💎 یک دقیقه مطالعه 📚
🔹۷ جملهای که هیچ گاه از افراد موفق دنیا نشنیدهاید!
🔺من از شغلم بیزارم
یک قانون بسیار مهم وجود دارد که همه افراد موفق از آن پیروی میکنند: همیشه نگاه بازی داشته باشید و بیطرفی خود را حفظ کنید. به یاد داشته باشید که پیش از هر نوع اتهام زدن یا پیدا کردن مقصر در مورد موضوعی تمام جوانب را در نظر بگیرید
🔺اصلا منصفانه نیست
آدمهای موفق هیچوقت از اینکه تلاشهایشان نادیده گرفته میشود و آنچنان که شایسته است مورد محبت و قدردانی قرار نمیگیرند، شکایت نمیکنند.
🔺 همین جوری که هست خوبه
تلاش و اراده برای تغییر یکی از مهمترین ویژگیهای افراد موفق است. هر چه شما سادهتر پدیدههای تازه و جدید را در زندگی خود بپذیرید، بیشتر احتمال دارد که به موفقیت دست پیدا کنید
🔺 این کار وظیفه من نیست
یک انسان موفق واقعی هرگز جلوی تلاشهای دیگران را نمیگیرد و مانع آنها نمیشود. اتفاقا یک فرد موفق به همکاران و اطرافیان خود کمک میکند تا آنها در مسیر خود موفق شوند
🔺 این کار غیرممکنه
سعی کنید به مشکلات زندگی خود بهعنوان موانعی سخت که بر سر راه شما قرار دارند نگاه نکنید. بلکه به آنها به دیده چالشهای جذاب که در مسیر هیجانانگیز زندگی قرار دارند بنگرید.
🔺 این کار را باید جور دیگری انجام میدادم
حتی اگر وظیفه محوله را در سر کار نتوانستید بهخوبی انجام دهید، سرزنش کردن خود در باقی ساعات روز کاری بیمعنی و اشتباه است. سعی کنید از شر افکار منفیای که درباره اشتباهات گذشته خود در ذهن دارید خلاص شوید
🔺 من هیچ انتخابی ندارم
همیشه فرصتهای کافی در اختیار شماست. افراد موفق همیشه راهی برای خلق مسیر موفقیت پیدا میکنند ...
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🔹۷ جملهای که هیچ گاه از افراد موفق دنیا نشنیدهاید!
🔺من از شغلم بیزارم
یک قانون بسیار مهم وجود دارد که همه افراد موفق از آن پیروی میکنند: همیشه نگاه بازی داشته باشید و بیطرفی خود را حفظ کنید. به یاد داشته باشید که پیش از هر نوع اتهام زدن یا پیدا کردن مقصر در مورد موضوعی تمام جوانب را در نظر بگیرید
🔺اصلا منصفانه نیست
آدمهای موفق هیچوقت از اینکه تلاشهایشان نادیده گرفته میشود و آنچنان که شایسته است مورد محبت و قدردانی قرار نمیگیرند، شکایت نمیکنند.
🔺 همین جوری که هست خوبه
تلاش و اراده برای تغییر یکی از مهمترین ویژگیهای افراد موفق است. هر چه شما سادهتر پدیدههای تازه و جدید را در زندگی خود بپذیرید، بیشتر احتمال دارد که به موفقیت دست پیدا کنید
🔺 این کار وظیفه من نیست
یک انسان موفق واقعی هرگز جلوی تلاشهای دیگران را نمیگیرد و مانع آنها نمیشود. اتفاقا یک فرد موفق به همکاران و اطرافیان خود کمک میکند تا آنها در مسیر خود موفق شوند
🔺 این کار غیرممکنه
سعی کنید به مشکلات زندگی خود بهعنوان موانعی سخت که بر سر راه شما قرار دارند نگاه نکنید. بلکه به آنها به دیده چالشهای جذاب که در مسیر هیجانانگیز زندگی قرار دارند بنگرید.
🔺 این کار را باید جور دیگری انجام میدادم
حتی اگر وظیفه محوله را در سر کار نتوانستید بهخوبی انجام دهید، سرزنش کردن خود در باقی ساعات روز کاری بیمعنی و اشتباه است. سعی کنید از شر افکار منفیای که درباره اشتباهات گذشته خود در ذهن دارید خلاص شوید
🔺 من هیچ انتخابی ندارم
همیشه فرصتهای کافی در اختیار شماست. افراد موفق همیشه راهی برای خلق مسیر موفقیت پیدا میکنند ...
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥#داستان_کوتاه_تصویری
📕نصیحت بهلول به هارون الرشید
👌#حتما_ببینید
❖
📚کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📕نصیحت بهلول به هارون الرشید
👌#حتما_ببینید
❖
📚کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🍁
سه چیز در همین دنیا
به طور حتم
به سوی انسان باز میگرد...
۱. ظلم و ستم
۲. مکر
۳. پیمان شکنی
اینها از آن تابشهایی هستند
که بازتابشان در همین دنیا
شامل حال انسان میشود
✓
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
سه چیز در همین دنیا
به طور حتم
به سوی انسان باز میگرد...
۱. ظلم و ستم
۲. مکر
۳. پیمان شکنی
اینها از آن تابشهایی هستند
که بازتابشان در همین دنیا
شامل حال انسان میشود
✓
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌙𝑮𝒐𝒐𝒅 𝑵𝒊𝒈𝒉𝒕
🌟کسانی که
🌹در تاریک ترین شب هایتان
🌟شما را تنها نمیگذارند
🌹همان افرادی هستند که
🌟سزاوار همنشینی در روشن ترین
🌹روزهایتان هستند.
⚜شبتان در پناه خدا⚜
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🌟کسانی که
🌹در تاریک ترین شب هایتان
🌟شما را تنها نمیگذارند
🌹همان افرادی هستند که
🌟سزاوار همنشینی در روشن ترین
🌹روزهایتان هستند.
⚜شبتان در پناه خدا⚜
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صبح بوی زندگی🌻
بوی دوست داشتن
وبوی عشق ومهربانی
می دهد🎋
الهـی زندگیتون مثل صبح
پرازعطرخوش باشد
سلام دوستان
صبح زیبای یکشنبهتون بخیر🦋🌻
❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
بوی دوست داشتن
وبوی عشق ومهربانی
می دهد🎋
الهـی زندگیتون مثل صبح
پرازعطرخوش باشد
سلام دوستان
صبح زیبای یکشنبهتون بخیر🦋🌻
❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📔#داستان_کوتاه_پندآموز
ساعت سه نیمهشب بود..صدای زنگ تلفن پسر را بیدار کرد پشت خط مادرش بود ..پسر با عصبانیت گفت: "چرا این وقت شب منو از خواب بیدار کردید؟! " مادرگفت: ۲۵ سال قبل درهمین ساعت تو مرا از خواب بیدار کردی خواستم بگم: تولدت مبارک پسرم پس از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد ..صبح سراغ مادر رفت وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمعی نیمه سوخته یافت .ولی مادر دیگر در این دنیا نبود.
هرگز دل کسی را نشکن ،هرگز.
همیشه زمان برای جبران وجود ندارد
✓
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
ساعت سه نیمهشب بود..صدای زنگ تلفن پسر را بیدار کرد پشت خط مادرش بود ..پسر با عصبانیت گفت: "چرا این وقت شب منو از خواب بیدار کردید؟! " مادرگفت: ۲۵ سال قبل درهمین ساعت تو مرا از خواب بیدار کردی خواستم بگم: تولدت مبارک پسرم پس از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد ..صبح سراغ مادر رفت وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمعی نیمه سوخته یافت .ولی مادر دیگر در این دنیا نبود.
هرگز دل کسی را نشکن ،هرگز.
همیشه زمان برای جبران وجود ندارد
✓
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥مراسم عروسی کوردی، که آنرا به حدود یک قرن پیش نسبت می دهند با آهنگی زیبا با صدای برادران زی زی از شهرستان سقز
🔻گفته می شود این مراسم توسط یک جهانگرد تبعه انگلستان فیلم برداری شده است.
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🔻گفته می شود این مراسم توسط یک جهانگرد تبعه انگلستان فیلم برداری شده است.
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥این موزیک رو به هرکی که دوستش دارین یا دوستتون داره تقدیم کنین🌹🙏
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
✍#تلخند
دارن نفت رو صادر میکنن به خودمون😂
اونم بشکه ای 50 دلار وقتی ازشون 10 دلار هم کسی نمیخره
ما چیکار میکنیم؟ میریم صف میبندیم میخریم.
پراید هم یه موقع تو ایران 6 تومن بود، به جاهای دیگه صادر میکردن 2-3 میلیون تومن
دیگه بقیه دیدن آشغاله نخریدن ولی ما هنوز صف میکشیدیم شد صد تومن
#طنز_سیاسی
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
دارن نفت رو صادر میکنن به خودمون😂
اونم بشکه ای 50 دلار وقتی ازشون 10 دلار هم کسی نمیخره
ما چیکار میکنیم؟ میریم صف میبندیم میخریم.
پراید هم یه موقع تو ایران 6 تومن بود، به جاهای دیگه صادر میکردن 2-3 میلیون تومن
دیگه بقیه دیدن آشغاله نخریدن ولی ما هنوز صف میکشیدیم شد صد تومن
#طنز_سیاسی
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📚 #یک_دقیقه_مطالعه
عالم سیاست عالم امکانهاست و کشورها سیاست خود را بر اساس میزان قدرتی که دارند تنظیم میکنند . چین ِ امروز ، دیگر به رشد و شکوفایی در نظم جهانی به رهبری آمریکا قانع نیست و میخواهد دنیا را به گونهای تغییر دهد که جایگاه رهبری را خود کسب کند و این کار را هم شروع کرده است ، اعطای وام و كمک اقتصادی به کشورهای در حال توسعه يکی از مهمترین ابزارهای سیاست خارجی چین برای اعمال نفوذ اقتصادی و سیاسی در این کشورهاست زیرا تجربه نشان داده که وام گرفتن از چین در قالب توافقنامههای بلند مدت نه تنها فایدهای برای وام گیرندگان ندارد بلکه ماحصل آن بدهکاری نسلهای بعد کشور به چینیهاست
در سریلانکا پس از آنکه دولت در بازپرداخت بدهیهای پیشین خود دچار مشکل شد نیروی نظامی چین یک بندر این کشور را تصاحب کرد
در اکوادور ، چینیها برای جبران خسارات یک پروژۀ عظیم سدسازی که با کوتاهی دولت اکوادور نیمهتمام ماند بیش از ۸۰ درصد درآمد نفتی این کشور را تصاحب کردند
در ساحل عاج که بنا بر ارزیابی شش میلیارد دلار به چین بدهکار است پکن شرکت دولتی انرژی «زسکو» را تا زمان تسویهحساب کامل تصاحب کرده است
در آفریقای جنوبی نگرانی برای بازپرداخت وام و کمک ۲۴میلیارد یورویی هر روز تشدید میشود چرا که پکن تهدید کرده شرکت دولتی انحصار تأمین برق «اسکوم» را تصاحب خواهد کرد
اما شاید سقوط و فروپاشی اقتصادی ونزوئلا درس عبرتی باشد برای همه آنهایی که در برابر وسوسۀ مالی چینیها قرار میگیرند ، در سال 1999 و پس از به قدرت رسیدن هوگو چاوز چینیها شروع به پرداخت وامهای کلان به این کشور کردند چرا که به نظر میرسید هم چاوز متحد مناسبی برای چین است و هم چینیها پیش شرط و خواستهای از ونزوئلا ندارند اما اوضاع به همین سادگی نبود چرا که پکن نحوۀ بازپرداخت وامها را در قالب صادرات نفت ونزوئلا به چین تعیین کرده بود و اکنون دولت مادورو با وجود ورشکستگی اقتصادی کامل مجبور است برابر میزانی که بر سر آن توافق شده بود به چین نفت تحویل دهد . ونزوئلا در نتیجه سیاستهای غلط اقتصادی و همچنین برنامههای اقتصادی دولت چین در آستانه سقوط اقتصادی قرار گرفته و همین ترکیب سمی در بیشتر کشورهای هدف برنامه وامدهی و ایجاد زیرساختهای پیشنهادی چین وجود دارد
برای حکومت چین در هنگام کار با دولتهای خارجی مسائلی مانند حفاظت از محیط زیست و فساد دولتی ذرهای اهمیتی ندارد چرا که هدف مقروض کردن کشورهای درحال توسعه برای غارت منابع طبیعی این کشورهاست و این وامها تضمینی برای دسترسی طولانی مدت اقتصاد این کشور به نفت به شمار میرود .
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
عالم سیاست عالم امکانهاست و کشورها سیاست خود را بر اساس میزان قدرتی که دارند تنظیم میکنند . چین ِ امروز ، دیگر به رشد و شکوفایی در نظم جهانی به رهبری آمریکا قانع نیست و میخواهد دنیا را به گونهای تغییر دهد که جایگاه رهبری را خود کسب کند و این کار را هم شروع کرده است ، اعطای وام و كمک اقتصادی به کشورهای در حال توسعه يکی از مهمترین ابزارهای سیاست خارجی چین برای اعمال نفوذ اقتصادی و سیاسی در این کشورهاست زیرا تجربه نشان داده که وام گرفتن از چین در قالب توافقنامههای بلند مدت نه تنها فایدهای برای وام گیرندگان ندارد بلکه ماحصل آن بدهکاری نسلهای بعد کشور به چینیهاست
در سریلانکا پس از آنکه دولت در بازپرداخت بدهیهای پیشین خود دچار مشکل شد نیروی نظامی چین یک بندر این کشور را تصاحب کرد
در اکوادور ، چینیها برای جبران خسارات یک پروژۀ عظیم سدسازی که با کوتاهی دولت اکوادور نیمهتمام ماند بیش از ۸۰ درصد درآمد نفتی این کشور را تصاحب کردند
در ساحل عاج که بنا بر ارزیابی شش میلیارد دلار به چین بدهکار است پکن شرکت دولتی انرژی «زسکو» را تا زمان تسویهحساب کامل تصاحب کرده است
در آفریقای جنوبی نگرانی برای بازپرداخت وام و کمک ۲۴میلیارد یورویی هر روز تشدید میشود چرا که پکن تهدید کرده شرکت دولتی انحصار تأمین برق «اسکوم» را تصاحب خواهد کرد
اما شاید سقوط و فروپاشی اقتصادی ونزوئلا درس عبرتی باشد برای همه آنهایی که در برابر وسوسۀ مالی چینیها قرار میگیرند ، در سال 1999 و پس از به قدرت رسیدن هوگو چاوز چینیها شروع به پرداخت وامهای کلان به این کشور کردند چرا که به نظر میرسید هم چاوز متحد مناسبی برای چین است و هم چینیها پیش شرط و خواستهای از ونزوئلا ندارند اما اوضاع به همین سادگی نبود چرا که پکن نحوۀ بازپرداخت وامها را در قالب صادرات نفت ونزوئلا به چین تعیین کرده بود و اکنون دولت مادورو با وجود ورشکستگی اقتصادی کامل مجبور است برابر میزانی که بر سر آن توافق شده بود به چین نفت تحویل دهد . ونزوئلا در نتیجه سیاستهای غلط اقتصادی و همچنین برنامههای اقتصادی دولت چین در آستانه سقوط اقتصادی قرار گرفته و همین ترکیب سمی در بیشتر کشورهای هدف برنامه وامدهی و ایجاد زیرساختهای پیشنهادی چین وجود دارد
برای حکومت چین در هنگام کار با دولتهای خارجی مسائلی مانند حفاظت از محیط زیست و فساد دولتی ذرهای اهمیتی ندارد چرا که هدف مقروض کردن کشورهای درحال توسعه برای غارت منابع طبیعی این کشورهاست و این وامها تضمینی برای دسترسی طولانی مدت اقتصاد این کشور به نفت به شمار میرود .
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
#دزدی_فقط_که_بالا_رفتن_از_دیوار_مردم_نیست!
✅وقتی پزشکی برای «نفع رساندن» به همکار و رفیق رادیولوژیست خود، بیمار بی خبر از همه جا را به او حواله میکند، این دزدی است!
✅وقتی راننده تاکسی مسافر شهرستانی ناآشنا را در شهر دور خودش می چرخاند و دو برابر کرایه میگیرد، این دزدی است!
✅وقتی تعمیرکار ماشین با دست های چرب و چیلی و درحالیکه عرق پیشانی اش را پاک میکند، برای تعویض یک پیچ از شما دویست هزارتومان میگیرد، شما نمیدانید و تشکر هم میکنید، ولی خودش میداند که حق العمل اش پنج هزار تومان است، این دزدی است!
✅ وقتی کارمند مملکت به جای کار، میگوید سیستم قطعه و بازی میکند و فیلم دانلود میکند، این دزدی است!
✅وقتی به جای حل کردن مشکل مردم، مدام وعده میدهید، اعتماد آنها را می دزدید و در ادامه ایمان و دین و باورش هم به خدا کمرنگ میشود، این دزدی است!
✅وقتی استاد بدون مطالعه وارد کلاس میشود و برای پر کردن وقت کلاس از دانشجوها میخواهد یکی یکی بیایند و کنفرانس! بدهند، این دزدی است!
✅وقتی کارخانه داری به جای لیمو، اسید سیتریک می ریزد توی شیشه و به اسم آبلمیوی خالص به خلق الله میفروشد، این دزدی است!
✅وقتی مامور بهداشتی اینها را می بیند و صورتش را آنطرف میکند، این دزدی است!
✅دزدی فقط جیب بُری توی اتوبوس نیست، دزدها هم همیشه روی دست شان خالکوبی های گنده ندارند و کاپشن خلبانی نمی پوشند!
✅دزدها میتوانند بوی خوش ادکلن بدهند، ساعت گرانقیمت ببندند، میتوانند لباس مارک دار بپوشند و حرفهای قلمبه سلمبه هم پست کنند و بزنند، اما وقت و عمر مردم را بدزدند!
✅دزدهای تابلودار! دزدهایی که دست و پایشان را خالکوبی اژدها میکنند، به مراتب از دزدهای کت و شلوار پوش و ادکلن زده قابل تحمل ترند!
✋دستهایی که توی جیب هم میکنیم تمیز بیرون نخواهد آمد، این دستها دیگر هرگز با هیچ آب و صابونی شسته نخواهد شد!
و ما با همین دستهای کثیف تا آخر عمرمان غذا خواهیم خورد! بغل خواهیم کرد... کف خواهیم زد... دست خواهیم داد... و دعا خواهیم کرد و یک روز هم با همین دست کثیف با دنیا خداحافظی خواهیم کرد...
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
✅وقتی پزشکی برای «نفع رساندن» به همکار و رفیق رادیولوژیست خود، بیمار بی خبر از همه جا را به او حواله میکند، این دزدی است!
✅وقتی راننده تاکسی مسافر شهرستانی ناآشنا را در شهر دور خودش می چرخاند و دو برابر کرایه میگیرد، این دزدی است!
✅وقتی تعمیرکار ماشین با دست های چرب و چیلی و درحالیکه عرق پیشانی اش را پاک میکند، برای تعویض یک پیچ از شما دویست هزارتومان میگیرد، شما نمیدانید و تشکر هم میکنید، ولی خودش میداند که حق العمل اش پنج هزار تومان است، این دزدی است!
✅ وقتی کارمند مملکت به جای کار، میگوید سیستم قطعه و بازی میکند و فیلم دانلود میکند، این دزدی است!
✅وقتی به جای حل کردن مشکل مردم، مدام وعده میدهید، اعتماد آنها را می دزدید و در ادامه ایمان و دین و باورش هم به خدا کمرنگ میشود، این دزدی است!
✅وقتی استاد بدون مطالعه وارد کلاس میشود و برای پر کردن وقت کلاس از دانشجوها میخواهد یکی یکی بیایند و کنفرانس! بدهند، این دزدی است!
✅وقتی کارخانه داری به جای لیمو، اسید سیتریک می ریزد توی شیشه و به اسم آبلمیوی خالص به خلق الله میفروشد، این دزدی است!
✅وقتی مامور بهداشتی اینها را می بیند و صورتش را آنطرف میکند، این دزدی است!
✅دزدی فقط جیب بُری توی اتوبوس نیست، دزدها هم همیشه روی دست شان خالکوبی های گنده ندارند و کاپشن خلبانی نمی پوشند!
✅دزدها میتوانند بوی خوش ادکلن بدهند، ساعت گرانقیمت ببندند، میتوانند لباس مارک دار بپوشند و حرفهای قلمبه سلمبه هم پست کنند و بزنند، اما وقت و عمر مردم را بدزدند!
✅دزدهای تابلودار! دزدهایی که دست و پایشان را خالکوبی اژدها میکنند، به مراتب از دزدهای کت و شلوار پوش و ادکلن زده قابل تحمل ترند!
✋دستهایی که توی جیب هم میکنیم تمیز بیرون نخواهد آمد، این دستها دیگر هرگز با هیچ آب و صابونی شسته نخواهد شد!
و ما با همین دستهای کثیف تا آخر عمرمان غذا خواهیم خورد! بغل خواهیم کرد... کف خواهیم زد... دست خواهیم داد... و دعا خواهیم کرد و یک روز هم با همین دست کثیف با دنیا خداحافظی خواهیم کرد...
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📘✍#خاطرات_واقعی
دکتر مرتضی شیخ پولی به عنوان حق ویزیت از مردم نمی گرفت ، و هرکس هر چه میخواست در صندوقی که کنار میزش بود می انداخت و چون حق ویزیت دکتر پنج ریال تعیین شده بود ( خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آن زمان) اکثر مواقع بسیاری از بیمارانی که به مطب او مراجعه میکردند به جای پنج ریالی ، سر فلزی نوشابه داخل صندوق می انداختند تا صدایی شبیه انداختن سکه شنیده شود!
دختر دکتر نقل میکند :
روزی متوجه شدم پدرم مشغول شستن و ضدعفونی کردن انبوه سر نوشابه های فلزی است! با تعجب گفتن : پدر بازی تان گرفته است!؟ چرا سرنوشابه ها را می شویید؟!
پدر جوابی داد که اشکم را درآورد.. ایشان گفت : دخترم ،مردمی که مراجعه میکنند باید از سرنوشابه های تمیز استفاده کنند تا آلودگی را از جاهای دیگر به مطب نیاورند.
این سرنوشابه های تمیز را آخر شب در اطراف مطبم میریزم تا مردمی که مراجعه میکنند از این ها که تمیز است استفاده کنند!
آخر بعضیها خجالت میکشند که چیزی داخل صندوق نیندازند!
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
دکتر مرتضی شیخ پولی به عنوان حق ویزیت از مردم نمی گرفت ، و هرکس هر چه میخواست در صندوقی که کنار میزش بود می انداخت و چون حق ویزیت دکتر پنج ریال تعیین شده بود ( خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آن زمان) اکثر مواقع بسیاری از بیمارانی که به مطب او مراجعه میکردند به جای پنج ریالی ، سر فلزی نوشابه داخل صندوق می انداختند تا صدایی شبیه انداختن سکه شنیده شود!
دختر دکتر نقل میکند :
روزی متوجه شدم پدرم مشغول شستن و ضدعفونی کردن انبوه سر نوشابه های فلزی است! با تعجب گفتن : پدر بازی تان گرفته است!؟ چرا سرنوشابه ها را می شویید؟!
پدر جوابی داد که اشکم را درآورد.. ایشان گفت : دخترم ،مردمی که مراجعه میکنند باید از سرنوشابه های تمیز استفاده کنند تا آلودگی را از جاهای دیگر به مطب نیاورند.
این سرنوشابه های تمیز را آخر شب در اطراف مطبم میریزم تا مردمی که مراجعه میکنند از این ها که تمیز است استفاده کنند!
آخر بعضیها خجالت میکشند که چیزی داخل صندوق نیندازند!
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📚 #راز_مثلها🤔🤔🤔
🔻 داستان ضرب المثل
✍قهر شغال به نفع باغبانه
معنا: قهر شغال به نفع باغبان خواهد بود.
كاربرد: وقتي كسي كه حضورش در جائي تنها موجب زحمت ديگران باشد و با اين وجود به سبب ين حضور بر سر آنها منت مي گذارد و ناز مي كند
شغالي بود كه هر روز به باغ پيرمرد مهرباني مي رفت و يك شكم سير ميوه مي خورد. پيرمرد هم از آنجائي كه او را مخلوق خدا مي دانست، مزاحمش نمي شد. اما كم كم خوشي به دل شغال زد و هر بار كه به باغ مي رفت يك شكم ميوه مي خورد و چند بغل ميوه را هم زير دست و پا لِه مي كرد. يك روز، پير مرد جلوي او را گرفت و گفت: فلاني، هر چه ميوه خواستي بخور، ولي ديگر آنها را زير دست و پا له نكن! كفر نعمت درست نيست.
شغال در پاسخ به او گفت: يك بار ديگر مرا نصيحت كني قهر مي كنم و ديگر به باغت نمي آيم!
پير مرد گفت: قهر تو، به ضرر من نيست به نفع من است.
شغال قهر كرد و تصمصم گرفت ديگر به باغ او نيايد. فرداي آن روز به باغ ديگري رفت او تا پايش به باغ رسيد، صاحب باغ دوم با بيل او را كتك زد. او هم زخمي و رنجور گريخت. روز دوم بازهم سراغ باغ ديگري رفت و باز به جاي ميوه كتك خورد. چند روز به همين منوال گذشت و با گرسنگي و رنج ضربي كه از ديگر باغبانان ديده بود، چارهاي نديد كه سراغ پيرمرد مهربان برود و از او عذرخواهي كند.
پيرمرد به او گفت: نگفتم قهر تو باعث منفعت من است. مي تواني بازهم سراغ ميوههاي من بيائي مشروط به اينكه فقط به خوردن ميوه ها كفايت كني و نعمت خدا را لگد مال نكني!
شغال پذيرفت و بعد از چند روز توانست دلي از عزا درآورد.
✍#قهرشغال_به_نفع_باغبانه
❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🔻 داستان ضرب المثل
✍قهر شغال به نفع باغبانه
معنا: قهر شغال به نفع باغبان خواهد بود.
كاربرد: وقتي كسي كه حضورش در جائي تنها موجب زحمت ديگران باشد و با اين وجود به سبب ين حضور بر سر آنها منت مي گذارد و ناز مي كند
شغالي بود كه هر روز به باغ پيرمرد مهرباني مي رفت و يك شكم سير ميوه مي خورد. پيرمرد هم از آنجائي كه او را مخلوق خدا مي دانست، مزاحمش نمي شد. اما كم كم خوشي به دل شغال زد و هر بار كه به باغ مي رفت يك شكم ميوه مي خورد و چند بغل ميوه را هم زير دست و پا لِه مي كرد. يك روز، پير مرد جلوي او را گرفت و گفت: فلاني، هر چه ميوه خواستي بخور، ولي ديگر آنها را زير دست و پا له نكن! كفر نعمت درست نيست.
شغال در پاسخ به او گفت: يك بار ديگر مرا نصيحت كني قهر مي كنم و ديگر به باغت نمي آيم!
پير مرد گفت: قهر تو، به ضرر من نيست به نفع من است.
شغال قهر كرد و تصمصم گرفت ديگر به باغ او نيايد. فرداي آن روز به باغ ديگري رفت او تا پايش به باغ رسيد، صاحب باغ دوم با بيل او را كتك زد. او هم زخمي و رنجور گريخت. روز دوم بازهم سراغ باغ ديگري رفت و باز به جاي ميوه كتك خورد. چند روز به همين منوال گذشت و با گرسنگي و رنج ضربي كه از ديگر باغبانان ديده بود، چارهاي نديد كه سراغ پيرمرد مهربان برود و از او عذرخواهي كند.
پيرمرد به او گفت: نگفتم قهر تو باعث منفعت من است. مي تواني بازهم سراغ ميوههاي من بيائي مشروط به اينكه فقط به خوردن ميوه ها كفايت كني و نعمت خدا را لگد مال نكني!
شغال پذيرفت و بعد از چند روز توانست دلي از عزا درآورد.
✍#قهرشغال_به_نفع_باغبانه
❖
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📕#راز_مثلها🤔🤔🤔
🔶️ داستان #ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ
🔺️ «ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺍﺻﻐﺮ ﻏﺪﻩ ﺍﺳﺖ»
ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﭘﯿﺸﺎﻧﯿﺶ ﻏﺪﻩ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺩﺍﺷﺖ، ﻏﺪﻩﺍﯼ ﮐﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺯﺷﺘﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺷﮑﻠﯽ ﻫﻤﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ:
«ﺍﺻﻐﺮ ﻏﺪﻩ».
ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺗﺼﻤﯿﻤﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﭘﯿﺶ ﭘﺰﺷﮏ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﻏﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﭘﺎﮎ ﮐﻨﺪ، ﺍﺻﻐﺮ ﺁﻗﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﺟﺮﺍﺡ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻠﺶ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻟﻘﺒﺶ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ «ﺍﺻﻐﺮ ﺑﯽﻏﺪﻩ» ﺻﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ.
ﺍﯾﻦ ﺿﺮﺏﺍﻟﻤﺜﻞ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﻪﮐﺎﺭ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺣﺮﻑ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﺣﺮﻑ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺯﺩ ﻭ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺸﻮﯾﺪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ:
«ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺍﺻﻐﺮ ﻏﺪﻩ ﺍﺳﺖ»
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🔶️ داستان #ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ
🔺️ «ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺍﺻﻐﺮ ﻏﺪﻩ ﺍﺳﺖ»
ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﭘﯿﺸﺎﻧﯿﺶ ﻏﺪﻩ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺩﺍﺷﺖ، ﻏﺪﻩﺍﯼ ﮐﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺯﺷﺘﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺷﮑﻠﯽ ﻫﻤﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ:
«ﺍﺻﻐﺮ ﻏﺪﻩ».
ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺗﺼﻤﯿﻤﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﭘﯿﺶ ﭘﺰﺷﮏ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﻏﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﭘﺎﮎ ﮐﻨﺪ، ﺍﺻﻐﺮ ﺁﻗﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﺟﺮﺍﺡ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻠﺶ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻟﻘﺒﺶ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ «ﺍﺻﻐﺮ ﺑﯽﻏﺪﻩ» ﺻﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ.
ﺍﯾﻦ ﺿﺮﺏﺍﻟﻤﺜﻞ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﻪﮐﺎﺭ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺣﺮﻑ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﺣﺮﻑ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺯﺩ ﻭ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺸﻮﯾﺪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ:
«ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺍﺻﻐﺮ ﻏﺪﻩ ﺍﺳﺖ»
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📚 #حکایت_پادشاه_و_پارسا
پادشاهی پارسایی را دید.
گفت: هیچت از ما یاد آید؟!
گفت: بلی؛ وقتی که خدا را فراموش میکنم!!!
⚘هر سو دَوَد آن کش ز بر خویش براند
⚘و آن را که بخواند، بدر کس ندواند
📕#گلستانسعدی_بابدوم
✓
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
پادشاهی پارسایی را دید.
گفت: هیچت از ما یاد آید؟!
گفت: بلی؛ وقتی که خدا را فراموش میکنم!!!
⚘هر سو دَوَد آن کش ز بر خویش براند
⚘و آن را که بخواند، بدر کس ندواند
📕#گلستانسعدی_بابدوم
✓
📚مجموعه حکایتها و داستانهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
📚#حکایتی_زیبا_از_بهلول_دانا
در روزگاران قدیم پیرزنى بود که دو پسر داشت؛ یکى از آنها #بهلول_دانا و دیگرى #کدخداى_آبادى بود. یک شب تاجرى در خانهٔ پیرزن ، بیتوته کرد و از او خواست ده تا تخممرغى را که دارد برایش بپزد. پیرزن ده تا تخم مرغ را پخت و به تاجر داد تا بخورد. تاجر خورد و پرسید: پولش چقدر مىشود؟ پیرزن گفت: با نانى که خوردى سى شاهی. تاجر گفت: صبح موقع رفتن سى شاهى را به تو مىدهم. صبح شد، پیرزن زودتر از تاجر بلند شد و به #صحرا رفت. تاجر که برخاست پیرزن را ندید. با خود گفت: سال دیگر سى شاهى را با سودش به پیرزن مىدهم.
سال دیگر تاجر رفت در خانهٔ پیرزن و بهجاى سىشاهى یک تومان به او داد. پیرزن خوشحال پیش همسایهاش رفت و ماجرا را براى او تعریف کرد. همسایه گفت: تاجر سر تو را #کلاه گذاشته است. اگر آن ده تا تخم مرغ را زیر مرغ مىگذاشتی، جوجه مىشدند، جوجهها مرغ مىشدند، مرغها تخم مىکردند و پولشان یک عالمه مىشد! پیرزن رفت پیش کدخدا و از تاجر شکایت کرد. کدخدا تاجر را به #زندان انداخت.
از قضا بهلول سرى به زندان برادرش زد و تاجر را در آنجا دید. تاجر ماجراى خودش را براى بهلول تعریف کرد. بهلول رفت و دو لنگه بار گندم از برادرش گرفت. بعد پیش مادرش رفت و از او دیگ خواست. مادرش پرسید: چه کار مىخواهى بکنی؟ بهلول گفت: مىخواهم گندمها را بپزم، بعد بکارم تا #سبز شوند. پیرزن به نزد پسر دیگرش، کدخدا رفت و گفت: این برادر تو واقعاً #دیوانه است. مىخواهد #گندم_پخته بکارد!
کدخدا و مادرش رفتند پیش بهلول. کدخدا گفت: گندم پخته که نمىروید. بهلول گفت: از #تخم_مرغ_پخته جوجه درنمىآید! بهلول دانا گفت: اگر درنمىآید چرا تاجر بیچاره را زندانى کردی. کدخدا نتوانست جوابى بدهد و ناچار تاجر را از زندان آزاد کرد. بهلول دانا، یک تومان را از مادرش گرفت و به تاجر داد و گفت: این هم غرامت زندانى شدن ناحق تو
✓
📙کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
در روزگاران قدیم پیرزنى بود که دو پسر داشت؛ یکى از آنها #بهلول_دانا و دیگرى #کدخداى_آبادى بود. یک شب تاجرى در خانهٔ پیرزن ، بیتوته کرد و از او خواست ده تا تخممرغى را که دارد برایش بپزد. پیرزن ده تا تخم مرغ را پخت و به تاجر داد تا بخورد. تاجر خورد و پرسید: پولش چقدر مىشود؟ پیرزن گفت: با نانى که خوردى سى شاهی. تاجر گفت: صبح موقع رفتن سى شاهى را به تو مىدهم. صبح شد، پیرزن زودتر از تاجر بلند شد و به #صحرا رفت. تاجر که برخاست پیرزن را ندید. با خود گفت: سال دیگر سى شاهى را با سودش به پیرزن مىدهم.
سال دیگر تاجر رفت در خانهٔ پیرزن و بهجاى سىشاهى یک تومان به او داد. پیرزن خوشحال پیش همسایهاش رفت و ماجرا را براى او تعریف کرد. همسایه گفت: تاجر سر تو را #کلاه گذاشته است. اگر آن ده تا تخم مرغ را زیر مرغ مىگذاشتی، جوجه مىشدند، جوجهها مرغ مىشدند، مرغها تخم مىکردند و پولشان یک عالمه مىشد! پیرزن رفت پیش کدخدا و از تاجر شکایت کرد. کدخدا تاجر را به #زندان انداخت.
از قضا بهلول سرى به زندان برادرش زد و تاجر را در آنجا دید. تاجر ماجراى خودش را براى بهلول تعریف کرد. بهلول رفت و دو لنگه بار گندم از برادرش گرفت. بعد پیش مادرش رفت و از او دیگ خواست. مادرش پرسید: چه کار مىخواهى بکنی؟ بهلول گفت: مىخواهم گندمها را بپزم، بعد بکارم تا #سبز شوند. پیرزن به نزد پسر دیگرش، کدخدا رفت و گفت: این برادر تو واقعاً #دیوانه است. مىخواهد #گندم_پخته بکارد!
کدخدا و مادرش رفتند پیش بهلول. کدخدا گفت: گندم پخته که نمىروید. بهلول گفت: از #تخم_مرغ_پخته جوجه درنمىآید! بهلول دانا گفت: اگر درنمىآید چرا تاجر بیچاره را زندانى کردی. کدخدا نتوانست جوابى بدهد و ناچار تاجر را از زندان آزاد کرد. بهلول دانا، یک تومان را از مادرش گرفت و به تاجر داد و گفت: این هم غرامت زندانى شدن ناحق تو
✓
📙کانال حکایتهای بهلول و ملانصرالدین👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌴𝑮𝒐𝒐𝒅 𝑵𝒊𝒈𝒉𝒕
🌹دعامیکنم
🌟در فراسوی این شب
🌹تاریک وسیاہ،خداوند
🌟نورعشق بی حدش را
🌹بتاباند بر خوشهی آرزوهای شما
🌟تاصدهاستارہ بروید برای اجابت آنها
🌹شبتان در پناه خدا🌹
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🌹دعامیکنم
🌟در فراسوی این شب
🌹تاریک وسیاہ،خداوند
🌟نورعشق بی حدش را
🌹بتاباند بر خوشهی آرزوهای شما
🌟تاصدهاستارہ بروید برای اجابت آنها
🌹شبتان در پناه خدا🌹
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✋سلام
🌿خـــدای خوبم
🌼امــروز دوشنبه
🌸به حق نامهای زیبایت
🌿به حق مهربانیات
🌼به حق بزرگی وجلالت
🌸غم و غصه را از دل
🌿دوستان وعزیزانم دورکن
🌼لحظه هاشون پراز آرامش
🌸دردهاشون رو درمون
🌿و دلشون رو آروم ترین کن
😍#صبح_بخیر_عزیزان
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
🌿خـــدای خوبم
🌼امــروز دوشنبه
🌸به حق نامهای زیبایت
🌿به حق مهربانیات
🌼به حق بزرگی وجلالت
🌸غم و غصه را از دل
🌿دوستان وعزیزانم دورکن
🌼لحظه هاشون پراز آرامش
🌸دردهاشون رو درمون
🌿و دلشون رو آروم ترین کن
😍#صبح_بخیر_عزیزان
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌱#تلنگر
💕دلتان نگیرد از تلخی ها؛
یک نفر هست همین حوالی
دورتر از نگاه آدمها،
نزدیکتر از رگ گردن،
روزی چنان دستتان را میگیرد
که مات میشوند تمام کسانیکه
روزی بهتان پشت پا زدند
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin
💕دلتان نگیرد از تلخی ها؛
یک نفر هست همین حوالی
دورتر از نگاه آدمها،
نزدیکتر از رگ گردن،
روزی چنان دستتان را میگیرد
که مات میشوند تمام کسانیکه
روزی بهتان پشت پا زدند
✓
📗مجموعه داستانها و حکایتهای آموزنده👇
📚 @Bohlol_Molanosradin