باسلام وارادت
اقامه احکام فردی واجتماعی وظیفه همه است لذااگربرخی احکام اجتماعی ازناحیه مردم به
طورکامل اتیان نشودبایداین خلأبا
تقنین جبران شود
برخی ازاحکام اجتماعی،شاخص معینی دارندلذاتقنین پذیرندمثل
حجاب
امابرخی احکام اجتماعی ابهاماتی
فردی ودرونی دارندکه تقنین پذیر
نیستند
مثلامثال غیبت که فرمودید
یعنی بیان عیب مستورمؤمن به
قصدانتقاص
این تعریف مشهورچهارقیدداردکه
کاملانسبی وبعضافردیست پس
این ابهام،تقنین رابامشکل مواجه
میکندوگرنه اگرمیتوانستیم تقنین
میکردیم وهکذادروغ،که واقع وتطابق باآن کاملازمینه برداراست.
نمازتراویح بااینکه بدعت بوددرزمان امیرالمؤمنین ع عنوان
ثانوی پیداکردوچون انشقاق عجیبی بین مسلمین ایجادمیکرد
حضرت ازکنارآن گذشتند
موضع تزاحم بودونسخه،الأهم فالأهم
وگرنه ایشان درباب رباشلاق به دست گرفته ودربازاربی مسامحه
نظارت وبرخوردمیفرمودند
شرعی بودن گاهی باقیاسیست که
صغری وکبرایش شرعیست
گاهی هردوعقلیست(مستقلات عقلیه که ماآنرانمیپذیریم)
وگاهی صغری شرعی وکبری عقلیست(غیرمستقلات عقلیه)
که مسائل حکومتی ازاین باب است
پس اگراجبارحاکمیتی ثابت گشت
وجوب آن ازسنخ غیرمستقلات است که حکمی شرعیست
اقامه احکام فردی واجتماعی وظیفه همه است لذااگربرخی احکام اجتماعی ازناحیه مردم به
طورکامل اتیان نشودبایداین خلأبا
تقنین جبران شود
برخی ازاحکام اجتماعی،شاخص معینی دارندلذاتقنین پذیرندمثل
حجاب
امابرخی احکام اجتماعی ابهاماتی
فردی ودرونی دارندکه تقنین پذیر
نیستند
مثلامثال غیبت که فرمودید
یعنی بیان عیب مستورمؤمن به
قصدانتقاص
این تعریف مشهورچهارقیدداردکه
کاملانسبی وبعضافردیست پس
این ابهام،تقنین رابامشکل مواجه
میکندوگرنه اگرمیتوانستیم تقنین
میکردیم وهکذادروغ،که واقع وتطابق باآن کاملازمینه برداراست.
نمازتراویح بااینکه بدعت بوددرزمان امیرالمؤمنین ع عنوان
ثانوی پیداکردوچون انشقاق عجیبی بین مسلمین ایجادمیکرد
حضرت ازکنارآن گذشتند
موضع تزاحم بودونسخه،الأهم فالأهم
وگرنه ایشان درباب رباشلاق به دست گرفته ودربازاربی مسامحه
نظارت وبرخوردمیفرمودند
شرعی بودن گاهی باقیاسیست که
صغری وکبرایش شرعیست
گاهی هردوعقلیست(مستقلات عقلیه که ماآنرانمیپذیریم)
وگاهی صغری شرعی وکبری عقلیست(غیرمستقلات عقلیه)
که مسائل حکومتی ازاین باب است
پس اگراجبارحاکمیتی ثابت گشت
وجوب آن ازسنخ غیرمستقلات است که حکمی شرعیست
«لَا تُعَلِّمُوا نِسَاءَکُمْ سُورَهَ یُوسُفَ وَ لَا تُقْرِءُوهُنَّ إِیَّاهَا فَإِنَّ فِیهَا الْفِتَنَ وَ عَلِّمُوهُنَّ سُورَهَ النُّورِ فَإِنَّ فِیهَا الْمَوَاعِظَ » « به زنانتان سوره یوسف را تعلیم ندهید و این سوره را بر آنان نخوانید ، زیرا که در آن فتنه است ، بلکه سوره نور را به آنان آموزش دهید ، چرا که در آن موعظه است »
الکافی ج ۵ ص ۵۱۶
الکافی ج ۵ ص ۵۱۶
باسلام وارادت
این روایت درکافی وروایت شبیه این «لاتنزلواالنساءالغرف...»درفقیه
مرحوم صدوق.
برخی تلاش داشته اندمضامین این
روایات راتوجیح کنند
اماروایت هم ازجهت صدوری وهم
دلالی،قابل اتکانیست
ازجهت صدوری هردوروایت مرفوعه اند
وازجهت دلالی باچنددسته نصوص
وظواهرمعارضست:
-عدم سازگاری باجنبه هدایتگری قرآن
لایأتیه الباطل...
إن هذاالقرآن یهدی...
کتاب أنزلناه الیک لتخرج الناس...
وامثال ذلک
-عدم سازگاری بابرخی مضامین
خودسوره یوسف مانند
نحن نقص علیک أحسن القصص...
-عدم سازگاری بادعوت به تدبردرآیات
فأقرؤواماتیسر...
لقدکان فی قصصهم عبرة...
وامثال ذلک
فلذا
این دوروایت،مورداعتنانیستند🌻
این روایت درکافی وروایت شبیه این «لاتنزلواالنساءالغرف...»درفقیه
مرحوم صدوق.
برخی تلاش داشته اندمضامین این
روایات راتوجیح کنند
اماروایت هم ازجهت صدوری وهم
دلالی،قابل اتکانیست
ازجهت صدوری هردوروایت مرفوعه اند
وازجهت دلالی باچنددسته نصوص
وظواهرمعارضست:
-عدم سازگاری باجنبه هدایتگری قرآن
لایأتیه الباطل...
إن هذاالقرآن یهدی...
کتاب أنزلناه الیک لتخرج الناس...
وامثال ذلک
-عدم سازگاری بابرخی مضامین
خودسوره یوسف مانند
نحن نقص علیک أحسن القصص...
-عدم سازگاری بادعوت به تدبردرآیات
فأقرؤواماتیسر...
لقدکان فی قصصهم عبرة...
وامثال ذلک
فلذا
این دوروایت،مورداعتنانیستند🌻
بسمه تعالی
« آیا خودکشی میتواند توجیه پذیر
باشد ؟ »(۱)
( درنگی درخودکشی به بهانه خودکشی ورحلت فرزندشهید )
فقیهان فریقین،خودکشی(انتحار)را
ازگناهان کبیره ومنتحِررافاسق میدانند.
این حکم،تأسیسی نیست وتقریریست چراکه
یهودیان ومسیحیان نیزآنراتقبیح کرده ودفن منتحررادرکناردیگرمتدینان جائزنمیدانندمانندبیان انجیل متی.
دراروپای سده۱۶و۱۷نیزمرسوم بوده که منتحررابدون تشریفات مذهبی دفن میکردندواوراازارث محروم میدانستندامابعداین مساله
دربرخی عرفهاجزءقلمروآزادیهای
فردی به حساب آمد.
خودکشی دراخلاق وفقه تقسیمهای مختلفی داردمثلا
ایجابی ماننداستفاده ازآلات قتاله وسلبی ماننداعتصاب غذاوقطع دارووامثالهم.
ویاعمدی وخطایی.
ادله شرعی قرآنی مانندآیات:
-۲۹نساء«ولاتقتلواأنفسکم إن الله
کان بکم رحیما»
صاحب مجمع البیان ازاین آیه ممنوعیت دیگرکشی ومحقق اردبیلی درزبدة البیان وآیت الله مکارم،ممنوعیت دیگرکشی وعلامه
درالمیزان ممنوعیت قتل رابه نحو
اطلاقی ازاین آیه استفاده میکنند.
-«...ولاتلقوابأیدیکم الی التهلکة»
-وآیاتی مانندپیمان خداازبنی اسرائیل مبنی برعدم خون ریختن،
نهی ازکشتن نفس محترمه وامثالهم.
ادله شرعی روایی مانندروایت امام
باقر ع دروسائل که «مؤمن به هر
مرگی میمیردجزخودکشی»وامثال
ذلک.
درکتب فقهی درابواب قتل عمدو
وصیت بحث خودکشی مطرح میشودمباحثی مانندعدم معذوریت اکراه درخودکشی،عدم
پذیرش وصیت منتحر،مجازات
معاونت درانتحار،سقوط دیه وهدربودن خون براساس رأی برخی
مانندطوسی درمبسوط وحلی درسرائرچراکه انتحار،اجتماع جانی و مجنی علیه است و...
درباب اکراه:
اگرمکرَه،محجورباشدمکرِه راقصاص
میکنندچراکه مکرَه منتحرمحجور،
به منزله ابزارقتلست وخونش هدرنیست.
اگرمکرَه،محجورنباشدمکرِه مسؤول نیست مگرضرراکراه،اشدباشدچراکه فقهایی چون صاحب مبسوط وشرایع ومسالک،ضرری رااشد ازقتل نمیدانند.
پایان قسمت ۱
« آیا خودکشی میتواند توجیه پذیر
باشد ؟ »(۱)
( درنگی درخودکشی به بهانه خودکشی ورحلت فرزندشهید )
فقیهان فریقین،خودکشی(انتحار)را
ازگناهان کبیره ومنتحِررافاسق میدانند.
این حکم،تأسیسی نیست وتقریریست چراکه
یهودیان ومسیحیان نیزآنراتقبیح کرده ودفن منتحررادرکناردیگرمتدینان جائزنمیدانندمانندبیان انجیل متی.
دراروپای سده۱۶و۱۷نیزمرسوم بوده که منتحررابدون تشریفات مذهبی دفن میکردندواوراازارث محروم میدانستندامابعداین مساله
دربرخی عرفهاجزءقلمروآزادیهای
فردی به حساب آمد.
خودکشی دراخلاق وفقه تقسیمهای مختلفی داردمثلا
ایجابی ماننداستفاده ازآلات قتاله وسلبی ماننداعتصاب غذاوقطع دارووامثالهم.
ویاعمدی وخطایی.
ادله شرعی قرآنی مانندآیات:
-۲۹نساء«ولاتقتلواأنفسکم إن الله
کان بکم رحیما»
صاحب مجمع البیان ازاین آیه ممنوعیت دیگرکشی ومحقق اردبیلی درزبدة البیان وآیت الله مکارم،ممنوعیت دیگرکشی وعلامه
درالمیزان ممنوعیت قتل رابه نحو
اطلاقی ازاین آیه استفاده میکنند.
-«...ولاتلقوابأیدیکم الی التهلکة»
-وآیاتی مانندپیمان خداازبنی اسرائیل مبنی برعدم خون ریختن،
نهی ازکشتن نفس محترمه وامثالهم.
ادله شرعی روایی مانندروایت امام
باقر ع دروسائل که «مؤمن به هر
مرگی میمیردجزخودکشی»وامثال
ذلک.
درکتب فقهی درابواب قتل عمدو
وصیت بحث خودکشی مطرح میشودمباحثی مانندعدم معذوریت اکراه درخودکشی،عدم
پذیرش وصیت منتحر،مجازات
معاونت درانتحار،سقوط دیه وهدربودن خون براساس رأی برخی
مانندطوسی درمبسوط وحلی درسرائرچراکه انتحار،اجتماع جانی و مجنی علیه است و...
درباب اکراه:
اگرمکرَه،محجورباشدمکرِه راقصاص
میکنندچراکه مکرَه منتحرمحجور،
به منزله ابزارقتلست وخونش هدرنیست.
اگرمکرَه،محجورنباشدمکرِه مسؤول نیست مگرضرراکراه،اشدباشدچراکه فقهایی چون صاحب مبسوط وشرایع ومسالک،ضرری رااشد ازقتل نمیدانند.
پایان قسمت ۱
بسمه تعالی
« آیاخودکشی میتواند توجیه پذیر
باشد ؟ »(۲)
( درنگی درخودکشی به بهانه خودکشی ورحلت فرزندشهید )
درباب وصیت،مشهورازجمله طوسی درتهذیب،شهیددرمسالک،
صاحب جواهر وامام درنجاة العباد،
وصیت منتحِررابعدازجراحت واقدامش بی اعتبارمیدانندبنابربرخی روایات.
درمشارکت وترغیب ومعاونت درانتحار،عده ای مانندعلامه حلی
درتحریرمعتقدندبه ثبوت قصاص و
نصف دیه وعده ای مانندطوسی در
مبسوط،قصاص راثابت نمیداننداما
دیه کامل رابرذمه معاون ومشارک
ثابت میدانند.
مستثنیات خودکشی:
برخی فقیهان استثناهایی برای انتحارقائلندمانندعلامه حلی درمنتهی که درذیل جهاد،قائلست
برای نجات ازآتش کشتی،غرق شدن بهترازسوختن است.
ویافقیهانی چون حضرات منتظری
دردراسات ومکارم دراستفتاءات جدیده درباب اسیری ازمسلمین
که اسرارمسلمین راداردوتاب شکنجه نداردخودکشی راجائزمیدانند.همینطورعملیات انتحاری رابرای ضربه به دشمن در
قالب جهاددفاعی(دراین زمینه کتاب دفاع مشروع،تروروعملیات
شهادت طلبانه درفقه شیعه اثرمرحوم دکترفیرحی خواندنیست)
مسأله خودکشی پیامبر (ص):
درمصادراهل سنت،پنج روایت در
صحیحین ومسندحنبل،این داستان
نقل شده است.
داستانی مرتبط بااولین آیه سوره علق ازقول عایشه که پیامبر ص دردوران فترت وحی(صدرروایت) ازبالای کوه
قصدخودکشی داشتندکه ورقة بن
نوفل نصرانی ایشان راازاین کاربازمیدارد(ذیل روایت).
این روایات درواقع نقل واحدیست
وبزرگانی ازعامه چون ابن حجرعسقلانی که ازشارحان صحیح
بخاریست معتقدندنقل ابن بکیردر
صدرروایت ومسأله فترت وحی درست است امادرذیل روایت،ازاضافات معمر است وپذیرفته نیست چه اینکه اضافات معمردرنقلهای احمد ومسلم وابونعیم والاسماعیلی موجودنیست.
این روایت درمصادرشیعی موجودنیست علاوه اینکه به قول
علامه درالمیزان این القای شیطانی
وتأثیرپذیری پیامبر ص ازیک نصرانی مخالف عصمت بوده وپذیرفته نیست حتی درنگاه برادران اهل سنت.
مختارحقیردراین فقره خودکشی
وامثالهم اگرمحتکرناهنجاری روحی
نداشته باشداینست که میتواند
عنوان ثانویه پیداکرده وبنابرمصالح
اهم،جزء مستثنیات شود
مثلاپدرخانواده میبیندجزاین اقدام
نمیتواندعِرض وجان عیال خودرادربرابرفقرحفظ کندویانمیتواندغفلت مسؤولان غافل رانسبت به جان وعِرض مردم
نشان دهد
متأسفیم
ضمن اینکه این دیدگاه،توصیه به
اینکارنیست
بی خیالی نسبت به اینکارنیست
بلکه درنگیست برای دیدن إضطرارهاودرنتیجه،إضرارها.
اینکه صرفاتک بعدی به حرمت انتحارنتوان نگریست.
باشدتاگوش هاشنواوچشمهابیناگردند.
اگر...
بادرودبرروح آن مرحوم که برخلاف
روایت حضرت صادق علیه السلام،
سوختن رابرغرق شدن ترجیح داد.
میثم فتحی🌻🏴
« آیاخودکشی میتواند توجیه پذیر
باشد ؟ »(۲)
( درنگی درخودکشی به بهانه خودکشی ورحلت فرزندشهید )
درباب وصیت،مشهورازجمله طوسی درتهذیب،شهیددرمسالک،
صاحب جواهر وامام درنجاة العباد،
وصیت منتحِررابعدازجراحت واقدامش بی اعتبارمیدانندبنابربرخی روایات.
درمشارکت وترغیب ومعاونت درانتحار،عده ای مانندعلامه حلی
درتحریرمعتقدندبه ثبوت قصاص و
نصف دیه وعده ای مانندطوسی در
مبسوط،قصاص راثابت نمیداننداما
دیه کامل رابرذمه معاون ومشارک
ثابت میدانند.
مستثنیات خودکشی:
برخی فقیهان استثناهایی برای انتحارقائلندمانندعلامه حلی درمنتهی که درذیل جهاد،قائلست
برای نجات ازآتش کشتی،غرق شدن بهترازسوختن است.
ویافقیهانی چون حضرات منتظری
دردراسات ومکارم دراستفتاءات جدیده درباب اسیری ازمسلمین
که اسرارمسلمین راداردوتاب شکنجه نداردخودکشی راجائزمیدانند.همینطورعملیات انتحاری رابرای ضربه به دشمن در
قالب جهاددفاعی(دراین زمینه کتاب دفاع مشروع،تروروعملیات
شهادت طلبانه درفقه شیعه اثرمرحوم دکترفیرحی خواندنیست)
مسأله خودکشی پیامبر (ص):
درمصادراهل سنت،پنج روایت در
صحیحین ومسندحنبل،این داستان
نقل شده است.
داستانی مرتبط بااولین آیه سوره علق ازقول عایشه که پیامبر ص دردوران فترت وحی(صدرروایت) ازبالای کوه
قصدخودکشی داشتندکه ورقة بن
نوفل نصرانی ایشان راازاین کاربازمیدارد(ذیل روایت).
این روایات درواقع نقل واحدیست
وبزرگانی ازعامه چون ابن حجرعسقلانی که ازشارحان صحیح
بخاریست معتقدندنقل ابن بکیردر
صدرروایت ومسأله فترت وحی درست است امادرذیل روایت،ازاضافات معمر است وپذیرفته نیست چه اینکه اضافات معمردرنقلهای احمد ومسلم وابونعیم والاسماعیلی موجودنیست.
این روایت درمصادرشیعی موجودنیست علاوه اینکه به قول
علامه درالمیزان این القای شیطانی
وتأثیرپذیری پیامبر ص ازیک نصرانی مخالف عصمت بوده وپذیرفته نیست حتی درنگاه برادران اهل سنت.
مختارحقیردراین فقره خودکشی
وامثالهم اگرمحتکرناهنجاری روحی
نداشته باشداینست که میتواند
عنوان ثانویه پیداکرده وبنابرمصالح
اهم،جزء مستثنیات شود
مثلاپدرخانواده میبیندجزاین اقدام
نمیتواندعِرض وجان عیال خودرادربرابرفقرحفظ کندویانمیتواندغفلت مسؤولان غافل رانسبت به جان وعِرض مردم
نشان دهد
متأسفیم
ضمن اینکه این دیدگاه،توصیه به
اینکارنیست
بی خیالی نسبت به اینکارنیست
بلکه درنگیست برای دیدن إضطرارهاودرنتیجه،إضرارها.
اینکه صرفاتک بعدی به حرمت انتحارنتوان نگریست.
باشدتاگوش هاشنواوچشمهابیناگردند.
اگر...
بادرودبرروح آن مرحوم که برخلاف
روایت حضرت صادق علیه السلام،
سوختن رابرغرق شدن ترجیح داد.
میثم فتحی🌻🏴
بسمه تعالی
« مختصری در استخاره ، تفأل و
تطیُّر »
درباب استخاره سه دیدگاه موجودست.دورویکردافراطی،یکی
بی اعتباردانستن مطلق استخاره و
دیگری،ترک عقل واستشاره(مشورت)ولزوم استخاره
درهرکاریست.
امادیدگاه سوم،دیدگاهیست که استخاره رابادومبنامطرح میکند:
۱-استخاره به معنای مطلق دعاواتصال به مبدأربوبی درهرکار
که روایات باب«صلوة استخاره»
دروسائل به همین معناراجع است
۲-استخاره به معنای رفع تحیر.
یعنی وقتی انسان درامری ازعقل خودوعقول دیگران(استشاره)،پاسخی نمیگیرد
وبایددرموضع تحیر،تصمیمی اتخاذ
کندبنابرروایات ازتسبیح کمک میگیرد.
به قول مرحوم علامه درالمیزان،
خداونددست اورابه سمتی ازتسبیح
یامعنایی ازقرآن سوق میدهد که البته ایشان شروطی رابرای استخاره کننده باقرآن لازم میدانند
ازجمله شناخت محکم ومتشابه و
امثالهم.
ضمناایشان استخاره راصرفاسنخی
ازتوسل میدانندنه اخبارازغیب.
-مختاربی مقدار:
به زعم حقیر،درباب مبنای استخاره،دومبنایی که مرحوم امام
در کشف اسراربیان فرمودندکامل
است یعنی استخاره به معنای توسل(مرادعلامه)وهمچنین رفع تحیر.
درباب استخاره کننده،رأی مرحوم
مجلسی دربحارراباوردارم.
ایشان قائل بودند،استخاره کسی برای کسی رادرروایات ندیدم واین
قول رادربحارازسید(مرادسیدبن طاووس )هم نقل میکنندوظاهرارأی مرحوم امام هم
این بوده.حتی شهیدمطهری درکتاب خاتمیت میفرمایند برخی
اشکال میدانستندکه کسی برای دیگری چنین کند.
درباب روش استخاره،روشهامتفاوتست مثلا
استخاره مطلق،مشورتی،قلبی،باقرآن،با
تسبیح وباکاغذ
لکن این حقیردراین موضع،قول مرحوم مؤسس(آیت الله آقاشیخ
عبدالکریم)رامیپسندم که ایشان از
استخاره باقرآن پرهیزمیدادندوبه
زعم حقیرهرکس برای خودوباتوسل
وباتسبیح.
البته اشکالی نیست اگرکسی ازکسی بخواهدامااینگونه نباشدکه
گمان شوداین کارصرفایکی ازکارهاو
تخصصهای آخوندهاست.
البته برخی هم مانندمرحوم کشمیری رضوان الله علیه
استخاره راالهامی میدانستندکه دراینصورت قرآن میتواندآیینه باشد
نه یک متن که ازآن مطلب بفهمیم.
این حقیربارهادرنزدبزرگانی چون
شیخناالاستادآقاشیخ جوادکربلایی
ازاین استخاره های اعجاب انگیز
دیده بودم
(اماچه کنم که ذائقه تب دار،کور
است وحقیرهمواره بچه تب داری بوده ام که ازاین کرامات بزرگان
چیزی جزاعجاب هری پاتربرای یک
بچه نفهمیدم.امامن نفهمیدم لکن
هست)
علی ایحال،من کان لله کان الله له.
درانتهااستخاره،چیزی جزاتصال نیست
نه به تعبیرمرحوم زرینکوب،قرآن را
کتاب پیشگویی کردن.
بااین نگاه،اراده خداییست که کاررا
پیش میبردنه پیشگویی.
-تفأل وتطیر:
استدلال ازیک حادثه به حادثه ای
که رخ نداده رافال زدن گویند
که اگرفال زدن خیرباشدآنراتفأل واگرشرباشدتطیرمینامندوظاهرامؤثرهم هست.
ازاینروست که درادله ای چون روایت نبوی شریف«تفألوابالخیر
تجدوه»که مضمونش درروایات فراوانست(مانندماجرای پیامبر ص وخاک فرستادن خسروپرویزوامثال ذلک)دعوت به فال نیک زدن
شده ایم وازتطیربرحذرداشته.
به زعم ناقص حقیرکه قلمرواخلاق وفقه راجدانمیدانم،ادله تفأل،درحد وجوب است.
یعنی فال خیرزدن دراحوال واشخاص(مثبت اندیشی)برماواجبست مگراثبات خلافش.
امروزه برخی باقانون جذب وامثالهم بیانهای زیبایی ازدعاواستخاره وتفأل دارندکه خواندنیست.
-نکته ای تفسیری:
برخی مفسرین درآیه ۹۰سوره مبارکه مائده(...انماالخمروالمیسروالازلام)
چون میسر،شامل تمام اصناف قمار
است حتی قمارباازلام،آوردن این کلمه راازقبیل ذکرخاص بعدازعام
دانسته پس ازلام رابه معنای هرگونه تفأل وحتی استخاره میدانندکه درعرب هم شایع بوده.
به نظر،
ادله مطلوبیت استخاره وتفأل،این
نظرراردمیکندومرادازازلام،همان قمارباچوبهای خاص است وذکرخاص بعدازعام میتواندازباب
تأکیدباشد.
والسلام علیکم ورحمة الله
میثم فتحی🌻
« مختصری در استخاره ، تفأل و
تطیُّر »
درباب استخاره سه دیدگاه موجودست.دورویکردافراطی،یکی
بی اعتباردانستن مطلق استخاره و
دیگری،ترک عقل واستشاره(مشورت)ولزوم استخاره
درهرکاریست.
امادیدگاه سوم،دیدگاهیست که استخاره رابادومبنامطرح میکند:
۱-استخاره به معنای مطلق دعاواتصال به مبدأربوبی درهرکار
که روایات باب«صلوة استخاره»
دروسائل به همین معناراجع است
۲-استخاره به معنای رفع تحیر.
یعنی وقتی انسان درامری ازعقل خودوعقول دیگران(استشاره)،پاسخی نمیگیرد
وبایددرموضع تحیر،تصمیمی اتخاذ
کندبنابرروایات ازتسبیح کمک میگیرد.
به قول مرحوم علامه درالمیزان،
خداونددست اورابه سمتی ازتسبیح
یامعنایی ازقرآن سوق میدهد که البته ایشان شروطی رابرای استخاره کننده باقرآن لازم میدانند
ازجمله شناخت محکم ومتشابه و
امثالهم.
ضمناایشان استخاره راصرفاسنخی
ازتوسل میدانندنه اخبارازغیب.
-مختاربی مقدار:
به زعم حقیر،درباب مبنای استخاره،دومبنایی که مرحوم امام
در کشف اسراربیان فرمودندکامل
است یعنی استخاره به معنای توسل(مرادعلامه)وهمچنین رفع تحیر.
درباب استخاره کننده،رأی مرحوم
مجلسی دربحارراباوردارم.
ایشان قائل بودند،استخاره کسی برای کسی رادرروایات ندیدم واین
قول رادربحارازسید(مرادسیدبن طاووس )هم نقل میکنندوظاهرارأی مرحوم امام هم
این بوده.حتی شهیدمطهری درکتاب خاتمیت میفرمایند برخی
اشکال میدانستندکه کسی برای دیگری چنین کند.
درباب روش استخاره،روشهامتفاوتست مثلا
استخاره مطلق،مشورتی،قلبی،باقرآن،با
تسبیح وباکاغذ
لکن این حقیردراین موضع،قول مرحوم مؤسس(آیت الله آقاشیخ
عبدالکریم)رامیپسندم که ایشان از
استخاره باقرآن پرهیزمیدادندوبه
زعم حقیرهرکس برای خودوباتوسل
وباتسبیح.
البته اشکالی نیست اگرکسی ازکسی بخواهدامااینگونه نباشدکه
گمان شوداین کارصرفایکی ازکارهاو
تخصصهای آخوندهاست.
البته برخی هم مانندمرحوم کشمیری رضوان الله علیه
استخاره راالهامی میدانستندکه دراینصورت قرآن میتواندآیینه باشد
نه یک متن که ازآن مطلب بفهمیم.
این حقیربارهادرنزدبزرگانی چون
شیخناالاستادآقاشیخ جوادکربلایی
ازاین استخاره های اعجاب انگیز
دیده بودم
(اماچه کنم که ذائقه تب دار،کور
است وحقیرهمواره بچه تب داری بوده ام که ازاین کرامات بزرگان
چیزی جزاعجاب هری پاتربرای یک
بچه نفهمیدم.امامن نفهمیدم لکن
هست)
علی ایحال،من کان لله کان الله له.
درانتهااستخاره،چیزی جزاتصال نیست
نه به تعبیرمرحوم زرینکوب،قرآن را
کتاب پیشگویی کردن.
بااین نگاه،اراده خداییست که کاررا
پیش میبردنه پیشگویی.
-تفأل وتطیر:
استدلال ازیک حادثه به حادثه ای
که رخ نداده رافال زدن گویند
که اگرفال زدن خیرباشدآنراتفأل واگرشرباشدتطیرمینامندوظاهرامؤثرهم هست.
ازاینروست که درادله ای چون روایت نبوی شریف«تفألوابالخیر
تجدوه»که مضمونش درروایات فراوانست(مانندماجرای پیامبر ص وخاک فرستادن خسروپرویزوامثال ذلک)دعوت به فال نیک زدن
شده ایم وازتطیربرحذرداشته.
به زعم ناقص حقیرکه قلمرواخلاق وفقه راجدانمیدانم،ادله تفأل،درحد وجوب است.
یعنی فال خیرزدن دراحوال واشخاص(مثبت اندیشی)برماواجبست مگراثبات خلافش.
امروزه برخی باقانون جذب وامثالهم بیانهای زیبایی ازدعاواستخاره وتفأل دارندکه خواندنیست.
-نکته ای تفسیری:
برخی مفسرین درآیه ۹۰سوره مبارکه مائده(...انماالخمروالمیسروالازلام)
چون میسر،شامل تمام اصناف قمار
است حتی قمارباازلام،آوردن این کلمه راازقبیل ذکرخاص بعدازعام
دانسته پس ازلام رابه معنای هرگونه تفأل وحتی استخاره میدانندکه درعرب هم شایع بوده.
به نظر،
ادله مطلوبیت استخاره وتفأل،این
نظرراردمیکندومرادازازلام،همان قمارباچوبهای خاص است وذکرخاص بعدازعام میتواندازباب
تأکیدباشد.
والسلام علیکم ورحمة الله
میثم فتحی🌻
سلام و ارادت محضر استاد فتحی بزرگوار.
دوسوال داشتم خدمتتان 🙏
۱.دور منطقی که اشاره داشتید سابق در میان موضوع و مسئله علم چگونه حل میشود؟!
۲.نظر شما پیرامون تشبیه شهید صدر از علم اصول به علم منطق چیست؟
این تشبیه چه اندازه مبعد است و چه اندازه مقرب؟!
تشکر🍃
#اصول_فقه
دوسوال داشتم خدمتتان 🙏
۱.دور منطقی که اشاره داشتید سابق در میان موضوع و مسئله علم چگونه حل میشود؟!
۲.نظر شما پیرامون تشبیه شهید صدر از علم اصول به علم منطق چیست؟
این تشبیه چه اندازه مبعد است و چه اندازه مقرب؟!
تشکر🍃
#اصول_فقه
باسلام وارادت
پاسخهابه ترتیب:
۱.اگرمرادمطلق موضوع علم باشد
بنابرنظریه مشهوراصولیون پیش از
مرحوم آخوندکه تمایزعلوم رابه
تمایزموضوعات میدانستنداینگونه
است:
تمایزعلوم به تمایزموضوعاتست
وموضوع کل علم مایبحث فیه عن
عوارضه الذاتیة
پس برخی دوررااینچنین میدیدند
درابتدایی یاغایی بودن موضوع،
یعنی ابتداموضوعی بوده که گزاره های علم حول اوتکوین یافته یاگزاره هایی پیرامون موضوع واحدی بوده که آنهاراجمع کرده و
موضوع راازآنهااصطیادکرده اند؟
آخوندبرای شکستن این مشکل،تمایزعلوم رابه تمایزاغراض
میداند.اگربازدرهرکجاتوضیح بیشتری میطلبیدعرض کنم.
اگرمرادموضوع علم اصولست
که نظرات حول سه نظرمشهورو
مرحوم میرزا،مرحوم صاحب فصول
ومرحوم آخونددورمیزندکه اگرلازم
شدتفصیل دهم.
۲.مقربیت،درعبارت ایشان درحلقات،نظریه وتطبیقست
یعنی همانگونه که منطق برای فلسفه،آلی وفلسفه نسبت به آن
اصالیست
اصول هم برای فقه آلی وفقه نسبت به آن اصالیست.
امامبعدیت،
ازاین بابست که ممکنست احدعلل
که اصول باشددراین مثال،علت
منحصره تلقی شودومتاسفانه اینگونه هم شده
وحتی طلاب درسخوان هم عنایت
زیادی به علوم قرآن وحدیث ندارند
البته
علت این بی توجهی ،تمثیل علامه شهیدصدرنیست.
پاسخهابه ترتیب:
۱.اگرمرادمطلق موضوع علم باشد
بنابرنظریه مشهوراصولیون پیش از
مرحوم آخوندکه تمایزعلوم رابه
تمایزموضوعات میدانستنداینگونه
است:
تمایزعلوم به تمایزموضوعاتست
وموضوع کل علم مایبحث فیه عن
عوارضه الذاتیة
پس برخی دوررااینچنین میدیدند
درابتدایی یاغایی بودن موضوع،
یعنی ابتداموضوعی بوده که گزاره های علم حول اوتکوین یافته یاگزاره هایی پیرامون موضوع واحدی بوده که آنهاراجمع کرده و
موضوع راازآنهااصطیادکرده اند؟
آخوندبرای شکستن این مشکل،تمایزعلوم رابه تمایزاغراض
میداند.اگربازدرهرکجاتوضیح بیشتری میطلبیدعرض کنم.
اگرمرادموضوع علم اصولست
که نظرات حول سه نظرمشهورو
مرحوم میرزا،مرحوم صاحب فصول
ومرحوم آخونددورمیزندکه اگرلازم
شدتفصیل دهم.
۲.مقربیت،درعبارت ایشان درحلقات،نظریه وتطبیقست
یعنی همانگونه که منطق برای فلسفه،آلی وفلسفه نسبت به آن
اصالیست
اصول هم برای فقه آلی وفقه نسبت به آن اصالیست.
امامبعدیت،
ازاین بابست که ممکنست احدعلل
که اصول باشددراین مثال،علت
منحصره تلقی شودومتاسفانه اینگونه هم شده
وحتی طلاب درسخوان هم عنایت
زیادی به علوم قرآن وحدیث ندارند
البته
علت این بی توجهی ،تمثیل علامه شهیدصدرنیست.
ينامُ الرجُلُ على الثُّكلِ و لا يَنامُ على الظُّلمِ
آدمى با مرگِ فرزند خوابش مى بَرَد،
اما با ستمى كه بر او شده خوابش نمى برد ...
📘 غررالحکم / حدیث 11028
آدمى با مرگِ فرزند خوابش مى بَرَد،
اما با ستمى كه بر او شده خوابش نمى برد ...
📘 غررالحکم / حدیث 11028
باسلام وارادت
بله
ترجمه این روایت درست است
البته تعبیرانتهایی روایت ظاهرا
«لاینام علی الحُرُب»باشد
یعنی کسی که فرزندش راازدست
داده صبرمیکنداماکسی که مالش راستانده باشندآرام ندارد
این تعبیرعلاوه برنهج البلاغه
تعبیریست که حضرت صادق ع
آنرابه داودبن علی(فرماندارمدینه)
بعدازاینکه معلی بن خنیس ازاصحاب حضرت رابه شهادت فرمودند(منقول ازمرحوم مجلسی
دربحارازقول ابن شهرآشوب درمناقب)
شایدوجهش این باشدکه فرزندی که رفته امیدی به بازگشتش نیست
امامالی که ستانده شده به بازگشتش امیدواریم پس آرام نداریم
بله
ترجمه این روایت درست است
البته تعبیرانتهایی روایت ظاهرا
«لاینام علی الحُرُب»باشد
یعنی کسی که فرزندش راازدست
داده صبرمیکنداماکسی که مالش راستانده باشندآرام ندارد
این تعبیرعلاوه برنهج البلاغه
تعبیریست که حضرت صادق ع
آنرابه داودبن علی(فرماندارمدینه)
بعدازاینکه معلی بن خنیس ازاصحاب حضرت رابه شهادت فرمودند(منقول ازمرحوم مجلسی
دربحارازقول ابن شهرآشوب درمناقب)
شایدوجهش این باشدکه فرزندی که رفته امیدی به بازگشتش نیست
امامالی که ستانده شده به بازگشتش امیدواریم پس آرام نداریم
با سلام، چنانچه از اقلام قابل استفاده (از لیست فوق) موردی دارید، لطفا اطلاع دهید. همچنین جهت کمک مالی به این خانواده ها که در شرایط بسیار بدی زندگی می کنند، کمکهای نقدی خود را به شماره کارت زیر به نام احمدوند واریز کنید. ۶۰۳۷۹۹۷۴۸۳۴۲۷۷۴۷
ارسالی ازطرف
دوست وهم دانشکده ای عزیزسابقم
دکترحسین احمدوند
استادفیزیک پلاسماوعضوهیأت علمی دانشگاه صنعتی اصفهان👆
دوست وهم دانشکده ای عزیزسابقم
دکترحسین احمدوند
استادفیزیک پلاسماوعضوهیأت علمی دانشگاه صنعتی اصفهان👆