سری سوم عنوان های تبلیغاتی برای فروش بیمه را می توانید از سایت رایگان دانلود کنید و با آنها تبلیغات بیمه ای خود برای فروش بیمه طراحی کنید .
👇👇👇
https://bimehforoosh.com/
product/عنوان-های-تبلیغاتی-برای-فروش-بیمه-سری/
👇👇👇
https://bimehforoosh.com/
product/عنوان-های-تبلیغاتی-برای-فروش-بیمه-سری/
Forwarded from Bimehforoosh
سری سوم عنوان های تبلیغاتی برای فروش بیمه را می توانید از سایت رایگان دانلود کنید و با آنها تبلیغات بیمه ای خود برای فروش بیمه طراحی کنید .
👇👇👇
https://bimehforoosh.com/
product/عنوان-های-تبلیغاتی-برای-فروش-بیمه-سری/
👇👇👇
https://bimehforoosh.com/
product/عنوان-های-تبلیغاتی-برای-فروش-بیمه-سری/
Forwarded from Bimehforoosh
http://bimehforoosh.com/wp-content/uploads/2019/06/adverting-1.jpg
سوالی که ذهن اکثر
نماینده های بیمه را درگیر کرده این است که چگونه با کمترین تلاش بیشترین نتایج را برای فروش بیمه به دست بیاوریم ؟
به نظر شما منظور اینگونه نمایندگان چیست ؟
زمانی که تبلیغاتی انجام می گیرد اکثر قریب به اتفاق نمایندگان بیمه اندازه گیری دقیقی از تاثیر تبلیغات کاری انجام گرفته شده ندارند و گاهی حتی به آن توجهی نمی کنند و از همه مهمتر اینکه تبلیغات مقطعی انجام می دهند و چون نتیجه خوبی از تبلیغات انجام شده نمی گیرند آن را ادامه نمی دهند.
راهکار چیست ؟مقاله را در سایت مطالعه کنید
🆔 @bimehforoosh
سوالی که ذهن اکثر
نماینده های بیمه را درگیر کرده این است که چگونه با کمترین تلاش بیشترین نتایج را برای فروش بیمه به دست بیاوریم ؟
به نظر شما منظور اینگونه نمایندگان چیست ؟
زمانی که تبلیغاتی انجام می گیرد اکثر قریب به اتفاق نمایندگان بیمه اندازه گیری دقیقی از تاثیر تبلیغات کاری انجام گرفته شده ندارند و گاهی حتی به آن توجهی نمی کنند و از همه مهمتر اینکه تبلیغات مقطعی انجام می دهند و چون نتیجه خوبی از تبلیغات انجام شده نمی گیرند آن را ادامه نمی دهند.
راهکار چیست ؟مقاله را در سایت مطالعه کنید
🆔 @bimehforoosh
Forwarded from Bimehforoosh
📘داستان های کوتاه بیمه ای ، بیمه فروش
♦️چک پنجاه میلیون تومانی ♦️
زنگ پیامک تلفن همراه به صدا درآمد، پیامک بانک بود. کارمزد را واریز کرده بودند. با شوق و ذوق پیامک را بازکرد مبلغ واریزی دور از انتظارش بود. هزینه های دفتر را به سختی پوشش می داد این ماه هم مجبور بود علی الحساب بگیرد کار کم شده بود و کارمزد هم به دنبال آن کمتر و کمتر می شد. مایوس و ناامید از دفتر زد بیرون و در ذهن خودش با خودش گفتگو می کرد. این کارهم دیگر بدرد نمی خوره، هرچه تلاش می کنم عایدی نداره. اصلا به زحمتش نمی ارزه استرس و دردسر وگرفتاری. آخرش هم هشتم گرو نهم .
آن قدر ذهنش درگیر موضوع بود که خودش هم نفهمید چه زمانی روی نیمکت پارک نشسته بود و سرش را بین دستانش گرفته بود و به این فکر میکرد که آیا میتونه نمایندگیش را نجات بده و از این اوضاع و احوال در بیاد یا نه . بدهی ها زیاد شده بود و هرماه با مشکلات عدیده سر و ته ماه را به هم وصل می کرد. فکری هم به ذهنش نمی رسید. طلب کارها دائماً پیگیر طلب خود بودند. کارمند های دفتر هم تقاضای پرداخت حقوق بیشتر را به ازای کاری که انجام می دادند داشتند.
در همین فکر و خیال ها بود که پیرمردی کنار او روی نیمکت نشست و گفت: «به نظر میاد خیلی ناراحتی»
نماینده بیمه درددلش باز شد و شروع کرد از گرفتاری ها و مشکلات و درآمد کمش دردو دل کردن.
پیرمرد بعد از شنیدن حرفهای نماینده گفت: «من میتونم کمکت کنم »
اسم و فامیل نماینده را پرسید و گفت چقدر مشکلت را حل میکنه نماینده روی نیمکت جابجا شد و گفت زیاد نمی خوام اگه یک مبلغ مناسبی باشه تا حدود زیادی مشکلاتم حل میشه پیرمرد یک دست چک از جیبش درآورد برای آن مبلغ پنجاه میلیون تومان نوشت و داد به دستش و گفت: «این پول رو بگیر. یک سال بعد همین موقع بیا اینجا و اون موقع میتونی پولی که بهت قرض دادم رو برگردونی.» بعد هم از پیش نماینده دور شد.
نماینده بیمه گرفتار یک چک پنجاه میلیونی در دستش دید که امضاء یکی از تجار بزرگ شهر را داشت، یکی از تجار ثروتمندشهر. باورش نمی شد فکر کرد داره خواب می بینه نگاهی به اطراف انداخت و نگاهی به چک، نه درست بود .بیدار بود و وسط پارک روی یک نیمکت نشسته بود ویک چک پنجاه میلیون تومانی از یکی از تجار بنام شهر توی دستش بود.
با خودش فکر کرد: «حالا میتونم تمام مشکلات مالی دفتر رو در عرض چند ثانیه برطرف کنم.»
با خودش فکر کرد بهتره فعلاً چک را نقد نکنم و آن را در جای امنی نگه دارم. شاید این بدهی هم به بدهی های دیگم اضافه بشه و بعدا نتونم آن ها را پرداخت کنم و اوضاع بدتر بشه همین که میدونم این چک را دارم کافیه ،اگه شرایط بدتر شد آن وقت نقدش می کنم .
نماینده بیمه با داشتن چک پنجاه میلیون تومانی اشتیاق و توان تازهای برای نجات دفترش پیدا کرده بود . تونست بیشتر بازاریابی کنه و بیمه های بیشتری بفروش برسونه و حساب طلبکارها را یکی بعد از دیگری پرداخت کنه چند قرارداد بیمه ای خوب گرفت و بیمه گذارهای بزرگی را به مجموعه خودش اضافه کرد . اوضاع دفتر رو به راه شده بود و دیگه حال و هوای آن روزها کلا از بین رفته بود و اوضاع بر وفق مراد بود .
دقیقاً یک سال بعد از اتفاقی که در پارک براش پیش اومده بود، با چک نقد نشده به پارک رفت و روی همان نیمکت نشست. پیرمرد اومد اما قبل از اینکه بخواهد چک را به آن بده و داستان موفقیتش را برای او تعریف کنه، مامورهای پلیس آمدند و پیرمرد را گرفتند .
مامور پلیس رو کرد به نماینده بیمه و گفت به شما هم چک پنجاه میلیون تومانی داده؟ آخه دست چک یکی از تجار معروف شهر را پیداکرده و به هرکی می رسه براش یک چک پنجاه میلیون تومانی می کشه .
نماینده بیمه یک نگاه به مامور و پیرمردی که داشتن می بردنش کرد و تازه فهمید این پول نبود که شرایط آن را تغییر داد بلکه اعتماد به نفس به وجود آمده در خودش بود که قدرت لازم را برای نجات نمایندگیش به آن داده بود.
🖌 بیمه فروش
🆔 @bimehforoosh
♦️چک پنجاه میلیون تومانی ♦️
زنگ پیامک تلفن همراه به صدا درآمد، پیامک بانک بود. کارمزد را واریز کرده بودند. با شوق و ذوق پیامک را بازکرد مبلغ واریزی دور از انتظارش بود. هزینه های دفتر را به سختی پوشش می داد این ماه هم مجبور بود علی الحساب بگیرد کار کم شده بود و کارمزد هم به دنبال آن کمتر و کمتر می شد. مایوس و ناامید از دفتر زد بیرون و در ذهن خودش با خودش گفتگو می کرد. این کارهم دیگر بدرد نمی خوره، هرچه تلاش می کنم عایدی نداره. اصلا به زحمتش نمی ارزه استرس و دردسر وگرفتاری. آخرش هم هشتم گرو نهم .
آن قدر ذهنش درگیر موضوع بود که خودش هم نفهمید چه زمانی روی نیمکت پارک نشسته بود و سرش را بین دستانش گرفته بود و به این فکر میکرد که آیا میتونه نمایندگیش را نجات بده و از این اوضاع و احوال در بیاد یا نه . بدهی ها زیاد شده بود و هرماه با مشکلات عدیده سر و ته ماه را به هم وصل می کرد. فکری هم به ذهنش نمی رسید. طلب کارها دائماً پیگیر طلب خود بودند. کارمند های دفتر هم تقاضای پرداخت حقوق بیشتر را به ازای کاری که انجام می دادند داشتند.
در همین فکر و خیال ها بود که پیرمردی کنار او روی نیمکت نشست و گفت: «به نظر میاد خیلی ناراحتی»
نماینده بیمه درددلش باز شد و شروع کرد از گرفتاری ها و مشکلات و درآمد کمش دردو دل کردن.
پیرمرد بعد از شنیدن حرفهای نماینده گفت: «من میتونم کمکت کنم »
اسم و فامیل نماینده را پرسید و گفت چقدر مشکلت را حل میکنه نماینده روی نیمکت جابجا شد و گفت زیاد نمی خوام اگه یک مبلغ مناسبی باشه تا حدود زیادی مشکلاتم حل میشه پیرمرد یک دست چک از جیبش درآورد برای آن مبلغ پنجاه میلیون تومان نوشت و داد به دستش و گفت: «این پول رو بگیر. یک سال بعد همین موقع بیا اینجا و اون موقع میتونی پولی که بهت قرض دادم رو برگردونی.» بعد هم از پیش نماینده دور شد.
نماینده بیمه گرفتار یک چک پنجاه میلیونی در دستش دید که امضاء یکی از تجار بزرگ شهر را داشت، یکی از تجار ثروتمندشهر. باورش نمی شد فکر کرد داره خواب می بینه نگاهی به اطراف انداخت و نگاهی به چک، نه درست بود .بیدار بود و وسط پارک روی یک نیمکت نشسته بود ویک چک پنجاه میلیون تومانی از یکی از تجار بنام شهر توی دستش بود.
با خودش فکر کرد: «حالا میتونم تمام مشکلات مالی دفتر رو در عرض چند ثانیه برطرف کنم.»
با خودش فکر کرد بهتره فعلاً چک را نقد نکنم و آن را در جای امنی نگه دارم. شاید این بدهی هم به بدهی های دیگم اضافه بشه و بعدا نتونم آن ها را پرداخت کنم و اوضاع بدتر بشه همین که میدونم این چک را دارم کافیه ،اگه شرایط بدتر شد آن وقت نقدش می کنم .
نماینده بیمه با داشتن چک پنجاه میلیون تومانی اشتیاق و توان تازهای برای نجات دفترش پیدا کرده بود . تونست بیشتر بازاریابی کنه و بیمه های بیشتری بفروش برسونه و حساب طلبکارها را یکی بعد از دیگری پرداخت کنه چند قرارداد بیمه ای خوب گرفت و بیمه گذارهای بزرگی را به مجموعه خودش اضافه کرد . اوضاع دفتر رو به راه شده بود و دیگه حال و هوای آن روزها کلا از بین رفته بود و اوضاع بر وفق مراد بود .
دقیقاً یک سال بعد از اتفاقی که در پارک براش پیش اومده بود، با چک نقد نشده به پارک رفت و روی همان نیمکت نشست. پیرمرد اومد اما قبل از اینکه بخواهد چک را به آن بده و داستان موفقیتش را برای او تعریف کنه، مامورهای پلیس آمدند و پیرمرد را گرفتند .
مامور پلیس رو کرد به نماینده بیمه و گفت به شما هم چک پنجاه میلیون تومانی داده؟ آخه دست چک یکی از تجار معروف شهر را پیداکرده و به هرکی می رسه براش یک چک پنجاه میلیون تومانی می کشه .
نماینده بیمه یک نگاه به مامور و پیرمردی که داشتن می بردنش کرد و تازه فهمید این پول نبود که شرایط آن را تغییر داد بلکه اعتماد به نفس به وجود آمده در خودش بود که قدرت لازم را برای نجات نمایندگیش به آن داده بود.
🖌 بیمه فروش
🆔 @bimehforoosh
Forwarded from Bimehforoosh
دختر شامی در فروش بیمه چه نقشی دارد ؟
این روزها #دختر _شامی نقش بسیار زیادی در #فروش _بیمه ایفا می کند.در گذشته #بیمه گذاران به راحتی تحت تاثیر #کمپین های _بازاریابی قرار می گرفتند ولی در حال حاضر این دختر شامی است که بسیاری از بیمه گذاران را تحت تاثیر خود قرار می دهد .
اصطلاح دختر شامی ازعوامل موصوف به #اف (دوستان ،خانواده،توئیتر،روبیکا،و شبکه های اجتماعی مرسوم یک کشور )که این روزها بیمه گذاران بیشتر از ارتباطات بازاریابی به آنها اعتماد دارند گرفته شده که توسط بیمه فروش برای شما عزیزان بومی سازی و تصویر سازی گردیده است تا بهتر در ذهن تان باقی بماند .
امروز بیمه گذاران از غریبه ها در شبکه های اجتماعی مشورت می گیرند و به آنها بیشتر از تبلیغات و کارشناسان اعتماد دارند .
نتیجه :
فعالیت خود را بروی شبکه های اجتماعی بیشتر کنید و سعی نمایید دیجیتال مارکتینگ را بخوبی یاد بگیرید و محتوا های ارزشمند تولید کنید و دنبال کننده های بیشتری جذب کنید تا بهتر بیمه بفروشید
موفق باشید -بیمه فروش
@bimehforoosh
این روزها #دختر _شامی نقش بسیار زیادی در #فروش _بیمه ایفا می کند.در گذشته #بیمه گذاران به راحتی تحت تاثیر #کمپین های _بازاریابی قرار می گرفتند ولی در حال حاضر این دختر شامی است که بسیاری از بیمه گذاران را تحت تاثیر خود قرار می دهد .
اصطلاح دختر شامی ازعوامل موصوف به #اف (دوستان ،خانواده،توئیتر،روبیکا،و شبکه های اجتماعی مرسوم یک کشور )که این روزها بیمه گذاران بیشتر از ارتباطات بازاریابی به آنها اعتماد دارند گرفته شده که توسط بیمه فروش برای شما عزیزان بومی سازی و تصویر سازی گردیده است تا بهتر در ذهن تان باقی بماند .
امروز بیمه گذاران از غریبه ها در شبکه های اجتماعی مشورت می گیرند و به آنها بیشتر از تبلیغات و کارشناسان اعتماد دارند .
نتیجه :
فعالیت خود را بروی شبکه های اجتماعی بیشتر کنید و سعی نمایید دیجیتال مارکتینگ را بخوبی یاد بگیرید و محتوا های ارزشمند تولید کنید و دنبال کننده های بیشتری جذب کنید تا بهتر بیمه بفروشید
موفق باشید -بیمه فروش
@bimehforoosh
Forwarded from Bimehforoosh
در این روزها که کرونا همه بیمه گذاران را خانه نشین کرده است با تک تک بیمه گذاران تان تماس بگیرید و جویای حال آنها شوید درباره بیمه و فروش بیمه صحبت نکنید بلکه فقط جویای سلامتی آنها شوید این کار وفاداری بیمه گذاران را به کسب و کار بیمه ای شما بیشتر می کند در نهایت خود بیمه گذاران درباره بیمه های خود با شما گفتگو خواهند کرد / بیمه فروش
@bimehforoosh
@bimehforoosh
مواردی که در این کتاب بیان شده است :
هفت نکتهای که در هنگام ورود بیمهگذار به دفتر باید رعایت کنید.
قبل از صدور چهکارهایی انجام دهید نکات بسیار مهم در هنگام تکمیل پیشنهاد بیمه شخص ثالث
چرا نباید به حافظه خود اطمینان کنیم ؟ چه سوالاتی برای فروش بیشتر در هنگام پرکردن اطلاعات وسیله نقلیه پرسیده شود ؟
چه سوالاتی برای فروش بیشتر در هنگام فروش تعهدات مالی پرسیده شود ؟
چه سوالاتی برای فروش بیشتر در هنگام فروش تعهدات جانی پرسیده شود؟
چه زمانی پیشنهاد فروش سایر بیمه ها را بدهیم ؟
چه مطالبی را نباید بیان کنیم ؟
چه اقداماتی را باید انجام دهیم ؟
چه مواردی را باید رعایت کنیم ؟
چگونه از استراتژی های فروش بیمه شخص ثالث استفاده کنیم ؟.
👇👇👇👇
https://bimehforoosh.com/product/sell-car-insurance/
هفت نکتهای که در هنگام ورود بیمهگذار به دفتر باید رعایت کنید.
قبل از صدور چهکارهایی انجام دهید نکات بسیار مهم در هنگام تکمیل پیشنهاد بیمه شخص ثالث
چرا نباید به حافظه خود اطمینان کنیم ؟ چه سوالاتی برای فروش بیشتر در هنگام پرکردن اطلاعات وسیله نقلیه پرسیده شود ؟
چه سوالاتی برای فروش بیشتر در هنگام فروش تعهدات مالی پرسیده شود ؟
چه سوالاتی برای فروش بیشتر در هنگام فروش تعهدات جانی پرسیده شود؟
چه زمانی پیشنهاد فروش سایر بیمه ها را بدهیم ؟
چه مطالبی را نباید بیان کنیم ؟
چه اقداماتی را باید انجام دهیم ؟
چه مواردی را باید رعایت کنیم ؟
چگونه از استراتژی های فروش بیمه شخص ثالث استفاده کنیم ؟.
👇👇👇👇
https://bimehforoosh.com/product/sell-car-insurance/
♦️تکنیک های فروش سایر بیمه ها در هنگام فروش بیمه شخص ثالث
مطالبی که فروش شما را افزایش خواهد و به دنبال آن پرتفوی و کارمزد افزایش می یابد .
ازسایت بیمه فروش دانلود کنید .
👇👇👇👇
https://bimehforoosh.com/product
مطالبی که فروش شما را افزایش خواهد و به دنبال آن پرتفوی و کارمزد افزایش می یابد .
ازسایت بیمه فروش دانلود کنید .
👇👇👇👇
https://bimehforoosh.com/product