دیدن
1.81K subscribers
208 photos
44 videos
19 files
159 links
نوشتن سودای کلمه است. که همواره مرا به تنهایی می خواند .به در خود بودن با خود بودن وزیستن همچون شکل تنهایی خود که مانند دهان مرگ وسوسه انگیز وپر التهاب است.

@Siamakmohajery

لینک کتاب ۱۳۴۸

https://taaghche.com/book/194119/%DB%B1%DB%B3%DB%B4%DB%B8
Download Telegram
تحلیلی بر هشت دهه حضور دانشجویان ایرانی در دانشگاه‏های آمریکا 🟧

✍️سیامک مهاجری

سیزده سال زمان برد تا دانشجویان ایرانی در سال 1349 (1971م) با عبور ‏از سد دانشجویان سختکوش تایوانی با یک پله صعود در رتبه سوم قرار ‏گیرند، در آن سال ایران با رشدی 20 برابری نسبت به سال 1949 تعداد ‏دانشجویانش را در آمریکا به 10000 نفر نزدیک کرد، که خود حاکی از ‏گرایش فزاینده طبقه متوسط شهری و سیاستگذاران پهلوی دوم به ضرورت ‏تحصیل نسل جدید در سرزمین ابرقدرت نوظهور جهان بود، هرچند گذر ‏ایام نشان داد در کشاکش دوران جنگ سرد، هراندازه برای پدران نسل ‏انقلاب مشروطه آمریکا یک انتخاب ایده‎آل به نظر می‎آمد، نزد فرزندانشان ‏بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی و جنبش‌های رهایی بخش ‏پس از مه 1961 واقعیتی هوش‎رباتر بودند، در نتیجه دوران آموزه‎های ‏آشکار غربی پدران و تخیل پنهان شرقی فرزندان در بین نسل جدید جوانان ‏شهری آغاز شد.‏

یک سال بعد، در سال ۱۹۷۲، ایران با عبور از هند و کانادا، به رتبه اول ‏تعداد دانشجویان خارجی در آمریکا رسید...

لینک نسخه PDF

به دیدن بیا @Boof60
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🟧تحلیلی بر هشت دهه حضور دانشجویان ایرانی در دانشگاه‏های آمریکا

✍️سیامک مهاجری

سیزده سال زمان برد تا دانشجویان ایرانی با عبور ‏از سد دانشجویان تایوانی با یک پله صعود در رتبه سوم قرار ‏گیرند، در آن سال ایران با رشدی 20 برابری نسبت به سال 1949 تعداد ‏دانشجویانش را در آمریکا به 10000 نفر نزدیک کرد، که خود حاکی از ‏گرایش فزاینده طبقه متوسط شهری و سیاستگذاران پهلوی دوم به ضرورت ‏تحصیل نسل جدید در سرزمین ابرقدرت نوظهور جهان بود، هرچند گذر ‏ایام نشان داد در کشاکش دوران جنگ سرد، هراندازه برای پدران نسل ‏انقلاب مشروطه آمریکا یک انتخاب ایده‎آل به نظر می‎آمد، نزد فرزندانشان ‏بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی و جنبش‌های رهایی بخش ‏پس از مه 1961 واقعیتی هوش‎رباتر بودند، در نتیجه دوران آموزه‎های ‏آشکار غربی پدران و تخیل پنهان شرقی فرزندان در بین نسل جدید جوانان ‏شهری آغاز شد.‏
یک سال بعد، در سال ۱۹۷۲، ایران با عبور از هند و کانادا، به رتبه اول ‏تعداد دانشجویان خارجی در آمریکا رسید...

ادامه در اینجا

ویدئویی از آمار دانشجویان خارجی دانشگاه‎های آمریکا در حد فاصل سال‌های 1949 تا 2022

به دیدن بیا @BOO60F
جدیدترین نتایج پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان


🫷 نتایج «پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان» درباره اعتماد به سیاستمداران کشور

🇺🇸 💣 تقریبا ۷۰ درصد پاسخگویان‌ به میزان کم و خیلی کم به سیاستمداران اعتماد دارند!

نتایج به این شکل بود که ۶۰.۶ پاسخگویان موافق بهبود روابط با غرب و آمریکا بدون واگذاری توان هسته ای و موشکی هستند و ۳۱.۱ درصد مخالف این موضوع هستند.

همچنین، ۳۷.۳ درصد پاسخگویان‌ موافق بهبود روابط با آمریکا و غرب با واگذاری توان موشکی و هسته ای هستند و ۶۴.۹ درصد مخالف این موضوع هستند.



@Boof60
نقدی بر یادداشت دکتر رنانی با عنوان "به ‏پیشواز عزاداری دختران نسل زد بروییم»


✍️سیامک مهاجری



شاید این اولین بار باشد که در نوشتن مطلبی این‌چنین دچار هراس و ‏تردید هستم‎!‎ با اینکه به‌عنوان یک جامعه‌شناس و دانشجوی حقوق، با آنچه ‏دکتر رنانی به دنبال آن هستند همراهم و صراحتاً با برخوردهای صورت ‏گرفته در سال‌های اخیر با نسلی که به درست یا غلط به نسل‎ Z ‎معروف ‏شده‌اند مخالفم، اما همچنان نگران و منتقد جریانی هستم که پس از اتفاقات ‏پاییز گذشته به هر قیمتی به دنبال دفاع حداکثری از این نسل هستند که ‏می‌تواند منجر به نوعی پوپولیسم نخبگانی شود، زیرا در رسانه‌محوری حاکم ‏بر عرصه اجتماعی ما، به نظر می‌رسد با نوعی دلبری و جذب این نسل روبرو ‏هستیم.‏ که در ادامه به برخی از پیامدهای این وضعیت اشاره می‎کنم.

بایکوت منتقدان

‏ این پوپولیسم نخبگانی، که این‌بار نه اهل سیاست که نخبگان مجری و ‏پیشگام آن هستند، پیشاپیش در حال رقم زدن وضعیتی است که هر ‏منتقدی را در برابر موج بایکوت‎ (Cancel culture) ‎قرار می‌دهد که بر پایه ‏آن خواه‌ناخواه هر سخنی در انتقاد از این نسل می‌تواند به محرومیت ‏اجتماعی برای منتقدان تبدیل شود، این موج که به مدد شبکه‎های ‏اجتماعی گسترش بیشتری نیز یافته است،می‎تواند معضلات ما را دو چندان ‏کند و به بدیل اجتماعی،سرکوب نهادی بدل شود.‏

مارپیچ سکوت در جامعه

در عین حال این روند مطابق آنچه جامعه‌شناسانی چون الیزابت نیومن ‏متذکر شده‎اند می‌تواند به‌سرعت بخش‎هایی از جامعه را درگیر وضعیت ‏مارپیچ سکوت‎ (Spiral of silence) ‎کند؛ یعنی وضعیتی که طی آن ‏افراد وقتی عقاید خود را در اقلیت می دانند، یا در موضوع مشخصی نظری ‏متفاوت دارند، به دلیل ترس از انزوای اجتماعی یا پیامدهای آن، سکوت ‏می‎کنند. این سکوت دیدگاه بخشی از جامعه را بیشتر به حاشیه می‌برد و ‏این تصور را تقویت می‌کند که نظر غالب تنها دیدگاه قابل قبول است و در ‏نتیجه چرخه‌ی انسداد آزادی بیان این‌‏‌بار هم در شکل اجتماعی و هم در ‏شکل نهادی تداوم می‌یابد
‎.‎
تقدس‌بخشی به نسل جدید

مضافاً به نظر می‌رسد آنچه اکنون در فضای سیاسی و اجتماعی ما به چشم ‏می‌خورد، حاکی از این وضعیت است که نقد و نفی تقدس‌زدایی از حاکمیت ‏و نهادهای سنتی، در حال تبدیل شدن به تقدس‌بخشی به نسل جدید و ‏ارزش‌های مورد علاقه آن‌ها شده است. به این معنا که نفس تقدس‌بخشی ‏نیست که مسئله‌مند می‌شود، بلکه باز مسئله، تقدس‌زدایی از امری برای ‏تقدس‌بخشی به امری دیگر است‎!‎
در نتیجه باید خطر پوپولیسم نخبگانی، محرومیت اجتماعی منتقدان، ظهور ‏پدیده مارپیچ سکوت و احیای تقدس‌گرایی جدید را جدی گرفت و گمان ‏نکرد که حساسیت در این بخش، نافی تلاش‌های مدنی و حقوقی برای ‏احقاق حق جامعه است.

ایگویسم نسلی

صرف حمایت و پیگیری مطالبات به‌حق و سرکوب‌شده این نسل، نباید ‏منجر ‏به چشم‌پوشی نسبت به پیامدهای نامطلوبی شود که می‌تواند تا دهه‌ها ‏خود ‏این نسل و جامعه را درگیر معضلاتی لاینحل کند. نباید از یاد برد ‏چگونه ‏نورچشمی‌های گذشته‌هایی نه‌چندان دور، در فقدان شناخت درست و ‌‏انتقادی، به خاری بر چشم اکنون جامعه بدل شدند. علیرغم برخی وجوه ‌‏متفاوت و چشمگیر این نسل، که اگر از جنبه‌های اغراق‌شده آن که ‏ویژگی ‏هر نسلی است بگذریم، نمی‌توانیم بر پیامدهایی چون ایگویسم نسلی، ‏که ‏مع‌الاسف توسط بخشی از جامعه نخبگانی ما نیز تشدید می‌شود، چشم ‌‏بپوشیم که از هم‌اکنون با اعتماد به نفس بیشتری اشکال متنوعی از ‌‏خشونت، قطبی‌سازی، تعصب و نابرابری را تولید می‌کنند، گویی این ‌‏خصائص در سایه صراحت، استقلال و شجاعت این نسل در نفی تحمیل‌های ‌‏نهادی و ساختاری به دست فراموشی سپرده شده است.‏

ادامه مطلب

به دیدن بیا @Boof60
.
.
نقدی بر یادداشت «به ‏پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم»

من چون روح توسعه را «افزایش ظرفیت گفت‌‌وگو در جامعه» می‌دانم و در یک کلام معتقدم «گفت‌وگو یعنی توسعه»، هرگاه با نقدی عقلانی و اخلاقی، حتی درباره نوشته‌های خودم، روبه‌رو می‌شوم، از «عطر نقد» مست می‌شوم. درواقع برای من «عطر نقد، عطر نقد است». چون برای رسیدن به حقیقت، راهی جز اندیشیدن نداریم و برای «اندیشیدن حقیقی»، راهی جز نقد نداریم. اندیشه‌هایی که از دالان نقد نمی‌گذرند مانند خمیر خامی هستند که در تنور پخته نمی‌شوند،‌ پس قابل خوردن نیستند و اگر بخوریم هم، دل‌پیچه می‌گیریم.

علت آن‌که از دانشگاههای ما «حل مسئله» بیرون ‌نمی‌آید آن است که دانشگاه ما محل تولید خمیر خام فکری است، اما آن‌جا نان اندیشه پخته نمی‌شود؛ بنابراین محصولاتش قابل خوردن نیست.

یکی از نوشته‌هایی که این روزها عطرش مرا مست کرد،‌ نوشته‌ای است که پژوهشگر ارجمند جامعه شناسی، سیامک مهاجری، در نقد یادداشت من با عنوان "به ‏پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم» نوشته است. او در این نقد، همزمان، هم آن یادداشت را، هم شیوه کنشگری روشنفکرانه رنانی را و هم رویکرد طیف بزرگی از روشنفکران امروز ایران را به زبانی دقیق و لطیف و روشن نقد کرده است.

نقد ایشان را، هم کسانی که یادداشت مرا دوست داشتند و بازپخش کردند، بخوانند و بازپخش کنند؛ هم کسانی که آن یادداشت را با شتابزدگی و با عینکی سیاسی یا ایدئولوژیک نقد کردند بخوانند؛ و هم همه کسانی که درباره کنش‌های نسل زد می‌اندیشند و می‌نویسند.

امید که همواره ناقد اخلاقی و عقلانی خویش را آن روی سکه وجودی خویش بدانیم و با او همدلی کنیم، حتی اگر هم‌نظر نباشیم.

محسن رنانی / ۳۰ تیر ۱۴۰۳

--------------

نقد سیامک مهاجری را در پیوند زیر بخوانید:

https://t.me/boof60/661


یادداشت «به ‏پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم» را نیز در پیوند زیر بخوانید:

https://renani.net/texts/notes/mourning-z-girls/
.
به بهانه خطابه محمد فاضلی در نشست گفتمان واکاوی گفتمان دولت چهاردهم

سه پیامد دیدگاه فاضلی برای سیاست‏ و جامعه‌مدنی در ایران


✍️سیامک مهاجری

👈خطابه کوبنده فاضلی در نشست واکاوی گفتمان دولت چهاردهم (که ‏بارها حاضران را نیز به وجد آورد) بیشتر شبیه بیانیه پایانی معترضان و ‏مردم، خطاب به دولت جدید، پس از یک انقلاب سیاسی بود نه انتظارات از ‏دولتی جدید در نظم سیاسی موجود! آن‌هم توسط کسی که چند هفته ‏پیش به‌واسطه نگرانی از تحریم، تورم، محیط‌زیست، حقوق اقوام، ‏نسل زد و منافع ملی از رای دادن به این دولت سخن می‌گفت و اساساً برای ‏تحقق همین موارد دیگران را نیز به شرکت در انتخابات تشویق می‌کرد. البته ‏نباید فراموش کرد در آن زمان چه موازین راهگشایی را نیز طرح کرد، اما اینک در حال قرائت بیانیه‌ای بود که در مقام ‏تذکار، مطالبه و بعضاً توبیخ، همانی را طلب می‌کرد که وعده‌های تحققش را ‏با رای به همین دولت داده بود‎.‎

خطابه‎ دیروز که امروز خوانده شد

📒خطابه‌‏ای که پس از شنیدن، این تصور را در من ایجاد کرد که علی‌الظاهر او ‏باید آن را قبل از انتخابات می‎خواند و می‎خواست نه بعد از آن! زیرا فحوای ‏آن نه از جنس راهبرد و هدایت که از جنس ضرورت و ضمانت بود و شاید ‏به کار دیروز بیش از امروز می‎آمد، تا دولتی چنین انباشته از تقاضا و ‏متقاضی، تکلیف خود را در پذیرش و یا عدم پذیرش آن مشخص می‎کرد، و ‏مردمانی که با تضامین نخبگانی چون او برای اجتناب از تحریم و تورم و...به ‏پای صندوق‎های رای رفته بودند، امروز با خود نگویند پس آن وعده‎ها نه نقد، ‏بل نسیه و چک‎های سفید را نه مبلغان که تماما باید کسانی نقد کنند ‏که از همان ابتدا گفته و شنفته بودند که قادر به این کار نیستند!‏

دستورالعملی بدون چگونگی و تعارض منافع

🔺در 16 فرمانِ فاضلی، یک دو جین از هر آنچه بتوان در تصور ‏آورد، از موانع در بند مجال تا آرزوهای در حد محال که برخی از آنها حتی ‏از ظرفیت حاکمیت و منطق حاکم بر ژئوپلیتیک ایران نیز خارج بود، به ‏چشم می‎خورد؛ جز دو فقره حیاتی که به رندی و ظرافت از قلم افتاده بود: ‏یکی «چگونگی تحقق» چنین انتظاراتی و دیگری شاه کلیدی که در تعریف ‏او از سیاست که بر پایه تفاهم، امنیت و رونق پایدار بنا شده بود به ‏کلی غایب بود و آن هم قصه پر آب چشم « تعارض منافع» در منطق موانع ‏بی‎شمار سیاست داخلی و خارجی ایران بود!‏
به طوری که در فرامین شانزده‎گانه حتی یک‎بار هم به این مساله دیرپا و ‏بغرنج عالم سیاست، که از قضا مواجهه با آن از وظایف دانشگاه نیز هست، ‏یعنی چگونگی تحقق و پیچیدگی مواجهه با تعارض منافع ذینفعان، اشارتی ‏به چشم نمی‎خورد، بلکه به عکس باز همان انتظارات و مطالباتی به میان ‏آمد و برجسته شد که طرح دوباره آن مصداق همان کرامات شیخ ما و شیره ‏شیرینش بود!‏

نسبی‎گرایی ویرانگر

🔻بدتر از همه در 16 فرمان فاضلی، نه تنها «هیچ راه‎حلی از پیش موجود ‏نیست» بلکه چنان در کلیدواژه کانونی گفتارش آن عبارت «بستگی دارد» ‏توی ذوق می‎زد، که اگرچه منطق آن کاملا قابل درک، اما به دلایلی که در ‏ادامه به آن بازخواهیم گشت قابل دفاع نیست، بطوری که می‎توان گفت ‏جناب دکتر فاضلی دولت مطلوبش را با یک نسبی‎گرایی ویرانگر (که پیش از ‏این نیز در فقدان یک راه‎حل از پیش موجود به بحران ناکارآمدی دچار شده ‏بود) در برابر باد بی‎نیازی خداوند رها می‎کند تا با خطابه‎ای پرشور و به ظاهر ‏راهگشا از همکنون حساب خود را از پیامدهای آتی اقدامات دولت جدا کند، ‏البته با قید این تذکر که منطق این جداسازی نه در کنش فردی ‏عافیت‌‏طلبانه فاضلی که بی‎شک از آن مبراست، بلکه در نوع نگرش او به ‏منطق و کارویژه سیاست نهفته است و می‎تواند پیامدهای وخیمی به دنبال ‏داشته باشد که در ادامه تلاش می‎کنیم با حسن نیت و برپایه مسئله‌‎ای ‏گفتگومحور آن را به تشریک مساعی بگذاریم.

دولت‌گرایی افراطی

🔹اولین تکانه‌های این منطق که فقدان راه‌حل از پیش موجود را بسته به شرایط می‌کند، این است که در باتلاق مسائل پرتیراژ ما وضعیتی تولید می‌شود که چگونگی تحقق حل مسئله جای خود را به ضرورت حل آن به هر قیمت و با هر وسیله‌ای می‌دهد. در نتیجه، در دوگانه دولت و بازار تفاوتی نمی‌کند که دولت از بخش خصوصی مدد بگیرد یا بازار آزاد یا حتی به رانت مولد متوسل شود، زیرا درگیر شدن در این منازعات چیزی جز اتلاف وقت نیست. مهم حل مسئله به هر صورت و به هر قیمت ممکن است. همچنان که تفاوتی ندارد توافق‌سازی همزمان با غرب و چین و روسیه چگونه و از چه راهی به سرانجام می‌رسد. آنچه مهم است تحقق آن است و می‌بایست از راه توافقی دیگر با فرادستان در اتاق‌های دربسته به سرانجام برسد، زیرا در منطق فاضلی حل هر مسئله‌ای بستگی دارد...به چی؟ به آنچه که دولت باید بداند اما...

1️⃣ ادامه مطلب

2️⃣ لینک کامل مطلب

به دیدن بیا @bOOF60
🔹بخشی از یادداشت سه پیامد دیدگاه فاضلی برای سیاست و جامعه مدنی در ایران

فاضلی در برکشیدن و تاسیس این دولت معامله‌گر و مُقاطعه‌کار، نتیجه امروز را می‌بیند و به نظر از پیامدهای مخرب آتی آن برای جامعه مدنی و سیاست حکمرانی غافل است. در نتیجه، توافق‌سازی با فرادستان، حل شکاف‌های فرودستان، حراست از محیط زیست و حتی ساختن و روایت‌کردن دستاوردها، همه به وظایفی سراسر دولت‌مدار فروکاسته می‌شوند.
خطابه پرشور فاضلی اگرچه در دستگاه شنوایی مخاطبان سرشار از هیجان و ‏انباشته از امید به دولت پزشکیان، دلنشین و هوش‌‎ربا می‎نماید، اما دست‌کم ‏سه پیامد به شدت نگران کننده به همراه دارد که به نظر در محاسبات او، ‏دولت و طرفدارانش، فکری برای آن نشده است:
1. ماموریت ناممکن
2. زمینه سازی برای اقتدارگرایی کارآمد
3. تقلیل سیاست به مدیریت توسعه


این یادداشت را می توانید در لینک زیر و با فرمت مناسب مطالعه کنید👇

https://online.fliphtml5.com/xsslm/ylnl/
زید آبادی : گاف فرزند عارف قابل گذشت است!

اما عدم عذرخواهی پدر و دفاع جانانه پس از آن که قابل گذشت نیست، هست؟!

عارف هر سابقه درخشانی هم که داشته باشد، ۷ سال است که یک عذرخواهی به مردم بدهکار است.
اولین گام پزشکیان از همین جا باید شروع شود.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
بخش های مهم صحبت های گراهام فولر

آذرماه 1401



📍من می‌خواهم ابتدا به انقلاب ۱۹۰۵ (انقلاب مشروطه) اشاره کنم که ریشه‌هایی از دموکراسی در آن مشاهده می‌شد؛ اما متاسفانه باید بگویم که در طول این ۱۲۰ سال که شما به آن اشاره کردید امپریالیسم بریتانیا و دخالت‌های آمریکا و همچنین تحریم‌های ایالات متحده باعث تضعیف حکومت ایران شده‌اند.

👈اسرائيل دولتی است که به صورت بنیادین به دنبال توسعه قدرت خود است؛ البته نمی‌گویم این تمایل ضرورتا به معنای توسعه قلمرو آنهاست اما اسرائيل به دنبال گسترش قدرت نظامی، ژئوپولتیکی و سیاسی خود در سراسر منطقه است. در نتیجه بخشی از تنش‌هایی که در منطقه پیش می‌آید از این سیاست اسرائيل نشات می‌گیرد.

👈به صورت کلی به ویژه پس از به قدرت رسیدن جریان رادیکال دست راستی در اسرائيل، من نسبت به رفتار خصومت آمیزی که آنها در قبال فلسطینی‌ها به صورت مشخص و همچنین مسلمانان به صورت کلی در پیش می‌گیرند بدبین هستم.

👈این عربستان سعودی است که با گرایش‌های دست راستی رادیکال اسلام‌گرایانه‌ای که دارد تلاش می‌کند کل دنیای عرب را علیه ایران بسیج کند.

👈 اتحاد جماهیر شوروی می‌خواست ایدئولوژی کمونیسم را غالب کند و نه ناسیونالیسم روسی را. چرا که ناسیونالیسم روسی ضعیف بود اما این وضعیت در ایران مشاهده نمی شود. فکر نمی‌کنم ایران سرنوشتی همچون شوروی داشته باشد. تجزیه ایران گزینه محتملی نیست و ناسیونالیسم ایرانی بسیار قدرتمند است و یکی از قدرتمندترین‌ها در خاورمیانه است.

لینک مصاحبه

به دیدن بیا @Boof60
🔻علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد از جلسه‌ای یاد می‌کند که پس از واقعه 15 خرداد به میزبانی علا وزیر وقت دربار و عبدالله انتظام مدیر عامل شرکت ملی نفت،برگزار می‌شود، و نسبت به جریانات 15 خرداد نگرانی‌هایی مطرح می‌شود، روزی شریف امامی می‌پرسد : آیا این جلسه با اطلاع اعلیحضرت همایونی تشکیل شده؟ دیگران پاسخ می‌دهند که نه. چون اگر قرار بود با اطلاع ایشان باشد که در حضور خودشان صحبت می‌شد.

🔺درنتیجه این دو نفر آقایان یعنی شریف‌امامی و یزدان‌پناه در اعتراض می‌گویند که بدون اجازه شاه حاضر نیستند در این مسائل بحث بکنند و جلسه را ترک می‌کنند. فوراً هم گزارش امر را به اطلاع شاه می‌رسانند. اعلیحضرت هم خیلی برآشفته می‌شوند و از ایشان می‌پرسند «شما برای چه دور هم جمع شدید؟» و انتظام پاسخ می‌دهد که «برای این‌که درباره مسائل کشور بحث بکنیم.» شاه می‌گوید که «چه لزومی داشت که شما درباره مسائل کشور بحث بکنید. مگر من مسئول مملکت نیستم؟» انتظام هم که بسیار مرد صریحی بود، می گوید «اعلیحضرت؛ وطن‌پرستی مونوپول هیچ‌کس نیست. و هر کس حق دارد درباره کشورش دلسوزی بکند و بحث بکند.»

به دیدن بیا @BooF60
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM