لاچچێن
384 subscribers
44 photos
28 videos
22 files
628 links
لاچچؽن ( شاهین )
Download Telegram
یاتما ائلیم ! یاتما ! 🥀
Yatma elim ! Yatma 🥀

یاتما ائلیم ! یاتما !
اۆزۆن چیلله گلمیش ، یاتما !

داتما ائلیم ! داتما !
سو یئرینه زققیروْودان داتما !

ساتما ائلیم ! ساتما !
دادلێ دیلی تاتا ساتما !

گچمه ائلیم ! گچمه !
« گچمه نامرد کؤپرۆسۆندن !
قوْی آپارا سئل سنی .»

یاتما ائلیم ! یاتما !
« یاتما تیلکی داللاسێندا !
قوْی تا یئیه شئر سنی .»

الیاس بهرامپور ( باهارلێ لاچچێن )

🥀🥀🥀

Yatma elim ! Yatma !
Üzün çillə gəlmiş , yatma !

Datma elim ! Datma !
Su yerinə zəqqirovdan datma !

Satma elim ! satma !
Dadlı dili tata satma !

Gəçmə elim ! gəçmə !
"Gəçmə namərd köprüsündən !
Qoy apara sel səni" .

Yatma elim ! Yama !
"Yatma tilki dallasında !
Qoy ta yeyə şer səni" .

🥀🥀🥀

چیلله : شدت سرما ، نهایت سرما
داتما : نخور ، مزه نکن
زققیروْو : آبی شور و ترش و تلخ مزه
کؤپرۆ : پل
تیلکی : روباه حیله گر
داللا : پستو ، پناهگاه
گچمه : مگذر ، عبور مکن
گچمه نامرد . . . و یاتما تیلکی . . . برگرفته از ضرب المثل توْرکی

لاچچێن کانالێنا قوْشولونگ !

https://telegram.me/borlachin1
خوز ، قوْز ، غز

حضور توْرکان ایلام و سومر که از سه هزار سال قبل از میلاد ساکن ایران و عراق بودند ، در کتیبه ها و دیگر منابع آمده و برای همگان محرز شده است . ایلامیها در اوج قدرت خود از کنار دریاچه ی وان ترکیه تا بلوچستان ایران ، از قندهار افغانستان تا اردن را در سیطره ی قدرت خود داشتند .

یکی از اقوام کنفدراسیون ایلام ، به نام « خوز » ذکر شده است . کلمه ی خوز تغییر یافته ی کلمه ی « گوز » در زبان سومری است . در لغتنامه ی سومری ترجمه ی دانشگاه پنسیلوانیا که اختصارا EPSD نامیده شده کلمه ی گوز ( گوزا ) چنین آمده است .
guza :
chair صندلی ، مسند ، مقر
throne بر تخت نشاندن ، سریر

کلمه ی گوز یا خوز همان کلمه ی قوْز است که با املای غز نیز نوشته شده است . قوْز ( غز ) نام قبیله ای از توْرکهاست .

ذکر نام قوم قوْز ( غز ) در نیمه دوم قرن چهارم دلیل بر حضور متاخر آنها در ناحیه دشت قوزستان ( خوزستان ) است . غزها که زبانشان توْرکی بود ، از ناحیه ی کوهستانی ایلام به ناحیه پست شوشان سرازیر شده اند . زبان این قوم نه مشابه عربی است نه فارسی .
مایه ی تعجب است که افرادی که در پی تشخیص هویت خوزها ( قوْزها ، غزها ) بوده اند از دو سند تاریخی غافل بوده اند :

ابن خلدون در کتاب خود می نویسد:
رحله ابن خلدون۳۹۳
وکان الظهور فیهم لقبیله الغز من شعوبهم وهم #الخوز الا ان استعمال العرب لها عرب الخاء المعجمه غینا، و ادغمت واوها فی الزای الثانیه فصارت زای واحدا مشدده
.
در تورکان قبیله ای بود به نام الغز [ غز ] و اینان همان#خوز هستند،جزاینکه استعمال این لفظ توسط عرب خ معجمه را به غین بدل کرد، و واو آن با ز ،ادغام کرد و تبدیل به یک ز مشدد شد، الغز


القشندی مورخ مصری نیز می نویسد:
نهایه الارب۳۶
.
والخوز: وهم الترکمان من ولد توغرمان بن کومر یافث، فیما وقع فی الاسر ایلیات وقیل من بنی طبراش بن یافث وقیل نوع من الترک
.
و خوزیان همان توکمان ها از پسر توغران بن کومر بن یافث هستند،
همان طور که در اخباریهود آمده، وگفته شده از پسر بنی طبراش بن یافث ویا نوعی از تورکان هستند
.
.
مقدسی خوزها [ غزها ] را با پوستی زرد توصیف میکند که گویی یک قطره خون در آن نیست!
زبان ایلامیها و سومریها ، زبان التصاقی ( توْرکی ) بوده که منابع مکتوب آنها ، سخن از حضور سه هزار سال قبل از میلاد آنها دارد . منابع سومری و ایلامی نزدیک به یک قرن پیش در عراق کنونی و ایران یافته شد و حقایق بسیاری توسط دانشمندان سومرشناس و ایلام شناس به جهانیان ارائه گردید .

نتیجه :
خوز یا قوز ( غز ) نام یکی از قبایل توْرک ایلام است که در لغتنامه ی سومری به شکل گوزا آمده و معنی آن مسندنشین و حکمران است . عربها چون حرف گ نداشته اند آن را به شکل خوز یا غز نوشته اند .

لطفا برای اطلاع دیگران نیز نشر دهید .

استاد اسدالله مردانی رحیمی ، زبان شناس توْرک

کانال لاچچین ، کانال زبان ، ادب و فرهنگ توْرک

https://telegram.me/borlachin1
بیر آچچێق پنجره 🌻
bir aççıq pəncərə 🌻

بو گئجه دونیادان من ،
بیر آچچێق پنجره ایستیرم ؛
آللێ دۆز اۆلگره سارێ .

قیر آتێ ایلخیدن آیێرام ،
قاینایێب ، های چکیب ، بؤیۆرم ،
دونیایا امر ائدم ، بویورام .
اولدوزدان بیر آرتماق بوْینونگا قایێرام .

الیاس بهرامپور ( لاچچێن )

🌻🌻🌻

Bu gecə , dunya,dan ,
Bir aççıq pəncərə itrirəm ;
Allı düz ülgər,ə sarı .

Qir atı ilxidən ayıram ,
Qaynayıb , hay çəkib , böyürəm dunyaya əmr edəm , buyuram ;
Ülduz,dan bir artmaq , boynung,a qayıram .

🌻🌻🌻

دۆز : درست ، کامل ، کاملا
اۆلگره سارێ : در جهت خوشه ی پروین
تکین : مانند
قیر آت : نام اسب کوْراوْغلو
بؤیۆرم : نعره بر آورم ، فریاد بر آپرم
سنین چین : برای تو
بویورام : حکم کنم ، فرمان دهم
اۆلگر : خوشه ی پروین ، اجتماعی از ستارگان درخشان که مانند گردن بند کنار هم جمع شده اند
آرتماق : گردن بند
قایێرام : درست کنم

کانال لاچچێن ، کانال زبان ، ادب و فرهنگ توْرک

https://telegram.me/borlachin1
پل ، پله ، پلیت ، pollute , بلا

زبان مردم جهان ، با تک هجاهای معنیدار ساخته شده است .

در زبان توْرکی « پل » pəl به معنی آشفتگی ، آشفته کردن ، اختلال ، مختل کردن ، نقص ، ناقص کردن ، خرد کردن ، کوچک کردن ، آلودگی ، آلودن و بیمار کردن است .

این بن در توْرکی سومری نیز به همین شکل آمده است .
pe - el :
to defile آلوده کردن

با افزودن پسوند به بن پل کلمات جدیدی ساخته شده که آلودگی ، آشفتگی ، نقص و اختلال را در خود دارد .
پلک pəlk : بی حس ، فلج ، از کار افتاده
پله pələ : گیج ، آلاینده ، آلوده کننده ، بیمارکننده ، پشه ای ریز که باعث بیماری مالاریا میشود . کلمه پله به صورت بلا در معنی بیماری و آلودگی وارد زبان عربی شده است
پلتک pəltək : لکنتدار ، کسی که در صحبت کردن زبانش میگیرد .
پلتم pəltəm : قطعه ی کوچکی از هرچیز
پلغار pəlğar : به دور خود تاب خوردن ، موجودی که در اثر گیجی دائم به دور خود میچرخد ، اختلال در حرکت . این کلمه به صورت پرگار وارد زبان فارسی شده است . پرگار در مسیری مستقیم حرکت نمیکند و به دور خود میچرخد .
پلغار توتماک pəlğar tutmak : از آشفتگی خارج کردن ، آشفتگی را برطرف کردن
پلنگ paləng : نابود کننده ، خرد کننده ، درنده ، نامی برای جانوری درنده از خانواده ی گربه
پلیت pəlit : آلودن ، آلوده ، این کلمه با تغییر املا وارد زبان انگلیسی شده است :
pollute : آلودن ، ملوث کردن
تک - هجای پل برای کوتاه کردن در زبان انگلیسی نیز کاربرد دارد .
poll : سر شاخه را زدن ، کوتاه کردن
همچنین با تغییر حرف پ به ب و افزودن پسوند در زبان انگیسی کلمه ی belittle ساخته شده
belittle : کوچک شمردن ، تحقیر کردن
کلمه ی پلیت با تغییر حرف ت به د به شکل پلید pəlid وارد زبان فارسی شده است .
پلسک pəlsək : سراسیمه ، سردرگم شدن
پلمه pəlmə ( پالما ) : نیمه تاریک ، آشفته ، آشفتگی ، آلودگی
پللمک pəlləmək : به هم زدن ، آشفته کردن
پللنمک pəllənmək : پرسه زدن ، بی هدف و بی جهت دور زدن

الیاس بهرامپور ( لاچچین ) ، زبان شناس ، پژوهشگر ، شاعر ، نویسنده ، منتقد و مترجم توْرک

منابع :
Sumerian Glossary , Daniel A Foxvog
دیکشنری انگلیسی به فارسی آفرین ، دکتر عبدالحسین پاک ، سعید پروین جاه
قاشقایی سؤزلۆگۆ ، استاد اسدالله مردانی
فرهنگ توْرکی آزربایجانی به فارسی ، استاد بهزاد بهزادی

کانال لاچچێن ، کانال زبان ، ادب و فرهنگ توْرک

https://telegram.me/borlachin1
گد ، گدیک ، گدل ( گدال )

هزاران سال پیش زبان مردمان کره ی خاکی یکی بوده است . پس از پراکنده شدن مردمان جهان ، به تدریج اختلافاتی در تلفظ کلمات ایجاد شد و یا کلمات جدیدی ساخته شد که با کلمات مناطق دیگر تفاوت داشت .

در زبان توْرکی « گد » یا « قد » ( قاد ، قات ) به معنی برجستگی ، بلندی ، زبری ، سختی ، اندازه ، لایه ، خمیدگی ، خوب ، مهربان ، ممتاز ، پاک و خوش قامت است .
با بن گد در زبان توْرکی کلمات زیر ساخته شده :
گدیک : گردنه ی کوه ، آن قسمت از کوه که برجسته و خمیده است .
گدل یا گدال : بلند قامت ، با هیبت ، باشکوه ، عالیمقام ، قدرتمند
با افزودن پسوند لو ( لی ) که به معنی انسان است به کلمه ی گدال ، « گداللی » Gədallı ساخته شده .
گداللی نام یکی از تیره های طایفه ی شوْرباخارلێ ( شوْر باهارلێ ) از ایل قاشقایی است .
در ضمن « گدال بیگلو » نام یکی از تیره های ایل باهارلی است .

این کلمه در توْرکی سومری به شکل kud آمده که با رکن good در زبان انگلیسی و hāodãy در زبان چینی یکی است . در ضمن در توْرکی سومری گادالا برای روحانی و مجتهد به کار رفته :
kud :
good خوب ، ممتاز ، پاک ، مهربان
gadala :
a priest روحانی دینی ، شخص والامقام مذهبی ، انسان پاک ، زاهد
در زبان ائبری ( عبری ) که در گذشته ی دور با زبان توْرکی یکی بوده ، کلمه ی گدوْل gədol و گدل gādēl به معنی شخص بلند قامت و با هیبت , عظیم الشان ، پرغرور ، گردن فراز ، باجلال آمده است :
גדרל : great , growing power
גדל : becoming great , tallnes , diginty , pride , majety

با شکل دیگر تلفظ کلمه ی گد ، « قد » این کلمات ساخته شده
قد : قامت متناسب ، اندام زیبا
قدم : گام ، باز شدن پاهای انسان به اندازه ی قامت او
قده : سختی ، بلای عظیم
قدیم : برتر ، مقدم ، موْخر
قادێر : قاد + ایر که تلفظ دیگری از ( ائر ، ار ، به معنی شاه ، مرد و شخص بزرگ ) ، شخص بزرگ توانمند

الیاس بهرامپور ( لاچچێن ) زبان شناس بین الملل ، پژوهشگر ، شاعر ، نویسنده ، منتقد و مترجم توْرک

منابع :
Hebrew - English dictionary , prof. Karl feyerabend ph.D
لغتنامه ی سومری - انگلیسی دانشگاه پنسیلوانیا EPSD
دیکشنری آنلاین انگلیسی - چینی پلیکو
قاشقایی سؤزلۆگۆ ، استاد اسدالله مردانی رحیمی
فرهنگ توْرکی آزربایجانی به فارسی ، استاد بهزاد بهزادی


کانال لاچچێن ، کانال زبان ، ادب و فرهنگ توْرک

https://telegram.me/borlachin1
نه دئیم 🖤🖤🖤🖤🖤

نه دئیم یاس - توتان باغچالار حالێندان ،
نه دئیم پاس توتان کؤنلۆمۆنگ خالێندان ،
نه دئیم ، حاج امین کؤچمگی دالێندان ،
یاس باسار ، یاش آخار ، خێنارلێ یاناغدان .

حاج امین شمشیری کؤچمگی بیر بؤیۆگ داغ ایدێ ده وریلدی قورد اوْباسێ اۆستۆنه . بیر بؤیۆگ داغ ایدی باسێلدی قوْومونا دوْستونا .

بو یاسا ، بو داغا من ده شریکم . اوْلنه تارێ رحمتینی و قالانلارا ساغلێک و اوزون دیرلیگ ایستیرم .

🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤

الیاس بهرامپور ( لاچچێن )
بوْر ، بوْروق ، پیریگ ، bright , bārāk

زبان توْرکی ، کهنترین زبان جهان ، مبتنی بر ارکان تک - هجایی معنادار است . بیشتر زبانهای جهان ، ارکان اولیه ی خود را از زبان توْرکی گرفته اند . یکی از تک - هجاهای توْرکی که از زمان توْرکان سومر تا کنون به کار میرود ، بن بوْر bor است .
بوْر در زبان توْرکی به معنی درخشان ، زیبا ، رنگ طلایی ، درخشیدن ، آشکار شدن و انتشار یافتن است .

بن بوْر در توْرکی سومری چنین آمده :
bur :
light نور
shine درخشیدن ، نور افشاندن
to rear out نمودار شدن

کلمات ساخته شده با بن بوْر bor
۱- بوْروق boruq : زیبا ، درخشان ، با شکوه ، طلایی ، طلایه دار ، پیشاهنگ ، نام درختچه ای جنگلی که طلایه دار کاروان طراوت و زیبایی بهار است که قبل از دیگر درختان گل میکند . به فارسی بادام کوهی میگویند . کلمه ی بوْروق در لغتنامه ی سومری دانشگاه پنسیلوانیا به شکل پیریگ pirig آمده که اکنون « فروغ » نیز تلفظ میشود .
pirig :
a plant یک نوع گیاه ( بوْروق )
bright درخشان ، تابناک
درضمن کلمه ی bright در زبان انگلیسی نیز ، تغییر یافته ی pirig سومری است .
کلمه ی براق در زبان عربی با تشدید ر ، همان بوْروق یا پیریگ توْرکی است

۲- بوْر - بوْر bor - bor : بسیار زیبا ، بسیار درخشان ، مجلل ، بسیار باشکوه ، رنگ طلایی درخشان ، نام یکی از تیره های طایفه ی عمله از ایل قاشقایی

کلمه ی بوْروق به معنی درخشان و باشکوه به شکل باراک در زبان ائبری ( عبری ) آمده است :
ברק ( bārāk ) :
splendour شکوه و جلال ، زرق و برق
flash of lightning درخشش نور

بن بوْر به شکل « پیر ، پیل ، بیر ، پار و بیل » نیز در گویش قاشقایی به کار میرود
گۆن پیر وئردی : خورشید طلوع کرد ، خورشید درخشید
بیلق : درخشش ، نور
کلمه ی بیلق به شکل برق در زبان عربی به کار رفته

بن پیر ( بیر ، بیل ) در زبان چینی بدین شکل آمده :
pie :
to appear in a flash
آشکار شدن به صورت نور
در ضمن کلمه ی appear در زبان انگلیسی به معنی آشکار شدن برگرفته از همین بن پیر ( بوْر ) توْرکی است .

الیاس بهرامپور ( لاچچێن ) ، زبان شناس ، پژوهشگر ، شاعر ، نویسنده ، منتقد و مترجم توْرک

🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞

منابع :
1- Sumerian - English dictionary , by Pensilvania University ( EPSD )
2- Complete Hebrew - English dictionary , prof . Karl Feyerabend
3- Sumerian Glossary , Daniel A Foxvog
4- English - chinese online Pelico dictionary
5- قاشقایی سؤزلۆگۆ ، استاد اسدالله مردانی رحیمی ( شیراز اوْغلو )

کانال لاچچێن ، کانال آموزش زبان ، ادب و فرهنگ توْرک

https://telegrsm.me/borlachin1
یلدا گئجه سی 🌻 yəlda gecəsi


اۆزۆنگ ترگول ، ساچێنگ سوممول یلدا گئجه سی ،
قاشێنگ جادو ، توتار گؤنگۆل یلدا گئجه سی .

اۆزۆنگ بیرگۆن ، ساچێنگ گورگون ، ائیلر افسون ،
قوْشموش هئلدن ، چکمیش قوْشون یلدا گئجه سی .

قوْینونگ بیر باغ ، گؤینۆنگ بوْز داغ ، قوْنشونگ دایراغ ،
کؤیلۆم دوسساغ ، قوْیدونگ مینگ داغ یلدا گئجه سی .

یاناغ یانگال ، دوداغ گۆلگز ، بیزه گۆلمز ،
دردیم کارێ ، چارا قیلمز یلدا گئجه سی .

گؤزۆم بیر چای ، کیپریک کؤپرۆ ، بویور گل گچ !
کؤیلۆم کئیلاق ، بویور اه یلش یلدا گئجه سی !

الیاس بهرامپور ( لاچچێن )

🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻

Üzüng tər gul , saçıng summul yəlda gecə,si ,
Qaşıng cadu , tutar göngül yəlda gecə,si .

Üzüng bir gün , saçıng gurgun , eylər əfsun ,
Qoşmuş hel,dən , çəkmiş qoşun yəlda gecə,si .

Qoynung bir bağ , göynüng boz dağ , qonşung dayrağ ,
Köylüm dussağ , qoydung ming dağ yəlda gecəsi .

Yanağ yangal , dudağ gülgəz , bizə gülməz ,
Dərdim karı , çara qilməz yəlda gecəsi .

Gözüm bir çay , kiprik köprü , buyur gəl gəç !
Köylüm keylağ , buyur əylaş yəlda gecəsi .

🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻

سوممول : صفت مبالغه ی توْرکی ، بسیارمحکم ، بسیار توپر ، در هم تابیده
گورگون : خرم ، پرپشت ، اصل این کلمه گورگور بوده که صفت مبالغه ی توْرکی است .
قوْشون : به هم پیوسته ، لشکر
قوْین : آغوش
گؤین : دل ، قلب
بوْز : خاکستری
دایراغ : پریشان ، مشوش
کؤیل : دل ، قلب
دوسساغ : زندان / دوس : تله ای که از موی یال و دم اسب درست میکنند
داغ : سوختگی عظیم ، سوزاندن با فلز گداخته
یاناغ : گونه
یانگال : سرخ تیره ، بسیار سوخته
گۆلگز : سرخ ، ارغوانی ، نامی برای دختران
چارا قیلمز : چاره نمی کند ، معالجه نمی کند
کؤپرۆ : پل
کئیلاق : جای بزرگان ، نام کوه و مکانی در جنوب فارس در مسیر جاده ی فیروزآباد - عسلویه ، قشلاق ایل دده کایی
اه یلش : خم شو ، بنشین ، بفرما

لاچچێن کانالێ ، تۆرک کانالێ

https://telegram.me/borlachin1
آیرێقسێ اوْیون 🔥 ayrıqsı oyun

بیر سحر چاغێ ، گۆن - چالان دمده ،
قوجوشدو گؤزۆم ، بیر آلا گؤزاینن ؛
قوْپارتدێ کؤیلۆم ، قاپاندێ مئیلیم ،
بیر شیرین سؤزاینن .

وورولدوم ووروشدوم ،
سه ویندیم سه ویشدیم ،
اوْینادوم اوتوزدوم ،
یودادی اوجودوم ، بوراخدی گئتدی ،
آیرێقسێ اوْیونا اوغرادێم .

ایسته دیم باغلانا آیرێلیق دفتری ،
دارێخما دیوانی ،
باشلاندی یاندێران کؤزاینن .

الیاس بهرامپور ( لاچچێن ) ، شاعر ، نویسنده ، منتقد ، مترجم ، پژوهشگر و زبان شناس توْرک

🔥🔥🔥

Bir səhər çağı , gün - çalan dəm,də ,
Qucuşdu gözüm , bir ala göz,inən ,
Qopartdı köylüm , qapandı meylim ,
Bir şirin söz,inən .

Vuruldum vuruşdum ,
Səvindim səvişdim ,
Oynadım utuzdum ,
Yudadı ucudum , buraxdı getdi ,
Ayrıqsı oyun,a uğradım .

İstədim bağlana ayrılıq dəftəri ,
Darıxma dıvanı ,
Başlandı yandıran köz,inən .

🔥🔥🔥

گۆن - چالان دم : هنگام طلوع خورشید
قوجوشدو : هماغوش شد
آلا : جذاب ، فریبنده
قاپاندێ : مجذوب شد
وورولدوم : عاشق شدم ، کوبیده شدم
ووروشدوم : تقلا کردم ، درگیر شدم
سه ویندیم : خوشحال شدم
سه ویشدیم : عشق ورزیدم
اوتوزدوم : باختم
یودادی : تماما گرفت ، همه را برد
اوجودوم : وجودم
بوراخدی : رها کرد ، ترک کرد
آیرێقسێ : استثنایی ، ویژه
اوْیون : بازی ، رقص
اوغرادێم : ناگهان برخورد کردم ، به طور غیر منتظره ای رویارو شدم
دارێخما : دلتنگی ، دل تنگ شدن
دیوان : دفتر بزرگ محاسبه و رسیدگی / بن دیو به شکل دیب در توْرکی سومری آمده
dib :
to audit رسیدگی کردن ، محاسبه کردن ، محاسب ، بازرس
کؤز : هیزم سوخته ، گل آتش

کانال لاچچێن ، کانال زبان ، ادب و فرهنگ توْرک

https://telegram.me/borlachin1
آشێقلێگ 🌷 aşıqlig

آشێقلێگ بیر گؤزل اوْیون ؛
سنین چین ،
بیر سلام ،
بیر اؤپۆش ،
بیر گۆلۆش ،
بئش کلام ،
ناشتالێگ گتیرمیشم .

قاخ اوْیان ،
من باخام ، آلا گؤزلره .
بیر دانێش ،
ایر آخانگ شیرین سؤزلره .

سؤیله سن ؛
سۆززۆلن ،
پتگسیز ،
سه وملی دیلیمنن .
دئیم من ؛
قئیرتلی ،
قوْرخمایان ،
گؤرمه لی ائلیمنن .

الیاس بهرامپور ( لاچچێن )

🌷🌷🌷

Aşıqlig ,
Bir gözəl oyun ؛
Sənin çin ,
Bir sələm ,
Bir öpüş ,
Bir gülüş ,
Beş kəlam ,
Naştalıg gətirmişəm .

Qax , oyan !
Bir baxam ala gözlərə .
Bir danış !
Yir axang şirin sözlərə .

Söylə sən ;
Süzzülən ,
Pətəgsiz ,
Səvməli dilimnən .
Deyəm mən ;
Qeyrətli ,
Qorxmayan ,
Görməli elimnən .

🌷🌷🌷

سنین چین : سنینگ ایچین ، برای تو
سلام : درود ، اصل این کلمه در توْرکی سومری silim بوده ، که ائبریها به صورت şəlom به کار بردند و عربها به صورت سلام ، این کلمه با hello در زبان انگلیسی از یک ریشه است .
بیر نئچچه : یک چندتایی
اؤپۆش : بوسه
گۆلۆش : خنده
قاخ : برخیز
آلا : عسلی ، جذاب ، فریبنده ، برتر
سۆززۆلن : تراوش کننده ، صاف شونده
پتگسیز : بدون موم ، بدون ناخالصی
سه وملی : دوست داشتنی

کانال لاچچێن ، کانال زبان ، ادب و فرهنگ توْرک

https://telegram.me/borlachin1
نیگیتوم ، نفت

جوامع بشری از زمانهای بسیار قدیم از نفت استفاده میکرده اند . بیشتر تولیدات نفتی تا نیمه ی دوم قرن نوزدهم از طریق چشمه های نفتی با گودالهای کم عمق و چاه های دستی به دست می آمده است .

توْرکان سومر نفت را میشناختند و از آن استفاده میکردند . کلمه ی نفت در زبان انگلیسی پترولیوم نامیده میشود یعنی روغنی که از سنگ به دست می آید . کلمه ی نفت در توْرکی قدیم به شکل نبیت nəbit آمده است .
در توْرکی سومری این ماده « نیگیتوم » نامیده میشد .
کلمه ی نیگیتوم nigitum در لغتنامه ی دانشگاه پنسیلوانیا چنین معنی شده :
nigitum :
a resin یک نوع صمغ یا شیره
مترجمان دانشگاه پنسیلوانیا نتوانسته اند این نوع شیره را تشخیص دهند که چیست و فقط به ذکر یک نام کلی بسنده کرده اند .

همان طور که میدانیم ، زبان مردم جهان در ابتدا از تک - هجاهای معنیدار ساخته شده و برای ساخت کلمات چند هجایی ، ارکان تک - هجایی را با هم ترکیب کرده اند .
ارکان کلمه ی نیگیتوم nigitum از این قرار است :
nig + i + tum

ارکان nig ,i , tum در لغتنامه ی دانیل آ فاکس واگ چنین معنی شده
nig :
thing شئی ، ماده ، چیز
i , ia :
oil روغن ، چربی ، نفت
کلمه ی ia ( یا ) در توْرکی معاصر یاغ yağ تلفظ میشود
tum :
to bring in
to take away ( to take out )
گرفتن ، بیرون آوردن ، استخراج کردن

با توجه به معانی ارکان ساختاری کلمه ی نیگیتوم nigitum در می یابیم که این کلمه ی به معنی « ماده ی روغنی استخراج شده » است که همان نفت میباشد و از زبان توْرکان سومر اخذ شده است .

۱۳۹۹ / ۱۰ / ۶
الیاس بهرامپور ( لاچچێن ) ، زبان شناس ، پژوهشگر ، شاعر ، نویسنده ، منتقد و مترجم توْرک

منابع :
Sumerian - English Dictionary , by Pensilvania University
Sumerian glossary , Daniel A Foxvog
دیکشنری انگلیسی به انگلیسی لانگمن
دیکشنری انگلیسی به فارسی آفرین ، دکتر عبدالحسین پاک و سعید پروین جاه
ریشه یابی واژگان ، استاد اسدالله مردانی رحیمی

کانال لاچچێن ، کانال زبان ، ادب و فرهنگ توْرک

https://telegram.me/borlachin1
تۆشده من گؤره یدیم
tüş,də mən görəydim

نه دیشده ، تۆشده من گؤره یدیم !
ترپنیب ، سن بیزه گلمیشنگ !

پایێزدا ، قیشده من گؤره یدیم !
ترچیچگ ! سن اۆزه گلمیشنگ !

چیخمیشنگ قفسدن اۆچمۆشنگ !
طوطی تک ، سن سؤزه گلمیشنگ !

الیاس بهرامپور ( لاچچێن )



Nə diş,də , tüş,də mən görəydim !
Tərpənip , sən biz,ə gəlmişəng ;

Payız,da , qiş,də mən görəydim !
Tər çiçəg ! Sən üz,ə gəlmişəng ;

Çixmişəng qəfəs,dən üçmüşəng !
Tutı tək , sən söz,ə gəlmişəng .



دیشده : در خواب
تۆشده : در عالم واقعیت
ترپنیب : حرکت کرده ای ، اقدام کرده ای
ترچیچگ : گل آبدار ، گل شاداب
سن اۆزه گلمیشنگ : زیبا شده ای ، ارزش پیدا کرده ای ، به حرف آمده ای
سؤزه گلمیشنگ : سخن گفته ای ، مشهور شده ای

کانال لاچچێن ، کانال زبان ، ادب و فرهنگ توْرک

https://telegram.me/borlachin1
امپراتور 🐅🐅🐅🐅🐅

توْرکهای سومر نخستین امپراتوری جهان را در غرب آسیا بنیان نهادند . سومریها هزاران سال حکومت کردند . توْرکی معاصر عموما و گویش توْرکهای جنوب ایران خصوصا ادامه ی توْرکی سومری و ایلامی است .

🐅🐅🐅🐅🐅🐅🐅🐅🐅

کلمه ی امپراتور را به رومیها نسبت داده اند حال آن که هزاران سال قبل از روی کار آمدن رومیها ، توْرکان سومر این کلمه را به شکل اومپیریغتور به کار میبردند . در لغتنامه ی توْرکی سومری جزو اول کلمه امپراتور « اوم » یا هوم چنین آمده :
hum :
to honor احترام کردن ، مفتخر ساختن ، احترام گذاشتن ، شرف، افتخار
( کلمه ی هوننوز hunnuz در گویش قاشقایی ،
با honor در زبان انگلیسی یکی است و هر دو از رکن hum گرفته شده اند . )
هوننوز : بلند بالا ، شریف ، محترم
بن «هوم » در کلمه ی هوما ( هومای ، هما ) نیز آمده است .
هومای : الهه ی مفتخر ستایش شده
در ضمن بن هوم در کلمه ی هومبابا نیز دیده میشود که در اسطوره ی گیلگمیش نام دیوی بوده که به دست گیلگمیش و همراهش انکیدو کشته میشود .

جزو دوم امپراتور به شکل « پیریغتور » چنین معنی شده
piriğ :
lion قویترین موجود خشکی ، شیر
bright درخشیدن ، تابان
(توضیح این که کلمه ی فروغ همان پیریغ توْرکی است که حرف پ به ف تبدیل شده است )
tur :
( young ) child جوان ، بچه
piriğtur :
lion cub شیر جوان

بن توْر به معنی کوچک در کلمه ی « توْربا » torba نیز به کار رفته است .
توْربا torba : ظرف کوچک که فارسها آن را به توبره تغییر داده اند .
tur :
to be small کوچک بودن
ba :
type of vessel یک نوع ظرف
توْربا : کیسه ی کوچک ، چنته ی کوچک

کلمه ی شئر ( شیر ) به معنی قویترین جانور خشکی در توْرکی معاصر ، برگرفته از لغت « پیر » ( شیر و درخشان ) سومری است . در ضمن شکل پیر در کلمه ی پیربوداق و پیرموراد نیز به کار رفته
پیر بوداق : انسانی از نسل شیرها
پیر موراد : شیر موراد
پیرمورادلێ : انسانی از نسل شیردلان ، نام تیره ای از طایفه ی کؤله لۆ مربوط به ایل شئش بگلی

نتیجه :
۱- کلمه ی امپراتور همان اومپیریغتور توْرکی است که برگرفته از هوم ( اوم ) + پیریغتور ، به معنی شیر جوان عزتمند یا شیر جوان شرافتمند است .

۱۳۹۹ / ۱۰ / ۱۳

الیاس بهرامپور ( لاچچێن ) ، زبان شناس ، پژوهشگر ، شاعر ، نویسنده ، منتقد و مترجم توْرک

🐅🐅🐅🐅🐅🐅🐅🐅🐅

منابع :
Sumerian - English Dictionary , by Pensilvania University EPSD
Sumerian Glossary , Daniel A Foxvog
دیکشنری انگلیسی به فارسی آفرین ، دکتر عبدالحسین پاک و سعید پروین جاه
اسطوره ی گیلگمیش ، جورج اسمیت ، ترجمه به آلمانی ، گئورک بوکهارت ، ترجمه به فارسی دکتر داوود منشی زاده

کانال لاچچێن ، کانال آموزش زبان ، ادب و فرهنگ توْرک

https://telegram.me/borlachin1
تاغمالا اوْیونو 🔰 tağmala oyunu

تاغمالا اوْیونو کیم بیلر ؟
دوْغمالا سینیغی کیم دوْلار ؟
داغمالا یانێغێ کیم دیلر ؟
کیم دیلر باغچالار یانماگی ؟
کیم دیلر آغێر ائل دانماگێ ؟

بیر موددت دلی یاد تاخت ائتدی ،
دگنبی تات اێنان ساخت ائتدی ،
آرادا آغێر ائل باخت ائتدی ،
کیم گؤردۆ قوْنچالار دینمگی ؟
کیم گؤردۆ سیمینگلر سؤنمگی ؟

تانرێنێنگ ایشینی کیم بیلر ؟
سوْووقدا سرینگول بار وئرر ،
سودومدا سوْووج ار سان وئرر ،
دیرریلر باغچالار شات اوْلار ،
سؤز - بیلن سیزغالار مات اوْلار .

الیاس بهرامپور ( لاچچێن ) ، شاعر ، نویسنده ، منتقد ، مترجم ، پژوهشگر و زبان شناس توْرک

🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰

Tağmala oyunu kim bilər ?
Doğmala siniği kim dolar ?
Dağmala yanığı kim dilər ?
Kim dilər bağçalar yanmagı ?
Kim dilər ağır el danmagı ?

Bir muddət dəli yad taxt etdi ,
Dəgnəbi tat,ınan saxt etdi ,
Ara,da ağır el baxt etdi ,
Kim gördü qonçalar dinməgi ?
Kim gördü siminglər sönməgi ?

Tanrı,nıng ışını kim bilər ?
Sərngul sovuq,da bar verər ,
Sovuc ər sudum,da san verər ,
Dirilər bağçalar , şat olar ,
Söz- bilən sızğalar mat olar .

🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰

تاغمالا : بازی زوج و فرد
دوْغمالا : مادرزادی
داغمالا : سوختگی ، داغ شدگی
دیلر : آرزو میکند
دانماگ : انکار کردن ، نفی کردن ، تکذیب کردن
یاد : دشمن
دگنبی : لوچ ، چپ چشم ، چشم از حدقه بیرون زده
تات : بیگانه
دینمگ : سخن گفتن ، اعتراض کردن
سیمینگ : درختی با گلهای زرد
سؤنمگ : خاموش شدن
سودوم : گرفتگی ، خفقان
سوْووج : جنگجو ، پردل
ار : مرد ، شخص بزرگ
سان وئرر : خود را در صف نشان میدهد ، آماده شده است
سرینگول : گل یخ
شات : شادمانی ، جسارت
سیزغا : استنباط کننده ، پیشگو ، غیبگو

لاچچێن کانالێ ، تۆرک دیلینینگ چیلخا کانالێ

https://telegram.me/borlachin1
داب ، تاپ ، تاخ ، take ، tài

زبان توْرکی در مقایسه با دیگر زبانها ، بیشترین گویشها را دارد . این بدان لحاظ است که زبان توْرکی هزاران سال قدمت دارد و در مناطق مختلف جهان گسترده شده است . یکی از گویشهایی که بیشترین ذخیره ی ارکان تک - هجایی معنادار توْرکی سومری را از قدیم حفظ کرده ، گویش قاشقایی است .

رکن « تپ » به صورت ، تب ، تاپ ، تاب ، دپ ، دب و داب در گویش قاشقایی علاوه بر معنی فشردن ، فشار دادن و به زور وارد کردن ، بالا بردن و تخت کردن ، بالا بردن و هموار کردن و گستردن ، بالا و تخت نیز آمده است .
رکن تپ یا تاپ به شکل top در زبان انگلیسی و به شکل toú در زبان چینی به کار رفته است . این رکن به صورت تاخ نیز به کار میرود .

تخت : مسندی که برجسته است و رویه ی آن صاف است وآن را نصب میکنند .
تاخ : نصب کن ، فرو کن ، بنشان ، بپوش ( در ضمن رکن تاج به معنی کلاهی که بر سر نهند تلفظ دیگری از تاخ است )

کلمات ساخته شده با اشکال مختلف دب ، داب ( تپ ، تاپ )
تپ : فعل و اسم ، با فشار وارد کن ، با فشار دادن پهن و تخت کن ، یک ردیف بافته ی قالی
تپن : غلطک ، آلتی گرد و سنگین که علاوه بر فشردن خاک یا شن آن را تخت و صاف نیز میکند
تاپپێ : نان ضخیمی که با فشار دست تخت میشود
تاپپار : بلندی ای که روی آن تخت است
تاپپال : شئیی که هم برجستگی آن مد نظر است ، هم تخت بودن سطح آن ، میز که با table در زبان انگلیسی یکی است .
تاپپالا : سرگین گاو که روی زمین به صورت ورقه ای تخت شکل میگیرد
تاباق : جایی نسبتا تخت و کشیده در بالا و پایین دو کمرکش کوه
تپپه : بلندی ای که سطح بالای آن تخت و صاف است ، قسمت تخت و صاف سر
تپیک : صفت مفعولی ، صاف و تخت شده ، ضربه ای با کف پا .
تپنه : تبنه ، آلتی فلزی و نوک تیز برای دوختن ، بزرگتر و ضخیمتر از « اینگه » ( سوزن ) و کوچکتر و ضعیفتر از « دلیل » ( جوالدوز )
دپ : دب ، فعل امر و اسم ، بفشار ، با فشار وارد کن ، با فشار تخت کن ، با فشار پشم یا مو را از پوست جدا کن ، پوستی که پشم یا موی آن کنده و صاف شده است ، چرم ، به معنی تخت و صاف نوعی آلت موسیقی کوبه ای گرد که از پوست حیوان درست شده که نام دیکر آن دف است .

در لغتنامه ی توْرکی سومری دب چنین آمده
dab :
to seize قاپیدن ، ربودن
take گرفتن ، تسخیر کردن ، برداشتن
overwhelm سراسر پوشاندن
to envelop پوشاندن ، فراگرفتن

با بن داب ( داب ، تپ ) کلمات زیر ساخته شده
دابا : چرم صاف و تخت
daba :
strap تسمه چرمی
دابان : قسمت پایین ، پهن ، و پشت لباس که دامان نیز تلفظ میشود و به صورت دامن وارد زبان فارسی شده است . ( توضیح این که دابان به معنی پاشنه ی پا در توْرکی معاصر و به معنی انتهای افسار اسب در توْرکی سومری نیز به کار میرفت )
daban :
a part of harness بخشی از افسار
داباق : بندی چرمی و پهن که به پای مجرم مینهادند . این کلمه به صورت معکوس به شکل باداق نیز تلفظ میشود .
در توْرکی سومری به شکل daba آمده .
daba :
a part of harness قسمتی از افسار

دابال : داب + بال ، بال تخت ، حالتی که دستها به صورت نیمه باز در کنار بدن قرار میگیرد .
دابالاماق : افتان و خیزان راه رفتن ، راه رفتن کهنسالان در حالتی که دستها برای حفظ تعادل بدن به صورت تعلیق و نیمه باز است .
دابال - دابال : راه رفتن در حالتی که قد شخص خمیده و دستهایش برای حفظ تعادل در دو طرف بدن نیمه باز شده است .

الیاس بهرامپور ( لاچچێن ) ، زبان شناس ، پژوهشگر ، شاعر ، نویسنده ، منتقد و مترجم توْرک

منابع :
Sumerian Englişh Dictionary , by Pensilvania University
دیکشنری آفلاین انگلیسی به چینی پلیکو
قاشقایی سؤزلۆگۆ ، استاد اسدالله مردانی رحیمی
فرهنگ توْرکی آزربایجانی به فارسی ، استاد بهزاد بهزادی

کانال لاچچێن ، کانال زبان ، ادب و فرهنگ توْرک

https://telegram.me/borlachin1
وجه تسمیه ی شیراز

سه زبان توْرکی ، چینی و انگلیسی کهنترین زبانهای جهان هستند که تا وقوع توفانی عظیم در هفت هزار و ششصد سال پیش که بعدها به توفان نوح مشهور شد ، یکی بوده اند .

کلمه ی شیر در توْرکی سومری به معنی سرود و ترانه است . در لغتنامه ی سومری که کهنترین لغتنامه ی توْرکی است کلمه ی شیر چنین آمده
şir :
a song آواز ، نغمه
to sing آواز خواندن ، شعر ، سرود

کلمه ی « شیر » در توْرکی سومری که همان « ییر » در توْرکی معاصر است ، به شکل sing در زبان انگلیسیی و به شکل « چانگ » chàng در زبان چینی آمده است .
chàng :
sing آوازخواندن ، سرود

پسوند « از » در زبان توْرکی پسوندی صفت ساز است . مانند
آی + از : آیاز : درخشان ، روشن ، صاف ، پاک
دای + از : دایاز : کم عمق
در ضمن رکن « آز » در توْرکی سومری به معنی « درخت همیشه سبز مورد » آمده است .
az :
myrtle گیاه همیشه سبز مورد
اگر بن شیر را به معنی « شعر و سرود » و آز را به معنی همیشه سبز در نظر بگیریم ، شیراز « شهر همیشه سبز سرود و ترانه » معنی میدهد .

۲- کلمه ی شیر در معنی سلطان جنگل کلمه ای توْرکی است که برگرفته از لغت پیریغ سومری است .
piriğ :
lion شیر ، سلطان جنگل
اگر این معنا را برای شیر و رکن آز را به معنی قوم آز در نظر بگیریم ، شیراز به معنی « قبیله ی شجاع آز » خواهد بود یا رکن از را همان پسوند صفت ساز بدانیم ، به معنی مکان « شهر مردم شجاع » خواهد بود

۳- رکن شیر به شکل سیر نیز به کار رفته که سیر در لغتنامه ی سومری چنین آمده
sir :
( to be ) dense غلیظ شدن ، متراکم
بن سیر به معنی لعاب و غلظت برای کلمه ی سیرکه ( سرکه : نوعی ترشی لعابدار ) به کار میرود .
شیره : عصاره ی غلیظ شده ی مایعات
شیرلاغان : غلیظ و شیره دار
سیرامیک : سرامیک ، کاشی لعابدارکه کلمه ای توْرکی است و با همین بن ساخته شده است .
بن سیر با beer به معنی آبجو در زبان انگلیسی و pí در زبان چینی به همان معنی ، یکی است . در ضمن با افزودن پسوند « اش » به بن سیر در توْرکی سومری ، سیراش ساخته شده که به معنی آبجو است
siraş
beer آبجو
کلمه ی شیراز میتواند تغییر یافته ی سیراش سومری باشد به معنی « شهر شراب » ( به دلیل وجود باغهای انگور در اطراف شیراز )

۴- در گویش قاشقایی شیراز علاوه بر معنی لعاب ، به معنی « زیور و زینت » نیز میباشد . با بن شیر ، شیرازا ساخته شده
شیرازا : نوعی نوار تزیینی که برای زیبایی بیشتر دور بافته هایی ظریف نظیر چنته ، خوْرجین ، جاجیم و گیلیم میدوزند .
با در نظر گرفتن این معنی برای بن شیر ، شیراز میتواند به معنی « شهر آراسته و با شکوه » باشد .
( توضیح دیگر این که شیراز به وسیله ی کوه هایی احاطه شده که مانند شیرازا آن را در بر گرفته اند . )

1399 / 10 / 18

الیاس بهرامپور ( لاچچێن ) ، زبان شناس بین الملل ، پژوهشگر ، شاعر ، نویسنده ، منتقد و مترجم توْرک

منابع :
Sumerian English Dictionary , by Pensilvania University EPSD
Elementary Sumerian Glossary , Daniel A Foxvog
دیکشنری انگلیسی به فارسی ، دکتر عبدالحسین پاک ، سعید پروین جاه
دیکشنری آفلاین انگلیسی به چینی پلیکو
قاشقایی سؤزلۆگۆ ، استاد اسدالله مردانی رحیمی
فرهنگ توْرکی آزربایجانی به فارسی ، استاد بهزاد بهزادی

کانال لاچچێن ، کانال زبان ، ادب و فرهنگ توْرک

https://telegram.me/borlachin1
آیا « و » رکن ربط عربی است و « که » رکن ربط فارسی ؟ یا هردو توْرکی هستند ؟
نقدی بر نوشته ی استاد شاهمرسی

چندی پیش استاد شاهمرسی لغتدان آزربایجانی « و » و « که » را حرف ربط غیر توْرکی دانسته بودند و پیشنهاد کرده بودند که به جای « و » از « ایلن » استفاده شود . و که هم به کار برده نشود .

این که « ایلن ، ایلان » در گویش آزربایجانی و « اینن ، اینان » در گویش قاشقایی در مواردی میتوانند به عنوان رکن ربطی بین دو جمله یا دو اسم عمل کنند ، ناقض استفاده ی ما از رکن « و » نیست .
برای یافتن ریشه ی کلمه ها ی توْرکی و کاربرد آنها به لغتنامه ی توْرکی سومری مراجعه میکنیم
رکن تک - هجایی « و » به شکل درستتر o از پنج هزار سال پیش توسط توْرکان سومر استفاده میشده است . عربها و فارسها این رکن را از زبان توْرکی گرفته و به کار برده اند .
در لغتنامه ی سومری میخوانیم :
u :
and حرف ربط و
but اما
also همچنین

پس این که ایلن هم میتواند به جای « و » حرف ربط به کار رود ، دلیل نمیشود که ما چشم را بر دیگر حرف ربط توْرکی ( و ) ببندیم و آن را نادیده بگیریم .

مورد دیگر این که حرف ربط « که » نیز به شکل « کی » در توْرکی سومری به کار میرفت .
ki :
with ، در عوض ، برخلاف ، با

منبع : لغتنامه ی سومری - انگلیسی دانشگاه پنسیلوانیا EPSD

الیاس بهرامپور ( لاچچێن ) ، زبان شناس توْرک

1399 / 10 / 22
لاچچێن کانالێ

https://telegram.me/borlachin1
باهار گله 🌷🌷🌷bahar gələ

گؤینۆم ایستر گۆنش چالا ،
قشنگ اۆزده اۆز ناز گؤرم ؛
صنم سره ایپگ سرپیگ ،
سارێ تئلدن اۆز ساچ هؤره .

گؤینۆم ایستر باهار اوْلا ،
گوببو چالا ، اۆز ساز گؤرم ،
قوْوغا دۆشه آغێر ائله ،
قؤزای دؤشده قه یتان گره .

گؤینۆم ایستر نیگار گله ،
شیرین سؤزده اۆز راز گؤرم ؛
بو ائلکه یه قوْناق اوْلا ،
آچا اۆزۆ ، اۆز یاز دۆرم .

الیاس بهرامپور ( باهارلێ لاچچێن )

🌷🌷🌷

Göynüm istər günəş çala ,
Qəşəng üzdə üz naz görəm ;
Sənəm sərə ipəg sərpig ,
Sarı teldən üz saç hörə .

Göynüm istər bahar ola ,
Gubbu çala , üz saz görəm ;
Qovğa düşə ağır elə ,
Qozay döşdə qəytan gərə .

Göynüm istər nıgar gələ ,
Şirin sözdə üz raz görəm ;
Bu elkəyə qonaq ola ,
Aça üzü , üz yaz dürəm .

🌷🌷🌷

سرپیگ sərpig : زلف افشان
گوببو gubbu : کوپپو ، کوکو ، فاخته ،
قوْزای gozay : سمت شمال و سایه گیر کوه ، رنگارنگ ، رنگین کمان
قه یتان qəytan : نوعی پارچه ی ابریشمی داری
گره gərə : دار کند ، ببافد ، بگسترد
یاز yaz : بگستر ، بنویس ، شکوفه ، بهار
دۆرم dürəm : مرتب و منظم کنم ، دسته کنم

لاچچێن کانالێ

https://telegram.me/borlachin1
گال ، گالاج ، خالاج ، خلیج ، gulf

حدود ۵۶۰۰ سال قبل از میلاد مسیح توفان عظیمی رخ داد که بعدها به توفان نوح معروف شد .
دو دانشمند آمریکایی به نامهای
Walter pitman , Ryan bill
پس از مطالعات بسیاری در خصوص شواهد فسیلی در بستر دریای سیاه به این نتیجه رسیدند که در ۷۶۰۰ سال پیش سیل و توفان عظیمی اتفاق افتاده است که پس از آن آب نزدیک به ارتفاع ۱۷۰ متر از کف دریای سیاه را فرا گرفته و بالا آمده است .
به نظر این جانب با در نظر گرفتن وقوع توفان و سیل عظیم در مناطق مجاور دریای سیاه ، همزمان این اتفاق هم میتوانسته برای مناطقی از بستر دریای مدیترانه ، دریای خزر و خلیج فارس هم روی داده باشد .

ساکنان اولیه ی بریتانیا زبانشان با توْرکان سومر یکی بوده است . احتمال دارد که پس از توفان نوح به آنجا رفته باشند . این ادعا را ارکان تک - هجایی معنادار زبان انگلیسی به اثبات میرساند .

در توْرکی سومری کلمه ی گال که رکن تک - هجایی خلیج است چنین معنی شده است :
gal :
big بزرگ
great عظیم
( to be ) retired پس رفتن ، کناره گیری کردن
former جلو رونده ، در جلو
mature رشد کردن ، کامل شدن
کلمه ی گال در توْرکی قاشقایی برای توده ای بزرگ از پشکل گوسفند به کار میرود که به پشم چسبیده باشد .

رکن گال به شکل خال ، قال ، کال ، کل ، کار و کر هم به کار رفته است .
ğal
to exist وجود داشتن ، بودن ، ماندن
produce تولید کردن ، زاییدن
در توْرکی معاصر با افزودن پسوند به رکن قال ، قالین ( قالی ) درست شده که یک نوع فرش پشمی یا پنبه ای ضخیم و قیمتی است . این کلمه در زبان انگلیسی به شکل carpet به کار رفته است . کلمه ی قالات به معنی تپه حجم عظیمی از سنگ و خاک است .
کالا : شئی گران قیمت و ارزشمند
کلمه ی قلله qəllə ( غله ) کلمه ای توْرکی به معنی دانه ی گندم و جو از بن قال است . برای این که غله یک نوع محصول تولیدی است و دیگر این که تا مدتها میتوان آن را نگاه داشت .
موضوع اصلی این که با همین بن خلج ساخته شده است .
خلج :
۱- ماندگار ، ساکن ، نام یکی از قبایل بزرگ توْرک که هزاران سال پیش از دیگر قبایل توْرک جدا و در ایران ساکن شدند . بخشی از آنها در دهبید و بوانات فارس ساکن هستند و عده ای هم در چهار محال و استان مرکزی و دیگر مناطق ایران ، عده ای هم در شهرهای ایران مستحیل شده اند و دیگر به توْرکی صحبت نمیکنند .
۲ - پیشرفتگی و ماندگاری آب دریا در خشکی ( گالاج ) که بعد به شکل خلیج تغییر یافته است . کلمه ی گالاج ، قالاج و خلج با اندکی تغییر به شکل گلف gulf در زبان انگلیسی به کار رفته است . در گویش قاشقایی کلمه ی « گالف » برای دریدگی عظیم به کار میرود . کلمه ی خلیج در زبان هندی که با فارسی از یک ریشه است به شکل کان آمده و در زبان چینی به شکل وان .
gulf خلیج ، دوری ، جدایی
در ضمن گال در زبان انگلیسی همان خال ( قال ) در زبان توْرکی است که لکه ی سیاهی است که بر پوست میماند . خال را برای زیبایی بر پوست نقش میکنند .
gall : لکه

با بن گال ، در زبان توْرکی گالان درست شده به معنی ظرف فلزی بزرگ که همان بشکه است و دیگر این که گالان به صدای بم و بلند نیز میگویند .

نتیجه
رکن گال که به معنی بزرگ ، عظیم ، پیشروی و ماندگاری است ، کلمه ای توْرکی است و با گال و کار در زبان انگلیسی یکی است
خلیج کلمه ای توْرکی است که از بن گال + اج ( پسوند اسم ساز ) درست شده که به شکل خالاج و خلج در آمده و نهایتا خلیج تلفظ شده است که با gulf در زبان انگلیسی یکی است .

الیاس بهرامپور ( لاچچێن ) ، زبان شناس بین الملل ، پزوهشگر ، شاعر ، نویسنده ، منتقد و مترجم توْرک

منابع :
The sedimentary record of sea - level change , Cambridge - 2003 Angel L Coe
Sumerian - English Dictionary , by Pensilvania University
The Elementary Sumerian Glossary , Daniel A Foxvog
English - Chinese Online Pelico Dictionary
دیکشنری انگلیسی به فارسی آفرین ، دکتر عبدالحسین پاک ، سعید پروین جاه
قاشقایی سؤزلۆگۆ ، استاد اسدالله مرداتی رحیمی
ریشه یابی واژگان ، استاد اسدالله مردانی رحیمی

لاچچێن کانالێ

https://telegram.me/borlachin1
قوْرخو نه دیر ؟ ? qorxu nə dir
🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈

قوْرخو نه دیر ؟
یانێ بو :
من اوْلام ،
سن اؤلنگ .

من قالام ،
سن گئدنگ .

من دوْلام ،
سن بوْش قالانگ .

هرنه وار منیم و
سن ایراقدان باخانگ .

لاچچێن

🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈

Qorxu nə dir ?
Yanı bu :
Mən olam ,
Sən öləng .

Mən qalam ,
sən gedəng .

Mən dolam ,
Sən boş qalang .

Hər nə var ,
Mənim o
Sən ıraq,dan baxang .

🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈

من اوْلام : من باشم
سن اؤلنگ : تو بمیری
من دوْلام : من پر شوم ، من کامل شوم
بوْش قالانگ : خالی بمانی ، بی نصیب شوی

لاچچێن کانالێ

https://telegram.me/borlachin1