ایران تنها کشوری که گذشته ش خیلی زیباتر از آینده ش

چشم هاتون رو با دیدن این عکس نوازش بدین !

📍گیلان - قلعه رودخان

وقتی خدا هوس نقاشی کشیدن می‌کنه.
دریا و صحرا و برف در یک تصویر فوق العاده ژاپن😍👌🏻

مرد خوب کیست؟


مردیست که هنوز گند کاریاش در نیومده☺️
حالا یا خودش تیزه یا زنش گیجه😂😅

⚘️اومدی تودلم دلم

⚘️قربون توبرم برم

گرشا رضایی💃🕺💃🕺💃🕺
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
         ‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌

دنیا قشنگه 😍🥰

حَِرَِیَِمَِ عَِشَِقَِ 2
#پارت_390


درو باز کردم اولین چیزی که دیدم یه خرس گنده آلبالویی بود ..
زدم زیر خنده : دیوونه ...
خرسه به قدری گنده بود که خودش معلوم نمیشد با خنده گفت : میری کنار بیام تو

رفتم کنار : اره بیا ...
اومد تو خرس رو انداخت تو بغلم به سختی گرفتمش : دستت درد نکنه رادمهر چرا زحمت کشیدی ..
_خوشت اومد ؟
_خیلی خوشگله ممنون
_قربونت ..آراز دیشب گفت که امروز می خواید وسایل اتاق آناشید رو بچینید گفتم دست خالی نیام ..
_ممنون
_آراز کجاست؟
_تو اتاق ..اومدن کاغذ دیواری رو بزنن بالا سرشون وایستاده ..
همون طور که می رفت سمت اتاق گفت : خوشگل عمو حالش خوبه ؟
خندیدم : اره خوبه خداروشکر ولی معلومه خیلی شیطونه هی لگد میزنه ..
خندید : ای جونم ... زلزله به خودت رفته انقد شرو شیطونه
من دلم ضعف میره برای بچه های کوچیک ...کی میشه بگیرمش بغلم گازش بگیرم ‌..
_گازش بگیری ؟؟؟
زد زیر خنده و رفت تو اتاق ..خرس رو گذاشتم رو مبل چه گنده س ! ولی خوشگله ...

** همون طور که می شست سر میز گفت : ای بابا با این وضعت چرا زحمت کشیدی ناهار درست کردی یه چی از بیرون می گرفتیم دیگه .
_گفتم یه امروز اومدی اینجا غذای خونگی بهت بدم همیشه که غذای بیرون می خوری .
_دمت گرم ..
آراز برای منو خودش کشید و دیس رو گذاشت رو میز .
رادمهر چپ چپ نگاهش کرد : میمیری برای منم بکشی ‌؟
آراز نگاه چپکی بهش انداخت و مشغول خوردن شد .
رادمهر سرش رو با تاسف تکون داد : مهمون داری بلد نیستی دیگه .

حَِرَِیَِمَِ عَِشَِقَِ 2
#پارت_391



دستامو گذاشتم رو دستای آراز که رو چشمام بود و گفتم : خب دستاتو بردار الان می خورم به در و دیوار .
_نترس حواسم بهت هس برو ...

آروم اروم قدم بر می داشتم می ترسیدم بخورم به چیزی
_اخه این کارا چیه آراز ..
_غر نزن دیگه الان جلو در اتاقیم برو تو ...

چند قدم رفتم جلو تر که گفت :
خب وایسا ..

وایستادم دستاشو اروم از روی چشمام برداشت پلک زدم و چشمامو باز نگه داشتم ...
نگاهی به دور و بر اتاق انداختم از ذوق داشتم بال در میاوردم ...
خیلی اتاقش شیک و دخترونه شده بود .
ست سفید صورتی همه چی ترکیب شون بهم میومد ‌...
چرخی تو اتاق زدم تک تک وسایلش رو  با ذوق و شوق نگاه کردم ..
موقع ای که وسایل رو اورده بودن تا اتاق رو بچینن آراز منو برد بیرون و نذاشت ببینم می خواست یه دفعه ای نشونم بده تا سوپرایزم کنه
واقعا هم سوپرایز شدم ...
صدای جذابش تو گوشم پیچید : خوشت اومد دلبرم ؟

برگشتم سمتش پشت سرم وایستاده بود .با ذوق از گردنش اویزون شدم : آراز عاشقتم ...

دستاشو دورم حلقه کردم کشیدم تو بغلش و نیم چرخشی تو اتاق زد : من قربونت بشم یا زوده ...


زل زدم تو چشماش چشمایی که دنیام بود ...بوسه ای رو چشماش زدم : نه چرا قربونم بری ...بمونی برام که من بدون تو هیچم ...
بدون تو لحظه ای این زندگی معنا نداره واسم ..!