🔺اولین ایران چک ۱۰۰ هزار تومنی سال ۸۷ منتشر شد و اون سال معادل ۱۰۵ دلار ارزش داشت و الان فقط ۱.۵ دلار ارزش داره، یعنی تو این سالها ارزشش یک هفتادم شده یعنی فاجعه اقتصادی:
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🌹#مهارت_زندگی
🔴تفاوت مردان و زنان در ابرازمحبت
❣مردان باید اول محبت را ببینند و بعد بشنوند.
❣به عنوان مثال اگر شما بدون مقدمه، به یک مرد بگویید دوستش دارید، او را دچار یک نوع تعارض و شک کرده اید.
❣به عنوان مثال اگر برای او یک لیوان آب ببرید، برداشت احساسی او این است که حتما او را دوست دارید برخلاف اینکه به او بگوییم دوستش داریم و به او آب ندهیم.
❣اما خانمها باید اول محبت را بشنوند و بعد ببینند.
❣به عنوان مثال بارها یک مرد برای خانمش لباس می خرد و یا یخچال خانه را پر می کند؛ حال اگر این رفتارها را همراه با بیان محبت آمیز نکند، خواهد دید همسرش همیشه معترض است که چرا به او توجه نمی کند.
❣ولی اگر بارها زبانی به او بیان محبت کند، حتی اگر کار خاصی هم نکرده باشد، خانم احساس اینکه دوستش ندارد را پیدا نمی کند
و فقط گلایه های دیگری همچون خسیس بودن ،کم حرف بودن ....را پیش می کشد.
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🔴تفاوت مردان و زنان در ابرازمحبت
❣مردان باید اول محبت را ببینند و بعد بشنوند.
❣به عنوان مثال اگر شما بدون مقدمه، به یک مرد بگویید دوستش دارید، او را دچار یک نوع تعارض و شک کرده اید.
❣به عنوان مثال اگر برای او یک لیوان آب ببرید، برداشت احساسی او این است که حتما او را دوست دارید برخلاف اینکه به او بگوییم دوستش داریم و به او آب ندهیم.
❣اما خانمها باید اول محبت را بشنوند و بعد ببینند.
❣به عنوان مثال بارها یک مرد برای خانمش لباس می خرد و یا یخچال خانه را پر می کند؛ حال اگر این رفتارها را همراه با بیان محبت آمیز نکند، خواهد دید همسرش همیشه معترض است که چرا به او توجه نمی کند.
❣ولی اگر بارها زبانی به او بیان محبت کند، حتی اگر کار خاصی هم نکرده باشد، خانم احساس اینکه دوستش ندارد را پیدا نمی کند
و فقط گلایه های دیگری همچون خسیس بودن ،کم حرف بودن ....را پیش می کشد.
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌟𝑮𝒐𝒐𝒅 𝑵𝒊𝒈𝒉𝒕
🦋ایمان بیاوریم به پرواز یڪ پروانه
❤️به گرمای یڪ دست
🦋به حضور یڪ دوست
❤️ایمان بیاوریم به عشق
🌹و به خدایی ڪه همیشه با ماست .
🌹شبتان در پناه خدا🌹
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🦋ایمان بیاوریم به پرواز یڪ پروانه
❤️به گرمای یڪ دست
🦋به حضور یڪ دوست
❤️ایمان بیاوریم به عشق
🌹و به خدایی ڪه همیشه با ماست .
🌹شبتان در پناه خدا🌹
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سلام_صبتون_بخیر 🌼🌸
آغاز هر روز
شروع دوباره؛
برای ستایش خوبی هاست
آغازی برای تکاندن غباراز دل
آغازی برای نشاندن
غنچه های محبت وعشق...
از خداوند می خواهم
همان چیز هایی را
نصیب تان کند که
از نظر خودش بهترین
هستند و به صلاح شما
و زندگی تان هستند.🌱
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
آغاز هر روز
شروع دوباره؛
برای ستایش خوبی هاست
آغازی برای تکاندن غباراز دل
آغازی برای نشاندن
غنچه های محبت وعشق...
از خداوند می خواهم
همان چیز هایی را
نصیب تان کند که
از نظر خودش بهترین
هستند و به صلاح شما
و زندگی تان هستند.🌱
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وای از آن روزی که ما دل را به دنیا باختیم
خانه مان را روی تار عنکبوتی ساختیم
یادمان رفت آن زمانی را که آدم بوده ایم
چهره خود را درون آینه نشناختیم
وای از ان روزی که خودخواهی گریبانگیر شد
بی محابا سوی تخریب شرافت تاختیم
حرمت انسان شکستیم و بدون دلهره
پیکر بی جان او را زیر پا انداختیم
گور خود را با دو دسا خویش کندیم و برآن
نوحه خواندیم و به ترحیم و عزا پرداختیم
دیر فهمیدیم با خود ما چه کردیم و چه شد
ما شرافت,آدمیت,ما خدا را باختیم
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
خانه مان را روی تار عنکبوتی ساختیم
یادمان رفت آن زمانی را که آدم بوده ایم
چهره خود را درون آینه نشناختیم
وای از ان روزی که خودخواهی گریبانگیر شد
بی محابا سوی تخریب شرافت تاختیم
حرمت انسان شکستیم و بدون دلهره
پیکر بی جان او را زیر پا انداختیم
گور خود را با دو دسا خویش کندیم و برآن
نوحه خواندیم و به ترحیم و عزا پرداختیم
دیر فهمیدیم با خود ما چه کردیم و چه شد
ما شرافت,آدمیت,ما خدا را باختیم
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📚#داستان_کوتاه_خواندنی
✍خاطره یک دختر دانش آموز
خانم معلم همیشه پالتواش را شبیه زنهای درباری روی شانه اش می انداخت. آنروز مادرِ دخترک را خواست.
خانم معلم به مادر گفت: متأسفانه باید بگم که دخترتون نیاز به داروهای آرام بخش داره. چون دخترتون بیش فعاله و مشکل حاد تمرکز داره. اصلا چیزی یاد نمیگیره. ترس به قلب مادر زد و چشمانش در غم خیس خورد.
انگار داشت چنگ می زد به گلوی خودش، اما حرف خانم معلم را قبول کرد. وقتی همه چیز همانطور شد که معلم خواسته بود، دخترک گفت: خجالت می کشم جلوی بچه ها دارو بخورم. خانم معلم پیشنهاد داد، وقت بیکاری که دختر باید دارو مصرف کند، به بهانه آوردن قهوهء خانم معلم، به دفترش برود و قرصش را بخورد.
دختر خوشحال قبول کرد. مدتها گذشت و سرمای زمستان، تن زرد پاییز را برفی کرد.
خانم معلم دوباره مادرش را خواست. اینبار تا جا داشت از دخترک و هوش سرشارش تعریف کرد.
در راه برگشت به خانه، مادر خیلی بالاتر از ابرها سیر می کرد. لبخندزنان به دخترش گفت: چقدر خوبه که نمره هات عالی شده، چطور تونستی تا این حد تغییر کنی؟!
دختر خندید: مامان من همه چیز رو مدیون خانم معلمم هستم.
چطور؟
هرروز که براش قهوه می آوردم، قرص رو تو فنجون قهوه اش مینداختم.
اینجوری رفتار خانم معلم خیلی آروم شد و تونست خوب به ما درس بده.
خیلی وقتها، تقصیر را گردن دیگران نیندازیم...
این ماهستیم که نیاز به تغییر داریم....!!!
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
✍خاطره یک دختر دانش آموز
خانم معلم همیشه پالتواش را شبیه زنهای درباری روی شانه اش می انداخت. آنروز مادرِ دخترک را خواست.
خانم معلم به مادر گفت: متأسفانه باید بگم که دخترتون نیاز به داروهای آرام بخش داره. چون دخترتون بیش فعاله و مشکل حاد تمرکز داره. اصلا چیزی یاد نمیگیره. ترس به قلب مادر زد و چشمانش در غم خیس خورد.
انگار داشت چنگ می زد به گلوی خودش، اما حرف خانم معلم را قبول کرد. وقتی همه چیز همانطور شد که معلم خواسته بود، دخترک گفت: خجالت می کشم جلوی بچه ها دارو بخورم. خانم معلم پیشنهاد داد، وقت بیکاری که دختر باید دارو مصرف کند، به بهانه آوردن قهوهء خانم معلم، به دفترش برود و قرصش را بخورد.
دختر خوشحال قبول کرد. مدتها گذشت و سرمای زمستان، تن زرد پاییز را برفی کرد.
خانم معلم دوباره مادرش را خواست. اینبار تا جا داشت از دخترک و هوش سرشارش تعریف کرد.
در راه برگشت به خانه، مادر خیلی بالاتر از ابرها سیر می کرد. لبخندزنان به دخترش گفت: چقدر خوبه که نمره هات عالی شده، چطور تونستی تا این حد تغییر کنی؟!
دختر خندید: مامان من همه چیز رو مدیون خانم معلمم هستم.
چطور؟
هرروز که براش قهوه می آوردم، قرص رو تو فنجون قهوه اش مینداختم.
اینجوری رفتار خانم معلم خیلی آروم شد و تونست خوب به ما درس بده.
خیلی وقتها، تقصیر را گردن دیگران نیندازیم...
این ماهستیم که نیاز به تغییر داریم....!!!
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🍁#تلنگر
فقر سبب می شود که زندان ها از دزدان
و جنایتکاران پر شود. فقر انسان ها
را به سوی اعتیاد و فساد و فحشا و
خودکشی سوق می دهد. از کودکان
پاک و با استعداد و باهوش، مجرم
و بزهکار می سازد.
باعث می شود مردم به کارهایی دست
بزنند که اگر فقیر نبودند به فکرشان هم خطور نمی کرد...عواقب معصیت بار فقر بی انتها است...
بیشتر بیمارستان های روانی پر از بیمارانی
است که سال ها زیر فشار مالی بوده اند
و این تنش ذهن و جسم آنها را از کار
انداخته است. چنین برآورد کرده اند
که نُه دهم بیماری هایِ انسان، ناشی از فشار
و محنت و نکبت، زاییده از فقر است...
#کاترین_پاندر
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
فقر سبب می شود که زندان ها از دزدان
و جنایتکاران پر شود. فقر انسان ها
را به سوی اعتیاد و فساد و فحشا و
خودکشی سوق می دهد. از کودکان
پاک و با استعداد و باهوش، مجرم
و بزهکار می سازد.
باعث می شود مردم به کارهایی دست
بزنند که اگر فقیر نبودند به فکرشان هم خطور نمی کرد...عواقب معصیت بار فقر بی انتها است...
بیشتر بیمارستان های روانی پر از بیمارانی
است که سال ها زیر فشار مالی بوده اند
و این تنش ذهن و جسم آنها را از کار
انداخته است. چنین برآورد کرده اند
که نُه دهم بیماری هایِ انسان، ناشی از فشار
و محنت و نکبت، زاییده از فقر است...
#کاترین_پاندر
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📔#راز_مثلها🤔🤔🤔
🔶️ داستان #ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ
🔺️ این نیز بگذرد.
بزرگی در عالم خواب دید که کسی به او میگوید: فردا به فلان حمام در فلان جا برو و کار روزانه حمامی را از نزدیک نظاره کن. دو شب این خواب را دید و توجه نکرد.
ولی فردای شب سوم که باز خواب دید به آن حمام مراجعه کرد. دید حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله دور برای گرم کردن آب حمام هیزم میآورد و استراحت را بر خود حرام کرده است. به نزدیک حمامی رفت و گفت:
کار بسیار سختی داری، در هوای گرم هیزمها را از مسافت دوری میآوری و...
حمامی گفت:
این نیز بگذرد.
یک سال گذشت. برای بار دیگر همان خواب را دید و دوباره به همان حمام مراجعه کرد. دید آن مرد شغلش عوض شده و در داخل حمام از مشتریها پول میگیرد. مرد وارد حمام شد و گفت:
یک سال پیش که آمدم کار بسیار سختی داشتی ولی اکنون کار راحتتری داری.
حمامی گفت:
دو سال بعد هم خواب دید، این بار زودتر به محل حمام رفت ولی مرد حمامی را ندید! وقتی جویا شد گفتند:
او دیگر حمامی نیست، در بازار تیمچهای (پاساژی) دارد و یکی از معتمدین بزرگ شهر است.
به بازار رفت و آن مرد را دید گفت:
خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون میبینم معتمد بازار و صاحب تیمچهای شدهای.
حمامی گفت:
این نیز بگذرد.
مرد تعجب کرد گفت:
دوست من، کار و موقعیت خوبی داری چرا بگذرد؟
چندی که گذشت این بار بزرگ مرد داستان ما، خود به دیدن بازاری در آن شهر رفت ولی او آن جا نبود. مردم گفتند:
پادشاه فرد مورد اعتمادی را برای خزانه داری خود میخواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد و او در مدتی کم از نزدیکترین وزیر پادشاه شد و چون پادشاه او را امین میدانست وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند. کمی بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد اکنون او پادشاه است.
مرد به کاخ پادشاهی رفت و از نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی آن شهر شد. جلو رفت خود را معرفی کرد و گفت:
خدا را شکر که تو را در مقام بلند پادشاهی میبینم.
پادشاه فعلی و حمامی قبلی گفت:
این نیز بگذرد.
مرد شگفت زده شد و گفت:
از مقام پادشاهی بالاتر چه میخواهی که باید بگذرد؟
ولی مرد داستان ما در سفر بعدی که به دربار پادشاه مراجعه کرد، گفتند:
پادشاه مرده است! ناراحت شد به گورستان رفت تا عرض ادبی کرده باشد؛ مشاهده کرد بر روی سنگ قبری که در زمان حیاتش آماده نموده، حک کرده و نوشته است:
این نیز بگذرد
هم موسم بهار طرب خیز بگذرد
هم فصل ناملایم پاییز بگذرد
گر ناملایمی به تو کرد از قضا
خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🔶️ داستان #ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ
🔺️ این نیز بگذرد.
بزرگی در عالم خواب دید که کسی به او میگوید: فردا به فلان حمام در فلان جا برو و کار روزانه حمامی را از نزدیک نظاره کن. دو شب این خواب را دید و توجه نکرد.
ولی فردای شب سوم که باز خواب دید به آن حمام مراجعه کرد. دید حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله دور برای گرم کردن آب حمام هیزم میآورد و استراحت را بر خود حرام کرده است. به نزدیک حمامی رفت و گفت:
کار بسیار سختی داری، در هوای گرم هیزمها را از مسافت دوری میآوری و...
حمامی گفت:
این نیز بگذرد.
یک سال گذشت. برای بار دیگر همان خواب را دید و دوباره به همان حمام مراجعه کرد. دید آن مرد شغلش عوض شده و در داخل حمام از مشتریها پول میگیرد. مرد وارد حمام شد و گفت:
یک سال پیش که آمدم کار بسیار سختی داشتی ولی اکنون کار راحتتری داری.
حمامی گفت:
دو سال بعد هم خواب دید، این بار زودتر به محل حمام رفت ولی مرد حمامی را ندید! وقتی جویا شد گفتند:
او دیگر حمامی نیست، در بازار تیمچهای (پاساژی) دارد و یکی از معتمدین بزرگ شهر است.
به بازار رفت و آن مرد را دید گفت:
خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون میبینم معتمد بازار و صاحب تیمچهای شدهای.
حمامی گفت:
این نیز بگذرد.
مرد تعجب کرد گفت:
دوست من، کار و موقعیت خوبی داری چرا بگذرد؟
چندی که گذشت این بار بزرگ مرد داستان ما، خود به دیدن بازاری در آن شهر رفت ولی او آن جا نبود. مردم گفتند:
پادشاه فرد مورد اعتمادی را برای خزانه داری خود میخواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد و او در مدتی کم از نزدیکترین وزیر پادشاه شد و چون پادشاه او را امین میدانست وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند. کمی بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد اکنون او پادشاه است.
مرد به کاخ پادشاهی رفت و از نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی آن شهر شد. جلو رفت خود را معرفی کرد و گفت:
خدا را شکر که تو را در مقام بلند پادشاهی میبینم.
پادشاه فعلی و حمامی قبلی گفت:
این نیز بگذرد.
مرد شگفت زده شد و گفت:
از مقام پادشاهی بالاتر چه میخواهی که باید بگذرد؟
ولی مرد داستان ما در سفر بعدی که به دربار پادشاه مراجعه کرد، گفتند:
پادشاه مرده است! ناراحت شد به گورستان رفت تا عرض ادبی کرده باشد؛ مشاهده کرد بر روی سنگ قبری که در زمان حیاتش آماده نموده، حک کرده و نوشته است:
این نیز بگذرد
هم موسم بهار طرب خیز بگذرد
هم فصل ناملایم پاییز بگذرد
گر ناملایمی به تو کرد از قضا
خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
سال ۱۹۰۰ میلادی!
مرتاضی که با جوش کردن یک تکه فلز در دور گردنش، خودش رو از دراز کشیدن محروم کرده!
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
مرتاضی که با جوش کردن یک تکه فلز در دور گردنش، خودش رو از دراز کشیدن محروم کرده!
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
C᭄҉
" خودت رو لایق آرزوهات کن! "
توی این دنیا چیزی به نام قانون جذب و میدان مغناطیسی وجود داره.
چیزهای خوب جذب آدم های خوب میشن.
چیزهای معمولی جذب آدم های معمولی.
هر چه اندیشه هات و تلاش هات بزرگتر باشه بیشتر خودت رو لایق آرزوها و اهداف بزرگتر میکنی.
زندگی معمولی و از روی نیاز مختص آدم های معمولیه و زندگی خوب و بدون نیاز، مختص افراد بی نیاز و بزرگ.
پس یاد بگیریم به جای کوچیک کردن و محدود کردن دنیامون، خودمون رو بزرگ کنیم. دنیا گوش به فرمان ماست...
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
" خودت رو لایق آرزوهات کن! "
توی این دنیا چیزی به نام قانون جذب و میدان مغناطیسی وجود داره.
چیزهای خوب جذب آدم های خوب میشن.
چیزهای معمولی جذب آدم های معمولی.
هر چه اندیشه هات و تلاش هات بزرگتر باشه بیشتر خودت رو لایق آرزوها و اهداف بزرگتر میکنی.
زندگی معمولی و از روی نیاز مختص آدم های معمولیه و زندگی خوب و بدون نیاز، مختص افراد بی نیاز و بزرگ.
پس یاد بگیریم به جای کوچیک کردن و محدود کردن دنیامون، خودمون رو بزرگ کنیم. دنیا گوش به فرمان ماست...
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍁
این چهار جملهی کوتاه و بخاطر بسپار
۱_پادشاه جهنم خودت باش
نه کارگر بهشت دیگران ...!
۲_همیشه با هم تراز خودت بگرد
کوچیکتر کوچیکت میکنه
و بزرگتر تحقیرت ...!
۳-از حرف مردم درس بگیر
ولی هرگز به حرف مردم زندگی نکن ...!
۴-جوری خوب باش که اگر کسی
ترکت کرد به خودش بد کرده باشه ...!
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
این چهار جملهی کوتاه و بخاطر بسپار
۱_پادشاه جهنم خودت باش
نه کارگر بهشت دیگران ...!
۲_همیشه با هم تراز خودت بگرد
کوچیکتر کوچیکت میکنه
و بزرگتر تحقیرت ...!
۳-از حرف مردم درس بگیر
ولی هرگز به حرف مردم زندگی نکن ...!
۴-جوری خوب باش که اگر کسی
ترکت کرد به خودش بد کرده باشه ...!
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📘#حکایت_کفاش_و_شاگردش
قدیما یه شاگرد کفاشی بود، هر روز میرفت لب رودخونه برای درست کردن کفش، چرم میشست؛
اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد، میگفت اینو میزنم تا چرم رو آب نبره! یه روز شاگرد داشت میشُست که چرم رو آب برد، با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو، الان بفهمه قطعا زنده م نمیذاره!
با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو، ولی اوستاش گفت باشه عیب نداره. شاگرد با تعجب پرسید نمیزنیم؟ اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره! الان که آب برده دیگه فایده ای نداره...
زندگیم همینه، تمام تلاشتون رو بکنید چرم رو آب نبره، وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص نخورید👌
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
قدیما یه شاگرد کفاشی بود، هر روز میرفت لب رودخونه برای درست کردن کفش، چرم میشست؛
اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد، میگفت اینو میزنم تا چرم رو آب نبره! یه روز شاگرد داشت میشُست که چرم رو آب برد، با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو، الان بفهمه قطعا زنده م نمیذاره!
با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو، ولی اوستاش گفت باشه عیب نداره. شاگرد با تعجب پرسید نمیزنیم؟ اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره! الان که آب برده دیگه فایده ای نداره...
زندگیم همینه، تمام تلاشتون رو بکنید چرم رو آب نبره، وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص نخورید👌
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸یاد کنیم یکدیگر را تا خدا ما را یاد کند
🌸در گذریم ؛ تا خدا از ما در گذرد
🌸خوب بخواهیم؛ تا خدا برایمان خوب بخواهد
🌹 صبح زیبای بهاریتون بخیر🌹
ترانه بسیار زیبای مهستی
تقدیمتان🌷
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🌸در گذریم ؛ تا خدا از ما در گذرد
🌸خوب بخواهیم؛ تا خدا برایمان خوب بخواهد
🌹 صبح زیبای بهاریتون بخیر🌹
ترانه بسیار زیبای مهستی
تقدیمتان🌷
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
✴️شنیدی که میگن ؛
اونی که گریه میکنه یه درد داره ؛
اما اونی که میخنده هزار تا ؛
من میگم اونی که میخنده هزار تا درد داره ؛
ولی اونی که گریه میکنه ؛
به هزار تا از دردهاش خندیده ؛
اما جلوی یکیشون بدجوری کم آورده …
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
اونی که گریه میکنه یه درد داره ؛
اما اونی که میخنده هزار تا ؛
من میگم اونی که میخنده هزار تا درد داره ؛
ولی اونی که گریه میکنه ؛
به هزار تا از دردهاش خندیده ؛
اما جلوی یکیشون بدجوری کم آورده …
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
⏳#حکایت_زندگی
ميگن خواب یه مرگ كوتاهه
ولى چه فرق عجيبى است بين"مرگ"
و"خواب"
وقتى "عزيزى"خوابيده دلت
مى خواد حتى هيچ پرنده اى
پر نزنه تابيدارنشه
و وقتى
"مرده"...
دوست دارى
بابلندترين صداى دنيا
بيدارش كنى ولى افسوس....
تا هستیم قدر همدیگر را بدانیم
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
ميگن خواب یه مرگ كوتاهه
ولى چه فرق عجيبى است بين"مرگ"
و"خواب"
وقتى "عزيزى"خوابيده دلت
مى خواد حتى هيچ پرنده اى
پر نزنه تابيدارنشه
و وقتى
"مرده"...
دوست دارى
بابلندترين صداى دنيا
بيدارش كنى ولى افسوس....
تا هستیم قدر همدیگر را بدانیم
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📘#داستانی_جالب
در دزدی از یک #بانک ، #دزد فریاد زد:
“هیچکس حرکت نکند #پول مال دولت است”.
بااین حرف همه به آرامی روی زمین دراز کشیدند.
به این می گویند “شیوه تفکر”
وقتی دزدان به مخفیگاهشان رسیدند،دزد جوان که لیسانس تجارت داشت به دزد پیرکه شش کلاس سواد داشت گفت:”بیاپولها را بشماریم”. دزد پیرگفت:”وقت زیادی میبرد، امشب #تلویزیون مبلغ را اعلام میکند.”
به این میگویند “#تجربه”
بعداز رفتن دزدها مدیر بانک به ریسش گفت فورا به پلیس اطلاع میدهم ولی ریس گفت “صبرکن تا خودمان هم مقداری برداریم و به برداشتهای قبلی خود اضافه کنیم وبارقم دزدی اعلام کنیم”.
به این میگویند “با #موج #شنا کردن”
وقتی تلویزیون رقم را اعلام کرد دزدان پول رو شمردندو بسیار عصبانی شدند که ما زندگیمان راگذاشتیم و ۲۰میلیون گیرمان آمد ولی رئیسان بانک در یک لحظه و بدون خطر ۸۰ میلیون بدست آوردند.
به این میگویند “#دانش بیشتر از #طلا میارزد”
دانایی قدرت است🌺
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
در دزدی از یک #بانک ، #دزد فریاد زد:
“هیچکس حرکت نکند #پول مال دولت است”.
بااین حرف همه به آرامی روی زمین دراز کشیدند.
به این می گویند “شیوه تفکر”
وقتی دزدان به مخفیگاهشان رسیدند،دزد جوان که لیسانس تجارت داشت به دزد پیرکه شش کلاس سواد داشت گفت:”بیاپولها را بشماریم”. دزد پیرگفت:”وقت زیادی میبرد، امشب #تلویزیون مبلغ را اعلام میکند.”
به این میگویند “#تجربه”
بعداز رفتن دزدها مدیر بانک به ریسش گفت فورا به پلیس اطلاع میدهم ولی ریس گفت “صبرکن تا خودمان هم مقداری برداریم و به برداشتهای قبلی خود اضافه کنیم وبارقم دزدی اعلام کنیم”.
به این میگویند “با #موج #شنا کردن”
وقتی تلویزیون رقم را اعلام کرد دزدان پول رو شمردندو بسیار عصبانی شدند که ما زندگیمان راگذاشتیم و ۲۰میلیون گیرمان آمد ولی رئیسان بانک در یک لحظه و بدون خطر ۸۰ میلیون بدست آوردند.
به این میگویند “#دانش بیشتر از #طلا میارزد”
دانایی قدرت است🌺
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍁
✨خــــداوندا..🙏
🌸بنام تو که زیباترین نامهاست
✨روزمان را آغاز میکنیم
🌸روزی که با نام و یاد تو باشد
✨سراسر شادی است و عشق و مهربانی
🌸و سرشار از خیر و برکت است
✨و فـراوانی
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
✨خــــداوندا..🙏
🌸بنام تو که زیباترین نامهاست
✨روزمان را آغاز میکنیم
🌸روزی که با نام و یاد تو باشد
✨سراسر شادی است و عشق و مهربانی
🌸و سرشار از خیر و برکت است
✨و فـراوانی
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📘#حکایت_بهلول
● میگویند: مسجدی میساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه میکنید؟ گفتند: مسجد میسازیم.
گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.
بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد.
سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد میکنی؟
بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساختهام، خدا که اشتباه نمیکند.
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
● میگویند: مسجدی میساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه میکنید؟ گفتند: مسجد میسازیم.
گفت: برای چه؟ پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.
بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد.
سازندگان مسجد روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول». ناراحت شدند؛ بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد میکنی؟
بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساختهام، خدا که اشتباه نمیکند.
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🔰 همستر تیک آبی گرفت
🔹 پروژه جدید با اسم hamSter که تیک آبی تلگرام رو گرفته و عین ناتکوین داره با سرعت بالا میاد :||
🔹 به هیچوجه از دستش ندید که بعدا دلتون میسوزه
شروع درآمد دلاری👇
👇👇👇
https://t.me/hamsTer_kombat_bot/start?startapp=kentId285341263
🔹 پروژه جدید با اسم hamSter که تیک آبی تلگرام رو گرفته و عین ناتکوین داره با سرعت بالا میاد :||
🔹 به هیچوجه از دستش ندید که بعدا دلتون میسوزه
شروع درآمد دلاری👇
👇👇👇
https://t.me/hamsTer_kombat_bot/start?startapp=kentId285341263
⚠️هميشه بايد
مراقب سه چيز باشيم:↯↯
➊⇜وقتي تنها هستيم
🔅مراقب افكار خود🔅
➋⇜وقتي با خانواده هستيم
🔅مراقب اخلاق خود...🔅
➌⇜و زماني كه درجامعه هستيم
🔅مراقب زبان خود...🔅
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
مراقب سه چيز باشيم:↯↯
➊⇜وقتي تنها هستيم
🔅مراقب افكار خود🔅
➋⇜وقتي با خانواده هستيم
🔅مراقب اخلاق خود...🔅
➌⇜و زماني كه درجامعه هستيم
🔅مراقب زبان خود...🔅
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin