[ کانال برهان ]
11.1K subscribers
22.9K photos
1.79K videos
740 files
13K links
مرکز نشر دروس اعتقادی اهل بیت علیهم‌السلام
+ مباحث نقد فرق ضاله

👤پرسش و پاسخ @EDborrhan


کانالهای زیرمجموعه:
@fariadras
@borrhan2
@borrhanlibrary
@borrhanmedia
@dinclass

اینستا:
https://t.me/pageborhan
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
#معجزات_الائمه

جلوه‌هایی از ولادت حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف از زبان حکیمه خاتون بنت الامام محمد الجواد علیه السلام

▪️▪️

حضرت حکیمه دختر امام محمد تقی (ع) گفت ابومحمد امام حسن عسکری (ع) در شب #نیمه_شعبان سال دویست و پنجاه و پنج مرا احضار کرد و فرمود: ای عمه امشب افطارت را نزد من باش چون خداوند ترا خوشحال می‏نماید به خلیفه و حجت و جانشین بعد از من،
از این خبر خوشحالی زاید الوصفی مرا فرا گرفت لباسهایم را جمع کردم همان ساعت به محضر حضرت ابی‏‌محمد (ع) آمدم و او در صحن خانه نشسته بود و اطرافش را خدمة آن حضرت گرفته بودند ، گفتم فدایت شوم جانشین شما از کدام یک از همسرانت می‏باشد؟
فرمود از سوسن من به همه خدمه چشم گرداندم از هیچیک اثر حمل ندیدم بجز سوسن، حکیمه گفت وقتی که نماز مغرب و عشا را اداء کردم کنار سفره آمدیم من و سوسن افطار کردیم و در یک اتاق خوابیدیم اندکی خوابیدم و از خواب بیدار شدم همواره درباره مژده امام (ع) که امشب خلف (مهدی ع) بدنیا می‏آید و ولی خدا (ع) امشب پا به عرصه وجود می‏گذارد فکر میکردم،
قبل از وقت نماز بیدار شدم و نماز شب را بجای آوردم و به نماز وتر رسیدم سوسن هم از خواب بیدار شد و تجدید وضو نمود و به نماز شب ایستاد و به نماز وتر رسید، در دلم خطور کرد طلوع فجر نزدیک است وعده امام (ع) تحقق نیافت و به افق نگریستم دیدم فجر اول طالع شد. شک‌ام زیادتر شد از وعده امام حسن عسکری (ع) در این هنگام صدای امام (ع) را از حجره‏‌اش شنیدم می‏فرمود:
شک نکن آن امری که می‏باید اتفاق افتد الساعة انشاءالله خواهد بوقوع پیوست؛
حکیمه گفت از حضرت ابی‏محمد (ع) شرمنده شدم و از آنچه که در دلم افتاده بود خجل شدم و
برگشتم به اتاق در حالی که شرمنده بودم دیدم سوسن نمازش را قطع کرد و بیرون آمده در حالی که ترسان بود؛
باو گفتم پدر و مادرم بفدایت آیا احساس درد می‏کنی گفت ای عمه من درد شدیدی دارم گفتم : انشاءالله ترسی بر تو نیست فرشی در وسط اتاق گسترانیدم و او را بر آن فرش نشاندم و من بجایی که معمولا قابله‏ ها برای گرفتن بچه می‏نشینند نشستم او دستم را گرفت و تکانی شدید خورد سپس ناله‏‌ای کرد و کلمه‏‌ی شهادتین گفت ؛
👈 به دامن #نرجس نگریستم در این هنگام ولی الله حجة بن الحسن (ع) صلوات و سلامه علیه را دیدم بر هفت موضع خود را به زمین گذارده دو بازویش را گرفتم و به دامن خود نشاندم او را نظیف و پاکیزه از هر چیز یافتم صدای حضرت ابومحمد (ع) را در این لحظه شنیدم می‏فرمود:
ای عمه فرزندم را به نزد من بیاور و من او را بدست پدر دادم حضرت امام حسن عسکری (ع) زبانش را بیرون آورد و بچشم کودک مالید او چشم گشود آنگاه زبان خود را به دهان کودکش نهاد و کامش را با زبان خود برداشت زبان خود را بگوش کودکش نهاد و او را به پای چپ خود نشانید و حجة خدا (علیه‌السلام) درست نشست و دست مبارک خود را بر سر کودک کشید و فرمود:
👈 پسرم به اذن و قدرت و امر خدا سخن بگو و استعاذه نمود از شیطان مردود و رانده شده و سخن را چنین شروع کرد:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم. و ما اراده نموده‏‌ایم بر مستضعفان عالم منت گذاریم و آنان را پیشوا سازیم و وارث گردانیم و آنها را در زمین قدرت بخشیم و به فرعون و هامان و لشکریانش چیزی را که از آن وحشت دارند نشان دهیم.
آنگاه #صلوات بر رسول خدا (ص) و امیر مؤمنان (ع) و یکایک ائمه (ع) فرستاد تا اینکه به پدرش رسد،
پس حضرت ابومحمد (ع) کودک را بمن سپرد و فرمود ای عمه او را به مادرش برگردان تا چشمش روشن شود و غمگین نباشد و بداند که وعده خداوند حق است ولکن بیشتر مردم این موضوع را نمی‏دانند ؛
او را به مادرش سپردم در حالیکه طلوع فجر صادق شده بود نماز صبح را بجای آوردم و تا طلوع آفتاب تعقیبات خواندم آنگاه با حضرت ابی‏محمد (ع) خداحافظی نمودم و به منزلم برگشتم و پس از سه روز مشتاق دیدار ولی خدا شدم به نزد وی رفتم و به حجره سوسن رفتم نه اثری یافتم و نه ذکری شنیدم ،
دوست نداشتم که از کسی بپرسم بخدمت امام ابی‏محمد (ع) رسیدم شرم داشتم که آغاز سئوال کنم حضرت آغاز سخن کرد و فرمود: ای عمه ولی خدا (ع) در حمایت و نگهداری و پوشش و غیب الهی است تا خدا اذنش بدهد و ظاهر شود و چون وفات من فرا رسد و دیدی که شیعیانم درباره‏‌ی جانشینم اختلاف کنند به افراد موثق خبر ده و باید این امر نزد تو و آنان مخفی و مکتوم بماند زیرا خدا ولی خود را از مردم پنهان و محجوب از بندگانش فرموده هیچکس او را نمی‏بیند تا آنکه جبرئیل (ع) اسب سواریش را حاضر کند.

📓📔الغیبة للطوسی، ص234و235و236


@borrhan
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ #پیشگویی

عبارتی بسیار جالب و تأمل برانگیز در انجیل مرقس

~~~~~~🔅🔅~~~~~

🔅السلام علیكِ یا بنت حواری عیسی

شمعون بن صفا، بزرگ حواریون و وصی حضرت عیسی علیه السلام که مسیحیان او را پطرس مقدس نیز می‌نامند، نياى مادرى حضرت #نرجس خاتون سلام الله علیها هستند.

👈 در انجیل مرقس، از اناجیل چهارگانه مسیحیت، در قسمتِ مشخص شده در تصویر ، كه از متن عبرى گرفته شده، به لقب Bo.a.ner'ges در جمع حواریون اشاره شده است.

هر چند مترجم تلاش نموده با توجه به داده‌های خود با اما و اگر ، شرحی نه چندان مقبول بر این عبارت دهد ، اما این لقب از #منظر ما #شیعیان بسیار #آشناتر و #معنادارتر است.

به نظر می‌رسد عبارت بوآ-نرگس با توجه به شباهت بسیار زیاد و نزدیک زبان عربی و عبری، هم معنا با عبارت عربىِ ابو-نرجس ، و به معناى پدر و جدّ نرگس باشد ، و اشاره به لقب جناب شمعون صفا است.
__________

جالب است بدانید که در متون تاريخى نام پدر‌بزرگ حضرت نرجس خاتون علیها‌السلام ، #قيصر_بارداس ثبت شده كه قيصر روم بوده اند و داستانهای مربوط به عروسى حضرت نرجس سلام الله علیها و اتفافات شگرف و عجیب رخ داده در آن ، به دوران امپراطورى اين فرد مرتبط است.

بر اساس تحقيقات زلزله شناسى به روشنى زلزله‌هايی در منطقه كنستانتينوپل، استانبول امروزى و آسياى صغير ، مخصوصا #دو_زلزله شدید با فاصله کم در همان زمان وقوع ازدواج‌های حضرت ملیکه خاتون سلام الله علیها قابل رديابى است و
این خود مدرک مهم دیگری است در جهت اثبات صحت سرگذشت شگفت آور و اعجازگونهء والده ماجده امام عصر ارواحنافداه.

پ.ن : زلزله شناسان از روى تِرك ها و میزان شكست سطوح زمين ،وسعت ، زمان و تعداد حدودى زلزله ها را ميتوانند روشن كنند.

------------------------
@borrhan