🔥 #تهدید به آتش زدن بیت فاطمی سلام الله علیها (۶)
🅾 ابن شحنه (عال مشهور اهل سنت) مینویسد:
ثم إن عمر جاء بیت علی لیحرقه على من فیه، فلقیته فاطمة - رضی الله عنها - فقال: ادخلوا فیما دخلت فیه الأمة.
ابن الشحنة، محب الدین محمد بن محمد (المتوفى 815 هـ)، روض المناظر فی علم الأوائل والأواخر، ص101، تحقیق: سید محمد مهنى، الناشر: دار الکتب العلمیة، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1997 م.
سپس عمر بن الخطاب به سوی خانه ی علی آمد تا آن را بر سر کسانی که داخل آن هستند به آتش بکشد و فاطمه - رضی الله عنها - را دید و به او گفت: در آن چه امت بدان داخل شدند (یعنی #بیعت با ابوبکر) داخل شوید.
@borrhan
🅾 ابن شحنه (عال مشهور اهل سنت) مینویسد:
ثم إن عمر جاء بیت علی لیحرقه على من فیه، فلقیته فاطمة - رضی الله عنها - فقال: ادخلوا فیما دخلت فیه الأمة.
ابن الشحنة، محب الدین محمد بن محمد (المتوفى 815 هـ)، روض المناظر فی علم الأوائل والأواخر، ص101، تحقیق: سید محمد مهنى، الناشر: دار الکتب العلمیة، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1997 م.
سپس عمر بن الخطاب به سوی خانه ی علی آمد تا آن را بر سر کسانی که داخل آن هستند به آتش بکشد و فاطمه - رضی الله عنها - را دید و به او گفت: در آن چه امت بدان داخل شدند (یعنی #بیعت با ابوبکر) داخل شوید.
@borrhan
🔥 #تهدید به آتش زدن بیت فاطمی سلام الله علیها (۷)
🅾 ابن عبد ربه اندلسی، از علمای اهل سنت در کتاب العقد الفرید پیرامون تهدید به آتش افروزی خانه صدیقه کبری سلام الله علیها توسط عمر بن خطاب چنین مینویسد:
ابن عبد ربه وقتی اسامی افرادی را که با ابوبکر بیعت نکرده بودند می شمرد و می گوید:
آنها علی و عباس و زبیر وسعد بن عبادة بودند. اما علی و عباس و زبیر در خانه فاطمه سلام الله علیها نشسته بودند تا اینکه ابوبکر به عمر بن خطاب مأموریت داد که برود و آنان را از خانه بیرون بیاورد و به وى گفت: چنانچه مقاومت کردند و از بیرون آمدن خوددارى کردند، با آنان جنگ کن. عمر با شعله آتشى که همراه داشت و آن را به قصد آتش زدن خانه فاطمه علیها السلام برداشته بود، به سوى آنها حرکت کرد.
فاطمه علیها السلام فرمودند: اى پسرخطاب! آتش آورده اى که خانه مرا بسوزانى؟ عمر گفت: بله.
📚العقد الفرید، چاپ دار الکتب العلمیة - بیروت، ج5، ص13
@borrhan
🅾 ابن عبد ربه اندلسی، از علمای اهل سنت در کتاب العقد الفرید پیرامون تهدید به آتش افروزی خانه صدیقه کبری سلام الله علیها توسط عمر بن خطاب چنین مینویسد:
ابن عبد ربه وقتی اسامی افرادی را که با ابوبکر بیعت نکرده بودند می شمرد و می گوید:
آنها علی و عباس و زبیر وسعد بن عبادة بودند. اما علی و عباس و زبیر در خانه فاطمه سلام الله علیها نشسته بودند تا اینکه ابوبکر به عمر بن خطاب مأموریت داد که برود و آنان را از خانه بیرون بیاورد و به وى گفت: چنانچه مقاومت کردند و از بیرون آمدن خوددارى کردند، با آنان جنگ کن. عمر با شعله آتشى که همراه داشت و آن را به قصد آتش زدن خانه فاطمه علیها السلام برداشته بود، به سوى آنها حرکت کرد.
فاطمه علیها السلام فرمودند: اى پسرخطاب! آتش آورده اى که خانه مرا بسوزانى؟ عمر گفت: بله.
📚العقد الفرید، چاپ دار الکتب العلمیة - بیروت، ج5، ص13
@borrhan
#نقد_مدعی_یمانی
⚠️ قابل توجه پیروان احمد بصری که همانند دیگر مدعیان دروغین تاریخ، با استناد به خواب و رویا #دین و #امام_جدید آوردهاند:::
✅ احیای دین خدا به وسیلهی خواب شناخته نمیشود و حجیت شرعی ندارد!!
علامه بزرگوار مجلسی رضوان الله علیه مینویسد:
🔸 این سخن باقی ماند که آیا خواب دیدن (پیامبر و ائمه علیهم السلام) در احکام شرعی حجت هست یا خیر؟ میتوان اشکال گرفت و گفت: خیر حجت نیست، چون از امام صادق علیهالسلام به چند سند صحیح حدیث آمده که، دین خدا تبارك و تعالی عزیزتر از آن است که در خواب دیده شود.
و ممکن است گفته شود مقصود این است که اصل شرعیت احکام به خواب ثابت نمیشود،
بلکه به وحی روشن است و به هر حال باید آن را به خواب انبیاء و ائمه علیهم السلام تخصیص داد، زیرا خواب آنها چون وحی است.
📗 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۵۸، ص: ۲۳۷
http://lib.eshia.ir/71860/58/237
❗️❕⁉️وقتی یک حکم شرعی ساده توسط #خواب ثابت نمیشود، آیا اصل اعتقاد و عنصر اصول دین با خواب اثبات میشود؟؟؟
فتأمل....
@borrhan
⚠️ قابل توجه پیروان احمد بصری که همانند دیگر مدعیان دروغین تاریخ، با استناد به خواب و رویا #دین و #امام_جدید آوردهاند:::
✅ احیای دین خدا به وسیلهی خواب شناخته نمیشود و حجیت شرعی ندارد!!
علامه بزرگوار مجلسی رضوان الله علیه مینویسد:
🔸 این سخن باقی ماند که آیا خواب دیدن (پیامبر و ائمه علیهم السلام) در احکام شرعی حجت هست یا خیر؟ میتوان اشکال گرفت و گفت: خیر حجت نیست، چون از امام صادق علیهالسلام به چند سند صحیح حدیث آمده که، دین خدا تبارك و تعالی عزیزتر از آن است که در خواب دیده شود.
و ممکن است گفته شود مقصود این است که اصل شرعیت احکام به خواب ثابت نمیشود،
بلکه به وحی روشن است و به هر حال باید آن را به خواب انبیاء و ائمه علیهم السلام تخصیص داد، زیرا خواب آنها چون وحی است.
📗 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۵۸، ص: ۲۳۷
http://lib.eshia.ir/71860/58/237
❗️❕⁉️وقتی یک حکم شرعی ساده توسط #خواب ثابت نمیشود، آیا اصل اعتقاد و عنصر اصول دین با خواب اثبات میشود؟؟؟
فتأمل....
@borrhan
#نقد_ابن_عربی
💥ابن عربی ، مدعی عرفان و ادعای دیدن خدا در #خواب !!
❌ همانا من خدا را دو بار در خواب دیدم که به من گفت بندگانم را نصیحت کن!
📚 الفتوحات المکیة، ج۵، ص۱۵۶-۱۵۷.
🔻 این در حالی است که به فرموده امام صادق علیه السلام چنین کسی دین ندارد!!!
شیخ صدوق روایت کرده است :
امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند نه در خواب دیده میشود نه بیداری و نه در دنیا و نه در آخرت. هرکس معتقد به دیدن خدا باشد،
دین ندارد.
📚 امالی شیخ صدوق، صفحه ۴۳۵، مجلس ۸۹، حدیث ۵
@borrhan
💥ابن عربی ، مدعی عرفان و ادعای دیدن خدا در #خواب !!
❌ همانا من خدا را دو بار در خواب دیدم که به من گفت بندگانم را نصیحت کن!
📚 الفتوحات المکیة، ج۵، ص۱۵۶-۱۵۷.
🔻 این در حالی است که به فرموده امام صادق علیه السلام چنین کسی دین ندارد!!!
شیخ صدوق روایت کرده است :
امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند نه در خواب دیده میشود نه بیداری و نه در دنیا و نه در آخرت. هرکس معتقد به دیدن خدا باشد،
دین ندارد.
📚 امالی شیخ صدوق، صفحه ۴۳۵، مجلس ۸۹، حدیث ۵
@borrhan
#شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
#بیعت_اجباری
#عیادت_شیخین
#اسناد_غضب
#فدک
✅ فرازهایی از واقعه #هجوم به بیت وحی
✅ عیادت غاصبین از حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها
〰〰〰➖➖▪️〰➖▪️
علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه روایت میکند::
⚫️ ثم قام عمر فمشى معه جماعة حتى أتوا باب فاطمة / فدقوا الباب فلما سمعت أصواتهم نادت بأعلا صوتها باكية : يا رسول الله ما ذا لقينا بعدك من ابن الخطاب وابن أبي قحافة ، فلما سمع القوم صوتها وبكاءها انصرفوا باكين ، فكادت قلوبهم تتصدع وأكبادهم تتفطر ، وبقي عمر ومعه قوم فأخرجوا عليا ومضوا به إلى أبي بكر فقالوا بايع فقال إن أنا لم أفعل فمه قالوا إذا والله الذي لا إله إلا هو نضرب عنقك ، قال إذا تقتلون عبدالله وأخا رسوله ، فقال عمر : أما عبدالله فنعم ، وأما أخا رسوله فلا [١] وأبوبكر ساكت لا يتكلم.
فقال له عمر : ألا تأمر فيه بأمرك؟ فقال لا أكرهه على شئ ما كانت فاطمة إلى جنبه ، فلحق على بقبر رسول الله 9 يصيح ويبكي وينادى يابن أم إن القوم استضعفوني وكادوا يقتلوتني.
فقال عمر لابي بكر : انطلق بنا إلى فاطمة فانا قد أغضبناها ، فانطلقا جميعا فاستأذنا على فاطمة فلم تأذن لهما فأتيا عليا فكلماه فأدخلهما عليها فلما قعدا عندها حولت وجهها إلى الحايط ، فسلما عليها ، فلم ترد 8 فتكلم أبوبكر فقال : يا حبيبة رسول الله والله إن قرابة رسول الله أحب إلى أن أصل من قرابتي وإنك لاحب إلى من عائشة ابنتي ، ولوددت يوم مات أبوك أني مت ولا أبقي بعده ، أفتراني أعرفك وأعرف فضلك وشرفك ، وأمنعك حقك وميراثك من رسول الله إلا إني سمعت رسول الله 9 يقول نحن معاشر الانبياء لا نورث وما تركناه فهو صدقة فقالت أرأيتكما إن حدثتكما حديثا من رسول الله 9 أتعرفانه وتعقلانه؟ قالا : نعم ، فقالت نشدتكما بالله ألم تسمعا من رسول الله 9 يقول : رضا فاطمة من رضاى وسخط فاطمة من سخطى ، ومن أحب فاطمة ابنتي فقد أحبني ، ومن أرضا فاطمة فقد أرضاني ، ومن أسخط فاطمة فقد أسخطني؟ قالا : نعم ، سمعناه من رسول الله قالت : فاني أشهد الله وملائكته أنكما أسخطتماني ، وما أرضيتمانى ولئن لقيت النبى لاشكونكما إليه ، قال أبوبكر : عائذا بالله من سخطه و سخطك يا فاطمة ، ثم انتخب أبوبكر باكيا يكاد نفسه أن تزهق وهي تقول : والله لادعون الله عليك في كل صلاة اصليها.
《1》
#بیعت_اجباری
#عیادت_شیخین
#اسناد_غضب
#فدک
✅ فرازهایی از واقعه #هجوم به بیت وحی
✅ عیادت غاصبین از حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها
〰〰〰➖➖▪️〰➖▪️
علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه روایت میکند::
⚫️ ثم قام عمر فمشى معه جماعة حتى أتوا باب فاطمة / فدقوا الباب فلما سمعت أصواتهم نادت بأعلا صوتها باكية : يا رسول الله ما ذا لقينا بعدك من ابن الخطاب وابن أبي قحافة ، فلما سمع القوم صوتها وبكاءها انصرفوا باكين ، فكادت قلوبهم تتصدع وأكبادهم تتفطر ، وبقي عمر ومعه قوم فأخرجوا عليا ومضوا به إلى أبي بكر فقالوا بايع فقال إن أنا لم أفعل فمه قالوا إذا والله الذي لا إله إلا هو نضرب عنقك ، قال إذا تقتلون عبدالله وأخا رسوله ، فقال عمر : أما عبدالله فنعم ، وأما أخا رسوله فلا [١] وأبوبكر ساكت لا يتكلم.
فقال له عمر : ألا تأمر فيه بأمرك؟ فقال لا أكرهه على شئ ما كانت فاطمة إلى جنبه ، فلحق على بقبر رسول الله 9 يصيح ويبكي وينادى يابن أم إن القوم استضعفوني وكادوا يقتلوتني.
فقال عمر لابي بكر : انطلق بنا إلى فاطمة فانا قد أغضبناها ، فانطلقا جميعا فاستأذنا على فاطمة فلم تأذن لهما فأتيا عليا فكلماه فأدخلهما عليها فلما قعدا عندها حولت وجهها إلى الحايط ، فسلما عليها ، فلم ترد 8 فتكلم أبوبكر فقال : يا حبيبة رسول الله والله إن قرابة رسول الله أحب إلى أن أصل من قرابتي وإنك لاحب إلى من عائشة ابنتي ، ولوددت يوم مات أبوك أني مت ولا أبقي بعده ، أفتراني أعرفك وأعرف فضلك وشرفك ، وأمنعك حقك وميراثك من رسول الله إلا إني سمعت رسول الله 9 يقول نحن معاشر الانبياء لا نورث وما تركناه فهو صدقة فقالت أرأيتكما إن حدثتكما حديثا من رسول الله 9 أتعرفانه وتعقلانه؟ قالا : نعم ، فقالت نشدتكما بالله ألم تسمعا من رسول الله 9 يقول : رضا فاطمة من رضاى وسخط فاطمة من سخطى ، ومن أحب فاطمة ابنتي فقد أحبني ، ومن أرضا فاطمة فقد أرضاني ، ومن أسخط فاطمة فقد أسخطني؟ قالا : نعم ، سمعناه من رسول الله قالت : فاني أشهد الله وملائكته أنكما أسخطتماني ، وما أرضيتمانى ولئن لقيت النبى لاشكونكما إليه ، قال أبوبكر : عائذا بالله من سخطه و سخطك يا فاطمة ، ثم انتخب أبوبكر باكيا يكاد نفسه أن تزهق وهي تقول : والله لادعون الله عليك في كل صلاة اصليها.
《1》
پس عمر برخاست و جمعى با او حركت كردند تا به در خانه فاطمه رسيدند، در زدند وقتى كه زهرا عليها السلام صداى آنها را شنيد با صداى بلند و گريه کنان گفت:
اى پدر. اى رسول خدا! (ببين) بعد از تو چه چيزها از پسر خطاب و قحافه به ما رسيد؟!
هنگامى كه آنان صدا و گريه فاطمه را شنيدند، با گريه برگشتند و داشت دلهايشان پاره و جگرهايشان آتش مىگرفت، عمر با جمعى ماندند على عليه السلام را از خانه بيرون آوردند و پيش ابو بكر بردند و به او گفتند با او #بيعت كن، على گفت: اگر بيعت نكنم چه مىشود؟ گفتند: در آن صورت بخدائى كه جز او خدائى نيست گردنت را خواهيم زد!
على گفت: در آن صورت بنده خدا و برادر رسول خدا را مى كشيد!!
عمر گفت: اما بنده خدا آرى اما برادر رسول خدا را نه و در اينحا ابو بكر ساكت بود و حرفى نمى زد، عمر به او گفت: آيا به او فرمان نمى دهى كه بيعت كند؟ او گفت: ما دامى كه فاطمه در كنارش هست او را به چيزى كه ميل ندارد مجبور نمى كنم،
آنگاه على خود را به قبر رسول خدا رسانيد و با صداى بلند گريه میكرد و مىگفت: ان القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى: "مردم ضعيفم شمردند و نزديك بود مرا بكشند"
عمر به بوبكر گفت برويم نزد فاطمه زيرا ما او را به خشم آورديم پس هر دو برفتند و از فاطمه اجازه ورود خواستند او اجازه نداد پس به نزد على شدند و با او گفتگو كردند تا آندو را به خانه فاطمه راه داد و چون نزد او نشستند ،
روى خويش را به سوى ديوار برگرداند پس بر وى سلام كردند جواب سلام به ايشان نداد ؛
پس بوبكر به سخن پرداخت و گفت اى حبيبه رسول خدا بخدا خويشان رسول خدا نزد من از خويشان خودم محبوبترند و تو در نزد من از دخترم #عايشه محبوبترى و من دوست میداشتم كه روزى كه پدرت درگذشت من مرده بودم و پس از او نمیماندم آيا گمان دارى من با آنكه ترا میشناسم و از فضيلت و شرف تو آگاهم تو را از رسيدن به حق خويش و به سهم الارثت از رسول خدا جلوگيرى میكنم؟
جز اين نبوده كه من از پدرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنيدم میگفت ما ارث نمیگذاريم آنچه از ما بجا ماند صدقه است؛
فاطمه گفت مرا آگاه كنيد ببينم كه اگر حديثى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) براى شما باز گويم آن را میشناسيد و به آن عمل میكنيد؟
گفتند آرى گفت شما را بخدا سوگند می دهم آيا از رسول خدا (ص) نشنيديد كه مىگويد خشنودى فاطمه از خشنودى من است و خشم فاطمه از خشم من پس هر كه دخترم فاطمه را دوست داشت مرا دوست داشته و هر كه فاطمه را به خشم آورد مرا بخشم آورده؟ گفتند آرى ما اين را از رسول خدا (ص) شنيديم گفت:
پس من خدا و فرشتگان او را گواه مىگيرم كه شما مرا به خشم آورديد و خشنود نداشتيد و من هر گاه پيامبر را ببينم شكايت شما را به او خواهم كرد. ابوبكر گفت اى فاطمه من بخداى تعالى پناه مىبرم از خشم او و خشم تو. پس بوبكر چنان سخت به گريه و زارى افتاد كه نزديك بود جانش بدهد ؛
حضرت زهرا مى گفت به خدا در هر نمازى كه بگزارم بر تو نفرين مى فرستم.
📒📕کتاب : بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 28 صفحه : 356
http://lib.eshia.ir/71860/28/356
اسکن ذیل مطلب
➖➖➖➖➖➖
🔝کانال برهان و نقل فرازهای مهم تاریخ مسلمانان
http://Sapp.ir/borrhann
http://eitaa.com/borrhann
http://instagram.com/borrhangroup
@borrhan
اى پدر. اى رسول خدا! (ببين) بعد از تو چه چيزها از پسر خطاب و قحافه به ما رسيد؟!
هنگامى كه آنان صدا و گريه فاطمه را شنيدند، با گريه برگشتند و داشت دلهايشان پاره و جگرهايشان آتش مىگرفت، عمر با جمعى ماندند على عليه السلام را از خانه بيرون آوردند و پيش ابو بكر بردند و به او گفتند با او #بيعت كن، على گفت: اگر بيعت نكنم چه مىشود؟ گفتند: در آن صورت بخدائى كه جز او خدائى نيست گردنت را خواهيم زد!
على گفت: در آن صورت بنده خدا و برادر رسول خدا را مى كشيد!!
عمر گفت: اما بنده خدا آرى اما برادر رسول خدا را نه و در اينحا ابو بكر ساكت بود و حرفى نمى زد، عمر به او گفت: آيا به او فرمان نمى دهى كه بيعت كند؟ او گفت: ما دامى كه فاطمه در كنارش هست او را به چيزى كه ميل ندارد مجبور نمى كنم،
آنگاه على خود را به قبر رسول خدا رسانيد و با صداى بلند گريه میكرد و مىگفت: ان القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى: "مردم ضعيفم شمردند و نزديك بود مرا بكشند"
عمر به بوبكر گفت برويم نزد فاطمه زيرا ما او را به خشم آورديم پس هر دو برفتند و از فاطمه اجازه ورود خواستند او اجازه نداد پس به نزد على شدند و با او گفتگو كردند تا آندو را به خانه فاطمه راه داد و چون نزد او نشستند ،
روى خويش را به سوى ديوار برگرداند پس بر وى سلام كردند جواب سلام به ايشان نداد ؛
پس بوبكر به سخن پرداخت و گفت اى حبيبه رسول خدا بخدا خويشان رسول خدا نزد من از خويشان خودم محبوبترند و تو در نزد من از دخترم #عايشه محبوبترى و من دوست میداشتم كه روزى كه پدرت درگذشت من مرده بودم و پس از او نمیماندم آيا گمان دارى من با آنكه ترا میشناسم و از فضيلت و شرف تو آگاهم تو را از رسيدن به حق خويش و به سهم الارثت از رسول خدا جلوگيرى میكنم؟
جز اين نبوده كه من از پدرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنيدم میگفت ما ارث نمیگذاريم آنچه از ما بجا ماند صدقه است؛
فاطمه گفت مرا آگاه كنيد ببينم كه اگر حديثى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) براى شما باز گويم آن را میشناسيد و به آن عمل میكنيد؟
گفتند آرى گفت شما را بخدا سوگند می دهم آيا از رسول خدا (ص) نشنيديد كه مىگويد خشنودى فاطمه از خشنودى من است و خشم فاطمه از خشم من پس هر كه دخترم فاطمه را دوست داشت مرا دوست داشته و هر كه فاطمه را به خشم آورد مرا بخشم آورده؟ گفتند آرى ما اين را از رسول خدا (ص) شنيديم گفت:
پس من خدا و فرشتگان او را گواه مىگيرم كه شما مرا به خشم آورديد و خشنود نداشتيد و من هر گاه پيامبر را ببينم شكايت شما را به او خواهم كرد. ابوبكر گفت اى فاطمه من بخداى تعالى پناه مىبرم از خشم او و خشم تو. پس بوبكر چنان سخت به گريه و زارى افتاد كه نزديك بود جانش بدهد ؛
حضرت زهرا مى گفت به خدا در هر نمازى كه بگزارم بر تو نفرين مى فرستم.
📒📕کتاب : بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث نویسنده : العلامة المجلسي جلد : 28 صفحه : 356
http://lib.eshia.ir/71860/28/356
اسکن ذیل مطلب
➖➖➖➖➖➖
🔝کانال برهان و نقل فرازهای مهم تاریخ مسلمانان
http://Sapp.ir/borrhann
http://eitaa.com/borrhann
http://instagram.com/borrhangroup
@borrhan
سروش
کانال برهان
مرکز نشر دروس اعتقادی اهل بیت علیهمالسلام
↩️ پیرو مطلب قبل
هجوم به بیت وحی ... بیعت اجباری و تهدید امیر المومنین و جریان عیادت خلفا و نارضایتی و خشم حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها
@borrhan
هجوم به بیت وحی ... بیعت اجباری و تهدید امیر المومنین و جریان عیادت خلفا و نارضایتی و خشم حضرت زهرای اطهر سلام الله علیها
@borrhan
#دفن_شبانه
🔻هر چند که سبب وصیت صدیقه طاهره سلام الله علیهادر میان شیعیان مشخص و اجماعی است؛
مرحوم صاحب مدارک رضواناللهتعالیعلیه میگوید:
✅ إن سبب خفاء قبرها عليهاالسلام ما رواه المخالف والمؤالف من أنها عليهاالسلام أوصت إلى أمير المؤمنين عليهالسلام أن يدفنها ليلا لئلاّ يصلي عليها من آذاها ومنعها ميراثها من أبيها صلوات الله عليه.
🔸 علت مخفی بودن محل دفن فاطمه سلاماللهعلیها آنگونه که مخالف و موافق نقل کردهاند این است که آن حضرت به امیرمؤمنان علیهالسّلام سفارش کرد تا او را شبانه دفن کند تا آنان که او را اذیت کرده و از ارث پدرش محروم کرده بودند بر وی نماز نخوانند.
📗📔 نام کتاب : مدارك الأحكام نویسنده : الموسوي العاملي، السيد محمد جلد : 8 صفحه : 279
▫️اسکن کیفیت اصلی:
🌐 https://bit.ly/2FYvDWj
#فدک
#اسناد_غضب
@borrhan
🔻هر چند که سبب وصیت صدیقه طاهره سلام الله علیهادر میان شیعیان مشخص و اجماعی است؛
مرحوم صاحب مدارک رضواناللهتعالیعلیه میگوید:
✅ إن سبب خفاء قبرها عليهاالسلام ما رواه المخالف والمؤالف من أنها عليهاالسلام أوصت إلى أمير المؤمنين عليهالسلام أن يدفنها ليلا لئلاّ يصلي عليها من آذاها ومنعها ميراثها من أبيها صلوات الله عليه.
🔸 علت مخفی بودن محل دفن فاطمه سلاماللهعلیها آنگونه که مخالف و موافق نقل کردهاند این است که آن حضرت به امیرمؤمنان علیهالسّلام سفارش کرد تا او را شبانه دفن کند تا آنان که او را اذیت کرده و از ارث پدرش محروم کرده بودند بر وی نماز نخوانند.
📗📔 نام کتاب : مدارك الأحكام نویسنده : الموسوي العاملي، السيد محمد جلد : 8 صفحه : 279
▫️اسکن کیفیت اصلی:
🌐 https://bit.ly/2FYvDWj
#فدک
#اسناد_غضب
@borrhan
✅ جلوههایی از #حکومت_علوی (13)
⬇️ حاکم جامعه در اعمال زیر دستان شریک است؛
نامه امیرالمؤمنین علیه السلام به ابن عباس(رض) زمانی که نماینده وی در بصره بود:
قال مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام
فيما جرى على لسانك و يدك من خير و شر فإنا شريكان في ذلك!
امیرالمومنین علیه السلام در نامهای خطاب به ابن عباس نوشت:
آنچه از دست و زبان تو از خوب یا بد جاری میشود خدا تو را بیامرزد چرا که من و تو در اینگونه رفتار ها شریکیم!
📙نامه ۱۸ نهج البلاغه
پ.ن:::
حضرت امیر علیهالسلام در این فرمایش به ابن عباس میفرمایند به افراط رفتار نکن و نظر مرا نسبت به خودت خراب نکن. و «من و تو شریکیم» یعنی اگر درست رفتار کنی هم به تو خوب میگویند هم به من؛ و اگر بد رفتاری کنی به هردوی ما بد خواهند گفت.
@borrhan
⬇️ حاکم جامعه در اعمال زیر دستان شریک است؛
نامه امیرالمؤمنین علیه السلام به ابن عباس(رض) زمانی که نماینده وی در بصره بود:
قال مولانا امیرالمؤمنین علیه السلام
فيما جرى على لسانك و يدك من خير و شر فإنا شريكان في ذلك!
امیرالمومنین علیه السلام در نامهای خطاب به ابن عباس نوشت:
آنچه از دست و زبان تو از خوب یا بد جاری میشود خدا تو را بیامرزد چرا که من و تو در اینگونه رفتار ها شریکیم!
📙نامه ۱۸ نهج البلاغه
پ.ن:::
حضرت امیر علیهالسلام در این فرمایش به ابن عباس میفرمایند به افراط رفتار نکن و نظر مرا نسبت به خودت خراب نکن. و «من و تو شریکیم» یعنی اگر درست رفتار کنی هم به تو خوب میگویند هم به من؛ و اگر بد رفتاری کنی به هردوی ما بد خواهند گفت.
@borrhan