Forwarded from من صدای آب هستم
ماجرای به آغوش کشیدن امام حسین (ع) توسط شهید شمالی👆👆
داماد شهید محمد زمان ولی پور نقل می کند: فرمانده سپاه بابل به من خبر داد که برادر همسر شما شهید شدند و این در حالی بود که بیست روز از ازدواج ما می گذشت.
به بیمارستان شهید یحیی نژاد رفتم، رئیس بیمارستان مانع شد. گفت: شما تحمل نداری.
((وقتی تابوت را باز کردم، دیدم که شهید دست بر سینه دارد و با حالت تبسم، لبخند می زند.))
تعجب کردم که دست بر سینه، چرا لبخند می زند؟
شب شهید بزرگوار را در خواب دیدم که گفت:
«می دانی چرا لبخند زدم؟ بخاطر آنکه حضرت سیدالشهدا (ع) را دیدم و گفتم: السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)، او را در بغل گرفتم و لبخند زدم.»
شهادت : خرداد ۶۷ عملیات کربلای ۱۰ اصابت ترکش به پهلو
روحمان با یادش شاد با ذکر صلوات
#امام_حسین
#شهیدمحمدزمان_ولی_پور
#لشکرویژه25کربلا
https://telegram.me/joinchat/B6yLojvAndEG1TmuRGamgA
📞بیسیم چی👣
داماد شهید محمد زمان ولی پور نقل می کند: فرمانده سپاه بابل به من خبر داد که برادر همسر شما شهید شدند و این در حالی بود که بیست روز از ازدواج ما می گذشت.
به بیمارستان شهید یحیی نژاد رفتم، رئیس بیمارستان مانع شد. گفت: شما تحمل نداری.
((وقتی تابوت را باز کردم، دیدم که شهید دست بر سینه دارد و با حالت تبسم، لبخند می زند.))
تعجب کردم که دست بر سینه، چرا لبخند می زند؟
شب شهید بزرگوار را در خواب دیدم که گفت:
«می دانی چرا لبخند زدم؟ بخاطر آنکه حضرت سیدالشهدا (ع) را دیدم و گفتم: السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)، او را در بغل گرفتم و لبخند زدم.»
شهادت : خرداد ۶۷ عملیات کربلای ۱۰ اصابت ترکش به پهلو
روحمان با یادش شاد با ذکر صلوات
#امام_حسین
#شهیدمحمدزمان_ولی_پور
#لشکرویژه25کربلا
https://telegram.me/joinchat/B6yLojvAndEG1TmuRGamgA
📞بیسیم چی👣
Forwarded from من صدای آب هستم
#خط_عاشقی..
خاطرات عشق شهدا به #امام_حسین(ع) وروضه های کربلا
طلاییه بودیم بیل میکانیکی داشت روی زمین کار میکرد که شهید پیدا شد.همراهش یه دفتر قطور اما کوچیک بود مثل دفتری که بیشتر مداح ها دارند.برگ های دفتررو گل گرفته بود پاکش کردم..باز کردنش زحمت زیادی داشت..صفحه اولش رو که نگا کردم بالاش نوشته بود: #عمه_بیا_گمشده_پیدا_شده
شادی روح شهدای گمنام صلوات
https://telegram.me/joinchat/B6yLojvAndEG1TmuRGamgA
📞بیسیم چی👣
خاطرات عشق شهدا به #امام_حسین(ع) وروضه های کربلا
طلاییه بودیم بیل میکانیکی داشت روی زمین کار میکرد که شهید پیدا شد.همراهش یه دفتر قطور اما کوچیک بود مثل دفتری که بیشتر مداح ها دارند.برگ های دفتررو گل گرفته بود پاکش کردم..باز کردنش زحمت زیادی داشت..صفحه اولش رو که نگا کردم بالاش نوشته بود: #عمه_بیا_گمشده_پیدا_شده
شادی روح شهدای گمنام صلوات
https://telegram.me/joinchat/B6yLojvAndEG1TmuRGamgA
📞بیسیم چی👣