حکایتهای بهلول و ملانصرالدین
16K subscribers
4.9K photos
2.87K videos
3 files
244 links
📚حکایتهای آموزنده
👳ملانصرالدین و بهلول دانا😊

کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید
😍❤️
ادمین
@kurd1_pi
تبلیغات در شش کانال
@tablighat_bohlol
Download Telegram
📘#داستان_کوتاه_خواندنی

مردی بود که هر روز برای ماهی گیری به دریا میرفت یک روز کلاهش را باد برد و بر روی آبهای دریا انداخت مرد به آن سمت دریا رفت و کلاهش را برداشت همان جا مشغول ماهی گیری شد. یک ماهی صید کرد و به خانه برد ،زنش ماهی را پخت هنگامی که مشغول خوردن بودند مرواریدی در شکم ماهی دیدند.
روزها گذشت و مرد دوباره بر حسب اتفاق به آن قسمت دریا رفت آن روز هم یک ماهی صید دوباره هنگام شام یک مروارید در شکم ماهی پیدا کرد، از فردا آن روز همیشه به آن قسمت دریا میرفت و هر روز یک ماهی یک مروارید .

تا یک روز پیش خود اندیشید چرا در شکم ماهی های این قسمت از دریا مروارید هست به خود گفت احتمالا در این قسمت از دریا گنجی از مروارید هست ،تصمیم گرفت به زیر آب برود و ان گنج را از دریا خارج کند.
یک روز به همان قسمت دریا رفت خودش را به دریا انداخت به امید گنج مروارید، اما هنگامی که به زیر دریا رسید نهنگی را دیدکه کنار صندوقی از مروارید بی حرکت است و به همه ماهی ها یک مروارید میدهد در این هنگام نهنگ به سمت، مرد رفت و گفت شام امشب هم رسید، طمع مردم باعث شده تا من که سالهاست توان شنا کردن را ندارم زنده بمانم، مرد از ترس همان جا خشکش زد نهنگ به او گفت من یک فرصت دیگر به تو دادم و گفتم توان شنا کردن ندارم اما تو که توان شنا کردنو را داشتی میتوانستی فرار کنی و مرد را بلعید.

در زندگی فرصتهای زیادی هست اما ما همیشه فکر میکنم دیگر فرصتی نداریم در همین جاست که زندگی خود را میبازیم.
گاه طمع زیاد داشتن است که فرصت زندگی را از ما میگرد.



📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کورد بودن سخت است

● در استان دیاله عراق که منطقه عرب‌نشین است و درخت بلوط وجود ندارد، درختی بلوطی می‌روید. اهالی منطقه تعجب می‌کنند که تک درخت بلوط این جا چگونه روییده است.

| بررسی‌ها مشخص می‌کند خانواده‌ای کورد در عملیات نسل کشی انفال صدام آنجا چال شده‌اند. کودکی از خانواده در جیب شلوارش بلوطی داشته است. پس از چال شدن، بلوط‌ها از پیکر او جوانه زده‌اند.


📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🍁


🌸ســــــلام
🌾صبح زیباتون بخیر

🌸آرزو می کنیم
🌾در این روز زیبا
🌸دلتون پر از محبت
🌾یکشنبه تون پُر از رحمت
🌸زندگیتون پر از برکت
🌾لحظه‌هاتون پر از موفقیت
🌸و عاقبتتون ختم به خیر باشه

🌾امیدوارم در کنار عزیزان
🌸روز خوبی داشته باشید


📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚
@Bohlol_Molanosradin
📚#حکایت_خواندنی_ملانصرالدین

ملانصرالدین از همسایه‌اش دیگی را قرض گرفت. چند روز بعد دیگ را به همراه دیگی کوچک به او پس داد. وقتی همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید ملا گفت: «دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد.»


چند روز بعد، ملا دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ همسایه رفت و همسایه خوش خیال این بار دیگی بزرگتر به ملا داد به این امید که دیگچه بزرگتری نصیبش شود.


تا مدتی از ملا نصرالدین خبری نشد. همسایه به در خانه ملا رفت و سراغ دیگ خود را گرفت.

ملا گفت: «دیگ شما در خانه ما فوت کرد.»


همسایه گفت: «مگر دیگ هم می‌میرد» و جواب شنید: «چرا روزی که گفتم دیگ تو زاییده نگفتی که دیگ نمی‌زاید.
دیگی که می‌زاید حتما مردن هم دارد.»


📗حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
📜حکایت زیبا و پند آموز پنجره و آینه

جوان ثروتمندی نزد یک روحانی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. روحانی او را به کنار پنجره برد و پرسید: پشت پنجره چه می بینی؟ جواب داد: آدم‌هایی که می‌آیند و می‌روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می‌گیرد.


بعد آینه‌ی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در این آینه نگاه کن و بعد بگو چه می‌بینی؟  جواب داد: خودم را می‌بینم.

 دیگر دیگران را نمی‌بینی! آینه و پنجره هر دو از یک ماده‌ی اولیه ساخته شده‌اند، شیشه. اما در آینه لایه‌ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی‌بینی. این دو شی‌ شیشه‌ای را با هم مقایسه کن.

 

وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می‌بیند و به آنها احساس محبت می‌کند. اما وقتی از نقره (یعنی ثروت) پوشیده می‌شود، تنها خودش را می بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقره‌ای را از جلو چشم‌هایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوست‌شان بداری.



📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📘#حکایت_بهلول_دانا

بهلول بعد از طی یک راه طولانی به
حوالی روستایی رسید و زیر درختی
مشغول به استراحت شد .او پاهای
خود را دراز کرد و دستانش را زیر
سرش قرار داد. پیرمردی با مشاهده
او به طرفش رفت و با ناراحتی فریاد کشید:
تو دیگر چه کافری هستی؟

بهلول که آرامش خود را از دست داده بود
جواب داد: چرا به من ناسزا می گویی؟
به چه دلیل گمان می کنی که من کافر
و گستاخ هستم؟

پیرمرد جواب داد: تو با گستاخی دراز
کشیده ای در صورتی که پاهایت به طرف
مکه قرار دارند و به همین دلیل به
خداوند توهین کرده ای!
بهلول دوباره دراز کشید و در حالی که
چشم های خود را می بست گفت:
اگر می توانی مرا به طرفی بچرخان
که خداوند در آن جا نباشد!
 

📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍁 ‌‌‌‌‌‌‌

آرام باش
تفکر کن توکل کن

سپس آستین ها را بالا بزن،

آنگــاه
دستان خــــدا را می بیني
کـه زودتر از تو دســـت بـه کار شده اند…!!!

الهی به امید تو


📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🍁 ‌‌‌‌‌‌‌

تفاوت میان آدمها و انسان ها:

آدم ها زنده هستند، انسان ها زندگی می‌کنند!
آدم ها می‌شنوند، انسان ها گوش می ‌دهند!
آدم ها می‌بینند، انسان ها عاشقانه نگاه می کنند!
آدم ها در فکر خودشان هستند، انسان ها به دیگران هم فکر می ‌کنند!
آدم ها میخواهند شاد باشند، انسان ها می ‌خواهند شاد کنند!
آدم ها، اسم اشرف مخلوقات را دارند؛ انسان ها، اعمال اشرف مخلوقات را انجام می ‌دهند!
آدم ها انتخاب کرده اند که آدم بمانند؛ انسان ها تغییر کردن را پذیرفته اند تا انسان شوند!
آدم ها و انسان ها هردو انتخاب دارند،
اینکه آدم باشند یا انسان، انتخاب با خودشان است.

نیازی نیست انسان بزرگی باشیم،
انسان بودن خود نهایت بزرگیست...

انتخاب شما چیست؟می خواهید
یک آدم معمولی باشید یا یک انسان...؟


📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🔺اولین ایران چک ۱۰۰ هزار تومنی سال ۸۷ منتشر شد و اون سال معادل ۱۰۵ دلار ارزش داشت و الان فقط ۱.۵ دلار ارزش داره، یعنی تو این سالها ارزشش یک هفتادم شده یعنی فاجعه اقتصادی:


📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🌹#مهارت_زندگی

🔴تفاوت مردان و زنان در ابرازمحبت

مردان باید اول محبت را ببینند و بعد بشنوند.

به عنوان مثال اگر شما بدون مقدمه، به یک مرد بگویید دوستش دارید، او را دچار یک نوع تعارض و شک کرده اید.

به عنوان مثال اگر برای او یک لیوان آب ببرید، برداشت احساسی او این است که حتما او را دوست دارید برخلاف اینکه به او بگوییم دوستش داریم و به او آب ندهیم.

اما خانم‌ها باید اول محبت را بشنوند و بعد ببینند.

به عنوان مثال بارها یک مرد برای خانمش لباس می خرد و یا یخچال خانه را پر می کند؛ حال اگر این رفتارها را همراه با بیان محبت آمیز نکند، خواهد دید همسرش همیشه معترض است که چرا به او توجه نمی کند.

ولی اگر بارها زبانی به او بیان محبت کند، حتی اگر کار خاصی هم نکرده باشد، خانم احساس اینکه دوستش ندارد را پیدا نمی کند

و فقط گلایه های دیگری همچون خسیس بودن ،کم حرف بودن ....را پیش می کشد.


📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌟𝑮𝒐𝒐𝒅 𝑵𝒊𝒈𝒉𝒕

🦋ایمان بیاوریم به پرواز یڪ پروانه
❤️به گرمای یڪ دست
🦋به حضور یڪ دوست
❤️ایمان بیاوریم به عشق
🌹و به خدایی ڪه همیشه با ماست .

🌹شبتان در پناه خدا🌹

📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚
@Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سلام_صبتون_بخیر 🌼🌸

آغاز هر روز
شروع دوباره؛
برای ستایش خوبی هاست
آغازی برای تکاندن غباراز دل
آغازی برای نشاندن
غنچه های محبت وعشق...

از خداوند می خواهم
همان چیز هایی را
نصیب تان کند که
از نظر خودش بهترین
هستند و به صلاح شما
و زندگی تان هستند.🌱



📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وای از آن روزی که ما دل را به دنیا باختیم
خانه مان را روی تار عنکبوتی ساختیم
یادمان رفت آن زمانی را که آدم بوده ایم
چهره خود را درون آینه نشناختیم
وای از ان روزی که خودخواهی گریبانگیر شد
بی محابا سوی تخریب شرافت تاختیم
حرمت انسان شکستیم و بدون دلهره
پیکر بی جان او را زیر پا انداختیم
گور خود را با دو دسا خویش کندیم و برآن
نوحه خواندیم و به ترحیم و عزا پرداختیم
دیر فهمیدیم با خود ما چه کردیم و چه شد
ما شرافت,آدمیت,ما خدا را باختیم


📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📚#داستان_کوتاه_خواندنی

خاطره یک دختر دانش آموز


خانم معلم همیشه پالتواش را شبیه زنهای درباری روی شانه اش می انداخت. آنروز مادرِ دخترک را خواست.
خانم معلم به مادر گفت: متأسفانه باید بگم که دخترتون نیاز به داروهای آرام بخش داره. چون دخترتون بیش فعاله و مشکل حاد تمرکز داره. اصلا چیزی یاد نمیگیره. ترس به قلب مادر زد و چشمانش در غم خیس خورد.

انگار داشت چنگ می زد به گلوی خودش،  اما حرف خانم معلم را قبول کرد. وقتی همه چیز همانطور شد که معلم خواسته بود، دخترک گفت: خجالت می کشم جلوی بچه ها دارو بخورم. خانم معلم پیشنهاد داد، وقت بیکاری که دختر باید دارو مصرف کند، به بهانه آوردن قهوهء خانم معلم، به دفترش برود و قرصش را بخورد.

دختر خوشحال قبول کرد. مدتها گذشت و سرمای زمستان، تن زرد پاییز را برفی کرد.
خانم معلم دوباره مادرش را خواست. اینبار تا جا داشت از دخترک و هوش سرشارش تعریف کرد.

در راه برگشت به خانه، مادر خیلی بالاتر از ابرها سیر می کرد. لبخندزنان به دخترش گفت: چقدر خوبه که نمره هات عالی شده، چطور تونستی تا این حد تغییر کنی؟!

دختر خندید: مامان من همه چیز رو مدیون خانم معلمم هستم.
چطور؟
هرروز که براش قهوه می آوردم، قرص رو تو فنجون قهوه اش مینداختم.
اینجوری رفتار خانم معلم خیلی آروم شد و تونست خوب به ما درس بده.

خیلی وقتها، تقصیر را گردن دیگران نیندازیم...
این ماهستیم که نیاز به تغییر داریم....!!!


📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🍁#تلنگر

فقر سبب می شود که زندان ها از دزدان
و جنایتکاران پر شود. فقر انسان ها
را به سوی اعتیاد و فساد و فحشا و
خودکشی سوق می دهد. از کودکان
پاک و با استعداد و باهوش، مجرم
و بزهکار می سازد.

باعث می شود مردم به کارهایی دست
بزنند که اگر فقیر نبودند به فکرشان هم خطور نمی کرد...عواقب معصیت بار فقر بی انتها است...

بیشتر بیمارستان های روانی پر از بیمارانی
است که سال ها زیر فشار مالی بوده اند
و این تنش ذهن و جسم آنها را از کار
انداخته است. چنین برآورد کرده اند
که نُه دهم بیماری هایِ انسان، ناشی از فشار
و محنت و نکبت، زاییده از فقر است...

#کاترین_پاندر


📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📔#راز_مثلها🤔🤔🤔

🔶️ داستان
#ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ
🔺️ این نیز بگذرد
.

بزرگی در عالم خواب دید که کسی به او می‌گوید: فردا به فلان حمام در فلان جا برو و کار روزانه حمامی را از نزدیک نظاره کن. دو شب این خواب را دید و توجه نکرد.
ولی فردای شب سوم که باز خواب دید به آن حمام مراجعه کرد. دید حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله دور برای گرم کردن آب حمام هیزم می‌آورد و استراحت را بر خود حرام کرده است. به نزدیک حمامی رفت و گفت:
کار بسیار سختی داری، در هوای گرم هیزم‌ها را از مسافت دوری می‌آوری و...
حمامی گفت:
این نیز بگذرد.
یک سال گذشت. برای بار دیگر همان خواب را دید و دوباره به همان حمام مراجعه کرد. دید آن مرد شغلش عوض شده و در داخل حمام از مشتری‌ها پول می‌گیرد. مرد وارد حمام شد و گفت:
یک سال پیش که آمدم کار بسیار سختی داشتی ولی اکنون کار راحت‌تری داری.
حمامی گفت:
دو سال بعد هم خواب دید، این بار زودتر به محل حمام رفت ولی مرد حمامی را ندید! وقتی جویا شد گفتند:
او دیگر حمامی نیست، در بازار تیمچه‌ای (پاساژی) دارد و یکی از معتمدین بزرگ شهر است.
به بازار رفت و آن مرد را دید گفت:
خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون می‌بینم معتمد بازار و صاحب تیمچه‌ای شده‌ای.
حمامی گفت:
این نیز بگذرد.
مرد تعجب کرد گفت:
دوست من، کار و موقعیت خوبی داری چرا بگذرد؟ 
چندی که گذشت این بار بزرگ مرد داستان ما، خود به دیدن بازاری در آن شهر رفت ولی او آن جا نبود. مردم گفتند:
پادشاه فرد مورد اعتمادی را برای خزانه داری خود می‌خواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد و او در مدتی کم از نزدیکترین وزیر پادشاه شد و چون پادشاه او را امین می‌دانست وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند. کمی بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد اکنون او پادشاه است.
مرد به کاخ پادشاهی رفت و از نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی آن شهر شد. جلو رفت خود را معرفی کرد و گفت:
خدا را شکر که تو را در مقام بلند پادشاهی می‌بینم.
پادشاه فعلی و حمامی قبلی گفت:
این نیز بگذرد.
مرد شگفت زده شد و گفت:
از مقام پادشاهی بالاتر چه می‌خواهی که باید بگذرد؟
ولی مرد داستان ما در سفر بعدی که به دربار پادشاه مراجعه کرد، گفتند:
پادشاه مرده است! ناراحت شد به گورستان رفت تا عرض ادبی کرده باشد؛ مشاهده کرد بر روی سنگ قبری که در زمان حیاتش آماده نموده، حک کرده و نوشته است:
این نیز بگذرد

هم موسم بهار طرب خیز بگذرد
هم فصل ناملایم پاییز بگذرد
گر ناملایمی به تو کرد از قضا
خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد



📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
سال ۱۹۰۰ میلادی!
مرتاضی که با جوش کردن یک تکه فلز در دور گردنش، خودش رو از دراز کشیدن محروم کرده!


📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
C᭄҉
" خودت رو لایق آرزوهات کن! "

توی این دنیا چیزی به نام قانون جذب و میدان مغناطیسی وجود داره.

چیزهای خوب جذب آدم های خوب میشن.
چیزهای معمولی جذب آدم های معمولی.

هر چه اندیشه هات و تلاش هات بزرگتر باشه بیشتر خودت رو لایق آرزوها و اهداف بزرگتر میکنی.

زندگی معمولی و از روی نیاز مختص آدم های معمولیه و زندگی خوب و بدون نیاز، مختص افراد بی نیاز و بزرگ.

پس یاد بگیریم به جای کوچیک کردن و محدود کردن دنیامون، خودمون رو بزرگ کنیم. دنیا گوش به فرمان ماست...


📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚
@Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍁

این چهار جمله‌ی کوتاه و بخاطر بسپار

۱_پادشاه جهنم خودت باش
نه کارگر بهشت دیگران ...!

۲_همیشه با هم تراز خودت بگرد
کوچیکتر کوچیکت میکنه
و بزرگتر تحقیرت ...!

۳-از حرف مردم درس بگیر
ولی هرگز به حرف مردم زندگی نکن ...!

۴-جوری خوب باش که اگر کسی
ترکت کرد به خودش بد کرده باشه ...!


📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📘#حکایت_کفاش_و_شاگردش

قدیما یه شاگرد کفاشی بود، هر روز میرفت لب رودخونه برای درست کردن کفش، چرم می‌شست؛

اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد، می‌گفت اینو میزنم تا چرم رو آب نبره! یه روز شاگرد داشت میشُست که چرم رو آب برد، با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو، الان بفهمه قطعا زنده م نمیذاره!

با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو، ولی اوستاش گفت باشه عیب نداره. شاگرد با تعجب پرسید نمی‌زنیم؟ اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره! الان که آب برده دیگه فایده ای نداره...

زندگیم همینه، تمام تلاش‌تون رو بکنید چرم رو آب نبره، وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص نخورید👌


📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin