بيدارزنى
4.39K subscribers
5.38K photos
1.25K videos
176 files
4.22K links
«بیدارزنی» رسانه‌ای گروهی از کنشگران حقوق زنان است که در زمینه‌ی ارتقای آگاهی جامعه نسبت به برابری جنسیتی و احقاق حقوق زنان فعالیت می‌کنند.

تماس با ما:
@bidarzanitel
ایمیل:
bidarzani@gmail.com
Download Telegram
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شریفه محمدی، مدافع حقوق کارگران، روز سه‌شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ در شهر رشت، توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد و کماکان به‌صورت بلاتکلیف در #زندان_لاکان_رشت محبوس است.
نامه‌ای از "گمنام" خطاب به شریفه به‌دست ما رسید که فایل صوتی آن را می‌شنوید.


#شریفه_محمدی #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#سرکوب_کارگران #مبارزه_طبقاتی
#علیه_بی_تفاوتی


@Blackfishvoice1
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
#فروغ_سمیع_نیا مدافعِ حقوق زنان به اتهام «اجتماع و تبانی» به سه سال و شش ماه و یک روز حبس و همچنین به اتهام «عضویت در گروه» به دوسال و هفت ماه و ۱۶ روز حبس محکوم شد.

سمیع‌نیا متولد ۱۳۶۱ در #لاهیجان، فعال حقوق زنان و ساکن #رشت است. او طی دو دهه‌ی اخیر علیه قوانين زن‌ستیزانه فعالیت کرده است؛ از جمله از طریق فعالیت در کمپین یک میلیون امضا و "کارزار منع خشونت علیه زنان".
از وی مقالاتی متعددی در حوزه‌ی زنان در سایت‌های بیدارزنی، مدرسه فمنیستی و نشریه‌ی #گیلان_اوجا موجود است که عمدتا بر مسأله اشتغال و معیشت زنان تمرکز دارند.


فروغ سمیع‌نیا در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ به همراه ۱۱ نفر از فعالین زنان با یورش خشونت آمیز ماموران به منزل شخصی‌اش، با ضرب و شتم بازداشت شد. وی پس از گذراندن دوران بازجویی در انفرادی اداره اطلاعات رشت، پس از ۴۷ روز حبس در تاریخ ۹ مهر ماه ۱۴۰۲ از #زندان_لاکان_رشت آزاد شد.



@Blackfishvoice1
بيدارزنى
Photo
🟣‌ جان‌باختن سارا دلدار، زندانی سیاسی سابق در زندان لاکان رشت در پی عفونت ناشی از ساچمه


سارا دلدار، از بازداشت‌شدگان قیام ژینا و‌ زندانی سیاسی سابق در زندان لاکان رشت، به‌دلیل کمک به معترضان مجروح در خلال قیام، بازداشت و به حبس محکوم شد. او به دلیل عفونت ناشی از ساچمه‌های فراوان در تن خود، جان خود را از دست داد.

سارا دلدار در آخرین پست اینستاگرام خود که در بیمارستان بستری است، شرح کاملی از وضعیت خود داده بود:

«اول مرداد هزار و چهارصد و سه

فردا روزی که یکسال پیش از دادگاه مستقیم به #زندان_لاکان_رشت برده شدم هیچ حس و درد و ترسی نداشتم یا حتی نگفتم با خودم کاش این کارو نمیکردم. چون من کاری نکردم جز اینکه زخمی‌ها رو نجات دادم و جراحی کردیم و سکوت نکردم در برابر وجدانم و و‌جز قلمی که جز راستی هیچ ننوشت.

روزها گذشت داخل زندان و تا حکم‌ام اومد: دو تا حکم یک سال و سه ماه و ده روز و شش ماه و خورده‌ای. موندم و ازادی مشروطم اومد. این مدت هر چقدر هر ثانیه چه چیزایی گذشت و بگم بازم کمه.

از بهداشت، از دعواها از سرما از گرما از اینکه آرزوت باشه ماه و آسمون رو ببینی ولی خب همه این چیزا و صد برابرش برای وطن کمه.

وقتی که اومدم به هیچ کس نگفتم، تا استقبالم نیان تا هیچ گلی نیارن، وقتی ازادی هیچ معنی نداشت.

روزها گذشت. هم‌اش فکر و ذهنم زندان بود… پیش دخترایی که کمکشون کردم و ترک کردن. پیش اینکه وای دعوا نشه وای برف نیاد سردشون میشه…

حتی غذاهایی که هوس کرده بودم و برام درست میکردن نمیخوردم تا اینکه گفتم اینجوری نمیشه… باید بلند شم مثل همیشه رفتم سرکار. خودم از صبح تا شب درگیر کردم تا برسم خونه بخوابم و فکری نکنم همه رو محل کار خندوندم و انرژی دادم تا اینکه کم کم مریض شدم. پیگیری کردم، دکتر رفتم تا اینکه هر روز بدتر عفونت…

و هنوز از دومین ماه که زندان بودم پریود شدم، دیگه عادت ماهیانه نشدم. تو زندان فشار عصبی گرفتم و بعد مشکلای دیگه… گفتم شایدچون من کبدم مشکل داشت این عفونت‌ها رو گرفتم. یه هفته بیمارستان خوابیدم. دیگه ادم قبل نبودم، ضعیف ضعیف شدم، کم‌خونی شدید و بزرگ شدن طحال و کلیه و تخمدان… بعد دیدم بچه‌هایی که از زندان اومدن خیلیاشون بیماری زمینه‌ای گرفتن
ولی با تمام این رنج‌ها و دردها ساچمه‌‌های تو بدنم و سرم هر لحظه، ناخوداگاه میبینم خیابون پر از صدای تیر و خون، رژه میرن تو ذهنم و جز مشت کردن ناخن داخل گوشتم هیچ تسلی نیست
ولی باز هم با تمام وجود به تمام شیر زنان سرزمینم افتخار میکنم و روحم پیش خواهرای تو بند که تمام رنجاشونو دیدم و باهاشون زندگی کردم …
#زن_زندگی_آزادی »


#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani