اثر لنگر در فروش بیمه
در این مقاله، به بررسی اثر لنگر در فروش بیمه، تأثیرات آن بر رفتار خریداران بیمه، و راهکارهای کاربردی برای استفاده از این اثر در بهبود استراتژیهای فروش بیمه میپردازم.حتما برای فروش بیشتر این مقاله را مطالعه کنید.بیمه فروش
https://bimehforoosh.com/%d8%a7%d8%ab%d8%b1-%d9%84%d9%86%da%af%d8%b1-%d8%af%d8%b1-%d9%81%d8%b1%d9%88%d8%b4-%d8%a8%db%8c%d9%85%d9%87/
در این مقاله، به بررسی اثر لنگر در فروش بیمه، تأثیرات آن بر رفتار خریداران بیمه، و راهکارهای کاربردی برای استفاده از این اثر در بهبود استراتژیهای فروش بیمه میپردازم.حتما برای فروش بیشتر این مقاله را مطالعه کنید.بیمه فروش
https://bimehforoosh.com/%d8%a7%d8%ab%d8%b1-%d9%84%d9%86%da%af%d8%b1-%d8%af%d8%b1-%d9%81%d8%b1%d9%88%d8%b4-%d8%a8%db%8c%d9%85%d9%87/
داستان های بازاریابی و فروش بیمه عمر
نویسنده جهانشاه محرابیان (بیمه فروش)
تردید و دلهره سراسر وجودم را گرفته بود نمی دانستم بعد از این همه مدت که به استاد زنگ نزده بودم و احوالی نپرسیده بودم آیا باز استاد با روی باز ازمن بیمه فروش استقبال می کرد یا نه ؟
گوشی را برداشتم و شماره تلفن استاد رو گرفتم .بعد از مدتی صدای استاد از آنطرف گوشی به گوشم خورد چه صدای دلنشین و آرامی بود.
بفرمایید :
سلام استاد. من هستم بیمه فروش. حال شما چطوره؟
به به بیمه فروش. پارسال دوست امسال آشنا. خبری از شما نبود.
ببخشید استاد، چند مدتی بود که بنا بر دلایل مختلفی نتونستم با شما تماس بگیرم.
اول بیماری کرونا که فاصله ها را خیلی زیاد کرد. و یکسری مسایل کاری و زندگی و تحصیلی باعث شد که مدتی از شما و آموزش دور و بی خبر باشم.
بله تا حدودی خبر دارم. حالا چی شده دوباره یاد ما کردی؟
استاد به هر صورت ببخشید.
در درجه اول می خواستم جویای احوال شما باشم.
جسارتا بعد از آن هم می خوام روی بازاریابی و فروش بیمه عمر شروع به فعالیت کنم.
در این رابطه کمکم می کنید؟
بیمه فروش از احوال پرسی ات ممنونم .
بشرطی روی بازاریابی و فروش بیمه عمر کمکت می کنم که قول بدی پی گیر مطالب باشی و به مطالبی که بیان می کنم عمل کنی.
استاد خیال تان راحت، این دفعه پی گیر پی گیر هستم. قول میدم که مو به مو به کلیه مطالب شما عمل کنم.
اگر اینطور است فردا ساعت ده صبح در تالار کتابخانه منزل منتظرت هستم.
خیلی ممنون استاد. فردا خدمت تان می رسم . فعلا خدا حافظ.
خدا حافظ بیمه فروش
دیگر جای درنگ نبود تصمیم گرفته بودم و باید به آن عمل می کردم. کارهایم را آماده کردم که فردا راس ساعت پیش استاد باشم و کلیه آموزش ها را از سر بگیرم.
پیچ خیابان را طی کردم و به منزل استاد که بالای پیچ قرار داشت رسیدم. درب باز بود ولی برای اطمینان زنگ درب را زدم از پشت درب بازکن صدای استاد به گوش رسید.
بیمه فروش بیا تالار کتابخانه.
از حیاط خانه ویلایی استاد که به طرز زیبایی طراحی و آراسته شده بود گذشتم و با توجه به حضور های قبلی ام در این خانه مجلل راه تالار کتابخانه را که معمولا استاد بیشتر وقت خود را در آنجا می گذراند را بلد بودم یک راست به آن سمت رفتم.
استاد وسط تالار ایستاد بود و منتظر حضور من بود.
بعد از سلام و احوالپرسی راهنماییم کرد تا روی کاناپه راحتی بسیار شیکی که دور یک میز قرا گرفته بود بنشیم و خود استاد روی مبل روبروی من نشست.
خوب بیمه فروش پس قصد کردی روی بازاریابی و فروش بیمه عمر کار کنی ؟
بله استاد.
لطفا من را از آموزش های خودتان بی نصیب نگذارید.
بسیار خوب بیمه فروش. تو بپرس تا من هم بیان کنم.
استاد همیشه این سوال در این شرایط اقتصادی برای من پیش میاد که چرا باید بیمه عمر بفروشیم؟
ببین بیمه فروش ، فروش بیمه عمر یکسری مزایایی داره که سایر بیمه ها نداره.
بخاطر همین اگر به همین مزایا توجه کنی، متوجه می شی که این سال ها هم که بیمه عمر نفروختی، خیلی ضرر کردی و از این مزایا استفاده نکردی.
چه مزیتی داره استاد؟
اولین مزیت بیمه عمر اینه که یک درآمد پنج ساله برای خودت ایجاد می کنی.
یعنی چه استاد ؟
ببین کدام بیمه هست که بعد از فروش آن بیمه تو تا پنج سال هر سال از محل فروش همان بیمه بتونی درآمد کسب کنی؟
هیچکدام از بیمه ها معمولا این مزیت را ندارند.
این تنها بیمه عمره که اگر امروز یک بیمه نامه بفروشی بشرط واریز حق بیمه آن در هر سال تو بیمه فروش از محل واریز حق بیمه آن کارمزد کسب می کنی.
بیا بهتر به این موضوع نگاه کنیم .
بیمه فروش تو اگر یک بیمه مسئولیت بفروشی و وقتت را برای فروش آن بگذاری امکان دارد که در سال آینده آن بیمه مسئولیت تمدید نشود. یا بیمه گذار دیگر به تو مراجعه نکند و یا اینکه یکی از همکارها بیمه را از دست تو دربیاورد و بیمه گذار را جذب نماید.پس مزایای این بیمه را از دست می دهی.
ولیکن وقتی تو یک بیمه عمر می فروشی و بیمه گذار هر ماه یا سالانه حق بیمه را واریزمی کند تو هر ماه یا هر سال تا پنج سال از محل این بیمه نامه درآمد کسب می کنی و هیچ همکاری هم نمی تواند این بیمه را از دست تو دربیاورد .
همین یک مزیت فکر کنم برای فروش بیمه عمر برای تو بیمه فروش بسیار با ارزش باشد.
فکر کن، امروز از بانک یک وام با اقساط پنج ساله دریافت کنی، با فروش بیمه عمرو دریافت پنج سال درآمد از محل آن می توانی براحتی اقساط این وام را برنامه ریزی و پرداخت کنی.
ضمن اینکه همین مبلغ وام را می توانی سرمایگذاری کنی و بعد از پنج سال یک سرمایگذاری و دارایی ارزشمند داشته باشی.
استاد تا حالا با این دید به فروش بیمه عمر نگاه نکرده بودم.
حالا متوجه شدی بیمه فروش این همه سال که بیمه عمر نفروختی چه درآمد و سرمایگذاری های ارزشمندی را از دست دادی؟
بله استاد واقعا همینطور است که می فرمایید.
نویسنده جهانشاه محرابیان (بیمه فروش)
تردید و دلهره سراسر وجودم را گرفته بود نمی دانستم بعد از این همه مدت که به استاد زنگ نزده بودم و احوالی نپرسیده بودم آیا باز استاد با روی باز ازمن بیمه فروش استقبال می کرد یا نه ؟
گوشی را برداشتم و شماره تلفن استاد رو گرفتم .بعد از مدتی صدای استاد از آنطرف گوشی به گوشم خورد چه صدای دلنشین و آرامی بود.
بفرمایید :
سلام استاد. من هستم بیمه فروش. حال شما چطوره؟
به به بیمه فروش. پارسال دوست امسال آشنا. خبری از شما نبود.
ببخشید استاد، چند مدتی بود که بنا بر دلایل مختلفی نتونستم با شما تماس بگیرم.
اول بیماری کرونا که فاصله ها را خیلی زیاد کرد. و یکسری مسایل کاری و زندگی و تحصیلی باعث شد که مدتی از شما و آموزش دور و بی خبر باشم.
بله تا حدودی خبر دارم. حالا چی شده دوباره یاد ما کردی؟
استاد به هر صورت ببخشید.
در درجه اول می خواستم جویای احوال شما باشم.
جسارتا بعد از آن هم می خوام روی بازاریابی و فروش بیمه عمر شروع به فعالیت کنم.
در این رابطه کمکم می کنید؟
بیمه فروش از احوال پرسی ات ممنونم .
بشرطی روی بازاریابی و فروش بیمه عمر کمکت می کنم که قول بدی پی گیر مطالب باشی و به مطالبی که بیان می کنم عمل کنی.
استاد خیال تان راحت، این دفعه پی گیر پی گیر هستم. قول میدم که مو به مو به کلیه مطالب شما عمل کنم.
اگر اینطور است فردا ساعت ده صبح در تالار کتابخانه منزل منتظرت هستم.
خیلی ممنون استاد. فردا خدمت تان می رسم . فعلا خدا حافظ.
خدا حافظ بیمه فروش
دیگر جای درنگ نبود تصمیم گرفته بودم و باید به آن عمل می کردم. کارهایم را آماده کردم که فردا راس ساعت پیش استاد باشم و کلیه آموزش ها را از سر بگیرم.
پیچ خیابان را طی کردم و به منزل استاد که بالای پیچ قرار داشت رسیدم. درب باز بود ولی برای اطمینان زنگ درب را زدم از پشت درب بازکن صدای استاد به گوش رسید.
بیمه فروش بیا تالار کتابخانه.
از حیاط خانه ویلایی استاد که به طرز زیبایی طراحی و آراسته شده بود گذشتم و با توجه به حضور های قبلی ام در این خانه مجلل راه تالار کتابخانه را که معمولا استاد بیشتر وقت خود را در آنجا می گذراند را بلد بودم یک راست به آن سمت رفتم.
استاد وسط تالار ایستاد بود و منتظر حضور من بود.
بعد از سلام و احوالپرسی راهنماییم کرد تا روی کاناپه راحتی بسیار شیکی که دور یک میز قرا گرفته بود بنشیم و خود استاد روی مبل روبروی من نشست.
خوب بیمه فروش پس قصد کردی روی بازاریابی و فروش بیمه عمر کار کنی ؟
بله استاد.
لطفا من را از آموزش های خودتان بی نصیب نگذارید.
بسیار خوب بیمه فروش. تو بپرس تا من هم بیان کنم.
استاد همیشه این سوال در این شرایط اقتصادی برای من پیش میاد که چرا باید بیمه عمر بفروشیم؟
ببین بیمه فروش ، فروش بیمه عمر یکسری مزایایی داره که سایر بیمه ها نداره.
بخاطر همین اگر به همین مزایا توجه کنی، متوجه می شی که این سال ها هم که بیمه عمر نفروختی، خیلی ضرر کردی و از این مزایا استفاده نکردی.
چه مزیتی داره استاد؟
اولین مزیت بیمه عمر اینه که یک درآمد پنج ساله برای خودت ایجاد می کنی.
یعنی چه استاد ؟
ببین کدام بیمه هست که بعد از فروش آن بیمه تو تا پنج سال هر سال از محل فروش همان بیمه بتونی درآمد کسب کنی؟
هیچکدام از بیمه ها معمولا این مزیت را ندارند.
این تنها بیمه عمره که اگر امروز یک بیمه نامه بفروشی بشرط واریز حق بیمه آن در هر سال تو بیمه فروش از محل واریز حق بیمه آن کارمزد کسب می کنی.
بیا بهتر به این موضوع نگاه کنیم .
بیمه فروش تو اگر یک بیمه مسئولیت بفروشی و وقتت را برای فروش آن بگذاری امکان دارد که در سال آینده آن بیمه مسئولیت تمدید نشود. یا بیمه گذار دیگر به تو مراجعه نکند و یا اینکه یکی از همکارها بیمه را از دست تو دربیاورد و بیمه گذار را جذب نماید.پس مزایای این بیمه را از دست می دهی.
ولیکن وقتی تو یک بیمه عمر می فروشی و بیمه گذار هر ماه یا سالانه حق بیمه را واریزمی کند تو هر ماه یا هر سال تا پنج سال از محل این بیمه نامه درآمد کسب می کنی و هیچ همکاری هم نمی تواند این بیمه را از دست تو دربیاورد .
همین یک مزیت فکر کنم برای فروش بیمه عمر برای تو بیمه فروش بسیار با ارزش باشد.
فکر کن، امروز از بانک یک وام با اقساط پنج ساله دریافت کنی، با فروش بیمه عمرو دریافت پنج سال درآمد از محل آن می توانی براحتی اقساط این وام را برنامه ریزی و پرداخت کنی.
ضمن اینکه همین مبلغ وام را می توانی سرمایگذاری کنی و بعد از پنج سال یک سرمایگذاری و دارایی ارزشمند داشته باشی.
استاد تا حالا با این دید به فروش بیمه عمر نگاه نکرده بودم.
حالا متوجه شدی بیمه فروش این همه سال که بیمه عمر نفروختی چه درآمد و سرمایگذاری های ارزشمندی را از دست دادی؟
بله استاد واقعا همینطور است که می فرمایید.
ایردای ندارد از هم اکنون که شروع کنی می توانی در مدت کوتاهی در فروش و بازاریابی این بیمه ماهر شوی و تا حدودی عقب ماندگی ها را جبران کنی.
امیدوارم استاد.
نگاه به ساعت کردم دو ساعت از دیدار من با استاد می گذشت، از استاد تقاضا کردم تا در روزهای آینده نیز سری به ایشان بزنم و از آموزش های ایشان بهره مند شوم.
استاد با خوشرویی تمام فرمود: من برای آموزش همیشه آماده هستم شما می توانی هر روز راس این ساعت در این تالار حضور داشته باشی تا با هم آموزش ها را پیش ببریم.
از استاد تشکر کردم و با کلی گفتگوی ذهنی در ذهن خودم و موقعیت های که می توانستم داشته باشم وبخاطر بی توجهی به فروش بیمه عمر تا کنون از دست داده بودم، منزل استاد را ترک کردم.
این داستان ادامه دارد .......
امیدوارم استاد.
نگاه به ساعت کردم دو ساعت از دیدار من با استاد می گذشت، از استاد تقاضا کردم تا در روزهای آینده نیز سری به ایشان بزنم و از آموزش های ایشان بهره مند شوم.
استاد با خوشرویی تمام فرمود: من برای آموزش همیشه آماده هستم شما می توانی هر روز راس این ساعت در این تالار حضور داشته باشی تا با هم آموزش ها را پیش ببریم.
از استاد تشکر کردم و با کلی گفتگوی ذهنی در ذهن خودم و موقعیت های که می توانستم داشته باشم وبخاطر بی توجهی به فروش بیمه عمر تا کنون از دست داده بودم، منزل استاد را ترک کردم.
این داستان ادامه دارد .......
📕داستان فروش بیمه عمر – مزیت دوم فروش بیمه عمر
ساعت ده صبح مجددا با استاد قرار دارم . آماده می شوم که به سمت منزل استاد بروم. کلی سوال در ذهن خود دارم که قرار است در این دیارهای آموزشی از استاد بپرسم.
استاد همانند قبل در تالار کتابخانه منزل خود منتظر من است.
سلام استاد
سلام بیمه فروش امیدوارم تعطیلات خوبی را پشت سر گذاشته باشی
بله استاد عالی بود چند روزی را در باغ شهر زیبا خوانسار با اب هوایی بسیار عالی در کنار خانواده و دوستان سپری کردم.
بسیار عالی. حس ناسیونالیستی قوی داری بیمه فروش هر زمان فرصتی بدست میاوری به زادگاه خودت می روی.
برویم سر آموزش و مزیت دوم فروش بیمه عمر
در خدمتیم استاد بفرمایید.
یکی دیگر از مزایای فروش بیمه عمر میزان کارمزد دریافتی است . این را میدانستی بیمه فروش ؟
تا حدودی اطلاع داشتم ولی زیاد توجهی نمی کردم .
بیمه فروش ، در آیین نامه جدید کارمزد، قانونگذار در ارتباط با پرداخت کارمزد بیان کرده است که شما می توانید از محل فروش بیمه عمر 40 درصد کارمزد در سال اول دریافت کنید
بیمه فروش بیان کن ببینم کدام بیمه است که تو بفروش برسانی و بتوانی از محل فروش آن بیمه 40 درصد حق بیمه را کارمزد دریافت کنی ؟
استاد هیچکدام از بیمه ها تا این سقف کارمزد ندارند.
خوب همین بهترین مزیت برای فروش بیمه عمر است. تو می توانی ضمن فروش یک بیمه شخص ثالث که حداکثر برای تو 2/7 درصد کارمزد دارد چندین بیمه عمر با کارمزد 40 درصد به همان بیمه گذار شخص ثالث خود بفروشی .
چطوری استاد؟
تکنیک ساده ای داره، کافیه بیمه گذار که برای خرید بیمه شخص ثالث مراجعه کرده در زمانیکه تعهدات جانی و حوادث را ننده را از ایشان سوال می کنی از ایشان بپرسی که ایا بیمه عمر دارد یا خیر
اگر بگوید بیمه عمر خریداری کرده است .در اینجا یک همکار زرنگ تر از تو بوده و بیمه عمر را به ایشان فروخته ولی باز به نفع توست زیراکه با شرایط بیمه عمر آشنا است. بخاطر خرید بیمه عمر از او تعریف و تمجید کن و حتی درخواست کن که اطلاعات و مشاوره رایگان درباره بیمه عمر به ایشان بدهی و با سوالات باز که نمونه آن در کتاب فروش بیمه بیان شده است از او بخواه تا اطلاعاتی درباره بیمه عمر خریداری شده به تو بده.
در ادامه باز با همان سوالات پی گیر باش ببین برای چه افرادی از خانواده اش بیمه عمر صادر کرده و آیا همه اعضا خانواده بیمه عمر دارند یا خیر؟
اگر اعضای خانواده بیمه عمر ندارند موقعیت این را داری که به آنها بیمه عمر بفروش برسانی و همچنین یک بیمه عمر با شرایط بعتر در کنار آن بیمه عمر خریداری شده به ایشان بدهی.
اگر هم بیمه عمر نداشت یا اینکه با بیمه عمر آشنایی نداشت ، فرصت این را داری که به ایشان و اعضای خانواده اش بیمه عمر را ارائه کنی .
بزرگترین اشتباه نماینده بیمه آن است که سعی نمی کنند اطلاعات کامل بیمه گذار های خودشان را در یک نرم افزار crm یا یک فایل اکسل وارد کنند . و بر اساس آن اطلاعات اقدام به بازاریابی کنند.
استاد منظورتان این است که باید نرم افزار crm داشته باشیم
بله بیمه فروش اگر هم فکر می کنی هزینه این نرم افزار در ابتدا زیاد است می توانی با یک فایل اکسل خودت اقدام به ساخت یک فایل اطلاعاتی بکنی و بعد که فروش و درآمدت بیشتر شد اقدام به خرید نرم افزار crm بکنی
استاد فرمودید طبق آیین نامه 102 شورای عالی بیمه، کارمزد بیمه عمر 40 درصد در سال اول است
بله بیمه فروش
استاد این یک درآمد عالیست که من و همکاران می توانیم داشته باشیم درست است؟
بله بیمه فروش این یک درآمد عالی است که شما می توانی براحتی به آن برسید.
استاد فروش بیمه عمر کمی سخت است
اصلا اینگونه نیست این تنها در ذهن تو است که فکر می کنی فروش بیمه عمر سخت است و با شرایط اقتصادی امروز صرفه ندارد و حتی بعضی از همکاران شما فکر می کنند با فروش بیمه عمر به نوعی خریداران این بیمه دچار ضرر و زیان می شوند.
بله استاد بسیاری از همکاران من وقتی با آنها درباره فروش بیمه عمر صحبت می کنم همین نظر را دارند
بیمه فروش کاملا در اشتباه هستید در آموزش های بعدی دلایل آن را بیان خواهم کرد.
برگردیم سر این که کارمزد 40 درصد با فروش هر بیمه عمر، بیشتر و بیشتر می شود و تو می توانی در ماه یا سال به یک درآمد عالی از فروش بیمه عمر برسی و همچنین تا سال پنجم بیمه عمر از درآمد این بیمه که امروز فروخته ای بهره مند شوی .
بیمه فروش تا حالا درباره اثر مرکب چیزی شنیده ای ؟
بله استاد کتاب اثر مرکب دارن هاردی را نیز مطالعه کرده ام.
خیلی عالی. این کتابی است که هر فروشنده بیمه ای باید آن را مطالعه نماید. همانطور که در کتاب خوانده ای بعد از چند سال درآمدرویایی عالی خواهی داشت. که در روز اول نمی توانستی آن را تصور کنی.
ساعت ده صبح مجددا با استاد قرار دارم . آماده می شوم که به سمت منزل استاد بروم. کلی سوال در ذهن خود دارم که قرار است در این دیارهای آموزشی از استاد بپرسم.
استاد همانند قبل در تالار کتابخانه منزل خود منتظر من است.
سلام استاد
سلام بیمه فروش امیدوارم تعطیلات خوبی را پشت سر گذاشته باشی
بله استاد عالی بود چند روزی را در باغ شهر زیبا خوانسار با اب هوایی بسیار عالی در کنار خانواده و دوستان سپری کردم.
بسیار عالی. حس ناسیونالیستی قوی داری بیمه فروش هر زمان فرصتی بدست میاوری به زادگاه خودت می روی.
برویم سر آموزش و مزیت دوم فروش بیمه عمر
در خدمتیم استاد بفرمایید.
یکی دیگر از مزایای فروش بیمه عمر میزان کارمزد دریافتی است . این را میدانستی بیمه فروش ؟
تا حدودی اطلاع داشتم ولی زیاد توجهی نمی کردم .
بیمه فروش ، در آیین نامه جدید کارمزد، قانونگذار در ارتباط با پرداخت کارمزد بیان کرده است که شما می توانید از محل فروش بیمه عمر 40 درصد کارمزد در سال اول دریافت کنید
بیمه فروش بیان کن ببینم کدام بیمه است که تو بفروش برسانی و بتوانی از محل فروش آن بیمه 40 درصد حق بیمه را کارمزد دریافت کنی ؟
استاد هیچکدام از بیمه ها تا این سقف کارمزد ندارند.
خوب همین بهترین مزیت برای فروش بیمه عمر است. تو می توانی ضمن فروش یک بیمه شخص ثالث که حداکثر برای تو 2/7 درصد کارمزد دارد چندین بیمه عمر با کارمزد 40 درصد به همان بیمه گذار شخص ثالث خود بفروشی .
چطوری استاد؟
تکنیک ساده ای داره، کافیه بیمه گذار که برای خرید بیمه شخص ثالث مراجعه کرده در زمانیکه تعهدات جانی و حوادث را ننده را از ایشان سوال می کنی از ایشان بپرسی که ایا بیمه عمر دارد یا خیر
اگر بگوید بیمه عمر خریداری کرده است .در اینجا یک همکار زرنگ تر از تو بوده و بیمه عمر را به ایشان فروخته ولی باز به نفع توست زیراکه با شرایط بیمه عمر آشنا است. بخاطر خرید بیمه عمر از او تعریف و تمجید کن و حتی درخواست کن که اطلاعات و مشاوره رایگان درباره بیمه عمر به ایشان بدهی و با سوالات باز که نمونه آن در کتاب فروش بیمه بیان شده است از او بخواه تا اطلاعاتی درباره بیمه عمر خریداری شده به تو بده.
در ادامه باز با همان سوالات پی گیر باش ببین برای چه افرادی از خانواده اش بیمه عمر صادر کرده و آیا همه اعضا خانواده بیمه عمر دارند یا خیر؟
اگر اعضای خانواده بیمه عمر ندارند موقعیت این را داری که به آنها بیمه عمر بفروش برسانی و همچنین یک بیمه عمر با شرایط بعتر در کنار آن بیمه عمر خریداری شده به ایشان بدهی.
اگر هم بیمه عمر نداشت یا اینکه با بیمه عمر آشنایی نداشت ، فرصت این را داری که به ایشان و اعضای خانواده اش بیمه عمر را ارائه کنی .
بزرگترین اشتباه نماینده بیمه آن است که سعی نمی کنند اطلاعات کامل بیمه گذار های خودشان را در یک نرم افزار crm یا یک فایل اکسل وارد کنند . و بر اساس آن اطلاعات اقدام به بازاریابی کنند.
استاد منظورتان این است که باید نرم افزار crm داشته باشیم
بله بیمه فروش اگر هم فکر می کنی هزینه این نرم افزار در ابتدا زیاد است می توانی با یک فایل اکسل خودت اقدام به ساخت یک فایل اطلاعاتی بکنی و بعد که فروش و درآمدت بیشتر شد اقدام به خرید نرم افزار crm بکنی
استاد فرمودید طبق آیین نامه 102 شورای عالی بیمه، کارمزد بیمه عمر 40 درصد در سال اول است
بله بیمه فروش
استاد این یک درآمد عالیست که من و همکاران می توانیم داشته باشیم درست است؟
بله بیمه فروش این یک درآمد عالی است که شما می توانی براحتی به آن برسید.
استاد فروش بیمه عمر کمی سخت است
اصلا اینگونه نیست این تنها در ذهن تو است که فکر می کنی فروش بیمه عمر سخت است و با شرایط اقتصادی امروز صرفه ندارد و حتی بعضی از همکاران شما فکر می کنند با فروش بیمه عمر به نوعی خریداران این بیمه دچار ضرر و زیان می شوند.
بله استاد بسیاری از همکاران من وقتی با آنها درباره فروش بیمه عمر صحبت می کنم همین نظر را دارند
بیمه فروش کاملا در اشتباه هستید در آموزش های بعدی دلایل آن را بیان خواهم کرد.
برگردیم سر این که کارمزد 40 درصد با فروش هر بیمه عمر، بیشتر و بیشتر می شود و تو می توانی در ماه یا سال به یک درآمد عالی از فروش بیمه عمر برسی و همچنین تا سال پنجم بیمه عمر از درآمد این بیمه که امروز فروخته ای بهره مند شوی .
بیمه فروش تا حالا درباره اثر مرکب چیزی شنیده ای ؟
بله استاد کتاب اثر مرکب دارن هاردی را نیز مطالعه کرده ام.
خیلی عالی. این کتابی است که هر فروشنده بیمه ای باید آن را مطالعه نماید. همانطور که در کتاب خوانده ای بعد از چند سال درآمدرویایی عالی خواهی داشت. که در روز اول نمی توانستی آن را تصور کنی.
جالب تر اینکه بیمه فروش تو برای فروش یمه عمر یک بار بازاریابی می کنی و یک بیمه را بفروش می رسانی و چندین سال از درآمد آن سود می بری و بازار رقابتی هم نداری و هر بیمه نامه ای که بفروش می رسانی به درآمد خودت اضافه می کنی .
همه این مواردی که برای شما بیان می کنم امتیازهایی است که فروش بیمه عمر نسبت به فروش سایر بیمه ها دارد.
بله استاد تاکنون از این نظر به فروش بیمه عمر توجه نکرده بودم . ولیکن که شما الان بیان می کنید می فهم که در این سال ها می توانستم فروش و درآمد خوبی داشته باشم ولیکن به آن بخاطر حرف های دیگران و کمتر مطالعه کردن و آموزش دیدن توجهی نداشتم.
ایرادی نداره. بیمه فروش از هم اکنون هم می توانی شروع کنی و درآینده درآمد خوبی را بدست بیاوری. ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است.
بله استاد از همین امروز شروع می کنم بفروش بیمه عمر و در این رابطه اگر مشکلی داشته باشم از شما سوال خواهم کرد
بله بیمه فروش کار خوبی انجام می دهی من هم در خدمت تو و سایر همکاران هستم.
استاد ممنونم که وقت خودتان را در اختیار من و همکارانم می گذارید.
به امید دیدار مجدد بیمه فروش
از استاد خداحافظی کردم و با کلی ایده و سوال در ذهن به سمت دفتر حرکت کردم .
این داستان ادامه دارد .....
همه این مواردی که برای شما بیان می کنم امتیازهایی است که فروش بیمه عمر نسبت به فروش سایر بیمه ها دارد.
بله استاد تاکنون از این نظر به فروش بیمه عمر توجه نکرده بودم . ولیکن که شما الان بیان می کنید می فهم که در این سال ها می توانستم فروش و درآمد خوبی داشته باشم ولیکن به آن بخاطر حرف های دیگران و کمتر مطالعه کردن و آموزش دیدن توجهی نداشتم.
ایرادی نداره. بیمه فروش از هم اکنون هم می توانی شروع کنی و درآینده درآمد خوبی را بدست بیاوری. ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است.
بله استاد از همین امروز شروع می کنم بفروش بیمه عمر و در این رابطه اگر مشکلی داشته باشم از شما سوال خواهم کرد
بله بیمه فروش کار خوبی انجام می دهی من هم در خدمت تو و سایر همکاران هستم.
استاد ممنونم که وقت خودتان را در اختیار من و همکارانم می گذارید.
به امید دیدار مجدد بیمه فروش
از استاد خداحافظی کردم و با کلی ایده و سوال در ذهن به سمت دفتر حرکت کردم .
این داستان ادامه دارد .....
داستان های آموزش فروش بیمه عمر بیمه فروش
مزیت سوم : ارتباط طولانی مدت
آفتاب صبحگاهی از پنجره تالار کتابخانه به داخل میتابید و روی میز شکیل استاد، سایههای گرمی میانداخت. استاد، که مردی جا افتاده با موهای جو گندمی و چهرهای مهربان، پشت میز نشسته بود و به بیمه فروش که با اشتیاق به او چشم دوخته بودند، نگاه میکرد. او میدانست که این جوان مشتاق و همکاران او آیندهی صنعت بیمه را شکل خواهند داد.
"بیمه فروش، امروز میخواهم دربارهی یکی از مهمترین مزیتهای فروش بیمه عمر صحبت کنم؛ مزیتی که اغلب نادیده گرفته میشود اما میتواند کلید موفقیت شما در این حرفه باشد." استاد مکثی کرد و به چهرههای کنجکاو شاگردش نگاه کرد. "من دربارهی ارتباط طولانیمدتی صحبت میکنم که شما با مشتریان تان در طول مدت بیمه عمر برقرار میکنید."
او ادامه داد: "تصور کنید که شما یک بیمهنامه عمر به یک زوج جوان میفروشید که تازه صاحب فرزند شدهاند. این بیمهنامه قرار است تا زمان بازنشستگی آنها ادامه داشته باشد. در طول این سالها، شما با این زوج در ارتباط خواهید بود، به آنها مشاوره خواهید داد، و در لحظات مهم زندگیشان در کنارشان خواهید بود."
استاد لبخندی زد و گفت: "وقتی فرزند آنها به دانشگاه میرود، شما آنجا هستید تا به آنها در مورد گزینههای سرمایهگذاری برای تحصیلات فرزندشان مشاوره دهید. وقتی آنها خانه میخرند، شما آنجا هستید تا مطمئن شوید که بیمه عمرشان بهروز شده و نیازهای جدیدشان را پوشش میدهد. و وقتی آنها بازنشسته میشوند، شما آنجا هستید تا به آنها کمک کنید تا از مزایای بیمهنامهشان بهرهمند شوند."
او با هیجان ادامه داد: "این ارتباط طولانیمدت، چیزی فراتر از یک رابطهی کاری ساده است. این یک پیوند اعتماد و دوستی است که در طول سالها شکل میگیرد. مشتریان شما میدانند که میتوانند روی شما حساب کنند و شما همیشه به فکر منافع آنها هستید. این اعتماد، ارزشمندترین دارایی شما در این حرفه است."
استاد به شاگردش نگاه کرد و گفت: "به یاد داشته باشید، فروش بیمه عمر فقط در مورد فروش یک بیمهنامه نیست. این در مورد ایجاد یک رابطهی طولانیمدت و معنادار با مشتریان تان است. این رابطه، شما را از سایر فروشندگان متمایز میکند و به شما کمک میکند تا در این حرفه موفق شوید."
بیمه فروش با دقت به سخنان استاد گوش میداد و در ذهنش، تصویری از آیندهی شغلی خود ترسیم میکردد. او میدانست که استاد، درس مهمی را بیان کرده است؛ درسی که میتواند مسیر حرفهای او و همکارانش را تغییر دهد.
این داستان ادامه دارد ......
مزیت سوم : ارتباط طولانی مدت
آفتاب صبحگاهی از پنجره تالار کتابخانه به داخل میتابید و روی میز شکیل استاد، سایههای گرمی میانداخت. استاد، که مردی جا افتاده با موهای جو گندمی و چهرهای مهربان، پشت میز نشسته بود و به بیمه فروش که با اشتیاق به او چشم دوخته بودند، نگاه میکرد. او میدانست که این جوان مشتاق و همکاران او آیندهی صنعت بیمه را شکل خواهند داد.
"بیمه فروش، امروز میخواهم دربارهی یکی از مهمترین مزیتهای فروش بیمه عمر صحبت کنم؛ مزیتی که اغلب نادیده گرفته میشود اما میتواند کلید موفقیت شما در این حرفه باشد." استاد مکثی کرد و به چهرههای کنجکاو شاگردش نگاه کرد. "من دربارهی ارتباط طولانیمدتی صحبت میکنم که شما با مشتریان تان در طول مدت بیمه عمر برقرار میکنید."
او ادامه داد: "تصور کنید که شما یک بیمهنامه عمر به یک زوج جوان میفروشید که تازه صاحب فرزند شدهاند. این بیمهنامه قرار است تا زمان بازنشستگی آنها ادامه داشته باشد. در طول این سالها، شما با این زوج در ارتباط خواهید بود، به آنها مشاوره خواهید داد، و در لحظات مهم زندگیشان در کنارشان خواهید بود."
استاد لبخندی زد و گفت: "وقتی فرزند آنها به دانشگاه میرود، شما آنجا هستید تا به آنها در مورد گزینههای سرمایهگذاری برای تحصیلات فرزندشان مشاوره دهید. وقتی آنها خانه میخرند، شما آنجا هستید تا مطمئن شوید که بیمه عمرشان بهروز شده و نیازهای جدیدشان را پوشش میدهد. و وقتی آنها بازنشسته میشوند، شما آنجا هستید تا به آنها کمک کنید تا از مزایای بیمهنامهشان بهرهمند شوند."
او با هیجان ادامه داد: "این ارتباط طولانیمدت، چیزی فراتر از یک رابطهی کاری ساده است. این یک پیوند اعتماد و دوستی است که در طول سالها شکل میگیرد. مشتریان شما میدانند که میتوانند روی شما حساب کنند و شما همیشه به فکر منافع آنها هستید. این اعتماد، ارزشمندترین دارایی شما در این حرفه است."
استاد به شاگردش نگاه کرد و گفت: "به یاد داشته باشید، فروش بیمه عمر فقط در مورد فروش یک بیمهنامه نیست. این در مورد ایجاد یک رابطهی طولانیمدت و معنادار با مشتریان تان است. این رابطه، شما را از سایر فروشندگان متمایز میکند و به شما کمک میکند تا در این حرفه موفق شوید."
بیمه فروش با دقت به سخنان استاد گوش میداد و در ذهنش، تصویری از آیندهی شغلی خود ترسیم میکردد. او میدانست که استاد، درس مهمی را بیان کرده است؛ درسی که میتواند مسیر حرفهای او و همکارانش را تغییر دهد.
این داستان ادامه دارد ......
چگونه فروش بیمه شخص ثالث را افزایش دهیم و درکنار آن سایر بیمه ها را بفروش برسانیم ؟ این کتاب ارزشمند را می توانید از سایت بیمه فروش به آدرس زیر دانلود کنید. https://bimehforoosh.com/product/book-insurance-car/
📖 دریافت هزینه صدور تا پایان قرارداد بیمه عمر
در تالار باشکوه کتابخانه، میان قفسههای بلند کتاب و زیر نور ملایم چراغهای مطالعه، استاد با چهرهای گشاده و لبخندی بر لب، رو به بیمه فروش نشسته بود.
"تصور کن در یک باغ سرسبز قدم میزنی،" استاد با صدایی گرم و گیرا آغاز کرد، "هر قدمی که برمیداری دانهای از تلاش و کوشش خود را در خاک حاصلخیز این باغ میکاری. هر بیمهنامه عمری که میفروشی، همچون دانهای است که در این باغ کاشته میشود."
او مکثی کرد و نگاهی به چهرهی متفکر بیمه فروش انداخت. "اما این باغ، باغی جادویی است. هر دانهای که در آن کاشته میشود، درختی تنومند و پربار میرویاند. و این درخت، سالیان سال، میوههای شیرین و ارزشمند خود را به تو هدیه میدهد. این میوهها، همان کارمزدهایی هستند که از محل هزینه صدور بیمه عمر، تا پایان مدت قرارداد به توتعلق میگیرد."
استاد با شور و حرارت ادامه داد: "حتی زمانی که تو در حال استراحت هستی، یا به کارهای دیگری مشغولی، این درختان همچنان به بار مینشینند و تو را از ثمرات تلاشهای گذشتهات بهرهمند میکنند. این، یک درآمد پایدار و مطمئن است که میتواند پشتوانهی مالی تو و خانواده ات باشد."
او با لبخندی بر لب ادامه داد: "این مزیت، تو را از سایر فروشندگان متمایز میکند. تو نه تنها از فروش اولیهی بیمهنامه سود میبری، بلکه در طول سالها، از ثمرات آن نیز بهرهمند میشوی. این، انگیزهای قوی برای توست تا بهترین خدمات را به مشتریانت ارائه دهی و رابطهای بلندمدت و پایدار با آنها برقرار کنی."
در پایان، استاد نگاهی به چهرهی روشن و امیدوار بیمه فروش انداخت و گفت: "به یاد داشته باش، هر بیمهنامهای که میفروشی، نه تنها به امنیت مالی مشتریان کمک میکند، بلکه آیندهی مالی خودتان را نیز تضمین میکند. این، جادوی باغ بیمهی عمر است."
در سکوت تالار، صدای ورق خوردن کتاب و نفس عمیق بیمه فروش به گوش میرسید. در ذهن خود، باغی سرسبز و پربار را تصور میکرد که با تلاش و کوشش او به وجود آمده است. و این، انگیزهای قوی برای او بود تا با اشتیاق و امید، به مسیر حرفهای خود ادامه دهد.این داستان ادامه دارد ....
در تالار باشکوه کتابخانه، میان قفسههای بلند کتاب و زیر نور ملایم چراغهای مطالعه، استاد با چهرهای گشاده و لبخندی بر لب، رو به بیمه فروش نشسته بود.
"تصور کن در یک باغ سرسبز قدم میزنی،" استاد با صدایی گرم و گیرا آغاز کرد، "هر قدمی که برمیداری دانهای از تلاش و کوشش خود را در خاک حاصلخیز این باغ میکاری. هر بیمهنامه عمری که میفروشی، همچون دانهای است که در این باغ کاشته میشود."
او مکثی کرد و نگاهی به چهرهی متفکر بیمه فروش انداخت. "اما این باغ، باغی جادویی است. هر دانهای که در آن کاشته میشود، درختی تنومند و پربار میرویاند. و این درخت، سالیان سال، میوههای شیرین و ارزشمند خود را به تو هدیه میدهد. این میوهها، همان کارمزدهایی هستند که از محل هزینه صدور بیمه عمر، تا پایان مدت قرارداد به توتعلق میگیرد."
استاد با شور و حرارت ادامه داد: "حتی زمانی که تو در حال استراحت هستی، یا به کارهای دیگری مشغولی، این درختان همچنان به بار مینشینند و تو را از ثمرات تلاشهای گذشتهات بهرهمند میکنند. این، یک درآمد پایدار و مطمئن است که میتواند پشتوانهی مالی تو و خانواده ات باشد."
او با لبخندی بر لب ادامه داد: "این مزیت، تو را از سایر فروشندگان متمایز میکند. تو نه تنها از فروش اولیهی بیمهنامه سود میبری، بلکه در طول سالها، از ثمرات آن نیز بهرهمند میشوی. این، انگیزهای قوی برای توست تا بهترین خدمات را به مشتریانت ارائه دهی و رابطهای بلندمدت و پایدار با آنها برقرار کنی."
در پایان، استاد نگاهی به چهرهی روشن و امیدوار بیمه فروش انداخت و گفت: "به یاد داشته باش، هر بیمهنامهای که میفروشی، نه تنها به امنیت مالی مشتریان کمک میکند، بلکه آیندهی مالی خودتان را نیز تضمین میکند. این، جادوی باغ بیمهی عمر است."
در سکوت تالار، صدای ورق خوردن کتاب و نفس عمیق بیمه فروش به گوش میرسید. در ذهن خود، باغی سرسبز و پربار را تصور میکرد که با تلاش و کوشش او به وجود آمده است. و این، انگیزهای قوی برای او بود تا با اشتیاق و امید، به مسیر حرفهای خود ادامه دهد.این داستان ادامه دارد ....
داستان های فروش بیمه عمر بیمه فروش - مزیت پنجم فروش بیمه عمر بازاری بدون رقابت
در حیاط سرسبز و آرام منزل استاد، زیر سایهی درختان کهنسال، با استاد قدم می زدیم . نسیم خنکی میوزید و صدای پرندگان در فضا میپیچید. استاد، با نگاهی مهربان به من که با اشتیاق به او گوش میداد، گفت: "تصور کن در یک اقیانوس پهناور و آبی شنا میکنی. اما این اقیانوس، اقیانوسی متفاوت است. در این اقیانوس، هیچ ماهی دیگری وجود ندارد. تو تنها ماهی هستی که در این آبهای بیکران شنا میکنی."
با تعجب به استاد نگاه کردم و منتظر ادامهی داستان شدم.
استاد لبخندی زد و ادامه داد: "این اقیانوس، نمادی از بازار بیمه عمر است. بازاری که در آن، رقابت بسیار کم است و فرصتهای زیادی برای رشد و موفقیت وجود دارد. تو، به عنوان یک فروشنده بیمه عمر، در این اقیانوس، آزاد هستی تا هر کجا که میخواهی شنا کنی و از منابع فراوان آن بهرهمند شوی."
او مکثی کرد و به چشمان کنجکاو من نگاه کرد. "در این اقیانوس، تو نیازی نداری برای جلب توجه مشتریان با دیگران رقابت کنی. تو میتوانی با آرامش و اطمینان، به آنها نزدیک شوی و نیازهایشان را برطرف کنی. تو میتوانی با ارائه خدمات با کیفیت و مشاورهی صادقانه، اعتماد آنها را جلب کنی و رابطهای بلندمدت با آنها برقرار کنی."
استاد با هیجان ادامه داد: "این، یک فرصت طلایی برای توست تا در حرفهات پیشرفت کنی و به موفقیتهای بزرگی دست یابی. تو میتوانی با تمرکز بر نیازهای مشتریانت و ارائه راهکارهای مناسب، به آنها کمک کنی تا آیندهی مالی خود را تضمین کنند و در عین حال، درآمد خود را افزایش دهی."
در پایان، استاد دستی بر شانهی من بیمه فروش گذاشت و گفت: "به یاد داشته باش، این اقیانوس، منتظر توست. با اعتماد به نفس و پشتکار، به سوی آن شنا کن و از فرصتهای بینظیر آن بهرهمند شو. آیندهی روشنی در انتظار توست."
من بیمه فروش با قلبی پر از امید و انگیزه، به استاد نگاه کردم و لبخندی زدم. میدانستم که من و همکارانم با تلاش و کوشش، میتوانیم در این اقیانوس پهناور، به یک ماهی بزرگ و موفق تبدیل شویم .
در حیاط سرسبز و آرام منزل استاد، زیر سایهی درختان کهنسال، با استاد قدم می زدیم . نسیم خنکی میوزید و صدای پرندگان در فضا میپیچید. استاد، با نگاهی مهربان به من که با اشتیاق به او گوش میداد، گفت: "تصور کن در یک اقیانوس پهناور و آبی شنا میکنی. اما این اقیانوس، اقیانوسی متفاوت است. در این اقیانوس، هیچ ماهی دیگری وجود ندارد. تو تنها ماهی هستی که در این آبهای بیکران شنا میکنی."
با تعجب به استاد نگاه کردم و منتظر ادامهی داستان شدم.
استاد لبخندی زد و ادامه داد: "این اقیانوس، نمادی از بازار بیمه عمر است. بازاری که در آن، رقابت بسیار کم است و فرصتهای زیادی برای رشد و موفقیت وجود دارد. تو، به عنوان یک فروشنده بیمه عمر، در این اقیانوس، آزاد هستی تا هر کجا که میخواهی شنا کنی و از منابع فراوان آن بهرهمند شوی."
او مکثی کرد و به چشمان کنجکاو من نگاه کرد. "در این اقیانوس، تو نیازی نداری برای جلب توجه مشتریان با دیگران رقابت کنی. تو میتوانی با آرامش و اطمینان، به آنها نزدیک شوی و نیازهایشان را برطرف کنی. تو میتوانی با ارائه خدمات با کیفیت و مشاورهی صادقانه، اعتماد آنها را جلب کنی و رابطهای بلندمدت با آنها برقرار کنی."
استاد با هیجان ادامه داد: "این، یک فرصت طلایی برای توست تا در حرفهات پیشرفت کنی و به موفقیتهای بزرگی دست یابی. تو میتوانی با تمرکز بر نیازهای مشتریانت و ارائه راهکارهای مناسب، به آنها کمک کنی تا آیندهی مالی خود را تضمین کنند و در عین حال، درآمد خود را افزایش دهی."
در پایان، استاد دستی بر شانهی من بیمه فروش گذاشت و گفت: "به یاد داشته باش، این اقیانوس، منتظر توست. با اعتماد به نفس و پشتکار، به سوی آن شنا کن و از فرصتهای بینظیر آن بهرهمند شو. آیندهی روشنی در انتظار توست."
من بیمه فروش با قلبی پر از امید و انگیزه، به استاد نگاه کردم و لبخندی زدم. میدانستم که من و همکارانم با تلاش و کوشش، میتوانیم در این اقیانوس پهناور، به یک ماهی بزرگ و موفق تبدیل شویم .