تحلیلی بر هشت دهه حضور دانشجویان ایرانی در دانشگاههای آمریکا 🟧
✍️سیامک مهاجری
سیزده سال زمان برد تا دانشجویان ایرانی در سال 1349 (1971م) با عبور از سد دانشجویان سختکوش تایوانی با یک پله صعود در رتبه سوم قرار گیرند، در آن سال ایران با رشدی 20 برابری نسبت به سال 1949 تعداد دانشجویانش را در آمریکا به 10000 نفر نزدیک کرد، که خود حاکی از گرایش فزاینده طبقه متوسط شهری و سیاستگذاران پهلوی دوم به ضرورت تحصیل نسل جدید در سرزمین ابرقدرت نوظهور جهان بود، هرچند گذر ایام نشان داد در کشاکش دوران جنگ سرد، هراندازه برای پدران نسل انقلاب مشروطه آمریکا یک انتخاب ایدهآل به نظر میآمد، نزد فرزندانشان بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی و جنبشهای رهایی بخش پس از مه 1961 واقعیتی هوشرباتر بودند، در نتیجه دوران آموزههای آشکار غربی پدران و تخیل پنهان شرقی فرزندان در بین نسل جدید جوانان شهری آغاز شد.
یک سال بعد، در سال ۱۹۷۲، ایران با عبور از هند و کانادا، به رتبه اول تعداد دانشجویان خارجی در آمریکا رسید...
لینک نسخه PDF
به دیدن بیا @Boof60
✍️سیامک مهاجری
سیزده سال زمان برد تا دانشجویان ایرانی در سال 1349 (1971م) با عبور از سد دانشجویان سختکوش تایوانی با یک پله صعود در رتبه سوم قرار گیرند، در آن سال ایران با رشدی 20 برابری نسبت به سال 1949 تعداد دانشجویانش را در آمریکا به 10000 نفر نزدیک کرد، که خود حاکی از گرایش فزاینده طبقه متوسط شهری و سیاستگذاران پهلوی دوم به ضرورت تحصیل نسل جدید در سرزمین ابرقدرت نوظهور جهان بود، هرچند گذر ایام نشان داد در کشاکش دوران جنگ سرد، هراندازه برای پدران نسل انقلاب مشروطه آمریکا یک انتخاب ایدهآل به نظر میآمد، نزد فرزندانشان بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی و جنبشهای رهایی بخش پس از مه 1961 واقعیتی هوشرباتر بودند، در نتیجه دوران آموزههای آشکار غربی پدران و تخیل پنهان شرقی فرزندان در بین نسل جدید جوانان شهری آغاز شد.
یک سال بعد، در سال ۱۹۷۲، ایران با عبور از هند و کانادا، به رتبه اول تعداد دانشجویان خارجی در آمریکا رسید...
لینک نسخه PDF
به دیدن بیا @Boof60
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🟧تحلیلی بر هشت دهه حضور دانشجویان ایرانی در دانشگاههای آمریکا
✍️سیامک مهاجری
سیزده سال زمان برد تا دانشجویان ایرانی با عبور از سد دانشجویان تایوانی با یک پله صعود در رتبه سوم قرار گیرند، در آن سال ایران با رشدی 20 برابری نسبت به سال 1949 تعداد دانشجویانش را در آمریکا به 10000 نفر نزدیک کرد، که خود حاکی از گرایش فزاینده طبقه متوسط شهری و سیاستگذاران پهلوی دوم به ضرورت تحصیل نسل جدید در سرزمین ابرقدرت نوظهور جهان بود، هرچند گذر ایام نشان داد در کشاکش دوران جنگ سرد، هراندازه برای پدران نسل انقلاب مشروطه آمریکا یک انتخاب ایدهآل به نظر میآمد، نزد فرزندانشان بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی و جنبشهای رهایی بخش پس از مه 1961 واقعیتی هوشرباتر بودند، در نتیجه دوران آموزههای آشکار غربی پدران و تخیل پنهان شرقی فرزندان در بین نسل جدید جوانان شهری آغاز شد.
یک سال بعد، در سال ۱۹۷۲، ایران با عبور از هند و کانادا، به رتبه اول تعداد دانشجویان خارجی در آمریکا رسید...
ادامه در اینجا
ویدئویی از آمار دانشجویان خارجی دانشگاههای آمریکا در حد فاصل سالهای 1949 تا 2022
به دیدن بیا @BOO60F
✍️سیامک مهاجری
سیزده سال زمان برد تا دانشجویان ایرانی با عبور از سد دانشجویان تایوانی با یک پله صعود در رتبه سوم قرار گیرند، در آن سال ایران با رشدی 20 برابری نسبت به سال 1949 تعداد دانشجویانش را در آمریکا به 10000 نفر نزدیک کرد، که خود حاکی از گرایش فزاینده طبقه متوسط شهری و سیاستگذاران پهلوی دوم به ضرورت تحصیل نسل جدید در سرزمین ابرقدرت نوظهور جهان بود، هرچند گذر ایام نشان داد در کشاکش دوران جنگ سرد، هراندازه برای پدران نسل انقلاب مشروطه آمریکا یک انتخاب ایدهآل به نظر میآمد، نزد فرزندانشان بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی و جنبشهای رهایی بخش پس از مه 1961 واقعیتی هوشرباتر بودند، در نتیجه دوران آموزههای آشکار غربی پدران و تخیل پنهان شرقی فرزندان در بین نسل جدید جوانان شهری آغاز شد.
یک سال بعد، در سال ۱۹۷۲، ایران با عبور از هند و کانادا، به رتبه اول تعداد دانشجویان خارجی در آمریکا رسید...
ادامه در اینجا
ویدئویی از آمار دانشجویان خارجی دانشگاههای آمریکا در حد فاصل سالهای 1949 تا 2022
به دیدن بیا @BOO60F
جدیدترین نتایج پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان
🫷 نتایج «پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان» درباره اعتماد به سیاستمداران کشور
🇺🇸 💣 تقریبا ۷۰ درصد پاسخگویان به میزان کم و خیلی کم به سیاستمداران اعتماد دارند!
نتایج به این شکل بود که ۶۰.۶ پاسخگویان موافق بهبود روابط با غرب و آمریکا بدون واگذاری توان هسته ای و موشکی هستند و ۳۱.۱ درصد مخالف این موضوع هستند.
همچنین، ۳۷.۳ درصد پاسخگویان موافق بهبود روابط با آمریکا و غرب با واگذاری توان موشکی و هسته ای هستند و ۶۴.۹ درصد مخالف این موضوع هستند.
@Boof60
🫷 نتایج «پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان» درباره اعتماد به سیاستمداران کشور
🇺🇸 💣 تقریبا ۷۰ درصد پاسخگویان به میزان کم و خیلی کم به سیاستمداران اعتماد دارند!
نتایج به این شکل بود که ۶۰.۶ پاسخگویان موافق بهبود روابط با غرب و آمریکا بدون واگذاری توان هسته ای و موشکی هستند و ۳۱.۱ درصد مخالف این موضوع هستند.
همچنین، ۳۷.۳ درصد پاسخگویان موافق بهبود روابط با آمریکا و غرب با واگذاری توان موشکی و هسته ای هستند و ۶۴.۹ درصد مخالف این موضوع هستند.
@Boof60
نقدی بر یادداشت دکتر رنانی با عنوان "به پیشواز عزاداری دختران نسل زد بروییم»
✍️سیامک مهاجری
شاید این اولین بار باشد که در نوشتن مطلبی اینچنین دچار هراس و تردید هستم! با اینکه بهعنوان یک جامعهشناس و دانشجوی حقوق، با آنچه دکتر رنانی به دنبال آن هستند همراهم و صراحتاً با برخوردهای صورت گرفته در سالهای اخیر با نسلی که به درست یا غلط به نسل Z معروف شدهاند مخالفم، اما همچنان نگران و منتقد جریانی هستم که پس از اتفاقات پاییز گذشته به هر قیمتی به دنبال دفاع حداکثری از این نسل هستند که میتواند منجر به نوعی پوپولیسم نخبگانی شود، زیرا در رسانهمحوری حاکم بر عرصه اجتماعی ما، به نظر میرسد با نوعی دلبری و جذب این نسل روبرو هستیم. که در ادامه به برخی از پیامدهای این وضعیت اشاره میکنم.
بایکوت منتقدان
این پوپولیسم نخبگانی، که اینبار نه اهل سیاست که نخبگان مجری و پیشگام آن هستند، پیشاپیش در حال رقم زدن وضعیتی است که هر منتقدی را در برابر موج بایکوت (Cancel culture) قرار میدهد که بر پایه آن خواهناخواه هر سخنی در انتقاد از این نسل میتواند به محرومیت اجتماعی برای منتقدان تبدیل شود، این موج که به مدد شبکههای اجتماعی گسترش بیشتری نیز یافته است،میتواند معضلات ما را دو چندان کند و به بدیل اجتماعی،سرکوب نهادی بدل شود.
مارپیچ سکوت در جامعه
در عین حال این روند مطابق آنچه جامعهشناسانی چون الیزابت نیومن متذکر شدهاند میتواند بهسرعت بخشهایی از جامعه را درگیر وضعیت مارپیچ سکوت (Spiral of silence) کند؛ یعنی وضعیتی که طی آن افراد وقتی عقاید خود را در اقلیت می دانند، یا در موضوع مشخصی نظری متفاوت دارند، به دلیل ترس از انزوای اجتماعی یا پیامدهای آن، سکوت میکنند. این سکوت دیدگاه بخشی از جامعه را بیشتر به حاشیه میبرد و این تصور را تقویت میکند که نظر غالب تنها دیدگاه قابل قبول است و در نتیجه چرخهی انسداد آزادی بیان اینبار هم در شکل اجتماعی و هم در شکل نهادی تداوم مییابد
.
تقدسبخشی به نسل جدید
مضافاً به نظر میرسد آنچه اکنون در فضای سیاسی و اجتماعی ما به چشم میخورد، حاکی از این وضعیت است که نقد و نفی تقدسزدایی از حاکمیت و نهادهای سنتی، در حال تبدیل شدن به تقدسبخشی به نسل جدید و ارزشهای مورد علاقه آنها شده است. به این معنا که نفس تقدسبخشی نیست که مسئلهمند میشود، بلکه باز مسئله، تقدسزدایی از امری برای تقدسبخشی به امری دیگر است!
در نتیجه باید خطر پوپولیسم نخبگانی، محرومیت اجتماعی منتقدان، ظهور پدیده مارپیچ سکوت و احیای تقدسگرایی جدید را جدی گرفت و گمان نکرد که حساسیت در این بخش، نافی تلاشهای مدنی و حقوقی برای احقاق حق جامعه است.
ایگویسم نسلی
صرف حمایت و پیگیری مطالبات بهحق و سرکوبشده این نسل، نباید منجر به چشمپوشی نسبت به پیامدهای نامطلوبی شود که میتواند تا دههها خود این نسل و جامعه را درگیر معضلاتی لاینحل کند. نباید از یاد برد چگونه نورچشمیهای گذشتههایی نهچندان دور، در فقدان شناخت درست و انتقادی، به خاری بر چشم اکنون جامعه بدل شدند. علیرغم برخی وجوه متفاوت و چشمگیر این نسل، که اگر از جنبههای اغراقشده آن که ویژگی هر نسلی است بگذریم، نمیتوانیم بر پیامدهایی چون ایگویسم نسلی، که معالاسف توسط بخشی از جامعه نخبگانی ما نیز تشدید میشود، چشم بپوشیم که از هماکنون با اعتماد به نفس بیشتری اشکال متنوعی از خشونت، قطبیسازی، تعصب و نابرابری را تولید میکنند، گویی این خصائص در سایه صراحت، استقلال و شجاعت این نسل در نفی تحمیلهای نهادی و ساختاری به دست فراموشی سپرده شده است.
ادامه مطلب
به دیدن بیا @Boof60
✍️سیامک مهاجری
شاید این اولین بار باشد که در نوشتن مطلبی اینچنین دچار هراس و تردید هستم! با اینکه بهعنوان یک جامعهشناس و دانشجوی حقوق، با آنچه دکتر رنانی به دنبال آن هستند همراهم و صراحتاً با برخوردهای صورت گرفته در سالهای اخیر با نسلی که به درست یا غلط به نسل Z معروف شدهاند مخالفم، اما همچنان نگران و منتقد جریانی هستم که پس از اتفاقات پاییز گذشته به هر قیمتی به دنبال دفاع حداکثری از این نسل هستند که میتواند منجر به نوعی پوپولیسم نخبگانی شود، زیرا در رسانهمحوری حاکم بر عرصه اجتماعی ما، به نظر میرسد با نوعی دلبری و جذب این نسل روبرو هستیم. که در ادامه به برخی از پیامدهای این وضعیت اشاره میکنم.
بایکوت منتقدان
این پوپولیسم نخبگانی، که اینبار نه اهل سیاست که نخبگان مجری و پیشگام آن هستند، پیشاپیش در حال رقم زدن وضعیتی است که هر منتقدی را در برابر موج بایکوت (Cancel culture) قرار میدهد که بر پایه آن خواهناخواه هر سخنی در انتقاد از این نسل میتواند به محرومیت اجتماعی برای منتقدان تبدیل شود، این موج که به مدد شبکههای اجتماعی گسترش بیشتری نیز یافته است،میتواند معضلات ما را دو چندان کند و به بدیل اجتماعی،سرکوب نهادی بدل شود.
مارپیچ سکوت در جامعه
در عین حال این روند مطابق آنچه جامعهشناسانی چون الیزابت نیومن متذکر شدهاند میتواند بهسرعت بخشهایی از جامعه را درگیر وضعیت مارپیچ سکوت (Spiral of silence) کند؛ یعنی وضعیتی که طی آن افراد وقتی عقاید خود را در اقلیت می دانند، یا در موضوع مشخصی نظری متفاوت دارند، به دلیل ترس از انزوای اجتماعی یا پیامدهای آن، سکوت میکنند. این سکوت دیدگاه بخشی از جامعه را بیشتر به حاشیه میبرد و این تصور را تقویت میکند که نظر غالب تنها دیدگاه قابل قبول است و در نتیجه چرخهی انسداد آزادی بیان اینبار هم در شکل اجتماعی و هم در شکل نهادی تداوم مییابد
.
تقدسبخشی به نسل جدید
مضافاً به نظر میرسد آنچه اکنون در فضای سیاسی و اجتماعی ما به چشم میخورد، حاکی از این وضعیت است که نقد و نفی تقدسزدایی از حاکمیت و نهادهای سنتی، در حال تبدیل شدن به تقدسبخشی به نسل جدید و ارزشهای مورد علاقه آنها شده است. به این معنا که نفس تقدسبخشی نیست که مسئلهمند میشود، بلکه باز مسئله، تقدسزدایی از امری برای تقدسبخشی به امری دیگر است!
در نتیجه باید خطر پوپولیسم نخبگانی، محرومیت اجتماعی منتقدان، ظهور پدیده مارپیچ سکوت و احیای تقدسگرایی جدید را جدی گرفت و گمان نکرد که حساسیت در این بخش، نافی تلاشهای مدنی و حقوقی برای احقاق حق جامعه است.
ایگویسم نسلی
صرف حمایت و پیگیری مطالبات بهحق و سرکوبشده این نسل، نباید منجر به چشمپوشی نسبت به پیامدهای نامطلوبی شود که میتواند تا دههها خود این نسل و جامعه را درگیر معضلاتی لاینحل کند. نباید از یاد برد چگونه نورچشمیهای گذشتههایی نهچندان دور، در فقدان شناخت درست و انتقادی، به خاری بر چشم اکنون جامعه بدل شدند. علیرغم برخی وجوه متفاوت و چشمگیر این نسل، که اگر از جنبههای اغراقشده آن که ویژگی هر نسلی است بگذریم، نمیتوانیم بر پیامدهایی چون ایگویسم نسلی، که معالاسف توسط بخشی از جامعه نخبگانی ما نیز تشدید میشود، چشم بپوشیم که از هماکنون با اعتماد به نفس بیشتری اشکال متنوعی از خشونت، قطبیسازی، تعصب و نابرابری را تولید میکنند، گویی این خصائص در سایه صراحت، استقلال و شجاعت این نسل در نفی تحمیلهای نهادی و ساختاری به دست فراموشی سپرده شده است.
ادامه مطلب
به دیدن بیا @Boof60
Telegraph
نقدی بر یادداشت دکتر رنانی با عنوان "به پیشواز عزاداری دختران نسل زد بروییم»
ادامه از بخش اول تعارض گفتمانی سنجش این وضعیت نیز بینیاز از هر تأویل و تفسیری است. کافی است همان کسانی که در حمایت دربست از مطالبات این نسل از هیچ کوششی دریغ نکردهاند، تنها با نقدی ملایم از این سو یا حمایتی از آن سو سخنی به زبان بیاورند، تا بهسرعت آماج…
Forwarded from Renani Mohsen / محسن رنانی
.
.
نقدی بر یادداشت «به پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم»
من چون روح توسعه را «افزایش ظرفیت گفتوگو در جامعه» میدانم و در یک کلام معتقدم «گفتوگو یعنی توسعه»، هرگاه با نقدی عقلانی و اخلاقی، حتی درباره نوشتههای خودم، روبهرو میشوم، از «عطر نقد» مست میشوم. درواقع برای من «عطر نقد، عطر نقد است». چون برای رسیدن به حقیقت، راهی جز اندیشیدن نداریم و برای «اندیشیدن حقیقی»، راهی جز نقد نداریم. اندیشههایی که از دالان نقد نمیگذرند مانند خمیر خامی هستند که در تنور پخته نمیشوند، پس قابل خوردن نیستند و اگر بخوریم هم، دلپیچه میگیریم.
علت آنکه از دانشگاههای ما «حل مسئله» بیرون نمیآید آن است که دانشگاه ما محل تولید خمیر خام فکری است، اما آنجا نان اندیشه پخته نمیشود؛ بنابراین محصولاتش قابل خوردن نیست.
یکی از نوشتههایی که این روزها عطرش مرا مست کرد، نوشتهای است که پژوهشگر ارجمند جامعه شناسی، سیامک مهاجری، در نقد یادداشت من با عنوان "به پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم» نوشته است. او در این نقد، همزمان، هم آن یادداشت را، هم شیوه کنشگری روشنفکرانه رنانی را و هم رویکرد طیف بزرگی از روشنفکران امروز ایران را به زبانی دقیق و لطیف و روشن نقد کرده است.
نقد ایشان را، هم کسانی که یادداشت مرا دوست داشتند و بازپخش کردند، بخوانند و بازپخش کنند؛ هم کسانی که آن یادداشت را با شتابزدگی و با عینکی سیاسی یا ایدئولوژیک نقد کردند بخوانند؛ و هم همه کسانی که درباره کنشهای نسل زد میاندیشند و مینویسند.
امید که همواره ناقد اخلاقی و عقلانی خویش را آن روی سکه وجودی خویش بدانیم و با او همدلی کنیم، حتی اگر همنظر نباشیم.
محسن رنانی / ۳۰ تیر ۱۴۰۳
--------------
نقد سیامک مهاجری را در پیوند زیر بخوانید:
https://t.me/boof60/661
یادداشت «به پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم» را نیز در پیوند زیر بخوانید:
https://renani.net/texts/notes/mourning-z-girls/
.
.
نقدی بر یادداشت «به پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم»
من چون روح توسعه را «افزایش ظرفیت گفتوگو در جامعه» میدانم و در یک کلام معتقدم «گفتوگو یعنی توسعه»، هرگاه با نقدی عقلانی و اخلاقی، حتی درباره نوشتههای خودم، روبهرو میشوم، از «عطر نقد» مست میشوم. درواقع برای من «عطر نقد، عطر نقد است». چون برای رسیدن به حقیقت، راهی جز اندیشیدن نداریم و برای «اندیشیدن حقیقی»، راهی جز نقد نداریم. اندیشههایی که از دالان نقد نمیگذرند مانند خمیر خامی هستند که در تنور پخته نمیشوند، پس قابل خوردن نیستند و اگر بخوریم هم، دلپیچه میگیریم.
علت آنکه از دانشگاههای ما «حل مسئله» بیرون نمیآید آن است که دانشگاه ما محل تولید خمیر خام فکری است، اما آنجا نان اندیشه پخته نمیشود؛ بنابراین محصولاتش قابل خوردن نیست.
یکی از نوشتههایی که این روزها عطرش مرا مست کرد، نوشتهای است که پژوهشگر ارجمند جامعه شناسی، سیامک مهاجری، در نقد یادداشت من با عنوان "به پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم» نوشته است. او در این نقد، همزمان، هم آن یادداشت را، هم شیوه کنشگری روشنفکرانه رنانی را و هم رویکرد طیف بزرگی از روشنفکران امروز ایران را به زبانی دقیق و لطیف و روشن نقد کرده است.
نقد ایشان را، هم کسانی که یادداشت مرا دوست داشتند و بازپخش کردند، بخوانند و بازپخش کنند؛ هم کسانی که آن یادداشت را با شتابزدگی و با عینکی سیاسی یا ایدئولوژیک نقد کردند بخوانند؛ و هم همه کسانی که درباره کنشهای نسل زد میاندیشند و مینویسند.
امید که همواره ناقد اخلاقی و عقلانی خویش را آن روی سکه وجودی خویش بدانیم و با او همدلی کنیم، حتی اگر همنظر نباشیم.
محسن رنانی / ۳۰ تیر ۱۴۰۳
--------------
نقد سیامک مهاجری را در پیوند زیر بخوانید:
https://t.me/boof60/661
یادداشت «به پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم» را نیز در پیوند زیر بخوانید:
https://renani.net/texts/notes/mourning-z-girls/
.
Telegram
دیدن
نقدی بر یادداشت دکتر رنانی با عنوان "به پیشواز عزاداری دختران نسل زد بروییم»
✍️سیامک مهاجری
شاید این اولین بار باشد که در نوشتن مطلبی اینچنین دچار هراس و تردید هستم! با اینکه بهعنوان یک جامعهشناس و دانشجوی حقوق، با آنچه دکتر رنانی به دنبال آن…
✍️سیامک مهاجری
شاید این اولین بار باشد که در نوشتن مطلبی اینچنین دچار هراس و تردید هستم! با اینکه بهعنوان یک جامعهشناس و دانشجوی حقوق، با آنچه دکتر رنانی به دنبال آن…
به بهانه خطابه محمد فاضلی در نشست گفتمان واکاوی گفتمان دولت چهاردهم
سه پیامد دیدگاه فاضلی برای سیاست و جامعهمدنی در ایران
✍️سیامک مهاجری
👈خطابه کوبنده فاضلی در نشست واکاوی گفتمان دولت چهاردهم (که بارها حاضران را نیز به وجد آورد) بیشتر شبیه بیانیه پایانی معترضان و مردم، خطاب به دولت جدید، پس از یک انقلاب سیاسی بود نه انتظارات از دولتی جدید در نظم سیاسی موجود! آنهم توسط کسی که چند هفته پیش بهواسطه نگرانی از تحریم، تورم، محیطزیست، حقوق اقوام، نسل زد و منافع ملی از رای دادن به این دولت سخن میگفت و اساساً برای تحقق همین موارد دیگران را نیز به شرکت در انتخابات تشویق میکرد. البته نباید فراموش کرد در آن زمان چه موازین راهگشایی را نیز طرح کرد، اما اینک در حال قرائت بیانیهای بود که در مقام تذکار، مطالبه و بعضاً توبیخ، همانی را طلب میکرد که وعدههای تحققش را با رای به همین دولت داده بود.
خطابه دیروز که امروز خوانده شد
📒خطابهای که پس از شنیدن، این تصور را در من ایجاد کرد که علیالظاهر او باید آن را قبل از انتخابات میخواند و میخواست نه بعد از آن! زیرا فحوای آن نه از جنس راهبرد و هدایت که از جنس ضرورت و ضمانت بود و شاید به کار دیروز بیش از امروز میآمد، تا دولتی چنین انباشته از تقاضا و متقاضی، تکلیف خود را در پذیرش و یا عدم پذیرش آن مشخص میکرد، و مردمانی که با تضامین نخبگانی چون او برای اجتناب از تحریم و تورم و...به پای صندوقهای رای رفته بودند، امروز با خود نگویند پس آن وعدهها نه نقد، بل نسیه و چکهای سفید را نه مبلغان که تماما باید کسانی نقد کنند که از همان ابتدا گفته و شنفته بودند که قادر به این کار نیستند!
دستورالعملی بدون چگونگی و تعارض منافع
🔺در 16 فرمانِ فاضلی، یک دو جین از هر آنچه بتوان در تصور آورد، از موانع در بند مجال تا آرزوهای در حد محال که برخی از آنها حتی از ظرفیت حاکمیت و منطق حاکم بر ژئوپلیتیک ایران نیز خارج بود، به چشم میخورد؛ جز دو فقره حیاتی که به رندی و ظرافت از قلم افتاده بود: یکی «چگونگی تحقق» چنین انتظاراتی و دیگری شاه کلیدی که در تعریف او از سیاست که بر پایه تفاهم، امنیت و رونق پایدار بنا شده بود به کلی غایب بود و آن هم قصه پر آب چشم « تعارض منافع» در منطق موانع بیشمار سیاست داخلی و خارجی ایران بود!
به طوری که در فرامین شانزدهگانه حتی یکبار هم به این مساله دیرپا و بغرنج عالم سیاست، که از قضا مواجهه با آن از وظایف دانشگاه نیز هست، یعنی چگونگی تحقق و پیچیدگی مواجهه با تعارض منافع ذینفعان، اشارتی به چشم نمیخورد، بلکه به عکس باز همان انتظارات و مطالباتی به میان آمد و برجسته شد که طرح دوباره آن مصداق همان کرامات شیخ ما و شیره شیرینش بود!
نسبیگرایی ویرانگر
🔻بدتر از همه در 16 فرمان فاضلی، نه تنها «هیچ راهحلی از پیش موجود نیست» بلکه چنان در کلیدواژه کانونی گفتارش آن عبارت «بستگی دارد» توی ذوق میزد، که اگرچه منطق آن کاملا قابل درک، اما به دلایلی که در ادامه به آن بازخواهیم گشت قابل دفاع نیست، بطوری که میتوان گفت جناب دکتر فاضلی دولت مطلوبش را با یک نسبیگرایی ویرانگر (که پیش از این نیز در فقدان یک راهحل از پیش موجود به بحران ناکارآمدی دچار شده بود) در برابر باد بینیازی خداوند رها میکند تا با خطابهای پرشور و به ظاهر راهگشا از همکنون حساب خود را از پیامدهای آتی اقدامات دولت جدا کند، البته با قید این تذکر که منطق این جداسازی نه در کنش فردی عافیتطلبانه فاضلی که بیشک از آن مبراست، بلکه در نوع نگرش او به منطق و کارویژه سیاست نهفته است و میتواند پیامدهای وخیمی به دنبال داشته باشد که در ادامه تلاش میکنیم با حسن نیت و برپایه مسئلهای گفتگومحور آن را به تشریک مساعی بگذاریم.
دولتگرایی افراطی
🔹اولین تکانههای این منطق که فقدان راهحل از پیش موجود را بسته به شرایط میکند، این است که در باتلاق مسائل پرتیراژ ما وضعیتی تولید میشود که چگونگی تحقق حل مسئله جای خود را به ضرورت حل آن به هر قیمت و با هر وسیلهای میدهد. در نتیجه، در دوگانه دولت و بازار تفاوتی نمیکند که دولت از بخش خصوصی مدد بگیرد یا بازار آزاد یا حتی به رانت مولد متوسل شود، زیرا درگیر شدن در این منازعات چیزی جز اتلاف وقت نیست. مهم حل مسئله به هر صورت و به هر قیمت ممکن است. همچنان که تفاوتی ندارد توافقسازی همزمان با غرب و چین و روسیه چگونه و از چه راهی به سرانجام میرسد. آنچه مهم است تحقق آن است و میبایست از راه توافقی دیگر با فرادستان در اتاقهای دربسته به سرانجام برسد، زیرا در منطق فاضلی حل هر مسئلهای بستگی دارد...به چی؟ به آنچه که دولت باید بداند اما...
1️⃣ ادامه مطلب
2️⃣ لینک کامل مطلب
به دیدن بیا @bOOF60
سه پیامد دیدگاه فاضلی برای سیاست و جامعهمدنی در ایران
✍️سیامک مهاجری
👈خطابه کوبنده فاضلی در نشست واکاوی گفتمان دولت چهاردهم (که بارها حاضران را نیز به وجد آورد) بیشتر شبیه بیانیه پایانی معترضان و مردم، خطاب به دولت جدید، پس از یک انقلاب سیاسی بود نه انتظارات از دولتی جدید در نظم سیاسی موجود! آنهم توسط کسی که چند هفته پیش بهواسطه نگرانی از تحریم، تورم، محیطزیست، حقوق اقوام، نسل زد و منافع ملی از رای دادن به این دولت سخن میگفت و اساساً برای تحقق همین موارد دیگران را نیز به شرکت در انتخابات تشویق میکرد. البته نباید فراموش کرد در آن زمان چه موازین راهگشایی را نیز طرح کرد، اما اینک در حال قرائت بیانیهای بود که در مقام تذکار، مطالبه و بعضاً توبیخ، همانی را طلب میکرد که وعدههای تحققش را با رای به همین دولت داده بود.
خطابه دیروز که امروز خوانده شد
📒خطابهای که پس از شنیدن، این تصور را در من ایجاد کرد که علیالظاهر او باید آن را قبل از انتخابات میخواند و میخواست نه بعد از آن! زیرا فحوای آن نه از جنس راهبرد و هدایت که از جنس ضرورت و ضمانت بود و شاید به کار دیروز بیش از امروز میآمد، تا دولتی چنین انباشته از تقاضا و متقاضی، تکلیف خود را در پذیرش و یا عدم پذیرش آن مشخص میکرد، و مردمانی که با تضامین نخبگانی چون او برای اجتناب از تحریم و تورم و...به پای صندوقهای رای رفته بودند، امروز با خود نگویند پس آن وعدهها نه نقد، بل نسیه و چکهای سفید را نه مبلغان که تماما باید کسانی نقد کنند که از همان ابتدا گفته و شنفته بودند که قادر به این کار نیستند!
دستورالعملی بدون چگونگی و تعارض منافع
🔺در 16 فرمانِ فاضلی، یک دو جین از هر آنچه بتوان در تصور آورد، از موانع در بند مجال تا آرزوهای در حد محال که برخی از آنها حتی از ظرفیت حاکمیت و منطق حاکم بر ژئوپلیتیک ایران نیز خارج بود، به چشم میخورد؛ جز دو فقره حیاتی که به رندی و ظرافت از قلم افتاده بود: یکی «چگونگی تحقق» چنین انتظاراتی و دیگری شاه کلیدی که در تعریف او از سیاست که بر پایه تفاهم، امنیت و رونق پایدار بنا شده بود به کلی غایب بود و آن هم قصه پر آب چشم « تعارض منافع» در منطق موانع بیشمار سیاست داخلی و خارجی ایران بود!
به طوری که در فرامین شانزدهگانه حتی یکبار هم به این مساله دیرپا و بغرنج عالم سیاست، که از قضا مواجهه با آن از وظایف دانشگاه نیز هست، یعنی چگونگی تحقق و پیچیدگی مواجهه با تعارض منافع ذینفعان، اشارتی به چشم نمیخورد، بلکه به عکس باز همان انتظارات و مطالباتی به میان آمد و برجسته شد که طرح دوباره آن مصداق همان کرامات شیخ ما و شیره شیرینش بود!
نسبیگرایی ویرانگر
🔻بدتر از همه در 16 فرمان فاضلی، نه تنها «هیچ راهحلی از پیش موجود نیست» بلکه چنان در کلیدواژه کانونی گفتارش آن عبارت «بستگی دارد» توی ذوق میزد، که اگرچه منطق آن کاملا قابل درک، اما به دلایلی که در ادامه به آن بازخواهیم گشت قابل دفاع نیست، بطوری که میتوان گفت جناب دکتر فاضلی دولت مطلوبش را با یک نسبیگرایی ویرانگر (که پیش از این نیز در فقدان یک راهحل از پیش موجود به بحران ناکارآمدی دچار شده بود) در برابر باد بینیازی خداوند رها میکند تا با خطابهای پرشور و به ظاهر راهگشا از همکنون حساب خود را از پیامدهای آتی اقدامات دولت جدا کند، البته با قید این تذکر که منطق این جداسازی نه در کنش فردی عافیتطلبانه فاضلی که بیشک از آن مبراست، بلکه در نوع نگرش او به منطق و کارویژه سیاست نهفته است و میتواند پیامدهای وخیمی به دنبال داشته باشد که در ادامه تلاش میکنیم با حسن نیت و برپایه مسئلهای گفتگومحور آن را به تشریک مساعی بگذاریم.
دولتگرایی افراطی
🔹اولین تکانههای این منطق که فقدان راهحل از پیش موجود را بسته به شرایط میکند، این است که در باتلاق مسائل پرتیراژ ما وضعیتی تولید میشود که چگونگی تحقق حل مسئله جای خود را به ضرورت حل آن به هر قیمت و با هر وسیلهای میدهد. در نتیجه، در دوگانه دولت و بازار تفاوتی نمیکند که دولت از بخش خصوصی مدد بگیرد یا بازار آزاد یا حتی به رانت مولد متوسل شود، زیرا درگیر شدن در این منازعات چیزی جز اتلاف وقت نیست. مهم حل مسئله به هر صورت و به هر قیمت ممکن است. همچنان که تفاوتی ندارد توافقسازی همزمان با غرب و چین و روسیه چگونه و از چه راهی به سرانجام میرسد. آنچه مهم است تحقق آن است و میبایست از راه توافقی دیگر با فرادستان در اتاقهای دربسته به سرانجام برسد، زیرا در منطق فاضلی حل هر مسئلهای بستگی دارد...به چی؟ به آنچه که دولت باید بداند اما...
1️⃣ ادامه مطلب
2️⃣ لینک کامل مطلب
به دیدن بیا @bOOF60
Telegraph
سه پیامد دیدگاههای فاضلی برای سیاست و جامعهمدنی در ایران
ادامه از اینجا اما او در برکشیدن و تاسیس این دولت معاملهگر و مُقاطعهکار، نتیجه امروز را میبیند و به نظر از پیامدهای مخرب آتی آن برای جامعه مدنی و سیاست حکمرانی غافل است. در نتیجه، توافقسازی با فرادستان، حل شکافهای فرودستان، حراست از محیط زیست و حتی ساختن…
🔹بخشی از یادداشت سه پیامد دیدگاه فاضلی برای سیاست و جامعه مدنی در ایران
فاضلی در برکشیدن و تاسیس این دولت معاملهگر و مُقاطعهکار، نتیجه امروز را میبیند و به نظر از پیامدهای مخرب آتی آن برای جامعه مدنی و سیاست حکمرانی غافل است. در نتیجه، توافقسازی با فرادستان، حل شکافهای فرودستان، حراست از محیط زیست و حتی ساختن و روایتکردن دستاوردها، همه به وظایفی سراسر دولتمدار فروکاسته میشوند.
خطابه پرشور فاضلی اگرچه در دستگاه شنوایی مخاطبان سرشار از هیجان و انباشته از امید به دولت پزشکیان، دلنشین و هوشربا مینماید، اما دستکم سه پیامد به شدت نگران کننده به همراه دارد که به نظر در محاسبات او، دولت و طرفدارانش، فکری برای آن نشده است:
1. ماموریت ناممکن
2. زمینه سازی برای اقتدارگرایی کارآمد
3. تقلیل سیاست به مدیریت توسعه
این یادداشت را می توانید در لینک زیر و با فرمت مناسب مطالعه کنید👇
https://online.fliphtml5.com/xsslm/ylnl/
فاضلی در برکشیدن و تاسیس این دولت معاملهگر و مُقاطعهکار، نتیجه امروز را میبیند و به نظر از پیامدهای مخرب آتی آن برای جامعه مدنی و سیاست حکمرانی غافل است. در نتیجه، توافقسازی با فرادستان، حل شکافهای فرودستان، حراست از محیط زیست و حتی ساختن و روایتکردن دستاوردها، همه به وظایفی سراسر دولتمدار فروکاسته میشوند.
خطابه پرشور فاضلی اگرچه در دستگاه شنوایی مخاطبان سرشار از هیجان و انباشته از امید به دولت پزشکیان، دلنشین و هوشربا مینماید، اما دستکم سه پیامد به شدت نگران کننده به همراه دارد که به نظر در محاسبات او، دولت و طرفدارانش، فکری برای آن نشده است:
1. ماموریت ناممکن
2. زمینه سازی برای اقتدارگرایی کارآمد
3. تقلیل سیاست به مدیریت توسعه
این یادداشت را می توانید در لینک زیر و با فرمت مناسب مطالعه کنید👇
https://online.fliphtml5.com/xsslm/ylnl/
Fliphtml5
سه پیامد دیدگاه فاضلی برای سیاست و جامعهمدنی در ایران
اندیشکده دیدن
سیامک مهاجری
خطابه کوبنده محمد فاضلی در نشست واکاوی گفتمان دولت چهاردهم (که بارها حاضران را نیز به وجد آورد) موضوعی بود که پیش از تشکیل دولت مسعود پزشکیان ما را بر آن داشت تا به پیامدهای دیدگاه فاضلی برای سیاست و جامعه مدنی در ایران بپردازیم
سیامک مهاجری
خطابه کوبنده محمد فاضلی در نشست واکاوی گفتمان دولت چهاردهم (که بارها حاضران را نیز به وجد آورد) موضوعی بود که پیش از تشکیل دولت مسعود پزشکیان ما را بر آن داشت تا به پیامدهای دیدگاه فاضلی برای سیاست و جامعه مدنی در ایران بپردازیم
بخش های مهم صحبت های گراهام فولر
آذرماه 1401
📍من میخواهم ابتدا به انقلاب ۱۹۰۵ (انقلاب مشروطه) اشاره کنم که ریشههایی از دموکراسی در آن مشاهده میشد؛ اما متاسفانه باید بگویم که در طول این ۱۲۰ سال که شما به آن اشاره کردید امپریالیسم بریتانیا و دخالتهای آمریکا و همچنین تحریمهای ایالات متحده باعث تضعیف حکومت ایران شدهاند.
👈اسرائيل دولتی است که به صورت بنیادین به دنبال توسعه قدرت خود است؛ البته نمیگویم این تمایل ضرورتا به معنای توسعه قلمرو آنهاست اما اسرائيل به دنبال گسترش قدرت نظامی، ژئوپولتیکی و سیاسی خود در سراسر منطقه است. در نتیجه بخشی از تنشهایی که در منطقه پیش میآید از این سیاست اسرائيل نشات میگیرد.
👈به صورت کلی به ویژه پس از به قدرت رسیدن جریان رادیکال دست راستی در اسرائيل، من نسبت به رفتار خصومت آمیزی که آنها در قبال فلسطینیها به صورت مشخص و همچنین مسلمانان به صورت کلی در پیش میگیرند بدبین هستم.
👈این عربستان سعودی است که با گرایشهای دست راستی رادیکال اسلامگرایانهای که دارد تلاش میکند کل دنیای عرب را علیه ایران بسیج کند.
👈 اتحاد جماهیر شوروی میخواست ایدئولوژی کمونیسم را غالب کند و نه ناسیونالیسم روسی را. چرا که ناسیونالیسم روسی ضعیف بود اما این وضعیت در ایران مشاهده نمی شود. فکر نمیکنم ایران سرنوشتی همچون شوروی داشته باشد. تجزیه ایران گزینه محتملی نیست و ناسیونالیسم ایرانی بسیار قدرتمند است و یکی از قدرتمندترینها در خاورمیانه است.
لینک مصاحبه
به دیدن بیا @Boof60
آذرماه 1401
📍من میخواهم ابتدا به انقلاب ۱۹۰۵ (انقلاب مشروطه) اشاره کنم که ریشههایی از دموکراسی در آن مشاهده میشد؛ اما متاسفانه باید بگویم که در طول این ۱۲۰ سال که شما به آن اشاره کردید امپریالیسم بریتانیا و دخالتهای آمریکا و همچنین تحریمهای ایالات متحده باعث تضعیف حکومت ایران شدهاند.
👈اسرائيل دولتی است که به صورت بنیادین به دنبال توسعه قدرت خود است؛ البته نمیگویم این تمایل ضرورتا به معنای توسعه قلمرو آنهاست اما اسرائيل به دنبال گسترش قدرت نظامی، ژئوپولتیکی و سیاسی خود در سراسر منطقه است. در نتیجه بخشی از تنشهایی که در منطقه پیش میآید از این سیاست اسرائيل نشات میگیرد.
👈به صورت کلی به ویژه پس از به قدرت رسیدن جریان رادیکال دست راستی در اسرائيل، من نسبت به رفتار خصومت آمیزی که آنها در قبال فلسطینیها به صورت مشخص و همچنین مسلمانان به صورت کلی در پیش میگیرند بدبین هستم.
👈این عربستان سعودی است که با گرایشهای دست راستی رادیکال اسلامگرایانهای که دارد تلاش میکند کل دنیای عرب را علیه ایران بسیج کند.
👈 اتحاد جماهیر شوروی میخواست ایدئولوژی کمونیسم را غالب کند و نه ناسیونالیسم روسی را. چرا که ناسیونالیسم روسی ضعیف بود اما این وضعیت در ایران مشاهده نمی شود. فکر نمیکنم ایران سرنوشتی همچون شوروی داشته باشد. تجزیه ایران گزینه محتملی نیست و ناسیونالیسم ایرانی بسیار قدرتمند است و یکی از قدرتمندترینها در خاورمیانه است.
لینک مصاحبه
به دیدن بیا @Boof60
euronews
گفتگو با گراهام فولر؛ «ایران و اسرائیل بدون جمهوری اسلامی هم روابط گرمی نخواهند داشت»
آیا مسائل ژئوپولتیکی در اعتراضات ایران نقش آفرین بودهاند؟ در پرتو این تغییرات، رقابتهای منطقهای و ژئوپلتیکی چه تصویر تازهای ترسیم خواهد کرد؟ آیا احتمال کودتای سپاه وجود دارد؟ برای یافتن پاسخ این پرسشها با گراهام فولر یکی از سرشناسترین صاحبنظران ژئوپولیتیک…
🔻علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد از جلسهای یاد میکند که پس از واقعه 15 خرداد به میزبانی علا وزیر وقت دربار و عبدالله انتظام مدیر عامل شرکت ملی نفت،برگزار میشود، و نسبت به جریانات 15 خرداد نگرانیهایی مطرح میشود، روزی شریف امامی میپرسد : آیا این جلسه با اطلاع اعلیحضرت همایونی تشکیل شده؟ دیگران پاسخ میدهند که نه. چون اگر قرار بود با اطلاع ایشان باشد که در حضور خودشان صحبت میشد.
🔺درنتیجه این دو نفر آقایان یعنی شریفامامی و یزدانپناه در اعتراض میگویند که بدون اجازه شاه حاضر نیستند در این مسائل بحث بکنند و جلسه را ترک میکنند. فوراً هم گزارش امر را به اطلاع شاه میرسانند. اعلیحضرت هم خیلی برآشفته میشوند و از ایشان میپرسند «شما برای چه دور هم جمع شدید؟» و انتظام پاسخ میدهد که «برای اینکه درباره مسائل کشور بحث بکنیم.» شاه میگوید که «چه لزومی داشت که شما درباره مسائل کشور بحث بکنید. مگر من مسئول مملکت نیستم؟» انتظام هم که بسیار مرد صریحی بود، می گوید «اعلیحضرت؛ وطنپرستی مونوپول هیچکس نیست. و هر کس حق دارد درباره کشورش دلسوزی بکند و بحث بکند.»
به دیدن بیا @BooF60
🔺درنتیجه این دو نفر آقایان یعنی شریفامامی و یزدانپناه در اعتراض میگویند که بدون اجازه شاه حاضر نیستند در این مسائل بحث بکنند و جلسه را ترک میکنند. فوراً هم گزارش امر را به اطلاع شاه میرسانند. اعلیحضرت هم خیلی برآشفته میشوند و از ایشان میپرسند «شما برای چه دور هم جمع شدید؟» و انتظام پاسخ میدهد که «برای اینکه درباره مسائل کشور بحث بکنیم.» شاه میگوید که «چه لزومی داشت که شما درباره مسائل کشور بحث بکنید. مگر من مسئول مملکت نیستم؟» انتظام هم که بسیار مرد صریحی بود، می گوید «اعلیحضرت؛ وطنپرستی مونوپول هیچکس نیست. و هر کس حق دارد درباره کشورش دلسوزی بکند و بحث بکند.»
به دیدن بیا @BooF60