This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💞𝑮𝒐𝒐𝒅 𝑵𝒊𝒈𝒉𝒕
💓رحمت الـــــهی
❣به وسعت آسمانها پهن است
💓الهی دلتـان بوسه گاه خـورشید
❣چشمتـــــان ستــاره بــــاران
💓دلتــان ڪهڪشــــان نـور
⚜شبتان در پناه خدا⚜
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
💓رحمت الـــــهی
❣به وسعت آسمانها پهن است
💓الهی دلتـان بوسه گاه خـورشید
❣چشمتـــــان ستــاره بــــاران
💓دلتــان ڪهڪشــــان نـور
⚜شبتان در پناه خدا⚜
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌿سلام دوستان
🌺صبحتون بخیر
🌿نگاهتون به زیبایی عشق
🌺آرزومندم خدا
🌿امروز
🌺سرنوشتی زیبا
🌿زندگی پراز عشق
🌺دلی شاد
🌿و زندگی پراز امید
🌺و روزی پراز موفقیت
🌿براتون رقم بزنه
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🌺صبحتون بخیر
🌿نگاهتون به زیبایی عشق
🌺آرزومندم خدا
🌿امروز
🌺سرنوشتی زیبا
🌿زندگی پراز عشق
🌺دلی شاد
🌿و زندگی پراز امید
🌺و روزی پراز موفقیت
🌿براتون رقم بزنه
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حس خوب این کلیپ
تقدیم شما دوستان عزیزم🌸♥️🌸
کسى که کردارش او را به جایى نرساند
افتخارات خاندانش
او را به جایى نخواهد رسانید.👌
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
تقدیم شما دوستان عزیزم🌸♥️🌸
کسى که کردارش او را به جایى نرساند
افتخارات خاندانش
او را به جایى نخواهد رسانید.👌
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
⚡️بر سر قبـرۍ نوشته شده بود :
ڪودڪ ڪه بودم می خواستم دنـیا را تغییر دهم بزرگتر ڪه شدم فهمیدم دنـیا بـزرگ اسٺ من باید کشور را تغییر دهـم
بعدها کشور را هم بزرگ دیـدم و تـصمیم گرفتم شهـرم را تغییر دهـم
در سالخوردگے تصمیـم گرفتم خانواده ام را متحول ڪنم …
اینڪ ڪه در آستانه ی مـرگ هستم
میفهمم ڪه اگر روز اول خـودم را تغییر داده بـودم شـاید میتوانستم دنـیا را هم تـغییر دهم.
و خدا هنوز این فرصت را به ما داده اسٺ
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
ڪودڪ ڪه بودم می خواستم دنـیا را تغییر دهم بزرگتر ڪه شدم فهمیدم دنـیا بـزرگ اسٺ من باید کشور را تغییر دهـم
بعدها کشور را هم بزرگ دیـدم و تـصمیم گرفتم شهـرم را تغییر دهـم
در سالخوردگے تصمیـم گرفتم خانواده ام را متحول ڪنم …
اینڪ ڪه در آستانه ی مـرگ هستم
میفهمم ڪه اگر روز اول خـودم را تغییر داده بـودم شـاید میتوانستم دنـیا را هم تـغییر دهم.
و خدا هنوز این فرصت را به ما داده اسٺ
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📘#داستان_ملانصرالدین
همسر ملانصرالدين از او پرسيد: فردا چه مي كني؟
گفت: اگر هوا آفتابي باشد به مزرعه مي روم و اگر باراني باشد به کوهستان مي روم و علوفه مي چينم.
همسرش گفت: بگو ان شاءالله
ملا گفت: ان شاءالله ندارد فردا يا هوا آفتابيست يا باراني!!
از قضا فردا در ميان راه به راهزنان رسيد و اورا گرفتند و كتك زدند و هرچه داشت با خود بردند . ملا نه به مزرعه رسيد و نه به كوهستان رفت. به خانه برگشت و در زد. همسرش گفت: كيست؟
ملا گفت: ان شاءالله كه منم!
همیشه ان شاءلله بگویید حتی در مورد قطعی ترین کار ها
خداوند در قران می فرماید:
«و لا تقولن لشی ء انی فاعل ذلک غدا* الا ان یشاء الله؛»
هرگز درباره چیزی نگو فردا چنین می کنم* مگر اینکه بگویی اگر خدا بخواهد» (کهف/ 23-24).
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
همسر ملانصرالدين از او پرسيد: فردا چه مي كني؟
گفت: اگر هوا آفتابي باشد به مزرعه مي روم و اگر باراني باشد به کوهستان مي روم و علوفه مي چينم.
همسرش گفت: بگو ان شاءالله
ملا گفت: ان شاءالله ندارد فردا يا هوا آفتابيست يا باراني!!
از قضا فردا در ميان راه به راهزنان رسيد و اورا گرفتند و كتك زدند و هرچه داشت با خود بردند . ملا نه به مزرعه رسيد و نه به كوهستان رفت. به خانه برگشت و در زد. همسرش گفت: كيست؟
ملا گفت: ان شاءالله كه منم!
همیشه ان شاءلله بگویید حتی در مورد قطعی ترین کار ها
خداوند در قران می فرماید:
«و لا تقولن لشی ء انی فاعل ذلک غدا* الا ان یشاء الله؛»
هرگز درباره چیزی نگو فردا چنین می کنم* مگر اینکه بگویی اگر خدا بخواهد» (کهف/ 23-24).
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽ڪلیپ رو حتما ببینید خیلے زیباست..
متنے از چارلے چاپلین
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
متنے از چارلے چاپلین
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کلیپ از استاد محمد صالح💐🌺
شخصى در فاحشه خانه مرد؛
و شخصى ديگر در مسجد!
مردم قضاوت هایشان را کردند؛
و به قول خودشان عقلشان به چشمشان بود!
ولی اولی برای نصیحت رفته بود؛
و دومی برای دزدیدن کفش!
لطفا عقلتان را از «چشمتان» به «سرتان» بازگردانید؛
و یکدیگر را قضاوت نکنید!
ﻫﺮﮐسی ﺭﯾﺶ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﻮﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ،
ﻫﺮکسی ﺧﻮﺵ ﺯﺑﺎﻧﻪ ﭼﺎﭘﻠﻮﺱ ﻧﯿﺴﺖ،
ﻫﺮکسی ﻣﯿﺨﻨﺪﻩ ﺑﯽ ﻏﻢ ﻧﯿﺴﺖ،
هرکسی ﺯﯾﺎﺩ ﮐﺎﺭﻣﯿﮑﻨﻪ ﺣﻤﺎﻝ ﻧﯿﺴﺖ،
هرکسی ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﺳﻮﺍﺭﻩ ﻓﻘﯿﺮ ﻧﯿﺴﺖ.
پس قضاوت نکنیم👌🏻
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
شخصى در فاحشه خانه مرد؛
و شخصى ديگر در مسجد!
مردم قضاوت هایشان را کردند؛
و به قول خودشان عقلشان به چشمشان بود!
ولی اولی برای نصیحت رفته بود؛
و دومی برای دزدیدن کفش!
لطفا عقلتان را از «چشمتان» به «سرتان» بازگردانید؛
و یکدیگر را قضاوت نکنید!
ﻫﺮﮐسی ﺭﯾﺶ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﻮﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ،
ﻫﺮکسی ﺧﻮﺵ ﺯﺑﺎﻧﻪ ﭼﺎﭘﻠﻮﺱ ﻧﯿﺴﺖ،
ﻫﺮکسی ﻣﯿﺨﻨﺪﻩ ﺑﯽ ﻏﻢ ﻧﯿﺴﺖ،
هرکسی ﺯﯾﺎﺩ ﮐﺎﺭﻣﯿﮑﻨﻪ ﺣﻤﺎﻝ ﻧﯿﺴﺖ،
هرکسی ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﺳﻮﺍﺭﻩ ﻓﻘﯿﺮ ﻧﯿﺴﺖ.
پس قضاوت نکنیم👌🏻
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📘#حکایت_و_پند
جوانی به حکیمی گفت: وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلیها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند. حکیم گفت: آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر و ناگوارتر چیست؟
جوان گفت: آری.حکیم گفت: اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند.
جوان با تعجب پرسید: چرا چنین سخنی میگویی؟حکیم گفت: چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمعکار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟
جوان گفت: آری.
حکیم گفت: مراقب چشمانت باش.
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
جوانی به حکیمی گفت: وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلیها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند. حکیم گفت: آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر و ناگوارتر چیست؟
جوان گفت: آری.حکیم گفت: اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند.
جوان با تعجب پرسید: چرا چنین سخنی میگویی؟حکیم گفت: چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمعکار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟
جوان گفت: آری.
حکیم گفت: مراقب چشمانت باش.
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
موقع عصبانيت حواستون باشه
با كي وچجوري دارين حرف ميزنين!
همه چيز حل ميشه و حالتون خوب ميشه
اما يه حرفايي ، يه لحنايي هيچ وقت از دل طرف مقابل پاك نميشه
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
با كي وچجوري دارين حرف ميزنين!
همه چيز حل ميشه و حالتون خوب ميشه
اما يه حرفايي ، يه لحنايي هيچ وقت از دل طرف مقابل پاك نميشه
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📘داستان واقعی بسیار زیبا و خواندنی
ابن ابى لیلى ، قاضى اهل سنت بود روزى پیش منصور دوانیقى آمد. منصور گفت : بسیار اتفاق مى افتد که داستانهاى شنیدنى پیش قضاوت مى آورند، مایلم یکى از آنها را برایم نقل کنى . ابن ابى لیلى گفت : همین طور است .
روزى پیره زن فرتوتى پیش من آمد با تضرع و زارى تقاضا مى کرد از حقش دفاع کنم و ستمکار او را کیفر نمایم . پرسیدم از دست چه کسى شکایت دارى ؟ گفت : دختر برادرم .
دستور دادم دختر برادرش را حاضر کنند، وقتى آمد ، بعد از جویا شدن جریان گفت : من دختر برادر این زن و او عمه من محسوب مى شود، کودکى یتیم بودم پدرم زود از دنیا رفت و در دامن همین عمه پروریده شدم ، در تربیت و نگهداریم کوتاهى نکرد، تا اینکه به حد رشد و بلوغ رسیدم با رضایت خودم مرا به ازدواج مردى زرگر در آورد، زندگى بسیار راحت و آسوده اى داشتم از هر حیث به من خوش مى گذشت ، عمه ام بر زندگى من حسد ورزید پیوسته در اندیشه بود که این وضع را اختصاص به دختر خود بدهد، همیشه دخترش را مى آراست و به چشم شوهرم جلوه مى داد.
بالاخره او را فریفت و دخترش را خواستگارى کرد عمه ام شرط نمود در صورتى به این ازدواج تن در مى دهد که اختیار من از نظر نگهدارى و طلاق به دست او باشد، آن مرد راضى شد هنوز چیزى از ازدواجشان نگذشته بود که عمه ام مرا طلاق داد و از شوهرم جدا کرد، در این هنگام شوهر عمه ام در مسافرت بود بعد از بازگشت از مسافرت روزى به عنوان دلدارى و تسلیت پیش من آمد. من هم خود را آراستم و دلش را در اختیار گرفتم ، طورى که در خواست ازدواج با من کرد.
با این شرط راضى شدم که اختیار طلاق عمه ام در دست من باشد، رضایت داد به محض وقوع مراسم عقد عمه ام را طلاق دادم و به تنهایى بر زندگى او مسلط شدم مدتى با این شوهر بسر بردم تا او از دنیا رفت.
روزى شوهر اولم پیش من آمد و اظهار تجدید خاطرات گذشته را نمود و گفت که : مى دانى من به تو بسیار علاقمند بوده و هستم اینک چه مى شود دوباره زندگى را از سر بگیریم . گفتم من هم راضییم اگر اختیار طلاق دختر عمه ام را به من واگذارى ، پس راضى شد و دیگربار ازدواج کردیم ، چون اختیار داشتم ، دختر عمه ام را نیز طلاق دادم اکنون قضاوت کنید. آیا من هیچ گناهى دارم غیر از اینکه حسادت بیجاى عمه خود را تلافى کرده ام .
از مکافات عمل غافل مشو...
گندم از گندم بروید جو زه جو...
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
ابن ابى لیلى ، قاضى اهل سنت بود روزى پیش منصور دوانیقى آمد. منصور گفت : بسیار اتفاق مى افتد که داستانهاى شنیدنى پیش قضاوت مى آورند، مایلم یکى از آنها را برایم نقل کنى . ابن ابى لیلى گفت : همین طور است .
روزى پیره زن فرتوتى پیش من آمد با تضرع و زارى تقاضا مى کرد از حقش دفاع کنم و ستمکار او را کیفر نمایم . پرسیدم از دست چه کسى شکایت دارى ؟ گفت : دختر برادرم .
دستور دادم دختر برادرش را حاضر کنند، وقتى آمد ، بعد از جویا شدن جریان گفت : من دختر برادر این زن و او عمه من محسوب مى شود، کودکى یتیم بودم پدرم زود از دنیا رفت و در دامن همین عمه پروریده شدم ، در تربیت و نگهداریم کوتاهى نکرد، تا اینکه به حد رشد و بلوغ رسیدم با رضایت خودم مرا به ازدواج مردى زرگر در آورد، زندگى بسیار راحت و آسوده اى داشتم از هر حیث به من خوش مى گذشت ، عمه ام بر زندگى من حسد ورزید پیوسته در اندیشه بود که این وضع را اختصاص به دختر خود بدهد، همیشه دخترش را مى آراست و به چشم شوهرم جلوه مى داد.
بالاخره او را فریفت و دخترش را خواستگارى کرد عمه ام شرط نمود در صورتى به این ازدواج تن در مى دهد که اختیار من از نظر نگهدارى و طلاق به دست او باشد، آن مرد راضى شد هنوز چیزى از ازدواجشان نگذشته بود که عمه ام مرا طلاق داد و از شوهرم جدا کرد، در این هنگام شوهر عمه ام در مسافرت بود بعد از بازگشت از مسافرت روزى به عنوان دلدارى و تسلیت پیش من آمد. من هم خود را آراستم و دلش را در اختیار گرفتم ، طورى که در خواست ازدواج با من کرد.
با این شرط راضى شدم که اختیار طلاق عمه ام در دست من باشد، رضایت داد به محض وقوع مراسم عقد عمه ام را طلاق دادم و به تنهایى بر زندگى او مسلط شدم مدتى با این شوهر بسر بردم تا او از دنیا رفت.
روزى شوهر اولم پیش من آمد و اظهار تجدید خاطرات گذشته را نمود و گفت که : مى دانى من به تو بسیار علاقمند بوده و هستم اینک چه مى شود دوباره زندگى را از سر بگیریم . گفتم من هم راضییم اگر اختیار طلاق دختر عمه ام را به من واگذارى ، پس راضى شد و دیگربار ازدواج کردیم ، چون اختیار داشتم ، دختر عمه ام را نیز طلاق دادم اکنون قضاوت کنید. آیا من هیچ گناهى دارم غیر از اینکه حسادت بیجاى عمه خود را تلافى کرده ام .
از مکافات عمل غافل مشو...
گندم از گندم بروید جو زه جو...
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درود بر دلهای مهربونتون😍
🗓۱۴۰۰/۶/۱۲
💐منتظر نباشید تا کسی
🌺به شما انرژی مثبت بدهد
💐خودتان شروع كننده باشيد
🌼و امروز با يک لبخند
💐احساس خوبتان را
🌸به ديگران انتقال دهید
💐امروزتون پراز انرژی مثبت
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🗓۱۴۰۰/۶/۱۲
💐منتظر نباشید تا کسی
🌺به شما انرژی مثبت بدهد
💐خودتان شروع كننده باشيد
🌼و امروز با يک لبخند
💐احساس خوبتان را
🌸به ديگران انتقال دهید
💐امروزتون پراز انرژی مثبت
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من یه گلسرخی دارم...😍🌹
تقدیم کنید به عشقتون
🕊❤️🕊
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
تقدیم کنید به عشقتون
🕊❤️🕊
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
زندگیتو فدای حرف مردم نکن
برخی مردم
کتاب رایگان نمیخوانند
چون رایگان است!
کتاب پولی هم نمیخوانند
چون گران است!
فقط حرف میزنن
چون مفت است!
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
برخی مردم
کتاب رایگان نمیخوانند
چون رایگان است!
کتاب پولی هم نمیخوانند
چون گران است!
فقط حرف میزنن
چون مفت است!
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
ما که نمی دانیم
شاید فردا آمدند و گفتند تمام شد!
دنیا را می گویم؛ ما که نمی دانیم
پس تا می شود به چشم های
آدم هایی که دوست داریم خیره شویم
حرف های نگفته ی دلمان را بگوییم
تا می شود هم را در آغوش بگیریم
و بگذاریم دور باشد
هرآنچیزی که فردا اگر تمام شدیم
ای کاش دلمان نباشد!
که ای کاش همان چند ثانیه که فکرم
به بی ارزش ها مشغول بود
برای خندیدن کنار عزیزانم می گذراندم
ما که نمی دانیم؛
پس تا می توانیم
با ارزش ها را ببینیم
و بی ارزش ها را بسپاریم به هرچه باداباد
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
شاید فردا آمدند و گفتند تمام شد!
دنیا را می گویم؛ ما که نمی دانیم
پس تا می شود به چشم های
آدم هایی که دوست داریم خیره شویم
حرف های نگفته ی دلمان را بگوییم
تا می شود هم را در آغوش بگیریم
و بگذاریم دور باشد
هرآنچیزی که فردا اگر تمام شدیم
ای کاش دلمان نباشد!
که ای کاش همان چند ثانیه که فکرم
به بی ارزش ها مشغول بود
برای خندیدن کنار عزیزانم می گذراندم
ما که نمی دانیم؛
پس تا می توانیم
با ارزش ها را ببینیم
و بی ارزش ها را بسپاریم به هرچه باداباد
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
با خِرَد ، به آنچه ما را برتر میسازد و
زندگیِ ما را شیرین و گوارا میکند
دست مییابیم و به خواستهها و
آرزوهایِ خود میرسیم.
محمدبنِ زکریایِ رازی
محمدبنِ زکریایِ رازی کاشفِ الکل، یک
دگراندیشِ تمام عیار بود که عقل را
مهمترین عاملِ پیشرفت و سعادتِ بشر
میدانست و برایِ مشاهده، آزمون و
تجربه به شیوهیِ علمی اهمیتِ زیادی قایل بود.
گفته میشود در اواخرِ عمر بهخاطرِ اعتقاداتش
در دادگاههایِ مذهبی بارها محاکمه شد و آنقدر
با کتابهایش بر سرش کوبیدند تا بیناییِ خود
را از دست داد
و زمانی که شاگردانش از او خواستند که
خود را مداوا کند، گفت دیگر شوقی برایِ
دیدنِ دنیایِ پُر از خرافات ندارد.
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
زندگیِ ما را شیرین و گوارا میکند
دست مییابیم و به خواستهها و
آرزوهایِ خود میرسیم.
محمدبنِ زکریایِ رازی
محمدبنِ زکریایِ رازی کاشفِ الکل، یک
دگراندیشِ تمام عیار بود که عقل را
مهمترین عاملِ پیشرفت و سعادتِ بشر
میدانست و برایِ مشاهده، آزمون و
تجربه به شیوهیِ علمی اهمیتِ زیادی قایل بود.
گفته میشود در اواخرِ عمر بهخاطرِ اعتقاداتش
در دادگاههایِ مذهبی بارها محاکمه شد و آنقدر
با کتابهایش بر سرش کوبیدند تا بیناییِ خود
را از دست داد
و زمانی که شاگردانش از او خواستند که
خود را مداوا کند، گفت دیگر شوقی برایِ
دیدنِ دنیایِ پُر از خرافات ندارد.
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
#میمون_هندوستانی!
چند سال قبل بود که این میمون در یکی
از شهرهای هندوستان دستگیر شد. این
میمون دزدی میکرد و مردم رو آزار میداد.
اما چه چیز در این میان مهم بود! این
میمون بعد از دستگیری جرئت دیدن روی
مردم را نداشت و به سوی زمین نگاه
میکرد، وقتی من حالت میمون را اینچنین
یافتم با خودم گفتم ای کاش دزدان
سرزمین ما به حد این میمون شر
م میداشتند و از پولهای دزدی که
از خزانه مردم بیچاره ما بلند کرده
و منزل و شرکت و باغ ویلا خریدند
را به روی مردم نمی کشاندند!
وقتی #انسان_وجدانش مُرد،
از میمون پستتر میشود!
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
چند سال قبل بود که این میمون در یکی
از شهرهای هندوستان دستگیر شد. این
میمون دزدی میکرد و مردم رو آزار میداد.
اما چه چیز در این میان مهم بود! این
میمون بعد از دستگیری جرئت دیدن روی
مردم را نداشت و به سوی زمین نگاه
میکرد، وقتی من حالت میمون را اینچنین
یافتم با خودم گفتم ای کاش دزدان
سرزمین ما به حد این میمون شر
م میداشتند و از پولهای دزدی که
از خزانه مردم بیچاره ما بلند کرده
و منزل و شرکت و باغ ویلا خریدند
را به روی مردم نمی کشاندند!
وقتی #انسان_وجدانش مُرد،
از میمون پستتر میشود!
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃
هیچ شبی
پایان زندگی نیست
از ورای هر شب دوبارہ
خورشید طلوع میڪند
و بشارت صبحی دیگر میدهد
این یعنی امید هرگز نمیمیرد
🌹شبتان در پناه خدا🌹
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
هیچ شبی
پایان زندگی نیست
از ورای هر شب دوبارہ
خورشید طلوع میڪند
و بشارت صبحی دیگر میدهد
این یعنی امید هرگز نمیمیرد
🌹شبتان در پناه خدا🌹
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌷درود بر تو دوست عزیز ، روزت بخیر🌷
🗓۱۴۰۰/۶/۱۳
بذرِ امید نه وقت می شناسد ...
نه موقعیت ... هر وقت بکاری
شبیهِ لوبیایِ سحر آمیز
با اولین طلوعِ آفتابِ خواستن جوانه می زند
و تا آسمانِ موفقیت و توانستن
اوج می گیرد ... هرگز نا امید نباش ...
نا امیدی ، تیشه ی بی رحمی ست
به جانِ ریشه ی شعور و خوشبختی ات ...
پس تا دیر نشده بذرِ جادوییِ امیدت را بکار
و معجزه هایت را درو کن ...
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🗓۱۴۰۰/۶/۱۳
بذرِ امید نه وقت می شناسد ...
نه موقعیت ... هر وقت بکاری
شبیهِ لوبیایِ سحر آمیز
با اولین طلوعِ آفتابِ خواستن جوانه می زند
و تا آسمانِ موفقیت و توانستن
اوج می گیرد ... هرگز نا امید نباش ...
نا امیدی ، تیشه ی بی رحمی ست
به جانِ ریشه ی شعور و خوشبختی ات ...
پس تا دیر نشده بذرِ جادوییِ امیدت را بکار
و معجزه هایت را درو کن ...
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وَ تَوَکــَّلْ عَلَی اللّٰهِ وَ کـَفٰی بِاللّٰهِ وَکـیٖلاً
و به خدا توکل کن
که حمایت و سرپرستی خداوند
بندگان را کفایت می فرماید
#کلیپ #قمشه_ای
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
و به خدا توکل کن
که حمایت و سرپرستی خداوند
بندگان را کفایت می فرماید
#کلیپ #قمشه_ای
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قانونِ شيمى ميگه؛
اگه شما در يك حلّال،
بيشتر از ظرفيتش حل شونده بريزيد،
اون محلول «سیر» ميشه و
اصطلاحاً حل شونده رو بالا مياره ...!
آدما هم همينن،
اگه بيشتر از ظرفيتشون،
براشون زمان بذارى ...
تورو پس ميزنن و
خوبياتو بالا ميارن رو صورتت ...
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
اگه شما در يك حلّال،
بيشتر از ظرفيتش حل شونده بريزيد،
اون محلول «سیر» ميشه و
اصطلاحاً حل شونده رو بالا مياره ...!
آدما هم همينن،
اگه بيشتر از ظرفيتشون،
براشون زمان بذارى ...
تورو پس ميزنن و
خوبياتو بالا ميارن رو صورتت ...
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin