بیداری از خواب غفلت
☘مرحوم عباس رحمان نژاد (٢١): 💥صبح بیست و سوم محرم، که حرم مطهر امام هادی و امام عسکری علیهما السلام توسط ایادی شیطان تخریب شد، مرحوم رحمان نژاد با ناراحتی عجیبی از خواب بیدار شده و در جواب سوالات اهل خانه گفت: خواب عجیب و ناراحت کننده ای دیدم. دیدم با هیئتمان…
☘مرحوم عباس رحمان نژاد (٢٢)
💥یکی از همکارانشان در اداره پست تعریف میکند که روزی شاهد بودم بین ایشان و یکی از مسئولین درجه یک اداره اختلاف نظر شدیدی پیش آمده بود و قضیه ازین قرار بود که ایشان برای اضافه کاری کارمندانی که در قسمت باجه ها مدیر مسؤل آنها بود، تقاضای درنظر گرفتن مبلغ اضافه کاری بیشتری کرده بود و معتقد بود که با توجه به تلاشهای آنها ساعات و مبالغ در نظر گرفته شده اضافه کاری برای آنها منصفانه نیست و مسؤل رده بالا هم بهیچ وجه قبول نمیکرد و زیربار نمیرفت.
⚡️⚡️⚡️
تا اینکه کم کم بحث بالا گرفت و صدایشان قدری بلند شد. آقای مسئول از اینکه ایشان اینقدر برای حقوق کارمندان زیر دستش اصرار میورزد، رنگ صورتش برافروخته شده بود. ایشان میگوید من چون سنم از هر دوی آنها بالاتر بود خواستم دخالت کنم و به طرفداری از آقای رحمان نژاد سخنی بگویم که آن فرد مسؤل با کلمات ناشایستی به من توهین کرد و در یک چشم بهم زدن بطرف آقای رحمان نژاد یورش برد که بنظر میرسید قصد درگیری فیزیکی و گلاویز شدن با ایشان را دارد. در یک لحظه شوکه شدم و در حیرت اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد و چگونه جلوی زد و خورد را بگیرم.
⚡️⚡️⚡️
ناگهان آقای رحمان نژاد دستهایش را از هم باز کرد و فردی را که بطرفش حمله کرده بود با تمام وجود در آغوش گرفت و با نرمی هرچه تمامتر گفت: برادرم! برادرم! این چه کاریست؟! ما با هم اختلاف نظر داریم نه دعوا! هر اتفاقی هم بیفتد ما دو مسلمانیم که با هم برادریم.
فرد مورد نظر ناگهان بطرز غیر منتظره ای شگفت زده شد و آثار شرمندگی در چهره اش عیان گشت و درحالیکه سرش را پایین انداخته بود با خجالت زدگی گفت: ببخش آقای رحمان نژاد. ایشان جواب داد: خدا ببخشد، من از شما ناراحت نیستم ولی از این آقا عذرخواهی کنید که جای پدرم هستند و به ایشان توهین کردید!
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
💥یکی از همکارانشان در اداره پست تعریف میکند که روزی شاهد بودم بین ایشان و یکی از مسئولین درجه یک اداره اختلاف نظر شدیدی پیش آمده بود و قضیه ازین قرار بود که ایشان برای اضافه کاری کارمندانی که در قسمت باجه ها مدیر مسؤل آنها بود، تقاضای درنظر گرفتن مبلغ اضافه کاری بیشتری کرده بود و معتقد بود که با توجه به تلاشهای آنها ساعات و مبالغ در نظر گرفته شده اضافه کاری برای آنها منصفانه نیست و مسؤل رده بالا هم بهیچ وجه قبول نمیکرد و زیربار نمیرفت.
⚡️⚡️⚡️
تا اینکه کم کم بحث بالا گرفت و صدایشان قدری بلند شد. آقای مسئول از اینکه ایشان اینقدر برای حقوق کارمندان زیر دستش اصرار میورزد، رنگ صورتش برافروخته شده بود. ایشان میگوید من چون سنم از هر دوی آنها بالاتر بود خواستم دخالت کنم و به طرفداری از آقای رحمان نژاد سخنی بگویم که آن فرد مسؤل با کلمات ناشایستی به من توهین کرد و در یک چشم بهم زدن بطرف آقای رحمان نژاد یورش برد که بنظر میرسید قصد درگیری فیزیکی و گلاویز شدن با ایشان را دارد. در یک لحظه شوکه شدم و در حیرت اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد و چگونه جلوی زد و خورد را بگیرم.
⚡️⚡️⚡️
ناگهان آقای رحمان نژاد دستهایش را از هم باز کرد و فردی را که بطرفش حمله کرده بود با تمام وجود در آغوش گرفت و با نرمی هرچه تمامتر گفت: برادرم! برادرم! این چه کاریست؟! ما با هم اختلاف نظر داریم نه دعوا! هر اتفاقی هم بیفتد ما دو مسلمانیم که با هم برادریم.
فرد مورد نظر ناگهان بطرز غیر منتظره ای شگفت زده شد و آثار شرمندگی در چهره اش عیان گشت و درحالیکه سرش را پایین انداخته بود با خجالت زدگی گفت: ببخش آقای رحمان نژاد. ایشان جواب داد: خدا ببخشد، من از شما ناراحت نیستم ولی از این آقا عذرخواهی کنید که جای پدرم هستند و به ایشان توهین کردید!
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
❣سلام مولای مهربانم...
آقای عزیزم ...
✨لَیتَ شِعری أَینَ اسْتَقَرَّت بِکَ النَّوی؟
ای کاش می دانستم...
کدام قسمت زمین در برتان گرفته ؟
شرمسارم...
از اینکه بارها صدایتان زده ام و صدایتان را نشنیده ام!!!
✅از سلامهای هر روزتان به عبد حقیرتان شرمسارم!
من کجا و سلام مولایم به من کجا؟!
اما آنقدر بنده نواز و مهربان هستید که با آنکه گوشهایم از شنیدن صدای روح نوازتان محروم است، حسرت دست برسینه گذاشتن و زبان آلوده چرخاندن را به دلم نگذاشتید...
🌹السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان روحی لک الفداء...
@bidary1
آقای عزیزم ...
✨لَیتَ شِعری أَینَ اسْتَقَرَّت بِکَ النَّوی؟
ای کاش می دانستم...
کدام قسمت زمین در برتان گرفته ؟
شرمسارم...
از اینکه بارها صدایتان زده ام و صدایتان را نشنیده ام!!!
✅از سلامهای هر روزتان به عبد حقیرتان شرمسارم!
من کجا و سلام مولایم به من کجا؟!
اما آنقدر بنده نواز و مهربان هستید که با آنکه گوشهایم از شنیدن صدای روح نوازتان محروم است، حسرت دست برسینه گذاشتن و زبان آلوده چرخاندن را به دلم نگذاشتید...
🌹السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان روحی لک الفداء...
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
#تشرفات 💥حجةالاسلام قاضی زاهدی فرموده اند: یکسال قبل از انقلاب با جمعی از مؤمنان و همشهریان برای عمره مفرده به مکه معظمه مشرف شدم. شب جمعه بود، رفقا عازم رفتن به مسجدالحرام و طواف خانه حق بودند. اما من در نهایت ضعف و ناتوانی و تب به سر می بردم و حال حرکت…
#تشرفات (قسمت اول)
💥شمس الدين محمّد بن قارون مي‌گويد:
«معمر بن شمس» كه معروف به «مذوّر» بود، يكي از نزديكان و دوستان خليفه به شمار مي‌رفت. روستايي به نام «بُرش» به او تعلق داشت كه آن را وقف سادات نموده بود. نايب او كه شيعه اي خالص بود، «ابن خطيب» نام داشت، خادم او شخصي به نام «عثمان» كه سنّي مذهب بود، به اُمور مايحتاج مصرفي او رسيدگي مي‌كرد.
بين ابن خطيب و عثمان هميشه مجادله اعتقادي وجود داشت. روزي به اتّفاق هم به حجّ مشرّف شدند، در كنار مقام ابراهيم عليه السلام بودند كه ابن خطيب رو به عثمان كرد و گفت: بيا باهم مباهله كنيم.
✨💫✨
من نام كساني را كه دوست دارم يعني حضرت علي، حسن و حسين عليهم السلام را كف دستم مي‌نويسم، تو نيز نام كساني را كه دوست داري يعني ابوبكر، عمر و عثمان را بنويس. آن گاه با هم دست مي‌دهيم. دست هر كه سوخت، اعتقاد او باطل و دست آن كه سالم ماند. اعتقادش بر حق است. عثمان اين مباهله را نمي پذيرفت. حاضرين كه از طبقه رعايا و عوام بودند، به او اعتراض نموده و سرزنشش كردند.
✨💫✨
مادر عثمان كه از محل مشرفي شاهد صحنه بود، معترضين را به باد دشنام و ناسزا گرفت و آنها را تهديد كرد. در همان حال كور شد! وقتي متوجّه شد كه نمي تواند جايي را ببيند، دوستان خود را فرا خواند. آنها چشمان او را بررسي كردند، متوجه شدند كه ظاهراً سالم است. اما جايي را نمي تواند ببيند. او را به حلّه بردند. خبر او در همه جا شايع شد. پزشكان بغداد و حله را براي معاينه او حاضر كردند اما آنها نيز نتوانستند كاري نتوانستند انجام دهند...
ادامه دارد...
@bidary1
💥شمس الدين محمّد بن قارون مي‌گويد:
«معمر بن شمس» كه معروف به «مذوّر» بود، يكي از نزديكان و دوستان خليفه به شمار مي‌رفت. روستايي به نام «بُرش» به او تعلق داشت كه آن را وقف سادات نموده بود. نايب او كه شيعه اي خالص بود، «ابن خطيب» نام داشت، خادم او شخصي به نام «عثمان» كه سنّي مذهب بود، به اُمور مايحتاج مصرفي او رسيدگي مي‌كرد.
بين ابن خطيب و عثمان هميشه مجادله اعتقادي وجود داشت. روزي به اتّفاق هم به حجّ مشرّف شدند، در كنار مقام ابراهيم عليه السلام بودند كه ابن خطيب رو به عثمان كرد و گفت: بيا باهم مباهله كنيم.
✨💫✨
من نام كساني را كه دوست دارم يعني حضرت علي، حسن و حسين عليهم السلام را كف دستم مي‌نويسم، تو نيز نام كساني را كه دوست داري يعني ابوبكر، عمر و عثمان را بنويس. آن گاه با هم دست مي‌دهيم. دست هر كه سوخت، اعتقاد او باطل و دست آن كه سالم ماند. اعتقادش بر حق است. عثمان اين مباهله را نمي پذيرفت. حاضرين كه از طبقه رعايا و عوام بودند، به او اعتراض نموده و سرزنشش كردند.
✨💫✨
مادر عثمان كه از محل مشرفي شاهد صحنه بود، معترضين را به باد دشنام و ناسزا گرفت و آنها را تهديد كرد. در همان حال كور شد! وقتي متوجّه شد كه نمي تواند جايي را ببيند، دوستان خود را فرا خواند. آنها چشمان او را بررسي كردند، متوجه شدند كه ظاهراً سالم است. اما جايي را نمي تواند ببيند. او را به حلّه بردند. خبر او در همه جا شايع شد. پزشكان بغداد و حله را براي معاينه او حاضر كردند اما آنها نيز نتوانستند كاري نتوانستند انجام دهند...
ادامه دارد...
@bidary1
#نکات_کلیدی_کوتاه
♻️قلبی که در آن #کینه است، مثل شوره زاری است که اگر در آن بهترین بذرها هم کاشته شود، ثمر نمی دهد.
اگر داری #تزکیه_نفس می کنی ولی در قلبت #کینه است، زحماتت به نتیجه نمی رسد! ♻️
✅استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده
@bidary1
♻️قلبی که در آن #کینه است، مثل شوره زاری است که اگر در آن بهترین بذرها هم کاشته شود، ثمر نمی دهد.
اگر داری #تزکیه_نفس می کنی ولی در قلبت #کینه است، زحماتت به نتیجه نمی رسد! ♻️
✅استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
☘مرحوم عباس رحمان نژاد (٢٢) 💥یکی از همکارانشان در اداره پست تعریف میکند که روزی شاهد بودم بین ایشان و یکی از مسئولین درجه یک اداره اختلاف نظر شدیدی پیش آمده بود و قضیه ازین قرار بود که ایشان برای اضافه کاری کارمندانی که در قسمت باجه ها مدیر مسؤل آنها بود،…
☘مرحوم عباس رحمان نژاد(٢٣)
💥تقیدش به امر به معروف و نهی از منکر آنهم با زبان خوش و روی گشاده و محبت زیاد بود و اکثر دوستان و جوانانی که با او در ارتباط بودند را با همین خلق خوش به سوی دین خدا جذب می کرد. در محیط کارش نسبت به انجام وظایفش سختگیر و جدی بود و در منزل و با خانواده اش بسیار سهل گیر و ملایم بود. اتفاقاتی که باعث ایجاد خسارتی، خراب شدن یا گم شدن شیء گرانبهایی، میشد نه تنها باعث عصبانیت یا بروز ناراحتی او نمیشد که اغلب با شوخ طبعی به استقبال مشکلات پیش آمده میرفت و با کلمات مزاح گونه حال و هوای همه را عوض میکرد تا از اتفاق پیش آمده ناراحت و ترسان نباشند....
⚡️⚡️⚡️
اما تنها چیزی که میتوانست او را واقعا عصبانی کند جوری که ناراحتی اش را بروز دهد زمانی بود که حقی از کسی پایمال میشد و مهمترین این حقوق هم حقوق الهی بود. وقتی واجبی زیر پا گذاشته میشد با قدرت در برابر متخطی ایستادگی میکرد و اجازه ادامه کار را به او نمیداد. اگر در مجلس میهمانی صدایی به موسیقی بلند میشد یا عده ای مشغول فعل گناهی میشدند، در همان لحظه اول از جا بلند میشد و محترمانه خواهش میکرد که این گناه تعطیل شود و اگر به حرف او وقعی نهاده نمیشد بسرعت مجلس را ترک میکرد.
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
💥تقیدش به امر به معروف و نهی از منکر آنهم با زبان خوش و روی گشاده و محبت زیاد بود و اکثر دوستان و جوانانی که با او در ارتباط بودند را با همین خلق خوش به سوی دین خدا جذب می کرد. در محیط کارش نسبت به انجام وظایفش سختگیر و جدی بود و در منزل و با خانواده اش بسیار سهل گیر و ملایم بود. اتفاقاتی که باعث ایجاد خسارتی، خراب شدن یا گم شدن شیء گرانبهایی، میشد نه تنها باعث عصبانیت یا بروز ناراحتی او نمیشد که اغلب با شوخ طبعی به استقبال مشکلات پیش آمده میرفت و با کلمات مزاح گونه حال و هوای همه را عوض میکرد تا از اتفاق پیش آمده ناراحت و ترسان نباشند....
⚡️⚡️⚡️
اما تنها چیزی که میتوانست او را واقعا عصبانی کند جوری که ناراحتی اش را بروز دهد زمانی بود که حقی از کسی پایمال میشد و مهمترین این حقوق هم حقوق الهی بود. وقتی واجبی زیر پا گذاشته میشد با قدرت در برابر متخطی ایستادگی میکرد و اجازه ادامه کار را به او نمیداد. اگر در مجلس میهمانی صدایی به موسیقی بلند میشد یا عده ای مشغول فعل گناهی میشدند، در همان لحظه اول از جا بلند میشد و محترمانه خواهش میکرد که این گناه تعطیل شود و اگر به حرف او وقعی نهاده نمیشد بسرعت مجلس را ترک میکرد.
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
#محاسبه_مراقبه
قبل از اینکه بخوابیم، حساب کنیم👈
♨️از صبح چه اعمالی انجام داده ایم؟!
چه حرفهایی زده ایم؟!
چقدر عملکردمان مورد رضایت امام زمانمان بوده؟!
چقدر خطا کردیم؟!
و چقدر ...."گناه"؟!
⛅️ سعی کنیم فردایمان را بهتر از امروز بسازیم.
@bidary1
قبل از اینکه بخوابیم، حساب کنیم👈
♨️از صبح چه اعمالی انجام داده ایم؟!
چه حرفهایی زده ایم؟!
چقدر عملکردمان مورد رضایت امام زمانمان بوده؟!
چقدر خطا کردیم؟!
و چقدر ...."گناه"؟!
⛅️ سعی کنیم فردایمان را بهتر از امروز بسازیم.
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
#تشرفات (قسمت اول) 💥شمس الدين محمّد بن قارون مي‌گويد: «معمر بن شمس» كه معروف به «مذوّر» بود، يكي از نزديكان و دوستان خليفه به شمار مي‌رفت. روستايي به نام «بُرش» به او تعلق داشت كه آن را وقف سادات نموده بود. نايب او كه شيعه اي خالص بود، «ابن خطيب» نام داشت،…
#تشرفات (قسمت دوم)
💥عدّه اي از زنان مؤمن حله به او گفتند: چون تو به شیعیان جسارت کرده ای، حضرت صاحب الامر عليه السلام به تو غضب کرده اند، و تو از این ناراحتی و نابینایی نجات پیدا نمی کنی مگر آنکه شیعه شوی و اگر شیعه شدی ما ضامنیم که خدای تعالی تو را شفا دهد. او نيز به اين امر تن داده و راضي شد و مذهب تشيع را پذیرفت. زنان با ایمان و پاک حلّه او را شب جمعه به محلّي كه منسوب به امام زمان عليه السلام بود و در حلّه قرار داشت، بردند و خودشان در خارج آن مكان شريف بيتوته نمودند.
✨💫✨
هنوز چند ساعتي از شب نگذشته بود كه ناگاه دیدند آن زن فریاد می زند و گریه می کند و از مقام بيرون می آید و می گوید: حضرت صاحب الامر علیه السلام چشم مرا شفا مرحمت فرمود! و چشم‌هاي او كاملاً سالم و نابينايي اش برطرف شده بود. زنها از شفاي او مسرور شدند و حمد الهي را به جاي آوردند، سپس كيفيت ماجرا را پرسيدند. گفت: وقتي مرا تحت قبّه شريف حضرت عليه السلام گذاشته و خارج شدید، من به آن حضرت استغاثه نمودم تا اینکه چند دقیقه قبل صدایی شنیدم که کسی به من می گفت: خدا تو را شفا داد، از میان این مقام بیرون برو و این خبر را به زنها که منتظر تو هستند بگو.
✨💫✨
من متوجه خودم شدم و دیدم همه جا را می بینم. مقام پر از نور است و مردی جلوی من ایستاده است. عرض کردم شما که هستید؟ فرمود: من صاحب الامر حجةابن الحسن هستم! وقتی از جا حرکت کردم که دامنش را بگیرم از نظرم غایب شد. خبر شفاي او در حلّه معروف است و فرزندش عثمان نيز شيعه شد و اعتقاد او و مادرش خوب و محكم گرديد. اين ماجرا مشهور شد و هر كس آن را مي‌شنيد نسبت به وجود امام زمان عليه السلام معتقد مي‌شد.
📚بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۷۱
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
@bidary1
💥عدّه اي از زنان مؤمن حله به او گفتند: چون تو به شیعیان جسارت کرده ای، حضرت صاحب الامر عليه السلام به تو غضب کرده اند، و تو از این ناراحتی و نابینایی نجات پیدا نمی کنی مگر آنکه شیعه شوی و اگر شیعه شدی ما ضامنیم که خدای تعالی تو را شفا دهد. او نيز به اين امر تن داده و راضي شد و مذهب تشيع را پذیرفت. زنان با ایمان و پاک حلّه او را شب جمعه به محلّي كه منسوب به امام زمان عليه السلام بود و در حلّه قرار داشت، بردند و خودشان در خارج آن مكان شريف بيتوته نمودند.
✨💫✨
هنوز چند ساعتي از شب نگذشته بود كه ناگاه دیدند آن زن فریاد می زند و گریه می کند و از مقام بيرون می آید و می گوید: حضرت صاحب الامر علیه السلام چشم مرا شفا مرحمت فرمود! و چشم‌هاي او كاملاً سالم و نابينايي اش برطرف شده بود. زنها از شفاي او مسرور شدند و حمد الهي را به جاي آوردند، سپس كيفيت ماجرا را پرسيدند. گفت: وقتي مرا تحت قبّه شريف حضرت عليه السلام گذاشته و خارج شدید، من به آن حضرت استغاثه نمودم تا اینکه چند دقیقه قبل صدایی شنیدم که کسی به من می گفت: خدا تو را شفا داد، از میان این مقام بیرون برو و این خبر را به زنها که منتظر تو هستند بگو.
✨💫✨
من متوجه خودم شدم و دیدم همه جا را می بینم. مقام پر از نور است و مردی جلوی من ایستاده است. عرض کردم شما که هستید؟ فرمود: من صاحب الامر حجةابن الحسن هستم! وقتی از جا حرکت کردم که دامنش را بگیرم از نظرم غایب شد. خبر شفاي او در حلّه معروف است و فرزندش عثمان نيز شيعه شد و اعتقاد او و مادرش خوب و محكم گرديد. اين ماجرا مشهور شد و هر كس آن را مي‌شنيد نسبت به وجود امام زمان عليه السلام معتقد مي‌شد.
📚بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۷۱
🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
@bidary1
Forwarded from بیداری از خواب غفلت
به خودم مینگرم سخت دلم می رنجد
به خودت مینگرم منبع خوبی هایی
سد راه تو منم کاش که من خوب شوم آقا جان
بعد بهتر شدن من، به گمانم که شما می آیی
❗️آخرش تو می آیی و من
هنوز ژست انتظار گرفته ام!
@bidary1
به خودت مینگرم منبع خوبی هایی
سد راه تو منم کاش که من خوب شوم آقا جان
بعد بهتر شدن من، به گمانم که شما می آیی
❗️آخرش تو می آیی و من
هنوز ژست انتظار گرفته ام!
@bidary1
#محاسبه_مراقبه
✅بد نیست یک شبانه روز یک ضبط صوت همراهتان باشد و حساب کنید که چند درصد حرفهایتان بیهوده بوده و چند درصدش به درد می خورد. البته ملائکه ضبط می کنند ولی خودتان هم یک روز این کار را بکنید. یکی از بخشهای محاسبه همین است.
☘حضرت استاد آیت الله ابطحی رحمة الله علیه
@bidary1
✅بد نیست یک شبانه روز یک ضبط صوت همراهتان باشد و حساب کنید که چند درصد حرفهایتان بیهوده بوده و چند درصدش به درد می خورد. البته ملائکه ضبط می کنند ولی خودتان هم یک روز این کار را بکنید. یکی از بخشهای محاسبه همین است.
☘حضرت استاد آیت الله ابطحی رحمة الله علیه
@bidary1
Forwarded from زلال حكمت
🌺🔮زلال حکمت🔮🌺
🌹🖥کلیپ های اخلاقی بی‌نظیر از عالم ربانی حضرت آیة الله سید حسن ابطحی خراسانی(قدّس سره)
🌹💎حکمت را از زبان اولیاء خدا بشنویم
✅ https://telegram.me/joinchat/Az6BuT6nB_ranrUCUcUJOg
🌹🖥کلیپ های اخلاقی بی‌نظیر از عالم ربانی حضرت آیة الله سید حسن ابطحی خراسانی(قدّس سره)
🌹💎حکمت را از زبان اولیاء خدا بشنویم
✅ https://telegram.me/joinchat/Az6BuT6nB_ranrUCUcUJOg
Forwarded from بیداری از خواب غفلت
🌹السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین:
💫امشب شب من و شب عشق و شب شماست
💫فردا خدا کند که بیاید تمام عشـق
✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
@bidary1
💫امشب شب من و شب عشق و شب شماست
💫فردا خدا کند که بیاید تمام عشـق
✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
@bidary1
بیداری از خواب غفلت
☘مرحوم عباس رحمان نژاد(٢٣) 💥تقیدش به امر به معروف و نهی از منکر آنهم با زبان خوش و روی گشاده و محبت زیاد بود و اکثر دوستان و جوانانی که با او در ارتباط بودند را با همین خلق خوش به سوی دین خدا جذب می کرد. در محیط کارش نسبت به انجام وظایفش سختگیر و جدی بود…
☘مرحوم عباس رحمان نژاد (٢۴)
💥یکی از دوستان نزدیکش تعریف میکرد، دریکی از سفرهایی که بعنوان مدیر کاروان زایر به عتبات میبرد من بعنوان دوست و همراه با ایشان بودم، نزدیک مرز متوجه شدیم یک خانم مؤمنه ای نامش در لیست ویزای زایرین مکتوب نشده و مهر نخورده. وقتی لب مرز متوجه این اشکال در لیست وجود دارد، گفتند من نمیتوانم یک خانم تنها را لب مرز رها کنم که به تنهایی به شهرش برگردد از آن گذشته چطور زایر امام حسین علیه السلام را به محضر حضرتشان نرسانم، با دل شکسته این زایر چه کنم؟!
⚡️⚡️⚡️
اتوبوس های زیادی در صف بازبینی و چک لیست ویزاها معطل بودند که بنظر میرسید بنا به درازای صف یک ساعت یا بیشتر طول بکشد ...به من گفت: باید به ارباب متوسل شویم، حل این مشکل فقط بدست اوست. با هم به وسط دشت رفتیم، پشت تپه ای شروع به توسل و راز و نیاز کرد، زیارت آل یاسین خواند و دعای استغاثه به امام عصر ارواحنا له فداه و از ایشان استمداد طلبید. بعد از دقایقی که در حال خود فرو رفته بود، ناگهان برخاست اشکهایش را پاک کرد و گفت برخیز برویم کار آن خانم درست شد!
⚡️⚡️⚡️
با نهایت تعجب با او همراه شدم در حالیکه وقتی نوبت اتوبوس ما شد دل توی دلم نبود، به او نگاه میکردم که با آرامش و خیال راحت به کارهایش میپردازد، متعجب میشدم! در آن زمان که حزب بعث بر عراق حکمفرما بودند، اگر متوجه میشدند پیگرد قانونی داشت، زندان و باز داشت برای آن خانم و رییس کاروان!!!! بالاخره نوبت به چک کردن لیست زایران ما رسید و در کمال بهت زدگی دیدم که مامور مربوطه همانطور که اسامی لیست را با افراد صف زایران تطابق میداد به این خانم که رسید، بدون اینکه در لیست بجستجوی اسمش بگردد و توجهی داشته باشد، به او گفت: برو!!!
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
💥یکی از دوستان نزدیکش تعریف میکرد، دریکی از سفرهایی که بعنوان مدیر کاروان زایر به عتبات میبرد من بعنوان دوست و همراه با ایشان بودم، نزدیک مرز متوجه شدیم یک خانم مؤمنه ای نامش در لیست ویزای زایرین مکتوب نشده و مهر نخورده. وقتی لب مرز متوجه این اشکال در لیست وجود دارد، گفتند من نمیتوانم یک خانم تنها را لب مرز رها کنم که به تنهایی به شهرش برگردد از آن گذشته چطور زایر امام حسین علیه السلام را به محضر حضرتشان نرسانم، با دل شکسته این زایر چه کنم؟!
⚡️⚡️⚡️
اتوبوس های زیادی در صف بازبینی و چک لیست ویزاها معطل بودند که بنظر میرسید بنا به درازای صف یک ساعت یا بیشتر طول بکشد ...به من گفت: باید به ارباب متوسل شویم، حل این مشکل فقط بدست اوست. با هم به وسط دشت رفتیم، پشت تپه ای شروع به توسل و راز و نیاز کرد، زیارت آل یاسین خواند و دعای استغاثه به امام عصر ارواحنا له فداه و از ایشان استمداد طلبید. بعد از دقایقی که در حال خود فرو رفته بود، ناگهان برخاست اشکهایش را پاک کرد و گفت برخیز برویم کار آن خانم درست شد!
⚡️⚡️⚡️
با نهایت تعجب با او همراه شدم در حالیکه وقتی نوبت اتوبوس ما شد دل توی دلم نبود، به او نگاه میکردم که با آرامش و خیال راحت به کارهایش میپردازد، متعجب میشدم! در آن زمان که حزب بعث بر عراق حکمفرما بودند، اگر متوجه میشدند پیگرد قانونی داشت، زندان و باز داشت برای آن خانم و رییس کاروان!!!! بالاخره نوبت به چک کردن لیست زایران ما رسید و در کمال بهت زدگی دیدم که مامور مربوطه همانطور که اسامی لیست را با افراد صف زایران تطابق میداد به این خانم که رسید، بدون اینکه در لیست بجستجوی اسمش بگردد و توجهی داشته باشد، به او گفت: برو!!!
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary1
#کلام_نورانی_استاد
💥شبها کمی بلند شوید، استغفار کنید. #نماز_شب بخوانید.
این استغفار شب، رمزی برای پاکی است. اصلا استغفار دوای هر دردی است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا به شما بگویم که درد شما چیست و دوای دردتان چه می باشد؟
درد شما که سر تا پای شما را گرفته #گناه است و دوای درد شما #استغفار است.
💢آیت‌الله ابطحی رحمة الله علیه
🔺قبل از خواب اعمالمان را محاسبه کنیم🔺
@bidary1
💥شبها کمی بلند شوید، استغفار کنید. #نماز_شب بخوانید.
این استغفار شب، رمزی برای پاکی است. اصلا استغفار دوای هر دردی است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا به شما بگویم که درد شما چیست و دوای دردتان چه می باشد؟
درد شما که سر تا پای شما را گرفته #گناه است و دوای درد شما #استغفار است.
💢آیت‌الله ابطحی رحمة الله علیه
🔺قبل از خواب اعمالمان را محاسبه کنیم🔺
@bidary1
🍁🍂🍁🍂
🍂🍁🍂
🍁🍂
🍂
#نوای_دلتنگی
هفته های بدون بابا بودن، نياز به #جمعه نداشت...تمام روزهايش بوی دلتنگی مي دهد...بوی گم شدگی...بوی حیرانی ...بوی تنهايى ...بوی خواری ...بوی يتيمی!!!! من دیگر دل شكسته تر از تمام جمعه ها شده ام از این دلتنگی ،،،
پدر مهربانم
عزيز دلم
ميل آمدن نداری ؟!
🍂
🍁🍂
🍂🍁🍂
@bidary1
🍂🍁🍂
🍁🍂
🍂
#نوای_دلتنگی
هفته های بدون بابا بودن، نياز به #جمعه نداشت...تمام روزهايش بوی دلتنگی مي دهد...بوی گم شدگی...بوی حیرانی ...بوی تنهايى ...بوی خواری ...بوی يتيمی!!!! من دیگر دل شكسته تر از تمام جمعه ها شده ام از این دلتنگی ،،،
پدر مهربانم
عزيز دلم
ميل آمدن نداری ؟!
🍂
🍁🍂
🍂🍁🍂
@bidary1
#کلام_نورانی_استاد
✨در شبانه روز همیشه به یاد امام زمان (اروحنا فداه) باشید.
✨وقتی حمام می روید، غسل زیارت حضرت بقيةاللّه را بکنید.
✨شايد هر روز صدها نفر به محضر حضرت مشرف مى شوند و حضرت را مى بينند، چون آن وجود مقدس در بين ما زندگى مى كند و طبعا همه او را مى بينند كه يا بعد و يا همان موقع او را مى شناسند و يا اينكه تا زمان ظهور يا هر وقت كه خدا بخواهد او را نمى شناسند كه طبيعى است اين ملاقات دليل بر كمالات كسى نمى شود ولى بى فائده هم نيست.
⚜حضرت آية الله سيدحسن ابطحى رحمة الله عليه
❣«بِنَفسی اَنتَ مِنْ مُغَیَّبٍ لَمْ یَخْلُ مِنّا»
جانم بفدایت ای غایبی که از بین ما بیرون نیستی.
@bidary1
✨در شبانه روز همیشه به یاد امام زمان (اروحنا فداه) باشید.
✨وقتی حمام می روید، غسل زیارت حضرت بقيةاللّه را بکنید.
✨شايد هر روز صدها نفر به محضر حضرت مشرف مى شوند و حضرت را مى بينند، چون آن وجود مقدس در بين ما زندگى مى كند و طبعا همه او را مى بينند كه يا بعد و يا همان موقع او را مى شناسند و يا اينكه تا زمان ظهور يا هر وقت كه خدا بخواهد او را نمى شناسند كه طبيعى است اين ملاقات دليل بر كمالات كسى نمى شود ولى بى فائده هم نيست.
⚜حضرت آية الله سيدحسن ابطحى رحمة الله عليه
❣«بِنَفسی اَنتَ مِنْ مُغَیَّبٍ لَمْ یَخْلُ مِنّا»
جانم بفدایت ای غایبی که از بین ما بیرون نیستی.
@bidary1
Forwarded from کانال بیداری
monajat
@bidary1
#مناجات_با_امام_زمان
🍂هر #جمعه غروب دل خراب است
🍂چون تشنه در انتظار آب است.
✨یک جرعه ز وصل خود بنوشان
✨این شام فراق را بپوشان
@bidary1
🍂هر #جمعه غروب دل خراب است
🍂چون تشنه در انتظار آب است.
✨یک جرعه ز وصل خود بنوشان
✨این شام فراق را بپوشان
@bidary1