بيدارزنى
4.4K subscribers
5.37K photos
1.25K videos
176 files
4.22K links
«بیدارزنی» رسانه‌ای گروهی از کنشگران حقوق زنان است که در زمینه‌ی ارتقای آگاهی جامعه نسبت به برابری جنسیتی و احقاق حقوق زنان فعالیت می‌کنند.

تماس با ما:
@bidarzanitel
ایمیل:
bidarzani@gmail.com
Download Telegram
بيدارزنى
Photo
🟣 #بیدارزنی : طی ۱۰ روز، حدودِ پنج هزار نوزاد در خیابان رها شدند

تیتر فاجعه‌بار خبرگزاری اسکان نیوز و رویداد ۲۴، در رسته‌ی آن مواردی است که چشم‌ها را به دوباره خواندن و ده‌ها بار خواندن خبر، وادار می‌کند.

محمدرضا محبوب‌فر، پژوهشگر آسیب‌های اجتماعی، اعلام کرده است که فقط در ۱۰ روز اخیر، حدود پنج هزار نوزاد در سراسر کشور رها شده‌اند.

او با استناد به آماری که مراکز درمانی و مددکاران اجتماعی در اختیارش گذاشته‌اند، خبر داد که روزانه بین دو هزار تا دو هزار و ۵۰۰ جنین و نوزاد سقط یا پس از تولد در خیابان رها می‌شوند.

محبوب‌فر، که عضو انجمن علمی آموزش بهداشت و ارتقای سلامت است، افزایش آمار سقط‌ جنین و رها کردن نوزادان در خیابان را از تبعات طرح «حمایت از خانواده و جوانی جمعیت» خواند و افزود: «وسایل پیشگیری از بارداری از دسترس ۴۰ میلیون نفر از جمعیت ایران خارج شده است.»

محمدرضا محبوب‌فر «مهم‌ترین دستاورد» طرح حمایت از خانواده و جوانی جمعیت را افزایش آمار سقط‌ جنین خواند و ادامه داد: «طرح جوانی جمعیت منجر به تسهیل ازدواج جوانان و ارتقا کیفیت زندگی مردم نشده است، زیرا مسئولان برای تسهیل ازدواج و فرزندآوری باید رفاه را برای مردم ایجاد کنند.»

▪️از همان نخستین روزهای زمزمه و تصویب طرح جوانی جمعیت، تبعات فاجعه‌بار و همچنین برشماردن ستم مضاعف و چندگانه این طرح بر زنان فرودست، حاشیه‌نشین، زنان مناطق عشایری و همچنین زنان محروم از حق سرپناه و دارای اعتیاد از سوی فعالان حقوق زنان، سر داده شد.

▪️ممنوعیت و جلوگیری از توزیع وسایل پیشگیری از بارداری در مراکز بهداشتِ روستاها و توابع عشایر، جمع‌آوری پوسترهای ضرورت بهداشت جنسی و جلوگیری از بارداری ناخواسته از تمامی بیمارستان‌ها، در کنار بودجه‌ی کلانِ تبلیغات فرزندآوری (خاصه دانش‌آموزان دختر) از سوی تمامی ارگان‌ها، سازمان‌ها، وزارت آموزش و پرورش و مجرای پروپگاندای صدا و سیما، همگی در رده‌ی مجریانِ این طرح فاجعه‌بار هستند.

▪️در ماه‌ها و روزهایی که سفره‌ی محدود و کوچک‌تر شده از اعمال گرانی‌های کمرشکن، معیشت و تهیه‌ی نان و غذا را به اولویت نخست خانوار کارگری بدل کرده است، در روزهایی که افزایش تصاعدی مسکن و حق سرپناه، جمعیت‌های شهری را به حاشیه و حاشیه را به زاغه‌نشینی وادار می‌کند، تبلیغات گسترده‌ی فرزندآوری، وهمی قدرت‌طلبانه بیش نیست.

▪️بحران بی‌آبی و خشکسالی، گستره‌ی چپاول و فقر و تبعیض و تبعات آن بر بیکاری و محرومیت بیشتر خانواده‌ها، همچنین سرکوب‌های حداکثری حاکمیت علیه هر نوع صدای معترضی، وضعیت زیستی را به شرایط مرگ تدریجی تبدیل کرده است.

▪️حق زنان از حقوق باروری آگاهانه و حق سقط جنین امن، یک شعار نیست.

در کنار تبعاتی نظیر رهاسازی ۵۰۰۰ نوزاد زنده و یا جنین سقط شده در خیابان، برشماری خطراتِ این سقط‌جنین‌های زیرزمینی و ناایمن بر بدن مادران نیز ضروری است...وضعیتی دهشتناک در فقدان بهداشت و سلامت روان که بعضا به مرگ زنان منجر می‌شود.


«درج این خبر با ذکر منبع رسانه‌های دولتیِ قید شده، صورت گرفته است و بیدارزنی از صحت این آمار، بی‌اطلاع است».


#تبعات_طرح_جوانی_جمعیت
#حق_سقط_جنین_امن
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت

@bidarzani
📌 جوانی جمعیت و حمایت از خانواده؛‌ از طرح تا قانون

گزارش تصویب یک قانون علیه حق تصمیم‌گیری برای فرزندآوری

✍🏽 فروغ سمیع‌نیا


#بیدارزنی: پس از انقلاب ۵۷ و تاکید سران انقلاب بر فرزندآوری، نرخ  زاد و ولد در ایران رو به فزونی رفت. به طوریکه از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۰، جمعیت ایران به میزان ۱۸ میلیون نفر افزایش یافت. پس از اتمام جنگ در سال ۶۸ و ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، شعار «فرزند کمتر زندگی بهتر» و وضع قوانینی برای کنترل جمعیت، سعی در کنترل زاد و ولد و جلوگیری از این افزایش یکباره‌ی جمعیت کشور را داشتند.

از سال ۱۳۸۹ و ریاست جمهوری احمدی نژاد، دوباره سیاست‌های جمعیتی تغییر کرد و تلاش برای افزایش جمعیت در ایران آغاز شد. به طوری که از سال ۹۳، طرح‌هایی برای افزایش جمعیت در کشور به مجلس ارائه شد تا زنان و خانواده‌ها، تشویق به فرزندآوری شوند. مسئولین، زنگ خطر کاهش جمعیت را در کشور به صدا درآوردند و از هر طریق، سعی در افزایش جمعیت کشور را داشتند؛ اما مردم در فضای مجازی و کوچه و خیابان، همواره از شرایط بد اقتصادی و کشور گفتند و فرزندآوری را در این شرایطْ جایز ندانستند. نتیجه اینکه به گفته‌ی رسانه‌ها  و مرکز آمار، نرخ رشد جمعیت در سال ۹۸ رو به کاهش رفت و سیاست‌های جدید جمعیتی شکست خورد.

دولت روحانی اما تلاشی دوباره را آغاز کرد. پنج آذر ۱۳۹۹، دولتْ طرحی به نام جوانی جمعیت و حمایت از خانواده را ارائه کرد. این طرح ۷۳ ماده دارد که در همان ابتدا، ماده ۵۳ و ۵۶ آن خبر ساز شد. ماده ۵۳ غربالگری  را به شدت محدود و به نوعی حذف می کند. ماده ۵۶ این طرح نیز قانون سقط درمانی تصویب شده در سال ۸۴ را نفی کرده  و مادر را برای سقط فرزند با هر شرایط ویژه‌ای، محق نمی‌داند.



🟣 #بازنشر از پرونده‌ی ویژه‌ی هشت‌مارس



#همبستگی_زنان_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
#تبعات_طرح_جوانی_جمعیت #هشت_مارس



ادامه‌ی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:


https://bidarzani.com/43812


@bidarzani
🟣 تماس تلفنی «آنیشا اسدللهی» در بیستمین روز بازداشت در بند ۲۰۹ زندان اوین


▪️از صفحه‌ی اینستاگرام علی اسداللهی


@bidarzani
🟣 یادبود جان‌باختگان #متروپل آبادان و هواپیمای اوکراینی، محوطه تئاترشهر تهران، امروز شنبه ۷ خرداد ۱۴۰۱

▪️۱۵۰۰ تصویر

@bidarzani
🟣 دیوارکشی بتُنی و نصب دوربین‌های مداربسته در خاوران و واکنش دادخواهان خاوران:


در یکی از ویدیوهای منتشر شده دیوارهای بتُنی بزرگی دیده می‌شود که در امتداد گورستان کشیده شده‌اند. ستون‌های فلزی بزرگی نیز به چشم می‌خورند که در اطراف خاوران نصب شده‌اند. روی آنها دوربین‌های مداربسته قرار دارند.

محصور کردن بیشتر خاوران در حالی صورت می‌گیرد که دادگاه حمید نوری، دادیار سابق زندان گوهردشت معروف به حمید عباسی که متهم به دست داشتن در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ است، چهارم ماه مه، بعد از برگزاری ۹۳ جلسه به پایان رسید. حکم نهایی دادگاه قرار است ۱۴ جولای / ۲۳ تیر صادر شد.

دادستان‌های سوئدی از مقام‌های ایران درخواست بازدید از محل دفن اعدام‌شدگان، یعنی گورستان خاوران را کرده بودند، اما هیچ پاسخی به آنها داده نشد.

جمعی از خانواده زندانیان سیاسی که در سال ۶۷ در زندان‌های ایران اعدام شدند در بیانیه‌ای از حکومت خواستند محل دقیق دفن عزیزانشان را به آن‌ها نشان دهد. این بیانیه مشترک چند روز پس از آنکه تصاویری از دیوارکشی و نصب دوربین در خاوران منتشر شد، به امضاء بیش از ۲۵ تن از خانواده زندانیان اعدام‌شده در دهه ۶۰ انتشار یافت.

امضاء کنندگان این بیانیه دادخواهی و سوگواری را حق خود دانسته و نوشته‌اند:

بیش از چهل سال از دهه‌ی دهشتناک ۱۳۶۰ و سی و چهار سال از فاجعه کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سیاه ۱۳۶۷ می گذرد. ما خانواده‌های جانباختگان در تمامی این سال‌های سخت، حتی برای کوچکترین حق، یعنی حق سوگواری برای عزیزانمان با آزار ماموران در گلزار خاوران مواجه بوده‌ایم. بارها و در دوره‌ی زمامداری دولت‌های مختلف به مسئولین وقت نامه نوشتیم و خواستار پاسخگویی به سوالات خود در ارتباط با این فاجعه شدیم اما نه تنها هرگز پاسخی نشنیدیم که همواره برای حضور بر سر مزار عزیزانمان با تهدید و ارعاب نهادهای امنیتی مختلف مواجه شده‌ایم. بارها با توهین و تهدید ماموران حاضر در خاوران و یا تهیه عکس و فیلم از حضورمان در خاوران مواجه بوده‌ایم و بسیاری مواقع با در بسته آن روبرو شده‌ایم. اینک ما به عنوان خانواده‌های جان‌باختگان کشتار های دهه۱۳۶۰ و تابستان۱۳۶۷، بار دیگر خواهان پاسخگویی همه‌ی دست اندرکاران این جنایت بزرگ هستیم.


ادامه‌ی متن را در وبسایت رادیوزمانه بخوانید:


https://www.radiozamaneh.com/717425/


@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 گفتگو با منصوره بهکیش از دادخواهان خاوران


«خاوران چگونه خاوران شد؟

خاورانْ خاوران شد، چون خانواده‌ها با همۀ مشکلاتی که رژیم برایشان ایجاد کرد، از سختی راه گرفته تا تخریب سنگ‌ها و نشانه‌ها، تهدیدها و فشارها و هزاران مسایل دیگر نهراسیدند و مقاوم و استوار برای گرامیداشت یاد و خاطرۀ عزیزانشان، به‌صورت فردی و جمعی به خاوران آمدند و با حضور دائمی خود، این نماد را زنده نگاه داشتند. آنها جلوی راه را بستند، خانواده‌ها روز دیگری به خاوران آمدند! آنها خانواده‌ها را دستگیر کردند، خانواده‌ها پس از آزادی باز به خاوران آمدند! آنها سنگ‌ها و علامت‌های اعدام شدگان را تخریب کردند و شکستند، خانواده‌ها دوباره ساختند! آنها برای بازسازی خاوران برنامه‌ریزی کردند و هدف گ‌شان سر به نیست‌کردنِ گورهای دسته جمعی بود، ولی خانواده‌ها با هوشیاری و همبستگی خود به این حرکت اعتراض کردند و جلوی کار آنها را گرفتند! آنها هر سال تلاش کردند که به بهانه‌های مختلف از برگزاری مراسم جلوگیری کنند، ولی خانواده‌ها با تلاش و پشتکار و همبستگی، هر سال مراسم را هر چه با شکوه‌تر برگزار کردند!».

از اوایل دهه هشتاد تا قبل از تخریب و قفل زدن به درب اصلی خاوران در فاصله ۲۰ تا ۲۷ دی‌ماه سال ۱۳۸۷، تجمع‌ها در خاوران حال و هوایی دیگر یافته بود و تعداد بیشتری از مادران و خانواده‌های خاوران و دیگر همراهان ما، به‌خصوص در دو تجمع گروهی آخرین جمعه سال برای یادآوری و حضور در کنار عزیزانمان در آستانه سال نو و همچنین در سالگرد کشتار زندانیان سیاسی چپ در شهریور ۶۷ در جمعه نزدیک به دهم شهریور در خاوران حضور می‌یافتیم. در دهه هشتاد جوانان مبارز و پر شوری نیز چه از میان خانواده‌ها چه از دوستان همراهشان در جمع‌های ما حضور می‌یافتند. در آن سال‌ها در مراسم‌های جمعی، عکس‌ها را در دست می‌گرفتیم و به دور خاوران می‌چرخیدیم و جمعی سرودهای انقلابی را می‌خواندیم تا یاد عزیزانمان که در گوشه‌گوشه‌ی خاوران، مخفیانه توسط این حکومت جنایت‌کار کشته شده و در خاوران در گورهای فردی و جمعی پنهان کرده‌اند را به یاد بیاوریم و تمامی مادران و خانواده‌های خاوران احساس کنند که این مراسم‌های جمعی باشکوه تنها برای گرامیداشت عزیزان کشته‌شده‌مان در قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ نیست، بلکه به یاد و برای گرامیداشت تمامی کشته‌شدگان دهه شصت تعلق دارد که عزیزانشان را از تیرماه ۶۰ در زیر خاک خاوران پنهان کرده‌اند و همراهی همگی ما با هم است که به این تجمع‌ها و اعتراض‌ها معنا می‌بخشد.

حضور تعداد زیاد شرکت‌کنندگان در این تجمع‌ها از یک سو باعث خوشحالی بسیار ما بود و از سوی دیگر به دلیل حضور مداوم نیروهای سرکوبگر نگران بودیم که نکند جوانان پرشور را بازداشت کنند و عاملی بازدارنده برای حضور خانواده‌ها در خاوران منجر شود، به‌خصوص با شعارهای گاه و بیگاهی که داده می‌شد.

در این مقاله کمی این موضوع را شکافته‌ام، با اینکه من و بسیاری از خانواده‌ها به‌شدت اعتقاد داریم که این شعارها بخش مهمی از مطالبات دادخواهانه‌ی ماست، ولی این نگرانی را نیز داشتیم که آیا خاوران مکان مناسبی برای طرح این‌گونه شعارها هست یا نیست؟ و در این شرایط به‌غایت سرکوب‌گرایانه، چه باید کرد که روند مبارزات دادخواهانه خانواده‌ها به مقاومت و ایستادگی‌شان لطمه نزند؟ هرچند همواره این پرسش برای من و بسیاری مطرح بوده است که چرا خاوران، مکانی برای شعار دادن نیست؟ به‌خصوص که حکومت، همواره از این سیاست، استفاده‌های ابزاری شدیدی کرده است تا خانواده‌ها را به انزوا بکشاند و در نتیجه این تجمع‌ها را راحت‌تر کنترل کند. امروز که به آن سال‌ها بر می‌گردم، همچنان این پرسش برایم مطرح است که در شرایط سرکوب مداوم حکومت، چه باید کرد که همچنان امکان حضور در خاوران و برگزاری تجمع‌ها به شکل گسترده‌تری را داشته باشیم و این تجمع‌ها اثربخش‌تر باشد و صدای دادخواهی ما، هم تن جنایت‌کاران را برای تکرار جنایت بلرزاند و هم به دیگر خانواده‌های دادخواه، نیرو و انرژی فراوان برای مقاومت و ایستادگی بدهد؟


🟡 پرونده‌ی ویژه‌ی بررسی ۴ دهه دادخواهی زنان در ایران

#جنبش_مادران_دادخواه
#دادخواهان_خاوران
#نه_می‌بخشیم_نه_فراموش_می‌کنیم

@bidarzani
⭕️ #خبر_فوری


بر اساس توضیح خانواده #جعفر_ابراهیمی #معلم_زندانی برای ایشان وثیقه ۷۰۰ میلیونی تعیین و تودیع شده است و نامه آزادی این معلم زندانی نیز از طرف بازپرس صادر شده است.
خانواده این همکار عزیز از ساعت ۱۰ صبح، در مقابل #زندان_اوین همچنان منتظر آزادی ایشان هستند.

#معلمان_زندانی
#توقف_پرونده_سازی


🔹🔹🔹

لطفا عضو کانال شورا شوید و کانال را به دانش‌آموزان، اولیا و همکاران معرفی نمایید 👇👇👇

🆔 @kashowra

دریافت اخبار از طریق آیدی زیر 👇👇👇

@kashowranews
🟣 اعتراضات مردم آبادان و دیگر شهرهای خوزستان،‌ با مقاومت در برابر شلیک گلوله‌های جنگی و گاز اشک‌آور در جریان است.

همچنین مردم، عصر امروز، برگزاری مراسم اعلام عزای عمومی از سوی نیروهای امنیتی و وابسته در آبادان را به کارزار اعتراضی خود بدل کردند.

#خوزستان
#اعتراضات_سراسری
#متروپل

▪️۱۵۰۰ تصویر

@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 زنان و سیاست
«دوسویه زنانِ در قدرت و زنانِ بر قدرت»

✍🏽 هاله صفرزاده


▪️تصویر منتشر شده در یکی از نشریات دوران انقلاب مشروطه است. در سمت راست تصویر، زنان خطاب به مردان می‌گویند:

«اگر خسته شدید، عقب بروید تا ما زن‌ها این درخت را از ریشه بکنیم».


از متن: «عموما سیاست، عرصه‌ای مردانه تصور میشود و به نظر می‌آید زنان حضور کمرنگی در آن دارند، هر چند به تدریج و بیش از گذشته، شاهد حضور زنان در بالاترین مقامهای سیاسی هستیم و رسانه‌های رنگارنگ نظام سرمایه‌داری، حضور زنان در عرصه‌های سیاسی را مصداق برابری حقوق زنان در آن کشورها قلمداد میکنند!
بعضی از این زنان در مسند قدرت گاه از حقوق زنان دم میزنند و امتیازاتی را به نفع خود و همجنسان خود میخواهند و بعضی دیگر حتا گام کوچکی در راستای حقوق زنان که برنمیدارند، خواهان سرکوب هم جنسانشان هم میشوند.
در ایران نیز در طی ۱۲۰ سال گذشته، عرصه سیاست محل چالش بزرگی برای زنان ایران بوده و از آخرین حوزه‌های مردانه‌ای است که زنان توانسته‌اند تا حدودی اجازه حضور قانونی در آن را به دست آورند و باز مانند سراسر جهان، زنان بسیاری بی‌کسب اجازه از نهادهای قدرت، پا به میدان مبارزه گذاشته و حضور خود را در میدان سیاست به ساختارهای قدرت تحمیل کرده و در
فضای سیاسی جامعه بسیار هم تاثیرگذار بوده‌اند. آنان با حضور فعال در رویدادهای انقلاب مشروطه و مبارزه علیه نظام‌های دیکتاتوری، در واقع این باور دیرین ِ"عدم توانایی زنان درحوزه‌ی سیاست" را عملا به چالش کشیده و میکشند بطالن آن را ثابت میکنند.
آنان از سدهای بزرگی از قوانین، سنتها و باورهای مردسالارانه‌ی فرهنگی، مذهبی و قومی عبور کرده و میکنند، هر چند همیشه با شدت تمام سرکوب شده‌اند. این زنان در دوره‌های سرکوب و اختناق برای برهم زدن کل سیستم و نظام نابرابر، جنگیده و با زندان، شکنجه و اعدام دست و پنجه نرم کرده و در اندک فرصت آزادی‌های اجتماعی-سیاسی در ایران که امکان ایجاد تغییرات فراهم میشد، با تشکیل انجمن‌ها و سازمانهای مستقل خود یا با فعالیت در سازمانهای سیاسی موجود، تلاش‌های بسیاری در این عرصه انجام داده‌اند. مبارزات و تلاش‌های این زنان، به شکل عملی حضور فعال زنان را در عرصه‌ی سیاست به نمایش میگذارد. در واقع زنان با هر خواسته و مطالبه‌ای، ساختارهای سیاسی جامعه را به چالش میکشند، چرا که این ساختارهای قدرت هستند که روابط نابرابر و ناعادالنه موجود را پی ریخته و از آن محافظت میکنند تا خدشه‌ای به آن وارد نشود. مهم نیست که این خواسته‌ها چه باشند:
از حیاتی‌ترین خواسته‌ها مانند نان و آب گرفته تا حق تحصیل، حق شرکت در انتخابات به عنوان انتخاب‌شونده و انتخاب‌کننده، حق انتخاب پوشش، حق کنترل بر بدن، حق تغییر قوانین مربوط به باروری، حق حضانت فرزند، حق ارث، حق اشتغال، حق سفر و...
در واقع باید تاکید کرد که مبارزه و تلاش برای رفع ستم‌های مضاعفی که بر زنان میشود، جز با به چالش کشیدن ساختارهای سرمایه‌‌سالار و مردسالار ممکن نیست و هر گام در این مسیر، بی‌شک مبارزه‌ای سیاسی خواهد بود. آنجایی که بحث قدرت مطرح است، حضور زنان در عرصه سیاست، سبب رویارویی آنان شده است: «زنانی "در قدرت" و زنانی "بر قدرت"»، زنانی با دیدگاه‌ها و بنیان‌های نظری نه فقط متفاوت، بلکه به غایت متضاد. زنانی که "بر قدرت"اند، متاثر از جنبش‌های عدالتخواهانه زمانه‌ی خود با گرایش‌های عموما انقلابی و چپ، خواستار تغییرات ساختاری در جامعه‌اند و زنان "در قدرت"، با گرایش‌های متفاوتی از دیدگاه‌های لیبرالی گرفته تا افراطی‌ترین دیدگاه‌های فاشیستی، خواهان حفظ ساختارهای موجودند. فعالیت‌های آنان، حتا اگر در راستای بهبود شرایط زندگی زنان هم بوده باشد، فقط رفرم‌هایی را در چارچوب ساختار موجود و قابل تحمل برای حاکمان، شامل میشده و بیشتر مجری برنامه‌ها و دستورهای حاکمان بوده‌اند و در این راستا چه بسا، بسیاری از آنان حتا به تصویب قوانین ضد زن نیز رای داده باشند...»


▪️پی‌دی اف این متن، جهت مطالعه در دسترس است:


@bidarzani
در چنین روزی، ۹ خرداد ۱۳۵۸ با کشتار گسترده مردم عرب، چهارشنبه سیاه محمره رقم خورد. در این روز تیمسار احمد مدنی استاندار وقت و نیروهای شبه‌نظامی به رهبری محمد جهان‌آرا به مردم عرب متحصن در کانون فرهنگی و سازمان سیاسی خلق عرب حمله کردند و آن‌ها را به گلوله بستند و صدها نفر از جمله کودکان را کشتند. باقی معترضین به سرعت به شهرهای دیگر منتقل شدند و طی سه روز بعد از آن و با وجود درگیری‌های پراکنده، شهر در کنترل نقابداران مسلح بود. اما پس از آن مقاومت مردمی اوج می‌گیرد و عده‌ای از شهر عبادان (آبادان) و دیگر محله‌ها آمده و در چند نقطه تحصن می‌کنند و با پیوستن دیگر مردم به آن‌ها حکومت نظامی شکسته می‌شود. تعداد کشته و اعدامیان ثبت‌شده این واقعه را سیصد نفر و در کل تا پانصد نفر ذکر کرده اند.
با همدستی گروهی از مردم غیرعرب با این کشتار و بی‌اعتنایی گسترده گروه‌های سیاسی به این واقعه، ادامه سرکوب‌ها از سمت حکومت مرکزی تسهیل شد.


@TarTaKar
🟣 بیانیه برخی از خانواده های خاوران: دادخواهی حق ماست

بیش از چهل سال از دهه‌ی دهشتناک ۱۳۶۰ و سی و چهار سال از فاجعه کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سیاه ۱۳۶۷ می گذرد.

ما خانواده‌های جانباختگان در تمامی این سال‌های سخت، حتی برای کوچکترین حق، یعنی حق سوگواری برای عزیزانمان با آزار ماموران در گلزار خاوران مواجه بوده‌ایم.

بارها و در دوره‌ی زمامداری دولت‌های مختلف به مسئولین وقت نامه نوشتیم و خواستار پاسخگویی به سوالات خود در ارتباط با این فاجعه شدیم اما نه تنها هرگز پاسخی نشنیدیم که همواره برای حضور بر سر مزار عزیزانمان با تهدید و ارعاب نهادهای امنیتی مختلف مواجه شده‌ایم. بارها با توهین و تهدید ماموران حاضر در خاوران و یا تهیه عکس و فیلم از حضورمان در خاوران مواجه بوده‌ایم و بسیاری مواقع با در بسته آن روبرو شده‌ایم.

اینک ما به عنوان خانواده‌های جان‌باختگان کشتار های دهه۱۳۶۰ و تابستان۱۳۶۷، بار دیگر خواهان پاسخگویی همه‌ی دست اندرکاران این جنایت بزرگ هستیم، ما می‌پرسیم و به پرسیدن ادامه خواهیم داد:

۱-چرا عزیزانمان را اعدام کردید؟

۲- بر خانواده‌ها روشن است که عزیزانمان علیرغم حکم حبس، در شرایطی بشدت ناعادلانه و در غیاب دادرسی عادلانه مجددا دادگاهی و سپس نه متناسب با جرم سیاسی، بلکه بر اساس نگرش و اندیشه‌شان اعدام شدند. چرا چنین رویه‌ای در مورد آنها در پیش گرفته شد؟

۳-با توجه به ایجاد تردید مسئولین حکومتی در محل دفن عزیزانمان در خاوران، درخواست ما این است که اگر در این ادعا صادق هستند، مکان دقیق مزار آنها را به ما معرفی کنند!

۴-ما خواهان تحویل وصیتنامه‌های عزیزانمان هستیم.

۵- در روزهای اخیر شاهد برداشته شدن نرده های خاوران و جایگزینی دیوارهای بلند بتنی و نصب چند دوربین مدار بسته در خاوران بودیم .اگر چنان که ادعا می‌کنند پیکر عزیزان ما در این خاک نیست، پس علت رویه‌های اینچنینی که در راه تخریب تدریجی خاوران انجام می‌شود چیست؟

در انتها لازم می‌دانیم که یک‌بار برای همیشه و با صدای بلند اعلام کنیم که با طرح هرگونه بحث در مورد غرامت که هدفی جز لوث کردن حرکت دادخواهانه‌ی ما ندارد مخالفیم و بر این باوریم که از دست دادن جان آن عزیزان و آسیب‌های متعدد ناشی از آن مطلقا جبران پذیر نیست. تنها روشن شدن حقیقت است که می‌تواند التیامی کوچک بر زخم‌های عمیق ما باشد.

۱-مهین فهیمی همسر زنده‌یاد حمید منتظری

۲-اکرم خاتم همسر زنده‌یاد رسول رضائیان

۳-زهره تنکابنی همسر زنده‌یاد رضا کیایی

۴-فریبا یگانه خواهر زنده‌یاد حسام (غلامرضا) یگانه

۵-شکوفه جوانشیر مادر زنده‌یاد سیامک جعفر زاده

۶-میترا عاملی همسر زنده‌یاد انوشیروان لطفی

۷-مریم طالبی کلخوران خواهر زنده‌یاد عادل طالبی کلخوران

۸-اختر سیف همسر زنده‌یاد حسن دشت آرا

۹- سهیلا اصغری همسر زنده‌باد علیرضا (نادر) صلواتی خوش قلب

۱۰-مریم محبوب خواهر زنده‌یاد اصغر محبوب

۱۱-فیروزه خلفی همسر زنده‌یاد حسام یگانه

۱۲-معصومه عجم خواهر زنده یادان علی و حسن عجم

۱۳-ماهرخ گلشن خواهر زنده‌یاد قاسم گلشن

۱۴-ناهید حسین پور خواهر زنده یادان حمید و رحیم حسین پور رودسری

۱۵-پروین یگانه خواهر زنده‌یاد حسام یگانه

۱۶-عزت الله گودرزی برادر زنده‌یاد حسن گودرزی

۱۷-سیمین علایی همسر زنده‌یاد سعید کاظمی

۱۸-فرزانه راجی خواهر زنده‌یادان فرشید و فرزین راجی و همسر زنده‌یاد یوسف یوسفی

۱۹-فرنگیس عسگری همسر زنده‌یاد جلیل جباری مستحسن

۲۰- شهناز پارسا همسر زنده‌یادمحمد رضا گلپایگانی

۲۱-سعیده لامعی همسر زنده‌یاد منوچهر سرحدی

۲۲-ژیلا علیدوست خواهر زنده‌یادمسعود علیدوست

۲۳-شهربانو منشی همسر زنده‌یاد بهروز یوسف پور

۲۴-منصوره معینی خواهر زنده‌‌یاد هبت الله معینی و همسر زنده‌‌ یاد مسعود انصاری

۲۵- معزز خواهشی همسر زنده‌یاد کمالدین پاکدل

۲۶-سیامک طاهری برادر زنده یاد انوشه طاهری

۲۷- سیمین سیمیاری خواهر زنده یاد عبدالمجید سیمیاری

۸ خرداد ۱۴۰۱

https://www.akhbar-rooz.com/155906/1401/03/09/


@bidarzani
🟣 ممانعت از آزادی #جعفر_ابراهیمی با دخالت بازجویانِ وزارت اطلاعات و اعلام اعتصاب غذای خشک #اسکندر_لطفی

علیرغم صدور دستور و تودیع قرار وثیقه مبنی بر آزادی جعفر ابراهیمی، معلم و عضو کانون صنفی معلمان تهران، در پی کارشکنی ماموران وزارت اطلاعات از آزادی وی ممانعت به عمل آمده است. وی روز شنبه ۱۰ اردیبهشت‌ماه توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شده و قرار بود که روز گذشته با تودیع قرار وثیقه‌ ۷۰۰ میلیون تومانی از بند ۲۰۹ زندان اوین آزاد شود.

همچنین اسکندر لطفی امروز ۹ خرداد ساعتی پیش در تماسی تلفنی با خانواده خود اعلام کرد که در اعتراض به ادامه‌ی بازداشت غیرقانونی (بیشتر از مهلت سی روزه بازداشت) و تحت فشار قرار گرفتن توسط بازجویان برای #اعتراف_اجباری دست به اعتصاب غذای خشک زده است.

@kashowra
@bidarzani
⭕️ متروپل ویران و آبادان در خیابان

◼️متروپل فقط ریزش یک برج نبود. آوار شدن یک ساختمان سیاسی و اقتصادی معیوب بود. تاریخ نمادین منطقه‌ای بود که «زمین»‌اش با اِشغال و مصادره و «سازه»هایش با جنگ و آتش گره خورده: از پایین کشیدن نخیل‌ با سرنیزه سربازان بریتانیایی و کاشتن لوله‌های آهنی نفت در دلِ زمین تا شهرک‌سازی استعماری برمبنای سلسله مراتب طبقاتی-قومیِ بریم و بوارده و بهمنشیر (به ترتیب محلات مدیرنشین، کارمندی و کارگری)؛ از آتش زدن سینما رکس تا بازمصادرۀ لوله‌های نفت در انقلاب ۵۷ و سپس قریب به یک دهه جنگی که از خوزستان ویرانه‌ای ساخت با نابودی وسیع زیرساخت‌‌های جاده‌ای‌، شهری، زیست‌محیطی، آب و برق و فاضلابش. در پایان دهه شصت، این زمین سوخته البته هدیه‌ای شد برای حکومتِ ویرانه‌پرستی که از آتش و زجر و روضه جان می‌گرفت. کالبدهای شهری این منطقه کارکردهای متفاوتی داشت؛ از یک طرف سازه‌های آهنی مدرن برای بلعیدن منابع زیرزمینی استفاده می‌شدند و از طرفی ویرانه‌ها و مخروبه‌ها موزه‌های جنگی شدند با کارکرد توریسم ایدئولوژیک راهیان نور. این شد که تصویر خوزستان چنین ماند: پالایشگاه‌های عظیم‌الجثه در کنار خرابه‌های شهری، کشت و صنعت‌های بزرگ در کنار اراضی و محیط‌زیست خشکیده و سدهای آبی عظیم‌الجثه در کنار فقدان آب لوله‌کشی و فاضلاب شهری.
◼️در نیمه دهه هشتاد اما تبدیل آبادان و خرمشهر و توابعش به «منطقه آزاد» فصل جدیدی از تاریخ زمین و مستغلات را در این منطقه رقم زد. مرزهای این منطقه به بهشت معافیت‌های مالیاتی و گمرکی بدل شدند، قیمت زمین بالا کشید و تردد ماشین‌های لوکس خارجی در خیابان‌های مخروبه خرمشهر و آبادان فضای سوررئالی از تضاد شهری را به نمایش می‌گذاشت. قرار بود برداشتن موانع مالیاتی و گمرکی، استثمار بی‌ضابطه نیروی کار و بالا کشیدنِ قیمت زمین، موتور محرک انجام چیزی باشد که دولت دو دهه از انجامش سرباز زده بود: بازسازی منطقه جنگی. به عبارتی «آزادسازی» اروند چراغ سبزی بود برای هجوم سرمایه‌داران مستغلاتی و رونق ساخت و ساز در منطقه‌ای با ظرفیت بازار املاک. با اینحال قابل پیش‌بینی بود که بساز و بفروش‌های خصوصی سرمایه‌هایشان را به سمت تولید مسکن ارزان، بیمارستان عمومی و مدرسه و دانشگاه نخواهند آورد؛ بلکه در پی کسب سودهای بادآورده، تمرکزشان به سمت برج‌سازی و مال‌سازی و ساختمان‌های لوکس و تفریحی جلب می‌شود. چنین هم شد و نمای محدودی از شهر این برج‌ها شد و نمای دیگرش زیرساخت‌های فرسوده و عقب‌مانده و مخروبۀ مسکونی، خدماتی، درمانی و آموزشی.
◼️عبدالباقی نماینده این سرمایه‌داران مستغلاتیِ نوکیسه و تازه پروار‌شده در بستر مقررات‌زدایی (آزادسازی) منطقه اروند بود. متروپل هم مُشت نمونۀ خرواری بود از بالا رفتن قارچ‌گونۀ مگا مال‌ها و برج باغ‌ها و روف گاردن‌ها، هایپرماکت‌ها و مراکز لوکس تفریحی در بستر شهری خراب و فرسوده که حتی فاقد ابتدایی‌ترین زیرساخت‌های استاندارد فاضلابی است. در واقع متروپل تصویری از اقتصاد سیاسی شهری آبادان به دست می‌دهد که تلاقی منافع سرمایه‌دار خصوصی و دولتی، محلی و مرکزی، حکومتی و غیرحکومتی را روایت می‌کند: سرمایه‌دار کاسبکاری که با حداقل‌کردنِ مصالح و استانداردهای مهندسی و مجوزگیری، سودش را بیشینه کرد. شهرداری‌ای که هم سهام‌دار و شریک پروژه و هم صادرکننده مجوز و هم ناظر پروژه بود! سازمان منطقه آزادی که در مقام دولت محلی، اروند را همچون یک شرکت بزرگ تجاری اداره می‌کند و ده‌ها هزار متر زمین دولتی را در زد و بندهای سوداگرانه با قیمت زیر بازار به سرمایه‌داران خصوصی مثل عبدالباقی می‌فروشد. استاندار، فرماندار، بسیج و امام جمعه که بده بستان‌ با سرمایه‌داران خصوصی و رشوه‌‌ستانی‌شان را از مجرای تبادل خدمات و خیریه‌ها ترتیب می‌دهند (از ساخت پاسگاه تا کمک‌های عاشورایی و نذری و غیره). در نهایت پازل آخر این همدستی، دادگستری و قوه قضاییه هستند که با یک زد و بند آشکار، پرونده تخلفات ساختمانی متروپل را ماستمالی و حکم به تبرئه هولدینگ عبدالباقی داده بودند.
◼️این ائتلاف چندجناحی در سوداندوزی از آجر و ملات و آوار اما پدیده‌ای محلی نیست. جایی اسمش «پلاسکو» است، جایی «گرنفل لندن»، جایی «مسکن مهر سرپل» و «متروپل»، جایی «هتل چانگشای چین». قصه یکی است. سرمایه بزرگ برای سود بیشتر در همدستی با نهادهای شهری و حاکمیتی فاجعه می‌آفریند. در ایران قانون به نحوی تنظیم شده که شهرداری ذینفع تخلفات ساخت و ساز، فروش تراکم و تغییر کاربری و نوسانات قیمت زمین باشد (ماده ۱۰۰ قانون شهرداری و ماده ۵ قانون شورای شهرسازی)، اما حالا دیگر اینجا شهرداری به همین منابع درآمدزایی هم اکتفا نکرده، رسماً پیراهن یقه‌سفید اداری را از تن در آورده و در مقام یک بساز بفروش حرفه‌ای وارد...
👈🏾 برای مطالعه کامل متن بر روی Instant-View کلیک کنید.