیات نبوی، باعث به ثمر نشستن سقیفه شد.
در عین حال یهودیان به عنوان یک اقلیت صاحب تمدن و فرهنگ اصیل، همواره در سیاستها به سمت قدرتهای جدید و بالقوه تمایل داشتند و به 🔚نوعی نقش ستون پنجمی را برای حکومتهای وقت بازی میکردند. عمر نیز از این موضوع بیاطلاع نبود.
←همین یهودیان بودند که به فناوری تولید سم آگاهی داشتند و در مسموم کردن پیامبر به منافقان کمک کردند. همینان نیز به کمک خلیفهٔ دوم و همکارانش آمدند و شروع بیماری خلیفهٔ اول نیز به سم آنان بود.
خلیفهٔ دوم با آگاهی کامل از این موضوع که محل فرآوری این سم در مناطق یهودی نشین #خیبر (هم چنین احتمالا تیماء و وادی القری جایی در شمال منطقه خیبر) بود را با کوچ دادن یهودیان این مناطق از بین برد. این کار به بهانههای واهی(۱۰) و یا ادعای این که پیامبر در آخرین لحظات عمر خویش فرمودهاند:
«در جزیره العرب دو دین نباشد» اتفاق افتاد(۱۱) تا او نیز به سم از میان نرود. آری علیرغم ممنوع بودن نقل حدیث این بار نیز حدیث مجعول دیگری به کمک عمر بن خطاب میآید تا او را در سیاستهای راهبردیاش هدایت کند!
دستور قابل تأمل دیگری که عمر آن را وضع کرد عدم اجازه برای حضور بیش از ۳روز بازرگانان اهل کتاب بود. در این مدت آنان باید کالای خود را فروخته و مدینه را ترک میکردند.(۱۲) این دستور که به ظاهر تنها در شهر مدینه (و نه کوفه، بصره، و حتی در مکه و طائف) به شکلی جدی پیگیری میشد ، در راستای ماجرای فوقالذکر شنیدنی است.
---------------
۱- شرح نهج ابن ابی الحدید ۳۶۰/۱
۲- تاریخ ابن عساکر ۱۱/۳
۳- نام او نیز به عنوان یکی از روایت مشهور حدیث در تاریخ ثبت است. او آنچنان مشهور است که نام او در قابهای حکاکی شده در ایوان اول مسجدالنبی در کنار نام بزرگان اسلام مانندامیرمؤمنان و حسنین ع، خلفای راشدین و امامان فقه عامه مانند شافعی، مالکی،...نگاشته شده است!
۴- التنبیه و الاشراق ص۲۵۴
۵- امتاع الاسماع ۲۴۸/۴
۶- ر.ک: سنن بیهقی ۴۱/۵
۷- تاریخ طبری ۴۶۶/۴
۸- تاریخ طبری ۱۹۱/۴
۹- سخن محمد بن شهابالدین زهری از تاریخ نگاران قرن اول، به نقل از تاریخ المدینة المنورة ٦٢٢/٣
(1⃣)
Telegram
attach 📎