Forwarded from نشر نقد فرهنگ
منتشر شد:
📚 جامعه و رسانههای نوین| نویسنده: دینا رولینگر | مترجمین: میلاد پوررجبی، حمیدرضا بیژنی | چاپ اول | نشر نقد فرهنگ | 1401|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
📚 جامعه و رسانههای نوین| نویسنده: دینا رولینگر | مترجمین: میلاد پوررجبی، حمیدرضا بیژنی | چاپ اول | نشر نقد فرهنگ | 1401|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
Forwarded from نشر نقد فرهنگ
منتشر شد:
📚 نظریههای اجتماعی بعد از اینترنت (رسانه، فناوری و جهانیشدن) | نویسنده: رالف شرودر | مترجم: حمیدرضا بیژنی | چاپ اول | نشر نقد فرهنگ | 1401|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
📚 نظریههای اجتماعی بعد از اینترنت (رسانه، فناوری و جهانیشدن) | نویسنده: رالف شرودر | مترجم: حمیدرضا بیژنی | چاپ اول | نشر نقد فرهنگ | 1401|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
Forwarded from نشر نقد فرهنگ
منتشر شد:
📚 اتودی نظری از تخیل جامعهشناختی شریعتی| نویسنده: سید جواد میری | چاپ اول | نشر نقد فرهنگ | 1401|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
📚 اتودی نظری از تخیل جامعهشناختی شریعتی| نویسنده: سید جواد میری | چاپ اول | نشر نقد فرهنگ | 1401|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
Forwarded from نشر نقد فرهنگ
منتشر شد:
📚 شجاعت زیستن؛ تأملاتی فلسفی در باب زندگی و مرگ | نویسنده: رامین جهانبگلو | مترجم: علی شکوری مغانی | چاپ اول | نشر نقد فرهنگ | 1401|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
📚 شجاعت زیستن؛ تأملاتی فلسفی در باب زندگی و مرگ | نویسنده: رامین جهانبگلو | مترجم: علی شکوری مغانی | چاپ اول | نشر نقد فرهنگ | 1401|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
Forwarded from 📶درسگفتارهای فلسفی _ فلسفه بودن
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نشست تلگرامی امشب (سهشنبهشب، 29 شهریور ۱۴۰۱)
🔵با حضور بیژن عبدالکریمی
🛑 «تأملاتی بر آینده اسلام در ایران» (نشست شانزدهم، پرسش و پاسخ)
زمان: از ساعت 21 الی 22
👈گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
🔵با حضور بیژن عبدالکریمی
🛑 «تأملاتی بر آینده اسلام در ایران» (نشست شانزدهم، پرسش و پاسخ)
زمان: از ساعت 21 الی 22
👈گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
مناظره بیژن عبدالکریمی و شهریار زرشناس در خصوص «آینده ایران»،
در برنامه تلویزیونی شیوه، شبکه چهار صدا و سیما
امشب، پنجشنبه، 31 شهریورماه 1401، از ساعت 23 الی 24
در برنامه تلویزیونی شیوه، شبکه چهار صدا و سیما
امشب، پنجشنبه، 31 شهریورماه 1401، از ساعت 23 الی 24
تأملاتی بر آینده اسلام در ایران -15
دکتر بیژن عبدالکریمی
🎧 موضوع:
«تأملاتی بر آینده اسلام در ایران»
💠 نشست اول
💠 نشست دوم
💠 نشست سوم
💠 نشست چهارم
💠 نشست پنجم
💠 نشست ششم
💠 نشست هفتم
💠 نشست هشتم
💠 نشست نهم
💠 نشست دهم
💠 نشست یازدهم (پرسش و پاسخ)
💠 نشست دوازدهم (پرسش و پاسخ)
💠 نشست سیزدهم (پرسش و پاسخ)
💠 نشست چهاردهم (پرسش و پاسخ)
✅ نشست پانزدهم (پرسش و پاسخ)
🔻برگزار شده در نشستهای مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی
🗓تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۱
فرمت: mp3
حجم: 16.2MB
مدت زمان: ۰۰:۴۷:۱۹
#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
«تأملاتی بر آینده اسلام در ایران»
💠 نشست اول
💠 نشست دوم
💠 نشست سوم
💠 نشست چهارم
💠 نشست پنجم
💠 نشست ششم
💠 نشست هفتم
💠 نشست هشتم
💠 نشست نهم
💠 نشست دهم
💠 نشست یازدهم (پرسش و پاسخ)
💠 نشست دوازدهم (پرسش و پاسخ)
💠 نشست سیزدهم (پرسش و پاسخ)
💠 نشست چهاردهم (پرسش و پاسخ)
✅ نشست پانزدهم (پرسش و پاسخ)
🔻برگزار شده در نشستهای مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی
🗓تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۱
فرمت: mp3
حجم: 16.2MB
مدت زمان: ۰۰:۴۷:۱۹
#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
Forwarded from Khosrow
و باز همان دام، همان دانه!
در آن تلخروز نوشتم:
بهوش میهن بانان، بوی باروت می آید!
خواستِ امریکا همین است که خیابان نوردان می انجامند. پیامشان چنین است:
بیرون بریزید، بزنید، ویران کنید. به شخصیت ها و مسئولان سامان سیاسی دشنام دهید. خشمِ خود را فرو مخورید، بیرونش بریزید. آشوب به پا کنید، در دلِ بالایی ها دهشت بیفکنید. سامان آنان را ازهم بپاشانید. بی سامانی بپراکنید، سر درگُمی بیافرینید. مگذارید جوانان بیندیشند، با شعارهای تند و هیجانی آنان را به سوی پلیس ضد شورش بکشانید. باید کُشته داد تا خون، خون بخواهد. رسانه های ما با شما خواهند بود و باختریان را با شما همدل خواهیم ساخت. و سرانجام رژیم بناچار دست به کشتار بیشتر خواهد زد. آن گاه، زمان به سودِ شما و ما خواهد چرخید. سازمان ملل نیز رژیم را محکوم خواهد کرد و ما مشروعیتِ یورش به ایران را به دست خواهیم آورد. از پای منشینید، ما بسیارانی را از پیش آماده کرده و به میان تان فرستاده ایم. شما و ما این رژیم را از میان برخواهیم داشت. شما با یاریِ ما کشورتان را آباد خواهید کرد و در آسایش و آرامش خواهید زیست. برای همگان آزادی خواهد بود، سرمایه ها به سوی ایران سرازیر خواهند شد، همگان کار خواهند داشت و باور بدارید جشنی بزرگ به پا خواهد گشت و سراسر منطقه را خشنود خواهید نمود.
نه، هزار بار نه!
خیابان نوردان، «بدانید و آگاه باشید» چنین نخواهد شد. جنگ خانگی به پا خواهد شد. هیچ خانواده ای بی کشته و بی مرده نخواهد ماند. از کُشته ها، پشته ها خواهیم داشت. داعشی های مجاهد و تجزیه طلبانِ مزدور، مسلحانه وارد بازی خواهند شد. در این میان گروه هایی مافیایی با سرعت برق شکل خواهند گرفت و دست به چاپیدن و تجاوز خواهند زد. سرمایه ها ربوده و دارایی های بیمانندِ تاریخی و گنج های شاهانهٔ موزه ها چپاول خواهند شد. از ایرانِ پاره پاره گشته، ویران شده و چاپیده هیچ به جا نخواهد ماند. میلیون ها ایرانی آواره و سرگردان به دنبالِ جایی برای خود و خانواده هایشان خواهند گشت. به هر تجاوز و پستی و بی آبرویی تن خواهند داد. در برابر هر ناکسی سر فرود خواهند آورد. برای لقمه ای نان از برای کودکانشان خود را خواهند فروخت. هیچکس با آن دیگری دوستی نخواهد کرد. هرکس به دنبالِ نجاتِ خود خواهد بود و از برای آن به هر تباهکاری ای دست خواهد زد. آن گاه که کشوری آنان را به خود راه دهد، ناچار خواهند بود هر کار پستی که به ایشان پیشنهاد می شود را بپذیرند. باید در آلونک ها و کلبه های بینوایانه، در میانِ دیگر مردمانی که آنان را چونان بیگانه و دشمن می شمارند و در میان دزدها، در میانِ معتادان و روسپی ها و قاچاق چی ها بزیند…
آری! این تازه زمانی است که جانِ سالم به در برند و به کشور میزبان برسند، چرا که بسیارانی در میانِ راه و در دریاها جان خواهند باخت، خوراک جانورانِ جنگل ها و دریاها خواهند شد. آری! این تصویر از فیلمی هالیوودی نیست، واقعیتی است دهشتبار در انتظار ایران و ایرانیان. دریغا! خیابان نوردانی که این راه را هموار می کنند، حتا دمی به این آیندهٔ نزدیک نمی اندیشند. شیدایانِ آشوبگر هماره خوش خیال اند و می پندارند با آنچه که می انجامند به کامیابی و شادکامی خواهند رسید. اما حتا یک نمونه هم در تاریخ نداریم که آشوب به آرامش، آسایش و شادکامی ره بِبَرَد. بیاییم بی کینه ورزی باهم به گپ و گفت نشینیم. بیاییم با هم بیندیشیم و هم افزایی کنیم. بیاییم و از هم بیاموزیم تا فریب مخوریم. بیاییم و پیش از رفتنِ به خیابان، در بارهٔ چرایی و چگونگیِ آن بیندیشیم. اگر نمی خواهیم رخنه گرانِ دسیسه پرداز، در خیابان ها، ما را به هر سو که می خواهند بکشانند، بیاییم و در بارهٔ راه ها و چاه ها درنگ کنیم. میهن را به باد ندهیم، دشمنانِ ایران را دوست مخوانیم. بیاییم و مگذاریم «وضعیت ایران جنگی شود». امریکا-اسرائیل را شادکام شان مکنیم.
نیندیشیده به خیابان نرویم. خیابان نمی اندیشد!
۲۴ دِی ۱۳۹۸
کانالِ فلسفیِ « تکانه »
#خسرو_یزدانی
#تکانه
@khosrowchanneن
در آن تلخروز نوشتم:
بهوش میهن بانان، بوی باروت می آید!
خواستِ امریکا همین است که خیابان نوردان می انجامند. پیامشان چنین است:
بیرون بریزید، بزنید، ویران کنید. به شخصیت ها و مسئولان سامان سیاسی دشنام دهید. خشمِ خود را فرو مخورید، بیرونش بریزید. آشوب به پا کنید، در دلِ بالایی ها دهشت بیفکنید. سامان آنان را ازهم بپاشانید. بی سامانی بپراکنید، سر درگُمی بیافرینید. مگذارید جوانان بیندیشند، با شعارهای تند و هیجانی آنان را به سوی پلیس ضد شورش بکشانید. باید کُشته داد تا خون، خون بخواهد. رسانه های ما با شما خواهند بود و باختریان را با شما همدل خواهیم ساخت. و سرانجام رژیم بناچار دست به کشتار بیشتر خواهد زد. آن گاه، زمان به سودِ شما و ما خواهد چرخید. سازمان ملل نیز رژیم را محکوم خواهد کرد و ما مشروعیتِ یورش به ایران را به دست خواهیم آورد. از پای منشینید، ما بسیارانی را از پیش آماده کرده و به میان تان فرستاده ایم. شما و ما این رژیم را از میان برخواهیم داشت. شما با یاریِ ما کشورتان را آباد خواهید کرد و در آسایش و آرامش خواهید زیست. برای همگان آزادی خواهد بود، سرمایه ها به سوی ایران سرازیر خواهند شد، همگان کار خواهند داشت و باور بدارید جشنی بزرگ به پا خواهد گشت و سراسر منطقه را خشنود خواهید نمود.
نه، هزار بار نه!
خیابان نوردان، «بدانید و آگاه باشید» چنین نخواهد شد. جنگ خانگی به پا خواهد شد. هیچ خانواده ای بی کشته و بی مرده نخواهد ماند. از کُشته ها، پشته ها خواهیم داشت. داعشی های مجاهد و تجزیه طلبانِ مزدور، مسلحانه وارد بازی خواهند شد. در این میان گروه هایی مافیایی با سرعت برق شکل خواهند گرفت و دست به چاپیدن و تجاوز خواهند زد. سرمایه ها ربوده و دارایی های بیمانندِ تاریخی و گنج های شاهانهٔ موزه ها چپاول خواهند شد. از ایرانِ پاره پاره گشته، ویران شده و چاپیده هیچ به جا نخواهد ماند. میلیون ها ایرانی آواره و سرگردان به دنبالِ جایی برای خود و خانواده هایشان خواهند گشت. به هر تجاوز و پستی و بی آبرویی تن خواهند داد. در برابر هر ناکسی سر فرود خواهند آورد. برای لقمه ای نان از برای کودکانشان خود را خواهند فروخت. هیچکس با آن دیگری دوستی نخواهد کرد. هرکس به دنبالِ نجاتِ خود خواهد بود و از برای آن به هر تباهکاری ای دست خواهد زد. آن گاه که کشوری آنان را به خود راه دهد، ناچار خواهند بود هر کار پستی که به ایشان پیشنهاد می شود را بپذیرند. باید در آلونک ها و کلبه های بینوایانه، در میانِ دیگر مردمانی که آنان را چونان بیگانه و دشمن می شمارند و در میان دزدها، در میانِ معتادان و روسپی ها و قاچاق چی ها بزیند…
آری! این تازه زمانی است که جانِ سالم به در برند و به کشور میزبان برسند، چرا که بسیارانی در میانِ راه و در دریاها جان خواهند باخت، خوراک جانورانِ جنگل ها و دریاها خواهند شد. آری! این تصویر از فیلمی هالیوودی نیست، واقعیتی است دهشتبار در انتظار ایران و ایرانیان. دریغا! خیابان نوردانی که این راه را هموار می کنند، حتا دمی به این آیندهٔ نزدیک نمی اندیشند. شیدایانِ آشوبگر هماره خوش خیال اند و می پندارند با آنچه که می انجامند به کامیابی و شادکامی خواهند رسید. اما حتا یک نمونه هم در تاریخ نداریم که آشوب به آرامش، آسایش و شادکامی ره بِبَرَد. بیاییم بی کینه ورزی باهم به گپ و گفت نشینیم. بیاییم با هم بیندیشیم و هم افزایی کنیم. بیاییم و از هم بیاموزیم تا فریب مخوریم. بیاییم و پیش از رفتنِ به خیابان، در بارهٔ چرایی و چگونگیِ آن بیندیشیم. اگر نمی خواهیم رخنه گرانِ دسیسه پرداز، در خیابان ها، ما را به هر سو که می خواهند بکشانند، بیاییم و در بارهٔ راه ها و چاه ها درنگ کنیم. میهن را به باد ندهیم، دشمنانِ ایران را دوست مخوانیم. بیاییم و مگذاریم «وضعیت ایران جنگی شود». امریکا-اسرائیل را شادکام شان مکنیم.
نیندیشیده به خیابان نرویم. خیابان نمی اندیشد!
۲۴ دِی ۱۳۹۸
کانالِ فلسفیِ « تکانه »
#خسرو_یزدانی
#تکانه
@khosrowchanneن
Forwarded from Dr Alaei
🔶️ گفتمان وفاق نسبت به سواستفاده از اعتراضات هشدار می دهد!
🔸️دکتر محمدحسن علایی(جامعه شناس)
آیا ایران در عرصه بینالمللی بدخواه ندارد؟!
آیا نیروهای واگرا مترصد فرصت ننشسته اند؟!
آیا برخی گروهک ها و جریانات رویای نفوذ و سلطه در سر نمی پرورند؟!
آیا برخی قدرتهای جهانی و منطقه ای به دنبال ضربه به منافع ملی ما نیستند؟!
آیا ممکن نیست این اعتراضات بازیچه ی قدرت طلبی ها و دعواهای جناحی و سیاسی شوند؟!
و ...
و البته پرسش هایی دیگر با مضامینی دیگر
آیا زنان ما از فجایعی چون همین مورد مهسا آسیب های جدی ندیدند؟!
آیا آحاد ملت از چنین مواردی خشمناک و اندوهناک و خونین جگر نیستند؟!
آیا ما توانسته ایم نیازهای نسل جوان و سوژه مدرن را به رسمیت بشناسیم؟!
آیا توانسته ایم پاسدار خون شهدایی باشیم که جان شان را برای عزت ایران و ایرانی فدا کردند؟!
آیا میدانیم شمار کثیری از این مردم در شدیدترین فشارهای اقتصادی و معیشتی به سر می برند؟!
و ...
با یک رویکرد جامعهشناختی می توان یک سلسله از این دست پرسش ها را ردیف کرد؛ اما عجالتا به همین میزان اکتفا می کنم تا به طرح سخن اصلی این جستار بپردازم؛
و آن اینکه "گفتمان وفاق نسبت به توطئه ی سوءاستفاده گران و بدخواهان، از اعتراضات مردمی برای نیل به زیست انسانی تر ایرانیان هشدار می دهد!"
چنین مسائلی ورود اهل نظر و جامعه شناسان را می طلبد عامه مردم کمتر به پیامدهای کنش ها و واکنش های خویش می اندیشند کشور ما برای نیل به توسعه نیازمند ثبات و وفاق است. اگر چه راه دشواری در پیش است فروریختن دوباره نهادهای اجتماعی با وجود سواستفاده گران و سوداگران سیاسی به هیج وجه به نفع نسل های آینده نخواهد بود.
ایفای نقش سازنده از سوی روشنفکران، گروه های مرجع؛ اهل نظر؛ نیروهای گفتمان انقلاب؛ و ... در این شرایط خطیر بسیار حیاتیست.
🔸️دکتر محمدحسن علایی(جامعه شناس)
آیا ایران در عرصه بینالمللی بدخواه ندارد؟!
آیا نیروهای واگرا مترصد فرصت ننشسته اند؟!
آیا برخی گروهک ها و جریانات رویای نفوذ و سلطه در سر نمی پرورند؟!
آیا برخی قدرتهای جهانی و منطقه ای به دنبال ضربه به منافع ملی ما نیستند؟!
آیا ممکن نیست این اعتراضات بازیچه ی قدرت طلبی ها و دعواهای جناحی و سیاسی شوند؟!
و ...
و البته پرسش هایی دیگر با مضامینی دیگر
آیا زنان ما از فجایعی چون همین مورد مهسا آسیب های جدی ندیدند؟!
آیا آحاد ملت از چنین مواردی خشمناک و اندوهناک و خونین جگر نیستند؟!
آیا ما توانسته ایم نیازهای نسل جوان و سوژه مدرن را به رسمیت بشناسیم؟!
آیا توانسته ایم پاسدار خون شهدایی باشیم که جان شان را برای عزت ایران و ایرانی فدا کردند؟!
آیا میدانیم شمار کثیری از این مردم در شدیدترین فشارهای اقتصادی و معیشتی به سر می برند؟!
و ...
با یک رویکرد جامعهشناختی می توان یک سلسله از این دست پرسش ها را ردیف کرد؛ اما عجالتا به همین میزان اکتفا می کنم تا به طرح سخن اصلی این جستار بپردازم؛
و آن اینکه "گفتمان وفاق نسبت به توطئه ی سوءاستفاده گران و بدخواهان، از اعتراضات مردمی برای نیل به زیست انسانی تر ایرانیان هشدار می دهد!"
چنین مسائلی ورود اهل نظر و جامعه شناسان را می طلبد عامه مردم کمتر به پیامدهای کنش ها و واکنش های خویش می اندیشند کشور ما برای نیل به توسعه نیازمند ثبات و وفاق است. اگر چه راه دشواری در پیش است فروریختن دوباره نهادهای اجتماعی با وجود سواستفاده گران و سوداگران سیاسی به هیج وجه به نفع نسل های آینده نخواهد بود.
ایفای نقش سازنده از سوی روشنفکران، گروه های مرجع؛ اهل نظر؛ نیروهای گفتمان انقلاب؛ و ... در این شرایط خطیر بسیار حیاتیست.
مناظره_بیژن_عبدالکریمی_و_شهریار_زرشناس_آینده_ایران_آغاز_UyGUigQyWFc.mp4
33.4 MB
مناظره بیژن عبدالکریمی و شهریار زرشناس با موضوع «آینده ایران؛ آغاز جهش تمدنی یا آغاز فروپاشی؟» (۳۱ شهریور ۱۴۰۱)، نسخهٔ صوتی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مناظره بیژن عبدالکریمی و شهریار زرشناس با موضوع «آینده ایران؛ آغاز جهش تمدنی یا آغاز فروپاشی؟» (۳۱ شهریور ۱۴۰۱)
Forwarded from Dr Alaei
🔶️ملاحظاتی انتقادی پیرامون مناظره ی اخیر دکتر عبدالکریمی و دکتر زرشناس!
🔸️دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
التفات به مقتضیات یک برنامه ی مناظره آن هم وسط بحران های مبتلی به جامعه خود به تنهایی می تواند سنجه ای در اختیار مخاطب برای داوری صاحب سخن قرار دهد.
در حالی که جامعه شرایطی آنومیک؛ التهابی؛ و بسیار خطرناک و پر تهدید هم برای کنشگران و شهروندان و هم برای آینده ی کشور و منافع ملی را سپری می کند؛ رسانه بالاخره اقدام به برگزاری مناظراتی می کند که قدری به تبیین حوادث کمک کرده؛ احیانا از میزانی تاثيرگذاري بر جامعه برخوردار باشد. برنامه ی شبکه چهار سیما با عنوان "شیوه" (زاویه سابق) در واپسین ساعت شب ۳۱ شهریور به مناظره دکتر عبدالکریمی و دکتر زرشناس اختصاص داشت.
دکتر عبدالکریمی در افتتاح بحث به طرح مسئله خویش پرداخت که امهات بیانات ایشان به غفلت مسئولین و متولیان امر در مواجهه با نسل های جوان و نیازهای ایشان به عنوان سوژه مدرن اختصاص داشت هر چند ایشان نیروهای دلسوز گفتمان انقلاب را مخاطب خویش قرار داد. وی عدم مرزبندی گفتمان انقلاب با قشری اندیشی و خارجیگری را بسیار آسیب زا و هزینه بخش برای کشور معرفی کرد و البته طرح ایده ی فقدان نظام هستی شناختی جهان اسلام متناسب با زیست جهان جدید پایه های فلسفی محکمی برای درانداختن طرح سخنان نظامند ایشان را فراهم ساخته بود. از طرفی ایشان باری دیگر متذکر شد که با چنین مسائلی باید برخوردی متفکرانه صورت پذیرد و به هیج وجه در سطح سیاست و ایدئولوژی نمی توان برای حل این بحران ها و معضلات چاره جویی کرد. وی همچنین به توفیقات گفتمان انقلاب در تثبیت پایه های اقتدار در سطح بینالمللی اشاره داشت و همزمان به ناکامی و شکست این گفتمان در سطح فرهنگ و جامعه تذکار داد و نادیده انگاشتن اقتضائات طیف وسیعی از شهروندان (طبقه متوسط) را بسیار خطرناک توصیف کرد تا جایی که امکان مقابله با نظام سلطه جهانی بدون ایجاد وفاق در جامعه را امری منتفی قلمداد کرد و علت توفیق در دفاع مقدس را به یکدستی جامعه و حمایت همه ی اقشار جامعه از تصمیمات کلان منتسب دانست.
عبدالکریمی به وجود توامان دو ملت نوگرا و سنت گرا در ایران پس از مواجهه با مدرنیته اشاره کرد و عدم نمایندگی قدرت سیاسی از بخش نوگرای جامعه را پاشنه آشیل آن قلمداد کرد. به تعبیر دکتر عبدالکریمی رها کردن بخش نوگرا بدون مخاطب قرار دادن ایشان و گفتگو با آنان، بدون توجه به اقضائات سبک زندگی ایشان و بدون برآوردن حداقلی از سطح زندگی برای آنها، در واقع تقدیم دو دستی ایشان مخصوصا جوانان به برنامه های پروپاگاندای جرثومه های فساد هست. ایشان در بخشی دیگر از سخنان خویش به ضرورت برخورد با فسادهای کلان اقتصادی و پرهیز از قربانی کردن حقیقت در پای مصلحت آن هم در چنین شرایط خطیری اشاره کرد.
دکتر زرشناس نیز سه مولفه استقلال؛ عدالت و هویت را به عنوان سه آرمان معرفی کرد و ضمن دفاع از عملکردها در عنصر استقلال؛ اقدامات صورت گرفته در خصوص دو مولفه دیگر را رضایت بخش ندانست. البته پاره ای توضیحات طولانی که وقت بیشتری از زمان محدود مناظره را به خود اختصاص داد امکان طرح بحث های انضمامی تر متناسب با وضعیت اینجایی و اکنونی جامعه ی درگیر در بحران را از طرفین سلب کرد.
🔸️دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
التفات به مقتضیات یک برنامه ی مناظره آن هم وسط بحران های مبتلی به جامعه خود به تنهایی می تواند سنجه ای در اختیار مخاطب برای داوری صاحب سخن قرار دهد.
در حالی که جامعه شرایطی آنومیک؛ التهابی؛ و بسیار خطرناک و پر تهدید هم برای کنشگران و شهروندان و هم برای آینده ی کشور و منافع ملی را سپری می کند؛ رسانه بالاخره اقدام به برگزاری مناظراتی می کند که قدری به تبیین حوادث کمک کرده؛ احیانا از میزانی تاثيرگذاري بر جامعه برخوردار باشد. برنامه ی شبکه چهار سیما با عنوان "شیوه" (زاویه سابق) در واپسین ساعت شب ۳۱ شهریور به مناظره دکتر عبدالکریمی و دکتر زرشناس اختصاص داشت.
دکتر عبدالکریمی در افتتاح بحث به طرح مسئله خویش پرداخت که امهات بیانات ایشان به غفلت مسئولین و متولیان امر در مواجهه با نسل های جوان و نیازهای ایشان به عنوان سوژه مدرن اختصاص داشت هر چند ایشان نیروهای دلسوز گفتمان انقلاب را مخاطب خویش قرار داد. وی عدم مرزبندی گفتمان انقلاب با قشری اندیشی و خارجیگری را بسیار آسیب زا و هزینه بخش برای کشور معرفی کرد و البته طرح ایده ی فقدان نظام هستی شناختی جهان اسلام متناسب با زیست جهان جدید پایه های فلسفی محکمی برای درانداختن طرح سخنان نظامند ایشان را فراهم ساخته بود. از طرفی ایشان باری دیگر متذکر شد که با چنین مسائلی باید برخوردی متفکرانه صورت پذیرد و به هیج وجه در سطح سیاست و ایدئولوژی نمی توان برای حل این بحران ها و معضلات چاره جویی کرد. وی همچنین به توفیقات گفتمان انقلاب در تثبیت پایه های اقتدار در سطح بینالمللی اشاره داشت و همزمان به ناکامی و شکست این گفتمان در سطح فرهنگ و جامعه تذکار داد و نادیده انگاشتن اقتضائات طیف وسیعی از شهروندان (طبقه متوسط) را بسیار خطرناک توصیف کرد تا جایی که امکان مقابله با نظام سلطه جهانی بدون ایجاد وفاق در جامعه را امری منتفی قلمداد کرد و علت توفیق در دفاع مقدس را به یکدستی جامعه و حمایت همه ی اقشار جامعه از تصمیمات کلان منتسب دانست.
عبدالکریمی به وجود توامان دو ملت نوگرا و سنت گرا در ایران پس از مواجهه با مدرنیته اشاره کرد و عدم نمایندگی قدرت سیاسی از بخش نوگرای جامعه را پاشنه آشیل آن قلمداد کرد. به تعبیر دکتر عبدالکریمی رها کردن بخش نوگرا بدون مخاطب قرار دادن ایشان و گفتگو با آنان، بدون توجه به اقضائات سبک زندگی ایشان و بدون برآوردن حداقلی از سطح زندگی برای آنها، در واقع تقدیم دو دستی ایشان مخصوصا جوانان به برنامه های پروپاگاندای جرثومه های فساد هست. ایشان در بخشی دیگر از سخنان خویش به ضرورت برخورد با فسادهای کلان اقتصادی و پرهیز از قربانی کردن حقیقت در پای مصلحت آن هم در چنین شرایط خطیری اشاره کرد.
دکتر زرشناس نیز سه مولفه استقلال؛ عدالت و هویت را به عنوان سه آرمان معرفی کرد و ضمن دفاع از عملکردها در عنصر استقلال؛ اقدامات صورت گرفته در خصوص دو مولفه دیگر را رضایت بخش ندانست. البته پاره ای توضیحات طولانی که وقت بیشتری از زمان محدود مناظره را به خود اختصاص داد امکان طرح بحث های انضمامی تر متناسب با وضعیت اینجایی و اکنونی جامعه ی درگیر در بحران را از طرفین سلب کرد.
Forwarded from علیرضا علیدوست
💢هشدار درباره یک فاجعه ژئوپلیتیکی برای ایران
آرش رئیسینژاد
دکتر آرش رئیسی نژاد عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با اشاره به اینکه تسلط بر دالان زنگزور به محور باکو ـ آنکار هم قدرت ژئوپلیتیک و هم موقعیت ژئواکونومیک می دهد گفت: هم آنکارا و هم باکو به دنبال اشغال استان سینیوک و و یکپارچه کردن جمهوری باکو هستند و می خواهند این اقدام را با فرسایش موقعیت ژئولپیتیکی ایران به دست آورند.
به گفته رئیسی نژاد نوع جنگ و لشگر کشی باکو برای آزاد سازی سرزمین های اشغالی خود از دست ارمنستان که حق این کشور هم هست و ما هم در جنگ اخیر از آنها حمایت کردیم، سمت شمال نیست و بلکه هدف اصلی آنها محور جنوبی است.
رئیسی نژاد گفت: آنها به جد در تلاش برای رسیدن به استان سیونیک و دسترسی به نخجوان هستند. کاری که باکو می خواهد انجام دهد گرفتن استان سینیوک و قطع کردن مرز ایران و ارمنستان است.
این استاد دانشگاه تهران همچنین تاکید کرد: به نظر می رسد باکو در صدد است تا پس از حمله به جنوب و اشغال استان سیونیک، با یک میانجی گری غربی ـ ترکی، قره باغ را به ارمنستان بدهد و استان سیونیک که واصل سرزمین اصلی باکو و نخجوان است را بردارد.
وی افزود شواهدی در دست است که پاشینیان و حامیان او هم احتمالا به دلیل ضعف مفرط و فشارهای داخلی و بی تفاوتی روس ها به چنین طرحی رضایت دهند، در حالیکه این یک فاجعه برای ایران خواهد بود و موقعیت ژئوپلیتیک ایران را به شدت با خطر مواجه می سازد.
این استاد دانشگاه در ادامه افزود: متاسفانه گروههای ذی نفوذی در ایران وجود دارند که با علم به این خطرات رسما از باکو طرفداری می کنند و اجازه نمی دهند عمق خطر به درستی مشخص شود و هرچقدر هم افراد دلسوز هشدار می دهند که این دالان که به درستی دالان تورانی ناتو نام گرفته، نه تنها موجب خطرات ژئوپلیتیک از طریق بای پس کردن قلمرو ایران می شود بلکه خطرات سیاسی ـ امنیتی جدی برای کشورمان به همراه خواهد داشت چرا که اگر باکو موفق به این کار شود آن گاه به خاک ایران چشم طمع خواهد دوخت.
رئیسی نژاد اقدام باکو در اشغال استان مرزی ایران در ارمنستان را منوط به بروز تغییرات سیاسی عمده در ایران دانست و گفت: شک نکنید که باکو و ترکیه مترصد لحظه مناسب در سپهر سیاسی ایران هستند. تنها مخالف جدی این تغییرات ژئولیتیکی ایران است و لذا آنها صبر می کنند تا زمان مناسب برای اقدام فرا برسد.
این کارشناس مسائل ژئوپلیتیک با اشاره به اینکه جنگ دوم قره باغ نیز در میان سرگرمی آمریکا و جهان به انتخابات ریاست جمهوری این کشور رخ داد گفت: در این جا هم آنها صبر می کنند تا به محض اینکه یک اتفاق عمده در سیاست داخلی ایران رخ داد دست به اقدام بزنند.
به گفته رئیسی نژاد اگر باکو بتواند بدون مانع ، بعد از شوشی، استان سیونیک ارمنستان را اشغال کند بدون تردید گام بعدی و هدف بعدی آنها یکپارچکی ایران عزیز و چشم طمع دوختن به خاک ایران خواهد بود.
آرش رئیسینژاد
دکتر آرش رئیسی نژاد عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با اشاره به اینکه تسلط بر دالان زنگزور به محور باکو ـ آنکار هم قدرت ژئوپلیتیک و هم موقعیت ژئواکونومیک می دهد گفت: هم آنکارا و هم باکو به دنبال اشغال استان سینیوک و و یکپارچه کردن جمهوری باکو هستند و می خواهند این اقدام را با فرسایش موقعیت ژئولپیتیکی ایران به دست آورند.
به گفته رئیسی نژاد نوع جنگ و لشگر کشی باکو برای آزاد سازی سرزمین های اشغالی خود از دست ارمنستان که حق این کشور هم هست و ما هم در جنگ اخیر از آنها حمایت کردیم، سمت شمال نیست و بلکه هدف اصلی آنها محور جنوبی است.
رئیسی نژاد گفت: آنها به جد در تلاش برای رسیدن به استان سیونیک و دسترسی به نخجوان هستند. کاری که باکو می خواهد انجام دهد گرفتن استان سینیوک و قطع کردن مرز ایران و ارمنستان است.
این استاد دانشگاه تهران همچنین تاکید کرد: به نظر می رسد باکو در صدد است تا پس از حمله به جنوب و اشغال استان سیونیک، با یک میانجی گری غربی ـ ترکی، قره باغ را به ارمنستان بدهد و استان سیونیک که واصل سرزمین اصلی باکو و نخجوان است را بردارد.
وی افزود شواهدی در دست است که پاشینیان و حامیان او هم احتمالا به دلیل ضعف مفرط و فشارهای داخلی و بی تفاوتی روس ها به چنین طرحی رضایت دهند، در حالیکه این یک فاجعه برای ایران خواهد بود و موقعیت ژئوپلیتیک ایران را به شدت با خطر مواجه می سازد.
این استاد دانشگاه در ادامه افزود: متاسفانه گروههای ذی نفوذی در ایران وجود دارند که با علم به این خطرات رسما از باکو طرفداری می کنند و اجازه نمی دهند عمق خطر به درستی مشخص شود و هرچقدر هم افراد دلسوز هشدار می دهند که این دالان که به درستی دالان تورانی ناتو نام گرفته، نه تنها موجب خطرات ژئوپلیتیک از طریق بای پس کردن قلمرو ایران می شود بلکه خطرات سیاسی ـ امنیتی جدی برای کشورمان به همراه خواهد داشت چرا که اگر باکو موفق به این کار شود آن گاه به خاک ایران چشم طمع خواهد دوخت.
رئیسی نژاد اقدام باکو در اشغال استان مرزی ایران در ارمنستان را منوط به بروز تغییرات سیاسی عمده در ایران دانست و گفت: شک نکنید که باکو و ترکیه مترصد لحظه مناسب در سپهر سیاسی ایران هستند. تنها مخالف جدی این تغییرات ژئولیتیکی ایران است و لذا آنها صبر می کنند تا زمان مناسب برای اقدام فرا برسد.
این کارشناس مسائل ژئوپلیتیک با اشاره به اینکه جنگ دوم قره باغ نیز در میان سرگرمی آمریکا و جهان به انتخابات ریاست جمهوری این کشور رخ داد گفت: در این جا هم آنها صبر می کنند تا به محض اینکه یک اتفاق عمده در سیاست داخلی ایران رخ داد دست به اقدام بزنند.
به گفته رئیسی نژاد اگر باکو بتواند بدون مانع ، بعد از شوشی، استان سیونیک ارمنستان را اشغال کند بدون تردید گام بعدی و هدف بعدی آنها یکپارچکی ایران عزیز و چشم طمع دوختن به خاک ایران خواهد بود.
Forwarded from sina
«انقلاب نابهنگام، فرجامی دردناک برای مردم»
با یاد خدا
جناب آقای بیژن عبدالکریمی
سلام؛
در ابتدای سخن، قصد دارم همایشی را به یادتان آورم که با موضوع «شوراها و مردم سالاری دینی» در اردیبهشت سال 1398 برگزار گردید. همایشی که علیرغم میل باطنی اما به اصرار یکی از دانشجویانتان که به فرموده شما: «از بزرگواران و اصحاب جبهه و جنگ و از جانبازان و نیروهای صدیق انقلاب» است، شما را در برابر بخشی از سیاسیون منطقه شمیرانات قرار داد، لیکن استدلال شما چنین بود که ادبیاتتان، ادبیات فلسفه است و نه ادبیات بروکراتیک. به هر حال دقایقی، نطق به تقریر حقیقت گشودید، که بیگمان به مذاق برخی مخاطبان خوش نیامد و منجرّ به اخراج شما از دانشگاه شد. البته حُسنش آن شد، معلّمی که پیشتر در جمع دانشگاهیان شناخته شده بود، بیشتر در میان مردم عادی شهرت یافت و البته محبوبیت.
پیش از اینکه آغاز به تحریر این مکتوب کنم، باید اذعان دارم، قصدی برای لغزان کردن زمینی که بر آن قدم می گذارید را ندارم، که من کسی نباشم تا توان لرزاندن بید تنومند حوزه ی اندیشه و خرد را داشته باشم. همچنین لازم می دانم که بگویم گرچه نگارشم خطاب به شما است، اما «من به در گویم ولیکن بشنوند، نکته ها را مو به مو دیوارها».
کنون به یاد آرید، در آن جلسه چه اظهار داشتید؟ فرمایش شما در بخشی از سخنان چنین بود که در حوادث سال ۸۸ علیرغم اینکه اعتقادی به حضور در خیابان نداشتید، برای مراقبت و کنترل فرزندان خود به خیابان رفته و دو بار هم کتک خوردید. در مورد بیانیه ها و اعلامیه های جنبش سبز و توقع فرزندتان برای امضای شما به عنوان یک استاد دانشگاه صحبت کردید. اما ایشان با ترس و لرز اما مسئولانه و شجاعانه به شما گفت: «بابا فکر نمی کنید شما هم مصداق همان حرف شریعتی شدید که فلاسفه پفیوزان تاریخ اند؟!». فرزندتان به شما گفت پفیوز، اما خدا را شاکر بودید و از این ناسزا لذت بردید که او، خود را مکلّف و مسئول نسبت به سرنوشت مردم خویش می داند و اما بدین سبب مخاطبم را شما ساختم، چرا که من و خیل عظیمی از جوانان این سرزمین همچون فرزند شما، خود را نسبت به سرنوشت مردم مسئول می دانند و این گونه خواستم لذت شما را دوچندان کنم.
حال قصد دارم قلمم را به سمت شما جهت دهم. خوب می دانم که در درون خود، دغدغه ی تحقق آزادی و عدالت دارید و خوب می دانم که برای تحقق آزادی و عدالت، این کلمات و مفاهیم ارزنده ای که در حکومتهای استبدادی و توتالیتر، به مسلخ برده می شود تا به آن جامه ای مجعول و تهی از معنای اصیل بپوشانند، می بایست هزینه داد و اما چرا ما توده های مردم. چرا عالمان و روشنفکران نه؟! ارجاعتان می دهم به خطابه ی مولا حسین در مِنا و در برابر اصحاب و انصار، که دو سال پیش از مرگ معاویه ایراد کردند و در بخشی از آن، خطاب به علمای تمام دوران ها فرمودند: «... وَ لَا فِي مَنْزِلَتِكُمْ تَعْمَلُونَ...».
با یاد خدا
جناب آقای بیژن عبدالکریمی
سلام؛
در ابتدای سخن، قصد دارم همایشی را به یادتان آورم که با موضوع «شوراها و مردم سالاری دینی» در اردیبهشت سال 1398 برگزار گردید. همایشی که علیرغم میل باطنی اما به اصرار یکی از دانشجویانتان که به فرموده شما: «از بزرگواران و اصحاب جبهه و جنگ و از جانبازان و نیروهای صدیق انقلاب» است، شما را در برابر بخشی از سیاسیون منطقه شمیرانات قرار داد، لیکن استدلال شما چنین بود که ادبیاتتان، ادبیات فلسفه است و نه ادبیات بروکراتیک. به هر حال دقایقی، نطق به تقریر حقیقت گشودید، که بیگمان به مذاق برخی مخاطبان خوش نیامد و منجرّ به اخراج شما از دانشگاه شد. البته حُسنش آن شد، معلّمی که پیشتر در جمع دانشگاهیان شناخته شده بود، بیشتر در میان مردم عادی شهرت یافت و البته محبوبیت.
پیش از اینکه آغاز به تحریر این مکتوب کنم، باید اذعان دارم، قصدی برای لغزان کردن زمینی که بر آن قدم می گذارید را ندارم، که من کسی نباشم تا توان لرزاندن بید تنومند حوزه ی اندیشه و خرد را داشته باشم. همچنین لازم می دانم که بگویم گرچه نگارشم خطاب به شما است، اما «من به در گویم ولیکن بشنوند، نکته ها را مو به مو دیوارها».
کنون به یاد آرید، در آن جلسه چه اظهار داشتید؟ فرمایش شما در بخشی از سخنان چنین بود که در حوادث سال ۸۸ علیرغم اینکه اعتقادی به حضور در خیابان نداشتید، برای مراقبت و کنترل فرزندان خود به خیابان رفته و دو بار هم کتک خوردید. در مورد بیانیه ها و اعلامیه های جنبش سبز و توقع فرزندتان برای امضای شما به عنوان یک استاد دانشگاه صحبت کردید. اما ایشان با ترس و لرز اما مسئولانه و شجاعانه به شما گفت: «بابا فکر نمی کنید شما هم مصداق همان حرف شریعتی شدید که فلاسفه پفیوزان تاریخ اند؟!». فرزندتان به شما گفت پفیوز، اما خدا را شاکر بودید و از این ناسزا لذت بردید که او، خود را مکلّف و مسئول نسبت به سرنوشت مردم خویش می داند و اما بدین سبب مخاطبم را شما ساختم، چرا که من و خیل عظیمی از جوانان این سرزمین همچون فرزند شما، خود را نسبت به سرنوشت مردم مسئول می دانند و این گونه خواستم لذت شما را دوچندان کنم.
حال قصد دارم قلمم را به سمت شما جهت دهم. خوب می دانم که در درون خود، دغدغه ی تحقق آزادی و عدالت دارید و خوب می دانم که برای تحقق آزادی و عدالت، این کلمات و مفاهیم ارزنده ای که در حکومتهای استبدادی و توتالیتر، به مسلخ برده می شود تا به آن جامه ای مجعول و تهی از معنای اصیل بپوشانند، می بایست هزینه داد و اما چرا ما توده های مردم. چرا عالمان و روشنفکران نه؟! ارجاعتان می دهم به خطابه ی مولا حسین در مِنا و در برابر اصحاب و انصار، که دو سال پیش از مرگ معاویه ایراد کردند و در بخشی از آن، خطاب به علمای تمام دوران ها فرمودند: «... وَ لَا فِي مَنْزِلَتِكُمْ تَعْمَلُونَ...».
Forwarded from sina
آری! حسین بر عالمان و روشن ضمیران و آگاهان تاریخ نهیب می زند که بایسته ی شأن و منزلت و مسئولیتتان کاری کنید. من کلام حافظ را به شما یادآوری می کنم:
«عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش که یک کرشمه تلافی صـد جفا بکند
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آن که خدمت جام جهان نما بکند»
جناب عبدالکریمی من هم چون شما جامعه مدنی ایران را نحیف می دانم. اما مسببان این تکیدگی را که یا چه بدانیم؟ من هم چون شما از فجایع انقلاب زودرس واهمه دارم! زایشی که به وقتش روی ندهد غیر طبیعی است و این زایش زودرس با درد و رنج و خون ریزی زیاد، نهایتاً منجرّ به مرگ مادر و فرزند می شود. به تلمیح و استعاره می گویم، چند سال باید بگذرد تا کتاب «نسبت مابعدالطبیعه و فلسفه سیاسی در افلاطون» توسط توده مردم خوانده شود تا آگاه گردند. غرض، کوچک انگاری فعل شما و سوق دادنتان به سمت تحریر و تقریر عوام پسندانه نیست، اما چرا اندیشه های بزرگ را به زبان قوم خود بیان ندارید؟ مگر نه اینست که به قول «شمع»، روشنفکر در جامعه ی خویش، رسالتی پیامبرگونه دارد؟
جناب عبدالکریمی، امیرالمؤمنین، در خطبه ای که ناتمام ماند، فرمود: «ای پسر عباس این آتشی بود که از درون شعله کشید»، و اما چه گفت از آن فرد یا افرادی که آنقدر چپاول کردند از بیت المال تا مردم علیه او قیام کردند و سرنگونش ساختند؟!
نقل به مضمون از فیلسوفی می گویم که می گفت، انقلابی که برای رهایی باشد و برای تحقق نیازها و اصول اولیه، با شکست مواجه می شود و پیروزی را از آن مردمی می بیند که کنش مؤثر و مثبتی در عرصه ی عمومی دارند و در تصمیمات مربوط به سرنوشتشان سهیم هستند و به قول شما مشارکت دارند نه شرکت. اما از شما می پرسم، حال اگر حکومتی شقّ دوم را نپذیرفته، و هر روزنه ای را بر تابش نور ببندد و چنان تهی از زر شود، که دست تطاول به مال مردم دراز کند و تزویرش برای مردم افشا شده باشد و همچون مستأصلی که در تنگنا فتاده، به هر ریسمان نامشروعی چنگ می زند، آیا برایش ابزاری جز زور مانده است؟ آیا حکومتی، که مشروعیت خود را از سوی خدا می داند و اولویتش حفظ یک نظام ایدئولوژیک دینی است و حتی دموکراسی را تشریفاتی برای جلوگیری از هجمه های خارجی می داند و تنگ نظری را به حدّی رسانده که حتی منتقد و نه معترض خود را با فحاشی های ادیبانه می نوازد و یا به بند می کشد و یا صدایش را در نطفه خفه می کند، آیا برایش ابزاری جز زور مانده است؟
من به عنوان فرزند کوچک این ملت، به عنوان شخصی که چون فرزند شما برای سرنوشت مردم دغدغه دارد، از شما تقاضا دارم که تا بیش از این دیر نشده، چاره ای بیاندیشید. شاید به خود بگویید ای کاش پا در این عرصه ی خطیر نگذارده بودم، اما کنون که به جبر یا اختیار در این برهه از تاریخ ایستاده اید به عنوان یک روشنفکر و خردمند، مسئولید.
خوب می دانید که توده ی مردم از سیاسیون بریده اند. شما و چندی دیگر از اساتید، که هنوز در میان بسیاری از دانشگاهیان دلسوز کشور و برخی مردم حقیقت طلب، محبوبیت دارید، چاره ای بیاندیشید و در کنار مردم بمانید تا دلگرمی ای برایشان به ارمغان آورده باشید. می گویید گفتمان؟ مگر غیر از این است که حکومت گفتگوی مردم با خود را بر نمی تابد و صرفا از مردم، برای مقاصد خود و قدرت طلبی، استفاده ی ابزاری می کند! من نمی دانم چه باید کرد، اما به یقین می دانم حضور در خیابان هزینه ی سنگینی برای کشوری دارد که متشکل از آحاد مردم است.
جناب عبدالکریمی، بس است هزینه دادن های مردم ما در طول تاریخ این کشور. بس است کشته شدن های پی در پی کودکان ده ساله و نوجوانان هجده ساله. بس است به تاراج بردن حیثیت و عزّت بانوان این سرزمین. شما را به خدا قسم برای حکومتی که، تا جوی ها را پر از خون نکند، پا عقب نمی کشد، گفتگوهای درون دانشگاهی را رها کنید، و برای گفتگوی مردم و حکومت در جایگاهی برابر، چاره ای بیاندیشید، تا بیش از این خون فرزندان این سرزمین ریخته نشود. غور کردن در نظریه های افلاطون و نیچه و هگل و هایدگر، در این برهه ی تاریخی و سرنوشت ساز اگر دردی را دوا می کند، چنان یک پراگماتیست به کار ببندید. چه بخواهیم چه نخواهیم، حقیقت در این جبر تاریخی و جغرافیایی که گرفتارش هستیم، چیزی جز ایستادن درکنار آحاد مردم نیست. مگر هگل را تکریم نکردید برای این جمله که: «بدا به حال ایده هایی که تاریخ از آنها حمایت نمی کند». پس من می گویم بدا به حال اساتید، روشنفکران و خردمندانی که در دانشگاه سنگر گرفته و تاریخ از ایده هایشان حمایت نمی کند. بدا به حال کسانی که نان خود را به عقایدشان گره زده اند.
«عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش که یک کرشمه تلافی صـد جفا بکند
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آن که خدمت جام جهان نما بکند»
جناب عبدالکریمی من هم چون شما جامعه مدنی ایران را نحیف می دانم. اما مسببان این تکیدگی را که یا چه بدانیم؟ من هم چون شما از فجایع انقلاب زودرس واهمه دارم! زایشی که به وقتش روی ندهد غیر طبیعی است و این زایش زودرس با درد و رنج و خون ریزی زیاد، نهایتاً منجرّ به مرگ مادر و فرزند می شود. به تلمیح و استعاره می گویم، چند سال باید بگذرد تا کتاب «نسبت مابعدالطبیعه و فلسفه سیاسی در افلاطون» توسط توده مردم خوانده شود تا آگاه گردند. غرض، کوچک انگاری فعل شما و سوق دادنتان به سمت تحریر و تقریر عوام پسندانه نیست، اما چرا اندیشه های بزرگ را به زبان قوم خود بیان ندارید؟ مگر نه اینست که به قول «شمع»، روشنفکر در جامعه ی خویش، رسالتی پیامبرگونه دارد؟
جناب عبدالکریمی، امیرالمؤمنین، در خطبه ای که ناتمام ماند، فرمود: «ای پسر عباس این آتشی بود که از درون شعله کشید»، و اما چه گفت از آن فرد یا افرادی که آنقدر چپاول کردند از بیت المال تا مردم علیه او قیام کردند و سرنگونش ساختند؟!
نقل به مضمون از فیلسوفی می گویم که می گفت، انقلابی که برای رهایی باشد و برای تحقق نیازها و اصول اولیه، با شکست مواجه می شود و پیروزی را از آن مردمی می بیند که کنش مؤثر و مثبتی در عرصه ی عمومی دارند و در تصمیمات مربوط به سرنوشتشان سهیم هستند و به قول شما مشارکت دارند نه شرکت. اما از شما می پرسم، حال اگر حکومتی شقّ دوم را نپذیرفته، و هر روزنه ای را بر تابش نور ببندد و چنان تهی از زر شود، که دست تطاول به مال مردم دراز کند و تزویرش برای مردم افشا شده باشد و همچون مستأصلی که در تنگنا فتاده، به هر ریسمان نامشروعی چنگ می زند، آیا برایش ابزاری جز زور مانده است؟ آیا حکومتی، که مشروعیت خود را از سوی خدا می داند و اولویتش حفظ یک نظام ایدئولوژیک دینی است و حتی دموکراسی را تشریفاتی برای جلوگیری از هجمه های خارجی می داند و تنگ نظری را به حدّی رسانده که حتی منتقد و نه معترض خود را با فحاشی های ادیبانه می نوازد و یا به بند می کشد و یا صدایش را در نطفه خفه می کند، آیا برایش ابزاری جز زور مانده است؟
من به عنوان فرزند کوچک این ملت، به عنوان شخصی که چون فرزند شما برای سرنوشت مردم دغدغه دارد، از شما تقاضا دارم که تا بیش از این دیر نشده، چاره ای بیاندیشید. شاید به خود بگویید ای کاش پا در این عرصه ی خطیر نگذارده بودم، اما کنون که به جبر یا اختیار در این برهه از تاریخ ایستاده اید به عنوان یک روشنفکر و خردمند، مسئولید.
خوب می دانید که توده ی مردم از سیاسیون بریده اند. شما و چندی دیگر از اساتید، که هنوز در میان بسیاری از دانشگاهیان دلسوز کشور و برخی مردم حقیقت طلب، محبوبیت دارید، چاره ای بیاندیشید و در کنار مردم بمانید تا دلگرمی ای برایشان به ارمغان آورده باشید. می گویید گفتمان؟ مگر غیر از این است که حکومت گفتگوی مردم با خود را بر نمی تابد و صرفا از مردم، برای مقاصد خود و قدرت طلبی، استفاده ی ابزاری می کند! من نمی دانم چه باید کرد، اما به یقین می دانم حضور در خیابان هزینه ی سنگینی برای کشوری دارد که متشکل از آحاد مردم است.
جناب عبدالکریمی، بس است هزینه دادن های مردم ما در طول تاریخ این کشور. بس است کشته شدن های پی در پی کودکان ده ساله و نوجوانان هجده ساله. بس است به تاراج بردن حیثیت و عزّت بانوان این سرزمین. شما را به خدا قسم برای حکومتی که، تا جوی ها را پر از خون نکند، پا عقب نمی کشد، گفتگوهای درون دانشگاهی را رها کنید، و برای گفتگوی مردم و حکومت در جایگاهی برابر، چاره ای بیاندیشید، تا بیش از این خون فرزندان این سرزمین ریخته نشود. غور کردن در نظریه های افلاطون و نیچه و هگل و هایدگر، در این برهه ی تاریخی و سرنوشت ساز اگر دردی را دوا می کند، چنان یک پراگماتیست به کار ببندید. چه بخواهیم چه نخواهیم، حقیقت در این جبر تاریخی و جغرافیایی که گرفتارش هستیم، چیزی جز ایستادن درکنار آحاد مردم نیست. مگر هگل را تکریم نکردید برای این جمله که: «بدا به حال ایده هایی که تاریخ از آنها حمایت نمی کند». پس من می گویم بدا به حال اساتید، روشنفکران و خردمندانی که در دانشگاه سنگر گرفته و تاریخ از ایده هایشان حمایت نمی کند. بدا به حال کسانی که نان خود را به عقایدشان گره زده اند.
Forwarded from sina
در آخر اقرار می کنم که نه حتی فلسفه دانم و نه خود را در حدی می بینم که با شما به مباحثه بپردازم و نه نیازی به مباحثه با من هست. اما به یقین می دانم من هم، چون فرزند شما دغدغه سرنوشت زنان و مردان سرزمینم را دارم. به شرط حیات، از قلم و سخن شما می آموزم، اما کاری کنید که از عمل شما در جایگاهی که هستید هم بیاموزم. یا رها کنید و گوشه نشینی پیشه کنید همچون کسانی که به حسین بن علی راه بادیه رفتن را پیشنهاد دادند یا چاره ای بیندیشید که داغ بر داغ فزون نگردد.
گرچه فرسودم قلمی در این عریضه تا نکته ای را بیان دارم، که ای کاش به دیدگانتان برسد، اما چه توان کرد که شاعری بزرگ می تواند تمام این قلم فرسایی ها را با چند کلمه ترقیم کند.
زمین تهی ست ز رندان؛
همین توئی تنها
که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی.
بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان:
«حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی»
والسلام
🖌م.محمدی
گرچه فرسودم قلمی در این عریضه تا نکته ای را بیان دارم، که ای کاش به دیدگانتان برسد، اما چه توان کرد که شاعری بزرگ می تواند تمام این قلم فرسایی ها را با چند کلمه ترقیم کند.
زمین تهی ست ز رندان؛
همین توئی تنها
که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی.
بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان:
«حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی»
والسلام
🖌م.محمدی
Forwarded from اندیشکده خرد (Amir Dabirimehr)
۵ پیشنهاد به ۹ نفر برای پایان۶ نا آرامی ها
امیر دبیری مهر
خطاب من در این نامه افراد زیر هستند.
اقایان ابراهیم رییسی ، قالیباف ، محسنی اژه ای، علی شمخانی ،حسین اشتری ، حسین سلامی ، وحیدی ، کاظمی و خطیب هستند که مهمترین مسوولیت را در قبال مدیریت بحران پیش امده در کشور را دارند آقایان به ترتیب رییس شورای عالی امنیت ملی ، رییس قوه مقننه، رییس قوه قضاییه،دبیر شورای عالی امنیت ملی، فرمانده کل انتظامی کشور، فرمانده کل سپاه، رییس وزیر کشور وشورای امنیت ،رییس سازمان اطلاعات سپاه و وزیر اطلاعات هستند و طبق قانون و شرع در کنترل نا ارامی های اخیر
مهمترین نقش را دارند.
برادران گرامی
در بیست سال اخیر در مقاطع مختلف بعنوان یک پژوهشگر معتمد و البته مستقل با اغلب شما مسوولین محترم درباره مسایل مختلف مربوط به تحولات اجتماعی و حکمرانی کارآمد سخن گفته ام و شاهد هستید که در نوشته ها و تحقیقات و سخنانم بارها هشدار دادم اگر چنین کنید و چنان نکنید چه خواهد شد و متاسفانه این روزها شاهد برخی از ان روز مباداها هستیم و اما بعد
اولا باید بپذیرید که در بخشی از جامعه بویژه نسل جدید نارضایتی انباشته توام با خشمی برامده از ناکامی وجود دارد که مرگ مرحومه مهسا امینی مانند جرقه ای انبار این باروت را روشن کرد....بنابر این در نخستین اقدام فضایی را برای تخلیه ی این خشم و عصبانیت ایجاد کنید و این مهم را به فردا موکول نکنید.
دوما اجازه ندهید ماموران موظف و نیروهای خودسر تحت تاثیر احساسات و خود تکلیف پنداری دست به رفتارهای خشونت بار بویژه علیه زنان و دختران بزنند این کار مانند ریختن بنزین روی اتش خشم عمومی است. وقتی رفتار خشن خطرناک است تکلیف خطر تیر اندازی و کشتن احتمالی معترضین روشن است که من با شناختی که از شما دارم با ان مخالف هستید.
سوم اجازه ندهید با فیلتراسیون و مسدود سازی جریان اطلاعات در داخل و بین مردم جریان خبر رسانی و تحلیل دست رسانه های مغرض و بیگانه قرارگیرد...افات ازاد بودن جریان اطلاع رسانی به مراتب کمتر از خطر یکسویه شدن ان است . ضمن اینکه فضای مجازی بخشی از خشم عمومی را مهار می کند و مسدود شدن ان زیان بار تر است. مراقب مشورت ادمهای کوته نظر و خام و هیجان زده باشید.
چهارم همه شما طبق برنامه زمانی با مردم صحبت کنید در صورت نیاز عذرخواهی کنید...باور کنید این نشانه ضعف نیست نشانه ادب و تدبیر است یکی از علل تشدید بحران اخیر این است که هیچ کس حاضر به عذرخواهی نشده است. در صحبت با مردم به نقص سیاست ها و اشکالات بنیادین روشهای اجرایی مانند گشت ارشاد اعتراف کنید..اینطور همدلی خود را با ولی نعمتان خود نشان خواهید داد....به والله لجبازی و همدل و همراه نبودن با مردم نشانه ثبات قدم نیست...
پنجم بجای نسبت دادن اعتراضات به بیگانگان و اغتشاشگر خواندن معترضین که ترفند نخ نما و قدیمی شده با کار اطلاعاتی دقیق نفوذی های تخریب گر که تحت پوشش معترض و همچنین نیروهای خودسر که تحت عنوان حزب اللهی و بسیجی در میدان حضور دارند و بر اتش خشونت می دمند را شناسایی و دست شان را طبق قانون از میدان اعتراض ها و تجمعات کوتاه کنید و بگذارید معترضین فریاد خودشان را بزنند و شما تامین کننده امنیت انها باشید.
و اخر اینکه روزها و شب های سختی پیش روست... اجازه ندهید بیش از این مردم به جان هم بیفتند... جوان و نوجوان معترض فرزند ماست نیروی پلیس و امنیتی و پاسدار هم فرزند ماست....چرا بخاطر فقدان تدبیر و عقلانیت باید خشم و خشونت و زور طرفین رو در روی هم قرار گیرد و داغی بر داغ های کشور افزوده شود....خسارتهای مالی ناشی از این شلوغی ها به کنار هر چند کل ان فدای سر یک تار موی یک ایرانی ... به اینده ایران بیندیشید به فقری که هنوز هست...به جهلی که هست و عزتی که خدشه دار شده ... مبادا روزمرگی ها نگاه ما به اینده را تیره نکند...
والسلام
https://t.me/andishkadeye_kherad
امیر دبیری مهر
خطاب من در این نامه افراد زیر هستند.
اقایان ابراهیم رییسی ، قالیباف ، محسنی اژه ای، علی شمخانی ،حسین اشتری ، حسین سلامی ، وحیدی ، کاظمی و خطیب هستند که مهمترین مسوولیت را در قبال مدیریت بحران پیش امده در کشور را دارند آقایان به ترتیب رییس شورای عالی امنیت ملی ، رییس قوه مقننه، رییس قوه قضاییه،دبیر شورای عالی امنیت ملی، فرمانده کل انتظامی کشور، فرمانده کل سپاه، رییس وزیر کشور وشورای امنیت ،رییس سازمان اطلاعات سپاه و وزیر اطلاعات هستند و طبق قانون و شرع در کنترل نا ارامی های اخیر
مهمترین نقش را دارند.
برادران گرامی
در بیست سال اخیر در مقاطع مختلف بعنوان یک پژوهشگر معتمد و البته مستقل با اغلب شما مسوولین محترم درباره مسایل مختلف مربوط به تحولات اجتماعی و حکمرانی کارآمد سخن گفته ام و شاهد هستید که در نوشته ها و تحقیقات و سخنانم بارها هشدار دادم اگر چنین کنید و چنان نکنید چه خواهد شد و متاسفانه این روزها شاهد برخی از ان روز مباداها هستیم و اما بعد
اولا باید بپذیرید که در بخشی از جامعه بویژه نسل جدید نارضایتی انباشته توام با خشمی برامده از ناکامی وجود دارد که مرگ مرحومه مهسا امینی مانند جرقه ای انبار این باروت را روشن کرد....بنابر این در نخستین اقدام فضایی را برای تخلیه ی این خشم و عصبانیت ایجاد کنید و این مهم را به فردا موکول نکنید.
دوما اجازه ندهید ماموران موظف و نیروهای خودسر تحت تاثیر احساسات و خود تکلیف پنداری دست به رفتارهای خشونت بار بویژه علیه زنان و دختران بزنند این کار مانند ریختن بنزین روی اتش خشم عمومی است. وقتی رفتار خشن خطرناک است تکلیف خطر تیر اندازی و کشتن احتمالی معترضین روشن است که من با شناختی که از شما دارم با ان مخالف هستید.
سوم اجازه ندهید با فیلتراسیون و مسدود سازی جریان اطلاعات در داخل و بین مردم جریان خبر رسانی و تحلیل دست رسانه های مغرض و بیگانه قرارگیرد...افات ازاد بودن جریان اطلاع رسانی به مراتب کمتر از خطر یکسویه شدن ان است . ضمن اینکه فضای مجازی بخشی از خشم عمومی را مهار می کند و مسدود شدن ان زیان بار تر است. مراقب مشورت ادمهای کوته نظر و خام و هیجان زده باشید.
چهارم همه شما طبق برنامه زمانی با مردم صحبت کنید در صورت نیاز عذرخواهی کنید...باور کنید این نشانه ضعف نیست نشانه ادب و تدبیر است یکی از علل تشدید بحران اخیر این است که هیچ کس حاضر به عذرخواهی نشده است. در صحبت با مردم به نقص سیاست ها و اشکالات بنیادین روشهای اجرایی مانند گشت ارشاد اعتراف کنید..اینطور همدلی خود را با ولی نعمتان خود نشان خواهید داد....به والله لجبازی و همدل و همراه نبودن با مردم نشانه ثبات قدم نیست...
پنجم بجای نسبت دادن اعتراضات به بیگانگان و اغتشاشگر خواندن معترضین که ترفند نخ نما و قدیمی شده با کار اطلاعاتی دقیق نفوذی های تخریب گر که تحت پوشش معترض و همچنین نیروهای خودسر که تحت عنوان حزب اللهی و بسیجی در میدان حضور دارند و بر اتش خشونت می دمند را شناسایی و دست شان را طبق قانون از میدان اعتراض ها و تجمعات کوتاه کنید و بگذارید معترضین فریاد خودشان را بزنند و شما تامین کننده امنیت انها باشید.
و اخر اینکه روزها و شب های سختی پیش روست... اجازه ندهید بیش از این مردم به جان هم بیفتند... جوان و نوجوان معترض فرزند ماست نیروی پلیس و امنیتی و پاسدار هم فرزند ماست....چرا بخاطر فقدان تدبیر و عقلانیت باید خشم و خشونت و زور طرفین رو در روی هم قرار گیرد و داغی بر داغ های کشور افزوده شود....خسارتهای مالی ناشی از این شلوغی ها به کنار هر چند کل ان فدای سر یک تار موی یک ایرانی ... به اینده ایران بیندیشید به فقری که هنوز هست...به جهلی که هست و عزتی که خدشه دار شده ... مبادا روزمرگی ها نگاه ما به اینده را تیره نکند...
والسلام
https://t.me/andishkadeye_kherad
Telegram
اندیشکده خرد
امیر دبیری مهر
پژوهشگر و دانشور علوم انسانی
رییس موسسه علمی و پژوهشی مطالعات و بررسی های سیاسی و رسانه ای
«اندیشه و قلم »
این کانال آگهی می پذیرد
تماس با ادمین
@amirmedya
www.dabirimehr.ir
پژوهشگر و دانشور علوم انسانی
رییس موسسه علمی و پژوهشی مطالعات و بررسی های سیاسی و رسانه ای
«اندیشه و قلم »
این کانال آگهی می پذیرد
تماس با ادمین
@amirmedya
www.dabirimehr.ir
https://www.aparat.com/v/zuwDd
مصاحبه داش فرید صلواتی با بیژن عبدالکریمی در اصفهان (26 شهریور 1401)
مصاحبه داش فرید صلواتی با بیژن عبدالکریمی در اصفهان (26 شهریور 1401)
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
گفتگوی فرید صلواتی با دکتر بیژن عبدالکریمی
گفتگوی داش فرید صلواتی با دکتر بیژن عبدالکریمی
Forwarded from Tarane F
🌺زنی به عظمت اقیانوس
06 مهر 1401
احمد زیدآبادی
نویسنده و مشاور هممیهن
یادنوشتی برای زریدخت عطایی همسر مهندس عزتالله سحابی
در این روزهای ناآرام، زنی در جوار قبر همسر و دخترش بیسروصدا در آغوش خاک غنود. زریدخت عطایی، همسر زندهیاد عزتالله سحابی و مادر هاله، در فضای آکنده از مبارزه و سیاست در درون خانوادهاش، زنی «اهل زندگی» بود. زندگی برای او اما روزمرگی نبود. در محیط همواره متلاطم و ناامن و سرشار از رنج و مصیبتِ خانوادگیاش، در نهایتِ خوشسلیقگی و پاکیزگی، در تدبیر بهینۀ منزل میکوشید درحالیکه سرمشقی از صلابت و عظمت و شکوه و استقلال شخصیت و مظهرِ عالی طبعی بلند و منیع بود. زریخانم به ندرت حرف میزد و معمولاً ساکت بود، ولی با جملات کوتاه و نادرش به همه میفهماند که از امور کوچک و پست و حقیر و ضعیف بیزار است و فقط صورتِ متین و مقاوم و زیبای هر امری را میپسندد. در این مورد اهل تعارف و تکلف نبود و به کارهای کوچک و شخصیتهای ضعیف، روی خوش نشان نمیداد. در بیان استقلال شخصیت او همین نکته بس که در محیطی مذهبی، حجابش را خودش انتخاب کرده بود و در این باره گوشش به نقنقهای گاه و بیگاه اطرافیان بدهکار نبود. زریخانم بدون آنکه علاقۀ مستقیمی به مبارزه و سیاست نشان دهد، درد و رنج سالهای متمادی زندان همسرش را بر دوشهای نحیف ولی استوار خود با صبوری و خودداری حمل کرد و بار تربیت دو فرزندش را در غیاب پدرشان با شکیبایی به دوش کشید. مهندس سحابی را در دهۀ پنجاه به زندان شیراز تبعید کردند. زنِ تنها با دو کودک، برای ملاقاتی کوتاه با همسر، سالیانی دراز در مسیر تهران به شیراز رفتوآمد کرد. مناعت طبع او مانع از آن شد که از این همه سختیها و آلام کلامی به زبان آورد یا حتی حاضر به بیان خاطرات خود از آن دوران شود. از این همه درد و رنج نه گفت، نه نالید و نه شکوه و شکایت کرد. زریخانم صلابت و بزرگی و استواری خود را در روز مرگ مهندس سحابی و دخترش هاله نشان داد. در آن روز که دل سنگ از آن فاجعه به درد آمده بود و فریاد شیون و زاری و بیتابی از هر سو به آسمان میرفت، زریخانم همچون اقیانوسی بیکران، آرام و استوار در میان جمع حاضر شد و تمام رنج این مصیبت را به درون جان خود ریخت و حتی شمهای از آن را بروز نداد. پس از آن نیز در این باره سخن نگفت. اینک زریخانم بار سنگین زندگی را به زمین گذاشته و در کنار همسر و فرزندش آرمیده است. او اسوهای از یک زن اصیل ایرانی در زمانهای بود که ارزش آدمها به های و هویشان شده است. زریخانم اما سرشار از ارزشهای اصیل و حقیقی بود، بیهر گونه های و هوی! او بزرگ و از تبار بزرگان این سرزمین بود. خداوند روح بلند و استوارش را شادی و آرامش ابدی بخشد.
#احمد_زیدآبادی
#زری_دخت_عطایی
#عزت_الله_سحابی
#هاله_سحابی
#روزنامه_هم_میهن
06 مهر 1401
احمد زیدآبادی
نویسنده و مشاور هممیهن
یادنوشتی برای زریدخت عطایی همسر مهندس عزتالله سحابی
در این روزهای ناآرام، زنی در جوار قبر همسر و دخترش بیسروصدا در آغوش خاک غنود. زریدخت عطایی، همسر زندهیاد عزتالله سحابی و مادر هاله، در فضای آکنده از مبارزه و سیاست در درون خانوادهاش، زنی «اهل زندگی» بود. زندگی برای او اما روزمرگی نبود. در محیط همواره متلاطم و ناامن و سرشار از رنج و مصیبتِ خانوادگیاش، در نهایتِ خوشسلیقگی و پاکیزگی، در تدبیر بهینۀ منزل میکوشید درحالیکه سرمشقی از صلابت و عظمت و شکوه و استقلال شخصیت و مظهرِ عالی طبعی بلند و منیع بود. زریخانم به ندرت حرف میزد و معمولاً ساکت بود، ولی با جملات کوتاه و نادرش به همه میفهماند که از امور کوچک و پست و حقیر و ضعیف بیزار است و فقط صورتِ متین و مقاوم و زیبای هر امری را میپسندد. در این مورد اهل تعارف و تکلف نبود و به کارهای کوچک و شخصیتهای ضعیف، روی خوش نشان نمیداد. در بیان استقلال شخصیت او همین نکته بس که در محیطی مذهبی، حجابش را خودش انتخاب کرده بود و در این باره گوشش به نقنقهای گاه و بیگاه اطرافیان بدهکار نبود. زریخانم بدون آنکه علاقۀ مستقیمی به مبارزه و سیاست نشان دهد، درد و رنج سالهای متمادی زندان همسرش را بر دوشهای نحیف ولی استوار خود با صبوری و خودداری حمل کرد و بار تربیت دو فرزندش را در غیاب پدرشان با شکیبایی به دوش کشید. مهندس سحابی را در دهۀ پنجاه به زندان شیراز تبعید کردند. زنِ تنها با دو کودک، برای ملاقاتی کوتاه با همسر، سالیانی دراز در مسیر تهران به شیراز رفتوآمد کرد. مناعت طبع او مانع از آن شد که از این همه سختیها و آلام کلامی به زبان آورد یا حتی حاضر به بیان خاطرات خود از آن دوران شود. از این همه درد و رنج نه گفت، نه نالید و نه شکوه و شکایت کرد. زریخانم صلابت و بزرگی و استواری خود را در روز مرگ مهندس سحابی و دخترش هاله نشان داد. در آن روز که دل سنگ از آن فاجعه به درد آمده بود و فریاد شیون و زاری و بیتابی از هر سو به آسمان میرفت، زریخانم همچون اقیانوسی بیکران، آرام و استوار در میان جمع حاضر شد و تمام رنج این مصیبت را به درون جان خود ریخت و حتی شمهای از آن را بروز نداد. پس از آن نیز در این باره سخن نگفت. اینک زریخانم بار سنگین زندگی را به زمین گذاشته و در کنار همسر و فرزندش آرمیده است. او اسوهای از یک زن اصیل ایرانی در زمانهای بود که ارزش آدمها به های و هویشان شده است. زریخانم اما سرشار از ارزشهای اصیل و حقیقی بود، بیهر گونه های و هوی! او بزرگ و از تبار بزرگان این سرزمین بود. خداوند روح بلند و استوارش را شادی و آرامش ابدی بخشد.
#احمد_زیدآبادی
#زری_دخت_عطایی
#عزت_الله_سحابی
#هاله_سحابی
#روزنامه_هم_میهن
Forwarded from علی صادقی
📚 فقدانِ 《نیروهای رهاییبخش》
📕 وجودِ 《نیروهای رهاییبخش》 شرطِ پیشین و ضروریِ تحققِ آزادی اجتماعی و تاریخی است. اما بهدلیل 《سیطرهی تکنولوژی》 و 《پیوند تکنولوژی با سرمایهداری و حاکمیتِ اقتصادِ حاصل از نظامِ تولید برای مصرف و مصرف برای تولیدِ مستمر》 و درنتیجه 《قرارگرفتنِ انسانِ دورهی جدید در چرخهی روزمرگی بهمنظور رفع نیازهای تحمیلشده از جانب تکنولوژی و سرمایهداری》 و لذا 《شیئشدگی انسان و غرقشدنش در اشیاء و عدم مواجههاش با خویشتن و عدمِ کشفِ نیروهای درونیِ خویش》، هیچ نیروی آزادیبخشی در دوران ما دیده نمیشود.
📕 آزادیِ اجتماعی و تاریخی زمانی تحققپذیر است که 《انسانهای آزاده》ای رسالتِ این 《رهاییبخشی》 را بر عهده گیرند. اما دوران ما یا فاقدِ چنین 《نیروهای آزاد از نیازها، و فارغ از میل به قدرتطلبی و فرمانروایی و سلطه و سرکوب》 است، و یا شمارِ آنان بسیار کمتر از آن است که بتوانند بهمنزلهی یک نیروی تاریخی عمل کنند.
#بیژن_عبدالکریمی
[ما و جهان نیچهای]
@shojaat_e_andishidan
📕 وجودِ 《نیروهای رهاییبخش》 شرطِ پیشین و ضروریِ تحققِ آزادی اجتماعی و تاریخی است. اما بهدلیل 《سیطرهی تکنولوژی》 و 《پیوند تکنولوژی با سرمایهداری و حاکمیتِ اقتصادِ حاصل از نظامِ تولید برای مصرف و مصرف برای تولیدِ مستمر》 و درنتیجه 《قرارگرفتنِ انسانِ دورهی جدید در چرخهی روزمرگی بهمنظور رفع نیازهای تحمیلشده از جانب تکنولوژی و سرمایهداری》 و لذا 《شیئشدگی انسان و غرقشدنش در اشیاء و عدم مواجههاش با خویشتن و عدمِ کشفِ نیروهای درونیِ خویش》، هیچ نیروی آزادیبخشی در دوران ما دیده نمیشود.
📕 آزادیِ اجتماعی و تاریخی زمانی تحققپذیر است که 《انسانهای آزاده》ای رسالتِ این 《رهاییبخشی》 را بر عهده گیرند. اما دوران ما یا فاقدِ چنین 《نیروهای آزاد از نیازها، و فارغ از میل به قدرتطلبی و فرمانروایی و سلطه و سرکوب》 است، و یا شمارِ آنان بسیار کمتر از آن است که بتوانند بهمنزلهی یک نیروی تاریخی عمل کنند.
#بیژن_عبدالکریمی
[ما و جهان نیچهای]
@shojaat_e_andishidan