🔸علاوه بر این طولانی بودن عمر ابوبکر و آل ابوبکر هم خلیفه دوم را نگران میکرد پدران و بستگان نسبی خلیفه اول عمرهای طولانی داشتند که این خود انتظار کشیدن برای مرگ طبیعی او را برای جانشین زجرآور میکرد و تلاش خلیفه دوم را برای هرچه کوتاه کردن عمر خلافت اولی دوچندان مینمود؛
در مقابل ابوبکر نیز تلاش متقابلی میکرد که نشان دهد که عمر در حد و اندازههای خلافت نیست.
← برای مثال در همان سال ۱۱ و آخرین ماهش ذیحجه ، ابوبکر به عنوان امیر الحاج عمر را برگزید و بلافاصله تصریح کرد : «نعم الوالی عمر و ما هو بخیر له أن سلب أمر امة محمد» «:عمر والی و استاندار خوبیست اما برای به دست گرفتن امور امت پیامبر صلاحیت ندارد.» و شبیه همین جملات را هم در آخر زندگانیاش تکرار کرد! (۱)
و در عین حال برخی از مردمان از خشونت سبوعانهٔ عمر نگران بودند و بر ابوبکر بابت جانشین کردن وی تذکر و حتی اعتراض میکردند ، یکی ابوبکر را از عذاب الهی میترساند که چگونه انسانی چنین خشن را به ولایت مردمان گمارده است(٢) و دیگری که طلحه باشد میگفت «در زمان زنده بودن تو عمر چنین میکند اگر تو نباشی چهها خواهد کرد»(۳) البته یادمان نرود که خود طلحه نیز از کسانی بود که به دنبال ریاست میگشت و اعتراضش به ابوبکر شاید بهانهای برای مطرح کردن خود بوده است.
🔻در اواخر خلافت ابوبکر ، عمر با همدستی دیگران و هم رای شدن #بنی_امیه سعی در حذف خلیفه اول کرد ؛ ظاهراً بهانه اصلی آنان این بود که ابوبکر به بنی هاشم و به خصوص شخص امیر مومنان علیهالسلام نزدیک شده است عمر با این بهانه که این نزدیکی ممکن است شروعی برای خلافت بنی هاشم باشد ، بنی امیه و شخص عثمان را با خود همراه کرد. تیم نویسندگان برهان مدرک روشنی از اهل تسنن بر این مدعا ندارد ، اما در منابع شیعی تلاش مذبوحانه ابوبکر برای نزدیک شدن به امیر مومنان به وضوح دیده میشود ؛ البته تلاشی از روی نفاق و سیاست ورزی که معمولاً یک طرفه و بینتیجه بود.(۴)
✅🔚 با این رویکرد کاملاً روشن است که ابوبکر در برابر عمل انجام شده قرار گرفت و ناخواسته عمر به او تحمیل شد؛
به تصریح منابع سنیان ابوبکر در خانه اسماء بنت عمیس در حال احتضار شروع به وصیت کرد ، عثمان که در این میان همواره در کنار عمر بود و از بنی امیه محسوب میشد ، شروع به نوشتن نمود. ابوبکر گفت : «این وصیت ابوبکر به مسلمانان است...» و قبل از بردن نام عمر ، خلیفه اول به ظاهر به حالت اغماء رفت. عثمان از ترس این که ابوبکر بمیرد و وصیت نکند ، نوشت: «من(: ابوبکر) عمر را به خلافت منصوب میکنم»
ابوبکر از حال بیهوشی در آمد و پرسید: «چه نوشتی؟» و عثمان وصیت نگفتهٔ ابوبکر را برایش خواند ، ابوبکر دست به آسمان برد و گفت:«اللٌهُمَ ولَیتُه بِِغَیرِ أمرِ نَبِیکَ وَ لَم أرد بِذلکَ إلّا صَلاحَهُم»(۵ - تصویر الحاقی) «خدایا او را بدون اجازه پیامبرت ولایت دادم و این کار را نمیخواستم مگر به جهت صلاح امت پیامبر!!» ←در تمام این کلام ، نارضایتی شخص ابوبکر مشاهده میشود.
❗️البته با وجود حالت اغماء خلیفه کسی نگفت: «این مرد هذیان میگوید» و یا معنای ولایت در عبارت «ولَیتُه بِِغَیرِ أمرِ نَبِیکَ» مانند #خطابهء_غدیر «دوست» نبود و چون عمر به خلافت میرسید ، دقیقا معنای خلافت داشت!❗️
به هر روی ابوبکر علیرغم اعتراض بسیاری بر این که «چرا چنین انسان تندخو ، دژم و بدرفتاری را بر مردمان حاکم میکنی؟» او را به عنوان خلیفه بعد از خود منصوب کرد، به ظاهر او چه میخواست عمر خلیفه باشد و چه نمیخواست ، به این کار مجبور بود.
گفته شده که ابوبکر در بستر مرگ پیوسته میگفته: «لعنت خدا بر پسر صهاک (:عمر) او مرا به گمراهی کشاند.»(۶) به هر روی این #پشیمانی هیچ ارزشی نداشت و عمر با اشاره ابوبکر به خلافت رسید!
ابوبکر پس از ۲سال و ۴ماه خلافت با نزدیک به ۷۰ و اندی سال سن ،در شامگاه ۳شنبه ۲۲جمادی الثانی۱۳ هجری ، در حالیکه پدرش هنوز زنده بود و یک ششم اموال او را به ارث برد(۷) از دنیا رفت؛ طبیب او حارث بن کَلده که تشخیص داده بود علت مرگ خلیفه خوردن سمی یکساله (به این معنا که پس از یک سال فرد را از بین میبرد) است چندی بعد میمیرد!
و دستگاه حاکم اعلام میکند علت مرگ خلیفه سرماخوردگی است آنهم در اواسط مردادماه عربستان!
----------
۱- سیرة النبوية و اخبار الخلفاء ابن حبان. ٤٥٣/٢ - ثقات ابن حبان ١٩١/٢
٢- البدء و التاریخ ۱۶۷/۵ (برخی مدارک مرتبط در ادامه خواهد آمد)
۳- کنرالعمال ۶۸۷/۵ ح۱۴۱۷۹ و منابع بسیاری از عامه
۴- به این ماجرا در منابع شیعی توجه کنید: بحارالانوار ج۲۹ صص۳۵-۴۱ که در آن به روشنی از تمایل ابوبکر به مصالحه با امیرمومنان علی علیهالسلام و در عین حال باقیماندن خلافت در دست وی سخن به میان آورده است.
۵- منابع مختلفی از اهل تسنن از جمله سیره النبویه ، ابن حبان ، ۴۵۴/۲
۶- بحارالانوار ۱۲۳/۲۸ و ...
۷- اسدالغابة ٤٧٨/٣
➖➖
@borrhan
در مقابل ابوبکر نیز تلاش متقابلی میکرد که نشان دهد که عمر در حد و اندازههای خلافت نیست.
← برای مثال در همان سال ۱۱ و آخرین ماهش ذیحجه ، ابوبکر به عنوان امیر الحاج عمر را برگزید و بلافاصله تصریح کرد : «نعم الوالی عمر و ما هو بخیر له أن سلب أمر امة محمد» «:عمر والی و استاندار خوبیست اما برای به دست گرفتن امور امت پیامبر صلاحیت ندارد.» و شبیه همین جملات را هم در آخر زندگانیاش تکرار کرد! (۱)
و در عین حال برخی از مردمان از خشونت سبوعانهٔ عمر نگران بودند و بر ابوبکر بابت جانشین کردن وی تذکر و حتی اعتراض میکردند ، یکی ابوبکر را از عذاب الهی میترساند که چگونه انسانی چنین خشن را به ولایت مردمان گمارده است(٢) و دیگری که طلحه باشد میگفت «در زمان زنده بودن تو عمر چنین میکند اگر تو نباشی چهها خواهد کرد»(۳) البته یادمان نرود که خود طلحه نیز از کسانی بود که به دنبال ریاست میگشت و اعتراضش به ابوبکر شاید بهانهای برای مطرح کردن خود بوده است.
🔻در اواخر خلافت ابوبکر ، عمر با همدستی دیگران و هم رای شدن #بنی_امیه سعی در حذف خلیفه اول کرد ؛ ظاهراً بهانه اصلی آنان این بود که ابوبکر به بنی هاشم و به خصوص شخص امیر مومنان علیهالسلام نزدیک شده است عمر با این بهانه که این نزدیکی ممکن است شروعی برای خلافت بنی هاشم باشد ، بنی امیه و شخص عثمان را با خود همراه کرد. تیم نویسندگان برهان مدرک روشنی از اهل تسنن بر این مدعا ندارد ، اما در منابع شیعی تلاش مذبوحانه ابوبکر برای نزدیک شدن به امیر مومنان به وضوح دیده میشود ؛ البته تلاشی از روی نفاق و سیاست ورزی که معمولاً یک طرفه و بینتیجه بود.(۴)
✅🔚 با این رویکرد کاملاً روشن است که ابوبکر در برابر عمل انجام شده قرار گرفت و ناخواسته عمر به او تحمیل شد؛
به تصریح منابع سنیان ابوبکر در خانه اسماء بنت عمیس در حال احتضار شروع به وصیت کرد ، عثمان که در این میان همواره در کنار عمر بود و از بنی امیه محسوب میشد ، شروع به نوشتن نمود. ابوبکر گفت : «این وصیت ابوبکر به مسلمانان است...» و قبل از بردن نام عمر ، خلیفه اول به ظاهر به حالت اغماء رفت. عثمان از ترس این که ابوبکر بمیرد و وصیت نکند ، نوشت: «من(: ابوبکر) عمر را به خلافت منصوب میکنم»
ابوبکر از حال بیهوشی در آمد و پرسید: «چه نوشتی؟» و عثمان وصیت نگفتهٔ ابوبکر را برایش خواند ، ابوبکر دست به آسمان برد و گفت:«اللٌهُمَ ولَیتُه بِِغَیرِ أمرِ نَبِیکَ وَ لَم أرد بِذلکَ إلّا صَلاحَهُم»(۵ - تصویر الحاقی) «خدایا او را بدون اجازه پیامبرت ولایت دادم و این کار را نمیخواستم مگر به جهت صلاح امت پیامبر!!» ←در تمام این کلام ، نارضایتی شخص ابوبکر مشاهده میشود.
❗️البته با وجود حالت اغماء خلیفه کسی نگفت: «این مرد هذیان میگوید» و یا معنای ولایت در عبارت «ولَیتُه بِِغَیرِ أمرِ نَبِیکَ» مانند #خطابهء_غدیر «دوست» نبود و چون عمر به خلافت میرسید ، دقیقا معنای خلافت داشت!❗️
به هر روی ابوبکر علیرغم اعتراض بسیاری بر این که «چرا چنین انسان تندخو ، دژم و بدرفتاری را بر مردمان حاکم میکنی؟» او را به عنوان خلیفه بعد از خود منصوب کرد، به ظاهر او چه میخواست عمر خلیفه باشد و چه نمیخواست ، به این کار مجبور بود.
گفته شده که ابوبکر در بستر مرگ پیوسته میگفته: «لعنت خدا بر پسر صهاک (:عمر) او مرا به گمراهی کشاند.»(۶) به هر روی این #پشیمانی هیچ ارزشی نداشت و عمر با اشاره ابوبکر به خلافت رسید!
ابوبکر پس از ۲سال و ۴ماه خلافت با نزدیک به ۷۰ و اندی سال سن ،در شامگاه ۳شنبه ۲۲جمادی الثانی۱۳ هجری ، در حالیکه پدرش هنوز زنده بود و یک ششم اموال او را به ارث برد(۷) از دنیا رفت؛ طبیب او حارث بن کَلده که تشخیص داده بود علت مرگ خلیفه خوردن سمی یکساله (به این معنا که پس از یک سال فرد را از بین میبرد) است چندی بعد میمیرد!
و دستگاه حاکم اعلام میکند علت مرگ خلیفه سرماخوردگی است آنهم در اواسط مردادماه عربستان!
----------
۱- سیرة النبوية و اخبار الخلفاء ابن حبان. ٤٥٣/٢ - ثقات ابن حبان ١٩١/٢
٢- البدء و التاریخ ۱۶۷/۵ (برخی مدارک مرتبط در ادامه خواهد آمد)
۳- کنرالعمال ۶۸۷/۵ ح۱۴۱۷۹ و منابع بسیاری از عامه
۴- به این ماجرا در منابع شیعی توجه کنید: بحارالانوار ج۲۹ صص۳۵-۴۱ که در آن به روشنی از تمایل ابوبکر به مصالحه با امیرمومنان علی علیهالسلام و در عین حال باقیماندن خلافت در دست وی سخن به میان آورده است.
۵- منابع مختلفی از اهل تسنن از جمله سیره النبویه ، ابن حبان ، ۴۵۴/۲
۶- بحارالانوار ۱۲۳/۲۸ و ...
۷- اسدالغابة ٤٧٨/٣
➖➖
@borrhan
[ کانال برهان ]
#غلو اهل سقیفه در حق ابوبکر!! ❗️خزعبلات عجیب مفتی وهابی: الله يسأل ابو بكر هل أنت راضي عني؟ خدا از ابوبکر پرسید آیا از من راضی هستی؟ ✍ پینوشت: این جماعت آنقدر نمیفهمند که خداوند متعال نیاز به این ندارد که از بندۀ خود سؤال کند تا راضی بودن بنده از خود را…
#غلو اهل سقیفه در حق ابوبکر!
- ابراهیم العبیدی المالکی در کتاب «عمدة التحقیق فی بشائر آل الصدیق» ، بدون ذکر هیچ سندی از انس بن مالک - که طبق فرموده امام صادق ع جزء سه نفری بوده که همواره بر پیامبر ص دروغ میبسته - چنین آورده:
«زمانی که رسول الله با جبرئیل ملاقات کرد حضرت از جبرئیل پرسید آیا بر امت من حسابی است؟ جبرئیل پاسخ داد: بلی• به غیر از ابوبکر همگی حساب دارند!
زمانی که روز قیامت میشود به ابوبکر میگویند برو بهشت!!! ابوبکر در جواب میگوید وارد بهشت نمیشوم تا اینکه با من هم داخل شود هرآنکس که مرا در دنیا دوست میداشت.»
📓عمدة التحقیق فی بشائر آل الصدیق ص۶۸
✍ در جواب میگوییم:
در کتاب «تَهِ تحقیق فی مثالب محبی الکذاب!» چنین آورده که :از خود ابوبکر نقل شده جبرئیل هر روز بر پیامبر و تمام ائمه وارد میشد و میگفت در روز قیامت شیطان دم در جهنم میایستد و میگوید به جان خودم جهنم نمیروم! الا اینکه هر کس در قلبش خردلی محبت ابوبکر کذاب باشد را با خود به جهنم ببرم که گرمای آتش جهنم را محبین ابوبکر تامین میکنند!!»❗️
←اسناد فراوان #پشیمانی های ابوبکر از اعمال خود در بستر مرگ بطلان مدعاهای اینچنینی است!
@borrhan
- ابراهیم العبیدی المالکی در کتاب «عمدة التحقیق فی بشائر آل الصدیق» ، بدون ذکر هیچ سندی از انس بن مالک - که طبق فرموده امام صادق ع جزء سه نفری بوده که همواره بر پیامبر ص دروغ میبسته - چنین آورده:
«زمانی که رسول الله با جبرئیل ملاقات کرد حضرت از جبرئیل پرسید آیا بر امت من حسابی است؟ جبرئیل پاسخ داد: بلی• به غیر از ابوبکر همگی حساب دارند!
زمانی که روز قیامت میشود به ابوبکر میگویند برو بهشت!!! ابوبکر در جواب میگوید وارد بهشت نمیشوم تا اینکه با من هم داخل شود هرآنکس که مرا در دنیا دوست میداشت.»
📓عمدة التحقیق فی بشائر آل الصدیق ص۶۸
✍ در جواب میگوییم:
در کتاب «تَهِ تحقیق فی مثالب محبی الکذاب!» چنین آورده که :از خود ابوبکر نقل شده جبرئیل هر روز بر پیامبر و تمام ائمه وارد میشد و میگفت در روز قیامت شیطان دم در جهنم میایستد و میگوید به جان خودم جهنم نمیروم! الا اینکه هر کس در قلبش خردلی محبت ابوبکر کذاب باشد را با خود به جهنم ببرم که گرمای آتش جهنم را محبین ابوبکر تامین میکنند!!»❗️
←اسناد فراوان #پشیمانی های ابوبکر از اعمال خود در بستر مرگ بطلان مدعاهای اینچنینی است!
@borrhan