«مـاه نشــر» آذر، مجموعه کتـابهایی است که این مـاه چاپ و تجدیدچاپ شدند
✅ تصاویر کتابها را ببینید 👆
✨کتـابهای خواندنی با موضـوعات متنـوع در حوزه داستان و رمـان بزرگسال، کـودک و نوجـوان، ادعـیه و زیـارات
#ماه_نشر
#چاپ_اول
#تجدید_چاپ
#نشر_بین_الملل
مجموعه کتابهای ما را در سایت ببینید و مطمئن خرید کنید، با نویسندگان آشنا شوید و اخبار و مقالاتی که درباره برنامهها و کتابها منتشر شده است را بخوانید.
💬 نظرات سازنده خودتان را برای ما بفرستید
✅ www.behnashr.ir
#به_نشر #انتشارات_به_نشر
#تازه_های_کتاب
#کتابفروشی
#کتاب_خوب #کتاب_های_پروانه
🔻📲🔻
@behnashr
✅ تصاویر کتابها را ببینید 👆
✨کتـابهای خواندنی با موضـوعات متنـوع در حوزه داستان و رمـان بزرگسال، کـودک و نوجـوان، ادعـیه و زیـارات
#ماه_نشر
#چاپ_اول
#تجدید_چاپ
#نشر_بین_الملل
مجموعه کتابهای ما را در سایت ببینید و مطمئن خرید کنید، با نویسندگان آشنا شوید و اخبار و مقالاتی که درباره برنامهها و کتابها منتشر شده است را بخوانید.
💬 نظرات سازنده خودتان را برای ما بفرستید
✅ www.behnashr.ir
#به_نشر #انتشارات_به_نشر
#تازه_های_کتاب
#کتابفروشی
#کتاب_خوب #کتاب_های_پروانه
🔻📲🔻
@behnashr
📖 جرعه ای از دریای نور
قالَ الرِّضا عليه السلام: اِعْلَمْ ـ يَرْحَمُكَ اللّه ُ ـ اَنَّ الرِّبا حَرامٌ سُحتٌ، مِنَ الكَبائِرِ وَ مِمّا قَدْ وَعَدَاللّه ُ عَلَيْهِ النّارَ فَنَعوذُ بِاللّه ِ مِنْها، وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلى لِسانِ كُلِّ نَبىٍّ وَفى كُلِّ كِتابٍ
امام رضا عليه السلام:
خدايت رحمت كند! بدان كه ربا حرام و از گناهان كبيره است و خداوند بر آن وعده آتش داده است پس پناه مىبريم به خدا از آتش. ربا را همه پيامبران و همه كتابهای آسمانى حرام كرده اند.
@behnashr
قالَ الرِّضا عليه السلام: اِعْلَمْ ـ يَرْحَمُكَ اللّه ُ ـ اَنَّ الرِّبا حَرامٌ سُحتٌ، مِنَ الكَبائِرِ وَ مِمّا قَدْ وَعَدَاللّه ُ عَلَيْهِ النّارَ فَنَعوذُ بِاللّه ِ مِنْها، وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلى لِسانِ كُلِّ نَبىٍّ وَفى كُلِّ كِتابٍ
امام رضا عليه السلام:
خدايت رحمت كند! بدان كه ربا حرام و از گناهان كبيره است و خداوند بر آن وعده آتش داده است پس پناه مىبريم به خدا از آتش. ربا را همه پيامبران و همه كتابهای آسمانى حرام كرده اند.
@behnashr
📚 انتشارات بهنشــر 📖
📖 جرعه ای از دریای نور قالَ الرِّضا عليه السلام: اِعْلَمْ ـ يَرْحَمُكَ اللّه ُ ـ اَنَّ الرِّبا حَرامٌ سُحتٌ، مِنَ الكَبائِرِ وَ مِمّا قَدْ وَعَدَاللّه ُ عَلَيْهِ النّارَ فَنَعوذُ بِاللّه ِ مِنْها، وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلى لِسانِ كُلِّ نَبىٍّ وَفى كُلِّ كِتابٍ…
📚 روایت های سریالی
چنارها مرا به خاطر می سپارند
✍️ عابدین زارع
نام داستان: گنگ خواب دیده
📍 قسمت ششم
والا من نمیدونم چطوری ازت تشکر کنم، گفتم تو هم با کوکب و ننه بفرستم مشهد؛ اما خب نمیشه. باید باشی اینجا. ایشالا یه وقت دیگه. بذار ننه بره سفر، ای آخر عمری استخوانی سبک کنه. از بابت ننه غصهای نیس. کوکب حواسش هست بهش. فقط میمونه لطف الله که تو حواست باشه بهش بقیهاش با من.
-اما ننه راضی...
زیور به محض دیدن قباد، حرفش را قطع میکند و عین الله هم که نمیخواهد چشمش به داماد بیفتد، بیل را میگذارد روی کولش و میرود سمت مزرعه. قباد ابرو در هم میکشد و آمرانه با زیور حرف میزند: «چی کار داشت»
- هیچی، میخواستی چی کار داشته باشه.
- پس چرا این قدر فک میزدین؟!
- گفتم که هیچی نبود. اومده بود حال و احوالی بگیره. بعدشم گفت که میخواد ننه رو بفرسته مشهد، زیارت.
-اِ؟ پس آقا فقط برا خودشون بریز و بپاش دارن و راه به راه سفر مشهد دست و پا میکنن!
زیور دست از شستن میکشد و از بالای شانه، توی صورت قباد زل میزند و با تَشَر جوابش را میدهد: «ببین، باز شروع نکن ها! کِی سفر مشهد رفتن که میگی راه به راه؟ بعدشم اصلا رفته باشن. میتونن، میرن. تو هم بتون، برو.»
- زبون باز کردی. نکنه دلت کتک میخواد؟
- توکه دست بزن داری، بزن. خجالت نکش! خجالت که نمیکشی، اگه میکشیدی که دوره نمیافتادی توی ده و هر چی از دهنت در میره بار کاکای من کنی.
- پس بگو آقا اومدن چغلی.
- نخیرم! خودم از این اون فهمیدم. فقط گفتم دست از این کارات برداری و به زندگیت برسی.
- به زندگیم؟
کدوم زندگی؟
از زندگی ساقطم کرده. حقمو نمیده. بعد میگی زندگی؟
- حیا کن مرد! حقی بوده، گرفتی تموم شده رفته. پس هی حق حق نکن.
یکی بفهمه میگه چه ظلمی در حق این کردن
- بله داده؛ اما کم داده. اون حق تو بوده که تمام و کمالم نداده؛ ولی حق پخت و پز و کلفتی و تروخشک کردن ننه و اون کاکای کم عقلت مونده.
خجالت بکش! میفهمی چی میگی؟
- می فهمم. از این به بعد دیگه حق نداری پاتو بذاری اونجا. کاکات میدونه و خودش. ببینم تو نباشی چی کار میکنه با اون ته تغاری بوآش!
این را میگوید و منتظر جواب زیور نمیماند و می رود.
قدمگاه شلوغ است. هر کس سر قبری نشسته و فاتحه میخواند. ننه خاور کنار قبر شوهرش چهار زانو نشسته و ظرفی پر از گردو و بادام روی قبر گذاشته و هر کس میآید برای فاتحهخوانی، جلویش میگیرد. لطف الله میان قبرها راه میرود و از سر قبرها سیب و گیلاس و هلو و هر چه دم دستش بیاید، برمیدارد و با ولع میلمباند.
ننه خاور سرش را تا نزدیکی قبر میآورد و با شوهرش درددل میکند:
«خوب گرفتی خوابیدی. خیالت تخت تخته که دیگه سراغی از ما نمیگیری ببینی زندهایم، مردهایم. قبلنا سری میزدی و احوالی میگرفتی؛ اما سایهت سنگین شده و نمیآی به خوابمون.
نکنه قهر کردی؟هان؟ من سر قولم هستم.
لطف الله سُرومُوروگنده س میبینیش؟
اونجا نشسته میوه میخوره.
شاید چندروزی نتونم بیام پیشت. عین الله اسممو نوشته تو کاروان برا زیارت آقای غریب.
کوکبم هست. هرچی بهش میگم نمیتونم، تو گوشش نمیره.
بی لطف الله کجا برم تو دیار غریب.
ای بچه خیلی بیتابی میکنه و همهاش برام چیزایی تعریف میکنه. خودمم موندم چه میگه.
راستی یادته بار آخری که میخواستی بری مشهد،...
🖇 قسمت هفتم این داستان را فردا صبح در کانال انتشارات بهنشر بخوانید.
@behnashr
چنارها مرا به خاطر می سپارند
✍️ عابدین زارع
نام داستان: گنگ خواب دیده
📍 قسمت ششم
والا من نمیدونم چطوری ازت تشکر کنم، گفتم تو هم با کوکب و ننه بفرستم مشهد؛ اما خب نمیشه. باید باشی اینجا. ایشالا یه وقت دیگه. بذار ننه بره سفر، ای آخر عمری استخوانی سبک کنه. از بابت ننه غصهای نیس. کوکب حواسش هست بهش. فقط میمونه لطف الله که تو حواست باشه بهش بقیهاش با من.
-اما ننه راضی...
زیور به محض دیدن قباد، حرفش را قطع میکند و عین الله هم که نمیخواهد چشمش به داماد بیفتد، بیل را میگذارد روی کولش و میرود سمت مزرعه. قباد ابرو در هم میکشد و آمرانه با زیور حرف میزند: «چی کار داشت»
- هیچی، میخواستی چی کار داشته باشه.
- پس چرا این قدر فک میزدین؟!
- گفتم که هیچی نبود. اومده بود حال و احوالی بگیره. بعدشم گفت که میخواد ننه رو بفرسته مشهد، زیارت.
-اِ؟ پس آقا فقط برا خودشون بریز و بپاش دارن و راه به راه سفر مشهد دست و پا میکنن!
زیور دست از شستن میکشد و از بالای شانه، توی صورت قباد زل میزند و با تَشَر جوابش را میدهد: «ببین، باز شروع نکن ها! کِی سفر مشهد رفتن که میگی راه به راه؟ بعدشم اصلا رفته باشن. میتونن، میرن. تو هم بتون، برو.»
- زبون باز کردی. نکنه دلت کتک میخواد؟
- توکه دست بزن داری، بزن. خجالت نکش! خجالت که نمیکشی، اگه میکشیدی که دوره نمیافتادی توی ده و هر چی از دهنت در میره بار کاکای من کنی.
- پس بگو آقا اومدن چغلی.
- نخیرم! خودم از این اون فهمیدم. فقط گفتم دست از این کارات برداری و به زندگیت برسی.
- به زندگیم؟
کدوم زندگی؟
از زندگی ساقطم کرده. حقمو نمیده. بعد میگی زندگی؟
- حیا کن مرد! حقی بوده، گرفتی تموم شده رفته. پس هی حق حق نکن.
یکی بفهمه میگه چه ظلمی در حق این کردن
- بله داده؛ اما کم داده. اون حق تو بوده که تمام و کمالم نداده؛ ولی حق پخت و پز و کلفتی و تروخشک کردن ننه و اون کاکای کم عقلت مونده.
خجالت بکش! میفهمی چی میگی؟
- می فهمم. از این به بعد دیگه حق نداری پاتو بذاری اونجا. کاکات میدونه و خودش. ببینم تو نباشی چی کار میکنه با اون ته تغاری بوآش!
این را میگوید و منتظر جواب زیور نمیماند و می رود.
قدمگاه شلوغ است. هر کس سر قبری نشسته و فاتحه میخواند. ننه خاور کنار قبر شوهرش چهار زانو نشسته و ظرفی پر از گردو و بادام روی قبر گذاشته و هر کس میآید برای فاتحهخوانی، جلویش میگیرد. لطف الله میان قبرها راه میرود و از سر قبرها سیب و گیلاس و هلو و هر چه دم دستش بیاید، برمیدارد و با ولع میلمباند.
ننه خاور سرش را تا نزدیکی قبر میآورد و با شوهرش درددل میکند:
«خوب گرفتی خوابیدی. خیالت تخت تخته که دیگه سراغی از ما نمیگیری ببینی زندهایم، مردهایم. قبلنا سری میزدی و احوالی میگرفتی؛ اما سایهت سنگین شده و نمیآی به خوابمون.
نکنه قهر کردی؟هان؟ من سر قولم هستم.
لطف الله سُرومُوروگنده س میبینیش؟
اونجا نشسته میوه میخوره.
شاید چندروزی نتونم بیام پیشت. عین الله اسممو نوشته تو کاروان برا زیارت آقای غریب.
کوکبم هست. هرچی بهش میگم نمیتونم، تو گوشش نمیره.
بی لطف الله کجا برم تو دیار غریب.
ای بچه خیلی بیتابی میکنه و همهاش برام چیزایی تعریف میکنه. خودمم موندم چه میگه.
راستی یادته بار آخری که میخواستی بری مشهد،...
🖇 قسمت هفتم این داستان را فردا صبح در کانال انتشارات بهنشر بخوانید.
@behnashr
📚مجموعه ۱۲ جلدی «قصه های حنانه» به چاپ پنجم رسید!
🧕کتابی شیرین و دوستداشتنی با قصههایی کودکانه و پرمفهوم که مفاهیم دینی و اخلاقی را به زبانی ساده و دلنشین روایت میکند.
☀️ قهرمان این داستانها حنانه؛ دختری همسنوسال مخاطبان کتاب است که در کنار پدر، مادر و برادرش حامد، آرامآرام با دنیای حجاب و مراقبت از پوشش آشنا میشود.
علی باباجانی، نویسنده پرکار حوزه کودک و نوجوان، سعی کرده تا دختران گروه سنی «ب» را با نگاهی لطیف و غیرمستقیم، به حجاب و ارزشهای اخلاقی علاقهمند کند.💚
داستانهای این کتاب، فرصتی مؤثر در تربیت اسلامی کودک است. بدون اینکه رنگ نصیحت به خودش بگیره.
💢داستان های این کتاب بصورت تک جلدی هم چاپ شده است:
۱) روزنامه دیواری
۲) نقاشی حامد
۳) بوی گل
۴) باتلاق
۵) یک عکس زیبا
۶) حنانه گزارشگر میشود
۷) روز آخر
۸) مامان گل
۹) هدیه جشن تکلیف
۱۰) عروسک مو طلایی
۱۱) لباس مهمانی
۱۲) من چادر نمیخواهم
📝مشخصات اثر
۱۲۰ صفحه، مصور
جلد سخت
قطع خشتی
🔻خرید از سایت یا فروشگاههای کتاب بهنشر
🌐 www.behnashr.ir
📲 @behnashr_admin
🆔@behnashr
🧕کتابی شیرین و دوستداشتنی با قصههایی کودکانه و پرمفهوم که مفاهیم دینی و اخلاقی را به زبانی ساده و دلنشین روایت میکند.
☀️ قهرمان این داستانها حنانه؛ دختری همسنوسال مخاطبان کتاب است که در کنار پدر، مادر و برادرش حامد، آرامآرام با دنیای حجاب و مراقبت از پوشش آشنا میشود.
علی باباجانی، نویسنده پرکار حوزه کودک و نوجوان، سعی کرده تا دختران گروه سنی «ب» را با نگاهی لطیف و غیرمستقیم، به حجاب و ارزشهای اخلاقی علاقهمند کند.💚
داستانهای این کتاب، فرصتی مؤثر در تربیت اسلامی کودک است. بدون اینکه رنگ نصیحت به خودش بگیره.
💢داستان های این کتاب بصورت تک جلدی هم چاپ شده است:
۱) روزنامه دیواری
۲) نقاشی حامد
۳) بوی گل
۴) باتلاق
۵) یک عکس زیبا
۶) حنانه گزارشگر میشود
۷) روز آخر
۸) مامان گل
۹) هدیه جشن تکلیف
۱۰) عروسک مو طلایی
۱۱) لباس مهمانی
۱۲) من چادر نمیخواهم
📝مشخصات اثر
۱۲۰ صفحه، مصور
جلد سخت
قطع خشتی
🔻خرید از سایت یا فروشگاههای کتاب بهنشر
🌐 www.behnashr.ir
📲 @behnashr_admin
🆔@behnashr
خانوم ماه به چاپ ۳۷ رسید!
روایت صادقانه از زندگی سردار بی سر شهید شیرعلی سلطانی و همسر گرامیشان
⭐️ مفتخر به تقریظ حضرت آیت الله خامنهای
💳 ۳۰ درصد تخفیف ویژه
🎁 همراه با مسابقه و صدها جایزه ارزنده
📖📖📖
- هیچ وقت تجسس در کار زائران حاجی نمیکردم. شروع کردند به تعریف کردن از حاجی؛ قد رشید، چهره مردانه، چشمهای نافذ و تنگ، نورانیت چهره و هیکل درشت.
سالها بود دیگر حسادت زنانهام را درباره حاجی از دست داده بودم.
دیگر حاجی فقط مال من نبود، مال همه بود. هرکس به نوعی عاشقش بود.
لابد من دیگر نفر اول زندگیاش نبودم. عاشقی بودم در میان صدها عاشق که حتی نامم هم از یادش رفته بود.
سهم من از مردی که روزی تمام زندگیام بود، شده بود همین دیدارهای پنجشنبه که هر کس میتوانست داشته باشد...
💬 نظرات مخاطبینی که این کتاب راخواندند👆
🌐 www.behnashr.ir
📲 @behnashr_admin
🆔 @behnashr
روایت صادقانه از زندگی سردار بی سر شهید شیرعلی سلطانی و همسر گرامیشان
⭐️ مفتخر به تقریظ حضرت آیت الله خامنهای
💳 ۳۰ درصد تخفیف ویژه
🎁 همراه با مسابقه و صدها جایزه ارزنده
📖📖📖
- هیچ وقت تجسس در کار زائران حاجی نمیکردم. شروع کردند به تعریف کردن از حاجی؛ قد رشید، چهره مردانه، چشمهای نافذ و تنگ، نورانیت چهره و هیکل درشت.
سالها بود دیگر حسادت زنانهام را درباره حاجی از دست داده بودم.
دیگر حاجی فقط مال من نبود، مال همه بود. هرکس به نوعی عاشقش بود.
لابد من دیگر نفر اول زندگیاش نبودم. عاشقی بودم در میان صدها عاشق که حتی نامم هم از یادش رفته بود.
سهم من از مردی که روزی تمام زندگیام بود، شده بود همین دیدارهای پنجشنبه که هر کس میتوانست داشته باشد...
💬 نظرات مخاطبینی که این کتاب راخواندند👆
🌐 www.behnashr.ir
📲 @behnashr_admin
🆔 @behnashr
💯 پرفروشترین کتابهای بهنشـر و سایر ناشران در آذر ماه ۱۴۰۴
#آخرین_فرصت :روایت زندگی سراسرعشق و ایمان خانم قافلانکوهی و شهید علی کسایی
#اردک_دیوانه :روایت هایی از دوازده روز جنگ اسرائیل با ایران
#تهران_تلاویو_بدون_توقف :داستانهای کوتاه درباره ۱۲ روز پرحادثه که رویدادهای آن واکنش جهانیان را برانگیخت و نگاهها را به قدرت موشکی ایران دوخت.
#به_امید_دیدار :رمان دینی با اشاره به مهمترین اتفاقات زندگی حضرت فاطمه(س)
#خسوف_در_بیروت :روایت ۱۷ دیدگاه و تجربه از فقدان و تشییع شهید سید حسن نصرالله
#هستیا :حکایت بیست روز از چلهنشینیِ، خادمهی حرم حضرت معصومه(س)
#چشمه_های_بهشت :گزیدهای از کتاب ارزشمند عیون الاخبار(ع)
#فرشته_های_نماز :آموزش نماز ویژه دختران و پسران
#یک_داستان_دنباله_دار :داستانی دینی با مفهوم انتظار و امامت حضرت مهدی(عج)
#گلدان_حنا
#خانوم_ماه
#داستان_های_بی_دانه
#اردو_در_قبرستان_ژغاره
#قصه_های_قشنگ_ایرانی
#قصه_های_مامان_جونی_و_زیارت
#کی_بود_کی_بود
#مسابقه_کوفته_پزی
#شکر_خدا
#قصه_های_حنانه
✅ مشاهده و خرید کتابها ⬇️
www.behnashr.ir
📱۰۹۰۲۷۶۵۲۰۰۸
#انتشارات_به_نشر #پرفروش
@behnashr
#آخرین_فرصت :روایت زندگی سراسرعشق و ایمان خانم قافلانکوهی و شهید علی کسایی
#اردک_دیوانه :روایت هایی از دوازده روز جنگ اسرائیل با ایران
#تهران_تلاویو_بدون_توقف :داستانهای کوتاه درباره ۱۲ روز پرحادثه که رویدادهای آن واکنش جهانیان را برانگیخت و نگاهها را به قدرت موشکی ایران دوخت.
#به_امید_دیدار :رمان دینی با اشاره به مهمترین اتفاقات زندگی حضرت فاطمه(س)
#خسوف_در_بیروت :روایت ۱۷ دیدگاه و تجربه از فقدان و تشییع شهید سید حسن نصرالله
#هستیا :حکایت بیست روز از چلهنشینیِ، خادمهی حرم حضرت معصومه(س)
#چشمه_های_بهشت :گزیدهای از کتاب ارزشمند عیون الاخبار(ع)
#فرشته_های_نماز :آموزش نماز ویژه دختران و پسران
#یک_داستان_دنباله_دار :داستانی دینی با مفهوم انتظار و امامت حضرت مهدی(عج)
#گلدان_حنا
#خانوم_ماه
#داستان_های_بی_دانه
#اردو_در_قبرستان_ژغاره
#قصه_های_قشنگ_ایرانی
#قصه_های_مامان_جونی_و_زیارت
#کی_بود_کی_بود
#مسابقه_کوفته_پزی
#شکر_خدا
#قصه_های_حنانه
✅ مشاهده و خرید کتابها ⬇️
www.behnashr.ir
📱۰۹۰۲۷۶۵۲۰۰۸
#انتشارات_به_نشر #پرفروش
@behnashr
📚مجموعه ۵ جلدی «داستان های بی دانه» به چاپ سوم رسید!
۵۰ داستان آسان برای فکر کردن
🍇 همان طور که انگور بی دانه داریم؛ داستان بی دانه هم داریم!
همانطور که انگور بیدانه راحت خورده می.شود، داستان بیدانه هم آسان خوانده می شود!
کودکان در این کتاب، خیلی راحت و آسان بچه داستانهایی را میخوانند که هر کدام برای کمی (فکر کردن) نوشته شدند. 🧠
🗣 به قول آقای میرکیانی اگر کودک بعد از خواندن هر یک از داستانهای بیدانه، تنها به اندازه یک «حبه انگور» فکر کند، من پاداشم را گرفتهام!»⭐️
این مجموعه در ۵ جلد جداگانه نیز منتشر شده است:
1⃣ دیوی که آدم شد
2⃣ فرار فضایی
3⃣ کلاه نو
4⃣ آواز سوزن
5⃣ آخرین ماهی
📝مشخصات اثر:
۱۸۰صفحه، مصور رنگی
قطع رقعی، جلد سخت
📌 برای دریافت «داستانهای بیدانه» و هدیه متبرک رضوی به ما پیام بدهید و یا از سایت خرید کنید.
www.behnashr.ir
@behnashr_admin
🔻خرید حضوری از کتابفروشی های به نشر
(آدرس تمامی مراکز فروش)
@behnashr
۵۰ داستان آسان برای فکر کردن
🍇 همان طور که انگور بی دانه داریم؛ داستان بی دانه هم داریم!
همانطور که انگور بیدانه راحت خورده می.شود، داستان بیدانه هم آسان خوانده می شود!
کودکان در این کتاب، خیلی راحت و آسان بچه داستانهایی را میخوانند که هر کدام برای کمی (فکر کردن) نوشته شدند. 🧠
🗣 به قول آقای میرکیانی اگر کودک بعد از خواندن هر یک از داستانهای بیدانه، تنها به اندازه یک «حبه انگور» فکر کند، من پاداشم را گرفتهام!»⭐️
این مجموعه در ۵ جلد جداگانه نیز منتشر شده است:
1⃣ دیوی که آدم شد
2⃣ فرار فضایی
3⃣ کلاه نو
4⃣ آواز سوزن
5⃣ آخرین ماهی
📝مشخصات اثر:
۱۸۰صفحه، مصور رنگی
قطع رقعی، جلد سخت
📌 برای دریافت «داستانهای بیدانه» و هدیه متبرک رضوی به ما پیام بدهید و یا از سایت خرید کنید.
www.behnashr.ir
@behnashr_admin
🔻خرید حضوری از کتابفروشی های به نشر
(آدرس تمامی مراکز فروش)
@behnashr
🗞روزنامه جام جم/۲ دیماه ۱۴۰۴
🎙گفتگو با حامد هادیان درباره جدیدترین اثرش با عنوان «اردک دیوانه» که در انتشارات بهنشر منتشر شده، و بهروایت میدانی و بیواسطهای از دفاعمقدس دوم میپردازد که از قلب پایتخت آغاز شد...
🔰متن کامل این مصاحبه خواندنی را اینجا بخوانید ⬇️
🗞https://jamejamdaily.ir/Newspaper/item/278726
#اردک_دیوانه
@behnashr
🎙گفتگو با حامد هادیان درباره جدیدترین اثرش با عنوان «اردک دیوانه» که در انتشارات بهنشر منتشر شده، و بهروایت میدانی و بیواسطهای از دفاعمقدس دوم میپردازد که از قلب پایتخت آغاز شد...
🔰متن کامل این مصاحبه خواندنی را اینجا بخوانید ⬇️
🗞https://jamejamdaily.ir/Newspaper/item/278726
#اردک_دیوانه
@behnashr
📖 جرعه ای از دریای نور
قالَ الرِّضا عليه السلام: مَن تَبَسَّمَ في وَجهِ أخيهِ المُؤمِنِ كَتَبَ اللّه ُ لَهُ حَسَنَةً ، و مَن كَتَبَ اللّه ُ لَهُ حَسَنَةً لَم يُعَذِّبهُ.
امام رضا عليه السلام:
هركه به روى برادر مؤمن خود لبخند بزند، خداوند برايش ثوابى خواهد نوشت و هركه خداوند برايش ثوابى بنويسد، او را عذاب نخواهد داد.
@behnashr
قالَ الرِّضا عليه السلام: مَن تَبَسَّمَ في وَجهِ أخيهِ المُؤمِنِ كَتَبَ اللّه ُ لَهُ حَسَنَةً ، و مَن كَتَبَ اللّه ُ لَهُ حَسَنَةً لَم يُعَذِّبهُ.
امام رضا عليه السلام:
هركه به روى برادر مؤمن خود لبخند بزند، خداوند برايش ثوابى خواهد نوشت و هركه خداوند برايش ثوابى بنويسد، او را عذاب نخواهد داد.
@behnashr
📚 انتشارات بهنشــر 📖
📚 روایت های سریالی چنارها مرا به خاطر می سپارند ✍️ عابدین زارع نام داستان: گنگ خواب دیده 📍 قسمت ششم والا من نمیدونم چطوری ازت تشکر کنم، گفتم تو هم با کوکب و ننه بفرستم مشهد؛ اما خب نمیشه. باید باشی اینجا. ایشالا یه وقت دیگه. بذار ننه بره سفر، ای آخر…
📚 روایت های سریالی
چنارها مرا به خاطر می سپارند
✍️ عابدین زارع
نام داستان: گنگ خواب دیده
📍 قسمت هفتم
راستی یادته بار آخری که میخواستی بری مشهد، کاروان یه نفر کم داشت، دلم میخواست بیام؛ اما لطفالله تنها میموند، تو هم یه جوری گفتی بیا که یعنی نیا بمون پیش بچه. بعدش که حشمت اومد و جای خالی رو پر کرد، زبونت قفل شد و کلام نکردی.
اگه ته دلتم راضی بود، من که نمیتونستم جگرگوشه مو تنها بذارم. میبینی چقدر معصوم و بیریاست؟ سر قبرا میگرده و میوه بر میداره. منم به جاش فاتحه می.خونم. مش رحمت، آخه من چه جوری برم زیارت بی جگر گوشهم.
به این قدمگاه و ضریح زرد خودش قسم که پای رفتن ندارم. اون موقع که پای رفتن بود، قسمت نشد. حالا که از پا افتادم و نای رفتن ندارم، آقا طلبیده. نه. نه.
شرمندهتم امام رضا! نمی شه که بیام؛ یعنی پای اومدم لنگه.
اگه لنگ نبودم با سر می.اومدم پابوست.
لنگی من لطف اللهس.اگه باشه، حتی شَل و پَلم باشم، بازم سالمم.
به همین قدمگاه که برکت روستاس قسم که تنها آرزوم زیارت شماس ای لحظه آخر!
من که چراغ دم بادم، چی بهتر از زیارت شما.
اما خجالت زدهم، خجالتزده آقاجان!
- کسی زیارت امام هشتم رو پس نمیزنه ننه جون، اونم وقتی که آقا طلبیده و پسرت آرزوت رو داره برآورده میکنه.
ننه خاور سرش را قبر بر میدارد. زیور است که بچه به بغل، بالای سرش ایستاده. ننه خاور خودش را جمع و جور می کند و ظرف فاتحه را جلوی او میگیرد و زیور یک گردو بر میدارد و میدهد دست بچهاش و زیر لب فاتحه میخواند.
- کجایی ننه؟ کی اومدی من نفهیمیدم؟ چند روزه که دیگه سر نمی زنی.
زیور سرش را پایین میاندازد و چیزی نمیگوید. ننه خاور دست زیور را می گیرد و کنار خودش مینشاند و توی چشمهای دخترش خیره میشود و می گوید:«عیبی نداره ننه. می دونم گرفتاری. دلم نمیخواد زندگی.ت بریزه به هم. به زندگیت برس. خدای ما هم بزرگه...
ننه لطف الله، بیا این ور بذار مردم فاتحه بدن.»
زیور پیشانی لطف الله را بوسهای میزند و اشک توی چشمش حلقه میزند؛ اما خودش را کنترل می کند و بحث را میکشاند به زیارت.
- ننه جون، حالا که آقا طلبیده نگو نه. خوب نیس. اینجوری دل عین الله رو هم می شکونی. گناه داره.
حالا بعد عمری خواسته ننه شو بفرسته مشهد حال و هوایی عوض بکنه، بعد تو بگی نه، خب ناراحت میشه کاکام.
- خدا عوضتون بده ننه! ولی نمیشه. خودت که بهتر میدونی.
- میدونم ننه، من خودم حواسم بهش هست نمیذارم تنها باشه.
بچهم بیتابی میکنه. همش با تسبیحش ور میره و چیزایی میگه. میبینی چقد معصوم و بیگناس! نگا کن.
کار همیشگی شه. تا می.آد اینجا، قبر بوآشو می گیره تو بغل. از بس که ای بچه خاطر بوآشو میخواس! دلم نمی آد بدونش برم.
زیارت بدون لطف الله لطفی نداره.
ننه خودت وضعیت لطف الله رو که بهتر می.دونی. گم و گور میشه نمیتونی پیداش کنی، اون وقت زیارت به کامت تلخ می شه.
ایشالا یه وقت دیگه همه دسته جمعی می ریم زیارت آقا، دیگه خیالمون تخته که حواسمون بهش هست.
- بچهم بیقراره. بیقرار!
🖇 قسمت هشتم این داستان را فردا صبح در کانال انتشارات بهنشر بخوانید.
@behnashr
چنارها مرا به خاطر می سپارند
✍️ عابدین زارع
نام داستان: گنگ خواب دیده
📍 قسمت هفتم
راستی یادته بار آخری که میخواستی بری مشهد، کاروان یه نفر کم داشت، دلم میخواست بیام؛ اما لطفالله تنها میموند، تو هم یه جوری گفتی بیا که یعنی نیا بمون پیش بچه. بعدش که حشمت اومد و جای خالی رو پر کرد، زبونت قفل شد و کلام نکردی.
اگه ته دلتم راضی بود، من که نمیتونستم جگرگوشه مو تنها بذارم. میبینی چقدر معصوم و بیریاست؟ سر قبرا میگرده و میوه بر میداره. منم به جاش فاتحه می.خونم. مش رحمت، آخه من چه جوری برم زیارت بی جگر گوشهم.
به این قدمگاه و ضریح زرد خودش قسم که پای رفتن ندارم. اون موقع که پای رفتن بود، قسمت نشد. حالا که از پا افتادم و نای رفتن ندارم، آقا طلبیده. نه. نه.
شرمندهتم امام رضا! نمی شه که بیام؛ یعنی پای اومدم لنگه.
اگه لنگ نبودم با سر می.اومدم پابوست.
لنگی من لطف اللهس.اگه باشه، حتی شَل و پَلم باشم، بازم سالمم.
به همین قدمگاه که برکت روستاس قسم که تنها آرزوم زیارت شماس ای لحظه آخر!
من که چراغ دم بادم، چی بهتر از زیارت شما.
اما خجالت زدهم، خجالتزده آقاجان!
- کسی زیارت امام هشتم رو پس نمیزنه ننه جون، اونم وقتی که آقا طلبیده و پسرت آرزوت رو داره برآورده میکنه.
ننه خاور سرش را قبر بر میدارد. زیور است که بچه به بغل، بالای سرش ایستاده. ننه خاور خودش را جمع و جور می کند و ظرف فاتحه را جلوی او میگیرد و زیور یک گردو بر میدارد و میدهد دست بچهاش و زیر لب فاتحه میخواند.
- کجایی ننه؟ کی اومدی من نفهیمیدم؟ چند روزه که دیگه سر نمی زنی.
زیور سرش را پایین میاندازد و چیزی نمیگوید. ننه خاور دست زیور را می گیرد و کنار خودش مینشاند و توی چشمهای دخترش خیره میشود و می گوید:«عیبی نداره ننه. می دونم گرفتاری. دلم نمیخواد زندگی.ت بریزه به هم. به زندگیت برس. خدای ما هم بزرگه...
ننه لطف الله، بیا این ور بذار مردم فاتحه بدن.»
زیور پیشانی لطف الله را بوسهای میزند و اشک توی چشمش حلقه میزند؛ اما خودش را کنترل می کند و بحث را میکشاند به زیارت.
- ننه جون، حالا که آقا طلبیده نگو نه. خوب نیس. اینجوری دل عین الله رو هم می شکونی. گناه داره.
حالا بعد عمری خواسته ننه شو بفرسته مشهد حال و هوایی عوض بکنه، بعد تو بگی نه، خب ناراحت میشه کاکام.
- خدا عوضتون بده ننه! ولی نمیشه. خودت که بهتر میدونی.
- میدونم ننه، من خودم حواسم بهش هست نمیذارم تنها باشه.
بچهم بیتابی میکنه. همش با تسبیحش ور میره و چیزایی میگه. میبینی چقد معصوم و بیگناس! نگا کن.
کار همیشگی شه. تا می.آد اینجا، قبر بوآشو می گیره تو بغل. از بس که ای بچه خاطر بوآشو میخواس! دلم نمی آد بدونش برم.
زیارت بدون لطف الله لطفی نداره.
ننه خودت وضعیت لطف الله رو که بهتر می.دونی. گم و گور میشه نمیتونی پیداش کنی، اون وقت زیارت به کامت تلخ می شه.
ایشالا یه وقت دیگه همه دسته جمعی می ریم زیارت آقا، دیگه خیالمون تخته که حواسمون بهش هست.
- بچهم بیقراره. بیقرار!
🖇 قسمت هشتم این داستان را فردا صبح در کانال انتشارات بهنشر بخوانید.
@behnashr
📚 انتشارات بهنشــر 📖
🥀 سالروز شهادت دهمین اختر تابناک امامت و ولایت، حضرت امام هادی (ع) تسلیت باد 🏴 📚 @behnashr
✅ مجموعه کتابهایی که انتشارات بهنشر برای آشنایی بیشتر با زندگی و کرامات امام هادی(ع) منتشر کرده است
✨ اردو در قبرستان ژغـاره
✍️ زهرا جلائی فر | نوجوان
✨ مجموعه ۱۴جلدی راه زندگی: حکمتهای نقوی، ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام محمدباقر(ع)
✍️جواد محدثی| بزرگسال
✨شرح زیارت جامعه کبیره: برگرفته از درس های فقیه عالی قدر حضرت آیت الله آقای حاج سید حسن مرتضوی
✍️سید محسن مرتضوی شاهرودی
✨ سیره نقوی
✍️جواد محدثی | بزرگسال
✨ قصههای زندگانی چهارده معصوم(ع): امام هادی(ع)
✍️ جواد نعیمی| بزرگسال _ نوجوان
✨ قصههای شیرین از زندگی معصومین (۱۲): شب سرد و فرشته
✍️مسلم ناصری|کودک و نوجوان
✨ زیارت جامعه کبیره؛ با ترجمه فارسی
✍️برگرفته از مفاتیحالجنان شیخ عباس قمی | عموم
✨ مجموعه با علی یا علی، امام علی النقی(ع)
✍️فریبا کلهر| کودک و نوجوان
✨ مجموعه ۱۴ جلدی هشت بهشت(۱۲): حکایت گنج شگفت
✍️مسلم ناصری| کودک و نوجوان
✨ سیره اجتماعی ائمه ابنالرضا(ع)
✍️سیده ستاره هاشمی قادری| بزرگسال
@behnashr
✨ اردو در قبرستان ژغـاره
✍️ زهرا جلائی فر | نوجوان
✨ مجموعه ۱۴جلدی راه زندگی: حکمتهای نقوی، ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام محمدباقر(ع)
✍️جواد محدثی| بزرگسال
✨شرح زیارت جامعه کبیره: برگرفته از درس های فقیه عالی قدر حضرت آیت الله آقای حاج سید حسن مرتضوی
✍️سید محسن مرتضوی شاهرودی
✨ سیره نقوی
✍️جواد محدثی | بزرگسال
✨ قصههای زندگانی چهارده معصوم(ع): امام هادی(ع)
✍️ جواد نعیمی| بزرگسال _ نوجوان
✨ قصههای شیرین از زندگی معصومین (۱۲): شب سرد و فرشته
✍️مسلم ناصری|کودک و نوجوان
✨ زیارت جامعه کبیره؛ با ترجمه فارسی
✍️برگرفته از مفاتیحالجنان شیخ عباس قمی | عموم
✨ مجموعه با علی یا علی، امام علی النقی(ع)
✍️فریبا کلهر| کودک و نوجوان
✨ مجموعه ۱۴ جلدی هشت بهشت(۱۲): حکایت گنج شگفت
✍️مسلم ناصری| کودک و نوجوان
✨ سیره اجتماعی ائمه ابنالرضا(ع)
✍️سیده ستاره هاشمی قادری| بزرگسال
@behnashr
🔖 پویش مطالعاتی «ارمغان بهشت» تمدید شد
با محوریت مطالعه سه کتاب ارزشمند:
📘 قرار با خورشید، ستّی، کنج حرم
🎁 همراه با جوایز نفیس و ارزنده:
💫 بیش از ۴۰۰ میلیون ریال جوایز نقدی و غیرنقدی به قید قرعه
✈️ ۶ اقامت رایگان برای ۶ خانواده به مدت ۳ شب در جوار حرم مطهر امام رضا(ع)
❣️۳ کمکهزینه سفر زیارتی به حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س)
🛍 16 بسته فرهنگی و متبرک از حرم مطهر امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س)
و جوایز فرهنگی ارزشمند دیگر
⌛️مهلت شرکت در پویش:
تا پایان دی ماه ۱۴۰۴
🆔 @behnashr
با محوریت مطالعه سه کتاب ارزشمند:
📘 قرار با خورشید، ستّی، کنج حرم
🎁 همراه با جوایز نفیس و ارزنده:
💫 بیش از ۴۰۰ میلیون ریال جوایز نقدی و غیرنقدی به قید قرعه
✈️ ۶ اقامت رایگان برای ۶ خانواده به مدت ۳ شب در جوار حرم مطهر امام رضا(ع)
❣️۳ کمکهزینه سفر زیارتی به حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س)
🛍 16 بسته فرهنگی و متبرک از حرم مطهر امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س)
و جوایز فرهنگی ارزشمند دیگر
⌛️مهلت شرکت در پویش:
تا پایان دی ماه ۱۴۰۴
🆔 @behnashr
📖 کتاب دعای شریف "زیارت جامعه کبیره"
زیارت جامعه کبیره از امام علی بن محمد الهادی(ع)، امام دهم شیعیان، نقل شده است.
✅ این زیارت به درخواست یکی از یاران امام هادی(ع) برای زیارت همه ائمه(ع) تعلیم داده شد و به همین دلیل «جامعه» نام گرفته است. در فقرات این زیارت، بیش از ۲۰۰ جلوه از کمالات اهلبیت(ع) همراه با معارفی عمیق و الهامبخش بیان شده است.
⚜ کتاب حاضر با خطی خوش، کیفیت عالی و ترجمهای روان منتشر شده است که مطالعه آن را برای عموم مخاطبان آسان، دلنشین و قابل فهم میسازد و زمینهای مناسب برای انس بیشتر با معارف عمیق زیارت جامعه کبیره فراهم میآورد.
برای تهیه کتاب روی لینک بزنید👇یا به ادمین پیام دهید.
🌐www.behnashr.ir
🆔@behnashr_admin
@behnashr
زیارت جامعه کبیره از امام علی بن محمد الهادی(ع)، امام دهم شیعیان، نقل شده است.
✅ این زیارت به درخواست یکی از یاران امام هادی(ع) برای زیارت همه ائمه(ع) تعلیم داده شد و به همین دلیل «جامعه» نام گرفته است. در فقرات این زیارت، بیش از ۲۰۰ جلوه از کمالات اهلبیت(ع) همراه با معارفی عمیق و الهامبخش بیان شده است.
⚜ کتاب حاضر با خطی خوش، کیفیت عالی و ترجمهای روان منتشر شده است که مطالعه آن را برای عموم مخاطبان آسان، دلنشین و قابل فهم میسازد و زمینهای مناسب برای انس بیشتر با معارف عمیق زیارت جامعه کبیره فراهم میآورد.
برای تهیه کتاب روی لینک بزنید👇یا به ادمین پیام دهید.
🌐www.behnashr.ir
🆔@behnashr_admin
@behnashr