[ کانال برهان ]
11.3K subscribers
23.5K photos
1.93K videos
745 files
13.5K links
مرکز نشر دروس اعتقادی اهل بیت علیهم‌السلام
+ مباحث نقد فرق ضاله

👤پرسش و پاسخ:
@EDborrhan

کانالهای زیرمجموعه:
@fariadras
@borrhan2
@borrhanlibrary
@borrhanmedia
@dinclass

اینستا:
https://t.me/pageborhan
Download Telegram
▪️در شب جمعه ماه شعبان المعظم ، شب زیارتی مخصوص سالار شهیدان ،
چهارمین قسمت از مجموعه حکایات جذاب #حسن_عاقبت_و_سوء_عاقبت
تقدیم شما شد.

با ما و این حکایات دلنشین و پندآموز همراه باشید!
@borrhan
#حسن_عاقبت_و_سوء_عاقبت


حسن عاقبت در مجلس یزید!

حکایت 5⃣

▪️🌌🌅

🌿 حسن عاقبت سفیرروم


از جمله کسانی که پس از حادثه کربلا، به حقانیت سیدالشهدا (علیه السلام) و مکتب اهل بیت (علیه السلام) پی برد و بهمین سبب مسلمان شد و به دست یزید به شهادت رسید،
سفیری از کشور روم بود که به هنگام حضور اسرای کربلا (علیه السلام) در مجلس شام حضور داشت.

-------------------------------

⬇️ جریان سفیر روم را امام زین العابدین (علیه السلام) این چنین بیان فرموده اند:


جریان چنین بود که آنگاه که سر (مقدس امام) حسین (علیه السلام) را به سوی یزید آوردند، مجالس شراب خواری (و عیاشی) به راه انداخت (و وقتی) سر (امام) حسین (علیه السلام) را نزد او می آوردند،
آن را میان دو پای خود قرار می داد و در همان حال شراب می خورد.
روزی در مجلسی (از این مجالس) فرستاده ای از پادشاه روم حاضر شد. فرستاده پادشاه روم،
خود از اشراف و بزرگان روم بود، (او با دیدن این صحنه)
گفت: ای پادشاه عرب، این سر کیست؟

یزید به او گفت: تو را، با این سر چه کار؟!
گفت: همانا، وقتی من به سوی پادشاه خود برمی گردم، از همه آنچه دیده ام، سؤال می کند لذا، دوست دارم که داستان این سر و صاحب آن را برای او بیان کنم تا در شادی و سرور تو شریک شود.

یزید به او گفت: این سر حسین بن علی بن ابیطالب (علیه السلام) است.
آن مرد رومی گفت: مادرش کیست؟ گفت: فاطمه (علیه السلام) دختر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)،

👈 نصرانی گفت: اف بر تو و دین تو، دین من از دین تو بهتر است، همانا، پدر من از نوادگان (حضرت) داود (علیه السلام) است و بین من و آن حضرت، پدران زیادی فاصله است، در عین حال نصرانی ها، مرا بزرگ می شمرند و از خاک پای من برای تبرک جستن به پدرم که از نوادگان (حضرت) داود (علیه السلام) است، برمی دارند
اما، شما فرزند دختر پیامبر خدا را می کشید، در حالیکه بین او و شما جز یک مادر فاصله نیست، این چه دینی است که شما دارید؟!

سپس به یزید گفت: آیا جریان کنیسه حافر را شنیده ای؟

یزید گفت: بگو تا بشنوم.

نصرانی گفت: بین عمان و چین دریایی است که یک سال راه است و در آن هیچ آبادی ای جز یک شهر، در وسط آب، وجود ندارد که طول آن هشتاد فرسخ است.
در روی زمین، شهری بزرگتر از آن وجود ندارد و از آن کافور و یاقوت (به جاهای دیگر) منتقل می کنند و درختانش عود و عنبر است. این شهر در دست نصاری قرار دارد و هیچ پادشاهی جز خود آنها، بر آن حکومت ندارد.

در این شهر کنیسه هایی هست که بزرگترین آنها کنیسه حافر است که در محراب آن حبابی طلائی آویزان است که در آن، سُمی وجود دارد که می گویند این سم الاغی است که (حضرت) عیسی (علیه السلام) بر آن سوار می شده اند، این حباب را با طلا و اشیاء تزئینی دیگر، زینت داده اند و هر سال،
جمع زیادی از نصاری به سوی آن می آیند و دور آن طواف می کنند و آن را می‌بوسند و حاجات خود را (در کنار آن) از خدا می‌خواهند.
برخورد و رفتار آنها با سم الاغی که فکر می کنند سم الاغی است که (حضرت) عیسی (علیه السلام)، پیامبرشان، بر آن سوار می شده است چنین است اما،
شما پسر دختر پیامبرتان را می کشید؟ خدای متعال، برکت را از شما و دینتان بردارد.

یزید (با شنیدن این سخنان) آهسته به اطرافیان خود گفت:
این نصرانی را بکشید تا مرا در بلاد خود رسوا و مفتضح نکند. نصرانی وقتی این را (حکم قتل خود را) متوجه شد،
گفت: ای یزید می خواهی مرا بکشی؟ گفت: آری،

گفت: بدان که همانا، من امروز صبح پیامبر شما را در خواب دیدم که به من می فرمایند: ای نصرانی، تو اهل بهشتی، من از سخن او شگفت زده شدم (اما، اینک) من شهادت می دهم که معبودی جز الله نیست و همانا، محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) پیامبر خدا است.

سپس، با سرعت به طرف سر (امام)حسین (علیه السلام) آمد و آن را به سینه اش چسباند و در حالیکه گریه می کرد آن را می‌بوسید تا اینکه کشته شد.

📙📗 بحار الانوار، ج 45، ص 142 - 141. لازم به ذکر است جریان محاجة سفیر روم با یزید در مجلس شام، به گونه ای دیگر و بسیار مفصلتر از آنچه در سطور بالا آمده است نقل شده است (ر.ک: همان، ص 191 - 189).

(📌یادآوری: حکایت فوق در لینک زیر از منابع اهل تسنن در دسترس است:

https://t.me/borrhan/20800)


©لحظاتی معنوی در کانال برهان

@borrhan
▪️در اولین شب جمعه ماه رمضان ، شب زیارتی اباعبدالله الحسین علیه السلام پنجمین عنوان از حکایت های
#حسن_عاقبت_و_سوء_عاقبت
تقدیم گردید .

با ما و این حکایات دلنشین و پند آموز همراه باشید!

@borrhan